استقلال: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
 
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
[[رده:مفاهیم سیاسی]]
[[رده:مفاهیم سیاسی]]
[[رده:اندیشه‌های امام‌خمینی]]
[[رده:اندیشه‌های امام‌خمینی]]
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های دارای شناسه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۰

استقلال، رهایی کشور از سلطه بیگانگان در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی.

استقلال در فرهنگ‌های سیاسی، در ارتباط با مفهوم حاکمیت و حاکمیت خارجی، به معنای زیرسلطه‌نبودن و در برابر استعمار است. اصل استقلال و پدیده‌ای به نام کشور مستقل، برای نخستین‌بار با قرارداد وستفالیا (۱۶۴۸م) در اروپا به رسمیت شناخته شد.

در انقلاب اسلامی، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و شعارهای مردم –که از سال‌ها وابستگی حاکمان قاجار و مقامات پهلوی به قدرت‌های استعماری ناشی می‌شد- «استقلال» بود که پس از پیروزی انقلاب هم به عنوان یکی از اصول اساسی در سیاست خارجی پیگیری شد.

امام‌خمینی استقلال را از حقوق اولیه بشر و ارزش حیات او می‌دانست و کشته‌شدن در راه کسب استقلال کشور را بالاترین افتخار خود می‌شمرد. ایشان اصل استقلال جامعه اسلامی را از بنیادهای اساسی اسلام می‌دانست که پذیرش هر گونه سلطه کفار را نهی کرده است. کسب استقلال کشور از نظر ایشان، تنها با قطع وابستگی در همۀ ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ممکن خواهد بود.

معنای لغوی و اصطلاحی

استقلال، مصدر باب استفعال از ریشه «قلل»، به معنای بالارفتن و ارتفاع‌گرفتن،[۱] به راه خود رفتن[۲] یا بارها را برداشتن و جداشدن و رفتن[۳] آمده است. از این‌رو استقلال به معنای مشغول کاری شدن، بدون مشارکت دیگری[۴] و تابع دستور یا خواست دیگران نبودن و داشتن اختیار و اراده تصمیم‌گیری در اداره امور[۵] آمده است و در فرهنگ‌های سیاسی، استقلال در ارتباط با مفهوم حاکمیت و حاکمیت خارجی دانسته شده و مقصود این است که دولتی زیر فشار و انقیاد و سلطه دولتی دیگر نباشد و در حل و رفع مسائل داخلی خود از هر گونه سلطه خارجی، مستقل و آزاد باشد و اراده دولت‌های دیگر، اراده آن را در اختیار نگرفته باشد.[۶]

امام‌خمینی استقلال را در وابسته‌نبودن به غیر،[۷] سرپیچی از پیروی بیگانگان،[۸] نفی دخالت و نفوذ بیگانگان و قطع دست آنان،[۹] به دست‌گرفتن سرنوشت و مقدرات خویش،[۱۰] اداره مستقل مملکت و تحت نظر دیگران نبودن[۱۱] به کار برده و در مجموع استقلال را یک مفهوم فراگیر در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی دانسته است.

پیشینه

نفی سلطه و حاکمیت دیگران، به‌اندازه شکل‌گیری زندگی اجتماعی انسان، قدمت دارد. افراد هیچ جامعه‌ای دخالت دیگری و بیگانگان را در امور و سرنوشت خویش برنمی‌تابند و با تمام توان برای دفع سلطه مبارزه می‌کنند. این نگاه، اگرچه بر اثر تجربه تاریخی استعمار و استثمار، به‌ویژه در قرن‌های اخیر تقویت شده است، اما منشأ آن، تنها این امر نیست، بلکه از ویژگی‌های انسان به‌خصوص انسان‌هایی که از قدرت تعقل، اندیشه و عزت نفس برخوردارند، این است که حتی اگر انگیزه چپاول منافع و نفع‌پرستی نیز مطرح نباشد، دخالت یا نفوذ دیگران بر سرنوشت خویش را نمی‌پذیرند و در صورت تحمیل، با تمام توان در مقابل آن می‌ایستند.[۱۲] این مسئله افزون بر اینکه دربارهٔ تک‌تک افراد صدق می‌کند، دربارهٔ کشورها هم قابل صدق است. اصل استقلال و تساوی کشورها در صحنه بین‌المللی و روابط دیپلماتیک، برای نخستین بار با قرارداد وستفالیا (۱۶۴۸م) در اروپا به رسمیت شناخته شد و پدیده جدیدی به نام کشور مستقل رواج یافت.[۱۳] حق تعیین سرنوشت با عنوان حقوق اولیه بشر، در موادی از اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق حقوق مدنی و سیاسی هم مورد توجه قرار گرفته است.[۱۴]

