سیدمحسن حکیم
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | سیدمحسن حکیم |
نسب | حسن مثنی، پسر امامحسن مجتبی(ع) |
تاریخ تولد | اول شوال ۱۳۰۶ق/ ۱۰ خرداد ۱۲۶۸ش |
زادگاه | نجف اشرف |
تاریخ وفات | ۲۷ ربیعالاول ۱۳۹۰ق/ ۱۲ خرداد ۱۳۴۹ش |
محل دفن | نجف اشرف |
شهر وفات | بغداد |
اطلاعات علمی | |
استادان | صادق بهبهانی، صادق جواهری، محمدکاظم خراسانی، میرزامحمدحسن شیرازی، میرزاحسینقلی همدانی، ضیاءالدین عراقی، میرزامحمدحسین نایینی، سیدابوتراب خوانساری، سیدعلی قاضی، شیخعلی زاهد قمی، سیدمحمدسعید حبوبی و باقر قاموسی |
محل تحصیل | نجف اشرف |
تألیفات | مستمسک العروة الوثقی (چهارده جلد)، حقائق الاصول (شرح و حاشیه بر کفایة الاصول)، نهج الفقاهة (حاشیه بر مکاسب)، شرح تبصرة المتعلمین، شرح المختصر النافع و منهاج الصالحین |
سیدمحسن حکیم، مرجع تقلید و زعیم حوزه علمیه نجف.
نسب
سیدمحسن حکیم در اول شوال ۱۳۰۶ق/ ۱۰ خرداد ۱۲۶۸ش در نجف اشرف به دنیا آمد. پدر وی سیدمهدی از شاگردان محمدکاظم خراسانی، میرزامحمدحسن شیرازی و میرزاحسینقلی همدانی بود. سیدمهدی حکیم به تقاضای مردمِ بنت جُبیل لبنان، به آنجا رفت و مرجع آن دیار شد. او در سال ۱۳۰۹ق/ ۱۲۷۱ش به نجف برگشت و پس از یک سال دوباره به لبنان رفت و سرانجام روز جمعه هشتم صفر ۱۳۱۲ق/ ۲۰ مرداد ۱۲۷۳ش در همانجا از دنیا رفت.[۱] نسب این خاندان به حسن مثنی، پسر امامحسن مجتبی(ع) میرسد.[۲]
تحصیل
سیدمحسن حکیم که در ششسالگی پدر خود را از دست داد، برادر بزرگش، سیدمحمود، سرپرستی او را بر عهده گرفت.[۳] او از نهسالگی شروع به تحصیل علوم دینی کرد و در شمار شاگردان صادق بهبهانی و صادق جواهری درآمد. وی فراگیری دروس خارج فقه و اصول را در سال ۱۲۸۷ نزد آخوند محمدکاظم خراسانی، ضیاءالدین عراقی، میرزامحمدحسین نایینی و سیدابوتراب خوانساری آغاز کرد. او همچنین از درس عرفان و اخلاق سیدمحمدسعید حبوبی، باقر قاموسی، سیدعلی قاضی و شیخعلی زاهد قمی بهره گرفت.[۴]
مرجعیت
با فراگیرشدن جنگ جهانی اول و یورش دولت انگلستان برای اشغال عراق، حکیم در سال ۱۲۹۳ به جبهه شعیبیه رفت و به فرمان استادش، حبوبی، مسئولیت مبارزان را علیه مهاجمان انگلیس بر عهده گرفت.[۵] وی پس از بازگشت از جهاد، به تدریس دوره سطح پرداخت و تدریس دوره خارج فقه و اصول را از سال ۱۲۹۸ آغاز کرد. شاگردان او منشأ خدمات بزرگی در جوامع اسلامی شدند. از جمله این افراد میتوان سیداسماعیل صدر، سیدمحمدباقر صدر، سیدموسی صدر، سیدمحمدحسین فضلالله، سیداسدالله مدنی و محمدمهدی آصفی را نام برد.[۶] پس از درگذشت سیدابوالحسن اصفهانی در سال ۱۳۲۵، مرجعیت حکیم تثبیت شد و او به همراه سیدمحمود شاهرودی به اداره حوزه نجف پرداخت. پس از درگذشت مرجع تقلید وقت، سیدحسین بروجردی در سال ۱۳۴۰ بیشتر شیعیان هند، پاکستان، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و کشورهای حوزه خلیج فارس، حکیم را به مرجعیت شرعی خویش برگزیدند.[۷] وی همزمان با مرجعیت، به ایجاد تحول در حوزه و ساماندهی آن همت گماشت؛ همچنین با غنابخشیدن به دروس حوزه و برنامهریزی برای آشنایی طلاب با اندیشههای الحادی غرب کوشید تا در عرصه فرهنگی و اجتماعی، حوزه نجف را توانا سازد. از دیگر فعالیتهای او، تمرکززدایی از حوزه نجف و گسترش حوزههای علمیه در شهرها و مناطق دوردست در دیگر کشورها و اقدام به تأسیس حوزههای علمیه متعدد بود.[۸]
