مهدی بازرگان، فعال سیاسی-مذهبی، دبیرکل نهضت آزادی ایران، نخستوزیر دولت موقت و نماینده مجلس شورای اسلامی.
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | مهدی بازرگان |
زادروز | سال ۱۲۸۶ |
شهر تولد | تهران |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | بهمن ۱۳۷۳ |
شهر درگذشت | فرودگاه زوریخ سوئیس |
کشور درگذشت | سوئیس |
آرامگاه | قبرستان بیات قم |
نام همسر | ملکه طباطبایی |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | فعال سیاسی-مذهبی، دبیرکل نهضت آزادی ایران، نخستوزیر دولت موقت و نماینده مجلس شورای اسلامی |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
تالیفات | راه طی شده، آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا، آیا اسلام یک خطر جهانی است؟، انقلاب ایران در دو حرکت، بازیابی ارزشها، بعثت و ایدئولوژی، دفاع از اسلام و مسلمانان جهان، سیر تحول در قرآن (سه جلد)، مرز میان دین و سیاست، مشکلات و مسائل اولین سال انقلاب، یادداشتهای روزانه. |
مهدی بازرگان در سال ۱۲۸۶ش در تهران متولد شد. پدر او از بازاریان متدین تهران و مرتبط با علما و حوزهها بوده است. بازرگان تحصیلات ابتدائی خود را از سال ۱۲۹۴ آغاز و تا پایه نهم گذراند و با پایان تحصیلات متوسطه با موفقیت در آزمون اعزام به خارج به فرانسه رفت و در دانشگاه سانترال مدرک مهندسی – معادل دکترا- ترمودینامیک را اخذ کرد. و پس از بازگشت، نخستین دانشیار دانشکده فنی دانشگاه تهران شد.
شرکت در کانون مهندسین و کانون اسلام، انجمن اسلامی دانشجویان، حزب ایران و جبهه ملی، در کارنامه سیاسی او ثبت شده است. او به همره سیدمحمود طالقانی و یدالله سحابی با انشعاب از جبهه ملی، نهضت آزادی را تأسیس کرد. بازرگان در مبارزات سیاسی خود متحمل ده سال زندان شد.
پس از هجرت امامخمینی به فرانسه، بازرگان با سفر به پاریس، با ایشان دیدار کرد و امام از او خواست در نفی سلطنت و رژیم پهلوی با مردم هم صدا شود.
بازرگان از اعضای اولیه شورای انقلاب بود و با حکم امامخمینی نخست وزیر دولت موقت برآمده از انقلاب اسلامی شد و در مدت تصدی این مقام مأموریتها و احکامی از امامخمینی گرفت. او گرچه پس از تسخیر سفارت آمریکا استعفا کرد، ولی با شرکت در انتخابات مجلس به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد.
او در طول عمر خود دورههایی از افکار و اندیشه را پشت سر گذاشت و ۳۵۰ کتاب و مقاله و سخنرانی از او ثبت شده است. بازرگان در سال ۱۳۷۳ به دلیل حمله قلبی درگذشت و طبق وصیتش در قبرستان خانوادگی خود در قم به خاک سپرده شد.
