تقیه: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
تقیه به معنای نگاه داشتن، پرهیز و پنهانکردن است<ref>ابناثیر، النهایه، ۱/۱۹۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱</ref> و در اصطلاح، محافظت از آسیب دیگران است، از راه ابراز موافقت با او در گفتار یا رفتار مخالف حق.<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۷۱</ref> بسیاری از فقها به نوعی، احساس خطر و ضرر را نسبت به خود شخص یا بستگان او در اقسام مختلف تقیه، لازم دانستهاند<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۷۱؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۳۷؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، ۲/۱۵۵</ref>؛ اما بر پایه دیدگاه [[امامخمینی]]، در تقیه مداراتی که ایشان ترس از ضرر را در آن شرط نمیداند،<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۷</ref> میتوان تقیه را ابراز نظر یا انجامدادن کاری بر خلاف باورهای درونی خود، جهت مدارا با دیگری یا مصون ماندن جان و | تقیه به معنای نگاه داشتن، پرهیز و پنهانکردن است<ref>ابناثیر، النهایه، ۱/۱۹۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱</ref> و در اصطلاح، محافظت از آسیب دیگران است، از راه ابراز موافقت با او در گفتار یا رفتار مخالف حق.<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۷۱</ref> بسیاری از فقها به نوعی، احساس خطر و ضرر را نسبت به خود شخص یا بستگان او در اقسام مختلف تقیه، لازم دانستهاند<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۷۱؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۳۷؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، ۲/۱۵۵</ref>؛ اما بر پایه دیدگاه [[امامخمینی]]، در تقیه مداراتی که ایشان ترس از ضرر را در آن شرط نمیداند،<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۷</ref> میتوان تقیه را ابراز نظر یا انجامدادن کاری بر خلاف باورهای درونی خود، جهت مدارا با دیگری یا مصون ماندن جان و مال و ناموس خود و دیگر همکیشان از آسیب وی تعریف کرد. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
تقیه پیشینهای به قدمت حیات بشر دارد؛ زیرا انسانها پیوسته، وقتی گرفتار ظلم بیدادگران بودهاند، با در نظرگرفتن مصالح فردی و اجتماعی، برای صیانت از جان و مال خویش، تا زمانی که قدرت و اقتدار لازم را در مقابل دشمنان خود به دست آورند، مجبور به ابراز | تقیه پیشینهای به قدمت حیات بشر دارد؛ زیرا انسانها پیوسته، وقتی گرفتار ظلم بیدادگران بودهاند، با در نظرگرفتن مصالح فردی و اجتماعی، برای صیانت از جان و مال خویش، تا زمانی که قدرت و اقتدار لازم را در مقابل دشمنان خود به دست آورند، مجبور به ابراز عقیده یا انجام کارهایی بر خلاف باورهای قلبی خود میشدهاند.<ref>سبحانی، الاضواء، ۴۰۷</ref> این روش تا زمان ظهور [[اسلام]] ادامه یافته است. [[پیامبر اکرم(ص)]] نیز در آغاز رسالت تا سه سال، از مشرکان تقیه میکرد و دعوت خود را پنهان نگاه میداشت.<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۳۴۴–۳۴۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۶</ref> اصحاب آن حضرت نیز اسلام خود را آشکار نمیکردند و پنهانی [[نماز]] میخواندند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۶</ref> | ||
[[شیعیان]] به سبب مواجهبودن با حاکمان ظالم که به دلیل شیعهبودن بر جان و مال آنها تعرض میکردند، همواره مجبور به تقیه بودهاند<ref>شرفالدین، اجوبة مسائل، ۸۱</ref> و در مدت حکومتهای [[بنی امیه|اموی]] و [[بنی عباس|عباسی]] و دورههای بعد، تحت شدیدترین فشارها و استبدادها قرار داشتند<ref>← ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۳–۴۶؛ سبحانی، الاضواء، ۴۲۰</ref>؛ از اینرو [[امامان معصوم(ع)]] جهت صیانت از کیان شیعه و حفظ جان و مال شیعیان، آنان را به تقیه سفارش میکردند.<ref>← کلینی، ۸/۲–۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۵۴</ref> از سوی دیگر، تقیه در نزد شیعیان حاکی از استبداد حاکمان وقت بوده است و بیگمان شیعه در صورت احساس [[امنیت]] متوسل به تقیه نمیشد.<ref>کورانی، تدوین القرآن، ۴۷</ref> این شیوه رفتاری محتاطانه در تاریخ اسلام منحصر به شیعیان نبوده است، بلکه دیگر فرقهها و نهضتها نیز هر گاه از سوی حاکمان تهدید شدهاند، همین تدبیر را به کار بردهاند.<ref>عنایت، تفکر نوین، ۲۴۲</ref> | [[شیعیان]] به سبب مواجهبودن با حاکمان ظالم که به دلیل شیعهبودن بر جان و مال آنها تعرض میکردند، همواره مجبور به تقیه بودهاند<ref>شرفالدین، اجوبة مسائل، ۸۱</ref> و در مدت حکومتهای [[بنی امیه|اموی]] و [[بنی عباس|عباسی]] و دورههای بعد، تحت شدیدترین فشارها و استبدادها قرار داشتند<ref>← ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۳–۴۶؛ سبحانی، الاضواء، ۴۲۰</ref>؛ از اینرو [[امامان معصوم(ع)]] جهت صیانت از کیان [[شیعه]] و حفظ جان و مال شیعیان، آنان را به تقیه سفارش میکردند.<ref>← کلینی، ۸/۲–۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۵۴</ref> از سوی دیگر، تقیه در نزد شیعیان حاکی از استبداد حاکمان وقت بوده است و بیگمان شیعه در صورت احساس [[امنیت]] متوسل به تقیه نمیشد.<ref>کورانی، تدوین القرآن، ۴۷</ref> این شیوه رفتاری محتاطانه در تاریخ اسلام منحصر به شیعیان نبوده است، بلکه دیگر فرقهها و نهضتها نیز هر گاه از سوی حاکمان تهدید شدهاند، همین تدبیر را به کار بردهاند.<ref>عنایت، تفکر نوین، ۲۴۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
با توجه به اهمیت تقیّه و توصیههای فراوان ائمه(ع) به آن، تقیه از دیرباز مورد توجه فقیهان و متکلمان شیعه بوده است؛ افزون بر آنکه در خلال مباحث فقهی و کلامی به آن پرداختهاند، برخی فقها رسالههای مستقلی نیز تحت همین عنوان تدوین کردهاند.<ref>← آقابزرگ، الذریعه، ۴/۴۰۳–۴۰۵</ref> پیشینه تألیف نخستین رسالههایی که دربارهٔ تقیه تدوین شده، به عصر معصومان(ع) بازمیگردد؛ مانند رساله التقیه، نوشته یکی از اصحاب [[امامرضا(ع)]].<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ۳۸؛ آقابزرگ، الذریعه، ۴/۴۰۴</ref> ازجمله نخستین کتابهای فقهی که باب مستقلی را به تقیّه اختصاص داده، | با توجه به اهمیت تقیّه و توصیههای فراوان ائمه(ع) به آن، تقیه از دیرباز مورد توجه فقیهان و متکلمان شیعه بوده است؛ افزون بر آنکه در خلال مباحث فقهی و کلامی به آن پرداختهاند، برخی فقها رسالههای مستقلی نیز تحت همین عنوان تدوین کردهاند.<ref>← آقابزرگ، الذریعه، ۴/۴۰۳–۴۰۵</ref> پیشینه تألیف نخستین رسالههایی که دربارهٔ تقیه تدوین شده، به عصر معصومان(ع) بازمیگردد؛ مانند رساله التقیه، نوشته یکی از اصحاب [[امامرضا(ع)]].<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ۳۸؛ آقابزرگ، الذریعه، ۴/۴۰۴</ref> ازجمله نخستین کتابهای فقهی که باب مستقلی را به تقیّه اختصاص داده، الهدایه [[شیخ صدوق]] است.<ref>صدوق، الهدایه، ۵۱–۵۳</ref> پس از وی، با تلاش فقیهان این بحث به کمال رسیده است. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] افزون بر طرح بحث تقیه در | [[امامخمینی]] افزون بر طرح بحث تقیه در [[المکاسب المحرمه (کتاب)|کتاب المکاسب المحرمه]]،<ref>←امامخمینی، مکاسب محرمه، ۲/۲۲۵–۲۴۷</ref> رساله مستقلی تألیف کرده که نشاندهنده اهتمام ایشان به این موضوع است.<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۷–۹۴</ref> توجه به زوایای مختلف و بررسی حکم اقسام و صور گوناگون تقیه از ویژگیهای برجسته [[رسالة فی التقیه|رساله تقیه امامخمینی]] است که تقیه را از زوایای جدیدی بررسی و تقسیم کرده است. | ||
