محمدحسن قدیری
شناسنامه | |
---|---|
لقب | آیتالله |
زادروز | ۱۳۱۵ش |
شهر تولد | اصفهان |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۲۵ مهر ۱۳۸۷ش |
شهر درگذشت | قم |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | حرم حضرت معصومه (س) |
خویشاوند سرشناس | محمدرضا تنکابنی |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | روحانی |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | امام خمینی، ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم |
تالیفات | تقریرات بحث بیع امامخمینی، رسالة فی الوضع و الاستعمال، الاجاره، المباحث فی علم الاصول، مناسک حج و حاشیه بر العروة الوثقی |
محمدحسن قدیری، شاگرد و عضو هیئت استفتای امامخمینی.
محمدحسن قدیری در سال 1315 در اصفهان متولد شد و همزمان با تحصیلات دبیرستانی، تحصیلات حوزه را آغاز کرد و دروس مقدماتی و سطوح متوسطه را نزد پدر خود و اساتید حوزه علمیه اصفهان فراگرفت و سال ۱۳۳۷ روانه حوزه علمیه نجف شد. قدیری در سال ۱۳۳۷ مدت کوتاهی در درس خارج مکاسب محرمه امامخمینی در حوزه علمیه قم حضور یافته بود و پس از انتقال امامخمینی به نجف، قدیری از شاگردان و یاران ایشان شده و مدت دوازده سال از محضر ایشان استفاده کرد.
قدیری سال ۱۳۵۶ به ایران برگشت و به مدت بیست سال در حوزه علمیه قم به تدریس سطوح عالیه و خارج فقه و اصول اشتغال داشته است. او از سال ۱۳۵۰ عضو هيئت استفتائات امامخمینی بوده است.
پس از صدور فتوای امامخمینی در سال 1367 مبنی بر حلال بودن بازی با شطرنج در فرض ورزش فکری بودن و مجاز بودن آلات مشترک مانند ابزار موسیقی، قدیری با شیوه سنتی اجتهاد، طی نامهای به امامخمینی اعتراض کرد که امامخمینی در پاسخ به اشکالات او باب جدیدی در فقه گشود و از نحوه برداشت و استنباط قدیری از روایات اظهار تأسف کرد. قدیری در نامهای دیگر هدف از نامه اول خود را استفاده علمی ذکر کرد و امامخمینی در پاسخی ملاطفتآمیز وی را مجتهد و صاحب نظر در فقه دانست.
قدیری در سالهای 1380 تا ۱۳۸۷ عضو فقهای شورای نگهبان بود. و در سال ۱۳۸۷ و در 72 سالگی درگذشت و در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
زندگینامه
محمدحسن قدیری فرزند علی در سال ۱۳۱۵ در خانوادهای روحانی در اصفهان متولد شد[۱] و قرآن و نهج البلاغه را در مکتبخانه خواند. او دیپلم ریاضی خود را از دبیرستان هراتی اصفهان گرفت و همزمان با تحصیل در دبیرستان، به تحصیل علوم حوزوی پرداخت.[۲] وی دروس مقدماتی و متوسطه حوزه را نزد پدر خویش و استادان حوزه اصفهان فرا گرفت و برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۳۷ به نجف رفت.[۳] قدیری دروس سطوح عالی را نزد سیدمرتضی خلخالی و سیدمحمدباقر محلاتی، فلسفه را نزد صدرا بادکوبهای و تفسیر را نزد سیداسدالله مدنی آموخت و در درس خارج فقه میرزاباقر زنجانی و سیدمحسن حکیم شرکت کرد.[۴] او هجده سال در درس سیدابوالقاسم خویی حضور یافت و از ایشان اجازه اجتهاد دریافت کرد.[۵] وی همچنین از حدود ده تن از مراجع و استادان حوزه اجازه اجتهاد و روایت و اجازه در امور حسبیه دریافت کرد. وی همزمان با تحصیل در نجف به تدریس فقه و اصول نیز پرداخت.[۶]
ارتباط با امام خمینی
ارتباط محمدحسن قدیری با امامخمینی به سالهای ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹ بر میگردد که وی به مدت کوتاهی در قم در درس خارج مکاسب محرمه امامخمینی شرکت کرد و پس از آن به نجف بازگشت. او که به واسطه پدرش به امامخمینی معرفی شده بود، تحت تأثیر عظمت و شخصیت ایشان قرار گرفت.[۷] پس از ورود امامخمینی از ترکیه به عراق در سال ۱۳۴۴، بار دیگر سیدمصطفی خمینی، قدیری را به امامخمینی معرفی کرد.[۸] قدیری سپس در نجف در حلقه شاگردان و یاران امامخمینی درآمد و به مدت دوازده سال از محضر ایشان بهره برد[۹] و به نظر او درک محضر امامخمینی برای وی از الطاف الهی بود.[۱۰] قدیری پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۶، به مدت بیست سال در حوزه علمیه قم به تدریس مکاسب، کفایه و خارج فقه و اصول پرداخت.[۱۱]
