سیدعبدالکریم هاشمینژاد: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:مبارزان علیه رژیم پهلوی using HotCat) |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
}} | }} | ||
'''سیدعبدالکریم هاشمینژاد'''، شاگرد [[امامخمینی]]، استاد و سخنور مبارز و نماینده [[مجلس خبرگان قانون اساسی]]. | '''سیدعبدالکریم هاشمینژاد'''، شاگرد [[امامخمینی]]، استاد و سخنور مبارز و نماینده [[مجلس خبرگان قانون اساسی]]. | ||
سیدعبدالکریم هاشمینژاد در سال ۱۳۱۱ در بهشهر مازندران به دنیا آمد و از سال ۱۳۲۵ تحصیلات حوزوی را از کوهستان آغاز کرد. وی پس از چهار سال، برای ادامه تحصیل رهسپار قم شد و در مقطع درس خارج شاگرد امامخمینی بود. او از سال ۱۳۴۰ به مشهد رفت و علاوه بر حضور در درس [[سیدمحمدهادی میلانی]] و مجتبی قزوینی به تدریس پرداخت و از مدرسان برجسته بود. | |||
هاشمینژاد در کانون بحث و انتقاد دینی اصول عقاید و مسائل سیاسی را هم درس میداد و با آغاز [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت امامخمینی]] از یاران و همراهان امامخمینی بود و اولین زندانی شدن را در سال ۱۳۴۲ تجربه کرد. | |||
او و [[عباس واعظ طبسی|عباس واعظ طبسی]]، [[سیدعلی خامنهای|سیدعلی خامنهای]] و [[محمدرضا محامی]] محور مبارزات در مشهد بودند. هاشمینژاد علاوه بر فعالیتهای خاص سیاسی، سخنوری توانا بود که با تأسیس «کانون فرهنگی جوانان» مسائل دینی و سیاسی-اجتماعی را برای جوانان بیان میکرد ولی [[ساواک]] سخنرانیهای او را در این کانون از سال ۱۳۵۱ ممنوع کرد. | |||
نوشتن کتاب معروف «مناظره دکتر و پیر» توسط هاشمینژاد سبب حساسیت بیشتر ساواک روی او شد. سخنرانیهای او در سالهای ۱۳۴۴-۱۳۵۳ در شهرهای مختلف کشور انجام میشد. او از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ در زندان بود و در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ یکی از محورهای مبارزات مردم مشهد بود. | |||
هاشمینژاد پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]] به کار سیاسی تشکیلاتی و تربیت نیروهای مستعد و فرهنگی روی آورد. او دبیر [[حزب جمهوری اسلامی]] در خراسان بود و در [[مجلس خبرگان قانون اساسی]] به نمایندگی مردم مازندران برگزیده شد. وی در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ همزمان با سالروز شهادت [[امام جواد(ع)]] و پس از جلسه پاسخگویی به سؤالات، توسط عناصر [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] ترور و به شهادت رسید و [[امامخمینی]] در پیام خود مراتب فضل و فداکاری او را ستود و او را فاضل و مجاهد خواند. | |||
== تولد و تحصیلات == | == تولد و تحصیلات == | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۱۸: | ||
[[رده:اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی]] | [[رده:اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی]] | ||
[[رده:مبارزان علیه رژیم پهلوی]] | [[رده:مبارزان علیه رژیم پهلوی]] | ||
{{شاگردان امامخمینی}} | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۸
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | سیدعبدالکریم هاشمینژاد |
زادروز | ۱۳۱۱ش |
شهر تولد | مازندران |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | هفتم مهر ۱۳۶۰ش |
شهر درگذشت | مشهد |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | حرم امامرضا(ع) |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | عالم دینی، سیاستمدار |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | دبیر حزب جمهوری اسلامی در استان خراسان، فعال فرهنگی |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | سیدحسین بروجردی، امامخمینی، سیدمحمدحسین طباطبایی، سیدمحمدهادی میلانی و مجتبی قزوینی |
تالیفات | مناظره دکتر و پیر، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، پاسخ ما به مشکلات جوانان، اصول پنجگانه اعتقادی، راه سوم بین کمونیسم و سرمایهداری، قرآن و کتابهای دیگر آسمانی، رهبران راستین، مسائل عصر ما، ولایت فقیه و تقریرات درس اصول شیخعلی کاشانی |
سیدعبدالکریم هاشمینژاد، شاگرد امامخمینی، استاد و سخنور مبارز و نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی.
