وحدت حوزه و دانشگاه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== معنای لغوی و اصطلاحی ==
== معنای لغوی و اصطلاحی ==
وحدت به معنای یگانه‌شدن، یکی‌بودن، اتحاد و عینیت آمده‌است<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۴/۲۰۴۵۳</ref> و اتحاد به معنای یک‌رنگی، یک‌جهتی، موافقت و اجتماع.<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱/۸۴۴</ref> مراد از وحدت در وحدت حوزه و دانشگاه، [[اتحاد]] یا همان وحدت عرفی است. [[حوزه علمیه]] عنوانی متأخر برای مراکز آموزش [[علوم دینی]] در میان [[شیعه امامیه]]<ref>گروه مؤلفان، پنج</ref> {{ببینید|حوزه‌های علمیه}} و دانشگاه نیز عالی‌ترین نهاد آموزش علوم در قرن اخیر است {{ببینید|دانشگاه}}.
وحدت به معنای یگانه‌شدن، یکی‌بودن، اتحاد و عینیت آمده‌است<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۴/۲۰۴۵۳</ref> و اتحاد به معنای یک‌رنگی، یک‌جهتی، موافقت و اجتماع.<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱/۸۴۴</ref> مراد از وحدت در وحدت حوزه و دانشگاه، [[اتحاد]] یا همان وحدت عرفی است. [[حوزه علمیه]] عنوانی متأخر برای مراکز آموزش علوم دینی در میان [[شیعه امامیه]]<ref>گروه مؤلفان، پنج</ref> {{ببینید|حوزه‌های علمیه}} و دانشگاه نیز عالی‌ترین نهاد آموزش علوم در قرن اخیر است {{ببینید|دانشگاه}}.
این دو نهاد در جوامع اسلامی مغز متفکر جامعه و مرکز تولید نظریات علمی و مهندسی اجتماعی<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۲۰</ref> و از ارکان اساسی جامعه اسلامی‌اند و در ساختار جامعه و روابط اجتماعی نقشی تعیین‌کننده دارند؛ به گونه‌ای که دیگر ارگان‌ها در [[جامعه]]، مستقیم یا غیر مستقیم از عملکرد و ارتباط این دو نهاد تأثیر می‌پذیرند.<ref>فرتوک‌زاده و بهداروند، درآمدی بر وحدت حوزه و دانشگاه، ۴۰–۴۰</ref> از آنجاکه بقای جامعه بر تعامل و انسجام نهادهای اجتماعی متکی است و تحولات تاریخی، اجتماعی و سیاسی، عمیقاً از پیوند و جدایی نخبگان اجتماعی متأثر است،<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۲۰–۲۱</ref> تنها در سایه وحدت مراکز فکری جامعه می‌توان وحدت در میدان‌های مختلف عمل را ممکن کرد.<ref>جوادی آملی، نگاهی فراروی وحدت، ۱/۱۰۷–۱۰۸</ref> آموزشی‌بودن این دو نهاد را می‌توان مهم‌ترین ویژگی آنها دانست، با این تفاوت که دانشی که در حوزه‌ها تدریس می‌شود، منسوب و مرتبط با [[دین]] است که مبانی آن ([[قرآن]] و [[سنت]]) قابل نقد نیست و با محتوای علومی که در دانشگاه آموخته می‌شود و عمدتاً [[علوم تجربی]] است، متفاوت است.<ref>سروش، فربه‌تر از ایدئولوژی، ۲۲–۲۳</ref> این تفاوت در صورت عدم درک و تحلیل درست، می‌تواند موجب افتراق و اختلاف دایمی این دو نهاد باشد.<ref>سروش، فربه‌تر از ایدئولوژی، ۲۵</ref> در باب قلمرو وحدت حوزه و دانشگاه، تحلیل‌های مختلفی مطرح شده‌است: برخی مهم‌ترین عامل وحدت را وحدت در پیش‌فرض‌ها، روش و اخلاق معرفتی در حوزه و دانشگاه می‌دانند<ref>افروغ، پنج‌رویکرد، ۲</ref> و بعضی دیگر وحدت در تمام شئون، اهداف، مسائل و دیگر موضوعات را مورد توجه قرار داده‌اند. به نظر این گروه، اختلاف حوزه و دانشگاه تنها زمانی از میان خواهد رفت که به هماهنگی سازمانی کامل برسند.<ref>گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، ۱۲۹؛ ثواقب، جلوه‌هایی، ۱۹۰–۱۹۱</ref> گروهی جهت‌گیری الهی و حاکمیتِ جهان‌بینی واحد بر هر دو را معنای وحدت تلقی می‌کنند<ref>گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، ۱۲۹</ref> و گروهی دیگر تنها راه وحدت را تقسیم کار می‌دانند؛ به این ترتیب که تعیین بایدها و نبایدها، اهداف و غایات آموزشی بر عهده حوزه باشد که متولی اصلی استنباطات دینی است و فعالیت علمی و پژوهشی بر عهده دانشگاه باشد.<ref>افروغ، وحدت حوزه، ۱/۱۱</ref> برخی نیز معتقدند منظور از وحدت، [[وحدت سیاسی]] و [[وحدت اجتماعی|اجتماعی]] است؛ یعنی در مقام عمل، درک درستی از یکدیگر داشته و برای تحقق اهداف مشترک تلاش کنند.<ref>ثواقب، جلوه‌هایی، ۱۹۱</ref>
این دو نهاد در جوامع اسلامی مغز متفکر [[جامعه]] و مرکز تولید نظریات علمی و مهندسی اجتماعی<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۲۰</ref> و از ارکان اساسی جامعه اسلامی‌اند و در ساختار جامعه و روابط اجتماعی نقشی تعیین‌کننده دارند؛ به گونه‌ای که دیگر ارگان‌ها در جامعه، مستقیم یا غیر مستقیم از عملکرد و ارتباط این دو نهاد تأثیر می‌پذیرند.<ref>فرتوک‌زاده و بهداروند، درآمدی بر وحدت حوزه و دانشگاه، ۴۰–۴۰</ref> از آنجاکه بقای [[جامعه]] بر تعامل و انسجام نهادهای اجتماعی متکی است و تحولات تاریخی، اجتماعی و سیاسی، عمیقاً از پیوند و جدایی نخبگان اجتماعی متأثر است،<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۲۰–۲۱</ref> تنها در سایه وحدت مراکز فکری جامعه می‌توان وحدت در میدان‌های مختلف عمل را ممکن کرد.<ref>جوادی آملی، نگاهی فراروی وحدت، ۱/۱۰۷–۱۰۸</ref> آموزشی‌بودن این دو نهاد را می‌توان مهم‌ترین ویژگی آنها دانست، با این تفاوت که دانشی که در حوزه‌ها تدریس می‌شود، منسوب و مرتبط با [[دین]] است که مبانی آن ([[قرآن]] و [[سنت]]) قابل نقد نیست و با محتوای علومی که در دانشگاه آموخته می‌شود و عمدتاً علوم تجربی است، متفاوت است.<ref>سروش، فربه‌تر از ایدئولوژی، ۲۲–۲۳</ref> این تفاوت در صورت عدم درک و تحلیل درست، می‌تواند موجب افتراق و اختلاف دایمی این دو نهاد باشد.<ref>سروش، فربه‌تر از ایدئولوژی، ۲۵</ref> در باب قلمرو وحدت حوزه و دانشگاه، تحلیل‌های مختلفی مطرح شده‌است: برخی مهم‌ترین عامل وحدت را وحدت در پیش‌فرض‌ها، روش و اخلاق معرفتی در حوزه و دانشگاه می‌دانند<ref>افروغ، پنج‌رویکرد، ۲</ref> و بعضی دیگر وحدت در تمام شئون، اهداف، مسائل و دیگر موضوعات را مورد توجه قرار داده‌اند. به نظر این گروه، اختلاف حوزه و دانشگاه تنها زمانی از میان خواهد رفت که به هماهنگی سازمانی کامل برسند.<ref>گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، ۱۲۹؛ ثواقب، جلوه‌هایی، ۱۹۰–۱۹۱</ref> گروهی جهت‌گیری الهی و حاکمیتِ جهان‌بینی واحد بر هر دو را معنای وحدت تلقی می‌کنند<ref>گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، ۱۲۹</ref> و گروهی دیگر تنها راه وحدت را تقسیم کار می‌دانند؛ به این ترتیب که تعیین بایدها و نبایدها، اهداف و غایات آموزشی بر عهده حوزه باشد که متولی اصلی استنباطات دینی است و فعالیت علمی و پژوهشی بر عهده دانشگاه باشد.<ref>افروغ، وحدت حوزه، ۱/۱۱</ref> برخی نیز معتقدند منظور از وحدت، وحدت سیاسی و اجتماعی است؛ یعنی در مقام عمل، درک درستی از یکدیگر داشته و برای تحقق اهداف مشترک تلاش کنند.<ref>ثواقب، جلوه‌هایی، ۱۹۱</ref>


