Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
(اصلاح ارقام) برچسب: برگرداندهشده |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
قیامت از ریشه «قوم» در اصل، مصدر و به معنای برخاستن است (← ابنمنظور، ۱۲/۵۰۶؛ ابناثیر، ۴/۱۳۵) و تاء دلالت بر یکبار وقوع دارد (راغب، ۶۹۱) | قیامت از ریشه «قوم» در اصل، مصدر و به معنای برخاستن است<ref>(← ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۵۰۶؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۴/۱۳۵)</ref> و تاء دلالت بر یکبار وقوع دارد.<ref>(راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۹۱)</ref> این واژه در اصطلاح کلامی به معنای روز جزا<ref>(قاضیعبدالجبار، تنزیه القرآن عن المطاعن، ۴۹۱؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۲۸۴)</ref> و روز برخاستن و زندهشدن مردگان از قبرهاست<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۱۹۰)</ref> و در اصطلاح عرفانی به معنای بازگشت موجودات به خالق و مبدأ خود<ref>(قاضیسعید، شرح الاربعین، ۱۷۷ و ۴۶۴)</ref> و فنای ذات، صفات و افعال موجودات در ذات، صفات و افعال حقتعالی است.<ref>(قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۱)</ref> امامخمینی نیز قیامت را روز جزا و حساب میداند؛ روزی که سلطنت الهی ظهور و بروز میکند.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۶)</ref> | ||
از الفاظ مرتبط با قیامت، بعث، حشر، معاد و نشر است. قیامت و بعث به معنای برانگیختهشدن مردم پس از مرگ برای حساب (طوسی، ۶/۱۵ و ۸/۲۶۶) و حشر به معنای خارجکردن جماعتی با ناراحتی و ناآرامی (طباطبایی، ۷/۱۴۷) یا جمعکردن آنان در یک ناحیه (طوسی، ۹/۵۵۹) است | از الفاظ مرتبط با قیامت، بعث، حشر، معاد و نشر است. قیامت و بعث به معنای برانگیختهشدن مردم پس از مرگ برای حساب<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۶/۱۵ و ۸/۲۶۶)</ref> و حشر به معنای خارجکردن جماعتی با ناراحتی و ناآرامی<ref>(طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۴۷)</ref> یا جمعکردن آنان در یک ناحیه<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۹/۵۵۹)</ref> است و معاد به معنای بازگشت مردم به حقیقت خود<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۱)</ref> و نشر به معنای پخششدن آفریدگان یا زندهکردن آنهاست.<ref>(طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۱/۷۱)</ref> برخی این الفاظ را مترادف و اختلاف آنها را اعتباری میدانند.<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۱؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۶۷۵)</ref> | ||
:{{ببینید|حشر|معاد}} | |||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
قیامت از مسائلی است که تمام ادیان الهی از آن خبر دادهاند و آن، روز بازگشت همه انسانها به حیات ابدی است (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ ناس، ۴۶۳ ـ ۴۶۷) | قیامت از مسائلی است که تمام ادیان الهی از آن خبر دادهاند و آن، روز بازگشت همه انسانها به حیات ابدی است.<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۶۳ ـ ۴۶۷)</ref> در آموزههای زرتشت درباره حال انسان پس از مرگ، پسدادن حساب و عبور از صراط در روز جزا، سخن به میان آمده است.<ref>(هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۴۷۰ ـ ۴۷۱؛ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۷۳ ـ ۴۷۴)</ref> در کتاب آسمانی یهودیان<ref>(کتاب مقدس، کتاب یوئیل نبی، ب۳، ۱۵)</ref> و مسیحیان<ref>(کتاب مقدس، کتاب اول قرنتیان، ب۱۵، ۱۲ ـ ۱۳)</ref> بر اعتقاد به قیامت تأکید شده است. مسیحیان معتقدند ساعتی خواهد آمد که همه افرادی که در گورند، آواز پسر خدا را میشنوند و از گورها بیرون خواهند آمد. در آن روز کارهای نیک و بد داوری خواهد شد.<ref>(کتاب مقدس، کتاب یوحنا، ب۵، ۲۹ ـ ۳۵)</ref> | ||
در قرآن کریم آیات بسیاری از وقوع روز قیامت خبر دادهاند (نساء، ۸۷؛ یونس، ۹۳؛ زمر، ۳۱) | در قرآن کریم آیات بسیاری از وقوع روز قیامت خبر دادهاند.<ref>(نساء، ۸۷؛ یونس، ۹۳؛ زمر، ۳۱)</ref> در آیاتی نیز بر وقوع روز قیامت استدلال شده و به سخن کفار و مشرکان که برانگیختهشدن انسانها در روز قیامت را بعید شمردهاند پاسخ داده شده است.<ref>(حج، ۵ ـ ۶؛ قیامت، ۳۶ ـ ۴۰)</ref> در روایات نیز چگونگی روز قیامت و مواقف آن بیان شده است.<ref>(برقی، المحاسن، ۱/۱۷۹؛ صدوق، ثواب الاعمال، ۲۲۲)</ref> اعتقاد به قیامت و معاد از اصول و ضروریات دین اسلام است؛<ref>(فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۰؛ مجلسی، مرآة العقول، ۹/۳۰۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۸/۱۷۴)</ref> از اینرو قائلان به تناسخ، به سبب باورنداشتن به قیامت، کافر شمرده شدهاند.<ref>(عجالی، الکامل فی الاستقصاء فیما بلغنا من کلام القدماء، ۴۲۶)</ref> قیامت در مباحث کلامی از موضوعات مهمی است که در ضمن بحث از معاد، مطرح میشود و دربرگیرنده مباحثی چون چگونگی ظهور در قیامت، نفخ صور، حشر، حساب، میزان، صراط و کتاب اعمال است.<ref>(← صدوق، الاعتقادات، ۷۰ ـ ۷۳؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۴۲۵؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۰۹۶ ـ ۱۱۸۴)</ref> | ||
حکمای الهی نیز کوشیدهاند بر اساس ادله عقلی مباحث قیامت و معاد را اثبات کنند؛ اگرچه معتقدند بسیاری از خصوصیات قیامت از مسائلی نیست که عقل انسان بتواند خود به آن راه یابد و در مواردی که از اثبات آن عاجز گشتهاند، به اعتبار یقینیبودن گفتار پیامبر خدا(ص)، آن را تعبداً پذیرفتهاند (ابنسینا، ۴۲۳) | حکمای الهی نیز کوشیدهاند بر اساس ادله عقلی مباحث قیامت و معاد را اثبات کنند؛ اگرچه معتقدند بسیاری از خصوصیات قیامت از مسائلی نیست که عقل انسان بتواند خود به آن راه یابد و در مواردی که از اثبات آن عاجز گشتهاند، به اعتبار یقینیبودن گفتار پیامبر خدا(ص)، آن را تعبداً پذیرفتهاند.<ref>(ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳)</ref> فیلسوفان پیشین بر اساس مبانی خود نتوانستند برخی از حقایق معاد و قیامت را اثبات کنند؛ اما ملاصدرا توانسته است با مبانی خاص خود، مانند حرکت جوهری و اصالت وجود، مباحثی چون حشر و معاد جسمانی و تجرد برزخی را اثبات کند. همچنین تحقیق در انواع صراط، نشر کتب و صحیفه اعمال و بعث انسان با جمیع قوا و جوارح، اختصاص به ملاصدرا دارد.<ref>(ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۸ ـ ۲۵؛ آشتیانی، مقدمه سه رساله فلسفی، ۳۰ ـ ۳۳)</ref> | ||
حکما و متکلمان در تحلیل برخی مسائل قیامت اختلاف دارند. برخی متکلمان واژگانی چون میزان، کتاب و مانند آن را حمل بر معنای ظاهریشان میکنند (← مجلسی، حق الیقین، ۲/۴۲۹) یا در مسئله لقاءالله برخی متکلمان اشعری و سَلَفی، لقا و رؤیت را در قیامت با چشم سر جایز میدانند؛ اما حکما این امر را ممتنع میدانند (← لاهیجی، ۵۴) | حکما و متکلمان در تحلیل برخی مسائل قیامت اختلاف دارند. برخی متکلمان واژگانی چون میزان، کتاب و مانند آن را حمل بر معنای ظاهریشان میکنند<ref>(← مجلسی، حق الیقین، ۲/۴۲۹)</ref> یا در مسئله لقاءالله برخی متکلمان اشعری و سَلَفی، لقا و رؤیت را در قیامت با چشم سر جایز میدانند؛ اما حکما این امر را ممتنع میدانند.<ref>(← لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ۵۴)</ref> عارفان نیز به ویژگیهای باطنی قیامت پرداختهاند و ظهور قیامت کبری را برای سالک در همین عالم به واسطه فنا و بقای پس از فنا امکانپذیر دانستهاند.<ref>(ابنعربی، تفسیر، ۲/۲۰۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۳۸)</ref> | ||
امامخمینی در آثار خود از حقیقت قیامت، مراحل و مسائل آن مانند حشر، بعث، صراط، میزان و حساب بحث کرده و تفسیر عرفانی خاصی از حقیقت قیامت و مالکیت آن در روز قیامت ارایه کرده است. | امامخمینی در آثار خود از حقیقت قیامت، مراحل و مسائل آن مانند حشر، بعث، صراط، میزان و حساب بحث کرده و تفسیر عرفانی خاصی از حقیقت قیامت و مالکیت آن در روز قیامت ارایه کرده است. | ||