سیدعبدالکریم هاشمینژاد در سال ۱۳۱۱ در بهشهر مازندران به دنیا آمد و از سال ۱۳۲۵ تحصیلات حوزوی را از کوهستان آغاز کرد. وی پس از چهار سال، برای ادامه تحصیل رهسپار قم شد و در مقطع درس خارج شاگرد امامخمینی بود. او از سال ۱۳۴۰ به مشهد رفت و علاوه بر حضور در درس سیدمحمدهادی میلانی و مجتبی قزوینی به تدریس پرداخت و از مدرسان برجسته بود.
هاشمینژاد در کانون بحث و انتقاد دینی اصول عقاید و مسائل سیاسی را هم درس میداد و با آغاز نهضت امامخمینی از یاران و همراهان امامخمینی بود و اولین زندانی شدن را در سال ۱۳۴۲ تجربه کرد.
او و عباس واعظ طبسی، سیدعلی خامنهای و محمدرضا محامی محور مبارزات در مشهد بودند. هاشمینژاد علاوه بر فعالیتهای خاص سیاسی، سخنوری توانا بود که با تأسیس «کانون فرهنگی جوانان» مسائل دینی و سیاسی-اجتماعی را برای جوانان بیان میکرد ولی ساواک سخنرانیهای او را در این کانون از سال ۱۳۵۱ ممنوع کرد.
نوشتن کتاب معروف «مناظره دکتر و پیر» توسط هاشمینژاد سبب حساسیت بیشتر ساواک روی او شد. سخنرانیهای او در سالهای ۱۳۴۴-۱۳۵۳ در شهرهای مختلف کشور انجام میشد. او از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ در زندان بود و در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ یکی از محورهای مبارزات مردم مشهد بود.
هاشمینژاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کار سیاسی تشکیلاتی و تربیت نیروهای مستعد و فرهنگی روی آورد. او دبیر حزب جمهوری اسلامی در خراسان بود و در مجلس خبرگان قانون اساسی به نمایندگی مردم مازندران برگزیده شد. وی در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ همزمان با سالروز شهادت امام جواد(ع) و پس از جلسه پاسخگویی به سؤالات، توسط عناصر سازمان مجاهدین خلق ترور و به شهادت رسید و امامخمینی در پیام خود مراتب فضل و فداکاری او را ستود و او را فاضل و مجاهد خواند.
تولد و تحصیلات
سیدعبدالکریم هاشمینژاد اشرفی در پنجم مرداد ۱۳۱۱ در بهشهر مازندران به دنیا آمد. نام اصلی او سیدحبیب بود؛ اما پدرش به دلیل بیماریای که فرزندش در کودکی گرفت، نام دوم سیدعبدالکریم را برای او انتخاب کرد و به این نام شهرت یافت[۱]؛ چنانکه نام وی در برخی اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نیز «سیدحبیب» و «سیدحبیبالله» آمده است.[۲] پدرش سیدحسن کشاورززاده بود و در بهشهر مغازه نفتفروشی داشت[۳] و مادرش سیدهساره از خانوادههای مذهبی بهشهر بود.[۴]
هاشمینژاد در سال ۱۳۱۷ به دبستان شاهعباس بهشهر رفت و تا ششم ابتدایی را در این مدرسه درس خواند.[۵] او در سال ۱۳۲۵ به همراه پدر به روستای کوهستان رفت و علاقه خود را به تحصیل علوم دینی نزد محمد کوهستانی بهشهری، از علمای بزرگ منطقه، ابراز کرد و با تشویق او، مشغول به تحصیل علوم دینی نزد وی شد.[۶] وی پس از چهار سال تحصیل در حوزه علمیه کوهستان، مقدمات و بخشی از فقه و اصول را فرا گرفت و با اجازه استاد خود، کوهستانی، برای ادامه تحصیل رهسپار حوزه علمیه قم شد. او دروس سطح را نزد محمد صدوقی، سیدرضا صدر، محمد مجاهدی، سیدمحمد محقق داماد و علی کاشانی ادامه داد[۷]؛ چنانکه کاشانی را به سفارش استاد خود، کوهستانی، استاد اخلاق خویش برگزید و مدتها با او همحجره بود.[۸] او پس از پایان دروس سطح، در درس خارج فقه سیدحسین بروجردی و نیز درس خارج اصول امامخمینی که در مسجد سلماسی برگزار میشد، شرکت میکرد و از درس سیدمحمدحسین طباطبایی نیز بهره جست.[۹]
