پرش به محتوا

سعادت و شقاوت: تفاوت میان نسخه‌ها

ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
'''سعادت و شقاوت'''، کمال و نقصان [[نفس انسان]].
'''سعادت و شقاوت'''، کمال و نقصان [[نفس انسان]].
==معنی==
سعادت از ریشه «سعد» به معنای مبارک و در برابر نحس است <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۲۱۳.</ref> و در معنای کمک امور الهی به انسان در رسیدن به خیر به کار می‌رود <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۱۰.</ref>. شقاوت از ریشه «شقو» به معنای سختی و گرفتاری <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۶۱.</ref> و در برابر سعادت است <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴/۴۳۸؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۹/۵۸۰.</ref>. از واژه‌های مرتبط با سعادت، فوز و فلاح <ref>مجلسی، مرآة العقول، ۷/۸۲؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۶/۱۰۶.</ref> و از الفاظ مرتبط با شقاوت، گمراهی و بدبختی <ref>بستانی، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ۵۳۰.</ref> می‌باشد. سعادت در اصطلاح اخلاقی، رسیدن شخص به [[کمال]] خاص خود است که در ذات او پنهان است <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۶۱؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۴۸.</ref> و شقاوت دوری از حق‌تعالی است <ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۴۰.</ref>. در اصطلاح [[حکمت]] سعادت رسیدن به چیزی است که وجود شیء با آن کمال می‌‌یابد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۶.</ref> و شقاوت فقدان این کمال و سعادت است <ref>ابن‌سینا، الاضحویه، ۱۵۳؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۳۴.</ref>. سعادت نزد اهل معرفت، کمال خاص به هر شیء است <ref>کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۱۲۶.</ref>.


[[امام‌خمینی]] سعادت را در اصطلاح عرفی فراهم ‌بودن مایه‌های لذت، راحتی، [[شهوت|شهوت‌ها]] و هر چه با قوای [[نفس]] سازگار است و همیشه یا بیشتر جاها پدید آید، می‌داند و در برابر آن شقاوت است <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.</ref>، اما در عرف مؤمنان که نگاه به [[آخرت]] دارند، به معنای فراهم‌بودن لذت‌های آخرتی است؛ اگرچه در دنیا ناملایماتی داشته باشند <ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۲.</ref>؛ چنان‌که شقاوت، ادراک امور ناملایم است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹ ـ ۴۵۰.</ref> و شقاوت‌های دنیایی و آخرتی را دربر می‌گیرد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۰۰.</ref>. به باور ایشان تعابیر در آیات و روایات را نمی‌توان سعادت و شقاوت فلسفی دانست؛ زیرا هدف [[انبیا(ع)]] بیان مسایل فلسفی و هدایت مردم به آنها نیست؛ از این‌رو باید سعادت و شقاوت در زبان دین را بر معنای عرف عام یا بر معنای عرف متشرعه حمل کرد <ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۲ ـ ۲۳۴.</ref>.
== معنی ==
==پیشینه==
سعادت از ریشه «سعد» به معنای مبارک و در برابر نحس است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۲۱۳.</ref> و در معنای کمک امور الهی به انسان در رسیدن به خیر به کار می‌رود.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۱۰.</ref> شقاوت از ریشه «شقو» به معنای سختی و گرفتاری<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۶۱.</ref> و در برابر سعادت است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴/۴۳۸؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۹/۵۸۰.</ref> از واژه‌های مرتبط با سعادت، فوز و فلاح<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۷/۸۲؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۶/۱۰۶.</ref> و از الفاظ مرتبط با شقاوت، گمراهی و بدبختی<ref>بستانی، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ۵۳۰.</ref> می‌باشد. سعادت در اصطلاح اخلاقی، رسیدن شخص به [[کمال]] خاص خود است که در ذات او پنهان است<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۶۱؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۴۸.</ref> و شقاوت دوری از حق‌تعالی است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۴۰.</ref> در اصطلاح [[حکمت]] سعادت رسیدن به چیزی است که وجود شیء با آن کمال می‌یابد<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۶.</ref> و شقاوت فقدان این کمال و سعادت است.<ref>ابن‌سینا، الاضحویه، ۱۵۳؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۳۴.</ref> سعادت نزد اهل معرفت، کمال خاص به هر شیء است.<ref>کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۱۲۶.</ref>
سعادت و شقاوت از مسایل مهم [[ادیان الهی]] و غیر الهی است. در [[آیین بودا]] بالاترین رتبه سعادت و آزادی، فرار و رهایی از قیود دنیوی و درد و رنج‌های آن به شمار می‌آید <ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۷۶۴.</ref>. [[کنفوسیوس]] نیز در آیین خود با پی‌ریزی اصول و معیارهای اخلاقی، جامعه فاسد و تباه‌زده را به سوی سعادت فراخواند. او شرافت، فضیلت و [[اخلاق]] را معیار در انسان سعادتمند شمرده است <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۳۷۵ ـ ۳۷۹.</ref>. در [[دین یهود]] و [[دین مسیحیت|مسیحیت]] نیز به سعادت و شقاوت توجه‌ شده است <ref>کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۶، ۲۰؛ رساله پولس به رومیان، ب۱، ۱۰.</ref>. از دیدگاه مسیحیان [[حضرت عیسی(ع)]] برای رستگاری انسان‌ها به صلیب کشیده شد و کفاره گناهان آنان شد <ref>کتاب مقدس، رساله پولس به عبرانیان، ب۱۲، ۲ ـ ۴؛ رساله پولس به رومیان، ب۳، ۲۵.</ref>.


[[قرآن کریم]] فلاح و سعادت را در [[تزکیه نفس]] <ref>اعلی، ۱۴.</ref>، [[عمل صالح]] <ref>قصص، ۶۷.</ref> و [[اطاعت از پیامبر]] <ref>اعراف، ۱۵۷.</ref> دانسته و در برابر، پیروی از [[شیطان]] را مایه شقاوت معرفی می‌کند <ref>طه، ۱۱۷.</ref>. در برخی از روایات نیز به سعادت و شقاوت انسان پرداخته <ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۵۲ ـ ۱۵۴.</ref> و از چگونگی <ref>صدوق، التوحید، ۳۵۴.</ref> و سرآغاز شقاوت بندگان <ref>صدوق، الامالی، ۴۸۸.</ref> سخن گفته شده است.
[[امام‌خمینی]] سعادت را در اصطلاح عرفی فراهم بودن مایه‌های لذت، راحتی، [[شهوت]]‌ها و هر چه با قوای [[نفس]] سازگار است و همیشه یا بیشتر جاها پدید آید، می‌داند و در برابر آن شقاوت است،<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.</ref> اما در عرف مؤمنان که نگاه به [[آخرت]] دارند، به معنای فراهم‌بودن لذت‌های آخرتی است؛ اگرچه در دنیا ناملایماتی داشته باشند<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۲.</ref>؛ چنان‌که شقاوت، ادراک امور ناملایم است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹–۴۵۰.</ref> و شقاوت‌های دنیایی و آخرتی را دربر می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۰۰.</ref> به باور ایشان تعابیر در آیات و روایات را نمی‌توان سعادت و شقاوت فلسفی دانست؛ زیرا هدف [[انبیا(ع)]] بیان مسایل فلسفی و هدایت مردم به آنها نیست؛ از این‌رو باید سعادت و شقاوت در زبان دین را بر معنای عرف عام یا بر معنای عرف متشرعه حمل کرد.<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۲–۲۳۴.</ref>


