ابوالقاسم خزعلی، روحانی مبارز، شاگرد امامخمینی، عضو فقهای شورای نگهبان و مجالس خبرگان قانون اساسی و رهبری.
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | ابوالقاسم خزعلی |
زادروز | ۱۳۰۴ش |
شهر تولد | بروجرد |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۲۵ شهریور ۱۳۹۴ش |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | مشهد- حرم امام رضا(ع) |
فرزندان | حسین خزعلی |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | عضو فقهای شورای نگهبان • عضو مجالس خبرگان قانون اساسی • عضو مجلس خبرگان رهبری |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | سیدحسین بروجردی • سیدمحمدتقی خوانساری • سیدمحمد حجت کوهکمرهای • امامخمینی • سیدمحمدحسین طباطبایی |
تالیفات | تفسیر بیان • کتاب انوار درخشان |
ابوالقاسم خزعلی در سال 1304 در شهر بروجرد به دنیا آمد و با مهاجرت خانواده در سال 1313 به مشهد، او هفده ساله بود که وارد حوزه علمیه مشهد شد و دروس مقدمات و سطح را گذراند در سال 1327 راهی حوزه علمیه قم شد و از محضر: سیدحسین بروجردی، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدمحمد حجت کوه کمری و امامخمینی بهره برد و در فلسفه از درس سیدمحمدحسین طباطبائی استفاده کرد. او به سیدابوالقاسم کاشانی و فدائیان اسلام علاقه داشت.
او به خاطر یک سخنرانی ضدشاه در سال 1338 به مدت یکماه به گناباد تبعید شد و با آغاز نهضت امامخمینی از همراهان او بوده است. او سخنران و خطیب پرشوری بود و در دفاع از مبارزات سخنرانی میکرد و در این راه به مدت سه سال به زابل تبعید شد و بار دیگر به گناوه و دامغان تبعید شد.
پسر ارشد خزعلی در تظاهرات ایام انقلاب در قم به شهادت رسید و او در اوج مبارزات به خوزستان رفت و نقش محوری در مبارزات مردم اهواز داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با حکم امام برای رسیدگی امور به خوزستان فرستاده شد.
خزعلی با حکم امام عضو فقهای شورای نگهبان شد و در سالهای دفاع در برابر تجاوز ارتش بعثی عراق، بارها به جبهه رفت و بر اثر موج انفجار شنوائی او آسیب دید. او گرچه انجمن حجتیه را تأیید میکرد ولی عضو آن نبود.
خزعلی در سال 1394 درگذشت و در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
زندگینامه
ابوالقاسم خزعلی فرزند غلامرضا در سال ۱۳۰۴ در خانوادهای مذهبی و نسبتاً پرجمعیت در شهر بروجرد به دنیا آمد[۱] و با توجه به درآمد اندک پدرش زندگی دشواری داشت[۲] خزعلی در ششسالگی به مکتب رفت و قرآن، حساب و ریاضی و برخی کتابهای دینی را در زادگاه خود نزد سیدجعفر شیرازی فرا گرفت[۳] خانواده وی به سبب تعلقات عمیق دینی در سال ۱۳۱۳ از بروجرد به مشهد مهاجرت کردند و وی را که نه سال بیشتر نداشت، به دبستان فرستادند و چون استعداد خوبی داشت با دادن امتحان به کلاس چهارم رفت.[۴]
خزعلی تحصیلات خود را در مدرسه ابنیمین مشهد که محمدتقی شریعتی ناظم آن بود، تمام کرد[۵] وی دهساله بود که واقعه مسجد گوهرشاد و قیام مردم بر ضد کشف حجاب (یا لباس متحدالشکل) در مشهد رخ داد و روز پس از کشتارِ مردم به دست مأموران رضاشاه پهلوی، برخی افرادِ مجروح و نیمهجانی را که هنوز از صحنهای مسجد و حرم امامرضا(ع) و اطراف آن جمعآوری نشده بودند مشاهده کرد و از شدت ناراحتی از دیدن آن صحنهها بیمار شد.[۶]
