کمیته انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
[[رده:مقاله‌های دارای لینک دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های دارای لینک دانشنامه]]
[[رده:نهادهای دولتی]]
[[رده:نهادهای دولتی]]
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های دارای شناسه]]

نسخهٔ ‏۲۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۸

کمیته انقلاب اسلامی
کمیته انقلاب ج8 ص528.jpg
اطلاعات کلی
بنیانگذارامام‌خمینی
رویکردانتظامی
گستره فعالیتداخلی
اهدافتأمین امنیت داخلی و پاسداری از انقلاب اسلامی
وظایفمقابله با توطئه‌های ضدانقلاب؛ دستگیری عوامل رژیم گذشته و تحویل آنها به مراجع قضایی؛ جمع‌آوری سلاح‌های سنگین و سبک؛ جلوگیری از قاچاق اسلحه؛ توقیف اموال عوامل رژیم گذشته و تحویل آن به مراجع ذی‌صلاح؛ انتظامات و حفظ امنیت شهرها و روستاها؛ کشف جرایم و پیگرد متهمان؛ مراقبت و پاسداری از وزارتخانه‌ها و مؤسسات اداری؛ مبارزه با احتکار و گرانفروشی؛ مبارزه با زمین‌خواری و رباخواری و ارتشا؛ انتظامات انتخابات ازجمله انتخابات همه‌پرسی جمهوری اسلامی و مجلس خبرگان قانون اساسی؛ پاسداری از تمامیت ارضی در برابر گروه‌های تجزیه‌طلب در مناطق مرزی کشور؛ همکاری با ارگان‌ها و نهادهای دیگر در ایفای وظایف محول‌شده؛ کمک به بازسازی ارتش و دیگر نیروهای نظامی
مکانایران
رئیسمحمدرضا مهدوی کنی؛ اولین فرمانده
سایر
وضعیتغیرفعال
انحلالادغام کمیته انقلاب اسلامی و دیگر نهادهای نظامی


کمیته انقلاب اسلامی، نخستین نهاد انتظامی برای تأمین امنیت داخلی و پاسداری از انقلاب اسلامی.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به ‌دلیل فروپاشی بیشتر ساختارهای امنیتی و حکومتی رژیم سابق و اقدامات براندازانه مخالفان انقلاب، ضرورت شکل­‌گیری نهادهای انقلابی مانند کمیته انقلاب احساس می­‌شد. بنابراین کمیته‌های انقلاب اسلامی در ۲۳/۱۱/۱۳۵۷ پس از پیام امام‌خمینی و به عنوان نخستین نهاد انقلابی تشکیل شد. هدف از تأسیس این کمیته‌ها، استقرار امنیت و حفظ انتظامات کشور برای پاسداری از انقلاب و دستاوردهای آن بود.

کمیته‌ها نیروهای خودجوش مردمی و بدون ضابطه خاص برای گزینش بودند؛ لذا نفوذ برخی افراد ناشایست و عملکرد افراطی برخی از اعضا، موجب شد امام‌خمینی ضمن قدردانی از اعضای شاغل در کمیته‌ها، از آنها بخواهد تا بر اساس موازین اسلامی و مقررات عمل کنند و در کارهایی که در صلاحیت آنها نیست، دخالت نکنند.

پس از تثبیت انقلاب و ساماندهی نهادهای انتظامی و نظامی، در تیر ۱۳۶۹، این نیروها ادغام و سازمانی با نام نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد.

معرفی

«کمیته» واژه‌ای فرانسوی به معنای گروهی که مأمور رسیدگی، پژوهش، اقدام یا تهیه گزارش در مورد موضوعی است.[۱] در ایران کمیته انقلاب اسلامی به نهادی گفته می‌شد که برای مبارزه با ضدانقلاب و مفاسد اجتماعی تشکیل شده بود.[۲]

همه انقلاب‌ها پس از پیروزی، برای حراست از خود، نهادی نظامی یا شبه‌نظامی تشکیل داده‌اند؛ مانند کمیته‌های مردمی و انقلابی که پس از انقلاب‌های فرانسه، روسیه، چین و کوبا تشکیل شد.[۳] ضرورت تشکیل چنین نهادهایی ناشی از فروپاشیدن بیشتر ساختارهای امنیتی و حکومتی رژیم سابق و اقدامات براندازانه مخالفان انقلاب نوپاست. انقلاب اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نبود. کمیته‌های انقلاب اسلامی بر اساس این ضرورت تشکیل شد.[۴]

هسته‌های اولیه کمیته‌های انقلاب اسلامی، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی[۵] طبیعی و خودجوش از متن توده‌های مردم مسلمان و از درون مساجد سراسر کشور در قالب کمیته انتظامات تظاهرات، کمک‌رسانی به منازل شهدای انقلاب اسلامی و زندانیان سیاسی و کمیته استقبال از امام‌خمینی با نظارت روحانیت تکوین یافت.[۶] در اوج اعتراضات مردمی نیز امام‌خمینی، کمیته اعتصابات صنعت نفت را تشکیل داد[۷] و با گسترش اعتصابات در جهت تأمین بخشی از نیازمندی‌های مردم، ازجمله سوخت زمستانی، آب آشامیدنی، حمل و نقل شهری و برخی خدمات دیگر دستور داد کمیته تنظیم اعتصابات انقلاب اسلامی تشکیل شود.[۸] در مدرسه علوی نیز پیش از ورود امام‌خمینی به ایران کمیته‌های متعددی، ازجمله کمیته انتظامات با شرح وظایف گوناگون تشکیل شد.[۹] (ببینید: کمیته استقبال)

روند شکل‌گیری

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و تسخیر پادگان‌ها، سلاح‌های بسیاری به دست مردم و گروه‌های سیاسی افتاد و بیم آن می‌رفت در نبود نیروی نظامی و انتظامی متمرکز، امنیت جامعه به خطر افتد و تهدیدی از این ناحیه متوجه انقلاب اسلامی شود. افزون بر این تحرک برخی گروه‌های ضدانقلاب و وفادار به رژیم پهلوی و برخی گروه‌های سیاسی سبب شد که نیروی مردمی شبه‌نظامی متعلق به انقلاب ایجاد شود.[۱۰] امام‌خمینی با درک این ضرورت حیاتی، یک روز پس از انقلاب اسلامی در ۲۳/۱۱/۱۳۵۷ در پیامی ضمن تذکراتی به مردم، ازجمله ضرورت جلوگیری از هرج و مرج، خرابکاری و آتش‌سوزی، محافظت از مراکز عمومی و همکاری با مأموران دولت موقت از آنان خواست به مساجد و دیگر مراکز بروند و با راهنمایی روحانیت از انقلاب پاسداری کنند و از روحانیت نیز خواست مردم را از اعمال خلاف شرع و خلاف نهضت اسلامی بازدارند.[۱۱] ایشان در پیامی دیگر در همان روز از مردم خواست که در هر شهر و محله کمیته‌هایی تشکیل شود و محافظت از شهرها را به عهده گیرد.[۱۲]

پس از صدور دو پیام یادشده امام‌خمینی، کمیته‌های انقلاب اسلامی به عنوان نخستین نهاد انقلابی[۱۳] در مساجد و محله‌های سراسر کشور تشکیل شد که پاسداری از امنیت و آسایش عمومی شهروندان و مقابله با عناصر مخل امنیت و ضدانقلاب را در سراسر کشور به عهده گرفت.[۱۴] بزرگ‌ترین مشکل کمیته‌ها در آغاز، آشنانبودن با فنون نظامی، به‌ویژه درگیری‌های خیابانی با ضدانقلاب بود. این کاستی با برنامه‌های فشرده و با کمک برخی نیروهای انقلابی ارتش برطرف شد؛ به گونه‌ای‌که پیش از عید ۱۳۵۸ ده هزار نیروی آموزش‌دیده آماده شده بودند که با هر گونه اقدام ضدانقلابی به‌سرعت برخورد کنند.[۱۵]

