اسلام ناب محمدی

از ویکی امام خمینی

اسلام ناب محمدی، نگاه امام‌خمینی به اسلام اصیل، بی‌پیرایه، زنده و جامع‌نگر.

اسلام ناب محمدی، همان اسلام حقیقی و اصیل، بی‌هیچ پیرایه و آرایشی است که پیامبر اکرم(ص) برای مردم بیان کرده است. اصطلاح «اسلام ناب محمدی»، در برابر «اسلام آمریکایی» از نوآوری‌های امام‌خمینی بود که از اواخر دهه شصت، به دلیل برداشت‌های مختلف و گاه بیراهه از اسلام، در ادبیات سیاسی کشور رایج شد.

مهم‌ترین شاخصه‌های اسلام ناب محمدی از نظر امام‌خمینی، جامعیت و توانمندی، محوریت قرآن و سنت، حیات‌بخشی، اجتهاد پویا و زنده، میانه‌روی، عدالت‌خواهی، پیوند با سیاست، ظلم‌ستیزی و حمایت از محرومان است.

اسلام ناب، اسلام رنجدیدگان زمین است که در تقابل همیشگی با اسلام آمریکایی، به معنای اسلام غیر اصیل و تحریف‌شده است و برخی از شاخصه‌های آن عبارت است از: راحت‌طلبی، سرمایه‌داری ظالمانه، تحجرگرایی و تفکر التقاطی. ایشان عالمان غیر مهذب و روحانی‌نماها را در صف نخست دشمنان داخلی اسلام ناب محمدی و استکبار جهانی را نیز مهم‌ترین دشمن خارجی آن می‌شمرد.

معنای لغوی و اصطلاحی

اسلام از ریشه «سلم» به معنای ایمنی از آفات ظاهری و باطنی،[۱] فرمان‌برداری، پذیرفتن حکم[۲] و دخول در سلامت[۳] است. این اصطلاح به صورت عام بر شرایع همه انبیای الهی(ع) و «دین الله» اطلاق می‌شود[۴] و در معنای خاص، به آخرین شریعت آسمانی پیامبر خاتم، محمدبن‌عبدالله(ص)، گفته می‌شود[۵] که بر پایه فطرت استوار است.[۶] (ببینید: اسلام) «ناب» به معنای صاف و پاک، خالص و بی‌غش آمده است[۷] و منظور از اسلام ناب محمدی، همان اسلام حقیقی و اصیلی است که پیامبر اکرم(ص) برای مردم بیان کرده و بی‌هیچ پیرایه و آرایشی به امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و سپس از آن حضرت به سایر امامان معصوم(ع) منتقل شده و از آنان بر جای مانده است.[۸]

امام‌خمینی در بیان برخی ویژگی‌های اسلام ناب، آن را اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو و اسلام پاک‌طینتان عارف، معرفی کرده است.[۹] در برابر آن، اسلام آمریکایی است که به معنای اسلام غیر اصیل و تحریف‌شده است که از خطوط و موازین اسلام راستین عدول کرده است[۱۰] و امام‌خمینی در شرح برخی اوصاف آن، آن را اسلام سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان و اسلام فرصت‌طلبان شمرده است.[۱۱]

پیشینه

اسلام اصیل و ناب از وحی الهی سرچشمه گرفته است[۱۲] و طی ۲۳ سال از طریق پیامبر اکرم(ص) به مردم ابلاغ شده و آنان را از کفر، عصیان، نفاق و شقاق جاهلیت به ایمان، یگانگی، دوستی و برادری فراخوانده است.[۱۳] در این مدت، قرآن کریم در کنار سنت و سیره پیامبر اکرم(ص) بازگوکننده اسلامی بوده است که خداوند متعال برای بشر مقرر کرده بود[۱۴] و همین آیین، بهترین شرایط را در کوتاه‌ترین مدت برای مردم جزیرةالعرب رقم زد و نخستین محرک تمدن و یکی از عوامل اصلی تمدن اسلامی به‌شمار آمد[۱۵]؛ زیرا جامعه پیش از اسلام در این سرزمین، جامعه‌ای بدوی و زندگی ساده و قبیله‌ای داشت و از فرهنگ و تمدن بیگانه بود و اسلام جامعه را به سوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد.[۱۶] به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) عرب جاهلی، در زشت‌ترین مرام و بدترین وضع به سر می‌برد و غرق در فساد بود و خداوند به دست پیامبر اکرم(ص) آنان را از آن همه انحرافات و گمراهی‌ها رهایی بخشید.[۱۷]

پیامبر اکرم(ص) پس از خود تبیین اسلام را به امامان معصوم(ع) سپرده، تأکید کرد «قرآن» و «اهل بیت(ع)» هرگز از هم جدا نمی‌شوند[۱۸]؛ اما پس از رحلت ایشان، اسلام اصیل مورد هجوم قرار گرفته، هر دو بالی که پیامبر اکرم(ص) برای پیشرفت و گسترش اسلام در نظر گرفته بود، یعنی قرآن و اهل بیت تضعیف شد[۱۹] و حرکت قهقرایی آغاز و به‌تدریج اسلام اصیل در جامعه از جوهره اصلی خویش خالی شد و اسلام ظاهری با صدها پیرایه، جایگزین اسلام حقیقی گردید[۲۰]؛ چنان‌که در برخی روایات به این موضوع اشاره شده است که با همه آنچه خداوند و پیامبر(ص) از آن بازداشته، مخالفت شده است.[۲۱] امیرالمؤمنین علی(ع) نیز با اشاره به این روند خبر داده است زمانی فرا می‌رسد که اسلام را چون پوستین وارونه بپوشند[۲۲]؛ چنان‌که به عنوان نمونه، امام‌صادق(ع)، توجه داده است که بنی‌امیه برای مردم تعلیم ایمان را آزاد گذارده، تعلیم شرک را ممنوع کرده بودند؛ برای آنکه وقتی مردم را بر شرک وادار کنند، آن را نشناسند.[۲۳]

امام‌خمینی با اشاره به وقایع تاریخی صدر اسلام، در وصیت‌نامه خود یادآور شده است پس از شهادت حضرت علی(ع)، خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیله‌ای برای حکومت‌های ضد قرآنی خود کرده، مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم(ص) گرفته بودند، با بهانه‌های مختلف و توطئه‌های ازپیش‌تهیه‌شده، عقب زده، با قرآن، در حقیقت قرآن را از صحنه خارج کردند و بر حکومت عدل الهی خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهی را پایه‌گذاری کردند.[۲۴] ایشان خاطرنشان کرده است که این تباین و بنیان کج که از آغاز، میان اسلامِ پیغمبر خدا(ص) و اولیای او(ع) از یک سو و اسلام ساختگیِ امثال معاویه توسط سلاطین اموی و عباسی به وجود آمد[۲۵] و در واقع تباین خدا و طاغوت بوده است،[۲۶] هرچه به جلو آمد، کجی‌ها و انحراف‌های آن افزون شد؛ تا آنجا که قرآن کریم را چنان از صحنه خارج کردند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومت‌های جائر و عالمان ناپاک، وسیله‌ای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق‌تعالی شد.[۲۷] از نظر ایشان، این روند تا زمان حاضر ادامه پیدا کرده، امروزه نیز قدرت‌های شیطانی بزرگ به وسیله حکومت‌های منحرفِ خارج از آموزه‌های اسلامی، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرت‌ها و با حیله‌های شیطانی در تلاش برای خارج‌کردن قرآن از صحنه زندگی بشری هستند[۲۸] و برخی از این انحرافات نیز به درون حوزه‌های علمیه شیعه نیز نفوذ کرده است.[۲۹] (ببینید: روحانیت)

در برابر، اگرچه در طول تاریخ اسلام به‌ویژه در یکصد سال اخیر، بزرگانی احیای دین در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه را وجهه همت خویش قرار داده‌اند،[۳۰] اما نهضت اسلامی به رهبری امام‌خمینی از حیث عمق، گستردگی و آثار با هیچ‌کدام از آنها قابل مقایسه نیست و از همگی برتر است. ایشان از آغاز روشنگری‌های خود در سال ۱۳۲۳ و نیز آغاز نهضت اسلامی از سال ۱۳۴۱ تلاش کرد با شناساندن اسلام اصیل به جامعه، اداره حکومت را بر اساس آن رقم بزند[۳۱] و در نهایت نیز موفق شد حکومت اسلامی مورد نظر خود را برپا کند. برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران فرصت مناسبی برای اجرای اسلام ناب محمدی ایجاد کرد؛ در عین حال برداشت‌های مختلف و گاه بیراهه از اسلام، منجر به طرح موضوع اسلام ناب محمدی در برابر اسلام آمریکایی به دست امام‌خمینی شد.