== نظر و شیوه امامخمینی == | == نظر و شیوه امامخمینی == | ||
تبیین مرز دقیقِ دو مقوله تقیه و [[امر به معروف و نهی از منکر]] ازجمله ویژگیهای طرح بحث از سوی امامخمینی است. ایشان در دو شرط اساسی امر به معروف، یعنی احتمال تأثیر در هنگام امر به معروف و ضرر جانی و مالی نداشتن آن، قائل به تفصیل شده و دربارهٔ پارهای مسایل مهم دینی، حتی در صورت فقدان این شرایط، حکم به وجوب امر به معروف و نهی از منکر کرده است {{ببینید|متن=ببینید| امر به معروف و نهی از منکر}}. امامخمینی در حالی این نظریه را مطرح ساخته که برخی این امور را از مصادیق عمل به تقیه میشمردند و در برابر ستم حاکمان ظالم سکوت پیشه کرده بودند؛ ولی ایشان با طرح این مطلب، فضای جدیدی در این بحث گشود و در عمل نیز بر اعتقاد خویش پای فشرد و با اعلام موضع در برابر حکومت وقت، مبارزه با آن را [[تکلیف شرعی]] و تقیه را [[حرام]] دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸</ref> این دیدگاه فقهی امامخمینی و در نتیجه [[قیام]] ایشان در برابر حکومت ظلم و جور موجب شکلگیری [[انقلاب اسلامی]] در [[ایران]] و در نهایت پیروزی نظام جمهوری اسلامی ایران شد{{ببینید|متن=ببینید| انقلاب اسلامی ایران}}. | تبیین مرز دقیقِ دو مقوله تقیه و [[امر به معروف و نهی از منکر]] ازجمله ویژگیهای طرح بحث از سوی امامخمینی است. ایشان در دو شرط اساسی امر به معروف، یعنی احتمال تأثیر در هنگام امر به معروف و ضرر جانی و مالی نداشتن آن، قائل به تفصیل شده و دربارهٔ پارهای مسایل مهم دینی، حتی در صورت فقدان این شرایط، حکم به وجوب امر به معروف و نهی از منکر کرده است {{ببینید|متن=ببینید| امر به معروف و نهی از منکر}}. امامخمینی در حالی این نظریه را مطرح ساخته که برخی این امور را از مصادیق عمل به تقیه میشمردند و در برابر ستم حاکمان ظالم سکوت پیشه کرده بودند؛ ولی ایشان با طرح این مطلب، فضای جدیدی در این بحث گشود و در عمل نیز بر اعتقاد خویش پای فشرد و با اعلام موضع در برابر حکومت وقت، مبارزه با آن را [[تکلیف شرعی]] و تقیه را [[حرام]] دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸</ref> این دیدگاه فقهی امامخمینی و در نتیجه [[قیام]] ایشان در برابر حکومت [[ظلم]] و جور موجب شکلگیری [[انقلاب اسلامی]] در [[ایران]] و در نهایت پیروزی [[نظام جمهوری اسلامی ایران]] شد{{ببینید|متن=ببینید| انقلاب اسلامی ایران}}. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
ثمره دیگر دیدگاه امامخمینی دربارهٔ تقیه-که پس از انقلاب اسلامی به هنگام رهبری دینی و سیاسی ایشان نمود بیشتری یافت-برآمده از نظر خاص ایشان دربارهٔ | ثمره دیگر دیدگاه امامخمینی دربارهٔ تقیه-که پس از انقلاب اسلامی به هنگام رهبری دینی و سیاسی ایشان نمود بیشتری یافت-برآمده از نظر خاص ایشان دربارهٔ تقیه مداراتی بود که فلسفه تشریع آن را رعایت [[مصلحت]] جامعه اسلامی میدانست. برایناساس ایشان با صدور دستورها و احکامی بهمنظور ایجاد [[وحدت]] در میان مسلمانان، [[شیعیان]] را در پارهای امور اعتقادی و عبادی، بهویژه هنگام مناسک [[حج ابراهیمی|حج]]، به تقیه و مدارا دعوت کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۶۲</ref> و میتوان تأثیر این حرکت را در اتحاد و بیداری مسلمانان جهان و ترویج مبارزه با [[استکبار]] و گسترش انقلاب اسلامی جست. | ||
== اقسام تقیه == | == اقسام تقیه == | ||
تقیه از جهات گوناگون تقسیم شده است؛ ازجمله این تقسیمات که به لحاظ اصل تقیه بوده تقیه مداراتی، | تقیه از جهات گوناگون تقسیم شده است؛ ازجمله این تقسیمات که به لحاظ اصل تقیه بوده تقیه مداراتی، خوفی، کتمانی و اکراهی است.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۳۶</ref> برخی نیز آن را با توجه به مواردش، به [[واجب]] و [[مستحب]] و [[حرام]] و [[مکروه]] و [[مباح]] تقسیم کردهاند.<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۷۳–۷۴؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۸۹</ref> این تقسیمبندی ریشه در این امر دارد که فعل و ترک تقیه، با توجه به موضوعات مختلف و آثاری که به سبب انجام تقیه یا ترک آن ایجاد میشود، از حیث رجحان و اهمیت گاهی برابرند و گاهی یکی بر دیگری برتری دارد. برتری نیز گاهی در نتیجه مفسده یا مصلحت الزامآور است که در نتیجه آن تقیه حرام یا واجب میشود و گاهی در نتیجه مفسده یا مصلحت غیر الزامآور است که در نتیجه آن تقیه مکروه یا مستحب میشود.<ref>← مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۱۰–۴۱۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] با توجه به اصل تقیه، آن را به خوفی و مداراتی تقسیم کرده و آن دو را قسیم هم قرار داده است<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۷</ref>؛ در حالیکه فقیهان پیش از ایشان، مانند [[شیخ انصاری]]، تقیه مداراتی را در طول تقیه خوفی و قسمی از آن دانستهاند که ترک آن غالباً موجب ضرر خواهد شد.<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۷۳</ref> | [[امامخمینی]] با توجه به اصل تقیه، آن را به خوفی و مداراتی تقسیم کرده و آن دو را قسیم هم قرار داده است<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۷</ref>؛ در حالیکه فقیهان پیش از ایشان، مانند [[شیخ انصاری]]، تقیه مداراتی را در طول تقیه خوفی و قسمی از آن دانستهاند که ترک آن غالباً موجب ضرر خواهد شد.<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۷۳</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
در تقیه خوفی، | در تقیه خوفی، مکلف به دلیل ترس از ضرر جانی، مالی یا ناموسی بر خود یا بستگانش یا دیگر مؤمنان، ناگزیر از رعایت تقیه است.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۷</ref> تقیه خوفی گاهی با پوشیده نگهداشتن ایمان و اعتقاد محقق میشود که این قسم را تقیه کتمانی نامیدهاند<ref>مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۹۲</ref> و گاهی خوف از ضرر، ناشی از اکراه و اجبار فرد دیگری است و این قسم، تقیه اکراهی نامگذاری شده است.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲۵–۲۲۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
