امیرعباس هویدا: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''امیرعباس هویدا'''، نخستوزیر، وزیر دربار محمدرضا پهلوی و دبیرکل حزب رستاخیز. ==معرفی اجمالی== امیرعباس هویدا در سال ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد <ref>هدایتی آذری، دستبوس، ۱۳</ref>. پدربزرگ وی، میرزارضا قناد، از حواریون عباس افندی، پسر...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۰۳
امیرعباس هویدا، نخستوزیر، وزیر دربار محمدرضا پهلوی و دبیرکل حزب رستاخیز.
معرفی اجمالی
امیرعباس هویدا در سال ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد [۱]. پدربزرگ وی، میرزارضا قناد، از حواریون عباس افندی، پسر بزرگ حسینعلی نوری، بنیانگذار بهائیت بود [۲]. پدرش میرزاحبیبالله ملقب به عینالملک در مدرسه امریکایی بیروت آموزش دید و سپس عباس افندی او را با هزینه شخصی خود، برای تحصیل به اروپا فرستاد [۳].
هویدا تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدارس فرانسوی سوریه و بیروت سپری کرد؛ سپس به فرانسه و انگلستان رفت و پس از تکمیل زبان انگلیسی، رهسپار بلژیک شد [۴]. او که در مدت اقامت در اروپا، گرایشهای روشنفکرانه متمایل به چپ پیدا کرد، بعدها با برخی عناصر دربار ازجمله فرح دیبا، رابطه فکری برقرار کرد [۵]. وی پس از تمامکردن تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی در بلژیک [۶]، در سال ۱۳۲۱ به ایران بازگشت و در وزارت امور خارجه استخدام شد [۷] و پس از مدتی وابسته سفارت ایران در پاریس شد [۸].
هویدا از مهر ۱۳۳۰ به مدت سه سال در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به کار مشغول شد [۹]. او در این جایگاه، با خدمت به یهودیان، شرایط مهاجرت آنها را به فلسطین اشغالی آسان کرد [۱۰]. در سال ۱۳۳۵ در کنسولگری ایران در ترکیه به کار پرداخت و از سال ۱۳۳۶ در شرکت ملی نفت ایران زیر نظر عبدالله انتظام استخدام شد [۱۱]. وی در سال ۱۳۳۷ رسماً به عضویت لژ فراماسونری مولوی درآمد [۱۲] و عضو شاخص لژهای مولوی، کوروش، تهران، فروغی و روشنایی بود [۱۳]؛ همچنین از سال ۱۳۳۸ همکاری با سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را آغاز کرد [۱۴].
حسنعلی منصور و هویدا در سال ۱۳۴۰ جمعیت سیاسی کانون مترقی را تأسیس کردند [۱۵]. منصور در ۲۵ آذر ۱۳۴۲ نام کانون مترقی را «حزب ایران نوین» تغییر داد [۱۶]. این حزب در سال ۱۳۴۲ به مثابه حزب اکثریت آغاز به فعالیت کرد [۱۷] و اکثریت مجلس را به رهبری محسن خواجهنوری در دست گرفت [۱۸]. اعضای این حزب در سال ۱۳۴۳، اکثریت قاطع وزرا را در دولت منصور تشکیل میدادند. هویدا در دولت منصور، وزیر دارایی بود [۱۹] و پس از ترور منصور در ۱/۱۱/۱۳۴۳ به دست محمد بخارائی، به دستور محمدرضا پهلوی، مأمور تشکیل دولت شد [۲۰].
دوران نخستوزیری
هویدا که در مدت نخستوزیری، بدون توجه به حدود اختیارات و مسئولیتهای نخستوزیر، تابع دستورات شاه بود و در جریان بسیاری از مسائل مملکتی قرار نمیگرفت [۲۱]، نزدیک به سیزده سال در این مقام باقی ماند [۲۲]. دوران نخستوزیری هویدا، بیش از پیش مقام نخستوزیر را به پوستهای میان تهی از آنچه قانون اساسی تعیین کرده بود، تبدیل کرد و موجب تحکیم بیشتر قدرت خودکامه پهلوی شد [۲۳]. وی دستکم هفتهای یکبار با پهلوی دیدار و معمولاً چندین بار در طول روز، تلفنی با او صحبت میکرد؛ به گونهای که پهلوی، تلفن ویژهای برای او در نظر گرفته بود؛ گاه نیز سخنان میان آنها، به زبان انگلیسی یا فرانسوی بود [۲۴].
