قاجاریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
خط ۹۳: خط ۹۳:
* فرشته کوشکی، [https://books.khomeini.ir/books/10008/98/ قاجاریه]، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۸، ص۹۸-۱۰۳.
* فرشته کوشکی، [https://books.khomeini.ir/books/10008/98/ قاجاریه]، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۸، ص۹۸-۱۰۳.


[[رده:مقاله‌های ارزیابی‌شده]]
[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
[[رده:مقاله‌های نیازمند تصویر]]
[[رده:مقاله‌های نیازمند تصویر]]
[[رده:مقاله‌های نیازمند جعبه اطلاعات]]
[[رده:مقاله‌های نیازمند جعبه اطلاعات]]
[[رده:مقاله‌های جلد هشتم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد هشتم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های دارای لینک دانشنامه]]

نسخهٔ ‏۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۸

قاجاریه سلسله‌ای از پادشاهان ایران از ۱۲۱۰ تا ۱۳۴۴ق/ ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ش.

معرفی

ایل قاجار از نژاد مغول بودند و به همراه تاتارها در زمان چنگیز از مغولستان به مناطق داخلی ایران آمدند و در مناطقی میان ایران و شام در منطقه ارمنستان ساکن شدند. شاه‌عباس صفوی این ایل را از محل اصلی‌شان کوچ داد تا در برابر ایلات مهاجم از آنان استفاده کند. او عده‌ای از آنان را در مرو در برابر ازبکان، گروهی را در منطقه گرگان و استرآباد در برابر ترکمانان و عده‌ای را نیز در منطقه قراباغ در برابر لزگیان قرار داد. گروه ساکن منطقه گرگان به دو بخش تقسیم می‌شدند. افرادی که در سمت راست رود گرگان سکونت داشتند یوخاری‌باش (ساکن بالای رود) و ساکنان ساحل چپ اشاقه‌باش (ساکن پایین رود) نام گرفتند. رؤسای اشاقه‌باش در اواخر حکومت‌های صفویه، افشاریه و زندیه برای کسب قدرت تلاش کردند تا آنکه محمدخان قاجار که در شیراز گروگان دربار زند بود، با مرگ کریم‌خان زند به مازندران رفت و با پیروزی بر برادران خود که مدعی حکومت بودند و با تصرف گیلان، مازندران، زنجان و کردستان[۱] در سال ۱۲۰۰ق یا ۱۲۰۳ق بدون اینکه تاج بر سر نهد، در تهران بر تخت شاهی نشست[۲] و پس از آن با پیروزی کامل بر حاکمان زند و دیگر مدعیان قدرت، در سال ۱۲۱۰ق در تهران به عنوان پادشاه ایران رسماً تاجگذاری کرد.[۳] پس از او، شش تن دیگر از قاجاریه به سلطنت رسیدند: فتحعلی‌شاه، محمدشاه، ناصرالدین‌شاه، مظفرالدین‌شاه، محمدعلی‌شاه و احمدشاه.[۴] احمدشاه با کودتای رضاخان پهلوی و سیدضیاءالدین طباطبایی از سلطنت خلع شد و در سال ۱۳۰۴ش با رأی مجلس مؤسسان، انقراض کامل قاجاریه و آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی اعلام شد.[۵]

