حدیث: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:حدیث using HotCat) |
|||
خط ۲۱۶: | خط ۲۱۶: | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای جلد چهارم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد چهارم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:حدیث]] | [[رده:حدیث]] |
نسخهٔ ۲۱ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۵۱
حدیث، سخـن بازگوکننده قول، فعـل و تقریر معصومان(ع) و راههای فهم درست آن.
واژهشناسی و تعریف حدیث
حدیث به معنای نو و جدید است. خبر و سخن را نیز حدیث گویند.[۱] واژه حدیث در قرآن به صورت مفرد[۲] و جمع،[۳] اشاره به سرگذشت پیشینیان دارد[۴] و در مواردی نیز به معنای کلام و خبر بهکار رفتهاست.[۵] حدیث در اصطلاح، سخنی است که قول، فعل یا تقریر معصوم(ع) را گزارش کند[۶]؛ پس کاربرد این واژه برای آنچه از غیر معصوم رسیده، مَجاز است[۷]؛ ولی در اصطلاح محدثان حدیث کاربرد گستردهتری دارد و به هر چیزی که از معصوم یا دربارهٔ معصوم از دیگری نقل شود، حدیث گفته میشود؛ به عنوان نمونه تاریخ تولد و شهادت، بیان سجایای اخلاقی و خصوصیات جسمی و فضایل معصومان (ع) نیز حدیث شمرده میشود.[۸] حدیث با اصطلاحات خبر، روایت، اثر و سنت ارتباط دارد. بیشتر علمای شیعه حدیث و خبر را مترادف میدانند.[۹] کتاب حدیثی الاستبصار فیما اختلف فیه من الاخبار، تألیف شیخ طوسی گواه این ادعاست. روایت نیز سخنی است که به طریق نقل از معصوم برسد.[۱۰] روایت و حدیث به جای یکدیگر نیز به کار رفتهاست.[۱۱] اثر در اصل به معنای جامانده از هر چیزی یا نشانی که از هر چیزی ماندهاست و در اینجا به معنای چیزی است که افراد برای پس از خود نقل میکنند.[۱۲]
حدیث را مأثور نیز گفتهاند؛ زیرا عدهای آن را برای گروهی دیگر نقل میکنند.[۱۳] مسلم نیشابوری صاحب صحیح مسلم حدیث پیامبر (ص) را اثر نامیدهاست.[۱۴] برخی از علمای شیعه اثر را مرادف حدیث[۱۵] و برخی آن را اعم از خبر و حدیث[۱۶] و برخی آن را اعم از قول و تقریر معصوم و غیر معصوم[۱۷] دانستهاند. عناوین برخی از کتابها مانند النهایة فی الحدیث و الأثر[۱۸] و کاربرد اثر دربارهٔ حدیث پیامبر اکرم (ص) در سخنان امامان معصوم (ع)[۱۹] و نیز بهکارگیری کلمه «اثر» به جای «حدیث» در سخن برخی از محدثان،[۲۰] بیانگر رواج کاربرد اثر دربارهٔ حدیث است. از سوی دیگر، مراد از سنت، سخن، فعل و تقریر معصوم است[۲۱] و گزارش هر یک از موارد سهگانه، حدیث نامیده شدهاست[۲۲] (ببینید: سنت). به مجموعه دانشهایی که به نوعی مرتبط با حدیثاند، علم حدیث یا علوم حدیث گفته میشود.[۲۳] علم حدیث علمی است که به سبب آن سخنان، افعال و احوال پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) شناخته میشود و به دو قسم «روایة الحدیث» و «درایة الحدیث» تقسیم میشود. «روایة الحدیث» علمی است که از حیث پیوستگی حدیث با معصوم از این جهت که راوی عادل و ضابط است یا نه، بحث میکند و به دو قسم علم رجال و مصطلح الحدیث تقسیم میشود (ببینید: رجال). درایة الحدیث که به آن فقه الحدیث نیز گفته شدهاست، علمی است که از مفاد الفاظ متن حدیث همانند شرح لغتها، بیان حالات حدیث مانند اطلاق، تقیید یا داشتن مُعارض بحث میکند.[۲۴]
پیشینه
پیشینه حدیث به آغاز اسلام و نزول وحی بر پیامبر اکرم(ص) بازمیگردد. بر اساس روایاتی که از شیعه و اهل سنت نقل شدهاست، پیامبر اکرم (ص) به حفظ، ثبت و نقل حدیث[۲۵] و مذاکره آن[۲۶] سفارش کردهاست؛ ولی با همه تأکیدی که پیامبر (ص) به ثبت روایات داشت، خلیفه اول و خلیفه دوم با این ادعا که کتاب خدا با حدیث اشتباه نشود و مصونیت قرآن محفوظ بماند،[۲۷] از نوشتن، تدوین و نقل آن بهشدت جلوگیری کردند.[۲۸] منع نوشتن حدیث تا زمان حکومت عمربنعبدالعزیز (۹۹–۱۰۱ ق) ادامه داشت. او این منع را لغو کرد؛ در حالیکه در آن زمان بیشتر صحابه از دنیا رفته بودند.[۲۹] در دوران منع نوشتن حدیث، امیرالمؤمنین علی(ع) و دیگر امامان معصوم (ع) به حفظ، کتابت و نشر حدیث توجه داشتند و خود به نوشتن حدیث پرداختند و پیروان خود را نیز بدان تشویق کردند.[۳۰]
نخستین کتاب حدیثی، صحیفهای است که علی (ع) از احادیث پیامبر اکرم (ص) در زمان خود پیامبر (ص) جمع کرد که از آن به صحیفه علی(ع) یا کتاب علی (ع) تعبیر میشود و جمعی از محدثان شیعه و اهل سنت از آن، حدیث نقل کردهاند.[۳۱] به غیر از این صحیفه، امامعلی (ع) صحیفه دیگری هم داشته که به املای رسول خدا (ص) بودهاست[۳۲] و بر اساس روایتی از امامحسن(ع) همه احکام را دارا بودهاست.[۳۳] از این کتاب تعبیر به «جفر و جامعه» نیز شدهاست[۳۴] و در دورههای بعد، امامان معصوم (ع) به این کتاب استناد میکردند.[۳۵] حضرت فاطمه(س) نیز روایاتی را در زمان رسول اکرم (ص) جمع کرد.[۳۶] سعدبنعباده و جابربنعبدالله انصاری،[۳۷] سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد و برخی دیگر از اصحاب رسول خدا (ص) نیز به نقل حدیث پرداختند و آثاری از خود بر جای گذاشتند.[۳۸] در طبقه تابعان نیز عدهای از پیروان اهل بیت (ع) ازجمله علیبنابیرافع،[۳۹] سلیمبنقیس هلالی،[۴۰] حارثبنعبدالله اعور همدانی، اصبغبننباته، میثم تمار و دیگران به تألیف کتابها و رسالههای حدیثی پرداختند.[۴۱]
امامباقر(ع) و امامصادق(ع) نیز یاران و شاگردان خود را تشویق به ثبت و ضبط احادیث میکردند و بسیاری از روایات شیعی از این عصر به بعد در قالب کتاب تدوین شدند.[۴۲] جمعی از اصحاب ائمه (ع) ازجمله احمدبنمحمدبنابینصر بزنطی و حسنبنمحبوب و حمادبنعیسی و صفوانبنیحیی از دستاندرکاران این کار بودند.[۴۳] مجموعه این مکتوباتِ محدثان شیعه به ۶۶۰۰ کتاب (رساله یا نوشته)[۴۴] یا شش هزار کتاب و چهارصد اصل رسید.[۴۵] کتابهای کافی از محمدبنیعقوب کلینی، من لایحضره الفقیه از شیخ صدوق، تهذیب الاحکام و استبصار از محمدبنحسن طوسی، چهار کتاب مهم حدیثی شیعه، در قرن چهارم و پنجم بر اساس همان کتابها و اصول تألیف شدند.[۴۶] در سده دهم هجری کتابهای وافی از محمدمحسن فیض کاشانی، وسائل الشیعه از محمدحسن حر عاملی، بحار الانوار از محمدباقر مجلسی و عوالم العلوم از عبدالله بحرانی اصفهانی با سبکی نو به تدوین حدیث رونق دادند و پس از آنها نیز عدهای از علما مانند میرزاحسین نوری با نگارش کتابهایی مانند مستدرک الوسائل به تکمیل آن پرداختند.[۴۷] در میان اهل سنت نیز پس از رفع ممنوعیت نوشتن حدیث، اقداماتی صورت گرفت. محمدبنشهاب زهری در قرن دوم هجری احادیث مدینه را گردآوری و برای عمربنعبدالعزیز فرستاد و او آنها را به صورت دفترهایی به شهرها فرستاد.[۴۸] از قرن دوم هجری شخصیتهای بسیاری به نگارش حدیث روی آوردند[۴۹]؛ ازجمله مالکبنانس «الموطأ» را تألیف کرد. این زمان زمینهساز دوران شکوفایی تدوین حدیث در قرن سوم و چهارم شد. صحاح ششگانه اهل سنت، صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابنماجه، سنن ابیداوود، سنن ترمذی و سنن نسایی به ترتیب در این عصر تألیف شدهاند.[۵۰] به جز صحاح ششگانه کتابهای حدیثی دیگری نیز در همین مقطع تألیف شدند.[۵۱] از قرن پنجم به بعد کار تدوین جوامع حدیثی، نگارش مستدرکات و نگارش شرح بر کتابهای حدیثی در میان اهل سنت پیگیری شد.[۵۲] امامخمینی افزون بر شرحهایی که بر احادیث نگاشتهاست، دیدگاههای قابل توجهی در لابهلای نوشتههای فقهی، اصولی عرفانی و حتی سخنرانیهای خویش دربارهٔ حدیث و شیوههای فهم آن، مطرح کردهاست.