ساماندهی کمیته‌ها

ضرورت سازماندهی نیروهای کمیته سبب شد به پیشنهاد مرتضی مطهری، محمدرضا مهدوی کنی طی حکمی با دست‌خط مطهری و امضای امام‌خمینی، در دهم یا یازدهم اسفند ۱۳۵۷ به ریاست کمیته‌ها منصوب شود.[۱۶] وی، پس از حکم امام‌خمینی، مقر مرکزی کمیته‌ها را در بخشی از ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان تهران قرار داد.[۱۷] مهدوی کنی شورای مرکزی و فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی را با عضویت حبیب‌الله عسکراولادی، بهزاد نبوی، مرتضی الویری، یوسف فروتن و یکی ـ دو نفر دیگر ـ که نام آنها را نیاورده است ـ تشکیل داد و به ساماندهی کمیته‌ها پرداخت.[۱۸] الویری، محمد مفتح و محمدصادق اسلامی و اصغر نوروزی را نیز از اعضای شورای مرکزی و فرماندهی کمیته‌ها شمرده است.[۱۹] پس از آن، کمیته‌های انقلاب اسلامی در سراسر کشور تشکیل شدند و زیر نظر فرمانده کمیته مرکزی در تهران به فعالیت پرداختند.[۲۰]

کمیته‌ها یک نهاد خودجوش مردمی بودند. در هر گوشه‌ای از تهران و شهرهای دیگر کمیته‌هایی تشکیل شده بود. بسیاری از آنها ضابطه خاصی برای گزینش، آموزش، تعداد نیرو و مانند آن نداشتند. در تهران ۱۵۰۰ کمیته وجود داشت که سازماندهی آنها ضروری بود. بدین‌منظور کمیته‌ها تصفیه و جذب نیرو و ایجاد پایگاه محدود شد. تهران به چهارده منطقه مجزا تقسیم شد و برای هر منطقه یک کمیته اصلی در نظر گرفته شد و بقیه کمیته‌های موجود در آن مناطق مرتبط با آن کمیته شد و در رأس هر منطقه، فرمانده کمیته آن منطقه که همه آنها از روحانیان بودند، قرار داده شد.[۲۱] مهدوی کنی ۱۶/۲/۱۳۵۸ طی دستورعملی تصفیه کمیته‌ها را از افراد فاقد صلاحیت ضروری شمرد.[۲۲]

ترکیب نیروها

کمیته انقلاب اسلامی از قشرهای مختلف مردم تشکیل شد. کسانی که می‌خواستند در حفظ دستاوردها و پیشبرد آرمان‌های انقلاب اسلامی سهمی داشته باشند، جذب کمیته‌های انقلاب اسلامی شدند. روحانیان متعهد، زندانیان سیاسی آزادشده، استادان دانشگاه و دانشجویان و دانش‌آموزان، کارگران و کارمندان، ارتشی‌ها و دهقانان و کشاورزان در شمار اعضای کمیته‌ها دیده می‌شدند. در این میان حضور علمای برجسته و نخبگان علمی، سیاسی و انقلابی از امتیازات کمیته‌ها به‌شمار می‌رفت[۲۳] و عامل مؤثری در سلامت آن‌ها بود. برخی آثار حضور علما عبارت بود از: پیشگیری نسبی از افراط و تندروی‌های طبیعی عناصر جوان و پرتحرک و بی‌تجربه، در دوران اول انقلاب، تلاش برای رعایت حدود و مقررات و قوانین و احکام شرع با توجه به اطلاعات اندک عناصر جوان از مبانی اسلامی، رعایت اخلاق و ادب در مأموریت‌های محول‌شده، توسعه و گسترش فرهنگ ایثار و فداکاری در اجتماع، گسترش فرهنگ و ارزش‌های انقلاب اسلامی در میان نیروهای انسانی، ارتقای سطح همبستگی ملی و تقویت روزافزون پایگاه مردمی و اجتماعی کمیته‌های انقلاب اسلامی، تربیت کارکنان و نیروهای متدین و کارآمد برای دیگر نهادها و سازمان‌های کشوری.[۲۴]

مهدوی کنی در مقام رئیس کمیته و نماینده امام‌خمینی و برادر وی مهدی باقری کنی به عنوان قائم‌مقام از بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱ هدایت و فرماندهی کمیته را بر عهده داشتند.[۲۵] رؤسای کمیته‌های چهارده‌گانه تهران به این شرح بودند: مصطفی ملکی مسئول کمیته منطقه یک، علی‌اصغر مروارید و جواد الهی منطقه دو، سیدرضی شیرازی و سیدعلی گلپایگانی منطقه سه، محمد مفتح و غلامرضا شافعی منطقه چهار، حیدرعلی جلالی خمینی منطقه پنج، مهدی باقری کنی و جواد الهی منطقه شش، محمدعلی حقی منطقه هفت، سیدیونس عرفانی منطقه هشت، سیدهادی خسروشاهی منطقه نه، عباسعلی عمید زنجانی و سیداحمد علم‌الهدی منطقه ده، محمدمهدی موحدی کرمانی منطقه یازده، عبدالمجید ایروانی منطقه دوازده، محمدباقر دشتیانی، منطقه سیزده و سیدعلی غیوری و محمود محمدی اراکی منطقه چهارده.[۲۶]

از رؤسای کمیته‌های یادشده سیدرضی شیرازی فرزند میرزامحمدحسین شیرازی و نواده میرزای شیرازی، صاحب حکم معروف تحریم تنباکو و از عالمان معاصر تهران بود که در ۲۴/۴/۱۳۵۸ به او سوء قصد نافرجام شد. امام‌خمینی در نامه‌ای به وی، پس از ابراز نگرانی و تأثر، هدف بدخواهان را ایجاد وحشت در میان مردم مسلمان از راه این اقدام‌های مذبوحانه شمرد و بر نهراسیدن ملتی که جوانان آن به استقبال شهادت می‌روند، تأکید کرد. ایشان سوء قصد به کسانی که در طول عمر خود در خدمت «خالق» و «خلق» بوده‌اند را مایه تقویت اراده آنان و روشن‌ترشدن حقانیت مکتب دانست و خاطرنشان ساخت می‌توان گروهی را که به نام اسلام، فرزندان اسلام را ترور می‌کنند و به نام خلق، زندگی خلق را به تباهی می‌کشند، در شمار هواخواهان بیگانه و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان شمرد. ایشان در پایان سلامتی و بهبودی وی را از خداوند خواستار شد.[۲۷] (ببینید: نهضت تحریم تنباکو و میرزامحمدحسن شیرازی)

در نقاط دیگر کشور نیز علمای مبارز هر منطقه محور فعالیت کمیته انقلاب اسلامی بودند؛ ازجمله در گیلان صادق احسان‌بخش، در مشهد عباس واعظ طبسی، در خوزستان سیدمحمدعلی موسوی جزائری، در آذربایجان غربی غلامرضا حسنی، در آذربایجان شرقی سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی و در شیراز سیدعبدالحسین دستغیب و محی‌الدین حائری شیرازی به هدایت و جهت‌دهی کمیته‌های انقلاب اسلامی مشغول بودند.[۲۸]