رویدادهای مهم دوره قاجاریه

در دوران حکومت قاجاریه رویدادهای بسیاری در ایران رخ داده‌است که به صورت فهرست به مهم‌ترین آنها در سه دوره اشاره می‌شود: دوره اول از ۱۲۱۰ تا ۱۲۵۰ق؛ که دوره سلطنت آقامحمدخان از۱۲۱۰ تا ۱۲۱۱ق و فتحعلی‌شاه از ۱۲۱۲ تا۱۲۵۰ق بود. جنگ‌های ایران و روس، عهدنامه گلستان ۱۲۲۸ق و ترکمنچای در ۱۲۴۳ق و الحاق بخش‌های زیادی از ایران به روسیه، قتل گریبایدوف سفیر روسیه در ایران و جنگ‌های ایران و عثمانی از مهم‌ترین اتفاقات این دوره است. دوره دوم از ۱۲۵۰ تا ۱۳۱۳ق؛ که دوره محمدشاه ۱۲۵۰ تا ۱۲۶۴ق و ناصرالدین‌شاه از ۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ق بود. صدارت قائم‌مقام فراهانی و امیرکبیر، شکل‌گیری فرقه بابیه، جدایی هرات از ایران، سفرهای خارجی ناصرالدین‌شاه، نفوذ انگلیسی‌ها و روس‌ها و واگذاری امتیازات بسیار به آنان، امتیاز رژی (تنباکو) و نهضت تحریم تنباکو به رهبری میرزامحمدحسن شیرازی، حرکت بیداری سیدجمال­‌الدین اسدآبادی و قتل ناصرالدین‌شاه به دست میرزارضا کرمانی در این دوره اتفاق افتاد.

دوره سوم از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۴۴ق؛ که دوره حکومت مظفرالدین‌شاه از ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۴ق، محمدعلی‌شاه از ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷ق و احمدشاه از ۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ق بود. سفرهای خارجی با قرض‌گرفتن از دولت‌های خارجی برای هزینه سفر، صدور فرمان مشروطیت و تبدیل حکومت به سلطنت مشروطه در دوره مظفرالدین‌شاه، به توپ بستن مجلس شورای ملی به دست محمدعلی‌شاه، قرارداد ۱۹۰۷م و تقسیم ایران میان روس و انگلیس و قرارداد ۱۹۱۹م وثوق‌الدوله و خلع قاجاریه از سلطنت از حوادث این دوره است.[۶]

اوضاع سیاسی و اجتماعی

ساختار سیاسی قدرت در دوره قاجاریه سلطنتی بود. در رأس آن شخص شاه قرار داشت. مطلق‌گرایی و استبداد، اساسی‌ترین ویژگی قدرت سیاسی دوران قاجار بود. شاه بدون هیچ محدودیتی تمام جزئیات حکومتی و عزل و نصب‌ها را بر عهده داشت. حلقه بعدی، شاهزادگان، درباریان، رؤسای ایلات بزرگ و حکام محلی بودند.[۷] در این روزگار شرایط سیاسی ـ اجتماعی کشور به گونه‌ای بود که مردم ایران هیچ تضمینی برای جان و مال و ناموس خود در برابر دستگاه استبدادی نداشتند. شاهان قاجار به حکم مقام شاهی، نه بر اساس لیاقت و شایستگی، خود قانون و مجری آن بودند. توده‌های مردم به جز لایه‌هایی که به شاه یا به وابستگان او وابسته بودند، در فقر و نادانی به سر می‌بردند. بازتاب این شرایط را در ادبیات آن روزگار ازجمله اشعار آیینه عبرت (کار ایران با خداست) از ملک‌الشعرای بهار و خاطرات و نوشته‌های آن دوره به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد.[۸]

تاریخ‌نگاران داخلی و خارجی همگی از بی‌قانونی، ظلم و تعدی و اجحاف به مردم سخن گفته‌اند.[۹] شاهان قاجار همه زمین‌های ایران را ملک خود می‌دانستند؛[۱۰] شاه حق داشت هر نوع زمینی را به هر یک از هوادارانش واگذار کند.[۱۱] هیچ‌کس جرئت اظهار نظر در برابر شاه را نداشت؛ زیرا اگر کسی مخالفِ نظر شاه نظر می‌داد، خونش هدر بود.[۱۲] عزل و نصب‌ها و حبس و کیفرها نیز بدون قانون و قاعده بود. افرادی که از نگاه آنان مقصر بودند، بدون هیچ محکمه‌ای، کیفر داده می‌شدند. آنان متهمان را کور می‌کردند، رگ می‌زدند یا به مصادره اموالشان حکم می‌دادند. مصادره اموال افراد معزول چنان رواج داشت که در یک مورد که چنین نشد، وقایع‌نویس درباری با شگفتی از آن یاد کرده‌است.[۱۳] امیران و حاکمان محلی که بیشتر آنان از فرزندان و نوادگان شاه و در جای‌جای کشور پراکنده بودند، با القاب و عناوین گوناگون که برای آنان شخصیت و منزلت اجتماعی به همراه می‌آورد، در سایه قدرت شاه همه‌کاره بودند و هر گونه اجحاف و ظلم و ستم را برای خود مجاز می‌دانستند. پاره‌کردن شکم مالک و تاجری که به ناصرالدین‌شاه شکایت برده بود به دست ظل‌السلطان[۱۴] و همچنین زیر سم اسب قرارگرفتن پیره‌زنی که از مأموران دولتی شاکی بود به دست علاءالدوله[۱۵] تا حدودی بیانگر رابطه حاکمان محلی با مردم است.