فعالیت سیاسی
حکیم در مقام مرجع تقلید شیعیان، به سیاست توجه داشت و معتقد بود اگر سیاست به معنای اصلاح امور بندگان خدا و تلاش برای ارتقای سطح زندگی آنان در نظر گرفته شود، رجال دین باید با تمام توان در این زمینه فعالیت کنند؛ بر این اساس، وی در بسیاری از مسائل سیاسی روزگار خویش دخالت میکرد و فتوا میداد.[۹] اعتراض به قتلعام مسلمانان پاکستان، حمایت از مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان و موضعگیری دربارهٔ اخوانالمسلمین مصر، نمونهای از اقدامات سیاسی وی بهشمار میآید.[۱۰]
با بهقدرترسیدن حزب بعث در عراق که با گرایش کمونیستی و نقاب جمهوری، دیکتاتوری خونینی بر عراق تحمیل کرد،[۱۱] حکیم با صدور دو فتوای تاریخی در سال ۱۳۳۸ پیوستن به حزب کمونیست را شرعاً غیرمجاز و در حکم کفر و الحاد یا ترویج کفر و الحاد دانست.[۱۲] پس از آن با روی کارآمدن احمد حسن البکر، فشار بعثیان بر او و شاگردانش شدت یافت؛ اما این آزارها سبب توقف اعتراضها و روشنگریهای وی نشد. در نتیجه نیروهای رژیم بعث، به خانه وی هجوم بردند و به این مرجع بیاحترامی کردند.[۱۳]
همراهی با امامخمینی علیه پهلوی
حکیم در برخی از مسائل سیاسی و اجتماعی ایران نیز مخالفت خود را با کارها و رفتار رژیم پهلوی نشان داد. او با مخالفت علمای قم با اصلاحات ارضی، در سال ۱۳۴۱ همراهی کرد[۱۴] و در مهر ۱۳۴۱ در تلگرامی خطاب به سیدمحمد بهبهانی، به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض کرد و آن را خلاف قوانین اسلامی دانست[۱۵] پس از فاجعه حمله به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ نیز در تلگرامی ضمن همدردی با علمای ایران، این رخداد خونین را تسلیت گفت. وی همچنین به همین مناسبت از ۲۵ تن از علما و مراجع ایران خواست برای بررسی اوضاع به عتبات هجرت کنند.[۱۶] همچنین براساس گزارش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، در جلسه علما و روحانیون که دهم فروردین ۱۳۴۲، در خانه سیدمحمد بهبهانی تشکیل شد و در آن پس از مذاکرات طولانی، امامخمینی را به عنوان رهبر شیعیان معرفی کردند، نماینده حکیم نیز حضور داشت.[۱۷]
امامخمینی بهرغم منع رژیم پهلوی از پاسخدادن علما و مراجع به درخواست حکیم و تهدید آنان و ایجاد ترس و نگرانی در برخی از آنان مانند سیدکاظم شریعتمداری به تلگرام وی پاسخ گفت و حتی نمایندگان رژیم را به خانه خود راه نداد.[۱۸] ایشان از پیام تسلیت حکیم، تشکر کرد؛ اما این هجرت را به صلاح ندانست. ایشان معتقد بود با هجرت مراجع و علمای اعلام، مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده میشود؛ چنانکه برادران ایمانی در ایران در شکنجه و آزار زیاد واقع شده و تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که نسبت به آن بیم وجود دارد. ایشان به همین دلیل لازم شمرد علما در این آتش سوزان به سر برده و با استقبال از خطرهای جانی، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع کنند.