از سوی دیگر، حضور استعمار در کشورهای تحت سلطه تلاش‌های جدی در استعمارستیزی و کسب استقلال را در پی داشت. پیشینه مبارزات ضد استعماری به سال‌های میانی سده هجدهم میلادی و انقلاب آمریکا و پایان سلطه اروپا بر می‌گردد. (ببینید: استعمار و استثمار) در آغاز دهه ۱۸۲۰م/ ۱۲۰۰ش بیشتر کشورهای آمریکای لاتین از سلطه استعمارِ کهن رها شدند[۱۵] و پس از جنگ جهانی دوم، تقریباً همه مناطق تصرف‌شده از سوی استعمارگران به استقلال دست یافتند.[۱۶] از جمله افرادی که برای استقلال کشورهای اسلامی و غیراسلامی تلاش کردند می‌توان از میرزامحمدتقی شیرازی در عراق،[۱۷] محمدعلی جناح در پاکستان،[۱۸] سیمون بولیوار در آمریکای لاتین، اعرابی پاشا در مصر، عبدالقادر در الجزایر، مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو در هند، پاتریس لومومبا در کنگو و بسیاری دیگر از استقلال‌طلبان، در طول تاریخ[۱۹]نام برد.

ایران اگرچه هرگز به‌طور رسمی مستعمره نبوده، اما شکست‌های دولت قاجار در جنگ با انگلیس در جنوب و با روسیه در شمال ایران در سده نوزدهم میلادی، موجب شد علاوه بر اینکه بخشی از قلمرو کشور، استقلال خود را از دست بدهد، اروپاییان نیز به کسب امتیازهای سیاسی و تجاری در ایران برسند و با وضعیت پیش‌آمده، ایران برای نخستین بار وابسته غرب شد و دو قدرت اروپایی بر ایران سلطه یافتند[۲۰] و قراردادهای «ترکمنچای»، «دارسی»، «رویتر» و «رژی» با بیگانگان بسته شد و مناطقی از ایران تحت نفوذ مستقیم قدرت‌های بیگانه قرار گرفت.[۲۱] در این دوره، دولت قاجار ظاهراً مستقل بود؛ اما گزینه‌های سیاست‌گذاری کشور را دولت‌ها و بانک‌های دو کشور روسیه و بریتانیا تعیین می‌کردند و روسیه از این لحاظ از بریتانیا پیش‌تر بود.[۲۲] (ببینید: انگلیس) در همین دوران تلاش‌های مفیدی برای حفظ استقلال کشور صورت گرفت؛ مانند تأسیس شرکت اسلامیه اصفهان در ذی‌القعده سال ۱۳۱۶ق/ فروردین ۱۲۷۸ش به دست مجتهدان اصفهان آقانجفی اصفهانی و آقانورالله اصفهانی با هدف تحریم کالاهای بیگانه و تثبیت و تقویت تجارت داخلی با حمایت علمای شیعه مانند محمدکاظم خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و میرزامحمدحسین نوری[۲۳] و همچنین حکم معروف میرزای شیرازی در تحریم تنباکو از آن جمله است.[۲۴] (ببینید: نهضت تحریم تنباکو)

در سال‌های ۱۳۳۰–۱۳۳۲ که مقارن با دوره نخست‌وزیری محمد مصدق بود، سیاست موازنه منفی که طبق آن واگذاری هر امتیازی به قدرت خارجی ممنوع بود، با هدف حفظ استقلال کشور در پیش گرفته شد.[۲۵] پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شکست جنبش ملی‌کردن صنعت نفت، فرصت درخشانی که می‌توانست استقلال و توسعه ملی ایران را تضمین کند، از دست رفت و دوره جدیدی از وابستگی ایران به غرب آغاز شد.[۲۶] در این دوره نظریه ناسیونالیسم مثبت بر مبنای مشارکت همه‌جانبه در برنامه‌های امنیت جمعی که در واقع مبتنی بر امنیت در پیوند با غرب بود، جایگزین سیاست موازنه منفی شد. این سیاست وابستگی بیشتر ایران به کشورهای غربی را در پی داشت.[۲۷]

