حسد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''حسد'''، صفت ناپسند آرزوی زوال نعمت از دیگری. ==تعریف== «حسد» به معنای آرزویِ داشتن نعمت یا فضیلتی است که کسی در شخص دیگر مشاهده می‌کند، همراه با آرزوی زوال همان نعمت از آن شخص <ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳۸۳؛ ابن‌منظور، لس...» ایجاد کرد)
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
'''حسد'''، صفت ناپسند آرزوی زوال [[نعمت]] از دیگری.
'''حسد'''، صفت ناپسند آرزوی زوال [[نعمت]] از دیگری.
==تعریف==
«حسد» به معنای آرزویِ داشتن نعمت یا فضیلتی است که کسی در شخص دیگر مشاهده می‌کند، همراه با آرزوی زوال همان نعمت از آن شخص <ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳۸۳؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۱۴۸.</ref>. برخی نیز حسد را آرزوی زوال نعمت از شخصی دیگر معنا کرده‌اند؛ هرچند وی آن را برای خود آرزو نکند <ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۶.</ref>. گفته شده که حسد از «حسدل» گرفته شده است که به معنای کنه‌ای است که پوست را می‌خراشد، همچنان‌که حسود قلب را می‌خراشد <ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۱۶۴.</ref>. در اصطلاح اخلاقی، صفتی نفسانی به معنای آرزوی زوال نعمت از برادر مسلمان است <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> یا با اینکه خود، آن نعمت را دارد، زوال آن را از دیگری خواستار است <ref>صدر، حسد، ۴۱.</ref> و ضد آن «نصیحت»، به معنای اراده بقای نعمت برای مسلمانان و کراهت وصول شر به آنان است <ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۸.</ref>. [[امام‌خمینی]] نیز حسد را حالتی نفسانی دانسته است که صاحب آن آرزو می‌کند کمال و نعمت واقعی یا غیر واقعی و خیالی از دیگری سلب شود، چه خود، آن نعمت را دارا باشد یا نباشد و چه بخواهد آن نعمت به او برسد یا نخواهد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref>.
==واژگان مرتبط==
حسد با واژگانی چون «غبطه»، «[[بخل]]» و «منافسه» مرتبط است. غبطه آن است که شخص آرزوی نعمت و کمالِ شخص دیگری را برای خود داشته باشد، بدون اینکه بخواهد آن نعمت از او زایل شود؛ برخلاف حسد که آرزوی زوال نعمت در آن هست <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۲۱؛ کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۱۷۰.</ref>؛ از این‌رو اگر غبطه در امور معنوی و کمالات واقعی باشد، امری پسندیده و مورد سفارش [[اسلام]] است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۹/۱۹۸؛ ← سروش، شعله‌های سرد، ۱۲ ـ ۱۳.</ref>. امام‌خمینی نیز غبطه را حالتی می‌داند که صاحب آن، نعمتی را که در دیگری توهم کرده، خواستار است، بدون اینکه میل به زوال آن از وی داشته باشد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref>. حسد و بخل در اینکه صاحبانشان اراده منع رسیدن نعمت به دیگری دارند، مشترک‌اند <ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱/۲۲۵.</ref> و فرق آنها در این است که بخیل دوست ندارد از دارایی‌اش چیزی به شخص دیگری برسد؛ اما حسود دوست ندارد به کسی خیری برسد <ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.</ref>. برخی بر این باورند حسد از اجتماع بخل و [[حرص]] تشکیل می‌شود و به همین سبب از بخل بدتر است <ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.</ref>. منافسه به معنای تلاش انسان برای شبیه شدن به افراد برجسته و ملحق‌شدن به آنهاست، بدون آنکه ضرری به دیگری وارد شود و یا از او زایل گردد <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۸؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۶/۲۳۸.</ref>.
==پیشینه==
رذیله حسد از آغاز استقرار انسان در زمین و با حسادت [[قابیل]] به [[هابیل]] ظهور یافت <ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.</ref>. حسادت در [[کتاب مقدس]] به عنوان [[گناه]] معرفی شده است <ref>رساله اول پطرس، ب۲، ۱؛ رساله پولس به رومیان، ب۱، ۲۹.</ref>. در [[قرآن کریم]] <ref>بقره، ۱۰۹؛ نساء، ۵۴؛ ← قمی، تفسیر القمی، ۱/۳۴۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۳/۶.</ref> و روایات <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۳۶۵.</ref> نیز این صفت نکوهش شده است. این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است و جایگاه مهمی در پژوهش‌های مربوط به تربیت اخلاقی و روان‌شناختی دارد <ref>ولی‌زاده، نشانه ‌شناسی حسادت، ۷۴.</ref> و دانشمندان علم اخلاق در آثار خود باب مستقلی به آن اختصاص داده و به بررسی و تحلیل آن پرداخته‌اند‌ <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> و حسد را از نتایج [[کینه]] و کینه را از نتایج [[غضب]] شمرده‌اند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷.</ref>. فقها نیز حسدورزیدن را از نگاه فقهی بررسی کرده و آن را در صورتی که اظهار شود حرام می‌دانند <ref>حلی، قواعد الاحکام، ۳/۴۹۵؛ مجاهد طباطبایی، المناهل، ۲۶۲؛ کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء، ۴/۳۲۷.</ref>. در روایاتِ [[رفع قلم]]، حسد از اموری شمرده شده که از امت اسلامی برداشته شده است <ref>صدوق، التوحید، ۳۵۳.</ref> و برداشتن در اینجا، برداشتن مؤاخذه تفسیر شده است <ref>محقق داماد، الصلاة، ۳/۳۰۵.</ref>.
امام‌خمینی با استناد به روایات به بررسی تعریف حسد و انگیزه‌ها، ریشه‌ها و روش درمان آن پرداخته است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵ ـ ۱۱۴.</ref>. ایشان نیز از نگاه فقهی بعضی از اقسام حَسد را حرام می‌داند <ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۳۴.</ref>، چنان‌که در بعضی احادیث <ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.</ref>، حسد در صورتی که با دست و زبان ظاهر نشود حکم آن رفع شده است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۵.</ref>.
==حقیقت حسد==
برخی علمای اخلاق برای حسد دو رکن اصلی قائل‌اند: نخست آرزوی زوال کمال یا نعمت از دیگران و دوم اختصاص‌دادن همان کمال یا نعمت به خود تا موجب ممتازشدن از دیگران شود <ref>خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۱۶۲.</ref>؛ اما برخی تنها آرزوی زوال نعمت از دیگران را ملاک حسد می‌دانند؛ زیرا بر این باورند چه‌بسا حسود به نعمتی که دیگری دارد، حسادت می‌ورزد، با اینکه خود آن نعمت را دارد <ref>صدر، حسد، ۴۱.</ref>. برخی حسادت را به حرص برگردانده‌اند؛ بدین معنا که علت طلب زوال نعمت یا کمال از دیگران، حرص حسود در اختصاص آن نعمت و کمال به خویش است. به همین سبب وی خواستار زوال آن نعمت یا کمال از دیگران است <ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref>. برخی نیز حقیقت حسد را به یکی از دو قوه شهویه و غضبیه برگردانده‌اند؛ زیرا اگر ریشه حسد دشمنی باشد، ازجمله رذایل قوه غضبیه است و اگر ریشه آن طلب نعمت برای خود باشد، ازجمله رذایل قوه شهویه است <ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۹۰.</ref>.