فعالیتها
فعالیتهای سیاسی قدیری پیش از انقلاب مخالفت با جشنهای تاجگذاری محمدرضا پهلوی و ردکردن قرآن نفیسی بود که دربار چاپ کرده بود و در نجف به واسطه کنسولگری ایران به قدیری و جمعی از طلاب هدیه شد. این تصمیم قدیری و طلاب موجب خرسندی امامخمینی از آنان شد.[۱۲] وی در نجف هنگام سفر امامخمینی به سامرا، کاظمین و کربلا ایشان را همراهی میکرد.[۱۳]
به عقیده قدیری رمز موفقیت امامخمینی در تربیت دانشمندان و محققان، خلوص نیت ایشان بود که برای خدا درس میگفت و در برابر شاگردان خود فروتن بود و برخورد پدرانه داشت و به کار بردن القاب تشریفاتی را دوست نداشت.[۱۴] وی، امامخمینی را از اولیای خدا میدانست که همیشه متوجه به خدا بود و همه چیز را از خدا میدانست؛ حتی حرکات دست، قیام، قعود و نگاههای امامخمینی بر اساس عدالت بود. هرکس به قدر خدمتش به اسلام نزد ایشان گرامی بود. دوست نداشت درهمی نابجا مصرف شود. در شجاعت تکیهگاه مبارزان و در تقوا و ورع تالی معصوم(ع) بود؛[۱۵] چنانکه رویه امامخمینی موجب علاقه بیشتر و حضور جدیتر وی در درس ایشان شد.[۱۶]
قدیری در سال ۱۳۴۶ از امامخمینی اجازه در امور حسبیه گرفت[۱۷] و در موردی نیز معرف دیگران برای گرفتن اجازه از امامخمینی بود.[۱۸] وی همچنین در سال ۱۳۵۰، به عضویت هیئت استفتائات امامخمینی در نجف درآمد.[۱۹] در سال ۱۳۵۵ امامخمینی طی نامهای به برادر خود سیدمرتضی پسندیده سفارش کرد به قدیری کمک مالی کند.[۲۰]
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دفتر شورای استفتائات امامخمینی در قم مشغول به همکاری شد[۲۱] و امامخمینی طی نامهای تأیید انتشار رساله توضیحالمسائل خود را به این شورا واگذار کرد؛[۲۲] سپس بر اساس دعوت اهالی کوهپایه (رویدشت) اصفهان در تیر ۱۳۵۹، امامخمینی از وی خواست با عزیمت به منطقه به امور مذهبی و مسائل شرعی مردم منطقه رسیدگی کرده و در رفع نابسامانیها و کمبودها سعی کافی مبذول دارد. همچنین وی را به امامت نماز جمعه در آن محل منصوب کرد تا برای حفظ وحدت و همبستگی اهالی این فریضه بزرگ الهی را اقامه کرده و مردم را به وظایف اسلامی و انقلابی خود آشنا سازد.[۲۳] وی مسجدی در بازار و حسینیهای به دستور امامخمینی ساخت.[۲۴]
نامه امام
پس از صدور فتوای امامخمینی در ۱۹/۶/۱۳۶۷، در حلالبودن بازی شطرنج و همچنین عدم اشکال خرید و فروش آلات مشترک مانند ابزار موسیقی به قصد منافع حلال،[۲۵] قدیری با رویکرد فقهی به شیوه سنتی و معمول حوزه در ۲/۷/۱۳۶۷، طی نامهای به امامخمینی، دربارهٔ فتوای ایشان سؤالهایی مطرح کرده، اظهار داشت اگر ساحت قدس ایشان از این گونه مسائل به دور باشد بهتر است و ضرورتی در نشر این گونه فتاوی دیده نمیشود. امامخمینی در پاسخ با گشودن باب جدیدی در فقه و طرح برخی پیامدهای برداشت قدیری از روایات، از برداشت او از اخبار و احکام الهی اظهار تأسف کرده، آن را مایه از بینرفتن کلی تمدن جدید و موجب کوخنشینی و صحرانشینی مردم دانست و با ابراز علاقه به وی بیان داشت از فرد تحصیلکرده و زحمتکشیدهای مانند او توقع نداشته این گونه برداشت کرده و آن را به اسلام نسبت دهد. ایشان در پایان به ایشان نصیحت پدرانه کرد سعی کند تنها خدا را در نظر بگیرد و تحت تأثیر مقدسنماها و آخوندهای بیسواد واقع نشود؛ زیرا اگر بنا است با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیت کسی نزد مقدسنماهای احمق و آخوندهای بیسواد صدمهای بخورد، هر چه بیشتر صدمه بخورد بهتر است.[۲۶]