از سوی دیگر، پیش از انقلاب اسلامی ایران، وابستگی و استعمار، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی، مفاهیمی بودند که در میان گروه‌های فکری و سیاسی رواج بسیاری داشتند و ریشه تمام عقب‌ماندگی‌های کشور شمرده می‌شدند. در واقع در این دوره محافل مذهبی، ملی و گروه‌های مارکسیستی هم‌نظر بودند که با قطع وابستگی از غرب مشکلات حل خواهد شد. روند طولانی تاریخی از وابستگی رجال و حاکمان قاجار و مقامات پهلوی به قدرت‌های استعماری، موجب پیدایش ذهنیت ماندگاری در میان ایرانیان شد و مردم در انقلاب اسلامی، یکی از شعارهای اصلی خود را استقلال و قطع وابستگی از بیگانگان اعلام کردند و پس از پیروزی انقلاب هم به عنوان یکی از اصول اساسی در سیاست خارجی و به صورت یک هدف آن را پیگیری کردند.[۲۸] امام‌خمینی استقلال را از حقوق اولیه بشر[۲۹] و ارزش حیات او[۳۰] می‌دانست و کشته‌شدن در راه کسب استقلال کشور را بالاترین افتخار خود می‌شمرد.[۳۱] (ببینید: استعمار و استثمار)

استقلال در اسلام

با بررسی دقیق و همه‌جانبه احکام اسلام اعم از سیاسی، عبادی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی سلسله دستورهایی عمومی به دست می‌آید که تصحیح روابط داخلی و خارجی برای برقراری نظامی مبتنی بر عدل و به دور از سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، از آن جمله است.[۳۲] استقلال و نفی سلطه کفار از جامعه اسلامی، افزون بر اینکه از آیات قرآن و سنت نبوی استنباط می‌شود، عقل و تجربه تاریخی نیز بر آن تأکید می‌کند. قرآن کریم واژه استقلال را به‌صراحت ذکر نکرده است؛ ولی مفاهیمی که متضمن معنای استقلال باشند، در آیات مختلفی وجود دارند، مانند عزت مسلمانان،[۳۳] نپذیرفتن سلطه و سرپرستی کافران،[۳۴] بی‌میلی و بی‌اعتمادی به کافران،[۳۵] روی پای خود ایستادن،[۳۶] آیاتی که دشمنی کافران و مشرکان با مسلمانان را گوشزد می‌کنند و خواستار هوشیاری مسلمانان در برابر نقشه‌ها و توطئه‌های آنان‌اند[۳۷] و آیه قاعده نفی سبیل.[۳۸] بر اساس این قاعده از نگاه فقهی امام‌خمینی هر گونه مراودات و روابط تجاری با دیگر کشورها، در صورتی که تهدیدی برای حوزه اسلام و مسلمانان باشد و خطر چیرگی بیگانگان را به لحاظ سیاسی یا غیر سیاسی دربرداشته باشد، حرام است و دیگر دولت‌های اسلامی موظف‌اند دولتی را که چنین پیمانی منعقد کرده، اگرچه با مقاومت منفی، به ترک آن ملزم کنند.[۳۹] (ببینید: قاعده نفی سبیل)

از سوی دیگر، مرز حکومت اسلامی و استقلال آن در نگاه دینی، عقیده و ایمان است، نه مرزهای جغرافیایی و سیاسی. فکر ملیت ممکن است در پاره‌ای از کشورها، آثار مفیدی از لحاظ استقلال کشورها به وجود آورد؛ ولی در کشورهای اسلامی، بیش از ایجاد وحدت، سبب تفرقه و جدایی شده است.[۴۰] در نگاهی آرمانی دستیابی به یکپارچگی سیاسی در سرزمین‌های اسلامی و ایجاد قطب قدرت جهانی اسلامی، اگرچه تاکنون ساختار روشن و تعیین‌شده‌ای نداشته است، می‌تواند مرحله‌ای بسیار تعیین‌کننده در مسیر جوامع اسلامی به سوی جامعه آرمانی باشد و دولت‌های مستقل کنونی را در تشکیل قدرت سیاسی واحد، به شکل فدرال یا هر نوع اتحاد و ائتلاف دیگر یاری کند[۴۱] (ببینید: ملی‌گرایی)؛ چنان‌که امام‌خمینی نیز چنین آرمانی را مد نظر داشت و کشورهای اسلامی را به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری‌های آزاد و مستقل فرامی‌خواند.[۴۲]

