ملاهادی سبزواری

از ویکی امام خمینی

ملاهادی‌ سبزواری: یکی از فیلسوفان اسلامی قرن سیزدهم هجری و مورد اعتنای امام‌خمینی

ملاهادی‌بن‌مهدی سبزواری (۱۲۱۲–۱۲۸۹ق) حکیم و فیلسوف بزرگ سده سیزدهم مشهور به حاجی سبزواری در سال ۱۲۱۲ق در سبزوار به دنیا آمد.[۱] پدر وی در سال ۱۲۲۱ق هنگام بازگشت از حج در شیراز درگذشت. حکیم سبزواری تا ده‌سالگی در سبزوار به خواندن، نوشتن، صرف و نحو و قرآن پرداخت و سپس به مشهد رفت و در مدرسه حاج‌حسن به مدت ده سال به تحصیل علم و ریاضت‌های شرعی و نوافل مشغول شد؛ سپس به اصفهان که حوزه رایج علوم عقلی آن روزگار بود، هجرت کرد و هشت سال در اصفهان توقف کرد[۲]؛ سپس در سال ۱۲۴۲ق به مشهد بازگشت و به مدت هشت سال در این شهر به تدریس حکمت و تفسیر همت گماشت. سبزواری در سال ۱۲۵۰ق به مکه رفت و در بازگشت به کرمان رفت و مدتی در گمنامی به ریاضت و خادمی یکی از مدارس دینی پرداخت و در سال ۱۲۵۳ق به سبزوار بازگشت و بقیه عمر خود را در سبزوار به تدریس حکمت سپری کرد.[۳]

استادان و شاگردان

استادان حکیم سبزواری در اصفهان عبارت‌اند بودند از:

  1. مولی اسماعیل‌بن‌ملامحمد سمیع اصفهانی (واحد العین) معروف به درب کوشکی که حکیم سبزواری به مدت پنج سال در مدرسه کاسه‌گران نزد او اسفار ملاصدرا را فرا گرفت.
  2. مولی علی نوری: این حکیم بزرگ در آثار ملاصدرا بلکه در جمیع متون فلسفی، بسیار برجسته و شاخص است.[۴]

در مدت چهل سال تدریس، حکیم سبزواری، شاگردان فراوانی از او بهره بردند که ازجمله مهم‌ترین آنان عبارت‌اند از:

  1. شیخ‌مرتضی انصاری: این فقیه برجسته، حدود دو سال در مشهد نزد حکیم سبزواری کتاب شوارق الالهام محقق لاهیجی و بعضی از بحث‌های فلسفی را خواند. او از سبزواری به عظمت یاد کرده است.[۵]
  2. ملاحسین‌قلی همدانی: وی یکی از عارفان وارسته بود که صدها تن ازجمله محمد بهاری، میرزاجواد ملکی تبریزی و علی زاهد قمی در مکتب تربیتی او به عالی‌ترین مراحل و مقامات معنوی رسیده‌اند.[۶] وی مدتی از درس سبزواری بهره‌مند بود.[۷]
  3. حکیم عباس دارابی.[۸]

آثار

حکیم سبزواری دارای آثار چندی است ازجمله:

  1. شرح منظومه منطق: وی در این اثر بحث‌های منطقی را به زیبایی شرح کرده است؛
  2. شرح منظومه غُرر الفوائد: سبزواری در این اثر ۱۰۴۹ بیت سروده خود را که به «ارجوزه فلسفی» موسوم است به صورت کامل و جامع شرح کرده و اثر مهم و ماندگار فلسفی خود را به دست داده است؛
  3. شرح اسرار مثنوی؛
  4. شرح الابحاث المفیده؛
  5. شرح النّبراس فی فقه الخواص؛
  6. شرح اسماء الحسنی یا شرح دعای جوشن کبیر یا شرح هزار اسم حق‌تعالی که یکی از شاهکارهای فلسفی و عرفانی به‌شمار می‌رود؛
  7. شرح دعای صباح به نام مفتاح الفلاح و مصباح النجاح؛
  8. هادی المُضلّین فی اصول الدین؛
  9. اسرار الحکم، این کتاب بنا به درخواست ناصرالدین‌شاه در حکمت علمی و عملی به زبان فارسی نوشته شده است؛
  10. المحاکمات و المقاومات؛
  11. هدایة الطالبین؛
  12. تعلیقات بر اسفار اربعه ملاصدرا؛
  13. حواشی بر کتاب الشواهد الربوبیه ملاصدرا؛
  14. حواشی بر المبدأ و المعاد ملاصدرا؛
  15. دیوان اشعار. وی رساله‌های دیگری نیز دارد که با عنوان رسائل حکیم سبزواری تدوین شده است.[۹]

