قیصری: تفاوت میان نسخهها
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۶ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۳
قیصری: فیلسوف و عارف بزرگ اسلامی در قرن هشتم هجری
شرفالدین داودبنمحمود، معروف به قیصری فیلسوف و عارف بزرگ اسلامی در قرن هشتم هجری[۱] در قیصریه ترکیه زاده شد؛ اما خود همواره اصل و منشأ و نیاکان خود را از شهر ساوه میدانست.[۲] قیصری پس از فراگیری مقدمات علوم، به تحصیل فقه، حدیث، تصوف و عرفان پرداخت و برای تکمیل تحصیلات به مصر رفت و از سوی دولت عثمانی به مدرسهای که در ازنیق تأسیس شده بود، دعوت شد و به تدریس عرفان و تصوف پرداخت. سرانجام در سال ۷۵۱ق درگذشت.[۳]
آثار و تألیفات
قیصری آثار چندی دارد، مانند مطلع خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم این کتاب هماکنون به عنوان متن درسی[۴] و در ترتیب مدرسهای کتب درسی عرفان نظری پس از کتاب تمهید القواعد ابنترکه تدریس میشود.[۵] شرح قیصری از نظر قوت فلسفی و تبیینهای عقلانی بینظیر است. اهمیت این شرح زمانی آشکارتر میشود که وی با قرارگرفتن در عصری که مکتب ابنعربی در آن بهطور کامل استواری یافته و مبانی آن تبیین شده است، کوشیده است فروع و لوازم منطقی این نظام عقلانی را با تلاشهای فلسفی خویش استخراج کند. دستهبندیهای جدید وی از این مکتب، او را به یک محقق بزرگ در زمینه عرفان ابنعربی تبدیل میکند[۶] و او خود در شرح فصوص تصریح میکند در این کتاب، مطالبی هست که در دیگر کتابهای اهل معرفت نمیتوان یافت.[۷] در این میان مقدمه او بر شرح فصوص، جایگاه ویژهای دارد و او در این مقدمه که از دوازده فصل تشکیل شده است، یک دوره کامل مباحث عرفان نظری را در قالب رسالهای مستقل درآورده است که اوج اقتدار وی را در عرفان نظری نشان میدهد.[۸] دو کتاب شرح قصیده تاییه ابنفارض و رسالة فی التوحید و النبوة و الولایه از دیگر آثار قیصری هستند.[۹]
نگاه و نقد امامخمینی
امامخمینی در تعلیقههای خود بر شرح فصوص الحکم، برخی مبانی قیصری را نقد کرده، معتقد است در مواردی وی به عمق کلام ابنعربی نرسیده است[۱۰] ایشان برای حل مشکل متن یا شرح و تفسیر آن، گاه تعبیر و تفسیر دقیقتری پیشنهاد میدهد؛ ازجمله:
- قیصری میزان در تمییز اسمای ذات و غیر آن را به اعتبار ظهور ذات در آن میداند؛ اما امامخمینی این را خلاف ذوق عرفانی دانسته، بر این باور است وقتی سالک در عرفان از فعل خود فانی شد، هر گونه تجلی حق در این مقام بر قلب او، از اسمای فعل است و پس از گذر از حجاب فعلی، تجلی حق بر قلب او به اسمای صفاتی است و پس از این، تجلی به اسمای ذاتی رخ میدهد.[۱۱]
- امامخمینی برخلاف نظر قیصری، معتقد است جعل به ماهیات تعلق میگیرد؛ زیرا بر مبنای وحدت شخصی وجود، از اساس جعلی در وجود نیست و تعینات هم، اموری اعتباریاند و اطلاق جعل و مجعول بر تجلیات وجودی اسمائی در علم و عین، روش محجوبان است[۱۲]
- امامخمینی، سخن قیصری را دربارهٔ ترتیب حضرات خمس، خلاف ذوق عرفانی میداند[۱۳] (ببینید: حضرات خمس).
- قیصری دربارهٔ قلب، قائل است قلب وسیعتر از وجود نیست. امامخمینی معتقد است این به زبان عموم است، ولی به زبان خاص، قلب اوسع از وجود است؛ زیرا وجود، وجود منبسط است و قلب ختمی اوسع از وجود منبسط است؛ چون قلب او تا مقام او ادنی و احدیت رسیده است[۱۴]
- ↑ کحاله، معجم المؤالفین، ۴/۱۴۲.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳–۴.
- ↑ کحاله، معجم المؤالفین، ۲/۱۴۱ و ۱۴۴؛ حاجیخلیفه، کشف الظنون، ۲/۱۰۳۸.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول، ۴۶.
- ↑ حسنزاده، قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند، ۶۵.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول، ۴۷.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶؛ یزدانپناه، مبانی و اصول، ۴۷.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول، ۴۷.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۷–۶۰؛ عابدی، دفتر عقل و قلب، ۱۶۴–۱۶۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱–۲۲.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵–۲۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۲–۳۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۷–۱۶۸.