ولادت و نسب
مهدی بازرگان در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد.[۱]
پدر او حاجعباسقلی تبریزی معروف به آقاتبریزی (۱۲۴۷–۱۳۳۳) و مادرش سیدهصدیقه فرزند سیدحسین طباطبایی بود.[۲] آقاتبریزی در هجدهسالگی از آذربایجان به تهران رفت و به تجارت مشغول شد و به همین دلیل نام خانوادگی «بازرگان» را برای خود برگزید. او از معتمدان و سران مذهبی بازار تهران محسوب میشد و ریاست «اتاق تجارت» تهران را تا زمان برچیدهشدن آن به دست رضاخان پهلوی، بر عهده داشت.[۳] جایگاه آقاتبریزی در بازار تهران به گونهای بود که امامخمینی در سال ۱۳۲۸ در نامهای به محمدتقی فلسفی، سفارش کرد تا وی و دیگر تاجران مذهبی تهران را به حمایت مالی از مرجع تقلید وقت سیدحسین بروجردی تشویق کند.[۴]
تحصیلات
مهدی بازرگان تحصیلات ابتدایی را از سال ۱۲۹۴ در مدرسه سلطانی آغاز کرد و تا پایه نهم گذراند[۵] و در سال ۱۳۰۳ وارد دارالمعلمین تهران، به مدیریت ابوالحسن فروغی شد و در سال ۱۳۰۶ تحصیلات متوسطه خود را به پایان رساند.[۶] او در آزمون اعزام فارغالتحصیلان به خارج، رتبه پنجم را به دست آورد و در سال ۱۳۰۷ به فرانسه رفت و جزء نخستین گروه اعزامی دانشجویان ایرانی به اروپا بود که وارد تحصیلات عالی شد.[۷] وی در دانشگاه سانترال پاریس موفق به اخذ مدرک مهندسی (معادل دکتری) در ماشینهای حرارتی (ترمودینامیک) شد.[۸]
بازرگان پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۳ به مدت یکسال به خدمت سربازی رفت. او در سال ۱۳۱۵ در جایگاه نخستین دانشیار در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول تدریس شد و دو دوره متوالی طی سالهای ۱۳۲۴–۱۳۲۹ ریاست دانشکده فنی این دانشگاه را بر عهده داشت.[۹] او از حضور پررنگ و فشار اعضای حزب توده در این دوره حکایت کرده و ریاست دانشکده فنی را بسیار مشکل برشمرده است؛ چنانکه مصطفی چمران را دانشجوی ممتاز خود دانسته و از او ستایش کردهاست.[۱۰] وی در سال ۱۳۱۴ با همکاری هفت تن از دانشجویان در اروپا، شرکت «اتحاد مهندسین ایران» (اما) را تأسیس کرد.[۱۱]
فعالیتهای سیاسی
نخستین گروه سیاسی که بازرگان در آن فعالیت داشت، کانون مهندسین بود. او برای چند دوره عضو شورای مرکزی و برای دو دوره مسئول شورا بود و پس از انشعاب کانون به دو جناح ملی و چپ، با جناح ملی همکاری کرد. علت جدایی جناح ملی از چپ، افکار ضد دینی جناح چپ و گرایشهای مذهبی در جبهه ملی بود. بازرگان در طی سالهای ۱۳۲۰–۱۳۳۲ علاوه بر آن، با گروههایی مانند کانون اسلام، همراه با سیدمحمود طالقانی[۱۳] انجمن اسلامی دانشجویان، حزب ایران و جبهه ملی همکاری داشت و اتحادیه مهندسین را تأسیس کرد، که تعداد پانزده مقاله، جزوه و کتاب، نتیجه تلاشهای او در این دوره است.[۱۴] وی از سال ۱۳۲۱ با پیوستن به کانون اسلام با سیدمحمود طالقانی و یدالله سحابی همراه شد[۱۵] و به همراه آنان در سال ۱۳۲۳ از انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده پزشکی حمایت کرد.[۱۶]
در سال ۱۳۳۰ با بهقدرترسیدن جبهه ملی و در دوره ملیشدن صنعت نفت، بازرگان مأمور خلع ید از شرکت سابق نفت شد و محمد مصدق او را رئیس هیئت مدیره موقت شرکت ملی نفت کرد؛ اما بازرگان پس از نُه ماه استعفا کرده و تدریس در دانشگاه را از سر گرفت.[۱۷] وی پس از آن به دستور رئیس سازمان آب، مدیر کل طرح لولهکشی آب تهران شد و تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در این سمت باقی بود.[۱۸] پس از کودتا، به جبهه ملی پیوست و در سال ۱۳۳۴ رژیم پهلوی او را بازداشت و پس از پنج ماه آزاد کرد.[۱۹]
