ظلم: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معنی == | == معنی == | ||
ظلم به معنای ناقصکردن حق<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰.</ref> و قراردادن چیزی در جایی که اختصاص به آن ندارد<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۳۷۳.</ref> است؛ چنانکه شامل انجام فعل به شکل نامناسب یعنی کم یا زیادتر از مقدار لازم یا در زمان و مکان غیر مناسب نیز میشود<ref>راغب، مفردات، ۵۳۷.</ref>؛ از اینرو هر عمل مخالف حق یا ضایعکننده آن، ظلم بهشمار میآید.<ref>منتظری، دراسات، ۱/۲۸۹؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۴۲۰.</ref> | ظلم به معنای ناقصکردن [[حق]]<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰.</ref> و قراردادن چیزی در جایی که اختصاص به آن ندارد<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۳۷۳.</ref> است؛ چنانکه شامل انجام فعل به شکل نامناسب یعنی کم یا زیادتر از مقدار لازم یا در زمان و مکان غیر مناسب نیز میشود<ref>راغب، مفردات، ۵۳۷.</ref>؛ از اینرو هر عمل مخالف حق یا ضایعکننده آن، ظلم بهشمار میآید.<ref>منتظری، دراسات، ۱/۲۸۹؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۴۲۰.</ref> | ||
ظلم، بیشتر در معنای تجاوز به حقوق دیگران به کار میرود؛ اما در [[قرآن کریم]] که همراه مشتقات آن بیش از ۳۰۰ بار در آن آمده،<ref>عبدالباقی، المعجم المفهرس، ۴۳۶–۴۴۱.</ref> مفهوم عامتری دارد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۵۰۲.</ref> و ظلم انسان به حق خدا،<ref>لقمان، ۱۳.</ref> مردم<ref>شوری، ۴۲.</ref> و خویش<ref>فاطر، ۳۲.</ref> را هم دربر میگیرد. در واقع همه این موارد، ظلم به خویشتن محسوب میشوند.<ref>نحل، ۳۳؛ راغب، مفردات، ۵۳۸.</ref> در قرآن کریم [[شرک]]،<ref>لقمان، ۱۳.</ref> [[فتنهانگیزی]]،<ref>انفال، ۲۵.</ref> تکذیب پیامبران الهی (ع) و ایماننیاوردن به آنان،<ref>یونس (ع)، ۱۳.</ref> [[قتل نفس]]،<ref>مائده، ۲۹.</ref> همپیمانی مسلمانان با [[کفار]]<ref>مائده، ۵۱.</ref> و [[مسخرهکردن]] آیات الهی<ref>انعام، ۶۸.</ref> از مصادیق ظلم شمرده شدهاست. | ظلم، بیشتر در معنای تجاوز به حقوق دیگران به کار میرود؛ اما در [[قرآن کریم]] که همراه مشتقات آن بیش از ۳۰۰ بار در آن آمده،<ref>عبدالباقی، المعجم المفهرس، ۴۳۶–۴۴۱.</ref> مفهوم عامتری دارد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۵۰۲.</ref> و ظلم انسان به حق خدا،<ref>لقمان، ۱۳.</ref> مردم<ref>شوری، ۴۲.</ref> و خویش<ref>فاطر، ۳۲.</ref> را هم دربر میگیرد. در واقع همه این موارد، ظلم به خویشتن محسوب میشوند.<ref>نحل، ۳۳؛ راغب، مفردات، ۵۳۸.</ref> در قرآن کریم [[شرک]]،<ref>لقمان، ۱۳.</ref> [[فتنهانگیزی]]،<ref>انفال، ۲۵.</ref> تکذیب [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی (ع)]] و ایماننیاوردن به آنان،<ref>یونس (ع)، ۱۳.</ref> [[قتل نفس]]،<ref>مائده، ۲۹.</ref> همپیمانی مسلمانان با [[کفار]]<ref>مائده، ۵۱.</ref> و [[مسخرهکردن]] آیات الهی<ref>انعام، ۶۸.</ref> از مصادیق ظلم شمرده شدهاست. | ||
ماده «[[بغی]]» و «عدو» به معنای | ماده «[[بغی]]» و «عدو» به معنای افراط و تجاوز از حد،<ref>راغب، مفردات، ۱۳۶ و ۵۵۳.</ref> اگرچه مفهومی عامتر از ظلم دارد؛ اما در مواردی، به معنای ظلم نزدیک میشود که در قرآن کریم هم به آن اشاره شدهاست.<ref>شوری، ۴۲؛ حجرات، ۹؛ بقره، ۲۳۱؛ نساء، ۱۴.</ref> در برابر مفهوم ظلم که دارای قبح عقلی است،<ref>طیب، اطیب البیان، ۱۰/۹۳.</ref> مفهوم عدل و [[عدالت]] قرار دارد. خداوند در قرآن، ظلم را از خود نفی کرده<ref>آل عمران، ۱۸۲؛ انفال، ۵۱؛ حج، ۱۰.</ref> و همه امور خود را بر محور عدل و داد شمردهاست<ref>آل عمران، ۱۸.</ref>؛ همانگونه که انسانها را به عدالت و دوری از ظلم، فراخوانده است<ref>مائده، ۸.</ref> {{ببینید|عدالت اجتماعی}}. | ||
پیدایش عدل و ظلم به معنی ضایعکردن حق دیگران، همراه با زندگی اجتماعی بشر بودهاست؛ چون در زندگی جمعی است که فرد در برابر دیگری حقی پیدا میکند یا از آن محروم میشود.<ref>جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ۴/۳۷۲.</ref> نخستین ظلم در عرصه اجتماعی نیز به دست یکی از فرزندان [[آدم(ع)]] با کشتن برادر خود صورت گرفت.<ref>مائده، ۲۸–۳۰.</ref> از آیات قرآن بر میآید که شرک بزرگترین مصداق ظلم است<ref>لقمان، ۱۳.</ref> و در میان اقوام نخستین بشر، ازجمله [[قوم نوح(ع)]]<ref>هود، ۲۶؛ نجم، ۵۲.</ref> و پس از آن، اقوام دیگر<ref>توبه، ۷۰.</ref> وجود داشتهاست. | پیدایش عدل و ظلم به معنی ضایعکردن حق دیگران، همراه با زندگی اجتماعی بشر بودهاست؛ چون در زندگی جمعی است که فرد در برابر دیگری حقی پیدا میکند یا از آن محروم میشود.<ref>جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ۴/۳۷۲.</ref> نخستین ظلم در عرصه اجتماعی نیز به دست یکی از فرزندان [[آدم(ع)]] با کشتن برادر خود صورت گرفت.<ref>مائده، ۲۸–۳۰.</ref> از آیات قرآن بر میآید که شرک بزرگترین مصداق ظلم است<ref>لقمان، ۱۳.</ref> و در میان اقوام نخستین بشر، ازجمله [[قوم نوح(ع)]]<ref>هود، ۲۶؛ نجم، ۵۲.</ref> و پس از آن، اقوام دیگر<ref>توبه، ۷۰.</ref> وجود داشتهاست. | ||
== ویژگی و ابعاد ظلم == | == ویژگی و ابعاد ظلم == | ||
ظلم مفهومی وسیع و درجات و مراتب گوناگونی دارد.<ref>جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۷.</ref> در معارف و آموزههای دینی حقوق فراوانی بر عهده انسان گذاشته شدهاست که از حق خداوند تا خود و پدر و مادر و فرزندان و همسایه و حتی دشمن را دربر میگیرد.<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۶۱۸–۶۲۶.</ref> تجاوز به حقوق هر صاحب حقی، حتی حیوانات، ستم شمرده میشود.<ref>جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۶۷.</ref> مراتب ظلم از نظر زشتی نیز همسان نیست و نمیتوان ستم به یک فرد را همتراز ستم شاهان و [[مستکبران]] به زیردستان و ملتهای ستمدیده قرار داد.<ref>جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۸–۳۸۹.</ref> | ظلم مفهومی وسیع و درجات و مراتب گوناگونی دارد.<ref>جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۷.</ref> در معارف و آموزههای دینی حقوق فراوانی بر عهده انسان گذاشته شدهاست که از حق خداوند تا خود و پدر و مادر و فرزندان و همسایه و حتی [[دشمن]] را دربر میگیرد.<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۶۱۸–۶۲۶.</ref> تجاوز به حقوق هر صاحب حقی، حتی حیوانات، ستم شمرده میشود.<ref>جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۶۷.</ref> مراتب ظلم از نظر زشتی نیز همسان نیست و نمیتوان ستم به یک فرد را همتراز ستم شاهان و [[مستکبران]] به زیردستان و ملتهای ستمدیده قرار داد.<ref>جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۸–۳۸۹.</ref> | ||