جایگاه و اهمیت حدیث
حدیث پس از قرآن کریم، منبع اصلی معارف و احکام اسلام است و در همه علوم اسلامی از قبیل تفسیر قرآن، اصول فقه، فقه، کلام، فلسفه، تاریخ، اخلاق و عرفان نقشی مهم و برجسته دارد. در قرآن کریم اصول اساسی مسائل اعتقادی و اخلاق و احکام بیان شده و شرح و تفصیل و تطبیق آن در شرایط گوناگون نیازمند شرح و تفسیر پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است[۵۳]؛ از اینرو روایات، مکمل و مفسر آیات قرآن به حساب میآیند و در مرتبه پس از آن قرار دارند. پبامبر (ص) قرآن و اهل بیت (ع) را عِدل یکدیگر معرفی کردهاست[۵۴]؛ نیز از ایشان نقل شدهاست خداوند در قرآن احکام فراوانی از حلال و حرام را برای ایشان فرستادهاست و سپس پیشبینی کرده پس از ایشان خواهند گفت که تنها حلال و حرام قرآن حلال و حرام دانسته شود و حال آنکه آنچه پیامبر حرام کرده، بسان حرام در قرآن خواهد بود.[۵۵] از نگاه علمای شیعه در اصل اعتبار و حجیت احادیث پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) تردیدی نیست.
دربارهٔ جایگاه و اهمیت احادیث، روایات بسیاری در فضیلت فراگیری، حفظ و مذاکره حدیث[۵۶] و بهویژه فهم حدیث آمدهاست، تا جایی که بهدستآوردن یک حدیث دربارهٔ حلال و حرام از همه امور مادی، برتر از دنیا معرفی شده[۵۷] و منزلت شیعیان به اندازه نقل و فهم آنان از روایات دانسته شدهاست[۵۸] و گفته شده فهم یک روایت بهتر از نقل ده روایت[۵۹] یا هزار روایت[۶۰] است و هیچ فردی به مرتبه فقاهت نمیرسد، مگر آنکه توان درک مقصود اصلی از احادیث و کلام امامان (ع) را داشته باشد.[۶۱] به همین جهت مسلمانان نیز اهتمامی ویژه به حدیث داشتهاند[۶۲]؛ تا جایی که برخی از راویان ازجمله محمدبنمسلم نزدیک به سی هزار حدیث حفظ بودند[۶۳]؛ چنانکه سفرهای فراوان علمای شیعه[۶۴] و علمای اهل سنت[۶۵] برای دریافت حدیث که در کتابهای تاریخی به موارد آن اشاره شده، نشانگر این اهتمام و توجه است. با تشویق پیشوایان دین و اهتمام مسلمانان، حدیث شکل گرفت و تدوین شد و به جز دوره کوتاه منع حدیث پس از پیامبر (ص) آن هم در میان طوایفی از مسلمانان، نزد همه مذاهب اسلامی روایت حدیث به دو شکل مکتوب و شفاهی رواج یافت و چندین علم با موضوع حدیث بهویژه علم روایت و درایت که هر یک دارای شاخههای بسیار است، تأسیس شد.[۶۶] ابنخلدون اقسام علوم حدیث را بسیار و متنوع دانستهاست.[۶۷] درکنار روایت حدیث، علومی مانند درایة الحدیث، علم الحدیث، غریب الحدیث، مختلف الحدیث و علم رجال شکل گرفتهاست. از سوی دیگر، حدیث از صدر اسلام در معرض تحریف و جعل افراد منحرف و سودجو بودهاست[۶۸] و بنیامیه[۶۹] و ملحدان مانند ابنابیالعوجا،[۷۰] از مهمترین جریانهای تحریفگر احادیث پیامبر (ص) و ائمه اهل بیت (ع) بودهاند. محدثان برای حفاظت حدیث از تحریف و تصحیح و نقل درست آن، اجازه حدیث را مرسوم کردند و محدثان برای دریافت و نقل حدیث میبایست اجازه یا جواز دریافت و نقل میگرفتند.[۷۱]
به اعتقاد امامخمینی حدیث، سند اسلام است و بیتوجهی به آن، بیتوجهی به قرآن شمرده میشود.[۷۲] ایشان پس از آنکه مهمترین پیشنیاز اجتهاد را قرآنشناسی و سنتشناسی میشمارد، انس با روایات اهل بیت (ع) و شیوه فهم آنها را برای استنباط درست لازم میشمرد.[۷۳] ایشان کتابهای حدیثی را منبع احکام و دستورهای اسلام میداند[۷۴] و آخرین سفارشها و وصیتنامه خود را با حدیث ثقلین آغاز میکند.[۷۵] ایشان معتقد است سخنان معصومان (ع) به منبع علم رحمانی متصل است و دارای نورانیتی است که در دیگر سخنان یافت نمیشود.[۷۶] ایشان به اهمیت حفظ و نقل حدیث توجه ویژه داشت و خود خبره حدیث بود و از عالمانی چون محمدرضا مسجدشاهی، شیخعباس قمی، سیدمحسن عاملی و سیدابوالقاسم دهکردی اجازه نقل حدیث داشت که آن را در آغاز کتاب چهل حدیث خود بازگو کردهاست.[۷۷] (ببینید: اجازات امامخمینی)
اقسام حدیث و اعتبار آن
حدیث از زوایای مختلف در خور تقسیم است: در یک تقسیمبندی، خبر به متواتر، مستفیض و واحد تقسیم شدهاست.[۷۸] خبر نقلشده در صورتی که علمآور باشد،[۷۹] به گونهای که واسطه نقل آن جماعتی باشند که عادتاً هماهنگی در میان آنها برای جعل حدیث و دروغگویی ممتنع است، به آن خبر متواتر گفته میشود[۸۰] و خبری که راویان آن در هر طبقه بیش از دو یا سه نفر باشند، اما به حد تواتر نرسد، مستفیض گفته میشود[۸۱]؛ همچنین در صورتی که علمآور نباشد[۸۲] و ظنآور باشد، خبر واحد نامیده میشود، خواه راوی آن یک نفر باشد یا بیشتر.[۸۳] حدیث از ابعاد دیگر نیز تقسیماتی دارد؛ از جهت صفات راویان به خبر صحیح، حَسن، موثق و ضعیف تقسیم شدهاست. حدیث صحیح آن است که همه سلسله سند روایت را راویان امامی عادل تشکیل دهند[۸۴] و حدیث حسن حدیثی است که راوی آن امامی ممدوح باشد؛ یعنی به وثاقت او تصریح شده باشد.[۸۵] حدیث موثق به حدیثی گویند که در سلسله سند فردی غیر امامیِ ثقه باشد؛ اگرچه بقیه امامی عادل باشند.[۸۶] حدیث ضعیف آن است که راوی آن امامیِ عادل یا ممدوح یا مخالفی که وثاقت او تأیید شده، نباشد.[۸۷] همچنین حدیث از جهت اتصال یا عدم اتصال سند به معصوم (ع) به خبر مسند، معلق، مقطوع، منقطع و مرسل و از جهت منبع خبر به حدیث قدسی (کلام خداوند) و غیر قدسی تقسیم شدهاست.[۸۸]
در حجیت سخنان پیامبر (ص) تردیدی نیست. آیات قرآنی ازجمله «ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[۸۹] و آیات دیگر[۹۰] بر این مطلب دلالت دارند.[۹۱] از نگاه علمای شیعه سخن امامان معصوم (ع) در حکم سخن پیامبر اکرم (ص) است.[۹۲] از میان اقسام حدیث، علما حجیت خبر متواتر را پذیرفتهاند؛ زیرا خبر متواتر یقینآور و موجب قطع است و قطع بهخودیخود حجت است و حجیت آن نیازی به جعل و تعبد شرعی ندارد[۹۳]؛ اما در حجیت خبر واحد اختلاف است. گستردگی خبر واحد در کتابهای حدیثی، سبب شده که علما به این بحث توجه گسترده کنند.[۹۴] امامخمینی ضمن مبحث امارات در اصول فقه[۹۵] و در تقریرات اصولی[۹۶] به بحث از خبر واحد و دلایل حجیت آن پرداخته و بحث از آن را جزو مسائل علم اصول دانستهاست.[۹۷] دربارهٔ حجیت خبر واحد دو دیدگاه نقل شدهاست. سید مرتضی،[۹۸] ابنزهره،[۹۹] ابنبراج[۱۰۰] و ابنادریس[۱۰۱] آن را حجت نمیدانند. از سوی دیگر، شیخ طوسی[۱۰۲] و گروهی دیگر از اصولیان بر حجیت خبر واحد ثقه، اِدعای اجماع کردهاند.[۱۰۳] علامه حلی[۱۰۴] و عموم عالمانِ پس از وی مانند عاملی،[۱۰۵] مجلسی،[۱۰۶] میرزای قمی[۱۰۷] و آخوند خراسانی[۱۰۸] و علمای معاصر قائل به حجیت خبر واحد شدهاند.
