حجب، موانع موجود در ظهور تجلیات حق و در سیر الی الله.
واژهشناسی
حُجب جمع حجاب است و در معنای مصدری بازداشتن از دسترسی به چیزی [۱] و پنهانکردن آن [۲] است و در معنای اسم مصدری، حایل میان دو چیز را گویند و به پرده بدینجهت که مانع دیدن چیزی میشود، حجاب گویند [۳]. در اصطلاح عرفانی به مانع میان قاصد و مقصود [۴] و عاشق و معشوق [۵] و هر صورتی از اغیار در قلب که مانع تجلی حقتعالی شود [۶] حجاب گویند. برخی آن را نقش صورتها در دل که مانع قبول تجلى حقایق و مانع میان فیوضات و تجلیات حق و قلب انسان است، تعریف کردهاند [۷]. امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت [۸] بر این باور است هر آنچه انسان را از وجه جمال حق محروم و محجوب میکند، حجاب است [۹].
پیشینه
در قرآن کریم از قلبهایی که به سبب آلودگی گناهان، از پروردگار خود محجوب ماندهاند یادشده است [۱۰]. برخی مراد از آیه را ارتکاب گناهانی دانستهاند که میان قلب و درک حق حایل میشوند و گفتهاند مراد از محجوب بودن از پروردگار در روز قیامت، محروم بودن از کرامت قرب و منزلت اوست [۱۱]. در بعضی از روایات نیز از حجاب میان حق و خلق سخن به میان آمده و حجاب به فعل بنده اسناد داده شده است [۱۲]. در روایتی از رسول خدا(ص) حجابهای میان خداوند و خلق، هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت شمرده شده است [۱۳]. در روایت دیگری از پیامبر(ص) در واقعه معراج، از تکلم با خداوند در حجب نور سخن به میان آمده است [۱۴].
در عرفان عملی، بحث از حجابها مورد توجه ویژه است؛ زیرا حجابها سالک را از وصال محبوب و مشاهده جمال او باز میدارد و عارفان شرط نخست وصال محبوب را رفع حجب میدانند [۱۵]. حجب در عرفان عملی بیشتر به آثار آن بر سالک و سعادت یا شقاوت او مربوط میشود [۱۶]. عارفان با کمک برخی روایات [۱۷] توانستهاند حجابهای خداوند و حقایقی از آن را مانند حجابهای نور، حجابهای هفتادگانه پروردگار، حجاب نفس و احکام آن بهخوبی تفسیر کنند [۱۸]. از نخستین کتابهایی که به این بحث پرداختهاند، کتاب اللمع فی التصوف سرّاج [۱۹] از عرفای قرن چهارم است. پس از آن عارفانی چون ابوطالب مکی در قوت القلوب [۲۰] و خواجهعبدالله انصاری در منازل السائرین [۲۱] به آن پرداختهاند. این بحث در عرفان نظرى از جهت هستیشناسی نیز بررسی شده و عارفانی چون ابن عربى به آن توجه کرده و از حجاب بودن اسما و صفات [۲۲] و اقسام حجب [۲۳] بحث کردهاند. پس از ابن عربی شاگردان و شارحان آثارش این مسئله را پى گرفته و تکمیل کردند [۲۴].
امامخمینی به این بحث توجه ویژهای کرده است و در آثار منظوم و منثور خود با بسط بیشتری از آن بحث کرده و در آثار عرفانی و اخلاقی خود به مباحث هستیشناختی و سلوکی حجابها و راهکار رفع حجاب در سیر و سلوک پرداخته است. به باور ایشان رسالت همه انبیا(ع) برای این است که انسانها را از حجابهای گوناگون و ظلمات نجات دهند، بلکه تنها راه نجات از حجابها و موانع، حرکت در مسیر انبیا(ع) است [۲۵]. ایشان بر اساس مبانى عرفانى، جنبههای گوناگونی از این مسئله را تبیین کرده و در این باب درباره موضوعاتى همچون شناخت حجب [۲۶]، اقسام حجب [۲۷] و راهکارهاى از میان بردن آنها [۲۸] سخن گفته است.