[۱۹] دراینباره میتوان به این دیدگاه امامخمینی نیز اشاره کرد که در تیرماه ۱۳۴۳ خطاب به چند نفر از روحانیون تهران که به دیدار ایشان در قم رفته بودند، با هشدار به وجود خطر زیاد از سوی رژیم برای دین و اینکه علت سکوت حکیم عدم آگاهی وی از وضع موجود است، خاطرنشان کرد که دولت نمیخواهد روحانیت قدرت داشته باشد و در ایران باشد و به همین دلیل پس از درگذشت بروجردی به حکیم توجه کردند و بهرغم اینکه وی را نیز نمیخواستند اما مایل بودند که مرجعیت تقلید در نجف باشد که مزاحم کار آنان نباشد ولی نشد و از دستگیری ایشان، چنانکه حسن پاکروان رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) گفته بود، سودی نبردند.[۲۰]
به دنبال بازداشت امامخمینی در خرداد ۱۳۴۲، حکیم نماینده ویژه خود را به سفارت ایران در عراق فرستاد و از وی خواست برای آزادی و اعاده حیثیت از امامخمینی بکوشد[۲۱] و پس از انتقال ایشان از ترکیه به عراق در سال ۱۳۴۴، حکیم در شب دوم اقامت امامخمینی در نجف، به دیدار ایشان رفت.[۲۲] در پاسخ این دیدار امامخمینی نیز نخست به بازدید وی رفت.[۲۳] در این دیدار گفتگوهایی دربارهٔ مبارزه علیه مواضع ضداسلامی دولتهای غربی و واکنش روحانیان انجام شد و امامخمینی تأکید داشت که حکیم باید اطرافیان خود را از افراد دلسوزی انتخاب کند که مسائل را به صورت دقیق به وی برسانند تا اقدامات وی بیشتر و جدیتر باشد. ظاهراً این سخنان خوشایند حکیم نبود.[۲۴] حکیم معتقد بود چون علما سلاح و قدرت ندارند، باید محتاطانه و آرام حرکت کنند و از مبارزات علنی و درگیریها اجتناب کنند؛ اما امامخمینی با اشاره به مبارزه مستقیم امامحسین(ع)، با دستگاه ستم یزید، آن حضرت را الگوی عملکرد خود در مبارزه شمرد.[۲۵] بازخورد این گفتگو برای نیروهای انقلابی امیدوارکننده و برای نیروهای سیاسی رژیم پهلوی نگرانکننده بود.[۲۶]
درگذشت
سالهای پایانی زندگی حکیم با حبس خانگی و سختگیری بر حوزه علمیه و شیعیان عراق همراه بود. امامخمینی، به دلیل نگرانی از وضعیت وی و با وجود تحت نظر بودن خانه وی، به عیادت او میرفت.[۲۷] سرانجام سیدمحسن حکیم در ۲۷ ربیعالاول ۱۳۹۰ق/ ۱۲ خرداد ۱۳۴۹ش در هشتادسالگی در بغداد، در شرایط فشار نیروهای رژیم بعث و بر اثر بیماری درگذشت. پیکر او از بغداد تا کربلا و سپس تا نجف تشییع و در مقبره خصوصی که خود در کنار کتابخانهاش آماده کرده بود، به خاک سپرده شد.[۲۸]
احترام امامخمینی برای حکیم
امامخمینی برای حکیم، احترام خاصی قائل بود و با ستایش از وی، معتقد بود او مقاومت زیادی کردهاست؛ اما افسوس که یک ملت بزرگ عرب مسلمان رنجانده شدهاند.[۲۹] ساواک نیز در گزارشهای خود حوزه علمیه نجف را مانند سیاست دنیا که به دو قسمت شرق و غرب تقسیم شدهاست، به دو قسمت عرب و ایرانی منشعب کرده و عربها را مقلد حکیم و ایرانیها را مقلد و پیرو سیدابوالقاسم خویی ارزیابی کردهاست.[۳۰] امامخمینی در موارد متعدد، برای اجازه به افراد در امور حسبیه، اجازه حکیم را امضا کرد[۳۱]؛ همچنین بارها به حکم حکیم دربارهٔ ماهیت شرکآلود رژیم بعث عراق اشاره کردهاست.