امامخمینی نیز ضمن پذیرش حجیت خبر واحد و ارائه دلیل برای آن، به بررسی دلایل مخالفان پرداختهاست.[۱۰۹] ایشان ضمن بحث از دلیلهای حجیت خبر واحد، مهمترین دلیل آن را بنای عُقلا و تأیید آن از سوی شارع میداند[۱۱۰] (ببینید: خبر واحد). ملاک حجیت خبر واحد را برخی وثوق خبری و برخی دیگر وثوق مخبری دانستهاند. وثوق خبری که از آن به وثوق صدوری نیز تعبیر میشود، اطمینان به صدور مضمون خبر از سوی معصومان (ع) است و وثوق مخبری، اطمینان به صحت سند روایت و وثاقت راویان موجود در سند است که از آن به وثوق سندی نیز تعبیر میشود.[۱۱۱] بیشتر فقیهان شیعه قائل به وثوق خبریاند.[۱۱۲] به باور آنان اگر خبری ضعیف باشد، ولی قرینههایی بر صدق آن وجود داشته باشد، به آن عمل خواهد شد. بر مبنای وثوق مُخبری اگر سند روایتی ضعیف باشد، به آن عمل نمیشود؛ هرچند مشهور به آن روایت عمل کرده باشند[۱۱۳]؛ زیرا با عمل مشهور، اطمینان به صدور خبر برای نوع مردم پیدا نمیشود؛ علاوه بر این به باور قائلان به وثوق مخبری با فرض حصول اطمینانِ نوعی به وثوق خبر، دلیلی بر حجیت آن وجود ندارد[۱۱۴]؛ از اینرو نه عمل مشهور را جبرانکننده ضعف سند میدانند و نه رویگردانی آنان را موهن اعتبار روایت.[۱۱۵] امامخمینی با پذیرش مبنای وثوق خبری، عمل مشهور قدما طبق روایت را جبرانکننده ضعف سند آن[۱۱۶] و رویگردانی آنان را سبب وهن روایت[۱۱۷] دانستهاست. به باور ایشان امور دیگری مانند بسیاربودنِ روایاتِ هممضمون[۱۱۸] قوت متن[۱۱۹] و وجود مضامین عالی[۱۲۰] نیز موجب اطمینان به وثوق خبر و جبران ضعف سند میشود. (ببینید: خبر واحد)
شناخت و فهم حدیث
درایة الحدیث علمی است که موضوع آن بهطور مشخص متن و محتوای حدیث است و با استفاده از آن، شیوه فهم و تفسیر روایات دانسته میشود.[۱۲۱] امامخمینی همسو با دیگر فقها قواعد و شیوههایی را در لابهلای نوشتههای اصولی و فقهی خود برای فهم درستی حدیث مطرح کردهاست:
- عرضه روایات بر قرآن: قرآن افزون بر ملاک درستی و نادرستی احادیث، وسیلهای برای فهم احادیث نیز شمرده شدهاست.[۱۲۲] نزد فقهای شیعه این معیار از موازین مهم شناخت حدیث است[۱۲۳] و امامخمینی نیز عرضه احادیث بر قرآن را از اصول مسلم شناخت روایات معرفی کردهاست[۱۲۴]؛ بر این اساس ایشان روایاتی را که دارای مؤید قرآنیاند، هرچند سندشان کامل نباشد، پذیرفته[۱۲۵] و از این راه روایات بسیاری را نقد و رد کردهاست.[۱۲۶]
- عرضه حدیث به سنت قطعی: به تأکید امامصادق(ع) تنها احادیث مطابق با قرآن و سنت قطعیِ پیامبر (ص) پذیرفته میشوند.[۱۲۷] امامخمینی نیز آن را از ملاکهای اعتبار روایات شمرده[۱۲۸]؛ چنانکه روایاتی که حیلههای ربوی را تأیید میکنند، به جهت مخالفت آنها با کتاب و روایاتِ مستفیض نقد و رد کردهاست.[۱۲۹]
- توجه به محاورات عرفی و لغوی: پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) به زبان متعارف و شناختهشده زمان خود سخن گفتهاند؛ از اینرو فهم سخن آنان، با دقت در محاورات عرفیِ رایجِ در زمان ایشان ممکن خواهد شد؛ بنابراین فقها در مقام فتوا، روایات را حمل بر فهم متعارف عرف کردهاند.[۱۳۰] امامخمینی نیز عرف زمان صدور را دخیل در فهم روایات شمرده و تأکید کردهاست باید از آمیختن مطالب عقلی و عرفانی به فقه پرهیز کرد؛ بر همین اساس ایشان یکی از شرایط اجتهاد را فهم محاورات عرفی کتاب و سنت میداند.[۱۳۱] افزون بر این، امامخمینی هرچند سخن لغتشناس را حجت شرعی نمیداند،[۱۳۲] اما مراجعه به او را به عنوان دانای فن، لازم میداند و در موارد زیادی خود نیز به لغت مراجعه کردهاست.[۱۳۳]
- توجه به مناصب معصومان (ع): پیامبر (ص) و ائمه (ع) دارای مناصب و شئون گوناگونی چون تبلیغ احکام، قضاوت و رهبری اجتماع بودهاند[۱۳۴] و سخنان آنان به مقتضای مناصب یادشده بیان شدهاست. حدیثی که در مقام بیان احکام باشد، حکمی ثابت و جاودانه و برای همه زمانها خواهد بود؛ اما دستهای دیگر با توجه به شرایط و موقعیتهای ویژه ممکن است قضایی یا حکومتی یا غیر آن باشند. با توجه به این اصل، پارهای از تعارضها در سیره و رفتار معصومان (ع) و نیز موضعگیریهای متفاوت آنان، حل میگردد. امامخمینی معیاری را نیز برای تمییز سخنان معصومان در مناصب گوناگون بیان کردهاست؛ برای نمونه، اگر صدور روایت برای بیان مأموریت فرمانده ارتش یا مانند آن باشد، این حکمی حکومتی است و اگر در مقام قضا باشد، قضایی است و اگر غیر آن دو باشد، بیان حکم شرعی است.[۱۳۵]
- ارشاد روایات به امور عقلایی: مضمون برخی از روایات، تأیید روشهای عقلا در زندگی است. توجه به این اصل در فهم درست روایات دخیل است؛ ازجمله بیشتر فقها برای اثبات جواز تقلید، به بنای عُقلا مبنی بر لزوم رجوع غیر عالم و غیر متخصص به عالم و متخصص استناد کردهاند؛ همچنین به آیه نفر[۱۳۶] و آیه سؤال[۱۳۷] و برخی روایات[۱۳۸] استناد شدهاست.[۱۳۹] امامخمینی همسو با این نظر و با توجه به اینکه بنای عقلا را شارع امضا کرده و پذیرفتهاست، برای اثبات جواز تقلید به آن استناد کردهاست[۱۴۰] (ببینید: تقلید). ایشان روایاتی که به ثبت و ضبط روایات و نوشتن آنها دستور دادهاند و نیز ارجاع به کتابهای حدیثی را بر اساس همان ارشاد به بنای عقلا دانستهاست.[۱۴۱] همچنین ایشان روایات قرعه[۱۴۲] و روایات قاعده «علی الید»[۱۴۳] را ارشاد به امور عقلایی برشمرده است.
- وضع الفاظ برای روح معنا: یکی از اصولی که در فهم روایات و معارف دینی حل بسیاری از مشکلات شمرده میشود، توجه به این نکته است که الفاظ برای روح معنا وضع شدهاند. برخی از محدثان و اندیشمندان اسلام در شرح و تفسیر نصوص دینی، به این نکته تصریح کردهاند؛ ازجمله محمدباقر مجلسی اجمالاً بر پایه این اصل، به پیروی از امامان معصوم (ع) واژههایی همانند عرش، کرسی،[۱۴۴] لوح و قلم را در قرآن و حدیث شرح کردهاست.[۱۴۵] سیدمحمدحسین طباطبایی نیز همین شیوه را پذیرفته و از جمود بر ظاهر لفظ پرهیز دادهاست.[۱۴۶] امامخمینی نیز این اصل را کلید معرفت و اساس فهم و رموز قرآنی میداند.[۱۴۷] ایشان پس از ذکر روایات عقل و جهل یادآور شدهاست که مقصود اصلی از این روایات فهم نکتههای علمی و فلسفی و جهات تاریخی و ادبی نیست، بلکه مقصود اصلی سبکبارکردن نفوس و توجه انسان به عالم غیب است[۱۴۸] (ببینید: روح معانی).
- توجه به عنصر زمان و مکان: توجه به تحولات زمانی و مکانی از دیگر نکتهها در فهم درست روایات است.[۱۴۹] به عنوان نمونه، گروهی از فقها بر اساس برخی از روایات[۱۵۰] و دلایل دیگر[۱۵۱] فروش سلاح به کافران را در زمان جنگ حرام دانستهاند[۱۵۲]؛ ولی امامخمینی معتقد است که حرمت فروش سلاح به کافران حکمی قطعی که در همه زمانها و مکانها یکسان باشد، نیست، بلکه در هر زمان و مکان ممکن است حکمی داشته باشد؛ زیرا حرمت فروش در صورتی است که غیر مسلمان از سلاح علیه مسلمانان استفاده کند؛ از اینرو اگر فروش سلاح به تقویت کفار بینجامد، ممنوع است و اگر چنین نباشد ممنوع نیست؛ چنانکه مشرک و کافربودن خریدار نیز ملاک نیست. باید در هر زمان، حاکم اسلامی بر اساس شرایط و مصالح تصمیمگیری کند[۱۵۳]؛ همچنین استفاده از چیزهای نجس همانند خون و مردار در گذشته حرام بودهاست،[۱۵۴] اما امروزه که مصرفهای دیگر عقلایی دارند، حرام نیستند.[۱۵۵] (ببینید: اجتهاد)
- شناخت راه جمع میان اخبار متعارض: از موضوعات مهم حدیثشناسی تعارض دو یا چند حدیث است. امامخمینی ضمن برشمردن انواع تعارض و چگونگی جمع میان احادیث متعارض بر این باور است که دو خبر متعارض را باید در محیط تشریع و قانونگذاری دید؛ زیرا قانونگذار، نخست اصول و کلیات را القا میکند و آنگاه به بیان تبصرهها و قیدهای آن میپردازد[۱۵۶]؛ بر این اساس ادله احکام واقعی و احکام شک و حاکم و محکوم، عام و خاصّ متعارض نیستند و مشمول اخبار علاجیه قرار نمیگیرند. ایشان این موارد را از مصادیق جمع عرفی دانستهاست[۱۵۷] (ببینید: تعارض ادله).
