برادری: تفاوت میان نسخهها
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
* اسماعیل رضوانیفر، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/605/ برادری]»، [[دانشنامه امامخمینی|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص۶۰۵–۶۰۹. | * اسماعیل رضوانیفر، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/605/ برادری]»، [[دانشنامه امامخمینی|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص۶۰۵–۶۰۹. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] |
نسخهٔ ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۹
برادری، پیوند عاطفی و ایمانی مبتنی بر اشتراکات دینی میان مسلمانان.
مفهومشناسی
برادر واژهای است برای نشاندادن پیوند دو فرد که به سبب پدر و مادر مشترک یا یکی از آن دو پدید میآید[۱] و به آن، برادر نَسَبی گفته میشود. اما این واژه به صورت استعاره در مفاهیمی مانند همقبیلهای، دوستی، شرکت و ایمان نیز به کار میرود.[۲]
پیشینه
در آیات متعددی از قرآن کریم به موضوع برادری اشاره شدهاست. در برخی از این آیات برادری در معنای نسبی آن بهکار رفتهاست، همانند داستان هابیل و قابیل[۳] داستان موسی(ع)، و هارون[۴] داستان یوسف(ع)، و برادرانش[۵] و در برخی دیگر، برادریِ دینی منظور است.[۶] پارهای از آیات نیز پیامبران(ع)، را برادران امت خود خواندهاند.[۷] واژه برادری در قرآن به معنای همراهی و همگرایی نیز آمدهاست؛ نظیر آیاتی که از برادری منافقان و کافران سخن گفتهاند،[۸] چنانکه تبذیرکنندگان به سبب همگرایی با شیطان، برادران او معرفی شدهاند.[۹] امامخمینی نیز بارها واژههای برادر و برادری را در مفهوم اشتراک دینی و ایمانی میان مسلمانان به کار بردهاست.
برادری در اسلام
قرآن کریم با بیان اینکه مؤمنان برادر یکدیگرند[۱۰] و نباید به همدیگر ظن و گمان بد ببرند و غیبت یکدیگر را کنند.[۱۱] فرهنگ اخوت و برادری را در جامعه اسلامی پیریزی کرده و پیوند میان آنان را نه پیوند نسبی یا اعتباری، بلکه پیوندی قلبی خواندهاست.[۱۲] عمیقترین نوع برادری، پیوند برادر ایمانی است؛ زیرا اساس برادری این است که هدف برادر همان هدف برادر ایمانیاش باشد.[۱۳]
رابطه برادری میان مسلمانان همواره مورد توجه پیامبر اکرم(ص)، بودهاست. بنا به منابع تاریخی و روایات، پیامبر (ص)، در آغاز ورود به مدینه برای تحکیم روابط میان مهاجرین و انصار، پیوند برادری (مؤاخاة) برقرار کرد[۱۴] و حضرت علی(ع)، را برادر خود در دنیا و آخرت خواند.[۱۵]
در روایات اهل بیت(ع)، به رابطه برادری توجه و بر آن تأکید شدهاست؛ چنانکه امامحسین(ع)، مؤمن را برادر مؤمن و مسلمان را برادر مسلمان دانستهاست.[۱۶] در برخی از روایات به جنبههای گوناگون برادری دینی و اسلامی اشاره شده و نشانههای آن مواسات (غمخوار یکدیگر بودن)[۱۷] یاریرساندن در راه فرمانبرداری از خدا[۱۸] خیرخواهی، بینیازی به هنگام نیاز و اهتمام به نماز و غیر آن[۱۹] معرفی شدهاست. برادر دینی باید همواره از حال برادر خود خبر بگیرد[۲۰] و راز وی را نگه دارد و عیب وی را برملا نکند[۲۱] و در برابر برادر دینی خود جدال و فخرفروشی نکند و عناد و حسد نورزد و با او با عطوفت و مهربانی رفتار کند.[۲۲] همچنین در برخی روایات از گسستن پیوند برادری نیز نهی شده[۲۳] و بهترین صدقه آشنایی با حقوق برادر مؤمن شمرده شدهاست.[۲۴]
امامخمینی مسلمانان را سفارش شده به دوستی، نیکویی و برادری میدانست[۲۵] و اوج برادری را مشروط به انجام تعهداتی دوطرفه میان برادران بیان میکرد. ایشان شرط برادری را افزون بر ابراز عطوفت و مهربانی به هم و خشم و کینه به دشمنانِ یکدیگر،[۲۶] ردکردن غیبت برادر مؤمن[۲۷] میدانست و با استناد به روایت امامصادق(ع)،[۲۸] معتقد بود کسی که غیبت برادرش را رد کند، خداوند هزاران شر در دنیا و آخرت از او دور میکند.[۲۹] در نگاه ایشان برادر ایمانی، برادر مؤمنش را تنها نمیگذارد و خیر و صلاحی را که برای برادرش خواستار است، برای تمام ملت میخواهد.[۳۰] ایشان اسلام را دین رفتار برادرانه میدانست[۳۱] و تأکید داشت در اسلام فرقی میان اقوام، فقیر و غنی، زبان و نژاد نیست و همه با هم ملزم به رفتار برادرانه و محبتآمیزند.[۳۲]