اقسام حجاب
برخی از عارفان با استناد به روایات [۲۹] حجاب را به حجاب نورانى و ظلمانى تقسیم کرده و تفسیرهای متعددی از آن دو ارائه کردهاند. برخی از ایشان حجابهاى نورانى را مراتب عقول مجرد و فرشتگان دانستهاند که همه در اصلِ نورانیت و منزه بودن از ظلمت مشترکاند؛ اما شدت ظهور حق در این مظاهر، خود سبب حجاب حق میشود؛ همچنانکه شعاع نور خورشید مانع رؤیت جرم آن میشود [۳۰]. بعضی نیز مراد از حجابهاى نورى را اسما و صفات ثبوتى حقتعالی دانسته و مراد از حجابهای ظلمانی را صفات سلبی او شمردهاند [۳۱]. بعضی مراد از حجابهای نورانی و ظلمانی را در احادیث که میگویند برای خداوند هفتاد هزار حجاب از ظلمت و نور است [۳۲] به وجود اشیا و عوالم و تعینات آنها تفسیر کردهاند [۳۳].
امامخمینى حجابها را به دو قسم ظلمانی و نورانی تقسیم کرده است. حجابهای ظلمانی گاهی در نشئه علمی و واحدیت و گاهی در نشئه کونی و خارجی است [۳۴]. برخی نیز اصول این حجابها را سه قسم دانستهاند: حجابهای ظلمانی نفسانی، حجابهای نورانی روحی و حجابهای نورانی عقلی و این حجب میان شخص و حقیقت خود است که در سفر اول از اسفار اربعه مرتفع میشود [۳۵] و در ظاهر اشاره به جهت تقییدی دارد که نفس با ترقی در مراحل هفتگانه خود، از این تقییدها رهایی مییابد. به باور امامخمینی، سالک در آغاز سلوک الى اللّه، در حجابهاى ظلمانى عالم طبیعت و حجابهاى نورى قرار دارد و در سفر اول از اسفار اربعه از این حجابها با قدم سلوک معنوی بیرون میآید [۳۶] (ببینید: اسفار اربعه). ایشان بر این باور است هر امری که موجب غفلت از خداوند شود، حتی علم توحید در صورتی که برای غیر خدا باشد، حجاب ظلمانى است [۳۷] و اگر سالک آن امر را وسیله و سبب توجه به حق و رسیدن به امور آخرت گرداند، تازه از مرحله حجابهای ظلمانی رهایی یافته و به حجابهای نورانى داخل شده است [۳۸]. به باور ایشان تأویل عرفانى هفت آسمان که در آموزههاى قرآنی [۳۹] آمده، هفت حجاب ظلمانى عالم طبیعت و هفت حجاب نورى عالم غیب است [۴۰]. امامخمینی مانند بعضی اهل معرفت [۴۱] مراد از هفتاد هزار حجابهای نورانی و ظلمانی را در بعضی روایات [۴۲] وجود اشیا، عوالم و تعینات آنها میداند؛ زیرا هر یک از اینها انسان را از جمال حق محجوب میکند [۴۳].
حجابهای ظلمانی
اهل معرفت حجابهای ظلمانی متعددی برای قلوب بندگان برشمردهاند که عبارتاند از:
- حجاب خودبینی و انانیت: نزد برخى از عارفان، پیروى از نفس اماره حجاب اعظم خوانده میشود [۴۴]. برخى نیز خودپسندی علمى و عملى را حجاب اعظم در حصول قرب الهی دانستهاند [۴۵]. امامخمینی حجاب خودبینی و انانیت را ظلمانیترین و ضخیمترین حجابها و زدودن آن را مقدمه و کلیدِ زدودن دیگر حجابها میشمارد [۴۶]. به باور ایشان در میان حجابها، حجاب خودبینی مانع بزرگی بر سر راه رشد و معرفت آدمى است. این حجاب سبب مىشود انسان خود را بىنیاز توهم کند و به آنچه میداند قانع و مغرور شود و این خود از دامهای شیطان است [۴۷]. به باور ایشان با بودن حجابِ انانیت، سالک به مقصد نرسیده و هنوز در راه است [۴۸]؛ علاوه بر اینکه خودبینی و خودخواهی با خداخواهی جمع نمیشود [۴۹]. ایشان بر این باور است اگر انسان گرفتار خودبینى و انانیت شود، از حق غافل شده، حجابهای غلیظی میان حق و قلب او واقع میشود که نور هدایت در آن راه نمییابد و از توفیقات الهی محروم میگردد [۵۰].
