ابنسینا، حسینبنعبدالله، بزرگترین حکیم مشائی مسلمان.
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا |
لقب | ابنسینا؛ شیخالرئیس |
زادروز | ۳۷۰ق |
شهر تولد | بخارا |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | رمضان ۴۲۸ق |
شهر درگذشت | همدان |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | همدان |
دین | اسلام |
پیشه | فیلسوف؛ طبیب |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
شاگردان | بهمنیاربنمرزبان؛ عبدالواحدبنمحمد جوزجانی؛ ابوعبدالله معصومی |
تالیفات | الشفاء؛ الاشارات و التنبیهات؛ القانون فی الطب؛ دانشنامه علائی و … |
معرفی اجمالی
ابوعلی حسینبنعبداللهبنسینا، معروف به ابنسینا و شیخالرئیس، در سال ۳۷۰ق در روستای خَرمَیثن از توابع بخارا که جزو سرزمین پهناور ایران بود، به دنیا آمد. او فیلسوف، پزشک، ریاضیدان و منجم ایرانی است[۱] که زندگی ناآرام و پرفراز و نشیبی داشت.[۲] پدرش اهل بلخ بود و در روزگار فرمانروایی نوحبنمنصور سامانی به بخارا رفت. مادرش ستاره نام داشت و اهل افشنه بخارا بود.[۳] آموزش ابنسینا با قرآن و ادبیات آغاز شد و دهساله بود که قرآن و بسیاری از مباحث ادبی را فرا گرفت.[۴]
امامخمینی زندگی ابنسینا را پر از شگفتیهایی شمردهاست که عقل را حیران میکند. بنابر نظر ایشان وی به تمام علوم دست پیدا کرده بود و مقام علمی او را تالیفاتش ثابت میکند؛ ابنسینا الهیات و طبیعیات شفا را بدون مراجعه به هیچ کتاب و منبعی روزی پنجاه ورق مینگاشت[۵]؛ از اینرو ایشان از ابنسینا به اعجوبه دهر یاد کردهاست.[۶]
پدر ابنسینا اسماعیلیمسلک بود و رسائل اخوان الصفاء را مطالعه میکرد؛ اما ابنسینا پیرو اسماعیلیان نبود. وی فن حساب، هندسه، جبر و مقابله را نزد محمود مسّاح سبزیفروش[۷] و فقه را نزد فقیهی به نام اسماعیل زاهد آموخت[۸] و نزد ابوعبدالله ناتلی، منطق و دیگر علوم را فراگرفت[۹] و چنان هوش و فراستی از خود نشان داد که موجب شگفتی وی شد. وی آموزش منطق را نزد ناتلی آغاز کرد؛ اما برای تکمیل آن ناچار شد خود کتابهای منطق ارسطو و شرحهای دیگران را مطالعه کند. وی همچنین آموختن کتابهای اصول هندسه اقلیدس و مجسطی بطلمیوس را نزد ناتلی شروع کرد،[۱۰] اما بهتنهایی و بدون کمک استاد آنها را به پایان برد و در این کتابها با مسائلی روبهرو شد که ناتلی از حل آنها ناتوان بود و او خود آنها را حل کرد.[۱۱]
ابنسینا با مداوای فرزند نوحبنمنصور سامانی، فرمانروای آن روزگار بخارا، وارد حلقه نزدیکان وی شد و با اجازه او به کتابخانه بزرگ و مشهور او راه یافت.[۱۲] وی در سن جوانی پدرش را از دست داد. در این هنگام برخی کارهای دولتی را بر عهده گرفت[۱۳]؛ اما دیری نپایید که حکومت سامانیان متزلزل شد و وی ناچار از بخارا خارج و به گرگانج شهری در ازبکستان امروزی رفت. سلطان محمود غزنوی او را فرا خواند؛ اما به سبب شیعهستیزی و فلسفهستیزیِ وی، ابنسینا از گرگانج پنهانی خارج شد و از شهرهای ابیورد، طوس، سمنقان (سمنگان) و جاجرم به گرگان رفت[۱۴] و پس از مدتی اوضاع آنجا را نیز مساعد نیافت و آن را ترک کرد و به ری، قزوین و سپس به همدان رفت و در آنجا مقیم شد. در همدان پس از درمان بیماری شمسالدوله، مورد تکریم وی قرار گرفت و از نزدیکان او شد.[۱۵] وی پس از مدتی همراه تنی چند از شاگردان به اصفهان رفت و با استقبال علاءالدوله روبهرو شد. وی در اصفهان به تکمیل کتاب شفا همت کرد و بخش منطق و ریاضیات کتاب دانشنامه علایی و الانصاف را نوشت. وی سرانجام در ۵۸سالگی بر اثر بیماری در همدان در رمضان ۴۲۸ق درگذشت.[۱۶]
امامخمینی از ابنسینا با عناوینی چون شیخالرئیس، اعظم حکما، اعجوبه دهر و نادره زمان و نیز کسی که در تیزهوشی و خوشفهمی همتایی نداشت، یاد کردهاست.[۱۷] ایشان در نامه خود به میخائیل گورباچف، رهبر شوروی، در باب بحث قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، وی را به مطالعه آثار ابنسینا دعوت کرد.[۱۸] (ببینید: نامه به میخائیل گورباچف) ایشان همچنین ضمن انتقاد از وضعیت طب در دوره پهلوی به نیازمندی فلاسفه غرب به فلسفه شرق اشاره کرده و از کتاب قانون ابنسینا یاد کردهاست که تاکنون پزشکان غرب از آن استفاده کردهاند و رسماً در غرب برای تدریس بهکار میرفتهاست. ایشان از اینکه ابنسینا در شرق و زادگاهش بهطور شایسته شناختهشده نیست، ابراز تاسف کردهاست.[۱۹]