==نامهای قیامت== | ==نامهای قیامت== | ||
قیامت در متون دینی، با نامهای بسیاری آمده است که هر یک وجهی دارند، مانند واقعه، حاقّه، قارعه، غاشیه، | قیامت در متون دینی، با نامهای بسیاری آمده است که هر یک وجهی دارند، مانند واقعه، حاقّه، قارعه، غاشیه، طامه،<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۹۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳/۱۶ و ۱۹/۱۱۵)</ref> الساعه، یومالجمع، یومالتغابن، یومالفصل، یومالحشر، یومالتلاق، یومالتناد.<ref>(قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۵۶؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۶۹و ۱۸۷)</ref> | ||
امامخمینی وجوهی برای نامهای روز قیامت که در قرآن آمده ذکر کرده است، ازجمله: ۱. «یومالدین» (فاتحه، ۴) | امامخمینی وجوهی برای نامهای روز قیامت که در قرآن آمده ذکر کرده است، ازجمله: ۱. «یومالدین»:<ref>(فاتحه، ۴)</ref> به جهت اینکه در روز قیامت آثار دین و حقایق آن روشن میشود؛<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵ ـ ۲۷۶)</ref> ۲. «یومَ تُبلَی السرائر» (آشکارشدن باطنها):<ref>(الطارق، ۹)</ref> به جهت اینکه روز قیامت روز آشکارشدن حقایق، امور پنهان و باطن است؛<ref>(امامخمینی، چهل حدیث، ۹۵)</ref> ۳. «یومالحسره»:<ref>(مریم، ۳۹)</ref> به جهت اینکه انسانها به سبب فرصتهایی که برای انجام اعمال خیر داشتند و از دست دادند و گناهانی که کردهاند، حسرت و ندامت میخورند؛<ref>(امامخمینی، حدیث جنود، ۵۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۲)</ref> ۴. «یومالجمع»:<ref>(شوری، ۷)</ref> به جهت اینکه امور پراکنده در دین و نشئه ملک، در روز قیامت و نشئه ملکوت جمع میشوند یا به جهت بازگشت ممکنات در روز قیامت به بابالله و رسیدن موجودات به فنای الهی و اینکه هر موجود در سایه اسم مناسب به خود فانی در حق میشود.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)</ref> | ||
==حقیقت و اقسام قیامت== | ==حقیقت و اقسام قیامت== | ||
بحث از حقیقت قیامت از مباحث مهم و عمیقی است که حکما و عرفا به آن توجه کردهاند. حقیقت قیامت زمان برگشت ارواح از موطن اجساد به مقر اصلی خود و بازگشت به مبدأ و خالق خود است (قاضیسعید، شرح الاربعین، ۱۷۷) و خلایق با فنا، نزد اصل و مبدأ خود قیام خواهند داشت (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۲۵) | بحث از حقیقت قیامت از مباحث مهم و عمیقی است که حکما و عرفا به آن توجه کردهاند. حقیقت قیامت زمان برگشت ارواح از موطن اجساد به مقر اصلی خود و بازگشت به مبدأ و خالق خود است<ref>(قاضیسعید، شرح الاربعین، ۱۷۷)</ref> و خلایق با فنا، نزد اصل و مبدأ خود قیام خواهند داشت.<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۲۵)</ref> قیامت به قیامت صغری و کبری تقسیم میشود. قیامت صغری عالم قبر و برزخ است<ref>(غزالی، الاربعین، ۱۶۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۱)</ref> و پس از مرگ آغاز میشود و در آن ارواح به قالبهای بدنهای مثالی تعلق میگیرند.<ref>(کاشانی، شرح فصوص، ۳۳۰)</ref> قیامت کبری عالم پس از برزخ است که با برانگیختن انسانها از قبرها آغاز میشود<ref>(قاضیسعید، شرح توحید، ۱/۵۴۵)</ref> و با هلاک و فنای همه موجودات و بازگشت آنها به مبدأ اصلی خود همراه است<ref>(ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۲۲)</ref> و انسانها برای جزا و پاداش اعمال خود، در محضر حقتعالی حاضر میشوند.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵ ـ ۲۷۶)</ref> در متون روایی نیز به دو قسم قیامت صغری و قیامت کبری اشاره شده است؛<ref>(کلینی، الکافی، ۲/۱۹۴؛ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۱۸)</ref> البته در اصطلاح رایج، قیامت به صورت مطلق برای قیامت کبری به کار میرود. | ||
اهل معرفت و حکمای الهی حقیقت قیامت صغری را بروز و ظهور افراد از حجاب جسد به عرصه حساب و جزا (ابنعربی، تفسیر، ۱/۳۴۷) و ظهور هویتِ تام نفس با مستهلکشدن هویت قوا و اعضا در هویت نفس (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۸ ـ ۳۷۹) میدانند. در قیامت صغری قوا و مدرکات نفس قایم به نفساند و بدن اخروی نیز به تبع نفس و در ظل آن موجود است؛ اما در قیامت کبری همه موجودات پس از اینکه قیام به نفس داشتند، قیام عندالله دارند (سبزواری، ۵۳۲؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۲۳۸) | اهل معرفت و حکمای الهی حقیقت قیامت صغری را بروز و ظهور افراد از حجاب جسد به عرصه حساب و جزا<ref>(ابنعربی، تفسیر، ۱/۳۴۷)</ref> و ظهور هویتِ تام نفس با مستهلکشدن هویت قوا و اعضا در هویت نفس<ref>(ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۸ ـ ۳۷۹)</ref> میدانند. در قیامت صغری قوا و مدرکات نفس قایم به نفساند و بدن اخروی نیز به تبع نفس و در ظل آن موجود است؛ اما در قیامت کبری همه موجودات پس از اینکه قیام به نفس داشتند، قیام عندالله دارند.<ref>(سبزواری، اسرار الحکم، ۵۳۲؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۲۳۸)</ref> حقیقت قیامت کبری، بازگشت آفریدگان به مبدأ اصلی خود و فنای همه موجودات و بقای واحد قهار است؛<ref>(ابنعربی، تفسیر، ۱/۳۴۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۰۵؛ قاضیسعید، شرح الاربعین، ۱۷۷)</ref> زیرا هر یک از موجودات، دارای حرکت ذاتی و طبیعی به سوی غایات خودند و اجزای عالم و طبیعت اشیا در هر لحظه تبدیل میشوند و تعینات آنها از میان میرود و این تبدل در نهایت به بازگشت همه به ذات واحد قهار منتهی میشود.<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۳۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۷۴)</ref> اهل معرفت قسم دیگری از قیامت را نیز مطرح کردهاند که قیامت وسطی است. این قیامت اختصاص به ابرار دارد و در آن سالک به موت ارادی از هوای نفس و طبع خود گذشته و حیاتی روحانی مییابد<ref>(کاشانی، مجموعه رسائل، ۶۱۱)</ref> و پیش از موت طبیعی برای سالک رخ میدهد و او با رویگردانی از دنیا و لذتهای آن و پیروینکردن از هوای نفس، به مقامی میرسد که حقایقی برای او آشکار میشود؛ همانگونه که برای مرده آشکار میشود.<ref>(قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳۰)</ref> | ||
امامخمینی حقیقت قیامت صغری را بازگشت قوای نفس یا قوای عالم به باطن خود | امامخمینی حقیقت قیامت صغری را بازگشت قوای نفس یا قوای عالم به باطن خود میداند؛<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۴)</ref> به این معنا که با مرگ، قوای انسان در مرتبه برزخیت جمع میشود و بدن را که قشر برای نفس است رها میکند و قوا به باطن نفس رجوع میکنند از این جهت نفس پس از مرگ و از دستدادن حواس ظاهری، قوای خود را حفظ کرده و بدون چشم و گوش ظاهری میبیند و میشنود و از این جهت است که در روایت آمده است وقتی فرزند آدم بمیرد، قیامت او آغاز خواهد شد که این قیامت صغری است؛ اما در قیامت کبری تمام قوای عالم به باطن خود باز میگردند.<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۳ ـ ۳۲۴)</ref> قیامت صغری و برزخ به واسطه حرکت جوهری نفس در دنیا آغاز میشود و نفس در ابتدای وجود، حکم صورت برای ماده جسمانی را دارد و بهتدریج هر اندازه تجرد پیدا کند، مستقل میشود<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۴ ـ ۶۶)</ref> و این تجردیافتن در عالم طبیعت، دارای مراتب تشکیکی است و در ابتدا تجرد نفس به همراه ماده است و بهتدریج قوت مییابد تا اینکه این ماده را رها و استقلال کامل پیدا میکند و به عالم برزخ وارد میشود؛<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۴۱)</ref> البته حقیقت بدن نیز نفس را در خروج از این عالم همراهی میکند که آن بدن برزخی است.<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۴۰ ـ ۵۴۱)</ref> | ||
:{{ببینید|معاد}} | |||