امام‌خمینی که در رهبری انقلاب اسلامی، جز منطق اسلام، منطق دیگری را به کار نمی‌برد و عدالت، آزادی و استقلال را تنها در سایه اسلام جستجو و تبیین می‌کرد،[۴۳] اصل استقلال جامعه اسلامی را از بنیادهای اساسی اسلام می‌دانست[۴۴] و اسلام مسلمانان را از پذیرش هر گونه سلطه کفار نهی کرده است.[۴۵] تعریف ایشان از منافع ملی، تنها کشور ایران را دربر نمی‌گرفت و معتقد بود منافع همه کشورهای اسلامی به هم پیوند خورده است و تفرقه و جدایی امت مسلمان، به نفع سلطه استعمار خواهد بود.[۴۶] (ببینید: منافع ملی)

امکان تحقق استقلال و ابعاد آن

دربارهٔ استقلال و امکان یا ممکن‌نبودن تحقق آن، دیدگاه‌های مختلفی ارائه شده است. برخی رسیدن به استقلال را تنها در صورت قطع کامل همه ارتباطات با ملت‌های دیگر می‌دانند و معتقدند استقلال یک ملت صرفاً با تکیه بر استعدادها و امکانات داخلی محقق می‌شود؛ در غیر این صورت، استقلال به وجود نخواهد آمد.[۴۷] بعضی دیگر با پذیرش استقلال و قبول نسبی‌بودن آن معتقدند در جهان امروز، نه می‌توان به نفی مطلق استقلال قائل بود و نه می‌توان در اصل تحقق نسبی آن اظهار تردید کرد.[۴۸] بررسی دیدگاه‌های امام‌خمینی، مؤید این نکته است که اصل بر رابطه و تبادل با دیگر دولت‌هاست،[۴۹] مگر اینکه مانعی موجود باشد یا استقلال جامعه از دست رفته باشد که در اینجا راهی جز قطع رابطه با سلطه‌گر وجود ندارد.[۵۰] از نظر ایشان استقلال امری ممکن است و با وجود استقلال هم می‌توان با جوامع دیگر ارتباط داشت و مبادله و معامله کرد.[۵۱]

از سوی دیگر، استقلال یک مفهوم چندوجهی و دارای پهنه گسترده‌ای از مضامین ذهنی و عینی است که صرفاً نمی‌توان آن را به حوزه‌های سیاسی محدود کرد. این مفهوم یک ارزش انسانی است که در تقابل با خوی سلطه‌طلبی بشر در ساحت‌های مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و سیاسی رشد کرده و در طول تاریخ دارای سابقه است.[۵۲] اصل دوم قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران را مبتنی بر نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری و تامین‌کننده استقلال همه‌جانبه و همبستگی ملی دانسته و در اصل نهم تصریح کرده است هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه‌ای وارد کند.

به‌طور کلی جنبه‌های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استقلال، بر یکدیگر تأثیر متقابلی دارند و بدون تحقق و رشد ابعاد گوناگون آن، دستیابی به آن مشکل یا ناممکن است.[۵۳] امام‌خمینی نیز با توجه به چند بُعدی‌بودن استقلال، دستیابی به تمام ابعاد آن را تنها در صورت قطع کامل رگه‌های وابستگی در تمام ابعاد آن می‌دید:[۵۴]

استقلال فرهنگی

استقلال در بعد فرهنگی از مهم‌ترین و جدی‌ترین مقوله‌هایی بوده که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آن توجه شده است. اهمیت این بُعد از استقلال به این دلیل است که استقلال فرهنگی در نظام فکری و ارزشی حاکم بر کشور، مبنای دستیابی به دیگر ابعاد استقلال به‌شمار می‌آید.[۵۵] مهم‌ترین محوری که در استقلال فرهنگی بر آن تأکید شده، تربیت انسانی آرمانی بوده که در مقابل فرهنگ غربی دارای روحیات معنوی عمیقی است و از جلوه‌های فرهنگ غربی دوری می‌کند.[۵۶] (ببینید: فرهنگ)