مذهب
گرایش مذهبی ابنسینا در میان مذاهب اسلامی آشکار و صریح نیست؛ اما با ملاحظه برخی دیدگاههای اعتقادی و زندگی سیاسی شیخالرئیس، گرایش شیعی او را نمیتوان انکار کرد؛ چنانکه محمودبنسبکتکین که سنیمذهب بود و بر شیعیان تعصب شدیدی داشت، ابنسینا را به حضور فراخوانده بود، اما ابنسینا گریخت و به برخی نواحی خراسان که حکمرانی شیعهمذهب داشت، پناه برد[۲۰]؛ از سوی دیگر، حاکمیت سیاسی بیش از یک قرن آلبویه در ایران و عراق و ازجمله در اصفهان باعث رشد عقلگرایی شد و به لحاظ مذهبی، مذهب شیعه امامیه بهشدت تقویت شد؛ چنانکه شیخ صدوق که تحت حمایت آلبویه بود و با رکنالدوله ارتباط داشت، فعالیت زیادی در گسترش تشیع داشت. شیخ مفید نیز مورد احترام عضدالدوله بود و در راستای کوششهای آلبویه به تقویت شیعه در بغداد پرداخت[۲۱]؛ اما در اصفهان تقویت شیعه و تشیع رنگ دیگری به خود گرفته بود و آن چیزی جز نظاممندکردن عقلانیت شیعی نبود و این رسالتی بود که ابنسینا بر عهده گرفته بود.[۲۲]
برخی با استناد به عباراتی از کتابهای ابنسینا و جوابیه او به ابوالحسن عامری، ده دلیل و شاهد برای شیعهبودن وی آوردهاند[۲۳]؛ چنانکه دقت در کتاب معراجنامه وی و مطالبی که بیان کرده، نشان میدهد وی چگونه فلسفه اسلامی را در اصفهان، از یک طرف با تشیع و بهخصوص امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان خزانه علم و عقل و مرکز دایره حقیقت و حکمت و از طرف دیگر با تاویل دینی به روح الهیات شیعی، پیوند دادهاست.[۲۴]
شاگردان
ابنسینا شاگردان بسیاری داشت که برخی از آنان رجال علم و فلسفه بودند؛ ازجمله:
- ابوالحسن بهمنیاربنمرزبان: او که برجستهترین شاگرد ابنسینا است، از اهل آذربایجان و سی سال پس از درگذشت ابنسینا در سال ۴۵۸ق درگذشته است.[۲۵] (ببینید: حکما)
- ابوعبدالله عبدالواحدبنمحمد جوزجانی که در سال ۴۳۸ق در همدان درگذشت. وی سیره و شرح حال استاد خود، ابنسینا را یادداشت کردهاست.[۲۶]
- ابوعبدالله معصومی که ابنسینا در حق او گفتهاست مقام ابوعبدالله نسبت به خودش، مانند نسبت ارسطو به افلاطون است. ابنسینا رسالة العشق خود را به نام او نوشتهاست.[۲۷]
تالیفات و آثار
کتابها و رسالههای فراوانی از ابنسینا به جای ماندهاست[۲۸] که مهمترین آنها عبارتاند از:
- الشفاء: این کتاب مفصلترین اثر فلسفی ابنسیناست و در واقع نخستین دایرةالمعارف علوم و فلسفه در عالم اسلام بهشمار میآید و در چهار قسم، منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات تدوین شدهاست. ابنسینا معتقد است در این کتاب از هیچ بحث و مطالبی در فلسفه و علوم فروگذاری نکرده و آن را به گونهای تدوین کرده که خوانندگانِ آن از کتابهای دیگر بینیاز باشند.[۲۹] اهمیت کتاب شفا بهویژه الهیات آن باعث شده دانشمندان شروح و حواشی و تعلیقاتی بر آن بنویسند؛ ازجمله شرح علامه حلی به نام کشف الخفاء فی شرح الشفاء، شرح غیاثالدین منصور دشتکی شیرازی به نام مغلقات الهیات الشفاء و حواشی ملاصدرا بر الهیات شفا.[۳۰]
- النجاة: این کتاب تلخیصی است از کتاب شفا، که بنابر سنت متداول تلخیصنویسی در آن دوران نوشته شدهاست و شامل چهار قسم منطق، ریاضیات، طبیعیات و الهیات است.[۳۱]
- الاشارات و التنبیهات: این کتاب که ابنسینا آن را در پایان حیات خود نگاشته، پختهترین و پربارترین کتاب او در زمینه فلسفه است و آخرین دیدگاههای وی را دربر میگیرد.[۳۲] بر این کتاب شروحی نوشته شدهاست: ازجمله شرح فخر رازی و شرح خواجهنصیرالدین طوسی.[۳۳]
- المبدا و المعاد: ابنسینا در این کتاب در سه مقاله دربارهٔ واجبالوجود، صفات واجبالوجود، خلود نفس و سعادت و شقاوت اخروی سخن گفتهاست.