امام‌خمینی حسد را یکی از نتایج و رذایل افراط قوه شهویه می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.</ref>؛ بدین معنا که حسود خواستار زوال نعمت یا کمال از دیگران است. ایشان دایره حسد را گسترش داده و حتی در امور ناپسند و غیر واقعی نیز جاری می‌داند. به باور ایشان، حتی اگر نعمت و کمالی که حسود خواستار آن است، امری واقعی نباشد، بلکه خیالی و غیر واقعی باشد، حسد شکل می‌گیرد؛ زیرا چه بسا آنچه حسود آرزوی زوال آن را دارد، در واقع از رذایل و نقائص باشد، یا مانند هرزه‌گویی یا خونریزی که حسود آن را کمال می‌پندارد و زوال آن را طلب می‌کند یا چیزی از نقائص انسانی و کمالات حیوانی است، اما حسود چون در حد حیوانیت است، آن را کمال می‌داند و زوال آن را از دیگری آرزو می‌کند؛ مانند اینکه کسی خونریزی را هنر بداند و به آن حسد بورزد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵ ـ ۱۰۶.</ref>.
== تعریف ==
==اقسام و مراتب==
«حسد» به معنای آرزویِ داشتن نعمت یا فضیلتی است که کسی در شخص دیگر مشاهده می‌کند، همراه با آرزوی زوال همان نعمت از آن شخص.<ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳۸۳؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۱۴۸.</ref> برخی نیز حسد را آرزوی زوال نعمت از شخصی دیگر معنا کرده‌اند؛ هرچند وی آن را برای خود آرزو نکند.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۶.</ref> گفته شده که حسد از «حسدل» گرفته شده‌است که به معنای کنه‌ای است که پوست را می‌خراشد، همچنان‌که حسود قلب را می‌خراشد.<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۱۶۴.</ref> در اصطلاح اخلاقی، صفتی نفسانی به معنای آرزوی زوال نعمت از برادر مسلمان است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> یا با اینکه خود، آن نعمت را دارد، زوال آن را از دیگری خواستار است<ref>صدر، حسد، ۴۱.</ref> و ضد آن «نصیحت»، به معنای اراده بقای نعمت برای مسلمانان و کراهت وصول شر به آنان است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۸.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز حسد را حالتی نفسانی دانسته‌است که صاحب آن آرزو می‌کند کمال و نعمت واقعی یا غیر واقعی و خیالی از دیگری سلب شود، چه خود، آن نعمت را دارا باشد یا نباشد و چه بخواهد آن نعمت به او برسد یا نخواهد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref>
برخی ‌اندیشمندان حسد را به دو دسته کلی تقسیم کرده‌اند:
 
== واژگان مرتبط ==
حسد با واژگانی چون «غبطه»، «[[بخل]]» و «منافسه» مرتبط است. غبطه آن است که شخص آرزوی نعمت و کمالِ شخص دیگری را برای خود داشته باشد، بدون اینکه بخواهد آن نعمت از او زایل شود؛ برخلاف حسد که آرزوی زوال نعمت در آن هست<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۲۱؛ کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۱۷۰.</ref>؛ از این‌رو اگر غبطه در امور معنوی و کمالات واقعی باشد، امری پسندیده و مورد سفارش [[اسلام]] است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۹/۱۹۸؛ ← سروش، شعله‌های سرد، ۱۲–۱۳.</ref> امام‌خمینی نیز غبطه را حالتی می‌داند که صاحب آن، نعمتی را که در دیگری توهم کرده، خواستار است، بدون اینکه میل به زوال آن از وی داشته باشد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref> حسد و بخل در اینکه صاحبانشان اراده منع رسیدن نعمت به دیگری دارند، مشترک‌اند<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱/۲۲۵.</ref> و فرق آنها در این است که بخیل دوست ندارد از دارایی‌اش چیزی به شخص دیگری برسد؛ اما حسود دوست ندارد به کسی خیری برسد.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.</ref> برخی بر این باورند حسد از اجتماع بخل و [[حرص]] تشکیل می‌شود و به همین سبب از بخل بدتر است.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.</ref> منافسه به معنای تلاش انسان برای شبیه شدن به افراد برجسته و ملحق‌شدن به آنهاست، بدون آنکه ضرری به دیگری وارد شود یا از او زایل گردد.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۸؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۶/۲۳۸.</ref>
 
== پیشینه ==
رذیله حسد از آغاز استقرار انسان در زمین و با حسادت [[قابیل]] به [[هابیل]] ظهور یافت.<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.</ref> حسادت در [[کتاب مقدس]] به عنوان [[گناه]] معرفی شده‌است.<ref>رساله اول پطرس، ب۲، ۱؛ رساله پولس به رومیان، ب۱، ۲۹.</ref> در [[قرآن کریم]]<ref>بقره، ۱۰۹؛ نساء، ۵۴؛ ← قمی، تفسیر القمی، ۱/۳۴۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۳/۶.</ref> و روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۳۶۵.</ref> نیز این صفت نکوهش شده‌است. این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است و جایگاه مهمی در پژوهش‌های مربوط به تربیت اخلاقی و روان‌شناختی دارد<ref>ولی‌زاده، نشانه‌شناسی حسادت، ۷۴.</ref> و دانشمندان علم اخلاق در آثار خود باب مستقلی به آن اختصاص داده و به بررسی و تحلیل آن پرداخته‌اند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> و حسد را از نتایج [[کینه]] و کینه را از نتایج [[غضب]] شمرده‌اند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷.</ref> فقها نیز حسدورزیدن را از نگاه فقهی بررسی کرده و آن را در صورتی که اظهار شود حرام می‌دانند.<ref>حلی، قواعد الاحکام، ۳/۴۹۵؛ مجاهد طباطبایی، المناهل، ۲۶۲؛ کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء، ۴/۳۲۷.</ref> در روایاتِ [[رفع قلم]]، حسد از اموری شمرده شده که از امت اسلامی برداشته شده‌است<ref>صدوق، التوحید، ۳۵۳.</ref> و برداشتن در اینجا، برداشتن مؤاخذه تفسیر شده‌است.<ref>محقق داماد، الصلاة، ۳/۳۰۵.</ref>
امام‌خمینی با استناد به روایات به بررسی تعریف حسد و انگیزه‌ها، ریشه‌ها و روش درمان آن پرداخته‌است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵–۱۱۴.</ref> ایشان نیز از نگاه فقهی بعضی از اقسام حَسد را حرام می‌داند،<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۳۴.</ref> چنان‌که در بعضی احادیث،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.</ref> حسد در صورتی که با دست و زبان ظاهر نشود حکم آن رفع شده‌است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۵.</ref>
 
== حقیقت حسد ==
برخی علمای اخلاق برای حسد دو رکن اصلی قائل‌اند: نخست آرزوی زوال کمال یا نعمت از دیگران و دوم اختصاص‌دادن همان کمال یا نعمت به خود تا موجب ممتازشدن از دیگران شود<ref>خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۱۶۲.</ref>؛ اما برخی تنها آرزوی زوال نعمت از دیگران را ملاک حسد می‌دانند؛ زیرا بر این باورند چه‌بسا حسود به نعمتی که دیگری دارد، حسادت می‌ورزد، با اینکه خود آن نعمت را دارد.<ref>صدر، حسد، ۴۱.</ref> برخی حسادت را به حرص برگردانده‌اند؛ بدین معنا که علت طلب زوال نعمت یا کمال از دیگران، حرص حسود در اختصاص آن نعمت و کمال به خویش است. به همین سبب وی خواستار زوال آن نعمت یا کمال از دیگران است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> برخی نیز حقیقت حسد را به یکی از دو قوه شهویه و غضبیه برگردانده‌اند؛ زیرا اگر ریشه حسد دشمنی باشد، ازجمله رذایل قوه غضبیه است و اگر ریشه آن طلب نعمت برای خود باشد، ازجمله رذایل قوه شهویه است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۹۰.</ref>
 
امام‌خمینی حسد را یکی از نتایج و رذایل افراط قوه شهویه می‌داند<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.</ref>؛ بدین معنا که حسود خواستار زوال نعمت یا کمال از دیگران است. ایشان دایره حسد را گسترش داده و حتی در امور ناپسند و غیر واقعی نیز جاری می‌داند. به باور ایشان، حتی اگر نعمت و کمالی که حسود خواستار آن است، امری واقعی نباشد، بلکه خیالی و غیر واقعی باشد، حسد شکل می‌گیرد؛ زیرا چه بسا آنچه حسود آرزوی زوال آن را دارد، در واقع از رذایل و نقائص باشد، یا مانند هرزه‌گویی یا خونریزی که حسود آن را کمال می‌پندارد و زوال آن را طلب می‌کند یا چیزی از نقائص انسانی و کمالات حیوانی است، اما حسود چون در حد حیوانیت است، آن را کمال می‌داند و زوال آن را از دیگری آرزو می‌کند؛ مانند اینکه کسی خونریزی را هنر بداند و به آن حسد بورزد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵–۱۰۶.</ref>
 
