جلال آل‌احمد

نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۰ توسط M.zarifi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شخصیت سیاسی مذهبی | عنوان = جلال آل‌احمد | تصویر = جلال آل احمد.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = |سرشناسی = |نام کامل = |لقب = |نسب = |زادروز = ۱۳۰۲ش |شهر تولد = تهران |کشور تولد = ایران |تاریخ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جلال آل‌احمد، روشنفکر مبارز و علاقه‌مند به امام‌خمینی.

جلال آل‌احمد
جلال آل احمد.jpg
شناسنامه
زادروز۱۳۰۲ش
شهر تولدتهران
کشور تولدایران
تاریخ درگذشت۱۸ شهریور ۱۳۴۸ش
آرامگاهمسجد فیروزآبادی تهران (شهر ری)
نام همسرسیمین دانشور
دیناسلام
مذهبشیعه
پیشهروزنامه‌نگار؛ نویسنده؛ فعال سیاسی
اطلاعات علمی و مذهبی
تالیفاتغرب‌زدگی، پنج داستان، سنگی بر گوری، سفر به ولایت عرزائیل، یک چاه و دوچاله، در خدمت و خیانت روشنفکران و دیگر آثار

معرفی اجمالی

جلال آل‌احمد، سال ۱۳۰۲ در محله سیدنصرالدین تهران به دنیا آمد.[۱] پدر او سیداحمد حسینی طالقانی از روحانیان برجسته و بانفوذ تهران بود. فشار وارد از سوی حکومتِ استبدادی رضاشاه پهلوی، تا حدود زیادی عالمان دین را در انزوا قرار داده بود؛ اما سیداحمد هرگز آرام ننشست و از سنگر محراب و منبر به وظایف دینی، سیاسی و اجتماعی خود عمل می‌کرد.[۲] وی مردی خوش‌اخلاق و مهربان و مردم‌دار بود[۳] و با امام‌خمینی نیز ارتباط داشت و چنان‌که شمس آل‌احمد اشاره کرده است، پس از فوت وی در سال ۱۳۴۱ امام‌خمینی در قم برای او مجلس ختم برگزار کرد.[۴] امام‌خمینی پس از پیروزی انقلاب، در اردیبهشت ۱۳۵۹، در دیدار شمس‌ آل‌احمد به این ارتباط اشاره کرده است.[۵] فرزند بزرگ وی نیز به نام محمدتقی از شاگردان برجسته سیدابوالحسن اصفهانی و نماینده سیدحسین بروجردی در مدینه بود که گویا در سال ۱۳۳۲ به دست مخالفان مذهبی مسموم و کشته شد[۶] و امام‌خمینی درگذشت او را در مسیر خدمت اسلام دانسته است.[۷]

دوران تحصیل

جلال آل‌احمد پس از تمام‌کردن دوره دبستان‌ به خواست پدرش از درس‌خواندن بازماند؛ زیرا پدرش نظر مساعدی درباره تحصیل در دبیرستان نداشت[۸] و وی را برای آموختن علوم حوزوی به مدرسه مروی‌ فرستاد.[۹] وی ضمن تحصیل در حوزه، برای کار وارد بازار ساعت‌سازی و سیم‌کشی شد و همچنین به‌دور از چشم پدر در کلاس‌های شبانه دارالفنون به تحصیل پرداخت و دوره دبیرستان را به پایان برد[۱۰]؛ سپس در سال ۱۳۲۲ پدرش او را در بیست‌سالگی برای ادامه تحصیل حوزوی به‌ نجف اشرف فرستاد[۱۱]؛ اما وی پس از سه ماه توقف که پیش برادرش سیدمحمدتقی بود[۱۲] برگشت و حوزه را ترک کرد.[۱۳] آل‌احمد پس از تمام‌کردن دوره دانشسرای عالی در سال ۱۳۲۵ از دانشکده ادبیات و با گرفتن مدرک لیسانس ادبیات فارسی در سال ۱۳۲۶ وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و در دبیرستان شاهپور شمیران به معلمی مشغول شد و تا پایان عمر این شغل را حفظ کرد.[۱۴] او در سال ۱۳۳۰ پیش از آنکه رساله دکترای خود را به نام «قصه هزار و یک شب» دفاع کند، دانشگاه را ترک کرد.[۱۵]