از سوی دیگر، قرآن کریم ستمپذیری را همانند ستمگری، نکوهش کرده و از تحمل ظلم بازداشته است<ref>بقره، ۲۷۹؛ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ۲۸۲.</ref>؛ چنانکه برای | از سوی دیگر، قرآن کریم ستمپذیری را همانند ستمگری، نکوهش کرده و از تحمل ظلم بازداشته است<ref>بقره، ۲۷۹؛ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ۲۸۲.</ref>؛ چنانکه برای مظلوم، حق [[دفاع]] و مقابله قائل شده<ref>حج، ۳۹.</ref> و در صورت توانایینداشتن مظلوم برای دفاع، وظیفه هجرت را برای او تعیین کرده و اجازه تسلیم و پذیرش ستم و همراهی با ستمکار را ندادهاست<ref>نساء، ۹۷.</ref> و ستمدیده، اگر خود موجب ستم را فراهم نکرده باشد، پاداش خواهد داشت.<ref>جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ۲/۲۴۷.</ref> | ||
از نگاه [[امامخمینی]]، مظلومشدن با زیر بار ظلم رفتن و تندادن به آن که از تزکیهنداشتن نشئت میگیرد، تفاوت دارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۴–۲۶۵ و ۱۸/۴۹۹.</ref>؛ ظلمپذیری بر خلاف خواست و نظر انبیاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱–۸۲.</ref> و مذمومتر از خود ستم به حساب میآید<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۴.</ref> و از مصادیق ظلم به خویشتن است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.</ref> سازش با ظالم از بزرگترین و بارزترین آثار جهنمیشدن بهشمار میآید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۳۵.</ref>؛ از اینرو اعتراض به ستمکارانی که مرتکب خلاف و جنایت میشوند، لازم است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۸.</ref> امامخمینی بر آن است که ظلم ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی به ملت ایران، موجب وابستهشدن [[فرهنگ]] و خوکردن ملت به قلدری و [[دیکتاتوری]] شده بود؛ چنانکه ملت به خود، حق دخالت در هیچ امری را نمیداد و اعتراضی نمیکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵۴–۲۵۵ و ۲۷۱.</ref>؛ ملت ایران با تغییر در روحیه خود، از پذیرش ستم خودداری کرد و با اعتراض و انقلاب، نظام طاغوتی را تغییر داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۰ و ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.</ref> | از نگاه [[امامخمینی]]، مظلومشدن با زیر بار ظلم رفتن و تندادن به آن که از تزکیهنداشتن نشئت میگیرد، تفاوت دارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۴–۲۶۵ و ۱۸/۴۹۹.</ref>؛ ظلمپذیری بر خلاف خواست و نظر انبیاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱–۸۲.</ref> و مذمومتر از خود ستم به حساب میآید<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۴.</ref> و از مصادیق ظلم به خویشتن است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.</ref> سازش با ظالم از بزرگترین و بارزترین آثار جهنمیشدن بهشمار میآید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۳۵.</ref>؛ از اینرو اعتراض به ستمکارانی که مرتکب خلاف و جنایت میشوند، لازم است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۸.</ref> امامخمینی بر آن است که ظلم ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی به ملت ایران، موجب وابستهشدن [[فرهنگ]] و خوکردن ملت به قلدری و [[دیکتاتوری]] شده بود؛ چنانکه ملت به خود، حق دخالت در هیچ امری را نمیداد و اعتراضی نمیکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵۴–۲۵۵ و ۲۷۱.</ref>؛ ملت ایران با تغییر در روحیه خود، از پذیرش ستم خودداری کرد و با اعتراض و انقلاب، نظام طاغوتی را تغییر داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۰ و ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.</ref> | ||
== آثار و پیامدهای ظلم == | == آثار و پیامدهای ظلم == | ||
[[قرآن کریم]] همه مردم را به نوعی آلوده به ظلم دانستهاست<ref>نحل، ۶۱.</ref> و برخی از ظالمان را مشمول لعن<ref>هود، ۱۸.</ref> و دور از | [[قرآن کریم]] همه مردم را به نوعی آلوده به ظلم دانستهاست<ref>نحل، ۶۱.</ref> و برخی از ظالمان را مشمول لعن<ref>هود، ۱۸.</ref> و دور از هدایت،<ref>بقره، ۲۵۸.</ref> [[مغفرت]]<ref>نساء، ۱۶۸.</ref> و رستگاری،<ref>انعام، ۲۱.</ref> شمرده و وعده هلاکت به آنان دادهاست.<ref>ابراهیم (ع)، ۱۳.</ref> ظالم در [[روز قیامت]]، هراسناک از دستاورد خویش،<ref>شورا، ۲۲.</ref> بدون یاور و شفیع خواهد بود<ref>غافر، ۱۸.</ref> و دچار [[عذاب الهی]]<ref>زخرف، ۶۵.</ref> و نیز هیزم [[دوزخ]]<ref>جن، ۱۵.</ref> خواهد شد. از نگاه قرآن عقوبت ظالمان، تنها اخروی نیست، بلکه ظلم در دنیا نیز پیامدهایی برای آنان دارد<ref>زمر، ۵۱؛ طور، ۴۷.</ref>؛ زیرا ظلم باعث نابودی امتها میشود<ref>فجر، ۶–۱۴.</ref> و ظالمان، خود گرفتار ستمکاران دیگری خواهند شد.<ref>انعام، ۱۲۹.</ref> عواقب برخی از مصادیق ظلم، تنها دامنگیر ظالم نمیشود، بلکه شامل همه کسانی که در برابر آن سکوت کردهاند نیز میشود.<ref>انفال، ۲۵.</ref> | ||
