استخاره: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''استخاره'''، درخواست راهنمایی و بهترین امر از خداوند در هنگام تحیر در کار. ==معنای لغوی و اصطلاحی== استخاره از ریشه «خیر» و به معنای دعا و درخواست خیر و بهترین راه است<ref>ابنفارس، معجم، ۲/۲۳۲؛ راغب، ۳۰۱؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۹۱.</ref>؛ اما د...» ایجاد کرد) |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''استخاره'''، درخواست راهنمایی و بهترین امر از [[خداوند]] در هنگام تحیر در کار. | '''استخاره'''، درخواست راهنمایی و بهترین امر از [[خداوند]] در هنگام تحیر در کار. | ||
استخاره به دو معنا بهکار رفته: نخست، [[دعا]] و طلب خیر از خداوند و درخواست از او برای راهنمایی در وقت تحیر؛ دوم، درخواست راهنمایی از خدا با [[قرآن]] یا تسبیح. | |||
در اهمیت استخاره به معنای اول، روایات بسیاری وجود دارد. [[امامخمینی]] این نوع استخاره را مستحب دانستهاست. | |||
در مشروعیت استخاره به معنای دوم، میان فقها اختلاف است. امامخمینی آن را مشروع دانسته و به استناد قرآن و دلیل عقل آن را از راههای برونرفت از اضطرار، و حکمت استخاره را رفع سرگردانی در دوراهیهای زندگی میداند. و در عین حال، دیگران را به کثرت استخاره توصیه نمیکرد. | |||
امامخمینی، مواردی را که خداوند درباره آن تکلیف و فرمانی دارد، و کارهای خیری که در آن حیرت وجود ندارد، جای استخاره نمیداند؛ همچنین کار روشنی را که عقل انسان به آن راه دارد، نیازمند استخاره ندانسته، و در امور جنگ، تدبیر و [[توکل]] به خدا را اصل میشمرد و به استخاره واگذار نمیکرد. | |||
امامخمینی تنها استخاره با روشهای ماثور را جایز میداند و بهتر دانسته استخاره در مکان و زمانی مقدس و پس از حمد و ستایش و یا پس از نمازهای واجب انجام گیرد. | |||
برای استخاره، روشهای بیان شده، ازجمله: قرآن: امامخمینی استخاره با قرآن را بیاشکال میداند. | |||
رقاع و تسبیح: امامخمینی به دلیل [[تسامح در ادله سنن]]، این دو روش را جایز میداند. | |||
[[قرعه]]: امامخمینی برای مشروعیت قرعه، به [[حدیث|روایات]]، [[اجماع]] و [[بنای عقلا|سیره عقلا]] استناد کردهاست. | |||
امامخمینی، عمل به استخاره را الزامآور نمیداند؛ با این حال، به طور کلی بهتر دانسته با استخاره مخالفت نشود و در موردی، به گذشت چند روز برای اقدام بر خلاف استخاره، توصیه کردهاست. | |||
==معنای لغوی و اصطلاحی== | ==معنای لغوی و اصطلاحی== | ||
استخاره از ریشه «خیر» و به معنای [[دعا]] و درخواست خیر و بهترین راه است<ref>ابنفارس، معجم، ۲/۲۳۲؛ راغب، ۳۰۱؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۹۱.</ref>؛ اما در [[روایات]] و [[فقه]]، استخاره به دو معنا بهکار رفته است: نخست، دعا و طلب خیر از خداوند و درخواست از او برای راهنمایی در وقت تحیر<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸-۶۰۰؛ مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۸؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.</ref>؛ چنانکه [[امامخمینی]] همین معنا را معنای حقیقی استخاره و استخاره مطلق و متعارف پیش خواص دانسته است.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> دوم، درخواست راهنمایی از خدا با [[قرآن]] یا | استخاره از ریشه «خیر» و به معنای [[دعا]] و درخواست خیر و بهترین راه است<ref>ابنفارس، معجم، ۲/۲۳۲؛ راغب، ۳۰۱؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۹۱.</ref>؛ اما در [[روایات]] و [[فقه]]، استخاره به دو معنا بهکار رفته است: نخست، دعا و طلب خیر از خداوند و درخواست از او برای راهنمایی در وقت تحیر<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸-۶۰۰؛ مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۸؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.</ref>؛ چنانکه [[امامخمینی]] همین معنا را معنای حقیقی استخاره و استخاره مطلق و متعارف پیش خواص دانسته است.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> دوم، درخواست راهنمایی از خدا با [[قرآن]] یا تسبیح و یا اشیای دیگر در کاری که انسان در انجام آن تردید دارد، استخاره گفته میشود.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۹؛ مشکینی، ۶۵؛ منتظری، ۲/۹۷.</ref> میان استخاره و تفال به قرآن تفاوت است. [[تفال]]، یعنی پیشبینی حوادث آینده و نوعی غیبگویی مانند شفایافتن بیمار یا مرگ او یا پیداشدن و یا نشدن گمشده است که موجب سوء ظن به خدا میشود؛ ولی استخاره درخواست راهنمایی از خدا در انجام و یا ترک کاری است.<ref>فیض کاشانی، ۹/۱۴۱۷-۱۴۱۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۷؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref> | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
از گذشته اقوام و ملل برای تعیین نیک و بد کارها، از ابزارهای گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانی، پرواز پرندگان و امثال آنها استفاده میکردهاند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۳/۷۳-۷۴.</ref> [[قرآن کریم]] درباره استفاده [[یونس پیامبر(ع)]] و همسفران ایشان از [[قرعه]] برای تعیین کسی که باید کشتی را ترک کند، <ref>صافات، ۱۴۱.</ref> نیز درباره استفاده از قرعه برای | از گذشته اقوام و ملل برای تعیین نیک و بد کارها، از ابزارهای گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانی، پرواز پرندگان و امثال آنها استفاده میکردهاند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۳/۷۳-۷۴.</ref> [[قرآن کریم]] درباره استفاده [[یونس پیامبر(ع)]] و همسفران ایشان از [[قرعه]] برای تعیین کسی که باید کشتی را ترک کند، <ref>صافات، ۱۴۱.</ref> نیز درباره استفاده از قرعه برای کفالت [[حضرت مریم]]، مادر [[عیسی(ع)]] سخن گفته است<ref>آل عمران، ۴۴؛ مقاتل، تفسیر، ۱/۲۷۶.</ref> که با استخاره ارتباط نزدیکی دارد. رفع تحیر با اَزلام (نوعی تیر) درباره تعیین برنده مسابقه یا شیوه تقسیم گوشت، آگاهی از اراده خدایان خود (بتها) نیز درباره نیک و بد کارها، [[ازدواج]]، سفر، [[تجارت]]، جنگ، [[صلح]] و شروع به کار، از روشهای رایج [[عرب جاهلی]] بوده است.<ref>حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۲/۴۳۵.</ref> آنان برای این منظور، از سه تیر با عبارتهای «افعل (انجام بده)، لاتفعل (رها کن) و غَفْل (میانتهی) استفاده میکردند، <ref>زحیلی، تفسیر الوسیط، ۱/۱۱۵.</ref> و عرب از این روش به استخاره تعبیر کرده است.<ref>ابنحبیب، المحبر، ۱۹۶.</ref> پیش از [[اسلام]]، میان مکیان در نصب [[حجرالاسود]] در [[کعبه]] درگیری شد که بنا نهادند نخستین کسی که وارد [[مسجدالحرام]] میشود، آن را در جای خود نهد<ref>بلاغی، قصص قرآن، ۴۰۱.</ref>؛ که نوعی راهکار برای برونرفت از تحیر بود؛ نیز گفته شده هنگام بروز اختلاف در شیوه دفن [[پیامبر اکرم(ص)]] میان صحابه، به دنبال دو کس فرستادند که یکی به شیوه مکیان زمین را میشکافت و یکی به روش مدنیان لحد میساخت و با طلب خیر از خداوند بنا شد هر کدام زودتر برسند روش او را به کار بندند.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۲۲۸.</ref> | ||
در روایات بر استخاره به معنای نخست، یعنی دعا و درخواست خیر از [[خداوند]]، تشویق و تاکید شده است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) همانند تعلیم [[سورههای قرآن]] به یاران، به آنان استخاره یاد میداد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۲۸.</ref>؛ نیز آن حضرت، [[علی(ع)]] را هنگام فرستادن به [[یمن]]، به استفاده از استخاره در وقت مشکلبودن تصمیمگیری ترغیب کرد.<ref>طوسی، الامالی، ۱۳۶.</ref> در سیره [[مسلمانان]] شیوههای دیگری از استخاره به عنوان راه برونرفت از تحیر دیده میشود. در منابع تاریخی از استخاره [[خلیفه دوم]]<ref>ابنقتیبه، الامامة و السیاسه، ۲/۹۴.</ref> و [[عثمان|سوم]]<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۲/۶۰۰.</ref> سخن به میان آمده است. یاران [[ائمه(ع)]] نیز برای رفع تحیر، از نوعی قرعه استفاده میکردند که محدثان از آن به استخاره تعبیر کردهاند.<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ۲۵۵-۲۵۶.</ref> | در روایات بر استخاره به معنای نخست، یعنی دعا و درخواست خیر از [[خداوند]]، تشویق و تاکید شده است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) همانند تعلیم [[سورههای قرآن]] به یاران، به آنان استخاره یاد میداد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۲۸.</ref>؛ نیز آن حضرت، [[امامعلی(ع)|علی(ع)]] را هنگام فرستادن به [[یمن]]، به استفاده از استخاره در وقت مشکلبودن تصمیمگیری ترغیب کرد.<ref>طوسی، الامالی، ۱۳۶.</ref> در سیره [[مسلمانان]] شیوههای دیگری از استخاره به عنوان راه برونرفت از تحیر دیده میشود. در منابع تاریخی از استخاره [[خلیفه دوم]]<ref>ابنقتیبه، الامامة و السیاسه، ۲/۹۴.</ref> و [[عثمان|سوم]]<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۲/۶۰۰.</ref> سخن به میان آمده است. یاران [[ائمه(ع)]] نیز برای رفع تحیر، از نوعی قرعه استفاده میکردند که محدثان از آن به استخاره تعبیر کردهاند.<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ۲۵۵-۲۵۶.</ref> | ||