اساسنامه و ساختار

پس از تشکیل و سازماندهی اولیه کمیته انقلاب اسلامی، آئین‌نامه و دستورعملی کلی در ستاد مرکزی کمیته‌های انقلاب اسلامی تدوین شد و در سال ۱۳۵۸ نیز مورد تجدید نظر قرار گرفت.[۲۹] در آغاز تشکیل کمیته، مقررات از طریق بخشنامه و آئین‌نامه‌های کمیته مرکزی واقع در محل مجلس شورای ملی ابلاغ می‌شد و از طریق اطلاعیه، مصوبات و تصمیمات به مردم[۳۰] و کمیته‌ها اطلاع داده می‌شد.[۳۱] آئین‌نامه‌ای نیز در همان اوایل شامل اهداف و وظایف کمیته به دست فرماندهی تدوین و برای کمیته‌ها ارسال شد.[۳۲] در سال ۱۳۵۹ با توجه به اینکه کمیته باید چارچوب‌ها و مراتب اداری لازم را پیدا کند، اساسنامه آن در مجلس مطرح شد؛ ولی با شش سال تأخیر در ۴/۳/۱۳۶۵ با حمایت امام‌خمینی به تصویب رسید.[۳۳] این اساسنامه شامل دو فصل و ده ماده و هفت تبصره بود.[۳۴] طبق ماده ۳ اساسنامه، فرماندهی کل کمیته‌های انقلاب اسلامی پس از تأیید رهبری به دست وزیر کشور منصوب می‌شد و فرماندهی پس از تأیید وزیر کشور فردی را به جانشینی خود منصوب می‌کرد تا وی را در ایفای وظایف محول‌شده یاری دهد.[۳۵] طبق ماده ۵، کمیته‌های انقلاب اسلامی دارای معاونت‌های اطلاعات و عملیات، طرح و برنامه، پشتیبانی و آموزشی و اداری و مالی بوده است.[۳۶] پیش از شکل‌گیری ارگان‌های تبلیغی، این نهاد دارای معاونت فرهنگی نیز بود.[۳۷] در کنار معاونت‌ها چندین واحد دیگر، ازجمله آموزش و تربیت، دانشکده کمیته انقلاب اسلامی، یگان حفاظت، یگان دریایی و یگان هوایی زیر نظر فرمانده کمیته انقلاب اسلامی فعالیت می‌کردند.[۳۸] سلسله‌مراتب کمیته انقلاب اسلامی نیز به این ترتیب بود: ۱. فرماندهی کل؛ ۲. فرماندهی استان؛ ۳. فرماندهی شهرستان؛ ۴. فرماندهی پاسگاه.[۳۹]

اهداف و وظایف

در حکم امام‌خمینی به مهدوی کنی، مأموریتی کلی با عنوان سازماندهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، به منظور مراقبت و پاسداری از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی آمده بود و کمیته می‌بایست در آن مقطع خلأ وجودی دیگر نهادهای انتظامی و خدماتی را پر می‌کرد.[۴۰] کمیته‌های انقلاب اسلامی در اوایل انقلاب و در خلأ نهادهای حکومتی، همه کارها را خود به‌تنهایی انجام می‌دادند؛ از مبارزه با مجرمان و گروه‌های مسلح و تروریست‌های ضدانقلاب گرفته تا حل‌وفصل اختلافات خانوادگی. این امر به سبب قرارگرفتن روحانیت در رأس کمیته‌های انقلاب نمود خاصی یافته بود.[۴۱]

مهم‌ترین وظایف و اقدامات کمیته‌های انقلاب اسلامی در آن مقطع عبارت بود از: ۱. مقابله با توطئه‌های ضدانقلاب؛ ۲. دستگیری عوامل رژیم گذشته و تحویل آنها به مراجع قضایی؛ ۳. جمع‌آوری سلاح‌های سنگین و سبک؛ ۴. جلوگیری از قاچاق اسلحه؛ ۵. توقیف اموال عوامل رژیم گذشته و تحویل آن به مراجع ذی‌صلاح؛ ۶. انتظامات و حفظ امنیت شهرها و روستاها؛ ۷. کشف جرایم و پیگرد متهمان؛ ۸. مراقبت و پاسداری از وزارتخانه‌ها و مؤسسات اداری؛ ۹. مبارزه با احتکار و گرانفروشی؛ ۱۰. مبارزه با زمین‌خواری و رباخواری و ارتشا؛ ۱۱. انتظامات انتخابات ازجمله انتخابات همه‌پرسی جمهوری اسلامی و مجلس خبرگان قانون اساسی؛ ۱۲. پاسداری از تمامیت ارضی در برابر گروه‌های تجزیه‌طلب در مناطق مرزی کشور؛ ۱۳. همکاری با ارگان‌ها و نهادهای دیگر در ایفای وظایف محول‌شده؛ ۱۴. کمک به بازسازی ارتش و دیگر نیروهای نظامی.[۴۲] وظایف یادشده با توجه به اطلاعیه‌ها و آئین‌نامه‌های ستاد مرکزی کمیته‌ها تعیین شده است.[۴۳]

طبق ماده ۱ اساسنامه، مصوب ۴/۳/۱۳۶۵، هدف از تأسیس کمیته‌های انقلاب اسلامی، استقرار امنیت و حفظ انتظامات کشور در جهت پاسداری از انقلاب اسلامی ایران و دستاوردهای آن ذکر شده است.[۴۴] نیز طبق ماده ۲، وظایف ده‌گانه‌ای برای آن تعریف شد که بسیاری از آنها باید با هماهنگی و همکاری با دیگر نهادها، ازجمله وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام می‌شد.[۴۵]

فرماندهان و نمایندگان منصوب امام‌خمینی

نخستین فرمانده منصوب امام‌خمینی در کمیته‌های انقلاب اسلامی محمدرضا مهدوی کنی بود.[۴۶] او در مدتی که از سوی شورای انقلاب و دولت‌های محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر به عنوان وزیر کشور و پس از شهادت رجایی و باهنر از سوی شورای موقت ریاست جمهوری در ۱۰ شهریور ۱۳۶۰ به عنوان نخست‌وزیر فعالیت می‌کرد،[۴۷] فرماندهی کمیته‌ها را نیز به عهده داشت و پس از کناره‌گیری از وزارت کشور و نخست‌وزیری نیز همچنان فرماندهی کمیته‌های انقلاب اسلامی را تا مرداد ۱۳۶۱ عهده‌دار بود.[۴۸] پس از اختلاف مهدوی کنی و علی‌اکبر ناطق نوری، وزیر کشور وقت، دربارهٔ استقلال کمیته‌ها یا وابستگی آن به وزارت کشور و استعفای مهدوی کنی،[۴۹] امام‌خمینی در ۱۷/۵/۱۳۶۱ ناطق نوری وزیر کشور وقت را به سمت فرماندهی کمیته‌های انقلاب اسلامی منصوب کرد.[۵۰] نیز وزیر کشور فرماندهی کمیته‌ها را از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ به علی فلاحیان و از سال ۱۳۶۳ تا تیرماه ۱۳۶۵ به احمد سالک واگذار کرد.[۵۱] در ۱۱/۴/۱۳۶۵ سیدعلی‌اکبر محتشمی‌پور، وزیر کشور وقت، سیدسراج‌الدین موسوی را برای فرماندهی کمیته معرفی و امام‌خمینی نیز با نصب وی موافقت کرد.[۵۲] پس از انتصاب اکبر هاشمی رفسنجانی به سمت جانشینی فرماندهی کل قوا در تاریخ ۱۲/۳/۱۳۶۷،[۵۳] تغییراتی به دست ایشان در نیروی انتظامی داده شد که مورد تأیید محتشمی‌پور، وزیر کشور وقت، نبود. وزیر کشور از امام‌خمینی دربارهٔ اختیارات وزارت کشور دربارهٔ نیروی انتظامی استفسار کرد. ایشان در پاسخ، مسائل مربوط به نیروی انتظامی را در چارچوب قانون با وزارت کشور و در زمینه‌های دفاع مقدس را با جانشینی فرماندهی کل قوا دانست.[۵۴] (ببینید: محمدرضا مهدوی کنی)

در سال ۱۳۶۶ گروهی از فرماندهان و اعضای کمیته انقلاب اسلامی از امام‌خمینی خواستند نماینده‌ای مستقل در آن نهاد انقلابی منصوب کند.[۵۵] ایشان نیز پس از تشکر از کمیته‌ها به عنوان حافظان اسلام و انقلاب، در ۲۲/۵/۱۳۶۷ سیدسراج‌الدین موسوی را که فرماندهی کل کمیته‌های انقلاب را بر عهده داشت، به نمایندگی از خود در آن نهاد منصوب کرد.[۵۶] اموال مجهول‌المالک توقیفی بسیاری در اختیار کمیته بود که تکلیف آنها روشن نبود. موسوی در ۸/۸/۱۳۶۷ طی نامه‌ای از امام‌خمینی درخواست کرد این اموال برای رفع نیاز نیازمندان در کمیته‌ها صرف شود. امام‌خمینی در پاسخ با تأکید بر لزوم حفظ جهات شرعیه زیر نظر ایشان موافقت کرد.[۵۷] املاک و مستغلاتی از بنیاد مستضعفان نیز در اختیار کمیته‌های انقلاب اسلامی بود که با تقاضای موسوی و موافقت امام‌خمینی به تملک آن نهاد درآمد.[۵۸]