قدیری در نامه دیگری در هفتم مهر ۱۳۶۷ ضمن بیان سرافرازی از پاسخ ایشان، هدف خود از نامه نخست را استفاده علمی بیان کرد.[۲۷] امامخمینی در دوازدهم مهر ۱۳۶۷، ضمن دعای خیر و آرزوی موفقیت برای وی، نامه اول و جواب آن را در حال و هوای درس و بحث طلبگی دانست و اذعان کرد وی را مجتهد و صاحبنظر در فقه میداند. ایشان در این نامه، قدیری را از دوستان دیرینه و خوب خویش خواند که در حل مشکلات کشور میتواند مفید باشد. ایشان به قدیری خاطرنشان کرد باید تلاش شود حصارهای جهل و خرافه از بین برود تا اسلام ناب احیا گردد و نجات اسلام قربانی میخواهد و آرزو کرد ایکاش خود ایشان در راه نجات آن قربانی گردد.[۲۸] قدیری پاسخ دوم امامخمینی را نیز حاکی از حسن اعتماد ایشان به خود دانست و سند افتخار برای خویش خواند.[۲۹]
وفات
قدیری از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۷ در شمار فقهای شورای نگهبان قانون اساسی بود[۳۰] و در ۲۵/۷/۱۳۸۷ در ۷۲سالگی درگذشت و در مسجد بالاسر حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.[۳۱] وی کتابها و رسالههای چندی نگاشتهاست؛ ازجمله یک جلد تقریرات بحث بیع امامخمینی در نجف که منتشر شدهاست. رسالة فی الوضع و الاستعمال، الاجاره، المباحث فی علم الاصول، مناسک حج و حاشیه بر العروة الوثقی از دیگر آثار اوست.[۳۲]
پانویس
- ↑ آدمی ابرقویی و عطوف، شورای نگهبان تاریخچه و جایگاه، ۲۳۱
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۲۴.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۲۴.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۲۸.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۲۵، ۱۲۸ و ۱۴۰.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۳۳ و ۱۴۰.
- ↑ قدیری، پابهپای آفتاب، ۵/۱۴۱.
- ↑ قدیری، پابهپای آفتاب، ۵/۱۴۱.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۲۵.
- ↑ قدیری، پابهپای آفتاب، ۵/۱۴۱.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۳۳.
- ↑ همان؛ قدیری، پابهپای آفتاب، ۵/۱۴۶.
- ↑ قدیری، پابهپای آفتاب، ۵/۱۴۱.
- ↑ قدیری، پابهپای آفتاب، ۵/۱۴۱–۱۴۲.
- ↑ قدیری، پایگاه اطلاعرسانی.
- ↑ قدیری، پابهپای آفتاب، ۵/۱۴۵–۱۴۶؛ رحیمیان، یادها و یادداشتهایی از زندگی امامخمینی، ۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۴۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۴۷۱.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۲۹ و ۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۱۵۴.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۲۹؛ آدمی ابرقویی و عطوف، شورای نگهبان تاریخچه و جایگاه، ۲۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۳۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۴۷۳.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۴۹–۱۵۲.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۳۸–۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۶۰.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۳۹.
- ↑ آدمی ابرقویی و عطوف، شورای نگهبان تاریخچه و جایگاه، ۲۳۱.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۴۱.
- ↑ میرزاده، آیتالله محمدحسن قدیری، ۲۶–۲۷/۱۳۳.
منابع
- آدمی ابرقویی، علی و حسین عطوف، شورای نگهبان تاریخچه و جایگاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- رحیمیان، محمدحسن، یادها و یادداشتهایی از زندگی امامخمینی، تهران، شاهد، چاپ دهم، ۱۳۸۸ش.
- قدیری، محمدحسن، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله قدیری، ۱۰/۱۲/۱۳۹۸ش.
- قدیری، محمدحسن، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- میرزاده اسفراینی، محمد، آیتالله محمدحسن قدیری، چاپشده در ستارگان حرم، قم، زائر، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
پیوند به بیرون
- سیداحمد حسینی، محمدحسن قدیری، دانشنامه امامخمینی، ج۸، ص۱۴۹-۱۵۲.