کلیات خمس
کلیات خَمس، مفاهیم کلی از جهت ارتباطی که با مصادیق خود دارند أعم از اینکه ذات افراد باشند یا خارج از ذات باشند.
اهمیت و جایگاه کلیات خمس
کلیات خمس در اصطلاح منطقی عبارت است مفاهیم کلی از جهت رابطهای که با مصادیق خود دارند به پنچگونه تقسیم میشوند، این پنچگونه را کلیات خمس میگویند.[۱]
اهل منطق به بحث کلیات خمس و باب ایساغوجی توجه ویژهای دارند، نخستین کسی که مبحث کلیات خمس را در منطق ایجاد کرد، فُرفویورس میباشد و آن را ایساغوجی که به معنای مدخل و مقدمه است نامید. از آنجا که بحث حدود و تعاریف متوقف بر آشنایی با کلیات خمس است، منطقدانان این بحث را مقدمه برای باب حدود میآورند.[۲]
امامخمینی نیز در آثار خویش به مباحث کلیات خمس و باب ایساغوجی پرداخته و معتقد است اهل منطق در بیان تحلیل کلیات پنجگانه مفهومی به واقعیت خارجی نیز توجه داشتهاند.[۳]
اقسام کلی نسبت به افرادش
اگر کلّی، ذاتی ماهیت افراد خود باشد یا تمام ماهیت و ذات افراد خود است که «نوع» نام دارد و یا جزء اعم ماهیت و ذات افراد خود و افراد دیگر است که «جنس» نام دارد و یا جزء مختص ماهیت و ذات افراد خود است که «فصل» نام دارد. و اگر کلّی، عرضی افراد خود باشد یا مختص افراد خود است که «عرض خاص» نام دارد و یا اعم از افراد خود و افراد دیگر است که عرض عام نام دارد.[۴]
امامخمینی در مبحث کلیات خمس نوع را متفق الحقیقه و تمام شیء میداند و جنس را مشترک میان انواع و تمال مشترک ذاتی میداند که قابل حمل بر اشیای مختلف میباشد. ایشان فصل را جز مختص شیء میداند که همان صورت نوعیه شمار میباشد.[۵]
امامخمینی در بیان ذاتی و عرضی باب ایساغوجی معتقد است اولین معنا برای «ذاتی»، در باب ایساغوجی و کلیات خمس همان مقوم ماهیت بودن است و در مقابل «عرضی» بودن است؛ ازاینرو طبق این اصطلاح، مصداق ذاتی جنس، فصل و نوع است و مصداق عرضی، عرض خاص و عرض عام میباشد؛ بنابراین در باب ایساغوجی که از آن به کلیات خمس تعبیر میشود، ذاتی عبارت است از آنچه خارج از ذات نیست و آن در جنس و فصل منحصر است و عرضی عبارت است از آنچه خارج از ذات است؛ حال یا لازم ماهیت مانند زوجیت برای عدد چهار یا لازم ماهیت نیست مانند سفیدی و سیاهی برای جسم سیاه و سفید؛[۶]
البته امامخمینی ذاتی باب ایساغوجی را غیرذاتی باب برهان میداند و بر این باور است که مراد از ذاتی در باب برهان چیزی است که از ذات شیء جدا نمیشود، اعم از این که ذاتی داخل در ذات باشد یا خارج از ذات و لازم آن باشد. طبق این بیان باب برهان شامل ذاتی باب ایساغوجی و نیز عرض لازم است، اما عرض باب برهان، اخص از عرض باب ایساغوجی است،؛زیرا عرض باب ایساغوجی شامل عرض لازم و عرض مفارق میشود.[۷]
افراد کلیات خمس
نوع
آن کلی ذاتی است که تمام حقیقت یک فرد یا تمام حقیقت مشترکه چند فرد متفق الحقیقه میباشد، نوع دارای اقسامی است از جمله نوع حقیقی، اضافی، عالی، سافل و متوسط.[۸] امامخمینی، نیز در آثار خویش به نوع و اقسام آن پرداخته و آن را تمام حقیقت مشتر که میداند.[۹]
جنس
آن جزء اعم کلّی ذاتی است که تمام ذاتیات مشترک میان افراد مختلف الحقیقه را بیان میکند.[۱۰] امامخمینی نیز جنس را مشترک میان انواع (کمال مشترک ذاتی) و قابل حمل بر اشیاء مختلف میداند. ایشان جنس را امر مبهمی میداند که از جهت ابهام در خارج تعیّن و تحصیلی ندارد، بلکه در غایت ابهام است و ابهام آن به گونهای است که در تصور ذهنی نیز در غایت ابهام میباشد و در تعین خود نیازمند فصل است.[۱۱]
فصل
آن کلی ذاتی است که جزء مختص ذات و حقیقت واحدی میباشد که ماهیت را از سایر انواعی که در جنس با او شریکاند، جدا میسازد.[۱۲] امامخمینی فصل را جزء مختص شیء میداند و آن را به دو قسم فصل حقیقی و منطقی تقسیم میکند و بر این باور است که فصل اخیر انسان همان صورت نوعیه انسان میباشد و چون تعین و تحصل با فصل اخیر ماهیت حاصل میشود، نه دیگر فصول آن، ازاینرو فصول دیگر صرف نظر از فصل اخیر مبهم و نامحصلاند و مرتبه خاصی از کمال را ایجاب نمیکنند، بلکه تعیین و تحصیل هر مرتبه خاص از کمال، به فصل اخیر آن بستگی دارد و از همین جهت است که با تحقق یافتن فصل اخیر وجود خاصی ماهیت تحقق مییابد.[۱۳]
عرض خاص
آن کلّی خارج از ذات است که مخصوص افراد یک حقیقت و ماهیت باشد.[۱۴]
عرض عام
آن کلّی خارج از ذات است که علاوه بر افراد خود شامل دیگر افراد میباشد.[۱۵]
امامخمینی نیز به عرض خاص و عام توجه داشته، معتقد است عرض عبارت است از آنچه خارج از ذات است، حال لازم ماهیت بوده باشد؛ مانند زوجیت برای عدد چهار یا لازم ماهیت نباشد؛ مانند سیاهی و سفیدی برای جسم سیاه و جسم سفید.[۱۶] امامخمینی همچنین عرض لازم را به سه قسم لازم وجود خارجی، لازم وجود ذهنی و لازم ماهیت تقسیم میکنند.[۱۷]
پانویس
- ↑ حلی، جوهرالنضید، ص۳۷-۴۰؛ رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ص۱۳۰-۱۳۳؛ قاضیان، منطق، ص۱۱۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۵، ص۵۸؛ قاضیان، منطق، ۱۱۲-۱۱۳؛ مهدی عظیمی، تاریخ تحول کلیات خمس، ص۷۸-۷۹.
