کلمات تامات
کلمات تامّات، جواهر عقلی نورانی هستند که واسطه نوری بین حق و مخلوقات او بوده و از امور جسمانی، زمان و مکان مبرّا میباشند.
اهمیت و جایگاه کلمات تامّات
کلمات تامّات در اصطلاح دینی و عرفانی، کلماتی هستند که در کمال به تمامیت رسیده و واسطه نوری بین خداوند و مخلوقاتش میباشند.[۱]
اهل معرفت و حکمای الهی درباره کلمات تامّات و مصادیق آنها در آثار خویش فراوان بحث کرده و نقش و جایگاه آنها را در نظام وجودی تبیین کردهاند، اهل تصوف نیز کلمات تامه را جواهر عقلی و حروف عالیه میدانند.[۲] امامخمینی نیز در آثار خویش به بحث کلمات تامّات در دو قوس نزول و صعود و به مصادیق آنها اشاره کرده است.[۳]
چیستی کلمات تامّات
به اعتقاد برخی حکمای الهی کلمات تامّات واسطههای نوری هستند بین خداوند و عالم هستی، کلمات اشاره به اشخاص و جواهر عقلی نوری دارد در دلالت و عدم اجمال و مشابهت و خالص بودن کلمه و کلام از چیزهایی که از جنس آن نیست؛ ازاینرو وجود به هر اندازه که در ارائه و دلالت و کشف «ما فی الغیب» کامل باشد به همان اندازه کلمه است، پس بعضی از وجودات مانند عقل اول و سایر عقول کلمات تامه و بعضی از وجودات مثل موجودات عالم طبیعت کلمات ناقصه میباشند.[۴]
به اعتقاد امامخمینی از آنجا که اسم «المتکلم» ظاهر و ساری در همه اشیاء و نافذ در کافه کلمات وجودی است و کلمات وجودی متقوم به اسم کلی سِعی احاطی «المتکلم» هستند؛ ازاینرو کلیه مراتب هستی کلام و کتاب حق، یا حروف وجودی و کلمات الهی میباشند و همه کلمات و حروف وجودی حاکی از حقتعالی هستند، امّا اینکه به ذوات مقدسه انبیاء و ملائکه و عقول کلمات تامّات اطلاق میشود، از آن جهت است که حکایت آن ذوات از حقتعالی تامتر و کاملتر است؛ پس هر موجودی که تجلی حق در آینه ذاتش کاملتر باشد، دلاتش بر عالم غیب بیشتر است، چنانچه عقول مجرده و نفوس اسپهبدیه اینگونه هستند و توسط آنها فیض وجود به عالم اجسام و جسمانیت میرسد، این وسایط هویات وجودی و حقایقی بسیطی هستند که از مواد جسمی مجرد و از عالم زمان و مکان برترند و از آن جهت به آنها تامّات گفته میشود که تمام کمالات آنان بالفعل است و هیچ آمیختگی با اجسام ندارند.[۵]
امامخمینی در بیان چیستی کلمات تامّات در ابتدا به بیان مقدمهای میپردازد و آن اینکه بین «تمام» و «کمال» تفاوت وجود دارد. «کمال» یک شیء بالاتر از مرتبه «تمام» آن است. بنابراین تمام بودن هر چیز، رسیدن آن به حدّی است که دیگر نیازی به چیزی بیرون از خود نداشته باشد، بنابراین تمام بودن هر چیز متناسب به خود آن چیز میباشد؛ مثلاً تمام بودن علم به این است که حقایق را به طور تام کشف کند به گونهای که دیگر جهل و حجابی با آن مخلوط نباشد، همچنین تمام بودن نور به آن است که تاریکی و کدورت با آن مخلوط نباشد؛ بنابراین تمامیت یک شیء خلوص آن از چیزهایی است که مقابل و مخالف آن است و صرافت خلوصش در شئون و جهاتی که به آن و کمالاتش مربوط میشود. حال با توجه به این ملاک میتوان تمام بودن کلام و کلمه و اتم بودن آنها را دریافت و معلوم میشود که منظور از تمام بودن کلمه و کلام همان وضوحشان که از ظلمت ماده دور و از کدورت هیولا پاک و از غبار تعیین ماهیات برکنارند، کلمات تامه الهی هستند.[۶]
