|
|
(۱۷۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| '''دین'''، مجموعه باورهای قلبی، احکام عملی و اوصاف نفسانی از جانب خداوند برای سعادت و هدایت انسان. | | '''روز جمهوری اسلامی'''، روز اعلام رسمی [[جمهوری اسلامی|نظام جمهوری اسلامی ایران]] در پی همهپرسی، دوازدهم فروردین ۱۳۵۸. |
| == مفهومشناسی == | | ==مفهومشناسی== |
| دین به معنای جزا،<ref> (فراهیدی، ۸/۷۲؛ جوهری، ۵/۲۱۱۸)،</ref> حساب (ابنمنظور، ۱۳/۱۶۹) و اطاعت و انقیاد (ابنفارس، ۲/۳۱۹) است و به صورت استعاره در معنای شریعت به کار میرود.<ref> (راغب، ۳۲۳).</ref> دین به معنای کلی به مجموعه اعتقادات و اعمالی گفته میشود که افراد از آن پیروی میکنند.<ref> (قاضیسعید، ۳/۵۵۵).</ref> نیز دین در ادیان ابراهیمی به سنت و طریق الهی و مطلق شرایعی گفته میشود که خداوند به واسطه پیامبران(ع) برای بشر فرستادهاست<ref> (ابنمیثم بحرانی، ۳/۲۰۳ ـ ۲۰۵؛ طباطبایی، ۵/۳۵۰)</ref> و بندگان با پیروی از آن به عبودیت و به انجام آن قیام میکنند.<ref> (طوسی، التبیان، ۳/۴۳۴)</ref> برخی دین را در معنایی عامتر، مجموعهای از باورها، اعمال، شعائر و آموزهها میدانند که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کردهاند؛<ref> (هیک، ۲۳)</ref> چنانکه دین به معنای خاص در ادبیات رایج مسلمانان در دین اسلام به کار میرود.<ref> (سید مرتضی، الذخیره، ۵۴۴؛ آمدی، ۵/۱۴)</ref> {{ببینید|اسلام}} دین در نگاه امامخمینی، قانون بزرگ خداوند است که برای هدایت و تعالی انسان و نظم در حیات دنیوی و اداره نظام اجتماعی و حکومتی آمدهاست.<ref> (کشف اسرار، ۲۹۱)</ref> ایشان دینشناس را کسی میداند که از جهاتِ متعدد دین از عقاید، قوانین و نظامهای اجتماعی و سیاسی آگاه باشد.<ref> (ولایت فقیه، ۷۸)</ref>
| | جمهوری در فرهنگ سیاسی به حکومتی گفته میشود که زمامدار آن با رأی مستقیم یا غیر مستقیم [[مردم]] انتخاب شود و توارث در آن دخالتی نداشته باشد و مدت زمامداری نیز محدود باشد.<ref>علیبابایی، فرهنگ سیاسی آرش، ۲۱۲.</ref> [[امامخمینی]] نیز واژه «جمهوری» را به همین معنا به کار بردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۷۹.</ref> جمهوریت به پذیرش حق مردم در انتخاب نوع نظام سیاسی اشاره دارد و قالب حکومت مورد نظر امامخمینی را تشکیل میدهد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴.</ref> و جمهوری اسلامی مقید به آرای عمومی و حضور و نظارت دایمی مردم بر عملکرد کارگزاران نظام است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴ و ۸/۵ ـ ۶.</ref> اسلامیت و تقید نظام به احکام اسلامی رکن دیگر دولت مورد نظر امامخمینی است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۷۹.</ref> این قید، نظام سیاسی ایران را از دموکراسی غربی متمایز میسازد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۵۳.</ref> امامخمینی اصطلاح جمهوری اسلامی را نخست در بیستم مهر ۱۳۵۷ در فرانسه، در وصف نظام دینی ـ سیاسی مطلوب خود به کار برد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴.</ref> {{ببینید|جمهوری اسلامی}} |
|
| |
|
| الفاظ مرتبط با دین، شریعت، ملت و مذهب است. واژه دین به این جهت به کار میرود که جزا بر آن مترتب میشود؛<ref> (ابوالفتوح حسینی، ۷۱)</ref> اما شریعت به راهی گفته میشود که انسان را به زلال حیات ابدی و سعادت اخروی میرساند (همان). ملت در اصل به معنای دین و شریعت است<ref> (جوهری، ۵/۱۸۲۱؛ ابناثیر، ۴/۳۶۰)</ref> و هنگامی که به همراه دین بیاید، به مجموعه ادیان توحیدی گفته میشود؛ از این جهت به پیروان ادیان توحیدی ملیین گفته میشود.<ref> (توفیقی، ۱۴)</ref> مذهب گاه به معنای دین<ref> (فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۳۰۲؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۱۶۳)</ref> و گاه درباره دستهها و شاخههای یک دین به کار میرود؛<ref> (مرعشی، ۷/۴۰۸؛ طباطبایی، ۷/۱۳۷)</ref> چنانکه در معنایی خاصتر چیزی است که شخص به اجتهاد خود از دین، به آن رسیدهاست.<ref> (جرجانی، ۴۷؛ مغنیه، ۳۵)</ref>
| | مردم ایران پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸، طی یک همهپرسی با رأی ۲/۹۸ درصد به تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند.<ref>سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۸۴.</ref> در پی اعلام نتیجه در دوازدهم فروردین، امامخمینی این روز را عید ملی و مذهبی خواند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳ ـ ۴۵۴.</ref> و [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]] در ۸/۴/۱۳۵۹ آن را روز جمهوری اسلامی نام نهاد و تعطیل رسمی اعلام شد.<ref>روزنامه رسمی، ۱۴/۵/۱۳۵۹ش.</ref> |
|
| |
|
| == پیشینه ==
| | امامخمینی از سالها پیش در اندیشه برپایی [[حکومت اسلامی|نظام اسلامی]] بود و برای رسیدن به این هدف مرحله به مرحله پیش رفت. ایشان [[ولایت فقیه|نظریه ولایت فقیه]] را نخست در [[کشف اسرار (کتاب)|کتاب کشف اسرار]] در سال ۱۳۲۳ مطرح کرد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۶ ـ ۱۸۹.</ref> سپس در [[الاجتهاد و التقلید (کتاب)|کتاب الاجتهاد و التقلید]] به استدلال بر شئون فقیه ازجمله ولایت پرداخت<ref>← امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۵ ـ ۱۱۹.</ref> و پس از آن در سال ۱۳۴۸ آن را بهتفصیل در درس خارج بیع در [[نجف اشرف]] بررسی کرد<ref>عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ۴۸۳.</ref> که به صورت مستقل با عنوان حکومت اسلامی به فارسی منتشر شد؛ {{ببینید|ولایت فقیه(۲)}} چنانکه به قلم خود ایشان در کتاب البیع نیز منتشر شدهاست.<ref>امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۶۹.</ref> بر مبنای این نظریه فقهای باتقوا و آشنا به زمان به نیابت از [[ائمه معصوم(ع)]] در عصر غیبت اداره امور سیاسی و اجتماعی مردم را بر عهده دارند.<ref>امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۶۲۲.</ref>{{ببینید|ولایت فقیه(۱)}} امامخمینی از نخستین کسانی بود که هدف از مبارزه را سرنگونی [[سلطنت پهلوی]] و رژیم شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی مبنی بر ضوابط [[اسلام]] و آرای ملت اعلام کرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۴۹.</ref> و طرح تشکیل نظام اسلامی را در اندیشهها زنده کرد.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۷۱۵.</ref> شعار جمهوری اسلامی از خواستههای اصلی مردم در [[تظاهرات]] و راهپیماییها بود.<ref>حکیمی، تفسیرآفتاب نگرشی به رسالت اسلام و حماسه انسان در رهبری امامخمینی(ره)، ۴۵۴.</ref> |
| دین امری فطری است و ریشه در نهاد آدمی دارد.<ref> (سید مرتضی، أمالی، ۲/۸۳؛ طباطبایی، ۱/۳۸۹)</ref> همه ادیان به هر بیانی که باشد در این امر اتفاق نظر دارند که انسان در ذات خود مستقل نیست و زندگی او به صورت اساسی به موجودی که علت ایجاد عالم و آفریننده آن است یا قوای موجود در طبیعت، وابسته است.<ref> (ناس، ۳)</ref> از این جهت در طول تاریخ در تمامی فرهنگها و اقوام مختلف شکلی از دین وجود داشتهاست.<ref> (دورانت، ۱/۸۴ ـ ۸۶)</ref> دین در تاریخ بشر دارای اهمیت زیادی است و در همه سرزمینها تأثیر چشمگیری بر جوامع انسانی و رفتار و زندگی آنان داشتهاست و همواره در زندگی بشر یکی از عوامل تعیینکننده و نقشآفرین در تحولات فرهنگی و تکامل جامعه بودهاست که همه ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار دادهاست.<ref> (هینلز، ۱/۴۵ ـ ۴۶)</ref>
| | ==تأکید امامخمینی بر همهپرسی== |
| | [[امامخمینی]] در روز [[بازگشت امامخمینی به ایران|بازگشت به ایران]] در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ در [[بهشت زهرا(س)]] در جمع گسترده [[مردم]] که از سراسر کشور گرد آمده بودند، از نامشروعبودن [[رژیم سلطنتی]] سخن گفت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۳.</ref> و در چهاردهم بهمن درباره توطئه ملینماها در نگهداری نظام شاهنشاهی هشدار داد و از برپایی نظام ملی ـ اسلامی متکی به آرای مردم خبر داد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۵۱.</ref> ایشان در پانزدهم بهمن با استفاده از حق شرعی و قانونی خود، [[مهدی بازرگان]] را مأمور کرد [[دولت موقت]] تشکیل دهد. مأموریت این دولت ازجمله برگزاری همهپرسی و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به [[جمهوری اسلامی]] بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۵۴.</ref> اعضای دولت موقت به دلیل مقبولیت امامخمینی و دشواریهای برگزاری همهپرسی خواستار اعلان جمهوری اسلامی بدون مراجعه به آرای عمومی بودند؛ اما ایشان در برابر آنان ایستاد<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۲.</ref> و بر برگزاری انتخابات عمومی پای فشرد و افزود در صورت برگزارنشدن همهپرسی، در آینده خواهند گفت [[روحانیت|روحانیون]] با سوء استفاده از احساسات عمومی، نظام سیاسی دلخواه خود را بر مردم تحمیل کردند؛ بنابراین باید تعداد موافق و مخالف روشن شود.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۲.</ref> |
|
| |
|
| از دیدگاه ادیان الهی، یکتاپرستی، نخستین دین و حضرت آدم(ع) نخستین پیامبر روی زمین بوده<ref> (بغدادی، ۱۲۹)</ref> و شرک و بتپرستی پس از آن به وجود آمد؛ چنانکه گروهی از افراد جاهل به منظور به دست آوردن حاجتهای خود و دفع حوادث ناگوار در برابر اسباب این حوادث خضوع کردند و آنها را معبود خود گرفتند.<ref> (طباطبایی، ۷/۳۰ ـ ۳۱)</ref> ازجمله، آنان برای تقرب به خداوند بزرگ، ارواح مجردی را واسطه میان خود و خداوند میدانستند که به یکی از ستارگان تعلق داشت و بتهایی را به شکل هیاکل ستارگان میساختند و آنها را میپرستیدند.<ref> (ناس، ۱۹ ـ ۲۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۴ ـ ۱۵)</ref> بزرگترین ادیان در طول تاریخ، ادیان توحیدی و ابراهیمیاند که ریشه آنها در منطقه خاورمیانه بودهاست، مانند یهود، مسیحیت و اسلام. ازجمله بزرگترین ادیان غیر توحیدی، هندو، بودیسم و شینتو هستند.<ref> (توفیقی، ۱۶)</ref> | | امامخمینی در نهم اسفند ۱۳۵۷ ضمن پیام چهاردهمادهای درباره همهپرسی آینده وعده داد خیلی زود درباره شکل حکومت، همهپرسی برگزار خواهد شد و تصریح کرد آنچه مردم با فریاد از آن پشتیبانی کرده «جمهوری اسلامی» است؛ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. ایشان از مردم خواست به جمهوری اسلامی رأی دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵.</ref> ایشان تأکید کرد مخالفان جمهوری اسلامی نیز آزادند اظهار نظر کنند و علمای شهرها و روستاها مکلفاند از آزادی مخالفان حمایت کنند و مراقب باشند هر کس رأی خود را در صندوق بیندازد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵ ـ ۲۶۶.</ref> دولت موقت نیز در هفدهم اسفند روز دهم فروردین ۱۳۵۸ را برای همهپرسیِ شیوه نظام سیاسی کشور تعیین کرد. امامخمینی اصرار داشت همهپرسی هرچه زودتر برگزار شود و در پاسخ به دشواریهای این کار، دستاندرکاران همهپرسی را به همراهی مردم و مهمنبودن تحریکات ضد انقلاب امیدوار ساخت.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۵.</ref> |
|
| |
|
| در اسلام اصل ادیان الهی تأیید شدهاست و قرآن کریم در مواضعی با بیان عقاید این ادیان و شرایع چون شریعت نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) به بررسی و تطبیق میان عقاید مختلف پرداختهاست؛<ref> (بقره، ۱۳۲؛ آل عمران، ۶۷؛ احزاب، ۷)</ref> البته قرآن کریم از شریعتهای مختلف الهی یاد میکند و از آنها به عنوان ادیان نام نمیبرد و این فرهنگ خاص قرآن است که اصول دعوت همه انبیای الهی را یکی میداند و آن دین، واحد است و تنها دعوت انبیا(ع) در مسائل فرعی و بر اساس اقتضای زمان و محیط با یکدیگر تفاوت داشتهاست.<ref> (مطهری، ۲/۱۷۸)</ref> در روایات نیز آموزههای متعددی از ادیان دیگر، مانند عقاید و برخی توصیههای اخلاقی انبیای الهی بیان شدهاست.<ref> (قمی، ۱/۲۴۳؛ کلینی، ۲/۱۷)</ref>