هاشمینژاد پس از درگذشت بروجردی در سال ۱۳۴۰ به مشهد رفت و در آنجا علاوه بر استفاده از درس سیدمحمدهادی میلانی و مجتبی قزوینی، مشغول تدریس فقه و اصول شد.[۱۰] او که در روستای کوهستان تدریس برای طلاب مبتدی را تجربه کرده بود و در حوزه علمیه قم نیز تدریس میکرد، سال ۱۳۴۰ در مشهد در زمره مدرسان برجسته قرار گرفت. او افزون بر تدریس فقه و اصول در حوزه علمیه، به تدریس اصول عقاید و مسائل سیاسی در محافل خاص، تدریس مسائل سیاسی و اعتقادی در کانون بحث انتقاد دینی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تدریس در دفتر حزب جمهوری اسلامی پرداخت. وی به لحاظ علمی به درجه اجتهاد رسیده بود.[۱۱]
آشنایی با امامخمینی
هاشمینژاد همراه با استفاده علمی از درس امامخمینی، تحت تأثیر شخصیت سیاسی ایشان قرار گرفت و در صف یاران مبارز ایشان درآمد. او فعالیتهای مبارزاتی و سیاسی خود را در قالب تبلیغ آغاز کرد و از سال ۱۳۴۰ با برپایی جلسات وعظ و خطابه، با طلاب جوان وارد فعالیتهای سیاسی شد. او که در چهاردهسالگی اعتراض علنی به سیاست رژیم پهلوی را آغاز کرده بود، با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ از سوی رژیم و مخالفت امامخمینی با آن با سخنرانیهای افشاگرانه و اعتراضی، همگام با امامخمینی و مبارزات ایشان به مبارزه با رژیم برخاست.[۱۲] وی در پی سخنرانی انتقادی از رژیم پهلوی در مسجد مروی تهران، در روزهای پیش از حادثه پانزده خرداد ۱۳۴۲، بازداشت و به مدت ۴۱ روز در تهران زندانی شد؛ اما پس از آزادی، به شهرهای مختلف سفر تبلیغی داشت و در سخنان خود از رژیم پهلوی به صراحت انتقاد میکرد.[۱۳]
آشنایی با فعالان انقلابی مشهد
هاشمینژاد در این زمان با سیدعلی خامنهای، عباس واعظ طبسی و محمدرضا محامی از دیگر فعالان انقلابی مشهد آشنا شده بود[۱۴] و آنان در مبارزه با رژیم پهلوی، با هم هماهنگ بودند. آنان در جلسات مشترک، برای ساماندهی انقلابیان تلاش پیاپی میکردند و بهطور پنهانی اتاقی را در مشهد اجاره کرده بودند که از آن برای فعالیتهای انقلابی و تهیه و پخش اعلامیه برای تشویق مردم علیه رژیم پهلوی استفاده میکردند.[۱۵] هاشمینژاد که سخنوری توانا بود، در سخنرانیهای خود در جهت تقویت روحیه انقلابی در مردم تلاش میکرد[۱۶] و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) با زیر نظر قراردادن سخنرانیها و منبرهای وی در پی بهانه برای بازداشت او بود. در ۲۲/۷/۱۳۴۲ در مسجد فیل مشهد، پس از بازداشت واعظ اول مسجد با نام علی فصیحی، مردم با شعارهایی در حمایت از هاشمینژاد، با مأموران کلانتری ۶ مشهد درگیر شدند. این حادثه به کشتهشدن دو نفر انجامید و هاشمینژاد نیز بازداشت شد.[۱۷] مأموران ساواک که به دلیل تبلیغ هاشمینژاد علیه آنان، از وی کینه به دل داشتند، او را در زندان بهشدت شکنجه کردند. او در ۲۹/۱۰/۱۳۴۲ با قید کفالت از زندان آزاد شد.[۱۸] وی پس از آزادی، به توصیه میلانی، در مجالس عمومی منبر نرفت و تنها در مجالس خصوصی و کوچک شرکت میکرد.[۱۹] در این مدت وی به صورت پنهانی به پخش اعلامیههای امامخمینی میپرداخت.[۲۰]
فعالیتها قبل از انقلاب
هاشمینژاد پس از آزادی امامخمینی، در شب ۲۵ فروردین ۱۳۴۳ در قم به دیدار ایشان رفت و ایشان به مناسبت آزادی روحانیان بازداشتشده در تهران، اوضاع مبهم سیاسی جهان و منطقه را خطاب به هاشمینژاد توضیح داد و در آن شرایط، تنها هدف خود را ایجاد اتحاد میان تمام طبقات روحانیان اعلام کرد تا با توجه به شرایط، تصمیم جدیتر و منسجمتری در مبارزه با استبداد رژیم پهلوی گرفته شود. ایشان ضمن اشاره به ابهام اوضاع جهانی، اظهار کرد وضع ایران نیز معلوم نیست. ایشان در این صحبت، خروج