محمدی، عبدالله؛ از شاگردان درس خارج فقه امام خمینی. او در سال 1304 ش در منطقه علامرودشت در شهرستان لامرد (استان فارس) متولد شد. تا دهسالگی به سبب ضعف توان اقتصادی خانواده، از تحصیل بازماند و در سال 1314 ش وارد مکتبخانهای در علامرودشت شد و خواندن و نوشتن را در آنجا آموخت. آنگاه در مکتبخانهای دیگر کتابهایی چون دیوان حافظ، روضهالشهدا، اشعار سعدی و... را خواند و سپس خود بهعنوان مدرس، به تدریس در مکتبخانهای در علامرودشت پرداخت. محمدی در کنار تدریس در آنجا، نزد شیخ حسین رفیعی یکی از روحانیان علامرودشت، جامعالمقدمات، بخشی از سیوطی و... را خواند. در هجدهسالگی برای کار راهی آبادان شد و بهعنوان منشی، در یکی از شرکتهای فعال در آبادان مشغول شد (خاطرات آیتالله عبدالله محمدی، 19-22). پس از مدتی کار در آبادان، تصمیم گرفت تحصیلات حوزوی خود را پی بگیرد و به همین منظور راهی عراق شد، ولی به سبب ورود غیرقانونی به عراق دستگیر شد و در سماوه، یکی از شهرهای عراق، تعهد داد پس از پانزده روز عراق را ترک کند. وی سپس در دادگاهی در بصره محاکمه شد و پس از ده روز حبس، به ایران برگردانده شد (همان، 23-26). او که سودای تحصیل در نجف را در سر داشت بار دیگر بهصورت قاچاقی راهی عراق شد و این بار موفق شد و از سال 1325 ش در حوزه علمیه نجف مشغول به تحصیل گردید (همان، 28-29). او در حوزه علمیه نجف، مغنی و سیوطی را نزد شیخ محمدعلی مدرس افغانی خواند. حاشیه ملا عبدالله را هم پیش شیخ جواد دشتی فراگرفت و سپس کتاب فوق را بار دیگر نزد شیخ محمدکاظم تبریزی خواند. معالمالاصول را هم نزد او آموخت و در قوانینالاصول از شاگردان شیخ محمدکاظم تبریزی بود. آنگاه در درس شرح لمعه شیخ علیاصغر اراکی شرکت کرد و بخش دیگری از شرح لمعه را هم نزد سید اسدالله مدنی تبریزی آموخت. سپس در درس مکاسب میرزا علی فلسفی شرکت کرد و رسایل و مکاسب را هم نزد شیخ مجتبی لنکرانی خواند. کفایهالاصول را پیش سید مرتضی فیروزآبادی (صاحب عنایه الاصول) و سید احمد اشکوری فراگرفت و قسمتی از آن را هم نزد شیخ مجتبی لنکرانی آموخت. او پس از اتمام دروس سطح، در درس خارج اصول سید حسن یزدی شرکت کرد و پس از دو سال، به درس خارج اصول آیتالله سید ابوالقاسم موسوی خویی راه یافت و دوازده سال از درس ایشان بهره برد. همزمان به مدت هشت سال در درس خارج (احتمالاً خارج فقه) آیتالله سید محمود حسینی شاهرودی شرکت میکرد. مدتی هم از درس خارج فقه و اصول آیات سید محسن طباطبایی حکیم و سید عبدالهادی حسینی شاهرودی بهره برد (همان، 30-31). او سپس اجازاتی در امور شرعیه از آیات سید عبدالهادی شیرازی، حکیم، امام خمینی و خویی دریافت کرد (همان، 217). عبدالله محمدی در فروردین 1342 ش و پس از حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه، در مجالسی که به آن مناسبت در نجف برگزار میشد شرکت میکرد. سپس اعلامیهای را علیه حکومت پهلوی نگاشت و محمدرضاشاه را مورد حمله و انتقاد قرار داد و آن را به ایران منتقل کرد و در خرمشهر توزیع نمود (همان، 45-47). او در سال 1344 ش و در مراسم استقبال طلاب ایرانی از امام خمینی در کربلا و نجف حضور داشت (همان، 51). با آغاز درس خارج فقه امام خمینی در مسجد شیخ انصاری، از نخستین روز درس، در آن حضور