- حجاب علم: اهل عرفان علم را حجاب مشهود و عیان میدانند [۵۱]. امامخمینی علم و استدلال را حجاب برای سالک میشمارد و تا زمانی که شخص به قدم فکر و استدلال در پى معرفت حق و سیر الى اللّه است، در واقع گرفتار حجاب اکبر و اعظم است [۵۲] (ببینید: علم). در عین حال ایشان عقیده دارد علم مقدمه شهود است و علم گرچه حجاب است، بدون ورود در حجاب، زدودن آن هم میسر نیست؛ اما سالک نباید در این حجاب بماند [۵۳]. ایشان مراتب بالای این حجاب را زمانی میداند که شخص آن را برای معارضه و تفاخر بیاموزد که این حجاب اکبر خواهد بود و خطر آن از هر چیز دیگری بیشتر است [۵۴]. امامخمینی قائل است تا قلب انسان در حجاب برهان است و از حجاب غلیظ علم برهانى بیرون نیامده، به اولین مرتبه صدیقین نمیرسد [۵۵].
- حجاب کثرات: در نگاه عرفانى، یکى از مهمترین حجابها که مانع رؤیت جمال حق است، کثرات موجود در عالم هستى است که باعث توهم استقلال موجودات در وجود مىشوند؛ در حالى که در نظام هستى، حقیقت وجود تنها برای حقتعالی است و تمامی موجودات دیگر نمود و تجلیات وجود بىکران اویند [۵۶]. رفع حجاب کثرت، به قدم نهادن در سیر و سلوک و توجه به وحدت است که در سفر اول از سیر و سلوک حاصل میشود [۵۷]. امامخمینی نیز کثرات و تعینات را حجاب رؤیتِ محبوب میداند [۵۸]؛ زیرا در هر تعین و تقیدی حجابی ظلمانی و در هر وجود و انّیّتی، حجابی نورانی است [۵۹] و انسان که مجموعه همه تعینات و تقیدات است، محجوب به تمام حجابهای هفتگانه ظلمانی و حجابهای هفتگانه نورانی است [۶۰]. ایشان بر این باور است توحید حقیقى زمانی نصیب انسان مىشود که از این حجابها بیرون آید [۶۱]. در نگاه امامخمینی انسان به دلیل اینکه در حجاب کثرت غرق است، از همه موجودات حجاب بیشتری دارد؛ زیرا هیچ موجودی مانند انسان، شدت اشتغال به طبیعت را ندارد، مگر کسانى که حجاب کثرت را پاره کرده و بدون حجاب به شهود جمال حق بار یافته باشند [۶۲]. به نظر ایشان، تمام حجابها چه نورانی و چه ظلمانی، به حجاب تعین و کثرات در عوالم برمیگردد، به گونهای که اشتغال به این امور و این حجاب، انسان را از توجه به محبوب محروم میکند [۶۳]. ایشان در تفسیری تأویلی تعبیر «الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ» را در سوره حمد با محجوبانِ به کثرت و «الضَّالِّینَ» را با محجوبانِ به وحدت منطبق میکند و «الصّراطَ الْمُسْتَقیمَ» را حد وسط میان این دو میداند که هیچیک از وحدت بر کثرت و کثرت بر وحدت، بر یکدیگر غلبه ندارند [۶۴].
- حجاب گناهان: بر اساس قرآن [۶۵] و برخی از روایات [۶۶]، گناه، حجاب و عامل تیرگى جان آدمى است؛ به گونهای که با ارتکاب گناه در قلب انسان، نقطه سیاهی پدید مىآید که اگر توبه نکند، آن نقطه سیاه افزوده شده تا جایی که همه قلب او را فرا میگیرد و دیگر روى رستگارى را نخواهد دید [۶۷]. اهل معرفت نیز معاصی را سبب حجاب قلب و مانع قرب الهی و سیر الی الله شمردهاند [۶۸]. امامخمینى با تأکید بر این مطلب، تحلیلی فلسفی از آن کرده است. به باور ایشان هر یک از اعمال صالح یا سیئات، در ملکوت نفس دارای صورتی مناسب با خود است که نفس با آن، نورانی و پاکیزه یا ظلمانی و پلید میشود و نفس مانند آینهای، حقایق را از عالم بالا دریافت میکند و در صورتی که ظلمانی گردد، زنگار زده، نمیتواند این حقایق و معارف را دریافت کند [۶۹]. با حجاب گناهان و کدورت گناه، نمیتوان حقایق روحانی را درک کرد و این گناهان مانع وصول الی الله است [۷۰] و گناهان ظاهری و باطنی در صورتی که بر قلب سلطه و غلبه یابند، نور فطرت را بهکلی خاموش میکنند و در این صورت درِ سعادت بر انسان بسته و بر قلب مهر زده میشود [۷۱].