سعادت و شقاوت از مباحث مهم نزد ‌اندیشمندان و حکماست. از [[فلاسفه یونان]]، حکمایی چون [[سقراط]] <ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۲۳.</ref>، [[افلاطون]] <ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۳۴.</ref> و [[ارسطو]] <ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۱۶۷ ـ ۲۲۴.</ref> درباره آن بحث کرده‌اند. [[حکمای مشاء]] مانند [[فارابی]] نیز به آن پرداخته‌اند <ref> فارابی، آراء اهل المدینه، ۱۲۱؛ ← سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۲/۹۹۹.</ref>. پس از آن ابن‌باجه در کتاب تدبیر المتوحد از سعادت انسان و تأثیر جامعه بر سعادت انسان سخن گفته <ref>ابن‌باجه، رسائل فلسفیة، ۵۷.</ref> و حکمایی چون [[ابن‌سینا]] <ref>الاشارات و التنبیهات، ۱۳۵ ـ ۱۳۷.</ref>، [[شیخ اشراق]] <ref> شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۶۸ و ۴/۷۱.</ref> و [[ملاصدرا]] <ref> ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۸۶ ـ ۵۸۹.</ref> به این بحث پرداخته‌اند. متکلمان اسلامی در بحث سعادت و شقاوت از اختیاری‌بودن آن <ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۸/۳۳۳ ـ ۳۳۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۱۶؛ ابو‌عذبه، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، ۳۵ ـ ۳۶.</ref> و علمای اخلاق از جنبه تربیتی و اخلاقی آن <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۶۱ ـ ۱۸۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۴۸ ـ ۵۷.</ref> سخن گفته‌اند.
== پیشینه ==
سعادت و شقاوت از مسایل مهم [[ادیان الهی]] و غیر الهی است. در [[آیین بودا]] بالاترین رتبه سعادت و آزادی، فرار و رهایی از قیود دنیوی و درد و رنج‌های آن به‌شمار می‌آید.<ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۷۶۴.</ref> [[کنفوسیوس]] نیز در آیین خود با پی‌ریزی اصول و معیارهای اخلاقی، جامعه فاسد و تباه‌زده را به سوی سعادت فراخواند. او شرافت، فضیلت و [[اخلاق]] را معیار در انسان سعادتمند شمرده‌است.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۳۷۵–۳۷۹.</ref> در [[دین یهود]] و [[دین مسیحیت|مسیحیت]] نیز به سعادت و شقاوت توجه شده‌است.<ref>کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۶، ۲۰؛ رساله پولس به رومیان، ب۱، ۱۰.</ref> از دیدگاه مسیحیان [[حضرت عیسی(ع)]] برای رستگاری انسان‌ها به صلیب کشیده شد و کفاره گناهان آنان شد.<ref>کتاب مقدس، رساله پولس به عبرانیان، ب۱۲، ۲–۴؛ رساله پولس به رومیان، ب۳، ۲۵.</ref>


[[امام‌خمینی]] در آثار فلسفی و اخلاقی خود از سعادت و شقاوت بحث کرده و به موضوعاتی چون ماهیت و ملاک سعادت و شقاوت <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹ ـ ۴۵۳.</ref>، امور نقش‌آفرین در سعادت و شقاوت <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.</ref> و راه‌های دستیابی به سعادت و شقاوت پرداخته و شبهه‌های آن را بررسی و نقد کرده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۱ ـ ۴۶۸.</ref>.
[[قرآن کریم]] فلاح و سعادت را در [[تزکیه نفس]]،<ref>اعلی، ۱۴.</ref> [[عمل صالح]]<ref>قصص، ۶۷.</ref> و [[اطاعت از پیامبر]]<ref>اعراف، ۱۵۷.</ref> دانسته و در برابر، پیروی از [[شیطان]] را مایه شقاوت معرفی می‌کند.<ref>طه، ۱۱۷.</ref> در برخی از روایات نیز به سعادت و شقاوت انسان پرداخته<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۵۲–۱۵۴.</ref> و از چگونگی<ref>صدوق، التوحید، ۳۵۴.</ref> و سرآغاز شقاوت بندگان<ref>صدوق، الامالی، ۴۸۸.</ref> سخن گفته شده‌است.
==حقیقت سعادت و شقاوت==
درباره حقیقت سعادت و شقاوت میان ‌‌اندیشمندان اختلاف است. برخی سعادت را کامیابی از لذت‌ها <ref>← ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۱۷۸.</ref> و برخی مانند [[افلاطون]] آن را در پیروی انسان از فضیلت‌ها <ref>← کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۵۱.</ref> دانسته‌اند. رواقیون سعادت را زندگیِ هماهنگ با طبیعت و همراهی اراده انسانی با اراده الهی می‌دانند <ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۴۵۳.</ref>. برخی متکلمان سعادت را برگزیدن آنچه موجب حسن عاقبت می‌شود <ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱/۷۵.</ref> و شقاوت را به معنای سوء عاقبت <ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۷۷.</ref> و آنچه مایه افتادن در [[آتش جهنم]] و کیفرهای ابدی است <ref>مجلسی، مرآة العقول، ۲/۱۶۵.</ref>، می‌دانند. امام‌خمینی همانند ملاصدرا <ref> ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/‌۱۲۱.</ref> حقیقت سعادت را مساوق وجود و اختلاف مراتب سعادت را بر پایه تفاوت کمال وجود <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۴.</ref> که همان دریافت لذت و ادراک ملایم است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹ ـ ۴۵۰.</ref> می‌داند. به باور ایشان، سعادت همان کمال و راحت مطلق <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۲.</ref> و پیمودن راه معرفت و انسانیت <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۶ و ۲۸۳؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶ ـ ۱۹۳.</ref> است؛ چنان‌که صورت کمالِ سعادت، حب خداوند و باطن شقاوت، بغض خداوند است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۴.</ref>.
==ریشه‌ها و ملاک‌ها==
دیدگاه‌های گوناگون اندیشمندان درباره سعادت و شقاوت، به اختلاف بنیان‌های فکری آنان در این زمینه بر می‌گردد. برخی هستی را تنها در جهان طبیعت می‌دانند؛ از این‌رو به سعادت در [[آخرت]] توجه نداشته و سعادت را تنها در امور مادی می‌دانند <ref>← ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۱۷۸.</ref>. با اینکه حکمای الهی به جهان آخرت و سعادت و شقاوت آخرتی ایمان دارند، ولی بر پایه بنیان‌های هستی‌شناسانه خود از جهان، در تبیین سعادت و شقاوت اخروی اختلاف دارند. حکیمانی چون ابن‌سینا، در بنیان‌های انسان‌شناختی خود بر جنبه روحانی و عقلی پافشاری کرده و حقیقت انسان را به جنبه روحانی دانسته و بدن و جسم را بر هویت انسان مؤثر نمی‌دانند <ref>ابن‌سینا، رسائل، ۱۶۶.</ref>. آنان از سوی دیگر، در بنیان‌های معرفت‌شناختی، علم را انفعالی و درک حسی را لازمه وجود حواس بدنی می‌دانند <ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۶۶ و ۱۹۲.</ref>؛ به همین مایه، سعادت عقلی را برترین سعادت و سعادت وهمی (خیالی و غیر حقیقی) و حسی را ناچیز می‌دانند <ref>ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۰۹ ـ ۱۱۴؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۳۴ ـ ۳۳۷.</ref>.


به باور امام‌خمینی برخی از حکمای مشاء <ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۵۵ ـ ۳۵۷.</ref> چون علم را انفعالی دانسته و انفعال در مجرد، بدون ماده را ممکن نمی‌دانند، در تبیین سعادت و شقاوت حسی در جهان آخرت به سختی افتاده و برای حل آن قائل شده‌اند که روح‌ها پس از بیرون شدن از بدن، به بعضی از اجسام لطیف تعلق می‌گیرند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۰۴ ـ ۵۰۵.</ref>. این همان تناسخ صعودی است که حکما آن را نمی‌پذیرند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰.</ref>.
سعادت و شقاوت از مباحث مهم نزد اندیشمندان و حکماست. از [[فلاسفه یونان]]، حکمایی چون [[سقراط]]،<ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۲۳.</ref> [[افلاطون]]<ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۳۴.</ref> و [[ارسطو]]<ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۱۶۷–۲۲۴.</ref> دربارهٔ آن بحث کرده‌اند. [[حکمای مشاء]] مانند [[فارابی]] نیز به آن پرداخته‌اند.<ref>فارابی، آراء اهل المدینه، ۱۲۱؛ ← سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۲/۹۹۹.</ref> پس از آن ابن‌باجه در کتاب تدبیر المتوحد از سعادت انسان و تأثیر جامعه بر سعادت انسان سخن گفته<ref>ابن‌باجه، رسائل فلسفیة، ۵۷.</ref> و حکمایی چون [[ابن‌سینا]]،<ref>الاشارات و التنبیهات، ۱۳۵–۱۳۷.</ref> [[شیخ اشراق]]<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۶۸ و ۴/۷۱.</ref> و [[ملاصدرا]]<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۸۶–۵۸۹.</ref> به این بحث پرداخته‌اند. متکلمان اسلامی در بحث سعادت و شقاوت از اختیاری‌بودن آن<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۸/۳۳۳–۳۳۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۱۶؛ ابوعذبه، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، ۳۵–۳۶.</ref> و علمای اخلاق از جنبه تربیتی و اخلاقی آن<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۶۱–۱۸۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۴۸–۵۷.</ref> سخن گفته‌اند.