| | احزاب سیاسی و جرائد از فضای باز سیاسی استفاده کرده، دیدگاههای خود را در معرض دید و قضاوت مردم قرار دادند.<ref>کیهان، ۹/۱/۱۳۵۸، ۱ و ۲.</ref> برخی گروهها در برابر جمهوری اسلامی از جمهوری دموکراتیک یا جمهوری دموکراتیک اسلامی و جمهوری خلق سخن گفتند. گروهی به دنبال حذف کلمه «اسلامی» از «جمهوری اسلامی» و خواستار جمهوری دموکراتیک به شکل غربی بودند.<ref>اسماعیلی، دولت موقت، ۱۱۰؛ کیهان، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷، ۳ و ۸.</ref> نخستوزیر [[دولت موقت]]، [[مهدی بازرگان|بازرگان]]، هواخواه جمهوری دموکراتیک اسلامی بود<ref>بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، ۹۲.</ref> که امامخمینی آن را خلافِ خواست مردم دانست و یادآور شد آنچه مردم از آن پشتیبانی کردهاند، همان جمهوری اسلامی است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵.</ref> برخی از گروههای مخالف با نظام ازجمله حزب جمهوریخواه،<ref>کیهان، ۷/۱/۱۳۵۸، ۳ و ۸/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> جبهه دموکراتیک ملی و سازمان چریکهای فدایی خلق همهپرسی را تحریم و فضای رأیگیری را غیر دموکراتیک دانستند.<ref>کیهان، ۹/۱/۱۳۵۸، ۲.</ref> عزالدین حسینی از روحانیان و از رهبران احزاب سیاسی مهاباد در آستانه همهپرسی با جمهوری اسلامی مخالفت کرد.<ref>بهجت، انقلاب اسلامی، کردستان و مواضع گروهها و سازمانها، ۱۸۰؛ فوزی، حماسههای اسلامی ملت به رهبری امامخمینی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ خرداد ۱۳۵۸، ۴۵۶.</ref> |
|
| |
|
| متکلمان اسلامی در آثار خود به بررسی عقاید و فرقههای ادیان الهی پرداختهاند.<ref> (فخر رازی، اعتقادات، ۹۳ ـ ۱۰۲؛ فاضل مقداد، ۶۷)</ref> شناخت تطبیقی ادیان و رویکرد نقد تاریخی و نگارش ردیه بر دیگر ادیان و مذاهب، سابقه طولانی دارد. از قرن دوم هجری با ترجمه کتابهای فراوان از ادیان دیگر، متکلمان اسلامی مباحث فراوانی در اثبات حقانیت اسلام و رد مذاهب دیگر مطرح کردند و کتابهایی در زمینههای دینشناسی تطبیقی نگاشتند.<ref> (← ابنندیم، ۳۲ ـ ۳۶ و ۲۴۵ ـ ۴۴۱؛ مشکور، مقدمه، ۱۷)</ref> از نخستین کسانی که به بحث تطبیقی ادیان پرداخته علیبنالحسین مسعودی (م۳۳۴ق) در کتاب الابانة عن اصول الدیانه و محمدبنحسن نوبختی (م۳۱۰) در کتاب الآراء و الدیانات است. عارفان نیز در بحث از دین به حقیقت آن پرداختهاند و حقیقت ادیان را واحد میدانند.<ref> (ترمذی، ۲۸؛ ابنعربی، ۲/۵)</ref>
| | [[امامخمینی]] در چهارم فروردین ۱۳۵۸ از مردم خواست در همهپرسی شرکت کنند و سهلانگاری در آن را پایمالشدن خون [[شهدا]] خواند و حضور [[زن|زنان]] را نیز تعیینکننده دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۰۸.</ref> ایشان از علما و روحانیان<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۲۴.</ref> و مسئولان خواست با تبلیغات مناسب مردم را به شرکت در همهپرسی تشویق و همگان در آن شرکت کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۱۱، ۴۳۳ و ۴۳۵.</ref> [[مرتضی مطهری]] در شرح سخنان امامخمینی، [[جمهوری اسلامی]] را جامع [[آزادی]] و عدالت شمرد و افزودن واژه دموکراتیک به آن را حشو و زاید خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۴/۲۱۸.</ref> عموم علمای شهرستانها و احزاب و سازمانهای ملی و مردمی ایران از برگزاری همهپرسی جانبداری کردند.<ref>کیهان، ۲۰/۱۲/۱۳۵۷، ۷ ـ ۸.</ref> برخی از علما در بیانیههای خود تأکید کردند در جمهوری اسلامی حقوق تمامی افراد محفوظ و مردم بر سرنوشت خود حاکماند و نظام اسلامی بر شاهراه عدالت راه خواهد پیمود و مردم در آزادی کامل به سر خواهند برد.<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۲.</ref> بسیاری از مراجع و علمای بزرگ مانند [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]]، [[سید محمدرضا گلپایگانی|سیدمحمدرضا گلپایگانی]]، [[سیدکاظم شریعتمداری]] و نیز [[سیدمحمود طالقانی]] مردم را به شرکت در انتخابات و رأی به جمهوری اسلامی تشویق کردند.<ref>کیهان، ۸/۱/۱۳۵۸، ۷، ۸ و ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۱.</ref> |
| | ==برگزاری همهپرسی== |
| | وزارت کشور در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ همهپرسی را در سراسر [[ایران]] برگزار کرد. برگه رأی، دو قسمتی و شامل نیمه «آری» ـ به رنگ سبز ـ و نیمه «نه» ـ به رنگ قرمز ـ بود و روی آن این عبارات به ترتیب درج شده بود: «بسمه تعالی دولت موقّت انقلاب اسلامی، وزارت کشور، تعرفه انتخابات رفراندم، تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران|قانون اساسی]] آن از تصویب ملت خواهد گذشت». رأیدهندگان بایستی رأی مورد نظر خود را از برگه جدا کرده و در صندوق رأی میانداختند و میتوانستند قسمت دیگر را همراه با خود ببرند.<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۱.</ref> [[امامخمینی]] به گروههایی که به نوشته آری یا نه روی برگه رأی معترض بودند، پاسخ داد رفراندم به معنای آری و نه است؛ ولی آنان میتوانند به جای رأی نه، از حکومت دلخواه خود چون سلطنت و یا جمهوری دموکراتیک نام ببرند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۳۵؛ نوازنی، گاهشمار سیاست خارجی ایران از دیماه ۱۳۵۶ تا مرداد ۱۳۶۷، ۱/۱۳۶.</ref> |
|
| |
|
| امامخمینی با شناختی جامع از دین و با نگاهی عقلانی ـ عرفانی به آن و با درکی تاریخی از نیازها و تحولات جامعه و الزامات زمان خود، به احیای نگرش دینی در تمام ابعاد حیات انسانی پرداختهاست. بر همین مبنا میتوان او را متفکری جامع دانست که دین را با نگرشی عقلانی و شهودی مطرح کردهاست.<ref> (← صحیفه، ۲۱/۲۲۳ ـ ۲۲۵ و ۳۹۴ ـ ۴۰۰)</ref> ایشان در تبیین مبانی و حقایق دینی کتابهای متعددی نوشتهاست؛ ازجمله در خصوص دفاع از حریم دین و پاسخ به شبهاتی که در زمینه دین مطرح شده بود، کتاب کشف اسرار را نگاشت. ایشان در آثار خود به ابعاد سیاسی ـ اجتماعی دین<ref> (صحیفه، ۹/۳۳۳ و ۱۱/۴۶۲ ـ ۴۶۳)</ref> و طرح نظریه حکومت دینی و حکومت اسلامی با عنوان«ولایت فقیه»<ref> (البیع، ۲/۶۱۵؛ ولایت فقیه، ۵۰ ـ ۷۰)</ref> پرداختهاست و در پیام به میخائیل گورباچف<ref> (صحیفه، ۲۱/۲۲۰ ـ ۲۲۶)</ref> و در وصیتنامه الهیسیاسی خود در شناخت دین به ابعاد اجتماعی، فلسفی و شهودی دین توجه داشتهاست.<ref> (همان، ۲۱/ ۳۹۳ ـ ۴۰۷)</ref> ایشان افزون بر تبیین دین، در ناحیه عمل نیز حکومتی دینی را در جامعه برپا کرد و رهبری حکومت اسلامی را بر پایه دین نهاد. {{ببینید|حکومت اسلامی}}
| | رأیگیری از ساعت هشت صبح روز جمعه دهم فروردین شروع شد.<ref>کیهان، ۷/۱/۱۳۵۸، ۳.</ref> وزارت کشور از حقوقدانان بینالمللی خواست بر اجرای همهپرسی نظارت کنند.<ref>کیهان، ۸/۱/۱۳۵۸، ۵.</ref> امامخمینی در ساعت ده صبح در حوزه سی خیابان چهارمردان قم رأی آری خود را به صندوق انداخت.<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۶.</ref> شرکت گسترده مردم موجب شد رأیگیری تا روز شنبه یازدهم فروردین ادامه پیدا کند. افزون بر مدارس و [[مسجد|مساجد]] و [[روستاییان|روستاها]] در بیمارستانها و مراکز نظامی و پادگانها حوزههای رأیگیری دایر بود.<ref>کیهان، ۳.</ref> مردم بیتوجه به فضاسازی مخالفان از همه اقوام و فرقهها از ساعتها پیش برای شرکت در رأیگیری به صف ایستاده بودند. بیماران و پیرمردان نیز مشتاقتر از دیگران در صفها دیده میشدند.<ref>کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۲.</ref> اقلیتهای دینی نیز با اطمینان به حفظ حقوق خود در حکومت آینده به [[جمهوری اسلامی]] رأی موافق دادند.<ref>کیهان، ۳، ۶ و ۹/۱/۱۳۵۸، ۳.</ref> |
|
| |
|
| == حقیقت دین ==
| | برخی گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی برای کاستن از شرکت و رأی مردم، مناطقی از کشور را ناامن کردند. ایجاد درگیری،<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۳.</ref> به آتشکشیدن صندوقهای رأی،<ref>سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۷۹؛ اطلاعات، ۷.</ref> جلوگیری مسلحانه از شرکت مردم در همهپرسی،<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۹، ۶۳ و ۸/۳۹۸.</ref> کشتن مردم<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۶۲.</ref> از کارهای مخالفان بود. با همه تدابیر امنیتی در گنبد و ترکمن صحرا و سقز و سنندج و مهاباد نگذاشتند انتخابات برگزار شود.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۱.</ref> گروههای مسلح برای ناامنکردن فضای انتخاباتی به خودروی هیئت حسن نیت و نمایندگان [[سیدمحمود طالقانی]] حمله کردندکه به آنان آسیبی نرسید.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۱.</ref> در سنندج نیز شش پزشک و سه پرستار را که برای مداوای مجروحان رفته بودند، به شهادت رساندند.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۳.</ref> {{ببینید|کردستان}} |
| دین از دیدگاه اندیشمندان اسلامی یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که هدف آن کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روشها، و بایدها و نبایدها، وسیلهها، نیازها و درمانها و مسئولیتها مشخص شدهاست.<ref> (مطهری، ۲/۵۷)</ref> دین روش ویژهای برای چگونگی زندگی بشر دارد که مصالح دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده میسازد.<ref> (طباطبایی، ۲/۱۳۰)</ref> ریشه ادیان آسمانی وحی است که از طریق پیامبران(ع) به بشر رسیدهاست و مجموعهای از معارف مربوط به مبداء و معاد و قوانین عبادی و اجتماعی را بیان کردهاست.<ref> (همان، ۱/۴۲۴)</ref>
| |
|
| |
|
| دینشناسان مسلمان، غالباً از منظر دروندینی و کلامی به تعریف دین پرداختهاند؛ در حالیکه دینشناسان غربی غالباً با نگاهی بروندینی آن را تعریف کردهاند؛ از اینرو تعریف دین در آثار آنان گرفتار پراکندگی و گوناگونی است. برخی اندیشمندان غربی دین را مجموعهای از باورها و اعمال انسان میدانند که اعتقاد به موجودی ماورای طبیعی دارند؛<ref> (← رودریکس و هاردینگ، ۳۴)</ref> چنانکه برخی دین را مجموعهای از اعتقادات، اعمال و احساسات فردی و اجتماعی انسان شمردهاند که بر محور حقیقت غایی سامان یافتهاست. این حقیقت را میتوان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الهی یا غیر الهی و نظایر آن تقسیم کرد.<ref> (پترسون و دیگران، ۲۱ ـ ۲۰)</ref>
| | به سبب استقبال مردم، رأیگیری تا آخر وقت روز یازدهم فروردین در [[تهران]] و شهرستانها تمدید شد.<ref>کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۲.</ref> برابر اطلاعیه رسمی ستاد عملیات همهپرسی وزارت کشور، بیست میلیون و بیستویک هزار و دویستوهشتادوهشت نفر (۲۸۸/۰۲۱/۲۰ نفر) به جمهوری اسلامی رأی موافق (۲/۹۸ درصد آرا)، صدوچهل هزار و شصتوشش نفر (۰۶۶/۱۴۰ نفر) رأی مخالف دادند.<ref>سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۸۴.</ref> ۴۱۳ نفر نیز به جمهوری خلق رأی داده بودند.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۴.</ref> سیدصادق طباطبایی مجری انتخابات، درباره تعداد واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات، یادآور شدهاست تعداد دقیق آن مشخص نیست؛ تخمین این بود که ۹۴ درصد مردم در انتخابات شرکت کردهاند و این در حالی بود که در برخی از شهرها انتخابات انجام نشد و به برخی از نقاط هم برگه رأیگیری نرسید.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۳.</ref> |
|
| |
|