اصطلاح «اسلام ناب محمدی» از نوآوری‌های امام‌خمینی است که از اواخر دهه شصت در ادبیات سیاسی کشور رایج شده است. ایشان نخستین بار در ۳۱/۶/۱۳۶۶ از اسلام اصیل با عنوان «اسلام ناب رسول گرامی‏» یاد کرد[۳۲] و در ۱۱/۱/۱۳۶۷ در پیام به ملت ایران به مناسبت انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی‏» را به کار برد و اسلام برابر آن را «اسلام آمریکایی»، نام نهاد.[۳۳] ایشان در پیام‌ها و سخنرانی‌های بعد، ابعاد و زوایای اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را تشریح کرد.

حقیقت اسلام

از نگاه قرآن حقیقت ادیان الهی ازجمله اسلام، امر واحدی است[۳۴] و آن عبارت است از تسلیم‌شدن در برابر بیانی که از مقام ربوبی درباره عقائد و اعمال یا معارف و احکام صادر می‌شود[۳۵] و اختلاف شرایع تنها به سبب تکامل و ترقی در قوانین[۳۶] و از نظر مقدار و کیفیت یا کمال و نقص[۳۷] می‌باشد.

اسلام به معنای خاص نیز که مکتبی جامع و واقع‌گراست و در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است،[۳۸] از همین حقیقت پیروی می‌کند[۳۹]؛ اما در اینکه بر چه کسانی اطلاق می‌شود، آرای گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به بعضی آیات قرآن،[۴۰] اسلام را اظهار شهادتین و امری صوری می‌دانند[۴۱]؛ برخی دیگر آن را تسلیم عملی در برابر شریعت پیامبر(ص) دانسته[۴۲] و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب می‌دانند که پایین‌ترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن تسلیم محض در برابر خداوند متعال است.[۴۳] (ببینید: اسلام)

امام‌خمینی نیز ماهیت اسلام را انقیاد و تسلیم و خضوع در برابر حق برشمرده[۴۴] و آن را در ظاهر به معنای اظهار شهادتین می‌داند.[۴۵] از نظر ایشان، تسلیم‌بودن در برابر حق، به انسان‌ها می‌آموزد تنها در برابر ذات حق باید تسلیم بود و از هیچ انسانی نباید اطاعت کرد؛ مگر اطاعت او اطاعت خداوند تعالی باشد. از این‌رو، از این اصل، آزادی بشر به دست می‌آید که هیچ فردی حق ندارد انسان، جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک، شناخت و خواسته‌های خود، تنظیم کند.[۴۶] چنین اسلامی از نگاه امام‌خمینی یک پدیده الهی است که با به‌کاربستن آن، سعادت دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین شده، قلم سرخ بر ستمگری‌ها و فسادها کشیده شده، انسان‌ها به کمال مطلوب خود می‌رسند[۴۷]؛ اما از نظر ایشان، این اسلام حیات‌بخش با دسیسه‌های توطئه‌گران، مسخ شده[۴۸] یا به سبب برداشت‌های مختلفی که از اسلام وجود داشته،[۴۹] از محتوای جامع خود تهی شده است. از این‌رو، ایشان راه‌حل مشکلات کنونی جهان اسلام را بازگشت به اسلام پیامبر اکرم(ص) و دوری از اسلام غیر اصیل می‌دانست و معتقد بود تا این برگشت صورت نگیرد، تمام مشکلات مسلمانان باقی خواهد ماند[۵۰] و راهکار آن نیز بیداری ملت[۵۱] و تبیین مرز اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی[۵۲] است.

شاخصه‌ها

اسلام اصیل مورد نظر پیامبر اکرم(ص) و به تعبیر امام‌خمینی اسلام ناب محمدی، دارای شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی است که آن را از اسلام غیر اصیل، غیر ناب و از اسلام آمریکایی متمایز می‌سازد. این ویژگی‌ها فراوان است؛ اما مهم‌ترین آنها این موارد است:

جامعیت و توانمندی

بر اساس نگاه حداقلی به دین، اسلام و قرآن تنها بیان‌کننده هر آن چیزی است که انسان در امور دین و سعادت اخروی نیاز دارد؛ مانند بیان احکام، ارزش‌های اخلاقی، موعظه‌ها، صفات خداوند و ثواب و عقاب[۵۳]؛ زیرا در غیر این موارد، انسان به رجوع به دین نیاز ندارد و در زمینه نظام‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود می‌تواند به شکل درستی این نظام‌ها را تدوین کند[۵۴]؛ اما در یک نگاه واقع‌بینانه، دین اسلام یگانه دینی است که به زوایای مختلف حیات فردی و اجتماعی، اعتقادی، اخلاقی و حقوقی انسان توجه داشته، به تعبیر قرآن بیان‌کننده همه چیز است[۵۵]؛ بدین‌معنا که دین در راستای هدف و رسالت خود که هدایت انسان به کمال واقعی است، از بیان هیچ نکته‌ای فروگذار نکرده است.[۵۶] (ببینید: جامعیت قرآن) از نظر امام‌خمینی نیز اسلام از بیان هیچ‌چیز فروگذار نکرده است[۵۷] و برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه دارد.[۵۸] ایشان تأکید دارد که اسلام مکتبی است که برخلاف مکتب‌های غیر توحیدی، در تمام شئون انسان دخالت و نظارت دارد و هیچ نکته‌ای را هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش دارد، نادیده نگرفته است؛ چنان‌که موانع و مشکلات سر راه تکامل انسان را نیز گوشزد کرده، به رفع آنها کوشیده است.[۵۹] همچنین مکتب نجات‌بخش اسلام تامین‌کننده سعادت و خیر همه‌جانبه بشر در دنیا و آخرت و حافظ استقلال و آزادی ملت‌ها و راهنمای زندگی انسانی است.[۶۰]

در نگاه امام‌خمینی، باور به توانایی اسلام برای اداره جامعه نیز از ابعاد جامعیت دین است. از نظر ایشان اینکه گفته می‌شود احکام اسلام برای ۱۴۰۰ سال پیش وضع شده و نمی‌تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، از توطئه‌های مهمی است که برای مایوس‌کردن ملت‌ها و ملت ایران از اسلام‏، طراحی شده است[۶۱]؛ حال آنکه امروز اسلام به صورت یک مکتب مترقی می‌تواند تمامی نیازهای بشر را تأمین و مشکلات او را حل کند[۶۲]؛ همچنین می‌تواند ابعاد واقعی و شان انسانی بشر را به وی بدهد و او را از نظر زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی متحول کند و به غنای روحی انسان یاری دهد؛ چنان‌که روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طی قوانین خاصی مدون و تنظیم کرده، از این نظر قوانین اسلام واقعاً پیشرو و پیشاهنگ است.[۶۳] از این‌رو، دین اصیل اسلام، تنها دینی است که می‌تواند انسان و جامعه انسانی را به منزل سعادت و کمال برساند[۶۴] و خداوند، چنان‌که امام‌علی(ع) تأکید کرده است، اسلام را به انسان‌ها ارزانی داشته و آنان را از قید و بند رها ساخته است؛ زیرا نام اسلام از سلامتی گرفته شده و سرفرازی و کرامت در آن نهفته است؛ نعمت و چراغ روشنایی در آن وجود دارد و در آن برای کسی که شفا بطلبد، بهبودی است و برای کسی که بی‌نیازی پیشه کند، بی‌نیازی است.[۶۵] در همین راستا امام‌خمینی خاطرنشان کرده است، دنیا اگر بخواهد از زیر بار هزاران مشکلی که امروز با آن دست به گریبان است، نجات پیدا کند و انسانی زندگی کند، باید به اسلام روی بیاورد.[۶۶] ایشان که همواره بر جامعیت اسلام تأکید داشت، بر ضرورت جامع‌نگری در شناخت اسلام و توجه به ابعاد مختلف آن نیز تأکید می‌کرد و از نگرش‌های تک‌بعدی به آن پرهیز می‌داد.[۶۷]

محوریت قرآن و سنت

قرآن کریم سرچشمه همه آموزه‌های اسلام و پس از آن اهل بیت(ع) قرار دارد که مرجعیت آن تمام حوزه‌های علمی، معنوی، اجتماعی و سیاسی را دربر می‌گیرد و در جایگاه مفسر قرآن عمل می‌کند.[۶۸] به اعتقاد امام‌خمینی قرآن بزرگ‌ترین دستور زندگانی مادی و معنوی بشر است که برای رشد جهانیان و با عنوان نقطه جمع همه مسلمانان نازل شده است تا بشریت را به آنچه باید برسند برساند و آنان را از شرّ شیاطین و طاغوت‌ها رها سازد؛ چنان‌که حکومت عدل الهی یکی از آرمان‌های این کتاب مقدس است.[۶۹] (ببینید: قرآن)