وحدت حوزه و دانشگاه در نگاه [[امام‌خمینی]]، برخورداری از اهداف مشخصی است که این دو نهاد را به نقطه‌ای مشترک سوق دهد تا در سایه آن وحدت آرمانی، به هماهنگی برسند، بدون اینکه وحدت در ساختار و روش مورد نظر باشد.<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۱۸</ref> اهتمام ایشان به وحدت آرمانی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی بود و بیشتر ناظر به وحدت روحانی و دانشگاهی است تا وحدت حوزه و دانشگاه.<ref>افروغ، وحدت حوزه، ۱/۸ و ۱۶</ref>
وحدت حوزه و دانشگاه در نگاه [[امام‌خمینی]]، برخورداری از اهداف مشخصی است که این دو نهاد را به نقطه‌ای مشترک سوق دهد تا در سایه آن وحدت آرمانی، به هماهنگی برسند، بدون اینکه وحدت در ساختار و روش مورد نظر باشد.<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۱۸</ref> اهتمام ایشان به وحدت آرمانی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی بود و بیشتر ناظر به وحدت روحانی و دانشگاهی است تا وحدت حوزه و دانشگاه.<ref>افروغ، وحدت حوزه، ۱/۸ و ۱۶</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
مروری بر تاریخ حوزه و دانشگاه نشان می‌دهد در آغاز، مجموعه دانش‌ها در موضوعات گوناگون دینی و بشری، در جایگاه‌های مشترکی تدریس و تحقیق می‌شد و همه این مراکز با یک نظام تقریباً واحد اداره می‌شدند.<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۱۲</ref> [[بیت‌الحکمه]]، [[دارالعلم]]، [[نظامیه]] و مانند آن، همچنین دانشگاه‌های عمومیِ تشکیل‌شده در مساجد، مانند [[جامع الازهر]]<ref>غنیمه، تاریخ دانشگاه‌های بزرگ اسلامی، ۴۹–۵۰، ۷۷، ۸۵، ۹۲، ۱۰۰ و ۱۱۷</ref> و حوزه‌های علمی شیعی مانند [[حوزه علمیه نجف اشرف]]، مهم‌ترین حوزه‌های علمی در [[فرهنگ اسلامی]] بودند که مجموعه‌دانش‌های مختلف، در آنها تدریس و تحقیق می‌شد.<ref>ایمن‌زاده، سیر تاریخ علم، ۷۵</ref>
مروری بر تاریخ حوزه و دانشگاه نشان می‌دهد در آغاز، مجموعه دانش‌ها در موضوعات گوناگون دینی و بشری، در جایگاه‌های مشترکی تدریس و تحقیق می‌شد و همه این مراکز با یک نظام تقریباً واحد اداره می‌شدند.<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۱۲</ref> بیت‌الحکمه، دارالعلم، نظامیه و مانند آن، همچنین دانشگاه‌های عمومیِ تشکیل‌شده در مساجد، مانند [[جامع الازهر]]<ref>غنیمه، تاریخ دانشگاه‌های بزرگ اسلامی، ۴۹–۵۰، ۷۷، ۸۵، ۹۲، ۱۰۰ و ۱۱۷</ref> و حوزه‌های علمی شیعی مانند [[حوزه علمیه نجف اشرف]]، مهم‌ترین حوزه‌های علمی در فرهنگ اسلامی بودند که مجموعه‌دانش‌های مختلف، در آنها تدریس و تحقیق می‌شد.<ref>ایمن‌زاده، سیر تاریخ علم، ۷۵</ref>


رکود علمی [[جهان اسلام]] و هم‌زمانی آن با [[رنسانس]] و شکوفایی علمی تمدن جدید غرب، موجب بروز عصر جدیدی از تحولات فرهنگی، علمی و فن‌آوری و پذیرش دستاوردهای غرب در [[جهان اسلام]] شد.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۱۵۲</ref> در ایران نخستین عامل پذیرش تعلیم و تربیت غربی، نیاز به فن‌آوری نظامی بود که با دعوت از مستشاران غربی به [[ایران]] آغاز شد و با اعزام محصل به خارج و تأسیس و گسترش مدارس جدید و دانشگاه ادامه یافت.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۱۸۱–۱۸۲</ref> گسترش دانشگاه در ایران به سبک غربی، قشر جدیدی در نهاد تعلیم و تربیت به وجود آورد که بیشتر داده‌ها و یافته‌هایش متأثر از [[فرهنگ غرب]] بود<ref>حاضری، انقلاب و اندیشه، ۲۶۰</ref>؛ فرهنگی که بر اساس نیاز داخلی جامعه و البته حاکمیت نوعی بدبینی به [[علوم دینی]] ـ که ناشی از عملکرد نادرست اربابان کلیسا در [[قرون وسطی]] بود ـ بیشترِ توجه دانشمندان را معطوف به علوم تجربی و نظری کرده بود<ref>حسین‌زاده، ترجمه متون علمی، ۷۹</ref>؛ بنابراین تشکیل دانشگاه بر اساس الگوی غربی و نیز جدایی مراکز علوم دینی (حوزه‌های علمیه) سبب شد در برنامه‌ریزی‌های آموزشی بر اختلاف میان دو نگرش به علم (جدایی علوم معادی و معاشی) تأکید شود. در نتیجه بر اساس دو مبنای معرفتی جداگانه، دو نهاد آموزشی با ساختارهایی متفاوت (در روش و هدف) به حیات خود ادامه دادند و به مرور بر اثر عوامل درونی و سیاست‌های استعماری، نوعی بدبینی و نگرش منفی به یکدیگر در میان دانش‌پژوهان و گردانندگان این دو نهاد شکل گرفت، تا جایی که به تحقیر، جدایی، نفی و دشمنی انجامید و هر یک قلمرو خود را مرز ممنوعه‌ای برای دیگری ساختند؛ بنابراین هر دو از مبادله افکار و اندیشه و تعامل‌ورزی در موضوعات علمی مشترک و ایجاد تفاهم و همدلی و همبستگی محروم ماندند.<ref>ثواقب، جلوه‌هایی، ۱۹۶–۱۹۷</ref> الگوپذیری روشنفکران از غرب و تفکیک قلمرو [[دین]] از [[علم]]، به‌تدریج به تفکیک دین از [[اجتماع]]، [[سیاست]]، [[اقتصاد]] و غیره انجامید.<ref>وکیلی، تأملی در موانع نظری و تاریخی، ۱۹</ref>
رکود علمی [[جهان اسلام]] و هم‌زمانی آن با [[رنسانس]] و شکوفایی علمی تمدن جدید غرب، موجب بروز عصر جدیدی از تحولات فرهنگی، علمی و فن‌آوری و پذیرش دستاوردهای غرب در [[جهان اسلام]] شد.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۱۵۲</ref> در ایران نخستین عامل پذیرش تعلیم و تربیت غربی، نیاز به فن‌آوری نظامی بود که با دعوت از مستشاران غربی به [[ایران]] آغاز شد و با اعزام محصل به خارج و تأسیس و گسترش مدارس جدید و دانشگاه ادامه یافت.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۱۸۱–۱۸۲</ref> گسترش دانشگاه در ایران به سبک غربی، قشر جدیدی در [[آموزش و پرورش|نهاد تعلیم و تربیت]] به وجود آورد که بیشتر داده‌ها و یافته‌هایش متأثر از فرهنگ غرب بود<ref>حاضری، انقلاب و اندیشه، ۲۶۰</ref>؛ فرهنگی که بر اساس نیاز داخلی جامعه و البته حاکمیت نوعی بدبینی به علوم دینی ـ که ناشی از عملکرد نادرست اربابان کلیسا در قرون وسطی بود ـ بیشترِ توجه دانشمندان را معطوف به علوم تجربی و نظری کرده بود<ref>حسین‌زاده، ترجمه متون علمی، ۷۹</ref>؛ بنابراین تشکیل دانشگاه بر اساس الگوی غربی و نیز جدایی مراکز علوم دینی ([[حوزه‌های علمیه]]) سبب شد در برنامه‌ریزی‌های آموزشی بر اختلاف میان دو نگرش به علم (جدایی علوم معادی و معاشی) تأکید شود. در نتیجه بر اساس دو مبنای معرفتی جداگانه، دو نهاد آموزشی با ساختارهایی متفاوت (در روش و هدف) به حیات خود ادامه دادند و به مرور بر اثر عوامل درونی و سیاست‌های استعماری، نوعی بدبینی و نگرش منفی به یکدیگر در میان دانش‌پژوهان و گردانندگان این دو نهاد شکل گرفت، تا جایی که به تحقیر، جدایی، نفی و دشمنی انجامید و هر یک قلمرو خود را مرز ممنوعه‌ای برای دیگری ساختند؛ بنابراین هر دو از مبادله افکار و اندیشه و تعامل‌ورزی در موضوعات علمی مشترک و ایجاد تفاهم و همدلی و همبستگی محروم ماندند.<ref>ثواقب، جلوه‌هایی، ۱۹۶–۱۹۷</ref> الگوپذیری روشنفکران از غرب و تفکیک قلمرو [[دین]] از [[علم]]، به‌تدریج به تفکیک دین از [[اجتماع]]، [[سیاست]]، [[اقتصاد]] و غیره انجامید.<ref>وکیلی، تأملی در موانع نظری و تاریخی، ۱۹</ref>
از سوی دیگر، حوزه نیز در دو سه دهه نخست تأسیس [[دانشگاه]]<ref>گل‌محمدی، تحلیلی تاریخی، ۸۵</ref> و اینکه بسیاری از مخالفان [[اسلام]] و [[تشیع]] از تریبون دانشگاه سخن می‌گفتند، نگاه بدی به دانشگاه داشت و در جهت درک و هماهنگ‌کردن خود با دانش جدید، گام بلندی برنداشت.<ref>وکیلی، تأملی در موانع نظری و تاریخی، ۲۱</ref> علاوه بر این، وجود برخی آفت‌ها در [[حوزه‌های علمیه]] که غفلت از زمان و نیازهای آن، یکی از اصلی‌ترین این آفت‌ها است، موجب خارج‌شدن رفتار سازمان [[روحانیت]] از حالت تعادل و هماهنگی با نیازهای معقول و مشروعِ زمان و در نتیجه مقدم‌داشتن روح تعبد بر تعقل شد و یکی از عوارض مهم آن، بروز فکر تعارض دین و علم و در نتیجه جدایی حوزه و دانشگاه بود.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۲۶۵–۲۶۶</ref>
از سوی دیگر، حوزه نیز در دو سه دهه نخست تأسیس [[دانشگاه]]<ref>گل‌محمدی، تحلیلی تاریخی، ۸۵</ref> و اینکه بسیاری از مخالفان [[اسلام]] و [[تشیع]] از تریبون دانشگاه سخن می‌گفتند، نگاه بدی به دانشگاه داشت و در جهت درک و هماهنگ‌کردن خود با دانش جدید، گام بلندی برنداشت.<ref>وکیلی، تأملی در موانع نظری و تاریخی، ۲۱</ref> علاوه بر این، وجود برخی آفت‌ها در حوزه‌های علمیه که [[غفلت]] از زمان و نیازهای آن، یکی از اصلی‌ترین این آفت‌ها است، موجب خارج‌شدن رفتار سازمان [[روحانیت]] از حالت تعادل و هماهنگی با نیازهای معقول و مشروعِ زمان و در نتیجه مقدم‌داشتن روح تعبد بر تعقل شد و یکی از عوارض مهم آن، بروز فکر [[تعارض دین و علم]] و در نتیجه جدایی حوزه و دانشگاه بود.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۲۶۵–۲۶۶</ref>