| امامخمینی دین را مجموعه قوانین و دستورهایی میداند که خداوند تشریع کردهاست تا راههای هدایت را به انسان بفهماند و آنها را تحت نظم و انتظام درآورد.<ref> (چهل حدیث، ۲۰۱)</ref> این دستورها برای آسایش و سعادت انسان است و وظیفه انسانسازی و پرورش انسان در همه ابعاد وجودی او را بر عهده دارد، بهخلاف ادیان غیر توحیدی که تمام تلاششان حفظ نظم دنیوی بشر است و به جهات معنوی کاری ندارند.<ref> (صحیفه، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸)</ref> به اعتقاد ایشان دین امری جامع و کامل است که به همه ابعاد زندگی بشر کار دارد.<ref> (همان، ۷/۲۸۸)</ref> از این جهت ایشان معتقد است دین در تمامی ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار است و میتواند در متن اداره جامعه وارد شود و آن را به پیشرفت برساند.<ref> (همان، ۴/۳۵۹ ـ ۳۶۰)</ref> ایشان تأکید کردهاست ماهیت دین، بر پایه توحید استوار است و توحید اساس دین و معارف آن را تشکیل میدهد.<ref> (همان، ۲۱/۴۴۹؛ حدیث جنود، ۸۹)</ref> به نظر ایشان دین را دارای مراتبی است و کاملترین آن، دین اسلام است که مشتمل بر حقایق و معارفی است که در ادیان دیگر یافت نمیشود، مانند لطایف توحید و تجرید؛<ref> (آداب الصلاة، ۲۶۴؛ صحیفه، ۱۹/۱۱۲)</ref> البته با آمدن دین کامل، پیروی از ادیان گذشته جایز نیست.<ref> (تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲)</ref> امامخمینی مذهب شیعه را اصل حقیقت اسلام میداند که دارای عالیترین منابع معرفت دینی است و از دو منبع وحی و ولایت استفاده میکند؛ در حالیکه مذاهب دیگر منبع ولایت را ندارند.<ref> (صحیفه، ۲۰/۴۱۰)</ref> | | [[امامخمینی]] پس از پایان رأیگیری از فضای آزاد و شور و شوق مردم در شرکت در انتخابات سخن گفت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۷ ـ ۴۵۸ و ۴۶۷.</ref> و پیروزی ملت ایران در همهپرسی را وعده خداوند مبنی بر غلبه [[مستضعفان]] بر [[استکبار|مستکبران]] خواند و مخالفان [[جمهوری اسلامی]] را بیخبر از خدا و ماجراجو دانست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۲ و ۴۵۷.</ref> و در ادامه از رفتار ضد انسانی برخی گروهها مانند آتشزدن صندوقهای رأی و حمله مسلحانه به مردم نیز انتقاد کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۹، ۴۳، ۶۳ و ۸/۳۹۸.</ref> |
| == ضرورت دین ==
| |
| انسان به حسب طبیعت خود موجودی مدنی و اجتماعی است و معاش و زندگانی او در تعامل و تبادل با انسانهای دیگر امکانپذیر است. از این جهت در این تعامل نیاز به قانونی دارد تا هرج و مرج پیش نیاید؛ زیرا هر انسانی به دنبال منافع و شهوات خود است و این سبب ظلم و تعدی بر حقوق دیگران میشود. این قانون باید قانونی کلی و قابل اجرا باشد و کسی آن را وضع کند که همه افراد از آن اطاعت کنند و مستحق اطاعت باشد. این قانون، دین و شارع آن حقتعالی است؛<ref> (ابنسینا، ۱۴۴)</ref> افزون بر اینکه انسان به شهادت تجربه و برهان، قابلیت و استعداد رسیدن به کمالات را داراست. خدای متعال نیز در رساندن فیض و بخشش عطایا کوتاهی ندارد و بر حسب استعداد هر انسان، کمالات مناسبی به او عطا میکند تا استعدادش به فعلیت برسد؛ بنابراین باید آیینی باشد که مردم را با وعد و وعید و ترس و نوید، به سعادت و جستجوی کمال راهنمایی کند و آن «دین» است.<ref> (طباطبایی، ۲/۱۳۰ ـ ۱۳۱)</ref> بر این اساس دین تأمینکننده نیازهای بشری است و جایگزینی هم ندارد. این تصور که با تمدن و پیشرفت، دیگر جایی برای دین نیست، امری نادرست است؛ زیرا امروزه این حقیقت آشکار شدهاست که پیشرفت علم و تمدن، نیاز بشر را به دین برای ساماندهی یک زندگی مطلوب رفع نمیکند؛ بنابراین بشر هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است.<ref> (مطهری، ۳/۳۹۸)</ref>
| |
|
| |
|
| به اعتقاد امامخمینی انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند و این سعادت از راه قوانین بشری به دست نمیآید؛ زیرا غایت قوانین بشری نظم و انضباط و رفع هرج و مرج در حیات بشری است و برای انسانیت انسان و کمال و صفای او برنامهای ندارند؛ ولی ادیان الهی، سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین میکنند<ref> (تقریرات، ۳/۳۴۶)</ref> و از آنجا که انسان دارای درجات و مراتبی است که از عالم طبیعت تا اتصال به عالم الوهیت امتداد دارد، قانونگذار باید کسی باشد که به این درجات وجودی مطلع باشد و بتواند برای همه این درجات و ابعاد وجودی انسان قانون وضع کند؛<ref> (صحیفه، ۴/۱۷۵)</ref> همچنین قانونگذار باید از محدودیتهای بشری و طلب نفع و شهوتها برکنار باشد و حق خالقیت و مالکیت بر بندگان داشته باشد تا به حکم عقل قانون او نافذ و واجبالاطاعه باشد.<ref> (کشف اسرار، ۲۸۹ ـ ۲۹۱)</ref> افزون بر اینکه قوانین بشری نمیتوانند بهتنهایی نظم و حقوق بشر را حفظ کنند، مگر اینکه مجریان و حاکمان در جامعه به یک قدرت الهی معتقد باشند و خود را در مقابل آن مسئول بدانند و اگر ترس از مسئولیت روز جزا نباشد، بشر به هرج و مرج کشیده میشود و آنچه طبع سرکش انسان را کنترل میکند، دین است.<ref> (صحیفه، ۴/۴۰۲)</ref> | | ==اعلام عید اسلامی و ملی== |
| | [[امامخمینی]] در پیامی به مناسبت رأی یکپارچه مردم به جمهوری اسلامی با ذکر آیه کریمه «وَ نُرِیدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً»،<ref>سوره قصص، آیه ۵)</ref> در آغاز آن، دوازدهم فروردین را روز پیروزی [[مستضعفان]] خواند و آن را به ملت ایران تبریک گفت و این روز را روز امامت امت و روز پیروزی و فتح و ظفر ملت نامید و افزود در این روز تاریخی، رژیم طاغوتی به زبالهدان تاریخ پیوست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۲.</ref> ایشان به دنیا اعلام کرد [[مردم]] به عدالت رأی دادند و در سایه [[حکومت اسلامی]] باران رحمت [[قرآن]] و [[سنت]] بر همه کس به یکسان خواهد بارید.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳.</ref> ایشان در ادامه پیام، صبحگاه دوازدهم فروردین را روز نخستین حکومت «الله» و از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی شمرد و از مردم خواست این روز را عید بگیرند و زنده نگهدارند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳ ـ ۴۵۴.</ref> ایشان از مردم و دولت خواست در سایه این اقتدار ملی با قدرت پیش روند و عدالت اسلامی را به دنیا نشان دهند و از اسلام و جمهوری اسلامی پاسداری کرده، کشور را از آثار رژیم طاغوتی پاکسازی و ادارات کشور را که غربی شکل گرفتهاند متحول کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۴.</ref> |
|
| |
|
| == خاستگاه دین ==
| | امامخمینی در سال ۱۳۵۹ نیز به مناسبت سالگرد اعلام جمهوری اسلامی، دوازدهم فروردین را روز رسمیت حکومت مستضعفان بر مستکبران در ایران یاد کرد و با اعلام اینکه ملت ایران این روز را عیدی اسلامی ـ ملی تلقی میکند، آن را روز غلبه جنود «اللَّه» بر جنود شیطان و روز فتح و نصر خدا و بندگان مؤمن به او دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۱۹.</ref> ایشان در سالهای بعد نیز به مناسبت دوازدهم فروردین پیام داده و تذکراتی را به مقتضای زمان، به ملت، دولت، قوه قضاییه و قوای مسلح یادآوری کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۵۰؛ ۱۶/۱۵۴ و ۱۷/۳۹۰.</ref> |
| اندیشمندان با گرایشهای دینی و غیر دینی به خاستگاه دین پرداختهاند و آرای مختلفی درباره آن مطرح کردهاند. اندیشمندان الهی منشأ دین را امری الهی و وحیانی میدانند که ریشه در فطرت انسان دارد.<ref> (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۶۵؛ طباطبایی، ۶/۱۴۹؛ حائری، ۳۴۹ ـ ۳۵۰)</ref> امامخمینی معتقد است از منظر جهانبینی توحیدی، پیدایش انسان با دینورزی همراه است و اصولاً دین در فطرت آدمی ریشه دارد؛<ref> (صحیفه، ۱۰/۱۵۸ و ۱۶/۲۲۱)</ref> زیرا انسان بر اساس فطرت خود طالب کمال مطلق است و اگر انسان به دنبال لذتها و جمال دنیوی میرود، به جهت خطای در تطبیق است و در تشخیص کمال مطلق به خطا رفتهاست،<ref> (چهل حدیث، ۱۲۷)</ref> وگرنه عشق جبلّی انسان متوجه محبوب مطلق است؛ بنابراین فطرت انسان خداجوست و احکام فطرت از اموری است که هیچیک از افراد بشر در آن اختلاف ندارند. اگرچه بعضی از آن غافلاند، با تذکر و تنبه آن را تصدیق میکنند<ref> (همان، ۱۸۱)</ref> و گرایش غربیان به مذهب در عصر حاضر از اینرو است که آنان از پیشرویهای مادی سرخورده شدهاند و در تشخیص آن کمال مطلق به اشتباه رفتهاند و دریافتهاند که این پیشرفتها، چیزی نیست که برای بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگی آنان را به نوعی تباه کردهاست.<ref> (صحیفه، ۱۱/۴)</ref>
| |
|
| |
|
| اندیشمندان غیر الهی که برای باورهای دینی اصالت قائل نیستند، برخی خاستگاه پیدایش دین را توهمات و تخیلات بشر، جهل بشر به حوادث و رخدادهای عالم ماده یا خود و بیگانگی انسان از خود و داشتههای خود دانستهاند و برخی نیز دین را ناشی از گذار جامعه از شکل اولیه و تضاد طبقاتی دانستهاند و معتقدند دین ساخته طبقات حاکم است.<ref> (← الیاده، ۱۳۶ و ۱۶۲؛ ← مطهری، ۲/۱۷۲ و ۳/۳۹۰، ۵۵۸)</ref>
| | بعدها روشن شد امامخمینی چندین شعر زیبا در وصف جمهوری اسلامی سرودهاست؛ ازجمله: جمهوری اسلامی ما جاوید است/ دشمن ز حیات خویشتن نومید است. آن روز که عالم ز ستمگر خالی است/ ما را و همه ستمکشان را عید است.<ref>امامخمینی، دیوان امام، ۱۹۳ و ۱۹۵.</ref> ایشان در سرودهای دیگر جمهوری اسلامی را روز عید حزبالله و شکست دشمن نامیدهاست.<ref>امامخمینی، دیوان امام، ۱۹۷.</ref> |
|
| |
|
| امامخمینی با تأکید بر نادرستی این نظریه که دین را حاکمان تأسیس کردهاند تا مردم را غافل از اعمال و غارتگریهای خود نگه دارند، خاطرنشان کردهاست تاریخ درباره انبیا(ع) برخلاف آن گواهی میدهد؛ چنانکه حضرت موسی(ع) بنیاسرائیل را علیه فرعون تجهیز کرد و حکومت او را ساقط ساخت. پیامبر اسلام(ص) نیز در برابر ثروتمندان و اشراف قریش ایستاد و مبارزه کرد و افرادی که در مدینه به همراه ایشان بودند، افراد بیبضاعت و فقیر جامعه بودند و پیامبر(ص) آنان را علیه قریش بسیج کرد و این نشان میدهد ادیان الهی در طول تاریخ در مقابل ظالمان و زورگویان بودهاند.<ref> (صحیفه، ۸/۴۵۶ ـ ۴۵۷)</ref>
| | ==بازتاب همهپرسی== |