امام‌خمینی بر پیروی از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) تأکید داشت و از ملت‌های مسلمان درخواست می‌کرد از ائمه اطهار(ع) و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی آنان به‌طور شایسته و با جان و دل و حتی جانفشانی و نثار عزیزان خود پیروی کنند.[۷۰] از نظر ایشان، حدیث شریف ثقلین که در منابع شیعه و اهل سنت به صورت متواتر نقل شده است، حجت قاطع بر همه بشر به‌ویژه مسلمانان مذاهب مختلف است و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است، جوابگوی آن باشند[۷۱] و انحراف از دین ناب نبوی از زمانی آغاز شد که بر اساس توطئه‌های ازپیش‌طراحی‌شده، قرآن و اهل بیت(ع) از هم جدا شده‌اند.[۷۲]

حیات‌بخشی

قرآن یکی از ویژگی‌های اسلام اصیل را احیاگری و حیات‌بخشی می‌داند و به مؤمنان دستور می‌دهد دعوت خدا و پیامبر(ص) را هنگامی که آنان را به سوی چیزی می‌خواند که حیات می‌بخشد، اجابت کنند؛ زیرا آنان را حیات می‌بخشد.[۷۳] امیرالمؤمنین علی(ع) نیز احیاگری را منصب پیامبران الهی(ع) دانسته، با اشاره به همین فلسفه بعثت، آنان را مأمور یادآوری پیمان فطری انسان و استخراج گنجینه‌های خرد در وجود آدمی، زدودن خرافات و اوهام از آن و رساننده پیام حق به مردم دانسته است[۷۴]؛ چنان‌که آن حضرت(ع) نقش خود و امام حق در جامعه را نیز اصلاح اجتماعی و تلاش برای احیای نشانه‌های دین خدا و اصلاح شهرها شمرده، تا بندگان ستمدیده در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقررات فراموش‌شده دوباره احیا گردد.[۷۵]

امام‌خمینی با اشاره به حیات‌بخش‌بودن آموزه‌های اسلام، خاطرنشان کرده است اسلام در تاریک‌ترین ادوار تاریخ، مشعشع‌ترین و نورانی‌ترین تمدن‌ها را به وجود آورد و پیروان خود را به اوج عظمت و اقتدار و آقایی رسانید[۷۶]؛ چنان‌که سربلندی و بزرگی نخستین مسلمانان نیز در گرو ایمان و اعتقاد واقعی به اسلام، شهادت‌طلبی، تن‌ندادن به زندگی ذلت‌آمیز، دلبسته‌نبودن به زندگی مادی[۷۷] و وحدت کلمه مسلمانان،[۷۸] شکل گرفت. از نظر ایشان، افول بعدی مسلمانان نیز زمانی آغاز شد که پیروان اسلام از تعالیم حیات‌بخش آن چشم پوشیده، به روشی منحرف و قشری رو آوردند و عظمت و مجد دیرین خود را نیز از دست داده، به روز تیره نشسته‌اند[۷۹] و به‌ویژه در بعد فرهنگی، بیشتر مشکلات مسلمانان به دلیل فاصله‌گرفتن آنان از قرآن ایجاد شده است.[۸۰] نتیجه آن از یک سو، ازدست‌دادن روح سخت‌کوشی، ایمان، برادری و علم‌دوستی و سیطره سستی و تن‌پروری و رفاه‌زدگی است و از سوی دیگر، رخنه اعتقادات خرافی و ظهور فرقه‌های گوناگون و توجه به بعدی از ابعاد اسلام و گرایش به رهبانیت و ریاضت و عرفان فاقد سیاست و اجتماع و اقتصاد است.[۸۱]

اجتهاد پویا و زنده

قرآن کریم با تأکید بر تفقه در دین[۸۲] و ائمه اطهار(ع) با فراخوانی به اجتهاد در فروع دین،[۸۳] راه پویایی اسلام ناب محمدی را باز گذاشته‌اند. فقه که در نگاه امام‌خمینی بیانگر مکتب رسالت و امامت و ضامن رشد و عظمت ملت‌هاست،[۸۴] تمامی نیازهای بشر را در خود نهفته دارد[۸۵] و اجتهادی‌بودن آن، بدان معناست که با شیوه و اسلوب اجتهادی تحقیق شود و از روش‌های سطحی و انحرافی به دور باشد؛ از این‌رو اسلام نامنطبق با نیازهای زمان، از دین ناب جداست[۸۶] و اسلام ناب با هر گونه قشری‌گری و ظاهربینی مخالف است و هیچ‌گاه از پرسش و طرح مسائل روز و مشکلات فکری دوری نمی‌کند؛ در واقع مسائل جدید و مقتضیات زمان، از اصلی‌ترین مشغله‌های ذهنی پیروان اسلام ناب است.[۸۷]

به اعتقاد امام‌خمینی با مقوله اجتهاد می‌توان قوانین اسلام را از توطئه و تهمت کهنگی و ناتوانایی اداره جامعه امروز نجات داد و به کمک روحانیان آشنا به فقه اسلام و قرآن کریم، احکام الهی را که برای همه دوران‌ها است، با اجتهاد صحیح از قرآن کریم، سنت نبی اکرم(ص) و اخبار سرشار از معارف الهی و فقه سنتی استخراج کرد و به عالم عرضه داشت.[۸۸] از این‌رو، ایشان با اینکه فقه سنتی را ارث سلف صالح[۸۹] و ضامن بقای اسلام،[۹۰] می‌دانست و اجتهاد به همان روش سنتی را صحیح می‌شمرد، معتقد بود این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست؛ بلکه زمان و مکان دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهادند.[۹۱] (ببینید: اجتهاد و فقه)

میانه‌روی

قرآن امت اسلامی را امت وسط و میانه معرفی می‌کند[۹۲] و پیامبر اکرم(ص) نیز راه‌های چپ و راست را راه شیطان و راه خود را وسط و مستقیم شمرده است[۹۳]؛ چنان‌که امیرالمؤمنین علی(ع) نیز چپ و راست را گمراهی و راه میانه را جاده حقیقت دانسته است[۹۴] و دیگر ائمه(ع) نیز خود را «امت وسط» معرفی کرده‌اند.[۹۵] امام‌خمینی نیز اسلام را یک رژیم معتدل دانسته،[۹۶] امام زمان(ع) را نیز ذخیره خدا برای ایجاد اعتدال کامل در تمام مراتب انسانیت و عالم شمرده است[۹۷]؛ ‏ چنان‌که از نظر ایشان در حوزه اقتصادی هم، اسلام نه با سرمایه‌داری ظالمانه و بی‌حساب و محروم‌کننده توده‌های تحت ستم و مظلوم موافق است و نه با رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم؛ بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به شکل محدود در پیداشدن مالکیت و مصرف است، که اگر به حق به آن عمل شود، چرخ‌های اقتصاد سالم به راه می‌افتد و عدالت اجتماعی، که لازمه یک رژیم سالم است، تحقق می‌یابد.[۹۸]

عدالت‌خواهی

قرآن نه تنها هدف اسلام، بلکه فلسفه فرستادن تمامی انبیا(ع) را اقامه عدالت به دست مردم می‌داند[۹۹] و امیرالمؤمنین(ع) نیز فلسفه تصدی حکومت را لزوم استقرار عدالت معرفی و تأکید کرده است اگر خداوند بر علما واجب نکرده بود تا بر شکم‌بارگی ستمکار و گرسنگی ستمدیده سکوت نکنند، ایشان افسار خلافت را بر شانه‌اش می‌افکند.[۱۰۰] امام‌خمینی نیز گسترش عدالت اجتماعی و رفع بیدادگری‌ها را در راس اهداف اسلام شمرده،[۱۰۱] اسلام را مبدأ عدالت و آزادی و رشد فردی و اجتماعی و سیاسی‏،[۱۰۲] و پیامبران بزرگ(ع) را پایه‌گذاران عدالت و آزادی[۱۰۳] معرفی کرده است و شیعه را کسانی می‌داند که قرن‌هاست در انتظار امامی هستند که حکومت حق را برقرار و بر روی زمین عدالت را مستقر خواهد ساخت.[۱۰۴] از نظر ایشان، تشکیل حکومت اسلامی پیش‌زمینه اجرای عدالت در جامعه[۱۰۵] و حکومت اسلامی همان حکومت عدالت،[۱۰۶] و تمام تشکیلات اسلام بر مبنای عدالت[۱۰۷]‏ و احکام اسلام به عنوان بخشی از شئون حکومت، برای اجرای حکومت و گسترش عدالت است.[۱۰۸] (ببینید: عدالت اجتماعی)