سبزواری به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شارحان حکمت صدرایی، فلسفه مشاء فارابی و ابن‌سینا را با فکر اشراقی سهروردی و مذاق عرفانی ابن‌عربی آمیخت و اندیشه‌های فیلسوفان شیعی چون میرداماد و لاهیجی در چارچوب حکمت متعالیه را بررسی کرد.[۱۰] روش حِکمی محقق سبزواری، همان روش حکمت متعالیه و صدرالمتألهین شیرازی است و مطلب تولیدی چشمگیری ندارد. او تنها در چند مورد، ازجمله برهان تضایف، اتحاد عاقل و معقول، ترکیب اتحادی ماده و صورت و حقیقت علم، مناقشاتی در کلام ملاصدرا دارد که بیشتر متأخران نیز مناقشات او را وارد ندانسته‌اند.[۱۱]

تقریرات امام‌خمینی بر شرح منظومه

از آنجا که امام‌خمینی شرح منظومه سبزواری را چند دوره تدریس کرده است، شیوه تدریس ایشان همواره بر این صورت بوده است که در محدوده متن، مسائل فلسفی را تبیین کند؛ البته گاه نظریات خود را نیز مطرح کرده است[۱۲]؛ بر همین اساس محتوای تقریرات مذکور به دو بخش عمده قابل تقسیم است:

  1. توضیحی و تکمیلی: یعنی پس از تبیین نظر حاج‌ملاهادی، در پاره‌ای از موارد به صورت مستدل، آن را تکمیل کرده است.
  2. انتقادی و ابداعی یعنی امام‌خمینی پس از بیان کامل و نقد نظر ایشان و مخالفان وی، در هر یک از مسائل مورد نظر، رأی ابداعی خود را مطرح و برخی از آنها را با مبنای عرفانی تبیین کرده است (ببینید: تقریرات فلسفه امام‌خمینی).

برای نمونه به چند مورد از محتوای تقریرات امام‌خمینی اشاره می‌شود.

