جهان اسلام، مسلمانان جهان، شامل کشورهای اسلامی و اقلیتهای مسلمان در مناطق دیگر.
از دیدگاه اسلام عامل اصلی وحدت امت و جامعه اسلامی وحدت عقیده است؛ هرچند وحدت سرزمین و وجود مرزهای جغرافیایی نیز بیاعتبار نیست و در فقه اسلامی، احکام شرعی خاص خود را دارد. قلمرو اسلام از سرزمین حجاز آغاز شد و پس از آن گسترش زیادی یافت.
در طول تاریخ گسترش اسلام، حکومتهای فراوانی بر جوامع اسلامی مسلط شدند که گاه یکپارچه و گاه پراکنده بودند. امروزه جهان اسلام در عین توانمندیهای بسیار، به دلیل نفوذ بیگانگان و اختلافات درونی، مشارکت و همگرایی لازم را ندارد.
امامخمینی فرهنگ اسلام را تمدنساز میخواند و ازجمله دلایل عقبماندگی جهان اسلام را جدایی دین از سیاست، بیتوجهی به آموزههای اسلام و اختلافات سران اسلامی میدانست. ایشان که یکی از منادیان وحدت در جهان اسلام، برای غلبه بر قدرتهای جهانی بود، شکل آرمانی جهان اسلام را در مفهوم امت اسلامی میدید و برای تحقق آن، در ابعاد نظری و عملی میکوشید.
مقدمه
جهان اسلام مفهومی کاربردی است که یکپارچگی آن (امت) آرمان دیرین مصلحان و جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی مسلمانان بوده است. در تعریف آن شاخص قطعی وجود ندارد و معیارهایی نظیر درصد جمعیت، عضویت در سازمان همکاری اسلامی، شاخصهای فرهنگی[۱] و عوامل سرزمینی[۲] باعث شده تا تعریف جامعی از جهان اسلام ارائه نشود؛ همچنین این اصطلاح در برابر اصطلاحاتی چون جهان مسیحیت و یهودیت به کار میرود.[۳] با این حال، برخی گفتهاند جهان اسلام به مجموعه کشورهایی گفته میشود که بیش از نیمی از جمعیت آنها را مسلمانان تشکیل میدهند و اسلام دین رسمی آنان است[۴] و برخی آن را شامل مسلمانان دیگر نقاط نیز دانستهاند.[۵]
مفهومشناسی
واژه جهان اسلام گاهی در کنار و در پیوند با مفهوم «امت» به کار برده میشود. امت به گروهی از مردم[۶] که برای کاری و هدفی جمع شدهاند[۷] یا به مجموع پیروان یک دین و یک پیامبر(ع) گفته میشود.[۸] این واژه در قرآن کریم نیز به همین معانی به کار رفته است.[۹]
امت، اصطلاحی دینی و قرآنی است که همزمان با دین اسلام رواج یافت و جایگزینی برای مفهوم ملت به معنای امروزی آن به شمار میرود.[۱۰]
از دیدگاه اسلام عامل اصلی وحدت امت و جامعه اسلامی وحدت عقیده است؛ با این حال، وحدت سرزمین و وجود مرزهای جغرافیایی اعم از طبیعی و قراردادی نیز بیاعتبار نیست و در فقه اسلامی «دارالاسلام» با مرزهای خاص تعریف میشود و دارای احکام شرعی خاصی است. این عامل، مرز کشورهای اسلامی و غیر اسلامی را تعیین میکند[۱۱].