| | | رأی [[مردم]] به [[جمهوری اسلامی]] در میان دوست و [[دشمن]] بازتاب گستردهای داشت. دوستان جمهوری اسلامی ایران خرسند شدند و علما و اقشار گوناگون مردم ایران و مسلمانان و محرومان و رؤسای کشورهای جهان پیامهای تبریک فراوانی به [[امامخمینی]] و کارگزاران نظام فرستادند و استقرار جمهوری اسلامی را به امامخمینی و امت اسلامی تبریک گفتند.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۲، ۳۲، ۱۲۱ و ۸/۲۵۲؛ کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۴، ۵ و ۷.</ref> نخستوزیر [[مصر]] ضمن بهرسمیتشناختن نظام جدید ایران، بر همکاری دو کشور تأکید کرد.<ref>کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۵.</ref> امامخمینی نیز ضمن تشکر در پاسخ برخی از آنان ازجمله رئیسجمهور [[عراق]] یادآور شد، دولتها باید با ملتها با مسالمت رفتار کنند و در خدمت آنان باشند تا آسایش همگان فراهم گردد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۲.</ref> در پاسخ رئیسجمهور تونس نیز آرزو کرد جمهوری اسلامی ایران در همبستگی میان [[مسلمانان]] نقش مؤثری داشته باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۱۲۳.</ref> ایشان در دیدار سفیر بنگلادش و در پاسخ تبریک رئیسجمهور این کشور یادآور شد امید دارد دولتها و ملت اسلام هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیکتر شوند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۵۱.</ref> و در پاسخ لئونید برژنف رهبر [[شوروی|اتحاد جماهیر شوروی]]، سعادت و رستگاری ملل شوروی را خواستار شد و اظهار امیدواری کرد جمهوری اسلامی ایران در اتحاد ملل و آسایش انسانها نقش ارزندهای داشته باشد و در راه صلح و آرامش کوشا باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۲۶۳.</ref> خبرگزاریهای بینالمللی از حضور گسترده مردم خبرهای مفصلی را مخابره کردند.<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> دبیرکل انجمن دولتی و همبستگی فرانسه با مردم ایران این رأیگیری را پراهمیت خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> گروه ناظر بر همهپرسی نیز که از فرانسه به منظور نظارت آمده بودند، همهپرسی ایران را دموکراتیک و پیروزی قدرت انقلابی ایران را کاملاً محرز دانستند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> [[امریکا]] مأیوس از تغییر نظام، پس از انتخابات سفیر خود را از [[ایران]] فرا خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> برخی از سران دیگر کشورها نیز نخستین سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی ایران را به امامخمینی و مردم ایران تبریک گفتند، رئیس کمیته دایمی کنگره ملی نمایندگان مردم جمهوری خلق چین،<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۵.</ref> لئونید برژنف رهبر شوروی، رئیسجمهور خلق چین و کره شمالی،<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۵ ـ ۲۲۷.</ref> رؤسای کشورهای سوریه، لیبی، الجزائر، بنگلادش ازجمله این افراد بودند.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۹ ـ ۲۳۲.</ref> این تبریکها در برخی سالهای بعد نیز ادامه داشت.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۶ و ۱۶/۱۵۳.</ref> |
| ==اقسام ادیان== | |
| ادیان از جنبههای مختلف دستهبندی شدهاند، مانند ادیان شرقی و غربی، ادیان ابتدایی و پیشرفته و ادیان سامی، آریایی و خاور دور. همچنین ادیان به دو قسم توحیدی و غیر توحیدی تقسیم میشوند. مجموعه ادیان توحیدی شامل یهودیت، مسیحیت و اسلام و نیز (طبق یک نظر) زرتشت است<ref> (توفیقی، ۱۶ ـ ۱۷)</ref> که در آموزههای خود به سه اصل توحید، نبوت و معاد قائلاند؛ ولی ادیان غیر توحیدی مانند ادیان هندوئیسم، بودیسم و شینتو هیچیک از این سه اصل را قبول ندارند و در مقابل توحید، به چندگانهپرستی و شرک و در مقابل نبوت به حکمت و در مقابل معاد قائل به تناسخاند.<ref> (همان، ۳۸ ـ ۳۹، ۴۷ و ۵۸)</ref> پیروان ادیان توحیدی غیر از اسلام که صاحب کتاباند، اهل کتاب خوانده میشوند.<ref> (طوسی، المبسوط، ۴/۲۱۰؛ حلی، تحریر الاحکام، ۲/۱۹۹)</ref> این اصطلاح فقهی برای نخستین بار و به فراوانی در قرآن آمدهاست. این گروه در بسیاری موارد در مقابل مشرکان ذکر شدهاند.<ref> (حجّتی، ۳۱)</ref> امامخمینی با تقسیم ادیان به توحیدی و غیر توحیدی، از ادیان یهودیت، مسیحیت، و زرتشت و عقاید آنان بحث کردهاست. قرآن کریم با تأیید ادیان توحیدی و فرستادن انبیایی همچون ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع)<ref> (بقره، ۱۳۶؛ احزاب، ۷)</ref> به تحریف بعضی از حقایق و معارف در این ادیان به دست پیروانشان اشاره کردهاست.<ref> (بقره، ۷۵؛ آل عمران، ۷۰ ـ ۷۱؛ توبه، ۳۰)</ref> دین اسلام به پیروان ادیان آسمانی به دیده احترام مینگرد<ref> (آل عمران، ۶۴ و ۱۱۳؛ مائده، ۶۵)</ref> و به آنان اجازه دادهاست با پیمان اهل ذمه در سرزمین اسلامی زندگی کنند.<ref> (نجفی، ۲۱/۲۹۴؛ طنطاوی، ۴/۱۶۱ و ۶/۲۵۵)</ref> {{ببینید|اهل کتاب(۱)}}
| |
| | |
| ادیان غیر توحیدی با وجود پراکندگی، در بعضی از باورها اشتراک دارند؛ مانند اعتقاد به شیء مقدس، اعتقاد به سحر و جادو و اعتقاد به قربانی (ناس، ۱۳ ـ ۲۲)؛ اما مشرکان در اصل اعتقاد به خدا یا خدایان بزرگ مشترک بودند و نخبگان آنان معتقد بودند خداوند بزرگتر از آن است که انسان بتواند با او ارتباط داشته باشد. از این جهت در توجه و عبادت باید به واسطهای که مورد عنایت اوست توجه کرد و او را عبادت کرد.<ref> (طباطبایی، ۱۶/۱۲۰؛ توفیقی، ۱۸ ـ ۱۹)</ref> {{ببینید|شرک}} امامخمینی ادیان غیر توحیدی را که به دست بشر به وجود آمدهاند، ادیان باطلی میداند که دارای وجه مشترکیاند و آن این است که هدف آنها ـ درصورتی که بنیانگذاران آنها افراد امین و دلسوزی باشند ـ تنها رفع نیازهای مادی و دنیوی مردم است و به روحانیت و باطن مردم توجهی ندارند و قوانین آنها در حدی است که نظام جامعه و نظام تجارت و معاش آنان مختل نشود.<ref> (صحیفه، ۸/۴۱۱ ـ ۴۱۳)</ref> ایشان معتقد است تمام ادیان توحیدی بر اساس حقایق و معارف الهی نازل شدهاند<ref> (آداب الصلاة، ۲۹۱)</ref> و هدف همه آنها هدایت، تربیت و آسایش مردم است و برای انسانسازی آمدهاند.<ref> (صحیفه، ۷/۲۸۷)</ref> ایشان همواره به پیروان ادیان الهی با دیده احترام و تکریم نگریسته و بر حفظ حقوق آنان تأکید کردهاست.<ref> (همان، ۷/۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲ و ۱۸/۳۰۴).</ref>
| |
| | |
| == هندسه و نظام کلی شناخت دین ==
| |
| برای شناخت دین به عنوان یک نظام جامع راه و رسم زندگی و اداره جامعه لازم است دین را در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن ملاحظه کرد و دید جامعی از احکام و قوانین آن داشت تا بتوان مشکلات و تنگناهای موجود در جوامع اسلامی را حل کرد. امامخمینی با نگاه جامع خود به دین و فقه اسلامی، ابواب مختلف فقه را عنوانهای پراکنده و غیر مرتبط نمیداند، بلکه معتقد است برای درک صحیح از دین باید آن را به صورت بههمپیوسته و مرتبط دید تا بتواند پاسخگوی حکومت اسلامی باشد.<ref> (بیات، ۲۴ ـ ۲۶)</ref>
| |
| | |
| نگاه جامع امامخمینی در شناخت دین سبب شدهاست که ایشان به همه جنبههای دین توجه داشته باشد. ایشان در مسائل اعتقادی معتقد است ظهورات لفظی به تنهایی در این مسائل اعتبار و ارزش ندارند؛ از این جهت لفظ «یدُ اللَّهِ»<ref> (فتح، ۱۰)</ref> را نمیتوان به معنای ظاهری آن حمل کرد.<ref> (تقریرات، ۲/۳۴ ـ ۳۵)</ref> به اعتقاد ایشان اگرچه در شریعت، اسمای الهی توقیفیاند، اما این در مورد کسانی است که عقل آنان در مراحل وجود سیر نکرده باشد؛ ولی افرادی که بهحدی از بصیرت و شهود رسیدهاند که بتوانند در مراتب هستی وصفی که همسنگ وجود است بیابند، میتوانند بر حقتعالی حمل کنند.<ref> (تقریرات، ۲/۳۴ ـ ۳۵)</ref> ایشان درباره احکام و قوانین و تزاحم میان آنها معتقد است زمان و مکان در استنباط صحیح از احکام اسلام مؤثر است و مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده، ممکن است در روابط حاکم بر سیاست، اجتماع و اقتصاد یک نظام حکم جدیدی پیدا کند؛ به این معنا که با شناخت دقیق از روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، به موضوع جدیدی تبدیل شود و حکم جدیدی پیدا کند. از این جهت استنباط چنین حکمی نیاز به آگاهی در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارد؛ زیرا فقه تئوری واقعی کامل اداره جامعه و انسان از آغاز تا انجام است.<ref> (صحیفه، ۲۱/۲۸۹)</ref> به اعتقاد ایشان حکومت از احکام اولیه است و اگر اختیارات حاکم در چارچوب احکام فرعی شمرده شود، حکومت الهی بیمعنا خواهد بود.<ref> (همان، ۲۰/۴۵۱ ـ ۴۵۲ و ۴۵۷)</ref> ایشان در فرض مخالفت صریح حکم عقل با برخی احکام ظاهری و روایات، حکم عقل را مقدم میشمارد؛ چنانکه در مسئله حیلههای فرار از ربا حکم عقل به مفاسد ربا، مانند ظلم، تزلزل بازار و دیگر مفاسد را معیار تقدم حرمت بر جواز حیلههای ربا میداند<ref> (البیع، ۲/۵۴۴)؛</ref> زیرا حلالشدن ربا با روشهای ساده را نوعی تناقض یا بیهودگی در جعل و تشریع احکام است.<ref> (همان، ۲/۵۴۵)</ref>
| |
| | |
| == راهها و شرایط شناخت دین ==
| |
| در ادیان الهی بر کسب فهم و علم دین تأکید شدهاست<ref> (کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱، ۶؛ اول تواریخ، ب۲۳، ۱۳ ـ ۱۴)</ref> و در اسلام طلب علم و معرفت و شناخت مسائل دین لازم شمرده شدهاست.<ref> (برقی، ۱/۲۲۶)</ref> اندیشمندان غربی دینشناسی و پدیدارشناسی آن را از دیدگاه بروندینی بررسی کردهاند و آن را دانشی مستقل و متمایز دانستهاند که به مطالعه علمی، توصیفی و روشمند دین میپردازد.<ref> (الیاده، ۱/ ۲۱۱ ـ ۲۱۲)</ref> برخی تفاوتِ آن را با الهیات در این میدانند که در دینشناسی، دین به مثابه موضوع مورد مطالعه است، بدون اینکه شخص سعی در جانبداری از عقایدی خاص کند، بهخلاف الهیات که در اثبات عقیدهای خاص است.<ref> (رودریکس و هاردینگ، ۴۴)</ref>
| |
| | |
| امامخمینی در شناخت دین به دو روش دروندینی و بروندینی اشاره کردهاست. ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref> (ماتریدی، ۶؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۱۹۷ ـ ۱۹۸)</ref> معرفت دین را لازم و واجب میداند و یکی از راههای شناخت دین در روش بروندینی را پیروی از دلیل عقلی میداند که در اصول اعتقادی (مانند توحید، نبوت و معاد) لازم است و تقلید در آن جایز نیست؛<ref> (استفتائات، ۱/۷؛ تعلیقه عروه، ۱۶)</ref> زیرا بنابر برخی آیات قرآن که پیروی از ظن و گمان را در اصول اعتقادی نفی میکند،<ref> (یونس، ۳۶)</ref> اصل ایمان و اعتقاد به شریعت را نمیتوان از خود شریعت گرفت؛ زیرا این امر مستلزم دور است؛<ref> (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲)</ref> اما در فروع و احکام جزئی، تقلید و رجوع به شرع ممکن، بلکه لازم است؛ زیرا برخی از این احکام جزئی و مصالح در آنها، خارج از حیطه دسترسی عقل است؛ اگرچه عقل در بعضی مسائل اخلاقی و اعتقادی به حسن و قبح آن دست مییابد.<ref> (همان، ۱/۷۰؛ حلی، الرسالة السعدیه، ۵۳ ـ ۵۴؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۱)</ref> | |
| | |
| امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان<ref> (شبّر، ۵۸۰</ref> فطرت را نیز یکی دیگر از راههای شناخت بروندینی میداند که به کمک آن میتوان به بعضی از حقایق دین دست یافت.<ref> (چهل حدیث، ۱۸۰)</ref> به اعتقاد ایشان راه شناخت دین، فطرت سلیم و پاک است که دستخوش اغراض و هوسهای حیوانی نگشته باشد.<ref> (صحیفه، ۳/۲۰۷)</ref> چنین فطرتی فطرتالله<ref> (روم، ۳۰)</ref> است که دین را میپذیرد.<ref> (چهل حدیث، ۵۳۴)</ref> ایشان شناخت دین را مستلزم تهذیب نفس و داشتن اخلاص و مطالعات وسیع و دامنهدار میداند<ref> (صحیفه، ۲/۴۸۷؛ جهاد اکبر، ۱۸)</ref> و معتقد است تفسیر دین بر اساس آرا و برداشتهای شخصی و تحمیل مقاصد خود بر دین و متون دینی نادرست است و تفسیر به رأی شمرده میشود.<ref> (تفسیر حمد، ۹۳)</ref>
| |
| | |
| از سوی دیگر، دین در نظر امامخمینی حقیقتی است که برای ابعاد گوناگون بشر برنامه دارد و برای شناخت دقیق هر بعد از این ابعاد، باید به شیوه و روشی خاص تمسک جست تا پرده از اسرار آن برداشته شود؛<ref> (صحیفه، ۴/۱۸۳ و ۷/۲۸۸)</ref> به همین سبب، نگاه امامخمینی رهیافتی ترکیبی و چندبعدی است که به همه ابعاد مادی و معنوی انسان توجه دارد و این نگرش، در مقابلِ روش محدود و تکبعدی قرار میگیرد که تنها به یک وجه دین نظر میکند. به اعتقاد ایشان دین دارای ابعاد معنوی و مادی است و شناخت آن تنها از راه حس و امور مادی صحیح نیست؛ از اینرو افرادی که شناختشان از دین تنها شناخت ظاهری و مادی دین است، برداشت درستی از دین ندارند.<ref> (صحیفه، ۴/۷ ـ ۸ و ۱۸۴)</ref>
| |
| | |
