خلافت آدم
خلافت آدم یعنی جانشینی و نیابت آدم از خداوند در زمین
اهمیت و جایگاه خلافت
خلافت آدم در اصطلاح دینی و تفسیری به معنای جانشینی او از سوی خداوند برای اداره امور زمین است.[۱] مفسران و عالمان اسلامی با استناد به برخی آیات الهی درباره خلافت آدم و حاکمیت او در زمین مطالب فراوانی بیان کردهاند و معتقدند خلافت آدم اختصاص به ابوالبشر نداشته و نسبت به همه ابنای بشر عمومیت دارد؛ اما برخی از مفسران خلافت را تنها از آن آدم ابوالبشر میدانند.[۲]
امامخمینی نیز با استناد به برخی آیات الهی درباره خلافت آدم، اعتراض ملائکه در این زمینه و ملاک فضیلت خلافت آدم، در آثار خویش پرداخته است.[۳]
حقیقت خلافت آدم
به باور مفسران و اندیشمندان اسلامی خلافت برای انسان تنها زمانی امکان پذیر است که صفات مستخلف منه را داشته باشد و از این جهت است که میتواند واجد همه اسماء الهی باشد و عالم را تدبیر کند. بسیاری از مفسران خلافت در آیه «انی جاعل فی الارض خلیفة»[۴] را به معنای جانشین خدا بودن انسان کامل میدانند.[۵]
امامخمینی خلافت آدم در عالم را از جمله مباحث دینی و تفسیری میداند که گاه در مقام باطن و تکوین و گاه در مقام ظاهر و تشریع است؛ ازاینرو حقیقت خلافت آدم را بر دو گونه باطنی و ظاهری میداند و با استناد به آیه «إنّی جاعل فی الارض خلیفة»[۶] معتقد است این آیه در مرحله اول در بیان این مطلب است که خلافت امری اعتباری نیست. دوم اینکه در این آیه اولاً وبالذات حکایت از خلافت کلی و کبرای اطلاقی پیامبر ختمی میکند و ثانیاً و بالعرض حاکی از استعداد و ظرفیت نیل به مقام خلافت الهی انسانهای متکامل در سایه هدایت و عنایت انسان کامل میباشد.
بنابر نظر امامخمینی، خلافت حقیقی هنگامی حاصل میشود که سالک به مقام بقای بعد از فنا رسیده باشد، یعنی عارف در سفر سوم حقانی شده و به سوی خلق باز میگردد، انسان در این مرحله به مقام و رتبه کمال رسیده و به یاری انسانها و دستگیری ماسوی الله میپردازد؛ ازاینرو تصرف، تدبیر عالم، وساطت فیض و خلافت در این مرحله محقق میشود و انسان صاحب مقام تصرف میشود و میتواند در خزائن الهی تصرف کند. البته تصرف خلیفه در عالم به مقتضای عنایت الهی است؛ یعنی تدبیر عالم به حسب اصل از آن حقتعالی است نه انسان و آدم؛ زیرا آدم به حسب اصل و از منظر ذاتی؛ بنده خداست، بلکه او به نیابت و خلافت عهده دار مقام تصرف است.[۷]
اعتراض ملائکه بر خلافت آدم
هنگامی که خداوند از خلافت موجودی در زمین خبر داد، ملائکه گفتند آیا کسی را در زمین جانشین میکنی که فساد و خونریزی میکند. البته پرسش فرشتگان برای کشف حقیقت و حکمت آفرینش به آدم بود نه اعتراض به خداوند متعال.[۸]
امامخمینی در توضیح اعتراض ملائکه بر خلافت آدم و بیان برتری آدم بر ملائکه معتقد است که ملائکه مظهر اسمی از اسماء الهی هستند، یعنی برخی ملائکه مظهر اسم علیم و برخی مظهر اسم قدیر و یا قابض هستند و ملائکه مجرد از ماده میباشند، در حالی که آدم مظهر تمام اسماء الهی و فوق تمام ملائکه بود، در عین حال در بدن جسمانی است ولکن چیزی در درون دارد که فوق تجرد است و آن نفس است که تا صقع ربوبی راه دارد و همین امر سبب شد که ملائکه برآدم سجده کنند. وقتی ملائکه اعتراض کردند که ما تسبیح و تقدیس ذات حق میکنیم، حقتعالی فرمود «إنّی اعلم ما لا تعلمون»،[۹] به اعتقاد امامخمینی، قبل از اینکه آدم خلق شود، ملائکه چون جنبه تقدیس خود را نگاه میکردند و جنبه فساد آدم، از این جهت اعتراض میکنند که چرا چنین موجودی خلق شده است و برای ملائکه ابهام بود چگونه آدم سزاوار جانشینی خداوند را دارد.[۱۰]