ورود به حوزه علمیه
خزعلی پس از گذراندن دوره ابتدایی بهناچار برای تأمین نیازهای خود روزها کار میکرد و همزمان دو سال از دوره دبیرستان را به صورت شبانه گذراند[۷] و سپس به دلیل علاقه به دروس دینی همزمان با کار در یک مغازه آغاز به آموختن صرف و نحو نزد علیاکبر صدرزاده کرد. وی مدتی بعد کار مغازه را رها کرد و در سال ۱۳۲۱ در هفدهسالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد[۸] او دروس مقدماتی و ادبیات عرب را نزد محمدرضا دامغانی و محقق قوچانی تکمیل کرد و کتابهای معالمالدین، قوانین الاصول و شرح لمعه را نزد سیداحمد یزدی و ابوالقاسم قمی و درسهای رسائل و مکاسب شیخ انصاری و کفایة الاصول را از هاشم قزوینی و مجتبی قزوینی فرا گرفت.[۹]
خزعلی در سال ۱۳۲۷ ازدواج کرد و در آخر همان سال برای تکمیل تحصیلات دینی خود وارد حوزه علمیه قم شد[۱۰] وی در قم درس خارج فقه را از سیدحسین بروجردی و سیدمحمدتقی خوانساری و سیدمحمد حجت کوهکمرهای و درس خارج اصول را از امامخمینی فرا گرفت[۱۱] و کتاب شرح اشارات را نزد جواد خندقآبادی تهرانی و کتابهای شرح منظومه و اسفار را نزد سیدمحمدحسین طباطبایی خواند[۱۲] وی در همان روزهای جوانی کل قرآن را حفظ کرد و پس از انقلاب اسلامی، در ایران مقام نخست حفظ را به دست آورد و در سطح بینالمللی دوم شد[۱۳] او همچنین به سبب علاقه شدیدی که به نهج البلاغه داشت، آن را حفظ کرد.[۱۴]
مبارزات سیاسی
خزعلی به سیدابوالقاسم کاشانی که در سال ۱۳۲۹ برای ملیشدن صنعت نفت مبارزه میکرد، علاقهمند بود و از مبارزات او حمایت میکرد[۱۵] دوستی و ارتباط عمویش محمدتقی بروجردی ـ از علمای مبارز و مقرر درس آقاضیاءالدین عراقی ـ با کاشانی، علاقه وی را به ایشان و حمایت از نهضت ملی نفت بیشتر کرد[۱۶] وی همچنین از فداییان اسلام که با رژیم پهلوی مبارزه میکردند، بهشدت حمایت میکرد[۱۷] و علاقه خاصی به سیدمجتبی نواب صفوی رهبر آنان داشت. وی معتقد بود نواب صفوی متدینترین فردی است که تا آن زمان دیده است[۱۸] در هنگام استقرار فداییان اسلام در قم، خزعلی با آنان ارتباط نزدیک داشت و به دیدار نواب میرفت و در شهرهای مختلف خوزستان برای آنان تبلیغ میکرد[۱۹]؛ تا آنجا که در آبادان با تبلیغ و حمایت شدید وی از نواب صفوی، عدهای از مردم به فداییان اسلام پیوستند[۲۰]
خزعلی در سال ۱۳۳۸ در سخنرانی خود در شهر رفسنجان، محمدرضاشاه پهلوی را به یک انگشتر در دستان سیدحسین بروجردی تشبیه کرد که هرگاه ایشان اراده کند آن را از انگشت خود در میآورد و دور میاندازد[۲۱] این سخنان باعث شد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) خزعلی را به شهرستان گناباد در جنوب خراسان تبعید کند که پس از یک ماه با وساطت و اقدام بروجردی از تبعید رهایی یافت.[۲۲]
امامخمینی پس از برگشت خزعلی از تبعید وی را تشویق کرد و از وی خواست به مبارزه با رژیم پهلوی ادامه دهد[۲۳] او از آغاز نهضت در کنار امامخمینی بود و در همه مراحل انقلاب به طور پیوسته و جدی از ایشان حمایت میکرد[۲۴] وی پس از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در شانزدهم مهر ۱۳۴۱، در یک سفر تبلیغی به نجفآباد و اصفهان پیام اعتراض امامخمینی به آن لایحه را به مردم رساند[۲۵] وی پس از حمله نیروهای رژیم پهلوی به فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲، به نمایندگی از امامخمینی نزد سیدکاظم شریعتمداری و سیدمحمدرضا گلپایگانی از مراجع تقلید رفت و آنان را به صدور اعلامیه مشترک در محکوم ساختن رژیم پهلوی دعوت کرد.[۲۶]