پیوند با سیاست

ریشه‌های نظریه جدایی دین از دنیا و سیاست و حاکمیت اندیشه انسانی به جای کتاب و سنت در دوره حاکمان اموی نیز قابل پیگیری است[۱۰۹] و از نظر امام‌خمینی نیز این مسئله در زمان بنی‌امیه مطرح بوده است[۱۱۰]؛ اما این دیدگاه، از دوره رنسانس در اروپا به صورت روشن‌تری ترویج شد و بر افکار و عقاید دانشمندان غرب چیرگی یافت[۱۱۱] و پس از آشنایی روشنفکران جهان اسلام با مکتب‌های غربی و دامن‌زدن دنیای غرب به آن، در میان مسلمانان عصر کنونی نیز راه یافت[۱۱۲]؛ حال آنکه از نظر قرآن، انسان‌ها برای نخستین بار به کمک پیامبران(ع)، متوجه منافع اجتماعی خود شده، دین حافظ مصالح اجتماعی آنان و امری وحدت‌بخش بوده است.[۱۱۳] پیامبر اکرم(ص) افزون بر بیان عقاید، احکام و نظام‌های اسلامی، خود حکومت تشکیل داد و به اجرای احکام پرداخت و به فرمان خدا، برای دوران پس از خود نیز حاکم تعیین کرد.[۱۱۴] در منابع روایی نیز هدف از بعثت پیامبر اسلام(ص) و وظیفه آن حضرت، تدبیر و سیاست امور مردم دانسته شده،[۱۱۵] معصومان(ع) نیز سیاست‌مدار معرفی شده‌اند.[۱۱۶]

از نظر امام‌خمینی، اسلام نه تنها با سیاست پیوند دارد، که تمامش سیاست است؛ احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن و کتاب‌های سیاسی در فقه، بیشتر از کتاب‌های عبادی است و پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع)، در زمان خود حکومت تشکیل دادند و هر کس منکر پیوند اسلام و سیاست شود، در واقع اسلام را نشناخته است.[۱۱۷] از نگاه ایشان، القای شعار جدایی دین از سیاست، از توطئه‌های استکبار است که پس از مایوس‌شدن از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها به جریان افتاد و این حربه در حوزه و روحانیت نیز تا اندازه‌ای کارگر شده است؛ به گونه‌ای که دخالت در سیاست دون شان فقیه و ورود در معرکه سیاسیون، تهمت وابستگی به اجانب را به همراه داشت.[۱۱۸] (ببینید: دین و سیاست)

ظلم‌ستیزی

در اسلام، جهاد و مبارزه با زورمندان ظالم، تا رفع فتنه در عالم واجب شده،[۱۱۹] پیامبر اکرم(ص)، ترک جهاد را مایه ذلت، فقر و بی‌دینی شمرد[۱۲۰]؛ چنان‌که امیرالمؤمنین(ع) نیز جهاد را راهی شمرده است که برای یاران و بندگان مخصوص خدا فراهم شده، پوشش تقوا و اطاعت و زره محکم به‌شمار می‌آورد؛ هر کس آن را کنار بگذارد، لباس ذلت و گرفتاری و بلا را خواهد پوشید و بر دلش پرده‌ها خواهد افتاد[۱۲۱]؛ همچنین پیامبر اکرم(ص) در لزوم یاری مظلوم و ستمدیده تأکید کرده است که اگر کسی به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد یا به ندای یاری فریادخواهی پاسخ ندهد، مسلمان نیست.[۱۲۲]

از نگاه امام‌خمینی اسلام یکتا مکتب الهی مبارزه و قرآن کریم تنها کتاب آسمانی محرک بر ضد استعمار و ظلم است[۱۲۳] و سیره رسول خدا(ص)، ائمه اطهار(ع) و اصحاب آنان نیز مبارزه و خراب‌کردن کاخ‌های ظلم بوده است.[۱۲۴] در این مکتب، شهادت در راه حق افتخار است[۱۲۵] و با سنجش‌های بشری و انگیزه‌های عادی نیز قابل ارزیابی نیست؛ بلکه پی‌بردن به ارزش آن، معیاری الهی و نگاهی ربوبی لازم دارد.[۱۲۶] ملت ایران نیز به حکم مسلمان‌بودن خواهان اسلامی است که در پناه آن آزادی و استقلال، رفع ایادی اجانب، خراب‌کردن پایگاه‌های ظلم و فساد و قطع دست‌های خیانتکاران و جنایتکاران وجود دارد.[۱۲۷]

از سوی دیگر، قرآن کریم ستم‌پذیری را همانند ستمگری، نکوهش کرده، از تحمل ظلم بازداشته است[۱۲۸]؛ چنان‌که برای مظلوم نیز حق دفاع و مقابله قائل شده است[۱۲۹]؛ از این‌رو بر مسلمانان لازم است برای از میان‌بردن زمینه‌های ظلم، از تکیه‌کردن بر ستمکاران و یاری‌خواستن از آنان بپرهیزند[۱۳۰]؛ همان گونه که حق همنشینی و ارتباط با ظالمان را ندارند.[۱۳۱] پیامبر اکرم(ص) نیز بهترین جهاد را بیان سخن عدل، نزد حاکم ستمگر دانسته است[۱۳۲] و امام‌علی(ع) در وصیت‌نامه خود، به دشمنی با ظالم و یاری مظلوم سفارش کرده است[۱۳۳] و زندگی همه امامان معصوم(ع) همراه با مبارزه در برابر دستگاه جور و ستم زمانه بوده است.[۱۳۴] (ببینید: ظلم)

از این‌رو امام‌خمینی خاطرنشان کرده است که سیره انبیا(ع) از آغاز این بوده است که در برابر قدرت‌های ظالم، ایستادگی[۱۳۵] و حق محرومان و مستضعفان را احیا[۱۳۶] کنند. ایشان به فرزندان جهادی خود سفارش کرده است به استواری پایه‌های اسلام ناب محمدی فکر کنند؛ اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومان و فقرای جهان و دشمنان آن کافران و پول‌پرستانند و آمریکا و شوروی را به خاک مذلّت خواهد نشاند.[۱۳۷] ایشان با تقسیم روحانیون به روحانیون مبارز و غیر مبارز، بزرگ‌ترین فرق روحانیت و علمای متعهد اسلام با روحانی‌نماها را در این می‌داند که علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین جهانخواران بوده‌اند و اولین تیرهای حادثه، قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولی روحانی‌نماها در کنف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروّج باطل یا ثناگوی ظالم‌ها و مؤید آنان بوده‌اند. ایشان خاطرنشان کرده است تا به حال دیده نشده یک آخوند درباری یا یک روحانی وهابی در برابر ظلم، شرک و کفر، به‌ویژه در برابر شوروی متجاوز و آمریکای جهانخوار ایستاده باشد؛ همان گونه که دیده نشده یک روحانی وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا، برای یاری پابرهنگان زمین لحظه‌ای قرار داشته باشد و تا سرمنزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه نکرده باشد.[۱۳۸]

حمایت از محرومان و مستضعفان

مستضعفان توده‌های مردمی هستند که مستکبران ایشان را ضعیف و ناتوان کرده، به زنجیر اسارت درآورده‌اند.[۱۳۹] (ببینید: مستضعفان) خداوند متعال در قرآن به صراحت بر تلاش برای رهایی مستضعفان از مستکبران تأکید کرده،[۱۴۰] بر اراده حتمی خود مبنی بر حاکمیت و رهبری آنان در مقدرات خود خبر داده است.[۱۴۱] امام‌خمینی بر حمایت و طرفداری اسلام از مستضعفان تأکید کرده است[۱۴۲] و یک هدف اساسی آن را این شمرده است که مستکبران نتوانند مستضعفان را استعمار و استثمار کنند[۱۴۳] و ستمگران را به جای خود بنشانند.[۱۴۴] اراده خداوند نیز بر آن است که با رهبری حکیمانه انبیا(ع) و وارثان آنان، مستضعفان را از قید حکومت طاغوتی آزاد و سرنوشت آنان را به دست خودشان بسپارد.[۱۴۵] از نگاه ایشان، تمام ادیان آسمانی از میان توده‌ها برخاسته‌اند و با کمک مستضعفان، بر مستکبران حمله برده و آنان را به جای خود نشانده‌اند. در اسلام نیز پیغمبر اکرم(ص) از میان مستضعفان برخاست و با کمک آنان، مستکبران زمان خود را آگاه ساخت یا شکست داد.[۱۴۶]

در نگاه امام‌خمینی انقلاب اسلامی ایران نیز رهین کوشش‌های طبقه محروم و گودنشین است[۱۴۷] و هیچ‌گاه نباید سیاست جمهوری اسلامی پشت‌کردن به دفاع از محرومان و روآوردن به حمایت از سرمایه‌دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند و این با سیره و روش انبیا(ع) و امیرالمؤمنین(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) سازگار نیست و دامن حرمت و پاک روحانیت نیز از آن منزه است[۱۴۸] و تنها کسانی تا آخر خط با مبارزه همراه‌اند که درد فقر و محرومیت را چشیده باشند و فقرا و متدینان بی‌بضاعت برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند و باید تمام تلاش بدین‌سو معطوف باشد که به هر صورت ممکن، خط اصولی دفاع از مستضعفان حفظ شود.[۱۴۹]