رویکرد دیگر در تقسیمبندی امامخمینی این است که گاهی تقیهکنندگان افراد عادی هستند و گاهی رهبران دینی و سیاسی جامعه، مانند [[پیامبران(ع)]]، [[امامان(ع)]]، فقیهان، حکمرانان و سلاطین.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۸</ref> میان افراد عادی با رهبران دینی و سیاسی در جواز و عدم جواز تقیه در برخی موارد تفاوت وجود دارد.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۲</ref> به اعتقاد ایشان در مسائل مهم دینی، تقیه برای رهبران دینی جایز نیست؛ همچنین از نظر ایشان کسانی که از آنها تقیه میشود، ممکن است کافر باشند یا مسلمان و مسلمانها ممکن است شیعه باشند یا غیر شیعه که مجموع آنها را میتوان به سلاطین و حکمرانان، فقها، قاضیها و مردم عادی تقسیم کرد<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۹</ref>؛ نیز کارهای از روی تقیه میتواند ارتکاب حرام یا ترک واجب باشد و ممکن است ترک برخی اجزا و شرایط یک عمل یا ارتکاب کارهایی باشد که مانع از ایفای تکلیف است.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۹</ref> | رویکرد دیگر در تقسیمبندی امامخمینی این است که گاهی تقیهکنندگان افراد عادی هستند و گاهی رهبران دینی و سیاسی جامعه، مانند [[پیامبران(ع)]]، [[امامان(ع)]]، فقیهان، حکمرانان و سلاطین.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۸</ref> میان افراد عادی با رهبران دینی و سیاسی در جواز و عدم جواز تقیه در برخی موارد تفاوت وجود دارد.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۲</ref> به اعتقاد ایشان در مسائل مهم دینی، تقیه برای رهبران دینی جایز نیست؛ همچنین از نظر ایشان کسانی که از آنها تقیه میشود، ممکن است [[کافر]] باشند یا مسلمان و مسلمانها ممکن است شیعه باشند یا غیر شیعه که مجموع آنها را میتوان به سلاطین و حکمرانان، فقها، قاضیها و مردم عادی تقسیم کرد<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۹</ref>؛ نیز کارهای از روی تقیه میتواند ارتکاب حرام یا ترک واجب باشد و ممکن است ترک برخی اجزا و شرایط یک عمل یا ارتکاب کارهایی باشد که مانع از ایفای تکلیف است.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
معیار در تقیه مداراتی از نظر مشهور علما وجود نوعی | معیار در تقیه مداراتی از نظر مشهور علما وجود نوعی ضرر و خطر است<ref>سروش محلاتی، حد و حکمت مدارا، ۱۸۱</ref>؛ ولی امامخمینی بر خلاف مشهور، تقیه مداراتی را متوقف بر ترس از ضرر ندانسته، بلکه مصلحت کلی جامعه اسلامی را حکمت تشریع این نوع تقیه شمرده است.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۷۱</ref> ایشان برایناساس حضور در جماعات [[اهل سنت]] را جایز دانسته و اموری، مانند سجده بر فرش، دستبسته نمازخواندن، آمینگفتن پس از [[سوره حمد|حمد]] و نبود اتصال را مخل به صحت [[نماز]] ندانسته است<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۷۶ و ۱۸۰؛ امامخمینی، استفتائات، ۳/۶۱۱</ref> و از ارتکاب کارهای نسنجیده که موجب شکاف در صفوف مسلمانان شود، نهی کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۶۲</ref> برخی فقیهان معاصر نیز با استناد به آیات و [[حدیث|احادیث]] در اثبات آن کوشیدهاند.<ref>← خویی، موسوعة، ۵/۲۲۴–۲۲۵ و ۲۷۳–۲۷۷؛ روحانی، فقه الصادق(ع)، ۱۱/۳۹۲–۳۹۳</ref> | ||
== مشروعیت تقیه == | == مشروعیت تقیه == | ||
از مهمترین مستندات مشروعیت تقیه، برخی آیات [[قرآن کریم]] است که امامخمینی، همانند فقهای دیگر<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۱۰۲؛ ← نجفی، جواهر الکلام، ۳۳/۱۸۱</ref> بدان استناد کرده است<ref>← امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۱۲–۲۱۴</ref>؛ ازجمله آیات، آیه ۱۰۶ [[سوره نحل]] است که [[خداوند]] در آن به کسانی که پس از [[ایمان]] به [[کفر]] بازگردند، وعده عذاب بزرگ میدهد، مگر کسانی که مجبور شده باشند، ولی قلبشان مطمئن به ایمان باشد. مفسران نقل کردهاند که این آیه دربارهٔ ماجرای [[عمّار بن یاسر]]، در سالهای نخست [[اسلام]] نازل شده است که بر اثر شکنجه طاقتفرسای مشرکان، درظاهر از ایمان خود دست کشید و برای حفظ جان خود کلمات کفرآمیزی بر زبان جاری ساخت؛ در حالیکه در اعتقاد و ایمان قلبی او خللی ایجاد نشده بود. [[پیامبر اکرم(ص)]] ضمن تأیید کار عمّار به وی تصریح کرد اگر دوباره در شرایط مشابهی قرار گرفت، همان کار را انجام دهد.<ref>طوسی، التبیان، ۶/۴۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۶/۵۹۷–۵۹۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ۴/۱۳۲</ref> آیه ۲۸ [[سوره آل عمران]] نیز خطابی عام به همه مسلمانان است. طبق آن مؤمنان مجاز به برقراری ارتباط دوستانه و اطاعت از کفار نیستند، مگر در شرایطی که از آنها بیمناک باشند و از آسیبشان در امان نباشند که در این صورت مجاز به تقیهاند.<ref>طبری، جامع البیان، ۳/۱۵۲–۱۵۳؛ طوسی، التبیان، ۲/۴۳۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ۲/۷۳۰</ref> در احادیث به آیات دیگری نیز برای اثبات جواز یا وجوب تقیه استشهاد شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۰۴، ۲۰۶ و ۲۱۲–۲۱۴</ref> | از مهمترین مستندات مشروعیت تقیه، برخی آیات [[قرآن کریم]] است که امامخمینی، همانند فقهای دیگر<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۱۰۲؛ ← نجفی، جواهر الکلام، ۳۳/۱۸۱</ref> بدان استناد کرده است<ref>← امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۱۲–۲۱۴</ref>؛ ازجمله آیات، آیه ۱۰۶ [[سوره نحل]] است که [[خداوند]] در آن به کسانی که پس از [[ایمان]] به [[کفر]] بازگردند، وعده عذاب بزرگ میدهد، مگر کسانی که مجبور شده باشند، ولی قلبشان مطمئن به ایمان باشد. مفسران نقل کردهاند که این آیه دربارهٔ ماجرای [[عمّار بن یاسر]]، در سالهای نخست [[اسلام]] نازل شده است که بر اثر [[شکنجه]] طاقتفرسای مشرکان، درظاهر از ایمان خود دست کشید و برای حفظ جان خود کلمات کفرآمیزی بر زبان جاری ساخت؛ در حالیکه در اعتقاد و ایمان قلبی او خللی ایجاد نشده بود. [[پیامبر اکرم(ص)]] ضمن تأیید کار عمّار به وی تصریح کرد اگر دوباره در شرایط مشابهی قرار گرفت، همان کار را انجام دهد.<ref>طوسی، التبیان، ۶/۴۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۶/۵۹۷–۵۹۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ۴/۱۳۲</ref> آیه ۲۸ [[سوره آل عمران]] نیز خطابی عام به همه مسلمانان است. طبق آن مؤمنان مجاز به برقراری ارتباط دوستانه و اطاعت از کفار نیستند، مگر در شرایطی که از آنها بیمناک باشند و از آسیبشان در امان نباشند که در این صورت مجاز به تقیهاند.<ref>طبری، جامع البیان، ۳/۱۵۲–۱۵۳؛ طوسی، التبیان، ۲/۴۳۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ۲/۷۳۰</ref> در احادیث به آیات دیگری نیز برای اثبات جواز یا وجوب تقیه استشهاد شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۰۴، ۲۰۶ و ۲۱۲–۲۱۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
