آزادی
آزادی، اختیارِ انسان در گزینش و انجام کنشهای فردی و اجتماعی.
آزادی، اختیار فرد در انجام کنشهای فردی و اجتماعی است. در اسلام، آزادی خود هدف نیست بلکه ابزاری است برای رهایی انسان از بندگی انسانهای دیگر و در عین حال رهایی از نفسانیات خود. بنابراین آزادی به معنای غربی آن از نظر امامخمینی پذیرفتنی نبود و آن را موجب تباهی فرد و جامعه میدانست. آزادی، شامل آزادی فردی و اجتماعی است و مرز آن را مصلحت تعیین میکند: مصلحت اسلام، مصلحت نظام و مصلحت مردم. از مصادیق آزادی، میتوان به آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی سیاسی اشاره کرد. امامخمینی با وارد کردن فقه به عرصۀ سیاست، بر این باور بود که حکومت و دموکراسی اسلامی بهتر از انواع دیگر حکومت میتواند ضامن آزادی مردم باشد؛ به شرط آنکه برحذر از فساد و قانونگریزی، و در نظارت کامل و همیشگی مردم باشد. به باور ایشان سلب آزادی مردم و ایجاد فشار و اختناق حتی به بهانه پیشرفت و توسعه جامعه پذیرفته نیست.
معنای لغوی و اصطلاحی
آزادی به حریت، اختیار، خلاف بندگی و قدرت عمل یا ترک عمل، معنا شده است[۱] و رفتار و کنشی را که انسان بر اساس خواسته برآمده از میل و اراده خود محقق میکند، آزادی گویند.[۲] این وصف گاهی به توانایی فرد در رهایی از دخالت دیگران برای انجام عمل یا احتراز از آن تعلق میگیرد[۳] که در این صورت به برداشت فلسفی از مفهوم قدرت، یعنی صدور آگاهانه و اختیاری فعل از سوی فاعل، [۴] بسیار نزدیک است؛ اما گاهی به فقدان مانع در انجام خواستههای خردورزانه و هدفمند و دارای غایت ارزشی نظر دارد[۵] که از این منظر، آزادی در محدودهای از هنجارها و قوانین قرار میگیرد[۶] و با برپایی حکومت، پیوند مییابد[۷]؛ بدین ترتیب، برای تعریف مفهوم آزادیِ فرد[۸] باید به دو شاخص اصلی یعنی فقدان مانع و امکان بروز خواسته توجه شود.[۹] اندیشمندان معتقدند فهم معنای آزادی و به تبع آن ارائه تعریف جامع و مانع از آن، بسیار دشوار یا ناممکن است.[۱۰] در متون سیاسی، آزادی، حق افراد جامعه برای شرکت در امور حکومت و تعیین سرنوشت است. این آزادیها در قالب آزادی انتخاب حاکم، حکومت، مجلس، آزادی احزاب و مانند آن تحقق مییابد.[۱۱]
در آموزههای اسلامی، مفهوم آزادی و بندگی با هم ارتباط دارند و نخستین مبنای آزادی و خداشناسی و بندگی خدا، [۱۲] دوری از «بندگی دیگران» است.[۱۳] در واقع یکتاپرستی، انسان را از سرسپردگی در برابر هر موجود دیگری میرهاند.[۱۴] آزادی در اسلام، علاوه بر رهایی از آمریت دنیایی دیگران، شامل رهایی از تمنیات درونی و وسوسههای مادی و در یک کلام رهایی از هرچه رنگ تعلق داشته باشد نیز میشود[۱۵]؛ زیرا آدمی تنها در پرتو آزادیِ نفسانی و درونی بر حفظ انسانیت خویش توانا خواهد بود[۱۶] و از این رهگذر، زمینهساز آزادی پایدار اجتماعی میگردد؛ از اینرو گرایش به سوی رهایی مطلق و نبود مانع در برابر خواستههای نفسانی در آموزههای قرآن کریم نکوهش شده است[۱۷]؛ زیرا چنین رویکردی، بردگی انسان را در پی خواهد داشت[۱۸]؛ به همین دلیل در آموزههای اسلامی هم بر جهت و غایت آزادی[۱۹] و هم بر رفع موانع درونی به کمک پرهیزگاری و خویشتنداری[۲۰] تاکید شده است.[۲۱] رهاورد این بنیانِ معرفتی آن است که آزادی از دیدگاه اسلام نه یک هدف نهایی، بلکه یک کمال ابزاری است.[۲۲]
امامخمینی در تعریف آزادی، این مفهوم را تنها در قلمرو تعیینشده اسلامی معتبر میدانست[۲۳] و همین را آزادی حقیقی مینامید[۲۴] که تلاش برای دستیابی به آن، ضرورت دارد و باید به بهترین وجه فراهم گردد[۲۵]
پیشینه
آزادی از بزرگترین نعمتهای زندگی و از گرانبهاترین سرمایههای سعادت مادی و معنوی انسان است. میل به آزادی در سرشت بشر درآمیخته است و از گواراترین خواستههای طبیعی آدمی است.[۲۶] آزادی از واژگانی است که همواره در طول تاریخ همگان از آن استفاده کرده اند و انسانها برای توجیه اعمال خود به آن متوسل شده اند.[۲۷]
پیشینه آزادی در اندیشه دینی مسلمانان با مفهوم امروزی آن همسان نیست[۲۸]؛ زیرا مسلمانان بر بنیان معرفتشناسی و انسانشناسی دینی و در امتداد مسئله کلامی ـ فلسفی جبر و اختیار، گفتمان ویژه خود را درباره آزادی پدید آورده اند[۲۹] که تمایز روششناختی آشکاری با رویکرد جامعهشناختی درباره آزادی دارد[۳۰]؛ از اینرو توجه به زمینههای اجتماعی و پیامدهای سیاسیِ مفهوم آزادی اگرچه در برخی از آثار اندیشمندان مسلمان مشاهده میشود، [۳۱] اما این رویکرد تا سدههای میانی، از اقبال چندانی برخوردار نبود.[۳۲] در این چارچوب، آن دسته از اندیشمندان مسلمان که تمام افعال انسان را به خدا نسبت میدهند و قدرت انسان را در انجام عمل، بیاثر میپندارند، [۳۳] انسان را موجودی بیاختیار و فاقد آزادی میدانند؛ اما اندیشمندانی که فعل گزینشی انسان را در طول مشیت خدا میبینند، انسان را موجودی مختار دانسته اند که آزادی خویش را نیز از ناحیه اراده خداوند دریافت کرده است.[۳۴] در قالب همین رویکرد، اندیشمندان مسلمان ازجمله امامخمینی از موضوعاتی مانند طلب و اراده، عدالت، حسن و قبح عقلی، اصل برائت و اباحه، قاعده نفی ضرر و قاعده عدم سلطه در حوزههای کلامی، فلسفی و فقهی و در ارتباط با «حریت» و آزادی بحث کرده اند.[۳۵] (ببینید: جبر و اختیار و الطلب و الاراده) همچنین آزادی به معنای رهایی انسان از تعلقات دنیوی، سابقهای طولانی در اندیشه عرفانی مسلمانان داشته است.[۳۶]