== اقسام و مراتب ==
برخی اندیشمندان حسد را به دو دسته کلی تقسیم کرده‌اند:
# حسادتی که در آن حسود بر یک نعمت مخصوص حسد می‌برد و بیشتر در مواردی است که میان حسود و محسود جهت اشتراکی وجود دارد؛ مانند حسد در جاه، [[مقام]]، [[ثروت]]، [[شجاعت]] و [[علم]]؛
# حسادتی که در آن حسود بر یک نعمت مخصوص حسد می‌برد و بیشتر در مواردی است که میان حسود و محسود جهت اشتراکی وجود دارد؛ مانند حسد در جاه، [[مقام]]، [[ثروت]]، [[شجاعت]] و [[علم]]؛
# حسادتی که در آن حسود بر هر نعمت و سعادت دیگری حسد می‌ورزد. این گروه پلیدتر و شریرتر از دسته نخست هستند <ref>صدر، حسد، ۵۱ ـ ۵۸.</ref>.
# حسادتی که در آن حسود بر هر نعمت و سعادت دیگری حسد می‌ورزد. این گروه پلیدتر و شریرتر از دسته نخست هستند.<ref>صدر، حسد، ۵۱–۵۸.</ref>
برخی علمای اخلاق حسد را به اعتبار قصد زوال نعمت، به چهار مرتبه تقسیم کرده‌اند:
برخی علمای اخلاق حسد را به اعتبار قصد زوال نعمت، به چهار مرتبه تقسیم کرده‌اند:
# حسدی که در آن حسود خواستار زوال نعمت از دیگری باشد، اگرچه آن نعمت به وی منتقل نشود. این مرحله، غایت زشتی این صفت رذیله است؛
# حسدی که در آن حسود خواستار زوال نعمت از دیگری باشد، اگرچه آن نعمت به وی منتقل نشود. این مرحله، غایت زشتی این صفت رذیله است؛
# حسدی که مقصود اصلی حسود نعمتی است که در دست دیگری است و دوست دارد به او منتقل شود، البته مقصود اصلی او زوال آن نعمت نیست، بلکه حسادت او از نداشتن آن نعمت است؛
# حسدی که مقصود اصلی حسود نعمتی است که در دست دیگری است و دوست دارد به او منتقل شود، البته مقصود اصلی او زوال آن نعمت نیست، بلکه حسادت او از نداشتن آن نعمت است؛
# حسدی که در آن شخص حسود عین آن نعمت را نمی‌خواهد، بلکه نظیر آن را برای خود می‌خواهد و اگر به ‌دست ‌آوردن نظیر آن ممکن نبود، دوست دارد آن از صاحب نعمت نیز زایل شود تا فرق آن دو آشکار نشود؛
# حسدی که در آن شخص حسود عین آن نعمت را نمی‌خواهد، بلکه نظیر آن را برای خود می‌خواهد و اگر به دست آوردن نظیر آن ممکن نبود، دوست دارد آن از صاحب نعمت نیز زایل شود تا فرق آن دو آشکار نشود؛
# حسدی که در آن حسود نظیر آن نعمت را برای خود طلب می‌کند و اگر آن را به دست نیاورد، زوال نعمت را از محسود نمی‌خواهد. این مرتبه اگر در زمینه امور دنیایی باشد، مورد عفو است و اگر در زمینه امور دینی باشد، ممدوح است <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۳۵.</ref> و این قسم در حقیقت داخل در غبطه است.
# حسدی که در آن حسود نظیر آن نعمت را برای خود طلب می‌کند و اگر آن را به دست نیاورد، زوال نعمت را از محسود نمی‌خواهد. این مرتبه اگر در زمینه امور دنیایی باشد، مورد عفو است و اگر در زمینه امور دینی باشد، ممدوح است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۳۵.</ref> و این قسم در حقیقت داخل در غبطه است.


امام‌خمینی نیز حسد را دارای اقسام و درجاتی می‌داند:
امام‌خمینی نیز حسد را دارای اقسام و درجاتی می‌داند:
# حسد به حسب حال محسود: چنان‌که حسادت به کمالات عقلی یا خصال پسندیده یا مناسک و اعمال صالحه محسود باشد یا به امور خارجی از قبیل مال، منال، عظمت، حشمت یا به مقابل این امور از نقائص و رذایل اخلاقی واقع ‌شود؛
# حسد به حسب حال محسود: چنان‌که حسادت به کمالات عقلی یا خصال پسندیده یا مناسک و اعمال صالحه محسود باشد یا به امور خارجی از قبیل مال، منال، عظمت، حشمت یا به مقابل این امور از نقائص و رذایل اخلاقی واقع شود؛
# حسد به حسب حال حسود: چنان‌که حسد از روی عداوت یا [[تکبر]] یا خوف و مانند آن پیدا ‌شود؛
# حسد به حسب حال حسود: چنان‌که حسد از روی عداوت یا [[تکبر]] یا خوف و مانند آن پیدا شود؛
# حسد به حسب حال حسد فی‌نفسه: این قسم در حقیقت از درجات و تقسیمات حقیقی حسد شمرده می‌شود. مانند اینکه آرزوی زوال نعمت از دیگری داشته باشد، چه آن نعمت را داشته باشد و چه نداشته باشد و چه بخواهد به او برسد یا نخواهد؛ و از جهت شدت و ضعف، مراتب بسیاری دارد که به حسب اسباب مختلف می‌شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۶.</ref>.
# حسد به حسب حال حسد فی‌نفسه: این قسم در حقیقت از درجات و تقسیمات حقیقی حسد شمرده می‌شود. مانند اینکه آرزوی زوال نعمت از دیگری داشته باشد، چه آن نعمت را داشته باشد و چه نداشته باشد و چه بخواهد به او برسد یا نخواهد؛ و از جهت شدت و ضعف، مراتب بسیاری دارد که به حسب اسباب مختلف می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۶.</ref>
در تقسیمی دیگر گاهی حسود آرزوی زوال نعمتی را از غیر دارد که خود دارای آن است و گاهی این نعمت را خود ندارد. در فرض اخیر گاهی آرزو دارد این نعمت به او برسد و گاهی آرزوی آن را نیز ندارد و گاهی این نعمت خیالی و گاهی حقیقی است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref>.
در تقسیمی دیگر گاهی حسود آرزوی زوال نعمتی را از غیر دارد که خود دارای آن است و گاهی این نعمت را خود ندارد. در فرض اخیر گاهی آرزو دارد این نعمت به او برسد و گاهی آرزوی آن را نیز ندارد و گاهی این نعمت خیالی و گاهی حقیقی است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref>
==خاستگاه و ریشه‌ها==
 