پاکستان از پیمان سنتو، اقدام پاکستان و ترکیه در پسگرفتنِ بهرسمیتشناسی اسرائیل، اجازهندادن عربستان به فرود هواپیماهای اسرائیلی که حامل حجاج ایرانی بودهاند، قصد کنارهگیری خروشچف نخستوزیر شوروی از سمت خود و اختلاف میان سران حزب کمونیست، تشدید اختلاف میان چین و شوروی و گرفتاری آمریکا در انتخابات و وضع داخلی خودش و شکلگیری نزدیک اتحادیه عرب را بهطور کلی شاهد ابهام در اوضاع شمرد و دلیل آزادشدن روحانیان از جمله خود را همین دانست و تأکید کرد که باید از این شرایط به خوبی استفاده کرد.[۲۱]
از سوی دیگر، هاشمینژاد در شهر مشهد با تأسیس «کانون فرهنگی جوانان»، نسل جوان را با مسائل دینی و سیاسی اجتماعی آشنا میکرد و در سال ۱۳۴۳ با همکاری برادر همسرش، سیدحسن ابطحی، در «کانون بحث و انتقاد دینی» فعالیتش را آغاز کرد. این اقدام فرهنگی، فعالیت هاشمینژاد را مورد توجه جوانان تحصیلکرده قرار داد. آنان جلسات را به شکل پرسش و پاسخ برگزار میکردند. کانونِ بحث و انتقاد دینی تا سال ۱۳۵۰ به فعالیت خود ادامه داد و در سال ۱۳۵۱ ساواک فعالیت هاشمینژاد و حضور و سخنرانی او را در این کانون ممنوع کرد[۲۲]؛ چنانکه ساواک روی فعالیتهای این کانون که مورد حمایت مرجع تقلید وقت، سیدمحمدهادی میلانی بود و ماهنامهای با عنوان «سؤال از شما و پاسخ از ما» منتشر میکرد، حساس بود.[۲۳]
ساواک از فعالیتها و سخنرانیهای هاشمینژاد در کانون بحث و انتقاد دینی، اسناد زیادی جمعآوری کرده بود.[۲۴] اعتراض به تبعید امامخمینی، در یکی از جلسات همین کانون صورت گرفت.[۲۵] سخنرانیهای وی در حمایت از نهضت اسلامی و امامخمینی منجر به بازداشت دوباره وی در ۴/۶/۱۳۴۴ در تهران شد[۲۶]؛ اما پس از مدت کوتاهی آزاد شد. در همین زمان پخش گسترده کتاب دکتر و پیر وی، که پیشتر در مرداد ۱۳۴۲ منتشر شده بود،[۲۷] سبب حساسیت بیشتر ساواک به وی شد. آنان این کتاب را جزو کتابهای تحریکآمیز میدانستند و از بازار جمعآوری کردند.[۲۸]
دامنه فعالیتهای هاشمینژاد میان سالهای ۱۳۴۴–۱۳۵۳ و سخنرانیهای انقلابی او در مشهد، کرمانشاه، چالوس، همدان و قم، بسیار گسترده و همواره زیر نظر ساواک بود و فهرست بلندی از خطابههای او در اسناد ساواک موجود است.[۲۹] حساسیت دربارهٔ فعالیتهای او تا آنجا پیش رفت که ساواک از سفرهای تفریحی او نیز گزارش فراهم میکرد[۳۰] و در سال ۱۳۴۶ از سفر زیارتی او به مکه جلوگیری کرد.[۳۱] وی در پی سخنرانی در مسجد صادقیه تهران و انتقاد از ممنوعشدن محمدتقی فلسفی از منبر و انتقاد از جشن هنر شیراز، در ۲۷/۷/۱۳۵۱ به دستور ساواک از منبر منع شد؛ اما پس از دادن تعهد در ۲۹/۷/۱۳۵۱ ممنوعیت او لغو گردید.[۳۲] در پی سخنرانیهای او علیه رژیم پهلوی در مسجد سید اصفهان در ۱/۴/۱۳۵۲ مأموران ساواک او را تعقیب و در شیراز بازداشت کردند و به مرکز ساواک اصفهان تحویل دادند و او حدود دو ماه در زندان ماند[۳۳] و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در اصفهان محاکمه شد؛ اما در ۱۸/۶/۱۳۵۲ رأی به بیگناهی او صادر شد.[۳۴]
در پی حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در ۱۷/۳/۱۳۵۴ (ببینید: هفده خرداد) هاشمینژاد و جمعی از استادان حوزه علمیه مشهد، ضمن اعتراض شدید به رژیم پهلوی، درسها را تعطیل کردند. به دنبال آن، تظاهرات مردمی علیه رژیم پهلوی در مشهد راه افتاد و در پی آن از سوی ساواک دستور بازداشت وی، واعظ طبسی و چند نفر دیگر صادر شد.[۳۵] هاشمینژاد پس از بازجویی و محاکمه به دو سال حبس محکوم شد.