بر مبنای ملاک جغرافیایی، کشورهای جهان اسلام عمدتاً در سه قاره و پنج منطقه پرجمعیت و عمدتاً برخوردار از غنای تاریخی و اقتصادی، قرار دارند. منطقه اول بر اساس ملاک تقسیمبندی جغرافیایی، شامل کشورهای شمال افریقا ازجمله مصر، الجزایر، لیبی، تونس و مغرب است. منطقه دوم ۲۴ کشورِ مناطق دیگر افریقایی مانند سودان، چاد و نیجر را دربر میگیرد که با وجود وسعت زیاد و منابع غنی، از لحاظ اقتصادی در فقر و محرومیت به سر میبرند. منطقه سوم در بردارنده سیزده کشور در منطقه غرب و جنوب غرب آسیا است که شامل کشورهایی مانند ایران، افغانستان، پاکستان، کشورهای جنوب خلیج فارس، یمن، عراق و ترکیه میشود. منطقه چهارم منطقه شرق آسیاست که دو کشور اندونزی و مالزی بیشترِ جمعیت مسلمانانِ این منطقه را در خود جای دادهاند. منطقه پنجم شامل کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز و کشورهای اروپای شرقی مانند قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، آذربایجان، ترکمنستان، آلبانی و بوسنی است.[۱۲]
افزون بر مناطق گفته شده که دارای اکثریت مسلماناند، در مناطق هند و چین و دیگر مناطق آسیای جنوبی و شرقی، روسیه، اروپای غربی، امریکای شمالی و جنوبی، قسمتهای غیر مسلماننشین قاره افریقا و اقیانوسیه، مسلمانان کمی حضور دارند.[۱۳]
گسترش اسلام
از لحاظ تاریخی نقطه نخستین و مرکزیِ جهان اسلام سرزمین حجاز بوده است.[۱۴] پیامبر اسلام(ص) در دوران بعثت و پس از هجرت به مدینه با همراهی دو قبیله اوس و خزرج و مهاجران مکه، زیربنا و هسته مرکزی امت اسلامی را شکل داد. در این دوران کارهای مهمی مانند برقراری پیوند میان قبیلههای مسلمان و انصار و مهاجرین، نبردهای متعدد با قریش و طایفههای پیمانشکن و اعلام جهانی رسالت اسلام صورت گرفت.[۱۵]
تا زمان رحلت پیامبر اکرم(ص) تنها قلمرو مسلمانان شبهجزیره حجاز و عربستان بود؛ اما پس از ایشان، قلمرو اسلام گسترش زیادی پیدا کرد. از سال ۱۲ تا ۱۷ق مناطق کلده (عراق عرب)، انطاکیه، بیتالمقدس و سراسر شام به تصرف مسلمانان درآمد. همچنین اسلام در دو مرحله وارد ایران شد: نخست در جنگ قادسیه در سال ۱۴ق[۱۶] و سپس در سال ۱۹ (به روایتی اواخر سال ۲۰ق) در جنگ نهاوند که آخرین مقاومت منظم ایرانیان در برابر مسلمانان بود. ایرانیان با وجود آنکه نیروی فراوانی برای مقابله گرد آورده بودند، شکست هولناکی از سپاه اسلام خوردند. با فتح نهاوند و همدان به دست مسلمانان در سال ۲۱ق، شرایطِ مناسب برای در دستگرفتن تمام ایران فراهم شد. مسلمانان در سالهای ۲۲ تا ۳۲ق افریقای شرقی، منطقه سیسیل و شمال افریقا را تصرف کردند. در زمان امویان نیز همه منطقه شمال افریقا، اسپانیا، قسمتی از فرانسه، آناتولی شرقی، خوارزم، ماوراءالنهر و قسمتی از هند به جغرافیای دولت اسلامی پیوست.[۱۷] اسلام در سده هفتم میلادی برابر با سالهای نخست هجری و پس از چیرگی مسلمانان بر امپراتوری ساسانی، به منطقه قفقاز و آسیای میانه[۱۸] و در پایان سده ۱۳م به جنوب شرقی آسیا راه یافت. رواج اسلام در این منطقه برخلاف مناطق دیگر که به دست عالمان و مبلغان دینی صورت میگرفت، حاصل تماس بازرگانان مسلمانی بود که از ایران و سرزمینهای جنوب هند برای تجارت راهی این سرزمینها میشدند.[۱۹]
ایران در میان کشورهای اسلامی به دلیل خدمات فراوانی که به تمدن اسلامی کرده، جایگاه ویژهای دارد. خدمات ایرانیان به اسلام در حوزههای گوناگون نظامی، علمی، صنعتی، فرهنگی و نشر و تبلیغ و دعوت ملتهای دیگر به اسلام بوده است.[۲۰] از لحاظ علمیفرهنگی بیشتر دانشمندان مسلمان ایرانی بودند.[۲۱] در حوزه گسترش اسلام مناطق آسیای جنوب شرقی، افریقای شرقی، هند و چین به دست ایرانیان اسلام آوردند.[۲۲] در حوزه نظامی قیام نهضتهای ایرانیان علیه امویان و لشکرکشی به مناطق آسیای صغیر و حضور فرماندهان ایرانی در جنگهای صلیبی[۲۳] و اقدامات دیگر نظیر پزشکی و معماری[۲۴]، ازجمله خدمات ایرانیان به اسلام بوده است.