[[پیامبر اکرم(ص)]] از ظلم نهی کرده، آن را باعث ویرانی دلها شمرده<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۱۵.</ref> و [[امامعلی(ع)]] ظلم به مردم را گناهی نابخشودنی<ref>کلینی، کافی، ۲/۴۴۳.</ref> و گناهی که خدا آن را رها نخواهد کرد<ref>کلینی، کافی، ۲/۳۳۱.</ref> معرفی کرده و خدا را دشمن ستمکاران و در کمین آنان دانستهاست.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴–۴۵۵.</ref> همچنین | [[پیامبر اکرم(ص)]] از ظلم نهی کرده، آن را باعث ویرانی دلها شمرده<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۱۵.</ref> و [[امامعلی(ع)]] ظلم به مردم را گناهی نابخشودنی<ref>کلینی، کافی، ۲/۴۴۳.</ref> و گناهی که خدا آن را رها نخواهد کرد<ref>کلینی، کافی، ۲/۳۳۱.</ref> معرفی کرده و خدا را دشمن ستمکاران و در کمین آنان دانستهاست.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴–۴۵۵.</ref> همچنین [[حدیث|روایات]]، ظلم و ستم را از میانبرنده نعمتها و تغییردهنده آن و فرودآورنده سریع عذاب الهی شمردهاند<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۴۵۶.</ref>؛ زیرا ظلم، جامعه را از [[اعتدال]] خارج میکند و در نهایت به انفجار میکشاند؛ از اینرو [[حکومت]] با ستم دوام پیدا نمیکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۷۴۳–۷۴۴.</ref> نیز ظلم و تجاوز، گناهی دانسته شده که انسان را به سوی هلاکت و سختی میبرد،<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۸۹.</ref> عمر را کوتاه میکند،<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۴۵۸.</ref> مجازات آن، سریعتر از هر گناه دیگری داده میشود<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۷۹.</ref> و باعث تاریکیهای روز قیامت میگردد.<ref>نهجالفصاحه، ۱۶۴.</ref> | ||
== ضرورت و راههای مبارزه با ظلم == | == ضرورت و راههای مبارزه با ظلم == | ||
در قرآن کریم و [[سیره پیامبر(ص)]] و امامان معصوم (ع)، مبارزه با ظلم و ظالم، جایگاه ویژهای دارد. خداوند به مظلوم اجازه دادهاست که با افشای بدیهای ظالم، بر سر او فریاد بکشد و حق خود را بگیرد.<ref>نساء، ۱۴۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۱۴۴.</ref> مسلمانان برای از میانبردن زمینههای ظلم باید از تکیهکردن بر ستمکاران و کمکگرفتن از آنان بپرهیزند<ref>هود (ع)، ۱۱۳.</ref>؛ همانگونه که حق همنشینی و ارتباط با ظالمان را ندارند.<ref>انعام، ۶۸.</ref> | در قرآن کریم و [[سیره پیامبر(ص)]] و امامان معصوم (ع)، مبارزه با ظلم و ظالم، جایگاه ویژهای دارد. خداوند به مظلوم اجازه دادهاست که با افشای بدیهای ظالم، بر سر او فریاد بکشد و حق خود را بگیرد.<ref>نساء، ۱۴۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۱۴۴.</ref> مسلمانان برای از میانبردن زمینههای ظلم باید از تکیهکردن بر ستمکاران و کمکگرفتن از آنان بپرهیزند<ref>هود (ع)، ۱۱۳.</ref>؛ همانگونه که حق همنشینی و ارتباط با ظالمان را ندارند.<ref>انعام، ۶۸.</ref> | ||
پیامبر (ص) نیز بهترین [[جهاد]] را بیان سخن [[عدل]]، نزد حاکم ستمگر دانستهاست<ref>کلینی، کافی، ۵/۶۰.</ref> و خود آن حضرت حتی پیش از [[بعثت]]، با گروهی از جوانان برای دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم، در پیمانی به نام «حلف الفضول» شرکت کردند.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴/۱۳۰.</ref> [[امامعلی(ع)]] هم در وصیتنامه خویش، به دشمنی با ظالم و یاری مظلوم سفارش کردهاست.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۴۲/۲۴۵.</ref> زندگی همه امامان معصوم (ع)، همراه با مبارزه در مقابل دستگاه جور و ستم زمانه بودهاست؛ اما شکل و روش مبارزه، در زمانهای مختلف، فرق داشتهاست. در زمانی آشکار و با شمشیر بوده و در زمانی دیگر، پنهانی و با هدف افشای انحرافات و بیلیاقتی حاکمان وقت بودهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۹۷–۹۸.</ref> مقصود از اینمبارزه، تنها گرفتن حق ستمدیدگان نیست، بلکه نجات شخص ستمگر نیز میتواند بخشی از هدف باشد<ref>مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.</ref> و مهمترین هدف اجتماعی امامعلی (ع)، گسترش [[عدالت]] و گرفتن حق ستمدیدگان بود.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.</ref> | [[پیامبر (ص)]] نیز بهترین [[جهاد]] را بیان سخن [[عدل]]، نزد حاکم ستمگر دانستهاست<ref>کلینی، کافی، ۵/۶۰.</ref> و خود آن حضرت حتی پیش از [[بعثت]]، با گروهی از جوانان برای دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم، در پیمانی به نام «حلف الفضول» شرکت کردند.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴/۱۳۰.</ref> [[امامعلی(ع)]] هم در وصیتنامه خویش، به دشمنی با ظالم و یاری مظلوم سفارش کردهاست.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۴۲/۲۴۵.</ref> زندگی همه [[امامان معصوم (ع)]]، همراه با مبارزه در مقابل دستگاه جور و ستم زمانه بودهاست؛ اما شکل و روش مبارزه، در زمانهای مختلف، فرق داشتهاست. در زمانی آشکار و با شمشیر بوده و در زمانی دیگر، پنهانی و با هدف افشای [[انحراف|انحرافات]] و بیلیاقتی حاکمان وقت بودهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۹۷–۹۸.</ref> مقصود از اینمبارزه، تنها گرفتن حق ستمدیدگان نیست، بلکه نجات شخص ستمگر نیز میتواند بخشی از هدف باشد<ref>مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.</ref> و مهمترین هدف اجتماعی امامعلی (ع)، گسترش [[عدالت]] و گرفتن حق ستمدیدگان بود.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.</ref> | ||
[[امامخمینی]] مهمترین دلیل رودررویی [[حضرت موسی(ع)]] با [[فرعون]] و [[حضرت ابراهیم(ع)]] با اشراف زمان خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹.</ref> و | [[امامخمینی]] مهمترین دلیل رودررویی [[حضرت موسی(ع)]] با [[فرعون]] و [[حضرت ابراهیم(ع)]] با اشراف زمان خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹.</ref> و پیامبر اسلام(ص) با سرمایهداران [[قریش]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰–۵۱.</ref> را ظلم آنان به فرودستان میدانست و معتقد بود [[پیامبران(ع)|پیامبران (ع)]] و بزرگان دین، در راه مبارزه با ظلم، صدمههای فراوان دیدند؛ حتی برخی سوزانده و برخی قطعهقطعه شدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۴–۳۸۵.</ref> ایشان تأکید میکرد امت اسلامی و [[شیعه|شیعیان]] نیز باید در راه مبارزه با ظلم به پیامبر (ص) و [[امامحسین(ع)]] اقتدا کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۴.</ref> | ||