در دوران معاصر، توجه فزاینده به آزادی در بسیاری از جوامع، مطالبه آن را در برابر گرایش به دین و مذهب قرار داده است. در جامعه مسلمان ایران نیز نهضت مشروطه، آوردگاه این تقابل بود.[۳۷] در یک سو، برخی از روشنفکران برای دفاع از آزادی به ضدیت با مذهب روی آوردند[۳۸] تا جایی که شیخفضلالله نوری (۱۲۵۹-۱۳۲۷ق) در برابر افراط آنان در آزادیخواهی و خروج از دایره مسلمانی هشدار داد[۳۹] و در سوی دیگر، برخی از اندیشمندان مسلمان کوشیدند تا با تبیین شواهدی از آزادیِ مورد نظر اسلام، این وضعیت را دگرگون[۴۰] و سازگاری آموزههای اسلامی با آزادیهای سیاسی و مدنی را تبیین کنند.[۴۱] در امتداد تاریخی بحران آزادیخواهی در ایران، انقلاب اسلامی پاسخی روزآمد به این خواسته فراگیر اجتماعی بود[۴۲] که خاستگاه الهی آزادی و همراهی آن با مسئولیتپذیری و تکلیفمحوری انسان را نهادینه کرد.[۴۳]
خاستگاه آزادی
آزادی یکی از والاترین ارزشهای انسانی[۴۴] و از لوازم حیات و زندگی بشر[۴۵] است و بدون آزادی، حیات اجتماعی بشر ادامه پیدا نمیکند[۴۶]؛ زیرا تنها در پرتو بهرهمندی از چنین موهبتی، انسان میتواند به حقوق طبیعی خویش دست یابد.[۴۷] آزادی انسان، اگرچه امری تکوینی و طبیعی است، اما بهرهمندی از آن بر بنیانهای معرفتی درباره هستی و انسان استوار است و نیازمند وجود اسبابی مانند ظرفیتها و زمینههای اجتماعی در قالب هنجار و قانون است تا آدمی را در رسیدن به غایت مطلوب یاری کند[۴۸]؛ زیرا آزادی به معنای رهایی انسان و وانهادگی مطلق او، مطلوب نیست[۴۹] و آدمی در بهرهمندی از آزادی، نیازمند هدایت است.
در هستیشناسی مبتنی بر نظام معنایی توحیدی که جهان، آفریده خدا معرفی میشود[۵۰] و قدرتی برتر از خداوند به رسمیت شناخته نمیشود، [۵۱] آزادی انسان نیز در پرتو اصل توحید و با هدایت این آموزه، معنا مییابد.[۵۲] امامخمینی با تکیه بر اصل توحید به عنوان والاترین باور دینی، بر این نکته تاکید کرده است که انسان نباید سرسپرده هیچ موجود دیگری جز خدا باشد.[۵۳] به تصریح ایشان اصل آزادی بشر برآمده از توحید است و هیچ فردی حق ندارد که آزادی دیگران را محدود کند و روابط آنان را بر پایه خواستههای خود تنظیم کند.[۵۴]
در انسانشناسی مبتنی بر نظام معنایی توحیدی نیز انسان موجودی است که خداوند او را آزاد آفریده است[۵۵]؛ بر این اساس، آزادی از حقوق طبیعی و فطری انسان است که خداوند به او ارزانی داشته است[۵۶] و او میتواند در پرتو این آزادی تکوینی و از روی آگاهی، آنچه را که میخواهد انجام دهد.[۵۷] این مبنای انسانشناختی، در اندیشه کلامی شیعیان جایگاهی میانه جبر و تفویض مییابد[۵۸] و آنان با پذیرش بدیهیبودن اصل آزادی انسان، [۵۹] آن را در طول اراده خداوند تعالی میدانند. انسان که موجودی امکانی است، همان گونه که در اصل وجود خویش، مستقل از خداوند نیست، در طلب و اراده خود نیز مستقل از خدا نمیتواند باشد[۶۰] و شریعت الهی، گرایش و کنش انسان را جهت میبخشد.
قلمرو آزادی
زیست اجتماعی بشر، خواه برآمده از اقتضای طبیعت او باشد، [۶۱] خواه یک قرارداد اجتماعی برآمده از انتخاب یا اضطرار انگاشته شود، [۶۲] از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها می انجامد[۶۳] نیازمند ساماندهی است. این سامان اجتماعی در پیروی از قانون و نظم به دست میآید[۶۴] که آزادیهای فردی و اجتماعی را به مرزهای مشخصی محدود میکند، [۶۵] تا آزادی دیگران پایمال نشود[۶۶]؛ از اینرو جامعه با ابزار قانون، هم آزادی اعضای خود را پاس میدارد و هم مرزهای آن را تعیین میکند[۶۷]؛ اما دیدگاه سنت فردگرای لیبرالیستی[۶۸] که بر خوببودن همیشگی مداخلهنکردن در انتخاب افراد و بدبودن همیشگیِ هر گونه اجبار، تاکید دارد، [۶۹] با وجود گسترش ظاهری دایره آزادی، موجب شکنندگی فزاینده تمکین افراد در برابر قواعد و هنجارهای اجتماعی میشود.[۷۰] امامخمینی اصل آزادی بشر را مبتنی بر آموزههای اسلامی میدانست[۷۱] و آن را حق ابتدایی بشر به شمار میآورد[۷۲] که قانون، وظیفه تامین بهینه آن را بر عهده دارد[۷۳] و قلمرو آن را در جامعه مسلمان تعیین میکند.[۷۴]
از لوازم تعیین قلمرو آزادی در جامعه بر اساس قوانین شریعت و قوانین حاکم بر جامعه مسلمان، توجه به «مصلحت» عمومی است[۷۵]؛ به بیان دیگر، از نظر امامخمینی آزادی تا جایی پذیرفته است که با مصلحت در تغایر نباشد. مصلحت اسلام، [۷۶] مصلحت نظام[۷۷] و مصلحت مردم، [۷۸] سه مصداق اصلی اند که در اندیشه امامخمینی به عنوان محدوده آزادی، به آنها توجه شده است؛ البته تشخیص درست این مصالح و موضوعات آن برای محدودکردن دایره آزادیهای فردی و اجتماعی، چنانکه امامخمینی تاکید کرده است، نیازمند دقت نظر است و تنها در پرتو کارشناسیهای دقیق امکانپذیر است.[۷۹] در همین راستا امامخمینی محدودهای از زندگی خصوصی انسانها را چنان محفوظ میداند که حتی دستگاههای قانونی نیز اجازه ورود به آن را ندارد، مگر درباره گروههای محارب و تروریست[۸۰] و دامنه ولایت فقیه نیز دربرگیرنده این حریم خصوصی نخواهد بود.[۸۱] (ببینید: فرمان هشتمادهای و تجسس)
آزادی را در یک دستهبندی کلان میتوان به آزادی فردی و اجتماعی تقسیم کرد؛ آزادیهای فردی اگرچه بنیان آزادیهای اجتماعی به شمار میروند، [۸۲] اما انسان در هیچ جامعهای، آزادی مطلق ندارد و مقدار محدودیت افراد در جوامع به کم و زیاد بودن قوانین مرسوم آن جوامع باز میگردد.[۸۳] در اصول ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۲۳، ۲۴، ۲۸، ۳۳ و ۴۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر بنیان آزادیهای فردی مانند آزادی بیان، اندیشه، کسب و کار و محل اقامت، آزادیهای اجتماعی مانند آزادیهای مذاهب اسلامی، اقلیتهای دینی و اقوام و قبایل ایرانی، در پیوند با پیامدهای اجتماعی آن توجه شده است. برخی از مهمترین مصادیق آزادی به شرح زیر است:
آزادی اندیشه
آزادی در اندیشه از مهمترین جلوههای آزادی فردی است و ناظر به آزادی افراد در گزینش هر اندیشه و باوری است که آن را درست میدانند.[۸۴] آزادی عقیده برای انسان امروز، یک معمای حلشده و از حقوق مسلم بشر است که اسناد بینالمللی حقوقی بر آن گواهی میدهد. از ویژگیهای دنیای مدرن آن است که حق انسان را برای قبول یا انکار هر عقیده و اظهار آن به رسمیت میشناسد و عقیده و مذهب را خارج از حیطه دخالت دولت میداند.[۸۵] از نگاه امامخمینی، اصل آزادی عقیده، از اصول مورد احترام در آموزههای اسلامی است[۸۶] و اسلام، مکتب تحمیل نیست[۸۷]؛ زیرا تحمیل دیدگاه و جلوگیری از آزادی اندیشه، به اختناق و استبداد می انجامد.[۸۸] ایشان معتقد است در جامعه اسلامی، مردم در اندیشه و باور خویش آزادند و الزامی وجود ندارد.[۸۹]
آزادی بیان
اندیشه انسان در قالب بیانِ گفتاری، نوشتاری و رفتاری جلوهگر میشود و بدین ترتیب، آزادی بیان از لوازم آزادی اندیشه است و از آن جدا نخواهد بود.[۹۰] آموزههای اسلام که بر بنیان اندیشه و خردورزی استوار است، مخالفان فکری خویش را به هماوردی و رویارویی اندیشهها فرا خوانده، [۹۱] و هیچگاه مانعی در برابر بیان اندیشهها ایجاد نکرده است.[۹۲] اساساً هر مکتبی که به ایدئولوژی خود باور داشته باشد، طرفدار آزادی اندیشه است.[۹۳] این رویکرد از سوی امامخمینی چنین تبیین شده است که آیین اسلام «مستند به برهان» و «متکی به منطق» است؛ بنابراین از آزادی بیان و قلم نمیهراسد[۹۴]؛ از همینرو ایشان مطبوعات و رسانههای نوشتاری را از مهمترین مصادیق بیان افکار و اندیشهها میدانست که میتوانند آرمانهای مردم و جامعه را منعکس کنند[۹۵] و به همین دلیل باید در نشر واقعیتهای جامعه، مستقل و آزاد باشند[۹۶] و همهگونه انتقاد را با کمال بیطرفی منتشر سازند.[۹۷] ایشان در عین حال مطبوعات را به رفتارِ بر اساس موازین مطبوعاتی و خدمت به ملت سفارش میکرد و تاکید میکرد معنای آزادی بیان و قلم، نوشتن بر ضد مصالح کشور و توطئه علیه انقلاب نیست و نمیتوان برای چنین مطبوعاتی احترام قائل شد.[۹۸] همچنین از نظر ایشان احزاب سیاسی در چارچوب نظام اسلامی و بر اساس قوانین، اجازه فعالیت دارند و آزادی عمل آنها برقرار است.[۹۹] (ببینید: مطبوعات و حزب و تشکل)
آزادی سیاسی
از نظر امامخمینی یکی دیگر از جلوهها و مصادیق آزادی آن است که همه مردم بر اساس اندیشه و باور خویش و بدون هیچگونه فشار، زور، تهدید و تطمیع، حق مشارکت سیاسی و انتخاب زمامدار و نوع حکومت را دارند؛ این حق به هیچوجه اختصاص به نخبگان ندارد و نخبگان جامعه تنها در حد مرجع مشورتی میتوانند اعمال نفوذ کنند.[۱۰۰] به همین دلیل ایشان همواره از مشارکت تمام ملت در انتخابات حمایت میکرد[۱۰۱]؛ زیرا انتخابات مهمترین مصداق بهرهمندی مردم از حق تعیین سرنوشت خویش در جامعه است و نقش نظارتی مردم بر عملکرد مسئولان و زمامداران را نیز پوشش میدهد.[۱۰۲] ایشان همچنین از آزادی احزاب و تجمعات قانونی، مادامی که اقدامی به ضرر کشور نکنند و تنها در چارچوب قانون، حمایت میکرد[۱۰۳]؛ در عین حال برگزاری راهپیماییهای متعدد را که از سوی گروههای مختلف و با اغراض متفاوت برنامهریزی میشد، در شرایط حساس ابتدای انقلاب، نادرست و خلاف مصالح کشور ارزیابی میکرد و به آن هشدار میداد.[۱۰۴]
رابطه آزادی با قدرت و عدالت
انسان اگرچه به صورت ذاتی از آزادی برخوردار است[۱۰۵] و آزادی گوهر انسان است و او به آزادی علاقه زیادی دارد، [۱۰۶] اما به دلیل آنکه همه آدمیان در بهرهمندی از این نعمت، برابرند عقل آدمی، او را به عدالت و قانونمندی در بهرهگیری از آزادی فرا میخواند[۱۰۷]؛ زیرا تنها در پرتو قانون است که آزادی مجال ظهور مییابد.[۱۰۸] سازوکار اجرایی برای تامین این هدف، برپایی حکومت و تفویض قدرت به نهادهای آن است.[۱۰۹] وظیفه حکومت آن است که با اجرای عادلانه قوانین در پرتو هنجارهای اجتماعی، حافظ آزادی و تامینکننده منافع مدنی همگان باشد.[۱۱۰] هرچند برای تامین این منافع همگانی، بخشی از گستره آزادی طبیعی افراد که با نظم اجتماعی و برخورداری همگانی ناسازگار است، از دست میرود، [۱۱۱] اما این راهبردی عادلانه است؛ زیرا همگان در آن سهیم اند[۱۱۲] و بهای نفع حضور در جامعه را میپردازند.[۱۱۳]
از آنجاکه «طبیعت انسان چنان است که بدون رضایت او نمیتوان چیزی را از او گرفت»، [۱۱۴] اقتضای عقل و عدل آن است که تشکیل حکومت بر اساس رضایت و توافق همگانی مردم باشد و هیچ انسانی نمیتواند آزادی دیگران را محدود کند.[۱۱۵] امامخمینی خاطرنشان ساخته است که پدران و گذشتگان نیز نمیتوانند نظام حکومتی برگزیده خود را بر فرزندان و آیندگان تحمیل کنند.[۱۱۶] همچنین در نظام حکومتیای که مردم برگزیده اند، اراده مردم همواره حاکم است و قدرت زمامدار مطلق و بیحد نیست؛ زیرا قدرت و اختیار مطلق با ماهیت یک اجتماع سیاسی سازگار نیست[۱۱۷] و با هدف انسانها از تشکیل اجتماع و تفویض قدرت به حکومت در تناقض خواهد بود.[۱۱۸] حکومتی که با تمرکز قدرت و پاسخگونبودن به مردم، به فساد گراید، در تامین آزادی و عدالت اجتماعی نیز ناتوان خواهد بود[۱۱۹]؛ از اینرو جوامعی که مردم آن برخوردار از حکومتی عادل باشند و خودکامگی را از دامان زمامداران خویش زدوده باشند، بیش از دیگران از نعمت آزادی بهره میبرند. این رویکرد به مبنای فکری امامخمینی که برآمده از آموزههای اسلامی است، بسیار نزدیک است. ایشان عدالت را که آموزهای قرآنی است، [۱۲۰] یک اصل مهم و شاخص اساسی برای تحقق بسیاری از ارزشها مانند آزادی در جامعه میدانست[۱۲۱]؛ اما برپایی عدالت در گستره جامعه و تامین حقوق اجتماعی مردم نیازمند سازوکاری است که در قالب حکومت جلوهگر میشود.[۱۲۲]