شکلگیری حکومتهای اسلامی
در طول تاریخ شکلگیری و گسترش اسلام، حکومتهای فراوانی نظیر امویان، عباسیان، سلجوقیان و امپراتوری عثمانی و صفویه بر مناطق اسلامی حکومت کردهاند[۲۵]. در عصر امویان، اگرچه فتوحات مسلمانان زیاد بود، اما جهان اسلام از فضیلت و تقوا فاصله گرفت؛ زیرا امویان حکومت را موروثی و سلطنتی کردند و بسیاری از آداب و رسوم جاهلی را دوباره رواج دادند. در زمان عباسیان نیز ناسازگاریهای عقیدتی، مسلکی و مکتبی و جنگهای فرقهای، قبیلهای و قومی اتحاد اسلامی جهان اسلام را خدشهدار کرد[۲۶]. دولت سلجوقی نیز اگرچه برای وحدت جهان اسلام کوششهایی کرد، اما بنیاد این امپراتوری بر اساس استبداد، ستم طبقاتی، کشتار و بهرهکشی آنان از مردم، جلوگیری از علم، نوآوری و ابتکار پایهریزی شده بود[۲۷].
امپراتوری عثمانی در حدود سال ۱۳۰۰م برابر با قرن هفت هجری بنا شد[۲۸] و قرنها بر جوامع اسلامی در مناطقی از غرب آسیا، شمال افریقا و شرق اروپا تسلط داشت؛ اما جنگ جهانی اول زمینه فروپاشی آن را فراهم کرد. پس از امضای معاهده «سور» در سال ۱۹۲۰م/ ۱۲۹۹ش، مقدمات رسمی تجزیه این امپراتوری آغاز شد؛[۲۹] بنابراین اگرچه عثمانی در قرن شانزدهم در دوران سلیمان باشکوه، به اوج عظمت خود رسید[۳۰]، اما تفرقه و غفلت، راه را برای دستیابی استعمارگران به جهان اسلام هموار کرد؛ علاوه بر اینکه دولت عثمانی در عصر تحول علمی و فکری، به روش سنتی خود ادامه داد و عقبماندگی در فناوری و واپسماندگی تدریجی فکری، سیاسی و فرهنگی را تشدید کرد[۳۱].
در سال ۱۹۲۴م/ ۱۳۰۳ این امپراتوری از میان رفت و زمینه شکلگیری جوامع جدید اسلامی در غرب و جنوب غرب آسیا و منطقه بالکان به وجود آمد[۳۲]. تجزیه کشورهای شوروی و یوگسلاوی در سالهای پایانی قرن بیستم میلادی نیز بر شکلگیری جغرافیای فعلی جهان اسلام[۳۳] تأثیر گذاشت[۳۴]. امروز ۵۷ کشوری که دارای بیشترین جمعیت مسلماناند، در سازمان همکاری کنفرانس اسلامی عضویت دارند (ببینید: سازمان کنفرانس اسلامی)
توانمندیهای جهان اسلام
امروزه جهان اسلام با برخورداری از حدود ۲۳ درصد جمعیت جهان (...global)، ۲۲ درصد مساحت زمین، ۵/۲۷ درصد از کشورهای عضو سازمان ملل متحد، هفتاد درصد از منابع نفت و سی درصد از منابع گاز و دراختیارداشتن نقاط راهبردی جهان[۳۵] و ذخایر بزرگ معدنی، نظیر آلومینیوم، قلع، اورانیوم، آهن، ذغال سنگ؛ مس و سرب، از توانمندیهای متعددی در حوزههای مختلف برخوردار است؛ اما با این حال، به دلیل نفوذ بیگانگان و اختلافات درونی، مشارکت و همگرایی لازم را ندارد[۳۶].