دلیل دیگر احادیثی است که آشکارا بر جواز تقیه دلالت میکند<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۵۴؛ سمعانی، تفسیر السمعانی، ۱/۳۰۹؛ رازی، مفاتیح الغیب، ۸/۱۹۴</ref> و برخی این احادیث را [[متواتر]] دانستهاند.<ref>خویی، موسوعة، ۵/۲۲۱–۲۲۲؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۵/۵۱</ref> امامخمینی به احادیث متعددی در رساله تقیه اشاره کرده است.<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۰–۹۴</ref> بر اساس برخی از این احادیث، ترککنندگان تقیه، مانند تارکان نمازند و کسی که تقیه ندارد، دین و ایمان ندارد<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۰/۱۳۱</ref> و تقیه روش و آیین امامان معصوم(ع) بهشمار رفته است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۰</ref> همچنین ایشان ادله حکم اکراه را سند مشروعیت برخی مصادیق تقیه دانسته است.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲۶–۲۲۷</ref> | دلیل دیگر احادیثی است که آشکارا بر جواز تقیه دلالت میکند<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۵۴؛ سمعانی، تفسیر السمعانی، ۱/۳۰۹؛ رازی، مفاتیح الغیب، ۸/۱۹۴</ref> و برخی این احادیث را [[متواتر]] دانستهاند.<ref>خویی، موسوعة، ۵/۲۲۱–۲۲۲؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۵/۵۱</ref> امامخمینی به احادیث متعددی در رساله تقیه اشاره کرده است.<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۰–۹۴</ref> بر اساس برخی از این احادیث، ترککنندگان تقیه، مانند تارکان نمازند و کسی که تقیه ندارد، دین و [[ایمان]] ندارد<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۰/۱۳۱</ref> و تقیه روش و آیین [[امامان معصوم(ع)]] بهشمار رفته است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۰</ref> همچنین ایشان ادله حکم اکراه را سند [[مشروعیت]] برخی مصادیق تقیه دانسته است.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲۶–۲۲۷</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
از سوی دیگر، امامخمینی وجوب تقیه را از روشنترین احکام [[عقل]] شمرده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۲۸</ref>؛ زیرا به حکم عقل، پرهیز از ضرر و دفع آن لازم است و تقیه یکی از روشهای تأثیرگذار در این امر است<ref>تبریزی، حاشیة علی رسالة فی التقیه، ۶۳۰</ref> و به تصریح برخی، تقیه به معنای حفظ نفس از خطرها و آسیبها و مدارا با | از سوی دیگر، امامخمینی وجوب تقیه را از روشنترین احکام [[عقل]] شمرده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۲۸</ref>؛ زیرا به حکم عقل، پرهیز از ضرر و دفع آن لازم است و تقیه یکی از روشهای تأثیرگذار در این امر است<ref>تبریزی، حاشیة علی رسالة فی التقیه، ۶۳۰</ref> و به تصریح برخی، تقیه به معنای حفظ نفس از خطرها و آسیبها و مدارا با [[دشمن]]، امری فطری است که پیش از هر چیز، [[عقل]] و [[فطرت]]، انسان را به سوی آن فرا میخواند.<ref>سبحانی، الاضواء، ۴۰۹</ref> برایناساس با پذیرش ضرورت عقلی تقیه نمیتوان آن را تنها اعتقادی شیعی یا حتی اسلامی دانست، بلکه این امر ضرورتی عقلی و عقلایی است. بررسی منابع معتبر [[اهل سنت]] نشان میدهد آنان نیز اصل مشروعیت تقیه را پذیرفتهاند.<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۸/۵۵–۵۶؛ سرخسی، المبسوط، ۲۴/۴۵؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۴/۵۷؛ ← سبحانی، الاعتصام، ۳۲۰–۳۲۵</ref> | ||
== راه گریز در تقیه == | == راه گریز در تقیه == | ||
برخی علما تقیه را مشروط به قید | برخی علما تقیه را مشروط به قید «عدم مندوحه» کردهاند؛ یعنی اگر مجالی برای پرهیز از تقیه باشد و بتوان حیله و تدبیری به جای آن اندیشید، نوبت به تقیه نمیرسد.<ref>عاملی، مدارک الاحکام، ۱/۲۲۳</ref> در مقابل، برخی با استناد به اطلاق احادیث تقیه، این شرط را نپذیرفتهاند<ref>کرکی، جامع المقاصد، ۱/۲۲۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲/۲۳۸</ref> و عدهای هم تفصیلهای مختلف به دست دادهاند.<ref>← نجفی، جواهر الکلام، ۲/۲۳۸–۲۳۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
از نظر [[امامخمینی]]، تقیه اگر در مقابل مخالفان مذهبی باشد، چارهاندیشی برای فرار از تقیه لازم نیست، بلکه تقیه رجحان دارد. ایشان برای اثبات این نظر، به احادیث مختلفی استناد کرده است<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۷۷–۸۶</ref> که از آن جمله میتوان به داستان | از نظر [[امامخمینی]]، تقیه اگر در مقابل مخالفان مذهبی باشد، چارهاندیشی برای فرار از تقیه لازم نیست، بلکه تقیه رجحان دارد. ایشان برای اثبات این نظر، به احادیث مختلفی استناد کرده است<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۷۷–۸۶</ref> که از آن جمله میتوان به داستان عمّار اشاره کرد که [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خدا(ص)]] به وی دستور تکرار تقیه داد، با اینکه اگر چارهاندیشی و بهکاربردن حیله برای پرهیز از تقیه لازم بود، پیامبر(ص) میبایست تقیه را مشروط به وقتی میکرد که هیچ راه فراری از آن نباشد.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۸۵</ref> | ||
== استثناهای تقیه == | == استثناهای تقیه == | ||
در برخی روایات، مواردی از شمول دلایل جواز تقیه استثنا شده و تقیهکردن در این موارد حرام بهشمار رفته است؛ مانند [[مسح]] بر پاپوش (خفین) هنگام [[وضو]]، ترککردن [[حج تمتع]]، نوشیدن | در برخی روایات، مواردی از شمول دلایل جواز تقیه استثنا شده و تقیهکردن در این موارد حرام بهشمار رفته است؛ مانند [[مسح]] بر پاپوش (خفین) هنگام [[وضو]]، ترککردن [[حج تمتع]]، نوشیدن مشروبات مستکننده<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۵</ref> و بیزاریجستن از امامان معصوم(ع)،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۲۷؛ ←امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۲–۲۲</ref> احکام واجب و حرامی که مراعات آنها از نظر شارع اهمیت ویژهای دارد<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۶</ref> و تقیهای که به قتل نفس محترمهای بینجامد.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۳۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی تنها در دو مورد تقیه را جایز نمیداند: | [[امامخمینی]] تنها در دو مورد تقیه را جایز نمیداند: | ||