سالهای ۱۳۴۳ ـ ۱۳۵۶، دوران صدارت هویدا، اگرچه از نظر اقتصادی، سالهای آرامی بود، اما هیچگونه حیات سیاسی به معنی متعارف این کلمه وجود نداشت [۲۵]. طبق برخی گزارشهای سفارت امریکا، در اوایل نخستوزیری او، مذاکراتی بینتیجه برای بازگشت امامخمینی به کشور، انجام شد؛ مشروط بر اینکه ایشان تضمین کند در سیاست دخالتی نخواهد داشت [۲۶].
امامخمینی در ۲۶ فروردین ۱۳۴۶، در نامهای سرگشاده و مفصل خطاب به هویدا، ضمن اعتراض به تبعید غیر شرعی و غیر قانونی خود، از عملکرد دولت انتقاد کرد و اصلاحات دولت را نغمه ناموزونی خواند که هر روز بر فقر و بیچارگی ملت میافزاید و بازار سیاه بیگانگان را رونق میبخشد. ایشان از حکومت پلیسی و غیر قانونی هویدا و گذشتگان او به عنوان حکومت قرون وسطایی، سرنیزه، زجر و حبس، حکومت اختناق، حکومت وحشت و قلدری و بدترین حکومت استبدادی و خودسری به نام اسلام یاد کرد که بزرگترین ضربه را بر پیکر قرآن و احکام اسلام وارد کرده است [۲۷]. ایشان در این نامه همچنین از جشنهای غیر ملی شاهنشاهی که هزینه آن از جیب مردم پابرهنه تأمین میشد و جز هتک نوامیس و عیاشی ثمری نداشت، انتقاد کرد و با نکوهش حمایت از تسلط رژیم اسرائیل بر فرهنگ و اقتصاد کشور، این عوامل به اضافه حبس، ایجاد رعب و وحشت و تبعیدهای غیر قانونی را موجب تبدیل کشور به قبرستان دانست. ایشان با هشدار به هویدا درباره نتایج عملکرد دولتش، اقدامات دولت در نقض قانون اساسی، همهپرسی غیر قانونی و قلابی، آزاد نبودن ملت در تعیین وکیل، سلب آزادی مطبوعات، دیکتهکردن ساواک، جشنهای پرهزینه، انتصاب افراد در سمتهای دولتی بدون نظر ملت و به دستور بیگانگان را سندهای عقبماندگی برشمرد [۲۸]. ایشان وظیفه خود را نصیحت هویدا دانست و ضمن یادآوری رشد وی در این آب و خاک، از او خواست با حیثیت ملت بازی نکند و برای خشنودی اسرائیل، به علما و اقشار جامعه حمله نکند و آنان را آزار ندهد؛ زیرا در آن صورت علمای وقت طور دیگری با آنان رفتار میکنند [۲۹]. ایشان همچنین در نامهای به محمد شریعت اصفهانی (ببینید: شریعت اصفهانی) در سیزدهم آبان ۱۳۴۶، با گزارش انتشار نامه خود به هویدا در شهرهای مختلف و در میان مردم، به اقدام رژیم در حبس اهل علم ازجمله حسینعلی منتظری و دیگران در واکنش به این نامه اشاره کرده است [۳۰].
هویدا در سال ۱۳۴۷، به دعوت دولت امریکا، به این کشور سفر کرد و در این سفر، در سطح بالایی مورد استقبال قرار گرفت [۳۱]. هدف محرمانه امریکا از این دعوت و نوع رفتار با هویدا به عنوان رئیس یک کشور، تأکید بر این واقعیت بود که ایران صرفاً حکومت یکنفره نیست؛ اما هویدا که از یکسو نگران واکنش محمدرضا پهلوی بود و از سوی دیگر، خود سالها مبلّغ و منادی این نظریه بود که ایران حکومتی یکنفره است و خود را رئیس دفتر پهلوی مینامید، مانع انعکاس این خبر در مطبوعات ایران شد [۳۲].