| امامخمینی مانند دیگر عارفان<ref> (ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۲)</ref> در بیان شناخت دین روش ویژهای دارد. به باور ایشان با شناخت ابعاد مختلف انسان میتوان به شناخت دین رسید؛ زیرا میان شناخت انسان و دین رابطه مستقیم برقرار است؛ همچنانکه در روایت نبوی(ص) آمدهاست «مَن عَرَفَ نَفسَه عَرَفَ رَبَّه؛ اگر کسی خود را بشناسد خداوند را شناختهاست»؛<ref> (آمدی، ۲۳۲؛ صحیفه، ۱۲/۴۲۱ ـ ۴۲۲)</ref> بنابراین با آگاهی از حوزه انسانشناسی، دینشناسی که با خداشناسی همراه است، روشن میشود. امامخمینی ادیان الهی را دربردارنده احکام و حقایقی میداند که به تمام ابعاد زندگی بشر مربوطاند،<ref> (صحیفه، ۷/۲۸۸)</ref> بهویژه دین اسلام که دارای ابعاد متعددی مانند ابعاد عرفانی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی و حکومتی است. از این جهت دینشناس کسی است که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها فقه یا فلسفه یا عرفان دین را شناختهاست، دینشناس نخواهد بود.<ref> (صحیفه، ۴/۷ ـ ۸؛ ولایت فقیه، ۷۸)</ref>
| |
| | |
| == ویژگیهای دین ==
| |
| از دیدگاه امامخمینی و دیگر اندیشمندان، ادیان الهی دارای ویژگیهایی مشترکاند، ازجمله:
| |
| | |
| الف) '''توحیدیبودن دین''': همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شدهاند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند.<ref> (امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ همو، صحیفه، ۱۷/۵۲۷)</ref> {{ببینید|توحید(۱)}}
| |
| | |
| ب) '''اعتقادداشتن به معاد''': اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود داشتهاست؛<ref> (همو، تقریرات، ۳/۵۴ و ۱۹۵)</ref> بلکه بسیاری از ادیان غیر الهی نیز به جهان پس از مرگ معتقدند.<ref> (← ناس، ۲۳ و ۲۳۶)</ref> برخی مانند بوداییان باور دارند انسان پس از مرگ بر اساس اعمالی که انجام دادهاست به کالبدی نوین بازمیگردد و با مرگ، جسم مادی از میان نمیرود و روح او در درون جسم دیگری حلول میکند.<ref> (همان، ۱۹۰)</ref> {{ببینید|تناسخ}}
| |
| | |
| ج) '''هماهنگبودن دین با فطرت''': اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم (روم، ۳۰) و روایات،<ref> (کلینی، ۲/۱۲)</ref> احکام دین حنیف را که دربردارنده معارف، اخلاق و اعمال است، منطبق بر فطرت میدانند<ref> (طبرسی، ۳/۲۶۶؛ طباطبایی، ۷/۲۴۸)</ref> که تبدیل و تغییر در آن راه ندارد و به حسب حالات و زمانها تغییر نمیکند.<ref> (طباطبایی، ۷/۲۴۸)</ref> امامخمینی نیز توحید بلکه تمام معارف حقه را امری فطری میداند<ref> (چهل حدیث، ۱۸۰)</ref> و فطرةاللّه را در قرآن کریم<ref> (روم، ۳۰)</ref> حالت و هیئتی میداند که خداوند، خلق را بر آن قرار دادهاست و از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خلقت انسان وجود دارد و همه مردم در آن مشترکاند؛ بنابراین اعتقاد به معاد، نبوت، وجود ملائکه، فرستادن کتابهای آسمانی و ارائه طریق هدایت همه از اموریاند که منطبق بر فطرتاند (چهل حدیث، ۱۸۰)؛ همچنانکه سرچشمه تمام خیرات و فضایل در نور فطرت و منطبق بر آن است.<ref> (حدیث جنود، ۸۳)</ref> {{ببینید|فطرت}}
| |
| | |
| د) '''عقلانیبودن دین''': قرآن کریم به التزام انسان به تعقل و اندیشهورزی و تدبر و تفکر در آیات الهی در همه عرصهها تأکید کردهاست.<ref> (بقره، ۲۱۹؛ رعد، ۳؛ ← ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۵۲۵)</ref> در روایات نیز به ارزش و اهمیت عقل توجه شده و حکمت الهی را تنها با عقل قابل دسترسی دانستهاست؛<ref> (کلینی، ۱/۲۸)</ref> {{ببینید|عقل(۱) | عقل(۲)}} همچنانکه یکی از منابع و مدارک احکام در شرع به همراه کتاب، سنت و اجماع، عقل است<ref> (مطهری، ۳/۱۹۰)</ref> و فقها نیز به تلازم و تطابق میان حکم عقل (بدیهی) و شرع تأکید کردهاند.<ref> (خویی، ۳/۱۱)</ref> احکام و قوانین دین بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و بر پایه حکمت است؛<ref> (نایینی، ۱/۲۸۷؛ سبحانی، ۸/۲۰۷)</ref> ولی از آنجا که عقل بهتنهایی برای دستیابی به احکام الهی کافی نیست، این دستورها از ناحیه شرع و به واسطه پیامبر اکرم(ص) به مردم ابلاغ شدهاست.<ref> (حر عاملی، ۳۶۸)</ref> امامخمینی نیز تأکید دارد که انبیای الهی مردم را به قانون عقل و پیروی از آن دعوت کردهاند<ref> (چهل حدیث، ۶ و۱۷)</ref> و در صورتی که دین و عقل در مرحله عمل در کنار یکدیگر قرار گیرند، جهان یکپارچه نورانیت و عدالت میشود.<ref> (حدیث جنود، ۲۴۶)</ref> {{ببینید|عقل(۳)}}
| |
| | |
| هـ) '''ایجاد نظم و انسجام''': از آنجا که تحقق یک زندگی مطلوب بدون پیروی از یک نظام منسجم به دست نمیآید، همه ادیان دستورهایی برای ایجاد نظم در جامعه دارند.<ref> (همو، صحیفه، ۳/۲۱۹ و ۷/۲۸۷)</ref>
| |
| | |
| و) '''مراتبداشتن زبان دین''': برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کردهاند که آیا معانی این گزارهها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی بهکار رفتهاست یا معنای دیگری مد نظر بودهاست. در این زمینه آرای متعددی ارائه شدهاست، ازجمله:
| |
| | |
| ۱. برخی اندیشمندان غربی زبان دین را فاقد بهره معرفتی (ناظر به واقع) دانستهاند که قابل تجربهپذیری نیست<ref> (← هیک، ۲۰۲)</ref> و به زبان تمثیلی و نمادین معتقد شدند که در این دیدگاه آموزههای دین، مانند عدالت الهی و علم الهی به دلیل شباهتهایی میان انسان و ذات مقدس حقتعالی به صورت تمثیل است. بنابر این دیدگاه صدق و کذب گزارههای دینی بیمعناست.<ref> (← همان، ۱۷۵ ـ ۱۷۷؛ زمانی، ۳۷ ـ ۳۸)</ref>
| |
| | |
| ۲. برخی زبان دین را زبانی عرفی عقلایی دانستهاند؛ یعنی خداوند دین را بر اساس اصول و قواعد رایج زبان مخاطبان و فرهنگ زمانه خود فرستادهاست که لازمه آن قابل فهم بودن برای عموم است.<ref> (اصفهانی، ۱/۸۸)</ref>
| |
| | |
| ۳. برخی نیز زبان دین را زبانی باطنی و رمزی دانستهاند. بنابر این نظر همه آیات قرآن حتی ظواهر آن به معنای باطنی و غیر ظاهری تفسیر و تأویل میشود.<ref> (← غزالی، ۲۱)</ref>
| |
| | |
| امامخمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده نکردهاست و فرقی میان خطابات قرآنی و روایی نیست؛<ref> (تنقیح الاصول، ۴/۲۵۹)</ref> اما در بیان حقایق و معارف قرآن کریم و ادعیه از یک زبان خاص استفاده میکند که زبانی چندلایه است و دارای ظاهر و باطنی است. ظاهر آن برای بیشتر مردم قابل استفاده است و آنان میتوانند از آن بهره بگیرند و این معانی صحیح، حقیقی و واقعیاند؛<ref> (صحیفه، ۱۸/۱۱۹)</ref> اما در مرحله بطون خود حقایقی را به همراه دارد که هر کس به آن دسترسی ندارد و مخاطب آن اولیای خاص الهیاند؛<ref> (صحیفه، ۱۸/۱۱۹ و ۲۰/۴۰۹)</ref> بنابراین زبان دین و قرآن را میتوان زبانی خاصی دانست که متفاوت با زبانهای رایج یا زبانهای علمی مانند زبان فلسفه یا عرفان و مانند آن است (همان، ۱۹/۳۵۵). با وجود این، ظاهر آن برای همه قابل فهم و استفاده است.<ref>(تفسیر حمد، ۱۳۵)</ref> {{ببینید|فهم قرآن؛ زبان قرآن | روح معانی}}
| |
| | |
| == قلمرو دین ==
| |
| اندیشمندان در ادیان و مذاهب رویکردهای مختلفی در زمینه قلمرو دین دارند. برخی در این زمینه نگاه حداقلی دارند و معتقدند قلمرو دین تنها در امور اخروی و عبادی است و برخی نیز به نگاه حداکثری معتقدند<ref> (← مطهری، ۲/۶۵؛ جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۱۳۰ ـ ۱۳۵)</ref> {{ببینید|دین و سیاست}} و براین باورند که دین همه مسائل مربوط به سعادت دنیوی را بیان کرده و حتی معتقدند همه علوم ازجمله فیزیک ریشه دینی و اسلامی دارند.<ref> (← جوادی آملی، انتظار بشر از دین؛ همو، منزلت عقل، ۱۰۷ ـ ۱۵۰)</ref>
| |
| | |
| امامخمینی نیز قلمرو دین را گسترده میداند و دیدگاه افرادی که اهداف قلمرو دین را تنها امور اخروی میداند، نقد کرده و معتقد است این گروه، از حقیقت دین و اسلام انحراف پیدا کردهاند<ref> (صحیفه، ۴/۸)</ref> و انبیای الهی افزون بر توجه مردم به آخرت وظیفه سیاست و اقامه عدل و قسط در جامعه را نیز داشتهاند.<ref> (همان، ۱۵/۲۱۳ ـ ۲۱۵)</ref> به اعتقاد ایشان قلمرو دین در همه جوانبی که به سعادت بشر مربوط است، گسترش دارد و دعوت انبیا(ع) برای این بوده که مردم را به کمال و سعادت لایق به خود برسانند و محدوده دعوت آنان به دین، تنها مربوط به حیات دنیوی یا اخروی نبودهاست.<ref> (همان، ۵/۵۴۴)</ref> ایشان بیاعتنایی دین به نیازهای طبیعی و روانی بشر را نیز مردود دانسته و معتقد است حقیقت دین فراتر از نیازهای مادی بشر است و دین دربرگیرنده حقایق و معارفی است که انسان با پیروی از دین بدان میرسد، مانند شناخت توحید و اسما و صفات الهی.<ref> (همان، ۷/۲۸۸ و ۱۹/۲۸۴؛ آداب الصلاة، ۲۶۴ و ۱۵۴)</ref> ایشان که همواره بر جامعیت اسلام تأکید داشت، بر ضرورت جامعنگری در شناخت اسلام و توجه به ابعاد مختلف آن نیز تأکید میکرد و از نگرشهای تکبعدی به آن پرهیز میداد.<ref> (← صحیفه، ۳/۲۲۱ ـ ۲۲۸)</ref> {{ببینید|اسلام ناب محمدی}}
| |
| | |
| همچنین امامخمینی بر نظام خاص فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دین اسلام تأکید و به آن توجه دارد<ref> (صحیفه، ۵/۳۸۹)</ref> و معتقد است دین اسلام برخلاف ادیان تحریفشده موجود، در تمام شئون فردی و اجتماعی بشر قانون وضع کرده و در زمینه روابط انسانها با خود و جامعه، حتی درباره ارتباط جامعه اسلامی با جوامع دیگر برنامه دارد؛<ref> (صحیفه، ۴/۴۱۸ ـ ۴۱۹)</ref> از اینرو ایشان یکی از مهمترین موارد قلمرو دین را حوزه سیاست و حکومت میداند و معتقد است در همه ادیان الهی ورود در سیاست و مبارزه با حاکمان ظالم وجود داشتهاست<ref> (صحیفه، ۷/۲۴۱ و ۳۲۷)</ref> و همه انبیای الهی در امور سیاست و حکومت دخالت میکردند و آنچه به صلاح و سعادت مردم بودهاست، به آنان آموزش میدادند؛<ref> (همان، ۱۳/۴۳۲ ـ ۴۳۳)</ref> بلکه به اعتقاد ایشان اقامه قسط در جامعه بدون دخالت در سیاست، امور اجتماعی و احتیاجهای ملتها ممکن نیست.<ref> (صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> در زمان رسول خدا(ص) نیز اسلام با برپایی حکومت اسلامی همراه بود و ایشان پایه سیاست را در دیانت قرار داد<ref> (صحیفه، ۱۷/۲۰۴)</ref> و مسجد مرکز سیاسی اسلام بود و شالوده مطالب مربوط به جنگها و سیاست مدن، در مسجد ریخته میشد و این در زمان امیرالمؤمنین(ع) نیز ادامه داشت.<ref> (صحیفه، ۲/۳۲)</ref>
| |
| | |
| امامخمینی تأکید دارد که اسلام و سیاست عین یکدیگرند و با هم آمیختگی ناگسستنی دارند؛ زیرا مسائل سیاسی جامعه، یکی از مهمترین محورها و اقتضائات جامعه بشری است.<ref> (همان، ۱۷/۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱)</ref> در اسلام برخلاف دینِ تحریفشده مسیحیت که دین از سیاست جدا شدهاست، دین و سیاست از آغاز در کنار هم بودهاند<ref> (صحیفه، ۱۳/۳۶۶؛ ۱۵/۱۰ و ۱۷/۲۰۴)</ref> و ابعاد سیاسی مربوط به اصلاح زندگی دنیوی، نه تنها در احکام اجتماعی و اقتصادی اسلام لحاظ شدهاست، بلکه حتی احکام عبادی اسلام، مانند نماز جمعه و جماعات نیز عاری از عنصر سیاست نیست و در خطبههای نماز جمعه مسائل سیاسی و احوال مملکت و گرفتاریهای مسلمانان مطرح میشود؛<ref> (همان، ۴/۴۴۷)</ref> بنابراین احکام عبادی اسلام نیز منشأ خدمات اجتماعی و سیاسی است. همچنین عبادتها و احکامی مانند حج، زکات، خمس، حدود و تعزیرات اصولاً توأم با سیاست و اداره حکومت تشریع شدهاست<ref> (همان، ۱۰/۱۸)</ref> و ماهیت و کیفیت قوانین اسلام، در جهت ایجاد یک دولت و اداره امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شدهاست. در حقیقت احکام شرع دربردارنده قوانین و مقررات متنوعیاند که یک نظام اجتماعی را میسازند. در این نظام حقوقی، هر چه بشر نیاز دارد، فراهم آمدهاست.<ref> (ولایت فقیه، ۲۸ ـ ۳۰)</ref> {{ببینید|دین و سیاست}}
| |
| | |
| == اهداف و کارکردهای دین ==
| |
| قرآن کریم هدف انبیای الهی را ترویج دین، دعوت به توحید و نفی شرک،<ref> (اعراف، ۵۹؛ هود، ۵۰)</ref> تعلیم و تزکیه،<ref> (بقره، ۱۲۹)</ref> اقامه عدل و قسط در میان مردم<ref> (حدید، ۲۵)</ref> دانستهاست. در روایات نیز هدف دین و فرستادن انبیای الهی را دعوت به توحید و نفی شرک<ref> (کلینی، ۲/۲۹)</ref> و معرفت الهی<ref> (همان، ۱/۱۶)</ref> ایمان<ref> (لیثی، ۳۴۷)</ref> و اخلاص<ref> (آمدی، ۸۳)</ref> شمرده شدهاست.