امام‌خمینی به صورت موردی نیز به برخی از افراد مأموریت داد تا در تشکیل و رسیدگی به کمیته‌های انقلاب اسلامی شهرستان‌ها اقدام کنند. این افراد عبارت‌اند از: محمدطاهر آل‌شبیر خاقانی، تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در مناطق خوزستان و رسیدگی به اوضاع منطقه، در ۱/۱۲/۱۳۵۷؛[۵۹] محمدعلی رضایی، تشکیل کمیته انقلاب اسلامی زیر نظر علمای شهر در تربت حیدریه، در ۴/۱۲/۱۳۵۷؛[۶۰] سیداصغر ناظم‌زاده قمی، تشکیل کمیته‌های قزوین، رشت، بندر انزلی، آستارا و مانند آن و رفع کمبودهای مالی و نیروی انسانی آن کمیته‌ها با نظر علمای محل، در ۶/۱۲/۱۳۵۷؛[۶۱] قدرت‌الله علیخانی به همراه ابراهیم امیری، رسیدگی به کمیته‌های انقلاب اسلامی تاکستان، آبگرم، آوج، بویین زهرا و حومه، در ۱۲/۱۲/۱۳۵۷؛[۶۲] بهاءالدین علم‌الهدی، رسیدگی به کمیته‌های انقلاب اسلامی اردبیل، کشت و صنعت دشت مغان و توابع و منطقه پارس‌آباد و مشکین شهر، در ۱۳/۱۲/۱۳۵۷؛[۶۳] سیدحسین مطهری یزدی، تأسیس کمیته انقلاب اسلامی در فشم و اطراف آن و ضبط و نگهداری اموال خاندان پهلوی در آن منطقه، در ۱۶/۱۲/۱۳۵۷؛[۶۴] محمد فقیهی مرندی، رسیدگی به کمیته‌های انقلاب اسلامی مرند و ماکو، در ۲۰/۱۲/۱۳۵۷؛[۶۵] محمد فیض، اعزام به مراغه، میاندوآب، بناب و ملک‌کندی برای رسیدگی به کمیته‌های انقلاب اسلامی، سامان‌دادن به اوضاع محلی و آشناکردن اهالی با وظایف دینی و اجتماعی‏، در ۲۱/۱۲/۱۳۵۷؛[۶۶] ابراهیم امینی همراه با علی‌اکبر مسعودی، ‏سرکشی به امور کمیته‌های انقلاب اسلامی استان ساحلی و بنادر جنوب (هرمزگان)، در ۲۳/۱۲/۱۳۵۷؛[۶۷] صادق احسان‌بخش با همکاری سیدعبدالله ضیایی‏، رسیدگی به کمیته‌های انقلاب اسلامی رشت و حومه‏، در ۱/۲/۱۳۵۸؛[۶۸] مصطفی صدوقی‏، نظارت بر کمیته‌های انقلاب اسلامی ساری، در ۷/۲/۱۳۵۸؛[۶۹] مرتضی بنی‌فضل رسیدگی به کمیته‌های انقلاب اسلامی شهر خوی و حومه، در ۷/۴/۱۳۵۸،[۷۰] نیز سفر به آذربایجان شرقی و غربی و رسیدگی به کمیته‌های انقلاب اسلامی این مناطق، در ۱۲/۴/۱۳۵۸[۷۱] و محمدحسین کاشانی، رسیدگی به وضع کمیته‌های انقلاب اسلامی لرستان، در ۸/۶/۱۳۵۸[۷۲] (ببینید: منصوبان امام‌خمینی)

جایگاه کمیته انقلاب اسلامی

امام‌خمینی و نیز بسیاری از مسئولان نظام با کمیته‌ها و فعالیت‌های آنان موافق و برای آن جایگاه خاصی قائل بودند. امام‌خمینی بارها از کمیته‌ها ستایش و قدردانی کرد[۷۳] و در موردی از کمیته‌ها به عنوان حافظان اسلام و انقلاب و عزت و شادی مسلمانان و ذلت دشمنان یاد کرد.[۷۴] ایشان از مخالفان کمیته‌ها سخت انتقاد کرد و به نقش بی‌بدیل کمیته‌ها در روزهای اولیه پیروزی انقلاب و اداره کشور به دست آنها اشاره کرد و بر ضرورت وجودی آنان در اداره و حفظ کشور تأکید ورزید و از نظام اداری کشور، ازجمله دادگستری خواست مانع کار کمیته‌ها نباشد و خود را اصلاح کنند و از کمیته‌ها خواست با قدرت و قوت عمل کنند و به سخنان مخالفان اعتنا نکنند؛[۷۵] همچنین در دیدار با مهدوی کنی و فرماندهان کمیته انقلاب اسلامی، کمیته را زنده‌کننده اسلام و بیمه‌کننده ایران خواند و افزود امیدوار است این نقش را نیز به فرزندان خود بیاموزند.[۷۶] ایشان بر نقش تأثیرگذار جوانان کمیته‌ای در پیروزی انقلاب و ادامه آن تأکید کرد و ارزش کار و خدمات آنان را بسیار و الفاظ و گفتار را برای تبیین خدمات آنان ناتوان دانست.[۷۷]

امام‌خمینی در ۲۹/۴/۱۳۵۹ به مناسبت آغاز به کار مجلس شورای اسلامی و معرفی دولت جدید، پس از اشاره به اینکه در دولت گذشته انقلابی عمل نشد و کشور با مشکلات زیادی روبه‌رو شد، یادآوری کرد که همه نهادهای انقلابی، ازجمله کمیته‌ها در سرتاسر کشور باید به قوت خود، همان‌گونه که هستند، باقی بمانند و با قدرت و قاطعیت عمل کنند.[۷۸] ایشان در ۱۴/۸/۱۳۶۲ نیز در کسب تکلیف اعضای کمیسیون‌های داخلی و خارجی مجلس دربارهٔ کمیته یادآور شد که کمیته‌ها همین‌گونه که هستند، باقی باشند و هیچ تحولی در آن صورت نگیرد.[۷۹] ایشان در برابر کسانی که عملکرد کمیته‌ها را غیر مثبت، بلکه مضر ارزیابی می‌کردند[۸۰] عملکرد کمیته را مثبت ارزیابی کرد و برقراری امنیت به دست کمیته‌ها را در همه شهرهای ایران در آغاز انقلاب ـ که هرج و مرج همه‌جا را فرا گرفته بود ـ ستود و آن را عملی مثبت پیش خدا دانست.[۸۱]

واکنش امام‌خمینی و مسئولان در برابر مخالفان

چند دسته با اصل کمیته‌ها مخالف بودند، ازجمله گروه‌های سیاسی، مانند سازمان مجاهدین خلق و فداییان خلق، سلطنت‌طلب‌ها و عوامل باقی‌مانده سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی (ساواک)؛ چون کمیته‌ها را مانع آزادی عمل خود می‌دانستند.[۸۲] جبهه ملی نیز وجود نهادهایی، چون کمیته و دادگاه انقلاب را ابزاری در دست روحانیت انقلابی دانست و با آن مخالف بود.[۸۳] گروه‌های مخالف کمیته با پخش شایعات و بدگویی از کمیته بر آن بودند مردم را در برابر آن نهاد قرار دهند؛ ولی حمایت‌های امام‌خمینی، روحانیت و مردم از این نهاد سبب شد کمیته بتواند قدرتمندانه در همه صحنه‌های انقلاب حضوری فعال داشته باشد.[۸۴]