- ↑ امامخمینی تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۳-۲۴؛ ۱۹۰-۱۹۴؛ ج۲، ص۷۰؛ تهذیب الاصول، ج۱، ص۴۹۴؛ جواهر الاصول، ج۱، ص۵۸؛ مناهج الوصول، ج۲، ص۶۸؛ الطلب ولاراده، ص۶۸.
- ↑ حلّی، جوهر النضید، ص۳۶-۴۰؛ رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ص۱۳۰-۱۳۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۵، ص۵۸؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ص۲۰۲؛ دینانی ابراهیمی، قواعد کلی فلسفی، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰؛ قاضیان، منطق، ص۱۱۲.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۶۶، ۱۷۸، ۱۹۴.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۱.
- ↑ امامخمینی، الطلب والاداره، ص۶۸-۶۹؛ انوار الهدایه، ج۱، ص۷۳-۷۴.
- ↑ طوسی، الاساس الاقتباس، ص۲۷؛ ابنسینا، الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۹۳؛ سهلان ساوی، البصائر النصری، ص۱۳؛ جرجانی، الکبری فی المنطق، ص۱۷۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۶۶ و ۱۷۸.
- ↑ مظفر، المنطق، ص۸۷؛ رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ص۶۲؛ قطبالدین شیرازی، درة التاج، ص۳۱؛ ابنسینا، منطق شفا، ص۵۴.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ج۱، ص۲۷۰؛ تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۹۴؛ ج۳، ص۱۰۵، ۲۵۸ و ۲۸۳؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ حلّی، جوهر النضید، ص۴۶؛ رازی، تحریر القواعد المنطقه، ص۱۴۲-۱۵۲؛ قطب الدین شیرازی، درة التاج، ص۳۰؛ قاضیان، المنطق، ص۱۱۷-۱۱۸.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶؛ ج۳، ص۱۰۲؛ جواهر الاصول، ج۲، ص۹۳-۹۴؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۱۲۵-۱۳۰.
- ↑ حلّی، جوهرالنضید، ص۴۷-۴۸؛ رازی، تحریرالقواعد المنطقیه، ص۱۵۳-۱۵۷؛ قاضیان، منطق، ص۱۲۳.
- ↑ حلّی، جوهرالنضید، ص۴۸؛ رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ص۱۵۶؛ سبزواری، شرح المنظومه، ج۱، ص۱۷۴.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۱.
- ↑ تقریرات فلسفه، ج۱، ص۳۰-۳۱؛ تنقیح الاصول، ج۲، ص۳۵۷؛ ج۳، ص۳۲۱؛ جواهر الاصول، ج۳، ۱۲۸.
منابع
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات والتنبهات، قم، نشر البلاغة، ۱۳۷۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب والاراده، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۴۲۱ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، انوارالهدایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی،۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الأصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۱ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الأصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۷ش.
- جرجانی، سیدشریف، الکبری فی المنطق، اصفهان، مرکز قائمیه، ۱۳۹۸ش.
- دینانی ابراهیمی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۸۰ش.
- رازی، قطبالدین، محمدبنمحمد، تحریر القواعد المنطقیه، قم، نشر بیدار، ۱۳۸۶ش.
- سبزواری، ملاهادی شرح المنظومه، قم، نشر ناب، ۱۴۲۲ق.
- سهلان ساوی، عمر البصائر النصریة فی علم المنطق، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۳م.
- شیرازی، قطبالدین، محمودبنمسعود، درة التاج، تهران، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۸۹ش.
- صاحبی، باقر، حکمت معنوی، تهران، نشر عروج، ۱۴۰۱ش.
- طوسی، خواجه نصیر، اساس الاقتباس، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۹۵ش.
- عظیمی، مهدی، تاریخ تحول کلیات خمس، مجله فلسفه و کلام، شماره ۱، ۱۳۹۱ش.
- علامه حلّی، حسنبنیوسف، جوهر النضید، قم، نشر بیدار، ۱۳۶۳ش.
- قاضیان، رحمت الله، منطق، قم، بوستان کتاب، ۱۳۹۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، نشر صدرا، ۱۳۸۹ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مجموعه رسائل فلسفی، تحقیق ناجی اصفهانی، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۷۵ش.
نویسنده: باقر صاحبی