امام‌خمینی در بیان سخن ملاصدرا <ref>الحکمة المتعالیه، ۳/۲۸۰، ۳۵۴ و ۸/۱۷۹.</ref> علم و احساس را به فعالیت [[نفس]] می‏داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۰۶.</ref> و از آنجا‌که انسان موجودی مرکب از جسم و روح و قوای گوناگون نفسانی است و به بیان دیگر دارای چندین نشئه است، بر پایه این قوا ادراک‌های گوناگون دارد و بر اساس این ادراک‌ها، دارای سعادت حسی، خیالی، عقلانی و روحانی است و از آنجا‌که ملاک سعادت، سه چیز است؛ ادراک‌کننده، ادراک‌شونده و ادراک، هر اندازه این سه قوی‌تر باشند، انسان از سعادت بالاتری برخوردار است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱ ـ ۴۵۸؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ‏۱/۷۶ ـ ۷۸.</ref>. ایشان به پیروی استاد خود [[محمدعلی شاه‌آبادی]]، ملاک سعادت و شقاوت را [[علم]] و معرفت می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۶.</ref> و درباره ملاک سعادت قائل است هر نفسی که ملکات خود را با قانون‌های الهی و عقلی هماهنگ کند، سعید است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۷.</ref>.
[[امام‌خمینی]] در آثار فلسفی و اخلاقی خود از سعادت و شقاوت بحث کرده و به موضوعاتی چون ماهیت و ملاک سعادت و شقاوت،<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹–۴۵۳.</ref> امور نقش‌آفرین در سعادت و شقاوت<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.</ref> و راه‌های دستیابی به سعادت و شقاوت پرداخته و شبهه‌های آن را بررسی و نقد کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۱–۴۶۸.</ref>
==اقسام و مراتب==
اندیشمندان برای سعادت و شقاوت تقسیماتی ذکر کرده‌اند؛ مانند اینکه سعادت و شقاوت را به لحاظ گستره شمول آن به دنیوی و اخروی <ref>سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ۴/۴۱۰.</ref> و به لحاظ مراتب وجودی انسان، به روحانی و جسمانی <ref>ابن‌سینا، تسع رسائل، ۱۱۵.</ref> تقسیم کرده‌‌اند.


امام‌خمینی نیز سعادت و شقاوت را به اعتبارات مختلف تقسیم کرده است. ایشان سعادت و شقاوت را به اعتبار ادراکات انسان، به سعادت و شقاوت حسی، خیالی و عقلی <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱، ۴۸۱ و ۵۰۱.</ref> و به اعتبار رابطه انسان با اجتماع، به سعادت و شقاوت فردی و اجتماعی <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۳۴۶.</ref> تقسیم کرده است. ایشان همچنین سعادت و شقاوت را از دید عرف بر پایه عمومیت آن دو، به سعادت و شقاوت مطلق و نسبی تقسیم کرده که اگر همه آنچه برای لذت‌های نفس نیاز است، به دست آید و به سبب آن، نفس همیشه و به حسب همه قوای در آسایش و راحتی باشد، چنین شخصی مطلقاً سعید است و اگر [[نفس]] همیشه و به حسب همه قوا در سختی و تنگنا باشد، مطلقاً شقی است، اما اگر نفس برخی وقت‌ها و به برخی از قوا در راحتی یا سختی باشد، سعید یا شقی نسبی است <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.</ref>.
== حقیقت سعادت و شقاوت ==
دربارهٔ حقیقت سعادت و شقاوت میان اندیشمندان اختلاف است. برخی سعادت را کامیابی از لذت‌ها<ref>← ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۱۷۸.</ref> و برخی مانند [[افلاطون]] آن را در پیروی انسان از فضیلت‌ها<ref>← کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۵۱.</ref> دانسته‌اند. رواقیون سعادت را زندگیِ هماهنگ با طبیعت و همراهی اراده انسانی با اراده الهی می‌دانند.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۴۵۳.</ref> برخی متکلمان سعادت را برگزیدن آنچه موجب حسن عاقبت می‌شود<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱/۷۵.</ref> و شقاوت را به معنای سوء عاقبت<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۷۷.</ref> و آنچه مایه افتادن در [[آتش جهنم]] و کیفرهای ابدی است،<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۲/۱۶۵.</ref> می‌دانند. امام‌خمینی همانند ملاصدرا<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۱.</ref> حقیقت سعادت را مساوق وجود و اختلاف مراتب سعادت را بر پایه تفاوت کمال وجود<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۴.</ref> که همان دریافت لذت و ادراک ملایم است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹–۴۵۰.</ref> می‌داند. به باور ایشان، سعادت همان کمال و راحت مطلق<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۲.</ref> و پیمودن راه معرفت و انسانیت<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۶ و ۲۸۳؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶–۱۹۳.</ref> است؛ چنان‌که صورت کمالِ سعادت، حب خداوند و باطن شقاوت، بغض خداوند است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۴.</ref>
 
== ریشه‌ها و ملاک‌ها ==
دیدگاه‌های گوناگون اندیشمندان دربارهٔ سعادت و شقاوت، به اختلاف بنیان‌های فکری آنان در این زمینه بر می‌گردد. برخی هستی را تنها در جهان طبیعت می‌دانند؛ از این‌رو به سعادت در [[آخرت]] توجه نداشته و سعادت را تنها در امور مادی می‌دانند.<ref>← ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۱۷۸.</ref> با اینکه حکمای الهی به جهان آخرت و سعادت و شقاوت آخرتی ایمان دارند، ولی بر پایه بنیان‌های هستی‌شناسانه خود از جهان، در تبیین سعادت و شقاوت اخروی اختلاف دارند. حکیمانی چون ابن‌سینا، در بنیان‌های انسان‌شناختی خود بر جنبه روحانی و عقلی پافشاری کرده و حقیقت انسان را به جنبه روحانی دانسته و بدن و جسم را بر هویت انسان مؤثر نمی‌دانند.<ref>ابن‌سینا، رسائل، ۱۶۶.</ref> آنان از سوی دیگر، در بنیان‌های معرفت‌شناختی، علم را انفعالی و درک حسی را لازمه وجود حواس بدنی می‌دانند<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۶۶ و ۱۹۲.</ref>؛ به همین مایه، سعادت عقلی را برترین سعادت و سعادت وهمی (خیالی و غیر حقیقی) و حسی را ناچیز می‌دانند.<ref>ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۰۹–۱۱۴؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۳۴–۳۳۷.</ref>
 
به باور امام‌خمینی برخی از حکمای مشاء<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۵۵–۳۵۷.</ref> چون علم را انفعالی دانسته و انفعال در مجرد، بدون ماده را ممکن نمی‌دانند، در تبیین سعادت و شقاوت حسی در جهان آخرت به سختی افتاده و برای حل آن قائل شده‌اند که روح‌ها پس از بیرون شدن از بدن، به بعضی از اجسام لطیف تعلق می‌گیرند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۰۴–۵۰۵.</ref> این همان تناسخ صعودی است که حکما آن را نمی‌پذیرند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰.</ref>
 
امام‌خمینی در بیان سخن ملاصدرا<ref>الحکمة المتعالیه، ۳/۲۸۰، ۳۵۴ و ۸/۱۷۹.</ref> علم و احساس را به فعالیت [[نفس]] می‌داند<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۰۶.</ref> و از آنجاکه انسان موجودی مرکب از جسم و روح و قوای گوناگون نفسانی است و به بیان دیگر دارای چندین نشئه است، بر پایه این قوا ادراک‌های گوناگون دارد و بر اساس این ادراک‌ها، دارای سعادت حسی، خیالی، عقلانی و روحانی است و از آنجاکه ملاک سعادت، سه چیز است؛ ادراک‌کننده، ادراک‌شونده و ادراک، هر اندازه این سه قوی‌تر باشند، انسان از سعادت بالاتری برخوردار است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱–۴۵۸؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ‏۱/۷۶–۷۸.</ref> ایشان به پیروی استاد خود [[محمدعلی شاه‌آبادی]]، ملاک سعادت و شقاوت را [[علم]] و معرفت می‌داند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۶.</ref> و دربارهٔ ملاک سعادت قائل است هر نفسی که ملکات خود را با قانون‌های الهی و عقلی هماهنگ کند، سعید است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۷.</ref>
 
== اقسام و مراتب ==
اندیشمندان برای سعادت و شقاوت تقسیماتی ذکر کرده‌اند؛ مانند اینکه سعادت و شقاوت را به لحاظ گستره شمول آن به دنیوی و اخروی<ref>سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ۴/۴۱۰.</ref> و به لحاظ مراتب وجودی انسان، به روحانی و جسمانی<ref>ابن‌سینا، تسع رسائل، ۱۱۵.</ref> تقسیم کرده‌اند.
 