در | در منابع فقهی اولیه نیز از این استخاره سخن به میان آمده است<ref>مفید، المقنعه، ۲۱۹.</ref> و از سده هفتم نیز از رواج آن میان مردم<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵.</ref> و علمای شیعه<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۱۵.</ref> سخن گفته شده است. فقها، <ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷-۲۶۶.</ref> ازجمله امامخمینی نیز در [[کشف اسرار (کتاب)|کشف اسرار]] در پاسخ به شبهه برخی معاصران درباره استخاره، <ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۸۹-۹۴. </ref> [[تعلیقه بر عروه]]، در بحث آداب سفر و مستحبات آن <ref>امامخمینی، تعلیقه بر عروه، ۶۹۰-۶۹۱. </ref> و دیگر منابع در موارد مختلف، درباره اهمیت، [[مشروعیت]]، شرایط و آداب و شیوههای استخاره به هر دو معنا اظهار نظر کرده است. علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] حدود پنجاه رساله مستقل درباره استخاره و آداب آن نوشتهاند که بخشی منتشر شده است.<ref>احمدی جلفایی، مفتاح الفرج، ۸۴-۹۲؛ خفاف، مقدمه کتاب فتح الابواب، ۸۴-۹۲؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۳-۵۷۲؛ آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۸-۲۰.</ref> | ||
==جایگاه و مشروعیت== | ==جایگاه و مشروعیت== | ||
در اهمیت استخاره به معنای اول، روایات بسیاری در منابع اسلامی آمده است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ چنانکه در روایتی از [[امامصادق(ع)]] آمده است هر کس در کاری بدون استخاره وارد گردد و گرفتار شود، ماجور نخواهد بود<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۳۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ نیز آن حضرت انجام کاری بدون طلب خیر از خدا را نشانه [[شقاوت]] شمرده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز استخاره به این معنا را دارای ارزش شمرده، به استناد روایات<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ حمیری، قرب الاسناد، ۵۹؛ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.</ref> و [[سیره ائمه(ع)]] جایگاه و اهمیت اینگونه از استخاره را آورده است؛ ازجمله از [[امامباقر(ع)]] نقل کرده است پدر ایشان [[علیبنحسین(ع)]] در وقت تصمیم به [[حج]] یا [[عمره]]، خرید و فروش و برخی کارهای دیگر، استخاره میکرد.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> در اینکه استخاره به معنای نخست از چنین جایگاهی برخوردار است و ائمه(ع) به آن توصیه کردهاند جای شبهه نیست و برخی به آن تصریح کردهاند.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷.</ref> | در اهمیت استخاره به معنای اول، روایات بسیاری در منابع اسلامی آمده است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ چنانکه در روایتی از [[امامصادق(ع)]] آمده است هر کس در کاری بدون استخاره وارد گردد و گرفتار شود، ماجور نخواهد بود<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۳۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ نیز آن حضرت انجام کاری بدون طلب خیر از خدا را نشانه [[شقاوت]] شمرده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز استخاره به این معنا را دارای ارزش شمرده، به استناد [[حدیث|روایات]]<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ حمیری، قرب الاسناد، ۵۹؛ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.</ref> و [[سیره ائمه(ع)]] جایگاه و اهمیت اینگونه از استخاره را آورده است؛ ازجمله از [[امامباقر(ع)]] نقل کرده است پدر ایشان [[علیبنحسین(ع)]] در وقت تصمیم به [[حج]] یا [[عمره]]، [[خرید و فروش]] و برخی کارهای دیگر، استخاره میکرد.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> در اینکه استخاره به معنای نخست از چنین جایگاهی برخوردار است و ائمه(ع) به آن توصیه کردهاند جای شبهه نیست و برخی به آن تصریح کردهاند.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷.</ref> | ||
در مشروعیت استخاره به معنای نخست، میان فقها بحثی نیست و همگی آن را پذیرفتهاند.<ref>مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۷؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.</ref> امامخمینی نیز با اشاره به روایاتی که دراینباره آمده، <ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> این نوع استخاره را [[مستحب]] و آن را از مصادیق دعای مورد اهتمام قرآن<ref>فرقان، ۷۷.</ref> دانسته است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> ایشان خود به این روش از استخاره عمل میکرد؛ ازجمله گفته شده ایشان درباره ازدواج فرزندان پس از تحقیق لازم، دو رکعت [[نماز]] میخواند و از خدا طلب خیر کرده، کار را به او واگذار میکرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، یک ساغر از هزار، ۵۱۸.</ref> | در مشروعیت استخاره به معنای نخست، میان فقها بحثی نیست و همگی آن را پذیرفتهاند.<ref>مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۷؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.</ref> امامخمینی نیز با اشاره به روایاتی که دراینباره آمده، <ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> این نوع استخاره را [[مستحب]] و آن را از مصادیق دعای مورد اهتمام قرآن<ref>فرقان، ۷۷.</ref> دانسته است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> ایشان خود به این روش از استخاره عمل میکرد؛ ازجمله گفته شده ایشان درباره ازدواج فرزندان پس از تحقیق لازم، دو رکعت [[نماز]] میخواند و از خدا طلب خیر کرده، کار را به او واگذار میکرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، یک ساغر از هزار، ۵۱۸.</ref> | ||
در مشروعیت استخاره به معنای دوم، یعنی واگذاشتن انتخاب به خداوند با | در مشروعیت استخاره به معنای دوم، یعنی واگذاشتن انتخاب به خداوند با رقعه یا قرآن، میان فقها اختلاف است.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۱-۲۶۶.</ref> برخی فقهای شیعه<ref>اردبیلی، زبدة البیان، ۶۲۶.</ref> و اهل سنت<ref>حمادی، کشف الستارة، ۵۴۰-۵۴۴.</ref> این نوع استخاره را جایز ندانسته، آن را مصداق [[قمار]] و ازلام جاهلیت و [[شرک]] به حساب آوردهاند. برخی معاصران نیز آن را مخالف قرآن و بیاثربودن استخاره در رفع مشکلات مسلمانان خواندهاند<ref>← امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref>؛ ولی بیشتر فقهای شیعه، ازجمله [[علامه حلی]]، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۶۲.</ref> [[ابنطاووس]]، <ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۸۱-۱۸۴.</ref> [[شهید اول]]<ref>شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۷۰.</ref> و [[یوسف بحرانی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۰۵.</ref> و شماری از فقهای اهل سنت، <ref>← نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.</ref> آن را مشروع دانستهاند. برخی فقهای شیعه، مشروعیت آن را به اصحاب نسبت دادهاند<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ۲/۲۸.</ref> و روایات وارده در آن را [[حدیث مستفیض|مستفیض]]، بلکه [[حدیث متواتر|متواتر]] تلقی کردهاند.<ref>صدر، ماوراء الفقه، ۳/۱۹۵.</ref> | ||
برخی فقها برای مشروعیت قسم دوم به قرآن، ازجمله استفاده از قرعه درباره [[یونس پیامبر(ع)]]، <ref>صافات، ۱۴۱.</ref> سرپرستی [[حضرت مریم(ع)]]، <ref>آل عمران، ۴۴.</ref> نیز روایات<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۰۱.</ref> و [[سیره پیامبر(ص)]]، <ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۱.</ref> استناد کردهاند. برخی معتقدند اطلاق روایاتی که بر مشروعیت نوع اول استخاره دلالت دارد و روایات دیگری که در اهمیت استخاره و آداب آن آمده، بر مشروعیت استخاره به معنای دوم نیز دلالت دارد.<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۳-۱۶۰.</ref> [[سیره متشرعه]] (بهویژه علما) از دلایل دیگر استناد فقها برای مشروعیت این نوع استخاره است.<ref>کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۳/۴۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۴.</ref> | برخی فقها برای مشروعیت قسم دوم به قرآن، ازجمله استفاده از قرعه درباره [[یونس پیامبر(ع)]]، <ref>صافات، ۱۴۱.</ref> سرپرستی [[حضرت مریم(ع)]]، <ref>آل عمران، ۴۴.</ref> نیز روایات<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۰۱.</ref> و [[سیره پیامبر(ص)]]، <ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۱.</ref> استناد کردهاند. برخی معتقدند اطلاق روایاتی که بر مشروعیت نوع اول استخاره دلالت دارد و روایات دیگری که در اهمیت استخاره و آداب آن آمده، بر مشروعیت استخاره به معنای دوم نیز دلالت دارد.<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۳-۱۶۰.</ref> [[سیره متشرعه]] (بهویژه علما) از دلایل دیگر استناد فقها برای مشروعیت این نوع استخاره است.<ref>کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۳/۴۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۴.</ref> | ||