بازرگان به همراه سیدمحمود طالقانی و یدالله سحابی با توجه به گرایشهای مذهبی خود از جبهه ملی جدا شد و در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ «نهضت آزادی ایران» را بنیان نهادند.[۲۰] (ببینید: نهضت آزادی ایران) در سوم بهمن ۱۳۴۱و همزمان با آغاز مبارزات روحانیان به رهبری امامخمینی، به دنبال انتشار اطلاعیه نهضت آزادی ایران علیه انقلاب سفید، همگیِ اعضای این نهضت بازداشت و به ده سال زندان محکوم شدند،[۲۱] اما بازرگان در سال ۱۳۴۶ آزاد شد.[۲۲] امامخمینی پس از آزادی خود از زندان و حصر، طی اعلامیهای در ۱۳۴۳/۱/۱۸، محکومیت بازرگان و دوستان او را ظالمانه خواند و از آن اظهار تأسف کرد و آنان را مدافع اسلام و قانون اساسی دانست[۲۳] و در یک سخنرانی، این حبسها را مقدمه پیروزی نهایی و رهایی ایران از چنگال اسرائیل و استعمار شمرد.[۲۴]
بازرگان در فاصله سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ با نگارش مقاله و کتاب، حضوری جدی در صحنه سیاسی داشت و در صدد تبیین حکومت دموکراتیک بود.[۲۵] پیام شفاهی او به امامخمینی در اردیبهشت ۱۳۵۷ در نجف، مبنی بر استفاده از تخلف محمدرضا پهلوی از قانون اساسی برای عزل او و لبه تیز حمله بر استبداد و نه استعمار به دلیل اینکه به اعتقاد او، جنگ در دو جبهه به نفع پهلوی تمام میشود، نشان از تلاش بازرگان برای ایجاد دموکراسی در ایران است،[۲۶] با این حال، موضع بازرگان در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ حفظ قانون اساسی ۱۲۸۵ و متمم آن، و مبارزه با استبداد نه استعمار و سیاست گامبهگام بود.[۲۷] وی و همفکرانش در نهضت آزادی و جبهه ملی بر آن بودند شاه باید سلطنت کند نه حکومت؛ نمایندگان مردم با انتخابات آزاد به مجلس راه یافته و دولت کمکم به مردم آزادی داده و قوانین اسلام برقرار گردد.[۲۸] در عین حال، امامخمینی در این دوره از بازرگان نقل کردهاست که مردم ایران دو راه بیشتر ندارند: آزادی یا ماندن محمدرضا پهلوی.[۲۹]
پس از هجرت امامخمینی به فرانسه در ۱۳ مهر ۱۳۵۷، بازرگان همراه کریم سنجابی در ۳۰ مهر ۱۳۵۷ با امامخمینی در نوفللوشاتو دیدار کرد و دربارهٔ خط مشی مبارزه و جوانب آن گفتگو کرد.[۳۰] امامخمینی در این جلسه پس از شنیدن گزارش بازرگان و سنجابی از اوضاع ایران، مواضع و اهداف انقلاب اسلامی را برای آن دو تشریح و مصالح ملت را به آنان تذکر داد و آنان نیز مخالفتی نداشتند،[۳۱] در عین حال، بازرگان که پهلوی، ارتش و آمریکا را سه رکن کشور ایران میدانست، معتقد بود پهلوی رفتنی نیست و رویارویی با ارتش و آمریکا نیز خطرناک است.[۳۲] امامخمینی نیز با رد روش آشتی و راه میانه، تصریح کرد این کار نه رژیم پهلوی را از بنبست خارج میکند و نه از فشار، اختناق و کشت و کشتار میکاهد.[۳۳] ایشان دیدگاه بازرگان در خصوص خط مشی فتح سنگر به سنگر را نیز ردّ و در سخنرانی خود اشاره کرد ملت باید گلوی پهلوی را رها نکند تا کار او تمام شود.[۳۴]
امامخمینی از بازرگان خواست در نفی سلطنت و پهلوی با مردم همصدا شود و از ارتش و آمریکا نیز وحشت نداشته باشد؛ زیرا ارتش از فرزندان مردم تشکیل شده و با رفتن پهلوی، به دامن مردم بازخواهد گشت. آمریکا نیز از ایران خارج خواهد شد.[۳۵] بازرگان و سنجابی بار دیگر برای خداحافظی از امامخمینی تقاضای دیدار کردند ولی ایشان پذیرش ملاقات را به نفی پهلوی و پخش آن از رسانهها مشروط کرد. سنجابی خواسته امامخمینی را پذیرفت و افزون بر دادن اطلاعیه با رسانهها نیز مصاحبه کرد و به دیدار امامخمینی رفت؛ ولی بازرگان اعلام مخالفت با ادامه سلطنت پهلوی را منوط به مشورت با سایر اعضای نهضت آزادی در ایران کرد[۳۶] و بدون خداحافظی حتی با اعضای دفتر امامخمینی به صورت قهر پاریس را ترک کرد.[۳۷] امامخمینی در سخنرانی دوم آبان با اشاره به سیاست گامبهگام، آن را اشتباه خواند و با وجود کشتارهای پیاپی رژیم و غارت مداوم بیتالمال، اجازه ادامه سلطنت به محمدرضا پهلوی را اشتباهی دیگر و خیانت به مردم خواند[۳۸] و در سخنرانی یازدهم آبان نیز سیاست گامبهگام را همردیف با سازش و شکست خواند و هشدار داد در صورت نیروگرفتن رژیم پهلوی ضربهای بر ایران و ایرانی خواهد زد که به هیچ روی جبرانپذیر نخواهد بود،[۳۹] البته بعدها بازرگان و همفکران او با پذیرش مواضع امامخمینی در صف مدافعان انقراض سلطنت قرار گرفتند.[۴۰]