در سال ۱۳۵۳ که پهلوی با اندیشه سیاست تکحزبی، حزب رستاخیز را تأسیس کرد و همه ایرانیان را به عضویت در آن فرمان داد، نخستوزیر، هویدا را نیز به دبیرکلی این حزب منصوب کرد [۳۳] (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران). تمکین هویدا در برابر حزب جدید در عین اینکه خود اذعان داشت فرجام کار حزب جدید، چیزی جز شکست نیست، اوج سقوط اخلاقی او بود [۳۴].
استعفا از نخستوزیری
هویدا در مرداد ۱۳۵۶، بنا به خواست پهلوی و با هدف تغییر فضای سیاسی، از نخستوزیری استعفا کرد و در همان جلسه استعفا، به وزارت دربار برگزیده شد [۳۵]. گفته شده است یکی از اقداماتی که او در مدت کوتاه وزارت دربار انجام داد، مشارکت در انتشار مقاله توهینآمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه» بود که به نام احمد رشیدی مطلق در هفدهم دی ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید و منجر به قیام نوزده دی و آغاز انقلاب اسلامی شد [۳۶]. با بالاگرفتن موج ناآرامیها و خشم مردم که یکی از علل عمده آن فساد مالی خاندان سلطنت بود، هویدا توانست پهلوی را به محدودکردن فعالیتهای اقتصادی اعضای دربار متقاعد کند. او خود مهمترین دستاوردش در دوران وزارت دربار را تصویب دستورالعمل بیستمادهای مبنی بر منع اعضای خاندان سلطنت از کردار مغایر با ارزشهای اجتماعی میدانست [۳۷]. وی پس از کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، از وزارت دربار استعفا کرد و پس از استعفا پیشنهاد پهلوی در قبول پست سفارت ایران در بلژیک را نپذیرفت و ترجیح داد در ایران بماند [۳۸].
بازداشت هویدا توسط پهلوی
پس از اوجگیری نهضت اسلامی به رهبری امامخمینی در سال ۱۳۵۷ و احساس خطر رژیم، محمدرضا پهلوی با هدف آرامکردن مردم، برخی از افراد مؤثر رژیم را دستگیر و زندانی کرد [۳۹]. در پی این برنامه، هویدا به صلاحدید پهلوی و به صورت موقت بازداشت شد و از هفدهم آبان ۱۳۵۷ در مهمانسرای ساواک واقع در روستای شیان، نزدیک لویزانِ تهران تحت مراقبت قرار گرفت [۴۰]. هویدا در دوران طولانی صدارتش، شریک بسیاری از اقدامات پهلوی بود. او در وابستگی بیش از پیش ایران به دولتهای خارجی [۴۱]، سانسور شدید مطبوعاتی [۴۲]، دادن آزادی بیش از حد به بهائیان برای به دستگرفتن مشاغل حساس دولتی [۴۳] و برقراری ارتباط گسترده دولت با رژیم اسرائیل [۴۴] شریک بود. در زمان بازداشت وی، یوری لوبرانی، سفیر رژیم اسرائیل در ایران، به دیدار او میرفت [۴۵].
امامخمینی هدف رژیم از بازداشت هویدا را ساکتکردن مردم دانست و آن را در روند مبارزه، بیتأثیر خواند [۴۶]. ایشان همچنین با معرفی هویدا به عنوان شریک محمدرضا پهلوی در خیانتها، دستگیری او را حیلهای برای نجات پهلوی، تبرئه پهلوی و فریب مردم ارزیابی کرده [۴۷] و افزوده است ایشان باورش نمیشود که او رفقای خود و شریک پانزده سالهاش را واقعاً زندانی کرده باشد [۴۸].