# مورد نخست جایی است که تقیه به | # مورد نخست جایی است که تقیه به قتل نفس محترم منجر شود.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۲۰؛ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲۲</ref> در این زمینه احادیث متعددی مبنی بر حرمت این نوع تقیه وارد شده و فلسفه تشریع تقیه را حفظ جان انسانها دانسته است: «فإذا بلغ الدم فلیس تقیة».<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۳۴–۲۳۵</ref> | ||
# دوم جایی که به تعبیر احادیث، تقیه به فساد در دین بینجامد.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۶</ref> | # دوم جایی که به تعبیر احادیث، تقیه به فساد در [[دین]] بینجامد.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۶</ref> | ||
از نظر امامخمینی این مورد گستره وسیعی دارد و شامل احکامی است که رعایت آنها از نظر شارع دارای اهمیت ویژهای است و تقیه در آنان به نابودی اساس دین میانجامد؛ مانند محوکردن [[قرآن کریم]]، از میانبردن [[خانه کعبه]] و مشاهد مشرفه و نیز تقیه در جایی که اصلی از اصول اسلام یا مذهب یا [[ضروریات دین]] در معرض زوال و نابودی باشد؛ همچنین اگر شخصی که تقیه میکند، در میان مردم جایگاه ویژهای داشته باشد (مانند رهبران دینی و مراجع تقلید که انجام کار حرام از سوی آنان موجب | از نظر امامخمینی این مورد گستره وسیعی دارد و شامل احکامی است که رعایت آنها از نظر شارع دارای اهمیت ویژهای است و تقیه در آنان به نابودی اساس دین میانجامد؛ مانند محوکردن [[قرآن کریم]]، از میانبردن [[خانه کعبه]] و مشاهد مشرفه و نیز تقیه در جایی که اصلی از اصول اسلام یا مذهب یا [[ضروریات دین]] در معرض زوال و نابودی باشد؛ همچنین اگر شخصی که تقیه میکند، در میان مردم جایگاه ویژهای داشته باشد (مانند رهبران دینی و مراجع تقلید که انجام کار حرام از سوی آنان موجب هتک حرمت دین است) تقیه بر وی جایز نیست.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۲–۱۴</ref> مشی سیاسی امامخمینی پیش از انقلاب اسلامی نیز بر پایه همین دیدگاه بود. ایشان در برابر [[حکومت پهلوی]]، از زمانی که اساس دین را هدف قرار داده بود، تقیه را به هر صورت حرام میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸</ref> ایشان تقیه را مربوط به فروع میدانست، نه [[اصول دین|اصول]].<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱</ref> مبارزات ایشان با رژیم پهلوی ریشه در این مبانی نظری داشت. | ||
نظر امامخمینی دربارهٔ موارد دیگر استثنا این است که بیگمان خداوند راضی نمیشود جان شیعیان به سبب نیاشامیدن مسکرات و گزاردن حج تمتع و مسح نکشیدن از روی پاپوش به خطر بیفتد؛ بنابراین تقیه در این امور اشکالی ندارد<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۸</ref>؛ اما احادیثی را که دربارهٔ منع از تقیه در موارد پیشگفته نقل شده است، به شکلهای مختلف میتوان توجیه کرد؛ ازجمله میتوان آنها را حمل بر | نظر امامخمینی دربارهٔ موارد دیگر استثنا این است که بیگمان خداوند راضی نمیشود جان شیعیان به سبب نیاشامیدن مسکرات و گزاردن حج تمتع و مسح نکشیدن از روی پاپوش به خطر بیفتد؛ بنابراین تقیه در این امور اشکالی ندارد<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۸</ref>؛ اما احادیثی را که دربارهٔ منع از تقیه در موارد پیشگفته نقل شده است، به شکلهای مختلف میتوان توجیه کرد؛ ازجمله میتوان آنها را حمل بر تقیه مداراتی کرد.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۴–۲۰</ref> روایاتی هم نقل شده است که بیزاریجستن و برائت از [[امیرالمؤمنین(ع)]] در مقام تقیه جایز نیست.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۲۲–۲۸</ref> امامخمینی ضمن خدشه در سند این روایات و به جهت تقابل آنها با حکم عقل و برخی احادیث دیگر، به جواز تقیه حکم کرده است.<ref>امامخمینی، الرسائل العشره، ۳۱–۳۲</ref> | ||
== آثار تقیه == | == آثار تقیه == | ||
به آثار اعمالی که از روی تقیه انجام میشود، در منابع فقهی توجه شده است. هر گاه در [[نماز]] و [[روزه]] یا دیگر عبادتها تقیه شود، پس از برطرفشدن موضوع تقیه، تکرار آن عمل در شرایط جدید لازم نیست و عمل تقیهای کافی است.<ref>بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲/۳۱۶؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۴۴</ref> | به آثار اعمالی که از روی تقیه انجام میشود، در منابع فقهی توجه شده است. هر گاه در [[نماز]] و [[روزه]] یا دیگر [[عبادات|عبادتها]] تقیه شود، پس از برطرفشدن موضوع تقیه، تکرار آن عمل در شرایط جدید لازم نیست و عمل تقیهای کافی است.<ref>بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲/۳۱۶؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۴۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی همسو با این نظر، احادیث مورد استناد را به سه دسته تقسیم کرده است و با ذکر احادیث مختلف و بررسی سندی و دلالت آن، مدعای خویش را مبنی بر مجزیبودن عمل در اقسام مختلف تقیه به اثبات رسانده است.<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۴۱–۷۱</ref> از سوی دیگر، دربارهٔ سایر آثار صحت عمل تقیهای فقها اختلاف نظر دارند.<ref>← انصاری، رسائل فقهیه، ۹۹–۱۰۰؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۵/۶۵–۶۶</ref> ایشان با استناد به عموم برخی دلایل جواز تقیه و احادیثی که در خصوص [[وضو]] وارد شده است، معتقد است تمام آثار صحت بر عمل تقیهای بار میشود.<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۸۹–۹۴</ref> در منابع فقهی، به آثار ترک تقیه نیز توجه شده است. [[شیخ انصاری]] با استناد به نهی | امامخمینی همسو با این نظر، احادیث مورد استناد را به سه دسته تقسیم کرده است و با ذکر احادیث مختلف و بررسی سندی و دلالت آن، مدعای خویش را مبنی بر مجزیبودن عمل در اقسام مختلف تقیه به اثبات رسانده است.<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۴۱–۷۱</ref> از سوی دیگر، دربارهٔ سایر آثار صحت عمل تقیهای فقها اختلاف نظر دارند.<ref>← انصاری، رسائل فقهیه، ۹۹–۱۰۰؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۵/۶۵–۶۶</ref> ایشان با استناد به عموم برخی دلایل جواز تقیه و احادیثی که در خصوص [[وضو]] وارد شده است، معتقد است تمام آثار صحت بر عمل تقیهای بار میشود.<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۸۹–۹۴</ref> در منابع فقهی، به آثار ترک تقیه نیز توجه شده است. [[شیخ انصاری]] با استناد به نهی شارع در برخی موارد، عبادتی که در آن تقیه [[واجب]] بوده و مکلف آن را به صورت عادی بهجا آورده، صحیح ندانسته است.<ref>انصاری، رسائل فقهیه، ۹۶</ref> در مقابل، امامخمینی با مناقشه در دلایل نظر شیخ انصاری قائل است که ترک تقیه در هیچ موردی موجب باطلشدن عمل نمیشود؛ زیرا امر به تقیه سبب نمیشود عمل بدون تقیه، مورد نهی شارع باشد.<ref>← امامخمینی، الرسائل العشره، ۳۳–۴۰</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۸
تقیه، ابراز نظر یا انجام کاری بر خلاف باور دینی و شرعی.
مفهومشناسی
تقیه به معنای نگاه داشتن، پرهیز و پنهانکردن است[۱] و در اصطلاح، محافظت از آسیب دیگران است، از راه ابراز موافقت با او در گفتار یا رفتار مخالف حق.[۲] بسیاری از فقها به نوعی، احساس خطر و ضرر را نسبت به خود شخص یا بستگان او در اقسام مختلف تقیه، لازم دانستهاند[۳]؛ اما بر پایه دیدگاه امامخمینی، در تقیه مداراتی که ایشان ترس از ضرر را در آن شرط نمیداند،[۴] میتوان تقیه را ابراز نظر یا انجامدادن کاری بر خلاف باورهای درونی خود، جهت مدارا با دیگری یا مصون ماندن جان و مال و ناموس خود و دیگر همکیشان از آسیب وی تعریف کرد.