برخی اعضای دولت موقت در آغاز، کمیته را به عنوان بازوی خود پذیرفته بودند و کارهای خود را به آن ارجاع می‌دادند؛[۸۵] اما بسیاری از اعضای دولت موقت، به‌ویژه بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت و سیداحمد صدر حاج‌سیدجوادی وزیر کشور او در صدر مخالفان کمیته‌ها بودند و بی‌نظمی و تداخل فعالیت‌های آنها با دیگر نهادها و وزارتخانه‌ها و نفوذ افراد ناباب را در کمیته‌ها دلیل مخالفت خود می‌شمردند.[۸۶] بازرگان از همان روزهای تشکیل این نهاد وعده انحلال آن را می‌داد و از آن‌ها به عنوان نهادی مزاحم،[۸۷] بی‌قانون و هرج و مرج‌طلب،[۸۸] تند و افراطی و بی‌حساب‌وکتاب[۸۹] یاد می‌کرد و همچنین از آنان به عنوان نیروهای خودسر و یاغی و دولت در دولت[۹۰] نام می‌برد. داریوش فروهر، وزیر کار دولت موقت، منشأ ضعف حاکم بر دولت موقت را کمیته‌ها، دادگاه‌های انقلاب و دیگر نهادهای انقلابی می‌دانست و می‌گفت از کمیته‌ها جز کارشکنی در کار دولت، کار دیگری ساخته نیست.[۹۱] دولت موقت در انحلال کمیته‌ها بسیار جدی بود و خواستار آن بود به جای کمیته، ارتش عهده‌دار تأمین امنیت مردم شود و از امام‌خمینی نیز می‌خواست کمیته‌ها را منحل کند؛[۹۲] ولی امام‌خمینی در پاسخ به دولت یادآور می‌شد کمیته‌ها باید بمانند.[۹۳] ایشان به قضاوت نامنصفانه برخی مخالفان کمیته‌ها اشاره کرده و یادآور شده است اگر فردی ناصالح در نهادی پیدا شد، نباید همه آن نهاد را زیر سؤال برد و خدمات آنها را نادیده گرفت. افزون بر این نباید هیچ مطلبی را بدون دلیل پذیرفت.[۹۴] دولت موقت از سیدمحمدرضا گلپایگانی از مراجع تقلید قم نیز خواست از امام‌خمینی بخواهد کمیته‌ها را منحل کند که در پاسخ، ایشان نیز با انحلال کمیته‌ها مخالفت و بر ضرورت ادامه کار آنها تأکید کرد؛[۹۵] حتی فیدل کاسترو توسط ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت، به مهدوی کنی پیغام داده بود که کمیته‌ها را منحل نکنند؛ زیرا با انحلال آن انقلاب از میان می‌رود.[۹۶]

سیداحمد صدر حاج‌سیدجوادی وزیر کشور و استانداران در دیدار با امام‌خمینی از کمیته‌ها انتقادهای تندی کردند و خواستار انحلال کمیته‌ها شدند. امام‌خمینی در پاسخ به آنها در همین جلسه چهار مرتبه بر ضرورت وجود کمیته‌ها تأکید کرد؛ ولی تصفیه آنها را نیز لازم دانست و یادآور شد به سبب برخی مسائلی که در کمیته‌ها هست، نباید با اصل آن مخالفت کرد؛ باید آن مسائل و مشکلات را برطرف کرد.[۹۷] ایشان در جایی دیگر به برخی نابسامانی‌ها در ارتش و کمیته‌ها اشاره کرد و رفع آن را نیازمند زمان دانست؛[۹۸] چنان‌که پس از بروز این اختلافات دربارهٔ کمیته‌های انقلاب اسلامی، چهارده نفر از علما که مسئولیت کمیته‌ها را بر عهده داشتند، به دیدار امام‌خمینی رفتند و با اشاره به پاره‌ای نابسامانی‌ها در روند کار کمیته‌ها بر اصل وجود آنها تأکید کردند. ایشان نیز دوباره بر ضرورت وجود کمیته‌ها تأکید کرد؛ ولی تصفیه آن را نیز لازم دانست.[۹۹]

بسیاری از شخصیت‌ها و کارگزاران نظام اسلامی از عملکرد مثبت کمیته‌های انقلاب اسلامی سخن گفته‌اند؛ ازجمله سیدمحمود طالقانی، امام‌جمعه تهران، با تأکید بر نقش مثبت سپاه و کمیته‌های انقلاب اسلامی، تضعیف این دو نهاد را محکوم کرد.[۱۰۰] همچنین سیدعلی خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت، کمیته انقلاب اسلامی را در شمار اصیل‌ترین و منطقی‌ترین نهادهای انقلاب می‌دانست و معتقد بود کمیته حق حیات بر گردن این انقلاب دارد؛ چون اگر کمیته نبود، امنیت در تهران و دیگر شهرها هم نبود.[۱۰۱] به گفته وی کمیته‌ها در روزگاری خلأ موجود در کشور را پر ساختند و از انقلاب محافظت کردند که هیچ‌چیز و هیچ ارگان دیگری قادر به آن نبود.[۱۰۲] هاشمی رفسنجانی نیز پس از اشاره به چگونگی شکل‌گیری کمیته‌ها در آغاز پیروزی انقلاب، به نقش مهم آن نهاد در جلوگیری از آشفتگی‌ها اشاره کرد و سپس یادآور شد که آنان در شورای انقلاب کوشیده‌اند با شکل‌دادن منطقی به این کمیته‌ها، با سرعت به امور جاری کشور سروسامان بدهند.[۱۰۳] وی پس از اشاره به وظایف و عملکرد این نهاد یادآور شده است در شورای انقلاب، برخی از اعضای دولت موقت با کمیته‌ها ـ با این ادعا که فاقد انضباط سازمانی هستند ـ از همان آغاز مسئله داشتند؛ به همین سبب تصمیم گرفته شد به سازماندهی رسمی کمیته‌ها سریع‌تر اقدام شود؛ به همین منظور مهدوی کنی از سوی امام‌خمینی به سرپرستی کمیته‌ها منصوب شد.[۱۰۴] بسیاری از دیگر شخصیت‌ها و کارگزاران نظام اسلامی عملکرد کمیته‌های انقلاب اسلامی را تأیید کرده‌اند.[۱۰۵]

توصیه‌ها و هشدارها

امام‌خمینی به دلیل نفوذ برخی افراد ناشایست و عملکرد افراطی برخی از اعضای کمیته بارها از کمیته‌ها و روحانیت شاغل در آن نهاد خواست که بر اساس موازین اسلامی و مقررات عمل کنند و خاطرنشان کرد مردم، خلاف و لغزش افراد کمیته را به حساب اسلام و روحانیت می‌گذارند.[۱۰۶] ایشان ضمن تأیید خدمت کمیته‌ها به مردم از آنان خواست آبروی اسلام و انقلاب را حفظ کنند و بهانه به دست غرب‌زده‌ها ندهند.[۱۰۷] ایشان همچنین از کمیته‌ها خواست مانع افراد شروری شوند که به اسم نهادهای انقلابی هرج و مرج می‌کنند، به خانه‌های مردم می‌ریزند و اموال و زمین‌های مردم را تصرف می‌کنند؛ سپس یادآور شد هیئتی به سرتاسر کشور اعزام خواهد کرد تا دربارهٔ این نوع کارها تحقیق کنند و افراد خاطی را به مجازات برسانند؛[۱۰۸] همچنین تعرض به زنان بی‌حجاب را در کوچه و خیابان‌ها حرام اعلام کرد و از کمیته‌ها خواست از این‌گونه کارها جلوگیری کنند.[۱۰۹] ایشان تذکر داد که شعار، دعا و تکبیر در نیمه‌های شب، به گونه‌ای‌که سبب ناراحتی همسایه‌ها شود، نه‌تنها عبادت و خدمت نیست که بر خلاف موازین و معصیت کبیره است و باید از آن پرهیز کرد.[۱۱۰]