یافت و تا زمانی که در عراق بود، همواره در آن درس شرکت میکرد و به گفته خودش، حتی یک روز هم آن درس را از دست نداد (همان، 52-53) و به مدت دو سال در آن درس شرکت میکرد (همان، 31). او در سال 1345 از امام خمینی اجازه تصدی در امور حسبیه و شرعیه دریافت کرد (صحیفه امام، ج1، 457). سپس به کشور بازگشت و در خرمشهر مستقر شد و پس از درگذشت آیتالله حکیم، در تبلیغ مرجعیت امام خمینی کوشید (همان، 55). پس از درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی، در مسجد جامع خرمشهر به سخنرانی پرداخت و از امام خمینی و همچنین سید مصطفی خمینی تجلیل کرد. پس از آن ساواک او را ممنوعالمنبر کرد و تداوم سخنرانی او را منوط به عدم ذکر نام امام خمینی کرد. او جلساتی را با روحانیان خرمشهر برگزار میکرد و به تبادل فکری با آنان برای تداوم مبارزه با حکومت پهلوی میپرداخت (همان، 61-62). پس از حمله مأموران حکومت پهلوی به بیت مراجع تقلید در قم در اردیبهشت 1357، همراه با روحانیان شهرهای استان خوزستان، نامهای به مراجع تقلید در قم ارسال کردند و با اشاره به اقدامات حکومت پهلوی در قتل و جرح «ملت بیدفاع مسلمان اعم از طلاب علوم حوزوی، دانشآموز، دانشجویان، بازرگانان و پیشهوران و سلب آزادیها و اختناق» در کشور، انزجار و تنفر شدید خود را از اینگونه اعمال ابراز کردند و جسارت به مرجعیت شیعه را محکوم و پشتیبانی خود را از مراجع اعلام کردند (اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، 294 ـ 295). او در دوم شعبان سال 1357 ش در سخنانی در مسجد بهبهانیهای خرمشهر از سیاست خارجی حکومت پهلوی و حضور پرشمار مستشاران خارجی در ایران انتقاد کرد و به تبیین اهداف امام خمینی پرداخت. به همین سبب، ساواک درصدد دستگیری او برآمد و به همین علت مجبور شد به قم و سپس مشهد عزیمت کند و مدتی از خوزستان دور باشد (خاطرات آیتالله عبدالله محمدی، 64-66). پس از بازگشت به خرمشهر به فعالیتهای سیاسی ادامه داد و مسجد صاحبالزمان خرمشهر (محل اقامه نماز او) یکی از کانونهای مهم انقلاب اسلامی در خرمشهر بود (كاظميني، 724). او در سخنرانیهایش مباحث انتقادی را مطرح میکرد و به سبب این سخنرانیها ساواک از او با عنوان یکی از روحانیان افراطی و طرفدار امام خمینی نام میبرد. او با آغاز ماه رمضان به سخنرانی در مساجد خرمشهر ادامه داد و در 16 مرداد 1357 (دوم ماه رمضان) پس از ایراد سخنرانی در مسجد جامع آبادان، توسط مأموران ساواک دستگیر و به آبادان منتقل شد. ساواک پس از بازجویی او را به تهران منتقل کرد و در سلولی انفرادی در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری زندانی نمود (خاطرات آیتالله عبدالله محمدی، 73-76). محمدی پس از بازجویی به بند شش زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری انتقال یافت و در آنجا با پسرش شیخ عباس محمدی و افرادی چون سید عباس ابوترابی قزوینی، سید محمد صالح طاهری خرمآبادی و... همسلول بود (همان، 79). در همان زمان دو تن از دختران او هم به سبب بیان مطالب انتقادی علیه حکومت پهلوی و در حمایت از امام خمینی در خرمشهر دستگیر شده بودند (همان، 89). با دستگیری عبدالله محمدی، روحانیان خرمشهر در جلسهای به آن اعتراض كردند و خواستار بازگرداندن او به خرمشهر شدند (انقلاب اسلامي به...