فعالیت‌های سیاسی

آل‌احمد که به واسطه صادق هدایت به حزب توده معرفی شده بود، [۱۶]از سال ۱۳۲۳ پس از عضوشدن فعالیت سیاسی خود را در آن حزب آغاز کرد.[۱۷] از آنجاکه وی به زبان فرانسه و عربی مسلط و مشترک مجله «الهلال» مصر بود، در این حزب مدیریت داخلی روزنامه «بشر» و سپس مدیریت داخلی ماهنامه «مردم» را بر عهده گرفت[۱۸] و در بخش انتشارات حزب به سمت‌های بالایی دست یافت[۱۹]؛ اما وی به سبب پیروی رهبران حزب توده از حکومت شوروی، سرخورده شد و همراه برخی از اعضای حزب، گروه پیشقراول «آوانگارد» را که به معنای پیشاهنگ است، به قصد اداره حزب تشکیل داد.[۲۰] آل‌احمد در سال ۱۳۲۶ با همکاری اسحاق اپریم جزوه «حزب توده سر دو راه» را منتشر کرد که تحلیلی بود بر شکست‌های پیاپی حزب توده در مجلس دهم.[۲۱] سرانجام وی در آذر ۱۳۲۶، همراه عده‌‌ای ازجمله خلیل ملکی از حزب توده جدا شد[۲۲] و در بهمن ۱۳۲۶ در قالب حزب سوسیالیست توده ایران مرکب از انشعابیون اعلام موجودیت کرد[۲۳]؛ اما پس از آنکه رادیو مسکو آنان را خائن خواند، چند سالی از صحنه سیاسی کناره ‌گرفت.[۲۴] آل‌احمد در میانه سال ۱۳۲۹ با سیمین دانشور ازدواج کرد[۲۵] و به دلیل اینکه درآمدش کافی نبود، به نوشتن مقاله در نشریه شاهد جبهه ملی پرداخت.[۲۶] وی در اردیبهشت ۱۳۳۰ به حزب زحمتکشان ملت ایران که مظفر بقائی و خلیل ملکی آن را تاسیس کرده بودند پیوست[۲۷]؛ ولی در سال بعد آن حزب را نیز ترک کرد و با همکاری خلیل ملکی حزبی مستقل با گرایش جهان‌سومی با نام «نیروی سوم» را بنا نهاد.[۲۸] وی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پیوندهای حزبی را کنار گذاشت و به عنوان معلم، مترجم و نویسنده به کارهای ادبی رو آورد.[۲۹] وی همان سال در دیدار با تیمور بختیار، نخستین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) گفت سیاست را از سال ۱۳۳۲ بوسیده و کنار گذاشته است.[۳۰] گفته شده وی در دو دهه ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ متاثر از ‌اندیشه‌های خداگرایی فرامذهبی سیداحمد کسروی، سبک داستان کوتاه از صادق هدایت، سبک شعر نو از نیما یوشیج و مسائل سیاسی از خلیل ملکی بوده است.[۳۱]

نگارش کتاب غرب‌زدگی

آل‌احمد در سال ۱۳۴۱ مهم‌ترین اثر خود را به نام غرب‌زدگی منتشر کرد که از تسخیرشدن انسان شرقی در برابر انسان غربی و از روبه‌رو شدن ایرانیان با تمدن غرب خبر می‌داد و از دوست‌داشتن سبک زندگی غربی در نوع پوشش، زبان و گویش حکایت داشت و عنوان‌هایی مانند «طرح یک بیماری»، «نخستین سرچشمه‌های بیماری» و «نخستین گندیده‌ها» را در کتاب خود به ‌کار برد[۳۲]؛ کتابی که مواجه با حساسیت ساواک و باعث احضار و بازجویی از او شد. نسخه‌ای از چاپ نخست این کتاب، برای امام‌خمینی نیز در قم فرستاده شده است.[۳۳]