بررسی اجمالی تاریخ صدساله اخیر، نمایانگر سه‌دوره مهم فاصله میان این دو قشر جامعه است:
بررسی اجمالی تاریخ صدساله اخیر، نمایانگر سه‌دوره مهم فاصله میان این دو قشر جامعه است:
* [[نهضت مشروطیت]]؛
* [[نهضت مشروطیت]]؛
* [[نهضت ملی‌شدن صنعت نفت]]؛
* [[نهضت ملی‌شدن صنعت نفت]]؛
* نهضت فرهنگی دهه پنجاه. اختلاف میان دو قشر روحانی و روشنفکر و گاه افراد یک قشر با هم در نهضت مشروطیت و ملی‌شدن صنعت نفت، موجب شکست نهضت و حاکمیت [[استبداد]] شد. اما نهضت فرهنگی، با وجود اختلاف نظرها، با تدبیر امام‌خمینی تبدیل به نهضتی اسلامی و مردمی در سال ۱۳۵۷ گردید<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۱۳–۱۱۴</ref> {{ببینید|روحانیت}}.
* نهضت فرهنگی دهه پنجاه. اختلاف میان دو قشر روحانی و [[روشنفکری|روشنفکر]] و گاه افراد یک قشر با هم در نهضت مشروطیت و ملی‌شدن صنعت نفت، موجب شکست نهضت و حاکمیت [[استبداد]] شد. اما نهضت فرهنگی، با وجود اختلاف نظرها، با تدبیر امام‌خمینی تبدیل به نهضتی اسلامی و مردمی در سال ۱۳۵۷ گردید<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۱۳–۱۱۴</ref> {{ببینید|روحانیت}}.


پیش از پیروزی [[انقلاب اسلامی]]، حضور جمعی از روحانیان و استادان متدین و روشن‌بین، مانند [[مرتضی مطهری]]، [[محمد مفتح]]، [[سیدمحمود طالقانی]]، [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[مهدی بازرگان]] و [[علی شریعتی]] در دانشگاه که به تبیین دین و کارکرد آن در [[جامعه]] می‌پرداختند، موجب جذب دانشجویان به دین و تشکیل جریان مذهبی دانشجویی شد.<ref>روح‌بخش، رویکرد دانشجویان، ۱۴۹؛ سروش، فربه‌تر از ایدئولوژی، ۲۰۰–۲۰۱</ref> انجمن‌های اسلامی دانشجویی ازجمله عوامل مهم تقویت این جریان بود.<ref>روح‌بخش، رویکرد دانشجویان، ۱۵۰</ref> بسیاری از روحانیان چون حسینی بهشتی، [[محمدتقی جعفری]]، [[سیدمرتضی جزایری]]، سیدمحمود طالقانی و مرتضی مطهری، برای نخستین بار به شکل سازماندهی‌شده، با اجتماعات دانشجویی در ارتباط مستقیم بودند. با آغاز نهضت امام‌خمینی، این ارتباط که پیش از رحلت [[سیدحسین بروجردی]] آغاز شده بود، ادامه یافت و وارد بخش سیاسی شد.<ref>روح‌بخش، رویکرد دانشجویان، ۱۵۲–۱۵۳؛ شعبانی، تاریخ شفاهی، ۸۴–۸۵؛ میثمی، خاطرات، ۱/۲۹–۳۱</ref> سخنرانی روحانیان مبارز و تألیف کتاب‌های دینی مانند کتاب‌های مرتضی مطهری، جلسات پرسش و پاسخ به مناسبت‌های مختلف و تجمعات دانشجویی و مانند اینها، همچنین [[رهبری امام‌خمینی]] و تأکید ایشان بر وحدت روحانیان و دانشگاهیان انگیزه ایجاد وحدت میان این دو قشر را بیشتر کرد.<ref>صدیق اورعی، حوزه و دانشگاه، ۱/۲۱۸–۲۱۹</ref>
پیش از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]]، حضور جمعی از روحانیان و استادان متدین و روشن‌بین، مانند [[مرتضی مطهری]]، [[محمد مفتح]]، [[سیدمحمود طالقانی]]، [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[مهدی بازرگان]] و [[علی شریعتی]] در دانشگاه که به تبیین دین و کارکرد آن در [[جامعه]] می‌پرداختند، موجب جذب [[دانشجویان]] به دین و تشکیل جریان مذهبی دانشجویی شد.<ref>روح‌بخش، رویکرد دانشجویان، ۱۴۹؛ سروش، فربه‌تر از ایدئولوژی، ۲۰۰–۲۰۱</ref> انجمن‌های اسلامی دانشجویی ازجمله عوامل مهم تقویت این جریان بود.<ref>روح‌بخش، رویکرد دانشجویان، ۱۵۰</ref> بسیاری از روحانیان چون حسینی بهشتی، [[محمدتقی جعفری]]، [[سیدمرتضی جزایری]]، سیدمحمود طالقانی و مرتضی مطهری، برای نخستین بار به شکل سازماندهی‌شده، با اجتماعات دانشجویی در ارتباط مستقیم بودند. با آغاز نهضت امام‌خمینی، این ارتباط که پیش از رحلت [[سیدحسین بروجردی]] آغاز شده بود، ادامه یافت و وارد بخش سیاسی شد.<ref>روح‌بخش، رویکرد دانشجویان، ۱۵۲–۱۵۳؛ شعبانی، تاریخ شفاهی، ۸۴–۸۵؛ میثمی، خاطرات، ۱/۲۹–۳۱</ref> سخنرانی روحانیان مبارز و تألیف کتاب‌های دینی مانند کتاب‌های مرتضی مطهری، جلسات پرسش و پاسخ به مناسبت‌های مختلف و تجمعات دانشجویی و مانند اینها، همچنین [[رهبری امام‌خمینی]] و تأکید ایشان بر وحدت روحانیان و دانشگاهیان انگیزه ایجاد وحدت میان این دو قشر را بیشتر کرد.<ref>صدیق اورعی، حوزه و دانشگاه، ۱/۲۱۸–۲۱۹</ref>