امامخمینی جلوگیری از ظلم، خودسری، | امامخمینی جلوگیری از ظلم، خودسری، قانونشکنی، حفظ حقوق اسلام و ملت و برقراری [[عدالت اجتماعی]] را از اهداف [[اسلام]] دانسته<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸.</ref> و وظیفه هر فرد در هر جای دنیا را پشتیبانی از مظلوم شمرده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۴۸.</ref> و بر جلوگیری از هر نوع چپاول، ظلم، اعمال غیر اسلامی و غیرانسانی و بر برقراری [[استقلال]]، [[آزادی]] و عدل اسلامی تأکید کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۲۸، ۳۲۸ و ۵۲۵.</ref> ایشان تأکید میکرد [[حکومت اسلامی]] در حقیقت با هدف قطع ریشه ظلم به وجود میآید و زمامدار آن نباید و نمیتواند ظلم کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۵–۲۶۶.</ref> در حکومت دینی اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستم، و بر میزان عدل و [[سیاست]] است و راهبری جامعه با موازین [[عقل]] و [[عدل]] و انصاف انجام میشود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref> {{ببینید|حکومت اسلامی}}؛ چنانکه در حکومت اسلامی مسلمانان موظفاند با پیروان ادیان دیگر (به شرط دشمنینکردن آنان)، برخوردی مسالمتآمیز داشته باشند.<ref>مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۰/۳۵۳.</ref> امامخمینی نیز حکومت اسلامی را مؤظف میدانست از حقوق و [[امنیت]] اقلیتهای دینی و مذهبی دفاع کند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.</ref> و به آنان اطمینان میداد که رفتار اسلام با اقلیتها همواره همراه با عدالت بودهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۲.</ref> {{ببینید|اقلیتهای دینی}}. | ||
== ظلمستیزی تشیع و روحانیت شیعه == | == ظلمستیزی تشیع و روحانیت شیعه == | ||
تاریخ شیعه و قیامهای آن، نشان از مبارزه دایمی آنان با زورگویان دارد.<ref>باباصفری، ظلمستیزی در شعر شیعی، ۱۱۵.</ref> عملکرد [[ابوذر]]، [[مالک اشتر]]، [[مقداد]]، [[میثم تمار]] و [[حجربنعدی]] در برابر حاکمان زمان خویش، نمونه حرکتهای فردی شیعیان بهشمار میآید و [[قیام امامحسین(ع)]]، نخستین و مهمترین حرکت جمعی شیعه در مقابله با ظلم بود. قیامهایی مانند [[توابین|قیام توابین]]، [[مختار ثقفی|مختار]]، [[زیدبنعلی]]، [[سربداران]] و در زمان معاصر [[جنبش تنباکو]]، [[نهضت مشروطیت]] و [[انقلاب اسلامی ایران]]، دلیلی بر سکوتنکردن [[شیعه]] در برابر ظالمان است.<ref>باباصفری، ظلمستیزی در شعر شیعی، ۱۱۶.</ref> رویکرد مبارزه با ظلم در میان شیعیان، نتیجه سفارش فراوان امامان معصوم (ع) به مسلمانان به [[جهاد]] با ستم و دوری از ستمگران و ستایشگران آنان است<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۷/۱۷۷–۱۹۱.</ref>؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی (ع) تأکید کردهاست که خداوند از علما پیمان گرفتهاست که در برابر ستم ستمکاران، سکوت نکنند.<ref>نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.</ref> امامخمینی معتقد بود [[امامان معصوم (ع)]] و یاران آنان، همواره با حاکمان ستمکار، مقابله و جان خود را در این راه فدا کردند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۳–۱۶۴.</ref>؛ همچنانکه [[امامعلی(ع)]]، در آغاز خلافت خود و پیش از محکمشدن پایههای خلافت، با وجود پیشنهاد برخی از اصحاب، بر پذیرش حکومت [[معاویه]] بر [[شام]] که به معنای رضایت بر ظلم وی بود، امتناع کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹.</ref> | |||
امامخمینی مبارزه با ظلم و [[دیکتاتوری]] و دولتهای ظالم را از مبانی اختصاصی | امامخمینی مبارزه با ظلم و [[دیکتاتوری]] و دولتهای ظالم را از مبانی اختصاصی شیعه<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref> و از خصلتهای ذاتی تشیع در طول تاریخ برشمرده و بر آن است که تأسیس [[حوزه علمیه قم]]، تلاش روشنفکران مذهبی در مراکز دانشگاهی و قیام ملت ایران به [[رهبری]] علما، اسلام شیعی را در جهان مطرح کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۷.</ref> از نظر ایشان، تاریخ شاهد است که شیعیان همانگونه که اهل ستیز با ظلم و بیعدالتیاند، در صورت دستیافتن به حکومت نیز بر مدار عدالت حرکت میکنند و از ستم میپرهیزند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۲–۵۳۳ و ۱۸/۱۵۵.</ref>؛ چنانکه بر خلاف [[روحانیت]] متعهد که هرگز سر آشتی با ظالمان نداشته،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.</ref> تاکنون یک عالم درباری یا [[وهابی]] در برابر ظلم، [[شرک]] و [[کفر]]، ایستادگی نکردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.</ref> | ||
امامخمینی با اذعان به تحمل سختیهای بسیار روحانیان و حوزههای علمیه در راه [[حفظ اسلام]] و ترویج [[احکام الهی]] و قوانین قرآنی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹–۱۶۰ و ۲۱۳–۲۱۴.</ref> بر آشتیناپذیری [[روحانیت]] با حکومت ظلم و با ستمگران تأکید کرده و آن را از [[گناهان کبیره]] برشمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۵۱.</ref> ایشان با ظالمانه شمردن فرهنگ و اقتصاد سرمایهداری غرب و کمونیسم شرق،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۹.</ref> ارائه طرح و برنامه سازنده و دربرگیرنده منافع محرومان و پابرهنگان، برای جایگزینکردن نظام ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام را از وظایف علمای اسلام، محققان و کارشناسان اسلامی دانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.</ref> و زیان کوتاهی علما و سکوت آنان در برابر ستمگران را متوجه اسلام خواند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۲–۱۱۳.</ref> از نظر ایشان هشداردادن ائمه (ع) دربارهٔ ورود به دستگاه ظلم خلفا، از آنرو بود که ورود [[فقیه]] و عالم | امامخمینی با اذعان به تحمل سختیهای بسیار روحانیان و [[حوزههای علمیه]] در راه [[حفظ اسلام]] و ترویج [[احکام الهی]] و قوانین قرآنی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹–۱۶۰ و ۲۱۳–۲۱۴.</ref> بر آشتیناپذیری [[روحانیت]] با حکومت ظلم و با ستمگران تأکید کرده و آن را از [[گناهان کبیره]] برشمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۵۱.</ref> ایشان با ظالمانه شمردن فرهنگ و اقتصاد [[سرمایهداری]] غرب و کمونیسم شرق،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۹.</ref> ارائه طرح و برنامه سازنده و دربرگیرنده منافع [[مستضعفان|محرومان]] و پابرهنگان، برای جایگزینکردن نظام ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام را از وظایف علمای اسلام، محققان و کارشناسان اسلامی دانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.</ref> و زیان کوتاهی علما و سکوت آنان در برابر ستمگران را متوجه اسلام خواند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۲–۱۱۳.</ref> از نظر ایشان هشداردادن ائمه (ع) دربارهٔ ورود به دستگاه ظلم خلفا، از آنرو بود که ورود [[فقیه]] و عالم دین، در دستگاه ستمکاران و اطاعت دستورهای آنان، موجب عظمت دستگاه ظلم و لکهدارشدن دین میشود و آنان را از امانتداری الهی ساقط خواهد کرد<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴–۱۴۵.</ref> {{ببینید|روحانیت|حوزههای علمیه}}. | ||