علمای اخلاق برای حسد انگیزه و ریشه‌های متعددی برشمرده‌اند؛ ازجمله خودپرستی، تکبر، بخل، حرص و طمع <ref>صدر، حسد، ۲۱۱، ۲۱۷ ـ ۲۲۴.</ref>، دشمنی، غرور، عشق به ریاست، خُبث نفس و شگفتی از داشته‌های دیگران <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۰۵ ـ ۲۰۸.</ref>. بعضی نیز اسباب آن را چنین ذکر کرده‌اند:
== خاستگاه و ریشه‌ها ==
علمای اخلاق برای حسد انگیزه و ریشه‌های متعددی برشمرده‌اند؛ ازجمله خودپرستی، تکبر، بخل، حرص و طمع،<ref>صدر، حسد، ۲۱۱، ۲۱۷–۲۲۴.</ref> دشمنی، غرور، عشق به ریاست، خُبث نفس و شگفتی از داشته‌های دیگران.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۰۵–۲۰۸.</ref> بعضی نیز اسباب آن را چنین ذکر کرده‌اند:
# دشمنی؛
# دشمنی؛
# برتری‌جویی، یعنی محسود به واسطه نعمتی که دارد، بر حسود تکبر کند و حسود طاقت کبر و فخر او را نداشته باشد و به همین دلیل زوال آن نعمت را بخواهد؛
# برتری‌جویی، یعنی محسود به واسطه نعمتی که دارد، بر حسود تکبر کند و حسود طاقت کبر و فخر او را نداشته باشد و به همین دلیل زوال آن نعمت را بخواهد؛
خط ۳۴: خط ۴۰:
# ترس از اینکه صاحب نعمت به واسطه آن، مزاحم مقاصدی شود که مورد علاقه حسود است؛
# ترس از اینکه صاحب نعمت به واسطه آن، مزاحم مقاصدی شود که مورد علاقه حسود است؛
# [[حب ریاست]]، بر این اساس که ریاست او مبتنی است بر مساوی‌نبودن دیگران با او؛
# [[حب ریاست]]، بر این اساس که ریاست او مبتنی است بر مساوی‌نبودن دیگران با او؛
# خباثت باطنی که کسی را نمی‌تواند در نعمت ببیند <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۴۰.</ref>.
# خباثت باطنی که کسی را نمی‌تواند در نعمت ببیند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۴۰.</ref>
امام‌خمینی بر این عقیده است که همه این موارد، به ضعف شخصیت و مشاهده ذلت نفس بر می‌گردد؛ همان‌طور که تکبر از مشاهده کمال و برتری [[نفس]] نشئت می‌گیرد؛ بنابراین وقتی حسود دیگری را کامل دید، در او حالت ذلت و انکسار رخ می‌دهد که همین عامل تحقق حسد می‌شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۶ ـ ۱۰۷.</ref>.
امام‌خمینی بر این عقیده است که همه این موارد، به ضعف شخصیت و مشاهده ذلت نفس بر می‌گردد؛ همان‌طور که تکبر از مشاهده کمال و برتری [[نفس]] نشئت می‌گیرد؛ بنابراین وقتی حسود دیگری را کامل دید، در او حالت ذلت و انکسار رخ می‌دهد که همین عامل تحقق حسد می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۶–۱۰۷.</ref>
==پیامدها==
 
حسد یکی از بدترین [[رذایل اخلاقی]] است که انسان را به عقوبت [[دنیا]] و [[آخرت]] مبتلا می‌کند <ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.</ref> و موجب دشمنی و جدایی می‌شود <ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۳۴۵.</ref>. بنابر برخی روایات، زیان حسد در آغاز به خود حسود و سپس به شخص مورد حسد می‌رسد <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۵۵.</ref>. همچنین حسود کمترین بهره را از لذت‌ها <ref>صدوق، الامالی، ۲۱.</ref> و راحتی و آرامش <ref>فتّال، روضة الواعظین، ۲/۴۲۴.</ref> می‌برد. علمای اخلاق حسد را بدترین رذیله اخلاقی شمرده‌اند که سبب عذاب در دنیا و آخرت می‌شود؛ زیرا حسود از نعمتی که دیگران دارند، رنج می‌برد و چه‌بسا به سبب [[غیبت]] و عیبجویی اشخاص به گناه می‌افتد <ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.</ref>؛ همچنین حسناتش نابود و دشمنانش افزون می‌شود <ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۹.</ref>. برخی ‌اندیشمندان نیز زیان‌هایی برای حسد برشمرده‌اند؛ ازجمله:
== پیامدها ==
حسد یکی از بدترین [[رذایل اخلاقی]] است که انسان را به عقوبت [[دنیا]] و [[آخرت]] مبتلا می‌کند<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.</ref> و موجب دشمنی و جدایی می‌شود.<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۳۴۵.</ref> بنابر برخی روایات، زیان حسد در آغاز به خود حسود و سپس به شخص مورد حسد می‌رسد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۵۵.</ref> همچنین حسود کمترین بهره را از لذت‌ها<ref>صدوق، الامالی، ۲۱.</ref> و راحتی و آرامش<ref>فتّال، روضة الواعظین، ۲/۴۲۴.</ref> می‌برد. علمای اخلاق حسد را بدترین رذیله اخلاقی شمرده‌اند که سبب عذاب در دنیا و آخرت می‌شود؛ زیرا حسود از نعمتی که دیگران دارند، رنج می‌برد و چه‌بسا به سبب [[غیبت]] و عیبجویی اشخاص به گناه می‌افتد<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.</ref>؛ همچنین حسناتش نابود و دشمنانش افزون می‌شود.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۹.</ref> برخی اندیشمندان نیز زیان‌هایی برای حسد برشمرده‌اند؛ ازجمله:
# منفورشدن حسود نزد مردم؛
# منفورشدن حسود نزد مردم؛
# ناراحتی همیشگی حسود؛
# ناراحتی همیشگی حسود؛
# ضعف، ناتوانی و بیماری حسود که منشأ آن پریشانی درونی اوست؛
# ضعف، ناتوانی و بیماری حسود که منشأ آن پریشانی درونی اوست؛
#کوتاهی عمر حسود؛
# کوتاهی عمر حسود؛
#مانع ترقی جامعه و مایه انحطاط و تنزل آن‌شدن؛
# مانع ترقی جامعه و مایه انحطاط و تنزل آن‌شدن؛
# از بین‌رفتن همکاری در جامعه <ref>صدر، حسد، ۲۳۳ ـ ۲۴۳ و ۲۴۹ ـ ۲۵۴.</ref>.
# از بین‌رفتن همکاری در جامعه.<ref>صدر، حسد، ۲۳۳–۲۴۳ و ۲۴۹–۲۵۴.</ref>
امام‌خمینی نیز به برخی مفاسد و عوارض حسد اشاره کرده است؛ از‌جمله:
امام‌خمینی نیز به برخی مفاسد و عوارض حسد اشاره کرده‌است؛ ازجمله:
# حسد [[ایمان]] را که سرمایه نجات اخروی و حیات قلوب است، از انسان سلب می‌کند؛ زیرا لازمه حسد ناخشنودی از خداوند و تقدیرهای اوست؛
# حسد [[ایمان]] را که سرمایه نجات اخروی و حیات قلوب است، از انسان سلب می‌کند؛ زیرا لازمه حسد ناخشنودی از خداوند و تقدیرهای اوست؛
# حسد سبب خارج‌شدن از ولایت و رحمت خداوند و بی‌نصیب‌شدن از [[شفاعت]] شافعان می‌شود؛
# حسد سبب خارج‌شدن از ولایت و رحمت خداوند و بی‌نصیب‌شدن از [[شفاعت]] شافعان می‌شود؛
# حسود ضرر حسادت را بر خود وارد می‌کند؛ زیرا گاهی حسادت چنان قلب را فرا می‌گیرد و تنگ می‌کند که آثار آن در تمام مملکت ظاهر و باطن پیدا می‌شود و قلب را محزون و افسرده می‌کند؛
# حسود ضرر حسادت را بر خود وارد می‌کند؛ زیرا گاهی حسادت چنان قلب را فرا می‌گیرد و تنگ می‌کند که آثار آن در تمام مملکت ظاهر و باطن پیدا می‌شود و قلب را محزون و افسرده می‌کند؛
# حسادت سبب فشار قبر و ظلمت آن است؛ زیرا تجسم برزخی فشار روحی و کدورت قلبی حسود، فشار و ظلمت [[قبر]] است؛ چنان‌که در مقابل، گشادی قبر ناشی از شرح صدر است؛
# حسادت سبب فشار قبر و ظلمت آن است؛ زیرا تجسم برزخی فشار روحی و کدورت قلبی حسود، فشار و ظلمت [[قبر]] است؛ چنان‌که در مقابل، گشادی قبر ناشی از شرح صدر است؛
# چه‌بسا حسد سبب به وجودآمدن مفاسد دیگری، چون کبر، غیبت، [[سخن‌چینی]]، [[فحش]] و اذیت دیگران شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۸ ـ ۱۱۰.</ref>.
# چه‌بسا حسد سبب به وجودآمدن مفاسد دیگری، چون کبر، غیبت، [[سخن‌چینی]]، [[فحش]] و اذیت دیگران شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۸–۱۱۰.</ref>
==پیشگیری و راهکارهای درمان==
در روایات راهکارهایی برای راحتی قلب و نجات از حسادت بیان شده است؛ ازجمله استمداد از خداوند برای تکمیل [[عقل]] خود تا به آنچه خداوند به او عطا کرده است، قانع باشد، دست و زبان خود را حفظ کند و از برادر مؤمن خود عیبجویی نکند <ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۳۰۲.</ref>. برخی دانشمندان [[علم اخلاق]]، به پیروی از [[غزالی]] <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۴۴ ـ ۱۵۰.</ref>، برای درمان حسد دو روش ذکر کرده‌اند:


# روش علمی: تفکر در مفاسد و آفات حسد و اینکه با حسد، [[نعمت]] از صاحب نعمت زایل نمی‌شود، بلکه برخی نعمت‌ها از حسود زایل می‌شود و چه‌بسا سبب عذاب دنیوی و اخروی او ‌شود <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲ ـ ۳۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۲ ـ ۲۱۵.</ref>؛
== پیشگیری و راهکارهای درمان ==
# روش عملی: حسود برای ریشه‌کن‌کردن حسد، نفس خود را به مقابلِ حسادت، یعنی دل‌سوزی و خیرخواهی برای دیگران مکلف کند <ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۴.</ref>.
در روایات راهکارهایی برای راحتی قلب و نجات از حسادت بیان شده‌است؛ ازجمله استمداد از خداوند برای تکمیل [[عقل]] خود تا به آنچه خداوند به او عطا کرده‌است، قانع باشد، دست و زبان خود را حفظ کند و از برادر مؤمن خود عیبجویی نکند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۳۰۲.</ref> برخی دانشمندان [[علم اخلاق]]، به پیروی از [[غزالی]]،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۴۴–۱۵۰.</ref> برای درمان حسد دو روش ذکر کرده‌اند:
# روش علمی: تفکر در مفاسد و آفات حسد و اینکه با حسد، [[نعمت]] از صاحب نعمت زایل نمی‌شود، بلکه برخی نعمت‌ها از حسود زایل می‌شود و چه‌بسا سبب عذاب دنیوی و اخروی او شود<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲–۳۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۲–۲۱۵.</ref>؛
# روش عملی: حسود برای ریشه‌کن‌کردن حسد، نفس خود را به مقابلِ حسادت، یعنی دل‌سوزی و خیرخواهی برای دیگران مکلف کند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۴.</ref>
برخی راه مقابله با حسد را دو مرحله می‌دانند:
برخی راه مقابله با حسد را دو مرحله می‌دانند:
# پیش از پدیدآمدن حسادت که حسود در این مرحله باید کارهایی انجام دهد؛ مانند دوست‌داشتن مردم و خدمتگزاری به آنان و برخی کارها را نباید انجام دهد؛ مثل توقع‌داشتن از دیگران؛
# پیش از پدیدآمدن حسادت که حسود در این مرحله باید کارهایی انجام دهد؛ مانند دوست‌داشتن مردم و خدمتگزاری به آنان و برخی کارها را نباید انجام دهد؛ مثل توقع‌داشتن از دیگران؛
# پس از آمدن حسادت که خود ترکیبی است از راه‌های علمی و عملی؛ همانند اینکه حسود بداند حسادت سودی برای او ندارد و جز رنج، غم و بیماری به ارمغان نمی‌آورد و در مقام عمل، آنچه را دلش می‌خواهد، انجام ندهد و کار دیگران را حمل بر صحت کند و به خود برای درمان این بیماری تلقین کند <ref>صدر، حسد، ۲۷۶ ـ ۲۷۹، ۲۸۳ ـ ۲۸۷ و ۲۹۵ ـ ۲۹۹.</ref>.
# پس از آمدن حسادت که خود ترکیبی است از راه‌های علمی و عملی؛ همانند اینکه حسود بداند حسادت سودی برای او ندارد و جز رنج، غم و بیماری به ارمغان نمی‌آورد و در مقام عمل، آنچه را دلش می‌خواهد، انجام ندهد و کار دیگران را حمل بر صحت کند و به خود برای درمان این بیماری تلقین کند.<ref>صدر، حسد، ۲۷۶–۲۷۹، ۲۸۳–۲۸۷ و ۲۹۵–۲۹۹.</ref>
امام‌خمینی نیز برای علاج حسد دو راه علمی و عملی ذکر کرده است:
امام‌خمینی نیز برای علاج حسد دو راه علمی و عملی ذکر کرده‌است:
# علاج علمی: حسود باید با تقویت اعتقاد و ایمان به [[عدل خداوند]] و حکمتش، حسادت خود را درمان کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲ ـ ۱۱۳.</ref>؛
# علاج علمی: حسود باید با تقویت اعتقاد و ایمان به [[عدل خداوند]] و حکمتش، حسادت خود را درمان کند<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲–۱۱۳.</ref>؛
# معالجه عملی: در این مرحله باید شخص نخست با تکلّف، بر خلاف خواسته‌های نفس سرکش عمل کند و با محبت‌کردن به شخص مورد حسادت و خوشرویی و تجلیل از او و ذکر نکات مثبتش، نفس را از طغیان بازدارد و زبانش را به ذکر نیکویی‌های او برای خود و دیگران وادار کند و به نفس خود بفهماند این نعمت که نصیب محسود شده، از ناحیه خداوند است و شاید خداوند به او نظر لطفی داشته و توفیقی بوده که آن را کسب کرده است. این امر اگرچه غیر واقعی و از روی تکلف باشد، ولی چون مقصود اصلاح نفس است، سرانجام به حقیقت نزدیک می‌شود و برای نفس عادی می‌شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.</ref>. به گفته ایشان، [[حدیث رفع]] که طبق آن آثار اموری مانند خطا، نسیان و حسد ـ تا وقتی که اثری از آن ظاهر نشده ـ از امت برداشته شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.</ref>، نباید مانع انسان در جدیت او برای ریشه‌کنی حسد از نفس شود؛ زیرا کمتر اتفاق می‌افتد حسد وارد نفس شود، اما سبب فساد نشود و هیچ اثری بروز ندهد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۴.</ref>.
# معالجه عملی: در این مرحله باید شخص نخست با تکلّف، بر خلاف خواسته‌های نفس سرکش عمل کند و با محبت‌کردن به شخص مورد حسادت و خوشرویی و تجلیل از او و ذکر نکات مثبتش، نفس را از طغیان بازدارد و زبانش را به ذکر نیکویی‌های او برای خود و دیگران وادار کند و به نفس خود بفهماند این نعمت که نصیب محسود شده، از ناحیه خداوند است و شاید خداوند به او نظر لطفی داشته و توفیقی بوده که آن را کسب کرده‌است. این امر اگرچه غیر واقعی و از روی تکلف باشد، ولی چون مقصود اصلاح نفس است، سرانجام به حقیقت نزدیک می‌شود و برای نفس عادی می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.</ref> به گفته ایشان، [[حدیث رفع]] که طبق آن آثار اموری مانند خطا، نسیان و حسد ـ تا وقتی که اثری از آن ظاهر نشده ـ از امت برداشته شده‌است،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.</ref> نباید مانع انسان در جدیت او برای ریشه‌کنی حسد از نفس شود؛ زیرا کمتر اتفاق می‌افتد حسد وارد نفس شود، اما سبب فساد نشود و هیچ اثری بروز ندهد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۴.</ref>
==پانویس ==
 
