فرماندهی کل نیروهای مسلح: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
[[رده:سازمانهای دولتی]] | [[رده:سازمانهای دولتی]] | ||
[[رده:نیروهای نظامی]] | [[رده:نیروهای نظامی]] | ||
[[رده: | [[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۸
فرماندهی کل نیروهای مسلح، جایگاه و عملکرد فرماندهی نیروهای مسلح در جمهوری اسلامی ایران.
پیش از انقلاب اسلامی، فرماندهی کل نیروهای مسلح و اعلان جنگ و صلح با شخص پادشاه بود. قانون اساسی جمهوری اسلامی، فرماندهی کل نیروهای مسلح و حق واگذاری آن به دیگری را از اختیارات ولی فقیه دانست. در سال اول انقلاب، با توجه به حساسیت زمان، نیاز فراوان به تمرکز قوا و جایگاه سیدابوالحسن بنیصدر به عنوان رئیسجمهور، امامخمینی فرماندهی کل نیروهای مسلح را به وی واگذار کرد.
پس از بروز اختلافات شدید میان بنیصدر و رؤسای دیگر قوا و بیثمرماندن میانجیگریها، امامخمینی در سال ۱۳۶۰ بنیصدر را از فرماندهی خلع کرد و خود شخصاً فرماندهی کل نیروهای مسلح را بر عهده گرفت.
ایشان در سال ۱۳۶۴ اختیارات فرماندهی کل نیروهای مسلح در جنگ را به هاشمی رفسنجانی واگذار کرد و پس از آن در خرداد ۱۳۶۷، وی را با تمام اختیارات، به جانشینی فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب کرد و هفت دستور به وی داد.
معنی
نیروهای مسلح به مجموعه قوای منظم نظامی گفته میشود که برای دفاع از سرزمین در برابر بیگانگان یا مقابله با آشوبهای داخلی و حفظ منافع ملی تشکیل میشوند.[۱] نیروهای مسلح در جمهوری اسلامی ایران، بنابر ماده ۲ قانون استخدام نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی ایران، مصوب ۲۰/۱۲/۱۳۸۲ عبارتاند از: ارتش، سپاه و نیروی انتظامی[۲]؛ البته تا پیش از سال ۱۳۷۰ نیروهای امنیت داخلی، شامل ژاندارمری، شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی میشد. با ادغام این سه نیرو در یکدیگر، نیروی انتظامی شکل گرفت.[۳]
پیش از انقلاب اسلامی، طبق اصول ۵۰ و ۵۱ قانون اساسی مشروطیت، فرماندهی کل نیروهای مسلح و اعلان جنگ و صلح با شخص پادشاه بود؛ اما در اندیشه امامخمینی، حاکم جامعه اسلامی از جانب خداوند منصوب میشود. چنین حاکمی اجرای قوانین، قضاوت، فرماندهی جنگ و فرماندهی نیروهای مسلح و همه احکام حکومتی را بر عهده دارد[۴]؛ همانگونه که پیامبر اکرم(ص) و امامعلی(ع) بنابر آیات[۵] و روایات[۶] حاکم منصوب از جانب خداوند بودند و سیره حکومتی آنان چنین بود.[۷] از نگاه امامخمینی، در عصر غیبت، حکومت با اختیارات یادشده بر عهده فقیه جامع شرایط است.[۸] بر این اساس امامخمینی سلطنت سلسله پهلوی را غیرقانونی و فرماندهی محمدرضا پهلوی بر نیروهای مسلح را تحمیلی میدانست[۹] و به صاحبمنصبان و سران نیروهای هوایی و زمینی و دریایی پیام داد که اطاعت از محمدرضا پهلوی، اطاعت از طاغوت است.[۱۰]
