طاغوت، طغیان و سرکشی از حق، نیز طغیانگر و حکومت نامشروع.

طاغوت در ادبیات سیاسی امام‌خمینی، به معنای حکومت‌های نامشروع به‌کار رفته است. ایشان با تقسیم طاغوت به طاغوت درونی که به بعد اخلاقی نظر دارد و طاغوت بیرونی که به بعد سیاسی نظر دارد، بر ضرورت مبارزه با آن در هر دو مرتبه، تأکید کرده‌ است.

امام‌خمینی اصل حکومت را از خدا می‌دانست و معتقد بود هر حکومتی که مشروعیت خود را از غیر خداوند کسب کند، عملکردی ظالمانه و غیرالهی داشته و تحمیلی باشد، ذیل عنوان طاغوت جای می‌گیرد. نقطه مقابل حکومت طاغوت، حکومت اسلامی است. این حکومت نه استبدادی است، نه مطلقه، بلکه مشروطه و حکومت قانون الهی بر مردم است.

از مهم‌ترین مصادیقِ طاغوت و شکل‌های مطرود حکومت در دیدگاه امام‌خمینی، سلطنت و ولایتعهدی یا حکومت فردی مبتنی بر زور و غلبه و بی‌توجه به خواست مردم است. این شکل از حکومت، اساساً با خواست اغلب مردم تعارض دارد و به استبداد و فساد می‌انجامد.

معنی

طاغوت از ماده «طغی» به معنای تجاوز از حد در عصیان،[۱] مصدر است و در بسیاری موارد برای مبالغه، به معنای اسم فاعل نیز به‌کار رفته‌است.[۲] این واژه به هر متجاوز از حد، هر معبودی به غیر خدا و هر مانع خیر[۳] و به پیشوای گمراهی[۴] و هر کسی که در شر و معصیت، فراتر از حد خود گام بردارد[۵] گفته شده‌است. شیطان، بت‌ها، مرتدان و کاهنان[۶] و نیز منافقان، فاسقان، مستکبران و هر پادشاه و فرمانروای ستمگر و کافر،[۷] از مصادیق طاغوت شمرده شده‌اند. کاربرد طاغوت دربارهٔ انسان به این معناست که از حد و اندازه‌ای که عقل یا شرع برای او معین کرده، تجاوز کند؛ بنابراین هر انسان ظالم، زورگو و نافرمانِ از وظایف بندگی خدا از روی گردنکشی، طاغوت به‌شمار می‌رود.[۸]

واژه طاغوت که دارای جنبه‌های اخلاقی و سیاسی است، در دهه‌های اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در ادبیات ایران و میان مسلمانان، کاربرد ویژه‌ای یافته و در کلام امام‌خمینی بیشتر به معنای سیاسی آن و در معنای حکومت‌ها و حاکمیت‌های نامشروع به‌کار رفته‌است. در نگاه ایشان حکومت در اصل از آنِ خدا و هر کسی است که او اذن دهد، وگرنه طاغوت خواهد بود.[۹]

طاغوت در قرآن و روایات

واژه طاغوت در قرآن کریم، هشت بار به‌کار رفته[۱۰] که در برابر ایمان است و کفر به آن، مقدمه ایمان شمرده شده‌است[۱۱]؛ همچنان‌که دعوت به خداپرستی با اجتناب از طاغوت همراه است.[۱۲] از نگاه قرآن، کافران تحت سرپرستی و ولایت و یاری طاغوت قرار دارند[۱۳] و در راه آن می‌جنگند.[۱۴] قرآن به برخی از اهل کتاب که به طاغوت ایمان آوردند و مشرکان را هدایت‌شده‌تر می‌دانستند[۱۵] و نیز به مسلمانان منافقی که داوری طاغوت و حاکمان باطل را ترجیح می‌دادند،[۱۶] انتقاد کرده و پیروان طاغوت را همراهان آتش جهنم خوانده‌است.[۱۷]