امام‌خمینی نیز سعادت و شقاوت را به اعتبارات مختلف تقسیم کرده‌است. ایشان سعادت و شقاوت را به اعتبار ادراکات انسان، به سعادت و شقاوت حسی، خیالی و عقلی<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱، ۴۸۱ و ۵۰۱.</ref> و به اعتبار رابطه انسان با اجتماع، به سعادت و شقاوت فردی و اجتماعی<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۳۴۶.</ref> تقسیم کرده‌است. ایشان همچنین سعادت و شقاوت را از دید عرف بر پایه عمومیت آن دو، به سعادت و شقاوت مطلق و نسبی تقسیم کرده که اگر همه آنچه برای لذت‌های نفس نیاز است، به دست آید و به سبب آن، نفس همیشه و به حسب همه قوای در آسایش و راحتی باشد، چنین شخصی مطلقاً سعید است و اگر [[نفس]] همیشه و به حسب همه قوا در سختی و تنگنا باشد، مطلقاً شقی است، اما اگر نفس برخی وقت‌ها و به برخی از قوا در راحتی یا سختی باشد، سعید یا شقی نسبی است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.</ref>


امام‌خمینی شقاوت را به دو بخش تقسیم می‌کند:
امام‌خمینی شقاوت را به دو بخش تقسیم می‌کند:
# شقاوتی که در برابر وجود و کمال‌های آن است که بازگشت آن به عدم و نقصان است؛
# شقاوتی که در برابر وجود و کمال‌های آن است که بازگشت آن به عدم و نقصان است؛
# شقاوتی که گونه‌ای از وجود را داراست و آن شقاوت اکتسابی است که از جهل‌های مرکب و باورهای فاسد و اوهام خرافی در باور و [[ملکات رذیله]] پدید می‌‌آید <ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۷.</ref>.
# شقاوتی که گونه‌ای از وجود را داراست و آن شقاوت اکتسابی است که از جهل‌های مرکب و باورهای فاسد و اوهام خرافی در باور و [[ملکات رذیله]] پدید می‌آید.<ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۷.</ref>
 
[[امام‌خمینی]] پایه سعادت را ادراک می‌داند<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰.</ref> و همانند دیگر حکما<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۱–۱۲۲.</ref> ادراک‌های افراد را دارای مراتبی می‌داند که هرچه ادراک‌شونده و ادراک‌کننده و ادراک قوی‌تر باشند، سعادت قوی‌تر و بیشتر است. از این‌رو سعادت دنیایی و حسی، مرتبه پایین سعادت برای انسان است و بالاترین مرتبه سعادت، ادراک مرتبه عالم عقلی و معرفت و ادراک حق‌تعالی است که نسبت به افراد، گوناگون است و برای موجودات مجرد در بالاترین درجه می‌باشد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱–۴۵۲.</ref> به باور ایشان میان [[عرفا]] و [[فلاسفه]] در سعادت موجودات اختلاف است. عرفا به حکم سریان ادراک و شعور در همه موجودات، همه موجودات را دارای ادراک می‌دانند؛ بنابراین همه موجودات دارای سعادت و شقاوت‌اند، اما حکما به ادراک همه موجودات قائل نبوده، گیاهان و جمادها را دارای ادراک نمی‌دانند؛ از این‌رو آنها نه سعادت دارند و نه شقاوت.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰–۴۵۱.</ref> ایشان معتقد است از آنجاکه همه موجودات بنابر برخی آیات<ref>اسراء، ۴۴.</ref> ادراک و نطق دارند، دارای سعادت و شقاوت‌اند<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰–۴۵۱؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۹۹.</ref> {{ببینید|علم|تسبیح و تحمید}}.


[[امام‌خمینی]] پایه سعادت را ادراک می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰.</ref> و همانند دیگر حکما <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۱ ـ ۱۲۲.</ref> ادراک‌های افراد را دارای مراتبی می‌داند که هرچه ادراک‌شونده و ادراک‌کننده و ادراک قوی‌تر باشند، سعادت قوی‌تر و بیشتر است. از این‌رو سعادت دنیایی و حسی، مرتبه پایین سعادت برای انسان است و بالاترین مرتبه سعادت، ادراک مرتبه عالم عقلی و معرفت و ادراک حق‌تعالی است که نسبت به افراد، گوناگون است و برای موجودات مجرد در بالاترین درجه می‌باشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱ ـ ۴۵۲.</ref>. به باور ایشان میان [[عرفا]] و [[فلاسفه]] در سعادت موجودات اختلاف است. عرفا به حکم سریان ادراک و شعور در همه موجودات، همه موجودات را دارای ادراک می‌دانند؛ بنابراین همه موجودات دارای سعادت و شقاوت‌اند، ‌اما حکما به ادراک همه موجودات قائل نبوده، گیاهان و جمادها را دارای ادراک نمی‌دانند؛ از این‌رو آنها نه سعادت دارند و نه شقاوت <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰ ـ ۴۵۱.</ref>. ایشان معتقد است از آنجا‌که همه موجودات بنابر برخی آیات <ref>اسراء، ۴۴.</ref> ادراک و نطق دارند، دارای سعادت و شقاوت‌اند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰ ـ ۴۵۱؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۹۹.</ref> {{ببینید|علم|تسبیح و تحمید}}.
در نگاه امام‌خمینی انسان موجودی است که نشئه‌ها و قوای گوناکونی دارد و بر پایه آنها ادراک‌های ویژه خود را دارد و نفس انسانی در سیر خود به [[حرکت جوهری]]، به سوی تکامل و تجرد است و در این سیر، رتبه وجودی او قوت یافته و کمال‌های جدیدی شامل او می‌شود و از آنجاکه ملاک و معیار سعادت هر موجودی، کمال نفس ناطقه است،<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۵؛ امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۱۸۲ و ۴۵۲–۴۵۵.</ref> هرچه رتبه این نفس و ادراک‌های او بالا رود، سعادت او نیز رتبه بالاتری خواهد یافت.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۳.</ref> ایشان یکی از مراتب بالای سعادت ویژه انسان را چه در جنبه نظری و چه در جنبه عملی، کمال عقلی می‌داند و از آن به «سعادت عقلی تام» تعبیر می‌کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳.</ref> به اعتقاد ایشان لذت‌های روحانی و در جرگه [[فرشتگان مقرب|فرشتگان مقرّب]] درآمدن، یکی دیگر از رتبه‌های بلند سعادت و هدف‌های برتر حکما و محققان است؛ اگرچه نزد اهل سلوک، این مرتبه خود از این‌رو که خواستار لذت و کسب است، دارای نقص است و عبادت این بندگان، عبادت برده‌است،<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵.</ref> بلکه اهل سلوک بالاترین درجه سعادت را آن می‌دانند که انسان کردار خود را از بهره‌ها و لذت‌های نفسانی، حتی لذت جمال و بهجت دیدار الهی یا ترس از جدایی حق‌تعالی خالص کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵–۱۶۶.</ref>


در نگاه امام‌خمینی انسان موجودی است که نشئه‌ها و قوای گوناکونی دارد و بر پایه آنها ادراک‌های ویژه خود را دارد و نفس انسانی در سیر خود به [[حرکت جوهری]]، به سوی تکامل و تجرد است و در این سیر، رتبه وجودی او قوت یافته و کمال‌های جدیدی شامل او می‌شود و از آنجا‌که ملاک و معیار سعادت هر موجودی، کمال نفس ناطقه است <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۵؛ امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۱۸۲ و ۴۵۲ ـ ۴۵۵.</ref>، هرچه رتبه این نفس و ادراک‌های او بالا رود، سعادت او نیز رتبه بالاتری خواهد یافت <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۳.</ref>. ایشان یکی از مراتب بالای سعادت ویژه انسان را چه در جنبه نظری و چه در جنبه عملی، کمال عقلی می‌داند و از آن به «سعادت عقلی تام» تعبیر می‌کند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳.</ref>. به اعتقاد ایشان لذت‌های روحانی و در جرگه [[فرشتگان مقرب|فرشتگان مقرّب]] درآمدن، یکی دیگر از رتبه‌های بلند سعادت و هدف‌های برتر حکما و محققان است؛ اگرچه نزد اهل سلوک، این مرتبه خود از این‌رو که خواستار لذت و کسب است، دارای نقص است و عبادت این بندگان، عبادت برده است <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵.</ref>، بلکه اهل سلوک بالاترین ‌درجه سعادت را آن می‌دانند که انسان کردار خود را از بهره‌ها و لذت‌های نفسانی، حتی لذت جمال و بهجت دیدار الهی یا ترس از جدایی حق‌تعالی خالص کند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵ ـ ۱۶۶.</ref>.
امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است که مراتب شقاوت، مانند مراتب سعادت مرزی نداشته<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۶۸.</ref> و شقاوت اشخاص دارای مراتب گوناگونی‌اند؛ مثلا شقاوت خواص جدای از شقاوت عوام است؛ زیرا دسته‌ای از بشر مانند حیوانات‌اند و از مبدأ و معاد آگاهی نداشته و از امور اعتقادی محروم‌اند. این گروه همان‌گونه که سعادت اعتقادی حق را ندارند، شقاوت اعتقادی باطل را نیز نداشته و در آخرت تنها تجرد برزخی حیوانی دارند و تنها از جهت درون نفس و برپایه ملکات خود، درد و شقاوت باطنی دارند، مگر اینکه نور توحید فطری که در همه انسان‌ها هست، در آنان ظهور کرده و بر جهنمِ داخلی آنان چیره شود؛ ولی در هر حال عذاب خارجی که در برابر عصیان و نافرمانی است، ندارند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۵–۴۷۶.</ref> گروه دیگر دسته زیادی از انسان‌هایند که گرچه در مراکز تمدن علمی و عملی‌اند، دین حق را نپذیرفته‌اند؛ اما نه از روی لجبازی و دشمنی، بلکه به جهت اینکه درستی [[اسلام]] را گمان نداشته یا اینکه هیچ‌گاه نامی از اسلام به گوش آنان نرسیده‌است. چنین افرادی اگر برابر [[دین]] خود رفتار کرده باشند، کیفر نخواهند شد؛ همان‌گونه که به بهشتی که جایگاه مقربان است، راهی ندارند. این دسته از افراد همانند حیوان‌ها و در [[دنیا]] و [[آخرت]]، زندگی حیوانی خواهند داشت،<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۷–۴۷۸.</ref> اما کسانی که [[استکبار]] ورزیده، از روی عناد، حقیقت را نمی‌پذیرند و به‌تدریج این حالت در آنان زیادتر شده و باطن آنان را شکل می‌دهد، به شقاوت ابدی و خسران کامل دچار می‌شوند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۸–۴۷۹.</ref>