[۳۲] ایشان در موارد مختلف از برخورد حزب بعث با حکیم اظهار تأسف و از فشارها و ستمهای حاکمان بعثی به او در پایان عمرش، به تلخی یاد کردهاست و یادآور شدهاست حکیم مرجع عظیمالشأنی بود که با وجود علاقه فراوانِ مردم به وی، در خانه خویش محبوس بود[۳۳] و بر اثر جور و ستم و فشارهای غیرانسانی حزب بعث، با دل خونین به جوار رحمت حق شتافت.[۳۴] ایشان از ظلمی که به حکیم شد و عشایر عراق نظارهگر این ستم بودند، اظهار شگفتی و تأکید کرد نیروهای رژیم بعث حکیم را طوری در فشار قرار دادند که میتوان گفت مظلومانه به شهادت رسید.[۳۵]
امامخمینی پس از درگذشت حکیم، در نامهای به فرزند خود سیداحمد خمینی که در ایران بود، وی را از دخالت در امر مرجعیت و ترویج مرجعیت برحذر داشت.[۳۶] ایشان به مناسبت درگذشت وی مجلس ترحیمی برپا کرد که خاندان حکیم، مراجع تقلید و طلاب و اقشار مختلف مردم نجف در آن شرکت کردند. در این مجلس، استاندار کربلا، فرماندار نجف و تعدادی از رجال بغداد به همراه نماینده حسن البکر، رئیسجمهور وقت عراق نیز حضور یافتند.[۳۷] همچنین امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ به مناسبت شهادت شش تن از بیت حکیم به دست رژیم بعث عراق، پیامی صادر کرد و این مصیبت را باعث ناراحتی هر انسانِ باوجدان و دارای فطرت سالم برشمرد[۳۸] و در رویداد دیگر به مناسبت شهادت ده تن از منسوبان بیت حکیم، ضمن محکومکردن این جنایات، از آنان تجلیل کرد.[۳۹]
آثار
در دوران زعامت حکیم بناهای بسیاری ازجمله مسجد، مدرسه، حسینیه و کتابخانه در عراق و کشورهای اسلامی ساخته شد.[۴۰] وی دارای آثار علمی چندی است که ازجمله آنها عبارت است از مستمسک العروة الوثقی (چهارده جلد)، حقائق الاصول (شرح و حاشیه بر کفایة الاصول)، نهج الفقاهة (حاشیه بر مکاسب)، شرح تبصرة المتعلمین، شرح المختصر النافع و منهاج الصالحین.[۴۱]
فرزندان حکیم
چهارده فرزند حاصل دو بار ازدواج سیدمحسن حکیم است؛ سیدیوسف، سیدمحمدرضا و سه دختر از ازدواج نخست و سیدمهدی، سیدمحمدکاظم، سیدمحمدباقر، سیدعبدالهادی، سیدعبدالصاحب، سیدعلاءالدین، سیدمحمدحسین و سیدعبدالعزیز و یک دختر از همسر دوم. تمام پسران حکیم از روحانیان فاضل و مجتهدان بارز بودند که با تأثیرپذیری از پدر، در صحنههای سیاسی کشور عراق اثرگذار بودند.[۴۲]
سیدیوسف حکیم
سیدیوسف فرزند ارشد وی در ۱۳۲۷ق/ ۱۲۸۸ش در نجف به دنیا آمد. با وجود آنکه پس از درگذشت پدرش گروه زیادی از علما، فضلا و مردم عراق و خارج از آن، مرجعیت را زیبنده قامت او میدیدند، وی به سبب زهد و تقوا، زیر بار این مسئولیت سنگین نرفت و در جریان بازداشت دسته جمعی خاندان حکیم، چندی را در زندان سپری کرد و هشت سال آخر عمر در حصر واقع شد و سرانجام در ۲۷ رجب ۱۴۱۱ق/ ۲۳ بهمن ۱۳۶۹ش درگذشت.[۴۳] امامخمینی با ابراز تأسف از ظلمی که از سوی رژیم عراق به بیت حکیم وارد شد، دربارهٔ سیدیوسف خاطرنشان کردهاست که وقتی انسان ایشان را میدید یاد قیامت میافتاد.[۴۴]
سیدمحمدرضا حکیم