- التعلیقات: این کتاب مشتمل بر تعلیقههای ابنسینا بر آثار فلسفی گذشتگان یا آثار خود اوست و گاه پاسخ به پرسشهایی است که از او پرسیدهاند.[۳۴]
- المباحثات: این کتاب نیز حاصل گفتگوهایی میان ابنسینا و برخی شاگردان وی بهویژه بهمنیار است.[۳۵]
- عیون الحکمه: این کتاب بهطور مختصر مباحث اصلی منطق، طبیعیات و الهیات را بیان کردهاست.[۳۶]
- دانشنامه علائی: ابنسینا این کتاب را که نخستین کتاب فلسفی به زبان فارسی است، برای علاءالدوله کاکویه نوشتهاست.[۳۷]
- الانصاف: کتابی است که ابنسینا در اصفهان نگاشته و به گفته او نزدیک به ۱۲۸ هزار مسئله را دربر گرفته و در آن، ضمن شرح کتابهای ارسطو به بررسی تطبیقی میان بنیادهای فلسفی یونان و مبانی حِکمی اسلام پرداختهاست[۳۸] و در حمله لشکریان سلطانمسعود به اصفهان به تاراج رفتهاست.[۳۹]
- منطق المشرقین: این کتاب بخش منطق از کتابی است که ابنسینا در مقدمه آن آورده آرزو داشته امهات علم راستین را که تنها برخی کسان میتوانند آن را دریابند، در آن بگنجاند. وی در این کتاب میخواسته مسلک و مکتب ویژهای را غیر از آنچه در شفا آورده، عرضه کند؛ اما جز بخش منطق چیزی از آن باقی نماندهاست.[۴۰]
- القانون فی الطب: ابنسینا این کتاب را در زمینه طبّ تألیف کرده و از معروفترین آثار وی است. از ابنسینا رسالههای دیگری نیز بر جا مانده؛ مانند رساله حیبنیقظان، العرشیه، تفسیر سوره التوحید، الموسیقی، الاجوبة عن مسائل ابیریحان البیرونی که همه در مجموعه رسائل ابنسینا گرد آمدهاند.