حقیقت بعثت پیامبران (ع)، دعوت به عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت،[۱۸] به معنای اطاعت و عبادت‌نکردن طاغوت است.[۱۹] کفر به طاغوت، تنها با اعتقاد قلبی نیست، بلکه با جبهه‌گیری، دوری‌جستن، رد و انکار، مقابله و طرد آن از جایگاه قدرت و سروری جامعه، محقق می‌شود. اجتناب از طاغوت به این است که مسلمان حساب خود را از طاغوت و صف و نظام و دایره نفوذ آن، دور و این قطع ارتباط و برائت را آشکار کند[۲۰] و از آنجاکه اعتماد به طاغوت و فرمانبرداری از او حتی در غیر معصیت خداوند نیز پشتیبانی و حمایت از طاغوت شمرده شده و موجب سیطره طاغوت بر مسلمانان می‌شود، خداوند تعالی مطرح‌کردن دعوا نزد طاغوت، و اعتماد و اطمینان به او را نیز بر مؤمنان حرام کرده و آنان را به برائت و اجتناب از آن، حتی درگرفتن حق، فرمان داده‌است. روایات نیز بر وجوب جهاد با طاغوت تأکید کرده‌اند.[۲۱]

لفظ طاغوت در منابع روایی شیعه، بارها به‌کار رفته و بیشتر بر حاکمان ستمگر[۲۲] و در بیان حرمت مراجعه به قاضی و حاکم ظالم با این واژه از آن نام برده شده‌است.[۲۳] در برخی از روایات، دشمنان اهل بیت(ع) از مصادیق جبت و طاغوت معرفی شده‌اند.[۲۴]

مراتب و اقسام طاغوت

با توجه به برخی از آیات[۲۵] و روایات اسلامی،[۲۶] طاغوت به همه معبودهای شیطانی در برابر خداوند، هواهای نفسانی و نیز پیشوایان و حاکمان غیر الهی گفته می‌شود[۲۷]؛ بنابراین هر مانعی که در راه هدایت بشر به سوی حق، ایجاد اختلال کند، طاغوت است.[۲۸]

امام‌خمینی طاغوت را دارای مراتب و همه مراتب آن را از لشکریان شیطان می‌داند.[۲۹] ایشان در یک نگاه کلی، با استناد به آیات قرآن کریم،[۳۰] تنها دو راه برای انسان قائل است: راه الله و راه طاغوت و اینکه تمام حرکات انسان در این دو راه، قابل تفسیر است.[۳۱] از نگاه ایشان، فاعل و مربیِ راه الهی، خدا و مربی راه طاغوت، شیطان است.[۳۲] در راه خدا، تمام ابعاد عقلانی، خیالی و عملی انسان، به سوی الهی‌شدن هدایت می‌شود[۳۳]؛ اما در راه طاغوت، همه عناصر، مادی و شیطانی است و حتی امور معنوی هم به مادیت کشانده می‌شود[۳۴] و نهایت این راه جهنم خواهد بود.[۳۵] ایشان نبردهای واقع‌شده در دنیا را نیز به دو دسته طاغوتی و توحیدی تقسیم می‌کند و بر آن است که نبردهای توحیدی، با هدف تأدیب و بازگرداندن افراد سرکش به راه الهی انجام می‌شوند و در برابر آن، جنگ‌هایی که با هدف کسب مقام و قدرت صورت می‌گیرند، طاغوتی‌اند. در گذشته نیز جنگ‌های الهی به دست اولیا و انبیای الهی صورت گرفته و جنگ‌های طاغوتی را ابرقدرت‌های دنیا رقم زده‌اند.[۳۶] ایشان با تقسیم طاغوت به طاغوت درونی که به بعد اخلاقی نظر دارد و طاغوت بیرونی که به بعد سیاسی نظر دارد، بر ضرورت مبارزه با آن در هر دو مرتبه، تأکید کرده‌است:

طاغوت درونی

امام‌خمینی با استناد به آیه ۲۵۷ سوره بقره، به بررسی میزان و معیار طاغوتی و غیر طاغوتی‌بودن پرداخته و ملاک تشخیص را عمل برای خدا یا برای هوای نفسانی و شیطان ذکر کرده‌است.[۳۷] مهم انگیزه حرکت است که طاغوتی یا الهی‌بودن را نشان می‌دهد.[۳۸] بر اساس آیه یادشده و آیه پنجم سوره ابراهیم(ع)، خداوند تعالی ولیّ مؤمنان است و به همه انبیا (ع) مأموریت داده‌است مردم را از ظلمت‌ها و گرفتاری‌ها به سوی نور هدایت کنند، و ولیّ کافران طاغوت است و کار او ازمیان‌بردن نور و کشاندن مردم به ظلمت است.[۳۹] ایشان با اشاره به آیات ۶ و ۷ سوره علق که نخستین آیات نازل‌شده بر پیامبر اکرم(ص) است، یکی از مسائل اساسی انسان در همه دوران‌ها را طغیان نفس بر اثر استغنا می‌داند که ریشه همه اختلافات و انگیزه بعثت همه پیامبران (ع) است[۴۰] و تکبر که از خودبینی و خودخواهی و غفلت از حق نشئت می‌گیرد، از عوامل سرکشی نفس است[۴۱] و نجات انسان از سرکشی نفس، تنها با تعلیم و تعلم کتاب و حکمت و تزکیه ممکن خواهد بود.[۴۲] مال و مقام نیز از عوامل مهم گرفتاری انسان است و کسانی که بدون تزکیه نفس وارد امور دنیا می‌شوند، طغیانشان بیشتر خواهد بود[۴۳]؛ بر همین اساس ایشان خاطرنشان کرده‌است طغیان کسانی که مورد قبول مردم‌اند، مانند دولت‌مردان و علما، خطر بزرگ‌تری برای بشریت به همراه خواهد داشت و موجب فساد خواهد بود؛ بنابراین تزکیه نفس برای دولت‌مردان و صاحبان شهرت و مقام، از ضرورت و اهمیت بیشتری برخوردار است.[۴۴] ایشان با تأکید بر جهاد با نفس طاغوتی، آن را «جهاد اکبر» که جهادی بس بزرگ و مشکل است، خوانده[۴۵] و معتقد است این جهاد باید پیش از قوی‌شدن ریشه‌های فساد در انسان صورت گیرد؛ در غیر این صورت امکان اصلاح نیست.[۴۶]

طاغوت بیرونی

یکی از عرصه‌های مهم اندیشه امام‌خمینی، توجه به مباحث قرآنی و تفسیر سیاسی آن است. ایشان با بازتعریف و توضیح مفاهیم قرآنی، رویکردهای جدیدی در زمینه‌های سیاسی اجتماعی پدیدآورد که می‌توان آن را تفسیر عملی قرآن نامید. این نگاه، موضوعات قرآنی را در بطن حوادث جاری، در مسائل داخلی و مسائل بین‌الملل قرار داده و به تطبیق‌سازی متناسب با واژگان و مفاهیم قرآنی پرداخته‌است. تبیین و تحلیل واژگانی، به‌تدریج به مرحله تطبیق رسیده و در آخر به رفتار سیاسی متناسب با اصول قرآنی منجر شده‌است.[۴۷] «طاغوت» یکی از این واژه‌هاست که امام‌خمینی آن را با مصادیق خارجی، تطبیق و تحلیل کرده و آن را بر رفتار سیاسی خاصی منطبق کرده‌است.[۴۸] در منطق ایشان همه حکومت‌های نامشروع در ذیل عنوان «طاغوت» جای می‌گیرند و آنچه در سخن ایشان با عناوینی چون «قدرت سیاسی ناروا»، «قدرت سیاسی باطل» یا «حکومت جائر» آمده در راستای تعریف این واژه است.[۴۹] مراد از طاغوت حکومت‌های ظالم و نامشروعی‌اند که در برابر حکومت‌های الهی طغیان کرده‌اند. این امر قاضیان نامشروع را نیز دربر می‌گیرد و قرارگرفتن حکومت‌ها یا قاضیان ذیل این واژه، به دلیل سرکشی آنان در برابر فرمان خدا و وضع قوانین و قضاوت‌ها، با معیار نفس است.[۵۰]

امام‌خمینی همچنین همه نظام‌های سیاسی غیر مبتنی بر آموزه‌های اسلام را به سبب طاغوت‌بودنِ حاکمان آن، شرک‌آمیز معرفی کرده[۵۱] و ضمن تأکید بر حکم سیاسی اسلام که دستور کفر ورزیدن به سلاطین و حاکمان ظالم و دستورهای آنان می‌دهد،[۵۲] براندازی این حکومت‌ها را وظیفه همه مسلمانان شمرده‌است.[۵۳] در تکمیل اندیشه قرآنی و نگاه به واژه طاغوت و تطبیق آن با جامعه و نظام اسلامی، امام‌خمینی واژه‌های دیگری نظیر فرعون را به‌کار می‌گیرد[۵۴]؛ برای نمونه ادعای محمدرضا پهلوی را مبنی بر توبه و پشیمانی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، غیر واقعی و از روی ترس دانست و آن را با توبه فرعون در آخرین لحظه غرق‌شدن در رود نیل، تطبیق و مقایسه کرد.[۵۵]