امامخمینی با استفاده از روایت نبوی(ص) که قبر باغی از باغهای بهشت یا حفرهای از حفرههای جهنم | امامخمینی با استفاده از روایت نبوی(ص) که قبر باغی از باغهای بهشت یا حفرهای از حفرههای جهنم است،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۶/۲۰۵)</ref> معتقد است برزخ هر شخص نیز نمونهای از نشئه قیامت اوست و روزنهای از بهشت یا جهنم به سوی او باز میشود؛<ref>(امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۰ ـ ۴۶۱)</ref> البته برزخ هر شخص با دیگران متفاوت است<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۱)</ref> و در حقیقت برزخ همان بقای انس با طبیعت است و تا این انس باقی است، شخص در برزخ میماند؛ اما به جهت ظهور و غلبهای که عالم غیب دارد، توجه به عالم طبیعت قطع و وابستگیها تمام میشود و با تمامشدن این وابستگیها بعث و قیامت کبری آغاز میشود.<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱)</ref> به اعتقاد ایشان روز قیامت (به معنای عام آن) از نخستین مرتبه رجوع ملک به ملکوت و برطرفشدن حجاب تعینات آغاز میشود و نهایت آن ظهور تام قیامت کبری است که ظهور قهاریت تام و مالکیت حقتعالی و استوای حقتعالی بر عرش است.<ref>(امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۸)</ref> | ||
:{{ببینید|برزخ | |||
به باور امامخمینی حقیقت قیامت کبری از جهت اسمای الهی، تجلی جلالی حقتعالی به اسم «قهار» است که با نور عظمت خود بر همه موجودات ظهور میکند، تمام انّیات و ظهورات موجودات در شدت نور حق محو و مستهلک میشوند و در این روز، حقتعالی ندا میدهد «لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ: برای چه کسی در این روز مالکیتی مانده است؟» جوابدهندهای نیست که سخنی بگوید، در این هنگام خود حقتعالی جواب میدهد «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» (غافر، | به باور امامخمینی حقیقت قیامت کبری از جهت اسمای الهی، تجلی جلالی حقتعالی به اسم «قهار» است که با نور عظمت خود بر همه موجودات ظهور میکند، تمام انّیات و ظهورات موجودات در شدت نور حق محو و مستهلک میشوند و در این روز، حقتعالی ندا میدهد «لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ: برای چه کسی در این روز مالکیتی مانده است؟» جوابدهندهای نیست که سخنی بگوید، در این هنگام خود حقتعالی جواب میدهد «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ».<ref>(غافر، ۱۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲)</ref> اتصاف حقتعالی به واحدیت و قهاریت در مراحلی از قیامت کبری، نه رحیمیت و رحمانیت، به این جهت است که اسم رحمان و رحیم برای بسط وجود و افاضه آن است. از اینرو حقتعالی در آغاز سوره حمد خود را به «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» معرفی کرده است؛ ولی در قیامت، قبض و رجوع این فیض است و این رجوع مختص به عالم دنیا نیست، بلکه شامل عوالم مجردات مانند عالم عقول و ملائکه مقرب نیز میشود. از اینرو در بعضی روایات<ref>(کلینی، الکافی، ۳/۲۵۶)</ref> آمده است عزرائیل پس از قبض روح تمامی موجودات، خود نیز قبض روح میشود.<ref>(امامخمینی، دعاء السحر، ۳۲)</ref> در حقیقت نور وجود، در قوس نزول عالم با تنزل و تقید همراه است و هر تقیدی حجاب است و موجودات در قوس نزول با این تقید و حجاب همراهاند و پس از رسیدن به عالم طبیعت با حرکت طبیعی که در ذات و سرشت آنها موجود است، به حقتعالی باز میگردند و از اینجا قوس صعود آغاز میشود تا اینکه مالکیت و قاهریت حقتعالی جلوه میکند، همه تعینات را از میان میبرد و این رجوع در حقیقت رجوع اول به آخر و اتصال ظاهر به باطن است و این حقیقت قیامت کبری است؛<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)</ref> بنابراین روز قیامت، ظهور حقتعالی از افق تعینات و فنای این تعینات در اسم مناسب خود است. از اینرو برای انسان کاملی که به مرحله فنا رسیده است، احکام قیامت، ساعت و یومالدین برای او در همین عالم ثابت و ظاهر است؛ زیرا او در همین عالم به حسب سلوک و هجرت به سوی حقتعالی به مرتبه فنا رسیده است و حقتعالی به مالکیت (مطلقه) خود بر قلب او ظهور کرده است و هماکنون قیامت او برپا شده است.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲)</ref> | ||
:{{ببینید|انسان کامل}} | |||
==ویژگیهای روز قیامت== | ==ویژگیهای روز قیامت== | ||
قرآن کریم ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت خداوند (حج، ۵۶)، وحشت و هول عظیم در آن (فرقان، ۲۷) و بازگشت به رحمت رحمانیه حقتعالی برای متقین (مریم، ۸۵) شمرده است. | قرآن کریم ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت خداوند (حج، ۵۶)، وحشت و هول عظیم در آن (فرقان، ۲۷) و بازگشت به رحمت رحمانیه حقتعالی برای متقین (مریم، ۸۵) شمرده است. | ||
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۲۱ ـ ۱۱۲۵؛ سبزواری، ۲/۶۰۸ ـ ۶۰۹) درباره برخی از ویژگیهای روز قیامت به تفصیل بحث کرده است، ازجمله: | امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۲۱ ـ ۱۱۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۲/۶۰۸ ـ ۶۰۹) درباره برخی از ویژگیهای روز قیامت به تفصیل بحث کرده است، ازجمله: | ||
الف) ظهور مالکیت حقتعالی: از دیدگاه امامخمینی مالکیت دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیتهای اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچیک از اقسام ذکرشده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شدهاند و عالم امکان، محض فقر است و محدود به حدود ماهیت است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچوجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنانکه بعضی آیات به آن اشاره کردهاند، مانند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» (ق، ۱۶) (آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۰). طبق این دیدگاه، حقتعالی به دلیل نداشتن محدودیت و نامتناهی بودن، جایی برای جدایی و بینونت نمیگذارد؛ اما در موجودات امکانی و محدود، حتی عوالم مجردات اگرچه نسبت به مادون خود بینونت ندارند و عوالم مادون، رقیقه آن حقیقتاند، به قدر محدودبودن، بینونیت عزلی دارند و مالکیت آنها بر عوالم پایینتر، مالکیت حقیقی نیست (همان، ۲۷۰ ـ ۲۷۱). | الف) ظهور مالکیت حقتعالی: از دیدگاه امامخمینی مالکیت دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیتهای اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچیک از اقسام ذکرشده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شدهاند و عالم امکان، محض فقر است و محدود به حدود ماهیت است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچوجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنانکه بعضی آیات به آن اشاره کردهاند، مانند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» (ق، ۱۶) (آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۰). طبق این دیدگاه، حقتعالی به دلیل نداشتن محدودیت و نامتناهی بودن، جایی برای جدایی و بینونت نمیگذارد؛ اما در موجودات امکانی و محدود، حتی عوالم مجردات اگرچه نسبت به مادون خود بینونت ندارند و عوالم مادون، رقیقه آن حقیقتاند، به قدر محدودبودن، بینونیت عزلی دارند و مالکیت آنها بر عوالم پایینتر، مالکیت حقیقی نیست (همان، ۲۷۰ ـ ۲۷۱). | ||