حکومت مورد نظر امامخمینی، ابزاری برای بسط عدالت[۱۲۳] و برقراری نظام عادلانه اسلامی[۱۲۴] است که در آن، قوانین و احکام حوزههای گوناگون اداره جامعه، با روشی عادلانه و آسان تشریع میگردد.[۱۲۵] (ببینید: عدالت اجتماعی) قوانین موضوعه چنین حکومتی، آزادی را در دسترس مردم قرار میدهد[۱۲۶] و جلب رضایت مردم، باعث دوام آن خواهد بود.[۱۲۷] امامخمینی حکومت ظالمان و شاهان مستبد را که ناقض آزادی مردم بود، بهشدت نکوهش میکرد و موجب روسیاهی تاریخ میدانست[۱۲۸] و بر این باور بود که آزادی به عنوان نعمت بزرگ الهی، [۱۲۹] جز در سایه حکومت عدل الهی به دست نمیآید.[۱۳۰] ایشان با واردکردن فقه به عرصه سیاست، [۱۳۱] دموکراسی اسلامی را کاملتر از دموکراسیهای دیگر میشمرد.[۱۳۲]
آسیبشناسی آزادی
تامین آزادیهای فردی و اجتماعی و پاسداشت آن نیازمند سازوکارهای مناسب است تا بتواند از آسیبها و آفتهای احتمالی، پیشگیری کند. در این راستا باید مهمترین آسیبهای آزادی را در ابعاد فردی و اجتماعی آن شناسایی کرد:
فساد درونی
مهمترین آسیبی که در بعد فردی متوجه نعمت آزادی است، فساد درونی و نفسانی است که بهویژه صاحبان قدرت را گرفتار میکند. بر این اساس، امامخمینی تاکید میکند قدرت اگرچه خودش کمال است، اگر در دست افراد فاسد قرار بگیرد، همین کمال را به فساد میکشانند.[۱۳۳] (ببینید: قدرت) در برابر، پرهیزگاری که همان آزادی معنوی است، به مثابه یک ابزار نظارتی درونی میتواند انسان آزاده و آزاداندیش را به ثمر بنشاند، [۱۳۴] تا در جایگاه زمامدار، حافظ حقوق و آزادیهای عمومی و اجتماعی باشد. شخصی که در این جایگاه قرار میگیرد، چنانکه امامخمینی خاطرنشان ساخته، مانند هر انسان غیر معصومِ دیگری، مصون از اشتباه نیست و در معرض خطاست[۱۳۵]؛ بنابراین بر رفتار و کردار او نیز باید نظارت شود. در حکومتی که زمامدار را نه صاحب قدرت، بلکه تنها عامل قدرت میداند، [۱۳۶] قدرت سیاسی جامعه به وسیله چند نهاد که در عرض یکدیگر قرار دارند اعمال میشود، [۱۳۷] تا از این طریق، قدرت مهار و کنترل شود. امامخمینی نیز با هدف کنترل قدرت، با تکیه بر بنیان معرفت دینی، اِشراف فقیه عادل و منتخب مردم را بر نهادهای قانونی، ضامن رعایت آزادیهای مردم و مانع شکلگیری استبداد در جامعه میدانست[۱۳۸]؛ البته چنین فقیه عادلی، تنها زمانی در این جایگاه قرار میگیرد که آگاهی و عمل او در ابعاد گوناگون اخلاقی، دینی و ملی مورد شناخت و تایید جامعه قرار گرفته باشد و مردم آن را برگزیده باشند.[۱۳۹]
قانونگریزی
در بدنه اجتماع نیز اگر همگان به آزادی در چارچوب قانون باور داشته باشند، سوء استفاده از آزادی به مثابه یک ناهنجاری اجتماعی نکوهش میشود. در این زمینه، مهمترین نقش را قانون اساسی ایفا میکند.[۱۴۰] امامخمینی معتقد است قانون اساسی به مثابه یک بیانیه قانونی، [۱۴۱] حقوق اساسی، عمومی و طبیعی مردم را تبیین میکند و حافظ این حقوق و ضامن آزادیهای مرتبط با آنهاست.[۱۴۲] مجری آن نیز حکومتی است که اقتدار خود را از قانون کسب کرده است.[۱۴۳] ایشان با تاکید بر نقش قانون، [۱۴۴] آن را یک آموزه سازگار با اسلام میداند و مفهوم حکومت را به «تبعیت از قانون» پیوند میزند.[۱۴۵] ایشان پس از بیان مصادیق آزادی غیر قانونی مانند مخالفت با اسلام، مخالفت با مصالح کشور و مخالفت با عفت عمومی، درباره پیامدهای زیانبار آن، بهویژه هرج و مرج اجتماعی هشدار میدهد[۱۴۶] و از مطبوعات، رسانهها و احزاب میخواهد مراقب باشند تا مصالح کلی، شئون اسلام و جامعه مسلمان را به خطر نیندازند.[۱۴۷]
نبود نظارت بر دولتمردان
نظارت عمومی بر عملکرد و رفتار دولتمردان، با تکیه بر آگاهی مردم از حقوق خود و حدود آزادیهای فردی و اجتماعی نیز نقش مهمی در حفظ آزادی و مقابله با استبداد دارد. امامخمینی با تاکید بر این نقش مردمی، نظارت عمومی را «نعمت بزرگ» و وظیفه افراد جامعه در برابر حکومت و زمامدار میدانست.[۱۴۸] دیدگاه ایشان بر این بنیان معرفتی بنا شده است که تنها از «حقتعالی به واسطه غایت کمال فعلش» پرسش نمیشود؛ اما موجودات دیگر و ازجمله انسان، به دلیل ضعف و نقصانی که ذاتاً و عملاً دارند، بازخواست میشوند.[۱۴۹] ایشان معتقد است ولیّ فقیه در جایگاه رهبر جامعه اسلامی نیز از این قاعده بیرون نیست و باید پاسخگوی اعمال خود باشد. در صورتی که این شرایط مراعات نشود، میتوان از نصیحت و خیرخواهی تا دادخواهی[۱۵۰] و سپس تا اعتراض[۱۵۱] و قیام عمومی[۱۵۲] پیش رفت؛ زیرا چنانکه برخی فلاسفه سیاسی گفتهاند، فلسفه واگذاری قدرت اجتماعی، تامین منافع مدنی و حفظ آزادی افراد است و اگر زمامدار به این امانت اجتماعی خیانت کند، جامعه حق دارد که خود را از حکمرانی او برهاند.[۱۵۳]
نقد آزادی غربی