[۳۶] او در فاصله سالهای ۱۳۵۴–۱۳۵۶ در زندان مشهد، از افکار گروههای منحرف آگاهی یافت و از طریق مناظره، ضعفهای آنان را آشکار و عدهای از فریبخوردگان را هدایت کرد. رویارویی عالمانه وی با این گروهها، سبب ایجاد کینه میان آنان و هاشمینژاد شد.[۳۷] مدت حبس وی از ۲/۴/۱۳۵۴–۲۰/۳/۱۳۵۶ تعیین شده بود؛ اما پس از تمامشدن دوره حبس، ساواک قصد داشت تا مانع آزادی وی شود و از اینرو دستور به انتقال او به زندان اوین تهران را داد.[۳۸] وی پس از ارائه دفاعیه و دادن تعهد به ساواک، از زندان آزاد شد[۳۹]؛ با این حال، ساواک از بیم ارتباط مستقیم وی با امامخمینی، دستور منع خروج او را از کشور صادر کرد.[۴۰]
هاشمینژاد پس از آزادی، در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ یکی از محورهای مبارزات مردم مشهد بهشمار میرفت.[۴۱] او در ۶/۵/۱۳۵۶ در مراسم چهلم علی شریعتی که در خانه محمدتقی شریعتی در مشهد برگزار شده بود، سخنرانی و از مبارزات شریعتی تجلیل کرد[۴۲]؛ نیز در ۹/۶/۱۳۵۶ در مدرسه علمیه نواب مشهد سخنرانی کرد که به تظاهرات و درگیری مردم مشهد با نیروهای پلیس انجامید.[۴۳] همچنین به دنبال درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی در ۱/۸/۱۳۵۶، وی پیام تسلیتی برای امامخمینی به نجف فرستاد[۴۴]؛ چنانکه در ۱۸/۱۲/۱۳۵۶ همراه واعظ طبسی، محمدرضا محامی و چهارده تن از علمای انقلابی مشهد، در اعلامیهای به مناسبت کشتار مردم قم و تبریز و همدردی با بازماندگان آنان، به پیروی از امامخمینی جشن عید نوروز ۱۳۵۷ را تحریم کردند[۴۵] (ببینید: نوزده دی و بیست و نه بهمن) به دلیل گسترش فعالیتهای انقلابی و تهیه و توزیع اعلامیه و تحریک مردم علیه رژیم پهلوی، ساواک در ۲۱/۳/۱۳۵۷ هاشمینژاد را به همراه واعظ طبسی، محامی و سیدحسین موسوی جهانآبادی بازداشت کرد[۴۶]؛ اما در ۲۲/۳/۱۳۵۷ پس از بازجویی، قرار آنان تبدیل شد و آنان آزاد شدند[۴۷]؛ ولی به دنبال آن در ۳۰/۳/۱۳۵۷ نام وی جزو روحانیانی اعلام شد که از منبر منبع شده بودند.[۴۸]
هاشمینژاد به دنبال پخش اعلامیه در ۹/۶/۱۳۵۷ به مناسبت چهلمین روز حادثه مشهد در مدرسه نواب و درگیری متعاقبِ مردم با نیروهای امنیتی، از ۱۱/۶/۱۳۵۷ تحت تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت؛ اما بازداشت وی در ۴/۷/۱۳۵۷ منتفی اعلام شد.[۴۹] همچنین در ۲۷/۸/۱۳۵۷ شورای تأمین استان خراسان تصمیم بر بازداشت وی و دیگر روحانیان فعال انقلابی گرفت[۵۰]؛ اما این امر، با وجود مراقبتهای شدید ساواک از فعالیتها و سفرهای متعدد وی، محقق نشد و بازداشتنکردن وی و دیگر اعضای فعال انقلابی، به دستور مدیریت کل اداره سوم ساواک به دلیل ترس از شورش مردمی بود.[۵۱] در گزارش ساواک، بازداشت هاشمینژاد بهتنهایی، منجر به بروز اغتشاشات بیشتر اعلام و پیشنهاد شد در صورت بازداشت، اعضای فعال و مؤثر انقلابی در مشهد، همه با هم بازداشت شوند تا نیروی رهبری در مردم مختل شود.[۵۲]
فعالیتهای انقلابی هاشمینژاد در شهرهای مشهد، فردوس، قوچان، کاشمر و دیگر شهرهای استان خراسان ادامه یافت و نقش محوری او در فعالیتهای انقلابی برجستهتر میشد.[۵۳] او در ۲۴ آذر ۱۳۵۷ اعلامیهای به نام روحانیان مشهد، دربارهٔ حادثه حمله نیروهای رژیم پهلوی به بیمارستان شاهرضا (امامرضا(ع)) که در ۲۳ آذر اتفاق افتاده بود، صادر کرد و به دنبال آن جامعه پزشکان اعلام اعتصاب کردند. همچنین سیدعبدالله شیرازی و سیدحسن قمی عزای عمومی اعلام کردند.[۵۴] همزمان با بازگشت امامخمینی به تهران در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷، هاشمینژاد به تهران آمد و در مدرسه علوی به دیدار ایشان رفت (ببینید: مدرسه رفاه و مدرسه علوی).
هاشمینژاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بهکار سیاسی تشکیلاتی و تربیت نیروهای مستعد و فرهنگی اقدام کرد.[۵۵] در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که فرصتطلبان برای جمعآوری سلاح، قصد حمله به پادگان و لشکر ۷۷ خراسان را داشتند، وی در حفظ و نظم شهر و حفظ پادگان نقش بسزایی داشت؛ چنانکه به مبارزه بر ضد گروههای کجاندیش پرداخت؛ زیرا معتقد بود بزرگترین انقلاب، انقلاب فرهنگی است[۵۶]؛ ازجمله با تفکر انجمن حجتیه به مبارزه پرداخت و انقلاب فرهنگی را بزرگترین وظیفه انقلابی میدانست[۵۷] (ببینید: انجمن حجتیه).
هاشمینژاد مدتی دبیر حزب جمهوری اسلامی در استان خراسان بود.[۵۸] او در خرداد ۱۳۵۸ به سفارش امامخمینی در رأس هیئتهایی به لیبی و سوریه سفر کرد. وی در دیدار با معمر قذافی، رئیسجمهور و رهبر لیبی، نظر او را دربارهٔ تجاوز ارتش سرخ شوروی به کشور افغانستان جویا شد و قذافی آن را انقلاب و مورد حمایت خود خواند، اما هاشمینژاد آن را تجاوزی غیرقابل دفاع خواند و به قذافی اعتراض کرد.[۵۹] نیز در بهمن ۱۳۵۹ به ژاپن و بنگلادش سفر کرد تا پیامرسان امامخمینی و انقلاب اسلامی باشد.[۶۰] او در دیدار با وزیر امور خارجه ژاپن خواستار محکومکردن تعرض عراق به ایران شد.[۶۱] وی در سال ۱۳۵۸ با رأی مردم استان مازندران به عنوان نماینده اول به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت[۶۲] و با آغاز جنگ تحمیلی، هاشمینژاد لباس رزم بر تن کرد و به مناطق عملیاتی رفت.[۶۳]
هاشمینژاد، امامخمینی را مرجع تقلید عامه به مردم معرفی و همواره در جهت تحقق رهبری ایشان تلاش بسیار میکرد و در وصف ایشان قطعه شعری نیز سروده است.[۶۴] وی در هر فرصتی تلاش میکرد اندیشه و شخصیت امامخمینی را برای مردم معرفی کند. او با پخش نوارهای سخنرانی و کتابهایی مانند ولایت فقیه و کشف اسرار امامخمینی و تبیین اندیشه سیاسی ایشان در محافل مردمی و دانشجویی، توزیع شهریه ایشان میان طلاب مشهد و توزیع کمکهای مالی ایشان در میان نیازمندان، برای ترویج بیشتر امامخمینی و آرمان انقلابی ایشان صادقانه تلاش میکرد.[۶۵] وی در جلسات «کانون بحث و انتقاد دینی» نیز ضمن معرفی امامخمینی، وجود خود را آکنده از دوستی و علاقه به ایشان میدانست و ایشان را یگانه عامل بازدارنده استعمارگران و مزدوران از این سرزمین میشمرد؛ چنانکه در جلسه ۱۱/۹/۱۳۴۳ نوار سخنرانی امامخمینی را برای حاضران در کانون بحث و انتقاد دینی پخش کرد.[۶۶] وی امامخمینی را پیشوای عالیقدر و عالم دینی میدانست و نظر و افکارش را راهنمای جامعه اسلامی معرفی میکرد.[۶۷] امامخمینی نیز در دیدار سیدحسن ابطحی؛ برادر همسر هاشمینژاد با امامخمینی در سال ۱۳۴۸ در نجف، در نخستین پرسش، حال هاشمینژاد را جویا شد و از او با عنوان شمشیر برّان اسلام یاد کرد.[۶۸]
شهادت
هاشمینژاد در هفتم مهر ۱۳۶۰، همزمان با سالروز شهادت امامجواد(ع) پس از پایان جلسه پاسخگویی به سؤالات، هنگام خروج از ساختمان حزب جمهوری اسلامی در مشهد، به دست هادی علوی فتیلهچی، از عناصر سازمان مجاهدین خلق و اخراجشده از حزب جمهوری اسلامی، با نارنجک مورد حمله قرار گرفت و در ۴۹سالگی به شهادت رسید. پیکر وی فردای آن روز به سمت حرم مطهر امام رضا(ع) تشییع و در رواق دارالزهد دفن شد. در پی شهادت وی، در خراسان سه روز عزای عمومی اعلام شد.[۶۹]
امامخمینی در پیام خود به مناسبت شهادت هاشمینژاد، به سابقه آشنایی نزدیک خود با وی و خصلتها و تعهّد آن شهید اشاره کرد و مراتب فضل و فداکاریهای وی را ستود و او را فاضل و مجاهد خواند و شدت تأثر خویش را اعلام کرد و به مردم خراسان از جهت اینکه چنین شخص عالم، متعهد، گوینده و مجاهد را تقدیم اسلام کردهاند، تبریک گفت.[۷۰] ایشان همچنین در پاسخ به پیام تسلیت معمّر قذافی به مناسبت شهادت هاشمینژاد و شهادت گروهی از مسئولان نظامی در حادثه سقوط هواپیما، تنها گناه مردم ایران را ضدّیت با آمریکا شمرد و توقع از کشورهای مترقی و مسلمان را پشتیبانی از مردم انقلابی ایران دانست تا بهتر بتوانند بدون وابستگی به شرق و غرب به حیات افتخارآفرین خود ادامه دهند.[۷۱]
خانواده