گستره برادری
با بررسی مفهوم برادری اسلامی در اندیشه امامخمینی، میتوان آن را در دو بعد جهانی و داخلی از یکدیگر باز شناخت:
برادری میان امت اسلامی
در نظام فکری امامخمینی که برگرفته از اسلام است، همه مسلمانان با هم برادرند.[۳۳] ایشان بر پایه کلام الهی که همگی را به چنگزدن به ریسمان الهی فرا میخواند[۳۴] توجه به برادری اسلامی را دستوری حیاتبخش برای پیروزی بر دشمنان اسلام میدانست[۳۵] و بر این اعتقاد بود که اخوت اسلامی علاوه بر اینکه حکمی اخلاقی است، حکمی اجتماعی و سیاسی است و اخوت ایمانیِ مورد تأکید خداوند، ویژه مسلمانان یک کشور نیست، بلکه شامل تمامیِ مسلمانان میشود.[۳۶] ایشان گرفتاریهای مسلمانان و کشورهای اسلامی را ناشی از بیاعتنایی به دستورهای قرآن میدانست؛ زیرا پایبندی به احکام قرآن موجب انسجام مسلمانان خواهد شد[۳۷] و حفظ برادری میان مسلمانان موجب استقلال و قطع وابستگی از غیر مسلمانان میگردد[۳۸] چنانکه ایشان منشأ اشغال فلسطین را ضعف پیوند برادری میان مسلمین میدانست[۳۹] و آزادی آن را در گرو برادری همه دولتهای اسلامی معرفی میکرد.[۴۰]
امامخمینی با توجه به اینکه یکی از جلوهگاههای برادری میان مسلمانان را موسم حج میدانست، فلسفه حج را گستراندن اخوت و وحدت میان مسلمانان ارزیابی میکرد و آن را موجب ایجاد تعهد در میان مسلمانان در قبال برادران دینی میشمرد.[۴۱] (ببینید: حج ابراهیمی) ایشان معتقد بود ملت ایران بر پایه اخوت و برادری اسلامی همواره به دنبال این بوده که همراه با دیگر ملتهای مسلمان علیه دشمن اصلی و قدرتهای بزرگ متحد شود تا با این اتحاد کشورهای اسلامی را نجات دهد.[۴۲] در این چارچوب، اختلافهای میان شیعه و سنی در جهان اسلام را مغایر با اصل برادری و پیشبرد منافع مشترک جوامع اسلامی میشمرد و آن را موجب بهرهبرداری دشمنان اسلام میدانست.[۴۳] (ببینید: وحدت و جهان اسلام)
برادری میان نیروهای داخلی کشور
تقویت برادری در سالهای نهضت اسلامی و پس از پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی و همچنین برادری میان دولت و ملت همواره یکی از دغدغههای مهم امامخمینی بود:
دوران مبارزه
با آغاز دهه ۱۳۴۰ و شکلگیری نهضت اسلامی، کشور نیازمند انسجام میان گروههای مخالف رژیم پهلوی بهویژه نیروهای مذهبی بود؛ بنابراین گسترش روحیه برادری میان مبارزان، ازجمله سیاستهای امامخمینی شد[۴۴] بهویژه اینکه بروز دیدگاههایی مانند اسلام منهای روحانیت و برخوردهای فکری میان روحانیان و روشنفکران غیر دینی یکی از مسائلی بود که ایشان آن را موجب تضعیف روحیه برادری میان نیروهای مبارز میدانست.[۴۵] امامخمینی «نعمت» در آیه ۱۰۳ آل عمران، را همان برادری میدانست که میان نخبگان حوزه و دانشگاه ایجاد گردید و آن را از عنایات الهی میشمرد.[۴۶] ایشان در مقطعی دیگر و برای جلوگیری از کشتار مردم در دوران مبارزه و انقلاب به دست ارتش، از همه اقشار خواست ارتش را برادر خود بدانند و ارتش را در برابر یک قیام همگانی علیه رژیم پهلوی تشویق کنند.[۴۷] این دیدگاه موجب جداشدن بسیاری از نیروهای ارتش از صف حامیان رژیم پهلوی و پیوستن به صفوف انقلابیان شد.[۴۸] تجلی تأکیدهای امامخمینی در خصوص برادری را در شعارهای انقلابی، نظیر «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟» و همدیگر را برادر خطابکردنِ نیروهای انقلابی میتوان بهخوبی مشاهده کرد.