روش و مبانی نظام فلسفی
نظام فکری فلسفی ابنسینا بهویژه از لحاظ برخی اصول آن، ژرفترین تأثیر را بر تفکر فلسفی داشتهاست. این نظام فلسفی، آمیزهای از مهمترین عناصر بنیادین فلسفه مشایی ارسطویی و برخی عناصر مشخص جهانبینی نوافلاطونی، در پیوند با جهانبینی دینی اسلامی است.[۴۱] حکمت مشاء دارای گرایش ویژهای است که از آن به «حکمت بحثی» یاد میشود که در امتداد فلسفه یونانی قرار دارد و در طرح و اثبات مدعیات فلسفی بر روش انتزاعیِ مفهومیِ عقلی تکیه داشته و همه مباحث بر مدار محور عقل است.[۴۲] ابنسینا در روش فلسفی خویش افقهای جدیدی را برای تحول در حوزه مباحث فلسفی گشود؛ ازجمله آنها تحلیلهای عمیق مفهومی است که به وی در فهم و نقد اندیشههای دیگران کمک میکند. او در این تحلیلها میکوشد با گذر از لایههای ظاهری و لفظی به عمق معنای یک موضوع پی ببرد و سپس به نقد اصولی آن بپردازد.[۴۳] همچنین توجه وی به وجوه و جنبههای متفاوت موضوع در بسیاری از موارد سبب شده به دیدگاههای جدیدی دست یابد و به نقد اندیشههای دیگران بپردازد. ابنسینا با فهم کامل نظریه افلاطونی و ارسطویی و با توجه به دو جنبه ذات و فعل نفس، نظریه بدیعی در باب چیستی نفس ارائه کردهاست که بسیاری از فیلسوفان در این زمینه از او پیروی کردهاند[۴۴]؛ از اینرو مهمترین عناصر و اصول بنیادین تشکیلدهنده حکمت ابنسینا عبارتاند از:
وجودشناسی
ابنسینا مفهوم وجود را امری بدیهی میداند و سرآغاز بحثهای فلسفی خویش آوردهاست. این نقطه سرآغاز، خود را در همه بحثها نشان دادهاست.[۴۵] این بحث بر پایه دو تمایز تکیه دارد که مشخصه تمام تحقیقات وی در وجود است: یکی تمایز میان ماهیت هر چیز و وجود آن است و دیگری تمایز میان وجوب، امکان و امتناع است. وی تمام فلسفه خود را بر پایه این تقسیمبندی سهگانه و روابطی که ماهیت و وجود در هر یک از حالات سهگانه نسبت به یکدیگر دارند، بنا نهادهاست.[۴۶]
جهانشناسی
ابنسینا با در نظر گرفتن اختلاف اساسی وجودی میان جهان و خدا، به بحث در مسائل مربوط به جهانشناسی و آفرینش جهان پرداخته و در صدد برآمده نشان دهد چگونه کثرت از وحدت بیرون آمدهاست. وی در جهانشناسی میخواهد پیوستگی را که میان مبدأ و تجلیات وجود دارد بیان کند.[۴۷]
مراتب هستی
نظام فلسفی ابنسینا، نظامی است که دارای هستیشناختی کامل است، و او با تکیه بر مبانی خویش مراتب هستی را سامان دادهاست. مراتب هستی در نظام او هرمی دارد که در راس آن واجبالوجود بالذات قرار دارد و همه موجودات امکانی از او ناشی شدهاند؛ بنابراین سرسلسله هستی، صرفالوجودی است که دارای همه صفات کمالی و منزه از همه نقائص است. در مرتبه بعد موجودات امکانی قرار دارند که همگی زوج مرکب از وجود و ماهیت و در نتیجه معلولاند.[۴۸] ممکنات خود به دو قسم جوهر و عرض تقسیم میشوند و جوهر خود به جواهری چون عقل، نفس، جسم، ماده و صورت تقسیم میشود[۴۹] که به ترتیب شرافت، عالم عقول طولیه، عالم نفوس، عالم اجرام فلکی و ارضی را تشکیل میدهد.[۵۰] ابنسینا نظریه عقول طولیه را با نظریه افلاک پیوند میزند و دَه عقل را معرفی میکند؛ به این بیان که سلسله عقول باید تا آخرین افلاک ادامه داشته باشد[۵۱] و از آنجاکه افلاک بنابر هیئت بطلمیوسی نُه عددند، باید نُه عقل وجود داشته باشد. عقل اول تا نهم به ترتیب فاعل و مدبر فلک اقصی تا فلک نهماند و یک عقل هم که فاعل و مدبر موجودات عالم کون و فساد است[۵۲]؛ در نتیجه در نگاه ابنسینا عقول طولیه دَه عدد خواهد بود.[۵۳]
علم النفس
شناخت نفس و مبانی آن و قوای آن در دستگاه فلسفی ابنسینا متأثر از بیانات ارسطو و شارحان اوست.[۵۴] از سوی دیگر، ابنسینا برای بیان مبانی خود به برخی منابع توجه کردهاست، ازجمله:
- قرآن و سنت: مهمترین منبع اندیشههای ابنسینا که سبب شده او فیلسوفی اسلامی شناخته شود، قرآن و روایات است: مسائلی چون تمییز وجود از ماهیت، تقسیم موجودات به ممکن و واجب، معاد، ثواب و عقاب، اثبات واجبالوجود و صفات او (بهویژه برهان صدیقین) شاهد استفاده از آیات و روایات است[۵۵]؛