به دنبال آزادی امامخمینی از زندان و رفتن ایشان به قم در فروردین ۱۳۴۳، امامخمینی پیشنهاد کرد خزعلی و علیاکبر مشکینی و دو تن دیگر از علما، هیئتی چهارنفره تشکیل دهند تا هیئت مشورتی درباره مسائل مهم و در کنار ایشان باشند[۲۷] خزعلی در مراسم جشنی که در ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ با حضور اقشار مختلف مردم به مناسبت آزادی امامخمینی در مدرسه فیضیه برگزار شد، سخنرانی کرد و از روزنامه اطلاعات که به دروغ خبر از تفاهم دولت با روحانیت داده بود، انتقاد و آن را تکذیب کرد[۲۸] همچنین وی ضمن ستودن مقام و شخصیت امامخمینی، تأکید کرد ایشان مرد بزرگی است که با هر مرامی که مخالف اسلام باشد، مخالف است و در برابر آن میایستد و زندانرفتن را از اینکه ملت در فشار باشند بهتر میداند[۲۹]
در سال ۱۳۴۳ پس از آنکه سیدکاظم شریعتمداری دارالتبلیغ را تأسیس کرد، خزعلی به نمایندگی از امامخمینی با وی دیدار و اعلام کرد طبق نظر امامخمینی راهاندازی دارالتبلیغ در این شرایط، حرکتی انحرافی است و رژیم پهلوی میخواهد آن را در برابر تبلیغات اسلام قرار دهد و اسلام واقعی و مبارزان را بکوبد؛ بنابراین فعالیت آن به مصلحت نیست و باید تعطیل شود.[۳۰]
پس از بازداشت دوباره امامخمینی در سیزدهم آبان ۱۳۴۳ و تبعید ایشان به ترکیه، خزعلی به همراه گروهی از روحانیان مبارز نامهای به حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت نوشتند و خواستار آزادی ایشان و تجدید نظر در قوانینی شدند که مخالف اسلام است [۳۱] خزعلی همچنین به اتفاق جمعی از علما در نامه دیگری در دوازدهم فروردین ۱۳۴۴ به امیرعباس هویدا نخستوزیر درباره طولانیشدن بازداشت امامخمینی اظهار نگرانی کردند و خواستار روشنشدن وضعیت ایشان شدند[۳۲] وی در پانزدهم مرداد ۱۳۴۴ در یک مجلس سخنرانی در خوانسار بهشدت از امامخمینی حمایت کرد و آمادگی خود را برای جانفشانی در این راه اعلام کرد[۳۳] همچنین در واپسین روزهای همان سال در اعتراض به تبعید امامخمینی، به همراه شماری از استادان حوزه ازجمله حسین نوری همدانی، حسینعلی منتظری و یحیی انصاری در دیدار با شریعتمداری تعطیلی حوزه را پیشنهاد کردند که وی نپذیرفت[۳۴] پس از مخالفت شریعتمداری، خزعلی در ۲۵ اسفند ۱۳۴۴ در درس تفسیر خود گفت که طلبهها عید ندارند و بیسرپرستاند و باید تا آنجا که ممکن است از امامخمینی حمایت کنند[۳۵] پس از انتقال امامخمینی از ترکیه به عراق، خزعلی به همراه جمعی از علما در نامهای سرگشاده درباره ادامه تبعید ایشان، ابراز ناراحتی و اعتراض کردند.[۳۶]