امامخمینی برای اختصاص مالکیت حقتعالی به یومالدین در سوره فاتحه با وجود اینکه مالکیت حقتعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده است: ۱. از جهت اینکه روز قیامت یومالدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرقاند، در عالم ملکوت جمعاند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است. ۲. از جهت اینکه یومالدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حقتعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب الله و صعود موجودات به فناء الله است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه میگردد (همان، ۲۷۱ ـ ۲۷۲). از اینرو انسان مجموع تعینات و حجابهاست که او را از منبع نور محجوب میکنند تا به عالم طبیعت که اسفل السافلین است، میرسد و در قوس صعود انسان با رفع این حجابها و تقیدات باز میگردد و آن نور مطلق و شمس حقیقت، از ورای حجب متعدد ظلمانی و نورانی ظاهر میشود و در اینجاست که حقتعالی به صفت مالکیت جلوه میکند؛ بنابراین یومالدین به یک معنا روز خروج شمس حقیقت از افق تعینات است که در تعبیر اهل معرفت از این خروج شمس حقیقت، به «یوم» و از احتجاب آن در تعینات، به «لیل» تعبیر میشود. از اینرو، قوس نزول، لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود، یومالقیامه احمدی(ص) است (همان). لازمه مالکیت خداوند در روز قیامت ـ که روز خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعینات است ـ این است که هر موجود در سایه اسم مناسب خود فانی در حقتعالی میشود و چون نفخ صور دمیده شود، آن اسم ظهور میکند و هر موجودی با اسم خاص خود همراه میشود و انسانهای مؤمن با اسمای لطف و جمال و انسانهای شقی با اسمای قهر و جلال همراه میگردند (همان، ۲۶۹ ـ ۲۷۲) (← مقاله لیلةالقدر). | امامخمینی برای اختصاص مالکیت حقتعالی به یومالدین در سوره فاتحه با وجود اینکه مالکیت حقتعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده است: ۱. از جهت اینکه روز قیامت یومالدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرقاند، در عالم ملکوت جمعاند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است. ۲. از جهت اینکه یومالدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حقتعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب الله و صعود موجودات به فناء الله است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه میگردد (همان، ۲۷۱ ـ ۲۷۲). از اینرو انسان مجموع تعینات و حجابهاست که او را از منبع نور محجوب میکنند تا به عالم طبیعت که اسفل السافلین است، میرسد و در قوس صعود انسان با رفع این حجابها و تقیدات باز میگردد و آن نور مطلق و شمس حقیقت، از ورای حجب متعدد ظلمانی و نورانی ظاهر میشود و در اینجاست که حقتعالی به صفت مالکیت جلوه میکند؛ بنابراین یومالدین به یک معنا روز خروج شمس حقیقت از افق تعینات است که در تعبیر اهل معرفت از این خروج شمس حقیقت، به «یوم» و از احتجاب آن در تعینات، به «لیل» تعبیر میشود. از اینرو، قوس نزول، لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود، یومالقیامه احمدی(ص) است (همان). لازمه مالکیت خداوند در روز قیامت ـ که روز خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعینات است ـ این است که هر موجود در سایه اسم مناسب خود فانی در حقتعالی میشود و چون نفخ صور دمیده شود، آن اسم ظهور میکند و هر موجودی با اسم خاص خود همراه میشود و انسانهای مؤمن با اسمای لطف و جمال و انسانهای شقی با اسمای قهر و جلال همراه میگردند (همان، ۲۶۹ ـ ۲۷۲) (← مقاله لیلةالقدر). | ||
ب) عظمت و وحشت روز قیامت: قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر میکند (مزمل، ۱۷) و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش میکند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده میشوند (حج، ۲؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲). طبق برخی روایات نیز شدت عظمت روز قیامت به حدی است که وقتی جهنم را حاضر میکنند، همه انبیا(ع) و فرشتگان به جزع و ناله میافتند و نجات خود را طلب میکنند، غیر از پیامبر اسلام(ص) که نجات امت خود را طلب میکند (کلینی، ۸/۳۱۲). | ب) عظمت و وحشت روز قیامت: قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر میکند (مزمل، ۱۷) و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش میکند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده میشوند (حج، ۲؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲). طبق برخی روایات نیز شدت عظمت روز قیامت به حدی است که وقتی جهنم را حاضر میکنند، همه انبیا(ع) و فرشتگان به جزع و ناله میافتند و نجات خود را طلب میکنند، غیر از پیامبر اسلام(ص) که نجات امت خود را طلب میکند (کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲). | ||
امامخمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری میداند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر میشمارد؛ همچنانکه عذابهای آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست (چهل حدیث، ۲۲). به اعتقاد ایشان اوصافی که خداوند از وحشت روز قیامت نقل میکند، دل افراد بیدار را میشکافد و قلب آنان را ذوب میکند و طبق برخی آیات هرگز چیزی نمیتواند انسان را از این روز هولناک نجات دهد. اگرچه زن و فرزند و هرچه در عالم است فدیه دهد، باز آتش جهنم شعلهور است (معارج، ۱۵ ـ ۲۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۵). | امامخمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری میداند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر میشمارد؛ همچنانکه عذابهای آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست (چهل حدیث، ۲۲). به اعتقاد ایشان اوصافی که خداوند از وحشت روز قیامت نقل میکند، دل افراد بیدار را میشکافد و قلب آنان را ذوب میکند و طبق برخی آیات هرگز چیزی نمیتواند انسان را از این روز هولناک نجات دهد. اگرچه زن و فرزند و هرچه در عالم است فدیه دهد، باز آتش جهنم شعلهور است (معارج، ۱۵ ـ ۲۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۵). | ||
خط ۴۷: | خط ۵۰: | ||
امامخمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده میشود که طبق بعضی روایات (مجلسی، بحار الانوار، ۷/۲۸۷)، شیطان امید به مغفرت حقتعالی پیدا میکند (چهل حدیث، ۲۲۶ ـ ۲۲۷) و عذابهای گنهکاران در برزخ و مواقف قیامت از عنایات خداوند بر بندگان است تا بندگان در این میان پاک شوند و از امراض روحی رهایی یابند و گرفتار آتش جهنم نشوند (الطلب و الاراده، ۸۸ ـ ۸۹؛ تعلیقات فصوص، ۱۷۱)؛ مانند سختیهایی که انسان در حالت احتضار و دیدن فرشتگان قبض روح با آنها روبهرو میشود و همچنین فشارها و عذابهای گوناگون که در عالم قبر مشاهده میکند و اگر در این مرحله اخلاق و ملکات فاسد و ظلمتها از انسان برطرف نشد، در مواقف پنجاهگانه روز قیامت گرفتار عذاب و سختیهایی میشود تا گرفتار جهنم نشود و اگر در این مواقف نیز نور فطری که در درون خود داشت، به یاری او نیامد و بر این ظلمتها غلبه نکرد و با نور شافع اکبر همراه نگشت (تقریرات، ۳/۶۰۸؛ حدیث جنود، ۱۵۹ ـ ۱۶۰)، به جهنم خواهد افتاد تا با آتش جهنم، غل و غشها از باطن و فطرت الهی او پاک شود؛ چنانکه بعضی از آیات دوزخ (حجر، ۴۷)، به این مطلب اشاره دارند. | امامخمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده میشود که طبق بعضی روایات (مجلسی، بحار الانوار، ۷/۲۸۷)، شیطان امید به مغفرت حقتعالی پیدا میکند (چهل حدیث، ۲۲۶ ـ ۲۲۷) و عذابهای گنهکاران در برزخ و مواقف قیامت از عنایات خداوند بر بندگان است تا بندگان در این میان پاک شوند و از امراض روحی رهایی یابند و گرفتار آتش جهنم نشوند (الطلب و الاراده، ۸۸ ـ ۸۹؛ تعلیقات فصوص، ۱۷۱)؛ مانند سختیهایی که انسان در حالت احتضار و دیدن فرشتگان قبض روح با آنها روبهرو میشود و همچنین فشارها و عذابهای گوناگون که در عالم قبر مشاهده میکند و اگر در این مرحله اخلاق و ملکات فاسد و ظلمتها از انسان برطرف نشد، در مواقف پنجاهگانه روز قیامت گرفتار عذاب و سختیهایی میشود تا گرفتار جهنم نشود و اگر در این مواقف نیز نور فطری که در درون خود داشت، به یاری او نیامد و بر این ظلمتها غلبه نکرد و با نور شافع اکبر همراه نگشت (تقریرات، ۳/۶۰۸؛ حدیث جنود، ۱۵۹ ـ ۱۶۰)، به جهنم خواهد افتاد تا با آتش جهنم، غل و غشها از باطن و فطرت الهی او پاک شود؛ چنانکه بعضی از آیات دوزخ (حجر، ۴۷)، به این مطلب اشاره دارند. | ||