امامخمینی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۵/۱۱/۱۳۵۷، بنابر حق شرعی و قانونی برآمده از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران، دستور تشکیل دولت موقت را صادر کرد.[۱۱] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فرماندهی کل نیروهای مسلح را بر عهده گرفت و اقداماتی کرد؛ مانند عزل تقی ریاحی از وزارت دفاع در دولت موقت،[۱۲] دستور به رئیس کل ستاد ارتش برای اعزام نیرو به پاوه،[۱۳] دستور به رئیس کل ستاد ارتش و رئیس کل ژاندارمری و رئیس کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مبنی بر تعقیب و دستگیری اشرار و مهاجمان منطقه کردستان،[۱۴] دستور به نیروهای مسلح برای مقابله با عوامل خرابکار حزب دمکرات در سنندج و سرکوب آنان،[۱۵] دادن مجوز به رئیس ستاد مشترک ارتش جهت تقویت نیروهای مسلح در کردستان،[۱۶] صدور بیانیه هشتمادهای به عنوان فرمانده کل قوا دربارهٔ حوادث کردستان[۱۷] و حکم به حسن لاهوتی سرپرست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران برای شرکت در تمام جلسات شورای عالی هماهنگی و تصمیمگیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گزارش آن به ایشان.[۱۸]
فرماندهی کل در قانون اساسی
در مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ مطرح شد که فرماندهی کل نیروهای مسلح از نظر شرعی و مذهبی از اختیارات ولایت فقیه است.[۱۹] افزون بر این، از آنجاکه بیشتر نمایندگان مجلس خبرگان دغدغه حفظ انقلاب، نظام جمهوری اسلامی و استقلال کشور را داشتند، معتقد بودند باید در رأس نیروهای مسلح شخصیتی باشد که از آن مراقبت کند و از نفوذ نیروهای بیگانه در ارتش و کودتا بازدارد؛ همانگونه که برخی انقلابهای دیگر کشورها با کودتا از میان رفته بود[۲۰]؛ از اینرو فرماندهی کل نیروهای مسلح بنابر اصل ۱۱۰ قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸، بر عهده ولی فقیه و رهبری نظام قرار گرفت و اِعمال آن از طریق نصب، عزل و قبول استعفای فرماندهان عالیرتبه نیروهای مسلح (رئیس ستاد مشترک ارتش، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرماندهان عالی نیروهای زمینی، هوایی، دریایی ارتش و فرمانده نیروی انتظامی)، تشکیل شورای عالی دفاع ملی، اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها شمرده شد.
در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ با ایجاد اصل ۱۷۶ با عنوان شورای عالی امنیت ملی، عنوان شورای عالی دفاع از اصل یکصدودهم حذف شد. طبق این اصل، در شورای عالی امنیت ملی، سیاستهای دفاعی و امنیتی کشور در محدوده سیاستهای کلی تعیینشده از طرف مقام رهبری مشخص میشود و پس از تأیید رهبری رسمیت مییابد.
واگذاری فرماندهی
در قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸ حق واگذاری فرماندهی کل نیروهای مسلح به دیگران نیامده بود؛ ولی با توجه به اختیارات شرعی ولی فقیه، واگذاری آن به دیگری مجاز بود؛ همانگونه که در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ نیز ذیل اصل یکصدودهم به حق واگذاری برخی وظایف و اختیارات رهبری به دیگری، ازجمله فرماندهی نیروهای مسلح اشاره شد. در سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی، امامخمینی شخصاً فرماندهی کل نیروهای مسلح را بر عهده داشت؛ ولی با توجه به شرایط جسمانی و اینکه ایشان مستقیم نمیخواست در همه امور دخالت کند، از سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی خواست با معرفی یک یا سه نفر دیگر، به همراه هم، شورایی سه یا پنجنفره برای انجام این کار تشکیل دهند.