پسر دوم حکیم، سیدمحمدرضا در سال ۱۳۴۱ق/ ۱۳۰۲ش در نجف به دنیا آمد. او از مدرسان نامور حوزه نجف بود. در پی اجابتنکردن دعوت صدام حسین، رئیسجمهور عراق برای حضور یکی از اعضای خاندان حکیم در کنفرانسی که به منظور مشروعیتبخشیدن به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران برگزار شده بود، وی در شب ۲۶ رجب ۱۴۰۳ق/ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ش به همراه هشتاد تن از آل حکیم بازداشت شدند.[۴۵] او پس از چهار سال از زندان آزاد شد؛ اما دیری نپایید که پس از واقعه انتفاضه نجف و سخنرانی در صحن حیدری از سوی رژیم بعثی عراق بازداشت شد و به شهادت رسید. وی جزو شهدای مفقودالجسد آل حکیم است.[۴۶]
سیدمحمدمهدی حکیم
پسر سوم حکیم و نخستین پسر از همسر دوم وی سیدمحمدمهدی است که در سال ۱۳۵۳ق/ ۱۳۱۳ش در نجف به دنیا آمد. او در سال ۱۳۸۴ق/ ۱۳۴۴ش نماینده پدرش در بغداد شد. وی یکی از اعضای فعال جماعت علمای بغداد و کاظمین و از بنیانگذاران حزب «الدعوة الاسلامیه» است که در جریان حضورش در دومین کنفرانس جبهه ملی اسلامی در سودان در ۲۷ جمادیالاولی ۱۴۰۸ق/ ۲۸ دی ۱۳۶۶ش به دست یکی از نیروهای عراق به ضرب گلوله به شهادت رسید.[۴۷]
سیدمحمدکاظم حکیم
سیدمحمدکاظم چهارمین پسر حکیم در سال ۱۳۵۶ق/ ۱۳۱۶ش متولد شد، تحصیلاتش را در نجف پشت سر نهاد و در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۴ش در هنگام بازگشت از کربلا به نجف بر اثر سانحه رانندگی از دنیا رفت.[۴۸]
سیدمحمدباقر حکیم
پنجمین پسر حکیم که به آلالفقاهة و الشهاده معروف است، سیدمحمدباقر حکیم است. او در ۲۵ جمادیالاول ۱۳۵۸ق/ ۲۱ تیر ۱۳۱۸ش در نجف به دنیا آمد. وی چند بار به دست نیروهای رژیم بعث عراق بازداشت و آزار و شکنجه شد و هفت مرتبه مورد سوء قصد نافرجامِ نیروهای بعثی قرار گرفت. او به فعالیتهای گسترده سیاسی در ایران همانند تأسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (۱۳۶۱) و ایجاد سپاه بدر اقدام کرد.[۴۹] امامخمینی افزون بر اجازهنامهای که در امور حسبیه، در شهریور ۱۳۶۴ به وی دادهاست،[۵۰] اجازهنامه پدر وی سیدمحسن حکیم به او را از سوی خود تنفیذ کردهاست.[۵۱] ایشان همچنین در نامهای به رئیسجمهور وقت؛ سیدعلی خامنهای، خواستار رسیدگی به مشکلات عراقیهای مقیم ایران شد و سیدمحمدباقر حکیم را مهمان عزیز خود و جمهوری اسلامی دانست.[۵۲] وی پس از سقوط رژیم بعثی عراق در سال ۲۰۰۳م/ ۱۳۸۲ش به نجف بازگشت و به اقامه نماز جمعه در صحن حیدری پرداخت، اما پس از گذشت سهماه و نیم در اول رجب ۱۴۲۴ق/ ۷ شهریور ۱۳۸۲ش پس از اقامه نماز جمعه، بر اثر انفجار خودروی بمبگذاریشده به همراه جمع بسیاری از نمازگزاران و زائران به شهادت رسید. در پی شهادت وی در عراق سه روز عزای عمومی اعلام شد.[۵۳]
سیدعبدالهادی حکیم
ششمین پسر حکیم، سیدعبدالهادی در سال ۱۳۵۹ق/ ۱۳۱۹ش در نجف به دنیا آمد و تحصیلاتش را نزد استادان بارز حوزه پشت سر نهاد. او دکتری خود را در رشته شریعت از دانشگاه الازهر مصر در سال ۱۳۹۶ق/ ۱۳۵۵ش گرفت و به عراق بازگشت. وی به همراه دو تن از فرزندانش، سیدحسن و سیدحسین به دست رژیم بعث عراق در دوازدهم جمادیالثانی ۱۴۰۵ق/ ۱۴ اسفند ۱۳۶۳ش به شهادت رسید.[۵۴]
سیدعبدالصاحب
سیدعبدالصاحب هفتمین پسر حکیم در سال ۱۳۶۱ق/ ۱۳۲۱ش در نجف به دنیا آمد و نزد استادان و مراجع شاخص حوزه تحصیل کرد. وی در هفتم شعبان ۱۴۰۳ق/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ش در زندان استخبارات بغداد به شهادت رسید.[۵۵]