البته در قرآن کریم و روایات ویژگیها و نشانههای دیگری نیز از روز قیامت بیان شده است، ازجمله: ۱. طولانیبودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال است (معارج، ۴)؛ ۲. ناگهانیبودن روز قیامت (انعام، ۳۱؛ یوسف، ۱۰۷؛ حج، ۵۵)؛ ۳. زلزله روز قیامت که امر عظیمی است (حج، ۱)؛ ۴. جمعشدن خورشید و ماه (قیامت، ۹)؛ ۵. شکافتهشدن آسمان (مرسلات، ۹؛ انشقاق، ۱). در روایات نیز به ویژگیها و علامتهای روز قیامت اشاره شده است (قمی، ۲/۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ کلینی، ۸/۱۰۴). | البته در قرآن کریم و روایات ویژگیها و نشانههای دیگری نیز از روز قیامت بیان شده است، ازجمله: ۱. طولانیبودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال است (معارج، ۴)؛ ۲. ناگهانیبودن روز قیامت (انعام، ۳۱؛ یوسف، ۱۰۷؛ حج، ۵۵)؛ ۳. زلزله روز قیامت که امر عظیمی است (حج، ۱)؛ ۴. جمعشدن خورشید و ماه (قیامت، ۹)؛ ۵. شکافتهشدن آسمان (مرسلات، ۹؛ انشقاق، ۱). در روایات نیز به ویژگیها و علامتهای روز قیامت اشاره شده است (قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ کلینی، الکافی، ۸/۱۰۴). | ||
==مراحل روز قیامت== | ==مراحل روز قیامت== | ||
خط ۵۳: | خط ۵۶: | ||
==نفخ صور== | ==نفخ صور== | ||
نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است (جوهری، ۲/۷۱۶؛ راغب، ۸۱۶) و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشتهای به نام اسرافیل آن را انجام میدهد (طوسی، ۷/۳۹۵). قرآن کریم به دو نفخه اشاره کرده است که در نفخه نخست، هر آنچه در آسمانها و زمین است، بیهوش میشود، مگر آنهایی که خدا بخواهد و در نفخه دیگر، همه بر پا میخیزند و مینگرند (زمر، ۶۸). در روایات نیز به چگونگی نفخ صور و اوصاف صور اشاره شده است: در نفخ صور نخست همه موجودات قبض روح میشوند و پس از آن اسرافیل نیز قبض روح میشود و در نفخه دوم که خداوند انجام میدهد، همه زنده میگردند (بحرانی، ۴/۷۲۹). | نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است (جوهری، ۲/۷۱۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۶) و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشتهای به نام اسرافیل آن را انجام میدهد (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۹۵). قرآن کریم به دو نفخه اشاره کرده است که در نفخه نخست، هر آنچه در آسمانها و زمین است، بیهوش میشود، مگر آنهایی که خدا بخواهد و در نفخه دیگر، همه بر پا میخیزند و مینگرند (زمر، ۶۸). در روایات نیز به چگونگی نفخ صور و اوصاف صور اشاره شده است: در نفخ صور نخست همه موجودات قبض روح میشوند و پس از آن اسرافیل نیز قبض روح میشود و در نفخه دوم که خداوند انجام میدهد، همه زنده میگردند (بحرانی، ۴/۷۲۹). | ||
صور را به جهت اینکه محل جمع صورتهای برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل میشوند، «صور» مینامند (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۶۶). اهل معرفت این نفخ و دمیدن را که در نفخه نخست سبب مرگ همه موجودات و در نفخه دوم سبب احیای آنان میگردد، به دمیدن در مواد و عناصر قابل برافروختهشدن تشبیه کردهاند که گاهی سبب خاموششدن آتش و گاهی سبب برافروختهشدن آن میشود و این نفخ در صورتهای برزخی (به سبب صورتهای نفسانی و ارواح موجود در آنها که آمادگی برافروختهشدن دارند)، سبب زندهشدن آن صورتها میشوند؛ بنابراین با نفخه اول، صورتهای طبیعی از میان میروند و با نفخه دوم این صور به واسطه ارواح موجود در آنها که قابلیت برافروختهشدن و نورانیشدن دارند، برافروخته و زنده میشوند (همان، ۱/۳۱۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۹۶ ـ ۱۹۷). | صور را به جهت اینکه محل جمع صورتهای برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل میشوند، «صور» مینامند (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۶۶). اهل معرفت این نفخ و دمیدن را که در نفخه نخست سبب مرگ همه موجودات و در نفخه دوم سبب احیای آنان میگردد، به دمیدن در مواد و عناصر قابل برافروختهشدن تشبیه کردهاند که گاهی سبب خاموششدن آتش و گاهی سبب برافروختهشدن آن میشود و این نفخ در صورتهای برزخی (به سبب صورتهای نفسانی و ارواح موجود در آنها که آمادگی برافروختهشدن دارند)، سبب زندهشدن آن صورتها میشوند؛ بنابراین با نفخه اول، صورتهای طبیعی از میان میروند و با نفخه دوم این صور به واسطه ارواح موجود در آنها که قابلیت برافروختهشدن و نورانیشدن دارند، برافروخته و زنده میشوند (همان، ۱/۳۱۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۹۶ ـ ۱۹۷). | ||
خط ۶۰: | خط ۶۳: | ||
==بعث== | ==بعث== | ||
قرآن کریم بعث و برانگیختهشدن از قبور را وعده خداوند و انبیای الهی(ع) میداند (یس، ۵۲) که شکی در آن نیست (حج، ۵). در روایات نیز به چگونگی و احوال نفوس هنگام خروج از قبر اشاره شده است (کلینی، ۲/۱۹۰؛ شعیری، ۱۷۵). برخی از حکما حقیقت بعث را زندهکردن مردگان و جداشدن صورت از ماده (بدن) و خارجکردن روح از جسد با ایجاد نشئه دیگر میدانند که نشئهای برتر و نورانیتر است (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۶). | قرآن کریم بعث و برانگیختهشدن از قبور را وعده خداوند و انبیای الهی(ع) میداند (یس، ۵۲) که شکی در آن نیست (حج، ۵). در روایات نیز به چگونگی و احوال نفوس هنگام خروج از قبر اشاره شده است (کلینی، الکافی، ۲/۱۹۰؛ شعیری، ۱۷۵). برخی از حکما حقیقت بعث را زندهکردن مردگان و جداشدن صورت از ماده (بدن) و خارجکردن روح از جسد با ایجاد نشئه دیگر میدانند که نشئهای برتر و نورانیتر است (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۶). | ||
امامخمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت میداند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع میشود و بعث آغاز میگردد (تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱). به باور ایشان تعلق روح به بدن پس از مرگ، همان توجه نفس به خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و به این معنا نیست که در آن بدنی که به دور انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات تحلیل رفته بود، بلکه بدن به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود (همان، ۳/۲۴۰) (← مقاله معاد). | امامخمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت میداند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع میشود و بعث آغاز میگردد (تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱). به باور ایشان تعلق روح به بدن پس از مرگ، همان توجه نفس به خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و به این معنا نیست که در آن بدنی که به دور انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات تحلیل رفته بود، بلکه بدن به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود (همان، ۳/۲۴۰) (← مقاله معاد). | ||
==حشر== | ==حشر== | ||
حشر به معنای جمعکردن است (ابنمنظور، ۴/۱۹۰)؛ زیرا خداوند در قیامت آفریدگان را بر اساس اعمال و ملکات خودشان جمع میکند (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۲۷). آیات قرآن کریم بر حشر انسانها و موجودات در روز قیامت دلالت دارد (انعام، ۳۸؛ تکویر، ۵). روایات نیز بر حشر انسانها به شکل اعمال خود تأکید دارند (کلینی، ۲/۳۱ ـ ۳۲). امامخمینی حشر را از مسائلی میداند که اعتقاد به آن در تمام شریعتهای راستین وجود دارد و از ارکان ادیان الهی شمرده میشود (تقریرات، ۳/۱۹۵). ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۵؛ سبزواری، ۴۴۹) براین باور است که رسوخ اعمال و ملکات انسان که حقیقت جان انسان را تشکیل میدهند، سبب میشود انسان در قیامت به صورتهای مختلف محشور شود (حدیث جنود، ۱۴۹) (← مقاله حشر). | حشر به معنای جمعکردن است (ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۱۹۰)؛ زیرا خداوند در قیامت آفریدگان را بر اساس اعمال و ملکات خودشان جمع میکند (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۲۷). آیات قرآن کریم بر حشر انسانها و موجودات در روز قیامت دلالت دارد (انعام، ۳۸؛ تکویر، ۵). روایات نیز بر حشر انسانها به شکل اعمال خود تأکید دارند (کلینی، الکافی، ۲/۳۱ ـ ۳۲). امامخمینی حشر را از مسائلی میداند که اعتقاد به آن در تمام شریعتهای راستین وجود دارد و از ارکان ادیان الهی شمرده میشود (تقریرات، ۳/۱۹۵). ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۴۴۹) براین باور است که رسوخ اعمال و ملکات انسان که حقیقت جان انسان را تشکیل میدهند، سبب میشود انسان در قیامت به صورتهای مختلف محشور شود (حدیث جنود، ۱۴۹) (← مقاله حشر). | ||