محاکمه و اعدام هویدا پس از انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، هویدا از مهمانسرای ساواک به مدرسه علوی منتقل [۴۹] و چند روز بعد به زندان قصر برده شد [۵۰]. در پی بازداشت وی، محافل غربی به این اقدام واکنش نشان دادند. برخی از روشنفکران و شماری از اعضای دولت موقت و همچنین شخصیتهای معروف فرانسه و طرفداران هویدا در خارج از ایران، خواستار آزادی او بودند و جمعی از رجال سیاسی فرانسه در نامهای به امامخمینی، خواستار مدارا با هویدا شدند [۵۱]. جلسه اول دادگاه هویدا به ریاست صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی، در ۲۴ اسفند ۱۳۵۷ برگزار شد [۵۲]. دادگاه بعدی او در هجدهم فروردین ۱۳۵۸ تشکیل و هویدا به جرم افساد فی الارض به اعدام محکوم شد [۵۳] و در شامگاه همان روز اعدام شد [۵۴]. بستگان هویدا پس از حدود چهار ماه، جنازه او را تحویل گرفتند و به سرزمین اشغالی فلسطین منتقل کردند و در کنار پدرش به خاک سپردند [۵۵].
پس از اعدام هویدا برخی از رسانههای خارجی و نیروهای داخلی وابسته به رژیم پهلوی و مقامات کشورهای دیگر، از این اقدام جمهوری اسلامی ایران اظهار تأسف کردند و علیه آن موضع گرفتند [۵۶]. امامخمینی با انتقاد از هیاهو و اظهار تأسف امریکا و دیگر دولتهای خارجی درباره اعدام هویدا، این اقدام را نه از سر حمایت از حقوق بشر، بلکه به سبب از دست دادن نوکری وفادار ارزیابی کرد؛ زیرا در صورت اهمیت حقوق بشر نزد این دولتها، نباید در برابر شکنجههای زندانیان سیاسی در دوره پهلوی نیز سکوت میکردند [۵۷]. ایشان معتقد بود خونهایی که در رژیم پهلوی ریخته و خیانتهایی که شد، به امر پهلوی و هویدا صورت گرفت [۵۸] و هویدا در طول بیش از سیزده سال نخستوزیری، جنایتهای زیادی کرد [۵۹]. هویدا، مزدور امریکا [۶۰]، غده سرطانی و مفسد [۶۱]، دشمن اسلام و مسلمانان [۶۲] و دارای جرمهای زیادی بود [۶۳] که مردم بیگناه را در خیابانها کشت و به سبب همان جنایتها پس از محاکمه، اعدام شد [۶۴]. ایشان مسئولیت تمام جنایات رژیم را برعهده شخص پهلوی و نخستوزیران او ازجمله هویدا شمرد و آنان را به سبب جنایتها و دستور به قتلعام مردم، محکوم دانست و اعدام آنها را عادلانه [۶۵]، احقاق حقوق بشر و برای امت اسلامی رحمت [۶۶] شمرد و معترضان به اعدام هویدا را غیر صادق و ناآشنا به حقوق بشر واقعی دانست [۶۷].
پانویس
- ↑ هدایتی آذری، دستبوس، ۱۳
- ↑ مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، ۱۰/نه؛ دلدم، زندگی و خاطرات، ۶
- ↑ مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، ۱۰/ده
- ↑ پیرنظر، هر چه کاشتیم درو کردیم، ۳۸۱
- ↑ مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، ۱۰/سی و چهار
- ↑ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۱/۱۴۱ و ۲۰۷
- ↑ دفتر پژوهشها، امیرعباس هویدا، ۲۷
- ↑ صدری، زندگی و عملکرد، ۲۴
- ↑ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۱/۳۴۵ ـ ۳۴۶
- ↑ دلدم، زندگی و خاطرات، ۱۸ ـ ۱۹؛ مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، ۱۰/۴۴
- ↑ هدایتی آذری، دستبوس، ۲۷ ـ ۲۸
- ↑ مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، ۱۰/سی و شش؛ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۱/۴۲۵
- ↑ مرکز اسناد، فراماسونرها، ۴۸۸
- ↑ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ، ۲/۳۷۳؛ مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، چهل و یک
- ↑ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۱/۴۶۳
- ↑ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۱/۵۰۸؛ مرکز بررسی اسناد، حزب ایران نوین، ۱/۱۲۰
- ↑ صارمی، احزاب دولتی، ۱۳۶
- ↑ صارمی، احزاب دولتی، ۱۳۷
- ↑ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۱/۵۱۲
- ↑ پیرنظر، هر چه کاشتیم درو کردیم، ۲۸۳
- ↑ نجاتی، تاریخ سیاسی، ۱/۳۱۷ ـ ۳۱۸
- ↑ ذوالفقاری، قصه هویدا، ۵ ـ ۶؛ دلدم، زندگی و خاطرات، ۸
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۲۲۶
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۲۸۷
- ↑ همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۸
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۲۸۳ ـ ۲۸۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 2/۱۲۳ ـ ۱۲۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 2/۱۲۴ ـ ۱۲۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 2/۱۲۶ ـ ۱۲۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 2/۱۵۵
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۲۹۸ ـ ۲۹۹