مسلمانان در گذشته تاریخ پرافتخاری داشتند، به طوری که چندین قرن در علوم، صنایع، فلسفه، هنر، اخلاق و نظامهای عالى اجتماعى برتر از همه جهانیان بودند[۳۷].
از نگاه امامخمینی نیز جهان اسلام، ظرفیتها و توانمندیهای فراوانی دارد که مهمترین آن جمعیت است. ایشان با اشاره به این ظرفیت بزرگ، معتقد بود مسلمانان در صورت وحدت و همدلی و آمیختگی آن به ایمان به قدرتی دست خواهند یافت که کسی توانایی مقابله با آنان را نداشته باشد؛[۳۸] برای مثال در قضیه فلسطین به صورت نمادین خاطرنشان کرد اگر هر مسلمان یک سطل آب بر روی اسرائیل بریزد، این رژیم نابود میشود[۳۹] (ببینید: فلسطین) ایشان در حوزه توانمندی سیاسی نیز ضمن بیان ضرورت وحدت دولتها و سران کشورهای اسلامی، این امر را سبب شکست استعمارگران در مقابل آنان میدانست[۴۰] و تلاشهایی نظیر تأسیس سازمان همکاری کنفرانس اسلامی با توجه به عملکرد ضعیف آن، با انتقاد ایشان روبهرو بوده است. (ببینید: سازمان کنفرانس اسلامی)
بیشتر کشورهای اسلامی علاوه بر موقعیت جغرافیایی قابل توجه و راهبردی، از منابع اقتصادی و ذخایر سرشار طبیعی برخوردارند؛ اما اختلاف طبقاتی، توزیع ناعادلانه امکانات، قانونشکنی و ارتکاب جرایم، موجب ضعف مسلمانان در این زمینه شده است.[۴۱] امامخمینی با توجه به وضع مناسب اقتصادی جهان اسلام و برخورداری از منابع سرشار طبیعی،[۴۲] راه برونرفت از مشکلات اقتصادیِ را ارائه طرحهای اقتصادی مناسب با مقتضیات جهان اسلام میدید و معتقد بود ضعف مدیریتی و وابستگی، دلیل اصلی وجود مشکلات اقتصادی در میان مسلمانان است و کارشناسان و علمای اسلامی وظیفه دارند در جهت جایگزینکردن نظام اقتصادی صحیح اسلامی و ارائه طرحهایی به نفع محرومان و رفع فقر و تنگناهای اقتصادی بکوشند. ایشان اعتقاد داشت ارائه طرحهای اقتصادی اسلامی و اجرای آن، برای جلوگیری از وابستگی به مکتبهای اقتصادی شرق و غرب بدون حاکمیت همهجانبه اسلام شدنی نیست.[۴۳] از آنجا که پراکندگی و نفاق در امت اسلام، سبب تداوم سیطره استعمارگران و غارت منابع مسلمانان میشود، ایشان راه حل مشکلات اقتصادی دولتهای اسلامی را در وحدت میدانست و آنان را به وحدت دعوت میکرد.[۴۴] (ببینید: وحدت)
فرهنگ اسلامی از دیگر توانمندیهای جهان اسلام است که امامخمینی آن را تمدنساز و هدایتگر میدانست؛[۴۵] (ببینید: فرهنگ) همچنین استفاده از ظرفیتهای مراسم حج از نظر ایشان برای بهرهبرداری به نفع اسلام و مسلمانان و طرح مسائل اساسی مسلمانان و مسائل اختصاصی کشورهای مسلمان و رفع گرفتاریهای آنان، ضرورت دارد[۴۶] (ببینید: حج ابراهیمی)
علل عقبماندگی و راههای برونرفت
مسلمانان که در سدههای متمادی در عرصههای مختلف در جهان پیشتاز بودند، بنا به دلایلی مانند برداشتهای غلط از اسلام، عملکرد نادرست و عوامل خارجی و استعماری، این پیشتازی را از دست دادند و تمدن اسلامی رو به فروپاشی نهاد[۴۷]. امامخمینی در نگاهی گستردهتر، عوامل عقبماندگی مسلمانان را در چند محور اساسی میدانست:
- نظریه جدایی دین از سیاست از عوامل عقبافتادگی جهان اسلام است و این نقشه را اروپاییها برای منزویکردن روحانیان کلیسا طراحی کردند و سپس در کشورهای اسلامی به اجرا گذاشتند و سبب بروز مشکلات فراوان شدند[۴۸] (ببینید: دین و سیاست)
- حمله استعمارگران و پیروانشان به احکام دین و کوچکشمردن آن، باعث اختلاف میان کشورهای اسلامی و در نهایت سبب ضعف مسلمانان است.[۴۹].