پیشینه
تقیه پیشینهای به قدمت حیات بشر دارد؛ زیرا انسانها پیوسته، وقتی گرفتار ظلم بیدادگران بودهاند، با در نظرگرفتن مصالح فردی و اجتماعی، برای صیانت از جان و مال خویش، تا زمانی که قدرت و اقتدار لازم را در مقابل دشمنان خود به دست آورند، مجبور به ابراز عقیده یا انجام کارهایی بر خلاف باورهای قلبی خود میشدهاند.[۵] این روش تا زمان ظهور اسلام ادامه یافته است. پیامبر اکرم(ص) نیز در آغاز رسالت تا سه سال، از مشرکان تقیه میکرد و دعوت خود را پنهان نگاه میداشت.[۶] اصحاب آن حضرت نیز اسلام خود را آشکار نمیکردند و پنهانی نماز میخواندند.[۷]
شیعیان به سبب مواجهبودن با حاکمان ظالم که به دلیل شیعهبودن بر جان و مال آنها تعرض میکردند، همواره مجبور به تقیه بودهاند[۸] و در مدت حکومتهای اموی و عباسی و دورههای بعد، تحت شدیدترین فشارها و استبدادها قرار داشتند[۹]؛ از اینرو امامان معصوم(ع) جهت صیانت از کیان شیعه و حفظ جان و مال شیعیان، آنان را به تقیه سفارش میکردند.[۱۰] از سوی دیگر، تقیه در نزد شیعیان حاکی از استبداد حاکمان وقت بوده است و بیگمان شیعه در صورت احساس امنیت متوسل به تقیه نمیشد.[۱۱] این شیوه رفتاری محتاطانه در تاریخ اسلام منحصر به شیعیان نبوده است، بلکه دیگر فرقهها و نهضتها نیز هر گاه از سوی حاکمان تهدید شدهاند، همین تدبیر را به کار بردهاند.[۱۲]
با توجه به اهمیت تقیّه و توصیههای فراوان ائمه(ع) به آن، تقیه از دیرباز مورد توجه فقیهان و متکلمان شیعه بوده است؛ افزون بر آنکه در خلال مباحث فقهی و کلامی به آن پرداختهاند، برخی فقها رسالههای مستقلی نیز تحت همین عنوان تدوین کردهاند.[۱۳] پیشینه تألیف نخستین رسالههایی که دربارهٔ تقیه تدوین شده، به عصر معصومان(ع) بازمیگردد؛ مانند رساله التقیه، نوشته یکی از اصحاب امامرضا(ع).[۱۴] ازجمله نخستین کتابهای فقهی که باب مستقلی را به تقیّه اختصاص داده، الهدایه شیخ صدوق است.[۱۵] پس از وی، با تلاش فقیهان این بحث به کمال رسیده است.
امامخمینی افزون بر طرح بحث تقیه در کتاب المکاسب المحرمه،[۱۶] رساله مستقلی تألیف کرده که نشاندهنده اهتمام ایشان به این موضوع است.[۱۷] توجه به زوایای مختلف و بررسی حکم اقسام و صور گوناگون تقیه از ویژگیهای برجسته رساله تقیه امامخمینی است که تقیه را از زوایای جدیدی بررسی و تقسیم کرده است.
نظر و شیوه امامخمینی
تبیین مرز دقیقِ دو مقوله تقیه و امر به معروف و نهی از منکر ازجمله ویژگیهای طرح بحث از سوی امامخمینی است. ایشان در دو شرط اساسی امر به معروف، یعنی احتمال تأثیر در هنگام امر به معروف و ضرر جانی و مالی نداشتن آن، قائل به تفصیل شده و دربارهٔ پارهای مسایل مهم دینی، حتی در صورت فقدان این شرایط، حکم به وجوب امر به معروف و نهی از منکر کرده است (ببینید: امر به معروف و نهی از منکر). امامخمینی در حالی این نظریه را مطرح ساخته که برخی این امور را از مصادیق عمل به تقیه میشمردند و در برابر ستم حاکمان ظالم سکوت پیشه کرده بودند؛ ولی ایشان با طرح این مطلب، فضای جدیدی در این بحث گشود و در عمل نیز بر اعتقاد خویش پای فشرد و با اعلام موضع در برابر حکومت وقت، مبارزه با آن را تکلیف شرعی و تقیه را حرام دانست.[۱۸] این دیدگاه فقهی امامخمینی و در نتیجه قیام ایشان در برابر حکومت ظلم و جور موجب شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران و در نهایت پیروزی نظام جمهوری اسلامی ایران شد (ببینید: انقلاب اسلامی ایران).
ثمره دیگر دیدگاه امامخمینی دربارهٔ تقیه-که پس از انقلاب اسلامی به هنگام رهبری دینی و سیاسی ایشان نمود بیشتری یافت-برآمده از نظر خاص ایشان دربارهٔ تقیه مداراتی بود که فلسفه تشریع آن را رعایت مصلحت جامعه اسلامی میدانست. برایناساس ایشان با صدور دستورها و احکامی بهمنظور ایجاد وحدت در میان مسلمانان، شیعیان را در پارهای امور اعتقادی و عبادی، بهویژه هنگام مناسک حج، به تقیه و مدارا دعوت کرد[۱۹] و میتوان تأثیر این حرکت را در اتحاد و بیداری مسلمانان جهان و ترویج مبارزه با استکبار و گسترش انقلاب اسلامی جست.
اقسام تقیه
تقیه از جهات گوناگون تقسیم شده است؛ ازجمله این تقسیمات که به لحاظ اصل تقیه بوده تقیه مداراتی، خوفی، کتمانی و اکراهی است.[۲۰] برخی نیز آن را با توجه به مواردش، به واجب و مستحب و حرام و مکروه و مباح تقسیم کردهاند.[۲۱] این تقسیمبندی ریشه در این امر دارد که فعل و ترک تقیه، با توجه به موضوعات مختلف و آثاری که به سبب انجام تقیه یا ترک آن ایجاد میشود، از حیث رجحان و اهمیت گاهی برابرند و گاهی یکی بر دیگری برتری دارد. برتری نیز گاهی در نتیجه مفسده یا مصلحت الزامآور است که در نتیجه آن تقیه حرام یا واجب میشود و گاهی در نتیجه مفسده یا مصلحت غیر الزامآور است که در نتیجه آن تقیه مکروه یا مستحب میشود.[۲۲]
امامخمینی با توجه به اصل تقیه، آن را به خوفی و مداراتی تقسیم کرده و آن دو را قسیم هم قرار داده است[۲۳]؛ در حالیکه فقیهان پیش از ایشان، مانند شیخ انصاری، تقیه مداراتی را در طول تقیه خوفی و قسمی از آن دانستهاند که ترک آن غالباً موجب ضرر خواهد شد.[۲۴]
در تقیه خوفی، مکلف به دلیل ترس از ضرر جانی، مالی یا ناموسی بر خود یا بستگانش یا دیگر مؤمنان، ناگزیر از رعایت تقیه است.[۲۵] تقیه خوفی گاهی با پوشیده نگهداشتن ایمان و اعتقاد محقق میشود که این قسم را تقیه کتمانی نامیدهاند[۲۶] و گاهی خوف از ضرر، ناشی از اکراه و اجبار فرد دیگری است و این قسم، تقیه اکراهی نامگذاری شده است.[۲۷]
رویکرد دیگر در تقسیمبندی امامخمینی این است که گاهی تقیهکنندگان افراد عادی هستند و گاهی رهبران دینی و سیاسی جامعه، مانند پیامبران(ع)، امامان(ع)، فقیهان، حکمرانان و سلاطین.[۲۸] میان افراد عادی با رهبران دینی و سیاسی در جواز و عدم جواز تقیه در برخی موارد تفاوت وجود دارد.[۲۹] به اعتقاد ایشان در مسائل مهم دینی، تقیه برای رهبران دینی جایز نیست؛ همچنین از نظر ایشان کسانی که از آنها تقیه میشود، ممکن است کافر باشند یا مسلمان و مسلمانها ممکن است شیعه باشند یا غیر شیعه که مجموع آنها را میتوان به سلاطین و حکمرانان، فقها، قاضیها و مردم عادی تقسیم کرد[۳۰]؛ نیز کارهای از روی تقیه میتواند ارتکاب حرام یا ترک واجب باشد و ممکن است ترک برخی اجزا و شرایط یک عمل یا ارتکاب کارهایی باشد که مانع از ایفای تکلیف است.[۳۱]
معیار در تقیه مداراتی از نظر مشهور علما وجود نوعی ضرر و خطر است[۳۲]؛ ولی امامخمینی بر خلاف مشهور، تقیه مداراتی را متوقف بر ترس از ضرر ندانسته، بلکه مصلحت کلی جامعه اسلامی را حکمت تشریع این نوع تقیه شمرده است.[۳۳] ایشان برایناساس حضور در جماعات اهل سنت را جایز دانسته و اموری، مانند سجده بر فرش، دستبسته نمازخواندن، آمینگفتن پس از حمد و نبود اتصال را مخل به صحت نماز ندانسته است[۳۴] و از ارتکاب کارهای نسنجیده که موجب شکاف در صفوف مسلمانان شود، نهی کرده است.[۳۵] برخی فقیهان معاصر نیز با استناد به آیات و احادیث در اثبات آن کوشیدهاند.[۳۶]
مشروعیت تقیه