- ارجاع حدیث متشابه به محکم: همانگونه که قرآن دارای آیات محکم و متشابه است،[۱۵۸] احادیث معصومان (ع) نیز اینگونهاند.[۱۵۹] حدیث متشابه حدیثی است که معنایی غیر از معنای ظاهری در آن احتمال میرود؛ بنابراین شامل مؤوّل و مجمل نیز میشود.[۱۶۰] امامخمینی به وجود روایات متشابه اشاره کرده[۱۶۱] و توجهنکردن به روایات متشابه را سبب کجفهی در فهم روایات دانستهاست.[۱۶۲] ایشان با نقل حدیثی از امامرضا(ع)،[۱۶۳] دربارهٔ وجود روایات متشابه یادآور شدهاست ارجاع احادیث متشابه به محکمات، کار فقیه است[۱۶۴] و نمونههایی را برای ارجاع متشابه به محکم آوردهاست.[۱۶۵]
- توجه به اختلاف نسخهها: اختلاف خطوط عربی، تقطیع و تبویب، تصحیف و نقل به معنا از علل پیدایش اختلاف نسخههاست. امامخمینی بررسی اختلاف نسخهها را راهی برای فهم و صحت حدیث دانستهاست و با بررسی اختلاف نسخهها، افزون بر فهم حدیث، در جهت تصحیح الفاظ حدیث اقدام کردهاست.[۱۶۶] ایشان ازجمله در کتاب «الخلل فی الصلاة» دراینباره بحثی مفصل دارد و در مقام تطبیق، پس از ذکر حدیثی از وسائل الشیعه آن را با نسخه وافی و مرآة العقول و کافی و تهذیب و استبصار مطابقت داده و ارزیابی کرده و اشتباه ناسخان و کاتبان را یادآور شدهاست.[۱۶۷]
- بررسی محتوایی حدیث: بررسی محتوایی حدیث، یکی از راههای شناخت صحت و سلامت حدیث است. امامخمینی در آثار خود برای نقد حدیث از این روش استفاده کردهاست. به باور ایشان اعتماد به روایات از باب تعبد محض نیست، بلکه به استناد سیره عقلا و ردنکردنِ شارع است؛ بنابراین اضطراب متن، آشفتگی معنا، وهن تعبیر، مخالفت با اجماع و شهرت، از اعتبار حدیث میکاهد.[۱۶۸] به نظر ایشان، سخنان معصومان منزه از آن است که در آن وهن در تعبیر و آشفتگی معنا یا تناقض راه یابد؛ از اینرو ایشان روایتهایی از این دست را بهصراحت رد میکرد[۱۶۹]؛ برای مثال، ایشان صدور روایتی را که مشعر به جواز دروغ بودهاست، به دلیل منافاتداشتن آن با جایگاه معصوم رد کردهاست[۱۷۰] یا دربارهٔ روایت «کل شیئ هو لک حلال حتی تعلم انه حرام»،[۱۷۱] احتمال اعم از شبهه بدوی و علم اجمالی را به دلیل مناسبنبودن تجویز ارتکاب حرام از معصوم (ع) نمیپذیرد[۱۷۲] و از سوی دیگر، روایت «مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء»[۱۷۳] را گرچه از نظر سند ضعیف میداند، به دلیل صداقت مضمون، صادر از معصوم میشمرد.[۱۷۴]
- توجه به متون فقهی نخستین: در عصر پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) که به عصر تشریع معروف است، احکام دین به صورت مستقیم از معصومان (ع) دریافت میشد و پس از آن، دوره تفسیر و تدوین متون دینی، موسوم به فقه مأثور آغاز شد[۱۷۵] و پس از آن دوره فقه اجتهادی آغاز شد که شیخ طوسی با تفریع فروع، به شبهه اهل سنت که شیعه را از پاسخ به فروع عاجز میدانستند، پاسخ داد.[۱۷۶] سیدحسین بروجردی کتابهای فقهی ابنبابویه و صدوق را نقل احادیث امامان معصوم (ع) بدون دخل و تصرف و تنها تصرف در حد تنظیم و باببندی و فتواهای آن را کاشف از وجود نص میدانست. بر این مبنا در وقت تعارض، حق تقدم را به فتاوای موجود در این کتابها میداد.[۱۷۷] امامخمینی نیز این مبنا را پذیرفته و به متون فقهی نخستین همانند کتابهای ابنجنید، شیخ صدوق، علیابنبابویه، ابنابیعقیل، ابنشاذان، شیخ مفید، سید مرتضی، سلار و ابنحمزه اعتبار حدیثی داده و از آنها به عنوان فقه مأثور یاد کردهاست.[۱۷۸] افزون بر شیوههای یادشده، از نگاه امامخمینی توجه به جهت صدور روایت، عرضه روایات اهل بیت (ع) بر روایات اهل سنت،[۱۷۹] توجه به تعلیل در روایات و توجه به جعل و دروغپردازی در روایات، بر فهم روایات تأثیر زیادی دارد.[۱۸۰]
جایگاه منابع حدیثی
چهار کتاب حدیثی شیعه[۱۸۱] نزد عالمان شیعه از اعتبار خاصی برخوردارند و مهمترین منابع حدیثی شیعه بهشمار میآیند تا جایی که به «اصول اربعه» شهرت یافتهاند. قدمت زمانی و نزدیکی آنها به زمان حضور معصومان، تنظیم و باببندی زیبا و حجم زیاد و گستردگی مباحث از عوامل این شهرت است.[۱۸۲] اخباریان به قطعیت روایاتِ کتابهای چهارگانه یا اطمینان به صدور آنها اعتقاد دارند؛ ولی اصولیان در عین اهمیتدادن به این کتابها این ادعا را نپذیرفتهاند.[۱۸۳] امامخمینی نیز این ادعا را نپذیرفتهاست.[۱۸۴] ایشان افزون بر کتابهای چهارگانه دربارهٔ بسیاری از کتابهای حدیثی اظهار نظر کردهاست که به مهمترینِ آنها اشاره میشود:
- کتابهای چهارگانه: الکافی تألیف محمدبنیعقوب کلینی رازی (م۳۲۹ق) ملقب به ثقة الاسلام است. وی در دقت علمی، ثبت و ضبط حدیث و نیز وثاقت، مقامی برجسته در نزد عالمان شیعی ازجمله نجاشی، شیخ مفید، محقق کرکی، شهید اول و دیگران دارد و عالمان شیعه از این کتاب ستایشهای بسیار کردهاند.[۱۸۵] امامخمینی نیز این کتاب را متقنتر از دیگر کتابها و کلینی را نیز در ضبط احادیث بسیار دقیقتر از دیگران دانستهاست[۱۸۶]؛ برای نمونه، ایشان پس از نقل روایت «اذا نشّ العصیر أو غلی حرم…» یادآور شده که روایت در نسخه صحیح کافی با «واو»، است و در تهذیب با «أو» ذکر شدهاست؛ ولی اولی به جهت منضبطبودن کافی مقدم است.[۱۸۷] من لایحضره الفقیه، تألیف محمدبنعلی ملقّب به صدوق است. از او نیز علما به نیکی یاد کردهاند و او را از استوانههای فقه شیعه شمردهاند.[۱۸۸] او کتابهای روایی بسیاری دارد که برجستهترینِ آنها این کتاب است. صدوق در آغاز این کتاب یادآور شدهاست تنها روایاتی را نقل خواهد کرد که آنها را صحیح و میان خود و خدای متعالْ حجّت میداند[۱۸۹]؛ ولی با توجه به وجود برخی روایات ضعیف در این کتاب، این اشکال پیش آمده که چگونه صدوق همه روایات این کتاب را حجت دانستهاست. امامخمینی یادآور شده هرچند صدوق، روایات ضعیف را نیز نقل کردهاست، اما برگشت او از تعهد خود، در اول کتاب بسیار بعید است.[۱۹۰] در برابر، برخی معتقدند صدوق بر عهد خود باقی است؛ ولی مراد وی از حدیث صحیح آن است که حدیث در یک یا دو اصل مشهور از «اصول اربعمأه» باشد؛ ولی از قرن هشتم به بعد، صحیح به معنای آن است که تمام راویانِ سند حدیث، همه عادل امامی باشند. خلط این دو معنای صحیح، موجب این اشتباه شدهاست.[۱۹۱] از سوی دیگر، برخی همه روایات مرسله صدوق را حجت شمردهاند[۱۹۲] و برخی آن را محدود به مرسلههای من لایحضره الفقیه کردهاند[۱۹۳] و برخی مربوط به مرسلههای جزمی وی شمردهاند.[۱۹۴] امامخمینی نیز همین دیدگاه را پذیرفتهاست[۱۹۵] (ببینید: رجال)؛ از اینرو ایشان در روایت «اللهم ارحم خلفایی» یادآور شدهاست که روایت به جهت کثرت طُرق آن مورد اعتماد است و اگر مرسل هم باشد، از مرسلات صدوق است که اعتبار آن از مرسلات ابنابیعمیر کمتر نیست.[۱۹۶] تهذیب الاحکام تألیف محمدبنحسن، معروف به شیخ طوسی است. علمای شیعه طوسی را از بزرگترین علمای شیعه شمردهاند.[۱۹۷] امامخمینی او را یکی از استوانههای فقه شیعه شمرده که باید به سخنان، طریقه او در فقه و روش استنباط او توجه کامل کرد.[۱۹۸] در زمان نگارش این کتاب تعارض و اختلاف روایات از ایرادهای عمده اهل سنت بر شیعه بهشمار میرفتهاست. طوسی اسباب این تعارض و وجه جمع معقول میان آنها را مطرح کردهاست.[۱۹۹] الاستبصار این کتاب نیز از آثار شیخ طوسی است. هدف وی در این کتاب جمع عرفی میان اخبار متعارض است.[۲۰۰] امامخمینی در آثار خود به این ویژگی اشاره کردهاست.[۲۰۱] ایشان پس از آنکه یازده نوع از جمع عرفی را بیان میکند، یادآور میشود طوسی در کتاب استبصار بسیاری از آنها را آوردهاست.[۲۰۲] امامخمینی در مجموع بر این باور است که این کتابهای چهارگانه از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ به گونهای که اگر مؤلفان کتابهای یادشده از اصل یا کتابی نقل نکنند یا کم نقل کنند، سبب بیاعتباری آن اصل میشود و این امر بر توثیق اهل رجال نیز مقدم است.[۲۰۳] ایشان رجوع به کتابهای حدیثی را امری عقلایی و مورد امضای شارع میداند؛ ولی معتقد است سند و دلالت آنها باید بررسی شود و این گفته که کتابهای چهارگانه قطعیاند یا نویسندگان آنها شهادت به صحت آنها دادهاند، درست نیست.[۲۰۴]