استقلال فرهنگی به معنای دورشدن از فرهنگ بیگانه و غربی و روی‌آوردن به فرهنگ اسلامی است. در سخنان امام‌خمینی، بر عدم وابستگی فرهنگی و استقلال، تأکید بسیار شده است. ایشان اصلاح فرهنگ و نجات جوانان از وابستگی به غرب را راس همه اصلاحات دانسته و معتقد است ملت‌ها تا وقتی که به خودباوری نرسند و از وابستگی فکری و فرهنگی نجات پیدا نکنند، نمی‌توانند به استقلال برسند.[۵۷] از نظر ایشان بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین وابستگی‌ها، وابستگی فکری و روحی است[۵۸] و مهم‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی، برقراری فرهنگ استقلالی و رهایی از استعمار فکری در جامعه است.[۵۹] ایشان با تأکید بر استقلال فرهنگی، آن را مقدمه‌ای برای استقلال سیاسی و اقتصادی کشور و مانع منافع و مطامع بیگانگان ارزیابی می‌کرد[۶۰] و یکی از معضلات اساسی رژیم پهلوی را، نداشتن استقلال فرهنگی این رژیم می‌دانست که در وضعیت دانشگاه‌های کشور در این دوران مشهود بود.[۶۱] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اقدام‌هایی مانند انقلاب فرهنگی، دگرگونی نظام آموزشی از سطوح ابتدایی تا عالی، نظارت گسترده بر مطبوعات و رسانه‌های گروهی با هدف کسب استقلال فرهنگی صورت گرفت.[۶۲] (ببینید: شورای عالی انقلاب فرهنگی)

استقلال سیاسی

از نظر روابط بین‌الملل، کشوری دارای استقلال تام سیاسی است که دو صفت داشته باشد:

  1. آزادی در وضع قوانین و اجرای آن، به گونه‌ای که در این امر با قدرت دیگر مشترک نباشد؛
  2. صلاحیت قبول تعهدات بین‌المللی و آزادی عمل در انعقاد قراردادهای دوجانبه یا چندجانبه.[۶۳] استقلال سیاسی در دو بعد داخلی و خارجی ظهور و بروز می‌یابد.[۶۴] بعد داخلی استقلال سیاسی، به معنای حاکمیت مطلق دولت درگرفتن تصمیم و ایجاد حق و تکلیف برای مردم است و بعد خارجی آن به معنای اختیار و ابتکار دولت در تعیین و اداره روابط با دیگر کشورهاست.[۶۵] امام‌خمینی اصل استقلال سیاسی و ملی جامعه اسلامی را یکی از قوانین بنیادی اسلام می‌دانست[۶۶] و تأکید داشت که از اصول مهم اسلامی و قرآنی این است که مسلمانان نباید تحت سیطره کفار باشند[۶۷] و دفاع از کیان اسلام و مسلمانان و وحدت کلمه همه مسلمانان، از اصول مهم دستیابی به استقلال سیاسی است.[۶۸]

امام‌خمینی برای استقلال سیاسی دو مرحله قائل بود. مرحله نخست، رهایی و آزادی از حیطه حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیل شده از سوی مستکبران بر ملت‌های دیگر و مرحله دوم، به دست‌گرفتن سرنوشت سیاسی و اداره جامعه و رهبری آن به سوی آرمان‌های پذیرفته‌شده، بدون دخالت و سلطه بیگانگان.[۶۹] ایشان که وابستگی را موجب ذلت و سرافکندگی ملت می‌دید و همواره برای رفع آن و رسیدن به استقلال توصیه می‌کرد،[۷۰] به لحاظ نظری، برای تحقق استقلال در جامعه اسلامی، اصل نه شرقی و نه غربی را به معنای نپذیرفتن سلطه هر قدرتی مطرح کرد.[۷۱] از نظر ایشان استقلال، زمانی در جامعه تحقق می‌یابد که هیچ وابستگی فکری و عملی به بیگانگان نباشد و آنان نتوانند در مقدرات جامعه نقشی داشته باشند یا آسیبی به جامعه وارد کنند؛ ولی حفظ تمدن و ارتباط با بیگانگان تعارضی با استقلال ندارد.[۷۲] از نگاه ایشان مهم‌ترین اهداف استقلال ثبات کشور[۷۳] و عزت و اقتدار ملی[۷۴] است و رسیدن به استقلال هم تنها با قطع وابستگی،[۷۵] اتحاد ملت،[۷۶] خودباوری ملی[۷۷] و خروج از غرب‌زدگی[۷۸] ممکن است.