- حجاب حب دنیا: در روایات حبّ دنیا اساس و سرآغاز همه گناهان شمرده شده است [۷۲]. اهل معرفت نیز حب دنیا و مقام را از حجب دانسته و راه رفع آن را دوری جستن از تعلقات دنیا و شهرتطلبی شمردهاند [۷۳]. امامخمینى بر این باور است حب دنیا و مقام حجابى است که انسان را از معرفت حقتعالی و انوار جمال و جلال او محروم میکند [۷۴] و انسان را از ریاضتهاى شرعى و عبادات باز میدارد و جنبه طبیعتش را تقویت و جنبه روحى و معنوى او را ضعیف مىکند [۷۵]. ایشان علاقه به جاه و مقام را نیز از حجابهایی میداند که اگر بر قلب مسلط شود، موجب خاموششدن فطرت الهی میشود و همه درهای سعادت بر آدمی بسته میشود [۷۶]. از سوی دیگر، عارفان برخی از حجابها مانند شرک خفی [۷۷] و جهل [۷۸] را حجاب اعظم شمردهاند. امامخمینی نیز حجاب خودبینی و انانیت [۷۹] و حجاب علم را حجاب اعظم شمرده است [۸۰].
حجابهای نورانی
از حجابهایی که مانع رؤیت جمال حق میشود، به حجابهای نورانی تعبیر کردهاند؛ چنانکه در مناجات شعبانیه از آن سخن به میان آمده است: «حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ: تا چشمان قلب، حجابهای نوری را بشکافد». در این دعا کمال انقطاع برای بنده طلب میشود تا چشمان قلوب به جمال حق روشن گردد و حجابهای نورانی را شکافته به معدن عظمت راه یابد و در عز قدس ربوبی معلق شود [۸۱]. امامخمینی این انقطاع را انقطاع از «ما سوی الله» [۸۲] و معدن عظمت را همان ضیافت الهی میداند [۸۳] که سالک به تجلیات ذاتی غیبی نایل میشود و خود را متعلق به عزّ قدس او میبیند. در این حال احاطه قیومی حقتعالی و فنای ذاتی خود را شهود میکند و همه موجودات را ظل و سایه حق میبیند [۸۴]. عارفان به بعضی از حجابهای نورانی اشاره کردهاند؛ ازجمله:
- حجاب اسما و صفات: عارفان یکی از حجابهای نورانی را حجب اسما و صفات میدانند که مانع از رؤیت ذات الهی است [۸۵]. امامخمینی نیز اسما و صفات را حجابهای نورانی میداند که مانع از شهود ذات حقاند [۸۶]. هر یک از اسما به حسب درجه خود مرتبهای از حجاب را دارند. این اسما در عینحال که ظهور ذاتاند، حجاب آن نیز به شمار میروند؛ مانند صورت در آینه که در عین اینکه ظهور آن صورت است، از جهتی حجاب برای آینه محسوب میشود و از خود آینه غفلت میشود [۸۷]. به باور ایشان کمّل از اهلالله همانگونه که از حجب ظلمانی مبرا هستند، از حجب نورانی نیز مبرایند؛ زیرا حجب اسما و صفات، شرک اسمایی و صفاتی است [۸۸].
- حجاب اسم اعظم: امامخمینی اسم اعظم «الله» را حجاب نوری برای اسما و صفات الهی میشمارد و بر این باور است این اسما به اعتبار تعینات خود نمیتوانند به طور مستقیم به هویت غیبی مرتبط شوند، بلکه این امر به واسطه اسم اعظم «الله» است که خود حجاب نوری و حجاب اکبر است [۸۹] (ببینید: اسم اعظم).