== ماهیت، ضرورت و هدف وحدت ==
== ماهیت، ضرورت و هدف وحدت ==
همه نظام‌های اجتماعی از دو ویژگی هدفداری و هماهنگی در جهت غایت مطلوب برخوردارند.<ref>حسینی، الگوی وحدت حوزه و دانشگاه، ۱۳۹ و ۱۴۲</ref> [[حوزه]] و [[دانشگاه]] نیز که دو مرکز مؤثر بر توسعه نظام اسلامی‌اند، باید دارای وحدت نظری و عملی باشند و با حفظ حیطه فعالیت‌ها، با یکدیگر ارتباطی صحیح برقرار کنند.<ref>حسینی، الگوی وحدت حوزه و دانشگاه، ۱۴۳</ref> وحدت حوزه و دانشگاه و تعامل میان این دو، بیش از آنکه وظیفه‌ای برای نخبگان دو نهاد باشد، حقی برای کل جامعه است؛ زیرا تأثیر پیوند یا گسست این دو نهاد، به لحاظ سلامت و ناهنجاری اجتماعی و رشد و انحطاط، به‌طور مستقیم متوجه جامعه خواهد بود.<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۱۹</ref> از آنجاکه امام‌خمینی به پیوند روحانی و دانشگاهی به مثابه یک واقعیت اجتماعی و تاریخی می‌نگریست،<ref>افروغ، پنج‌رویکرد، ۱</ref> روند رشد نسل آینده و سعادت ملت را در گرو وحدت حوزه و دانشگاه، دو مرکز انسان‌سازی، می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۶۷–۶۸</ref>
همه نظام‌های اجتماعی از دو ویژگی هدفداری و هماهنگی در جهت غایت مطلوب برخوردارند.<ref>حسینی، الگوی وحدت حوزه و دانشگاه، ۱۳۹ و ۱۴۲</ref> [[حوزه]] و [[دانشگاه]] نیز که دو مرکز مؤثر بر توسعه نظام اسلامی‌اند، باید دارای وحدت نظری و عملی باشند و با حفظ حیطه فعالیت‌ها، با یکدیگر ارتباطی صحیح برقرار کنند.<ref>حسینی، الگوی وحدت حوزه و دانشگاه، ۱۴۳</ref> وحدت حوزه و دانشگاه و تعامل میان این دو، بیش از آنکه وظیفه‌ای برای نخبگان دو نهاد باشد، حقی برای کل جامعه است؛ زیرا تأثیر پیوند یا گسست این دو نهاد، به لحاظ سلامت و ناهنجاری اجتماعی و رشد و انحطاط، به‌طور مستقیم متوجه [[جامعه]] خواهد بود.<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۱۹</ref> از آنجاکه امام‌خمینی به پیوند روحانی و دانشگاهی به مثابه یک واقعیت اجتماعی و تاریخی می‌نگریست،<ref>افروغ، پنج‌رویکرد، ۱</ref> روند رشد نسل آینده و سعادت ملت را در گرو وحدت حوزه و دانشگاه، دو مرکز انسان‌سازی، می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۶۷–۶۸</ref>


وحدت از نظر امام‌خمینی را می‌توان به دو گونه فکری و عملی تقسیم کرد. وحدت فکری میان دو قشر حوزوی و دانشگاهی در نظر امام‌خمینی با واژه «وحدت کلمه» بیان شده که تنها در توافق بر سر حفظ کیان اسلام و کشور معنا می‌یابد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۷۷، ۲۷۹ و ۱۲/۲۴؛ علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۲۳–۱۲۴</ref> {{ببینید|وحدت}}. ایشان وحدت عملی را نیز با واژه‌هایی چون شناخت یکدیگر و تفاهم،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳–۴</ref> دوستی و نزدیکی دل‌ها،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱۹ و ۹/۵۳۹–۵۴۰</ref> احترام متقابل،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۵</ref> انسجام و وحدت بر محور اهداف مشترک،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۱۳</ref> بیان کرده‌است؛ به این ترتیب تأکید امام‌خمینی، بر وحدت اخلاقی، عاطفی، سیاسی و اجتماعی بود و مراد ایشان از وحدت، ایجاد برادری و رفاقت با انگیزه الهی بود، نه اتحاد تشکیلات و حوزه‌های معرفتی.<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۲۴</ref> ایشان معتقد بود حفظ کشور، پیشرفت نهضت و نجات از [[استعمار]] و [[استثمار]] و دفاع از اسلام، تنها از طریق وحدت دو قدرت متفکر جامعه (روحانی و دانشگاهی) به دست می‌آید<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۵۳۹، ۵۴۰ و ۱۶/۵۰۱–۵۰۳</ref>؛ زیرا سرنوشت ملت و تربیت امت در دست این دو قشر قرار دارد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۶۱، ۹۳–۹۴ و ۱۴۱–۱۴۲</ref> و انحراف آنها موجب انحراف کشور و جدایی ایشان از هم و نابودی ملت، کشور و اسلام می‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۸</ref>
وحدت از نظر امام‌خمینی را می‌توان به دو گونه فکری و عملی تقسیم کرد. وحدت فکری میان دو قشر حوزوی و دانشگاهی در نظر امام‌خمینی با واژه «وحدت کلمه» بیان شده که تنها در توافق بر سر حفظ کیان اسلام و کشور معنا می‌یابد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۷۷، ۲۷۹ و ۱۲/۲۴؛ علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۲۳–۱۲۴</ref> {{ببینید|وحدت}}. ایشان وحدت عملی را نیز با واژه‌هایی چون شناخت یکدیگر و تفاهم،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳–۴</ref> دوستی و نزدیکی دل‌ها،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱۹ و ۹/۵۳۹–۵۴۰</ref> احترام متقابل،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۵</ref> انسجام و وحدت بر محور اهداف مشترک،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۱۳</ref> بیان کرده‌است؛ به این ترتیب تأکید امام‌خمینی، بر وحدت اخلاقی، عاطفی، سیاسی و اجتماعی بود و مراد ایشان از وحدت، ایجاد برادری و رفاقت با انگیزه الهی بود، نه اتحاد تشکیلات و حوزه‌های معرفتی.<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۲۴</ref> ایشان معتقد بود حفظ کشور، پیشرفت نهضت و نجات از [[استعمار و استثمار]] و دفاع از اسلام، تنها از طریق وحدت دو قدرت متفکر جامعه (روحانی و دانشگاهی) به دست می‌آید<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۵۳۹، ۵۴۰ و ۱۶/۵۰۱–۵۰۳</ref>؛ زیرا سرنوشت ملت و تربیت امت در دست این دو قشر قرار دارد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۶۱، ۹۳–۹۴ و ۱۴۱–۱۴۲</ref> و انحراف آنها موجب [[انحراف]] کشور و جدایی ایشان از هم و نابودی ملت، کشور و اسلام می‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۸</ref>