از سوی دیگر، امام‌خمینی از روحانیانی که در نهادهای انقلابی، ازجمله کمیته‌ها بودند، خواست در کارهایی که در صلاحیت آنها نیست، مانند عزل و نصب‌ها دخالت نکنند؛ زیرا این کارها نامشروع و موجب اختلال در امور کشور و سبب بدبینی مردم به روحانیت است و بدبینی به روحانیت لطمه‌ای بزرگ به اسلام و کشور اسلامی و از گناهان بزرگ و نابخشودنی است.[۱۱۱] ایشان همچنین از آنان خواست به هدایت و راهنمایی افراد مشغول در آن نهاد بپردازند[۱۱۲] و خودشان و کمیته‌ها و افراد زیر نظرشان را به رنگ اسلامی درآورند.[۱۱۳] ایشان از فرماندهان و اعضای کمیته‌ها نیز خواست ضمن پاسداری از مردم، با قدرت‌های شیطانی و هواهای نفسانی خویش مبارزه کنند تا مردم از آنان آزار نبینند و کارهای خلاف دیگری از آنها دیده نشود.[۱۱۴] سفارش یکدیگر به حق، یکی دیگر از توصیه‌های امام‌خمینی به نهادهای انقلابی، ازجمله کمیته بود.[۱۱۵]

امام‌خمینی نفوذ مخالفان انقلاب را در نهادهای انقلابی امری دانست که در صدر اسلام نیز سابقه داشته است و هشدار داد در این زمان نیز ممکن است افراد نابابی در کمیته‌ها نفوذ[۱۱۶] و با این کار چهره جمهوری اسلامی را تخریب کنند.[۱۱۷] ایشان متذکر شد در میان روحانیت و کمیته‌ها افراد نفوذی را شناسایی و به مردم معرفی شوند تا مردم بدانند آنها که به نام روحانیت و کمیته‌ها خرابکاری می‌کنند، ربطی به آنها ندارند.[۱۱۸]

عملکرد کمیته انقلاب اسلامی

کمیته انقلاب اسلامی در ایجاد نظم و امنیت، مقابله با عناصر ضد انقلاب و دستگیری عناصر اصلی رژیم پهلوی نقش مهمی داشت؛ ازجمله: ۱. محافظت و مراقب از امنیت انتخابات در کشور در سال ۱۳۵۸ مانند رفراندوم جمهوری اسلامی ایران در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸؛[۱۱۹] ۲. کشف و دستگیری اعضای گروه فرقان ۱۳۵۸؛ ۳. شرکت در خنثی‌سازی کودتای نوژه در تیر ۱۳۵۹ و بازداشت ۳۵۰ نفر از عوامل آن طی یک شب؛[۱۲۰] ۴. مقابله با غائله ۱۴ اسفند سال ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران؛[۱۲۱] ۵. شناسایی و تصرف خانه‌های تیمی سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱؛[۱۲۲] ۶. تجهیز دویست گلوگاه و پاسگاه در نقاط مختلف کشور که سبب ارتقای سطح امنیت و مانع بزرگی بر سر جابجایی و نقل و انتقال اعضای گروه‌های معاند، جاسوس‌ها و متخلفان بود؛[۱۲۳] ۷. محافظت از شخصیت‌ها: از سال ۱۳۶۰ که ترورهای کور سیاسی آغاز شد و شماری از مردم عادی و مسئولان نظام ترور شدند، مسئولیت محافظت از شخصیت‌ها به عهده کمیته انقلاب اسلامی گذاشته شد. این امر بعدها در قالب واحد یگان حفاظت، توطئه ترور بسیاری از شخصیت‌ها را خنثی کرد.[۱۲۴] در ۲۳/۱۱/۱۳۶۵ شورای امنیت، محافظت از شخصیت‌ها را هم‌زمان به کمیته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واگذار کرد؛[۱۲۵] ۸. محافظت از شهرها در دوره جنگ به عهده نیروهای بسیج با همکاری سپاه پاسداران و کمیته‌های انقلاب اسلامی بود[۱۲۶] ۹. یگان هوایی کمیته با گشت دایم بر فراز گلوگاه‌های مهم استان تهران و استان‌های شرقی و ساحلی و شرکت در عملیات مبارزه با قاچاق مواد مخدر در امنیت داخلی نقشی مهم داشت.[۱۲۷] (ببینید: کودتای نوژه و غائله چهارده اسفند)

شرکت در جبهه‌های جنگ

کمیته‌ها افزون بر تأمین امنیت داخلی کشور، در جبهه‌های جنگ نیز حضور فعالی داشتند؛ چنان‌که نخست در قالب دسته‌های چریکی و سپس در قالب تیپ موسی‌بن‌جعفر(ع) و تیپ قوامین و سپس لشکر حضرت روح‌الله در مقابله با رژیم بعثی عراق فداکاری‌های درخشانی نشان دادند و شهدای فراوانی تقدیم انقلاب اسلامی کردند و شماری از آنها نیز جانباز و اسیر شدند.[۱۲۸] با اعلام نیاز فوری به نیرو در خرمشهر و به درخواست سیدعلی خامنه‌ای، نماینده امام‌خمینی در ستاد مشترک ارتش در امور جبهه، کمیته با عنوان اعزام بزرگ، هشت هزار نیرو به جبهه فرستاد.[۱۲۹] کمیته در بسیج مردم و ارسال کمک‌های مردمی و برخی سلاح‌های مورد نیاز به جبهه نقشی مؤثر داشت. فرماندهی بسیاری از گردان‌های سپاه در جبهه و عمده نیروهای مصطفی چمران در جنگ‌های نامنظم از کمیته بود.[۱۳۰] لشکر حضرت روح‌الله کمیته انقلاب اسلامی در عملیات مرصاد نقش مؤثری داشت.[۱۳۱] یگان هوایی کمیته نیز افزون بر امنیت داخلی در جبهه و جنگ نیز نقش مهمی ایفا می‌کرد.[۱۳۲]

ادغام کمیته انقلاب اسلامی

پس از تثبیت انقلاب و ساماندهی نهادهای انتظامی و نظامی و برخی هم‌پوشانی‌هایی که در عملکرد این نهادها با کمیته انقلاب اسلامی وجود داشت، برخی مسئولان به این نتیجه رسیدند که کمیته و دیگر نهادهای انتظامی باید در هم ادغام شوند. ادغام و استقلال کمیته موافقان و مخالفانی داشت و هر یک دلایلی داشتند و با رایزنی‌های فراوان در صدد تثبیت نظر خود بودند.[۱۳۳] سرانجام با پیگیری وزارت کشور وقت، در تیر ۱۳۶۹ در مجلس شورای اسلامی قانونی به تصویب رسید که وزارت کشور مکلف شد نیروی‌های انتظامی موجود (شهربانی، کمیته و ژاندارمری) را حداکثر ظرف مدت یک سال ادغام کند و سازمانی با عنوان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تشکیل دهد[۱۳۴] و در چارچوب این قانون این نیرو شکل گرفت.

سیدسراج‌الدین موسوی

سیدسراج‌الدین موسوی، متولد ۱۳۳۷، از مبارزان فعال در خارج از کشور بود که از ۱۵سالگی، به پاکستان رفت‌وآمد داشت و به دلیل آشنایی با زبان‌های اردو و عربی، نقش رابط را میان سیداحمد خمینی و محمد منتظری، با انقلابیان خارج از کشور به عهده گرفت.[۱۳۵] وی عضو روحانیون مبارز خارج از کشور[۱۳۶] و یکی از اعضای گروه محمد منتظری در سوریه و لبنان بود. او در سوریه به همراه سیدمحمد غرضی، ناصر آلادپوش، علی جنتی و مرضیه حدیدچی، برنامه‌هایی مانند سفر حج و تبلیغ اندیشه امام‌خمینی در عربستان را اجرا کردند.[۱۳۷] (ببینید: محمد منتظری و مرضیه دباغ)

موسوی در سال ۱۳۵۷ در عراق، هنگام عبور از مرز کویت، دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان بصره و سپس بغداد زندانی بود.[۱۳۸] وی دلیل آزادی خود از زندان بغداد را دیدار زهیر، معاون سازمان امنیت عراق با امام‌خمینی و گلهٔ ایشان از زندانی‌بودن یاران خود در زندان بغداد شمرده است.[۱۳۹] پس از هجرت امام‌خمینی به فرانسه، موسوی که در آن زمان در سوریه بود، به همراه منتظری، غرضی و آلادپوش عازم فرانسه شد و مسئول حفاظت بیت امام‌خمینی در نوفل لوشاتو گشت.[۱۴۰] (ببینید: هجرت امام‌خمینی)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، موسوی عضو دفتر امام‌خمینی بود[۱۴۱] و در سال ۱۳۶۰ پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری که موجب کشته‌شدن بسیاری از مسئولان بالای کشور شد، به درخواست سیداحمد خمینی، وظیفه حفاظت از امام‌خمینی و بیت ایشان را به عهده گرفت و برای این کار به‌طور موقت، لباس روحانیت را کنار گذاشت.[۱۴۲] (ببینید: هفت تیر و هشت شهریور)