خزعلی سخنران و خطیبی توانا بود و سخنرانیهای تند و پرشور وی در روشنگری و آگاهکردن مردم مؤثر بود. وی در همین راستا برای روشنگری مردم سفرهای تبلیغی زیادی به نقاط مختلف ایران، بهخصوص استان خوزستان انجام داد[۳۷] در اسناد ساواک نام خزعلی در فهرست نام واعظانی مانند محمد مفتح، جعفر سبحانی، سیدعبدالحسین مشکوة، سیدعباس مهری، علی دوانی و سیدمحمدرضا سعیدی قرار دارد که به نمایندگی از امامخمینی از قم به کشورهای خارجی مانند کویت، قطر، پاکستان و بحرین اعزام میشدند[۳۸] همچنین در آستانه سال ۱۳۴۵ ساواک به دنبال دریافت گزارشهایی که نشان میداد خزعلی و جمعی دیگر از علمای مبارز قصد سخنرانی و پخش اعلامیه علیه رژیم را دارند، تصمیم گرفت آنان را از قم به نقاط دوردست تبعید کند.[۳۹]
در سال ۱۳۴۹ پس از درگذشت سیدمحسن حکیم در نجف، خزعلی به همراه برخی از علمای مبارز با صدور اعلامیهای از مرجعیت و اعلمیت امامخمینی پشتیبانی کردند و به دنبال آن ساواک وی را به مدت سه سال به زابل تبعید کرد؛ ولی با وساطت شخصی پس از شش ماه آزاد شد[۴۰] در تابستان ۱۳۵۰ خزعلی به همراه ۲۵ تن دیگر از علمای مبارز مانند حسینعلی منتظری، محمد یزدی، عباس محفوظی، علیاکبر مشکینی، محمد جعفری گیلانی، نعمتالله صالحی نجفآبادی و احمد آذری قمی از منبر منع شدند[۴۱]
خزعلی در سال ۱۳۵۲ به دلیل ادامه حمایت از مرجعیت امامخمینی به بندر گناوه تبعید شد؛ ولی پس از شش ماه از آنجا به دامغان منتقل شد و دو سال و نیم باقیمانده از تبعید خود را در آن شهر گذراند[۴۲] استقبال گرم مردم دامغان از خزعلی موجب شد ساواک فشارهای خود را بر ایشان بیشتر کند؛ به گونهای که در ۲۳ آذر ۱۳۵۳ تقاضای نه روز مرخصی وی برای ازدواج دخترش را نپذیرفت و آن را مشروط به آن کرد که وی هزینههای مالی مأموران مراقب را بپردازد[۴۳] در سال ۱۳۵۴ خزعلی به علت حمایت از نهضت و مرجعیت امامخمینی در مسجد الجواد تهران بازداشت و ۴۸ روز در زندان قزلقلعه زندانی شد[۴۴] پس از درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶، خزعلی به همراه جمعی از علمای قم با فرستادن پیام تسلیتی برای امامخمینی، با ایشان اظهار همدردی کردند.[۴۵]
به دنبال انتشار مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات علیه امامخمینی و سرکوب اعتراضات طلاب و مردم قم در نوزدهم دی ۱۳۵۶ کمیسیون حفاظت امنیت اجتماعی قم، خزعلی و عدهای دیگر از علمای قم مانند حسن صانعی، محمدعلی گرامی، حسین نوری همدانی و ناصر مکارم شیرازی را به دلیل اینکه محرک اصلی واقعه بودهاند، به نقاط دوردست تبعید کرد؛ ولی وی به تبعید نرفت و به صورت مخفیانه در تهران زندگی کرد[۴۶] در نوزده اردیبهشت سال ۱۳۵۷، حسین خزعلی پسر ارشد وی در درگیریهای مأموران رژیم پهلوی با تظاهرکنندگان در محله آبشار قم در نوزدهسالگی به شهادت رسید. امامخمینی در چهارم خرداد ۱۳۵۷ در پیام تسلیتی با اشاره به اینکه فرزند وی به ابدیت پیوسته و در جوار لطف حقتعالی در ردیف فداکاران راه حق ثبت شده است، بیان کرد ایشان هیچگاه از یاد دوستان وفادار به اسلام و احکام آسمانی آن و یاد جوانان غیوری که خود را فدای اسلام و هدفهای آن کردهاند، بیرون نمیرود[۴۷] ایشان با ستودن خزعلی و افرادی مانند وی که مردانه در برابر ستمکاران ایستادهاند و مصیبتها را در مقابل هدف، کوچک شمردهاند، تأکید کرد وی و همه آنانی که عزیزانشان را در راه خدا از دست داده و عزادار شدهاند، با صبر و استقامت و بزرگواری خود در برابر سختیها و ناگواریها، اعصاب ظالمان را خرد کردهاند[۴۸] از سوی دیگر، امامخمینی در ۲۸ تیر ۱۳۵۷ در نامهای با اشاره به ممنوعالمنبربودن و مشکلات معیشتی خزعلی، از شهابالدین اشراقی وکیل خود خواست درباره مشکلات مادی وی رسیدگی و پرسش کند و گرفتاریهای وی را رفع کند و در آینده هم تا وقتی وضع همانگونه است، به رفع نیاز و گرفتاری وی اقدام کند.[۴۹]