- حجاب عقلی و روحی: سالک در سفر اول (سفر از خلق به حق) حجب ظلمانی و نورانی را میشکافد و جمال حق را مشاهده میکند. امامخمینی مانند قمشهای [۹۰] حجب ظلمانی را حجاب نفسانی و حجاب نورانی را حجاب عقلی و روحی میشمارد [۹۱] (ببینید: اسفار اربعه). ایشان بر این باور است که انبیا(ع) و اوصیای آنان به جهت اینکه وظیفه هدایت دارند با آنکه در کثرت واقعاند و به ارشاد خلق مشغولاند، این کثرت حجاب آنان نیست [۹۲].
پیامد و آثار حجابها
امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت [۹۳] بر این نکته تأکید میکند که هر چیزی که حجاب میان خداوند و بنده باشد، بنده را از رسیدن به قرب الهی باز میدارد. ایشان با الهام گرفتن از آموزههاى اهل بیت(ع)[۹۴] بر این باور است توجه به غیر خدا، سبب محجوب شدن انسان به حجابهای ظلمانی و نورانی میشود و او را به اسفل السافلین که آخرین درجه حجب ظلمانی است، ساقط میکند و به پستترین جایگاه مىاندازد [۹۵]. به باور امامخمینی حجابها سبب میشوند انسان از همه فیضهای معنوی، از جمله فیض نماز کمتر بهرهمند شود یا اصلاً بهرهای نبرد و به همان صورتِ ظاهر بسنده کند و با روح آن ارتباط برقرار نکند [۹۶]. از نگاه ایشان تا همه حجابهای نورانی و ظلمانی برچیده نشود، توحید ذاتی و فنای کلی غیر ممکن است [۹۷].
حجاب فهم قرآن
امامخمینی بعضی حجابها را مانع از فهم قرآن و استفاده از آن میداند. به باور ایشان، یکی از موانع فهم قرآن، حجاب گناهان و کدورتهای حاصل از طغیان و سرکشی است [۹۸]؛ همچنانکه حب دنیا نیز حجاب غلیظی است که میان انسان و معارف قرآن فاصله میاندازد [۹۹]. ایشان یکی دیگر از حجابهایی را که انسان را از معارف حقیقی و حقایق قرآن محجوب میکند، حجاب آرای فاسد و مذاهب باطل میداند و انکار بعضی از حقایق عرفانی، نظیر لقاءالله را از این قبیل میشمارد [۱۰۰]؛ چنانکه به باور ایشان همه حجابها، بهخصوص حجاب خودبینی و استغنای علمی، انسان را از فهم معارف قرآن کریم محروم مىسازند؛ زیرا قرآن کریم کتاب هدایت است تا قلوب انسانها را از حجابهای ظلمانی خارج کند [۱۰۱] و چه بسا افراد با حجاب خودبینیِ علمی تصور کنند آنچه خود از ادبیات قرآنى نظیر صرف، نحو، معانى، بیان، تجوید و قرائت مىدانند، بهترین و کاملترین معرفت قرآنى است یا آنچه مفسران پیشین در باب تفسیر آیات گفتهاند، حد نهایى معارف قرآن است؛ اما اینگونه تصورات، حجاب و مانع بزرگى در برابر آنان میشود و نمىگذارد براى درک بیشتر و عالیتر از معارف قرآن تلاش کنند و در باب توحید، نبوت، معاد، اخلاق، تربیت و مانند آن، به حقایقى برتری از قرآن دست یابند [۱۰۲] (ببینید: فهم قرآن؛ تفسیر).