- آثار یونانی و اسکندری، بهویژه آثار ارسطو و شارحان او؛
- فیلسوفان مسلمان متقدم بهویژه فارابی و اخوانالصفاء: ابنسینا با دستاوردهای جدید فیلسوفان مسلمان که کوشیدند فلسفه یونانی را در پرتو معارف اسلامی بازسازی کنند نیز آشنایی داشت. اعتراف ابنسینا به تأثیر فارابی بر او در فهم ما بعد الطبیعه ارسطو، شاهد بر این مدعاست[۵۶]؛
- متکلمان مسلمان: توجه چشمگیر ابنسینا به الهیات بالمعنی الاخص بهویژه اثبات ذات و صفات باریتعالی و نقد آرای متکلمان در موضوعاتی مانند اعاده معدوم، ملاک نیازمندی موجودات به علت و مسئله معاد از توجه ابنسینا به آرای کلامی حکایت میکند[۵۷]؛
- عرفا و متصوفه: در آثار ابنسینا رسالههایی یافت میشود که از توجه او به عرفان حکایت دارد. رسالههایی مانند حیبنیقظان، رسالة الطیر، معراجنامه و نیز نمط نهم و دهم کتاب الاشارات و التنبیهات از این دستهاند.[۵۸] ابنسینا در این دسته از آثارش از تعبیرها و تمثیلهای عرفانی بهره برده و گاه سخن از کشف و شهود به میان آوردهاست.[۵۹] بیتردید رسالههای عرفانی دیگر او بهویژه سه نمط پایانی الاشارات و التنبیهات رهیافتی کاملاً عرفانی دارد؛ اما فرق آنها با آثار عرفانی محض آن است که آثار عرفانی ابنسینا در مجموع به قلمرو عرفان عملی تعلق دارند نه عرفان نظری؛ ولی با این همه نمیتوان از سهمی که وی در طرح حکمت مشرقیه و زندهکردن عرفان دارد، چشمپوشی کرد.[۶۰]
دیدگاهها
روش ابنسینا در مسائل فلسفی، استدلالی و عقلی است و در فلسفه اسلامی آن را به عنوان تفکر برهانی و حکمت بحثی میشناسند. ابنسینا با نبوغ خود دستگاه نظاممند منطقی، جامع و استواری از حکمت مشاء، همراه با باریکبینیهای فلسفی بسیار به دست داد تا جایی که همه حکیمان پیش از خود را تحتالشعاع قرار داد و کتابهای او در فلسفه و طب، محور بحث و تدریس قرار گرفت. از آن پس بود که محوریت فلسفه اسلامی از بغداد به ایران منتقل شد.[۶۱] به باور امامخمینی، ابنسینا به روش حکمت یونانی مشی کرده و حکمت وی نزد اهل معرفت مورد توجه نبودهاست.[۶۲]
ازجمله مبانی و دیدگاههای ابنسینا عبارتاند از:
- علم الهی: ابنسینا علم حقتعالی را به اشیا پیش از ایجاد، از طریق علم به ذات و علم پس از ایجاد را از طریق صور ارتسامی میداند که این صور زاید بر ذات و در عین حال متصل به ذات است.[۶۳] تلاش وی در علم الهی درخور توجه است؛ هرچند وی در حل علم باریتعالی به ماسوا، چندان توفیقی به دست نمیآورد[۶۴]؛ اما در مسئله علم حضوری به ذات و علم حضوری به صور مرتسمه، مسیر دشوار علم الهی را برای پس از خود بسیار هموار میسازد.[۶۵] امامخمینی قول به صور مرتسمه را نمیپذیرد و علم تفصیلی حقتعالی را در مرتبه ذات همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی میداند.[۶۶] همچنین در باب چگونگی تعلق علم الهی به جزئیات میان اندیشمندان اسلامی اختلاف است. ابنسینا تعلق علم الهی به جزئیات را به نحو کلی میداند.[۶۷] متکلمان این کلام ابنسینا را به معنای نفی علم حق به جزئیات تفسیر کردهاند[۶۸]؛ اما امامخمینی این تفسیر را صحیح نمیداند و علم به نحو کلی را به معنای علم احاطی تفسیر میکند[۶۹] و معتقد است حقتعالی با علم بسیط ذاتی به تمام موجودات علم دارد و ذرهای از حیطه علم او خارج نیست.[۷۰] (ببینید: علم الهی)
- نقد حرکت در ذات شیء: به باور ابنسینا حرکت تنها در اعراضی نظیر کم، کیف، این و وضع رخ میدهد[۷۱] و حرکت در جواهر راه ندارد. دلیل وی در انکار حرکت جوهری این است که حرکت به موضوع ثابتی نیاز دارد که حرکت کند و اگر خود جوهر شیء دگرگون شود، حرکت، موضوعی نخواهد داشت.[۷۲] امامخمینی همسو با حکمت متعالیه سخن ابنسینا را نقد میکند[۷۳] و بر این باور است که وی نتوانسته تحلیل کند که حرکت در ماهیت شیء نیست و اینگونه نیست که ماهیتی به ماهیت دیگر تبدیل شود، بلکه حرکت در وجود است؛ در حقیقت اشتباه او در عدم تشخیص موضوع حرکت است.[۷۴] (ببینید: حرکت جوهری)