از مهمترین مستندات مشروعیت تقیه، برخی آیات قرآن کریم است که امامخمینی، همانند فقهای دیگر[۳۷] بدان استناد کرده است[۳۸]؛ ازجمله آیات، آیه ۱۰۶ سوره نحل است که خداوند در آن به کسانی که پس از ایمان به کفر بازگردند، وعده عذاب بزرگ میدهد، مگر کسانی که مجبور شده باشند، ولی قلبشان مطمئن به ایمان باشد. مفسران نقل کردهاند که این آیه دربارهٔ ماجرای عمّار بن یاسر، در سالهای نخست اسلام نازل شده است که بر اثر شکنجه طاقتفرسای مشرکان، درظاهر از ایمان خود دست کشید و برای حفظ جان خود کلمات کفرآمیزی بر زبان جاری ساخت؛ در حالیکه در اعتقاد و ایمان قلبی او خللی ایجاد نشده بود. پیامبر اکرم(ص) ضمن تأیید کار عمّار به وی تصریح کرد اگر دوباره در شرایط مشابهی قرار گرفت، همان کار را انجام دهد.[۳۹] آیه ۲۸ سوره آل عمران نیز خطابی عام به همه مسلمانان است. طبق آن مؤمنان مجاز به برقراری ارتباط دوستانه و اطاعت از کفار نیستند، مگر در شرایطی که از آنها بیمناک باشند و از آسیبشان در امان نباشند که در این صورت مجاز به تقیهاند.[۴۰] در احادیث به آیات دیگری نیز برای اثبات جواز یا وجوب تقیه استشهاد شده است.[۴۱]
دلیل دیگر احادیثی است که آشکارا بر جواز تقیه دلالت میکند[۴۲] و برخی این احادیث را متواتر دانستهاند.[۴۳] امامخمینی به احادیث متعددی در رساله تقیه اشاره کرده است.[۴۴] بر اساس برخی از این احادیث، ترککنندگان تقیه، مانند تارکان نمازند و کسی که تقیه ندارد، دین و ایمان ندارد[۴۵] و تقیه روش و آیین امامان معصوم(ع) بهشمار رفته است.[۴۶] همچنین ایشان ادله حکم اکراه را سند مشروعیت برخی مصادیق تقیه دانسته است.[۴۷]
از سوی دیگر، امامخمینی وجوب تقیه را از روشنترین احکام عقل شمرده است[۴۸]؛ زیرا به حکم عقل، پرهیز از ضرر و دفع آن لازم است و تقیه یکی از روشهای تأثیرگذار در این امر است[۴۹] و به تصریح برخی، تقیه به معنای حفظ نفس از خطرها و آسیبها و مدارا با دشمن، امری فطری است که پیش از هر چیز، عقل و فطرت، انسان را به سوی آن فرا میخواند.[۵۰] برایناساس با پذیرش ضرورت عقلی تقیه نمیتوان آن را تنها اعتقادی شیعی یا حتی اسلامی دانست، بلکه این امر ضرورتی عقلی و عقلایی است. بررسی منابع معتبر اهل سنت نشان میدهد آنان نیز اصل مشروعیت تقیه را پذیرفتهاند.[۵۱]
راه گریز در تقیه
برخی علما تقیه را مشروط به قید «عدم مندوحه» کردهاند؛ یعنی اگر مجالی برای پرهیز از تقیه باشد و بتوان حیله و تدبیری به جای آن اندیشید، نوبت به تقیه نمیرسد.[۵۲] در مقابل، برخی با استناد به اطلاق احادیث تقیه، این شرط را نپذیرفتهاند[۵۳] و عدهای هم تفصیلهای مختلف به دست دادهاند.[۵۴]
از نظر امامخمینی، تقیه اگر در مقابل مخالفان مذهبی باشد، چارهاندیشی برای فرار از تقیه لازم نیست، بلکه تقیه رجحان دارد. ایشان برای اثبات این نظر، به احادیث مختلفی استناد کرده است[۵۵] که از آن جمله میتوان به داستان عمّار اشاره کرد که پیامبر خدا(ص) به وی دستور تکرار تقیه داد، با اینکه اگر چارهاندیشی و بهکاربردن حیله برای پرهیز از تقیه لازم بود، پیامبر(ص) میبایست تقیه را مشروط به وقتی میکرد که هیچ راه فراری از آن نباشد.[۵۶]
استثناهای تقیه
در برخی روایات، مواردی از شمول دلایل جواز تقیه استثنا شده و تقیهکردن در این موارد حرام بهشمار رفته است؛ مانند مسح بر پاپوش (خفین) هنگام وضو، ترککردن حج تمتع، نوشیدن مشروبات مستکننده[۵۷] و بیزاریجستن از امامان معصوم(ع)،[۵۸] احکام واجب و حرامی که مراعات آنها از نظر شارع اهمیت ویژهای دارد[۵۹] و تقیهای که به قتل نفس محترمهای بینجامد.[۶۰]
امامخمینی تنها در دو مورد تقیه را جایز نمیداند:
- مورد نخست جایی است که تقیه به قتل نفس محترم منجر شود.[۶۱] در این زمینه احادیث متعددی مبنی بر حرمت این نوع تقیه وارد شده و فلسفه تشریع تقیه را حفظ جان انسانها دانسته است: «فإذا بلغ الدم فلیس تقیة».[۶۲]
- دوم جایی که به تعبیر احادیث، تقیه به فساد در دین بینجامد.[۶۳]
از نظر امامخمینی این مورد گستره وسیعی دارد و شامل احکامی است که رعایت آنها از نظر شارع دارای اهمیت ویژهای است و تقیه در آنان به نابودی اساس دین میانجامد؛ مانند محوکردن قرآن کریم، از میانبردن خانه کعبه و مشاهد مشرفه و نیز تقیه در جایی که اصلی از اصول اسلام یا مذهب یا ضروریات دین در معرض زوال و نابودی باشد؛ همچنین اگر شخصی که تقیه میکند، در میان مردم جایگاه ویژهای داشته باشد (مانند رهبران دینی و مراجع تقلید که انجام کار حرام از سوی آنان موجب هتک حرمت دین است) تقیه بر وی جایز نیست.[۶۴] مشی سیاسی امامخمینی پیش از انقلاب اسلامی نیز بر پایه همین دیدگاه بود. ایشان در برابر حکومت پهلوی، از زمانی که اساس دین را هدف قرار داده بود، تقیه را به هر صورت حرام میدانست.[۶۵] ایشان تقیه را مربوط به فروع میدانست، نه اصول.[۶۶] مبارزات ایشان با رژیم پهلوی ریشه در این مبانی نظری داشت. نظر امامخمینی دربارهٔ موارد دیگر استثنا این است که بیگمان خداوند راضی نمیشود جان شیعیان به سبب نیاشامیدن مسکرات و گزاردن حج تمتع و مسح نکشیدن از روی پاپوش به خطر بیفتد؛ بنابراین تقیه در این امور اشکالی ندارد[۶۷]؛ اما احادیثی را که دربارهٔ منع از تقیه در موارد پیشگفته نقل شده است، به شکلهای مختلف میتوان توجیه کرد؛ ازجمله میتوان آنها را حمل بر تقیه مداراتی کرد.[۶۸] روایاتی هم نقل شده است که بیزاریجستن و برائت از امیرالمؤمنین(ع) در مقام تقیه جایز نیست.[۶۹] امامخمینی ضمن خدشه در سند این روایات و به جهت تقابل آنها با حکم عقل و برخی احادیث دیگر، به جواز تقیه حکم کرده است.[۷۰]
آثار تقیه
به آثار اعمالی که از روی تقیه انجام میشود، در منابع فقهی توجه شده است. هر گاه در نماز و روزه یا دیگر عبادتها تقیه شود، پس از برطرفشدن موضوع تقیه، تکرار آن عمل در شرایط جدید لازم نیست و عمل تقیهای کافی است.[۷۱]
امامخمینی همسو با این نظر، احادیث مورد استناد را به سه دسته تقسیم کرده است و با ذکر احادیث مختلف و بررسی سندی و دلالت آن، مدعای خویش را مبنی بر مجزیبودن عمل در اقسام مختلف تقیه به اثبات رسانده است.[۷۲] از سوی دیگر، دربارهٔ سایر آثار صحت عمل تقیهای فقها اختلاف نظر دارند.[۷۳] ایشان با استناد به عموم برخی دلایل جواز تقیه و احادیثی که در خصوص وضو وارد شده است، معتقد است تمام آثار صحت بر عمل تقیهای بار میشود.[۷۴] در منابع فقهی، به آثار ترک تقیه نیز توجه شده است. شیخ انصاری با استناد به نهی شارع در برخی موارد، عبادتی که در آن تقیه واجب بوده و مکلف آن را به صورت عادی بهجا آورده، صحیح ندانسته است.[۷۵] در مقابل، امامخمینی با مناقشه در دلایل نظر شیخ انصاری قائل است که ترک تقیه در هیچ موردی موجب باطلشدن عمل نمیشود؛ زیرا امر به تقیه سبب نمیشود عمل بدون تقیه، مورد نهی شارع باشد.[۷۶]
پانویس
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۱/۱۹۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۷۱
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۷۱؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۳۷؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، ۲/۱۵۵
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۷
- ↑ سبحانی، الاضواء، ۴۰۷
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۳۴۴–۳۴۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۶
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۶
- ↑ شرفالدین، اجوبة مسائل، ۸۱
- ↑ ← ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۳–۴۶؛ سبحانی، الاضواء، ۴۲۰
- ↑ ← کلینی، ۸/۲–۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۵۴
- ↑ کورانی، تدوین القرآن، ۴۷
- ↑ عنایت، تفکر نوین، ۲۴۲
- ↑ ← آقابزرگ، الذریعه، ۴/۴۰۳–۴۰۵
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ۳۸؛ آقابزرگ، الذریعه، ۴/۴۰۴
- ↑ صدوق، الهدایه، ۵۱–۵۳
- ↑ ←امامخمینی، مکاسب محرمه، ۲/۲۲۵–۲۴۷