امام‌خمینی خاطرنشان کرده است که مراتب شقاوت، مانند مراتب سعادت مرزی نداشته <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۶۸.</ref> و شقاوت اشخاص دارای مراتب گوناگونی‌اند؛ مثلا شقاوت خواص جدای از شقاوت عوام است؛ زیرا دسته‌ای از بشر مانند حیوانات‌اند و از مبدأ و معاد آگاهی نداشته و از امور اعتقادی محروم‌اند. این گروه همان‌گونه که سعادت اعتقادی حق را ندارند، شقاوت اعتقادی باطل را نیز نداشته و در آخرت تنها تجرد برزخی حیوانی دارند و تنها از جهت درون نفس و برپایه ملکات خود، درد و شقاوت باطنی دارند، مگر اینکه نور توحید فطری که در همه انسان‌ها هست، در آنان ظهور کرده و بر جهنمِ داخلی آنان چیره شود؛ ولی در هر حال عذاب خارجی که در برابر عصیان و نافرمانی است، ندارند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۵ ـ ۴۷۶.</ref>. گروه دیگر دسته زیادی از انسان‌هایند که گرچه در مراکز تمدن علمی و عملی‌اند، دین حق را نپذیرفته‌اند؛ اما نه از روی لجبازی و دشمنی، بلکه به جهت اینکه درستی [[اسلام]] را گمان نداشته یا اینکه هیچ‌گاه نامی از اسلام به گوش آنان نرسیده است. چنین افرادی اگر برابر [[دین]] خود رفتار کرده باشند، کیفر نخواهند شد؛ همان‌گونه که به بهشتی که جایگاه مقربان است، راهی ندارند. این دسته از افراد همانند حیوان‌ها و‌ در [[دنیا]] و [[آخرت]]، زندگی حیوانی خواهند داشت <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۷ ـ ۴۷۸.</ref>، اما کسانی که [[استکبار]] ورزیده، از روی عناد، حقیقت را نمی‌پذیرند و به‌تدریج این حالت در آنان زیادتر شده و باطن آنان را شکل می‌دهد، به شقاوت ابدی و خسران کامل دچار می‌شوند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۸ ـ ۴۷۹.</ref>.
== رابطه سعادت و شقاوت با اختیار ==
==رابطه سعادت و شقاوت با اختیار==
از ظاهر برخی آیات برداشت می‌شود که سعادت برخی افراد<ref>انبیاء، ۱۰۱؛ ← آلوسی، روح المعانی، ۹/۹۲.</ref> و شقاوت برخی دیگر<ref>مؤمنون، ۱۰۶؛ ← میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۶/۴۷۰.</ref> از پیش رقم خورده‌است. در روایت نبوی (ص) نیز آمده که انسان در رحم مادر شقی یا سعید است.<ref>صدوق، التوحید، ۳۵۶.</ref> همچنین بنابر برخی روایات، طینت افراد شقی و سعید یکسان نیست.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲–۶.</ref> برخی از متکلمان اسلامی مانند اشاعره با بهره‌گیری از برخی آیات و روایات، قائل به جبر شدند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۶۵؛ ابوعذبه، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، ۳۵–۳۷.</ref> و برخی از علمای امامیه از این روایات برداشت کرده‌اند که سعادت و شقاوت از امور ذاتی است و علت ندارد.<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۳۴–۳۵.</ref>
از ظاهر برخی آیات برداشت می‌شود که سعادت برخی افراد <ref>انبیاء، ۱۰۱؛ ← آلوسی، روح المعانی، ۹/۹۲.</ref> و شقاوت برخی دیگر <ref>مؤمنون، ۱۰۶؛ ← میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۶/۴۷۰.</ref> از پیش رقم خورده است. در روایت نبوی(ص) نیز آمده که انسان در رحم مادر شقی و یا سعید است <ref>صدوق، التوحید، ۳۵۶.</ref>. همچنین بنابر برخی روایات، طینت افراد شقی و سعید یکسان نیست <ref>کلینی، الکافی، ۲/۲ ـ ۶.</ref>. برخی از متکلمان اسلامی مانند اشاعره با بهره‌گیری از برخی آیات و روایات، قائل به جبر شدند <ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۶۵؛ ابو‌عذبه، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، ۳۵ ـ ۳۷.</ref> و برخی از علمای امامیه از این روایات برداشت کرده‌اند که سعادت و شقاوت از امور ذاتی است و علت ندارد <ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۳۴ ـ ۳۵.</ref>.


امام‌خمینی براین باور است سعادت و شقاوتِ عرفی و شرعی از لوازم ذاتی انسان نیستند و گرنه باید نوع انسانی سعید محض یا شقی محض باشد، نه اینکه برخی سعید و بعضی شقی باشند <ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۳.</ref> و باید همیشه از فرد سعید کردار نیکو و از شقی کردار زشت پدید آید و این خلاف آن است که در جهان دیده می‌شود <ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۵ ـ ۳۶؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۸.</ref>، بلکه آنها اموری وجودی‌اند که با [[اختیار]] و [[اراده]] انسان پدید می‌آیند؛ زیرا سرآغاز سعادت باورهای درست، اخلاق پسندیده و کردار نیک است و سرآغاز شقاوت باورهای نادرست، اخلاق و کردار بد است که اموری اکتسابی‌اند <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵.</ref> و هر انسانی که در دنیاست، می‌تواند خود را از مرتبه نقص شقاوت و شرک رهایی داده و به مرتبه کمال و سعادت برساند و این با روایت «الشَّقِیُّ شَقِیٌّ فی بَطنِ اُمِّه» <ref>صدوق، التوحید، ۳۵۶.</ref> ناسازگاری ندارد؛ زیرا معنای روایت این نیست که سعادت و شقاوت ذاتی است و علت ندارد؛ زیرا سعادت و شقاوت نه بخشی از ذات و نه لازم ذات‌اند، بلکه دارای علت‌اند و انسان با اختیار خود آنها را به دست می‌آورد.
امام‌خمینی براین باور است سعادت و شقاوتِ عرفی و شرعی از لوازم ذاتی انسان نیستند و گرنه باید نوع انسانی سعید محض یا شقی محض باشد، نه اینکه برخی سعید و بعضی شقی باشند<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۳.</ref> و باید همیشه از فرد سعید کردار نیکو و از شقی کردار زشت پدید آید و این خلاف آن است که در جهان دیده می‌شود،<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۵–۳۶؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۸.</ref> بلکه آنها اموری وجودی‌اند که با [[اختیار]] و [[اراده]] انسان پدید می‌آیند؛ زیرا سرآغاز سعادت باورهای درست، اخلاق پسندیده و کردار نیک است و سرآغاز شقاوت باورهای نادرست، اخلاق و کردار بد است که اموری اکتسابی‌اند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵.</ref> و هر انسانی که در دنیاست، می‌تواند خود را از مرتبه نقص شقاوت و شرک رهایی داده و به مرتبه کمال و سعادت برساند و این با روایت «الشَّقِیُّ شَقِیٌّ فی بَطنِ اُمِّه»<ref>صدوق، التوحید، ۳۵۶.</ref> ناسازگاری ندارد؛ زیرا معنای روایت این نیست که سعادت و شقاوت ذاتی است و علت ندارد؛ زیرا سعادت و شقاوت نه بخشی از ذات و نه لازم ذات‌اند، بلکه دارای علت‌اند و انسان با اختیار خود آنها را به دست می‌آورد.