[[امامخمینی]] سالها پیش از آغاز نهضت اسلامی، همگان را به قیام اصلاحی برای خدا، با هدف مقابله با تعرض به اموال و نفوس و آبروی مسلمانان فرا خواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۲–۲۳.</ref> و در آغاز مبارزه خود یکی از اهداف نهضت را ساقطکردن رژیم ستمشاهی پهلوی<ref>صانعی، همراه با آفتاب، ۱۰۰.</ref> و مبارزه با ظلم و خودسری رژیم شمرد و آمادگی خود را برای پیامدهای آن، ازجمله | [[امامخمینی]] سالها پیش از آغاز نهضت اسلامی، همگان را به قیام اصلاحی برای خدا، با هدف مقابله با تعرض به اموال و نفوس و آبروی مسلمانان فرا خواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۲–۲۳.</ref> و در آغاز مبارزه خود یکی از اهداف نهضت را ساقطکردن رژیم ستمشاهی پهلوی<ref>صانعی، همراه با آفتاب، ۱۰۰.</ref> و مبارزه با ظلم و خودسری رژیم شمرد و آمادگی خود را برای پیامدهای آن، ازجمله زندان و [[شکنجه]] و [[اعدام]]، اعلام کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۶.</ref>؛ همچنانکه سختیهای [[تبعید]] خود را که برای جلوگیری از نفوذ [[بیگانگان]] در کشورهای اسلامی و دفع ستمکاریها رخ داده بود، موجب نگرانی نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۶۲.</ref> ایشان با توجه به شرایط آن زمان و در خطر قرار گرفتن اصول اسلام، [[تقیه]] را [[حرام]] اعلام کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸.</ref> و موارد لزوم تقیه را منحصر در فروع دین دانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱.</ref>؛ بر همین اساس، سکوت علما را در جایی که موجب تأیید و تقویت ظالم و جرئت بیشتر او شود، حرام خواند و برخی از شرایط [[امر به معروف و نهی از منکر]]، مانند احتمال تأثیرگذاری و نداشتن مفسده و ضرر و حرج را در اموری که مورد اهتمام دین است، ازجمله رودررویی با ظلم و ظالم، ساقط میدانست.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۰.</ref> | ||
مقابله با ظلم و ظالم در خاندان امامخمینی نیز دارای سابقه است. پدر ایشان در رفع ظلم و جلوگیری از تجاوز به حقوق | مقابله با ظلم و ظالم در خاندان امامخمینی نیز دارای سابقه است. پدر ایشان در رفع ظلم و جلوگیری از تجاوز به [[حقوق مردم]]، کوتاهی و غفلت نمیکرد و در همین راه نیز به [[شهادت]] رسید<ref>پسندیده، خاطرات، ۷۵–۷۶.</ref>؛ همانگونه که عمه ایشان، برای [[قصاص]] برادر خویش، تلاشهای فراوانی کرد و در نهایت قاتل را به دار [[مجازات]] رساند<ref>رجبی، زندگینامه سیاسی امامخمینی، ۱/۹۷.</ref> {{ببینید|خانواده امامخمینی}}. امامخمینی با شهادت پدر، از همان کودکی، با مفاهیم ظلم و ظلمستیزی آشنا شد. این مفاهیم در دورههای بعد، از درون دینباوری، بازتعریف شد و زمینهای برای معماری یک اندیشه سیاسیِ مبتنی بر دین به وسیله ایشان گردید.<ref>قادری، خمینی روحالله، ۱/۱۰۶ و ۱۱۸–۱۱۹.</ref> روحیه مبارزه با [[استکبار]] در آغاز تحصیل علوم حوزوی، در ایشان وجود داشت<ref>مصطفوی، خاطره، ۴/۵–۶.</ref>؛ همانگونه که مبارزه علیه ظلم و جور را در سالهای [[استبداد]] رضاشاهی آغاز کرد.<ref>رجائی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۴/۳۹.</ref> ایشان دوره بیستساله حکومت [[رضاشاه پهلوی]] را دوره فشار و تجاوز و دستاندازی به جان و مال و ناموس مردم شمرده<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰.</ref> و دولت او را ظالمانه و همتراز [[کافر|کفر]] و ادارهکنندگانِ آن را ستمکار خواندهاست.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳۹.</ref> | ||
== مقابله انقلاب اسلامی با ظلم == | == مقابله انقلاب اسلامی با ظلم == | ||
[[امامخمینی]] با ظالمانه شمردن نظام شاهنشاهی، اسلام را از اساس، مخالف با این نظام دانسته<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶.</ref> {{ببینید|نظام سلطنتی}} و معتقد بود حکومت فاسد پهلوی همه نیروی خود را برای ضربهزدن به اسلام و گسترش ظلم به کار گرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹.</ref> در حکومت پهلوی، علما، فرهنگیان و دیگر طبقات مردم در سراسر ایران از هیچ ظلمی دور نبودند و تنها به جرم [[دفاع]] از اسلام و قانون اساسی، با حبس و شکنجه مجازات میشدند؛ اما دست اسرائیل و دیگر [[بیگانگان]] برای دخالت در امور اقتصادی، نظامی و سیاسی کشور باز بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱ و ۲/۳۲۴–۳۲۵، ۴۸۳.</ref> در طول پنجاه سال حکومت پهلوی به همه مردم، از هر زبان و مذهب و | [[امامخمینی]] با ظالمانه شمردن نظام شاهنشاهی، اسلام را از اساس، مخالف با این نظام دانسته<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶.</ref> {{ببینید|نظام سلطنتی}} و معتقد بود حکومت فاسد پهلوی همه نیروی خود را برای ضربهزدن به اسلام و گسترش ظلم به کار گرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹.</ref> در حکومت پهلوی، علما، فرهنگیان و دیگر طبقات مردم در سراسر ایران از هیچ ظلمی دور نبودند و تنها به جرم [[دفاع]] از اسلام و قانون اساسی، با حبس و [[شکنجه]] مجازات میشدند؛ اما دست اسرائیل و دیگر [[بیگانگان]] برای دخالت در امور اقتصادی، نظامی و سیاسی کشور باز بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱ و ۲/۳۲۴–۳۲۵، ۴۸۳.</ref> در طول پنجاه سال حکومت پهلوی به همه مردم، از هر زبان و مذهب و [[قومیت]]، ستم روا داشته شد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۳۰؛ ۱۱/۵۶ و ۱۳/۱۵۱.</ref> و ملت و مذهب و گروههای مختلف مانند [[زن|بانوان]]، [[جوانان]]، [[روشنفکری|روشنفکران]] و علمای اسلام، از ابعاد گوناگون فرهنگی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی، از رژیم پهلوی ستم دیدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱.</ref> | ||