اعضای نهضت آزادی ازجمله بازرگان معتقد بودند به جای تغییرات اساسی و انقلاب، به قانون اساسی موجود عمل شود و انتخابات آزاد باشد و پهلوی نیز بماند و سلطنت کند نه حکومت. این سخن بازرگان پس از پذیرش پست نخستوزیری که امامخمینی بولدوزر میخواهد، ولی او پیکانوار حرکت میکند، به همین معنا بود که وی حرکت انقلابی را نمیپسندید.[۴۱] در این روش که گاهی با عنوان «سیاست گامبهگام» نیز نام برده میشد؛ بازرگان تنها نبود و برخی از علمای حوزه ازجمله سیدکاظم شریعتمداری و مرتضی حائری و سیدابوالفضل زنجانی نیز بر همین عقیده بودند و میگفتند مایه خونریزی کمتر میشود و قدرت پهلوی نیز محدود میگردد[۴۲] ولی امامخمینی این طرح را خدعه محمدرضا پهلوی میدانست که با این کار قصد دارد دوباره بر تخت سلطنت مستقر شود و پس از چندی، برنامههای خود را و بلکه بدتر از آن را آغاز کند.[۴۳] ایشان همچنین روش گامبهگام بازرگان را باعث کاستهشدن شور مردم و ازدسترفتن حمایت مردمی و زمینه سرکوب مردم به دست رژیم و خنثیشدن تمامی برنامهها میدانست.[۴۴]
سمتها
بازرگان بعد از همزمان با انقلاب و بعد از آن به سمتهایی منصوب شد.
عضویت در شورای انقلاب
امامخمینی به پیشنهاد و تأیید مرتضی مطهری و سیدمحمد حسینی بهشتی، بازرگان را به همراه سیدمحمود طالقانی و یدالله سحابی به عضویت در شورای انقلاب منصوب کرد.[۴۵] نیز ایشان پس از اعتصاب کارکنان شرکت نفت در حمایت از انقلاب، در ۱۳۵۷/۱۰/۸ بازرگان را مأمور کرد تا به همراه اکبر هاشمی رفسنجانی و مصطفی کتیرایی هیئتی تشکیل دهد و تشکیلات نفت کشور را راهاندازی و مواد سوختی را برای مصرف داخلی تأمین کند.[۴۶] (ببینید: اعتصاب کارکنان صنعت نفت)
نخستوزیری
با آشکارشدن نشانههای پیروزی و به هدف تقویت جریان انقلاب، امامخمینی به پیشنهاد شورای انقلاب، طی حکمی در ۱۳۵۷/۱۱/۱۵ بازرگان را جدای از روابط حزبی، مأمور تشکیل دولت موقت کرد. امامخمینی در این حکم تصریح کرد به ایمان راسخ بازرگان به مکتب اسلام اعتقاد دارد و سوابق مبارزات اسلامی و ملی وی را یادآوری کرد. ایشان مهمترین وظیفه دولت موقت را برگزاری همهپرسی و تشکیل مجلس مؤسسان جهت تصویب قانون اساسی و انتخاب مجلس نمایندگان شمرد.[۴۷] امامخمینی فردای آن روز در جلسه معرفی بازرگان، طی سخنرانی بر نخستوزیری ایشان تأکید کرد و سابقه سالهای طولانی آشنایی خود با وی را یادآور شد و او را مرد صالح، متدین و معتقد به دیانت و امین و فرد ملی، بدون گرایش به مسائل غیرشرعی معرفی و اطاعت از دولت موقت را واجب شرعی اعلام کرد.[۴۸] بازرگان نیز در این جلسه ضمن تشکر از ابراز اعتماد امامخمینی، این مسئولیت را دشوارترین وظیفه و بسیار خطیر ارزیابی کرد و خود را برای مخاطرات و زحمات آن آماده خواند.[۴۹]
امامخمینی در روزهای بعد نیز دولت بازرگان را دولت شرعی و دولت امام زمان(ع)، نامید.[۵۰] (ببینید: دولت موقت) با گذشت زمان، اختلافها و ناهماهنگیها میان نیروهای انقلابی، شورای انقلاب و دولت موقت آشکارتر شد؛ چنانکه گاهی لوایحی در دولت تصویب میشد یا دولت موضعگیریهایی میکرد که مورد پسند و تأیید شورای انقلاب نبود.[۵۱] بازرگان در سیاست خارجی به تنشزدایی و سیاست موازنه منفی باور داشت. وی نزدیکی به غرب را میپسندید و با کمونیسم و نفوذ روس و شرقیها سخت مخالف بود.[۵۲] وی در سیاست داخلی نیز نسبت به برخی اقدامات مانند دخالت کمیتههای انقلاب اسلامی در امور گلهمند بود که با پاسخ امامخمینی مواجه شد.[۵۳] این اختلاف نظرها، پس از تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، به اوج خود رسید.