- نهجالبلاغه: مجموعهای از خطبهها، نامهها و کلمات قصار امیرالمؤمنین علی (ع) است که سید رضی آن را گرد آوردهاست. امامخمینی نهج البلاغه را پس از قرآن، بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهاییبخش بشر و دستورهای معنوی و حکومتی آن را بالاترین راه نجات بشریت دانسته و افتخار کردهاست که این کتاب از امام معصوم شیعیان است.[۲۰۵] ایشان نهج البلاغه را روح نازله امیرالمؤمنین علی(ع) برای تعلیم و تربیت و مرهمی برای دردهای فردی و اجتماعی انسان دانستهاست.[۲۰۶] ایشان در پارهای از موارد به عنوان مؤید یا قسمتی از علت حکم از نهج البلاغه استفاده کردهاست.[۲۰۷] از تعبیر ایشان دربارهٔ صحیفه سجادیه که اصحاب آن را مانند نهج البلاغه قبول کردهاند، استفاده میشود که نهج البلاغه نیز مورد وثوق و اطمینان اجمالی به صدور آن است ولی این امر موجب اطمینان به صدور همه بندهای آن از حضرت (ع) نخواهد بود.[۲۰۸]
- مصحف فاطمه(ع): مصحف فاطمه (ع) مجموعه مطالبی است که جبرئیل پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا شهادت فاطمه(ع) به ایشان میگفت و فاطمه (ع) برای علی (ع) املا میکرد و ایشان آن را مینوشت. در این مصحف سخنی از حلال و حرام نیست، بلکه مشتمل بر حوادث غیبی است که در آینده رخ میدهند.[۲۰۹] امامخمینی یکی از افتخارات شیعه را «صحیفه فاطمیه» میشمارد و آن را در ردیف مناجات شعبانیه، دعای عرفه و صحیفه سجادیه ذکر میکند.[۲۱۰] ایشان در شکلگیری «صحیفه فاطمیه» به روایتی معتبر اشاره میکند[۲۱۱] که در آن چگونگی شکلگیری این صحیفه آمدهاست.[۲۱۲] ایشان محتوای صحیفه فاطمه (ع) را حوادثی میداند که در آینده رخ خواهد داد که ازجمله آنها حوادثی است که در آینده برای ذریه فاطمه (ع) پیش خواهد آمد و آنچه در زمان اماممهدی(ع) رخ خواهد داد. ایشان احتمال میدهد مسائل مربوط به ایران نیز در آن باشد.[۲۱۳]
- صحیفه سجادیه: صحیفه سجادیه مجموعه دعاهایی است که امامباقر(ع) و زیدبنعلی از امامسجاد(ع) نقل کردهاند. برخی از علما تواتر روایاتِ کتاب را گواه درستی و اعتبار محتوای صحیفه سجادیه دانستهاند.[۲۱۴] امامخمینی از این کتاب به عنوان زبور آلمحمد[۲۱۵] و نمونه کامل قرآن صاعد و بزرگترین مناجات عرفانی در خلوتگاه انس[۲۱۶] و صحیفه نورانیه الهیه که از آسمان عرفان عارف بالله و عقل نورانی سیدالساجدین (ع) برای رهایی بندگان از زندان طبیعت و فهماندن ادب عبودیت نازل شده[۲۱۷] یاد کردهاست. ایشان فصاحت و بلاغت و قوت مضمون صحیفه را هرچند بهطور کلی مایه نوعی اطمینان به صدور آن میداند، اما آن را مایه اعتبار همه جملههای آن در فقه نمیداند[۲۱۸] (ببینید: رجال).
- مصباح الشریعه: این کتاب منسوب به امامصادق (ع) است. محدث نوری در خاتمة مستدرک الوسائل به صورت مفصل دربارهٔ اعتبار این کتاب بحث کرده و در نهایت اعتبار آن را پذیرفتهاست.[۲۱۹] امامخمینی در مباحث فقهی استناد به آن را درست نمیداند و این کتاب را روایت نمیداند و محتوای آن را برداشت عالمانی که گرایشهای عرفانی داشتهاند، از کلمات معصومان (ع) میشمارد[۲۲۰]؛ ولی با این حال، در آثار عرفانی و اخلاقی خود، در موارد بسیار از آن استفاده کردهاست.[۲۲۱]
- تحف العقول فی اخبار آل الرسول: مؤلف این کتاب ابنشعبه حرانی از معاصران صدوق است[۲۲۲] و روایات آن مرسل است. وی خود یادآور شده، بیشتر این احادیث را به سماع دریافت کرده و به جهت آسانی نقل و اخلاقیبودن روایات، اسناد آن را حذف کردهاست.[۲۲۳] شیخ مرتضی انصاری در آغاز کتاب المکاسب به روایت مفصلی از این کتاب استناد کردهاست.[۲۲۴] امامخمینی پس از نقل روایت «مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء»[۲۲۵] یادآور شده هرچند این روایت مرسل است، اما صاحب وسائل بر این کتاب اعتماد کرده و روایت نیز موافق اعتبار و عقل است.[۲۲۶]
- فقه الرضا(ع): در انتساب این کتاب به امامرضا (ع) اختلاف است.[۲۲۷] امامخمینی این کتاب را از امامرضا (ع) ندانسته و معتبر نمیشمارد، بلکه آن را تألیف برخی از علما میداند.[۲۲۸]
- بحار الأنوار: امامخمینی این تألیف محمدباقر مجلسی را مجموعهای از چهارصد کتاب و رساله و در حقیقت کتابخانه کوچکی میداند که به نام بحار الانوار خوانده شدهاست. ایشان خاطرنشان کرده مجلسی همه آن کتابها و رسالهها را که به واسطه کوچکبودن و گذشت زمان در معرض نابودی بود، بدون التزام به صحت همه آنها گردآوری کرد و در صدد نوشتن کتابی عملی یا دستورها و قوانین اسلام نبود تا دربارهٔ آن بررسی کند و درست را از نادرست جدا کند. دلیل آن وجود کتابهای نادرست از نظر مجلسی در این مجموعه است؛ با این حال، نمیتوان همه اخبار بحار الانوار را به بهانه مخالفت با عقل و حس یا موافقنبودن با سلیقه خود رد کرد، بلکه باید آن را با معیارهای معینشده سنجید و درستی و نادرستی آن را تعیین کرد.[۲۲۹]
- مستدرک الوسائل: این کتاب تألیف میرزاحسین نوری است. امامخمینی بهمناسبت بحث از حجیت ظواهر کتاب، محتوای آن را چون کتاب دیگر وی (فصل الخطاب)، روایات ضعیف و بدون سند میداند؛ چنانکه به روش وی در جمعآوری روایات ضعیف بهویژه آنچه در کتاب دوم آورده، بهشدت حمله کردهاست.[۲۳۰]
- تفسیر عیاشی: تألیف ابوعمرو محمدبنمسعود عیاشی است. این کتاب، تفسیری روایی بر همه قرآن است و همه روایات آن نیز مستند و رجال اسناد آن از ماوراءالنهر بودهاند؛ ولی امروزه تنها دو جلد از این تفسیر تا سوره مائده با حذف رجال سند و مرسل در دست است[۲۳۱]؛ البته این مجموعه مورد اعتماد محمدبنحسن حر عاملی بوده و یکی از مصادر وسائل الشیعه است.[۲۳۲] به نظر امامخمینی هرچند خود عیاشی ثقه است، اما طریقی درست برای شناخت تفسیر او وجود ندارد. صاحب وسائل نیز طریق خود را به عیاشی نقل نکردهاست؛ مگر اینکه اطمینان پیدا شود آنچه در این مجموعه آمده، از خود عیاشی است.[۲۳۳]
احادیث فقهی در کتابهای غیر حدیثی
بخشی از روایات فقهی، در کتابهای غیر حدیثی نقل شدهاند. امامخمینی بر آن است که روایاتی که در کتابهای فقهی استدلالی مانند الخلاف، تذکرة الفقهاء، منتهی المطلب، مدارک الاحکام و المعتبر، با الفاظ روایات نقل نشدهاند[۲۳۴] و نیز برخی از کتابهای استدلالی فقه که روایاتی از اهل سنت برای جدل با آنان نقل کردهاند، مثل روایات کتابهای سید مرتضی[۲۳۵] و الخلاف طوسی، قابل استدلال به عنوان روایت نیستند. ایشان دربارهٔ کتاب فقهی صدوق (المقنِع) نیز یادآور شده گرچه صدوق در مقدمه این کتاب میگوید وی سند این روایات را حذف کرده تا حفظ آن آسان باشد، اما احتمال دارد معنای این سخن وی آن باشد که تمام روایات این کتاب، در کتابهای اصول وجود دارد و آن کتابهای اصول، موثقاند؛ بنابراین تمام این روایات، با سند صحیح به صدوق رسیدهاند و احتمال دارد که معنای سخن او این باشد که سند او به آن اصول، سند صحیحی بودهاست؛ اما اصحاب آن اصول را توثیق نکردهاست؛ یعنی سند صحیح دارد که تمام آنچه نقل کرده، در آن اصول، موجود بودهاست و این احتمال دوم، بهتر و قویتر از احتمال اول است.[۲۳۶]