هاشمینژاد دو بار ازدواج کرد که حاصل آن نُه فرزند، سه دختر و شش پسر است.[۷۲] برادر وی، سیداحمد هاشمینژاد، نیز از روحانیان مبارز است که در رژیم پهلوی گرفتار زندان و شکنجه شد و در زندان به سازمان مجاهدین خلق نزدیک و مرتبط گشت، اما پس از پیروزی انقلاب و در پی آشکار شدن ماهیت این سازمان و مقابله آن با انقلاب اسلامی و روشنتر شدن مواضع امامخمینی دراینباره در شمار مخالفان آن سازمان درآمد و در موارد مختلف به تبیین انحرافات آن پرداخت.
آثار
آثار چندی از سیدعبدالکریم هاشمینژاد منتشر شده است، ازجمله مناظره دکتر و پیر، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، پاسخ ما به مشکلات جوانان، اصول پنجگانه اعتقادی، راه سوم بین کمونیسم و سرمایهداری، قرآن و کتابهای دیگر آسمانی، رهبران راستین، مسائل عصر ما، ولایت فقیه و تقریرات درس اصول شیخعلی کاشانی.[۷۳]
پانویس
- ↑ هاشمینژاد، سیدمحمدجواد، مصاحبه، ۲۲؛ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۱–۲۳
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۶۲۸–۶۲۹
- ↑ بذرافشان، شهید هاشمینژاد، ۱۶
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۸
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۴۵
- ↑ هاشمینژاد، سیداحمد، فریادگر شهر شهادت، ۵۰
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۶۳۴؛ بذرافشان، شهید هاشمینژاد، ۳۰–۳۲
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، هشت؛ هاشمینژاد، سیداحمد، فریادگر شهر شهادت، ۴۳
- ↑ هاشمینژاد، سیداحمد، فریادگر شهر شهادت، ۲۴۹–۲۵۰؛ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، نه
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، نه و ۶۳۴؛ بذرافشان، شهید هاشمینژاد، ۴۷
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۶۱–۶۳؛ بذرافشان، شهید هاشمینژاد، ۴۹
- ↑ بذرافشان، گلشن ابرار، ۲/۸۵۴
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، دوازده ـ سیزده
- ↑ بذرافشان، شهید هاشمینژاد، ۴۴ و ۴۸–۴۹
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، هفده
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۲۱
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۶۷–۷۰
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۳۱
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۳۲–۱۳۳
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۳۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۴
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ده ـ دوازده
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ده ـ دوازده؛ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۶۰
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۴۰–۱۵۸
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۴۸
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۶۸
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۹
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۷۲
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۱۳۷–۱۴۲
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۲۷۸
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۲۲۶
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۴۷۱–۴۷۴
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۵۴۵
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۵۷۶–۵۷۷
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، هفده و ۶۱۹–۶۲۰
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۶۶۴
- ↑ خامنهای، منش علمی و عملی شهید هاشمینژاد، ۴؛ واعظ طبسی، مبارزی بصیر، ۱۰
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۶۷۸–۶۷۹ و ۶۸۵
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۶۸۶–۶۸۷
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۶۹۴
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۷۴۱–۷۴۲؛ خامنهای، منش علمی و عملی شهید هاشمینژاد، ۴
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۰۴
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۷۶۹–۷۷۰
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۷۰۱؛ مؤسسه تنظیم، ۶/۵۲
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۷۳۲