دیدار با امام‌خمینی

آل‌احمد در سال ۱۳۴۱ پس از برگزاری مراسم ترحیم پدرش که امام‌خمینی و علمای قم برگزار کرده بودند، [۳۴] برای تشکر از حضور امام‌خمینی در مراسم، به دیدار ایشان رفت. وی پس از این دیدار که به همراهی برادرش شمس صورت گرفت، به وی خاطرنشان کرد «این سید خیلی ناب است. باید برویم تهران و ببینیم چطور می‌شود او را تقویت کرد.» [۳۵]؛ چنان‌که در بیانی دیگر ایشان را سیدی مقاوم شمرده که از هیچ‌چیز نمی‌ترسد و نمی‌شود با او وارد بازی سیاسی شد[۳۶] و به گفته برادرش شمس آل‌‍احمد، چشم امید جلال‌آل احمد در روحانیت به امثال امام‌خمینی بود و می‌گفت: «وقتی رجلی مثل (امام) خمینی از این حوزه‌ها بیرون می‌آید، چرا صد تای دیگر مثل او بیرون نیایند؟» و او به صورت بالقوه این ظرفیت را در روحانیت می‌دید و امیدوار بود که بتواند با اتخاذ تدابیری از طریق امام‌خمینی، این ظرفیت‌ها را بالفعل کند.[۳۷] آل‌احمد، چنان‌که امام‌خمینی خود نقل کرده است، در آغاز نهضت اسلامی نیز به دیدار ایشان رفت و چون کتاب غرب‌زدگی خود را نزد امام‌خمینی یافت، تعبیری شبیه «چطور این چرت و پرت‌ها پیش شما آمده است»، را به کار برد.[۳۸] امام‌خمینی نیز با طلب رحمت برای وی، اظهار تاسف کرده است که پس از آن، وی را ندیده است.[۳۹] گفته شده پس از چاپ اولیه کتاب غرب‌زدگی، آل‌احمد سه نسخه از کتاب را برای پدر خود فرستاده و از او خواست یک نسخه از آن را برای «آقای خمینی» بفرستد.[۴۰] پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و حصر امام‌خمینی به دست رژیم پهلوی در قیطریه، آل‌احمد به دیدار ایشان رفت؛ اما رژیم اجازه دیدار نداد.[۴۱]

ارتباط با امام‌خمینی

او که به روحانیت انتقاد داشت، پس از قیام ۱۵ خرداد شیفته امام‌خمینی شد[۴۲] و موضع‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی ایشان را تولد دوباره روحانیت و احیای مجدد دین خواند.[۴۳] سخنرانی‌های امام‌خمینی در ۱۳ و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به آل‌احمد امید تازه بخشید و او اطمینان پیدا کرد که هنوز می‌شود روی بخشی از روحانیت حساب کرد؛ از ‌این‌رو وی به انتشارات رواق که ناشر آثار وی بود، سفارش کرد اطلاعیه‌های امام‌خمینی را تکثیر و توزیع کند[۴۴]؛ چنان‌که خود، متن سخنرانی امام‌خمینی در موضوع کاپیتولاسیون را به تمامی در کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران آورد و همین باعث توقیف کتاب شد.[۴۵] نیز در نامه‌ای به امام‌خمینی اعلام آمادگی کرده است که ایشان هر امری داشته باشد در خدمت است و نشانی خود را به ایشان اعلام داشته است.[۴۶] نامه‌ ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ آل‌احمد از حج، گویای شدت علاقه او به امام‌خمینی است. وی در این نامه از شنیدن خبر آزادی ایشان از زندان ابراز خوشحالی و تاکید می‌کند فرصت دست‌بوسی مجدد را نیافته است؛ اما ضمن گزارش بعضی از مشاهدات در حج، از طرح نقش روشنفکران میان روحانیت و سلطنت سخن گفت که پس از بازگشت و اتمام کار، آن را به ایشان تقدیم خواهد کرد.[۴۷] ساواک در خرداد ۱۳۴۷ در بررسی مدارک به دست آمده از خانه امام‌خمینی، نامه‌ای از جلال آل‌احمد کشف کرد که ارتباط نزدیک وی را با امام‌خمینی نشان می‌داد و ساواک خواهان پیگیری آن شد.[۴۸] در شهریور و مهر ۱۳۴۷، گزارش‌های ساواک به رساله‌ای از امام‌خمینی اشاره دارد که به زبان عربی و فارسی منتشر شده و در آن نُه اصل انقلابی در خصوص مبارزه آمده است. این رساله که برای برخی طرفداران امام‌خمینی، ازجمله جلال آل‌احمد فرستاده شده و حاکی از فعالیت جلال به نفع روحانیان مخالف دولت بود، در خانه جلال پیدا شد و ساواک را در یافتن ارتباط او و امام‌خمینی حساس‌تر کرد.[۴۹] در نامه‌ای که دانشور؛ همسر آل‌احمد از امریکا به وی نوشته، خاطرنشان کرده است شاید بیکارکردن وی از تدریس در دانشسرای عالی که با مخالفت ساواک مواجه شده بود[۵۰] به سبب روابط با امام‌خمینی بوده که چند بار برای دیدن وی به قم رفته و نیز اطلاع‌رسانی وی در اجازه‌ندادن ماموران برای ملاقات وی با امام‌خمینی هنگامی که تحت نظر بوده است.[۵۱] وی در پاسخ نامه همسرش درباره اوضاع ایران در ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ تاکید کرد دیگر دولت فعالیت‌های روحانیان را تحت نظر ندارد به جز چهار نفر ازجمله امام‌خمینی که از سیاست‌های رژیم انتقاد و محمدرضا پهلوی را تحقیر کرده که چرا اقدام به آدم‌کشی کرده است و این مسئله موجب شده است تا روزنامه اطلاعات در سرمقاله خود مسلمان‌بودن شاه را در چهار ستون به اثبات برساند.[۵۲]