به نظر امامخمینی گرچه ابنادریس روایات مستطرفات السرائر را از اصول اربعمأة مثل کتاب بَزَنطی و ابنبُکیر گرفتهاست و اصول اربعمأة، در زمان مشایخ سهگانه که کتب اربعه را مینوشتند، معروف بوده و آنان سند خود را به صاحبان اصول، ذکر کردهاند؛ ولی ابنادریس چون سند خود را به آن اصول ذکر نکرده و احتمال دارد ایشان با اجتهاد و حدس خود به دست آورده باشد که این اصول از همان مؤلفان است، پس این احادیثِ او قابل اعتماد نیستند، بهخلافِ صدوق و امثال او که اصلاً اهل اجتهادکردن و حدس نبودند و تنها به خبر حسّی اعتماد میکردند؛ به همین جهت، مرسلات صدوق قابل اعتمادند، بهخلاف مرسلاتِ ابنادریس.[۲۳۷] ایشان همانند همین سخن را دربارهٔ کتاب الاختصاص شیخ مفید گفته و یادآور شده مرسلات صدوق، قابل اعتمادند؛ ولی مرسلات مفید قابل اعتماد نیستند؛ زیرا وی اهل اجتهاد مصطلح است و شاید انتساب روایت به معصوم به صورت جزم بر اساس اجتهاد وی باشد؛ برخلاف صدوق که از اجتهاد استفاده نمیکردهاست و قرائنی نزد او بوده که برای دیگران هم قابل اعتماد است.[۲۳۸]
کتابهای حدیثی امامخمینی
امامخمینی افزون بر استفاده و استناد به احادیث در آثار فقهی و غیر فقهیِ خود تألیفاتی نیز در شرح برخی از احادیث نگاشتهاست، ازجمله:
- شرح چهل حدیث: این کتاب شرح مجموعهای از احادیث اخلاقی، اعتقادی و تفسیری است و امامخمینی آن را با توجه به ارزش حفظ چهل حدیث در روایات[۲۳۹] با استفاده از احادیث کافی نگاشتهاست و در آغاز آن سند خود به محمدبنیعقوب کلینی را بازگو کردهاست. (ببینید: شرح چهل حدیث)
- شرح حدیث جنود عقل و جهل: این کتاب، شرح بخشی از حدیثی معروف از امامصادق (ع) است که حضرت در آن، ۷۵ سپاه برای عقل و ۷۵ سپاه برای جهل شمرده و کلینی آن را در اصول کافی روایت کردهاست. (ببینید: شرح حدیث جنود عقل و جهل)
- التعلیقة علی الفوائد الرضویه: الفوائد الرضویه نام شرحی است که قاضیسعید قمی (۱۰۴۹–۱۱۰۳ق) بر حدیث رأس الجالوت نگاشتهاست و امامخمینی که به دیدگاههای وی اهتمام داشته[۲۴۰]، دیدگاههای خود دربارهٔ محتوای کتاب را به صورت تعلیقه مطرح ساختهاست (ببینید: التعلیقة علی الفوائد الرضویه).
- شرح دعاء السحر: دعای سحر نقلشده از امامباقر (ع) است که امامخمینی در ۲۷سالگی (۱۳۴۷ق) شرحی به زبان عربی بر آن نگاشتهاست. ایشان در این کتاب، اشارههای متعددی به دیدگاههای استاد خود محمدعلی شاهآبادی کرده و از اسرار الصلاة میرزاجواد ملکی تبریزی، شرح الاسماء الحسنی ملاهادی سبزواری، القبسات میرداماد، الاسفار الاربعه صدرالمتألهین و کتابهای فیض کاشانی، الفتوحات المکیه ابنعربی و شرح فصوص الحکم قیصری، مطالبی نقل کرده و به نقد و توضیح آنها پرداختهاست (ببینید: شرح دعاء السحر).
- بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر: قاعده لاضرر که مبتنی بر حدیث مشهور و متواتر «لاضرر و لاضرار» از پیامبر اکرم (ص) است و بنا بر نظر مشهور فقها مقصود از آن نفی حکم ضرری است، آثار فراوانی در ابواب متعدد فقه دربارهٔ آن تألیف شدهاست. امامخمینی در سال ۱۳۶۸ق به عربی شرحی بر آن نوشته و دیدگاه خاص خود در سلطانیبودن دستور پیامبر (ص) را بیان کردهاست و با نام بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر منتشر شدهاست (ببینید: بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر).
پانویس
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۷۷؛ جوهری، الصحاح، ۱/۲۷۸؛ فیومی، المصباح المنیر ۱۲۴.
- ↑ نساء، ۷۸ و ۱۴۰.
- ↑ مؤمنون، ۴۴.
- ↑ طه، ۹؛ طور، ۳۴.
- ↑ تحریم، ۳؛ مرسلات، ۵۰؛ نجم، ۵۹.
- ↑ میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، ۲/۳۳۸؛ مامقانی، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، ۱/۵۷.
- ↑ بهایی، الوجیزه، ۴؛ بهایی، مشرق الشمسین، ۲۲.
- ↑ رحمانستایش، مبانی رجالی و حدیثشناسی امامخمینی، ۲.
- ↑ ← شهید ثانی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایه، ۵۴؛ بهایی عاملی، مشرق الشمسین، ۲۴؛ صدر، سیدحسن، نهایه الدرایه فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهایی، ۸۳.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۱۹۹.
- ↑ صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ۱۰.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۸/۲۳۶–۲۳۷.
- ↑ ازهری، تهذیب اللغه، ۱۵/۸۷.
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ۱/۷.
- ↑ ← بهایی عاملی، مشرق الشمسین، ۳۱؛ صدر، سیدحسن، نهایه الدرایه فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهایی، ۸۲.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایه، ۵۴؛ میرداماد، الرواشح السماویه، ۶۷؛ مامقانی، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، ۱/۶۴.
- ↑ بهایی، مشرق الشمسین، ۲۳.
- ↑ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳–۱۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۹۴، ۲۹۶ و ۴/۵۶۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۸.
- ↑ صدر، سیدحسن، نهایه الدرایه فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهایی، ۸۵؛ مامقانی، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، ۱/۶۸.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، ۱/۶۹.
- ↑ رحمانستایش، مبانی رجالی و حدیثشناسی امامخمینی، ۲.
- ↑ ← عصارپور آرانی، روشهای فقه الحدیثی امامخمینی، ۱۱.
- ↑ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۱/۶–۱۳؛ خطیب بغدادی، تقیید العلم، ۶۷، ۶۹ و ۷۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۴ و ۱۵۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۵۲؛ حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ۸۷.
- ↑ مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ۵۰–۵۱.
- ↑ حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ۲۶۷.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱/۳۳.
- ↑ فیض کاشانی، الوافی، ۱/۲۲۷، ۲۳۱ و ۲۳۵–۲۳۶؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۷/۳۰۲؛ آقابزرگ، الذریعه، ۲/۳۰۶.
- ↑ احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۱/۷۹؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ۳/۱۲۶–۱۲۷؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۸۸۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۵۷؛ صدوق، من لایحضر، ۴/۲۶۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۴۴/۱۰۰–۱۰۱.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ۱/۱۵۰ و ۱۵۲.
- ↑ طوسی، الاستبصار، ۱/۳۸۳؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۸/۳۸۶.
- ↑ طبری امامی، دلائل الامامه، ۶۵–۶۶؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۲/۸۱.
- ↑ صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ۲۴ و ۲۶.
- ↑ آقابزرگ، الذریعه، ۲/۱۵۲.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ۶–۷.
- ↑ کشی، رجال کشی، ۱۰۴.
- ↑ ← مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ۶۴–۶۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۵۲.