در حالیکه برخی میخواستند [[محمدرضا پهلوی]] را تبرئه کنند و ظلم و فساد رژیم پهلوی را متوجه عوامل دیگر رژیم بدانند، امامخمینی شخص او را مبدأ همه ظلمهایی معرفی کرد که در کشور صورت میگرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۷.</ref> ایشان معتقد بود در حکومت پهلوی به ایران از نظر سیاسی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۴۲.</ref> صنعتی و اقتصادی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹۵؛ ۶/۴۷ و ۱۱/۱۵۵؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۷.</ref> و مشی فرهنگی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۷ و ۷/۳۳۸–۳۳۹.</ref> ظلمشده و [[انقلاب اسلامی ایران]] با همت مردم و اتکا به خداوند، رژیم فاسد و ظالم شاهنشاهی را نابود و دست چپاولگران را از میهن اسلامی کوتاه کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۹.</ref> و سپس به مبارزه با تجاوز ستمگران در کشورهای اسلامی ادامه داده و ضمن صدور انقلاب | در حالیکه برخی میخواستند [[محمدرضا پهلوی]] را تبرئه کنند و ظلم و فساد رژیم پهلوی را متوجه عوامل دیگر رژیم بدانند، امامخمینی شخص او را مبدأ همه ظلمهایی معرفی کرد که در کشور صورت میگرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۷.</ref> ایشان معتقد بود در حکومت پهلوی به ایران از نظر سیاسی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۴۲.</ref> صنعتی و اقتصادی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹۵؛ ۶/۴۷ و ۱۱/۱۵۵؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۷.</ref> و مشی فرهنگی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۷ و ۷/۳۳۸–۳۳۹.</ref> ظلمشده و [[انقلاب اسلامی ایران]] با همت مردم و اتکا به خداوند، رژیم فاسد و ظالم شاهنشاهی را نابود و دست چپاولگران را از میهن اسلامی کوتاه کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۹.</ref> و سپس به مبارزه با تجاوز ستمگران در کشورهای اسلامی ادامه داده و ضمن [[صدور انقلاب|صدور انقلاب اسلامی]]، به سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه خواهد داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.</ref> | ||
بر اساس اصل ۱۵۲ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]]، سیاست خارجی بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری و دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر استوار است؛ امامخمینی نیز تأکید داشت که انقلاب اسلامی به دولتهای طرفدار ظالم و مظلوم، نگاه یکسان ندارد، بلکه همواره مدافع مظلوم خواهد بود،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۴.</ref> میانجیگری میان ظالم و مظلوم را ظلمی بزرگ، بهخصوص میانجیگری میان [[اسرائیل]] و [[فلسطین]] را غیر منطقی میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۹.</ref> ایشان منطق ظالمان جهان را غارت کشورهای مظلوم میشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۳۳.</ref> و معتقد بود [[آمریکا]] با کودتای نظامی، به تحمیل مجدد محمدرضا پهلوی بر ایران در سال ۱۳۳۲ و تاراج ذخایر و سرمایههای کشور اقدام کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۹.</ref> {{ببینید|امریکا}}. ایشان همچنین با نقد سازمانهای بینالمللی که ساخته دست جنایتکاران و در خدمت آناناند، این سازمانها را که به نام امنیت و طرفداری از حقوق بشر فعالیت میکنند، نابودکننده حقوق بشر، سازمان ناامنی و جمعیت طرفدار و پشتیبانِ ظالم نامید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۲۱ و ۱۶/۴۳۱.</ref> {{ببینید|سازمان ملل متحد}}؛ چنانکه با توجه به عملکرد [[ابرقدرتها]]، تبلیغات آنان دربارهٔ وحدت نژادی را [[دروغ]] و فریبی برای تداوم استثمار و ظلم در سراسر جهان ارزیابی میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۷.</ref> | بر اساس اصل ۱۵۲ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]]، [[سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران|سیاست خارجی]] بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری و دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر استوار است؛ امامخمینی نیز تأکید داشت که انقلاب اسلامی به دولتهای طرفدار ظالم و مظلوم، نگاه یکسان ندارد، بلکه همواره مدافع مظلوم خواهد بود،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۴.</ref> میانجیگری میان ظالم و مظلوم را ظلمی بزرگ، بهخصوص میانجیگری میان [[اسرائیل]] و [[فلسطین]] را غیر منطقی میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۹.</ref> ایشان منطق ظالمان جهان را غارت کشورهای مظلوم میشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۳۳.</ref> و معتقد بود [[آمریکا]] با کودتای نظامی، به تحمیل مجدد محمدرضا پهلوی بر ایران در سال ۱۳۳۲ و تاراج ذخایر و سرمایههای کشور اقدام کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۹.</ref> {{ببینید|امریکا}}. ایشان همچنین با نقد سازمانهای بینالمللی که ساخته دست جنایتکاران و در خدمت آناناند، این سازمانها را که به نام امنیت و طرفداری از [[حقوق بشر]] فعالیت میکنند، نابودکننده حقوق بشر، سازمان ناامنی و جمعیت طرفدار و پشتیبانِ ظالم نامید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۲۱ و ۱۶/۴۳۱.</ref> {{ببینید|سازمان ملل متحد}}؛ چنانکه با توجه به عملکرد [[ابرقدرتها]]، تبلیغات آنان دربارهٔ وحدت نژادی را [[دروغ]] و فریبی برای تداوم [[استعمار و استثمار|استثمار]] و ظلم در سراسر جهان ارزیابی میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۷.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۰
ظلم، تجاوز از حد و تعدی به حقوق دیگران.