سلطه بیگانگان بر کشور

در دوره قاجاریه به‌ویژه در دوره دوم و سوم، کشور شاهد حضور و سلطه بیگانگان به‌ویژه روس و انگلیس بر سیاست، اقتصاد و دیگر حیطه‌ها بود. بسیاری از نخبگان و کارگزاران دولت به یکی از آن دو وابسته بودند. دولت‌های بیگانه، به‌ویژه دولت انگلستان از جنوب، دولت روسیه از شمال در پی کسب امتیازهای اقتصادی از ایران بودند. دامنه این امتیازاتِ زنجیره‌ای چنان گسترده بود که در جای خاصی متوقف نمی‌شد.[۱۶] امتیاز احداث راه‌آهن، خطوط تلگراف، کشتیرانی در رودخانه‌های ایران، بهره‌برداری از معادن، بهره‌برداری از جنگل‌ها، آبیاری و حق تقدم در امتیاز بانک، احداث جاده و ایجاد کارخانه، مواردی بود که تنها در یک قرارداد به بارون جولیوس دو رویتر سرمایه‌دار یهودی تبعه انگلیس و صاحب خبرگزاری رویتر داده شد.[۱۷] حجم باورنکردنی آنچه در اختیار این فرد قرار می‌گرفت، چنان بزرگ بود که اندیشیدن در خصوص چگونگی اجرای آن حتی از سوی صاحب امتیاز، به پس از بسته‌شدن قرارداد موکول شده بود؛ اما دیری نپایید که قرارداد لغو و زیان‌های ناشی از الغای آن متوجه دولت ایران گردید. دادن امتیاز تنباکو به یک شرکت انگلیسی در دوره ناصری یکی دیگر از این قراردادها است که با حکم میرزامحمدحسن شیرازی ناکام ماند.[۱۸]

(ببینید: نهضت تحریم تنباکو)

نگاه امام‌خمینی به قاجاریه

امام‌خمینی در سال ۱۳۲۰ق/ ۱۲۸۱ش در دوران پنجمین پادشاه قاجار، مظفرالدین‌شاه به دنیا آمد[۱۹] و برخی از حوادث آن روزگار را خود شاهد بوده‌است؛ چنان‌که ایشان در چندین جا به این نکته اشاره کرده‌است[۲۰] ایشان در موارد بسیاری با اشاره به جنایات شاهان در ایران، حکومت سلطنتی و شاهنشاهی را مردود و نامشروع دانسته‌است؛[۲۱] بر همین اساس همه حکومت‌های پیش و پس از مشروطه و نیز حکومت پهلوی را غیر اسلامی و فاسد شمرده‌است.[۲۲]

(ببینید: نظام سلطنتی)

مواضع و سخنان امام‌خمینی دربارهٔ حکومت قاجار به سه دسته تقسیم می‌شود:

الف) سلسله قاجاریه: امام‌خمینی از حکومت‌های سلطنتی و قاجاریه با عنوان جرثومه فساد و سلطنت خبیث سلاطین و از شاهان قاجاری با عنوان مجرم‌ترین افراد یاد کرده‌است.[۲۳] ایشان که خود ظلم و ستم آنان را لمس کرده بود، ضمن مقایسه مسئولان جمهوری اسلامی ایران با آن زمان و فاصله میان حاکمان و مردم، حکومت قاجارها را حکومت سرنیزه دانست و آن را حکومتی معرفی کرد که در اندیشه مردم نبودند و کاری برای آنان انجام نمی‌داد.[۲۴] از نظر ایشان روابط مردم و شاه در حکومت قاجار رابطه آقایی و نوکری بود،[۲۵] حکومت هر منطقه‌ای حکم یک سلطان و پادشاه داشت و هر کاری می‌خواست می‌کرد[۲۶] و شاهان قاجار مالک جان و مال مردم بودند و آنان حق هیچ‌گونه اعتراضی نداشتند.[۲۷]

تیول‌داری یعنی حکومت منطقه‌ای را در قبال دریافت مبلغی به شخصی واگذار کند و آن شخص همه‌کاره آن منطقه شود، از دوره ایلخانی تا دوره قاجار مرسوم بوده‌است.[۲۸] امام‌خمینی در چندین مورد به رسم تیول و واگذاری حکومت ولایات و ایالات در دوره قاجار اشاره و آن را نقد و سرزنش می‌کند؛[۲۹] زیرا صاحبان تیول، روستاییان را وادار به مالیات‌های سنگین می‌کردند تا هم مبلغی را که بابت اجاره آن منطقه به حکومت مرکزی داده‌اند باز پس بگیرند و هم سود کلان نصیب خودشان شود. حکومت نیز در ازای پولی که گرفته بود هر صدایی که از آن منطقه بلند می‌شد خاموش می‌کرد. امام‌خمینی این‌گونه کارها را موجب جدایی مردم از دولت، افزایش ظلم و ستم و در نتیجه سقوط قاجاریه می‌دانست.[۳۰] ایشان معتقد بود حتی زمانی که حکومت ایران مشروطه شد، باز هم شاهان چه قاجار و چه پهلوی هیچ‌کدام به خواست ملت توجهی نداشتند و قانونی نبودند، بلکه دزدانی بودند که کشور را به زور، تصرف و سپس اعلانِ پادشاهی کرده بودند.[۳۱]

امام‌خمینی به عمق نفوذ بیگانگان در دوره قاجار و پهلوی اشاره می‌کند و می‌گوید این نفوذ به گونه‌ای بود که اگر قراردادی را می‌خواستند تحمیل کنند با حرکت کشتی‌های انگلیسی در خلیج فارس، حکومت را می‌ترساندند و آن قراردادی را که می‌خواستند تحمیل می‌کردند؛[۳۲] حتی در مواردی صدر اعظم ایران را کتک زدند که چرا به خواسته آنان عمل نکرده‌است. حاکمان قاجار در برابر مردم خود همانند گرگ و در برابر بیگانگان همانند روباه بودند؛ زیرا به مردم خود اتکا نداشتند.[۳۳] در میان بیگانگان، انگلیسی‌ها هر کاری می‌خواستند می‌کردند و اگر کاری بر خلاف میل آنان بود، تنها کافی بود یک کلمه یا یک تهدید جزئی کنند. ایشان علت این‌گونه رفتار پادشاهان قاجاریه را غفلت مردم می‌دانست و معتقد بود دشمنان اسلام با تبلیغات دامنه‌دار مردم را خواب و از هم جدا کرده بودند.[۳۴] ایشان با اشاره به نهضت مشروطیت و علل آن یادآور شده چون مردم در روزگار قاجار نمی‌توانستند حکومت اسلامی تشکیل دهند؛ بنابراین برای کم‌کردن ظلم شاهان قاجار تصمیم گرفتند قوانین وضع کنند و نظام سلطنتی را به مشروطه تبدیل کنند.[۳۵]

(ببینید: نهضت مشروطه)

با این همه برخی از حاکمان قاجار متظاهر به دین و شعائر دینی بودند و با طلاکاری و نقره‌کاریِ ضریح امام‌علی (ع) و امام‌حسین (ع) و مرمت آستان قدس رضوی در مشهد، به امامان(ع) ارادت نشان می‌دادند.[۳۶]