سیدعلاءالدین حکیم
هشتمین پسر حکیم سیدعلاءالدین در سال ۱۳۶۵ق/ ۱۳۲۵ش در نجف به دنیا آمد و در حوزه نجف تحصیل کرد. او پس از بازداشت در کربلا، در هفتم شعبان ۱۴۰۳ق/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ش، در زندان استخبارات بغداد به شهادت رسید.[۵۶]
سیدمحمدحسین حکیم
نهمین پسر حکیم، سیدمحمدحسین در سال ۱۳۶۷ق/ ۱۳۲۷ش در نجف به دنیا آمد و نزد پدر، برادرانش و استادان برجسته حوزه به فراگیری معارف دینی پرداخت و در هفتم شعبان ۱۴۰۳ق/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ش به همراه سه نوهاش به شهادت رسید.[۵۷] پس از درگذشت وی، فرزندش، سیدعمار حیکم، در شمار اشخاص بارز و تأثیرگذار در جامعه و دولت عراق قرار گرفتهاست.
سیدعبدالعزیز حکیم
دهمین و آخرین پسر حکیم، سیدعبدالعزیز در سال ۱۳۶۸ق/ ۱۳۲۸ش در نجف به دنیا آمد. وی یکی از بلندپایگان مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق بود و معاونت جهادی این مجلس را بر عهده داشت و نقش محوری و مهمی را پس از سقوط رژیم بعثی در عراق ایفا کرد و پس از شهادت سیدمحمدباقر، به ریاست مجلس اعلی برگزیده شد. وی سرانجام روز چهارشنبه پنجم رمضان ۱۴۳۰ق/ ۴ شهریور ۱۳۸۸ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان ریه درگذشت و در کنار پیکر برادر و همرزم شهیدش سیدمحمدباقر در نجف به خاک سپرده شد.[۵۸]
پانویس
- ↑ امین، اعیان الشیعه، 10/152؛ سراج، الامام محسن الحکیم، 22 ـ 24.
- ↑ عامری، موسوعة انساب العشائر العراقیة السادة العلویون، 1/120.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، 177؛ تبرائیان، مرجع مجدد، 1 ـ 49.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، 9/56.
- ↑ نفیسی، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، 32 ـ 72؛ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، 168.
- ↑ فیاض حسینی، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، ۱/16 ـ ۲۹؛ تبرائیان، مرجع عصر، 182.
- ↑ بامداد، شرح حال رجال ایران، 5/190؛ فیاض حسینی، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، 1/29 ـ 31.
- ↑ حکیم، مرجعیة الامامالحکیم، 33 ـ 34؛ سراج، الامام محسن الحکیم، 1/153 ـ 154.
- ↑ عجلی، الخریطة السیاسیة للمعارضة العراقیه، 113 ـ 116؛ علوی، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق، 351 ـ 355.
- ↑ سراج، الامام محسن الحکیم، 168 ـ 174؛ حکیم، مرجعیة الامامالحکیم، 34 ـ 35.
- ↑ حسینی اشکوری، چهرهای از شخصیت بارز پیشوای شیعیان جهان، 91.
- ↑ فیاض حسینی، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، ۱/۶7 ـ ۶9؛ سراج، الامام محسن الحکیم، ۲۱۷.
- ↑ جمعی از پژوهشگران، آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، 2/725.
- ↑ منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، 1/92؛ تبرائیان، احیاگر حوزه نجف، 570 ـ 576.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، 4 ـ 3/51 ـ 52.
- ↑ منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، 1/578.