استقلال اقتصادی

مفهوم استقلال اقتصادی، آزادی انتخاب راه برای توسعه کشور و استقرار آن است؛ چنان‌که احتمال سلطه اقتصادی از طرف یک یا چند کشور و نیز خروج قسمتی از درآمد ملی کشور بدون ورود ارزشی معادل آن را نفی کند.[۷۹] (ببینید: اقتصاد) شاخص‌های مهم استقلال اقتصادی در ایران عبارت‌اند از: خودکفایی، عدم وابستگی به سرمایه‌های خارجی، استفاده نکردن از متخصصان فنی بیگانه، عدم تمرکز فعالیت اقتصادی در دست دولت و به حاشیه رانده‌شدن بخش خصوصی و بانکداری اسلامی.[۸۰]

امام‌خمینی استقلال اقتصادی را تنها از طریق خودکفایی، بی‌نیازی از بیگانه و ایجاد تحول اساسی در اقتصاد مملکت قابل تحقق می‌دانست[۸۱] و راه دستیابی به آن را نیز اتکا بر نیروهای داخلی و وجود عناصری مانند اعتماد به خدا و اتکال به نفس می‌دید. ایشان بر استقلال اقتصادی به‌عنوان یک ضرورت تأکید می‌کرد، تا آنجا که این استقلال را حتی با تحمل هزینه اجتماعیِ محاصره اقتصادی، سودمند می‌دانست.[۸۲] (ببینید: تولید و صنعت)

مبارزه امام‌خمینی برای استقلال

امام‌خمینی که نخستین نماد ترقی و تمدن یک جامعه را استقلال آن جامعه می‌دانست[۸۳] و اسلام و قانون اساسی را ضامن آن برمی‌شمرد، نخستین بار پس از تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که برخی از مفاد آن، حذف شرط اسلام برای انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان مجلس شورا و تبدیل سوگند به قرآن برای منتخبان به سوگند به کتاب آسمانی بود،[۸۴] این لایحه را تلاش برای حذف اسلام، نقض قانون اساسی و در نتیجه نفی استقلال کشور دانست و به‌شدت با آن مخالفت کرد.[۸۵] ایشان همچنین در مخالفت با اجرای طرح انقلاب سفید، آن را املاشده از سوی آمریکا و خلاف استقلال کشور ارزیابی کرد[۸۶]؛ چنان‌که از کاپیتولاسیون و واگذاری حق قضاوت کنسولی اتباع آمریکایی به این کشور هم با عنوان سند بردگی و اسارت و مترادف با فروش استقلال کشور تعبیر کرد[۸۷] و تصویب آن را دلیل وابستگی اقتصادی رژیم پهلوی و اقدامی در برابر اعطای وام دویست میلیون دلاری آمریکا به محمدرضا پهلوی دانست.[۸۸]

از نگاه امام‌خمینی بی‌توجهی رژیم پهلوی به نقش مذهب و اسلام[۸۹] و پیروی کامل پهلوی از بیگانگان، موجب سلطه استعمار و سلب استقلال اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی کشور شد[۹۰] و این سلطه همه‌جانبه، حتی در تعیین دولت و انتخاب نمایندگان ملت هم دخالت داشت[۹۱]؛ از این‌رو امام‌خمینی لازمه استقلال را قطع دست بیگانگان می‌دانست و از همان آغاز نهضت الهی خود به صورت پیاپی بر آن تأکید می‌کرد[۹۲] و از آنجاکه معتقد بود محمدرضا پهلوی به دلیل وابستگی به غرب، قادر به تأمین استقلال کشور نیست، پیش‌شرط دستیابی به استقلال و هدف اولیه نهضت اسلامی را سرنگونی رژیم پهلوی قرار داد.[۹۳] ایشان هرچند در طول دوران مبارزه، نقش حکومت پهلوی[۹۴] و روشنفکران غرب‌زده[۹۵] در وابستگی کشور را بسیار برجسته می‌دید، پس از پیروزی انقلاب، تأثیر افزایش قدرت ملی در کسب استقلال را نیز از نظر دور نداشت[۹۶] و به‌رغم تبلیغات زیاد در لزوم وابستگی به یکی از قدرت‌ها، نیروی داخلی و عزم ملی را برای نجات از وابستگی به هر کشوری کافی می‌دانست.[۹۷]