معنی
ظلم به معنای ناقصکردن حق[۱] و قراردادن چیزی در جایی که اختصاص به آن ندارد[۲] است؛ چنانکه شامل انجام فعل به شکل نامناسب یعنی کم یا زیادتر از مقدار لازم یا در زمان و مکان غیر مناسب نیز میشود[۳]؛ از اینرو هر عمل مخالف حق یا ضایعکننده آن، ظلم بهشمار میآید.[۴]
ظلم، بیشتر در معنای تجاوز به حقوق دیگران به کار میرود؛ اما در قرآن کریم که همراه مشتقات آن بیش از ۳۰۰ بار در آن آمده،[۵] مفهوم عامتری دارد[۶] و ظلم انسان به حق خدا،[۷] مردم[۸] و خویش[۹] را هم دربر میگیرد. در واقع همه این موارد، ظلم به خویشتن محسوب میشوند.[۱۰] در قرآن کریم شرک،[۱۱] فتنهانگیزی،[۱۲] تکذیب پیامبران الهی (ع) و ایماننیاوردن به آنان،[۱۳] قتل نفس،[۱۴] همپیمانی مسلمانان با کفار[۱۵] و مسخرهکردن آیات الهی[۱۶] از مصادیق ظلم شمرده شدهاست.
ماده «بغی» و «عدو» به معنای افراط و تجاوز از حد،[۱۷] اگرچه مفهومی عامتر از ظلم دارد؛ اما در مواردی، به معنای ظلم نزدیک میشود که در قرآن کریم هم به آن اشاره شدهاست.[۱۸] در برابر مفهوم ظلم که دارای قبح عقلی است،[۱۹] مفهوم عدل و عدالت قرار دارد. خداوند در قرآن، ظلم را از خود نفی کرده[۲۰] و همه امور خود را بر محور عدل و داد شمردهاست[۲۱]؛ همانگونه که انسانها را به عدالت و دوری از ظلم، فراخوانده است[۲۲] (ببینید: عدالت اجتماعی).
پیدایش عدل و ظلم به معنی ضایعکردن حق دیگران، همراه با زندگی اجتماعی بشر بودهاست؛ چون در زندگی جمعی است که فرد در برابر دیگری حقی پیدا میکند یا از آن محروم میشود.[۲۳] نخستین ظلم در عرصه اجتماعی نیز به دست یکی از فرزندان آدم(ع) با کشتن برادر خود صورت گرفت.[۲۴] از آیات قرآن بر میآید که شرک بزرگترین مصداق ظلم است[۲۵] و در میان اقوام نخستین بشر، ازجمله قوم نوح(ع)[۲۶] و پس از آن، اقوام دیگر[۲۷] وجود داشتهاست.
ویژگی و ابعاد ظلم
ظلم مفهومی وسیع و درجات و مراتب گوناگونی دارد.[۲۸] در معارف و آموزههای دینی حقوق فراوانی بر عهده انسان گذاشته شدهاست که از حق خداوند تا خود و پدر و مادر و فرزندان و همسایه و حتی دشمن را دربر میگیرد.[۲۹] تجاوز به حقوق هر صاحب حقی، حتی حیوانات، ستم شمرده میشود.[۳۰] مراتب ظلم از نظر زشتی نیز همسان نیست و نمیتوان ستم به یک فرد را همتراز ستم شاهان و مستکبران به زیردستان و ملتهای ستمدیده قرار داد.[۳۱]
از سوی دیگر، قرآن کریم ستمپذیری را همانند ستمگری، نکوهش کرده و از تحمل ظلم بازداشته است[۳۲]؛ چنانکه برای مظلوم، حق دفاع و مقابله قائل شده[۳۳] و در صورت توانایینداشتن مظلوم برای دفاع، وظیفه هجرت را برای او تعیین کرده و اجازه تسلیم و پذیرش ستم و همراهی با ستمکار را ندادهاست[۳۴] و ستمدیده، اگر خود موجب ستم را فراهم نکرده باشد، پاداش خواهد داشت.[۳۵]
از نگاه امامخمینی، مظلومشدن با زیر بار ظلم رفتن و تندادن به آن که از تزکیهنداشتن نشئت میگیرد، تفاوت دارد[۳۶]؛ ظلمپذیری بر خلاف خواست و نظر انبیاست[۳۷] و مذمومتر از خود ستم به حساب میآید[۳۸] و از مصادیق ظلم به خویشتن است.[۳۹] سازش با ظالم از بزرگترین و بارزترین آثار جهنمیشدن بهشمار میآید[۴۰]؛ از اینرو اعتراض به ستمکارانی که مرتکب خلاف و جنایت میشوند، لازم است.[۴۱] امامخمینی بر آن است که ظلم ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی به ملت ایران، موجب وابستهشدن فرهنگ و خوکردن ملت به قلدری و دیکتاتوری شده بود؛ چنانکه ملت به خود، حق دخالت در هیچ امری را نمیداد و اعتراضی نمیکرد[۴۲]؛ ملت ایران با تغییر در روحیه خود، از پذیرش ستم خودداری کرد و با اعتراض و انقلاب، نظام طاغوتی را تغییر داد.[۴۳]
آثار و پیامدهای ظلم
قرآن کریم همه مردم را به نوعی آلوده به ظلم دانستهاست[۴۴] و برخی از ظالمان را مشمول لعن[۴۵] و دور از هدایت،[۴۶] مغفرت[۴۷] و رستگاری،[۴۸] شمرده و وعده هلاکت به آنان دادهاست.[۴۹] ظالم در روز قیامت، هراسناک از دستاورد خویش،[۵۰] بدون یاور و شفیع خواهد بود[۵۱] و دچار عذاب الهی[۵۲] و نیز هیزم دوزخ[۵۳] خواهد شد. از نگاه قرآن عقوبت ظالمان، تنها اخروی نیست، بلکه ظلم در دنیا نیز پیامدهایی برای آنان دارد[۵۴]؛ زیرا ظلم باعث نابودی امتها میشود[۵۵] و ظالمان، خود گرفتار ستمکاران دیگری خواهند شد.[۵۶] عواقب برخی از مصادیق ظلم، تنها دامنگیر ظالم نمیشود، بلکه شامل همه کسانی که در برابر آن سکوت کردهاند نیز میشود.[۵۷]