[۲۱] این موضوع در جلسهای با حضور سیدمحمد حسینی بهشتی، سیدعلی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و محمدجواد باهنر بررسی شد. نتیجه این شد که با توجه به حساسیت زمان، نیاز فراوان به تمرکز قوا و جایگاه سیدابوالحسن بنیصدر به عنوان رئیسجمهور، فرماندهی کل نیروهای مسلح به وی واگذار شود.[۲۲] امامخمینی با این پیشنهاد موافقت کرد و در ۳۰/۱۱/۱۳۵۸ بنیصدر را به نمایندگی از خود به فرماندهی کل قوا نصب کرد.[۲۳] (ببینید: سیدابوالحسن بنیصدر)
مواضع و عملکرد بنیصدر
پیش از آغاز جنگ تحمیلی، عراق ۶۳۷ بار با توپخانه زرهی و بمباران هوایی، به پاسگاهها و مناطق مرزی ایران تجاوز کرده بود. مواضع بنیصدر در مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح، دقیق و سنجیده نبود؛ چنانکه با وجود نقل و انتقال نیرو و سنگرسازی و حرکات ایذایی و حملات مکرر عراق، قریبالوقوعبودن جنگ را نمیپذیرفت.[۲۴] فرماندهان عالیرتبه بارها از بنیصدر درخواست تشکیل جلسه اضطراری برای مقابله با هر گونه تهدید خارجی کرده بودند. وی هر بار چنین درخواستی را رد میکرد تا سرانجام در ۳۱/۵/۱۳۵۹ جلسهای با حضور اعضای شورای عالی دفاع و فرماندهان، فرمانده سپاه پاسداران غرب کشور، فرمانده عملیات سپاه کردستان و فرمانده عملیات سپاه آبادان در ستاد لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه برگزار شد. در این جلسه بنیصدر در برابر تأکید فرماندهان سپاه بر قصد عراق برای حمله به ایران و هشدار در مورد این مسئله، فرماندهان سپاه را به ناآگاهی از چگونگی آغاز جنگ و نداشتن درک سیاسی متهم کرد. وی معتقد بود برای آغاز جنگ باید موازنه قدرت در سطح بینالملل به هم بخورد و روابط دیپلماسی ایران و عراق بهکلی قطع شود. او به فرماندهان سپاه دستور داد کردستان را آرام کنند و کاری به مسئله جنگ نداشته باشند.[۲۵] پس از این جلسه، وی در مصاحبهای در دهلران اعلام کرد حمله عراق به ایران شایعهای است که با هدف بههمریختن جوّ داخلی کشور پخش شده است.[۲۶]
ارتش عراق در ۳۱/۶/۱۳۵۹ به ایران حمله و چندین شهر را اشغال کرد.[۲۷] در نُه ماه آغاز جنگ که بنیصدر فرماندهی کل نیروهای مسلح را به عهده داشت، چند عملیات نظامی کلاسیک رخ داد. عملیات دزفول (پل نادری) در ۲۳/۷/۱۳۵۹، عملیات جاده ماهشهر در ۳/۸/۱۳۵۹، عملیات نصر (هویزه) در ۱۵/۱۰/۱۳۵۹ و عملیات توکل در ۲۰/۱۰/۱۳۵۹ که همه ناموفق بود[۲۸]؛ زیرا تفکر بنیصدر، جنگ کلاسیک و مشخصه بارز این تفکر «اصالت ابزار» و سوء ظن به نیروهای انقلاب،[۲۹] ازجمله حذف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی[۳۰] بود. افزون بر این بنیصدر معتقد بود توان نظامی ایران در برابر عراق ۴۵ روز بیشتر نیست.[۳۱] اما امامخمینی نگاه دیگری داشت؛ چنانکه در آبان ۱۳۵۹ در برابر کسانی که در برابر دشمن بعثی عراق احساس ناتوانی میکردند، با تشریح مقاصد استعماری، به نیروی انسانی و جوانهای مقاوم و زمینهای وسیع و منابع زیرزمینی فراوان اشاره کرد و راهکار استقلال را مقاومت و تحمل سختیها دانست.[۳۲]