- ↑ ← امامخمینی، الرسائل العشره، ۷–۹۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۶۲
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۳۶
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۷۳–۷۴؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۸۹
- ↑ ← مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۱۰–۴۱۲
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۷
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۷۳
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۷
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۹۲
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲۵–۲۲۶
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۸
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۲
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۹
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۹
- ↑ سروش محلاتی، حد و حکمت مدارا، ۱۸۱
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۷۱
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۷۶ و ۱۸۰؛ امامخمینی، استفتائات، ۳/۶۱۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۶۲
- ↑ ← خویی، موسوعة، ۵/۲۲۴–۲۲۵ و ۲۷۳–۲۷۷؛ روحانی، فقه الصادق(ع)، ۱۱/۳۹۲–۳۹۳
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۱۰۲؛ ← نجفی، جواهر الکلام، ۳۳/۱۸۱
- ↑ ← امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۱۲–۲۱۴
- ↑ طوسی، التبیان، ۶/۴۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۶/۵۹۷–۵۹۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ۴/۱۳۲
- ↑ طبری، جامع البیان، ۳/۱۵۲–۱۵۳؛ طوسی، التبیان، ۲/۴۳۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ۲/۷۳۰
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۰۴، ۲۰۶ و ۲۱۲–۲۱۴
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۵۴؛ سمعانی، تفسیر السمعانی، ۱/۳۰۹؛ رازی، مفاتیح الغیب، ۸/۱۹۴
- ↑ خویی، موسوعة، ۵/۲۲۱–۲۲۲؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۵/۵۱
- ↑ ← امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۰–۹۴
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۰/۱۳۱
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۰
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲۶–۲۲۷
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۲۸
- ↑ تبریزی، حاشیة علی رسالة فی التقیه، ۶۳۰
- ↑ سبحانی، الاضواء، ۴۰۹
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۸/۵۵–۵۶؛ سرخسی، المبسوط، ۲۴/۴۵؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۴/۵۷؛ ← سبحانی، الاعتصام، ۳۲۰–۳۲۵
- ↑ عاملی، مدارک الاحکام، ۱/۲۲۳
- ↑ کرکی، جامع المقاصد، ۱/۲۲۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲/۲۳۸
- ↑ ← نجفی، جواهر الکلام، ۲/۲۳۸–۲۳۹
- ↑ ← امامخمینی، الرسائل العشره، ۷۷–۸۶
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۸۵
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۵
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۲۷؛ ←امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۲–۲۲
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۶
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۳۴
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۲۰؛ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲۲
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۳۴–۲۳۵
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۶
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۲–۱۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۸
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۴–۲۰
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۲۲–۲۸
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۳۱–۳۲
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲/۳۱۶؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۴۴
- ↑ ← امامخمینی، الرسائل العشره، ۴۱–۷۱
- ↑ ← انصاری، رسائل فقهیه، ۹۹–۱۰۰؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۵/۶۵–۶۶
- ↑ ← امامخمینی، الرسائل العشره، ۸۹–۹۴
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۹۶
- ↑ ← امامخمینی، الرسائل العشره، ۳۳–۴۰
منابع
- قرآن کریم.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الرسائل العشره، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- انصاری، مرتضی، رسائل فقهیه، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
- بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.
- تبریزی، میرزافتاح شهیدی، حاشیة علی رسالة فی التقیه، چاپ شده در آخر کتاب هدایة الطالب، تبریز، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۵ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامامالخوئی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، کتاب الطهاره، تقریر میرزاعلی غروی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخوئی، چاپ چهارم، ۱۴۳۰ق.
- روحانی، سیدمحمدصادق، فقه الصادق(ع)، قم، دارالکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سبحانی، جعفر، الأضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، ۱۴۲۱ق.
- سبحانی، جعفر، الاعتصام بالکتاب و السنه، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا.
- سرخسی، محمدبنابیسهل، المبسوط، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
- سروش محلاتی، محمد، حد و حکمت مدارا، مجله میقات حج، شماره ۳۰، ۱۳۷۸ش.
- سمعانی، منصوربنمحمد، تفسیر السمعانی، تحقیق یاسربنابراهیم و غنیمبنعباس، ریاض، دارالوطن، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- شرفالدین، سیدعبدالحسین، اجوبة مسائل جارالله، صیدا، عرفان، چاپ دوّم، ۱۳۷۳ق.
- شهید اول، محمدبنمکی، القواعد و الفوائد فی الفقه و الاصول و العربیه، تحقیق سیدعبدالهادی حکیم، قم، مفید، چاپ اول، بیتا.
- صدوق، محمدبنعلی، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علیاکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الهدایة فی الاصول و الفروع، قم، مؤسسه امامهادی(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- عاملی، سیدمحمدبنعلی، مدارک الاحکام فی شرح عبادات شرائع الاسلام، بیروت، آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- عنایت، حمید، تفکر نوین سیاسی اسلام، ترجمه ابوطالب صارمی، تهران، سپهر، ۱۳۶۲ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- قرطبی، محمدبناحمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- کرکی، محقق ثانی، علیبنحسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کورانی، علی، تدوین القرآن، قم، دارالقرآن، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- مفید، محمدبنمحمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه، قم، مدرسه امامعلیبنابیطالب(ع)، چاپ سوّم، ۱۴۱۱ق.
- نجاشی، احمدبنعلی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
پیوند به بیرون
- ابوالقاسم مقیمی حاجی، «تقیه»، دانشنامه امامخمینی، ج۳، ص۴۸۲–۴۸۸.