[[امامخمینی]] استخاره به این معنا را نیز مشروع میداند و به استناد قرآن، آن را از راههای برونرفت از [[اضطرار]] و مشمول آیه «اَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ»، <ref>نمل، ۶۲.</ref> خوانده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۱-۹۲؛ تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> ایشان به دلیل عقل نیز تمسک کرده است و در پاسخ شبههافکنیهای [[علیاکبر حکمیزاده]] در بیاثربودن استخاره در زندگی مسلمانان، با دلیل عقلی پاسخ گفته است که برونرفت از تحیر با وسیلهای، از امور موافق طبع انسان است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.</ref>؛ ولی ابزار برونرفت از سرگردانی میان مسلمانان و غیر آنان، متفاوت است. در [[سیره عملی امامخمینی]] نیز استخاره برای دیگران به معنای دوم دیده شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸؛ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۴-۲۲۵.</ref> در عین حال، ایشان دیگران را نه تنها به کثرت استخاره به این معنا توصیه نمیکرد بلکه آنان را از افراط در استفاده از آن باز میداشت و گاه در پاسخ طلاب که درخواست استخاره میکردند، به مطایبه آنان را به [[توکل به خدا]] و درسخواندن و استفاده کمتر از استخاره توصیه میکرد.<ref>علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۸-۸۹.</ref> | [[امامخمینی]] استخاره به این معنا را نیز مشروع میداند و به استناد قرآن، آن را از راههای برونرفت از [[اضطرار]] و مشمول آیه «اَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ»، <ref>نمل، ۶۲.</ref> خوانده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۱-۹۲؛ تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> ایشان به دلیل عقل نیز تمسک کرده است و در پاسخ شبههافکنیهای [[علیاکبر حکمیزاده]] در بیاثربودن استخاره در زندگی مسلمانان، با دلیل عقلی پاسخ گفته است که برونرفت از تحیر با وسیلهای، از امور موافق طبع انسان است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.</ref>؛ ولی ابزار برونرفت از سرگردانی میان مسلمانان و غیر آنان، متفاوت است. در [[سیره عملی امامخمینی]] نیز استخاره برای دیگران به معنای دوم دیده شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸؛ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۴-۲۲۵.</ref> در عین حال، ایشان دیگران را نه تنها به کثرت استخاره به این معنا توصیه نمیکرد بلکه آنان را از افراط در استفاده از آن باز میداشت و گاه در پاسخ [[طلاب]] که درخواست استخاره میکردند، به مطایبه آنان را به [[توکل|توکل به خدا]] و درسخواندن و استفاده کمتر از استخاره توصیه میکرد.<ref>علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۸-۸۹.</ref> | ||
از سوی دیگر، برخی علما برآناند اصل در استخاره، استخاره افراد برای خود است.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۵.</ref> [[محمدباقر مجلسی]] پس از تایید نظر ابنطاووس مبنی بر جواز استخاره برای دیگری با استفاده از عمومات استخاره، اولی و احوط دانسته هر کس برای خود استخاره کند، و افزوده است در صورت جواز یا محبوبیت استخاره برای دیگری، شایسته بود اصحاب، از [[ائمه(ع)]] تقاضای استخاره میکردند؛ بهعلاوه آن کس که مضطر است، اگر خودش استخاره کند، به اجابت نزدیکتر است<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸5.</ref> ؛ اما برخی دیگر، ازجمله دلایل جواز استخاره برای دیگری را داخلدانستن استخاره در موضوع [[توسل]] به افراد مقرب برای تقرب به خدا شمردهاند<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۳.</ref> و برخی این کار را در عمومات حسن انجام حاجت مؤمن داخل دانسته، جایز شمردهاند.<ref>صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۲۳.</ref> | از سوی دیگر، برخی علما برآناند اصل در استخاره، استخاره افراد برای خود است.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۵.</ref> [[محمدباقر مجلسی]] پس از تایید نظر ابنطاووس مبنی بر جواز استخاره برای دیگری با استفاده از عمومات استخاره، اولی و احوط دانسته هر کس برای خود استخاره کند، و افزوده است در صورت جواز یا محبوبیت استخاره برای دیگری، شایسته بود اصحاب، از [[ائمه(ع)]] تقاضای استخاره میکردند؛ بهعلاوه آن کس که مضطر است، اگر خودش استخاره کند، به اجابت نزدیکتر است<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸5.</ref> ؛ اما برخی دیگر، ازجمله دلایل جواز استخاره برای دیگری را داخلدانستن استخاره در موضوع [[توسل]] به افراد مقرب برای تقرب به خدا شمردهاند<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۳.</ref> و برخی این کار را در عمومات حسن انجام حاجت مؤمن داخل دانسته، جایز شمردهاند.<ref>صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۲۳.</ref> | ||
==حکمت استخاره== | ==حکمت استخاره== | ||
استخاره در حقیقت مشورت با خدا<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۵۵۶.</ref> و نفی | استخاره در حقیقت مشورت با خدا<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۵۵۶.</ref> و نفی استبداد به رای و توجه انسان در توسل به خدا در کارها<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸۷.</ref> است. [[اسلام]] نیز با توجه به نیاز انسان به رهاشدن از سرگردانی در کارهای خود، استخاره را بهترین راه رهایی از تحیر دانسته است. انسان در امور مهم، عقل خود را به کار میگیرد و در صورت بروننشدن از سرگردانی، با دیگران [[مشورت]] میکند و در صورت بقای آن حالت، با استخاره از خدا طلب راهیابی میکند.<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، بررسیهای اسلامی، ۲/۲۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۰-۲۱۱.</ref> | ||
[[امامخمینی]] حکمت استخاره را رفع سرگردانی در دوراهیهای زندگی دانسته است. در هنگام سرگردانی همگان، متدین و غیر متدین بهناچار یک طرف را انتخاب میکنند؛ ولی مسلمانان چون نگاه توحیدی دارند، رفع سرگردانی را با طلب خیر از خداوند گره میزنند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.</ref>؛ علاوه بر این، شخص دیندار با استخاره به خدا پناه میبرد و خداوند نیز راه امیدی به روی او باز میکند و یا دل او را به یک سو متوجه ساخته، دستش را به یک طرف تسبیح میبرد (هنگام استخاره با تسبیح) یا با | [[امامخمینی]] حکمت استخاره را رفع سرگردانی در دوراهیهای زندگی دانسته است. در هنگام سرگردانی همگان، متدین و غیر متدین بهناچار یک طرف را انتخاب میکنند؛ ولی مسلمانان چون نگاه توحیدی دارند، رفع سرگردانی را با طلب خیر از خداوند گره میزنند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.</ref>؛ علاوه بر این، شخص دیندار با استخاره به خدا پناه میبرد و خداوند نیز راه امیدی به روی او باز میکند و یا دل او را به یک سو متوجه ساخته، دستش را به یک طرف تسبیح میبرد (هنگام استخاره با تسبیح) یا با [[قرآن]]، دلش را گرم میکند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۱.</ref> ایشان، از جوانی بیمار، مثل آورده که پزشکان درباره ضرورت انجام عمل وی اختلاف دارند و عقل بشر نیز راه به جایی نمیبرد. در این مورد، چه اشکال دارد برای دلگرمی به [[خدا]] و امید به وی استخاره کند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۳.</ref> افزون بر این، در روایات استخاره وعده داده نشده که همه مردم از این راه به مقصود برسند؛ زیرا «[[خیر]]» اعم از خیر [[دنیا و آخرت]] است؛ بلکه آنچه وعده داده شده این است که خداوند به طالبان خیر در صورت [[مصلحت]] در این جهان، وگرنه در آن دنیا خیر میدهد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۳.</ref> | ||
==قلمرو استخاره== | ==قلمرو استخاره== | ||
قلمرو استخاره به معنای اول بسیار گسترده است. در هرکار مشروعی به استخاره و طلب خیر از خداوند سفارش شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> فقها دایره استخاره به معنای دوم را در موارد تحیر و سرگردانی دانستهاند<ref>سبزواری، مهذّب الاحکام، ۹/۹۷؛ سیستانی، استفتائات، ۳۳.</ref> و در جاهایی که برای آن حکمی روشن مانند [[واجبات]]، ازجمله وجوب [[نماز]] و [[زکات]] وجود دارد، استخاره را جایز نمیدانند<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۵.</ref>؛ نیز انجام کارهای [[حرام]] مانند | قلمرو استخاره به معنای اول بسیار گسترده است. در هرکار مشروعی به استخاره و طلب خیر از خداوند سفارش شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> فقها دایره استخاره به معنای دوم را در موارد تحیر و سرگردانی دانستهاند<ref>سبزواری، مهذّب الاحکام، ۹/۹۷؛ سیستانی، استفتائات، ۳۳.</ref> و در جاهایی که برای آن حکمی روشن مانند [[واجبات]]، ازجمله وجوب [[نماز]] و [[زکات]] وجود دارد، استخاره را جایز نمیدانند<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۵.</ref>؛ نیز انجام کارهای [[حرام]] مانند معاملات حرام یا [[سقط جنین]] را جای استخاره نمیدانند.<ref>تربتی، استخاره و حدود و شرایط آن، ۶۵.</ref> برخی افزون بر [[مباحات]]، استخاره در [[مستحبات]] را نیز جایز میدانند.<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۷-۱۶۸؛ بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۱.</ref> برخی دیگر استخاره در مستحبات و [[مکروهات]] و مواردی که در آن مرجح الزامی مانند، [[اضطرار]] و [[اکراه]] وجود داشته باشد، جایز نمیدانند.<ref>صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۱.</ref> امامخمینی نیز مواردی را که خداوند درباره آن تکلیف و فرمانی دارد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> نیز کارهای خیری که در آن حیرت وجود ندارد، <ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref> جای استخاره نمیداند؛ چنانکه در روایتی، استخاره برای ترک حج را جایز نشمرده است.<ref>کلینی، الکافی، ۴/۲۷۰.</ref> امامخمینی مراد از روایت را استخاره برای اصل [[حج]] و یا حج واجب معنا کرده است<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.</ref> و افزوده است تجاوز به مظلومان و جنگ بیدلیل را نمیتوان با استخاره تجویز کرد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۶.</ref> همچنین ایشان کار روشنی را که [[عقل]] انسان یا دانای دیگر به آن راه دارد، نیازمند استخاره ندانسته، درباره بیمار نیازمند به معالجه و وجود تنها یک پزشک معالج، متعین دانسته است بیمار نزد او برود و استخاره لازم نیست.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۴-۹۵.</ref> ایشان استخاره در سفرهای مهم مورد تحیر، و یا تحیّر در طریق سفر را از موارد استخاره دانسته است.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> | ||