== عوامل و راهکارهای وحدت ==
== عوامل و راهکارهای وحدت ==
با توجه به دیدگاه‌های امام‌خمینی و توجه و حساسیت ویژه ایشان به مقوله فرهنگ {{ببینید|فرهنگ}} عوامل فرهنگی و سیاسی مؤثر بر وحدت میان دو قشر دانشگاهی و حوزوی عبارت‌اند از:
با توجه به دیدگاه‌های امام‌خمینی و توجه و حساسیت ویژه ایشان به مقوله [[فرهنگ]] عوامل فرهنگی و سیاسی مؤثر بر وحدت میان دو قشر دانشگاهی و حوزوی عبارت‌اند از:
* عوامل معرفت‌شناختی: [[امام‌خمینی]] ضمن تأیید دوگانگی معرفت‌شناختی در دانشگاه و حوزه که یکی به تجربه و لمسِ واقعیت عادت کرده و دیگری به فرهنگ نظری و فلسفی، تأکید کرد فاصله میان این دو کاهش یابد و این دو نهاد با هم تلفیق شوند و این کار را موجب بسط [[معارف اسلام]] می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۹؛ علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۲۶–۱۲۷</ref>
* عوامل معرفت‌شناختی: [[امام‌خمینی]] ضمن تأیید دوگانگی معرفت‌شناختی در دانشگاه و حوزه که یکی به تجربه و لمسِ واقعیت عادت کرده و دیگری به فرهنگ نظری و فلسفی، تأکید کرد فاصله میان این دو کاهش یابد و این دو نهاد با هم تلفیق شوند و این کار را موجب بسط معارف اسلام می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۹؛ علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۲۶–۱۲۷</ref>
* به‌رسمیت‌شناختن و توافق در نقش هر گروه در جامعه: دو قشر روحانی و دانشگاهی باید دربارهٔ نقش یکدیگر در فهم و [[تبلیغ دین]] توافق داشته باشند و هیچ‌یک خود را محق‌تر از دیگری در اظهار نظر نداند.<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۲۸–۱۲۹</ref> امام‌خمینی از یک‌سو به نسل جوان توصیه می‌کرد خود را بی‌نیاز از هدایت [[روحانیت]] ندانند و از سوی دیگر، روحانیان را به گشاده‌رویی در برابر اظهار نظر [[روشنفکران]] دعوت می‌کرد و از زدن انگ [[التقاط]] و انحراف بر اندیشه‌ها و نوشته‌های آنان برحذر می‌داشت.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۷–۹۸</ref>
* به‌رسمیت‌شناختن و توافق در نقش هر گروه در جامعه: دو قشر روحانی و دانشگاهی باید دربارهٔ نقش یکدیگر در فهم و [[تبلیغ دین]] توافق داشته باشند و هیچ‌یک خود را محق‌تر از دیگری در اظهار نظر نداند.<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۲۸–۱۲۹</ref> امام‌خمینی از یک‌سو به [[جوان|نسل جوان]] توصیه می‌کرد خود را بی‌نیاز از هدایت [[روحانیت]] ندانند و از سوی دیگر، روحانیان را به گشاده‌رویی در برابر اظهار نظر [[روشنفکری|روشنفکران]] دعوت می‌کرد و از زدن انگ [[التقاط]] و انحراف بر اندیشه‌ها و نوشته‌های آنان برحذر می‌داشت.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۷–۹۸</ref>
* ارتباط و گفتگو: به‌طور کلی ارتباط میان افراد، به‌خصوص ارتباط گفتمانی، می‌تواند به درک مشترک و تفاهم متقابل منجر شود، به گونه‌ای که این ارتباط بر افزایش وفاق فرهنگی و نزدیکی دو گروه تأثیر مستقیم دارد.<ref>حاضری، انقلاب و اندیشه، ۲۷۵ و ۲۸۰–۲۸۱</ref> امام‌خمینی ضمن مهم‌شمردن این ارتباط در تقویت پیوند دانشگاهیان و حوزویان،<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۳۰</ref> نبود گفتگو و تبادل نظر میان روحانی و دانشگاهی را منشأ تمام سختی‌ها و مصیبت‌های جامعه می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۳۸</ref> و این ارتباط را موجب از میان‌رفتن بدبینی‌ها، اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها و در نتیجه کوتاه‌شدن دست شرق و غرب از کشور می‌شمرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۲۹</ref>
* ارتباط و گفتگو: به‌طور کلی ارتباط میان افراد، به‌خصوص ارتباط گفتمانی، می‌تواند به درک مشترک و تفاهم متقابل منجر شود، به گونه‌ای که این ارتباط بر افزایش وفاق فرهنگی و نزدیکی دو گروه تأثیر مستقیم دارد.<ref>حاضری، انقلاب و اندیشه، ۲۷۵ و ۲۸۰–۲۸۱</ref> امام‌خمینی ضمن مهم‌شمردن این ارتباط در تقویت پیوند دانشگاهیان و حوزویان،<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۳۰</ref> نبود گفتگو و تبادل نظر میان روحانی و دانشگاهی را منشأ تمام سختی‌ها و مصیبت‌های جامعه می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۳۸</ref> و این ارتباط را موجب از میان‌رفتن بدبینی‌ها، اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها و در نتیجه کوتاه‌شدن دست شرق و غرب از کشور می‌شمرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۲۹</ref>
* احساس نیاز هر گروه به گروه مقابل: این احساس از عوامل مهم و مؤثر بر [[وحدت]] می‌باشد. دانشگاهی و روحانی باید بپذیرند در جهان معاصر بدون همراهی یکدیگر، راه به جایی نمی‌برند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۸۲–۸۳</ref>؛ چنان‌که در دهه پنجاه، رابطه مثبت میان دانشجویان و روحانیان، بر اساس یک میل و نیاز دوطرفه ایجاد شد و آثار خود را بر جای گذاشت.<ref>محمدی، درآمدی بر، ۱۵۳–۱۵۷</ref>
* احساس نیاز هر گروه به گروه مقابل: این احساس از عوامل مهم و مؤثر بر [[وحدت]] می‌باشد. دانشگاهی و روحانی باید بپذیرند در جهان معاصر بدون همراهی یکدیگر، راه به جایی نمی‌برند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۸۲–۸۳</ref>؛ چنان‌که در دهه پنجاه، رابطه مثبت میان دانشجویان و روحانیان، بر اساس یک میل و نیاز دوطرفه ایجاد شد و آثار خود را بر جای گذاشت.<ref>محمدی، درآمدی بر، ۱۵۳–۱۵۷</ref>


در نگاهی کلی امام‌خمینی که به لحاظ فکری و جایگاه اجتماعی، در طبقه سنتی روحانیان و نگرش فقهی مرسوم حوزه‌ها ریشه داشت، با رفتار و گفتار مناسب، توانست اعتماد و توجه طبقات مدرن جامعه را به خود جلب کند و با مطالبات آنان همراهی مناسب داشته باشد.<ref>عبدی، راهبرد سیاسی امام‌خمینی، ۶۷</ref> ایشان در برقراری پیوند حوزه و دانشگاه، این دو را دو شاخه از یک [[شجره طیبه]] و دو بازو از یک مقام انسان روحانی نامید<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۱</ref> که فرجام تلاش هر دو انسان‌سازی است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۷</ref> دو شاخه از یک شجره بودن، نشانه حفظ هویت مستقل هر دو نهاد است و شرط لازم پیوند حوزه و دانشگاه، احترام متقابل هر دو قشر به یکدیگر است.<ref>کامرانی‌فر، امام‌خمینی و اندیشه پیوند، ۳/۳۶۸</ref> ایشان به روحانیان سفارش کرد که اکیداً از ستیز با دانشگاهیانی که برای اسلام فعالیت می‌کنند، بپرهیزند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۷–۲۴۹</ref>؛ همان‌گونه که دانشگاهیان را از هر گونه افراط در موضع‌گیری در مورد روحانیت و [[فقه اسلامی]] منع می‌کرد و گله‌مندانه سخنان برخی از آنان را دربارهٔ اسلام و روحانیت، ناشی از ناآگاهی و کم‌اطلاعی می‌دانست نه از سر ستیز و مخالفت با اسلام.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۷–۲۳۸</ref> ایشان ضمن اصرار بر وحدت حوزه و دانشگاه، به تغییر بنیادی در دانشگاه نظر داشت تا در سایه این تغییر، جوانان به شیوه اسلامی تربیت شوند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰؛ ۴/۱۹۶ و ۵/۲۶۳</ref> {{ببینید|دانشجویان}}.
در نگاهی کلی امام‌خمینی که به لحاظ فکری و جایگاه اجتماعی، در طبقه سنتی روحانیان و نگرش فقهی مرسوم حوزه‌ها ریشه داشت، با رفتار و گفتار مناسب، توانست اعتماد و توجه طبقات مدرن جامعه را به خود جلب کند و با مطالبات آنان همراهی مناسب داشته باشد.<ref>عبدی، راهبرد سیاسی امام‌خمینی، ۶۷</ref> ایشان در برقراری پیوند حوزه و دانشگاه، این دو را دو شاخه از یک شجره طیبه و دو بازو از یک مقام انسان روحانی نامید<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۱</ref> که فرجام تلاش هر دو انسان‌سازی است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۷</ref> دو شاخه از یک شجره بودن، نشانه حفظ هویت مستقل هر دو نهاد است و شرط لازم پیوند حوزه و دانشگاه، احترام متقابل هر دو قشر به یکدیگر است.<ref>کامرانی‌فر، امام‌خمینی و اندیشه پیوند، ۳/۳۶۸</ref> ایشان به روحانیان سفارش کرد که اکیداً از ستیز با دانشگاهیانی که برای اسلام فعالیت می‌کنند، بپرهیزند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۷–۲۴۹</ref>؛ همان‌گونه که دانشگاهیان را از هر گونه افراط در موضع‌گیری در مورد روحانیت و [[فقه اسلامی]] منع می‌کرد و گله‌مندانه سخنان برخی از آنان را دربارهٔ [[اسلام]] و [[روحانیت]]، ناشی از ناآگاهی و کم‌اطلاعی می‌دانست نه از سر ستیز و مخالفت با اسلام.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۷–۲۳۸</ref> ایشان ضمن اصرار بر وحدت حوزه و دانشگاه، به تغییر بنیادی در دانشگاه نظر داشت تا در سایه این تغییر، جوانان به شیوه اسلامی [[تربیت]] شوند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰؛ ۴/۱۹۶ و ۵/۲۶۳</ref> {{ببینید|دانشجویان}}.