بازرگان حمایت امامخمینی از تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب دوم خواندن آن را، مخالف تعهدات بینالمللی دولت در حفظ و حراست از اتباع خارجی میدانست و واکنش نشانندادنِ خود در برابر تسخیر سفارت را به دلیل تصمیم قبلیاش بر استعفا اعلام کرد.[۵۴] وی در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ استعفای خود را تقدیم امامخمینی کرد.[۵۵] امامخمینی با اشاره به زحمات و خدمات طاقتفرسای وی در دوره انتقال و با ذکر اعتماد خود به دیانت و امانت و حُسن نیت او، استعفا را پذیرفت و اداره امور کشور را به شورای انقلاب واگذار کرد.[۵۶] (ببینید: دولت موقت) این ستایش با وجود برخی اختلافها و تمایز مشی بازرگان با امامخمینی بود.[۵۷]
امامخمینی در دوره نخستوزیری چندین حکم به مهدی بازرگان دادهاست که حکم تدوین و تصویب قانون اساسی و تشکیل مجلس خبرگان در ۵۸/۳/۴[۵۸] تشکیل دادگاه به منظور محاکمه سریع خیانتکاران از طریق دادگستری در ۱۳۵۸/۶/۲[۵۹] و حمایت از خانواده شهدای نیروی انتظامی و پاسداران در ۱۳۵۸/۶/۲[۶۰] از آن جمله میباشد؛ چنانکه پس از نخستوزیری نیز با بیان اینکه بازرگان مورد احترام همه است، استعفای وی را ناشی از خستگی و عذر دانست و تصریح کرد استعفای او به معنای دخالت نکردن در امور نیست.[۶۱]
امامخمینی همچنین در تاریخ ۱۳۶۰/۲/۲۰، درگذشت برادر بازرگان را به وی تسلیت گفت.[۶۲] ایشان همچنین در جریان اعتراض جبهه ملی به لایحه قصاص و تأیید آن از سوی نهضت آزادی، از بازرگان خواست به عنوان ناهی از منکر و مدعی تفسیر قرآن در مقابل آنان بایستد[۶۳] چنانکه در ادامه از او خواست در برابر ترورهای سازمان مجاهدین خلق نیز موضعگیری کند.[۶۴]
نماینده مجلس و دیگر فعالیتها
بازرگان پس از استعفا از نخستوزیری، در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۳۵۸ به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد و به همراه یدالله سحابی، هاشم صباغیان، ابراهیم یزدی، علیاکبر معینفر، مصطفی چمران و سیداحمد صدر حاجسیدجوادی فراکسیون اقلیت نهضت آزادی در مجلس را تشکیل داد.[۶۵]
او در سال ۱۳۶۴ نامزد چهارمین دوره ریاست جمهوری شد؛ ولی شورای نگهبان صلاحیت او را رد کرد[۶۶] او پس از آن در سمت دبیرکلی نهضت آزادی مشغول به فعالیت بود و در پایهگذاری جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران در سال ۱۳۶۴ مشارکت کرد.[۶۷] از دیگر فعالیتهای او نگارش مقالات در روزنامه «میزان» ارگان نهضت آزادی ایران است.