- ↑ مؤسسه تنظیم، 9/97.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 15/197 ـ 198.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 1/182.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 1/346 ـ 347.
- ↑ منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، 2/49.
- ↑ گلی زواره، سیاحت خوشید، 150؛ تبرائیان، مرجع عصر، 170؛ طباطبایی، فقیهان و انقلاب ایران، 55 ـ 56.
- ↑ رسولی محلاتی، گفتگو، 55.
- ↑ رسولی محلاتی، گفتگو، 55.
- ↑ محلاتی، مصاحبه، 6/37؛ طباطبایی، فقیهان و انقلاب ایران، 38 ـ 40.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، 1/120 ـ 119.
- ↑ شاهآبادی، مصاحبه، 4/254.
- ↑ سراج، الامام محسن الحکیم، 1/37 ـ 39؛ امین، اعیان الشیعه، 9/56.
- ↑ مؤسسه تنظیم، 9/207.
- ↑ مؤسسه تنظیم، 9/230.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 1/477، 501 ـ 502 و 504 ـ 511.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 12/245؛ 13/222 و 14/278.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 13/254؛ 14/275 ـ 276 و 16/375، 406.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 16/375.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 14/276 ـ 277.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 2/274.
- ↑ محتشمیپور، پابهپای آفتاب، 3/85.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 17/500 ـ 501.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 19/176.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، 178.
- ↑ سبحانی، موسوعة طبقات الفقهاء، 14/237؛ سراج، الامام محسن الحکیم، 1/61 ـ 83.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 244.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 244 ـ 245.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 18/136.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 245.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 245.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 245.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 246.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 246.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 19/379.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 21/114.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 21/315.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 246.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 246.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 247.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 247.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 247.
- ↑ تبرائیان، مرجع مجدد، 247.
منابع
امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنچم، ۱۳۸۹ش.
- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳ و ۱۴، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- تبرائیان، صفاءالدین، احیاگر حوزه نجف، زندگی و زمانه آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- تبرائیان، مرجع عصر آیتالله حکیم به روایت تصویر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- تبرائیان، مرجع مجدد.
- امامحکیم، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ـ معاونت فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- جمعی از پژوهشگران حوزه علمیة قم، آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، چاپشده در گلشن ابرار، قم، نورالسّجاد، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- حسینی اشکوری، احمد، چهرهای از شخصیت بارز پیشوای شیعیان جهان حضرت آیتالله العظمی آقای سیدمحسن حکیم طباطبایی، ترجمه احمد علی مصباح، بیجا، بینا، بیتا.
- حکیم، سیدمحمدباقر، مرجعیة الامامالحکیم، قم، نیکان کتاب، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۲ش.
- رسولی محلاتی، سیدهاشم، گفتگو، ماهنامه یادآور، سال اول، خرداد ۱۳۸۷ش.
- رهیمی، عبدالحلیم، تاریخ حرکت اسلامی در عراق ریشههای فکری و وقایع تاریخی آن (۱۹۰۰–۱۹۲۴)، ترجمه محمدنبی ابراهیمی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- سراج، عدنان ابراهیم، الامام محسن الحکیم ۱۸۸۹–۱۹۷۰م، بیروت، دارالزهراء (س)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- شاهآبادی، نصرالله، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- طباطبایی، سیدهادی، فقیهان و انقلاب ایران، یک نسل پس از آیتالله العظمی بروجردی، تهران، کویر، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
- عامری، ثامر عبدالحسن، موسوعة انساب العشائر العراقیة السادة العلویون، بیروت، دارالهدی، چاپ اول، ۲۰۰۴م.
- عجلی، شمران، الخریطة السیاسیة للمعارضة العراقیه، لندن، دارالحکمه، چاپ اول، ۲۰۰۰م.
- علوی، حسن، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق ۱۹۱۴–۱۹۹۰م. قم، بینا، بیتا.
- فیاض حسینی، هاشم، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، لندن، بینا، ۱۹۹۹م.
- گلی زواره قمشهای، غلامرضا، سیاحت خوشید، تهران، هستینما، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی (ص)، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- محتشمیپور، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- محلاتی، فضلالله، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- نفیسی، عبدالله فهد، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ترجمه کاظم چایچیان، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
محمدباقر پورامینی، «سیدمحسن حکیم»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۶۰۵.