{{پانویس}}
== پانویس ==
==منابع==
{{پانویس}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
* ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴‌ق.
* ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
* ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
* ابن‌منظور، لسان العرب، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* ابن‌منظور، لسان العرب، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* ازهری، محمدبن‌احمد، تهذیب اللغه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
* ازهری، محمدبن‌احمد، تهذیب اللغه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* خواجه‌نصیرطوسی، محمدبن‌محمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* خواجه‌نصیرطوسی، محمدبن‌محمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
خط ۷۹: خط ۸۸:
* سروش، محمدعلی، شعله‌های سرد، بررسی حسادت در قرآن و حدیث، قم، دارالحدیث، چاپ ششم، ۱۳۸۸ش.
* سروش، محمدعلی، شعله‌های سرد، بررسی حسادت در قرآن و حدیث، قم، دارالحدیث، چاپ ششم، ۱۳۸۸ش.
* صدر، سیدرضا، حسد، به اهتمام سیدباقر خسروشاهی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
* صدر، سیدرضا، حسد، به اهتمام سیدباقر خسروشاهی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
* صدوق، محمد‌بن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
* صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
* صدوق، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
* صدوق، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
* طبرسی، احمد‌بن‌علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
* طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
* طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
* طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
* عسکری، حسن‌بن‌عبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
* عسکری، حسن‌بن‌عبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
خط ۹۱: خط ۱۰۰:
* کاشانی، عزالدین، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، تحقیق محمود بهجت، قم، آیت اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
* کاشانی، عزالدین، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، تحقیق محمود بهجت، قم، آیت اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
* کاشف‌الغطاء، جعفربن‌خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
* کاشف‌الغطاء، جعفربن‌خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
* کتاب مقدس، بی‌جا، ‌دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
* کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* مجاهد طباطبایى، سیدمحمدبن‌علی، کتاب المناهل، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، بی‌تا.
* مجاهد طباطبایی، سیدمحمدبن‌علی، کتاب المناهل، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، بی‌تا.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* محقق داماد، سیدمحمد، کتاب الصلاة، تقریر محمد مؤمن قمی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق.
* محقق داماد، سیدمحمد، کتاب الصلاة، تقریر محمد مؤمن قمی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق.
* مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
* مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
* نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
* نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
* ولی‌‌زاده، ابوالقاسم، نشانه ‌شناسی حسادت با تکیه بر منابع اسلامی، مجله معرفت، شماره ۱۷۴، ۱۳۹۱ش.
* ولی‌زاده، ابوالقاسم، نشانه‌شناسی حسادت با تکیه بر منابع اسلامی، مجله معرفت، شماره ۱۷۴، ۱۳۹۱ش.
{{پایان}}
{{پایان}}
حمزه عبدی، «[https://books.khomeini.ir/books/10004/422/ حسد]»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۲۲.
حمزه عبدی، «[https://books.khomeini.ir/books/10004/422/ حسد]»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۲۲.
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]

نسخهٔ ‏۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۵۹

حسد، صفت ناپسند آرزوی زوال نعمت از دیگری.

تعریف

«حسد» به معنای آرزویِ داشتن نعمت یا فضیلتی است که کسی در شخص دیگر مشاهده می‌کند، همراه با آرزوی زوال همان نعمت از آن شخص.[۱] برخی نیز حسد را آرزوی زوال نعمت از شخصی دیگر معنا کرده‌اند؛ هرچند وی آن را برای خود آرزو نکند.[۲] گفته شده که حسد از «حسدل» گرفته شده‌است که به معنای کنه‌ای است که پوست را می‌خراشد، همچنان‌که حسود قلب را می‌خراشد.[۳] در اصطلاح اخلاقی، صفتی نفسانی به معنای آرزوی زوال نعمت از برادر مسلمان است[۴] یا با اینکه خود، آن نعمت را دارد، زوال آن را از دیگری خواستار است[۵] و ضد آن «نصیحت»، به معنای اراده بقای نعمت برای مسلمانان و کراهت وصول شر به آنان است.[۶] امام‌خمینی نیز حسد را حالتی نفسانی دانسته‌است که صاحب آن آرزو می‌کند کمال و نعمت واقعی یا غیر واقعی و خیالی از دیگری سلب شود، چه خود، آن نعمت را دارا باشد یا نباشد و چه بخواهد آن نعمت به او برسد یا نخواهد.[۷]

واژگان مرتبط

حسد با واژگانی چون «غبطه»، «بخل» و «منافسه» مرتبط است. غبطه آن است که شخص آرزوی نعمت و کمالِ شخص دیگری را برای خود داشته باشد، بدون اینکه بخواهد آن نعمت از او زایل شود؛ برخلاف حسد که آرزوی زوال نعمت در آن هست[۸]؛ از این‌رو اگر غبطه در امور معنوی و کمالات واقعی باشد، امری پسندیده و مورد سفارش اسلام است.[۹] امام‌خمینی نیز غبطه را حالتی می‌داند که صاحب آن، نعمتی را که در دیگری توهم کرده، خواستار است، بدون اینکه میل به زوال آن از وی داشته باشد.[۱۰] حسد و بخل در اینکه صاحبانشان اراده منع رسیدن نعمت به دیگری دارند، مشترک‌اند[۱۱] و فرق آنها در این است که بخیل دوست ندارد از دارایی‌اش چیزی به شخص دیگری برسد؛ اما حسود دوست ندارد به کسی خیری برسد.[۱۲] برخی بر این باورند حسد از اجتماع بخل و حرص تشکیل می‌شود و به همین سبب از بخل بدتر است.[۱۳] منافسه به معنای تلاش انسان برای شبیه شدن به افراد برجسته و ملحق‌شدن به آنهاست، بدون آنکه ضرری به دیگری وارد شود یا از او زایل گردد.[۱۴]

پیشینه

رذیله حسد از آغاز استقرار انسان در زمین و با حسادت قابیل به هابیل ظهور یافت.[۱۵] حسادت در کتاب مقدس به عنوان گناه معرفی شده‌است.[۱۶] در قرآن کریم[۱۷] و روایات[۱۸] نیز این صفت نکوهش شده‌است. این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است و جایگاه مهمی در پژوهش‌های مربوط به تربیت اخلاقی و روان‌شناختی دارد[۱۹] و دانشمندان علم اخلاق در آثار خود باب مستقلی به آن اختصاص داده و به بررسی و تحلیل آن پرداخته‌اند[۲۰] و حسد را از نتایج کینه و کینه را از نتایج غضب شمرده‌اند.[۲۱] فقها نیز حسدورزیدن را از نگاه فقهی بررسی کرده و آن را در صورتی که اظهار شود حرام می‌دانند.[۲۲] در روایاتِ رفع قلم، حسد از اموری شمرده شده که از امت اسلامی برداشته شده‌است[۲۳] و برداشتن در اینجا، برداشتن مؤاخذه تفسیر شده‌است.[۲۴] امام‌خمینی با استناد به روایات به بررسی تعریف حسد و انگیزه‌ها، ریشه‌ها و روش درمان آن پرداخته‌است.[۲۵] ایشان نیز از نگاه فقهی بعضی از اقسام حَسد را حرام می‌داند،[۲۶] چنان‌که در بعضی احادیث،[۲۷] حسد در صورتی که با دست و زبان ظاهر نشود حکم آن رفع شده‌است.[۲۸]

حقیقت حسد

برخی علمای اخلاق برای حسد دو رکن اصلی قائل‌اند: نخست آرزوی زوال کمال یا نعمت از دیگران و دوم اختصاص‌دادن همان کمال یا نعمت به خود تا موجب ممتازشدن از دیگران شود[۲۹]؛ اما برخی تنها آرزوی زوال نعمت از دیگران را ملاک حسد می‌دانند؛ زیرا بر این باورند چه‌بسا حسود به نعمتی که دیگری دارد، حسادت می‌ورزد، با اینکه خود آن نعمت را دارد.[۳۰] برخی حسادت را به حرص برگردانده‌اند؛ بدین معنا که علت طلب زوال نعمت یا کمال از دیگران، حرص حسود در اختصاص آن نعمت و کمال به خویش است. به همین سبب وی خواستار زوال آن نعمت یا کمال از دیگران است.[۳۱] برخی نیز حقیقت حسد را به یکی از دو قوه شهویه و غضبیه برگردانده‌اند؛ زیرا اگر ریشه حسد دشمنی باشد، ازجمله رذایل قوه غضبیه است و اگر ریشه آن طلب نعمت برای خود باشد، ازجمله رذایل قوه شهویه است.[۳۲]