از سوی دیگر، امامخمینی در ۳۰ بهمن ۱۳۶۶ در نامهای به وزیر کشور، سیدعلیاکبر محتشمیپور، تلویحاً کناررفتن مهدی بازرگان از نخستوزیری دولت موقت را از عنایات الهی دانست، نگاه نهضت آزادی در جداانگاری دین از سیاست را منجر به وابستگی کشور به آمریکا و مستشاران آن در آینده برشمرد و تظاهر آنان به اسلام را منجر به انحراف جوانان معرفی کرد و به تأویلات قرآنی آنان به علت عدم اطلاعشان از آموزههای عمیق دینی و فقه اسلامی انتقاد کرد.[۶۸] (ببینید: نهضت آزادی ایران) ایشان در نامه ۱۳۶۸/۱/۶ خود به حسینعلی منتظری نیز با اشاره به اینکه بازرگان را انسان خوبی میدانسته، تأکید کرد از آغاز با نخستوزیری بازرگان مخالف بودهاست؛ اما نظر دوستان را پذیرفته و وی را به نخستوزیری منصوب کردهاست.[۶۹]
دیدگاهها
بازرگان که دریافت حکم نخستوزیری از امامخمینی را بزرگترین افتخار زندگی خود دانسته، از عزم راسخ و ایمان کامل امامخمینی به خدا و اعتقاد به موفقیت راه خود سخن گفته و خود را درسآموز منش ایشان دانستهاست.[۷۰] بازرگان در آغاز نخستوزیری، رهبری سیاسی امامخمینی را پذیرفته بود، اما در آخرین سخنرانی خود پیش از استعفا، از رهبری انقلاب و سیاستهای انقلابیان انتقاد کرد.[۷۱] او رهبری امامخمینی را در حرکت اول مایه جذب و وحدت مردم برای سرنگونی نظام طاغوتی دانست؛ اما در ادامه با این گمان که خروج ملّیها و روشنفکران و ترجیح اسلام فقاهتی، منشأ تفرق قشرها و حرکت گریز از مرکز است، به انتقاد از روش ایشان پرداخت.[۷۲]
از سوی دیگر، بازرگان که نخست معتقد به نقش دین در حکومت و اقتصاد جامعه بود، در کتاب آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا و در مواجهه با جایگاه رهبری دینی امامخمینی، از اسلام سیاسی رویگردان شد و هر گونه ارتباط میان دین و سیاست را در دوران غیبت نفی کرد و دخالت هر یک را در امور دیگری موجب فروپاشی هر دوی آنها دانست. وی در این رویکرد معتقد بود هدف دین، اخلاق و معنویت است و به جامعه و نظامسازی کاری ندارد.[۷۳] او پیشتر مخالفت خود را با نظریه ولایت فقیه اعلام کرده و آن را تنها قبایی برازنده امامخمینی دانسته بود.[۷۴] وی بهرغم تغییر موضع امامخمینی از تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی[۷۵] بر تشکیل آن تأکید میکرد و با تأسیس مجلس خبرگان قانون اساسی مخالف بود[۷۶] و تلاش بازرگان و همفکران او در دولت موقت برای انحلال مجلس خبرگان با نکوهش و واکنش شدید امامخمینی مواجه شد.[۷۷] (ببینید: مجلس خبرگان قانون اساسی)
درگذشت
بازرگان در ۱۷ آذر ۱۳۷۳ به دلیل حمله قلبی در بیمارستان دی تهران بستری شد. سیداحمد خمینی در این بیمارستان از وی عیادت کرد و اعتقاد امامخمینی به ایمان و تدین وی را متذکر شد[۷۸] وی پس از بهبود نسبی، برای درمان به خارج از کشور مسافرت کرد؛ اما در بهمن همین سال در فرودگاه زوریخ سوئیس به علت سکته قلبی در ۸۷سالگی درگذشت. بنا به وصیت وی، جسدش پس از انتقال به ایران، در مقبره خانوادگی در قبرستان بیات قم به خاک سپرده شد.[۷۹]
آثار
از بازرگان بیش از ۳۵۰ کتاب، مقاله و سخنرانی به جای ماندهاست. «بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان» مجموعه آثار او را جمعآوری و چاپ کردهاست.