وفات

جلال آل‌احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ و در ۴۶سالگی در اسالم طوالش در ویلای شخصی خود بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت و برخی احتمال کشتن او را مطرح کرده‌اند.[۵۳] جسد وی به تهران انتقال یافت و سیدمحمود طالقانی بر پیکرش نماز خواند و در صحن مسجد فیروزآبادی تهران به خاک سپرده شد.[۵۴] در مجلس ختم وی که در مسجد مجد و با حضور انبوه مردم تشکیل شده بود، محمدتقی فلسفی به دعوت خاندان آل‌احمد و دانشور سخنرانی و از وی و دانشور تجلیل کرد.[۵۵]

آثار علمی

از آل‌احمد کتاب‌های چندی منتشر شده است، ازجمله غرب‌زدگی، پنج داستان، سنگی بر گوری، سفر به ولایت عرزائیل، یک چاه و دوچاله، در خدمت و خیانت روشنفکران، ترجمه چهل طوطی اصل با همکاری سیمین دانشور، ترجمه تشنگی و گشنگی اثر یونسکو با همکاری منوچهر هزارخانی، سفر روس، سفر فرنگ و سفر امریکا.[۵۶]پس از فوت وی، کتاب در «خدمت و خیانت روشنفکران» را چند تن از روحانیون جوان و فعال حوزه به هدایت سیداحمد خمینی، پنهانی و با جلد سفید چاپ و پخش کردند.[۵۷]

همسر آل‌احمد

همسر آل‌احمد؛ سیمین دانشور پس از پیروزی انقلاب همراه کانون نویسندگان به دیدار امام‌خمینی رفته و به روایتی دست یا گوشه عبای ایشان را بوسیده است.[۵۸] وی دارای آثاری است، ازجمله کتاب سووشون، شهر چون بهشت و آتش خاموش. دانشور در ۱۹ اسفند ۱۳۹۰ و در نودسالگی فوت کرد و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.[۵۹]