ریشه سعادت‌داشتن، باورهای حق و اخلاق نیکو و کردار درست است و ریشه شقاوت، امور برابر آنها است <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۲۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۳؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۸.</ref>؛ از این‌رو به نظر امام‌خمینی حدیث یادشده را نمی‌توان بر معنای ظاهری و عرفی آن که سعادت بالفعل در شکم مادر است، بار کرد؛ زیرا سعادت از کمال‌ها و افعال است و در شکم مادر، نفس حالت هیولانی و استعدادی دارد و سعادت بالفعل در آنجا معنا ندارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۲۸ ـ ۵۲۹.</ref>. ایشان در احتمالی دیگر «بطن امّ» را جهان طبیعت معنا می‌کند؛ به اینکه جهان طبیعت، سرآغاز و مزرعه سعادت و شقاوت اخروی انسان است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۰.</ref>؛ اما انسان می‌تواند با پایبندی به [[احکام شرعی]]، جلوی این اقتضای ذاتی شقاوت را گرفته و سعادتمند شود <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۶ ـ ۲۶۷.</ref> {{ببینید|قاعده الذاتی لایعلل}}.
ریشه سعادت‌داشتن، باورهای حق و اخلاق نیکو و کردار درست است و ریشه شقاوت، امور برابر آنها است<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۲۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۳؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۸.</ref>؛ از این‌رو به نظر امام‌خمینی حدیث یادشده را نمی‌توان بر معنای ظاهری و عرفی آن که سعادت بالفعل در شکم مادر است، بار کرد؛ زیرا سعادت از کمال‌ها و افعال است و در شکم مادر، نفس حالت هیولانی و استعدادی دارد و سعادت بالفعل در آنجا معنا ندارد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۲۸–۵۲۹.</ref> ایشان در احتمالی دیگر «بطن امّ» را جهان طبیعت معنا می‌کند؛ به اینکه جهان طبیعت، سرآغاز و مزرعه سعادت و شقاوت اخروی انسان است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۰.</ref>؛ اما انسان می‌تواند با پایبندی به [[احکام شرعی]]، جلوی این اقتضای ذاتی شقاوت را گرفته و سعادتمند شود<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۶–۲۶۷.</ref> {{ببینید|قاعده الذاتی لایعلل}}.


امام‌خمینی این سخن [[ملاصدرا]] که بعضی از ماهیت‌ها ظلمانی‌اند و شقاوت، ذاتی آنهاست را نقد کرده و براین باور است همه افراد بلکه همه موجودات، بر فطرت کمال‌خواهی آفریده شده‌اند و [[عشق]] به [[کمال]]، به ‌گونه فطری در همه آنها وجود دارد؛ بنابراین در جهان آفرینش، چیزی نیست که شقاوت ذاتی داشته باشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۰.</ref>. اگرچه افراد انسانی بر پایه استعدادها و مزاج‌هایشان گوناگون آفریده شده‌اند و عوامل گوناگونی بر پدیدآمدن مزاج‌های مختلفِ پاک و ناپاک اثر دارد <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۰ ـ ۸۱.</ref> و هر کدام بر پایه شرایط محیطی و پدری و مادری و مانند آن، استعدادی ویژه خود دارند که آنان را به سوی خیر یا شر می‌کشاند، اما بدین معنا نیست که این امور ذاتی‌اند و قابل تغییر و تبدل نیستند، بلکه می‌شود شخصی که استعداد شقاوت را دارد، تغییر کند و مؤمن شود و شخصی که استعداد سعادت را دارد، شقی شود <ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۴ ـ ۸۵.</ref>؛ بنابراین می‌توان این روایت که انسان‌ها معدن‌هایی همانند معدن‌های طلا و نقره‌اند <ref>کلینی، الکافی، ۸/۱۷۷.</ref> را بر این معنا بار کرد که انسان‌ها در آغاز تولد بر پایه مواد و مزاج‌های شکل‌دهنده آنان، اختلاف داشته و به معادنی می‌مانند که هر کدام از مواد خاصی تشکیل شده‌اند؛ اما این به معنای اختیارنداشتن انسان در انتخاب کارهای نیک و بد نیست، بلکه اختیار، ذاتی انسان است و انسان شقی نیز می‌تواند با پند و انذار اصلاح گردد <ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۶ ـ ۸۷.</ref>.
امام‌خمینی این سخن [[ملاصدرا]] که بعضی از ماهیت‌ها ظلمانی‌اند و شقاوت، ذاتی آنهاست را نقد کرده و براین باور است همه افراد بلکه همه موجودات، بر فطرت کمال‌خواهی آفریده شده‌اند و [[عشق]] به [[کمال]]، به گونه فطری در همه آنها وجود دارد؛ بنابراین در جهان آفرینش، چیزی نیست که شقاوت ذاتی داشته باشد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۰.</ref> اگرچه افراد انسانی بر پایه استعدادها و مزاج‌هایشان گوناگون آفریده شده‌اند و عوامل گوناگونی بر پدیدآمدن مزاج‌های مختلفِ پاک و ناپاک اثر دارد<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۰–۸۱.</ref> و هر کدام بر پایه شرایط محیطی و پدری و مادری و مانند آن، استعدادی ویژه خود دارند که آنان را به سوی خیر یا شر می‌کشاند، اما بدین معنا نیست که این امور ذاتی‌اند و قابل تغییر و تبدل نیستند، بلکه می‌شود شخصی که استعداد شقاوت را دارد، تغییر کند و مؤمن شود و شخصی که استعداد سعادت را دارد، شقی شود<ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۴–۸۵.</ref>؛ بنابراین می‌توان این روایت که انسان‌ها معدن‌هایی همانند معدن‌های طلا و نقره‌اند<ref>کلینی، الکافی، ۸/۱۷۷.</ref> را بر این معنا بار کرد که انسان‌ها در آغاز تولد بر پایه مواد و مزاج‌های شکل‌دهنده آنان، اختلاف داشته و به معادنی می‌مانند که هر کدام از مواد خاصی تشکیل شده‌اند؛ اما این به معنای اختیارنداشتن انسان در انتخاب کارهای نیک و بد نیست، بلکه اختیار، ذاتی انسان است و انسان شقی نیز می‌تواند با پند و انذار اصلاح گردد.<ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۶–۸۷.</ref>


امام‌خمینی در تفسیری دیگر «بطن امّ» را در روایات به مرتبه [[نفس‌الامر]] تفسیر کرده که حضرت علمیه حق‌تعالی است که همه سعادت‌ها و شقاوت‌ها در آنجا معلوم و تقدیر شده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۹.</ref>. این نیز به معنای عدم اختیار بنده نیست، بلکه بنده به اختیار خود سعادت یا شقاوت را انتخاب می‌کند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۹ ـ ۳۰۰.</ref>.
امام‌خمینی در تفسیری دیگر «بطن امّ» را در روایات به مرتبه [[نفس‌الامر]] تفسیر کرده که حضرت علمیه حق‌تعالی است که همه سعادت‌ها و شقاوت‌ها در آنجا معلوم و تقدیر شده‌است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۹.</ref> این نیز به معنای عدم اختیار بنده نیست، بلکه بنده به اختیار خود سعادت یا شقاوت را انتخاب می‌کند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۹–۳۰۰.</ref>
==عوامل و موانع==
 
حکما و [[فلاسفه]] راه‌های گوناگونی برای رسیدن به سعادت معرفی کرده‌اند <ref>← فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۲۳، ۳۴، ۵۵، ۱۹۸ ـ ۱۹۹ و ۲/۵۷ ـ ۷۱.</ref>. [[افلاطون]] علم، معرفت و پیروی از فضیلت را لازمه کسب سعادت می‌داند <ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۵۱.</ref>. [[ارسطو]] راه کسب سعادت را عمل به فضیلت‌های اخلاقی و عقلی می‌داند؛ به اینکه انسان باید معرفت به آن فضیلت‌ها را در مرحله عمل پیاده کند <ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۲/۱۴۶ ـ ۱۴۷.</ref>. حکمای اسلامی نیز راه دستیابی به سعادت اخروی را به‌ دست ‌آوردن معرفت و محبت الهی <ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۱۶.</ref> و عمل به فضیلت‌های نظری <ref>فارابی، الاعمال الفلسفیه، ۱۸۷.</ref> می‌دانند.
== عوامل و موانع ==
حکما و [[فلاسفه]] راه‌های گوناگونی برای رسیدن به سعادت معرفی کرده‌اند.<ref>← فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۲۳، ۳۴، ۵۵، ۱۹۸–۱۹۹ و ۲/۵۷–۷۱.</ref> [[افلاطون]] علم، معرفت و پیروی از فضیلت را لازمه کسب سعادت می‌داند.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۵۱.</ref> [[ارسطو]] راه کسب سعادت را عمل به فضیلت‌های اخلاقی و عقلی می‌داند؛ به اینکه انسان باید معرفت به آن فضیلت‌ها را در مرحله عمل پیاده کند.<ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۲/۱۴۶–۱۴۷.</ref> حکمای اسلامی نیز راه دستیابی به سعادت اخروی را به دست آوردن معرفت و محبت الهی<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۱۶.</ref> و عمل به فضیلت‌های نظری<ref>فارابی، الاعمال الفلسفیه، ۱۸۷.</ref> می‌دانند.