بنابر دیدگاه امام‌خمینی، از مهم‌ترین مصادیقِ طاغوت، سلطنت یا حکومت فردی مبتنی بر زور و غلبه و بی‌توجه به خواست مردم است. این نوع حکومت از نگاه ایشان که حکومت جمهوریِ متکی بر قانون اسلام را حکومت مورد پذیرش خود معرفی می‌کرد، طبق مبانی فقه سیاسی شیعه و به دلیل منتسب‌نبودن به خداوند و قوانین الهی و همراهی با زورگویی و وراثت، مطرود و نامشروع تلقی می‌شود[۵۶] (ببینید: نظام سلطنتی)؛ بر این اساس امام‌خمینی، حکومت پهلوی را به دلیل غیرقانونی، یاغی و غاصب‌بودن،[۵۷] ظلم و ستم بر مردم،[۵۸] خیانت به کشور،[۵۹] قتل‌عام مردم،[۶۰] عمل‌کردن بر خلاف مصالح کشور،[۶۱] اشاعه فساد و تباهی در کشور[۶۲] و وابستگی به قدرت‌های شیطانی،[۶۳] از مصادیق طاغوت به‌شمار می‌آورد.[۶۴]

از سوی دیگر، از نگاه امام‌خمینی از جهت مصداق‌شناسی، فرعون،[۶۵] برخی از قدرت‌های بزرگ گذشته مانند روم و ایران باستان،[۶۶] کافران زمان پیامبر(ص)،[۶۷] معاویةبن‌ابی‌سفیان و یزیدبن‌معاویه[۶۸] نیز از مصادیق طاغوت هستند و همچنین وابستگان به غرب که در جامعه، اخلال ایجاد می‌کنند و در پی اختلاف‌افکنی هستند، در راستای طاغوت و در مسیر آن یا از کارگزاران آن شمرده می‌شوند.[۶۹] پیروزی انقلاب اسلامی غلبه حق بر باطل و پیروزی جنود رحمانی بر اولیای شیطان و طاغوت[۷۰] و نیز تحول از طاغوت به حکم‌الله بود.[۷۱]

تمایز حکومت طاغوت با حکومت اسلامی

در اندیشه امام‌خمینی حکومت اسلامی، نقطه مقابل حکومت طاغوت است و حکومتی است که در همه زمینه‌ها مبتنی بر وحی و قانون الهی است.[۷۲] این حکومت نه استبدادی است، نه مطلقه، بلکه مشروطه است و «مجموعه شرط» همان احکام و قوانین الهی است که باید اجرا شود؛ بنابراین حکومت اسلامی «حکومت قانون الهی بر مردم» است.[۷۳] در این نگاه ویژگی مهم طاغوت و حکومت طاغوتی، ظلم به مردم[۷۴] و به‌اسارت‌کشیدن بندگان خداست[۷۵] و مردم نقشی در حکومت ندارند و همه امور در دست یک نفر یا یک گروه است.[۷۶] طاغوت با تلاش و برنامه‌ریزی، مردم و جوانان را از مسیر صحیح منحرف می‌کند و با بی‌توجه‌ساختنِ آنان به مسائل جامعه، راه را برای رسیدن به اهداف مادی خود هموارتر می‌کند.[۷۷]

از سوی دیگر، امام‌خمینی تأکید می‌کند یکی از تفاوت‌های مهم حکومت اسلامی و حکومت طاغوتی، در طرز رفتار حکومت با مردم است. در حکومت طاغوت، مردم از حکومت وحشت دارند[۷۸]؛ اما در دولت اسلامی محبت و برادری میان مردم و حکومت وجود دارد[۷۹] و مردم به مشکلات کشور بی‌توجه نیستند[۸۰]؛ در حالی‌که از ویژگی‌های حکومت طاغوتی، خضوع در برابر بیگانگان به جهت احتیاج به آنان و شدت عمل در برخورد با مردم است[۸۱]؛ زیرا طاغوت به سبب ظلم به مردم و نداشتن پشتوانه مردمی، از مردم دور شده و مجبور به سرکوب ملت است[۸۲] (ببینید: حکومت اسلامی).

