تطبیق
تطبیق از اقسام تأویل عرفانی است که از ویژگی جهان شمولی و جاودانگی قرآن نشئت میگیرد و به معنای تطبیق الفاظ بر موارد و مصادیقی که تا ابد بر آن الفاظ و آیات انطباقپذیر است.
اهمیت و جایگاه تطبیق
تطبیق در اصطلاح تفسیری به معنای حمل آیه بر مصداق آن است.[۱] قرآن کتابی جهانی و جاودانه است و معارف نظری قرآن مختص به عصر یا حال مخصوصی نیست. قرآن آنچه را فضیلت میخواند در همه ادوار بشری فضیلت است، آنچه از احکام عملی تشریح میکند مخصوص عصر نزول و اشخاص آن عصر نیست، بلکه تشریعی است عمومی و جهانی و ابدی؛ ازاینرو بیانات قرآن عمومیت داشته و تعلیلهای آن مطلق است؛[۲] بنابراین اگر در شأن نزول آیات، روایاتی آمده، نباید حکم آیه را مخصوص آن واقعه و شخص دانست، زیرا اگر این گونه باشد، باید بعد از انقضای آن واقعه، حکم آیه نیز ساقط شود، حال آنکه حکم آیه مطلق است، پس قرآن کتابی است بر حال و آینده همانند گذشته جاری و منطبق میباشد.[۳] برخی مفسران گمان کردهاند که جری و تطبیقاتی که در روایات و تفاسیر شیعه آمده، تفسیر انحصاری قرآن است؛ ازاینرو شیعه را متهم میکنند که با این کار قرآن حزب حزب میشود، غافل از اینکه اینگونه روایات در پی تفسیر آیه، به معنای تطبیق آن بر برخی مصادیق آن میباشد.[۴]
امامخمینی نیز در آثار خویش به بحث جری و تطبیق توجه داشته و در بحثهای تفسیری و تأویلی از تطبیق بهره برده است. ایشان در مورد آیاتی که دارای شأن نزول خاص یا موضوع خاصی هستند با الغای خصوصیت، حکمی کلّی برداشت میکند و آن را بر مصادیق دیگر تطبیق میدهد..[۵]
حقیقت و اقسام تطبیق
حقیقت جری و تطبیق، یک نوع تطبیق و انطباق است خواه انطباق و تطبیق دادن مضمون لفظی خاص یا مضمون کلی بر مصادیق متعدد باشد، بنابراین تطبیق به لحاظ حقیقت بر دو قسم است؛ یکی از کلی به جزئی، در این نوع تطبیق مفاهیم کلی آیات بر مصادیق زمان حال یا آینده با گذشته تطبیق میشود. دیگری از یک جزئی به جزئی دیگر، در این قسم حکمی را که یک فرد جزئی دارد به مصداق جزئی دیگر انتقال و تطبیق داده میشود.[۶]
امامخمینی در مبحث تطبیق و حقیقت آن با رویکرد عرفانی پرداخته است، معتقد است تطبیق از آداب مهم قرائت قرآن و موجب نیل به نتایج بسیار و استفادههای بیشمار میباشد[۷] امامخمینی معتقد است انسان برای تربیت خود و در جهت سنجش درستی اعمال، باید خود را با قرآن تطبیق دهد و کسی که بخواهد از قرآن شریف، بهره کافی بردارد، باید هر یک از آیات شریفه را با حالات خود تطبیق دهد. امامخمینی قاعده «جری و تطبیق» را در توسعه مصادیق و مفاهیم قرآن و در نتیجه جاودانگی آن مهم میداند و معتقد است مفاد بخش زیادی از آیات الهی و روایات تفسیری را میتوان ذیل همین قاعده ارزیابی کرد. ایشان در توجیه تفسیرها و تأویلات عرفانی موجود در آثار خود به چند موضوع اشاره میکند و معتقد است ممکن است بعضی غفلت از حقیقت حال کنند و چون از معارف قرآنی و دقایق سنن الهیه بیخبرند، بعضی از مطالب را تفسیر به رأی بدانند و این خطای محض است؛ بلکه غالبا مباحث تفسیری، از قبیل بیان مصداق است و بیان مصداق و مراتب حقایق، مربوط به تفسیر نیست تا اینکه تفسیر به رأی باشد.[۸]
امامخمینی معتقد است هر لفظی مانند آمنوا، اتقوا و مانند آنها را که به خلص اولیا و ائمه خاص تطبیق شده و در روایات اسباب نزول بر اشخاص معینی حمل شده، باید حمل بر مطلق نمود و وقتی در آیات قرآن مؤمنین یا متقین باشد، آن را به همه مراتب آن حقایق حمل میشود، چون این الفاظ و عناوین صرف نظر از هر قید و حدی، مورد توجه میباشند و این مطلب راهگشای فهم بسیاری از اخباری است که تطبیق آیاتی را بر یک گروه یا یک شخص نمودهاند و توهم اختصاص میرود، در حالی که اینگونه نیست بلکه ذکر مصداق یا مصادیق است.[۹]