یکی از علما در اسفند ۱۳۶۷، برای تغییر رشته تحصیلی فرزندش از پزشکی به تحصیل در [[حوزه علمیه قم]]، از امامخمینی تقاضای استخاره کرد. ایشان در پاسخ به وی توصیه کرد فرزندش را برای انتخاب رشته تحصیلی دلخواه خود آزاد بگذارد و پدر و مادرش برای موفقیت فرزندشان در آن رشته دعا کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۰۹.</ref> ایشان بهویژه در امور جنگ، تدبیر و توکل به خدا را اصل میشمرد و به استخاره واگذار نمیکرد؛ ازجمله درباره انجام [[عملیات فتحالمبین]] میان فرماندهان تردید به وجود آمده بود. [[محسن رضایی]] از امامخمینی برای انجام یا ترک عملیات درخواست استخاره کرد که ایشان آن را جای استخاره ندانست و توصیه کرد در آغاز درباره انجام عملیات فکر و بررسی کنند و در صورت بهبنبسترسیدن از خداوند طلب خیر کنند.<ref>رضایی، مصاحبه ۴/۱۳۸-۱۳۹؛ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۵۱۲.</ref> | یکی از علما در اسفند ۱۳۶۷، برای تغییر رشته تحصیلی فرزندش از پزشکی به تحصیل در [[حوزه علمیه قم]]، از امامخمینی تقاضای استخاره کرد. ایشان در پاسخ به وی توصیه کرد فرزندش را برای انتخاب رشته تحصیلی دلخواه خود آزاد بگذارد و پدر و مادرش برای موفقیت فرزندشان در آن رشته دعا کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۰۹.</ref> ایشان بهویژه در امور جنگ، تدبیر و [[توکل|توکل به خدا]] را اصل میشمرد و به استخاره واگذار نمیکرد؛ ازجمله درباره انجام [[عملیات فتحالمبین]] میان فرماندهان تردید به وجود آمده بود. [[محسن رضایی]] از امامخمینی برای انجام یا ترک عملیات درخواست استخاره کرد که ایشان آن را جای استخاره ندانست و توصیه کرد در آغاز درباره انجام عملیات فکر و بررسی کنند و در صورت بهبنبسترسیدن از خداوند طلب خیر کنند.<ref>رضایی، مصاحبه ۴/۱۳۸-۱۳۹؛ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۵۱۲.</ref> | ||
==روشهای استخاره== | ==روشهای استخاره== | ||
برخی فقها ازجمله [[ملااحمد نراقی]]، استخاره را از | برخی فقها ازجمله [[ملااحمد نراقی]]، استخاره را از امور توقیفیه دانسته، معتقدند وسیلهای که باید با آن استخاره انجام گیرد، باید مستند به [[شریعت]] باشد و عبور از ابزارهای منصوص در روایات را [[قیاس]] دانستهاند<ref>لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۳۰.</ref>؛ ولی از سخنان برخی فقها<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.</ref> در ابزارهای مورد استفاده برای استخاره، توسعه به دست میآید. امامخمینی نیز تنها استخاره با ابزارهای نقل شده از [[ائمه(ع)]] و ماثور را جایز میداند<ref>امامخمینی، استفتائات، ۲/۲۸.</ref>؛ هرچند ایشان دعا و طلب خیر از خدواند را اصلیترین و بهترین شیوه استخاره میداند.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> ظاهر بسیاری از روایاتی که درباره استخاره آمده<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰-۴۷۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹-۸۰.</ref> و دستورالعملهایی که برای انجام استخاره در بهترین زمانها و بهترین مکانها و نیز [[غسل]] و نماز برای استخاره آمده است، به همین شیوه نخست اشاره دارند. برای استخاره، روشهای دیگری نیز بیان شده است؛ ازجمله: | ||
امامخمینی استخاره با قرآن را در مسائل مهم زندگی مانند ازدواج و تصمیمگیریهای مهم بیاشکال میداند.<ref>امامخمینی، استفتائات، ۲/۲۹.</ref> خود ایشان با قرآن استخاره میکرد<ref>علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۹.</ref> و پیش از استخاره آیه، «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّة فی ظُلُماتِ الاَرْضِ وَ لا رَطْب وَ لا یابِس اِلاّ فی کِتاب مُبین»<ref>انعام، ۵۹.</ref> را میخواند.<ref>سجادی، خاطرات، ۲/۹۶.</ref> با این حال، در | # قرآن: در روایتی آمده است که شخص برای استخاره، [[قرآن]] را بگشاید و به نخستین موضوعی که در آن میبیند، عمل کند.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۳۱۰؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۶/۲۳۳ و ۸/۷۸.</ref> در شیوهای دیگر که طبرسی بدون ذکر مستند ذکر کرده، آمده است شخص پس از انجام [[نماز جعفر طیار|نماز جعفر]] [طیار] و دعا، مصحف را بگشاید و هفت برگ را شمرده، پاسخ خود را در برگ هفتم و سطر یازدهم بجوید و در برخی منابع دیگر، به جای سطر یازدهم سطر هفتم آمده است.<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۸.</ref> استخاره با قرآن، شیوههای دیگری نیز دارد.<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۶-۲۵۸.</ref> چنین روشهایی نزد برخی [[اهل سنت|اهل سنت]] نیز رایج بوده است.<ref>← خانی، شیوههای، ۲۳۲-۲۳۳.</ref> امامخمینی استخاره با قرآن را در مسائل مهم زندگی مانند [[ازدواج]] و تصمیمگیریهای مهم بیاشکال میداند.<ref>امامخمینی، استفتائات، ۲/۲۹.</ref> خود ایشان با قرآن استخاره میکرد<ref>علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۹.</ref> و پیش از استخاره آیه، «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّة فی ظُلُماتِ الاَرْضِ وَ لا رَطْب وَ لا یابِس اِلاّ فی کِتاب مُبین»<ref>انعام، ۵۹.</ref> را میخواند.<ref>سجادی، خاطرات، ۲/۹۶.</ref> با این حال، در روایت مرسلی، استخاره مرادف تفال دانسته شده است<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۴۱.</ref> و در روایتی نیز از تفال به قرآن نهی شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۶/۲۳۳.</ref> در جمع میان اینگونه روایات، بایسته است به تفاوت استخاره با قرآن و [[تفال]] با آن توجه شود. در عین حال، در صورت مساویدانستن معنای تفال با استخاره<ref>مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۷۶.</ref> گفته شده چه بسا مراد از نهی، مربوط به کسانی باشد که با مفاهیم قرآن آشنایی ندارند.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۵۵۶.</ref> | ||
#رقاع: رقاع جمع «رقعه» به معنای تکههای کاغذ یا پوست و مانند آن است.<ref>ابندرید، جمهرة اللغه، ۲/۷۶۷.</ref> در این شیوه، بر ورقههایی کلمه «لا» و بر ورقههایی «نعم» نوشته میشود و از میان آنها یکی برداشته میشود.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۷۳.</ref> در برخی روایات دو ورقه آمده است<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۳۹.</ref> و در برخی شش ورقه که بر سه تای آن کلمه «انجام بده» و بر سه تای آن «انجام نده» نوشته میشود و یکی یکی برداشته میشود. اگر سه تای نخست «انجام بده» بود، انجام میدهد و اگر چنین نبود، به اکثر، از پنج تای نخست عمل میکند.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۱۸۱.</ref> برخی فقها ازجمله [[ابنادریس]]، استخاره با رقاع را نقد کرده، آن را برگرفته از اخبار غیر معتبر دانستهاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۱۳.</ref>؛ ولی برخی دیگر عمل به روایت استخاره ذات الرقاع را به مشهور متشرعه نسبت دادهاند<ref>صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۸.</ref>؛ بلکه برخی، بر مشروعیت آن ادعای [[اجماع]] کردهاند.<ref>← نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.</ref> امامخمینی به دلیل [[تسامح در ادله سنن]]، این نوع استخاره را نیز جایز میداند.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> | |||
#تسبیح: این گونه استخاره گونههای مختلفی دارد؛ ازجمله به اندازه یک قبضه از تسبیح را جدا کرده، دانهها را به صورت زوج با این نیت که در صورتی که بازمانده یک باشد، کار مورد نظر را خوب دانسته و در صورت زوجآمدن آن را ترک یا بالعکس بشمرد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۵۰.</ref> بر پایه آنچه [[شهید اول]] یادآور شده، استخاره به عدد در سدههای نخستین اسلامی و پیش از [[رضیالدین آوی]] در سده هفتم رواج نداشته است<ref>شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۶۹.</ref> و [[ابنطاووس]] بر اساس روایتی از [[امامصادق(ع)]] آن را به ائمه(ع) مستند کرده است.<ref>شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۶۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۱.</ref> برخی فقها<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۳۲۳؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۱۱/۲۷۷.</ref> ازجمله [[امامخمینی]]، <ref>تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> به دلیل تسامح در ادله سنن، استخاره با تسبیح را نیز جایز میدانند. | |||
#قرعه: [[قرعه]] نیز یکی از شیوههای استخاره است و در روایات، برای وقت تحیر و امور مشتبه مجاز شمرده شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۲۶/۲۹۰.</ref> ابنطاووس، قرعه را زیرمجموعه استخاره عنوان کرده است. <ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۱-۲۷۴. </ref> امامخمینی برای مشروعیت قرعه، افزون بر روایات موثق، اجماع شیعه را بر تمسک به قرعه در امور مشتبه و مجهول، از قول [[شیخ طوسی]] و [[علامه حلی]] نقل<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۳۸۴-۳۸۵.</ref> و به [[سیره عقلا]] در رجوع در امور مشتبه به قرعه، استناد کرده است.<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۳۸۴-۳۸۶.</ref> ایشان قرعه را (همانند [[قاعده ید]]) [[اماره]] و کاشف بر واقع نمیداند بلکه به [[بنای عقلا]] برای حجیت قرعه استناد کرده، اصابت به واقع را امری اتفاقی و قرعه را راه حلی برای رفع نزاع و تزاحم حقوق میداند.<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۴۰۰-۴۰۴.</ref> ایشان به استناد روایات، موارد گوناگونی را جزو قلمرو قرعه دانسته است.<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۳۸۸-۳۹۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|قواعد فقهی}} شیوههای دیگری نیز برای استخاره در منابع فقهی ذکر شده است.<ref>← نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۳-۲۶۴؛ مشکینی، ۶۵.</ref> | |||