ضرورت مبارزه با طاغوت

از نظر امام‌خمینی موضع‌گیری در برابر طاغیان زمان، از اصول اولیه رسالت پیامبران (ع) بوده و اساساً فلسفه بعثت پیامبران، نجات انسان از شر طاغوت‌ها و برپایی جبهه الهی در برابر طاغوت است[۸۳]؛ زیرا تمام ادیان، مذاهب و انبیای الهی، گرفتار و مواجه با طاغوت یا طاغوت‌هایی بوده‌اند.[۸۴] سیره پیامبر اکرم(ص) نیز مقابله با تمامی مظاهر طاغوت بود[۸۵] و تمام جنگ‌های ایشان، با مشرکانِ طغیانگر عرب بود[۸۶]؛ بر همین اساس ایشان بهترین الگوی مبارزه با طاغوت را قرآن کریم که سراسر آن امر به مقابله با طاغوت و برانگیختن مستضعفان علیه مستکبران است و سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) که همواره در برابر طاغوت می‌ایستادند، معرفی می‌کند[۸۷] (ببینید: استکبار و مستضعفان). به باور ایشان پیروزی بر طاغوت تنها با انگیزه الهی ممکن می‌گردد؛ در غیر این صورت هوای نفس و انگیزه‌های شیطانی، حتی اگر به پیروزی ظاهری هم برسد، شکست به‌شمار می‌رود.[۸۸] ایشان برانداختن طاغوت و قدرت‌های سیاسی ناروا را وظیفه همگانی شمرده[۸۹] و با اشاره به آیات قرآن،[۹۰] بر قیام و اجتناب از طاغوت تأکید کرده‌است.[۹۱]

با توجه به سنت الهی در نابودی طاغوت بر اساس خواست مردم، از شرایط مهم غلبه بر طاغوت از نظر امام‌خمینی این موارد است: مهیاشدن مردم برای جلوگیری از ظلم،[۹۲] تحقق‌بخشیدن به اراده خدا،[۹۳] قدرت ایمان و وحدت کلمه،[۹۴] فداکاری و شهادت‌طلبی[۹۵] و همراهی همه ملت با یکدیگر.[۹۶] در این راستا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و برچیده‌شدن رژیم پهلوی، یکی از دغدغه‌های امام‌خمینی زدودن آثار طاغوتی از جامعه اسلامی بود. ایشان تأکید می‌کرد کشور طاغوتی باید به کشوری الهی تبدیل شود و رنگ طاغوتیِ کشور به رنگ خدایی مبدل گردد[۹۷] و این مهم که پیروزی نهایی به‌شمار می‌آید، با از میان‌رفتن و تصفیه عناصر و قوانین انحرافی رژیم طاغوتی و اجرای احکام خدا و قرآن محقق می‌شود.[۹۸]