دوران پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب، نیاز به تثبیت و حراست از دستاوردهای آن احساس میشد؛ به همین دلیل امامخمینی در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران معتقدان به اسلام، کشور و ملت را ملزم به حفظ و تقویت روحیه برادری کرد[۴۹] و برای جلوگیری از هرج و مرج و شکاف میان ارکان اجتماع تأکید کرد باید نقیصه جدایی ارتش و ملت حل شود و آنان با یکدیگر برادر باشند.[۵۰]
ایشان از ملت میخواست اختلافات را کنار بگذارند و به مصالح برادران خود توجه کنند.[۵۱] در همان دوران، امامخمینی با آگاهی از اهمیت مسئله برادری ضمن اعزام نمایندهای به کردستان در پیامی به مردم این منطقه اعلام کرد، نهضت اسلامی و اهداف آن مظهر برادری اقوام و مذاهب گوناگون است.[۵۲] ایشان از همه ملت خواست مراقب توطئه تفرقهافکنان باشند[۵۳] چنانکه در اول فروردین ۱۳۶۱، در جمع مسئولان نظام، آنان را به برادری و دوری از درگیری سفارش و تأکید کرد قرآن کریم[۵۴] نیز مؤمنان را در بهشت برادر یکدیگر شمردهاست و تحقق این امر، به شرط محققشدن آن در این دنیا است؛ زیرا در آخرت، صورت غیبی آنچه انسان در این دنیا به دست آورده را کسب خواهد کرد؛ از اینرو برادری در آخرت، بازتاب استوارکردن برادری در این دنیا، خواهد بود.[۵۵] امامخمینی برای تقویت روحیه برادری میان تمامی اقشار، به خطر استبداد برآمده از اختلاف میان روشنفکران و روحانیان در نهضت مشروطه اشاره کرده و آن را درسی عبرتآموز خواندهاست.[۵۶]
دوران جنگ تحمیلی
از موضوعات مهم مورد اشاره امامخمینی، لزوم تقویت برادری در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که با آغاز جنگ و وجود مشکلات داخلی و نوپابودن انقلاب ضرورت تقویت آن بیشتر احساس میشد. امامخمینی گسترش روحیه برادری را که در دوران جنگ موجب وحدت قلوب میان نیروهای نظامی شد، از الطاف الهی میشمرد و این برادری را موجب پشتیبانی هرچه بیشتر ملت از قوای مسلح میدانست[۵۷] و تأکید داشت ارتش و سپاه در تمامی صحنههای جبهه با یکدیگر همفکر و همخط باشند تا از کمک نیروی غیبی و الهی برخوردار شوند.[۵۸] ایشان بر این نکته تأکید میورزید که هر دو نیرو با هم برادرند و باید در ذیل یک هدف مشترک همکاری کنند.[۵۹] ایشان که معتقد بود در جنگ، حس برادری در همه افراد جامعه متجلی شد و آن را یکی از دستاوردهای مهم ارزیابی میکرد، بر حفظ این روحیه پس از پایان جنگ نیز تأکید داشت.[۶۰]
ملت و نظام اسلامی
امامخمینی همچنین برادری میان ملت و دولت را مهم میدانست و در مقاطع مختلف به آن تأکید میکرد. ایشان به دولت متذکر میشد، پیشتیبانی ملت از آن و استمرار انقلاب اسلامی و شکستنخوردنِ آن زمانی محقق میشود که میان ملت و دولت، برادری حاکم باشد[۶۱] و در هشداری به مسئولان از آنان خواست با مردم و دیگر مسئولان برادرانه رفتار کنند؛ زیرا در غیر اینصورت همانند زمان رژیم پهلوی مردم با رفتن آنان خوشحال خواهند. شد[۶۲] ایشان تأکید میکرد که باید میان دولت، مجلس و دیگر نهادهای حکومتی نیز همدلی و برادری حاکم شود و مخالفت با برادرانی که خالصانه خدمت میکنند جایز نیست.[۶۳] ایشان در توصیهای به نمایندگان مجلس از آنان خواست برادرانه و محترم با یکدیگر رفتار کنند و در تدوین و تصویب قوانین مجلس به احکام اسلام پایبند باشند.[۶۴]
اهمیت و لزوم حفظ برادری میان نیروهای انقلابی برای امامخمینی به حدی بود که طی نامهای جداگانه در سال ۱۳۶۷ که به منشور برادری شهرت یافت، بر این امر تأکید مجدد کند. ایشان در این نامه اختلاف رأی و فتوای علما را عادی و اختلاف در مباحث علمی دانست و دربارهٔ اختلافات میان احزاب و جریانهای موجود نیز نوشت اختلافات میان آنها در اصول کلی اسلام و قرآن و انقلاب نیست، بلکه ناشی از عدم وحدت در بیان دیدگاهها میباشد؛ بنابراین راه رسیدن به وحدت نظر، تبادل و احترامگذاشتن به نظریات یکدیگر، تألیف قلوب، از میانبردن کدورتها و دوری از هوای نفس است.[۶۵] به اعتقاد ایشان هر دو جناح سیاسی به استقلال و پیشرفت کشور اعتقاد دارند؛ بنابراین باید از اشخاصی که به دنبال ایجاد القای بدبینی و فتنهانگیزی در جامعهاند دوری جست؛ زیرا کشور برای سازندگی، به تفکر سالم و وحدت نظر و برادری نیازمند است.[۶۶]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۳/۳۸۹۷.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۸؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۲۱–۲۳.