ب) شاهان قاجاریه: آقامحمدخان قاجار برای دستیابی به حکومت، جنایات بسیاری در کرمان، قفقاز و جاهای دیگر مرتکب شد. او در کرمان جنایت و سنگدلی را به نهایت رساند، به گونه‌ای که شمار کشتگان، کورشدگان و زنان و دخترانی که میان ارتشیان تقسیم شد، چندین هزار تن برآورد شده‌است.[۳۷] امام‌خمینی ضمن اشاره به اقدامات خشونت‌آمیز آقامحمدخان، او را جنایتکاری شمرده که برای دستیابی به حکومت، برج‌هایی از سرهای مردم ساخت[۳۸] و همانند دیکتاتورها که اواخر عمرشان دیوانه می‌شوند او نیز در آخر عمر دیوانه شده بود.[۳۹]

حکومت پنجاه‌ساله ناصرالدین‌شاه هرچند عصر اصلاحات سیاسی و اداری به دست دولت‌مردانی چون امیرکبیر است،[۴۰] اما این مقطع عصر امتیازات نیز است. ناصرالدین‌شاه امتیازات زیادی را به بیگانگان داد، ازجمله امتیاز رژی یا قرارداد انحصاری توتون و تنباکو که به دنبال حکم میرزای شیرازی در تحریم استعمال دخانیات و مخالفت‌های مردم با این قرارداد، شاه ناگزیر به لغو آن شد.[۴۱] ناصرالدین‌شاه متظاهر به دین و شعائر دینی بود و خود را خلیفه اسلامی در عالم تشیع و تهران را دارالخلافه می‌دانست. در عین حال فردی مستبد به رأی و خودخواه و ظالم بود. مورخان او را پادشاهی بسیار ظالم معرفی کرده‌اند. او با اینکه هیئت وزیران را برگزیده بود، هیچ‌کس جرئت نداشت کار مهمی را بدون اجازه‌اش انجام دهد.[۴۲]

امام‌خمینی نیز ناصرالدین‌شاه را شاهی ظالم و غدار می‌خواند که با تبلیغات، شاه شهید معرفی شد.[۴۳] ایشان تعریف و تمجیدهای بسیار و بی‌جا از ناصرالدین‌شاه و اعطای لقب «شاه شهید» و همچنین شاعرخواندن او را نکوهش کرده‌است.[۴۴] ایشان ضمن اشاره به نهضت تنباکو در دوره ناصرالدین‌شاه، حکم نیم‌سطریِ میرزای شیرازی را چنان قوی و محکم می‌داند که دولت انگلیس و دربار قاجار را به زانو درآورد، تا جایی که حتی بستگان شاه و زنان حرمسرا از این حکم پیروی کردند[۴۵] و پس از قیام و لغو امتیاز تنباکو و عقب‌نشینی ناصرالدین‌شاه همگی متوجه قدرت علما و ظرفیت نفوذ فتوا شدند.[۴۶]

(ببینید: نهضت تحریم تنباکو و میرزامحمدحسن شیرازی)

از نگاه امام‌خمینی، محمدعلی‌شاه قاجار مستبدی بود که اقدامات مستبدانه‌اش برای همه شناخته‌شده‌است.[۴۷] او شیفته رژیم استبدادی بود و برای بازگشت آن به بمباران بهارستان و انحلال مجلس، تبعید و کشتار مردم با بریگاد قزاق (قوای قزاق) دست‌زد[۴۸] و مشروطه‌طلبان را در باغ‌شاه قتل‌عام کرد و خود پس از شکست به سفارت روس پناهنده شد.[۴۹]