موسوی از سال ۱۳۶۴، رئیس کمیته انقلاب اسلامی بود.[۱۴۳] با تصویب اساسنامه کمیته در مجلس شورای اسلامی که مطابق آن، فرمانده کمیته، پس از تأیید رهبری، توسط وزیرکشور منصوب می‌شد، امام‌خمینی در ۱۱/۴/۱۳۶۵ در پاسخ نامه معرفی سیدعلی‌اکبر محتشمی‌پور، وزیر کشور، موسوی را به عنوان فرمانده کمیته انقلاب اسلامی، تأیید و وی را به این سمت منصوب کرد و برای موفقیت او دعا کرد.[۱۴۴] ایشان همچینین در ۲۲ مرداد ۱۳۶۶ موسوی را به عنوان نماینده خود نیز در کمیته منصوب کرد و در این حکم، وی را از افراد باسابقه و سختی‌کشیده قبل و بعد از انقلاب دانست و برای موفقیت او دعا کرد.[۱۴۵] او در زمان جنگ تحمیلی، همراه سیداحمد خمینی، در آبادان به دیدار غلامحسین جمی، امام‌جمعه آبادان رفت.[۱۴۶]

موسوی در سمت فرماندهی کمیته، در ۸ آبان ۱۳۶۷ در نامه‌ای به امام‌خمینی، برای ثبت رسمی املاک متعلق به بنیاد مستضعفان که در اختیار کمیته بود، درخواست نامه کرد. امام‌خمینی در نامه به میرحسین موسوی، نخست‌وزیر، با پیشنهاد وی به شرط حفظ جهات شرعی، موافقت کرد.[۱۴۷] او همچنین در همین تاریخ در نامه‌ای جداگانه از امام‌خمینی دربارهٔ امکان فروش اموال مجهول‌المالک توقیفی از مجرمان، که به دلیل پیدانشدن صاحبان آنها، نابود می‌شوند و مصرف آن در کمک به پاسداران نیازمند، سؤال کرد. وی در این نامه تأکید کرد که از این اموال دقیقاً فهرست‌برداری شده و مشخصات آن ثبت و ضبط می‌گردد و در صورت پیداشدن صاحب آن، عین یا وجه عادلانه آن به او برمی‌گردد. امام‌خمینی در پاسخ، با حفظ جهات شرعی و زیر نظر شخص موسوی موافقت کرد.[۱۴۸]

موسوی از امضاکنندگان نامه انشعاب مجمع روحانیون مبارز تهران در اسفند ۱۳۶۶[۱۴۹] و از اعضای شورای مرکزی مجمع است.[۱۵۰] او در بسیاری از سفرهای داخلی سیداحمد خمینی به شهرهای مختلف ایران، نیز سفر وی به پاکستان و سفر حج همراه با او بوده است.[۱۵۱] وی همچنین در دولت هفتم و هشتم سیدمحمد خاتمی، سفیر جمهوری اسلامی در پاکستان بود.[۱۵۲] وی مؤسس دانشگاه امام‌خمینی در کراچی است[۱۵۳] و ساخت بیمارستان و کتابخانه در این شهر از دیگر فعالیت‌های او در پاکستان است.[۱۵۴] (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران)