امامخمینی آزادی از نوع غربی را که به ترویج بیبندوباری و ابتذال در جامعه مسلمان می انجامد، بهشدت رد میکرد و آن را موجب تباهی نیروی انسانی و بهبادرفتن مملکت میشمرد.[۱۵۴] (ببینید: غربزدگی) ایشان در این چارچوب، رویکرد دموکراسی غربی را مبنی بر آنکه «هر کس هر کاری دلش میخواهد، بکند»، مردود میدانست[۱۵۵]؛ در عین حال مدافع آزادی حقیقی بود[۱۵۶] و آزادی را به عنوان حق اولیه بشر به رسمیت میشناخت[۱۵۷] و آن را هدفمند و غایتمدار میدید و مهمترین جهت آزادی را قیام برای خدا و عبور از دایره تنگ و تاریک طبیعت میدید.[۱۵۸] ایشان که در چارچوب التزام فکری به اسلام و آموزههای آن، غایت سیاست و قدرت را رسیدن به کمال[۱۵۹] و دستیابی به خیر و سعادت[۱۶۰] میدانست، به مفهوم آزادی، فراتر از برداشتهای معاصر غربی توجه کرد[۱۶۱] و با تاکید بر نقش اجتماعی و سیاسی مردم و ضرورت توجه به حقوق سیاسی و آزادیهای اجتماعی، در چارچوب نظریه ولایت فقیه تلاش کرد تا حکومتی پاسخگو[۱۶۲] و به دور از دیکتاتوری[۱۶۳] و استبداد[۱۶۴] پایهگذاری کند که مردم با اختیار خویش آن را برگزینند. بدین ترتیب ایشان در چارچوب اندیشهورزی مسلمانان، درباره مفهوم آزادی، خوانش ویژه خود را از مصادیق آن در برابر مصداق غربی آزادی، ارائه کرد[۱۶۵] و با نگاهی انتقادی به آزادی غربی، آن را برداشتی مغایر با گفتمان اسلامی و مخالف با اخلاق و سنتهای انسانی[۱۶۶] شمرد.[۱۶۷] ایشان تاکید داشت هر دو رویکردِ مارکسیستی و لیبرالیستی، از حقیقت عینی آزادی بیبهره اند.[۱۶۸]
آزادی در دوره پهلوی
سلطنت پهلوی که در سال ۱۳۰۴ تاسیس شد، مانند هر حکومت دیگری تلاش میکرد بر پایه بنیانهای ایدئولوژیک و نوع خاصی از فرهنگ سیاسی، مشروعیت خود را تامین کند[۱۶۹]؛ بهویژه در دوره محمدرضا پهلوی، با نفوذ تدریجی ارزشهای لیبرال دموکراسی در جامعه، وی تلاش کرد با بهرهبرداری شکلی از مفاهیمی چون آزادی، حکومت مردم، تساوی حقوق زن و مرد، ایدههای محافظهکارانه خود را مشروعیت بخشد. این در حالی بود که در روند مدرنیزاسیون رژیم، هر ایده یا جریان مخالف در مواجهه با دستگاه سیاسی قرار میگرفت.[۱۷۰] برداشت پهلوی از دموکراسی و حکومت مردم بر مردم، مانند همه دیکتاتورها بود و آزادی و دموکراسی را در هر دوره، به شیوهای جدید تعبیر میکرد. تکیهگاه وی بهخصوص در ۱۵ سال آخر سلطنت، با استفاده از پشتیبانی امریکا و متحدان غربی، بر روی چهار عنصر بود: نیروهای مسلح، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و سازمانهای اطلاعاتی، دربار و حامیان رژیم و حزب رستاخیز.[۱۷۱]
آن آزادی که حکومت پهلوی تبلیغ میکرد، از نظر امامخمینی آزادی وارداتی و استعماری بود که افراد خائن در کشورهای مسلمان ترویج میکردند.[۱۷۲] ایشان معتقد بود جوامع غربی برای کشورهای جهان سوم، تنها گونهای از آزادی را ترویج میکنند که وابستگی فزاینده این جوامع را به دنبال دارد[۱۷۳]؛ اما مصادیق واقعی آزادی مانند آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی رسانه در آن دیده نمیشود[۱۷۴]؛ به همین دلیل امامخمینی یکی از شاخصهای اصلی نامشروعبودن رژیم دستنشانده پهلوی[۱۷۵] را تضییع و سلب حقوق و آزادیهای مردم میدانست[۱۷۶] و سکوت مجامع و نهادهای مدعی دفاع از حقوق بشر در برابر نقض آزادی مردم ایران به دست حکومت پهلوی را نکوهش میکرد[۱۷۷]؛ همچنین در برابر حکومت پهلوی که مدعی اعطای آزادی به مردم بود، این آزادی اعطایی را به سخره گرفت و اعلام کرد که «آزادی مال مردم است».[۱۷۸] ایشان در جریان نهضت اسلامی مردم ایران بر وجه تکوینی آزادی تکیه میکرد و به عنوان یک «حق اولیه»، [۱۷۹] همگان را برای دستیابی به آن، ترغیب میکرد؛ بنابراین در سیر انقلاب اسلامی ایران، شعار «آزادیخواهی» در کنار دیگر شعارهای مهم انقلاب، از اهمیت ویژهای برخوردار بود. (ببینید: شعار) ایشان به نقش اثرگذار رسانههای آزاد و همچنین گستره وسیع و فراگیر مخاطبان آنها در جهان امروز[۱۸۰] بهخوبی واقف بود[۱۸۱] و خود نیز به شایستگی از آن بهره میگرفت.[۱۸۲]
آزادی در دوره جمهوری اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امامخمینی تمام توان خویش را به کار گرفت تا وجوه گوناگون آزادی را در جامعه اسلامی تثبیت کند و آن را در روابط اجتماعی و فعالیتهای فردی و نیز در هنجارها و رفتارهای قانونی جاری سازد. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستیابی تمام افراد جامعه به آزادی را یکی از ویژگیهای نظام جمهوری اسلامی ایران برشمرد و آن را در میان انقلابهای جهان بینظیر دانست.[۱۸۳] اهتمام ویژه ایشان به ارزش آزادی در مسیر شکلگیری تمدن و دستیابی مردم به رفاه و سعادت، موجب مخالفت ایشان با مصلحتاندیشی استبدادی نیز بود؛ چنانکه به باور ایشان سلب آزادی مردم و ایجاد فشار و اختناق حتی به بهانه پیشرفت و توسعه جامعه نیز پذیرفته نیست[۱۸۴]؛ بنابراین درباره این نکته که فضای حاکم بر رسانههای گروهی به وضعیت فشار و اختناق زمان حکومت پهلوی برگردد، هشدار میداد و بر استقلال و آزادی رسانهها تاکید میکرد.[۱۸۵] از سوی دیگر، اصول دوم و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با اشاره به کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسئولیت او در برابر خداوند، به تامین آزادیهای سیاسی اجتماعی او در حدود قانون تصریح میکند و اصل نهم قانون اساسی، آزادی همگام با استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور را از ارکان رشد و تعالی جامعه میداند که دولت و ملت موظف به صیانت از آن اند.