حامیان و مبلغان اسلام ناب محمدی

امام‌خمینی ترویج و دفاع از اسلام ناب محمدی را در عصر کنونی لازم شمرده و تأکید کرده است باید تلاش شود زهد و قدس اسلام ناب محمدی از زنگارهای مقدس‌مآبی و تحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا گردد و به مردم مستضعف نشان داده شود و اگر نظامی بر پایه‌های نه شرقی نه غربی واقعی و اسلام پاک منزه از ریا و خدعه و فریب معرفی گردد، در واقع انقلاب اسلامی ایران پیروز شده است.[۱۵۰] ایشان تأکید داشت که سعی شود حصارهای جهل و خرافه شکسته شود تا بتوان به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی نایل آمد؛ زیرا غریب‌ترین چیزها در دنیای امروز اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد.[۱۵۱] ایشان با اذعان به اینکه امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی زرق و برق کاخ‌های سفید و سرخ را از میان خواهند برد، اعلام کرد «خمینی آغوش خود را برای تیرهای بلا و حوادث سخت باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری می‌کند».[۱۵۲]

از سوی دیگر، امام‌خمینی خود بزرگ‌ترین مدافع اسلام اصیل در عصر کنونی بود و آن را تکلیف شرعی و الهی برای همه مسلمانان می‌دانست[۱۵۳] و در این راستا نیز از ملت انقلابی ایران،[۱۵۴] حوزه‌های علمیه،[۱۵۵] جوانان تحصیل‌کرده،[۱۵۶] علما، روشنفکران و دانشگاهیان،[۱۵۷] سربازان اسلام،[۱۵۸] قوای مسلح اعم از ارتش، سپاه پاسداران، ژاندارمری و بسیجیان[۱۵۹] به عنوان حامیان و مدافعان اسلام ناب نام برده است؛ در عین حال، در تشریح مدافعان و مبلغان اسلام ناب محمدی، از برخی گروه‌ها به‌ویژه یاد کرده است. امام‌خمینی وظیفه دفاع از اسلام ناب محمدی را در درجه نخست از آنِ روحانیت می‌دانست و با تأکید بر اینکه ترویج اسلام ناب محمدی برای روحانیت بالاترین عزت است، خاطرنشان ساخته است روحانیت با کمی امکانات، تفکر اسلام ناب را بر افکار و اندیشه مسلمانان جاری و نهال فقاهت را بارور ساخت.[۱۶۰] ایشان با اشاره به نقش علمای راستین در دفاع از اسلام ناب، تأکید کرده است باید برای طلاب جوان ترسیم شود چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم، عده‌ای کمر همت بسته و برای نجات اسلام، حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند؛ به گونه‌ای که علما و روحانیت متعهد خود را برای ایثار خون نیز آماده کرده بودند.[۱۶۱] ایشان با اشاره به وظیفه خطیر مورخان در این زمینه، تأکید کرده است باید روشن شود چگونه مردم، علیه ظلم، بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام آمریکایی کردند و در جمود حوزه‌های علمیه، تنی چند از عالمان دین‌باور دست در دست مردم، خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.[۱۶۲]

امام‌خمینی خاطرنشان کرده است امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی رفته‌اند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه، شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یک روحانی پاکباخته خواهد بود.[۱۶۳] ایشان برای نمونه از سیدروح‌الله خاتمی با عنوان روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار یاد کرده که یکی از طرفداران بی‌بدیل اسلام ناب محمدی در عصر فریب و خودپرستی بود[۱۶۴] چنان‌که به مناسبت شهادت سیدعارف حسین حسینی، روحانیون مدافع اسلام ناب محمدی را هدف توطئه و ترور دشمن دانسته، وظیفه همه علما را روشن‌کردن تضاد اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی برای نجات اسلام از ایادی شرق و غرب برشمرد و خطاب به ملت پاکستان نیز تأکید کرد نگذارند شیطان‌زادگان جلوی رشد اسلام ناب محمدی را بگیرند.[۱۶۵]

امام‌خمینی از دانشگاهیان نیز با عنوان مدافعان اسلام ناب محمدی نام می‌برد و از آنان می‌خواهد چارچوب‌های اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند و بسیجیان جهان اسلام نیز در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند[۱۶۶]؛ چنان‌که ایشان از پیش از انقلاب اسلامی ایران نیز از دانشجویان خواسته بود اسلام واقعی را شناخته، ملت مسلمان را آگاه سازند و تباین اسلامِ پیغمبر خدا و اولیای او با اسلام ساختگیِ امثال معاویه را به آنان برسانند و به دنیا بفهمانند اسلامی که دولت‌های دست‌نشانده از آن دم می‌زنند، اسلامِ ساخته و پرداخته سلاطین اموی و عباسی است.[۱۶۷] امام‌خمینی به‌صورت کلی، وظیفه نهاد تبلیغاتی کشور را روشن‌کردن چارچوب اسلام ناب محمدی می‌دانست که همان ترسیم قهر و خشم و کینه مقدس و انقلابی علیه سرمایه‌داری غرب و کمونیسم شرق است، و از آنان خواست راه مبارزه علیه ریا و حیله و خدعه را به مردم به‌خصوص جوانان نشان دهند.[۱۶۸] ایشان در این راستا هنرمندان متعهد را نیز جزو مدافعان اسلام ناب محمدی دانسته، تنها هنری را مورد قبول قرآن شمرده که صیقل‌دهنده اسلام ناب محمدی و کوبنده «اسلام آمریکایی» باشد.[۱۶۹] (ببینید: هنر) ایشان در مجموع نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران را نیز مدافع اسلام ناب محمدی و متعهد به آن شمرده که باید کشور را برای دفاع از ارزش‌های اسلام ناب و محرومان و مستضعفان جهان در آمادگی کامل نگه دارند،[۱۷۰] و هشدار داده است جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمان‌های مقدس و الهی خود دست بردارد؛ چنان‌که مردم سلحشور ایران نیز کینه و خشم انقلابی خویش را در سینه‌ها نگه داشته، شعله‌های ستم‌سوز آن را علیه شوروی و آمریکا و اذناب آنان به کار خواهند گرفت تا پرچم اسلام ناب محمدی بر بام همه عالم قد برافرازد و پابرهنگان و صالحان، وارثان زمین گردند.[۱۷۱]

اسلام امریکایی

امام‌خمینی فارغ از اختلافات اعتقادی یا فقهی مذاهب اسلامی و در یک نگاه کلی، اسلام ناب محمدی را در برابر اسلام آمریکایی می‌دانست که برای همیشه در تقابل با اسلام ناب بوده است. این نگاه یادآور سخن امام‌حسین(ع) است که تقابل میان اهل بیت(ع) و بنی‌امیه دربارهٔ خداوند تعالی است. پرچم حق بر دوش اهل بیت(ع) و پرچم باطل بر دوش بنی‌امیه است و این وضع تا روز قیامت ادامه دارد[۱۷۲]؛ چنان‌که امام‌صادق(ع) نیز بر تقابل تاریخی اهل بیت(ع) و آل ابی‌سفیان و مبارزه دایمی آن دو تأکید کرده، نقطه مرکزی آن را نیز ایمان و کفر به خداوند و پایبندی به الزامات آن دانسته است.[۱۷۳]

از نظر امام‌خمینی نیز اسلامِ پیغمبر اکرم(ص) و اولیای ایشان با اسلام ساختگیِ امثال معاویه و حکومت‌های غاصب و جائر دولت‌های دست‌نشانده استعمار، در تباین دایمی است، و اساساً اسلامِ ساخته و پرداخته سلاطین اموی و عباسی در برابر قرآن و آیین مقدس پیامبر بزرگ اسلام(ص) درست شده است تا اغراض شوم استعمارگران تأمین گردد.[۱۷۴] از نگاه ایشان از صدر اسلام تا کنون این دو خط موازی در میان مسلمانان وجود داشته است؛ یک خط راحت‌طلبی که تلاش کرده است در عین عبادت خدا، طعمه خود را یافته، راحت و بی‌دغدغه زندگی کند و به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) افرادی که همّشان، علفشان است،[۱۷۵] ‏ و خط دیگر خط انبیا(ع) و اولیای بزرگ بوده است که تمام عمرشان را صرف مبارزه با ظلم و بیدادگری کرده‌اند.[۱۷۶] جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهان بی‌درد،[۱۷۷] در طول تاریخ اسلام وجود داشته است.