پانویس

  1. ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ۳/۴۱۲.
  2. طباطبایی، المیزان، ۴/۳۷۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۲/۲.
  3. راغب، مفردات، ۵۲۰–۵۲۱.
  4. ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۴۴۴.
  5. جوهری، الصحاح، ۶/۲۴۱۲.
  6. ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۴۴۴؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۴۰۰؛ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۳۴۳۷.
  7. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۸۴۲–۴۸۴۳.
  8. طباطبایی، المیزان، ۴/۴۰۲.
  9. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۵ و ۳۷؛ ← منتظری، نظام الحکم، ۲۳–۲۹.
  10. قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۲۴.
  11. بقره، ۲۵۶.
  12. نحل، ۳۶.
  13. بقره، ۲۵۷.
  14. نساء، ۷۶.
  15. نساء، ۵۱؛ ← طباطبایی، المیزان، ۴/۳۷۵.
  16. نساء، ۶۰.
  17. بقره، ۲۵۷.
  18. طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۴۲.
  19. زمر، ۱۷.
  20. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، ۶۹–۷۰.
  21. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، ۷۱–۷۲.
  22. کلینی، کافی، ۱/۲۶۱–۲۶۲، ۳۱۹ و ۴۲۹.
  23. کلینی، کافی، ۷/۴۱۱–۴۱۲.
  24. مجلسی، بحارالانوار، ۳۰/۱۸۷–۱۸۸ و ۳۱/۶۰۰–۶۰۱.
  25. بقره، ۲۵۶–۲۵۷، نساء، ۵۱ و ۶۰، نازعات، ۳۷ و علق، ۶.
  26. کلینی، کافی، ۷/۴۱۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ۳۵/۳۹۶.
  27. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۴؛ یوسفی، اسلام و نظام‌های طاغوتی، ۱۶ و ۲۷–۲۸.
  28. یوسفی، اسلام و نظام‌های طاغوتی، ۱۶.
  29. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۰.
  30. بقره، ۲۵۷؛ هود، ۵۶.
  31. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۵.
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۶۹.
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۳.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۶۲.
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۳.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۳.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۴–۳۵۵.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۰.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۵۹.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۹–۳۹۰.
  41. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۹۱.
  42. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۹.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۹–۳۹۰.
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۹۱–۳۹۲.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۰۰.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۰۰.
  47. کلانتری و دانشیار، بررسی تفسیر سیاسی واژه‌ها و مفاهیم قرآنی در انقلاب، ۵۹–۶۱.
  48. کلانتری و دانشیار، بررسی تفسیر سیاسی واژه‌ها و مفاهیم قرآنی در انقلاب، ۷۴.
  49. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰؛ ایزدهی، فقه سیاسی امام‌خمینی، ۱۷۵.
  50. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۸۸؛ ایزدهی، فقه سیاسی امام‌خمینی، ۱۷۵.
  51. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۵.
  52. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۹۱.
  53. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰.
  54. کلانتری و دانشیار، بررسی تفسیر سیاسی واژه‌ها و مفاهیم قرآنی در انقلاب، ۷۵.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۸۴–۸۷.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۴۴ و ۱۷۳؛ ایزدهی، فقه سیاسی امام‌خمینی، ۱۷۷.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۶ و ۳۵۰.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۵۱.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۷۴.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۶۶.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۱۷–۴۱۸.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۱ و ۱۷/۲۱۱–۲۱۲.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۵۶.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۲؛ ۱۱/۲۹۱ و ۱۴/۱۲۱.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۸ و ۱۴/۳۹۰.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۰۵.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۵۹ و ۱۴/۴۰۶.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۷۷؛ ۶/۱۰۵ و ۸/۹، ۴۲۰.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۹۴؛ ۹/۴۵۹–۴۶۰ و ۱۰/۷۹.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۴۶.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۹۹ و ۱۰۲.
  72. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۱۸–۶۱۹.
  73. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۴۳–۴۴.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۳۸–۱۳۹ و ۱۰/۴۸۰.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۰.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۲۵.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۷۴، ۲۴۱، ۴۵۲ و ۱۰/۳۶–۳۷.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۳۵.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۴۰ و ۹/۱۴۱.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۵۴۷.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۳۵.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۱۸ و ۱۰/۴۸۶.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۶۲ و ۱۱/۱۸۵.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۸–۳۹ و ۱۷/۴۱۴.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۵۹.
  86. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۲۰.
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۱۴؛ ۴/۱۸ و ۶/۱۵۹؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۰۵.
  89. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰.
  90. سبأ، ۴۶؛ نحل، ۳۶.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۷.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۰–۱۳۱.
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۲.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۶۲؛ ۷/۶۵ و ۱۲/۲۰۳.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۲.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۵۱۸؛ ۱۱/۵۳۱ و ۱۲/۸۴.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۱، ۱۸۵.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۶۸ و ۹/۲۶.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آصفی، محمدمهدی، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، ترجمه محمد سپهری، تهران، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • ایزدهی، سجاد، فقه سیاسی امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • فیروزآبادی، محمدبن‌یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
  • کلانتری، ابراهیم، علیرضا دانشیار، بررسی تفسیر سیاسی واژه‌ها و مفاهیم قرآنی در انقلاب اسلامی ایران از منظر امام‌خمینی، مجله پژوهش‌های انقلاب اسلامی، شماره ۹، ۱۳۹۳ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • منتظری، حسینعلی، نظام الحکم فی الإسلام، قم، سرایی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
  • یوسفی، حیات‌الله، اسلام و نظام‌های طاغوتی، مجله معرفت، شماره ۱۰۲، ۱۳۸۵ش.

پیوند به بیرون