توجه به موضع‌گیری‌های امام‌خمینی دربارهٔ جوانان و روشنفکران در فاصله ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ می‌تواند به درک چگونگی رفتار ایشان با آنان و اتخاذ سیاست جذب حداکثری آنان کمک کند. واژه جوان و روشنفکر از پرکاربردترین واژه‌های امام‌خمینی است و در اغلب موارد با نگاه مثبت همراه است. خط مشی کلی ایشان در کاربرد واژه روشنفکر نیز همراه‌کردن آن با کلمه علما و روحانیان است<ref>عبدی، راهبرد سیاسی امام‌خمینی، ۸۲–۸۳</ref>{{ببینید|جوان|روشنفکری}}
توجه به موضع‌گیری‌های امام‌خمینی دربارهٔ جوانان و روشنفکران در فاصله ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ می‌تواند به درک چگونگی رفتار ایشان با آنان و اتخاذ سیاست جذب حداکثری آنان کمک کند. واژه جوان و روشنفکر از پرکاربردترین واژه‌های امام‌خمینی است و در اغلب موارد با نگاه مثبت همراه است. خط مشی کلی ایشان در کاربرد واژه روشنفکر نیز همراه‌کردن آن با کلمه علما و روحانیان است<ref>عبدی، راهبرد سیاسی امام‌خمینی، ۸۲–۸۳</ref>{{ببینید|جوان|روشنفکری}}


امام‌خمینی که پیوند میان روحانی و دانشگاهی را تکلیف هر دو قشر می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۹۲</ref> و [[تفرقه]] و جدایی را با هر عنوان، خیانت به اسلام می‌خواند،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۸۱–۴۸۲</ref> با توصیه به علما و استادان برای جلوگیری از انحراف و [[نفاق]] و هوشیاری در برابر توطئه‌ها، بر لزوم ارشاد و در صورت تأثیرنکردن، طرد عناصر نفاق از حوزه و دانشگاه تأکید کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۴</ref> تردیدی نیست با وجود تمام پیش‌زمینه‌های اجتماعی، تاریخی و اقتصادی که منجر به شکل‌گیری انقلاب اسلامی شد، وقوع این انقلاب بدون راهبرد عملیِ امام‌خمینی در پرهیز مطلق از اختلافات درون‌جبهه‌ای، محتمل نبود.<ref>عبدی، راهبرد سیاسی امام‌خمینی، ۸۹</ref>
[[امام‌خمینی]] که پیوند میان روحانی و دانشگاهی را تکلیف هر دو قشر می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۹۲</ref> و [[تفرقه]] و جدایی را با هر عنوان، خیانت به اسلام می‌خواند،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۸۱–۴۸۲</ref> با توصیه به علما و استادان برای جلوگیری از [[انحراف]] و [[نفاق]] و هوشیاری در برابر توطئه‌ها، بر لزوم ارشاد و در صورت تأثیرنکردن، طرد عناصر نفاق از حوزه و دانشگاه تأکید کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۴</ref> تردیدی نیست با وجود تمام پیش‌زمینه‌های اجتماعی، تاریخی و اقتصادی که منجر به شکل‌گیری انقلاب اسلامی شد، وقوع این انقلاب بدون راهبرد عملیِ امام‌خمینی در پرهیز مطلق از اختلافات درون‌جبهه‌ای، محتمل نبود.<ref>عبدی، راهبرد سیاسی امام‌خمینی، ۸۹</ref>


== آثار و پیامدها ==
== آثار و پیامدها ==
از آنجاکه عامل مهم جدایی حوزه و دانشگاه، ناآگاهی از فواید پیوند این دو نهاد است، امام‌خمینی تلاش کرد با برشمردن فواید این وحدت، هر دو نهاد را به یافتن راهی برای عملی‌شدن این وحدت برانگیزد.<ref>کامرانی‌فر، امام‌خمینی و اندیشه پیوند، ۳/۳۷۲</ref> ایشان معتقد بود پیوند حوزه و دانشگاه موجب اتحاد همه اقشار ملت می‌شود؛ زیرا این دو قشر به منزله فکر و مغز جامعه‌اند و زمانی که جامعه از نظر مغز و ذهن، همبستگی و پیوند داشته باشد، در عرصه عمل و رفتار نیز وحدت و پیوستگی خواهد داشت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۶۴–۴۶۵</ref>؛ چنان‌که تلفیق دو فرهنگ حوزه و دانشگاه، موجب گسترش و بسط معارف اسلامی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۹</ref> رشد و ترقی کشور و رسیدن به مقاصد عالی اسلامی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۶۸–۱۷۰ و ۲۱/۹۶–۱۰۰</ref> مانع تاراج ذخایر ملت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۴۱–۱۴۲</ref> و باعث اصلاح یا دورکردن افراد کج‌فکر از صفوف مردم<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۵۳۹</ref> می‌شود.
از آنجاکه عامل مهم جدایی حوزه و دانشگاه، ناآگاهی از فواید پیوند این دو نهاد است، امام‌خمینی تلاش کرد با برشمردن فواید این وحدت، هر دو نهاد را به یافتن راهی برای عملی‌شدن این وحدت برانگیزد.<ref>کامرانی‌فر، امام‌خمینی و اندیشه پیوند، ۳/۳۷۲</ref> ایشان معتقد بود پیوند حوزه و دانشگاه موجب اتحاد همه اقشار ملت می‌شود؛ زیرا این دو قشر به منزله فکر و مغز جامعه‌اند و زمانی که جامعه از نظر مغز و ذهن، همبستگی و پیوند داشته باشد، در عرصه عمل و رفتار نیز وحدت و پیوستگی خواهد داشت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۶۴–۴۶۵</ref>؛ چنان‌که تلفیق دو فرهنگ حوزه و دانشگاه، موجب گسترش و بسط معارف اسلامی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۹</ref> رشد و ترقی کشور و رسیدن به مقاصد عالی اسلامی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۶۸–۱۷۰ و ۲۱/۹۶–۱۰۰</ref> مانع تاراج ذخایر ملت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۴۱–۱۴۲</ref> و باعث [[احیاگری و اصلاح|اصلاح]] یا دورکردن افراد کج‌فکر از صفوف مردم<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۵۳۹</ref> می‌شود.


حوزه و دانشگاه دو نهاد علمی جداگانه با شیوه‌های گوناگون علمی، و به‌طور طبیعی اقتضای تفاوت، واگرایی و اندکی فاصله معرفتی و فکری را دارند<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۴۲</ref>؛ به‌ویژه آنکه تأسیس دانشگاه در ایران بر اساس بینش اصالت تجربه حاکم بر دانشگاه‌های اروپا، مسئله [[جدایی علم و دین]] در تفکر مغرب زمین را به‌طور طبیعی به کشور منتقل کرد و از سوی دیگر، با سرگرم‌شدن حوزویان به علوم خاص دینی که نیازهای ملموس جامعه و واقعیت‌های زمان در آن منعکس نبود، این جدایی آشکارتر شد.<ref>گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، ۱۲۹–۱۳۰</ref> رکود علمی جهان اسلام و بروز عوامل داخلی چون گرایش حکومت‌های [[قاجاریه|قاجار]] و [[حکومت پهلوی|پهلوی]] به غرب، توجه بسیاری از روشنفکران ایرانی به الگوی نوتوسعه غربی ([[مدرنیته]])، جایگزینی نظام تعلیم و تربیت غربی به جای نظام سنتی، برخورد نادرست برخی روحانیان با تمدن جدید، غفلت از یافتن پاسخ مناسب به شبهات جدید و وجود عوامل خارجی مانند ظهور مکاتب فکری و نظام‌های اجتماعی سکولار در طول چند سده اخیر و نیز بروز استعمار نو و شیوه‌های جدید سلطه، همه بر ایجاد تعارض علم و دین و در نتیجه جدایی حوزه و دانشگاه مؤثر بود.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۲۵–۲۶</ref>
حوزه و دانشگاه دو نهاد علمی جداگانه با شیوه‌های گوناگون علمی، و به‌طور طبیعی اقتضای تفاوت، واگرایی و اندکی فاصله معرفتی و فکری را دارند<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۴۲</ref>؛ به‌ویژه آنکه تأسیس دانشگاه در ایران بر اساس بینش اصالت تجربه حاکم بر دانشگاه‌های اروپا، مسئله [[جدایی علم و دین]] در تفکر مغرب زمین را به‌طور طبیعی به کشور منتقل کرد و از سوی دیگر، با سرگرم‌شدن حوزویان به علوم خاص دینی که نیازهای ملموس [[جامعه]] و واقعیت‌های زمان در آن منعکس نبود، این جدایی آشکارتر شد.<ref>گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، ۱۲۹–۱۳۰</ref> رکود علمی جهان اسلام و بروز عوامل داخلی چون گرایش حکومت‌های [[قاجاریه|قاجار]] و [[حکومت پهلوی|پهلوی]] به غرب، توجه بسیاری از روشنفکران ایرانی به الگوی نوتوسعه غربی ([[مدرنیته]])، جایگزینی نظام تعلیم و تربیت غربی به جای نظام سنتی، برخورد نادرست برخی روحانیان با تمدن جدید، غفلت از یافتن پاسخ مناسب به شبهات جدید و وجود عوامل خارجی مانند ظهور مکاتب فکری و نظام‌های اجتماعی سکولار در طول چند سده اخیر و نیز بروز استعمار نو و شیوه‌های جدید سلطه، همه بر ایجاد [[تعارض علم و دین]] و در نتیجه جدایی حوزه و دانشگاه مؤثر بود.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۲۵–۲۶</ref>