- اتحاد عاقل و معقول: ابنسینا در برخی آثار خود بهطور صریح نظریه اتحاد عاقل و معقول را رد کرده و آن را قولی سخیف و بیپایه شمردهاست.[۷۵] امامخمینی نیز معتقد است ابنسینا منکر اتحاد عاقل و معقول است[۷۶]؛ اما خود ایشان همسو با حکمت متعالیه این نظریه را میپذیرد. (ببینید: اتحاد عاقل و معقول)
- ماهیت انسان: ابنسینا بر این باور است که ماهیت انسان، وجود عقلی، خیالی و لمسی است و از مجموع این وجودات جدا که در کنار هم جمع شدهاند، ماهیت انسان تشکیل میشود. امامخمینی این سخن وی را رد میکند و معتقد است برای ماهیت انسان، تشخصات و امارات علی حده نیست که هر وجودی از این وجودات جدا از هم باشند و مجتمع در یک محل باشند، بلکه یک وجود بسیط است که همه وجودات و قوا در آن جمع است.[۷۷] (ببینید: انسانشناسی)
- نظریه افلاک: ابنسینا برای تبیین برخی مسائل فلسفی خود ازجمله تبیین عقلانی عقول عشره، به نظریه افلاک بطلمیوسی توجه کردهاست.[۷۸] امامخمینی نظریه مشاء مبنی بر انحصار عقول در عقول دهگانه را مردود و آن را متأثر از رصد منجمان میداند.[۷۹] ایشان فلاسفه پیشین بهویژه فلاسفه مشاء را در پیروی بدون دلیل و برهان از هیئت و افلاک بطلمیوسی نکوهش کرده و آن را باطل دانستهاست.[۸۰] (ببینید: فلک)
- ربط حادث به قدیم: ابنسینا در حل این مسئله که ربط حادث به قدیم چیست، نظریه حرکت و تأثیر افلاک در حوادث طبیعی را به میان میکشاند.[۸۱] امامخمینی نیز در تقریر راه حل مشائیان بیان میکند که افلاک دارای یک حرکت دوری وضعیاند که همیشگی و ثابت است و از ازل تا ابد این حرکت ثابت بوده و واحد است.[۸۲] این حرکت دارای دو وجهه است: یکی وجه «یلی الربی» که به این وجهه ثابت و غیر متغیر است و یک وجه «یلی الطبیعه» است که به این وجه حادث و متغیر است. پس حرکت وضعی فلک برزخ و رابط بین حادث و قدیم و ثابت به متغیر است[۸۳]؛ البته امامخمینی در نظر نهایی و همسو با حکمت متعالیه ربط حادث به قدیم را حرکت جوهری میداند. (ببینید: ربط حادث به قدیم)
- تناسخ: ابنسینا معتقد است برای نفوس بُلْه و متوسطان که در عالم طبیعت نتوانستند تکامل پیدا کنند و عقل مجرد شوند، پس از خروج از این بدنها در جرمی از اجرام فلکیه داخل میشوند.[۸۴] امامخمینی این سخن ابنسینا را باطل میداند[۸۵] و آن را ناشی از آگاهی نداشتن از تجرد خیالی میشمارد. (ببینید: تناسخ)
- تجرد برزخی: ابنسینا منکر تجرد برزخی است[۸۶]؛ اما به اعتقاد امامخمینی ابنسینا بنابر عقیده و مبنایی که داشتهاست، نتوانسته تجرد برزخی را اثبات کند؛ در حالی که اثبات مرتبه برزخیت برای نفس در اثبات معاد جسمانی نقش مهمی دارد.[۸۷] (ببینید: نفس و برزخ)
- معاد: ابنسینا معتقد است بر اساس برهان عقلی، معاد تنها روحانی است؛ از اینرو وی همه لذتها و عذابهای بهظاهر جسمانی آخرت را که در قرآن و روایات مطرح است، از باب تمثیل و مجاز و متناسب با فهم عموم میداند.[۸۸] با این حال، وی در برخی آثار خود از باب تعبد معتقد است اگرچه عقل راهی برای اثبات معاد جسمانی ندارد اما به دلیل اخبار نبیّ صادق یعنی پیامبر اسلام(ص) پذیرفته میشود.[۸۹] به اعتقاد امامخمینی ابنسینا چون برخی مبانی مانند حرکت جوهری، الصحاح، تجرد مثالی، اتحاد عاقل و معقول را نتوانسته حل کند، در اثبات معاد جسمانی ناکام ماندهاست.[۹۰] (ببینید: معاد)
پانویس
- ↑ خوارزمی، بدائع الملح، ۱۴۷.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۴۶–۱۴۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۴۸۰.
- ↑ قفطی، اخبار العلماء، ۲۶۸–۲۷۸، یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱/۴۵۸؛ مهدوی، اعلام اصفهان، ۱۷۳.