- بیتوجهی به آموزههای واقعى و حیاتبخش اسلام و قرآن و تکیهکردن دولتهای اسلامی به شرق و غرب[۵۰]، نفوذ روزافزون فرهنگ استعماری و غربی[۵۱] (ببینید: غربزدگی) و تهدید علیه جوانان[۵۲] (ببینید: جوان) خودخواهی و قیامنکردن مسلمانان در راه خدا[۵۳] از دیگر عوامل عقبماندگی و مغلوبشدن کشورهای اسلامی است (ببینید: عقبماندگی)
- اختلافات سران اسلامی میراث عصر ملوکالطوایفی و توحش است که با دست بیگانگان و با هدف عقب نگهداشتن ملتها ایجاد شده است[۵۴] و غفلت حکومتها و سران کشورهای اسلامی از اصول و مقاصد اسلام، اطلاعنداشتن از مسائل اسلام[۵۵]، رشدنکردن سران حکومتهای اسلامی[۵۶]، مواضع انفعالی حکومتها[۵۷]، برقرارنبودن نظم اسلامی[۵۸]، ضعف مدیریتها[۵۹]، شعاردادن به جای عمل[۶۰]، عمل برخلاف سنت رسول خدا(ص) و مصالح ملتها[۶۱] و دوری از قرآن، سبب بهوجودآمدن وضعیت سیاه و نکبتبار برای ملتهای اسلامی[۶۲] شده است.
امامخمینی با تأکید بر اینکه اسلام سبب عقبافتادگی نیست[۶۳]، برای خلاصی جهان اسلام از مشکلات و عقبماندگیها با دعوت از مسلمانان به بیداری و اطلاع از اسلام و اوضاع جاری جهان اسلام، آنان را به وحدت و کنارگذاشتن اختلافات فرا میخواند[۶۴]. ایشان راه برونرفت از غفلت و جهل جوامع اسلامی را در اراده خود ملتها میدید و تأکید میکرد که آنان باید برای رهایی از این بحران، به پا خیزند و برای تحقق آزادی و استقلال، چشم امید به بیرون نداشته باشند. ایشان برای جلوگیری از عقبماندگی مسلمانان، دولتها و علمای اسلامی را به وحدت، تفاهم با امت اسلامی، پرهیز از نژادگرایی و قومپرستی و وابستهنبودن به ابرقدرتها سفارش میکرد.[۶۵].
روابط میان کشورهای اسلامی
کشورهای اسلامی در حوزههای گوناگون سیاسیاجتماعی، دارای مؤلفههای همگرا و واگرا هستند. از مهمترین عوامل همگرا میتوان به احساس تهدید مشترک، ارزشها و منافع مشترک و متقابل و تجانس ساختاری اشاره کرد؛ چنانکه از مهمترین عوامل واگرا تجربیات تاریخی متفاوت، پراکندگی جغرافیایی، ساختارهای متفاوت قومی، فرهنگی و زبانی، تفاوت در وضعیت اقتصادی، اجرای نظریههای متمایز، برداشتهای متفاوت از مسائل دینی و عقیدتی و بهرهبرداری استعمار از این تمایزات است[۶۶].