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۲۹۹ و ۳۱۲
- ↑ دلدم، زندگی و خاطرات، ۴۲۳؛ میلانی، معمای هویدا، ۳۶۹
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۳۷۰ ـ ۳۷۱
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۳۷۸
- ↑ مسعود انصاری، پس از سقوط، ۱۰۶؛ طلوعی، پدر و پسر، ۷۵۳ ـ ۷۵۴؛ میلانی، معمای هویدا، ۳۸۰ ـ ۳۸۲
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۳۸۲ ـ ۳۸۳
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۳۹۳ و ۳۹۵
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۳۹۷
- ↑ دفتر پژوهشها، امیرعباس هویدا، ۳۰۳ ـ ۳۰۹
- ↑ دفتر پژوهشها، امیرعباس هویدا، ۲۶۵
- ↑ اللهیاری، روایت سانسور، ۱۲۶
- ↑ اللهیاری، بهائیان، ۶۷ ـ ۶۸
- ↑ دلدم، زندگی و خاطرات، ۱۸ ـ ۱۹
- ↑ مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، ۱۰/چهل و چهار
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳۱، ۴۴۳ و ۴۸۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۸۶ و ۵/۴۵۷
- ↑ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۲/۹۸۷
- ↑ وزارت فرهنگ و ارشاد، دولتهای ایران، ۳۲۴
- ↑ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۲/۹۸۸ ـ ۹۸۹
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۵۳۰ ـ ۵۳۱
- ↑ دفتر پژوهشها، امیرعباس هویدا، ۳۳۹؛ میلانی، معمای هویدا، ۴۵۶
- ↑ معتضد، هویدا سیاستمدار پیپ، ۲/۱۰۶۵
- ↑ دفتر پژوهشها، امیرعباس هویدا، ۳۴۱
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۵۳۷؛ خلخالی، ۳۸۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۵۷؛ ۸/۳۳۳؛ ۹/۵۱۷ و ۱۰/۱۴۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۰۹ ـ ۱۱۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۰۹ و ۳۵۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۶۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۸۲
- ↑ ۱۱/۲۳۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۱۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۱۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۰۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۰۹ و ۸/۳۳۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۱۷ و ۱۰/۴۹۵
منابع
- اللهیاری، احمد، بهائیان در عصر پهلویها، تهران، کیهان، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- اللهیاری، احمد، روایت سانسور، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- پیرنظر، هوشنگ، هر چه کاشتیم درو کردیم، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- خلخالی، صادق، خاطرات آیتالله خلخالی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- دفتر پژوهشهای کیهان، امیرعباس هویدا، تهران، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
- دلدم، اسکندر، زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، تهران، گلفام، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
- ذوالفقاری، ابراهیم، قصه هویدا، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- صدری، منیژه، زندگی و عملکرد حسنعلی منصور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- طلوعی، محمود، پدر و پسر، تهران، علم، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، فراماسونرها، روتارینها و لاینزهای ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، تهران، وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی (امیرعباس هویدا)، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- مسعود انصاری، احمدعلی، پس از سقوط، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- معتضد، خسرو، هویدا سیاستمدار پیپ، عصا، گل ارکیده، تهران، زرین، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ج ۲، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- میلانی، عباس، معمای هویدا، تهران، آتیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، تهران، رسا، چاپ ششم، ۱۳۷۹ش.
- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دولتهای ایران از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- هدایتی آذری، بهمن، دستبوس (زندگی امیرعباس هویدا)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- همبلی، گاوین، خودکامگی پهلوی.
- محمدرضاشاه، چاپشده در سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
پیوند به بیرون
نرگسسادات توسلی، مقاله «هویدا، امیرعباس»، دانشنامه امامخمینی(ره)، ج۱۰، ص۴۸۲-۴۸۶.