در اقدامی دیگر در سیام آذر ۱۳۵۷ خزعلی به همراه تنی چند از عالمان و استادان حوزه علمیه قم مانند حسینعلی منتظری، علیاکبر مشکینی، احمد آذری قمی، محمد فاضل، احمد جنتی و محمد یزدی با صدور اعلامیهای محمدرضا پهلوی را از سلطنت خلع و اعلام کردند سلطنت وی غیر قانونی است و باید فوراً از قدرت کنارهگیری کند و از سربازان و افسران و درجهداران ارتش و نیز استانداران و فرمانداران خواستند که به ملت بپیوندند.[۵۰]
در دی ۱۳۵۷ و با اوجگیری قیام مردم علیه رژیم پهلوی، خزعلی برای تبلیغ و دعوت مردم به ادامه مبارزه به خوزستان رفت و در عمل، رهبری و هدایت قیام مردم اهواز را در دست گرفت[۵۱] وی با سخنرانیهای انقلابی در منطقه عباسیه اهواز و حسینیه اعظم این شهر که کانون مبارزات مردم بود با برشمردن ویژگیهای حکومت اسلامی صریحاً خواستار ادامه مبارزه تا سرنگونی رژیم پهلوی شد[۵۲]؛ همچنین در سیزدهم دی ۱۳۵۷ با سخنرانی در جمع پانزده هزار تن از مردم و کارگران صنایع فولاد اهواز، ضمن محکومکردن اقدامات دولت از آنان خواست تا به اعتصابات و مبارزات خود تا پیروزی ادامه دهند[۵۳] خزعلی در روزهایی که امامخمینی در پاریس به سر میبرد، رهنمودهای ایشان را که از طریق اعلامیه در اهواز به دست وی میرسید، هنگام سخنرانی بر منبر میخواند.[۵۴]
همچنین به دنبال منصوبشدن شاپور بختیار به نخستوزیری در چهاردهم دی ۱۳۵۷، خزعلی به همراه گروهی از عالمان و استادان قم با صدور اعلامیهای رویکارآمدن هر دولتی با حضور محمدرضا پهلوی را غیر قانونی و مردود دانستند[۵۵] و به مناسبت کشتار بیرحمانه مردم به دست رژیم در شهرهایی چون مشهد، کرمان، قم و قزوین، روز هجده دی را عزای عمومی اعلام کردند[۵۶] در هنگام ورود امامخمینی به ایران در دوازده بهمن ۱۳۵۷ مرتضی مطهری از خزعلی خواست که مسئولیت خوشامدگویی به امامخمینی را بپذیرد؛ اما وی که در آن شرایط هدایت مبارزات مردم را مهمتر میدانست، این پیشنهاد را نپذیرفت و تا پیروزی انقلاب در اهواز ماند و سپس برای دیدار با امامخمینی به تهران رفت.[۵۷]
پس از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در آذر ۱۳۵۸ امامخمینی طی حکمی خزعلی را برای بررسی و رفع اختلافات و مشکلات پیشآمده در خوزستان به آن منطقه فرستاد[۵۸] همچنین پس از استعفای محمدرضا مهدوی کنی از عضویت فقهای شورای نگهبان در سال ۱۳۵۹، امامخمینی خزعلی را به عضویت در این شورا منصوب[۵۹] و در سال ۱۳۶۵ آن را تمدید کرد[۶۰] که تا سال ۱۳۷۸ به مدت تقریباً بیست سال ادامه داشت.[۶۱]
خزعلی در نخستین دوره مجلس خبرگان رهبری نماینده مردم سمنان شد و در دورههای بعد نیز به نمایندگی از مردم مشهد به این مجلس راه یافت که تا هنگام وفات ادامه داشت[۶۲] امامخمینی در اردیبهشت ۱۳۶۸ هیئتی را برای بازنگری قانون اساسی در نظر گرفت که ابوالقاسم خزعلی از اعضای این هیئت بود[۶۳] خزعلی در طول دوران جنگ تحمیلی هشتساله از رزمندگان اسلام حمایت میکرد و برای تقویت روحیه و تشویق آنان بارها به جبهه رفت. وی جانباز جنگ بود و بر اثر شدت انفجار در جبهه، حس شنوایی وی آسیب دیده بود[۶۴] وی بنیاد بینالمللی غدیر را تأسیس کرد و تا پایان عمر ریاست این بنیاد را بر عهده داشت.[۶۵]