==شرایط و آداب== | ==شرایط و آداب== | ||
عالمان دینی، <ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، ۲/۲۵۳؛ سیستانی، استفتائات، ۳۳؛ بهجت، استفتائات، ۴/۸.</ref> ازجمله امامخمینی<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref>؛ با استناد به روایات، مورد استخاره را سرگردانی و آن هم پس از تفکر و تعقل و بهنتیجهنرسیدن مشورت با خردمندان دانستهاند. برای نمونه طلاب نجف از امامخمینی برای تدریس، استخاره خواستند که ایشان این موضوع را جای استخاره نشمرد و پاسخ داد شخص برای تدریس باید حال خود و آمادگیاش را ملاحظه کند.<ref>قدیری، خاطرات، ۱۱۸.</ref> | عالمان دینی، <ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، ۲/۲۵۳؛ سیستانی، استفتائات، ۳۳؛ بهجت، استفتائات، ۴/۸.</ref> ازجمله امامخمینی<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref>؛ با استناد به روایات، مورد استخاره را سرگردانی و آن هم پس از [[تفکر]] و تعقل و بهنتیجهنرسیدن مشورت با خردمندان دانستهاند. برای نمونه طلاب نجف از امامخمینی برای تدریس، استخاره خواستند که ایشان این موضوع را جای استخاره نشمرد و پاسخ داد شخص برای تدریس باید حال خود و آمادگیاش را ملاحظه کند.<ref>قدیری، خاطرات، ۱۱۸.</ref> | ||
در روایات بر انجام استخاره در مکانهای مقدس چون | در روایات بر انجام استخاره در مکانهای مقدس چون مشاهد مشرفه، <ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۳.</ref> ازجمله [[حرم امامحسین(ع)]]، <ref>حمیری، قرب الاسناد، ۵۹.</ref> پس از نماز ویژه<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.</ref> توصیه شده است. ظاهر این روایات، نشانگر استخاره از نوع اول است. برخی فقها، <ref>یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۳۲۵.</ref> ازجمله امامخمینی<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.</ref> پس از تبیین جایگاه استخاره از نوع اول، بهتر دانستهاند استخاره در مکان و زمانی مقدس مانند بالاسر مرقد [[امامحسین(ع)]] یا [[مسجد النبی(ص)]] در [[مدینه]] یا هر مکان مقدسی که به اجابت نزدیکتر باشد، مانند [[حرمهای ائمه(ع)]] انجام گیرد.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.</ref> در روایات، به خواندن آیاتی از قرآن و دعا پیش از استخاره سفارش شده است.<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۶/۲۶۳.</ref> فقها نیز توصیه کردهاند پیش از استخاره دعا و پس از آن اقدام کنند.<ref>مفید، المقنعه، ۵۱۴؛ ابنبراج، ۲/۱۸۱-۱۸۲.</ref> امامخمینی نیز بهتر دانسته استخاره پس از حمد و ستایش و ثنا و [[صلوات]] و [[توسل]] و دیگر ادعیه یا پس از نمازهای واجب انجام گیرد.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰-۶۹۱.</ref> | ||
بنا به روایات، غسل استخاره از آداب و مقدمات استخاره است.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۷۹.</ref> برخی فقها نیز غسل را یکی از مقدمات و مستحبات استخاره میدانند.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۱۰۴؛ شهید اول، الدروس، ۱/۸۷؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۶.</ref> در روایات پرشمار بر انجام نماز پیش از استخاره تاکید شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۵۶۲-۵۶۳.</ref> | بنا به روایات، غسل استخاره از آداب و مقدمات استخاره است.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۷۹.</ref> برخی فقها نیز غسل را یکی از مقدمات و مستحبات استخاره میدانند.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۱۰۴؛ شهید اول، الدروس، ۱/۸۷؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۶.</ref> در روایات پرشمار بر انجام نماز پیش از استخاره تاکید شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۵۶۲-۵۶۳.</ref> فقهای امامیه، <ref>مفید، المقنعه، ۲۱۶؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۱۲۵.</ref> ازجمله امامخمینی<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۲۸۰.</ref> نیز نماز استخاره را مشروع و [[مستحب]] میدانند. روایاتی نیز درباره چگونگی خواندن آن آمده است.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۱۸۰.</ref> ظاهر روایات مبتنی بر غسل و نماز پیش از استخاره نیز بیانگر آن است که دو حکم مربوط به استخاره، از نوع اول است. | ||
برخی فقها، عمل وفق استخاره را مستحب و مخالفت با آن را [[مکروه]] شمردهاند<ref>لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۲۹-۵۳۰.</ref>؛ اما با تغییر شرایط و یا تغییر نیت از جهت شروط و قیود، تکرار استخاره را جایز دانستهاند.<ref>بهجت، استفتائات، ۴/۸.</ref> به نظر امامخمینی، پس از برطرفشدن حیرت با استخاره، تکرار جز در صورت تغییر موضوع، مفهومی ندارد<ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref>؛ همچنین ایشان عمل به استخاره را الزامآور نمیداند<ref>امامخمینی، استفتائات، ۲/۲۹.</ref>؛ چنانکه ایشان درباره بدآمدن استخاره درباره ازدواج دختر و پسر همفکر و کفو و متمایل به [[ازدواج]]، ازدواج آن دو را بیمانع دانسته، استخاره را الزامآور نشمرده است<ref>امامخمینی، استفتائات، ۱/۸۰.</ref>؛ با این حال، به طور کلی بهتر دانسته با استخاره مخالفت نشود.<ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref> ایشان در موردی، به گذشت چند روز برای اقدام بر خلاف استخاره، توصیه کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸.</ref> | برخی فقها، عمل وفق استخاره را مستحب و مخالفت با آن را [[مکروه]] شمردهاند<ref>لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۲۹-۵۳۰.</ref>؛ اما با تغییر شرایط و یا تغییر نیت از جهت شروط و قیود، تکرار استخاره را جایز دانستهاند.<ref>بهجت، استفتائات، ۴/۸.</ref> به نظر امامخمینی، پس از برطرفشدن حیرت با استخاره، تکرار جز در صورت تغییر موضوع، مفهومی ندارد<ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref>؛ همچنین ایشان عمل به استخاره را الزامآور نمیداند<ref>امامخمینی، استفتائات، ۲/۲۹.</ref>؛ چنانکه ایشان درباره بدآمدن استخاره درباره ازدواج دختر و پسر همفکر و کفو و متمایل به [[ازدواج]]، ازدواج آن دو را بیمانع دانسته، استخاره را الزامآور نشمرده است<ref>امامخمینی، استفتائات، ۱/۸۰.</ref>؛ با این حال، به طور کلی بهتر دانسته با استخاره مخالفت نشود.<ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref> ایشان در موردی، به گذشت چند روز برای اقدام بر خلاف استخاره، توصیه کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸.</ref> | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۳۹: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
سیدعباس رضوی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/649/ استخاره]»، دانشنامه امامخمینی | |||
* سیدعباس رضوی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/649/ استخاره]»، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۱، ص۶۴۹-۶۵۶. | |||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | |||
[[رده:مقالههای جلد اول دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:اندیشههای امامخمینی]] | |||
[[رده:سبک زندگی امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۷
استخاره، درخواست راهنمایی و بهترین امر از خداوند در هنگام تحیر در کار.
استخاره به دو معنا بهکار رفته: نخست، دعا و طلب خیر از خداوند و درخواست از او برای راهنمایی در وقت تحیر؛ دوم، درخواست راهنمایی از خدا با قرآن یا تسبیح.
در اهمیت استخاره به معنای اول، روایات بسیاری وجود دارد. امامخمینی این نوع استخاره را مستحب دانستهاست.
در مشروعیت استخاره به معنای دوم، میان فقها اختلاف است. امامخمینی آن را مشروع دانسته و به استناد قرآن و دلیل عقل آن را از راههای برونرفت از اضطرار، و حکمت استخاره را رفع سرگردانی در دوراهیهای زندگی میداند. و در عین حال، دیگران را به کثرت استخاره توصیه نمیکرد.
امامخمینی، مواردی را که خداوند درباره آن تکلیف و فرمانی دارد، و کارهای خیری که در آن حیرت وجود ندارد، جای استخاره نمیداند؛ همچنین کار روشنی را که عقل انسان به آن راه دارد، نیازمند استخاره ندانسته، و در امور جنگ، تدبیر و توکل به خدا را اصل میشمرد و به استخاره واگذار نمیکرد.
امامخمینی تنها استخاره با روشهای ماثور را جایز میداند و بهتر دانسته استخاره در مکان و زمانی مقدس و پس از حمد و ستایش و یا پس از نمازهای واجب انجام گیرد.
برای استخاره، روشهای بیان شده، ازجمله: قرآن: امامخمینی استخاره با قرآن را بیاشکال میداند.
رقاع و تسبیح: امامخمینی به دلیل تسامح در ادله سنن، این دو روش را جایز میداند.
قرعه: امامخمینی برای مشروعیت قرعه، به روایات، اجماع و سیره عقلا استناد کردهاست.
امامخمینی، عمل به استخاره را الزامآور نمیداند؛ با این حال، به طور کلی بهتر دانسته با استخاره مخالفت نشود و در موردی، به گذشت چند روز برای اقدام بر خلاف استخاره، توصیه کردهاست.