در دوره احمدشاه به دلیل ضعف اصل حکومت، غارتگران و راهزنان محلی ازجمله نایب‌حسین کاشی و فرزندانش در کاشان دست به شورش و غارت مردم می‌زدند.[۵۰] امام‌خمینی به راهزنیِ نایب‌حسین و طایفه زلقی‌ها در خمین اشاره کرده[۵۱] می‌گوید افزون بر پادشاهان و اشرار حتی حاکمان محلی هم به مردم ظلم می‌کردند. ایشان با اشاره به خاطرات دوران نوجوانی نقل می‌کند که چگونه اشرار و یاغیان داخلی به مردم هجوم می‌بردند و آنان را غارت می‌کردند و حکومت هم نمی‌توانست کاری بکند.[۵۲] ایشان به هرج و مرج و نبود امنیت و ناتوانی حکومت در دوره قاجار اشاره کرده‌است و در مقابل، از سنگربندی و مقابله با اشرار و شرکت خود ایشان در این کارها یاد کرده‌است.[۵۳]

ج) ستایش از برخی شخصیت‌ها: امام‌خمینی از برخی رجال دوره قاجار چون امیرکبیر[۵۴] و قائم‌مقام فراهانی به نیکی یاد کرده و خطاب به علی امینی نخست‌وزیر شاه در سال ۱۳۴۰ یادآور شده‌است ایران تاکنون نخست‌وزیران فراوانی همانند امیرکبیرها و قائم‌مقام‌ها را به خود دیده‌است که برخی خاطره خوبی بر جای گذاشته و برخی مورد لعن و نفرین‌اند و از او خواست جزو دسته اول باشد.[۵۵] امام‌خمینی یادآور شده‌است که احمدشاه با اینکه ازجمله شاهان قاجار بود، ولی با گرفتن وام از دولت‌های خارجی و واگذاری امتیازات به آنان مخالف بود[۵۶] و امتناع او از امضای قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله سبب خلع او از حکومت شد.[۵۷]

مقایسه حکومت قاجار و پهلوی

با کودتای ۱۲۹۹ و به‌قدرت‌رسیدن رضاخان پهلوی و سپس تصرف تخت و تاج پادشاهی، وضع بدتر شد. مشکلات به صورتی شدیدتر و با گرایش به دین‌ستیزی، نمود بیشتری پیدا کرد.[۵۸] به گفته سیدحسن مدرس، در حکومت‌های استبدادی گذشته همیشه یک طبقه از مردم آسوده بودند؛ اما در حکومت استبدادی رضاخان هیچ‌کس آسودگی خیال نداشت. هرچند در گذشته نیز استبداد حاکمیت داشت، چون سازمان‌یافته نبود و به قانون عمومی تبدیل نشده بود. کمتر ضرر می‌زد؛ به خلاف استبداد نو و سازمان‌یافته که با تکیه بر ابزارهای قانونیِ رضاخانی آسایش را از عموم مردم سلب کرده بود.[۵۹]

امام‌خمینی در مقایسه‌ای، استبداد پهلوی را بدتر از استبداد قاجارها دانسته‌است.[۶۰] ایشان آقامحمدخان را مانند حکومت پهلوی جنایتکار می‌دانست؛ ولی معتقد بود مثل آنان خیانتکار نبود، بلکه هیچ‌یک از سلاطین ایرانی به گونه‌ای که پهلوی به این کشور خیانت کرد، خیانت نکردند[۶۱] و در زمان رضاشاه دزدی‌ها از گردنه‌ها به تهران منتقل و در دستگاه دولتی بلکه در شخص رضاشاه متمرکز شده بود؛ ولی در زمان قاجارها این‌گونه نبود.[۶۲] ایشان با اینکه حکومت قاجار و پهلوی را نامشروع می‌دانست، ولی بر آن بود که قدرت قاجارها در برابر مسلمانان و روحانیان ضعیف بود؛ اما رضاخان قدرت پیدا کرد و روحانیان و ملت را سرکوب کرد.[۶۳] ایشان در سخنان خود به حمایت بازار از علما در دوره قاجار اشاره کرده و علت قدرت علما در دوره قاجار را حمایت بازاریان شمرده‌است. این قدرت به‌قدری بود که بیشتر مشکلات در بازارها حل می‌شد و هرگاه به عالمی توهین می‌شد، بازاریان با بستن بازارها موجبات بازگشت و عذرخواهی از آن عالم را فراهم می‌کردند.[۶۴]