امامخمینی در ۱/۱۱/۱۳۵۹، پیام بسیار مهمی در یازده ماده دربارهٔ چگونگی عملکرد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و چگونگی اداره امور جنگ و دفاع و ضرورت مقابله جدی و همهجانبه با دشمن متجاوز صادر کرد[۳۳]؛ ولی بنیصدر به دستورهای مهم و راهبردی ایشان در پیام یادشده توجه جدی نکرد؛ به گونهایکه حتی سلاح و مهمات لازم در اختیار نیروهای اعزامی سپاه و بسیج قرار نمیداد تا آنان بتوانند با همکاری ارتش، سرزمینهای اشغالشده را آزاد سازند یا از پیشروی نیروهای ارتش عراق جلوگیری کنند.[۳۴] محمدابراهیم همت؛ فرمانده سپاه پاوه، در نخستین ماههای تهاجم عراق به وی یادآور شد اگر نیرو در اختیار گذاشته شود، از نوسود میتوان به عراق حمله کرد، ولی بنیصدر به عذر اینکه نیروها را باید در منطقه جنوب به کار گرفت، نیرویی در اختیار قرار نداد[۳۵] و حتی دستور داد به سپاه پاسداران اسلحه ندهند.[۳۶]
برکناری بنیصدر از فرماندهی
در سال ۱۳۶۰ میان رئیسجمهور و رؤسای دیگر قوا اختلاف افتاد و نصایح امامخمینی و هیئتهای میانجی ثمری در پی نداشت.[۳۷] همچنین پیام امامخمینی مبنی بر بازگشت بنیصدر به آغوش اسلام و جمهوری اسلامی بیپاسخ ماند[۳۸]؛ زیرا او به گفته امامخمینی شم سیاسی نداشت.[۳۹] پس از گذشت حدود شانزده ماه از تفویض فرماندهی کل نیروهای مسلح به بنیصدر و گذشت حدود نه ماه از آغاز جنگ، در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰، امامخمینی با نامهای به ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، برکناری وی را از فرماندهی کل نیروهای مسلح اعلام کرد.[۴۰]
پس از برکناری بنیصدر از فرماندهی، با توجه به حساسیت شرایط، امامخمینی شخصاً فرماندهی کل نیروهای مسلح را بر عهده گرفت و به ستاد مشترک ارتش با واگذاری اختیارات اجازه داد مأموریتها و وظایف محولشده را انجام دهد.[۴۱] این کار آثار و برکات فراوانی داشت؛ ازجمله تأثیرپذیری مردم ایران بهویژه جوانان از فرمانهای امامخمینی به عنوان تکلیف شرعی، ایجاد شادمانی در رزمندگان جبههها و افزایش امید و انگیزه برای دفع تجاوز دشمن و جدی تلقیشدن و مسئله اول کشور شدن جنگ از سوی مردم و مسئولان نظام بهویژه نیروهای مسلح.[۴۲] یک روز پس از عزل بنیصدر از فرماندهی، عملیاتِ «فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا»، در منطقه ماهشهر ـ آبادان آغاز شد.[۴۳]
امامخمینی در ۲۴ خرداد ۱۳۶۰، چهار روز پس از برکناری بنیصدر از فرماندهی، در دیدار با اعضای شورای عالی دفاع و فرماندهان نظامی سراسر کشور، به فرماندهان و ارتش توصیه کرد با تلاش و کوشش مانع از تبلیغات و شایعههای دشمنان مبنی بر سستی در ارتش بر اثر تغییر و تحولات موجود شوند.[۴۴] از کارهای امامخمینی در سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح، واگذاری اختیارات فرماندهی کل نیروهای مسلح در بخش ژاندارمری و شهربانی به وزیر کشور بود.[۴۵]
واگذاری فرماندهی به هاشمی رفسنجانی
در سال چهارم جنگ تحمیلی، امامخمینی برای ایجاد فرماندهی واحد در جنگ در ۳۰ بهمن ۱۳۶۲ اکبر هاشمی رفسنجانی را که از ۲۱ مهر ۱۳۶۰ تا آن زمان، سمت نمایندگی امامخمینی در شورای عالی دفاع را بر عهده داشت،[۴۶] به سمت فرماندهی ادامه سلسله عملیات والفجر نصب کرد[۴۷] و در دی ۱۳۶۴ اختیارات فرماندهی کل نیروهای مسلح در جنگ را به وی واگذار کرد و از نیروهای مسلح خواست از او اطاعت کنند[۴۸] هاشمی رفسنجانی نخستین جلسه ستاد مشاور فرماندهی جنگ را در ۷ دی ۱۳۶۴ با حضور فرماندهان ارتش و سپاه و افرادی دیگر، ازجمله اسماعیل سهرابی، محسن رضایی، محسن رفیقدوست، محمدحسین ملکزادگان، علی صیاد شیرازی، محمدحسین جلالی، هوشنگ صدیق، حسن روحانی و حسن فیروزآبادی تشکیل داد.[۴۹]