- ↑ غفاری، تلخیص مقباس، ۲۳۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۳۰/۱۶۵؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ۱/۱۲۳.
- ↑ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۲/۱۳۴.
- ↑ غفاری، تلخیص مقباس، ۲۴۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۲/۱۳۴–۱۳۵.
- ↑ مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ۱۱۲–۱۲۲.
- ↑ عمری، بحوث فی تاریخ السنة المشرفه، ۲۳۵.
- ↑ عمری، بحوث فی تاریخ السنة المشرفه، ۲۳۲–۲۳۳.
- ↑ مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ۱۳۱–۱۳۵.
- ↑ مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ۱۳۵.
- ↑ مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ۱۳۶–۱۳۸.
- ↑ نحل، ۴۴؛ حشر، ۷؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۸۴–۸۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۸۷.
- ↑ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۱/۶؛ دار قطنی، سنن الدار قطنی، ۴/۱۹۰–۱۹۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱/۱۰۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۳۳ و ۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۶ و ۱۵۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۵۲.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۱۴۱.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ۲.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ۲؛ نعمانی، الغیبه، ۱۴۱.
- ↑ آقابزرگ، الذریعه، ۲/۱۲۸.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۷.
- ↑ ← غفاری، مقدمه من لایحضر، ۱.
- ↑ خطیب بغدادی، الرحله، ۱۷۶–۱۸۳؛ عجاج خطیب، السنة قبل التدوین، ۱۷۶–۱۸۳.
- ↑ صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ۱۰۶–۱۱۴.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۵۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۹۶–۹۷ و ۲۵/۴۴۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲۲/۲۰۲.
- ↑ ← مفضل، توحید المفضل، ۳۰ و ۳۹–۴۰؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۱۰/۱۱۳.
- ↑ آقابزرگ، الذریعه، ۱/۱۳۱–۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱.
- ↑ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲–۱۳.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲–۳.
- ↑ بهایی عاملی، الوجیزه، ۴–۵؛ عراقی، الاجتهاد و التقلید، ۴۷.
- ↑ سید مرتضی، رسائل، ۲/۲۸۳؛ کرکی، جامع المقاصد، ۳/۳۶۷.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایه، ۶۱؛ بهایی عاملی، الوجیزه ۴؛ صدر، سیدمحمدباقر، قاعده لاضرر، ۲۴–۲۵.
- ↑ عراقی، الاجتهاد و التقلید، ۴۷؛ فضلی، اصول الحدیث، ۹۹.
- ↑ سید مرتضی، الذریعه، ۲/۴۰؛ ← حائری اصفهانی، الفصول الغرویه فی الأصول الفقهیه، ۲۷۰.
- ↑ حلی، علامه، مبادئ الوصول الی علم الأصول، ۲۰۵؛ ← میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، ۲/۳۹۳.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایه، ۷۶.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایه، ۸۱.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایه، ۸۴–۸۵.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایه، ۸۶.
- ↑ بهایی عاملی، الوجیزه، ۴–۵.
- ↑ حشر، ۷.
- ↑ نحل، ۴۴؛ احزاب، ۲۱؛ نجم، ۳–۴.
- ↑ ← طوسی، التبیان، ۹/۴۲۱ و ۵۶۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۹/۵۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۲۷ و ۲۰۴.
- ↑ ← حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۱۴۱–۱۵۳، ۱۵۸ و ۱۸۱.
- ↑ صدر، سیدمحمدباقر، دروس، ۱/۲۷۰–۲۷۱؛ پژوهشگاه علوم، ۳۹۶.
- ↑ سید مرتضی، الذریعه، ۲/۴۱؛ طوسی، العده، ۱/۹۷؛ حلی، محقق، معارج الاصول، ۲۰۳–۲۰۴ و ۲۰۷–۲۰۸؛ حلی، علامه، مبادئ الوصول الی علم الأصول، ۲۰۵–۲۰۶.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۶۷.
- ↑ ← امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۲۹؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۵۰.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۶۸.
- ↑ سید مرتضی، رسائل، ۳/۳۰۹؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۲۸۱ و ۲/۴۱، ۵۴.
- ↑ ابنزهره، غنیة النزوع، ۳۲۸–۳۲۹.
- ↑ ابنبراج، المهذب، ۲/۵۹۸.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۱/۵۱.
- ↑ طوسی، العده، ۱/۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، ۲/۴۱۶؛ انصاری، فرائد الاصول، ۱/۱۴۵؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۳۰۲.
- ↑ مبادئ الوصول الی علم الاصول، ۲۰۵.
- ↑ عاملی، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ۱۸۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۲۴۵.
- ↑ میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، ۲/۴۰۴.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۱۲–۳۱۳.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۱۳؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۹۱.
- ↑ ← آملی، میرزاهاشم، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۳/۱۴۸.
- ↑ اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ۲/۲۷۹؛ ← آملی، محمدتقی، مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، ۲/۱۹۳؛ ← تبریزی، أوثق الوسائل، ۱۲۶.
- ↑ آملی، میرزاهاشم، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۴/۴۵۴؛ ← گلپایگانی، کتاب الشهادات، ۴۳.
- ↑ خویی، مصباح الاصول، ۱/۲۷۹–۲۸۰.
- ↑ خویی، مصباح الاصول، ۱/۱۶۴–۱۷۰.
- ↑ امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۱۲۴؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۵۹۸.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۱۰۵؛ امامخمینی، الطهاره، ۴/۳۲۴.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۱۸–۱۱۹.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۴.
- ↑ رحمانستایش، مبانی رجالی و حدیثشناسی امامخمینی، ۸۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۶۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۲۳۵–۲۳۶ و ۲۴۲–۲۴۴؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۳/۵۸۵.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۴۴؛ طوسی، الاستبصار، ۱/۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۸۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۸.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۷۶.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۴۰ و ۲۱/۱۶؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۶۴–۶۵؛ مکاسب، ۱/۲۱۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۶۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۲۴۳–۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۵/۲۳۹–۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۵۵۲–۵۵۳.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۲/۹۰؛ اردبیلی، مجمع الفائدة، ۱/۲۶۵–۲۶۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ۳۲/۲۴۸.
- ↑ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۹؛ امامخمینی، الاستصحاب، ۲۱۸–۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۱۹.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۱/۱۱۰، ۱۲۴ و ۴/۱۲۷، ۱۷۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۹–۳۰۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۸۵.
- ↑ شهید اول، القواعد و الفوائد فی الفقه و الاصول و العربیه، ۱/۲۱۴–۲۱۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۱۲۰.
- ↑ امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۰۹–۱۱۳.
- ↑ توبه، ۱۲۲.
- ↑ انبیاء، ۷.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۱۳۷–۱۵۰.
- ↑ انصاری، الاجتهاد و التقلید، ۴۸؛ خویی، دراسات، ۴/۴۲۹–۴۳۱؛ خویی، مصباح الاصول، ۲/۵۳۸–۵۳۹.
- ↑ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۶۳–۶۴.
- ↑ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۸۲–۸۴.
- ↑ امامخمینی، الاستصحاب، ۳۸۴–۳۹۱.
- ↑ امامخمینی، الاستصحاب، ۲۶۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۵/۲۴–۳۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۵۷–۳۷۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۹–۱۲.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸.
- ↑ شهید اول، القواعد و الفوائد فی الفقه و الاصول و العربیه، ۱/۱۵۱–۱۵۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۹/۲۸۹، ۳۴۳؛ ۲۲/۱۷۲، ۴۲۸–۴۲۹ و ۴۱/۲۱۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۷/۱۰۱–۱۰۳.
- ↑ اردبیلی، مجمع الفائدة، ۸/۴۲.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۲/۲۱۶؛ بحرانی، الحدائق الناضرة، ۱۸/۲۰۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۲/۲۸.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۲۲۷–۲۲۹؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۲.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۴/۳۹ و ۹۹.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۵۴–۵۶.
- ↑ امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۳۱–۳۳.
- ↑ امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۳۳–۳۴.
- ↑ آل عمران، ۷.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۱۱۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۸۵.
- ↑ غفاری، تلخیص مقباس، ۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۲۲.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۲۱–۳۲۲.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۲۲؛ الاجتهاد و التقلید، ۷۲–۷۳.
- ↑ ← عصارپور آرانی، روشهای فقه الحدیثی امامخمینی، ۲۰۲–۲۰۶.
- ↑ امامخمینی، بدائع الدرر، ۵۴–۵۶.
- ↑ امامخمینی، الخلل فی الصلاة، ۵۸–۵۹؛ امامخمینی، البیع، ۲/۵۲۶–۵۲۷.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۱/۹۵.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۲۱۹.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۰۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۳۱۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۷/۸۹.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۸۰–۳۸۱.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۲۳۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۲۳–۱۲۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۶۹–۷۰.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۱/۱–۲.
- ↑ بروجردی، نهایة التقریر، ۱/۱۷۶، ۱۸۲ و ۲/۱۳؛ ← منتظری، مجمع الفوائد، ۲۳۰–۲۳۴.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۲۶.
- ↑ امامخمینی، الاجتهاد والتقلید، ۷۲–۷۳.
- ↑ ← عصارپور آرانی، روشهای فقه الحدیثی امامخمینی، ۲۰۶–۲۶۳.
- ↑ الکافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و الاستبصار.
- ↑ مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ۸۴–۸۵.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱/۲۲–۲۶.
- ↑ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.
- ↑ ← نوری، خاتمة مستدرک، ۳/۴۶۳–۴۷۰.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۳۵۶.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۲۹۸–۲۹۹.