امام‌خمینی همچنین در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس از آن، جمهوری اسلامی ایران را ضامن کسب استقلال واقعی و حفظ آن معرفی کرد[۹۸] و پس از رای مثبت به جمهوری اسلامی، نخستین گام در جهت تأمین استقلال کشور را زدودن فرهنگ پهلوی از سراسر کشور دانست.[۹۹] ایشان کسب استقلال در سایه انقلاب اسلامی را عطیه‌ای الهی خواند[۱۰۰] و حفظ آن را که تنها در سایه حفظ حدود قانون اساسی ممکن خواهد بود، ضروری شمرد[۱۰۱]؛ بر همین اساس در وهله نخست، نیروهای مسلح را ضامن و مسئول حفظ استقلال کشور دانست[۱۰۲] و پس از آن حفظ وحدت در میان مردم و گروه‌های مختلف سیاسی،[۱۰۳] رعایت شعار اصولی «نه شرقی و نه غربی» در میان مسئولان کشور[۱۰۴] و تحمل سختی‌های پیشِ روی ملت مانند جنگ تحمیلی[۱۰۵] را تضمین‌کننده استقلال کشور برشمرد.

پانویس

  1. زبیدی، تاج العروس، ۱۵/۶۲۹.
  2. ابن‌فارس، معجم، ۵/۳.
  3. زبیدی، تاج العروس، ۱۵/۶۲۹.
  4. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۱۸۴۲–۱۸۴۳.
  5. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۳۸۶.
  6. عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۴۴.
  7. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۷۶؛ ۷/۱۳۶؛ ۸/۲۴؛ ۹/۴۶۲؛ ۱۰/۷۹ و ۱۸/۳۳۹.
  8. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۸۸ و ۱۶/۲۰۴.
  9. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۱۷؛ ۵/۱۸۵، ۲۳۶ و ۶/۲۶۱–۲۶۲.
  10. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۴۴.
  11. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۷۷ و ۵/۱۶.
  12. عمار، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی، ۱۲۴.
  13. علی‌بابایی، فرهنگ روابط بین‌الملل، ۲۳.
  14. مهرپور، حقوق بشر، ۳۶۳–۳۷۰.
  15. مهرپور، حقوق بشر، ۵۳.
  16. مهرپور، حقوق بشر، ۷۴.
  17. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۴، ۹/۵۳۷؛ وردی، ۲/۴۷۹–۴۸۰.
  18. دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۱۰۵–۱۰۶.
  19. ملکوتی، استعمار و استثمار، ۲۴–۲۵.
  20. فوران، مقاومت شکننده، ۶۰۵.
  21. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۲۱.
  22. فوران، مقاومت شکننده، ۶۰۶.
  23. ابوطالبی، نقش علمای شیعه، ۷–۱۰.
  24. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۷۴؛ فوران، مقاومت شکننده، ۶۰۶.
  25. ازغندی، روابط خارجی ایران، ۲۹–۳۴.
  26. فوران، مقاومت شکننده، ۶۰۷.
  27. ازغندی، روابط خارجی ایران، ۴۶–۴۷.
  28. رنجبر، استقلال و ضرورت‌های جدید، ۶۲–۶۴.
  29. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۲۳.
  30. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹.
  31. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۰.
  32. جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ۴/۴۰۷.
  33. نساء، ۱۳۹؛ فاطر، ۱۰؛ منافقون، ۸.
  34. مائده، ۵۱.
  35. هود، ۱۱۳.
  36. فتح، ۴۸.
  37. بقره، ۱۰۵؛ آل عمران، ۱۱۸؛ توبه، ۸.
  38. نساء، ۱۴۱.
  39. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۶۲.
  40. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۵۵.
  41. نخعی، توافق و تزاحم، ۲۲۰.
  42. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۸.
  43. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۶۹.
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲–۲۴۳.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۳.
  47. جمشیدی، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۴۵۴–۴۵۶.
  48. جمشیدی، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۴۵۶–۴۵۷.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴؛ ۱۱/۱۵۳ و ۱۹/۴۱۳.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۵۹–۳۶۰ و ۳۹۰–۳۹۱؛ فوزی، ۱۹۶.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۶۴؛ جمشیدی، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۴۵۶.
  52. نبوی و اسکندری، استقلال اسلامی، ۷۴۵.
  53. رنجبر، استقلال و ضرورت‌های جدید، ۱۷؛ جمشیدی، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۴۵۷.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۶ و ۲۹۰.
  55. رنجبر، استقلال و ضرورت‌های جدید، ۹۵.
  56. رنجبر، استقلال و ضرورت‌های جدید، ۹۷–۹۸.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳، ۳۵۶ و ۱۲/۴.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۲–۲۳ و ۱۰/۷۹.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۵؛ ۶/۳۹۶، ۴۶۰ و ۱۰/۵۲.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶، ۱۹۶، ۲۰۸ و ۵/۲۶۴–۲۶۵.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۱–۵۳.
  62. رنجبر، استقلال و ضرورت‌های جدید، ۹۸.
  63. علی‌بابایی، فرهنگ روابط بین‌الملل، ۲۳.
  64. عمار، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی، ۱۲۲.