ملاک فضلت خلافت
ملاک فضیلت خلافت آدم به حسب تفاسیر مشهور، همان ظرفیت علمی و معرفتی آدم نسبت به ملائکه میباشد؛ یعنی امری که فرشتگان از آن محروم بودند.[۱۱]
امامخمینی نیز ملاک فضیلت خلافت را تعلیم آدم به اسماء الهی میداند و معتقد است این علم، علم استدلالی یا علم به مفاهیم نیست زیرا در آن برتری و فضیلتی نسبت به ملائکه نیست بلکه مقصود از این علم، علم به حقایق اسماء الهی است.[۱۲]
پانویس
- ↑ قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج۱، ص۹۱؛ طباطبائی، المیزان، ج۱، ص۱۱۵؛ جعفری، تفسیر کوثر، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ رشیدرضا، تفسیر المنار، ج۱، ص۲۵۸؛ جعفری، تفسیر کوثر، ج۱، ص۱۲۲؛ نصیری، آیا انسان خلیفة الله است، ص۱۲۹؛ جوادی آملی، تسنیم، ج۳، ص۹۴؛ میرزائی، انسان و عمومیت خلافت الهی، ص۱۳۱.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۹۶-۱۹۷؛ تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۵۱؛ صحیفه امام، ج۷، ص۴۲۸؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۶۳؛ آداب الصلاة، ص۲۰۶.
- ↑ بقره: ۳۰.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۳۵۸؛ کبری، التأویلات النجمیه؛ ج۱، ص۱۴۱-۱۴۳؛ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۵۵۶؛ رشیدرضا، تفسیر المنار، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ بقره: ۳۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم ومصباح الأنس، ص۴۷ و ۱۹۶-۱۹۷؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص ۳۵۱.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۳۶۸-۳۶۹؛ کا شانی؛ تأویلات کاشانی، ج۱، ص۴۶.
- ↑ بقره: ۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۲۷؛ ج۱۹، ص۱۳۲؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۶۳؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.
- ↑ طوسی، التبیان، ج۱، ص۳۱؛ ابوحیان، البحر المحیط، ج۱، ص۲۳۴؛ طبری، جامع البیان، ج۱، ص۱۷۰؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۳.
- ↑ امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۶۳؛ آداب الصلاة، ص۲۰۶.
منابع
- ابنعربی، محییالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- ابوحیان، محمدبنیوسف، البحر المحیط، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، قم، پاسدار اسلام، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۹ش.
- جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۶ش.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، نشر اسراء، ۱۳۹۹ش.
- رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۴ق.
- طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
- طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- عیاشی، محمدبنمسعود، تفسیر العیاشی، تهران، مکتب الاسلامیه، ۱۳۸۰ق.
- قرشی، علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح و تعلیق سیدجلالالّدین آشتیانی، تهران، نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، تأویلات کاشانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
- میرزائی، مصطفی، انسان و عمومیت خلافت الهی، آموزههای فلسفه اسلامی، ۱۳۹۵ش.
- نجم الدین کبری، احمد، التأویلات النجمیة فی التفسیر الإشاری الصوفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۹م.
- نصیری، مهدی، آیا انسان خلیفة الله است، فصلنامه سمات، ۱۳۸۹ش.
نویسنده: باقر صاحبی