- ↑ گویاموی، تذکرة نتائج الافکار، ۴۸؛ خوارزمی، بدائع الملح، ۱۴۷؛ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۵.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۳.
- ↑ برقعی، راهنمای دانشوران، ۱/۴۲۸؛ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۰.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۰.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۱.
- ↑ برقعی، راهنمای دانشوران، ۱/۴۲۸.
- ↑ یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱/۴۵۹.
- ↑ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.
- ↑ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.
- ↑ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.
- ↑ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶؛ بدوی، مقدمه التعلیقات، ۶.
- ↑ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۷؛ خوارزمی، بدائع الملح، ۱۴۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۳؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۳–۲۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۹۲.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۲.
- ↑ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱/۳۶۶–۳۶۷.
- ↑ امامیجمعه، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان، ۴۶.
- ↑ امامیجمعه، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان، ۴۷–۴۸.
- ↑ ← ابنسینا، معراجنامه، ۹۴–۹۵؛ امامیجمعه، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان، ۴۷–۴۸.
- ↑ بیهقی، تاریخ حکما، ۹۷–۹۸؛ بیهقی، تتمة صوان الحکمه، ۹۱–۹۲.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۱.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۱؛ دانشپژوه، مقدمه کتاب النجاة، ۸۹.
- ↑ دانشپژوه، مقدمه کتاب النجاة، ۱۶۴.
- ↑ ← محقق، پیشگفتار کتاب دانشنامه علائی، ۲–۳.
- ↑ معین، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، ۱۳–۱۴.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۶۵.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۶۵–۱۶۶.
- ↑ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۶۶.
- ↑ بدوی، مقدمه التعلیقات، ۵.
- ↑ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۸ و ۱۰.
- ↑ بدوی، مقدمه عیون الحکمه، ۱–۲.
- ↑ معین، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، ۱.
- ↑ ابنسینا، المباحثات، ۸۰–۸۱؛ معین، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، ۹.
- ↑ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۷.
- ↑ معین، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، ۸.
- ↑ معلمی، تاریخ فلسفه اسلامی، ۱۳۴.
- ↑ کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۹۲.
- ↑ زمانیها، روش فلسفی ابنسینا، ۸۷–۸۸.
- ↑ زمانیها، روش فلسفی ابنسینا، ۸۸.
- ↑ ابنسینا، المباحثات، ۲۷۹؛ ابنسینا، دانشنامه علائی، ۸–۹؛ ابنسینا، النجاة، ۴۹۶.
- ↑ نصر، سه حکیم مسلمان، ۲۶–۲۷.
- ↑ نصر، سه حکیم مسلمان، ۲۹.
- ↑ یزدانپناه، شاخصههای کلان مکتب فلسفی، ۱۸.
- ↑ یزدانپناه، شاخصههای کلان مکتب فلسفی، ۱۸.
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۶۳.
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۶۵–۱۶۶.
- ↑ بهمنیار، التحصیل، ۶۴۸.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۰۱؛ ابنسینا، المبدا و المعاد، ۶۷–۶۸؛ ابنسینا، النجاة، ۶۴۸.
- ↑ نصر، سه حکیم مسلمان، ۳۹.
- ↑ ابنسینا، التعلیقات، ۷۰؛ ابنسینا، عیون الحکمه، ۵۸؛ ابنسینا، رسائل، ۲۳۸–۲۴۳، ۳۱۱، ۳۱۷ و ۳۳۱؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۳۵۶–۳۵۷.
- ↑ کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۰۱.
- ↑ کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۰۱.
- ↑ کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۰۲.
- ↑ فنایی اشکوری، درآمد بر تاریخ فلسفه اسلامی، ۱/۳۷۴–۳۷۵.
- ↑ فنایی اشکوری، درآمد بر تاریخ فلسفه اسلامی، ۱/۳۷۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۴۸۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۳۶۳؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۹–۳۱۱.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۶/۱۹۸–۱۹۹.
- ↑ ← ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۳۶۶؛ ابنسینا، التعلیقات، ۱۵۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۸۳ و ۳۹۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۵.
- ↑ الشفاء، الالهیات، ۳۵۹؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۰۷–۳۱۰.
- ↑ غزالی، تهافت الفلاسفه، ۱۹۲–۱۹۷؛ فخر رازی، المباحث المشرقیة، ۲/۴۷۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۷۱–۲۷۲.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۳۴ و ۲۵۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۵؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۱.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۹۸–۱۰۳.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۹۸–۹۹ و ۱۰۱؛ ابنسینا، النجاة، ۲۰۵؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۳/۸۹–۹۴ و ۱۰۵–۱۰۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۰–۱۲۱؛ ۲/۴۹۳ و ۳/۳۸۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۶–۴۲۷.