  1. حدوث عالم: سبزواری در این مسئله، همه اقسام حدوث ازجمله حدوث اسمی را برای مجموعه عالم ثابت می‌کند؛ اما امام‌خمینی این نظر را نمی‌پذیرد. به عقیده ایشان این مطلب از کتاب‌های عرفانی به کتاب‌های فلسفی وارد شده است.[۱۳] ایشان حدوث اسمی را به دو صورت تقریر کرده است: الف) هر چیزی که در عالم بروز می‌کند، از حقیقت اسمی که در صانع است، نشئت می‌گیرد. از طرفی موجودات عالم تجلی و جلوه حق‌تعالی هستند و همه عالم ظهور اسمای الهی است؛ پس عالم پرده‌ای است که تا تار و پود آن ظهور اسما است و پشت پرده چیزی جز صاحب اسم نیست.[۱۴] ب) سالک با غفلت از ظل و مظاهر به ذی‌ظل و ظاهر می‌رسد و موحد می‌شود. در این صورت عالم، عالم وحدت و یگانگی می‌شود؛ پس حدوث اسمی یعنی در عالم کثرت‌هایی است و آن کثرت‌ها جلوه اسما است که اقرب و نزدیک به عالم غیب‌الغیوب است؛ بنابراین نخستین مرحله تکثر همان اسمای الهی است؛ پس اسما و صفات از مرتبه احدیت حادث می‌شوند[۱۵] (ببینید: حدوث و قدم).
  2. حدوث زمانی: امام‌خمینی با توسعه در معنای زمان، سخن حکما مبنی بر حادث زمانی‌بودن ماسوی‌الله (اعم از مجرد و غیر مجرد) را تأیید می‌کند و پس از بیان و شرح سخنان سبزواری دربارهٔ حادث زمانی‌بودن عالم طبیعت و هیولای اُولی و عالم عقول و مجردات، بر این باور است که غیر از وجود واجب، وجود ماسوی‌الله، حادث زمانی است[۱۶] و از همین راه، بدون آنکه کمترین خدشه‌ای به تجرد موجودات مجرد وارد شود، حادث زمانی‌بودن تمام ممکنات را متناسب با خصوصیات موطن وجودی‌شان ثابت می‌کند[۱۷] (ببینید: حدوث و قدم).
  3. ترکیب ماده و صورت: سبزواری دربارهٔ ترکیب ماده و صورت قائل به تفصیل است؛ یعنی در مواردی قائل به ترکیب انضمامی و در مواردی قائل به ترکیب اتحادی شده است.[۱۸] امام‌خمینی نیز قائل به تفصیل و بر این باور است که ماده با بعضی صور، ترکیب اتحادی و با برخی از آنها ترکیب انضمامی دارد[۱۹] (ببینید: جسم).
  4. تحلیل مطلب عرفان با ذوق فلسفی: امام‌خمینی معتقد است سبزواری در شرح خود بر مثنوی مولوی نتوانسته است مرام مولوی را برساند؛ زیرا حکیمی قول عارفی را شرح کرده است، بدون اینکه حظی و تخصصی از عرفان داشته باشد؛ در حالی‌که برای شرح سخن مولوی باید شخصی صوفی که یک نحو کشف ذوقی دارد، شرح دهد و بیان مرام و مقصود هر شخصی باید با توجه به اعتقاد و مسلک آن باشد.[۲۰]
  5. علم واجب‌تعالی: سبزواری با پیروی از شیخ اشراق، علم واجب‌تعالی را به سمع و بصر او برمی‌گرداند و این برخلاف دیدگاه مشهور است که علم حق‌تعالی را بر موجودات علمی احاطی، حضوری و به اضافه اشراقیه می‌دانند.[۲۱] امام‌خمینی معتقد است اگر مقصود از این سخن رجوع به مرتبه ذات باشد، نادرست است؛ زیرا در صقع ربوبی هیچ صفتی به صفت دیگر بر نمی‌گردد، بلکه مرتبه ذات صرف‌الوجود، وجود بحت و بسیط و به تمام بساطت است. در آن مرتبه، هیچ‌گونه کثرت اسمایی و صفاتی وجود ندارد، بلکه تنها یک ذات متشخص واحدی است. افزون بر این، با قطع نظر از اعتبار صرف‌الوجودی و اعتبار تکثر اسما و صفات باز هم در این مرتبه هیچ وصفی به وصف دیگر بر نمی‌گردد[۲۲] (ببینید: علم الهی).
  1. صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر، ۱۶۳؛ حبیبی، مقدمه بر شرح اسماء الحسنی، ۲۳.
  2. حبیبی، مقدمه بر شرح اسماء الحسنی، ۲۴.
  3. حبیبی، مقدمه بر شرح اسماء الحسنی، ۲۴.
  4. حبیبی، مقدمه بر شرح اسماء الحسنی، ۲۴–۲۵.
  5. مدرسی، منتخبی از تاریخ فلاسفه اسلام، ۲۷۵.
  6. حسن‌زاده، هزار و یک کلمه، ۱/۳۱۵.
  7. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۵۲۷؛ صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر، ۱۸۱.
  8. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۵۲۶؛ صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر، ۱۸۳.
  9. حبیبی، مقدمه بر شرح اسماء الحسنی، ۲۶–۳۲.
  10. یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۵۳–۱۵۴.
  11. مظفری، مفسران و منتقدان حکمت متعالیه، ۳/۴۰۶.
  12. خمینی، نگاهی دیگر به شرح منظومه، ۴۴.
  13. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱.
  14. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۷۸–۸۰.
  15. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱–۸۸.
  16. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۱۶–۱۱۹.
  17. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۱۹–۱۲۰.
  18. ←امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۵۰–۲۵۲.
  19. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۸۹.
  20. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۹۸.
  21. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۳۹–۳۴۲.
  22. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۱–۳۴۲.