==سؤال== | ==سؤال== | ||
قرآن کریم یکی از مراحل روز قیامت را سؤال از بندگان میداند (اعراف، ۶؛ صافات، ۲۴)؛ روزی که اعمال، اعضا و جوارح انسان بازخواست میشوند (اسراء، ۳۶)، بلکه انبیا(ع) نیز درباره رساندن رسالتشان پرسش میشوند (مائده، ۱۰۹). در روایات نیز سؤال از بندگان در قیامت ذکر شده است، با این بیان که بنده قدمی برنمیدارد، مگر اینکه از عمرش که در چه صرف کرده و از بدنش که چگونه به کار گرفته و از مالش که چگونه به دست آمده و در چه انفاق کرده و از حب اهل بیت(ع) سؤال میشود (حلی، ۲۲۷). اهل معرفت نیز موقف سؤال را بسیار سخت و بزرگ میدانند تا آنجاکه خاطرنشان کردهاند انبیای الهی(ع) در برابر سؤال الهی درباره چگونگی اجابت دعوت خود، متحیر و مبهوت میشوند (محاسبی، ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۶/۳۸). | قرآن کریم یکی از مراحل روز قیامت را سؤال از بندگان میداند (اعراف، ۶؛ صافات، ۲۴)؛ روزی که اعمال، اعضا و جوارح انسان بازخواست میشوند (اسراء، ۳۶)، بلکه انبیا(ع) نیز درباره رساندن رسالتشان پرسش میشوند (مائده، ۱۰۹). در روایات نیز سؤال از بندگان در قیامت ذکر شده است، با این بیان که بنده قدمی برنمیدارد، مگر اینکه از عمرش که در چه صرف کرده و از بدنش که چگونه به کار گرفته و از مالش که چگونه به دست آمده و در چه انفاق کرده و از حب اهل بیت(ع) سؤال میشود (حلی، ۲۲۷). اهل معرفت نیز موقف سؤال را بسیار سخت و بزرگ میدانند تا آنجاکه خاطرنشان کردهاند انبیای الهی(ع) در برابر سؤال الهی درباره چگونگی اجابت دعوت خود، متحیر و مبهوت میشوند (محاسبی، ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۶/۳۸). | ||
امامخمینی نیز یکی از مراحل روز قیامت را سؤال خداوند از بندگان میداند که همه در پیشگاه خداوند در برابر نعمتهایی که به آنها داده، بازخواست میشوند (صحیفه، ۱۷/۴۳۶). ازجمله این نعمتها نعمت عمر انسان است که چگونه صرف کرده (جهاد اکبر، ۶۰) و نعمت دین و اسلام که چگونه از آن دفاع کرده است (صحیفه، ۱۷/۴۳۶)، بلکه همه افراد متناسب با مسئولیتی که دارند بازخواست میشوند (همان، ۱۸/۳۰۹) و افراد در برابر کارهای نادرستی که انجام دادهاند قدرت انکار ندارند (جهاد اکبر، ۳۳)؛ زیرا طبق بعضی آیات اعضا و جوارح انسان بر انسان گواهی میدهند (فصلت، ۲۱). نخستین پرسشی که از انسان در قیامت صغری و قبر میشود، درباره پروردگار انسان و پیامبری که به سوی او فرستاده شده و دینی است که به آن معتقد است (کلینی، ۸/۷۳). | امامخمینی نیز یکی از مراحل روز قیامت را سؤال خداوند از بندگان میداند که همه در پیشگاه خداوند در برابر نعمتهایی که به آنها داده، بازخواست میشوند (صحیفه، ۱۷/۴۳۶). ازجمله این نعمتها نعمت عمر انسان است که چگونه صرف کرده (جهاد اکبر، ۶۰) و نعمت دین و اسلام که چگونه از آن دفاع کرده است (صحیفه، ۱۷/۴۳۶)، بلکه همه افراد متناسب با مسئولیتی که دارند بازخواست میشوند (همان، ۱۸/۳۰۹) و افراد در برابر کارهای نادرستی که انجام دادهاند قدرت انکار ندارند (جهاد اکبر، ۳۳)؛ زیرا طبق بعضی آیات اعضا و جوارح انسان بر انسان گواهی میدهند (فصلت، ۲۱). نخستین پرسشی که از انسان در قیامت صغری و قبر میشود، درباره پروردگار انسان و پیامبری که به سوی او فرستاده شده و دینی است که به آن معتقد است (کلینی، الکافی، ۸/۷۳). | ||
امامخمینی درباره پرسش در قبر معتقد است انسان وقتی میتواند به سؤال نکیر و منکر درباره پروردگار خود پاسخ دهد که در دنیا تحت تربیت حقتعالی باشد؛ زیرا انسانی که ظاهر و باطنش در تربیت حق نباشد و از اوصاف حق بهرهای نداشته باشد، در عالم قبر که وقت بروز سرّ و باطن انسان است، نمیتواند جواب دهد و تلقین نیز برای او فایدهای ندارد (حدیث جنود، ۴۲۵ ـ ۴۲۶؛ آداب الصلاة، ۱۸). | امامخمینی درباره پرسش در قبر معتقد است انسان وقتی میتواند به سؤال نکیر و منکر درباره پروردگار خود پاسخ دهد که در دنیا تحت تربیت حقتعالی باشد؛ زیرا انسانی که ظاهر و باطنش در تربیت حق نباشد و از اوصاف حق بهرهای نداشته باشد، در عالم قبر که وقت بروز سرّ و باطن انسان است، نمیتواند جواب دهد و تلقین نیز برای او فایدهای ندارد (حدیث جنود، ۴۲۵ ـ ۴۲۶؛ آداب الصلاة، ۱۸). | ||
==نشر صحیفه اعمال== | ==نشر صحیفه اعمال== | ||
نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده میشود (طوسی، ۱۰/۲۸۳). در آیات بسیاری از قرآن کریم بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفهای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او میدهند، تأکید شده است (اسراء، ۱۳ ـ ۱۴؛ حاقه، ۱۹؛ انشقاق، ۷)؛ کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد (کهف، ۴۹) و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاباند (انفطار، ۱۰ ـ ۱۱). در روایات نیز به ثبت نیکیها و بدیها در صحیفه اعمال انسان تأکید شده است (مفید، ۲؛ حر عاملی، ۶/۴۲۲). در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه خداوند حاضر و عملش بر او عرضه میشود، با دیدن گناهان رنگش تغییر میکند و اعضایش به لرزه میافتد و با دیدن نیکیهای خود شادمان میشود (بحرانی، ۴/۱۵۲). برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را مینویسند (طوسی، ۱۰/۲۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۹۳). | نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده میشود (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳). در آیات بسیاری از قرآن کریم بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفهای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او میدهند، تأکید شده است (اسراء، ۱۳ ـ ۱۴؛ حاقه، ۱۹؛ انشقاق، ۷)؛ کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد (کهف، ۴۹) و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاباند (انفطار، ۱۰ ـ ۱۱). در روایات نیز به ثبت نیکیها و بدیها در صحیفه اعمال انسان تأکید شده است (مفید، ۲؛ حر عاملی، ۶/۴۲۲). در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه خداوند حاضر و عملش بر او عرضه میشود، با دیدن گناهان رنگش تغییر میکند و اعضایش به لرزه میافتد و با دیدن نیکیهای خود شادمان میشود (بحرانی، ۴/۱۵۲). برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را مینویسند (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۹۳). | ||
امامخمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورتهای اعمال انسان را به او میدهند و میگویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است (آداب الصلاة، ۳۴)؛ صحیفهای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشههای نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است (جهاد اکبر، ۵۰؛ صحیفه، ۱۵/۷۵). ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر امام(ع) هر عصر عرضه میشود و پیامبر اکرم(ص) نیز نامه اعمال را مشاهده میکند (صفار، ۱/۴۳۰؛ ابنطاووس، ۱۹؛ حر عاملی، ۱۶/۱۰۸)؛ بیان میدارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت میشود و سبب نارضایتی آنان نباشد (صحیفه، ۸/۲۷). ایشان مانند برخی حکما (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۷) بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است (کهف، ۴۹)، همان صفحه قلب و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش میبندد و صورت نامه عمل است (صحیفه، ۹/۴۴۱)؛ زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس میگذارد که همچون نقشهای کتاب در صفحه جان انسان نقش میبندد و از لوازم وجودی او میشود و نگارنده این نقشها، فرشتگان الهیاند که مربی نفوساند و وظیفه تربیت نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت میکنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را مییابد که در لوح نفسش نوشته شده است (تقریرات، ۳/۴۴۳). به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشههای نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت میشوند و همه این امور در محضر خداوندند (صحیفه، ۱۲/۳۵۸). | امامخمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورتهای اعمال انسان را به او میدهند و میگویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است (آداب الصلاة، ۳۴)؛ صحیفهای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشههای نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است (جهاد اکبر، ۵۰؛ صحیفه، ۱۵/۷۵). ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر امام(ع) هر عصر عرضه میشود و پیامبر اکرم(ص) نیز نامه اعمال را مشاهده میکند (صفار، ۱/۴۳۰؛ ابنطاووس، ۱۹؛ حر عاملی، ۱۶/۱۰۸)؛ بیان میدارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت میشود و سبب نارضایتی آنان نباشد (صحیفه، ۸/۲۷). ایشان مانند برخی حکما (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۷) بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است (کهف، ۴۹)، همان صفحه قلب و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش میبندد و صورت نامه عمل است (صحیفه، ۹/۴۴۱)؛ زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس میگذارد که همچون نقشهای کتاب در صفحه جان انسان نقش میبندد و از لوازم وجودی او میشود و نگارنده این نقشها، فرشتگان الهیاند که مربی نفوساند و وظیفه تربیت نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت میکنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را مییابد که در لوح نفسش نوشته شده است (تقریرات، ۳/۴۴۳). به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشههای نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت میشوند و همه این امور در محضر خداوندند (صحیفه، ۱۲/۳۵۸). | ||
==میزان== | ==میزان== | ||
میزان به معنای چیزی است که با آن اندازهگیری میکنند (فراهیدی، ۷/۳۸۶). قرآن کریم از برپایی میزان اعمال در روز قیامت خبر داده است و اینکه بر کسی در آن روز ستم روا نمیشود (انبیاء، ۴۷). بر اساس این میزان، اعمال افراد بررسی میشود و کسی که اعمالش سبک باشد، جایگاهش جهنم و کسی که میزانش سنگین باشد، جایگاهش بهشت است (مؤمنون، ۱۰۲ ـ ۱۰۳؛ قارعه، ۶ ـ ۱۰). در آن روز، سنجش بر اساس حق است (اعراف، ۸). در روایات نیز بر اقامه میزان در روز قیامت تأکید شده و میزان بر امیرالمؤمنین(ع) (قمی، ۲/۲۷۴) و انبیا(ع) و اولیا(ع) (صدوق، التوحید، ۲۶۸) تطبیق شده است. برخی میزان را در قرآن کریم و روایات، به همان معنای عرفی آن گرفتهاند که ترازوی بزرگی است که در آن اعمال بندگان را وزن میکنند (آمدی، ۴/۳۴۵ ـ ۳۴۶؛ تفتازانی، ۵/۱۲۰ ـ ۱۲۱). برخی حکمای الهی بر این عقیدهاند که میزان هر چیز متناسب با همان چیز است و همچنانکه گندم و جو را با ترازو وزن میکنند، میزان اندازهگیری زمان، اسطرلاب، میزان اندازهگیری فکر، منطق و میزان اندازهگیری شِعر، عروض است؛ میزان اعمال انسانها نیز شریعت است که به وسیله آن، اندازه و قیمت هر شخص به حسبِ عقیده، خُلق و عملش سنجیده میشود و به اعتباری نیز میزان هر امتی انبیا(ع) و اوصیای آن امتاند (غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۴۷ ـ ۱۱۴۸) (← مقاله بهشت و جهنم). | میزان به معنای چیزی است که با آن اندازهگیری میکنند (فراهیدی، ۷/۳۸۶). قرآن کریم از برپایی میزان اعمال در روز قیامت خبر داده است و اینکه بر کسی در آن روز ستم روا نمیشود (انبیاء، ۴۷). بر اساس این میزان، اعمال افراد بررسی میشود و کسی که اعمالش سبک باشد، جایگاهش جهنم و کسی که میزانش سنگین باشد، جایگاهش بهشت است (مؤمنون، ۱۰۲ ـ ۱۰۳؛ قارعه، ۶ ـ ۱۰). در آن روز، سنجش بر اساس حق است (اعراف، ۸). در روایات نیز بر اقامه میزان در روز قیامت تأکید شده و میزان بر امیرالمؤمنین(ع) (قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۷۴) و انبیا(ع) و اولیا(ع) (صدوق، التوحید، ۲۶۸) تطبیق شده است. برخی میزان را در قرآن کریم و روایات، به همان معنای عرفی آن گرفتهاند که ترازوی بزرگی است که در آن اعمال بندگان را وزن میکنند (آمدی، ۴/۳۴۵ ـ ۳۴۶؛ تفتازانی، ۵/۱۲۰ ـ ۱۲۱). برخی حکمای الهی بر این عقیدهاند که میزان هر چیز متناسب با همان چیز است و همچنانکه گندم و جو را با ترازو وزن میکنند، میزان اندازهگیری زمان، اسطرلاب، میزان اندازهگیری فکر، منطق و میزان اندازهگیری شِعر، عروض است؛ میزان اعمال انسانها نیز شریعت است که به وسیله آن، اندازه و قیمت هر شخص به حسبِ عقیده، خُلق و عملش سنجیده میشود و به اعتباری نیز میزان هر امتی انبیا(ع) و اوصیای آن امتاند (غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۴۷ ـ ۱۱۴۸) (← مقاله بهشت و جهنم). | ||
امامخمینی نیز میزان را در آخرت به معنای ظاهری آن نمیداند و معتقد است میزان اعمال مسلمانان نیز شریعت اسلام و ولایت اهل بیت(ع) است و بهتر است انسان در همین عالم اعمال خود را با این میزان مقایسه و خود را محاسبه کند و پیش از مرگ اعمال خود را اصلاح کند (چهل حدیث، ۴۴۱). این تفسیر از میزان مبتنی بر قاعدهای است که امامخمینی مانند برخی حکما (غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۳۰۴ ـ ۳۰۵؛ ← خمینی، سیدحسن، ۹۲ ـ ۱۲۴) بر آن تأکید میکند و آن وضع الفاظ برای روح معانی است. طبق این قاعده، الفاظ بر معانی اصلیشان باقی میمانند، بدون اینکه در معانی تصرفی صورت گیرد و امور زائد بر معنا از آن پیراسته میشود. این معانی اضافی، به جهت انس و عادت و غلبه احکامِ بعضی از خصوصیات معنا بر ذهن، ثابت میشوند؛ چنانکه نور برای چیزی وضع شده است که خود ظاهر و مُظهر غیر است یا ترازو برای چیزی وضع شده است که ابزار وزنکردن است، بدون اینکه خصوصیتی خاص در آن دخیل باشد؛ بنابراین هر چیزی که ابزار وزنکشی باشد، میزان است، مانند علم نحو که میزان سنجش اِعراب است؛ اما عادت و انس ذهنی بر این استوار است که وقتی ترازو شنیده میشود، از آن دو کفه و یک ستون به ذهن میآید (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹) (← مقاله روح معانی). | امامخمینی نیز میزان را در آخرت به معنای ظاهری آن نمیداند و معتقد است میزان اعمال مسلمانان نیز شریعت اسلام و ولایت اهل بیت(ع) است و بهتر است انسان در همین عالم اعمال خود را با این میزان مقایسه و خود را محاسبه کند و پیش از مرگ اعمال خود را اصلاح کند (چهل حدیث، ۴۴۱). این تفسیر از میزان مبتنی بر قاعدهای است که امامخمینی مانند برخی حکما (غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۳۰۴ ـ ۳۰۵؛ ← خمینی، سیدحسن، ۹۲ ـ ۱۲۴) بر آن تأکید میکند و آن وضع الفاظ برای روح معانی است. طبق این قاعده، الفاظ بر معانی اصلیشان باقی میمانند، بدون اینکه در معانی تصرفی صورت گیرد و امور زائد بر معنا از آن پیراسته میشود. این معانی اضافی، به جهت انس و عادت و غلبه احکامِ بعضی از خصوصیات معنا بر ذهن، ثابت میشوند؛ چنانکه نور برای چیزی وضع شده است که خود ظاهر و مُظهر غیر است یا ترازو برای چیزی وضع شده است که ابزار وزنکردن است، بدون اینکه خصوصیتی خاص در آن دخیل باشد؛ بنابراین هر چیزی که ابزار وزنکشی باشد، میزان است، مانند علم نحو که میزان سنجش اِعراب است؛ اما عادت و انس ذهنی بر این استوار است که وقتی ترازو شنیده میشود، از آن دو کفه و یک ستون به ذهن میآید (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹) (← مقاله روح معانی). | ||
==حساب== | ==حساب== | ||