معنای لغوی و اصطلاحی
استخاره از ریشه «خیر» و به معنای دعا و درخواست خیر و بهترین راه است[۱]؛ اما در روایات و فقه، استخاره به دو معنا بهکار رفته است: نخست، دعا و طلب خیر از خداوند و درخواست از او برای راهنمایی در وقت تحیر[۲]؛ چنانکه امامخمینی همین معنا را معنای حقیقی استخاره و استخاره مطلق و متعارف پیش خواص دانسته است.[۳] دوم، درخواست راهنمایی از خدا با قرآن یا تسبیح و یا اشیای دیگر در کاری که انسان در انجام آن تردید دارد، استخاره گفته میشود.[۴] میان استخاره و تفال به قرآن تفاوت است. تفال، یعنی پیشبینی حوادث آینده و نوعی غیبگویی مانند شفایافتن بیمار یا مرگ او یا پیداشدن و یا نشدن گمشده است که موجب سوء ظن به خدا میشود؛ ولی استخاره درخواست راهنمایی از خدا در انجام و یا ترک کاری است.[۵]
پیشینه
از گذشته اقوام و ملل برای تعیین نیک و بد کارها، از ابزارهای گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانی، پرواز پرندگان و امثال آنها استفاده میکردهاند.[۶] قرآن کریم درباره استفاده یونس پیامبر(ع) و همسفران ایشان از قرعه برای تعیین کسی که باید کشتی را ترک کند، [۷] نیز درباره استفاده از قرعه برای کفالت حضرت مریم، مادر عیسی(ع) سخن گفته است[۸] که با استخاره ارتباط نزدیکی دارد. رفع تحیر با اَزلام (نوعی تیر) درباره تعیین برنده مسابقه یا شیوه تقسیم گوشت، آگاهی از اراده خدایان خود (بتها) نیز درباره نیک و بد کارها، ازدواج، سفر، تجارت، جنگ، صلح و شروع به کار، از روشهای رایج عرب جاهلی بوده است.[۹] آنان برای این منظور، از سه تیر با عبارتهای «افعل (انجام بده)، لاتفعل (رها کن) و غَفْل (میانتهی) استفاده میکردند، [۱۰] و عرب از این روش به استخاره تعبیر کرده است.[۱۱] پیش از اسلام، میان مکیان در نصب حجرالاسود در کعبه درگیری شد که بنا نهادند نخستین کسی که وارد مسجدالحرام میشود، آن را در جای خود نهد[۱۲]؛ که نوعی راهکار برای برونرفت از تحیر بود؛ نیز گفته شده هنگام بروز اختلاف در شیوه دفن پیامبر اکرم(ص) میان صحابه، به دنبال دو کس فرستادند که یکی به شیوه مکیان زمین را میشکافت و یکی به روش مدنیان لحد میساخت و با طلب خیر از خداوند بنا شد هر کدام زودتر برسند روش او را به کار بندند.[۱۳]
در روایات بر استخاره به معنای نخست، یعنی دعا و درخواست خیر از خداوند، تشویق و تاکید شده است[۱۴]؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) همانند تعلیم سورههای قرآن به یاران، به آنان استخاره یاد میداد[۱۵]؛ نیز آن حضرت، علی(ع) را هنگام فرستادن به یمن، به استفاده از استخاره در وقت مشکلبودن تصمیمگیری ترغیب کرد.[۱۶] در سیره مسلمانان شیوههای دیگری از استخاره به عنوان راه برونرفت از تحیر دیده میشود. در منابع تاریخی از استخاره خلیفه دوم[۱۷] و سوم[۱۸] سخن به میان آمده است. یاران ائمه(ع) نیز برای رفع تحیر، از نوعی قرعه استفاده میکردند که محدثان از آن به استخاره تعبیر کردهاند.[۱۹]
در منابع فقهی اولیه نیز از این استخاره سخن به میان آمده است[۲۰] و از سده هفتم نیز از رواج آن میان مردم[۲۱] و علمای شیعه[۲۲] سخن گفته شده است. فقها، [۲۳] ازجمله امامخمینی نیز در کشف اسرار در پاسخ به شبهه برخی معاصران درباره استخاره، [۲۴] تعلیقه بر عروه، در بحث آداب سفر و مستحبات آن [۲۵] و دیگر منابع در موارد مختلف، درباره اهمیت، مشروعیت، شرایط و آداب و شیوههای استخاره به هر دو معنا اظهار نظر کرده است. علمای شیعه و اهل سنت حدود پنجاه رساله مستقل درباره استخاره و آداب آن نوشتهاند که بخشی منتشر شده است.[۲۶]
جایگاه و مشروعیت
در اهمیت استخاره به معنای اول، روایات بسیاری در منابع اسلامی آمده است[۲۷]؛ چنانکه در روایتی از امامصادق(ع) آمده است هر کس در کاری بدون استخاره وارد گردد و گرفتار شود، ماجور نخواهد بود[۲۸]؛ نیز آن حضرت انجام کاری بدون طلب خیر از خدا را نشانه شقاوت شمرده است.[۲۹] امامخمینی نیز استخاره به این معنا را دارای ارزش شمرده، به استناد روایات[۳۰] و سیره ائمه(ع) جایگاه و اهمیت اینگونه از استخاره را آورده است؛ ازجمله از امامباقر(ع) نقل کرده است پدر ایشان علیبنحسین(ع) در وقت تصمیم به حج یا عمره، خرید و فروش و برخی کارهای دیگر، استخاره میکرد.[۳۱] در اینکه استخاره به معنای نخست از چنین جایگاهی برخوردار است و ائمه(ع) به آن توصیه کردهاند جای شبهه نیست و برخی به آن تصریح کردهاند.[۳۲]
در مشروعیت استخاره به معنای نخست، میان فقها بحثی نیست و همگی آن را پذیرفتهاند.[۳۳] امامخمینی نیز با اشاره به روایاتی که دراینباره آمده، [۳۴] این نوع استخاره را مستحب و آن را از مصادیق دعای مورد اهتمام قرآن[۳۵] دانسته است.[۳۶] ایشان خود به این روش از استخاره عمل میکرد؛ ازجمله گفته شده ایشان درباره ازدواج فرزندان پس از تحقیق لازم، دو رکعت نماز میخواند و از خدا طلب خیر کرده، کار را به او واگذار میکرد.[۳۷]
در مشروعیت استخاره به معنای دوم، یعنی واگذاشتن انتخاب به خداوند با رقعه یا قرآن، میان فقها اختلاف است.[۳۸] برخی فقهای شیعه[۳۹] و اهل سنت[۴۰] این نوع استخاره را جایز ندانسته، آن را مصداق قمار و ازلام جاهلیت و شرک به حساب آوردهاند. برخی معاصران نیز آن را مخالف قرآن و بیاثربودن استخاره در رفع مشکلات مسلمانان خواندهاند[۴۱]؛ ولی بیشتر فقهای شیعه، ازجمله علامه حلی، [۴۲] ابنطاووس، [۴۳] شهید اول[۴۴] و یوسف بحرانی[۴۵] و شماری از فقهای اهل سنت، [۴۶] آن را مشروع دانستهاند. برخی فقهای شیعه، مشروعیت آن را به اصحاب نسبت دادهاند[۴۷] و روایات وارده در آن را مستفیض، بلکه متواتر تلقی کردهاند.[۴۸]
برخی فقها برای مشروعیت قسم دوم به قرآن، ازجمله استفاده از قرعه درباره یونس پیامبر(ع)، [۴۹] سرپرستی حضرت مریم(ع)، [۵۰] نیز روایات[۵۱] و سیره پیامبر(ص)، [۵۲] استناد کردهاند. برخی معتقدند اطلاق روایاتی که بر مشروعیت نوع اول استخاره دلالت دارد و روایات دیگری که در اهمیت استخاره و آداب آن آمده، بر مشروعیت استخاره به معنای دوم نیز دلالت دارد.[۵۳] سیره متشرعه (بهویژه علما) از دلایل دیگر استناد فقها برای مشروعیت این نوع استخاره است.[۵۴] امامخمینی استخاره به این معنا را نیز مشروع میداند و به استناد قرآن، آن را از راههای برونرفت از اضطرار و مشمول آیه «اَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ»، [۵۵] خوانده است.[۵۶] ایشان به دلیل عقل نیز تمسک کرده است و در پاسخ شبههافکنیهای علیاکبر حکمیزاده در بیاثربودن استخاره در زندگی مسلمانان، با دلیل عقلی پاسخ گفته است که برونرفت از تحیر با وسیلهای، از امور موافق طبع انسان است[۵۷]؛ ولی ابزار برونرفت از سرگردانی میان مسلمانان و غیر آنان، متفاوت است. در سیره عملی امامخمینی نیز استخاره برای دیگران به معنای دوم دیده شده است.[۵۸] در عین حال، ایشان دیگران را نه تنها به کثرت استخاره به این معنا توصیه نمیکرد بلکه آنان را از افراط در استفاده از آن باز میداشت و گاه در پاسخ طلاب که درخواست استخاره میکردند، به مطایبه آنان را به توکل به خدا و درسخواندن و استفاده کمتر از استخاره توصیه میکرد.[۵۹]
از سوی دیگر، برخی علما برآناند اصل در استخاره، استخاره افراد برای خود است.[۶۰] محمدباقر مجلسی پس از تایید نظر ابنطاووس مبنی بر جواز استخاره برای دیگری با استفاده از عمومات استخاره، اولی و احوط دانسته هر کس برای خود استخاره کند، و افزوده است در صورت جواز یا محبوبیت استخاره برای دیگری، شایسته بود اصحاب، از ائمه(ع) تقاضای استخاره میکردند؛ بهعلاوه آن کس که مضطر است، اگر خودش استخاره کند، به اجابت نزدیکتر است[۶۱] ؛ اما برخی دیگر، ازجمله دلایل جواز استخاره برای دیگری را داخلدانستن استخاره در موضوع توسل به افراد مقرب برای تقرب به خدا شمردهاند[۶۲] و برخی این کار را در عمومات حسن انجام حاجت مؤمن داخل دانسته، جایز شمردهاند.[۶۳]
حکمت استخاره
استخاره در حقیقت مشورت با خدا[۶۴] و نفی استبداد به رای و توجه انسان در توسل به خدا در کارها[۶۵] است. اسلام نیز با توجه به نیاز انسان به رهاشدن از سرگردانی در کارهای خود، استخاره را بهترین راه رهایی از تحیر دانسته است. انسان در امور مهم، عقل خود را به کار میگیرد و در صورت بروننشدن از سرگردانی، با دیگران مشورت میکند و در صورت بقای آن حالت، با استخاره از خدا طلب راهیابی میکند.[۶۶] امامخمینی حکمت استخاره را رفع سرگردانی در دوراهیهای زندگی دانسته است. در هنگام سرگردانی همگان، متدین و غیر متدین بهناچار یک طرف را انتخاب میکنند؛ ولی مسلمانان چون نگاه توحیدی دارند، رفع سرگردانی را با طلب خیر از خداوند گره میزنند[۶۷]؛ علاوه بر این، شخص دیندار با استخاره به خدا پناه میبرد و خداوند نیز راه امیدی به روی او باز میکند و یا دل او را به یک سو متوجه ساخته، دستش را به یک طرف تسبیح میبرد (هنگام استخاره با تسبیح) یا با قرآن، دلش را گرم میکند.[۶۸] ایشان، از جوانی بیمار، مثل آورده که پزشکان درباره ضرورت انجام عمل وی اختلاف دارند و عقل بشر نیز راه به جایی نمیبرد. در این مورد، چه اشکال دارد برای دلگرمی به خدا و امید به وی استخاره کند.[۶۹] افزون بر این، در روایات استخاره وعده داده نشده که همه مردم از این راه به مقصود برسند؛ زیرا «خیر» اعم از خیر دنیا و آخرت است؛ بلکه آنچه وعده داده شده این است که خداوند به طالبان خیر در صورت مصلحت در این جهان، وگرنه در آن دنیا خیر میدهد.[۷۰]