| |
| | |
| برخی اندیشمندان اسلامی هدف از دین را رساندن انسان به کمالات وجودی خود در دنیا و آخرت<ref></ref> (طباطبایی، ۳/۲۹۹) و دین را سبب خروج از جهل و هلاکت و رهایی از بند شهوات و هوای نفس میدانند که انسان را به صراط مستقیم هدایت میکند.<ref> (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۳۳۹)</ref> لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یک زندگی انسانی اختیار کند، این است که از اصول معین و مشخصی پیروی کند و خود را در چارچوب آن اصول محدود کند و تنها پیروی از دین است که میتوان محدودیتی مستحکم و با مبنا به وجود آورد.<ref> (مطهری، ۲۳/۶۹۷)</ref> در حقیقت یکی از کارکردهای بزرگ دین این است که به ارزشها و قوانین اخلاقی، مبنای استواری در نظام جهان داده میشود و این ارزشها اموری حقیقیاند و مستقل از تصورات و احساسات بشریاند.<ref> (استیس، ۴۱۴)</ref>
| |
| | |
| امامخمینی برای دین و دینداری اهداف و آثاری برشمرده است:
| |
| | |
| ۱. '''رسیدن به سعادت''': هدف دین رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد وجودی اوست<ref> (صحیفه، ۷/۲۸۸)</ref> و انبیای الهی برای تربیت و هدایت انسان از ناحیه خداوند آمدهاند تا استعدادهای انسان را شکوفا کنند و او را به سعادت و نجات برسانند<ref> (صحیفه، ۴/۱۸۹؛ آداب الصلاة، ۳۷)</ref> و دین را برای تربیت و تهذیب نفس بشر آوردهاند.<ref> (صحیفه، ۶/۴۶۷)</ref>
| |
| | |
| ۲. '''ایجاد عدالت و قسط''': قرآن یکی از وظایف انبیا(ع) را اجرای عدالت و قسط در جامعه شمردهاست.<ref> (حدید، ۲۵؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۷۸)</ref> امامخمینی با استفاده از این آیه تشکیل حکومت عادلانه و گسترش عدالت در جامعه را از وظایف انبیا(ع)<ref> (تفسیر حمد، ۱۷۱؛ ولایت فقیه، ۵۴ ـ ۵۶ و ۷۰)</ref> و تشکیل حکومت را نیز مقدمه اقامه قسط و عدل<ref> (صحیفه، ۸/۲۱۷ ـ ۲۱۸)</ref> شمردهاست؛ البته هدف دین در اصلاح جامعه و برقراری عدالت اجتماعی نیز رسیدن انسان به مقام انسانیت و خارجشدن از مقام حیوانیت است.<ref> (صحیفه، ۹/۱۱، ۲۹۲؛ ۱۰/۶۷ ـ ۶۸ و ۱۹/۵۱)</ref>
| |
| | |
| ۳. '''ایجاد آرامش روحی''': بشر خواهان این است که روحش آرامش یابد. امامخمینی بر این نکته تأکید میکند که امروزه انسان دیگر به این مسئله پی بردهاست که آنچه به او آرامش میبخشد، دین و مذهب است و تنها در سایه مذهب است که بشر به آن آرامش روحی مطلوب میرسد؛ زیرا در امور مادی اینچنین آرامشی هرگز به دست نمیآید، بلکه این امور منافی با آرامشی است که بشر خواهان آن است.<ref> (صحیفه، ۱۱/۴)</ref>
| |
| | |
| ۴. '''جلوگیری از فساد''': آنچه میتواند انسان را از لغزش حفظ کند، دیانت و اعتقاد به مبدأ و معاد است که حتی میتواند انسان را در خلوتگاه نیز کنترل کند؛<ref> (صحیفه، ۴/۴۰۲)</ref> همچنین دینداری و مقیدبودن به نماز و مسجد سبب میشود که افراد به سوی فساد کشیده نشوند و نماز و عبادتی که بهدرستی انجام شود، فحشا و منکر را از امتی بیرون میکند.<ref> (صحیفه، ۱۲/۳۹۲)</ref>
| |
| | |
| ۵. '''حفظ استقلال و آزادی''': امامخمینی خاطرنشان کردهاست که دین در جامعه سبب استقلال و آزادی کشور است<ref> (صحیفه، ۵/۱۸۵) </ref>و ملتی که معتقد به قدرت الهی باشد و به آن توکل کند، به استقلال و پیروزی میرسد<ref> (صحیفه، ۱۷/۴۱۱)</ref> و این استقلال و آزادی سبب قدرت ملتها در برابر دشمنان میشود.<ref> (صحیفه، ۵/۹۷)</ref> ایشان با تأکید بر نادرستی نگاه برخی که دین را «افیونی برای جامعه» دانستهاند و معتقدند دین آمدهاست تا انسانها به غارت ثروتمندان در دنیا بیتوجه باشند، یادآور شدهاست که با نگاهی عمیق به ادیان، بهویژه دین اسلام در طول تاریخ، میتوان به این نکته پیبرد که ادیانی همچون اسلام بودهاند که مردمِ مستضعف را بر ضد سلاطین شوراندهاند،<ref> (صحیفه، ۴/۳۱۸؛ ۶/۴۰ ـ ۴۱؛ ۷/۳۸۸ و ۱۵/۵۰۷)</ref> بلکه پیامبران(ع) آمدهاند تا مردم را بیدار کنند. آنان در این راه با فرعونهای زمان خود مبارزه کردهاند و مردم را علیه آنان شوراندهاند؛ چنانکه حضرت موسی(ع) و شعیب(ع) مدتها با قدرتهای زمان خود مبارزه کردهاند؛<ref> (صحیفه، ۸/۲۹۱ ـ ۲۹۲ و ۴۵۶ ـ ۴۵۷)</ref> بنابراین چنین دینی چگونه میتواند دینی باشد که مردم را به سستی و خمودی دعوت کند و افیون جامعه باشد؟؛<ref> (صحیفه، ۴/۲۴۰ و ۸/۴۵۷)</ref> البته در حالیکه دشمنان اسلام تلاش کردهاند دین را در نظر مردم متزلزل کنند و دین را برای مردم عامل انحطاط معرفی کنند.<ref> (صحیفه، ۶/۲۰۲؛ ۸/۴۵۵ و ۹/۵۰۵؛ ولایت فقیه، ۱۰)</ref>
| |
| | |
| ۶. '''تمدنسازی''': امامخمینی معتقد است ادیان توحیدی با ترویج و توصیه به تفکر، پژوهش و علمآموزی و قراردادن این فعالیتها در ردیف عبادت، یکی از مهمترین عوامل تمدنساز و از مترقیترین فرهنگها در طول تاریخ بودهاند و این تمدن به وجودآمده در شرق با وجود علوم پیشرفته در آن به اروپا منتقل شد؛ اما پس از آن، شرق با ازدستدادن و گمکردن هویت دینی خود، تنزل یافت و نیازمند غرب شد.<ref> (صحیفه، ۱۰/۳۸۵ و ۲۱/۳۹۰)</ref> {{ببینید|تمدن | مهجوریت قرآن}}
| |
| | |
| == نسبت علم و دین ==
| |
| رابطه علم و دین از مباحثی است که پیشینه طولانی دارد. پذیرش بعضی از نظریههای علمی در ادیان الهی و مقدسشمردن آنها سبب شد با پیشرفت علم و باطلشدن بعضی از این نظریهها، در آموزههای دینی نیز تشکیک شود. ازجمله این نظریهها افلاک بطلمیوسی (← مقاله فلک) است که کلیسا پذیرفته بود و مخالفت با آن مخالفت با انجیل برشمرده میشد. مخالفت کلیسا با برخی کشفیات جدید سبب شد تفکر جدایی دین از علم در غرب مطرح شود (پترسون و دیگران، ۳۵۸ ـ ۳۶۱). در مسئله نسبت علم و دین سه نظریه وجود دارد: ۱. میان دین و علم تعارض است. ۲. همه آموزههای علمی از دین قابل استنباط است. ۳. میان دین و علم توافق منطقی برقرار است؛ به این معنا که هم دارای جهات مشترک و هم جهات اختلافاند؛ ولی هیج آموزه دینی حقیقی، در تعارض صریح با عقل یافت نمیشود (← فنایی اشکوری، ۲۸ ـ ۳۰).
| |
| | |
| امامخمینی معتقد است اصل ادیان توحیدی هیچگاه مخالف علم، اکتشافات و نوآوریها نبودهاند و با آن مخالفت نکردهاند، بلکه در دین اسلام به کسب علم توصیه و بر آن تأکید شدهاست (صحیفه، ۲۱/۴۰۶) و قرآن خود مشتمل بر ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و همه ابعادی است که در سعادت بشر مورد نیاز است (همان، ۲۰/۹۳؛ ولایت فقیه، ۲۹)؛ البته این به معنای تقسیم علوم به علوم اسلامی و غیر اسلامی نیست (صحیفه، ۱۲/۲۴۹) و تفاوت علوم اسلامی و غیر اسلامی از جهت معنویت، روحانیت و توجه به الوهیت در آنهاست (همان، ۸/۴۳۶) و از آنجا که قرآن کتاب هدایت است، علوم طبیعی که در آن مطرح شدهاست، جنبه الهی آن مورد نظر است (همان، ۸/۴۳۳). از نگاه ایشان علوم طبیعی در صورتی که هدف آن الهی باشد، به علم الهی بازمیگردد؛ به این معنا که انسان در علم وقتی طبیعت یا بدن انسان را مثلاً مشاهده میکند، قدرت الهی را میبیند (همان، ۸/۴۳۵ ـ ۴۳۶)؛ بنابراین از آنجا که مقصد اصلی دین هدایت و سعادت بشر است، به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد، بلکه علم را برای هدف خود به کار بردهاست (همان) (← مقاله علوم).
| |
|
| |
|
| ==پانویس== | | ==پانویس== |
| {{پانویس|۲}} | | {{پانویس|۲}} |
|
| |
| ==منابع== | | ==منابع== |
| {{منابع}} | | {{منابع|۲}} |
| * قرآن کریم. | | * قرآن کریم. |
| * آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش. | | * اسماعیلی، خیرالله، دولت موقت، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴ش. |
| * ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
| | * اطلاعات، روزنامه، ۱۱/۱/۱۳۵۸ش. |
| * ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
| | * امامخمینی، سیدروحالله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش. |
| * ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
| | * امامخمینی، سیدروحالله، دیوان امام (سرودههای حضرت امامخمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش. |
| * ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
| |
| * ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
| |
| * ابنمیثم بحرانی، میثمبنعلی، شرح نهج البلاغه، ترجمه قربانعلی محمدیمقدم و علیاصغر نوایی، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
| |
| * ابنندیم، محمدبناسحاق، الفهرست، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بیتا.
| |
| * ابوالفتوح حسینی، ابنمخدوم، مفتاح الباب، چاپشده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، تحقیق مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
| |
| * استیس، والتر ترنس، دین و نگرش نوین، ترجمه احمدرضا جلیلی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۷۷ش. | |
| * اصفهانی غروی، محمدحسین، حاشیة کتاب المکاسب، تحقیق عباس محمد آل سباع، قم، انوارالهدی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
| |
| * الیاده، میرچا، دینپژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | |
| * امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | |
| * امامخمینی، سیدروحالله، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. |
| * امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | | * امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. |
| * امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا. | | * امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا. |
| * امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. | | * امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. |
| * برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق. | | * بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، نویسنده، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش. |
| * بغدادی، عبدالقاهر، اصول الایمان، تحقیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالهلال، ۲۰۰۳م.