در سال ۱۳۶۱ امامخمینی در فرمان هشتمادهای مهمی خطاب به قوه قضاییه و ارگانهای اجرایی کشور، آنها را به صیانت از این آزادی و رعایت کامل حقوق افراد توصیه کرد و درباره تضییع این آزادی که دستاورد جمهوری اسلامی است هشدار داد.[۱۸۶] (ببینید: فرمان هشتمادهای) ایشان در دوران رهبری نظام اسلامی و در مناسبتهای مختلف، بر تحقق شاخصها و جلوههای آزادی در جامعه برای کارآمدی نظام تاکید میکرد. وجود آزادی بیان و اندیشه، [۱۸۷] آزادی مطبوعات و رسانهها، وجود احزاب سیاسی و جناحهای فکری گوناگون، وجود انتقاد در جامعه، [۱۸۸] نبود اجبار در مشارکت سیاسی مانند انتخابات، آزادی شغل، انتخاب محل سکونت و سبک زندگی[۱۸۹] و تاکید به مسئولان برای اعتماد به مردم و شایستگی آنان، [۱۹۰] همگی از مواردی است که امامخمینی با تکیه بر آنها به دنبال تامین آزادی در جامعه اسلامی بود.
امامخمینی بر این باور بود که آزادی رسانههای گروهی در انعکاس واقعیتهای جامعه و انتقاد از نابسامانیهای اجتماعی، بستر و زمینه پیشرفت جامعه است[۱۹۱] و رشد نیروی انسانی[۱۹۲] و ارتقای علمی و اخلاقی جامعه[۱۹۳] را به دنبال خواهد داشت؛ به همین دلیل ایشان با تبدیلشدن رسانهها به بلندگوی تبلیغاتی دولت و حاکمیت مخالف بود و درباره اینکه چنین ابزاری، تنها منافع طبقه اجتماعی خاصی را تامین کنند، هشدار میداد.[۱۹۴] در همین چارچوب ایشان از انتقاد سازنده رسانههای گروهی نیز استقبال میکرد[۱۹۵]؛ زیرا واقعیت آن است که آزادی عمل رسانههای گروهی، به شکلگیری یا بهینهسازی ادراکات انسان از محیط اجتماعی یاری میرساند[۱۹۶] و نقش بیمانندی در آگاهیبخشی و راهنمایی[۱۹۷] و همچنین نقد نابسامانیها[۱۹۸] ایفا میکند. ایجاد فرهنگ مشارکتی و بازکردن فضای سیاسی نیز، زمینهساز پیشرفت اجتماعی خواهد بود.[۱۹۹]
وجود احزابی که دیدگاههای گوناگون و مختلف را آزادانه در جامعه خویش نمایندگی میکنند، از دیگر شاخصهای اصلی حکومتهای آزاد مردمسالار و غیراستبدادی است. امامخمینی که منافاتی میان آموزههای اسلامی و رویکردهای مردمسالار نمیدید[۲۰۰] و جمهوری اسلامی ایران را یک «دموکراسی واقعی» میدانست، [۲۰۱] معتقد بود وجود احزاب سیاسی در جامعه مسلمان امری پذیرفته است و آنها میتوانند در چارچوب مصالح کشور آزادانه فعالیت کنند[۲۰۲]؛ زیرا در پرتو همین تضارب آرا و وجود سلیقههای گوناگون در صحنه اجتماعی، مسیر پیشرفت جامعه هموار میگردد.[۲۰۳]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱/۷۷.
- ↑ محمدرضایی، آزادی از دیدگاه کانت، ۱۲۴.
- ↑ لاک، تحقیق در فهم بشر، ۱۴۷؛ آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ۸۴.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ۶/۳۰۷ ۳۰۸؛ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۷ ۲۹۸.
- ↑ برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ۲۶۶ ۲۶۷؛ واعظی، امامخمینی و مبحث آزادی، ۱۱۹ ۱۲۰.
- ↑ کانت، درسهای فلسفه اخلاق، ۵۶؛ واعظی، امامخمینی و مبحث آزادی، ۱۱۶.
- ↑ برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ۲۷۲.
- ↑ رجایی، در آزادی، ۲۲.
- ↑ جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ۳۶۳.
- ↑ شیرخانی، آزادی از نگاه اسلام شیعی، ۱۱۷ ۱۱۸.
- ↑ شیرخانی، آزادی از نگاه اسلام شیعی، ۲۵۳ ۲۵۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۵/۱۳۹.
- ↑ نهج البلاغه، ن۳۱، ۴۲۳.
- ↑ طالقانی، پرتوی از قرآن، ۵/۱۷۵ ۱۷۶؛ فاضل قانع، ظرفیتهای تمدنی اسلام، ۱۳۴.
- ↑ روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ۱۵۶ ۱۶۸؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۳۰۷ ۳۰۹.
- ↑ صدر، نقش پیشوایان شیعه در بازسازی جامعه اسلامی و آزادی در قرآن، ۲۴.
- ↑ قیامت، ۵؛ جاثیه، ۲۳.
- ↑ جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ۱۸۹ ۱۹۰.
- ↑ دهر، ۳؛ اسراء، ۱۸ ۲۰.
- ↑ انفال، ۲۹؛ تغابن، ۱۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۴۴۲ ۴۴۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۴۸۷ و ۱۲/۲۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۳۲ و ۱۵/۱۶۸ ۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۵۶.
- ↑ اسحاقی، آزادی در اسلام و غرب، ۵۲.
- ↑ شیرخانی، آزادی از نگاه اسلام شیعی، ۱۱۷.
- ↑ فراتی، آزادی در اندیشه امامخمینی، آزادی در اندیشه امامخمینی، ۱۲۴.
- ↑ سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ۱۰۱؛ عماره، المعتزلة و مشکلة الحریة الانسانیه، ۱۷ ۲۹؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۵۲۵ ۵۲۷.
- ↑ روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ۱۹.
- ↑ قاضیعبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۸/۳.
- ↑ روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ۲۲۱.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۹۷.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ۶/۳۷۱ ۳۷۲؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۲۷.
- ↑ میراحمدی، رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امامخمینی، رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۴۸۹.
- ↑ فراتی، آزادی در اندیشه امامخمینی، ۱۲۴.
- ↑ نجفی، شیخفضلالله نوری، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، شیخفضلالله نوری، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۰/۹۹ ۱۰۰.
- ↑ فراستخواه، سرآغاز نواندیشی معاصر (دینی و غیر دینی)، ۳۵۹ ۳۷۰.
- ↑ نجفی، شیخفضلالله نوری، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۰/۹۹.