پانویس

  1. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۲۹–۴۰؛ پیرنیا و اقبال، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، ۷۵۴–۷۵۹.
  2. سجادی و تقوی، ایران در عصر قاجار، ۱۱/۷۳۸؛ طباطبایی، ایران در دوره فتحعلی‌شاه، ۱۲/۳.
  3. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۴۰.
  4. اصفهانی، تاریخ مفصل اسلام از طلوع اسلام تا عصر حاضر، ۲/۱۰۸۲.
  5. شمیم، ۶۲۹–۶۳۰؛ مهدوی، ۲۸۳.
  6. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۴۱، ۱۱۷، ۱۲۷، ۲۶۵، ۴۵۱ و ۵۱۹؛ پیرنیا و اقبال، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، ۸۴۸–۸۶۲؛ مصحفی، ایران در دوره ناصرالدین‌شاه، ۱۲/۱۹۰–۲۰۶.
  7. مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ۱/۳۹۴؛ اکبری، ویژگی‌های ساختار قدرت در ایران (دوره اول قاجار)، ۸۲.
  8. محمدی، شعرهای معاصر ایران از بهار تا شهریار، ۱/۱۱۷؛ احتشام‌السلطنه، خاطرات احتشام‌السلطنه، ۱۲۴.
  9. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ۱۳–۱۴.
  10. لمبتون، ایران عصر قاجار، ۷۱.
  11. لمبتون، ایران عصر قاجار، ۷۱–۷۲.
  12. لمبتون، ایران عصر قاجار؛ شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۱۸۵.
  13. لسان‌الملک، ناسخ التواریخ؛ سلاطین قاجاریه، ۱۵۳.
  14. مدرسی، مدرس، ۱/سه.
  15. مدرسی، مدرس، ۱/چهار.
  16. مزینانی، سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس، ۴۸.
  17. مصحفی، ایران در دوره ناصرالدین‌شاه، ۱۲/۱۸۸–۱۸۹؛ مزینانی، سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس، ۴۸.
  18. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۲۲۸–۲۳۰ و ۲۷۲–۲۹۷؛ مزینانی، سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس، ۴۸.
  19. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۹/۴۲۶
  20. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۲ و ۱۹/۴۸۰.
  21. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۴۰۴، ۴۹۳–۴۹۴؛ ۵/۶۴ و ۶/۱۱.
  22. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۸۵.
  23. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۷۷.
  24. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۹/۴۸۰.
  25. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۹/۹۴.
  26. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۵/۵۱۰.
  27. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۱۸۵.
  28. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۲۰۲۴.
  29. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۱۱۷–۱۲۰ و ۲۱۸.
  30. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۱۱۹ و ۲۱۸.
  31. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۷–۸.
  32. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۰۴.
  33. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۹۷.
  34. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۱۶۱.
  35. ‏امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۴۲۹.
  36. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۲۰۳؛ سجادی و تقوی، ایران در عصر قاجار، ۱۱/۷۴۶.
  37. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۳۶–۳۸؛ سجادی و تقوی، ایران در عصر قاجار، ۱۱/۷۴۰–۷۴۲.
  38. ‏امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۵/۹۱–۹۲.
  39. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۳۶.
  40. فرید یحیایی، افکار اقتصادی در میان اندیشه وران عصر قاجار، ۵۸، اکبری، ویژگی‌های ساختار قدرت در ایران (دوره اول قاجار)، ۵۹.
  41. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱۱–۱۳.
  42. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۱۸۵؛ آقابابایی و قریشی، فرجام پادشاهان، ۱۰۹.
  43. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۹/۴۳۴.
  44. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۳۷۷ و ۱۹/۴۳۴.
  45. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۵۳۷؛ ۱۳/۳۵۷ و ۱۶/۱۹۳.
  46. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۲۸۶.
  47. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳/۲۴۲.
  48. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۴۸۲–۴۸۸.
  49. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۴۹۶–۵۰۰.
  50. مدرسی، مرد روزگاران، ۶۱۵.
  51. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۴۳۰ و ۱۱/۱۲.
  52. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۴۳۰.
  53. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۲.
  54. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۱۲.
  55. عقیقی بخشایشی، هشدارهای امام، ۳–۴ و ۱۹۶–۱۹۸؛ عقیقی بخشایشی، یکصد سال، ۲/۷۱–۷۲.
  56. اصفهانی، تاریخ مفصل اسلام از طلوع اسلام تا عصر حاضر، ۲/۱۱۱۹.
  57. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۳۱۸؛ ← کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۱۴۷–۱۴۸؛ نوایی، دولت‌های ایران از آغاز تا اولتیماتوم، ۲۹۸.
  58. مزینانی، سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس، ۴۸.
  59. ترکمان، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، ۲/۹۷–۱۰۳.
  60. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۳۳۸.
  61. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۳۹۰.
  62. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۸۰.
  63. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۸۵.
  64. ‏امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۵۲۷.