برخی از مهمترین آثار او عبارتاند از: راه طی شده، آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا، آیا اسلام یک خطر جهانی است؟، انقلاب ایران در دو حرکت، بازیابی ارزشها، بعثت و ایدئولوژی، دفاع از اسلام و مسلمانان جهان، سیر تحول در قرآن (سه جلد)، مرز میان دین و سیاست، مشکلات و مسائل اولین سال انقلاب، یادداشتهای روزانه.[۸۰]
پانویس
- ↑ علیبابایی، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، ۱/۳۶–۳۷.
- ↑ برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، ۱۳.
- ↑ برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، ۱۳–۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴–۲۵.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۴.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۷.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۴ و ۳۱؛ بازرگان، خاطرات، ۱/۱۶۵.
- ↑ برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، ۱۵ و ۲۸؛ علیبابایی، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، ۱/۱۳۸–۱۳۹؛ لامعی، مهندس بازرگان در آیینه خاطرات، ۱۷.
- ↑ بازرگان، خاطرات، ۱/۲۴۵–۲۴۶؛ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۶ و ۳۳.
- ↑ بازرگان، خاطرات، ۱/۲۵۱.
- ↑ بازرگان، مدافعات، ۷۱؛ لامعی، مهندس بازرگان در آیینه خاطرات، ۱۷.
- ↑ لامعی، مهندس بازرگان در آیینه خاطرات، ۱۷.
- ↑ لامعی، مهندس بازرگان در آیینه خاطرات، ۱۷.
- ↑ لامعی، مهندس بازرگان در آیینه خاطرات، ۱۷–۱۸؛ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۸ و ۳۳.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۴؛ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیسیاسی ایران، ۹۸.
- ↑ میزبانی، نقش مساجد و دانشگاهها در پیروزی انقلاب اسلامی، ۲۳۶.
- ↑ برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، ۶۰؛ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۵.
- ↑ علیبابایی، فرهنگ تاریخیسیاسی ایران و خاورمیانه، ۳/۴۰۶؛ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۵.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۳۴.
- ↑ الگار، نیروهای مذهبی در ایران قرن بیستم چاپشده در سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ۲۹۹.
- ↑ علیبابایی، فرهنگ تاریخیسیاسی ایران و خاورمیانه، ۳/۴۰۶–۴۰۷؛ جنتی، خاطرات علی جنتی، ۷۸–۷۹.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۲۶ و ۳۷–۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱–۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۷.
- ↑ برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، ۲۰۶–۲۰۷ و ۲۹۲.
- ↑ یوسفی اشکوری، سیری در زندگی، آثار و افکار مهندس مهدی بازرگان، در تکاپوی آزادی، ۱/قسمت ۲، ۴۶–۴۷.
- ↑ نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، ۲/۱۵۶.
- ↑ فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۴۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۱۴.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۵۲۴؛ فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۴۷۷.
- ↑ فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۴۷۷؛ بازرگان، حکایتهایی، ۱۹۰–۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۹۰؛ یزدی، شصت سال صبوری و شکوری، ۳/۱۶۴.
- ↑ فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۴۷۸.
- ↑ توکلیبینا، خاطرات ابوالفضل توکلیبینا، ۱۵۶–۱۵۷.
- ↑ فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۴۹۳–۴۹۴ و ۴۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۲۷–۱۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۷۷–۲۷۸ و ۶/۳۳۳.
- ↑ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، ۲۳۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۰۶–۲۰۷.
- ↑ احمدی میانجی، خاطرات فقیه اخلاقی آیتالله احمدی میانجی، ۲۷۴–۲۷۵ و ۲۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۸–۵۹ و ۶/۳۳۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۰۸ و ۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۴–۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۶ و ۵۸–۵۹.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه، ۶/۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۰۹.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۱۱.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۰۸؛ اسماعیلی، دولت موقت، ۱۸۴–۱۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۰ و ۷/۴۹.
- ↑ بازرگان، انقلاب ایران، ۹۴–۹۵.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۰۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲.
- ↑ یوسفی اشکوری، سیری در زندگی، آثار و افکار مهندس مهدی بازرگان، در تکاپوی آزادی، ۱/قسمت۲، ۴۴۷–۴۴۸.