راههای رفع حجابها
علمای اخلاق و عرفان برای برطرف کردن هر یک از حجابها دستورهایی مناسب با آن ذکر کردهاند [۱۰۳]. امامخمینی نیز بر این باور است براى برطرف کردن حجابها برای هر کسى و در هر مرتبهای راهکار خاصى وجود دارد [۱۰۴]. ایشان مهمترین راه رفع حجاب را شناخت حجاب میداند [۱۰۵]. ایشان مانند برخی اهل معرفت [۱۰۶] جذبه الهی را نیز از راههای خرق حجب برای سالک میشمارد؛ ولی بر این باور است که این راه نیز به وساطت انبیا(ع) و کمّل واقع میشود. ایشان در عینحال بر این باور است راه اصلی برای خرق حجابها که انبیا(ع) به آن سفارش کردهاند، طریق سلوک و ریاضت است [۱۰۷]. امامخمینی هر یک از اذکار و افعال نماز را نمادی از کشف حجابها میداند؛ برای مثال سر برداشتن از رکوع را به معنای انصراف از کثرات اسمایی و فنای در صفات میشمارد [۱۰۸] و با استناد به روایتی از امامرضا(ع) در معراج پیامبر(ص) [۱۰۹]، هر یک از تکبیرات هفتگانه در تکبیرات افتتاحیه را اشاره به رفع حجابهای هفتگانه میداند که میتواند اشاره به لطایف هفتگانه انسانی، یعنی نفس، عقل، قلب، سر، روح، خفی و اخفی باشد [۱۱۰] و سالک در هر تکبیری حجابی را پاره کرده، در نهایت به محضر پروردگار وارد میشود [۱۱۱]. این هفت حجاب ممکن است اشاره به همان حجابهای هفتاد هزارگانه باشد که به طریق جمع از آن به هفت تعبیر شده یا ممکن است به معنای انوار وجود و ظلمات تعین یا انوار ملکوت و ظلمات ملک یا حجابهای ظلمانی، تعلقات نفسانی و انوار طاهره تعلقات قلبی باشد [۱۱۲]. امامخمینی یکی از راههای رفع حجاب را انقطاع کامل سالک الی الله میداند؛ چنانکه در مناجات شعبانیه که از مناجاتهای مهمی است و امیرالمؤمنین(ع) و دیگر ائمه(ع) آن را میخواندهاند، آمده است [۱۱۳]؛ در این صورت شخص از حجابهای نورانی نجات مییابد و به سرچشمه عظمت و فنای تام و مشاهده جمال کبریایی میرسد [۱۱۴] و این نهایت سفر دوم از اسفار اربعه اهل سلوک است [۱۱۵] (ببینید: اسفار اربعه).
پانویس
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، 121.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، 1/298.
- ↑ فراهیدی، العین، 3/86؛ فیومی، المصباح المنیر، 121.
- ↑ سراج، اللمع فی التصوف، 382.
- ↑ سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، 311.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، 233.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، 233.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 4/112؛ زنوزی، الانوار الجلیه، 316.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 300.
- ↑ مطففین، 14 ـ 15.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 20/234.
- ↑ صدوق، التوحید، 179.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، 4/106.
- ↑ صدوق، الامالی، 376.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 2/241؛ جندى، شرح فصوص الحکم، 201؛ فرغانی، مشارق الدراری، 712 و 726؛ آملى، المقدمات، 323.
- ↑ بقلی، شرح شطحیات، 128 ـ 129؛ فرغانی، منتهی المدارک، 2/95.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، 55/44؛ احسائی، عوالی اللئالی، 4/106.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 2/110؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، 2/566 ـ 567؛ فرغانی، منتهی المدارک، 2/260.
- ↑ سراج، اللمع فی التصوف، 382.
- ↑ مکی، قوت القلوب 2/101.
- ↑ انصاری ، منازل السائرین، 85 و 123 ـ 124.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 2/110.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 1/320.
- ↑ جندى، شرح فصوص الحکم، 98؛ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، 107 و 233؛ قیصرى، شرح فصوص الحکم، 298 و 345.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 12/507.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، 102 ـ 104؛ امامخمینی، چهل حدیث، 143 و 625.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 421؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، 68 ـ 71؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، 116؛ امامخمینی، دیوان امام، 187 و 248.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 134 ـ 135؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، 35.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۲/۱۰؛ صدوق، علل الشرائع، ۱/۱۳۲؛ نوری، مستدرک الوسائل ۱۱/۱۳۹.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۰۰.
- ↑ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۹۹ ـ ۷۰۰ و ۷۲۱.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۰۶.
- ↑ زنوزی، الانوار الجلیه، ۳۱۶؛ ← امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷ و ۶۸ ـ ۶۹.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷؛ قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۸.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۶.
- ↑ طلاق، ۱۲.
- ↑ امامخمینی، امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱.