| | * بهجت، علی، انقلاب اسلامی، کردستان و مواضع گروهها و سازمانها، بینا، بیتا. |
| * بیات، اسدالله، مروری بر اندیشههای اقتصادی امامخمینی، چاپشده در کتاب امامخمینی و قرائت نوینی از دین، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
| | * حکیمی، محمدرضا، تفسیرآفتاب نگرشی به رسالت اسلام و حماسه انسان در رهبری امامخمینی(ره)، تهران، دفترنشرفرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۵۷ش. |
| * پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه و تصحیح احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | | * روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش. |
| * ترمذی، محمدبنعلی، کیفیة السلوک الی رب العالمین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق. | | * روزنامه رسمی، ۱۴/۵/۱۳۵۹ش. |
| * توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت ـ مؤسسه فرهنگی طه ـ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
| | * سمیعی، احمد، طلوع و غروب دولت موقت، تهران، شباویز، چاپ اول، ۱۳۷۱ش. |
| * جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
| | * طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۸۷ش. |
| * جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، تحقیق محمدرضا مصطفیپور، قم، اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
| | * علیبابایی، غلامرضا، فرهنگ سیاسی آرش، تهران، آشیان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش. |
| * همو، شریعت در آینه معرفت، تحقیق حمید پارسانیا، قم، اسراء، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ش.
| | * عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، کتاب سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش. |
| * همو، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، تحقیق احمد واعظی، قم، اسراء، چاپ چهارم، ۱۳۸۹ش.
| | * فوزی، ولیالله، حماسههای اسلامی ملت به رهبری امامخمینی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ خرداد ۱۳۵۸، قم، دارالفکر، بیتا. |
| * جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
| | * کیهان، روزنامه، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷. |
| * حائری تهرانی، مهدی، تاریخ ادیان، مجله مکتب تشیع، شماره ۱۰، ۱۳۴۲ش.
| | * کیهان، روزنامه، ۲۰/۱۲/۱۳۵۷. |
| * حجّتی، سیدمحمدباقر و بلال سلمان، همزیستی ادیان توحیدی از دیدگاه قرآن و روایات، مجله پژوهش دینی، شماره ۱۳، ۱۳۸۵ش.
| | * کیهان، روزنامه، ۷، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲ و ۱۴/۱/۱۳۵۸ش. |
| * حر عاملی، محمدبنحسن، الفوائد الطوسیه، قم، چاپ علمیه، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
| | * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. |
| * حلی، علامه، حسنبنیوسف، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
| | * نوازنی، بهرام، گاهشمار سیاست خارجی ایران از دیماه ۱۳۵۶ تا مرداد ۱۳۶۷، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. |
| * همو، الرسالة السعدیه، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، بیروت، دارالصفوه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | |
| * خویی، سیدابوالقاسم، فقه الشیعه، کتاب الطهاره، تقریر سیدمحمدمهدی موسوی خلخالی، قم، آفاق، چاپ سوم، ۱۴۱۸ق. | |
| * دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن، ج۱، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش. | |
| * راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
| |
| * رودریکس، هیلاری و جان اس هاردینگ، درسنامه دینشناسی، ترجمه سیدلطفالله جلالی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
| |
| * زمانی، علی، زبان دین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
| |
| * سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا.
| |
| * سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، أمالی المرتضی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالفکر العربی، چاپ اول، ۱۹۹۸م.
| |
| * همو، الذخیرة فی علم الکلام، سیداحمد حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
| |
| * شبّر، سیدعبدالله، حق الیقین فی معرفة اصولالدین، قم، أنوارالهدی، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
| |
| * طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | |
| * طبرسی، فضلبنحسن، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
| |
| * طنطاوی، سیدمحمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، مصر ـ قاهره، نهضة المصر، چاپ اول، ۱۹۹۷م.
| |
| * طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
| |
| * طوسی، محمدبنحسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
| |
| * غزالی، ابوحامد، فضائح الباطنیه، تحقیق محمدعلی قطب، بیروت، مکتبة العصریه، ۱۴۲۲ق.
| |
| * فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
| |
| * فخر رازی، محمدبنعمر، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، تحقیق محمد زینهم، قاهره، مکتبة مدبولی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
| |
| * فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
| |
| * فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
| |
| * فنایی اشکوری، محمد، دانش اسلامی و دانشگاه اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
| |
| * قاضیسعید قمی، محمدبنمحمد، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | |
| * قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش. | |
| * کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
| |
| * کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
| |
| * لیثی واسطی، علیبنمحمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
| |
| * ماتریدی، محمدبنمحمد، التوحید، تحقیق عاصم ابراهیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۷ق. | |
| * مرعشی شوشتری، سیدقاضینورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مقدمه و تعلیق سیدشهابالدین مرعشی نجفی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
| |
| * مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش. | |
| * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش. | |
| * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش. | |
| * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | |
| * مغنیه، محمدجواد، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، بیروت، مؤسسه عزّالدین، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. | |
| * ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
| |
| * ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
| |
| * ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
| |
| * ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
| |
| * نایینی، میرزامحمدحسین، کتاب الصلاة، تقریر محمدعلی کاظمی خراسانی، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
| |
| * نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
| |
| * هیک، جان هاروود، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، تهران، بینالمللی الهدی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
| |
| * هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
| |
| | |
| {{پایان}} | | {{پایان}} |
|
| |
|
| ==پیوند به بیرون== | | ==پیوند به بیرون== |
| ریحانه غلامیان ـ سیدعلی احمدی امیری، [https://books.khomeini.ir/books/10005/470/ دین]، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۴۷۸–۴۹۱.
| | معصومه احمدی بینش، [https://books.khomeini.ir/books/10005/694/ روز جمهوری اسلامی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۵، ص۶۹۴–۷۰۰. |
روز جمهوری اسلامی، روز اعلام رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران در پی همهپرسی، دوازدهم فروردین ۱۳۵۸.
مفهومشناسی
جمهوری در فرهنگ سیاسی به حکومتی گفته میشود که زمامدار آن با رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم انتخاب شود و توارث در آن دخالتی نداشته باشد و مدت زمامداری نیز محدود باشد.[۱] امامخمینی نیز واژه «جمهوری» را به همین معنا به کار بردهاست.[۲] جمهوریت به پذیرش حق مردم در انتخاب نوع نظام سیاسی اشاره دارد و قالب حکومت مورد نظر امامخمینی را تشکیل میدهد[۳] و جمهوری اسلامی مقید به آرای عمومی و حضور و نظارت دایمی مردم بر عملکرد کارگزاران نظام است.[۴] اسلامیت و تقید نظام به احکام اسلامی رکن دیگر دولت مورد نظر امامخمینی است.[۵] این قید، نظام سیاسی ایران را از دموکراسی غربی متمایز میسازد.[۶] امامخمینی اصطلاح جمهوری اسلامی را نخست در بیستم مهر ۱۳۵۷ در فرانسه، در وصف نظام دینی ـ سیاسی مطلوب خود به کار برد.[۷] (ببینید: جمهوری اسلامی)
مردم ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸، طی یک همهپرسی با رأی ۲/۹۸ درصد به تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند.[۸] در پی اعلام نتیجه در دوازدهم فروردین، امامخمینی این روز را عید ملی و مذهبی خواند[۹] و شورای انقلاب در ۸/۴/۱۳۵۹ آن را روز جمهوری اسلامی نام نهاد و تعطیل رسمی اعلام شد.[۱۰]
امامخمینی از سالها پیش در اندیشه برپایی نظام اسلامی بود و برای رسیدن به این هدف مرحله به مرحله پیش رفت. ایشان نظریه ولایت فقیه را نخست در کتاب کشف اسرار در سال ۱۳۲۳ مطرح کرد.[۱۱] سپس در کتاب الاجتهاد و التقلید به استدلال بر شئون فقیه ازجمله ولایت پرداخت[۱۲] و پس از آن در سال ۱۳۴۸ آن را بهتفصیل در درس خارج بیع در نجف اشرف بررسی کرد[۱۳] که به صورت مستقل با عنوان حکومت اسلامی به فارسی منتشر شد؛ (ببینید: ولایت فقیه(۲)) چنانکه به قلم خود ایشان در کتاب البیع نیز منتشر شدهاست.[۱۴] بر مبنای این نظریه فقهای باتقوا و آشنا به زمان به نیابت از ائمه معصوم(ع) در عصر غیبت اداره امور سیاسی و اجتماعی مردم را بر عهده دارند.[۱۵] (ببینید: ولایت فقیه(۱)) امامخمینی از نخستین کسانی بود که هدف از مبارزه را سرنگونی سلطنت پهلوی و رژیم شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی مبنی بر ضوابط اسلام و آرای ملت اعلام کرد[۱۶] و طرح تشکیل نظام اسلامی را در اندیشهها زنده کرد.[۱۷] شعار جمهوری اسلامی از خواستههای اصلی مردم در تظاهرات و راهپیماییها بود.[۱۸]
تأکید امامخمینی بر همهپرسی
امامخمینی در روز بازگشت به ایران در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا(س) در جمع گسترده مردم که از سراسر کشور گرد آمده بودند، از نامشروعبودن رژیم سلطنتی سخن گفت[۱۹] و در چهاردهم بهمن درباره توطئه ملینماها در نگهداری نظام شاهنشاهی هشدار داد و از برپایی نظام ملی ـ اسلامی متکی به آرای مردم خبر داد.[۲۰] ایشان در پانزدهم بهمن با استفاده از حق شرعی و قانونی خود، مهدی بازرگان را مأمور کرد دولت موقت تشکیل دهد. مأموریت این دولت ازجمله برگزاری همهپرسی و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی بود.[۲۱] اعضای دولت موقت به دلیل مقبولیت امامخمینی و دشواریهای برگزاری همهپرسی خواستار اعلان جمهوری اسلامی بدون مراجعه به آرای عمومی بودند؛ اما ایشان در برابر آنان ایستاد[۲۲] و بر برگزاری انتخابات عمومی پای فشرد و افزود در صورت برگزارنشدن همهپرسی، در آینده خواهند گفت روحانیون با سوء استفاده از احساسات عمومی، نظام سیاسی دلخواه خود را بر مردم تحمیل کردند؛ بنابراین باید تعداد موافق و مخالف روشن شود.[۲۳]
امامخمینی در نهم اسفند ۱۳۵۷ ضمن پیام چهاردهمادهای درباره همهپرسی آینده وعده داد خیلی زود درباره شکل حکومت، همهپرسی برگزار خواهد شد و تصریح کرد آنچه مردم با فریاد از آن پشتیبانی کرده «جمهوری اسلامی» است؛ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. ایشان از مردم خواست به جمهوری اسلامی رأی دهند.[۲۴] ایشان تأکید کرد مخالفان جمهوری اسلامی نیز آزادند اظهار نظر کنند و علمای شهرها و روستاها مکلفاند از آزادی مخالفان حمایت کنند و مراقب باشند هر کس رأی خود را در صندوق بیندازد.[۲۵] دولت موقت نیز در هفدهم اسفند روز دهم فروردین ۱۳۵۸ را برای همهپرسیِ شیوه نظام سیاسی کشور تعیین کرد. امامخمینی اصرار داشت همهپرسی هرچه زودتر برگزار شود و در پاسخ به دشواریهای این کار، دستاندرکاران همهپرسی را به همراهی مردم و مهمنبودن تحریکات ضد انقلاب امیدوار ساخت.[۲۶]
احزاب سیاسی و جرائد از فضای باز سیاسی استفاده کرده، دیدگاههای خود را در معرض دید و قضاوت مردم قرار دادند.[۲۷] برخی گروهها در برابر جمهوری اسلامی از جمهوری دموکراتیک یا جمهوری دموکراتیک اسلامی و جمهوری خلق سخن گفتند. گروهی به دنبال حذف کلمه «اسلامی» از «جمهوری اسلامی» و خواستار جمهوری دموکراتیک به شکل غربی بودند.[۲۸] نخستوزیر دولت موقت، بازرگان، هواخواه جمهوری دموکراتیک اسلامی بود[۲۹] که امامخمینی آن را خلافِ خواست مردم دانست و یادآور شد آنچه مردم از آن پشتیبانی کردهاند، همان جمهوری اسلامی است.[۳۰] برخی از گروههای مخالف با نظام ازجمله حزب جمهوریخواه،[۳۱] جبهه دموکراتیک ملی و سازمان چریکهای فدایی خلق همهپرسی را تحریم و فضای رأیگیری را غیر دموکراتیک دانستند.[۳۲] عزالدین حسینی از روحانیان و از رهبران احزاب سیاسی مهاباد در آستانه همهپرسی با جمهوری اسلامی مخالفت کرد.[۳۳]