- ↑ یوسفی اشکوری، سیری در زندگی، آثار و افکار مهندس مهدی بازرگان، در تکاپوی آزادی، ۱/قسمت۲، ۳۴۰–۳۴۱.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۴۹–۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۷۹–۴۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۱.
- ↑ نهضت آزادی ایران، شورای انقلاب و دولت موقت، ۵۴.
- ↑ برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، ۲۹۵–۲۹۷.
- ↑ بازرگان، انقلاب ایران، ۱۱۵–۱۱۶ و ۱۲۷–۱۲۸؛ بازرگان، دکتر علی شریعتی از نگاه، ۲۴–۲۵.
- ↑ بازرگان، آخرت و خدا، ۹۱–۱۰۹؛ سروش، آیین شهریاری و دینداری، ۴۹–۵۰؛ موسوی بجنوردی، مسی به رنگ شفق، ۲۱۱؛ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۴۴.
- ↑ بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، ۱۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۴.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۳۸.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۵۲–۵۳.
- ↑ گروه پژوهش، با پیشگامان آزادی، ۵۴–۵۵؛ حسنی، خاطرات حجتالاسلام حسنی امامجمعه ارومیه، ۴۲.
- ↑ برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، ۳۴۰–۳۵۰.
منابع
- احمدی میانجی، علی، خاطرات فقیه اخلاقی آیتالله احمدی میانجی، به کوشش عبدالرحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- اسپوزیتو، جان ال. انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانهچی، تهران، باز، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- اسماعیلی، خیرالله، دولت موقت، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- الگار، حامد، نیروهای مذهبی در ایران قرن بیستم چاپشده در سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بازرگان، مهدی، آخرت و خدا هدف بعثت انبیا، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، نویسنده، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
- بازرگان، مهدی، حکایتهایی از زندگی مهندس بازرگان، تدوین شعبانعلی لامعی، مهندس بازرگان در آیینه خاطرات، تهران، قلم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- بازرگان، مهدی، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، تدوین غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- بازرگان، مهدی، دکترعلی شریعتی از دیدگاه شخصیتها، به کوشش جعفر سعیدی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- بازرگان، مهدی، مدافعات، تهران، مدرس، چاپ اول، ۱۳۵۰ش.
- بازرگان، مهدی، مسائل و مشکلات نخستین سال انقلاب، ناشر عبدالعلی بازرگان، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
- برزین، سعید، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، تهران، نشر مرکز، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
- بصیرتمنش، حمید، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- توکلیبینا، ابوالفضل، خاطرات ابوالفضل توکلیبینا، به کوشش محمودطاهر احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبیسیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامیپژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۳ش.
- جنتی، علی، خاطرات علی جنتی، تدوین سعید فخرزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- حسنی، غلامرضا، خاطرات حجتالاسلام حسنی امامجمعه ارومیه، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- سروش، عبدالکریم، آیین شهریاری و دینداری، تهران، صراط، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- علیبابایی، داوود، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، تهران، امید فردا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- علیبابایی، غلامرضا، فرهنگ تاریخیسیاسی ایران و خاورمیانه، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فردوسیپور، اسماعیل، همگام با خورشید از ایران تا ایران، خاطرات اسماعیل فردوسیپور، قم، مجتمع فرهنگی اجتماعی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- گروه پژوهشهای شرکت انتشارات قلم، با پیشگامان آزادی، زندگینامه، افکار، اندیشهها و مبارزات مهندس مهدی بازرگان، تهران، قلم، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- لامعی، شعبانعلی، مهندس بازرگان در آیینه خاطرات، تهران، رامند، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- موسوی بجنوردی، سیدکاظم، مسی به رنگ شفق.
- سرگذشت و خاطرات سیدکاظم موسوی بجنوردی، به اهتمام علیاکبر رنجبر کرمانی، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- میزبانی، مهناز و دیگران، نقش مساجد و دانشگاهها در پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، تهران، رسا، چاپ ششم، ۱۳۷۹ش.
- نهضت آزادی ایران، شورای انقلاب و دولت موقت، تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۲ش.
- یزدی، ابراهیم، شصت سال صبوری و شکوری، بیجا، بینا، ۱۳۹۰ش.
- یوسفی اشکوری، حسن، سیری در زندگی، آثار و افکار مهندس مهدی بازرگان، در تکاپوی آزادی، تهران، قلم، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- محمد نوری، «مهدی بازرگان»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۵۵۱–۵۵۷.