- ↑ مائده، ۲۷ و ۳۱.
- ↑ مؤمنون، ۴۵.
- ↑ یوسف، ۷.
- ↑ آل عمران، ۱۰۳؛ حجر، ۴۷؛ حجرات، ۱۰.
- ↑ اعراف، ۶۵؛ شعراء، ۱۰۶.
- ↑ آل عمران، ۱۵۶؛ حشر، ۱۱.
- ↑ اسراء، ۲۷؛ اعراف، ۲۰۲.
- ↑ حجرات، ۱۰.
- ↑ حجرات، ۱۲.
- ↑ انفال، ۶۳.
- ↑ طوسی، التبیان، ۲/۵۴۶.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه (ص)، ۱/۵۰۴–۵۰۷؛ طوسی، الامالی، ۵۸۷؛ مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ۱/۶۹.
- ↑ هلالی، کتاب سلیمبنقیس الهلالی، ۲/۷۶۰؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۱۷۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۷۱/۲۷۳؛ کلینی، الکافی، ۲/۲۰۳–۲۱۳.
- ↑ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱/۸۵.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۱۷؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۲/۱۲۳.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۲/۲۰۳–۲۰۸.
- ↑ طبرسی، مکارم الاخلاق، ۱/۱۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۷۱/۲۸۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۷۵/۲۳۶ و ۲۹۱–۲۹۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۷۴/۲۱۰.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۶/۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۸۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۲/۲۸۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۷۲ و ۳۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۸۵؛ ۱۰/۱۳۷ و ۱۵/۴۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۹.
- ↑ آل عمران، ۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۱۸–۳۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۰–۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۳ و ۱۱/۴۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱–۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۰۱ و ۵۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۹۱–۳۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۳۳ و ۱۳/۱۵۲–۱۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۶–۲۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۸۷؛ روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۳۶۶–۳۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۶۰–۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۸۷.
- ↑ آقاجری، انقلاب و ارتش، ۱۵۲–۱۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۸۴–۱۸۵، ۴۱۸، ۴۳۴ و ۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۵۸.
- ↑ حجر، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۷۰–۱۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۲–۲۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۳ و ۳۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۶–۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۸۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آقاجری، سیدهاشم، انقلاب و ارتش، مجله حضور، شماره ۱۹، ۱۳۷۶ش.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویه (ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروتدمشق، دارالقلمدارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش.
- طبرسی، حسنبنفضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- قندوزی، سلیمانبنابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، تحقیق سیدعلی جمالاشرف حسینی، قم، اسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مقریزی، احمدبنعلی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- هلالی کوفی، سلیمبنقیس، کتاب سلیمبنقیس الهلالی، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
پیوند به بیرون
- اسماعیل رضوانیفر، «برادری»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۶۰۵–۶۰۹.