در آثار علمی و سیره عملی امامخمینی که یکی از منادیان بزرگ وحدت در جهان اسلام بود، تأکید فراوانی بر اتحاد ملتها و طایفههای اسلامی و جلوگیری از تفرقه در صفوف امت اسلامی مشاهده میشود[۶۷]. ایشان برای غلبه بر قدرتهای جهانی مسلمانان را به آیه شریف «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[۶۸] دعوت میکرد[۶۹] و بر مبنای آیه «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ»[۷۰]، سیادت و آقایی مسلمانان بر جهان را مشروط به وحدت و معرفی صحیح اسلام میدانست[۷۱] (ببینید: وحدت)
امامخمینی معتقد بود با ظهور امت واحد اسلامی مشکلات جهان اسلام حل میشود و این کشورها به ابرقدرت تبدیل میشوند و امت واحد اسلامی نیز تنها از طریق ارتباط قوی میان کشورهای مسلمان ذیل اصول و علایق مشترک اسلامی مانند قرآن و پیامبر(ص) امکانپذیر است؛[۷۲] بنابراین از نظر ایشان، روابط کشورهای اسلامی با یکدیگر و روابط ایران با آنان، ناشی از ویژگیهای خاص اسلامی است و تلاش استعمار همواره در جدایی و ایجاد اختلاف میان مسلمانان است[۷۳]. ایشان بنابر آموزههای قرآنی، جمهوری اسلامی ایران را برادر ایمانی تمام دولتها و ملتهای اسلامی فارغ از هر مذهبی میدانست[۷۴] و دفاع از دولتهای اسلامی در برابر تجاوز را از سیاستهای دولت ایران میشمرد.[۷۵]. ایشان مسئله فلسطین را یکی از مسائل مهم جهان اسلام به شمار میآورد و رژیم اسرائیل را حاصل تبانی و همفکری قدرتهای استعماری شرق و غرب برای استعمار ملتهای اسلامی معرفی میکرد[۷۶]؛ بر همین اساس، اولویت اول امت اسلامی را حل مسئله فلسطین میدانست[۷۷] (ببینید: فلسطین و رژیم اشغالگر قدس)
امامخمینی راه اصلی بیداری ملتهای مسلمان را شناخت اسلام واقعی و دوری مسلمانان از اسلام ساختگی که همان اسلام اموی و عباسی است، میدانست[۷۸] (ببینید: اسلام ناب محمدی) و معتقد بود مسلمانان جهان باید مردم ایران را که با دست خالی در برابر مستکبران به پیروزی رسیدند، الگو قرار دهند.[۷۹] ایشان حمایت از مسلمانان و جنبشهای آزادیبخش برای احیای هویت اسلامی و دستیابی به قدرت را از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر میشمرد[۸۰] (ببینید: نهضتهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران)
امت اسلامی
بر اساس آموزههای اسلامی همه مسلمانان امت واحدند. هرچند اسلام مرزهای جغرافیایی و ملی که امروزه مسلمانان را تقسیم کرده، به صورت حکم ثانویه میپذیرد، اما مسلمانان باید بهتدریج در قالب یک امت یکپارچه متشکل و متحد درآیند.[۸۱] در قرآن کریم نیز در آیاتی به تشکیل یک جامعه و حکومت واحد اسلامی اشاره شده است.[۸۲] این هدف به طور عینی و آشکار در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل یازدهم تصریح و بر آن تأکید شده و دولت موظف شده است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملتهای اسلامی قرار دهد و در آن کوشش پیگیر داشته باشد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.
امت اسلامی از مفاهیم کلیدی اندیشه سیاسی امامخمینی است. ایشان شکل آرمانی جهان اسلام را در مفهوم امت اسلامی میدید و برای تحقق آن، در ابعاد نظری و عملی میکوشید[۸۳] و زمینهسازی برای تشکیل امت اسلامی را در کنارگذاشتن تشخصها و رنگها و ملیتها، جلوگیری از ظلم، وحدت عقیده، اتحاد در امور مهم، کوشش برای رسیدن به یک مقصد بزرگ الهی و مودت و برادری میدانست[۸۴] و خواهان روابط قوی کشورهای اسلامی با یکدیگر بود تا در پی اصول و علایق مشترکی مانند قرآن و پیامبر اکرم(ص) و با ظهور امت واحد اسلامی، مشکلات جهان اسلام را حل کنند و خود را در جمع ابرقدرتها، قرار دهند[۸۵]؛ زیرا شکلگیری یک بلوک قدرت اسلامی متشکل از کشورهای مسلمان زمینهساز تشکیل یک جامعه واحد جهانی اسلام خواهد بود.[۸۶]
امامخمینی وجود دولتهای مستقل اسلامی را با تشکیل امت اسلامی در تقابل نمیدانست؛ ولی معتقد بود این دولتها باید اسلامی شوند و در جهت منافع اسلام حرکت کنند.[۸۷] ایشان بیداری حکومتها و ملتهای اسلامی و هوشیاری آنان در برابر برنامههای استعمارگران، شناخت مشکلات و زمینههای عقبماندگی کشورهای اسلامی را وابسته به شناخت درست و کامل آموزههای دینی و قرآنی میدانست.[۸۸]
پانویس
- ↑ رجاء، معیارهای تعریف، ۳۱ـ۳۲.