امام‌خمینی، اسلام آمریکایی را اسلام سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان،[۱۷۸] اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام روحانیان درباری، اسلام مقدس‌نماهای حوزه‌های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه‌داران بر مظلومین و پابرهنه‌ها،[۱۷۹] اسلام سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام، اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومایگی[۱۸۰] شمرده است. ایشان با یادآوری اینکه هنوز برای بسیاری از ملت‌های اسلامی مرز «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی» درست مشخص نشده است، تأکید کرده است راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است و باید تمامی زوایای آن برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد.[۱۸۱]

ویژگی‌های اسلام امریکایی

با توجه به ویژگی‌های یادشده برای اسلام ناب محمدی، معیارهای اسلام آمریکایی نیز مشخص می‌گردد؛ اما امام‌خمینی تلاش کرده است با نشان‌دادن نشانه‌های عینی اسلام آمریکایی، آن را در عصر کنونی هرچه بیشتر بازشناسی کند و برخی از این ویژگی‌ها چنین است:

راحت‌طلبی

در منطق قرآن دین‌داری الزامات خود را دارد و انسان نباید فکر کند بی‌هدف رها شده[۱۸۲] یا همین که به زبان اعلان ایمان کند، به حال خود رها شده، آزمایش نمی‌شود.[۱۸۳] راحت‌طلبی حالتی در انسان ایجاد می‌کند که اندک‌اندک همه مفاهیم اعتقادی او را دگرگون می‌سازد. انسان راحت‌طلب مفاهیم دین را به گونه‌ای توجیه و تفسیر می‌کند که با هواهای او در تزاحم نباشد و تکلیفی برایش ایجاد نکند.[۱۸۴] از نگاه امام‌خمینی، اسلام واقعی ظلم‌ستیز است[۱۸۵] و راحت‌طلبی یکی از ویژگی‌های اسلام آمریکایی است[۱۸۶] و از صدر اسلام تاکنون برای عده‌ای از مسلمانان راحت‌طلبی مقدم بر هر چیز بوده است[۱۸۷]؛ حال آنکه مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر است و همه انبیا(ع) و اولیای بزرگ، تمام عمرشان را صرف مبارزه با بیدادگری کردند و اگر بنا بر راحت‌طلبی بود، قیام امام‌حسین(ع) پدید نمی‌آمد.[۱۸۸] ایشان تأکید دارد که بحث قیام و راحت‌طلبی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند[۱۸۹] و ملتی که می‌خواهد مستقل و آزاد باشد و وابسته و تحت سلطه نباشد، باید برای همه چیز مهیا باشد و راحت‌طلبی را کنار بگذارد.[۱۹۰] اساساً خاصیت حکومت رفاه‌طلبان این است که در برابر سفارتخانه‌های خارجی ذلیل باشند و در برابر رعیت خود و قشر محروم با کمال قلدری رفتار نمایند.[۱۹۱]

امام‌خمینی روی دیگر راحت‌طلبی را سازش با ستمکاران می‌داند و به همین‌سبب اسلام آمریکایی را اسلام ذلت، نکبت، فریب و سازش و اسارت[۱۹۲] و فرومایگی[۱۹۳] می‌نامد و در این راستا، از ملی‌گرایانی سخن می‌گوید که به‌راحتی در مشکلات و سختی‌ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز می‌کنند و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسه‌های صبر و مقاومت را یکجا می‌شکنند و به همه میثاق‌ها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا می‌زنند.[۱۹۴] ایشان در برابر، از مردم ایران به‌ویژه خانواده‌های ایثارگران یاد می‌کند که با استقامت و پایمردی خویش به بنیانی مرصوص مبدل گشته‏، در برابر مشکلات و ناملایمات خم به ابرو نمی‌آورند و به راه اسلام شرف و انسانیت ادامه می‌دهند و زندگی باعزت را بر حضور در کاخ‌های ذلت و نوکری ابرقدرت‌ها و سازش و صلح تحمیلی ترجیح می‌دهند.[۱۹۵] از نگاه ایشان، ملت ایران که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به‌خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست و آنان که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفان و محرومان جهان با رفاه‌طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه‌اند؛ چنان‌که آنانی هم که تصور می‌کنند مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی می‌پیوندند، آب در هاون می‌کوبند.[۱۹۶]

سرمایه‌داری ظالمانه

امام‌خمینی همانند فقهای دیگر، اصل مالکیت سرمایه در اسلام را پذیرفته است؛ اما آن را دارای شرایطی می‌داند که نظام اقتصادی اسلام را از نظام اقتصادی سرمایه‌داری امروز دنیا که واجد برخی نابرابری‌هاست، جدا می‌کند.[۱۹۷] ایشان بر آن بود با توجه به قوانین اسلامی، به دست آوردن سرمایه‌های کلان از راه مشروع، اساساً تحقق‌پذیر نیست[۱۹۸] و اسلام نه تنها با سرمایه‌داری ظالمانه و بی‌حساب و محروم‌کننده توده‌های تحت ستم و مظلوم موافق نیست، بلکه آن را به‌طور جدی در کتاب و سنت محکوم و مخالف عدالت اجتماعی می‌داند.[۱۹۹] از نظر ایشان، ویژگی اشرافیت این است که چون همیشه ترس از مقام و موقعیت در آن وجود دارد، به زیردست‌ها، ظلم و به بالادست‌ها، ازجمله قدرت‌های خارجی، توسری‌خوری وجود دارد؛ چنان‌که اشراف به سبب زندگی اشرافی هیچ وقت نمی‌توانند مشکلات طبقه محروم را درک کنند.[۲۰۰]

از نگاه امام‌خمینی حاکمان اموی و عباسی مانع تحقق اسلام واقعی پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) بودند؛ چون با اشرافی‌گری و سرمایه‌داری بی‌حساب آنان منافات داشت.[۲۰۱] ایشان یکی از مشخصه‌های اسلام آمریکایی را اسلام اشرافیت، اسلام پول و زور و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه‌داران بر مظلومان و پابرهنه‌ها برشمرده،[۲۰۲] معتقد بود هیچ‌یک از انبیا(ع) از اشراف نبودند که طرفدار اشراف باشند[۲۰۳]؛ بلکه تمام پیامبران الهی(ع) ازجمله پیغمبر اکرم(ص) پیوسته در ستیز با سرمایه‌داران، اشراف و ستمکاران بوده‌اند.[۲۰۴] (ببینید: سرمایه‌داری و اشرافیت) به اعتقاد ایشان، علمای اصیل اسلام نیز هرگز زیر بار سرمایه‌داران و پول‌پرستان و خوانین نرفته‌اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده‌اند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایه‌داران در یک کاسه است؛ بلکه روحانیت متعهد، به خون سرمایه‌داران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت.[۲۰۵]

تحجرگرایی

تحجّر به بسته‌بودن ذهن، تنگ‌نظری و داشتن اندیشه ساکن و راکد گفته می‌شود[۲۰۶] و فرد متحجر دارای اندیشه و خصوصیاتی است که پذیرای مسائل و موضوعات فرهنگی و فکری جدید نیست.[۲۰۷] امام‌خمینی تحجرگرایی در حوزه دین را برداشت ناقص و سطحی از دین، گرایش‌های همراه با جهل، جمود، ظاهرگرایی دینی، مقدس‌مآبی و درک صحیح نداشتن از مصالح دینی و اجتماعی و باورنداشتن به نقش زمان و مکان در اجتهاد دانسته است[۲۰۸]؛ حال آنکه آموزه‌های اسلامی از انعطاف و تحرک لازم برای هماهنگی با تغییرات شرایط و مقتضیات زمان و مکان برخوردار بوده، قابلیت جاویدماندن دارد.[۲۰۹] امام‌خمینی در تبیین اسلام آمریکایی در دوره معاصر از یک سو از مراکز وهابیت در جهان نام می‌برد که به کانون‌های فتنه و جاسوسی مبدل شده‌اند و اسلام مقدس‌نماهای حوزه‌های علمی را ترویج می‌کنند و در عین حال سر بر آستان آمریکای جهانخوار دارند[۲۱۰] و از سوی دیگر، از داخل جبهه خودی یاد می‌کند که در دوران مبارزه، گلوله حیله و مقدس‌مآبی و تحجر آنان، هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می‌درید و مانع مبارزه با طاغوت می‌شد.[۲۱۱] (ببینید: تحجر)

تفکر التقاطی

التقاط به معنای دستچین‌کردن خودسرانه عقاید و اندیشه‌های ناهمگون، بدون پایداری روی اصول معین و مشخص است[۲۱۲] که در نتیجه آن، جوهره دین اصیل، تجزیه می‌شود و معیار سنجش دین تغییر می‌کند.[۲۱۳] التقاط در حقیقت برآمده از پایبندنبودن به اسلام است. در اندیشه انسان التقاطی، اسلام دینی نیست که به‌طور کامل پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی بشر باشد؛ از این‌رو کسانی که دارای این اندیشه و طرز فکرند با سلیقه خود بخشی از اسلام اصیل و بخشی از مکتب‌های دیگر را گرفته، با هم ضمیمه کرده، مجموع آن را به نام اسلام به جامعه اسلامی عرضه می‌کنند.[۲۱۴]

امام‌خمینی به این اعتبار که مکتب اسلام غنی است و هرگز به ضمیمه‌کردن مکاتب دیگر نیاز ندارد، التقاطی‌فکرکردن را خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمانان می‌دانست[۲۱۵]؛ خیانتی که به شکست مکتب می‌انجامد و شکست در مکتب خطرناک‌تر از شکست در برابر دشمن است.[۲۱۶] از نظر ایشان، برخی جریان‌ها در صددند با نام اسلام پایه‌های آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند و در حالی‌که هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند، با تفسیرهای جاهلانه و غلط، خود را اسلام‌شناس جلوه دهند. این کار در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه برای رهبران غربی و شرقی آنان بازگردد.[۲۱۷] ایشان چنین اسلامی را اسلام منافقین‏،[۲۱۸] اسلام التقاطی[۲۱۹] و در یک کلمه، اسلام آمریکایی[۲۲۰] می‌نامد. (ببینید: التقاط)