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۷۴۷
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۷۵۲
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۷۵۴–۷۵۵
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۷۷۱–۷۹۱
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۸۰۳
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۸۲۹
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۸۱۷
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۳۷–۲۲۸
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۳۲
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۴۱
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، هجده
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، هجده
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۴۸
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، هجده ـ نوزده
- ↑ مهاجری، شهید هاشمینژاد، ۲۱–۲۰؛ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۵۲–۲۵۵
- ↑ هاشمینژاد، سیداحمد، فریادگر شهر شهادت، ۱۹۴–۱۹۵
- ↑ خامنهای، منش علمی و عملی شهید هاشمینژاد، ۴؛ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۶۵
- ↑ خامنهای، منش علمی و عملی شهید هاشمینژاد، ۴؛ مهاجری، شهید هاشمینژاد، ۲۱
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۱۰۰–۱۰۱
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۱۰۲–۱۰۴
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۴۸
- ↑ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، ۱۵۰
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۱۰۴–۱۰۵
- ↑ بذرافشان، شهید هاشمینژاد، ۱۲۳–۱۲۴؛ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۲۹۶–۲۹۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۵۷–۲۵۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۷۴
- ↑ گلی زواره، کاروان علم و عرفان، ۳/۲۲۶؛ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۴۰–۴۱
- ↑ بذرافشان، گلشن ابرار، ۲/۸۵۵–۸۵۶؛ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید، ۳۲۰–۳۲۱؛ هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام، بیست و دو ـ بیست و سه
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بذرافشان، مرتضی، شهید هاشمینژاد، چاپشده در گلشن ابرار، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- بذرافشان، مرتضی، شهید هاشمینژاد، فریاد فضیلت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- جلالی عزیزیان، حسن، زندگینامه سیاسی شهید هاشمینژاد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- سیدعلی خامنهای، منش علمی و عملی شهید هاشمینژاد، یادمان شهید حجتالاسلام و المسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد، مجله شاهد یاران، شماره ۳۵، ۱۳۸۷ش.
- گلی زواره قمشهای، غلامرضا، کاروان علم و عرفان، قم، حضور، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مهاجری، مسیح، شهید هاشمینژاد، یادها و یادگارها، مصاحبه، یادمان شهید حجتالاسلام و المسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد، مجله شاهد یاران، شماره ۳۵، ۱۳۸۷ش.
- عباس واعظ طبسی، مبارزی بصیر، مؤمن و قاطع بود، مصاحبه، یادمان شهید حجتالاسلام و المسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد، مجله شاهد یاران، شماره ۳۵، ۱۳۸۷ش.
- هاشمینژاد، سیداحمد، فریادگر شهر شهادت، یادنامه شهید بزرگوار سیدعبدالکریم هاشمینژاد، قم، مؤسسه معارف اسلامی امامرضا(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- هاشمینژاد، سیدعبدالکریم، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام و المسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد، تدوین مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- هاشمینژاد، سیدمحمدجواد، مصاحبه، چاپشده در زندگینامه سیاسی شهید هاشمینژاد، تدوین حسن جلالی عزیزیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
پیوند به بیرون
- سیدحمیدرضا رئوف سیدنژاد، مقاله «هاشمینژاد، سیدعبدالکریم»، دانشنامه امامخمینی، ج۱۰، ص۳۸۸–۳۹۵.