خزعلی که خود مورد اعتمام امامخمینی بوده و معرف دیگران برای دریافت اجازه شرعی در امور حسبیه از ایشان بوده است[۶۶]، شیفتگی زیادی به امامخمینی داشت و عشق و ارادت به ایشان در اعماق وجودش رخنه کرده بود. او پس از رحلت امامخمینی با خود عهد کرده بود که در هر شرایطی از کنار حرم عبور کرد، به زیارت ایشان برود[۶۷] وی به یکی از دوستانش گفته بود ترجیح میدهد به جای القابی که روی سنگ قبر مینویسند روی قبر وی بنویسند «دوستدار خمینی»[۶۸] خزعلی که سالها از محضر امامخمینی بهره برده بود، توسل و توکل به خدا، انضباط و جدیبودن را از برجستگیهای مهم ایشان میدانست[۶۹] وی امامخمینی را از ذخایر شیعه و یکی از نعمتها و لطفهای پنهان الهی میدانست که خدا در هر قرنی برای پیشبرد جامعه قرار داده است[۷۰] به عقیده وی امامخمینی با روح بزرگی که داشت اصلاً دنبال ریاست و مرجعیت نبود.[۷۱]
در سالهای پیش از انقلاب، خزعلی در جلسات انجمن حجتیه شرکت میکرد و همین موجب شده بود که برخی او را وابسته به این انجمن بدانند؛ ولی او گرچه این انجمن را تأیید میکرد و در جلسات و مراسم آنها شرکت میکرد، هیچ گاه رسماً در تشکیلات آنان وارد نشد[۷۲] امامخمینی در سال ۱۳۶۷ در نامهای به شورای نگهبان برخی اقدامات خزعلی ازجمله تندی به افراد و نسبت کمونیستیدادن به یک مسلمان را در شأن وی ندانست[۷۳] و تأکید کرد توجه داشته باشند ابزار دست بازیگران سیاسی واقع نشده و به عنوان منبری پرخاشگوی که تا این مرحله حاضر است پیش رود معرفی نشوند. ایشان با وصف این اقدامات به توهین، گناه بزرگ و کج رفتن و توصیه به حفظ شأن پست مقدس شورای نگهبان، هشدار داد مراقب باشند انجمن حجتیه همه چیز آنان را نابود نکند[۷۴] ایشان به اعضای شورای نگهبان هشدار داد مادامی که آنان اینگونه عمل میکنند توقع نداشته باشند جوانان انقلابی تند احترام آنان را نگهدارند.[۷۵]
خزعلی در ۲۵ شهریور ۱۳۹۴ بر اثر بیماری و کهولت سن در نودسالگی از دنیا رفت و در حرم مطهر امامرضا(ع) در مشهد مقدس به خاک سپرده شد[۷۶] از وی آثار و تألیفاتی بر جای مانده است، ازجمله تفسیر بیان و کتاب انوار درخشان در تفسیر قرآن که دستاورد درس تفسیر اوست و در هفت جلد چاپ شده است. وی همچنین بر شعرهای عینیه ابنابیالحدید درباره حضرت علی(ع) شرحی نوشته است که هنوز منتشر نشده است[۷۷] خزعلی دارای نه فرزند بود که پسر بزرگ وی شهید شد و چهار پسر و چهار دختر از وی مانده است.[۷۸]
داماد خزعلی، هادی مروی از سخنوران و از استادان حوزه بود و در سال ۱۳۵۸ به نمایندگی از امامخمینی برای رسیدگی به مسائل و مشکلات شهرهای بهبهان و مسجدسلیمان و دعوت مردم به وحدت کلمه و دوری از اختلاف عازم آن منطقه شد[۷۹] وی از سال ۱۳۶۲ تا پایان عمر رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات و از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۳ معاون اول رئیس قوه قضاییه بود و در ۱۸ شهریور ۱۳۸۶ به علت خونریزی مغزی در مشهد درگذشت و در جوار حرم حضرت رضا(ع) به خاک سپرده شد. از وی آثار علمی چندی ازجمله بررسی تحلیلی تاریخ اسلام بر جای مانده است.