دشمنان و مخالفان اسلام ناب محمدی

امام‌خمینی به موازات طرح و تبیین اسلام آمریکایی، به معرفی و ارزیابی دشمنان و مخالفان اسلام ناب محمدی و حامیان اسلام آمریکایی نیز پرداخته است. در یک ارزیابی کلی، تمامی کسانی که در برابر جبهه اسلام ناب محمدی هستند، در شمار دشمنان و مخالفان قرار دارند؛ اما امام‌خمینی خود به برخی جریان‌ها در این زمینه اشاره کرده است. ایشان عالمان غیر مهذب و روحانی‌نماها را در صف نخست دشمنان داخلی اسلام ناب محمدی می‌بیند؛ زیرا در طول تاریخ اسلام این عالمان غیر مهذب بودند که تیشه به ریشه اسلام ناب زده‌اند. آنان با ایجاد مذاهب و مکتب‌های انحرافی به مکتب‌های توحیدی ضرر زدند و آن قدری که مکتب‌های توحیدی از عالمان غیر مهذب ضربه خورده است، از هیچ گروهی نخورده است.[۲۲۱] ایشان از وجود افرادی در حوزه‌های علمیه خبر داده است که علیه اسلام ناب محمدی فعالیت دارند و با چهره مقدس‌مآبی چنان تیشه به ریشه اسلام می‌زنند و گویی غیر از این وظیفه‌ای ندارند. ایشان به طلاب هشدار داده است لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند؛ زیرا آنان مروّج اسلام آمریکایی و دشمن رسول اللَّه(ص) هستند.[۲۲۲]

امام‌خمینی با تأکید بر اینکه بارها خطر مقدس‌نماها در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها را گوشزد کرده‏، خاطرنشان کرده است که اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می‌کنند و با قیافه‌ای حق‌به‌جانب و طرفدار دین و ولایت، همه را بی‌دین معرفی می‌کنند.[۲۲۳] (ببینید: تحجر) ایشان در پاسخ نامه‌ای از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، ضمن توصیه به دوستان روحانی خود مبنی بر اینکه به صورتی حرکت نکنند که متهم به طرفداری از فئودال‌ها و سرمایه‌دارها شوند، هشدار داد بدون جذب جوانان دلسوخته نمی‌شود اسلام ناب محمدی را در جهان مستضعفان و پابرهنگان پی‌ریزی کرد و اگر دیر جنبیده شود، اسلام آمریکایی چنان زیبا برای جهان پابرهنگان تشنه عدالت ترسیم می‌گردد که همه محکوم به فنا خواهند بود.[۲۲۴] ‏ایشان در عین حال، خاطرنشان کرده است کسانی که بدون استثنا به هر چه روحانی و عالِم حمله و اسلام آنان را اسلام آمریکایی معرفی می‌کنند، راهی بس خطرناک می‌روند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی می‌انجامد.[۲۲۵]

از نگاه امام‌خمینی برخی جریان‌های داخلی مانند نهضت آزادی، به اعتبار تظاهر به اسلام و دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث و تاویل‌های جاهلانه و نیز بی‌اطلاعی از اسلام و فقه اسلامی،[۲۲۶] در راستای ترویج اسلام آمریکایی قرار دارند. از این‌رو ایشان با صراحت اعتراف کرد بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمه کشور به گروهی که به اسلام ناب محمدی عقیده خالص و واقعی نداشته‌اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به‌راحتی از میان نمی‌رود.[۲۲۷]

از سوی دیگر، استکبار جهانی به‌ویژه آمریکا نیز در نگاه امام‌خمینی از دشمنان خارجی اسلام ناب محمدی و مروج اسلام آمریکایی است. به اعتقاد ایشان، امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی برملا شده است و دنیای استکبار خطر رشد اسلام ناب را علیه منافع نامشروع خود درک کرده، به‌خوبی می‌داند تنها نیرویی که می‌تواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است؛ زیرا آنان پس از انقلاب اسلامی ایران ضربات سختی از اسلام خورده‌اند و تصمیم گرفته‌اند به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است، نابود کنند.[۲۲۸] ایشان با اشاره به شیوه مقابله با اسلام از سوی آنان توجه می‌دهد که آنان تلاش می‌کنند اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه‌کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ‌کدام از اینها نشد، از راه نفوذ عوامل خودفروخته خود، به مقاصد خود برسند.[۲۲۹] ایشان دلیل فشار بر روحانیت را نیز به واسطه حضور اسلام ناب ارزیابی کرده، معتقد است آمریکا به همین دلیل روحانیت را خار راه استعمارگری می‌داند[۲۳۰]؛ چنان‌که قصد استعمارگران از طرح اسلام منهای سیاست و روحانیت نیز، انزوای اسلام بوده است.[۲۳۱] ایشان به همگان اعلام کرد بزرگ‌ترین ساده‌اندیشی آن است که تصور کنند جهانخواران از آنان و اسلام دست برداشته‌اند؛ حال آنکه در نهاد و سرشت آمریکا و شوروی کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی موج می‌زند. به اعتقاد ایشان، باید برای شکستن امواج طوفان‌ها، به صبر و ایمان مسلح شد و ملتی که در خط اسلام ناب محمدی و مخالف اسلام آمریکایی است، باید بسیجی باشد.[۲۳۲] (ببینید: استکبار و امریکا) امام‌خمینی همچنین کشورهای اسلامی وابسته را از مروجان اسلام آمریکایی و مخالفان اسلام ناب محمدی برشمرده، با اشاره به کشتار زائران خانه خدا به دست رژیم آل سعود، آن را نمود بارز اسلام آمریکایی دانسته و خاطرنشان کرده است اگر از صدها وسیله تبلیغاتی استفاده می‌شد تا مرز واقعی میان اسلام راستین و اسلام آمریکایی و فرق حکومت عدل و حکومت سرسپردگان مدعی حمایت از اسلام را مشخص کنند، به صورتی چنین زیبا نمی‌توانستند.[۲۳۳] (ببینید: کشتار حجاج ایرانی) ایشان همچنین آن فاجعه را توطئه‌ای برای حفظ سیاست‌های استکبار و جلوگیری از نفوذ اسلام ناب محمدی قلمداد کرده و خاطرنشان کرده است کارنامه سیاه حاکمان بی‌درد کشورهای اسلامی حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه‌جان اسلام و مسلمین دارد، امروز مراکز وهابیت در جهان، مروجان «اسلام آمریکایی» اند.[۲۳۴] ایشان اسلام مورد نظر آمریکا که در زمان رژیم پهلوی پیگیری می‌شد را نیز اسلام آمریکایی می‌نامید و مشخصه آن را در ترویج این فکر می‌دانست که کار روحانیت باید عبادت و تحصیل باشد و در مسائل سیاسی جامعه حق دخالت نداشته باشد.[۲۳۵]