امامخمینی در چهارم فروردین ۱۳۵۸ از مردم خواست در همهپرسی شرکت کنند و سهلانگاری در آن را پایمالشدن خون شهدا خواند و حضور زنان را نیز تعیینکننده دانست.[۳۴] ایشان از علما و روحانیان[۳۵] و مسئولان خواست با تبلیغات مناسب مردم را به شرکت در همهپرسی تشویق و همگان در آن شرکت کنند.[۳۶] مرتضی مطهری در شرح سخنان امامخمینی، جمهوری اسلامی را جامع آزادی و عدالت شمرد و افزودن واژه دموکراتیک به آن را حشو و زاید خواند.[۳۷] عموم علمای شهرستانها و احزاب و سازمانهای ملی و مردمی ایران از برگزاری همهپرسی جانبداری کردند.[۳۸] برخی از علما در بیانیههای خود تأکید کردند در جمهوری اسلامی حقوق تمامی افراد محفوظ و مردم بر سرنوشت خود حاکماند و نظام اسلامی بر شاهراه عدالت راه خواهد پیمود و مردم در آزادی کامل به سر خواهند برد.[۳۹] بسیاری از مراجع و علمای بزرگ مانند سیدشهابالدین مرعشی نجفی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدکاظم شریعتمداری و نیز سیدمحمود طالقانی مردم را به شرکت در انتخابات و رأی به جمهوری اسلامی تشویق کردند.[۴۰]
برگزاری همهپرسی
وزارت کشور در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ همهپرسی را در سراسر ایران برگزار کرد. برگه رأی، دو قسمتی و شامل نیمه «آری» ـ به رنگ سبز ـ و نیمه «نه» ـ به رنگ قرمز ـ بود و روی آن این عبارات به ترتیب درج شده بود: «بسمه تعالی دولت موقّت انقلاب اسلامی، وزارت کشور، تعرفه انتخابات رفراندم، تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت». رأیدهندگان بایستی رأی مورد نظر خود را از برگه جدا کرده و در صندوق رأی میانداختند و میتوانستند قسمت دیگر را همراه با خود ببرند.[۴۱] امامخمینی به گروههایی که به نوشته آری یا نه روی برگه رأی معترض بودند، پاسخ داد رفراندم به معنای آری و نه است؛ ولی آنان میتوانند به جای رأی نه، از حکومت دلخواه خود چون سلطنت و یا جمهوری دموکراتیک نام ببرند.[۴۲]
رأیگیری از ساعت هشت صبح روز جمعه دهم فروردین شروع شد.[۴۳] وزارت کشور از حقوقدانان بینالمللی خواست بر اجرای همهپرسی نظارت کنند.[۴۴] امامخمینی در ساعت ده صبح در حوزه سی خیابان چهارمردان قم رأی آری خود را به صندوق انداخت.[۴۵] شرکت گسترده مردم موجب شد رأیگیری تا روز شنبه یازدهم فروردین ادامه پیدا کند. افزون بر مدارس و مساجد و روستاها در بیمارستانها و مراکز نظامی و پادگانها حوزههای رأیگیری دایر بود.[۴۶] مردم بیتوجه به فضاسازی مخالفان از همه اقوام و فرقهها از ساعتها پیش برای شرکت در رأیگیری به صف ایستاده بودند. بیماران و پیرمردان نیز مشتاقتر از دیگران در صفها دیده میشدند.[۴۷] اقلیتهای دینی نیز با اطمینان به حفظ حقوق خود در حکومت آینده به جمهوری اسلامی رأی موافق دادند.[۴۸]
برخی گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی برای کاستن از شرکت و رأی مردم، مناطقی از کشور را ناامن کردند. ایجاد درگیری،[۴۹] به آتشکشیدن صندوقهای رأی،[۵۰] جلوگیری مسلحانه از شرکت مردم در همهپرسی،[۵۱] کشتن مردم[۵۲] از کارهای مخالفان بود. با همه تدابیر امنیتی در گنبد و ترکمن صحرا و سقز و سنندج و مهاباد نگذاشتند انتخابات برگزار شود.[۵۳] گروههای مسلح برای ناامنکردن فضای انتخاباتی به خودروی هیئت حسن نیت و نمایندگان سیدمحمود طالقانی حمله کردندکه به آنان آسیبی نرسید.[۵۴] در سنندج نیز شش پزشک و سه پرستار را که برای مداوای مجروحان رفته بودند، به شهادت رساندند.[۵۵] (ببینید: کردستان)
به سبب استقبال مردم، رأیگیری تا آخر وقت روز یازدهم فروردین در تهران و شهرستانها تمدید شد.[۵۶] برابر اطلاعیه رسمی ستاد عملیات همهپرسی وزارت کشور، بیست میلیون و بیستویک هزار و دویستوهشتادوهشت نفر (۲۸۸/۰۲۱/۲۰ نفر) به جمهوری اسلامی رأی موافق (۲/۹۸ درصد آرا)، صدوچهل هزار و شصتوشش نفر (۰۶۶/۱۴۰ نفر) رأی مخالف دادند.[۵۷] ۴۱۳ نفر نیز به جمهوری خلق رأی داده بودند.[۵۸] سیدصادق طباطبایی مجری انتخابات، درباره تعداد واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات، یادآور شدهاست تعداد دقیق آن مشخص نیست؛ تخمین این بود که ۹۴ درصد مردم در انتخابات شرکت کردهاند و این در حالی بود که در برخی از شهرها انتخابات انجام نشد و به برخی از نقاط هم برگه رأیگیری نرسید.[۵۹]
امامخمینی پس از پایان رأیگیری از فضای آزاد و شور و شوق مردم در شرکت در انتخابات سخن گفت[۶۰] و پیروزی ملت ایران در همهپرسی را وعده خداوند مبنی بر غلبه مستضعفان بر مستکبران خواند و مخالفان جمهوری اسلامی را بیخبر از خدا و ماجراجو دانست[۶۱] و در ادامه از رفتار ضد انسانی برخی گروهها مانند آتشزدن صندوقهای رأی و حمله مسلحانه به مردم نیز انتقاد کرد.[۶۲]
اعلام عید اسلامی و ملی
امامخمینی در پیامی به مناسبت رأی یکپارچه مردم به جمهوری اسلامی با ذکر آیه کریمه «وَ نُرِیدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً»،[۶۳] در آغاز آن، دوازدهم فروردین را روز پیروزی مستضعفان خواند و آن را به ملت ایران تبریک گفت و این روز را روز امامت امت و روز پیروزی و فتح و ظفر ملت نامید و افزود در این روز تاریخی، رژیم طاغوتی به زبالهدان تاریخ پیوست.[۶۴] ایشان به دنیا اعلام کرد مردم به عدالت رأی دادند و در سایه حکومت اسلامی باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان خواهد بارید.[۶۵] ایشان در ادامه پیام، صبحگاه دوازدهم فروردین را روز نخستین حکومت «الله» و از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی شمرد و از مردم خواست این روز را عید بگیرند و زنده نگهدارند.[۶۶] ایشان از مردم و دولت خواست در سایه این اقتدار ملی با قدرت پیش روند و عدالت اسلامی را به دنیا نشان دهند و از اسلام و جمهوری اسلامی پاسداری کرده، کشور را از آثار رژیم طاغوتی پاکسازی و ادارات کشور را که غربی شکل گرفتهاند متحول کنند.[۶۷]
امامخمینی در سال ۱۳۵۹ نیز به مناسبت سالگرد اعلام جمهوری اسلامی، دوازدهم فروردین را روز رسمیت حکومت مستضعفان بر مستکبران در ایران یاد کرد و با اعلام اینکه ملت ایران این روز را عیدی اسلامی ـ ملی تلقی میکند، آن را روز غلبه جنود «اللَّه» بر جنود شیطان و روز فتح و نصر خدا و بندگان مؤمن به او دانست.[۶۸] ایشان در سالهای بعد نیز به مناسبت دوازدهم فروردین پیام داده و تذکراتی را به مقتضای زمان، به ملت، دولت، قوه قضاییه و قوای مسلح یادآوری کردهاست.[۶۹]
بعدها روشن شد امامخمینی چندین شعر زیبا در وصف جمهوری اسلامی سرودهاست؛ ازجمله: جمهوری اسلامی ما جاوید است/ دشمن ز حیات خویشتن نومید است. آن روز که عالم ز ستمگر خالی است/ ما را و همه ستمکشان را عید است.[۷۰] ایشان در سرودهای دیگر جمهوری اسلامی را روز عید حزبالله و شکست دشمن نامیدهاست.[۷۱]
بازتاب همهپرسی
رأی مردم به جمهوری اسلامی در میان دوست و دشمن بازتاب گستردهای داشت. دوستان جمهوری اسلامی ایران خرسند شدند و علما و اقشار گوناگون مردم ایران و مسلمانان و محرومان و رؤسای کشورهای جهان پیامهای تبریک فراوانی به امامخمینی و کارگزاران نظام فرستادند و استقرار جمهوری اسلامی را به امامخمینی و امت اسلامی تبریک گفتند.[۷۲] نخستوزیر مصر ضمن بهرسمیتشناختن نظام جدید ایران، بر همکاری دو کشور تأکید کرد.[۷۳] امامخمینی نیز ضمن تشکر در پاسخ برخی از آنان ازجمله رئیسجمهور عراق یادآور شد، دولتها باید با ملتها با مسالمت رفتار کنند و در خدمت آنان باشند تا آسایش همگان فراهم گردد.[۷۴] در پاسخ رئیسجمهور تونس نیز آرزو کرد جمهوری اسلامی ایران در همبستگی میان مسلمانان نقش مؤثری داشته باشد.[۷۵] ایشان در دیدار سفیر بنگلادش و در پاسخ تبریک رئیسجمهور این کشور یادآور شد امید دارد دولتها و ملت اسلام هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیکتر شوند[۷۶] و در پاسخ لئونید برژنف رهبر اتحاد جماهیر شوروی، سعادت و رستگاری ملل شوروی را خواستار شد و اظهار امیدواری کرد جمهوری اسلامی ایران در اتحاد ملل و آسایش انسانها نقش ارزندهای داشته باشد و در راه صلح و آرامش کوشا باشد.[۷۷] خبرگزاریهای بینالمللی از حضور گسترده مردم خبرهای مفصلی را مخابره کردند.[۷۸] دبیرکل انجمن دولتی و همبستگی فرانسه با مردم ایران این رأیگیری را پراهمیت خواند.[۷۹] گروه ناظر بر همهپرسی نیز که از فرانسه به منظور نظارت آمده بودند، همهپرسی ایران را دموکراتیک و پیروزی قدرت انقلابی ایران را کاملاً محرز دانستند.[۸۰] امریکا مأیوس از تغییر نظام، پس از انتخابات سفیر خود را از ایران فرا خواند.[۸۱] برخی از سران دیگر کشورها نیز نخستین سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی ایران را به امامخمینی و مردم ایران تبریک گفتند، رئیس کمیته دایمی کنگره ملی نمایندگان مردم جمهوری خلق چین،[۸۲] لئونید برژنف رهبر شوروی، رئیسجمهور خلق چین و کره شمالی،[۸۳] رؤسای کشورهای سوریه، لیبی، الجزائر، بنگلادش ازجمله این افراد بودند.[۸۴] این تبریکها در برخی سالهای بعد نیز ادامه داشت.[۸۵]
پانویس
- ↑ علیبابایی، فرهنگ سیاسی آرش، ۲۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴ و ۸/۵ ـ ۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴.
- ↑ سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳ ـ ۴۵۴.
- ↑ روزنامه رسمی، ۱۴/۵/۱۳۵۹ش.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۶ ـ ۱۸۹.
- ↑ ← امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۵ ـ ۱۱۹.
- ↑ عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۶۹.
- ↑ امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۶۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۴۹.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۷۱۵.
- ↑ حکیمی، تفسیرآفتاب نگرشی به رسالت اسلام و حماسه انسان در رهبری امامخمینی(ره)، ۴۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۵۴.
- ↑ طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۲.
- ↑ طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵ ـ ۲۶۶.
- ↑ طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۵.
- ↑ کیهان، ۹/۱/۱۳۵۸، ۱ و ۲.
- ↑ اسماعیلی، دولت موقت، ۱۱۰؛ کیهان، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷، ۳ و ۸.
- ↑ بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، ۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵.
- ↑ کیهان، ۷/۱/۱۳۵۸، ۳ و ۸/۱/۱۳۵۸، ۸.
- ↑ کیهان، ۹/۱/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ بهجت، انقلاب اسلامی، کردستان و مواضع گروهها و سازمانها، ۱۸۰؛ فوزی، حماسههای اسلامی ملت به رهبری امامخمینی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ خرداد ۱۳۵۸، ۴۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۱۱، ۴۳۳ و ۴۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۴/۲۱۸.
- ↑ کیهان، ۲۰/۱۲/۱۳۵۷، ۷ ـ ۸.
- ↑ کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ کیهان، ۸/۱/۱۳۵۸، ۷، ۸ و ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۳۵؛ نوازنی، گاهشمار سیاست خارجی ایران از دیماه ۱۳۵۶ تا مرداد ۱۳۶۷، ۱/۱۳۶.
- ↑ کیهان، ۷/۱/۱۳۵۸، ۳.
- ↑ کیهان، ۸/۱/۱۳۵۸، ۵.
- ↑ کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۶.
- ↑ کیهان، ۳.
- ↑ کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ کیهان، ۳، ۶ و ۹/۱/۱۳۵۸، ۳.
- ↑ کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۳.
- ↑ سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۷۹؛ اطلاعات، ۷.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۹، ۶۳ و ۸/۳۹۸.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۶۲.
- ↑ طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۱.
- ↑ طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۱.
- ↑ طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۳.
- ↑ کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۸۴.
- ↑ طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۴.
- ↑ طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۷ ـ ۴۵۸ و ۴۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۲ و ۴۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۹، ۴۳، ۶۳ و ۸/۳۹۸.
- ↑ سوره قصص، آیه ۵)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳ ـ ۴۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۵۰؛ ۱۶/۱۵۴ و ۱۷/۳۹۰.
- ↑ امامخمینی، دیوان امام، ۱۹۳ و ۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، دیوان امام، ۱۹۷.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۲، ۳۲، ۱۲۱ و ۸/۲۵۲؛ کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۴، ۵ و ۷.
- ↑ کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۲۶۳.
- ↑ کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱/۱۳۵۸، ۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱/۱۳۵۸، ۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۸.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۵.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۵ ـ ۲۲۷.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۹ ـ ۲۳۲.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۶ و ۱۶/۱۵۳.
منابع
پیوند به بیرون
معصومه احمدی بینش، روز جمهوری اسلامی، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۶۹۴–۷۰۰.