هاشمی رفسنجانی، طبق اختیارات واگذارشده به وی، پس از کسب اجازه از امامخمینی و مشورت با رئیسجمهور، در ۲۴ فروردین ۱۳۶۵ جهت هماهنگکردن نیروهای سپاه و ارتش، در حکمی، محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را جانشین خود در امور جنگ معرفی کرد و علی صیاد شیرازی، فرمانده نیروی زمینی ارتش را به معاونت وی برگزید.[۵۰]
هاشمی رفسنجانی در مقام جانشین فرماندهی کل نیروهای مسلح در جنگ کارهای فراوان و مهمی انجام داد؛ از قبیل بررسی طرحهای عملیاتها،[۵۱] نظارت بر عملیات جنگی و فرماندهی عملیات، مانند فرماندهی عملیات والفجر ۸،[۵۲] حضور در جبهه و سرکشی از جبههها،[۵۳] گزارشخواهی از فرماندهان جنگ،[۵۴] گزارش وضع جنگ و جبهه به امامخمینی،[۵۵] هماهنگکردن فرماندهان،[۵۶] حضور در قرارگاههای خاتم الانبیا(ص)، نجف، کربلا و نوح جهت بررسی مسائل جنگ،[۵۷] تهیه یا تأیید بیانیههای قرارگاه خاتم برای اعلام وضع جبهه جنگ،[۵۸] دستور شلیک موشک به برخی مراکز مهم عراق[۵۹] و خرید سلاح برای جنگ.[۶۰]
در ۱۲ خرداد ۱۳۶۷ به پیشنهاد سیدعلی خامنهای؛ رئیسجمهور وقت، امامخمینی، هاشمی رفسنجانی؛ رئیس مجلس وقت را که پیش از این جانشین فرماندهی کل نیروهای مسلح در جنگ بود، با تمام اختیارات به جانشینی فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب کرد و هفت دستور به وی داد: ایجاد ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح، هماهنگکردن ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی با ادغام درست ادارات و سازمانهای مربوط و پشتیبانیکننده، تمرکز صنایع نظامی، تهیه نیازهای دفاع مقدس، استفاده هر چه بهتر از امکانات و نیروها، حذف یا ادغام سازمانهای تکراری و غیر ضروری، تمرکز امور تبلیغی و فرهنگی نیروهای مسلح، استفاده درست و قاطع از قوانین دادگاه نظامی در زمان جنگ و بهرهبرداری صحیح از کمکهای مردمی در همه زمینهها.[۶۱] وی تا زمان درگذشت امامخمینی این سمت را بر عهده داشت.
پانویس
- ↑ هاشمی، کارنامه و خاطرات، ۲/۳۶۱.
- ↑ غمامی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۴۵۵.
- ↑ غمامی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۴۵۹.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶، ۷۱.
- ↑ آل عمران، ۳۱؛ نساء، ۵۹–۶۰، ۱۰۵؛ مائده، ۵۵؛ احزاب، ۶، ۳۶.
- ↑ کلینی، کافی، ۱/۲۸۷، ۲۹۴–۲۹۵ و ۸/۱۰۶؛ صدوق، الخصال، ۱/۲۹۳ و ۲/۵۷۵.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه(ص)، ۲/۵۱۹–۵۲۰؛ ابنحبیب، المحبر، ۱۲۶؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۵/۱۰۳؛ سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ۱۹۸–۲۱۶؛ شهیدی، زیستنامه امامعلی(ع)، ۲۵–۵۸؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۵ و ۳۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۴۸.