با این حال، چون هر یک آینه یک صفت یا اسم الهیاند، از این جهت ناقصاند چنانکه برخی از فرشتگان همیشه در حال رکوع هستند و هرگز سجده نمیروند و برخی سجده گزارند و هر گز به رکوع نمیروند، امّا انسان اگر چه از حیث مرتبه نزولی در پایینترین مرتبه خلقی قرار دارد و لکن به لحاظ مراتب صعودی امکان این را دارد که جامع حضرات و عوالم هستی گردد و به جهت دارا بودن مقام فوق تجرد و حرکت لایقفی، دارای مقام معلومی نیست و لامقام است؛ بنابراین کاملترین کلمات الهی، انسان کامل است.[۷]
استعاذه و کلمات تامّات
برخی حکمای الهی در مورد اینکه چه چیزی شایسته پناه بردن است (مستعاذٌ به)، معتقدند استعاذه از بدیها به کلمات تامّات میباشد؛ زیرا کلمات تامه الهیه از عالم امرند و تماماً خیر محض میباشند.[۸] در نظر امامخمینی چون حقیقت استعاذه در سالک الیالله متحقق است؛ یعنی به مراتب سلوک سالک اختصاص دارد؛ ازاینرو از مبادی سلوک تا حدود مقام قلب، سالک به مقام ربوبیت پناه میبرد و این ربوبیت، ربوبیت فعلی است یعنی «أعوذ بکلمات الله التامّات» میباشد و چون از این مقام ترقی کرد به مقام «أعوذ بک منک» پناه میبرد.[۹]
پانویس
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ص۷۴-۷۵؛ مفاتیح الغیب، ص۴۵۶-۴۵۷.
- ↑ ابنترکه اصفهانی، تمهید القواعد، ص۱۴۵؛ جامی، نقد النصوص، ص۴۴؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ص۷۴؛ مفاتیح الغیب، ص۴۵۶-۴۵۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۵، ص۹.
- ↑ امامخمینی، شرح دعای سحر، ص۵۴؛ تقریرات، فلسفه، ج۲، ص۳۵۲؛ آداب الصلاة، ص۲۳۲-۲۳۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱؛ ج۲، ص۲۵۶ و ۳۵۲؛ شرح دعای سحر، ص۵۴؛ التعلیقه علی الفوائد الرضویه، ص۶۳؛ صاحبی، اسرار ملکوت، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۵.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ص۷۴ و ۷۵؛ الشواهد الربوبیه، ص۶۲۷.
- ↑ امامخمینی، شرح دعای سحر، ص۵۴؛ تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۵۲؛ صاحبی، اسرار ملکوت، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، شرح دعای سحر، ص۱۵ و ۵۴؛ صاحبی، اسرار ملکوت، ج۱، ص۲۴۶؛ اوج معرفت، ص۳۵۸.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۴-۱۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ص۲۳۲-۲۳۲.
منابع
- ابنترکه اصفهانی، صائن الدین، تمهید القواعد، تصحیح سیدجلال الدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۶۰ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقه علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعای سحر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۳ش.
- جامی، عبدالرحمان، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، مقدمه و تعلیقه ویلیام چیتیک، تهران مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰ش.
- صاحبی، باقر، اسرار ملکوت، تهران، نشر عروج، ۱۴۰۳ش.
- صاحبی، باقر، اوج معرفت، تهران، نشر عروج، ۱۳۹۸ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفاء، ۱۴۰۴ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تهران، نشر انجمن حکمت، مقدمه خواجوی، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الشواهد الربوبیه، مقدمه سیدجلالالدین آشتیانی، مشهد، مرکز دانشگاهی، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۶۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تهران، وزارت فرهنگ و حکمته فلسفه ایران ۱۳۶۳ش.
نویسنده: باقر صاحبی