اگرچه جریان پیدایش دو کانون حوزه و دانشگاه، فرایندی طبیعی بود، اما امام‌خمینی نقش دشمنی را در ایجاد اختلافات بعدی، به‌وضوح می‌پذیرفت و تبیین می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۰۲؛ مسعودی، ۳۰۳</ref> ایشان ایجاد دشمنی و اختلاف میان دو قشر را پدیده‌ای برنامه‌ریزی‌شده از زمان [[رضاشاه پهلوی]] می‌دانست که وابستگی فکری و فرهنگی از اهداف مهم آن بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۹۴ و ۱۲/۳۲۸–۳۳۱؛ ثواقب، جلوه‌هایی، ۲۰۶</ref> بر این اساس [[امام‌خمینی]] علاوه بر عامل جهل و نادانی که موجب غفلت روحانیان و دانشگاهیان بود،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۸۱–۴۸۲</ref> نقش عامل سیاسی<ref>استعمار خارجی و استبداد داخلی</ref> را در به‌وجودآمدن عداوت میان این دو نهاد، اساسی می‌خواند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۱، ۱۶۰، ۷/۲۲۶ و ۱۲/۳۲۸–۳۳۱</ref> و پس از آن، زیاده‌روی روشنفکران دانشگاهی دربارهٔ علمای اسلامی و [[شعار اسلام منهای روحانیت]] را عامل مهمی در این جدایی می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۸۰ و ۷/۴۱۲</ref> ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، از مهم‌ترین عوامل جدایی این دو قشر را این می‌دانست که روحانیان دانشگاهیان را به بی‌دینی متهم می‌کنند و دانشگاهیان روحانیان را [[ارتجاع|مرتجع]] می‌خوانند. ایشان با گله‌کردن از این اتهامات، بر ضرورت وحدت تأکید می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۱</ref>
اگرچه جریان پیدایش دو کانون حوزه و دانشگاه، فرایندی طبیعی بود، اما امام‌خمینی نقش دشمنی را در ایجاد اختلافات بعدی، به‌وضوح می‌پذیرفت و تبیین می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۰۲؛ مسعودی، ۳۰۳</ref> ایشان ایجاد دشمنی و اختلاف میان دو قشر را پدیده‌ای برنامه‌ریزی‌شده از زمان [[رضاشاه پهلوی]] می‌دانست که وابستگی فکری و فرهنگی از اهداف مهم آن بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۹۴ و ۱۲/۳۲۸–۳۳۱؛ ثواقب، جلوه‌هایی، ۲۰۶</ref> بر این اساس [[امام‌خمینی]] علاوه بر عامل جهل و نادانی که موجب غفلت روحانیان و دانشگاهیان بود،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۸۱–۴۸۲</ref> نقش عامل سیاسی<ref>استعمار خارجی و استبداد داخلی</ref> را در به‌وجودآمدن عداوت میان این دو نهاد، اساسی می‌خواند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۱، ۱۶۰، ۷/۲۲۶ و ۱۲/۳۲۸–۳۳۱</ref> و پس از آن، زیاده‌روی روشنفکران دانشگاهی دربارهٔ علمای اسلامی و شعار اسلام منهای روحانیت را عامل مهمی در این جدایی می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۸۰ و ۷/۴۱۲</ref> ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، از مهم‌ترین عوامل جدایی این دو قشر را این می‌دانست که روحانیان دانشگاهیان را به بی‌دینی متهم می‌کنند و دانشگاهیان روحانیان را [[ارتجاع|مرتجع]] می‌خوانند. ایشان با گله‌کردن از این اتهامات، بر ضرورت وحدت تأکید می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۱</ref>


گسست نخبگان علاوه بر تأثیرهای عمیق روانی بر جامعه، آثار مخربی بر همه ساحت‌های معرفتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بر جای می‌گذارد.<ref>اعرافی، وحدت حوزه، ۱۸۵–۱۸۷</ref> امام‌خمینی این واقعیت را درک کرده بود که اگر روحانیت نتواند فهم خود را از اسلام با مقتضیات زمان پیوند دهد و با کاروان دانش بشری رابطه همدلانه برقرار کند، [[اعتقاد]] و [[ایمان]] نسل آینده را با مخاطره جدی روبه‌رو می‌سازد و از سوی دیگر، دانشگاهی نیز بدون همراهی روحانیت سرانجامی جز کج‌فهمی و استنباط دور از حقیقت اسلام نخواهد داشت،<ref>حاضری، انقلاب و اندیشه، ۲۴۹</ref> بنابراین از یک‌سو با نگرشِ اسلام منهای روحانیت مقابله می‌کرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۸۰؛ ۷/۳۷۶، ۴۱۲ و ۸/۴۴</ref> و از سوی دیگر، با اعتقاد به حق انحصاری مجتهدان در تشخیص امور سیاسی به‌شدت برخورد می‌کرد و این اندیشه را از اندیشه تفکیک دین از سیاست خطرناک‌تر می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۶۷</ref>
گسست نخبگان علاوه بر تأثیرهای عمیق روانی بر جامعه، آثار مخربی بر همه ساحت‌های معرفتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بر جای می‌گذارد.<ref>اعرافی، وحدت حوزه، ۱۸۵–۱۸۷</ref> امام‌خمینی این واقعیت را درک کرده بود که اگر روحانیت نتواند فهم خود را از اسلام با مقتضیات زمان پیوند دهد و با کاروان دانش بشری رابطه همدلانه برقرار کند، اعتقاد و [[ایمان]] نسل آینده را با مخاطره جدی روبه‌رو می‌سازد و از سوی دیگر، دانشگاهی نیز بدون همراهی روحانیت سرانجامی جز کج‌فهمی و استنباط دور از حقیقت اسلام نخواهد داشت،<ref>حاضری، انقلاب و اندیشه، ۲۴۹</ref> بنابراین از یک‌سو با نگرشِ اسلام منهای روحانیت مقابله می‌کرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۸۰؛ ۷/۳۷۶، ۴۱۲ و ۸/۴۴</ref> و از سوی دیگر، با اعتقاد به حق انحصاری مجتهدان در تشخیص امور سیاسی به‌شدت برخورد می‌کرد و این اندیشه را از اندیشه تفکیک دین از سیاست خطرناک‌تر می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۶۷</ref>


از دیگر پیامدهای جدایی این دو قشر در نگاه امام‌خمینی، ایجاد شکاف عمیق میان دولت و ملت است که زمینه‌ای برای چپاول ذخایر ملت به دست بیگانگان خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۳–۴۱۴</ref> جدایی این دو قشر و مقابله با یکدیگر، موجب غفلت از مسائل اصلی مملکت می‌شود و زمینه بهره‌برداری دیگران را فراهم می‌آورد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۳۳ و ۹/۴۳–۴۴</ref>؛ چنان‌که نه تنها به تاراج سرمایه‌های مادی، بلکه به ویرانی و سستی [[فرهنگ]] و سپس وابستگی و چیرگی سیاسی بیگانگان ختم خواهد شد.<ref>کامرانی‌فر، امام‌خمینی و اندیشه پیوند، ۳/۳۶۳</ref>
از دیگر پیامدهای جدایی این دو قشر در نگاه امام‌خمینی، ایجاد شکاف عمیق میان دولت و ملت است که زمینه‌ای برای چپاول ذخایر ملت به دست [[اجانب|بیگانگان]] خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۳–۴۱۴</ref> جدایی این دو قشر و مقابله با یکدیگر، موجب [[غفلت]] از مسائل اصلی مملکت می‌شود و زمینه بهره‌برداری دیگران را فراهم می‌آورد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۳۳ و ۹/۴۳–۴۴</ref>؛ چنان‌که نه تنها به تاراج سرمایه‌های مادی، بلکه به ویرانی و سستی [[فرهنگ]] و سپس وابستگی و چیرگی سیاسی بیگانگان ختم خواهد شد.<ref>کامرانی‌فر، امام‌خمینی و اندیشه پیوند، ۳/۳۶۳</ref>


