پرش به محتوا

اصالت ماهیت

از ویکی امام خمینی

اصالت ماهیت، واقعیاتی که جهان خارج از آنها تشکیل یافته است همان ماهیات هستند و وجود امری اعتباری است.

اهمیت و جایگاه اصالت ماهیت

اصالت ماهیت در اصطلاح، فلسفی، یعنی ماهیات، حقایق اصیل خارجی‌اند که در موطن خارج و واقع حضور و تحقق دارند.[۱]

مسئله اصالت یا اعتباریت وجود و ماهیت در فرهنگ فلسفی مشاء خیلی مطرح نبوده است و تنها به ظاهر و به صورت خام و ساده بر خارجیت وجود و ماهیت و زیادت و عروض عینی وجود بر ماهیت تأکید داشته‌اند، بعدها ابن‌سهلان ساوی بر اعتباری بودن وجود تأکید کرد، شیخ اشراق نیز در آثار خویش بر اعتباری بودن وجود و بر اصیل بودن ماهیت تأکید نموده است.[۲] بعدها عرفا در نقد اعتباری بودن وجود، در مقابل شیخ اشراق و پیروان او موضع گرفته و کلمات آنها را مورد نقد و ابطال قرار داده‌اند..[۳]

از زمان میرداماد تاکنون هیچ یک از طرفداران نظریه اصالت ماهیت، نتوانسته‌اند برای اثبات مدعای خود گواهی برتر و دلیلی ارزنده‌تر از آنچه ملاصدرا، در اصالت وجود گفته، بیاورند. میرداماد با صراحت تمام ماهیت را اصیل در تحقق دانسته، وجود را امری اعتباری می‌شمارد و برای مدعای خود چندین دلیل می‌آورد که در برخی از آنها تحت تأثیر شیخ اشراق می‌باشد.

قاضی‌سعید قمی نیز به پیروی از استاد خود رجب‌علی تبریزی با صراحت تمام ماهیت را اصیل دانسته و اشتراک لفظی موجود را نیز در بسیاری از آثار خود مورد تأکید قرار داده است.[۴] امام‌خمینی نیز با تقریر اصالت ماهیت و ادله آن‌ها بر بطلان اصالت ماهیت تأکید کرده است.[۵]

ادله بر اصالت ماهیت

اصالت ماهوی قائل است، وجود از سنخ معقولات ثانیه و به معنای ذهنی و اعتباری می‌باشد و ازاین‌رو، هیچ‌گونه هویت خارجی برای آن قائل نیست و آن را امری صرفاً ذهنی و اعتباری می‌داند پس نمی‌توان گفت افزون بر ماهیت، وجود نیز در خارج تحقق دارد. ازاین‌رو، نزد شیخ اشراق اصالت و صورت داشتن، در برابر اعتباری قرار می‌گیرد و اعتباری به معنای هویت صرفاً ذهنی داشتن است.[۶]

قائلین به اصالت ماهیت برای ادعای خود برهان اقامه کرده‌اند از جمله؛ اینکه اگر وجود در خارج موجود باشد، لازمه‌اش آن است که برای وجود، وجود دیگری تصور شود و برای آن وجود هم وجود دیگری و همین طور کار به تسلسل در وجود منجر می‌گردد و با تمسک به این قاعده که هر چیزی که از فرض وجودش مستلزم تکرار امور نامتناهی باشد، اعتباری بوده آن تأکید می‌شود.[۷]

اصالت ماهوی دو مدعا برای اثبات مطلب خود دارد و آن دو عبارتند از:

  • ۱- واقعیاتی که جهان خارج از آنها تشکیل یافته است همان ماهیات هستند.
  • ۲- مفهوم وجود مصداقی ندارد، پس مصداق آنها اعتبار عقلی است نه واقعیتی خارجی.[۸]

امام‌خمینی تلاش دارد با ردّ این دو مدعا، اصالت ماهوی را باطل و اصالت وجود را اثبات کند. ایشان معتقد است واقعیات، که جهان خارج پر کرده‌اند، امور غیرماهوی‌اند و از سنخ ماهیت نیستند به عبارت دیگر واقعیات ماهیت نیستند؛ زیرا ماهیت خود به خود و ذاتاً لابشرط است؛ یعنی فی نفسه و ذاتاً نه ضروری الوجود است و نه ضروری العدم. ماهیت نه ایجاب می‌کند که ذهنی باشد و نه اقتضای تشخص دارد و نه اقتضای ابهام و کلیت. در مقابل هـر واقعیتی ذاتاً موجود و خارجی و متشخص است. و این سه وصف موجودیت، خارجیت و تشخص نسبت به واقعیت ذاتی و لاینفک‌اند و به تعبیر فلسفی، حیثیت واقعیت، حیثیت موجودیت، خارجیت و تشخص است؛ نتیجه اینکه واقعیاتی که جهان خارج از آنها تشکیل یافته است امور غیرماهوی می‌باشند.[۹]

امام‌خمینی در توضیح این مطلب بر این باور است که موجودیت، ذاتی هر واقعیتی است و هر چیزی که موجودیت ذاتی آن است نقیض عدم است، و چیزی که نقیض عدم است، مصداق مفهوم وجود است؛ یعنی اینکه مفهوم به حمل هو هو بر آن قابل حمل است؛ نتیجه اینکه هر واقعیتی مصداق مفهوم وجود است و این مفهوم بر آن با حمل هو هو قابل حمل است؛ یعنی مفهوم وجود مصداق دارد و عدم یک شیء در انتزاع مفهوم وجود هیچ نقش و مدخلیتی ندارد؛ زیرا مفهوم وجود مصداق بالذات وجود است.[۱۰]