قلمرو استخاره
قلمرو استخاره به معنای اول بسیار گسترده است. در هرکار مشروعی به استخاره و طلب خیر از خداوند سفارش شده است.[۷۱] فقها دایره استخاره به معنای دوم را در موارد تحیر و سرگردانی دانستهاند[۷۲] و در جاهایی که برای آن حکمی روشن مانند واجبات، ازجمله وجوب نماز و زکات وجود دارد، استخاره را جایز نمیدانند[۷۳]؛ نیز انجام کارهای حرام مانند معاملات حرام یا سقط جنین را جای استخاره نمیدانند.[۷۴] برخی افزون بر مباحات، استخاره در مستحبات را نیز جایز میدانند.[۷۵] برخی دیگر استخاره در مستحبات و مکروهات و مواردی که در آن مرجح الزامی مانند، اضطرار و اکراه وجود داشته باشد، جایز نمیدانند.[۷۶] امامخمینی نیز مواردی را که خداوند درباره آن تکلیف و فرمانی دارد[۷۷] نیز کارهای خیری که در آن حیرت وجود ندارد، [۷۸] جای استخاره نمیداند؛ چنانکه در روایتی، استخاره برای ترک حج را جایز نشمرده است.[۷۹] امامخمینی مراد از روایت را استخاره برای اصل حج و یا حج واجب معنا کرده است[۸۰] و افزوده است تجاوز به مظلومان و جنگ بیدلیل را نمیتوان با استخاره تجویز کرد.[۸۱] همچنین ایشان کار روشنی را که عقل انسان یا دانای دیگر به آن راه دارد، نیازمند استخاره ندانسته، درباره بیمار نیازمند به معالجه و وجود تنها یک پزشک معالج، متعین دانسته است بیمار نزد او برود و استخاره لازم نیست.[۸۲] ایشان استخاره در سفرهای مهم مورد تحیر، و یا تحیّر در طریق سفر را از موارد استخاره دانسته است.[۸۳]
یکی از علما در اسفند ۱۳۶۷، برای تغییر رشته تحصیلی فرزندش از پزشکی به تحصیل در حوزه علمیه قم، از امامخمینی تقاضای استخاره کرد. ایشان در پاسخ به وی توصیه کرد فرزندش را برای انتخاب رشته تحصیلی دلخواه خود آزاد بگذارد و پدر و مادرش برای موفقیت فرزندشان در آن رشته دعا کنند.[۸۴] ایشان بهویژه در امور جنگ، تدبیر و توکل به خدا را اصل میشمرد و به استخاره واگذار نمیکرد؛ ازجمله درباره انجام عملیات فتحالمبین میان فرماندهان تردید به وجود آمده بود. محسن رضایی از امامخمینی برای انجام یا ترک عملیات درخواست استخاره کرد که ایشان آن را جای استخاره ندانست و توصیه کرد در آغاز درباره انجام عملیات فکر و بررسی کنند و در صورت بهبنبسترسیدن از خداوند طلب خیر کنند.[۸۵]
روشهای استخاره
برخی فقها ازجمله ملااحمد نراقی، استخاره را از امور توقیفیه دانسته، معتقدند وسیلهای که باید با آن استخاره انجام گیرد، باید مستند به شریعت باشد و عبور از ابزارهای منصوص در روایات را قیاس دانستهاند[۸۶]؛ ولی از سخنان برخی فقها[۸۷] در ابزارهای مورد استفاده برای استخاره، توسعه به دست میآید. امامخمینی نیز تنها استخاره با ابزارهای نقل شده از ائمه(ع) و ماثور را جایز میداند[۸۸]؛ هرچند ایشان دعا و طلب خیر از خدواند را اصلیترین و بهترین شیوه استخاره میداند.[۸۹] ظاهر بسیاری از روایاتی که درباره استخاره آمده[۹۰] و دستورالعملهایی که برای انجام استخاره در بهترین زمانها و بهترین مکانها و نیز غسل و نماز برای استخاره آمده است، به همین شیوه نخست اشاره دارند. برای استخاره، روشهای دیگری نیز بیان شده است؛ ازجمله:
- قرآن: در روایتی آمده است که شخص برای استخاره، قرآن را بگشاید و به نخستین موضوعی که در آن میبیند، عمل کند.[۹۱] در شیوهای دیگر که طبرسی بدون ذکر مستند ذکر کرده، آمده است شخص پس از انجام نماز جعفر [طیار] و دعا، مصحف را بگشاید و هفت برگ را شمرده، پاسخ خود را در برگ هفتم و سطر یازدهم بجوید و در برخی منابع دیگر، به جای سطر یازدهم سطر هفتم آمده است.[۹۲] استخاره با قرآن، شیوههای دیگری نیز دارد.[۹۳] چنین روشهایی نزد برخی اهل سنت نیز رایج بوده است.[۹۴] امامخمینی استخاره با قرآن را در مسائل مهم زندگی مانند ازدواج و تصمیمگیریهای مهم بیاشکال میداند.[۹۵] خود ایشان با قرآن استخاره میکرد[۹۶] و پیش از استخاره آیه، «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّة فی ظُلُماتِ الاَرْضِ وَ لا رَطْب وَ لا یابِس اِلاّ فی کِتاب مُبین»[۹۷] را میخواند.[۹۸] با این حال، در روایت مرسلی، استخاره مرادف تفال دانسته شده است[۹۹] و در روایتی نیز از تفال به قرآن نهی شده است.[۱۰۰] در جمع میان اینگونه روایات، بایسته است به تفاوت استخاره با قرآن و تفال با آن توجه شود. در عین حال، در صورت مساویدانستن معنای تفال با استخاره[۱۰۱] گفته شده چه بسا مراد از نهی، مربوط به کسانی باشد که با مفاهیم قرآن آشنایی ندارند.[۱۰۲]
- رقاع: رقاع جمع «رقعه» به معنای تکههای کاغذ یا پوست و مانند آن است.[۱۰۳] در این شیوه، بر ورقههایی کلمه «لا» و بر ورقههایی «نعم» نوشته میشود و از میان آنها یکی برداشته میشود.[۱۰۴] در برخی روایات دو ورقه آمده است[۱۰۵] و در برخی شش ورقه که بر سه تای آن کلمه «انجام بده» و بر سه تای آن «انجام نده» نوشته میشود و یکی یکی برداشته میشود. اگر سه تای نخست «انجام بده» بود، انجام میدهد و اگر چنین نبود، به اکثر، از پنج تای نخست عمل میکند.[۱۰۶] برخی فقها ازجمله ابنادریس، استخاره با رقاع را نقد کرده، آن را برگرفته از اخبار غیر معتبر دانستهاند[۱۰۷]؛ ولی برخی دیگر عمل به روایت استخاره ذات الرقاع را به مشهور متشرعه نسبت دادهاند[۱۰۸]؛ بلکه برخی، بر مشروعیت آن ادعای اجماع کردهاند.[۱۰۹] امامخمینی به دلیل تسامح در ادله سنن، این نوع استخاره را نیز جایز میداند.[۱۱۰]
- تسبیح: این گونه استخاره گونههای مختلفی دارد؛ ازجمله به اندازه یک قبضه از تسبیح را جدا کرده، دانهها را به صورت زوج با این نیت که در صورتی که بازمانده یک باشد، کار مورد نظر را خوب دانسته و در صورت زوجآمدن آن را ترک یا بالعکس بشمرد.[۱۱۱] بر پایه آنچه شهید اول یادآور شده، استخاره به عدد در سدههای نخستین اسلامی و پیش از رضیالدین آوی در سده هفتم رواج نداشته است[۱۱۲] و ابنطاووس بر اساس روایتی از امامصادق(ع) آن را به ائمه(ع) مستند کرده است.[۱۱۳] برخی فقها[۱۱۴] ازجمله امامخمینی، [۱۱۵] به دلیل تسامح در ادله سنن، استخاره با تسبیح را نیز جایز میدانند.
- قرعه: قرعه نیز یکی از شیوههای استخاره است و در روایات، برای وقت تحیر و امور مشتبه مجاز شمرده شده است.[۱۱۶] ابنطاووس، قرعه را زیرمجموعه استخاره عنوان کرده است. [۱۱۷] امامخمینی برای مشروعیت قرعه، افزون بر روایات موثق، اجماع شیعه را بر تمسک به قرعه در امور مشتبه و مجهول، از قول شیخ طوسی و علامه حلی نقل[۱۱۸] و به سیره عقلا در رجوع در امور مشتبه به قرعه، استناد کرده است.[۱۱۹] ایشان قرعه را (همانند قاعده ید) اماره و کاشف بر واقع نمیداند بلکه به بنای عقلا برای حجیت قرعه استناد کرده، اصابت به واقع را امری اتفاقی و قرعه را راه حلی برای رفع نزاع و تزاحم حقوق میداند.[۱۲۰] ایشان به استناد روایات، موارد گوناگونی را جزو قلمرو قرعه دانسته است.[۱۲۱] (ببینید: قواعد فقهی) شیوههای دیگری نیز برای استخاره در منابع فقهی ذکر شده است.[۱۲۲]
شرایط و آداب
عالمان دینی، [۱۲۳] ازجمله امامخمینی[۱۲۴]؛ با استناد به روایات، مورد استخاره را سرگردانی و آن هم پس از تفکر و تعقل و بهنتیجهنرسیدن مشورت با خردمندان دانستهاند. برای نمونه طلاب نجف از امامخمینی برای تدریس، استخاره خواستند که ایشان این موضوع را جای استخاره نشمرد و پاسخ داد شخص برای تدریس باید حال خود و آمادگیاش را ملاحظه کند.[۱۲۵]
در روایات بر انجام استخاره در مکانهای مقدس چون مشاهد مشرفه، [۱۲۶] ازجمله حرم امامحسین(ع)، [۱۲۷] پس از نماز ویژه[۱۲۸] توصیه شده است. ظاهر این روایات، نشانگر استخاره از نوع اول است. برخی فقها، [۱۲۹] ازجمله امامخمینی[۱۳۰] پس از تبیین جایگاه استخاره از نوع اول، بهتر دانستهاند استخاره در مکان و زمانی مقدس مانند بالاسر مرقد امامحسین(ع) یا مسجد النبی(ص) در مدینه یا هر مکان مقدسی که به اجابت نزدیکتر باشد، مانند حرمهای ائمه(ع) انجام گیرد.[۱۳۱] در روایات، به خواندن آیاتی از قرآن و دعا پیش از استخاره سفارش شده است.[۱۳۲] فقها نیز توصیه کردهاند پیش از استخاره دعا و پس از آن اقدام کنند.[۱۳۳] امامخمینی نیز بهتر دانسته استخاره پس از حمد و ستایش و ثنا و صلوات و توسل و دیگر ادعیه یا پس از نمازهای واجب انجام گیرد.[۱۳۴]
بنا به روایات، غسل استخاره از آداب و مقدمات استخاره است.[۱۳۵] برخی فقها نیز غسل را یکی از مقدمات و مستحبات استخاره میدانند.[۱۳۶] در روایات پرشمار بر انجام نماز پیش از استخاره تاکید شده است.[۱۳۷] فقهای امامیه، [۱۳۸] ازجمله امامخمینی[۱۳۹] نیز نماز استخاره را مشروع و مستحب میدانند. روایاتی نیز درباره چگونگی خواندن آن آمده است.[۱۴۰] ظاهر روایات مبتنی بر غسل و نماز پیش از استخاره نیز بیانگر آن است که دو حکم مربوط به استخاره، از نوع اول است.