== تلاش‌ها در تحقق وحدت حوزه و دانشگاه ==
== تلاش‌ها در تحقق وحدت حوزه و دانشگاه ==
[[محمد مفتح]] در شمار نخستین روحانیانی بود که با درک درست از شرایط، تلاش کرد با مشارکت در ایجاد کانون اسلامی در سال ۱۳۴۰ و تدریس در دبیرستان و دانشگاه، به نزدیکی و الفت جوانان با روحانیان همت گمارد.<ref>گلی زواره، شهید مفتح تکبیر وحدت، ۳۸–۴۰</ref> تشکیل انجمن‌های اسلامی دانشگاهی در داخل و خارج کشور<ref>روح‌بخش، رویکرد دانشجویان، ۱۵۰</ref>{{ببینید|مقاله‌های انجمن‌های اسلامی|اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا|انجمن‌های اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا}} و فعالیت مرکز بزرگ دینی ـ تبلیغی [[حسینیه ارشاد]] که یکی از پایه‌های نهضت فرهنگی بود، با فعالیت بزرگان روحانی و دانشگاهی، گام دیگری در ایجاد این وحدت پیش از پیروزی [[انقلاب اسلامی]] بود.<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۳۸–۱۳۹</ref> ارتباط این دو قشر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخست به شکل اقبال دانشجویان به [[قم]] و مراکز حوزوی و حضور روحانیان در دانشگاه‌ها ادامه یافت و به‌تدریج با کاهش جنبه‌های نمایشی و رفتارهای دسته‌جمعی، جنبه‌های عمیق فکری و مطالعه در اندیشه‌ها بیشتر شد.<ref>صدیق اورعی، حوزه و دانشگاه، ۲۱۹–۲۲۰</ref>
[[محمد مفتح]] در شمار نخستین روحانیانی بود که با درک درست از شرایط، تلاش کرد با مشارکت در ایجاد کانون اسلامی در سال ۱۳۴۰ و تدریس در دبیرستان و دانشگاه، به نزدیکی و الفت جوانان با روحانیان همت گمارد.<ref>گلی زواره، شهید مفتح تکبیر وحدت، ۳۸–۴۰</ref> تشکیل انجمن‌های اسلامی دانشگاهی در داخل و خارج کشور<ref>روح‌بخش، رویکرد دانشجویان، ۱۵۰</ref>{{ببینید|انجمن‌های اسلامی|اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا|انجمن‌های اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا}} و فعالیت مرکز بزرگ دینی ـ تبلیغی [[حسینیه ارشاد]] که یکی از پایه‌های نهضت فرهنگی بود، با فعالیت بزرگان روحانی و دانشگاهی، گام دیگری در ایجاد این وحدت پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود.<ref>علی‌بابایی، عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان، ۱۳۸–۱۳۹</ref> ارتباط این دو قشر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخست به شکل اقبال دانشجویان به [[قم]] و مراکز حوزوی و حضور روحانیان در دانشگاه‌ها ادامه یافت و به‌تدریج با کاهش جنبه‌های نمایشی و رفتارهای دسته‌جمعی، جنبه‌های عمیق فکری و مطالعه در اندیشه‌ها بیشتر شد.<ref>صدیق اورعی، حوزه و دانشگاه، ۲۱۹–۲۲۰</ref>


توجه به وحدت حوزه و دانشگاه در انقلاب اسلامی موجب شد مفتح نخستین همایش را با عنوان «وحدت حوزه و دانشگاه» در نخستین سالگرد درگذشت [[سیدمصطفی خمینی]] در سال ۱۳۵۷، در دانشکده الهیات [[دانشگاه تهران]] برگزار کند.<ref>مبدأ تحول، ویژه‌نامه دانشگاهیان، ۷۵</ref> تلاش بی‌وقفه مفتح برای رسیدن به این وحدت و [[شهادت]] وی در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ موجب شد این روز، روز وحدت حوزه و دانشگاه نام بگیرد. تشکیل نهاد و دفتر همکاری حوزه و دانشگاه نیز سبب شد موضوع این وحدت مورد توجه اندیشمندان قرار گیرد<ref>گلی زواره، شهید مفتح اسوه فرزانگی، ۱۸۸؛ افروغ، سؤال‌ها، ۱/۳۸–۳۹</ref> {{ببینید|محمد مفتح}}.
توجه به وحدت حوزه و دانشگاه در [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] موجب شد مفتح نخستین همایش را با عنوان «وحدت حوزه و دانشگاه» در نخستین سالگرد درگذشت [[سیدمصطفی خمینی]] در سال ۱۳۵۷، در دانشکده الهیات [[دانشگاه تهران]] برگزار کند.<ref>مبدأ تحول، ویژه‌نامه دانشگاهیان، ۷۵</ref> تلاش بی‌وقفه مفتح برای رسیدن به این وحدت و [[شهادت]] وی در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ موجب شد این روز، روز وحدت حوزه و دانشگاه نام بگیرد. تشکیل نهاد و دفتر همکاری حوزه و دانشگاه نیز سبب شد موضوع این وحدت مورد توجه اندیشمندان قرار گیرد<ref>گلی زواره، شهید مفتح اسوه فرزانگی، ۱۸۸؛ افروغ، سؤال‌ها، ۱/۳۸–۳۹</ref> {{ببینید|محمد مفتح}}.


از سوی دیگر، پایان‌نامه‌های دانشجویی در موضوعات اسلامی، تلاش طیف وسیعی از طلاب برای احاطه در شناخت موضوع علوم به‌ویژه علوم انسانی و تشکیل گروه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی، تلاش برای آشنایی با علوم حوزه و دانشگاه در میان دانشجویان و روحانیان و مانند آن، شکل‌های دیگر ارتباط میان حوزه و دانشگاه بود.<ref>صدیق اورعی، حوزه و دانشگاه، ۲۲۰–۲۲۲</ref> همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای ایجاد این وحدت پیشنهادهایی ارائه شد. گروهی با توجیه ناکافی‌بودن [[علوم حوزوی|علوم حوزه]] برای اداره جامعه، خواهان نزدیکی حوزه به دانشگاه شدند و گروه دیگر، نزدیکی دانشگاه به دین و حوزه را پی گرفتند.<ref>عدالت‌نژاد، وحدت حوزه و دانشگاه، ۴/۳۶۱–۳۶۲</ref> در این راستا مراکزی مانند [[مدرسه عالی شهید مطهری]] (۱۳۵۹)، [[دفتر همکاری حوزه و دانشگاه]] (۱۳۶۱)، [[دانشگاه امام‌صادق(ع)]] (۱۳۶۱)، [[دانشگاه علوم اسلامی رضوی]] (۱۳۶۳) و [[دارالعلم مفید]] (۱۳۶۸) تأسیس شد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۲</ref>؛ چنان‌که با فراهم‌آمدن مقدمات [[انقلاب فرهنگی]]، [[ستاد انقلاب فرهنگی]] (۱۳۵۹) و [[جهاد دانشگاهی]] (۱۳۵۹) تشکیل شد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۳–۳۶۴</ref> {{ببینید|شورای عالی انقلاب فرهنگی}}.
از سوی دیگر، پایان‌نامه‌های دانشجویی در موضوعات اسلامی، تلاش طیف وسیعی از طلاب برای احاطه در شناخت موضوع علوم به‌ویژه علوم انسانی و تشکیل گروه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی، تلاش برای آشنایی با علوم حوزه و دانشگاه در میان [[دانشجویان]] و روحانیان و مانند آن، شکل‌های دیگر ارتباط میان حوزه و دانشگاه بود.<ref>صدیق اورعی، حوزه و دانشگاه، ۲۲۰–۲۲۲</ref> همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای ایجاد این وحدت پیشنهادهایی ارائه شد. گروهی با توجیه ناکافی‌بودن علوم حوزه برای اداره جامعه، خواهان نزدیکی حوزه به دانشگاه شدند و گروه دیگر، نزدیکی دانشگاه به [[دین]] و حوزه را پی گرفتند.<ref>عدالت‌نژاد، وحدت حوزه و دانشگاه، ۴/۳۶۱–۳۶۲</ref> در این راستا مراکزی مانند [[مدرسه عالی شهید مطهری]] (۱۳۵۹)، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه (۱۳۶۱)، [[دانشگاه امام‌صادق(ع)]] (۱۳۶۱)، [[دانشگاه علوم اسلامی رضوی]] (۱۳۶۳) و دارالعلم مفید (۱۳۶۸) تأسیس شد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۲</ref>؛ چنان‌که با فراهم‌آمدن مقدمات انقلاب فرهنگی، ستاد انقلاب فرهنگی (۱۳۵۹) و [[جهاد دانشگاهی]] (۱۳۵۹) تشکیل شد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۳–۳۶۴</ref> {{ببینید|شورای عالی انقلاب فرهنگی}}


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۹۸: خط ۹۸:


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
پروین‌سادات قوامی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10010/258/ وحدت حوزه و دانشگاه]»، دانشنامه امام‌خمینی (ره)، ج۱۰، ص۲۵۸–۲۶۵.


[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
* پروین‌سادات قوامی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10010/258/ وحدت حوزه و دانشگاه]»، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۱۰، ص۲۵۸–۲۶۵.
 
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های جلد دهم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد دهم دانشنامه]]
۲۱٬۳۲۴

ویرایش