اینان همچنین موانع دستیابی به سعادت را دو چیز می‌شمارند:
اینان همچنین موانع دستیابی به سعادت را دو چیز می‌شمارند:
# حجاب داخلی (قصور نفس) که ناظر به حکمت عملی است؛
# حجاب داخلی (قصور نفس) که ناظر به حکمت عملی است؛
# حجاب خارجی یعنی بدن و حواس ظاهری انسان <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۵ ـ ۱۲۶.</ref>.
# حجاب خارجی یعنی بدن و حواس ظاهری انسان.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۵–۱۲۶.</ref>


[[امام‌خمینی]] مانند دیگر ‌اندیشمندان اسلامی <ref>آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۵۴؛ ابن‌قیم، شفاء العلیل، ۷۴۶.</ref> بر این باور است که [[عقل]] انسان برای شناخت سعادت و شقاوتِ انسان کافی نیست؛ زیرا تنها حق‌تعالی به مصلحت‌ها و مفاسد و صحت و مرض انسان آگاهی دارد و از سوی دیگر، شایسته نیست حق‌تعالی در بیان مصالح و مفاسد و راه‌های سعادت انسان کوتاهی کند؛ زیرا موجب اختلال در نظام احسن و حکمت پروردگار می‌شود <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰.</ref>؛ پس انسان باید در سیر کمالی خود از [[هدایت]] و راهنمایی [[انبیا(ع)]] نیز استفاده کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۷.</ref>.
[[امام‌خمینی]] مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۵۴؛ ابن‌قیم، شفاء العلیل، ۷۴۶.</ref> بر این باور است که [[عقل]] انسان برای شناخت سعادت و شقاوتِ انسان کافی نیست؛ زیرا تنها حق‌تعالی به مصلحت‌ها و مفاسد و صحت و مرض انسان آگاهی دارد و از سوی دیگر، شایسته نیست حق‌تعالی در بیان مصالح و مفاسد و راه‌های سعادت انسان کوتاهی کند؛ زیرا موجب اختلال در نظام احسن و حکمت پروردگار می‌شود<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰.</ref>؛ پس انسان باید در سیر کمالی خود از [[هدایت]] و راهنمایی [[انبیا(ع)]] نیز استفاده کند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۷.</ref>


ایشان با تکیه بر اینکه [[انسان]] در انتخاب سعادت و شقاوت آزاد است و با اختیار خود می‌تواند یکی از راه‌های سعادت و یا شقاوت را بپیماید <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۹؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۹.</ref>، عواملی را دراین‌باره اثرگذار می‌داند:  
ایشان با تکیه بر اینکه [[انسان]] در انتخاب سعادت و شقاوت آزاد است و با اختیار خود می‌تواند یکی از راه‌های سعادت یا شقاوت را بپیماید،<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۹؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۹.</ref> عواملی را دراین‌باره اثرگذار می‌داند:
# فطرت جبلی و مخموره انسان، سرآغاز سعادت انسان است و فطرت محجوبه که به واسطه احتجاب به دنیا و امور طبیعی، ظلمانی گردیده، سرآغاز همه بدبختی‌ها و شقاوت در [[دنیا]] و [[آخرت]] است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۳.</ref>؛
# طینت و زمینه‌های ذاتی: برخی از آغاز، زمینه امور خیر و صلاح و بعضی از آغاز، زمینه امور شر را دارند؛ ولی چنین نیست که این امور ذاتی انسان بوده و تغییرپذیر نباشد، بلکه همه ملکاتی که در انسان است تغییر و تبدیل پذیراند و انسان می‌تواند [[اخلاق]] و ملکات خود را تغییر دهد<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۱؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰.</ref>؛
# عوامل محیطی: مانند دوستان و خویشان، شرایط جامعه، خوراک و حتی حالات پدر و مادر بر سعادت و شقاوت انسان اثر دارد<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۵.</ref>؛
# تربیت و پرورش درست و پیروی از آموزه‌های انبیای الهی (ع) در دوران زندگی از امور مهم در سعادت و شقاوت و «ر[[بوبیت تشریعی]]» به‌شمار می‌رود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵.</ref> باید انسان قوای طبیعی خود را تعدیل کرده و اقتضاهایی که هر یک از قوا، مانند [[قوه غضب]] و [[قوه شهوت|شهوت]] دارد، در میزان شرع قرار دهد و تسلیم [[عقل]] و انبیای الهی (ع) کند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶–۴۶۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۴۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶.</ref> این قوا وقتی انسان را به سعادت می‌رسانند که در مرز اعتدال مانده و از آن فراتر نروند؛ زیرا [[افراط و تفریط]] در این قوا مانند زیاده‌روی در قوه غضب یا شهوت، مایه هلاکت و شقاوت می‌شود<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۰ و ۳۷۰–۳۷۱.</ref> و بهره‌برداری از [[قرآن]] و داستان‌های آن دربارهٔ چگونگی [[سیر و سلوک]] و حکمت‌ها و پندهای انبیا (ع)، از بزرگ‌ترین راه‌های رسیدن به سعادت است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۸.</ref>؛
# تعقل و عمل: چنان‌که [[ملاصدرا]] نیز گفته‌است،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۳۱.</ref> برای دستیابی به سعادت دو جهت لازم است: یکی تقویت عقل نظری و دیگری عمل صالح به واسطه عقل عملی؛ اما تقویت عقل نظری به وسیله به‌فعلیت‌رساندن [[عقل هیولانی]] و استعداد قبول حقایق به عقل بالفعل است؛ به این معنا که عقل نظری به درک حقایق اشیا آن‌گونه که هستند، برسد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۳.</ref> امام‌خمینی با نقد برداشتی احتمالی از کلام ملاصدرا<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۵–۱۲۷.</ref> بر این باور است برای به‌فعلیت‌رسیدن عقل هیولانی، باید عقل نظری موجودات را به‌صورت شئون و سایه‌های حق‌تعالی تعقل کند نه به صورت استقلالی؛ زیرا اگر آنان را به صورت موجودات مستقل درک کند، این خود حجاب و مایه بازماندن از سعادت مطلقه است و به همین علت اگر شخص حکیمی وجودات را به صورت مستقل تعقل و اثبات کند، در حجاب خواهد بود<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۳–۴۶۴.</ref>؛ اما تحصیل عمل، به واسطه کمال عقل عملی و انجام [[عمل صالح]] و تصفیه قوای جسمانی میسر است و عمل صالح عملی است که تنها برای خدا و با روح انسان سازگار باشد<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۴–۴۶۶.</ref> {{ببینید|عقل(۳)}}.


در همین راستا به باور امام‌خمینی سعادت و کمال انسان و جامعه اسلامی در گرو اطاعت از قوانین خداوند است که انبیای الهی (ع) آورده‌اند و در برابر، شقاوت و انحطاط انسان‌ها به جهت اطاعت و تسلیم در برابر انسان‌های دیگر است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸.</ref> در میان اطاعت‌ها و عبادت‌ها، [[نماز]] مهم‌ترین عبادت است که سعادت بشر را فراهم می‌کند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶.</ref>؛ چنان‌که بالاترین مرتبه سعادت عقلی در اتصال به حق، در نماز به دست می‌آید<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳.</ref> و اگر کسی از شرع پیروی کرده و اعمال شرعی خود را انجام دهد، باعث می‌شود قوای طبیعی مقهور عقل شوند. این [[اطاعت]] از [[شرع]] هم راه تحصیل سعادت است و هم شرایط را برای سعادت عقلی فراهم می‌کند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۴۶۲.</ref>