- ↑ ← نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۵؛ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۸۳–۸۴.
- ↑ عابدی، کتابهای حدیثی از نگاه امامخمینی، ۳۳–۳۴.
- ↑ ← سبحانی، کلیات فی علم الرجال، ۳۸۳–۳۸۴.
- ↑ نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۶.
- ↑ بروجردی، نهایة التقریر، ۲/۳۵۱.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۲۸؛ امامخمینی، مکاسب، ۱/۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۶۲۷–۶۲۸.
- ↑ ← آقابزرگ، مقدمه، ۱/۲–۴۲.
- ↑ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲–۳؛ طوسی، الاستبصار، ۱/۳.
- ↑ طوسی، الاستبصار، ۱/۳.
- ↑ امامخمینی، الخلل، ۲۵۵؛ امامخمینی، الطهاره، ۴/۲۹۸.
- ↑ امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۱۵–۱۷.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۳۵۶–۳۵۷.
- ↑ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۸۴ و ۲۱/۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۷–۳۴۸.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۵/۵۳۰–۵۳۱.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱–۴۸۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۳۹–۲۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۵.
- ↑ استادولی، مقدمه کتاب صحیفه سجادیه امامسجاد (ع)، ۱۵–۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱–۴۸۲.
- ↑ نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، ۱/۱۹۴–۲۱۵.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸–۹ و ۱۷۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰.
- ↑ غفاری، مقدمه تحف العقول، ۹.
- ↑ غفاری، مقدمه تحف العقول، ۳.
- ↑ انصاری، المکاسب، ۱/۵.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۲۳۸.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۵۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱/۱۱؛ داوری، اصول علم الرجال بین النظریة و التطبیق، ۳۶۵–۳۶۶.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۱/۵۲۸؛ ۳/۲۵۵ و ۴/۱۳۸.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۶۲ و ۳۱۹.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۴–۲۴۵.
- ↑ آقابزرگ، الذریعه، ۴/۲۹۵؛ امین، سیدحسن، مستدرکات اعیان الشیعه، ۶/۳۰۷.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱/۲۷۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۲/۳۰۸.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۳۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۴۰.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۷۲–۷۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۴۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۵۳–۱۵۸؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۰/۲۲۴–۲۲۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۱ و ۱۳۲.
منابع
- قرآن کریم.
- آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- آقابزرگ طهرانی، مقدمه کتاب التبیان فی تفسیر القرآن، محمدحسن طوسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- آل قاسم، عدنان فرحان، تاریخ الحوزات العلمیه، بیروت، دارالسلام، چاپ اول، ۱۴۳۶ق.
- آملی، محمدتقی، مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، تهران، محمدتقی آملی، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
- آملی، میرزاهاشم، مجمع الافکار و مطرح الانظار، تقریر محمدعلی اسماعیلپور، قم، علمیه، چاپ اول، ۱۳۹۵ق.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنادریس حلی، محمدبنمنصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- ابنبراج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابنزهره، سیدحمزةبنعلی، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابنماجه قزوینی، محمدبنیزید، سنن ابنماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- اردبیلی، احمدبنمحمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق مجتبی عراقی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- ازهری، محمدبناحمد، تهذیب اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، بیتا.
- استاد ولی، حسین، مقدمه کتاب صحیفه سجادیه امامسجاد (ع)، قم، انتشارات الهادی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- اصفهانی غروی، محمدحسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، تحقیق مهدی احدی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، التعادل و الترجیح، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، امامخمینی، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، امامخمینی، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، الخلل فی الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- امین، سیدحسن، مستدرکات اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۸ق.
- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۴ق.
- انصاری، مرتضی، الاجتهاد و التقلید، قم، مفید، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- انصاری، فرائد الاصول (الرسائل)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق.
- انصاری، کتاب المکاسب، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره (ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
- بروجردی، سیدحسین، نهایة التقریر، تقریر محمد فاضل لنکرانی، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- بهایی عاملی، محمدحسین، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین مع تعلیقات الخواجویی، مشهد، آستان قدس، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- بهایی عاملی، الوجیزة فی علم الدرایه، قم، بصیرتی، چاپ اول، ۱۳۹۰ق.
- پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، فرهنگنامه اصول فقه، قم، چاپ اول، بیتا.
- تبریزی، موسیبنجعفر، أوثق الوسائل، قم، کتابفروشی کتبی نجفی، چاپ اول، ۱۳۶۹ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا.
- حائری اصفهانی، محمدحسین، الفصول الغرویه فی الأصول الفقهیه، قم، دار احیاء العلوم الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حسینی جلالی، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- حکیم طباطبایی، سیدمحمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، قم، مجمع جهانی اهل بیت (ع)، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، مبادئ الوصول الی علم الأصول، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، علمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- حلی، محقق، جعفربنحسن، معارج الاصول، تحقیق سیدمحمدحسین رضوی، لندن، مؤسسه امامعلی (ع)، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- خطیب بغدادی، احمدبنعلی، تقیید العلم، بینا، بیتا.
- خطیب بغدادی، الرحله فی طلب الحدیث، نورالدین عتر، چاپ اول، ۱۳۹۵ق.
- خویی، سیدابوالقاسم، دراسات فی علم الاصول، تقریر سیدعلی هاشمی شاهرودی، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- خویی، مصباح الاصول، تقریر سیدمحمدسرور بهسودی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخویی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- خویی، معجم رجال الحدیث، قم مرکز آثار الشیعه، چاپ چهارم، ۱۳۶۹ش.
- دار قطنی، سنن الدار قطنی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
- داوری، مسلم، اصول علم الرجال بین النظریة و التطبیق، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- رحمانستایش، محمدکاظم، مبانی رجالی و حدیثشناسی امامخمینی، چاپشده در آشنایی با اندیشههای امامخمینی، قم، معاونت آموزشی مؤسسه تنظیم …، ۱۳۸۸ش.
- سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الذریعة الی اصول الشریعه، تحقیق ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- شهید اول، محمدبنمکی، القواعد و الفوائد فی الفقه و الاصول و العربیه، تحقیق سیدعبدالهادی حکیم، قم، مفید، چاپ اول، بیتا.
- شهید ثانی، زینالدینبنعلی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحه، بیروت، مکتبه حیدریه.
- صدر، سیدحسن، نهایه الدرایه فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهایی، تحقیق ماجد غرباوی، تهران، مشعر، ۱۳۵۴ق.
- صدر، سیدمحمدباقر، دروس فی علم الاصول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۸ق.
- صدر، سیدمحمدباقر، قاعدة لاضرر و لاضرار، تقریر سیدکمال حیدری، قم، دارالصادقین، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- صدوق، محمدبنعلی، معانی الاخبار، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- صفار، محمدبنحسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، تصحیح میرزامحسن کوچهباغی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبری امامی، محمدبنجریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال کشی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- طوسی، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تحقیق سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۰ق.
- طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- طوسی، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمدرضا انصاری، قم، محمدتقی علاقبندیان، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
- عابدی، احمد، کتابهای حدیثی از نگاه امامخمینی، مجله علوم حدیث، شماره ۱۴، ۱۳۷۸ش.
- عاملی، حسنبنزینالدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، بیتا.
- عجاج خطیب، محمد، السنة قبل التدوین، نشر مکتبه وهبه، ۱۴۰۸ق.
- عراقی کزازی، آقاضیاءالدین علیبنآخوند، الاجتهاد و التقلید، تقریر میرزاهاشم آملی، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- عصارپور آرانی، محمد، روشهای فقه الحدیثی امامخمینی، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- عمری، ضیاء، بحوث فی تاریخ السنة المشرفه، بغداد، مطبعه الارشاد، چاپ دوم، ۱۳۹۲ق.
- غفاری، علیاکبر، تلخیص مقباس الهدایه، تهران، دانشگاه امامصادق (ع) چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- غفاری، مقدمه کتاب تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، تألیف حسنبنعلی ابنشعبه حرانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- غفاری، مقدمه کتاب من لایحضره الفقیه، تألیف شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، بیروت، مؤسسة امالقری، چاپ سوم، ۱۴۲۱ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- کرکی، محقق ثانی، علیبنحسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق.
- کشی، محمدبنعمر، رجال کشی، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گلپایگانی، سیدمحمدرضا، کتاب الشهادات، تقریر سیدمحمدعلی میلانی، قم، مقدّر، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، تحقیق محمدرضا مامقانی، قم، مؤسسه آلالبیت (ع) چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، بحار الانوار، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مسلم نیشابوری، مسلمبنحجاج قشیری، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مفضلبنعمر، توحید المفضل، تحقیق کاظم مظفر، قم، کتابفروشی داوری، چاپ سوم، بیتا.
- مفید، محمدبنمحمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- منتظری، حسینعلی، مجمع الفوائد یشتمل علی مسائل اصولیه و قواعد فقهیة، قم، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- مهریزی، مهدی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، قم، شهریار، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- میرداماد، محمدباقر، الرواشح السماویه، قم، غلامحسین قیصریهها و نعمتالله جلیلی، ۱۳۸۰ش.
- میرزای قمی، ابوالقاسم، القوانین المحکمة فی الاصول، قم، احیاء الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
- نجاشی، احمدبنعلی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نعمانی، ابنأبیزینب، محمدبنابراهیم، الغیبه، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷ق.
- نوری، میرزاحسین، خاتمة مستدرک الوسائل، قم، آلالبیت (ع)، ۱۴۰۸ق.
- نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- محمدصادق مزینانی، «حدیث، علم»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۲۶.