- ↑ جیهانی، اشکال العالم، ۴۳ـ۲۰۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۳۴۹ و ۲۷/۲۳۳.
- ↑ لطفی و محمدزاده، فرآیند جهانیشدن و بررسی این پدیده، ۵.
- ↑ زرقانی، سنجش و رتبهبندی قدرت ملی کشورها در جهان اسلام، ۹.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی، ۱۹۵.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۶.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۵۵۸.
- ↑ بقره، ۱۲۸، ۱۳۴ و ۲۱۳؛ آل عمران، ۱۰۴، ۱۱۰ و ۱۱۳؛ نساء، ۴۱؛ مائده، ۴۸ و ۶۶.
- ↑ بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۷۵.
- ↑ مصباح یزدی، اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها، ۸۴.
- ↑ صفوی، جغرافیای سیاسی جهان اسلام، ۱۱.
- ↑ کتانی، اقلیتهای مسلمان در جهان امروز، ۷۸ـ۲۸۰.
- ↑ زرقانی، سنجش و رتبهبندی قدرت ملی کشورها در جهان اسلام، ۹.
- ↑ نصیری، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۲۶ـ۱۵۰.
- ↑ مرکز تحقیقات، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، ۱۸ـ۱۹.
- ↑ مرکز تحقیقات، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، ۱۹ـ۲۰.
- ↑ هانتر و دیگران، اسلام در روسیه، ۳۳.
- ↑ هوکر، اسلام در جنوب شرقی آسیا، ۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۳۰.
- ↑ الویری، رابطه اسلام و ایران، ۱۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۴۳ و ۳۴۹ـ۳۵۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۸۰ـ۳۸۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۳۱.
- ↑ معاونت اندیشه اسلامی، ۱۸ـ۲۰۴.
- ↑ گلی زواره، جغرافیای جهان اسلام، ۱۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹۹.
- ↑ روحانی، تاریخ امپراتوری عثمانی، ۶۸۸.
- ↑ نقیبزاده، تاریخ دیپلماسی و روابط بینالملل، ۱۸۲.
- ↑ کین راس، ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ۹.
- ↑ گلی زواره، جغرافیای جهان اسلام، ۱۲۳.
- ↑ احمدی، ریشههای بحران در خاور میانه، ۱۶۵ و ۱۷۲.
- ↑ پدیدآمدن کشورهای جدید و با اکثریت مسلمان.
- ↑ رجاء، تجزیه جهان اسلام، ۲۶.
- ↑ حافظنیا و دیگران، تحلیل ژئوپلیتیکی عوامل همگرایی، ۶۵.
- ↑ گلی زواره، جغرافیای جهان اسلام، ۱۷۰ـ۱۷۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۳۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۶۶، ۷۰ و ۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۳.
- ↑ ساعدی، نقش وحدت، ۲۰۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴ و ۱۳/۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۵؛ ۱۲/۳۲۰ و ۱۹/۳۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۳ـ۳۲۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۳۴۹ـ۳۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۷۷ و ۴۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶ و ۱۵/۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۳ و ۳۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۹۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲ـ۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۷ـ۴۲۸.
- ↑ حافظنیا و دیگران، تحلیل ژئوپلیتیکی عوامل همگرایی، ۵۸.
- ↑ فوزی، راهبرد ایجاد وحدت در جهان اسلام، ۸۲.
- ↑ آل عمران، ۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۳ـ۵۳۴.
- ↑ منافقون، ۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۷۴ و ۱۶/۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۸۷ـ۳۸۸ و ۲/۴۶۰ـ۴۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۸۶ـ۴۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۹۱.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۶۷.