- ↑ اداره کل، صورت مشروح مذاکرات مجلس، ۲/۱۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۱۱۱–۱۱۳۶.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۳۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۵۷.
- ↑ نظری، بنیصدر از ظهور تا سقوط، ۲۴۰؛ بهزاد و بابایی، حماسه ۲۷، ۳۷–۳۸.
- ↑ نیکجو و آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران، ۴۸–۴۹.
- ↑ نیکجو و آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران، ۴۸–۴۹؛ بهزاد، در انتهای افق، ۱۱۶.
- ↑ نیکجو و آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران، ۵۰–۵۱.
- ↑ نظری، بنیصدر از ظهور تا سقوط، ۲۵۴–۲۵۸؛ نیکجو و آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران، ۳۳ و ۵۵–۵۷.
- ↑ نظری، بنیصدر از ظهور تا سقوط، ۲۴۲.
- ↑ نیکجو و آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران، ۳۲۰.
- ↑ نظری، بنیصدر از ظهور تا سقوط، ۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۵۴۱.
- ↑ نیکجو و آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران، ۲۵۲.
- ↑ بهزاد، در انتهای افق، ۱۲۵.
- ↑ بهزاد، در انتهای افق، ۱۲۹؛ نیکجو و آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران، ۱۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۴۸ و ۴۵۳.
- ↑ دفتر تحقیقات، تحلیلی از انقلاب، ۲۰۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۲۱.
- ↑ نیکجو و آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران، ۶۳.
- ↑ دفتر عقیدتی، روزها و رویدادها، ۱/۴۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۱۶ و ۱۹/۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۵۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۳۶۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۶۱، ۶۷ و ۷۱۸–۷۲۰.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۳۶۴ و ۴۰۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۴۱۸؛ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۴۰۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۳۷۷؛ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۴۲، ۲۷۹–۲۸۴، ۳۷۰، ۳۸۹، ۴۰۳ و ۴۵۰.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۱۳۱، ۱۷۹، ۱۹۳ و ۲۱۹؛ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۳۴، ۴۶، ۴۸–۴۹ و ۵۱.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۳۲۱، ۴۰۷ و ۴۲۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۲۵۰.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۱۰۵، ۱۲۲، ۲۵۷، ۳۲۵، ۳۸۹، ۴۱۳، ۴۲۲ و ۵۷۵؛ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۳۷۸، ۳۸۲، ۳۹۶ و ۴۲۳.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۱۵۵؛ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۴۱۰–۴۱۱.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۱۹۶، ۲۰۵؛ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۴۱، ۴۸–۴۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۶۶ و ۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۵۶–۵۷.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنحبیب هاشمی، محمد، المحبر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بیتا.
- ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویه(ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- بهزاد، حسین و گلعلی بابایی، حماسه ۲۷، همپای صاعقه، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- بهزاد، حسین، در انتهای افق (زندگینامه سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان)، تهران، کنگره بزرگداشت سرداران شهید، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- دفتر تحقیقات و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش، تحلیلی از انقلاب اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا، روزها و رویدادها، تهران، رامین، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- سروش محلاتی، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- شهیدی، سیدجعفر، زیستنامه امامعلی(ع)، چاپشده در دانشنامه امامعلی(ع)، زیر نظر علیاکبر رشاد، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- غمامی، سیدمحمدمهدی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- نظری کهره، فاطمه، بنیصدر از ظهور تا سقوط، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- نیکجو، علیاحسان و زهره آقابابایی، نگرشی بر اصول و مبانی مدیریت نظامی جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس، تهران، نقش بیان، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۵، اوج دفاع، به اهتمام عماد هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- هاشمی، سیدمحمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، میزان، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۵ش.
پیوند به بیرون
- سیدعلی هاشمی نشلجی، فرماندهی کل نیروهای مسلح، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۵۶۶–۵۷۴.