رابطه تطبیق با تأویل
در نظر اهل معرفت تطبیقی نوعی تأویل و از اقسام آن میباشد؛ زیرا موردی که آیه بر آن جری و تطبیق شده معنا و مفاد ظاهری آیه نبوده است و در باطن آن قرار دارد، در روایات فراوانی نیز تطبیق، تأویل و رفتن به باطن معرفی شده است.[۱۰] امامخمینی ضمن بیان اینکه تطبیق نوعی تأویل با طنی است بر منطبق کردن دستورهای عرفانی قرآن با حالات و شرایط روحی قاری سالک تأکید کرده، معتقدات سالک الیالله لازم است قرآن را میزان درستی و نادرستی اندیشه و عمل قرار دهد و ظاهر و باطن و خُلق خود را با کتاب خداوند هماهنگ سازد، چنانکه خُلق رسول الله(ص) منطبق بر قرآن بود. به اعتقاد امامخمینی سالک باید همه معارف و احوال قلبی و اعمال ظاهر و باطن خود را به قرآن عرضه کند تا به حقیقت قرآن متحقق گردد و قرآن صورت باطنی او شود.[۱۱]
امامخمینی در بحث جری و انطباق در ذیل آیه «إنّا فتحنا لک فتحا مبینا»،[۱۲] در تأویل معنای فتح، به فتوحات سهگانه اشاره میکند و این فتح را به معنای گشایش و غلبه لشکریان الهی بر شیطان نفس تطبیق و تأویل میکند؛ ازاینرو فتح آیه «نصر من الله و فتح قریب» را به فتح قریب که همان فتح اقلیمهای هفتگانه انسانی است تطبیق و تأویل میکند.[۱۳]
پانویس
- ↑ طباطبائی، قرآن در اسلام، ص۴۲-۵۰؛ المیزان، ج۱، ص۴۲-۴۳؛ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۱۶۸-۱۶۹.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج۱، ص۴۲.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۱۶۷-۱۶۸.
- ↑ گلدتسهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۳۱۲؛ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۱۶۸؛ یزدانپناه، جری و تطبیق، ص۸-۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۶۲-۱۶۳؛ ج۱۶، ص۱۵۵، ج۱۸، ص۵۱۸؛ مکاسب محرمه، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰؛ آداب الصلاة، ص۲۰۶-۲۰۹ و ۲۳۸؛ مصباح الهدایه، ص۵۳.
- ↑ طباطبائی، قرآن در اسلام، ص۵۰؛ المیزان ج۱، ص۴۲؛ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۱۶۷؛ یزدانپناه، جری و تطبیق، ص۱۶-۱۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ص۲۰۶-۲۰۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ص۳۴۷؛ کوهی، مراتب انس با قرآن، ص۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۵۱۸؛ کوهی، مراتب انس با قرآن، ص۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ص۱۹۵؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ص۱۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۹۳، ص۹۷؛ یزدانپناه، جری و تطبیق، ص۱۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ص۲۰۸.
- ↑ فتح: ۱.
- ↑ امامخمینی، سرّالصلاة، ص۶۰.
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّالصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۷۹ش.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش.
- صفار، محمدبنحسین، بصائر الدرجات، قم، مکتبة آیة الله المرعشی نجف، ۱۴۰۴ق.
- طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
- طباطبائی، محمدحسین، قرآن در اسلام، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش.
- عیاشی، محمدبنمسعود، تفسیر العیاشی، تهران، علمیه اسلامیه، ۱۳۸۰ق.
- کوهی، علیرضا، مراتب انس با قرآن در اندیشه امامخمینی، تهران، نشر عروج، ۱۳۹۴ش.
- گلدتسهر، ایگناتس، مذاهب التفسیر الاسلامی، ترجمه عبد الحلیم نجار، مصر، مکتبة الخانجی، ۱۳۷۴ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفاء، ۱۴۰۴ق.
- یزدانپناه، یدالله، جری و تطبیق، روش و مبانی حکمت عرفانی، ۱۳۹۱ش.
نویسنده: باقر صاحبی