امام‌خمینی حسد را یکی از نتایج و رذایل افراط قوه شهویه می‌داند[۳۳]؛ بدین معنا که حسود خواستار زوال نعمت یا کمال از دیگران است. ایشان دایره حسد را گسترش داده و حتی در امور ناپسند و غیر واقعی نیز جاری می‌داند. به باور ایشان، حتی اگر نعمت و کمالی که حسود خواستار آن است، امری واقعی نباشد، بلکه خیالی و غیر واقعی باشد، حسد شکل می‌گیرد؛ زیرا چه بسا آنچه حسود آرزوی زوال آن را دارد، در واقع از رذایل و نقائص باشد، یا مانند هرزه‌گویی یا خونریزی که حسود آن را کمال می‌پندارد و زوال آن را طلب می‌کند یا چیزی از نقائص انسانی و کمالات حیوانی است، اما حسود چون در حد حیوانیت است، آن را کمال می‌داند و زوال آن را از دیگری آرزو می‌کند؛ مانند اینکه کسی خونریزی را هنر بداند و به آن حسد بورزد.[۳۴]

اقسام و مراتب

برخی اندیشمندان حسد را به دو دسته کلی تقسیم کرده‌اند:

  1. حسادتی که در آن حسود بر یک نعمت مخصوص حسد می‌برد و بیشتر در مواردی است که میان حسود و محسود جهت اشتراکی وجود دارد؛ مانند حسد در جاه، مقام، ثروت، شجاعت و علم؛
  2. حسادتی که در آن حسود بر هر نعمت و سعادت دیگری حسد می‌ورزد. این گروه پلیدتر و شریرتر از دسته نخست هستند.[۳۵]

برخی علمای اخلاق حسد را به اعتبار قصد زوال نعمت، به چهار مرتبه تقسیم کرده‌اند:

  1. حسدی که در آن حسود خواستار زوال نعمت از دیگری باشد، اگرچه آن نعمت به وی منتقل نشود. این مرحله، غایت زشتی این صفت رذیله است؛
  2. حسدی که مقصود اصلی حسود نعمتی است که در دست دیگری است و دوست دارد به او منتقل شود، البته مقصود اصلی او زوال آن نعمت نیست، بلکه حسادت او از نداشتن آن نعمت است؛
  3. حسدی که در آن شخص حسود عین آن نعمت را نمی‌خواهد، بلکه نظیر آن را برای خود می‌خواهد و اگر به دست آوردن نظیر آن ممکن نبود، دوست دارد آن از صاحب نعمت نیز زایل شود تا فرق آن دو آشکار نشود؛
  4. حسدی که در آن حسود نظیر آن نعمت را برای خود طلب می‌کند و اگر آن را به دست نیاورد، زوال نعمت را از محسود نمی‌خواهد. این مرتبه اگر در زمینه امور دنیایی باشد، مورد عفو است و اگر در زمینه امور دینی باشد، ممدوح است[۳۶] و این قسم در حقیقت داخل در غبطه است.

امام‌خمینی نیز حسد را دارای اقسام و درجاتی می‌داند:

  1. حسد به حسب حال محسود: چنان‌که حسادت به کمالات عقلی یا خصال پسندیده یا مناسک و اعمال صالحه محسود باشد یا به امور خارجی از قبیل مال، منال، عظمت، حشمت یا به مقابل این امور از نقائص و رذایل اخلاقی واقع شود؛
  2. حسد به حسب حال حسود: چنان‌که حسد از روی عداوت یا تکبر یا خوف و مانند آن پیدا شود؛
  3. حسد به حسب حال حسد فی‌نفسه: این قسم در حقیقت از درجات و تقسیمات حقیقی حسد شمرده می‌شود. مانند اینکه آرزوی زوال نعمت از دیگری داشته باشد، چه آن نعمت را داشته باشد و چه نداشته باشد و چه بخواهد به او برسد یا نخواهد؛ و از جهت شدت و ضعف، مراتب بسیاری دارد که به حسب اسباب مختلف می‌شود.[۳۷]

در تقسیمی دیگر گاهی حسود آرزوی زوال نعمتی را از غیر دارد که خود دارای آن است و گاهی این نعمت را خود ندارد. در فرض اخیر گاهی آرزو دارد این نعمت به او برسد و گاهی آرزوی آن را نیز ندارد و گاهی این نعمت خیالی و گاهی حقیقی است.[۳۸]

خاستگاه و ریشه‌ها

علمای اخلاق برای حسد انگیزه و ریشه‌های متعددی برشمرده‌اند؛ ازجمله خودپرستی، تکبر، بخل، حرص و طمع،[۳۹] دشمنی، غرور، عشق به ریاست، خُبث نفس و شگفتی از داشته‌های دیگران.[۴۰] بعضی نیز اسباب آن را چنین ذکر کرده‌اند:

  1. دشمنی؛
  2. برتری‌جویی، یعنی محسود به واسطه نعمتی که دارد، بر حسود تکبر کند و حسود طاقت کبر و فخر او را نداشته باشد و به همین دلیل زوال آن نعمت را بخواهد؛
  3. کبر، یعنی حسود بخواهد به صاحب نعمت تکبر کند و این کار جز به زوال نعمت از محسود ممکن نباشد؛
  4. تعجب از اینکه چگونه محسود این نعمت بزرگ را دارد؛
  5. ترس از اینکه صاحب نعمت به واسطه آن، مزاحم مقاصدی شود که مورد علاقه حسود است؛
  6. حب ریاست، بر این اساس که ریاست او مبتنی است بر مساوی‌نبودن دیگران با او؛
  7. خباثت باطنی که کسی را نمی‌تواند در نعمت ببیند.[۴۱]

امام‌خمینی بر این عقیده است که همه این موارد، به ضعف شخصیت و مشاهده ذلت نفس بر می‌گردد؛ همان‌طور که تکبر از مشاهده کمال و برتری نفس نشئت می‌گیرد؛ بنابراین وقتی حسود دیگری را کامل دید، در او حالت ذلت و انکسار رخ می‌دهد که همین عامل تحقق حسد می‌شود.[۴۲]

پیامدها

حسد یکی از بدترین رذایل اخلاقی است که انسان را به عقوبت دنیا و آخرت مبتلا می‌کند[۴۳] و موجب دشمنی و جدایی می‌شود.[۴۴] بنابر برخی روایات، زیان حسد در آغاز به خود حسود و سپس به شخص مورد حسد می‌رسد.[۴۵] همچنین حسود کمترین بهره را از لذت‌ها[۴۶] و راحتی و آرامش[۴۷] می‌برد. علمای اخلاق حسد را بدترین رذیله اخلاقی شمرده‌اند که سبب عذاب در دنیا و آخرت می‌شود؛ زیرا حسود از نعمتی که دیگران دارند، رنج می‌برد و چه‌بسا به سبب غیبت و عیبجویی اشخاص به گناه می‌افتد[۴۸]؛ همچنین حسناتش نابود و دشمنانش افزون می‌شود.[۴۹] برخی اندیشمندان نیز زیان‌هایی برای حسد برشمرده‌اند؛ ازجمله:

  1. منفورشدن حسود نزد مردم؛
  2. ناراحتی همیشگی حسود؛
  3. ضعف، ناتوانی و بیماری حسود که منشأ آن پریشانی درونی اوست؛
  4. کوتاهی عمر حسود؛
  5. مانع ترقی جامعه و مایه انحطاط و تنزل آن‌شدن؛
  6. از بین‌رفتن همکاری در جامعه.[۵۰]

امام‌خمینی نیز به برخی مفاسد و عوارض حسد اشاره کرده‌است؛ ازجمله:

  1. حسد ایمان را که سرمایه نجات اخروی و حیات قلوب است، از انسان سلب می‌کند؛ زیرا لازمه حسد ناخشنودی از خداوند و تقدیرهای اوست؛
  2. حسد سبب خارج‌شدن از ولایت و رحمت خداوند و بی‌نصیب‌شدن از شفاعت شافعان می‌شود؛
  3. حسود ضرر حسادت را بر خود وارد می‌کند؛ زیرا گاهی حسادت چنان قلب را فرا می‌گیرد و تنگ می‌کند که آثار آن در تمام مملکت ظاهر و باطن پیدا می‌شود و قلب را محزون و افسرده می‌کند؛
  4. حسادت سبب فشار قبر و ظلمت آن است؛ زیرا تجسم برزخی فشار روحی و کدورت قلبی حسود، فشار و ظلمت قبر است؛ چنان‌که در مقابل، گشادی قبر ناشی از شرح صدر است؛
  5. چه‌بسا حسد سبب به وجودآمدن مفاسد دیگری، چون کبر، غیبت، سخن‌چینی، فحش و اذیت دیگران شود.[۵۱]

پیشگیری و راهکارهای درمان

در روایات راهکارهایی برای راحتی قلب و نجات از حسادت بیان شده‌است؛ ازجمله استمداد از خداوند برای تکمیل عقل خود تا به آنچه خداوند به او عطا کرده‌است، قانع باشد، دست و زبان خود را حفظ کند و از برادر مؤمن خود عیبجویی نکند.[۵۲] برخی دانشمندان علم اخلاق، به پیروی از غزالی،[۵۳] برای درمان حسد دو روش ذکر کرده‌اند:

  1. روش علمی: تفکر در مفاسد و آفات حسد و اینکه با حسد، نعمت از صاحب نعمت زایل نمی‌شود، بلکه برخی نعمت‌ها از حسود زایل می‌شود و چه‌بسا سبب عذاب دنیوی و اخروی او شود[۵۴]؛
  2. روش عملی: حسود برای ریشه‌کن‌کردن حسد، نفس خود را به مقابلِ حسادت، یعنی دل‌سوزی و خیرخواهی برای دیگران مکلف کند.[۵۵]

برخی راه مقابله با حسد را دو مرحله می‌دانند:

  1. پیش از پدیدآمدن حسادت که حسود در این مرحله باید کارهایی انجام دهد؛ مانند دوست‌داشتن مردم و خدمتگزاری به آنان و برخی کارها را نباید انجام دهد؛ مثل توقع‌داشتن از دیگران؛
  2. پس از آمدن حسادت که خود ترکیبی است از راه‌های علمی و عملی؛ همانند اینکه حسود بداند حسادت سودی برای او ندارد و جز رنج، غم و بیماری به ارمغان نمی‌آورد و در مقام عمل، آنچه را دلش می‌خواهد، انجام ندهد و کار دیگران را حمل بر صحت کند و به خود برای درمان این بیماری تلقین کند.[۵۶]

امام‌خمینی نیز برای علاج حسد دو راه علمی و عملی ذکر کرده‌است:

  1. علاج علمی: حسود باید با تقویت اعتقاد و ایمان به عدل خداوند و حکمتش، حسادت خود را درمان کند[۵۷]؛
  2. معالجه عملی: در این مرحله باید شخص نخست با تکلّف، بر خلاف خواسته‌های نفس سرکش عمل کند و با محبت‌کردن به شخص مورد حسادت و خوشرویی و تجلیل از او و ذکر نکات مثبتش، نفس را از طغیان بازدارد و زبانش را به ذکر نیکویی‌های او برای خود و دیگران وادار کند و به نفس خود بفهماند این نعمت که نصیب محسود شده، از ناحیه خداوند است و شاید خداوند به او نظر لطفی داشته و توفیقی بوده که آن را کسب کرده‌است. این امر اگرچه غیر واقعی و از روی تکلف باشد، ولی چون مقصود اصلاح نفس است، سرانجام به حقیقت نزدیک می‌شود و برای نفس عادی می‌شود.[۵۸] به گفته ایشان، حدیث رفع که طبق آن آثار اموری مانند خطا، نسیان و حسد ـ تا وقتی که اثری از آن ظاهر نشده ـ از امت برداشته شده‌است،[۵۹] نباید مانع انسان در جدیت او برای ریشه‌کنی حسد از نفس شود؛ زیرا کمتر اتفاق می‌افتد حسد وارد نفس شود، اما سبب فساد نشود و هیچ اثری بروز ندهد.[۶۰]

پانویس

  1. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳۸۳؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۱۴۸.
  2. طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۶.
  3. ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۱۶۴.
  4. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.
  5. صدر، حسد، ۴۱.
  6. نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۸.
  7. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.
  8. عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۲۱؛ کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۱۷۰.
  9. کلینی، الکافی، ۲/۳۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۹/۱۹۸؛ ← سروش، شعله‌های سرد، ۱۲–۱۳.
  10. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.
  11. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱/۲۲۵.
  12. مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.
  13. مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.
  14. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۸؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۶/۲۳۸.
  15. طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.
  16. رساله اول پطرس، ب۲، ۱؛ رساله پولس به رومیان، ب۱، ۲۹.
  17. بقره، ۱۰۹؛ نساء، ۵۴؛ ← قمی، تفسیر القمی، ۱/۳۴۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۳/۶.
  18. کلینی، الکافی، ۲/۳۰۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۳۶۵.
  19. ولی‌زاده، نشانه‌شناسی حسادت، ۷۴.
  20. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.
  21. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷.
  22. حلی، قواعد الاحکام، ۳/۴۹۵؛ مجاهد طباطبایی، المناهل، ۲۶۲؛ کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء، ۴/۳۲۷.
  23. صدوق، التوحید، ۳۵۳.
  24. محقق داماد، الصلاة، ۳/۳۰۵.
  25. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵–۱۱۴.
  26. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۳۴.
  27. کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.
  28. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۵.
  29. خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۱۶۲.
  30. صدر، حسد، ۴۱.
  31. نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.
  32. نراقی، جامع السعادات، ۱/۹۰.
  33. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.
  34. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵–۱۰۶.
  35. صدر، حسد، ۵۱–۵۸.
  36. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۳۵.
  37. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۶.
  38. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.
  39. صدر، حسد، ۲۱۱، ۲۱۷–۲۲۴.
  40. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۰۵–۲۰۸.
  41. مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۴۰.
  42. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۶–۱۰۷.
  43. نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.
  44. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۳۴۵.
  45. مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۵۵.
  46. صدوق، الامالی، ۲۱.
  47. فتّال، روضة الواعظین، ۲/۴۲۴.
  48. نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.
  49. مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۹.
  50. صدر، حسد، ۲۳۳–۲۴۳ و ۲۴۹–۲۵۴.
  51. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۸–۱۱۰.
  52. کلینی، الکافی، ۱/۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۳۰۲.
  53. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۴۴–۱۵۰.
  54. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲–۳۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۲–۲۱۵.
  55. نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۴.
  56. صدر، حسد، ۲۷۶–۲۷۹، ۲۸۳–۲۸۷ و ۲۹۵–۲۹۹.
  57. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲–۱۱۳.
  58. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.
  59. کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.
  60. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۴.

منابع

  • قرآن کریم.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌منظور، لسان العرب، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ازهری، محمدبن‌احمد، تهذیب اللغه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • خواجه‌نصیرطوسی، محمدبن‌محمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • سروش، محمدعلی، شعله‌های سرد، بررسی حسادت در قرآن و حدیث، قم، دارالحدیث، چاپ ششم، ۱۳۸۸ش.
  • صدر، سیدرضا، حسد، به اهتمام سیدباقر خسروشاهی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • عسکری، حسن‌بن‌عبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • فتّال نیشابوری، محمدبن‌احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، رضی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • قمی، علی‌بن‌ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • کاشانی، عزالدین، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، تحقیق محمود بهجت، قم، آیت اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • کاشف‌الغطاء، جعفربن‌خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجاهد طباطبایی، سیدمحمدبن‌علی، کتاب المناهل، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، بی‌تا.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • محقق داماد، سیدمحمد، کتاب الصلاة، تقریر محمد مؤمن قمی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق.
  • مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • ولی‌زاده، ابوالقاسم، نشانه‌شناسی حسادت با تکیه بر منابع اسلامی، مجله معرفت، شماره ۱۷۴، ۱۳۹۱ش.

حمزه عبدی، «حسد»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۲۲.