- ↑ ← ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲۱۲–۲۱۳؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۷۶–۳۷۷.
- ↑ ابنسینا، النجاة، ۲۶۱–۲۶۵؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۶۵–۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.
- ↑ الشفاء، الالهیات، ۳۷۳–۳۸۱ و ۳۸۶–۳۹۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۵–۳۸۶.
- ↑ ← خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۵۵–۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰.
- ↑ ← میرداماد، ۶۲–۶۸؛ لاهیجی، ۶۰۱–۶۰۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷–۴۲۸.
- ↑ ابنسینا، الاضحویه، ۵۰–۵۸.
- ↑ ابنسینا، النجاة، ۶۸۲؛ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۸–۴۳۷.
منابع
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاضحویة فی المعاد، تحقیق حسین عاصی، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، رسائل ابنسینا، به اهتمام حلمی ضیاء اولکن، استانبول، دانشکده ادبیات استانبول، ۱۹۵۳م.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الالهیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الطبیعیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، عیون الحکمه، مقدمه و تحقیق عبدالرحمان بدوی، بیروت، دارالقلم، چاپ دوم، ۱۹۸۰م.
- ه ابنسینا، حسینبنعبدالله مو، المباحثات، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، المبدا و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، معراجنامه، مقدمه و تصحیح و تعلیق نجیب مایل هروی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۶ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، تصحیح محمدتقی دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الهیات دانشنامه علائی، تصحیح محمد معین، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامیجمعه، مهدی، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابنسینا تا ملاصدرا، تهران، حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- بدوی، عبدالرحمن، مقدمه کتاب التعلیقات، تألیف ابنسینا، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- بدوی، عبدالرحمن، مقدمه کتاب عیون الحکمه، تألیف ابنسینا، بیروت، دارالقلم، چاپ دوم، ۱۹۸۰م.
- برقعی، علیاکبر، راهنمای دانشوران در ضبط نامها، قم، جامعه مدرسین قم، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- بهمنیاربنمرزبان، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- بیدارفر، محسن، مقدمه کتاب المباحثات، تألیف ابنسینا، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- بیهقی، ظهیرالدین، تاریخ حکماء الاسلام، تحقیق محمد کردعلی، دمشق، سوریه، چاپ اول، ۱۳۶۵ق.
- بیهقی، ظهیرالدین، تتمه صوان الحکمه، تعلیق و تحقیق رقیق العجم، بیروت، دارالفکر ۱۹۹۴م.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، قم، انصاریان، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- خوارزمی، قاسمبنحسین محمد الطرائفی، بدائع الملح، محقق مصطفی اولیایی، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- دانشپژوه، محمدتقی، مقدمه کتاب النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، تألیف ابنسینا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- زمانیها، حسین، روش فلسفی ابنسینا، الگویی برای تحول در علوم انسانی، مجله حکمت سینوی، شماره ۵۲، ۱۳۹۳ش.
- غزالی، ابوحامد، تهافت الفلاسفه، تحقیق سلیمان دنیا، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق.
- فنایی اشکوری، محمد، درآمد بر تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- قفطی، علیبنیوسف، اخبار العلماء باخبار الحکماء، مصر، ۱۳۲۶ق.
- کرد فیروزجایی، یارعلی، نوآوریهای فلسفه اسلامی در قلمرو مابعدالطبیعه به روایت ابنسینا، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- گویاموی، محمد قدرتالله، تذکرة نتائج الافکار، تصحیح یوسفبیگ باباپور، قم، مجمع ذخائر اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زینالعابدین قربانی، مجموعه کامل قوانین و مقررات جزائی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- محقق، مهدی، پیشگفتار کتاب دانشنامه علائی، تألیف ابنسینا، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- معلمی، حسن، تاریخ فلسفه اسلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- معین، محمد، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، تألیف ابنسینا، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- مهدوی، مصلحالدین، اعلام اصفهان، تصحیح غلامرضا نصراللهی، نشر سازمان فرهنگی اصفهان، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- میرداماد، محمدباقر، جذوات و مواقیت، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- نصر، سیدحسین، سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۸۸ش.
- نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- یاقوت حموی، شهابالدین بغدادی، معجم الادباء ارشاد الاریب الی معرفة الادیب، ترجمه، عبدالمحمد آیتی، صدا و سیما، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱.
- یزدانپناه، سیدیدالله، شاخصههای کلان مکتب فلسفی با تأکید بر مکتب مشاء و اشراق، مجله معرفت فلسفی، شماره ۳۸، ۱۳۹۱ش.
پیوند به بیرون
باقر صاحبی، مقاله «ابنسینا، حسینبنعبدالله»، دانشنامه امامخمینی (ره)، ص۴۱۲_۴۱۹.