پانویس

  1. آل‌احمد، جلال، غرب‌زدگی، ۷؛ مؤسسه مطالعات تاریخ، یاد کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادمان جلال آل‌احمد، ۳/۳.
  2. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۹ ۳۰؛ آل‌احمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۷.
  3. آل‌احمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۷.
  4. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.
  5. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.
  6. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۶۰ ۶۱؛ آل‌احمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۷.
  7. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.
  8. مؤسسه مطالعات تاریخ، یاد کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادمان جلال آل‌احمد، ۳/۳.
  9. آل‌احمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۸.
  10. آل‌احمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۶.
  11. بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.
  12. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۶۱.
  13. آل‌احمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۸.
  14. مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آل‌احمد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، شش.
  15. آل‌‌احمد، جلال، غرب‌زدگی، ۷؛ بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.
  16. آل‌احمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۸.
  17. آل‌احمد، جلال، غرب‌زدگی، ۷؛ آل‌احمد، شمس، جلال از چشم برادر، ۲۵۶.
  18. آل‌احمد، شمس، جلال از چشم برادر، ۲۵۶.
  19. بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.
  20. آل‌احمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۱۸ ۴۲۳؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آل‌احمد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، شش.
  21. آل‌احمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۲۳.
  22. آل‌احمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۲۵؛ بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.
  23. آل‌احمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۲۱ ۴۲۲.
  24. بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.
  25. آل‌احمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۳۵.
  26. آل‌احمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۳۵.
  27. بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸؛ مرکز اسناد تاریخی، ۳۰.
  28. بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.
  29. بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.
  30. آل‌احمد، شمش، جلال از چشم برادر، ۴۷ و ۲۵۹.
  31. بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.
  32. آل‌احمد، جلال، غرب‌زدگی، ۱۷ ۷۷.
  33. ← دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۲۷.
  34. ← امام‌خمینی، ۱۲/۲۹۸؛ دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۳.
  35. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۸۲۰ ۸۲۱.
  36. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۳۲.
  37. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۳۸.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.
  40. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۲۷.
  41. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۲ ۲۵۳.
  42. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۲ ۲۵۳.
  43. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۳۱.
  44. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۳.
  45. امامی، جان جوینده‌اش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.
  46. امامی، جان جوینده‌اش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.
  47. امامی، جان جوینده‌اش در ساحت دین آرام گرفت، ۲۵۳ و ۷۰۲؛ پرسمان، شماره ۱۰۴، ۱۴.
  48. مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آل‌احمد به روایت اسناد ساواک، ۱۶۷ و ۱۹۶.
  49. مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آل‌احمد به روایت اسناد ساواک، ۱۹۵ و ۱۹۸؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۸/۴۰۱ ۴۰۳.
  50. ← مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آل‌احمد به روایت اسناد ساواک، ۲۳۶ ۲۴۱.
  51. امامی، جان جوینده‌اش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.
  52. امامی، جان جوینده‌اش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.
  53. ← دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۳۷۵ ۳۸۷.
  54. مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آل‌احمد به روایت اسناد ساواک، ۲۴۳ ۲۴۵.
  55. امامی، جان جوینده‌اش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.
  56. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۸۹۵ ۸۹۶.
  57. ← دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۴.
  58. دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۵۰۵.
  59. اطلاعات، ۲۰/۱۲/۱۳۹۰ش، ۳.

منابع

  • آل‌احمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، فردوس، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • آل‌احمد، جلال، غرب‌زدگی، تهران، فردوس، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
  • آل‌احمد، شمس، جلال از چشم برادر، تهران، بدیهه، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
  • آل‌احمد، شمس، مصاحبه، مجله کیهان فرهنگی، شماره ۲۲۲، ۱۳۸۴ش.
  • اطلاعات، روزنامه، ۲۰/۱۲/۱۳۹۰ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امامی، غلامرضا، جان جوینده‌اش در ساحت دین آرام گرفت، مجله یادآور، شماره ۳، ۱۳۸۷ش.
  • بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایران و غرب، ترجمه جمشید شیرازی، تهران، فرزان روز، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش.
  • پرسمان، مجله، شماره ۱۰۴، شهریورماه ۱۳۹۰ش.
  • دانایی، محمدحسین، خاطرات محمدحسین دانایی، دو برادر ناگفته‌هایی از زندگی و زمانه جلال و شمس آل‌احمد، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آل‌احمد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، یاد کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادمان جلال آل‌احمد، سال اول، شماره ۳، ۱۳۸۷ش.
  • نصیری، علی‌اکبر، روزنامه اطلاعات، ۱۸/۶/۱۳۹۴ش.

پیوند به بیرون

نسرین آقابیک، دانشنامه امام‌خمینی (رحمة‌الله‌علیه)، ج۱، ص...