- ↑ نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۷۰ ۷۲ و ۸۴ ۸۵.
- ↑ منصورنژاد، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۱/۶۵.
- ↑ صالحی، جایگاه آزادی در اندیشه سیاسی حضرت امامخمینی، ۴۱۹.
- ↑ سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام ۱۰۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۱۱۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۴۳۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۷/۴۴۲.
- ↑ غروی، مبانی حقوق در اسلام، ۳۲۴.
- ↑ لاک، نامهای در باب تساهل، ۱۷۱؛ برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ۲۵۱.
- ↑ واعظی، امامخمینی و مبحث آزادی، ۱۲۰.
- ↑ اعراف، ۵۴.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۹ و ۱۱۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳.
- ↑ میراحمدی، رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۴۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۳۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۳۸۷ ۳۸۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۳۷۰.
- ↑ میراحمدی، رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۴۹۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۳۷۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۵۵ ۱۶۰.
- ↑ طباطبایی، اصول فلسفه، ۳/۱۵۲.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۶.
- ↑ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۱۷؛ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴ ۵۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۳۲ ۳۳۳.
- ↑ مطهری، پاورقی اصول فلسفه، ۲/۱۹۷.
- ↑ جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۴۰ ۴۶.
- ↑ طباطبایی، آزادی از دیدگاه علامه، ۹۴؛ کانت، فلسفه حقوق، ۶۶ ۶۷.
- ↑ لاک، جستاری در حکومت مدنی، ۱۷۱.
- ↑ رجایی، در آزادی، ۲۲ ۲۳؛ جمشیدی، اندیشه سیاسی امامخمینی، ۲۶۴؛ تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی جان لاک و منتسکیو، روح القوانین، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی جان لاک و منتسکیو، روح القوانین، ۲۹۷.
- ↑ واعظی، امامخمینی و مبحث آزادی، ۱۱۷. تمیمی
- ↑ ساندل، لیبرالیسم و منتقدان آن، ۳۴.
- ↑ لاک، تحقیق در فهم بشر، ۲۹۷؛ منتسکیو، روح القوانین، ۱/۳۳۶ ۳۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۳۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۵۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۱۲۰ و ۹/۱۵۰.
- ↑ میراحمدی، رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۵۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۶۵؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۳ ۴۵۴ و ۴۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۱۴۰ ۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۵۴ ۶۵۵؛ فقیه، حریم خصوصی شهروندان با تاکید بر فرمان هشت مادهای امامخمینی، ۱۰۷.
- ↑ تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی جان لاک و منتسکیو، روح القوانین، ۱۵۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۶/۳۵۲.
- ↑ طباطبایی مؤتمنی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ۶۵.
- ↑ سروش محلاتی، اندیشه و ایمان در آزادی، ۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۱؛ ۴/۴۳۵؛ ۶/۲۶۲ و ۱۴/۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۹۴.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ۱/۵۹۰.
- ↑ طور، ۳۴؛ قصص، ۴۹؛ اسراء، ۸۸.
- ↑ تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی جان لاک و منتسکیو، روح القوانین، ۲۰۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۵۲۰ و ۱۴/۳۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۱۳۶ و ۲۱/۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۷۲ و ۱۸/۳۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۸۲؛ ۷/۴۸۷؛ ۹/۲۹۷، ۳۴۱ و ۱۰/۹۷، ۱۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۲۹۰؛ ۱۱/۴۴۵ و ۱۲/۶۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۵۲۶.
- ↑ لاک، آزادی فرد، ۱۰۴.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ۱/۴۳۴؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۶/۶۲۰ و ۲۲/۱۷۶.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ۱/۳۳۵.
- ↑ تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی جان لاک و منتسکیو، روح القوانین، ۲۴۰.
- ↑ بوردو، لیبرالیسم، ۴۱ ۴۲.
- ↑ لاک، آزادی فرد، ۱۷۲.
- ↑ میل، رساله درباره آزادی، ۱۹۱ ۱۹۲.
- ↑ لاک، جستاری در حکومت مدنی، ۱۹۲.
- ↑ لاک، آزادی فرد، ۱۶۶ ۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۹۷ ۱۹۸.
- ↑ جونز، خداوندان اندیشه سیاسی، ۲/۹۸۳.
- ↑ تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی جان لاک و منتسکیو، روح القوانین، ۲۵۲.
- ↑ سیدباقری، قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، ۲۷۸.
- ↑ نساء، ۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۱۱۵؛ انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۲۱.
- ↑ آشوری، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، ۲۰۷؛ کیخا، مفهوم و سازوکارهای تحقق عدالت اجتماعی در جامعه، ۱۶۸ ۱۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۲۲۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۴.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۷ ۶۲۰.
- ↑ اخترشهر، الزامات عدالت و آزادی در اندیشه امامخمینی، ۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۵۱۱ ۵۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۶۳ و ۵/۱۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۱۵۵ و ۵/۵۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۳ و ۲۱/۱۷۷، ۲۸۹، ۴۰۵ ۴۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۰۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۴۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۷ و ۱۴/۳۶۸ ۳۶۹.
- ↑ بوردو، لیبرالیسم، ۶۳ ۶۴.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ۱/۳۹۸ ۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۵۲۵ ۵۲۶ و ۱۱/۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۵۲۵ ۵۲۶.
- ↑ تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی جان لاک و منتسکیو، روح القوانین، ۳۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۳۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۳۱۰ و ۱۴/۴۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۰۶ ۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۴ ۴۵؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۹۴ ۲۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۴۹۴؛ ۱۰/۲۱۳ ۲۱۴ و ۱۲/۲۹۰ ۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۴۸۷ ۴۸۸ و ۱۲/۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۱ ۲۲.
- ↑ لاک، جستاری در حکومت مدنی، ۱۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۵۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۴۳۵؛ ۱۱/۴۹۵ و ۱۵/۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۱ ۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۴۲۵ ۴۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۳۵۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۱.
- ↑ صالحی، جایگاه آزادی در اندیشه سیاسی حضرت امامخمینی، ۴۱۹.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۳ ۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۴۱۰ ۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۳.
- ↑ فراتی، آزادی در اندیشه امامخمینی، ۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۳۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۵۰.
- ↑ اسماعیلی، فرهنگ سیاسی هیئت حاکم در دوره پهلوی، ۲۷ ۲۸.
- ↑ اسماعیلی، فرهنگ سیاسی هیئت حاکم در دوره پهلوی، ۳۲.
- ↑ نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، ۱/۴۸۸ ۴۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۴۵۲ ۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۳۴۲ ۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۵ ۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۰۶ ۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۹۹.
- ↑ مروی، جایگاه ارتباطات اجتماعی از دیدگاه امامخمینی، ۱۴۹؛ هیکل، ایران روایتی که ناگفته ماند، ۲۸۳؛ تافلر، جابجایی در قدرت: دانایی و ثروت و خشونت در قرن بیست و یکم، ۶۰۸.
- ↑ پارسونز، غرور و سقوط، ۱۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۳۷۰ و ۲۱/۶۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۱ ۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۱۳۹ ۱۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۹۳ ۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴۲ ۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۴۴۰ و ۱۳/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۴۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۲۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۳۴۶ و ۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۴۹۹ و ۱۹/۳۶۲.