- ↑ قصص، ۵؛ انبیاء، ۱۰۵.
- ↑ بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۱۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۰۹ـ۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۹۹.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۳۵۲.
- ↑ بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۲۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۹۲ـ۳۹۳.
منابع
- قرآن کریم.
- احمدی، حمید ریشههای بحران در خاور میانه، تهران، کیهان، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
- اکبری، منوچهر، امامخمینی و انقلاب اسلامی در آینه اندیشه جهان، مجله حضور، شماره ۲۹، ۱۳۷۸ش.
- الویری، محسن، رابطه اسلام و ایران، رویکرد تمدنی، مجله تاریخ اسلام، شماره ۲۰، ۱۳۸۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- بابایی زارچ، علیمحمد، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- جیهانی، ابوالقاسمبناحمد، اشکال العالم، ترجمه علیبنعبدالسلام مقدمه و تعلیقات فیروز منصوری، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
- حافظنیا، محمدرضا و دیگران، تحلیل ژئوپلیتیکی عوامل همگرایی و واگرایی در جهان اسلام، مجله مطالعات سیاسی جهان اسلام، شماره ۲، ۱۳۹۱ش.
- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، سمت، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروتـدمشق، دارالقلمـدارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رجاء، علیاصغر، تجزیه جهان اسلام، چرایی و پیامدها، قم، جامعۀ المصطفی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- رجاء، علیاصغر، معیارهای تعریف جهان اسلام، مجله معرفت، شماره ۱۷۰، ۱۳۹۰ش.
- روحانی، محمدحسین، تاریخ امپراتوری عثمانی، مجله چیستا، شماره ۱۶، ۱۳۶۱ش.
- زرقانی، هادی، سنجش و رتبهبندی قدرت ملی کشورها در جهان اسلام، مجله مطالعات جهان اسلام، شماره ۲، ۱۳۹۱ش.
- ساعدی، فهیمه، نقش وحدت در پیشبرد رویکرد اقتصادی جهان اسلام، مجله حضور، شماره ۳۳، ۱۳۷۹ش.
- صفوی، سیدیحیی، جغرافیای سیاسی جهان اسلام، عوامل توانمندساز برای دستیابی به وحدت، مجله سازمان جغرافیایی، شماره ۷۱، ۱۳۸۸ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۷۹ش.
- فوزی تویسرکانی، یحیی، راهبرد ایجاد وحدت در جهان اسلام، مجله حضور، شماره ۳۷، ۱۳۸۰ش.
- کتانی، علی، اقلیتهای مسلمان در جهان امروز، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، امیرکبیرٍ، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- کین راس، قرون عثمانی، ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ترجمه پروانه ستاری، تهران، کهکشان، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- گلی زواره قمشهای، غلامرضا، جغرافیای جهان اسلام، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- لطفی، حیدر و آزاده محمدزاده، فرآیند جهانیشدن و بررسی این پدیده در کشورهای جهان اسلام، زاهدان، چاپشده در مجموعه مقالات کنگره بینالمللی جغرافیدانان جهان اسلام (ICIWG)، چاپ اول، ۲۰۱۰م.
- مصباح یزدی، محمدتقی، اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱، ۱۳۷۵ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲۷، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- مرکز تحقیقات استراتژیک، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- نصیری، محمد، تاریخ تحلیلی اسلام، قم، معارف، چاپ بیست و یکم، ۱۳۹۲ش.
- نقیبزاده، احمد، تاریخ دیپلماسی و روابط بینالملل، چاپ ششم، تهران، چاپ سیزدهم، ۱۳۹۲ش.
- هانتر، شیرین و دیگران، اسلام در روسیه، سیاستهای هویتی و امنیتی، ترجمه الهه کولایی و دیگران، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- هوکر، ام بی، اسلام در جنوب شرقی آسیا، ترجمه محمدمهدی حیدرپور، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش؛globalreligiousfut.org (۲۰۱۸/۰۷/۲۴).
پیوند به بیرون
- حسن حسنی، «جهان اسلام»، دانشنامه امامخمینی، ج۴، ص۲۱۵-۲۲۱.