پانویس

  1. راغب، مفردات، ۱/۴۲۱.
  2. جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابن‌فارس، معجم، ۳/۹۰.
  3. راغب، مفردات، ۴۲۳.
  4. رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
  5. مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶.
  6. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.
  7. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۳/۱۹۴۷۵؛ معین، ۴/۴۵۲۱.
  8. فلاح‌پور، ابعاد و مرزهای اسلام ناب محمدی، ۳۷.
  9. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
  10. حسینی، درآمدی بر اسلام ناب، ۱۶۳.
  11. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
  12. بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت، ۷۳–۹۰؛ سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ۹۳.
  13. زرین‌کوب، بامداد اسلام، ۴۰.
  14. ← سروش محلاتی، دین و دولت، ۱۹۱–۲۴۰.
  15. میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.
  16. قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.
  17. نهج البلاغه، خ ۲۶، ۴۵ و خ۸۸، ۱۰۸–۱۰۹.
  18. کلینی، الکافی، ۱/۲۹۴؛ بحرانی، الحدائق الناضره، ۲/۳۲۰–۳۶۷.
  19. ← آیینه‌وند، تاریخ سیاسی اسلام، ۹۰–۱۱۸.
  20. مزینانی، زمینه‌های حاکمیت، ۱۱۸.
  21. اشعری، اللمع، ۱۰۳؛ کلینی، الکافی، ۵/۴۲۱.
  22. نهج البلاغه، خ۱۰۷، ۱۴۸.
  23. کلینی، الکافی، ۲/۴۱۵–۴۱۶.
  24. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴–۳۹۵.
  25. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.
  26. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۰۵.
  27. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۵.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۵–۳۹۶.
  29. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
  30. ← موثقی، جنبش‌های اسلامی معاصر، ۱۰۲–۱۴۲.
  31. ← امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۷۹–۱۸۵؛ ← امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۹۲.
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹–۱۱.
  34. شوری، ۱۳؛ آل عمران، ۱۹.
  35. طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
  36. ملاصدرا، ۲/۴۵۸.
  37. طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
  38. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.
  39. ← طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
  40. حجرات، ۱۴.
  41. طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.
  42. رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.
  43. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱–۳۰۲.
  44. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.
  45. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۶.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۴۰۲.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۰.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۹.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۵–۸۷.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
  53. سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۲/۲۲۰؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۴۳۵.
  54. ← مصباح یزدی، قرآن‌شناسی، ۲/۲۹۶–۲۹۷ و ۳۰۸.
  55. نحل، ۸۶.
  56. حسینی، درآمدی بر اسلام ناب، ۴–۵.
  57. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۸۴.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۹.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۱.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲.
  64. طباطبایی، المیزان، ۱۱/۱۷۸.
  65. نهج البلاغه، خ۱۵۲، ۲۱۱–۲۱۲.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۳۷.
  67. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۱–۲۲۸.
  68. ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۳۳.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴–۳۹۵.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.
  72. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴–۳۹۵.
  73. انفال، ۲۴.
  74. نهج البلاغه، خ۱، ۱۵.
  75. نهج البلاغه، خ۱۳۱، ۱۸۴.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۷۷.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۷۷.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸ و ۹/۱۲۹.
  81. رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.
  82. توبه، ۱۲۲.
  83. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۲۷/۶۱–۶۲.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۹.
  86. ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۶۹.
  87. فلاح‌پور، ابعاد و مرزهای اسلام ناب محمدی، ۳۵–۳۹.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۴۱.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۵.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۹.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.
  92. بقره، ۱۴۳.
  93. سیوطی، الدر المنثور، ۳/۵۶.
  94. نهج البلاغه، خ۱۶، ۳۴.
  95. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۱۳۴.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴.
  99. حدید، ۲۵.
  100. نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۶۷.
  102. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۹۷.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۲.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۶۷.
  105. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۸ و ۴/۶۵.
  106. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۵۰۹ و ۴/۱۸۲.
  107. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۱۹.
  108. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۳۳.
  109. ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۲۴.
  110. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۱۸.
  111. خلیلی، دین و دنیا، ۲۰۷.
  112. سبحانی‌نیا، پیوند دین و سیاست، ۱/۱۲۹–۱۳۰.
  113. یونس، ۱۹؛ بقره، ۲۱۳؛ شوری، ۱۳؛ ← طباطبایی، المیزان، ۴/۹۳.
  114. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۵–۲۶.
  115. کلینی، الکافی، ۱/۲۶۶.
  116. مجلسی، بحار الانوار، ۹۹/۱۲۷.
  117. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.
  118. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
  119. بقره، ۱۹۳.
  120. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۵/۱۰.
  121. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۵/۱۴.
  122. کلینی، الکافی، ۲/۱۶۴.
  123. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴.
  124. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶ و ۱۴/۵۲۱.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۸.
  126. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۷۴.
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۶۲.
  128. بقره، ۲۷۹؛ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ۲۸۲.
  129. حج، ۳۹.
  130. هود، ۱۱۳.
  131. انعام، ۶۸.
  132. کلینی، الکافی، ۵/۶۰.
  133. مجلسی، بحار الانوار، ۴۲/۲۴۵.
  134. مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۹۷–۹۸.
  135. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۷.
  136. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۷.
  137. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۴.
  138. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
  139. حسینی، درآمدی بر اسلام ناب، ۱۲۷.
  140. نساء، ۷۵.
  141. قصص، ۴–۵.
  142. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۱.
  143. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۱۱۷.
  144. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۴۴.
  145. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۷.
  146. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۵۹ و ۷/۳۲۷.
  147. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۶۱.
  148. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  149. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶–۸۷.
  150. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۱۴۳.
  151. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۱۶۰.
  152. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
  153. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۸۸ و ۱۲/۱۵۹.
  154. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۷.
  155. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۸.
  156. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۸۸.
  157. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۶۲.
  158. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۳۱.
  159. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۵۹ و ۱۳/۲۳۱، ۳۹۲.
  160. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.
  161. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹–۲۸۱.
  162. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۰.
  163. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۲۷۶.
  164. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۱۷۰.
  165. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۱۲۰.
  166. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱//۱۹۵.
  167. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.
  168. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۹.
  169. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۱۴۵.
  170. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۵۸.
  171. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۵.
  172. مجلسی، بحار الانوار، ۳۱/۳۰۸.
  173. مجلسی، بحار الانوار، ۳۳/۱۶۵.
  174. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۶.
  175. نهج البلاغه، ن۴۵، ۴۴۱.
  176. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۰–۵۲۱.
  177. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۵.
  178. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
  179. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
  180. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
  181. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۱۲۰–۱۲۱.
  182. قیامت، ۳۶.
  183. عنکبوت، ۲.
  184. مزینانی، زمینه‌های حاکمیت، ۱۲۳.
  185. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۴.
  186. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۸۶.
  187. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۹.
  188. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۰–۵۲۱.
  189. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶.
  190. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۲.
  191. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰.
  192. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
  193. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
  194. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۸.
  195. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۷.
  196. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶–۸۷.
  197. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۳۷.
  198. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱ و ۱۰/۴۸۰.
  199. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴.
  200. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۹.
  201. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۷.
  202. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
  203. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۱۶.
  204. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸–۲۰.
  205. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۲۷۶.
  206. اسفندیاری، خمود و جمود، ۶۵.
  207. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۱۶۳۰.
  208. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱۶؛ ۱۹/۲۰ و ۲۱/۱۳.
  209. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۰–۱۹۱.
  210. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰–۸۱.
  211. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۰.
  212. آقابخشی و افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ۲۰۳.
  213. نوایی، التقاط، ۳.
  214. مزینانی، زمینه‌های حاکمیت، ۱۳۵.
  215. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.
  216. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۶۷–۶۸.
  217. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۶.
  218. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
  219. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
  220. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۰.
  221. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۴.
  222. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
  223. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
  224. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۳–۶۸۵.
  225. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
  226. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۸۱.
  227. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.
  228. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۶–۳۲۸.
  229. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۶–۳۲۸.
  230. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۱.
  231. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۲.
  232. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۹۵.
  233. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰.
  234. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰–۸۱.
  235. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳۳.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آقابخشی، علی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • آیینه‌وند، صادق، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، رجا، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
  • ابن‌عاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابن‌عاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • اسفندیاری، محمد، خمود و جمود: تحقیقی دربارهٔ تحجر فکری و تحجر عملی، قم، صحیفه خرد، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • اشعری قمی، احمدبن‌محمد، کتاب النوادر، قم، مدرسة الامام‌المهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • انوری، فرهنگ بزرگ سخن، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • ایزدپناه، عباس، درآمدی بر مبانی آثار و اندیشه‌های امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام و حجة الخصام، تحقیق سیدعلی عاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیط زیست، تحقیق عباس رحیمیان، قم، اسرا، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حسینی سیدمحمد بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت، تهران، بنیاد نشر آثار سیدمحمدحسین حسینی بهشتی، ۱۳۸۳ش.
  • حسینی، سیدمحمدصادق، درآمدی بر اسلام ناب با نگاهی به‌اندیشه‌های امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • خلیلی، مصطفی، دین و دنیا در اندیشه امام‌خمینی، مجله نامه مفید، شماره ۲۰، ۱۳۷۸ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • رشیدی، بهروز، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • زرین‌کوب، عبدالحسین، بامداد اسلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۷ش.
  • سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام(ص)، تهران، مشعر، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۹ش.
  • سبحانی‌نیا، محمدتقی، پیوند دین و سیاست از منظر امام‌خمینی، چاپ‌شده در مجموعه آثار کنگره امام‌خمینی و اندیشه حکومت اسلامی، قم، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • سروش محلاتی، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
  • طبری، محمدبن‌جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • فضل‌الله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
  • فلاح‌پور، مجید، ابعاد و مرزهای اسلام ناب محمدی(ص) از دیدگاه امام‌خمینی، مجله مصباح، شماره ۴۱، ۱۳۸۱ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • قراملکی، محمدحسن، دین و نبوت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مزینانی، محمدصادق، زمینه‌های حاکمیت و رشد اسلام آمریکایی، مجله حوزه، شماره ۴۵، ۱۳۷۰ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن‌شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۸، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه، تحقیق حامد نجفی، قم، انصاریان‏، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش‏.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • موثقی، سیداحمد، جنبش‌های اسلامی معاصر، تهران، سمت، چاپ هفتم، ۱۳۸۴ش.
  • میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه حسن فروغی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • نخجوانی، نعمت‌الله، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.
  • نوایی، علی‌اکبر، التقاط، ویژگی‌ها و پیامدها، مجله پژوهش‌های اجتماعی اسلامی، شماره ۹۱، ۱۳۹۰ش.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.

پیوند به بیرون