# فطرت جبلی و مخموره انسان، سرآغاز سعادت انسان است و فطرت محجوبه که به واسطه احتجاب به دنیا و امور طبیعی، ظلمانی گردیده، سرآغاز همه بدبختی‌ها و شقاوت در [[دنیا]] و [[آخرت]] است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۳.</ref>؛
از سوی دیگر، امام‌خمینی موانعی را نیز برای سعادت بیان کرده‌است. ایشان یکی از موانع سعادت را ارتکاب [[گناهان]] شمرده‌است که انسان را از رسیدن به سعادت بازداشته و مایه ناپاکی قوای ظاهری نفس می‌شود که انسان را از قرب حق‌تعالی بازمی‌دارد و انسان تا ظاهر خود را از آلودگی‌ها پاک نکند به مرحله روحانیت و فتوحات باطنی نمی‌رسد<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۶.</ref>؛ چنان‌که [[انانیت نفس]] و حجاب طبیعت او را از مقام‌های روحانی بازمی‌دارد و در نتیجه نهایت سیر او دستیابی به کمال‌های نفسانی و سعادت‌های کم‌ارزش طبیعی خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۳.</ref>
# طینت و زمینه‌های ذاتی: برخی از آغاز، زمینه امور خیر و صلاح و بعضی از آغاز، زمینه امور شر را دارند؛ ولی چنین نیست که این امور ذاتی انسان بوده و تغییرپذیر نباشد، بلکه همه ملکاتی که در انسان است تغییر و تبدیل پذیراند و انسان می‌تواند [[اخلاق]] و ملکات خود را تغییر دهد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۱؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰.</ref>؛
# عوامل محیطی: مانند دوستان و خویشان، شرایط جامعه، خوراک و حتی حالات پدر و مادر بر سعادت و شقاوت انسان اثر دارد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۵.</ref>؛
# تربیت و پرورش درست و پیروی از آموزه‌های انبیای الهی(ع) در دوران زندگی از امور مهم در سعادت و شقاوت و «ر[[بوبیت تشریعی]]» به شمار می‌رود <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵.</ref>. باید انسان قوای طبیعی خود را تعدیل کرده و اقتضاهایی که هر یک از قوا، مانند [[قوه غضب]] و [[قوه شهوت|شهوت]] دارد، در میزان شرع قرار دهد و تسلیم [[عقل]] و انبیای الهی(ع) کند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶ ـ ۴۶۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۴۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶.</ref>. این قوا وقتی انسان را به سعادت می‌رسانند که در مرز اعتدال مانده و از آن فراتر نروند؛ زیرا [[افراط و تفریط]] در این قوا مانند زیاده‌روی در قوه غضب یا شهوت، مایه هلاکت و شقاوت می‌شود <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۰ و ۳۷۰ ـ ۳۷۱.</ref> و بهره‌برداری از [[قرآن]] و داستان‌های آن درباره چگونگی [[سیر و سلوک]] و حکمت‌ها و پندهای انبیا(ع)، از بزرگترین راه‌های رسیدن به سعادت است <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۸.</ref>؛
# تعقل و عمل: چنان‌که [[ملاصدرا]] نیز گفته است <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۳۱.</ref>، برای دستیابی به سعادت دو جهت لازم است: یکی تقویت عقل نظری و دیگری عمل صالح به واسطه عقل عملی؛ اما تقویت عقل نظری به وسیله به‌فعلیت‌رساندن [[عقل هیولانی]] و استعداد قبول حقایق به عقل بالفعل است؛ به این معنا که عقل نظری به درک حقایق اشیا آن‌گونه که هستند، برسد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۳.</ref>. امام‌خمینی با نقد برداشتی احتمالی از کلام ملاصدرا <ref> ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۵ ـ ۱۲۷.</ref> بر این باور است برای به‌فعلیت‌رسیدن عقل هیولانی، باید عقل نظری موجودات را به‌صورت شئون و سایه‌های حق‌تعالی تعقل کند نه به صورت استقلالی؛ زیرا اگر آنان را به صورت موجودات مستقل درک کند، این خود حجاب و مایه بازماندن از سعادت مطلقه است و به همین علت اگر شخص حکیمی وجودات را به صورت مستقل تعقل و اثبات کند، در حجاب خواهد بود <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۳ ـ ۴۶۴.</ref>؛ اما تحصیل عمل، به واسطه کمال عقل عملی و انجام [[عمل صالح]] و تصفیه قوای جسمانی میسر است و عمل صالح عملی است که تنها برای خدا و با روح انسان سازگار باشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۴ ـ ۴۶۶.</ref> {{ببینید|عقل(۳)}}.


در همین راستا به باور امام‌خمینی سعادت و کمال انسان و جامعه اسلامی در گرو اطاعت از قوانین خداوند است که انبیای الهی(ع) آورده‌اند و در برابر، شقاوت و انحطاط انسان‌ها به جهت اطاعت و تسلیم در برابر انسان‌های دیگر است <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸.</ref>. در میان اطاعت‌ها و عبادت‌ها، [[نماز]] مهم‌ترین عبادت است که سعادت بشر را فراهم می‌کند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶.</ref>؛ چنان‌که بالاترین مرتبه‌ سعادت عقلی در اتصال به حق، در نماز به دست می‌آید <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳.</ref> و اگر کسی از شرع پیروی کرده و اعمال شرعی خود را انجام دهد، باعث می‌شود قوای طبیعی مقهور عقل شوند. این [[اطاعت]] از [[شرع]] هم راه تحصیل سعادت است و هم شرایط را برای سعادت عقلی فراهم می‌کند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۴۶۲.</ref>.
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}


از سوی دیگر، امام‌خمینی موانعی را نیز برای سعادت بیان کرده است. ایشان یکی از موانع سعادت را ارتکاب [[گناهان]] شمرده است که انسان را از رسیدن به سعادت باز داشته و مایه ناپاکی قوای ظاهری نفس می‌شود که انسان را از قرب حق‌تعالی باز می‌دارد و انسان تا ظاهر خود را از آلودگی‌ها پاک نکند به مرحله روحانیت و فتوحات باطنی نمی‌رسد <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۶.</ref>؛ چنان‌که [[انانیت نفس]] و حجاب طبیعت او را از مقام‌های روحانی باز می‌دارد و در نتیجه نهایت سیر او دستیابی به کمال‌های نفسانی و سعادت‌های کم‌ارزش طبیعی خواهد بود <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۳.</ref>.
== منابع ==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
* آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن‌ العظیم و السبع‌ المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
* آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
* آمدی، سیف‌الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
* آمدی، سیف‌الدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
* ابن‌باجه، ابی‌بکر، رسائل فلسفیة لابی‌بکربن‌باجه، ‌تحقیق جمال‌الدین العلوی، بیروت، دارالثقافه، بی‌تا.
* ابن‌باجه، ابی‌بکر، رسائل فلسفیة لابی‌بکربن‌باجه، تحقیق جمال‌الدین العلوی، بیروت، دارالثقافه، بی‌تا.
* ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاضحویة فی المعاد، تحقیق حسین عاصی، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
* ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاضحویة فی المعاد، تحقیق حسین عاصی، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
خط ۸۲: خط ۸۹:
* ابن‌مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
* ابن‌مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* ابو‌عذبه، حسن‌بن‌عبدالمحسن، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، تحقیق علی فرید دحروج، بیروت، سبیل الرشاد، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
* ابوعذبه، حسن‌بن‌عبدالمحسن، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، تحقیق علی فرید دحروج، بیروت، سبیل الرشاد، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
* ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ترجمه احمد لطفی سید، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۴۳ق.
* ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ترجمه احمد لطفی سید، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۴۳ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
* بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ترجمه رضا مهیار، تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
* بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ترجمه رضا مهیار، تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
* تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
خط ۱۰۰: خط ۱۰۷:
* راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
* زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
* سبزواری، سیدعبدالأعلی، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه اهل‌البیت(ع)، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
* سبزواری، سیدعبدالأعلی، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه اهل‌البیت (ع)، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
* سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
* سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
* شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الد‌ین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
* شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
* صدوق، محمد‌بن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
* صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
* صدوق، محمد‌بن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
* صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
* فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م.
* فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م.
* فارابی، ابونصر، الاعمال الفلسفیه، تحقیق و تعلیق جعفرآل‌یاسین، بیروت، دارالمناهل، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* فارابی، ابونصر، الاعمال الفلسفیه، تحقیق و تعلیق جعفرآل‌یاسین، بیروت، دارالمناهل، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
خط ۱۱۱: خط ۱۱۸:
* کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ترجمه سیدجلال‌الدین مجتبوی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
* کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ترجمه سیدجلال‌الدین مجتبوی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
* کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
* کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
* کتاب مقدس، بی‌جا، ‌دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
* کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
* مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول (ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
* مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
* مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
خط ۱۲۴: خط ۱۳۱:
* هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
* هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
 
معصومه موحدنیا، [https://books.khomeini.ir/books/10006/211/ سعادت و شقاوت]، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۲۱۱-۲۲۹.
== پیوند به بیرون ==
معصومه موحدنیا، [https://books.khomeini.ir/books/10006/211/ سعادت و شقاوت]، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۲۱۱–۲۲۹.
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های جلد ششم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد ششم دانشنامه]]
۲۱٬۲۸۸

ویرایش