Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
امامخمینی نیز با اذعان به این نکته که آشنایی با [[قواعد زبان عرب]] و [[بلاغت و فصاحت]] آن لازم است، باور دارد آشنایی با [[قواعد کلی خطابات]] (عموم و اطلاق و تخصیص و تقیید) در فهم قرآن لازم است؛ زیرا [[شارع مقدس]] همان روش عرف را در خطابهای خود استفاده کرده است<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۲۵۸.</ref> ایشان آشنایی با رشتههای گوناگون علوم را نیز در حل و پردهبرداری از ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی مؤثر میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۹۲ ـ ۹۳.</ref> و در عین حال، این امور را برای دستیابی به فهم بطون قرآن کافی نمیداند و برای دستیابی به معارف حقیقی و باطنی قرآن، طهارت قلب و [[تزکیه نفس]] را لازم میشمارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸ ـ ۳۸۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱.</ref> | امامخمینی نیز با اذعان به این نکته که آشنایی با [[قواعد زبان عرب]] و [[بلاغت و فصاحت]] آن لازم است، باور دارد آشنایی با [[قواعد کلی خطابات]] (عموم و اطلاق و تخصیص و تقیید) در فهم قرآن لازم است؛ زیرا [[شارع مقدس]] همان روش عرف را در خطابهای خود استفاده کرده است<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۲۵۸.</ref> ایشان آشنایی با رشتههای گوناگون علوم را نیز در حل و پردهبرداری از ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی مؤثر میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۹۲ ـ ۹۳.</ref> و در عین حال، این امور را برای دستیابی به فهم بطون قرآن کافی نمیداند و برای دستیابی به معارف حقیقی و باطنی قرآن، طهارت قلب و [[تزکیه نفس]] را لازم میشمارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸ ـ ۳۸۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱.</ref> | ||
امامخمینی یکی از قواعد مهمی که به واسطه آن، بسیاری از معانی تأویلی آیات روشن میشود و کلید معرفت به رازهای قرآن است، ارجاع الفاظ به [[روح معانی]] و حقیقت آن میداند؛ به این معنا که الفاظ در حقیقت برای معانی عامی وضع شدهاند که این معانی عرفی در کاربردهای متداول، یکی از مصدایق آن به شمار میرود. برای نمونه لفظ رحمت در وضع آن رقّت و عطوفت اخذ نشده و مقید به آن نیست و در ذهن عامه این امر دخالت دارد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۸.</ref> همچنین لفظ نور که در وضع آن ممکن است واضع نور حسی، مانند خورشید را در نظر داشته است؛ اما آنچه لفظ نور برای آن وضع شده، امر عام و مطلقی است که خود ظاهر است و به دیگران نیز روشنایی و ظهور میبخشد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹ ـ ۲۵۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۴۶.</ref> بنابراین خصوصیاتی که در نظر واضع لفظ بوده، محدودیتی در اطلاق ایجاد نمیکند و بر مصادیق دیگر نور نیز صادق است. از اینرو الفاظی؛ مانند نور و تکلم در خداوند نیز صادق بوده و حقیقت است؛ زیرا معنای حقیقی تکلم اظهار آن چیزی است که در ضمیر و غیب پنهان است و حقتعالی نیز حقایق را از مرحله غیب به ظهور میرساند و در معنای تکلم خروج حروف از مخارج دهان دخیل نیست و این خصوصیات از حقیقت معنای کلام خارج است. از اینرو همه موجودات به اعتبار اینکه خداوند آنها را از مرحله غیب به ظهور میرساند، [[کلمات الهی]] به شمار میروند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۴۶ ـ | امامخمینی یکی از قواعد مهمی که به واسطه آن، بسیاری از معانی تأویلی آیات روشن میشود و کلید معرفت به رازهای قرآن است، ارجاع الفاظ به [[روح معانی]] و حقیقت آن میداند؛ به این معنا که الفاظ در حقیقت برای معانی عامی وضع شدهاند که این معانی عرفی در کاربردهای متداول، یکی از مصدایق آن به شمار میرود. برای نمونه لفظ رحمت در وضع آن رقّت و عطوفت اخذ نشده و مقید به آن نیست و در ذهن عامه این امر دخالت دارد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۸.</ref> همچنین لفظ نور که در وضع آن ممکن است واضع نور حسی، مانند خورشید را در نظر داشته است؛ اما آنچه لفظ نور برای آن وضع شده، امر عام و مطلقی است که خود ظاهر است و به دیگران نیز روشنایی و ظهور میبخشد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹ ـ ۲۵۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۴۶.</ref> بنابراین خصوصیاتی که در نظر واضع لفظ بوده، محدودیتی در اطلاق ایجاد نمیکند و بر مصادیق دیگر نور نیز صادق است. از اینرو الفاظی؛ مانند نور و تکلم در خداوند نیز صادق بوده و حقیقت است؛ زیرا معنای حقیقی تکلم اظهار آن چیزی است که در ضمیر و غیب پنهان است و حقتعالی نیز حقایق را از مرحله غیب به ظهور میرساند و در معنای تکلم خروج حروف از مخارج دهان دخیل نیست و این خصوصیات از حقیقت معنای کلام خارج است. از اینرو همه موجودات به اعتبار اینکه خداوند آنها را از مرحله غیب به ظهور میرساند، [[کلمات الهی]] به شمار میروند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۴۶ ـ ۳۴۷.</ref> | ||
{{ببینید|روح معانی}} | |||
==عوامل و شرایط فهم قرآن== | ==عوامل و شرایط فهم قرآن== |