اصالت نور

امام‌خمینی معتقد است اثبات اعتباری بودن وجود از ناحیه شیخ اشراق، اصیل بودن ماهیت را نزد وی اثبات نمی‌کند، بلکه شیخ اشراق قائل به اصالت نور است و از آنجا که نور بر وجود منطبق است پس قول به نور، قول به اصالت وجود است. امام‌خمینی چند مؤید مبنی بر اینکه شیخ اشراق اصالت وجودی بوده است می‌آورد:

  • شیخ اشراق در برخی عبارات خود نفس و موجودات عالیه را عاری از ماهیت می‌داند و نفس را موجودی صرف می‌داند که این حاکی از اعتقاد وی به اصالت وجود می‌باشد.[۱۱]
  • اگرچه شیخ اشراق در کتب منطقی خویش اصالت ماهیت را مطرح کرده و ادّله مفصلی اقامه نموده تا اصالت ماهیت را ثابت کند؛ امّا در آثار دیگر خود و در قسمت الهیات فلسفه، قاعده نور را تأسیس و از وجود تعبیر به نور کرده و از مراتب وجود به مراتب نور یاد می‌کند و از واجب الوجود به نور الانوار و از عقول به عالم نور و از نفس تعبیر به انوار اسپهبدیه می‌کند و از مرتبه طبیعت تعبیر به غواسق دارد که عبارت باشد از نوری که اختلاط با ظلمت داشته باشد، ازاین‌رو شیخ اشراق در قاعده نور، همه ادله اصالت وجود را بیان می‌کند و اصل نور و مراتب آن را تبیین و اثبات می‌کند.[۱۲]
  • از آنجا که اصالت وجودی بودن در زمان شیخ اشراق در مظان تهمت بوده و مخالفان اصالت وجود از شنیدن لفظ وجود و اصالت آن وحشت داشتند، ازاین‌رو شیخ اشراق با لفظ نور به جای وجود مقصود خود را بیان کرده است.[۱۳]

پانویس

  1. سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۶۴-۶۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۱، ص۵۴-۶۲.
  2. سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۷؛ ۳۸۹-۳۹۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۸۵-۸۶؛ یزدان‌پناه، شرح حکمت اشراق، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴.
  3. ابن‌ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، ص۵۵-۵۶؛ شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ص۳۹۹.
  4. ابراهیمی دینانی، نیایش فیلسوف، ص۲۳۲-۲۳۹.
  5. امام‌خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۷۶؛ ج۲، ص۲۴۹؛ جواهر الاصول، ج۱، ص۱۸؛ مناهح الاصول، ج۱، ص۱۸؛ تهذیب الاصول، ج۱، ص۴۱۵؛ تنقیح الاصول، ج۲، ص۱۰۶.
  6. سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۳۸۹-۳۹۱؛ ج۲ ص۶۴-۶۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۱، ص۵۴-۶۲.
  7. سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۳۶۴؛ ج۲، ص۶۲-۶۶، ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۱، ص۳۹-۴۰؛ المشاعر، ص۱۹؛ دینانی قواعد کلی فلسفی، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۹.
  8. سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۶۴-۶۶ و ۷۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۱، ص۳۹-۴۰؛ ۵۴، ۲۵۰؛ عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ج۱، ص۸۲.
  9. امام‌خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۰۳ و ۲۷۶؛ ج۲، ص۲۱۸؛ ج۳، ص۵۵۴-۵۵۸؛ جواهر الاصول، ج۱، ص۱۸؛ مناهج الاصول، ج۱، ص۱۸.
  10. امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ج۱، ص۴۱۵؛ تنقیح الاصول، ج۲، ص۱۰۶؛ شرح دعای سحر، ص۱۱۶؛ تقریرات فلسفه ج۱، ص ۲۷۶؛ ج۲، ص۳۷۴-۳۷۵؛ صاحبی معنوی ص۱۶۵-۱۶۶.
  11. امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ج۳، ص۴۱۵-۴۱۶؛ التعلیقه علی الفوائد الرضویه، ص۱۰۶-۱۰۷؛ تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۷۸.
  12. امام‌خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۱۵-۴۱۶؛ صاحبی حکمت معنوی، ص۱۴۲-۱۴۳.
  13. امام‌خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۱۶؛ صاحبی،حکمت معنوی می۱۴۳.

منابع

  • ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفی، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۸۰ش.
  • ابراهیمی دینانی، نیایش فیلسوف، تهران، نشر علم، ۱۳۸۷ش.
  • ابن‌ترکه اصفهانی، صائن‌الدین، تمهید القواعد، تصحیح آشتیانی، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تهران، ۱۳۵۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقه علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، قم، پاسدار اسلام، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی،۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تهذیب الأصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۱ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جواهر الأصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعای سحر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۳ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۷ش.
  • سهروردی، شهاب‌الدّین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
  • شیرازی، قطب‌الدین مود، شرح حکمة الاشراق، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
  • صاحبی، باقر، حکمت معنوی، تهران، نشر عروج، ۱۴۰۱ش.
  • عبودیت، عبد الرسول، در آمدی به نظام حکمت صدرایی، تهران، نشر سمت، ۱۳۸۵ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران، نشر طهور، ۱۳۶۳ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م.
  • یزدان‌پناه، یدالله، حکمت اشراق (گزارش، شرح و سنجش دستگاه فلسفی شیخ شهاب‌الدین سهروردی)، تحقیق علی‌پور، تهران، نشر سمت، ۱۳۸۹ش.

نویسنده: باقر صاحبی