، ج 8، 278). ادامه اعتراضات باعث شد با روی کار آمدن دولت سید جعفر شریف امامی از زندان آزاد (خاطرات آیتالله عبدالله محمدی، 82-84) ولی ممنوعالمنبر شود (همان، 89). او در بازگشت به خرمشهر مورد استقبال جوانان قرار گرفت (همان، 87) و به فعالیتها و سخنرانیهای انتقادی ادامه داد. به سبب این فعالیتها همواره تحت نظر مأموران ساواک قرار داشت و یک بار هم مأموران به خانه او یورش بردند و آنجا را مورد بازرسی قرار دادند. تداوم سختگیریهای ساواک باعث شد او خرمشهر را ترک کند و مدتی در قم مقیم شود (همان، 92). محمدی پس از مدتی اقامت در قم، در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به خرمشهر بازگشت و در جریان بازگشت امام خمینی به کشور، جمعی از اهالی آنجا را برای حضور در آن مراسم به تهران اعزام کرد (همان، 104). او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تسخیر برخی از مراکز و نهادهای نظامی خرمشهر ازجمله شهربانی آن شهر فعال بود (همان، 106-107) و سپس ستاد شورای انقلاب اسلامی را همراه با جمعی دیگر در خرمشهر بنیان نهاد (همان، 111). او در جریان غائله خلق عرب، به مبارزه با آنان پرداخت و در این زمینه با امام خمینی ملاقات کرد و ایشان را در جریان تحولات خوزستان قرار داد (همان، 121-126). شیخ عبدالله محمدی در اواخر شهریور 1359 ش با حکم امام خمینی به سمت امام جمعه خرمشهر منصوب شد (همان، 179). در آغاز جنگ تحمیلی، در خرمشهر حضور داشت و در کمک به رزمندگان فعال بود. پس از سقوط خرمشهر، به قم رفت و امام خمینی را در جریان تحولات قرار داد و سپس به خوزستان بازگشت و در رسیدگی به مهاجران جنگی نقش زیادی ایفا کرد (همان، 157-164). او سپس در سال 1360 ش با حکم امام خمینی به سمت امام جمعه ایلام منصوب شد و دوازده سال امامت جمعه آن شهر را بر عهده داشت. در آنجا در کنار اقامه نماز جمعه، حوزه علمیه را بنیان نهاد و به تدریس دروس مقدمات و برخی دروس سطح در آنجا میپرداخت (همان، 179-183). همچنین در رفع اختلاف میان طوایف و قبایل آن استان نقش داشت (همان، 195-196). همچنین در ایلام در جبهههای جنگ حضور مییافت و برای بازدید از جبهههای جنگ، به خوزستان هم سفر میکرد (همان، 203-208). محمدی در مرداد 1371 از امامت جمعه ایلام استعفا داد و پس از آن به سبب بیماری، از فعالیتهای اجرایی کناره گرفت (همان، 221-222). او در یازده اردیبهشت 1396 از دنیا رفت و پیکرش پس از تشییع و اقامه نماز توسط آیت¬الله ناصر مکارم شیرازی، در جوار حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد. منابع: اسناد انقلاب اسلامي (1374)، ج 3، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي؛ انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك (1380)، ج 8، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات؛ خاطرات آیتالله عبدالله محمدی (1392)، تدوین محمدرضا احمدی، تهران، مؤسسه فرهنگی و هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ صحیفه امام (1378)، ج1، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ كاظميني، ميرزا محمد (1384)، دانشنامه ائمه جمعه سراسر كشور، ج 1، بنياد ريحانة الرسول يزد، تهران، برگ رضوان.