برخی فقها، عمل وفق استخاره را مستحب و مخالفت با آن را مکروه شمردهاند[۱۴۱]؛ اما با تغییر شرایط و یا تغییر نیت از جهت شروط و قیود، تکرار استخاره را جایز دانستهاند.[۱۴۲] به نظر امامخمینی، پس از برطرفشدن حیرت با استخاره، تکرار جز در صورت تغییر موضوع، مفهومی ندارد[۱۴۳]؛ همچنین ایشان عمل به استخاره را الزامآور نمیداند[۱۴۴]؛ چنانکه ایشان درباره بدآمدن استخاره درباره ازدواج دختر و پسر همفکر و کفو و متمایل به ازدواج، ازدواج آن دو را بیمانع دانسته، استخاره را الزامآور نشمرده است[۱۴۵]؛ با این حال، به طور کلی بهتر دانسته با استخاره مخالفت نشود.[۱۴۶] ایشان در موردی، به گذشت چند روز برای اقدام بر خلاف استخاره، توصیه کرده است.[۱۴۷]
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم، ۲/۲۳۲؛ راغب، ۳۰۱؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۹۱.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸-۶۰۰؛ مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۸؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۹؛ مشکینی، ۶۵؛ منتظری، ۲/۹۷.
- ↑ فیض کاشانی، ۹/۱۴۱۷-۱۴۱۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۷؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، ۳/۷۳-۷۴.
- ↑ صافات، ۱۴۱.
- ↑ آل عمران، ۴۴؛ مقاتل، تفسیر، ۱/۲۷۶.
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۲/۴۳۵.
- ↑ زحیلی، تفسیر الوسیط، ۱/۱۱۵.
- ↑ ابنحبیب، المحبر، ۱۹۶.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ۴۰۱.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۲۲۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۲۸.
- ↑ طوسی، الامالی، ۱۳۶.
- ↑ ابنقتیبه، الامامة و السیاسه، ۲/۹۴.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۲/۶۰۰.
- ↑ طبرسی، مکارم الاخلاق، ۲۵۵-۲۵۶.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۱۹.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۱۵.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷-۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۸۹-۹۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه بر عروه، ۶۹۰-۶۹۱.
- ↑ احمدی جلفایی، مفتاح الفرج، ۸۴-۹۲؛ خفاف، مقدمه کتاب فتح الابواب، ۸۴-۹۲؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۳-۵۷۲؛ آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۸-۲۰.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۳۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ حمیری، قرب الاسناد، ۵۹؛ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۷؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ فرقان، ۷۷.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ طباطبایی، فاطمه، یک ساغر از هزار، ۵۱۸.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۱-۲۶۶.
- ↑ اردبیلی، زبدة البیان، ۶۲۶.
- ↑ حمادی، کشف الستارة، ۵۴۰-۵۴۴.
- ↑ ← امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۶۲.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۸۱-۱۸۴.
- ↑ شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۰۵.
- ↑ ← نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.
- ↑ فاضل مقداد، کنز العرفان، ۲/۲۸.
- ↑ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۱۹۵.
- ↑ صافات، ۱۴۱.
- ↑ آل عمران، ۴۴.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۰۱.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۱.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۳-۱۶۰.
- ↑ کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۳/۴۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۴.
- ↑ نمل، ۶۲.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۱-۹۲؛ تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸؛ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۴-۲۲۵.
- ↑ علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۸-۸۹.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸5.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۳.
- ↑ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۲۳.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۵۵۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸۷.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، بررسیهای اسلامی، ۲/۲۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۰-۲۱۱.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۱.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۳.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۳.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ سبزواری، مهذّب الاحکام، ۹/۹۷؛ سیستانی، استفتائات، ۳۳.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۵.
- ↑ تربتی، استخاره و حدود و شرایط آن، ۶۵.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۷-۱۶۸؛ بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۱.
- ↑ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۱.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۲۷۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۶.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۴-۹۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۰۹.
- ↑ رضایی، مصاحبه ۴/۱۳۸-۱۳۹؛ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۵۱۲.
- ↑ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۳۰.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۲/۲۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰-۴۷۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹-۸۰.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۳۱۰؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۶/۲۳۳ و ۸/۷۸.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۸.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۶-۲۵۸.
- ↑ ← خانی، شیوههای، ۲۳۲-۲۳۳.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۲/۲۹.
- ↑ علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۹.
- ↑ انعام، ۵۹.
- ↑ سجادی، خاطرات، ۲/۹۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۴۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۶/۲۳۳.
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۷۶.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۵۵۶.
- ↑ ابندرید، جمهرة اللغه، ۲/۷۶۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۳۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۱۳.
- ↑ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۸.
- ↑ ← نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۵۰.
- ↑ شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۶۹.
- ↑ شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۶۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۱.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۳۲۳؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۱۱/۲۷۷.
- ↑ تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۲۶/۲۹۰.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۱-۲۷۴.
- ↑ امامخمینی، الاستصحاب، ۳۸۴-۳۸۵.
- ↑ امامخمینی، الاستصحاب، ۳۸۴-۳۸۶.
- ↑ امامخمینی، الاستصحاب، ۴۰۰-۴۰۴.
- ↑ امامخمینی، الاستصحاب، ۳۸۸-۳۹۰.
- ↑ ← نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۳-۲۶۴؛ مشکینی، ۶۵.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمد حسین، ۲/۲۵۳؛ سیستانی، استفتائات، ۳۳؛ بهجت، استفتائات، ۴/۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ قدیری، خاطرات، ۱۱۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۳.
- ↑ حمیری، قرب الاسناد، ۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.
- ↑ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۶/۲۶۳.
- ↑ مفید، المقنعه، ۵۱۴؛ ابنبراج، ۲/۱۸۱-۱۸۲.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰-۶۹۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۷۹.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۱۰۴؛ شهید اول، الدروس، ۱/۸۷؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۵۶۲-۵۶۳.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۱۶؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۲۸۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۱۸۰.
- ↑ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۲۹-۵۳۰.
- ↑ بهجت، استفتائات، ۴/۸.
- ↑ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۲/۲۹.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۱/۸۰.
- ↑ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸.
منابع
- قرآن کریم.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، جواهر الکلام، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنادریس حلی، محمدبنمنصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- ابنبراج، قاضیعبدالعزیز، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- ابنحبیبهاشمی، محمد، المحبر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بیتا.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابندرید، محمدبنحسن، جمهرة اللغه، بیروت، دارالعلم للملامین، چاپ اول، ۱۹۸۸م.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، فتح الابواب بین ذوی الالباب و بین رب الارباب، تحقیق حامد الخفاف، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنقتیبه دینوری، عبداللهبنمسلم، الامامة و السیاسه، تحقیق طه محمد الزینی، قاهره، حلبی، بیتا.
- احمدی جلفایی، حمید، مفتاح الفرج، چاپشده در میراث شیعه، دفتر بیستم، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۸ش.
- اردبیلی، احمدبنمحمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، مرتضوی، چاپ اول، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، ج۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، ج۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله امامخمینی، توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- بلاغی، سیدصدرالدین، قصص قرآن، تهران امیرکبیر، چاپ هجدهم، ۱۳۸۱ش.
- بهجت، محمدتقی، استفتائات، قم، دفتر آیتالله بهجت، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
- تربتی، حسین، استخاره و حدود و شرایط آن، مجله مبلغان، شماره ۱۸۸، ۱۳۹۴ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، چاپ اول٬ بیتا.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- حمادی، عبداللهبنمحمد، کشف الستارة عن صلاة الاستخاره، مجله الحکمه، شماره ۲۲، ۱۴۲۲ق.
- حمیری، عبداللهبنجعفر، قرب الاسناد، قم، مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- خانی، حامد، شیوههای مختلف استخاره در فرهنگ اسلامی، مجله حدیث پژوهی، شماره ۱۳، ۱۳۹۴ش.
- خفاف، حامد، مقدمه کتاب فتح الابواب، تالیف ابنطاووس، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، قیصر و مسیح، ترجمه حمید عنایت و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رحیمیان، محمدحسن، در سایه آفتاب، تهران، حضور، چاپ هفتم، ۱۳۷۸ش.
- رضایی، محسن، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تالیف امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- زحیلی، وهبةبنمصطفی، تفسیر الوسیط، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذّب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- سجادی، سیدمحمد، خاطرات، چاپشده در خاطرات سالهای نجف، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- سیستانی، سیدعلی، استفتائات، بینا، بیتا.
- شهید اول، محمدبنمکی، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
- شهید اول، محمدبنمکی، ذکری الشیعة فی احکام الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- صدر، سیدمحمد، ماوراء الفقه، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، نقش نیروهای بیگانه در پاگیری و گسترش تئوری توطئه در ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، بررسیهای اسلامی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- طباطبایی، فاطمه، یک ساغر از هزار، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- طبرسی، حسنبنفضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- طوسی، محمدبنحسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طوسی، محمدبنحسن، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- علمالهدی، سیدجواد، خاطرات، چاپشده در صحیفه دل، به کوشش حمید بصیرتمنش و احمد میریان، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اوّل، ۱۳۷۹ش.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی و محمدباقر شریفزاده، تهران، مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- محمدحسن قدیری، خاطرات، چاپشده در صحیفه دل، به کوشش حمید بصیرتمنش و احمد میریان، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اوّل، ۱۳۷۹ش.
- کاشفالغطاء، جعفربنخضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- لاری، سیدعبدالحسین، تشریع الخیرة و التکلان، چاپشده در مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت آیهالله سیدعبدالحسین لاری، تشریع الخیرة و التکلان، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مفید، محمدبنمحمد، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، المقنعه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مقاتلبنسلیمان، ابوالحسن، تفسیر مقاتلبنسلیمان، تحقیق عبدالله محمود شحاته، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه، قم، مدرسه امامعلیبنابیطالب(ع)، چاپ سوّم، ۱۴۱۱ق.
- منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، قم، سایه، ۱۳۸۳ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نراقی، ملااحمد، رسالهای در استخاره، مجله میراث شهاب، شماره ۳۱، ۱۳۸۲ش.
- نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسرهاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ جامع فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، تحقیق احمد محسنی سبزواری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
پیوند به بیرون
- سیدعباس رضوی، مقاله «استخاره»، دانشنامه امامخمینی، ج۱، ص۶۴۹-۶۵۶.