  65. عمار، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی، ۱۲۲.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲–۲۴۳.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۶ و ۱۸/۹۴.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸؛ ۹/۲۵ و ۱۸/۱۹۱؛ فوزی، ۱۹۳.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۱؛ ۱۶/۲۴۰؛ ۱۸/۱۳۲ و ۱۹/۳۴۲.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۹؛ ۱۷/۵۹ و ۲۱/۱۵۵؛ فوزی، ۱۹۳.
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۶۴ و ۱۰/۵۳؛ فوزی، ۱۹۷.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۹۸.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۰–۴۳۱ و ۱۷/۱۲۴–۱۲۵.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۹ و ۱۲/۱۹۰.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۹۰–۱۹۱.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۸؛ ۱۵/۳۱۰ و ۱۹/۲۲۲.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۶۲ و ۱۰/۳۹۰–۳۹۱.
  79. آقابخشی و افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ۲۰۵.
  80. رنجبر، استقلال و ضرورت‌های جدید، ۸۱ و ۸۳.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۳۳؛ ۱۱/۱۸۷، ۴۰۲ و ۱۳/۳۹۶.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱۵–۱۱۶؛ ۱۵/۵۱۷ و ۱۷/۶۲.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۲–۳۳.
  84. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۶۲۳.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۸۰–۸۱، ۹۰ و ۱۰۹.
  86. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۳۳؛ ۴/۳۰۰–۳۰۱ و ۵/۲۹۶، ۴۷۲.
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۰۹–۴۱۵.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۶–۴۱۷.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۱۲.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱–۲۶۲، ۲۶۷، ۳۴۶ و ۴/۵۲۳.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۷۵.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۸۲، ۲۷۰؛ ۳/۱۰۰، ۱۷۰، ۲۶۲ و ۵/۸۰.
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۵۰۷–۵۰۹؛ ۴/۶۲–۶۳ و ۵/۴۵–۴۷، ۱۰۵–۱۰۷.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۳۲.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۶۸ و ۱۴۱.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۲۵ و ۱۹/۳۴۲.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۶۲؛ ۵/۴۷۶؛ ۶/۳۵۴، ۴۵۰ و ۷/۱۶.
  99. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۷–۵۸.
  100. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۰۱؛ ۸/۱۶۷ و ۱۵/۴۴۳.
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۲۷.
  102. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۰، ۲۵؛ ۹/۳۴ و ۱۰/۳۲۵.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۴۱ و ۹/۲۰۹.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۵.
  105. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۱۳–۳۱۴ و ۵۱۵–۵۱۶.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آقابخشی، علی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابوطالبی، مهدی، نقش علمای شیعه در حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی در دوره قاجار، قم، مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، شماره ۳۵، ۱۳۹۲ش.
  • ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران (دولت دست‌نشانده) ۱۳۵۷–۱۳۲۰، تهران، قومس، چاپ نهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، تهران، پژوهشکده امام‌خمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، تحقیق عباس رحیمیان، قم، اسرا، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ش.
  • دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، پاکستان، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • رنجبر، مقصود، استقلال و ضرورت‌های جدید، قم، بضعة الرسول(س)، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
  • علی‌بابایی، غلامرضا، فرهنگ روابط بین‌الملل، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ش.
  • عمار، محمداسماعیل، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی در الگوی پیشرفت اسلامی، مجله معرفت، شماره ۱۷۲، ۱۳۹۱ش.
  • فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • فوزی تویسرکانی، یحیی، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • ملکوتی، م، استعمار و استثمار، قم، نشر جهان‌آرا، بی‌تا.
  • مهرپور، حسین، حقوق بشر در اسناد بین‌المللی و موضع جمهوری اسلامی ایران، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • نبوی، سیدمرتضی و صالح اسکندری، استقلال اسلامی، چاپ‌شده در منظومه فکری امام‌خمینی، تدوین عبدالحسین خسروپناه و جمعی از پژوهشگران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
  • نخعی، هادی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • وردی، علی، تاریخ عراق، ترجمه‌هادی انصاری، تهران، چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.

پیوند به بیرون