پانویس

  1. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۶۳۹۷؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۹۴۲.
  2. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۹۴۲.
  3. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۱۷.
  4. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۱۷؛ هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۳.
  5. عمید زنجانی، روایتی از انقلاب اسلامی ایران، ۲۷۰؛ امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۵۸.
  6. مهدوی کنی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ۲۵۷؛ ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۱۹؛ فارسی، فرهنگ واژه‌های انقلاب اسلامی، ۶۸۲.
  7. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۳۰۲–۳۰۳.
  8. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۴۹۴–۴۹۵؛ علی‌اکبری، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مهاجرت امام‌خمینی به پاریس تا پیروزی، ۴۳؛ هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۲۱–۲۲.
  9. عارفی، طبیب دلها، ۲۵.
  10. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۲۸–۳۱.
  11. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۱۲۸–۱۲۹.
  12. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۱۳۲.
  13. رزمگیر، نهادها و ارگان‌هایی که به حکم امام‌خمینی تأسیس شده‌اند، ۳۳۴.
  14. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۱۸–۱۱۹؛ مهدوی کنی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ۲۲۴.
  15. فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۲۰۸؛ عمید زنجانی، روایتی از انقلاب اسلامی ایران، ۲۷۱.
  16. مهدوی کنی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ۲۲۷–۲۲۸.
  17. مهدوی کنی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ۲۳۰؛ هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۱۲.
  18. مهدوی کنی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ۲۳۰–۲۳۱.
  19. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۳۷–۳۸.
  20. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۱۹.
  21. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۳۶–۳۷؛ مهدوی کنی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ۲۳۱–۲۳۳.
  22. اطلاعات، روزنامه، ۱۷/۲/۱۳۵۸، ۱.
  23. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۱۹.
  24. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۱۹–۱۲۰.
  25. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۲۰.
  26. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۲۰–۱۲۲؛ مهدوی کنی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ۲۵۷.
  27. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۸۶.
  28. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۵۴–۵۵.
  29. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۱۲.
  30. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۳۸ و ۲۰۳.
  31. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۱۵–۱۱۸.
  32. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۲۰۷–۲۱۱.
  33. کمیته، مجله، ۲/۱.
  34. اداره کل، مجموعه قوانین، ۲/۲۸۴.
  35. اداره کل، مجموعه قوانین، ۲/۲۸۲.
  36. اداره کل، مجموعه قوانین، ۲/۲۸۳.
  37. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۲۵–۱۲۹.
  38. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۲۹، ۱۳۷، ۱۴۳ و ۱۵۴–۱۵۵.
  39. اداره کل، مجموعه قوانین، ۲/۲۸۳.
  40. اداره کل، مجموعه قوانین، ۲/۲۸۱–۲۸۲.
  41. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۴؛ خامنه‌ای، نیروی انتظامی، ۲۷.
  42. قاسم‌پور، کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۲۵۷–۲۵۸؛ هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۱۵–۱۱۷.
  43. اطلاعات، روزنامه، ۱/۲/۱۳۵۸، ۴؛ هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۱۲–۱۱۷ و ۲۰۳–۲۰۶.
  44. اداره کل، مجموعه قوانین، ۲/۲۸۱.
  45. اداره کل، مجموعه قوانین، ۲/۲۸۱–۲۸۲.
  46. مهدوی کنی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ۲۲۸.
  47. راعی گلوجه، دولت‌های شهید رجایی، ۳۱۳–۳۱۴.
  48. قاسم‌پور، کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۲۵۸.
  49. ناطق نوری، خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین علی‌اکبر ناطق نوری، ۲/۲۷–۲۸.
  50. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۰۸.
  51. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۰۹–۱۱۰.
  52. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۷۰.
  53. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۵۶–۵۷.
  54. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۱۰–۱۱۱.
  55. قاسم‌پور، کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۲۵۹.
  56. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۵۸.
  57. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۷۵.
  58. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۷۴.
  59. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۱۰.
  60. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۱۴.
  61. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۲۲.
  62. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۹۸.
  63. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۳۰۳.
  64. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۳۳۵.
  65. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۳۶۸.
  66. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۳۶۹.
  67. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۳۷۳.
  68. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۷۳.
  69. ‏امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۱۴۲.
  70. ‏امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۶۵۱.
  71. ‏امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۶۵۴.
  72. ‏امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۳۶۸.
  73. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۱۸۸ و ۸/۳۷۸.
  74. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۵۸.
  75. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۴۶۲–۴۶۳.
  76. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۷۴.
  77. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۱۰۸.
  78. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۵۲.
  79. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۰۳.
  80. بازرگان، سخنرانی، ۷.
  81. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۴۰۰.
  82. فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۲۰۸–۲۰۹؛ کمیته، مجله، ۴/۱.
  83. رسالت، روزنامه، ۲۰/۴/۱۳۸۹، ۳.
  84. رسالت، روزنامه، ۲۰/۴/۱۳۸۹، ۳.
  85. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۰۰–۱۰۱.
  86. حیات نو، روزنامه، ۲/۴/۱۳۸۹، ۳.
  87. بازرگان، سخنرانی، ۷؛ هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۰۲.
  88. رسالت، روزنامه، ۲/۴/۱۳۸۹، ۳.
  89. بازرگان، مسائل، ۹۰–۹۱.
  90. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۰۰–۱۰۱.
  91. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۰۰–۱۰۱.
  92. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۰۴–۱۰۵.
  93. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۰۶.
  94. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۵۳۹ و ۱۴/۵۸.
  95. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۰۶.
  96. بداشتی، نگاهی به پیام امام مبنی بر تشکیل کمیته‌ها، ۱–۳.
  97. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۳۷۲ و ۳۷۸–۳۷۹.
  98. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۴۳۴.
  99. بداشتی، نگاهی به پیام امام مبنی بر تشکیل کمیته‌ها، ۳.
  100. خلیلی، گام‌به‌گام با انقلاب، ۲/۸۷.
  101. خامنه‌ای، بیانات، ۲۵/۱۱/۱۳۶۰.
  102. خامنه‌ای، بیانات، ۲۳/۱۱/۱۳۶۴.
  103. هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۹۸.
  104. هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۰۰.
  105. جنتی، خاطرات علی جنتی، ۱۶۶–۱۶۷؛ ناطق نوری، خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین علی‌اکبر ناطق نوری، ۲/۲۸–۲۹؛ روحانی، خاطرات دکترحسن روحانی، ۱/۵۷۷.
  106. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۵۰۸–۵۰۹ و ۱۲/۳۰۹.
  107. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۱۰.
  108. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۱/۲۰۸.
  109. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۵۰۲.
  110. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۱۱.
  111. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۴/۷۵.
  112. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۷۷.
  113. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۵۱۱.
  114. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۱۸۸.
  115. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۶۹.
  116. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۵۰۰.
  117. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۴/۵۸.
  118. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۴۶۸ و ۱۳/۵۰۰.
  119. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۲۴–۱۲۶.
  120. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۲۴–۱۲۵.
  121. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۲۴–۱۲۵.
  122. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۲۴–۱۲۵؛ هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۶۶.
  123. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۴۴–۱۴۵.
  124. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۴۳.
  125. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۴۳–۱۴۴.
  126. هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، ۲۵۶.
  127. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۵۴–۱۵۵.
  128. ترابی و رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، ۱۲۴–۱۲۶.
  129. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۴۸.
  130. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۴۹–۱۵۰.
  131. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۵۲–۱۵۳.
  132. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۵۵.
  133. هاشمی و رنجبر، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، ۱۷۵–۱۸۶.
  134. اداره کل، مجموعه قوانین، ۳/۴۰۰.
  135. جنتی، خاطرات علی جنتی، ۹۹ و ۱۲۲؛ موسوی، گنجینه راز، ۴۶۸.
  136. ← حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، پاورقی، ۱۳۱.
  137. حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۱۱۴–۱۱۵ و ۱۶۲.
  138. موسوی، گنجینه دل، ۴۶۸.
  139. موسوی، گنجینه دل، ۴۶۸–۴۶۹.
  140. حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۱۵۰ و ۱۶۱–۱۶۲.
  141. سلیمی بنی و مظفری، مجمع روحانیون مبارز، ۳۰۰.
  142. حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، پاورقی، ۱۳۱؛ موسوی، گنجینه دل، ۴۶۹.
  143. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۳۶۶.
  144. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۷۰.
  145. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۵۸.
  146. موسوی، گنجینه دل، ۴۷۶.
  147. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۷۴.
  148. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۷۵.
  149. ← امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۸.
  150. سلیمی بنی و مظفری، مجمع روحانیون مبارز، ۳۲، ۵۴ و ۳۱۳.
  151. موسوی، گنجینه دل، ۴۷۳–۴۷۵.
  152. سلیمی بنی و مظفری، مجمع روحانیون مبارز، ۳۰۰.
  153. ← حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، پاورقی، ۱۳۱.
  154. موسوی، گنجینه دل، ۴۷۳.

منابع

  • اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، مجموعه قوانین، دومین دوره مجلس شورای اسلامی ۷ خرداد ۱۳۶۳ تا ۶ خرداد ۱۳۶۷، ج۲، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
  • اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، مجموعه قوانین، سومین دوره مجلس شورای اسلامی، ۷ خرداد ۱۳۶۷ تا ۶ خرداد ۱۳۷۱، ج۳، تهران، بی‌نا، بی‌تا.
  • اطلاعات، روزنامه، ۱/۲/۱۳۵۸.
  • ۱۷/۲/۱۳۵۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بازرگان، مهدی، سخنرانی، روزنامه کیهان، ۶/۱/۱۳۵۸ش.
  • بازرگان، مهدی، مسائل و مشکلات نخستین سال انقلاب، ناشر عبدالعلی بازرگان، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
  • بداشتی، سعید، نگاهی به پیام امام مبنی بر تشکیل کمیته‌ها، روزنامه حیات نو، ۱۲/۱۱/۱۳۸۷ش.
  • ترابی، یوسف و احسان رحمانی، کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا، مجله دانش انتظامی، شماره ۳۵، ۱۳۸۶ش.
  • جنتی، علی، خاطرات علی جنتی، تدوین سعید فخرزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • حدیدچی (دباغ)، مرضیه، خاطرات مرضیه حدیدچی، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • حیات نو، روزنامه، ۲/۴/۱۳۸۹ش.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، بیانات، ۲۵/۱۱/۱۳۶۰.
  • ۲۳/۱۱/۱۳۶۴ش.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، نیروی انتظامی از دیدگاه فرماندهی معظم کل قوا، تهران، عقیدتی سیاسی ناجا، ۱۳۷۵ش.
  • خلیلی، اکبر، گام‌به‌گام با انقلاب، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راعی گلوجه، سجاد، دولتهای شهید رجایی، شهید باهنر و آیت‌الله مهدوی کنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • رزمگیر، سید محمد، نهادها و ارگان‌هایی که به حکم امام‌خمینی تأسیس شده‌اند، چاپ‌شده در رسول آفتاب، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • روحانی، حسن، خاطرات دکترحسن روحانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • سلیمی بنی، صادق و آیت مظفری، مجمع روحانیون مبارز، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • عارفی، سیدحسن، طبیب دلها، خلاصه گزارشهای طول درمان و سیر معالجات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تهران، عروج، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • علی‌اکبری بایگی، علی‌اکبر، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مهاجرت امام‌خمینی به پاریس تا پیروزی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • عمید زنجانی، عباسعلی، روایتی از انقلاب اسلامی ایران، خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین عباسعلی عمید زنجانی، تدوین و پژوهش حاجی‌بیگی کندری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • فارسی، جلال‌الدین، فرهنگ واژه‌های انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد فرهنگی امام‌رضا(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فوزی تویسرکانی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • قاسم‌پور، داود، کمیته‌های انقلاب اسلامی، چاپ‌شده در فرهنگنامه نهادهای انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • کمیته، مجله، ضرورت گسترش کمیته انقلاب اسلامی، شماره ۲، ۱۳۶۶ش.
  • کمیته، مجله، تحقق آرزوها، شماره ۴، ۱۳۶۶ش.
  • موسوی، سیدسراج‌الدین، گنجینه دل، مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه‌سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • ناطق نوری، علی‌اکبر، خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین علی‌اکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۵۹، انقلاب در بحران، به اهتمام عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال‌های ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • هاشمی، سیدعلی و مهدی رنجبر آذربایجانی، تاریخ شفاهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.

پیوند به بیرون