- ↑ بدیعی، جایگاه، رسالت و مسئولیت اجتماعی روزنامه، ۲۰۶.
- ↑ معتمدنژاد، وسائل ارتباط جمعی، ۱۱ ۱۵.
- ↑ علوی، ارتباطات سیاسی، ۹۲ ۹۳.
- ↑ روحانی، اندیشههای سیاسی اسلام (مبانی نظری)، ۳/۳۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۵۰۳ و ۵/۳۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۵۲۰ و ۱۰/۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۷.
منابع
- قرآن کریم.
- آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس فخر، تهران، مرکز، چاپ سوم، ۱۳۶۷ش.
- آشوری، محمد، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- اخترشهر، علی، الزامات عدالت و آزادی در اندیشه امامخمینی، مجله علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ۴۲، ۱۳۹۴ش.
- اسحاقی، سیدحسین، آزادی در اسلام و غرب، تهران، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- اسماعیلی، حمیدرضا، فرهنگ سیاسی هیئت حاکم در دوره پهلوی، مجله علمی پژوهشی مطالعات تاریخی، شماره ۲۶، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- انصاری، منصور و سعید نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امامخمینی، مجله اندیشه سیاسی در اسلام، شماره ۲ و ۳، ۱۳۹۴ش.
- بدیعی، نعیم، جایگاه، رسالت و مسئولیت اجتماعی روزنامه، مجله علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، شماره ۱ و ۲، ۱۳۷۰ش.
- برلین، آیزایا، چهار مقاله درباره آزادی، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۹۲ش.
- بوردو، ژرژ، لیبرالیسم، ترجمه عبدالوهاب احمدی، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط، ترجمه حسنپاشا شریفی، تهران، راه نو، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- تافلر، الوین، جابجایی در قدرت: دانایی و ثروت و خشونت در قرن بیست و یکم، ترجمه شهیندخت خوارزمی، تهران، نشر نو، چاپ سیزدهم، ۱۳۹۵ش.
- تمیمی، رقیه، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی جان لاک و منتسکیو، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امامخمینی، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- جوادی آملی، عبدالله، جامعه در قرآن، تحقیق مصطفی خلیلی، قم، اسرا، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
- همو، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
- جونز، ویلیام تامس، خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه علی رامین، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- رجایی، فرهنگ، در آزادی، به بهانه درگذشت آیزیا برلین، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره ۱۲۵-۱۲۶، ۱۳۷۶ش.
- روحانی، حسن، اندیشههای سیاسی اسلام (مبانی نظری)، تهران، کمیل، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- روزنتال، فرانس، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میراحمدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ساندل، مایکل، لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدین، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- سجادی، سیدعبدالقیوم، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- سروش محلاتی، محمد، اندیشه و ایمان در آزادی، تهران، روزنه، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
- سیدباقری، سیدکاظم، قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- شیرخانی، علی، آزادی از نگاه اسلام شیعی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- صالحی، سیدجواد، جایگاه آزادی در اندیشه سیاسی حضرت امامخمینی، چاپشده در امامخمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (۱)، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- صدر، سیدمحمدباقر، نقش پیشوایان شیعه در بازسازی جامعه اسلامی و آزادی در قرآن، ترجمه علی اسلامی، تهران، روزبه، بیتا.
- طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، تهران، سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش.
- طباطبایی مؤتمنی، منوچهر، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی، ترجمه علیرضا فراهانیمنش، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی از مرتضی مطهری، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، ۱۴۱۶ق.
- علوی، پرویز، ارتباطات سیاسی، تهران، علوم نوین، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- عماره، محمد، المعتزلة و مشکلة الحریة الانسانیه، بیروت، المؤسسة العربیه، چاپ دوم، ۱۹۸۸م.
- غروی، سیدمحمدجواد، مبانی حقوق در اسلام، تهران، جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م.
- فاضل قانع، حمید، ظرفیتهای تمدنی اسلام، قم، المصطفی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- فراتی، عبدالوهاب، آزادی در اندیشه امامخمینی، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۲، ۱۳۷۸ش.
- فراستخواه، مقصود، سرآغاز نواندیشی معاصر (دینی و غیر دینی)، تهران، سهامی انتشار، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
- فقیه، عباس، حریم خصوصی شهروندان با تاکید بر فرمان هشت مادهای امامخمینی، مجله حقوق و ارتباطات، شماره ۱، ۱۳۹۰ش.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
- کانت، ایمانوئل، درسهای فلسفه اخلاق، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، نقش و نگار، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- کانت، ایمانوئل، فلسفه حقوق، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، نقش و نگار، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کیخا، نجمه، مفهوم و سازوکارهای تحقق عدالت اجتماعی در جامعه، مجله علوم سیاسی، شماره ۲۶، ۱۳۸۳ش.
- لاک، جان، آزادی فرد و قدرت دولت، ترجمه محمود صناعی، تهران، هرسی، چاپ چهارم، ۱۳۷۹ش.
- لاک، جان، تحقیق در فهم بشر، تلخیص پرینگل پتیسون، ترجمه رضا زادهشفق، تهران، دهخدا، چاپ اول، ۱۳۴۹ش.
- لاک، جان، جستاری در حکومت مدنی، ترجمه بهادر نامدارپور، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- لاک، جان، نامهای در باب تساهل، ترجمه شیرزاد گلشاهی کریم، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زینالعابدین قربانی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- محمدرضایی، محمد، آزادی از دیدگاه کانت، مجله نامه مفید، شماره ۲۵، ۱۳۸۰ش.
- مروی، ابوالفضل، جایگاه ارتباطات اجتماعی از دیدگاه امامخمینی، مجله حضور، شماره ۴۲، ۱۳۸۱ش.
- مطهری، مرتضی، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، تالیف سیدمحمدحسین طباطبایی، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۶، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۷۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۷، تهران، صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۸۴ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲ و ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- معتمدنژاد، کاظم، وسائل ارتباط جمعی، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علیاکبر مهتدی، تهران، امیرکبیر، چاپ نهم، ۱۳۷۰ش.
- منصورنژاد، محمود، نایینی، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، به کوشش علیاکبر علیخانی و همکاران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- میراحمدی، منصور، رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امامخمینی، چاپشده در امامخمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (۱)، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- میل، جان استوارت، رساله درباره آزادی، ترجمه جواد شیخالاسلامی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، ۱۳۴۹ش.
- نایینی، میرزامحمدحسین، تنبیه الامة و تنزیه المله، تصحیح و تحقیق سیدجواد ورعی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، تهران، رسا، چاپ ششم، ۱۳۷۹ش.
- نجفی، موسی، شیخفضلالله نوری، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، به کوشش علیاکبر علیخانی و همکاران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- واعظی، احمد، امامخمینی و مبحث آزادی، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۲، ۱۳۷۸ش.
- هیکل، محمد حسنین، ایران روایتی که ناگفته ماند، ترجمه حمید احدی، تهران، الهام، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
پیوند به بیرون
- حمید فاضل قانع، آزادی، دانشنامه امامخمینی، ج۱، ص۳۳۶_۳۴۷.