حساب به معنای تقدیر و شمردن چیزی است (ابنمنظور، ۱/۳۱۴) و در قیامت تقدیر امور بندگان است و تفاوت آن با میزان در این است که میزان وسیله اندازهگیری وزن و مقدار چیزی است (قرطبی، ۲/۵). قرآن کریم از حسابرسی اعمال بندگان در قیامت خبر داده (ابراهیم، ۴۱؛ نور، ۳۹) و خداوند را سریع الحساب معرفی کرده است (بقره، ۲۰۲؛ غافر، ۱۷). روایات بسیاری نیز درباره چگونگی حساب بندگان نقل شده است که در برخی از آنها محاسبه بندگان به مقدار عقول افراد بیان شده است (برقی، ۱/۱۹۵). | حساب به معنای تقدیر و شمردن چیزی است (ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۳۱۴) و در قیامت تقدیر امور بندگان است و تفاوت آن با میزان در این است که میزان وسیله اندازهگیری وزن و مقدار چیزی است (قرطبی، ۲/۵). قرآن کریم از حسابرسی اعمال بندگان در قیامت خبر داده (ابراهیم، ۴۱؛ نور، ۳۹) و خداوند را سریع الحساب معرفی کرده است (بقره، ۲۰۲؛ غافر، ۱۷). روایات بسیاری نیز درباره چگونگی حساب بندگان نقل شده است که در برخی از آنها محاسبه بندگان به مقدار عقول افراد بیان شده است (برقی، المحاسن، ۱/۱۹۵). | ||
اندیشمندان اسلامی با الهامگرفتن از آیات قرآن کریم، مردم را در حساب روز قیامت به سه دسته تقسیم کردهاند: ۱. مقربان که کامل در معرفت و تجردند و به جهت والابودن مقامشان از محاسبه به دورند؛ همچنین گروهی از اصحاب یمین که اهل گناه و فساد نبودهاند و جماعتی از افراد ساده که اعمالشان از گناه و حسنات خالی است، بدون حساب وارد بهشت میشوند. ۲. اهل عقاب از کفار که در پرونده خود عمل نیکی ندارند و بدون حساب وارد جهنم میشوند. ۳. گروهی از مؤمنان که عمل صالح و سوء دارند که این گروه محاسبه میشوند (ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۵؛ همو، مفاتیح الغیب، ۶۵۴ ـ ۶۵۵). | اندیشمندان اسلامی با الهامگرفتن از آیات قرآن کریم، مردم را در حساب روز قیامت به سه دسته تقسیم کردهاند: ۱. مقربان که کامل در معرفت و تجردند و به جهت والابودن مقامشان از محاسبه به دورند؛ همچنین گروهی از اصحاب یمین که اهل گناه و فساد نبودهاند و جماعتی از افراد ساده که اعمالشان از گناه و حسنات خالی است، بدون حساب وارد بهشت میشوند. ۲. اهل عقاب از کفار که در پرونده خود عمل نیکی ندارند و بدون حساب وارد جهنم میشوند. ۳. گروهی از مؤمنان که عمل صالح و سوء دارند که این گروه محاسبه میشوند (ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۵؛ همو، مفاتیح الغیب، ۶۵۴ ـ ۶۵۵). | ||
خط ۹۲: | خط ۹۵: | ||
==صراط== | ==صراط== | ||
صراط به معنای راه است (جوهری، ۳/۱۱۳۹). قرآن کریم انسانها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده است (حمد، ۶؛ آل عمران، ۵۱) و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط میداند (مؤمنون، ۷۴). حقیقت این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر میشود که بر متن جهنم کشیده شده است (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۲۲)؛ از اینرو صراط در روایات به دو قسم تقسیم شده است: صراطی در دنیا که امام واجب الطاعه است و پیروی از او انسان را به سعادت و معرفت میرساند و صراطی در آخرت که پلی در جهنم است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط میکنند (صدوق، معانی الاخبار، ۳۲). صراط در روایات، پلی از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر معرفی شده است که هر کس به گونهای از آن عبور میکند (همو، الامالی، ۱۷۷؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸). در برخی روایات نیز صراط بر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) تطبیق شده است (کلینی، ۱/۴۱۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۶). اندیشمندان اسلامی تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کردهاند؛ ازجمله: ۱. دین الهی (طباطبایی، ۴/۳۶۹)؛ ۲. طریق به معرفت الهی (ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۷۸)؛ ۳. ولایت امیرالمؤمنین(ع) (طباطبایی، ۱۵/۵۱)؛ ۴. طریق توحید (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۶) و شهود حقتعالی به صفت انفراد و وحدت در همه اشیا و در ایجاد (قشیری، ۲/۵۸۲) که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست. | صراط به معنای راه است (جوهری، ۳/۱۱۳۹). قرآن کریم انسانها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده است (حمد، ۶؛ آل عمران، ۵۱) و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط میداند (مؤمنون، ۷۴). حقیقت این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر میشود که بر متن جهنم کشیده شده است (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۲۲)؛ از اینرو صراط در روایات به دو قسم تقسیم شده است: صراطی در دنیا که امام واجب الطاعه است و پیروی از او انسان را به سعادت و معرفت میرساند و صراطی در آخرت که پلی در جهنم است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط میکنند (صدوق، معانی الاخبار، ۳۲). صراط در روایات، پلی از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر معرفی شده است که هر کس به گونهای از آن عبور میکند (همو، الامالی، ۱۷۷؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸). در برخی روایات نیز صراط بر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) تطبیق شده است (کلینی، الکافی، ۱/۴۱۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۶). اندیشمندان اسلامی تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کردهاند؛ ازجمله: ۱. دین الهی (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۹)؛ ۲. طریق به معرفت الهی (ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۷۸)؛ ۳. ولایت امیرالمؤمنین(ع) (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۵۱)؛ ۴. طریق توحید (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۶) و شهود حقتعالی به صفت انفراد و وحدت در همه اشیا و در ایجاد (قشیری، ۲/۵۸۲) که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست. | ||
امامخمینی مانند برخی حکما و اهل معرفت (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴ ـ ۶۴۵؛ گنابادی، ۱/۳۲ ـ ۳۳)، معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور مییابد و این صراط از عالم دنیا آغاز میشود و طرف دیگر آن بهشت و مقام الوهیت است (صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۹) و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی میشود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنانکه انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور میکنند، در حالیکه جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر حضرت ابراهیم(ع) سرد شد (همان، ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲) و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور هدایت میخواهد (همان، ۱۸/۴۴۹) (← مقاله هدایت و ضلالت). زاد و توشه انسان در این راه خصلتهای خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، ایمان و خصلتهای نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمیتواند عبور کند و به رو در آتش میافتد (چهل حدیث، ۹۸). | امامخمینی مانند برخی حکما و اهل معرفت (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴ ـ ۶۴۵؛ گنابادی، ۱/۳۲ ـ ۳۳)، معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور مییابد و این صراط از عالم دنیا آغاز میشود و طرف دیگر آن بهشت و مقام الوهیت است (صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۹) و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی میشود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنانکه انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور میکنند، در حالیکه جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر حضرت ابراهیم(ع) سرد شد (همان، ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲) و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور هدایت میخواهد (همان، ۱۸/۴۴۹) (← مقاله هدایت و ضلالت). زاد و توشه انسان در این راه خصلتهای خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، ایمان و خصلتهای نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمیتواند عبور کند و به رو در آتش میافتد (چهل حدیث، ۹۸). |