پانویس
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۲۳.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات ، ص ۲۵ـ۲۶.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۲۴.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص ۱۳۷؛ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۵
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ۲۸ ـ ۳۰.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۲۸ ـ ۳۰.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۳۱ ـ ۳۲.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۳۴ ـ ۳۶.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۳۷؛ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۶.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۳۹ ـ ۴۲.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ۴۳.
- ↑ کیهان، ۲۶/۶/۱۳۹۴ش.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۴۳.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۷۰.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۶
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۸۸.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۸۸؛ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۶.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۷۹.
- ↑ نوری، مصاحبه، ص۱۰۷.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۹۰ ـ ۹۴.
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۶.
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۶ ـ ۱۵۷؛ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۹۵.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۹۹.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۱۱۰.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۱۱۵؛ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۷.
- ↑ ذاکری، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی، ص۲۵۹.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۲/۴۱۹، ۵۱۲ و ۵۲۸.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ۱۱۷ ـ ۱۱۹.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۴/۳۹۲.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۴/۴۱۴.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۹/۲۶۴.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۱۱/۱۶ ـ ۱۷ و ۱۵۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۱۱/۱۵۲.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۱۷۲؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی امام در آینه اسناد، ۳/۲۸۱.
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۷.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۱/۳۷۶.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۱۱/۱۶ ـ ۱۷.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی سیر مبارزات، ۱۱/۴۳۹ ـ ۴۴۱.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۱۲۵ ـ ۱۲۶.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۱۷.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۱۲۸.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۲۹.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۲۱۴؛ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۳۰.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۵۰۶ ـ ۵۰۸.
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۹؛ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۲۱۵ ـ ۲۱۹.
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۹.
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۹؛ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۲۱۵ ـ ۲۱۹.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، پابهپای آفتاب، ۴/۴۵.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۵۳۲.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۵۳۲.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ص۱۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۲۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۵۹
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۵۹ ـ ۱۶۰.
- ↑ حریم امام، مجله، ص۵؛ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ص۱۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۳۶۳ ـ ۳۶۴.
- ↑ خزعلی، پایگاه اطلاعرسانی نسیم آنلاین.
- ↑ کرمیپور، ابوالقاسم خزعلی، ۱/۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۴۸۱، ۵۰۹ و ۵۶۱.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، حریم امام، ص۳ ـ ۴.
- ↑ حبیبی، مصاحبه.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، حریم امام، ص۳ ـ ۴؛ خزعلی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۸.
- ↑ خزعلی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۷.
- ↑ خزعلی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۹.
- ↑ خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات، ۱۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۶۸۰ ـ ۶۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۶۸۰ ـ ۶۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۶۸۰ ـ ۶۸۱.
- ↑ کیهان، ۲۶/۶/۱۳۹۴ش.
- ↑ حریم امام، مجله، ص۵.
- ↑ کیهان، ۲۶/۶/۱۳۹۴ش.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۲۸.
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- حبیبی، محمدنبی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۲۶/۶/۱۳۹۴ش
- حریم امام، مجله، شماره ۱۸۶، ۱۳۹۴ش.
- خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، تدوین حمید کرمیپور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- خزعلی، ابوالقاسم، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- خزعلی، ابوالقاسم، مصاحبه، مجله حریم امام، شماره ۱۸۶، ۱۳۹۴ش.
- خزعلی، محسن، پایگاه اطلاعرسانی نسیم آنلاین، ۲۷/۶/۱۳۹۵ش.
- ذاکری، علیاکبر، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- کرمیپور، حمید، ابوالقاسم خزعلی، چاپشده در فرهنگنامه رجال روحانی عصر امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- کیهان، روزنامه، ۲۶/۶/۱۳۹۴ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، امام در آینه اسناد، سیر مبارزات امامخمینی به روایت اسناد شهربانی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- نوری، میرزاحسن، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- صدرالله اسماعیلزاده، خزعلی، ابوالقاسم، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۱۵۲-۱۵۹.