- ↑ زنوزی، الانوار الجلیه، ۳۱۶.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۰۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰ ـ ۳۰۱.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، 10.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، 107.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 7 ـ 8.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 195.
- ↑ امامخمینی، دیوان امام، 248.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 45.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 543.
- ↑ انصاری ، منازل السائرین، 85؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، 1/294 ـ 295.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 625؛ امامخمینی، تفسیر حمد، 138 ـ 139؛ امامخمینی، جهاد اکبر، 18؛ امامخمینی، دیوان امام، 212.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 457.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 457؛ امامخمینی، تقریرات، 3/498 ـ 499؛ امامخمینی، تفسیر حمد، 139؛ امامخمینی، جهاد اکبر، 18؛ امامخمینی، دیوان امام، 204.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 191 ـ 192.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، 107؛ قیصرى، شرح فصوص الحکم، 778؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 2/291 ـ 292.
- ↑ آملی، المقدمات، 268.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 288.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 289.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 271.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 327.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 256.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 300 ـ 302.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، 88.
- ↑ نساء، 155؛ مطففین، 14 ـ 15.
- ↑ کلینی، الکافی، 2/271.
- ↑ کلینی، الکافی، 2/271.
- ↑ نسفى، الانسان الکامل، 97.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 201.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، 46 ـ 47.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 202.
- ↑ کلینی، الکافی، 2/315.
- ↑ ملاصدرا، کسر الاصنام، 222 ـ 223.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 127؛ امامخمینی، چهل حدیث، 543.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 125، 160 و 352؛ امامخمینی، حدیث جنود، 421؛ امامخمینی، صحیفه، 520.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 202.
- ↑ آملی، جامع الاسرار، 87.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 3/214.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 7 ـ 8.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 625، امامخمینی، تفسیر حمد، 138 ـ 140.
- ↑ ابنطاووس، الاقبال الاعمال، 3/299.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، 37.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، 45.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 454.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 2/110.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، 68 ـ 69؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، 437.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، 28.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، 17.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، 16.
- ↑ قمشهای، مجموعه آثار، 209.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، 87.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 282.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، 93؛ بقلی، شرح شطحیات، 572.
- ↑ ابنطاووس، الاقبال الاعمال، 3/299.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، 47.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 282 ـ 283.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، 84.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 201.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 202.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 196 ـ 197.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 14/388 ـ 389.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 195 ـ 200.
- ↑ آملی، المقدمات، 268؛ ملاصدرا، کسر الاصنام، 222 ـ 223
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، 34 ـ 35
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 16/214
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، 298
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، 45
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، 99
- ↑ صدوق، علل الشرائع، 2/332
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 590
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، 79 ـ 80
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 590
- ↑ ابنطاووس، الاقبال الاعمال، 3/299
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، 46 ـ 47
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، 88
منابع
- قرآن کریم.
- آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1368ش.
- آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، 1367ش.
- ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، تحقیق جواد قیومی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، 1403ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، 1388ش.
- امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، 1410ق.
- امامخمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم ..، چاپ دوم، 1378ش.
- امامخمینی، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، 1388ش.
- امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1385ش.
- امامخمینی، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، 1387ش.
- امامخمینی، دیوان امام (سرودههای حضرت امامخمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، 1374ش.
- امامخمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، 1388ش.
- امامخمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1388ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، 1387ش.
- امامخمینی، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1386ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، 1389ش.
- امامخمینی، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، 1386ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، 1417ق.
- بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، تحقیق هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ سوم، 1374ش.
- تلمسانی، عفیفالدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، 1371ش.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، 1423ق.
- زنوزی، عبدالله، الانوار الجلیه، به اهتمام سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، 1354ش.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، چاپ هشتم، 1386ش.
- سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، 1388ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش.
- صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
- صدوق، محمدبنعلی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، 1409ق.
- فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، شرح تائیه ابنفارض، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1379ش.
- فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیة ابنفارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1428ق.
- فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، 1374ش.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، 1414ق.
- قمشهای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، 1378ش.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1363ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1375ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1379ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1981م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، کسر الاصنام الجاهلیه، تصحیح محسن جهانگیری، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، 1381ش.
- نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، 1386ش.
- نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، 1408ق.
- هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، 1375ش.
محمدامین صادقی ارزگانی، «حجب»، دانشنامه امامخمینی، ج4، ص.