منابع

  • آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
  • آقابابایی، رضا و سیدحسن قریشی کرین، فرجام پادشاهان، قم، سحر، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • احتشام‌السلطنه (علامیر)، محمود، خاطرات احتشام‌السلطنه، به کوشش سیدمهدی موسوی، تهران، زوار، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
  • اصفهانی، عمادالدین‌حسین، تاریخ مفصل اسلام از طلوع اسلام تا عصر حاضر، تهران، کتابفروشی اسلام، چاپ پنجم، ۱۳۶۲ش.
  • اکبری، محمدعلی، ویژگی‌های ساختار قدرت در ایران (دوره اول قاجار)، مجله نامه فرهنگ، شماره ۸، ۱۳۷۱ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • پیرنیا (مشیر الدوله)، حسن و عباس اقبال، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، کتابفروشی خیام، چاپ نهم، ۱۳۸۰ش.
  • ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • سجادی، صادق و علیرضا تقوی، ایران در عصر قاجار، چاپ‌شده در تاریخ جامع ایران، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • شمیم، علی‌اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، افکار، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
  • طباطبایی، سیدجواد، ایران در دوره فتحعلی‌شاه، چاپ‌شده در تاریخ جامع ایران، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، هشدارهای امام به علی امینی نخست‌وزیر!، مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره ۳–۴، ۱۳۷۱ش.
  • عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی، قم، دفتر نوید نشر اسلام، بی‌تا؛
  • فرید یحیایی، علی، افکار اقتصادی در میان اندیشه وران عصر قاجار، مجله ایران فردا، شماره ۹، ۱۳۷۲ش.
  • کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ بیستم، ۱۳۸۳ش.
  • لسان الملک سپهر، میرزامحمدتقی، ناسخ التواریخ؛ سلاطین قاجاریه، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۵۳ش.
  • لمبتون، آ.ک. س، ایران عصر قاجار، ترجمه سیمین فصیحی، مشهد، جاودان خرد، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • محمدی، حسنعلی، شعرهای معاصر ایران از بهار تا شهریار، تهران، ارغنون، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • مدرسی، علی، مدرس، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • مدرسی، علی، مرد روزگاران مدرس شهید نابغه ملی ایران، تهران، نشر هزاران، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
  • مزینانی، محمدصادق، سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس، قم، مؤسسه کتاب‌شناسی شیعه، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، زوار، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.
  • مصحفی، احسان، ایران در دوره ناصرالدین‌شاه، چاپ‌شده در تاریخ جامع ایران، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، صحنه‌هایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، تهران، علمی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • ناظم الاسلام کرمانی، میرزامحمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، امیرکبیر، چاپ هفتم، ۱۳۸۴ش.
  • نوایی، عبدالحسین، دولت‌های ایران از آغاز تا اولتیماتوم، تهران، بابک، چاپ اول، ۱۳۵۵ش.

پیوند به بیرون