پیامبر اکرم(ص) از ظلم نهی کرده، آن را باعث ویرانی دلها شمرده[۵۸] و امامعلی(ع) ظلم به مردم را گناهی نابخشودنی[۵۹] و گناهی که خدا آن را رها نخواهد کرد[۶۰] معرفی کرده و خدا را دشمن ستمکاران و در کمین آنان دانستهاست.[۶۱] همچنین روایات، ظلم و ستم را از میانبرنده نعمتها و تغییردهنده آن و فرودآورنده سریع عذاب الهی شمردهاند[۶۲]؛ زیرا ظلم، جامعه را از اعتدال خارج میکند و در نهایت به انفجار میکشاند؛ از اینرو حکومت با ستم دوام پیدا نمیکند.[۶۳] نیز ظلم و تجاوز، گناهی دانسته شده که انسان را به سوی هلاکت و سختی میبرد،[۶۴] عمر را کوتاه میکند،[۶۵] مجازات آن، سریعتر از هر گناه دیگری داده میشود[۶۶] و باعث تاریکیهای روز قیامت میگردد.[۶۷]
ضرورت و راههای مبارزه با ظلم
در قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم (ع)، مبارزه با ظلم و ظالم، جایگاه ویژهای دارد. خداوند به مظلوم اجازه دادهاست که با افشای بدیهای ظالم، بر سر او فریاد بکشد و حق خود را بگیرد.[۶۸] مسلمانان برای از میانبردن زمینههای ظلم باید از تکیهکردن بر ستمکاران و کمکگرفتن از آنان بپرهیزند[۶۹]؛ همانگونه که حق همنشینی و ارتباط با ظالمان را ندارند.[۷۰]
پیامبر (ص) نیز بهترین جهاد را بیان سخن عدل، نزد حاکم ستمگر دانستهاست[۷۱] و خود آن حضرت حتی پیش از بعثت، با گروهی از جوانان برای دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم، در پیمانی به نام «حلف الفضول» شرکت کردند.[۷۲] امامعلی(ع) هم در وصیتنامه خویش، به دشمنی با ظالم و یاری مظلوم سفارش کردهاست.[۷۳] زندگی همه امامان معصوم (ع)، همراه با مبارزه در مقابل دستگاه جور و ستم زمانه بودهاست؛ اما شکل و روش مبارزه، در زمانهای مختلف، فرق داشتهاست. در زمانی آشکار و با شمشیر بوده و در زمانی دیگر، پنهانی و با هدف افشای انحرافات و بیلیاقتی حاکمان وقت بودهاست.[۷۴] مقصود از اینمبارزه، تنها گرفتن حق ستمدیدگان نیست، بلکه نجات شخص ستمگر نیز میتواند بخشی از هدف باشد[۷۵] و مهمترین هدف اجتماعی امامعلی (ع)، گسترش عدالت و گرفتن حق ستمدیدگان بود.[۷۶]
امامخمینی مهمترین دلیل رودررویی حضرت موسی(ع) با فرعون و حضرت ابراهیم(ع) با اشراف زمان خود[۷۷] و پیامبر اسلام(ص) با سرمایهداران قریش[۷۸] را ظلم آنان به فرودستان میدانست و معتقد بود پیامبران (ع) و بزرگان دین، در راه مبارزه با ظلم، صدمههای فراوان دیدند؛ حتی برخی سوزانده و برخی قطعهقطعه شدند.[۷۹] ایشان تأکید میکرد امت اسلامی و شیعیان نیز باید در راه مبارزه با ظلم به پیامبر (ص) و امامحسین(ع) اقتدا کنند.[۸۰]
امامخمینی جلوگیری از ظلم، خودسری، قانونشکنی، حفظ حقوق اسلام و ملت و برقراری عدالت اجتماعی را از اهداف اسلام دانسته[۸۱] و وظیفه هر فرد در هر جای دنیا را پشتیبانی از مظلوم شمرده[۸۲] و بر جلوگیری از هر نوع چپاول، ظلم، اعمال غیر اسلامی و غیرانسانی و بر برقراری استقلال، آزادی و عدل اسلامی تأکید کردهاست.[۸۳] ایشان تأکید میکرد حکومت اسلامی در حقیقت با هدف قطع ریشه ظلم به وجود میآید و زمامدار آن نباید و نمیتواند ظلم کند.[۸۴] در حکومت دینی اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستم، و بر میزان عدل و سیاست است و راهبری جامعه با موازین عقل و عدل و انصاف انجام میشود[۸۵] (ببینید: حکومت اسلامی)؛ چنانکه در حکومت اسلامی مسلمانان موظفاند با پیروان ادیان دیگر (به شرط دشمنینکردن آنان)، برخوردی مسالمتآمیز داشته باشند.[۸۶] امامخمینی نیز حکومت اسلامی را مؤظف میدانست از حقوق و امنیت اقلیتهای دینی و مذهبی دفاع کند[۸۷] و به آنان اطمینان میداد که رفتار اسلام با اقلیتها همواره همراه با عدالت بودهاست[۸۸] (ببینید: اقلیتهای دینی).
ظلمستیزی تشیع و روحانیت شیعه
تاریخ شیعه و قیامهای آن، نشان از مبارزه دایمی آنان با زورگویان دارد.[۸۹] عملکرد ابوذر، مالک اشتر، مقداد، میثم تمار و حجربنعدی در برابر حاکمان زمان خویش، نمونه حرکتهای فردی شیعیان بهشمار میآید و قیام امامحسین(ع)، نخستین و مهمترین حرکت جمعی شیعه در مقابله با ظلم بود. قیامهایی مانند قیام توابین، مختار، زیدبنعلی، سربداران و در زمان معاصر جنبش تنباکو، نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی ایران، دلیلی بر سکوتنکردن شیعه در برابر ظالمان است.[۹۰] رویکرد مبارزه با ظلم در میان شیعیان، نتیجه سفارش فراوان امامان معصوم (ع) به مسلمانان به جهاد با ستم و دوری از ستمگران و ستایشگران آنان است[۹۱]؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی (ع) تأکید کردهاست که خداوند از علما پیمان گرفتهاست که در برابر ستم ستمکاران، سکوت نکنند.[۹۲] امامخمینی معتقد بود امامان معصوم (ع) و یاران آنان، همواره با حاکمان ستمکار، مقابله و جان خود را در این راه فدا کردند[۹۳]؛ همچنانکه امامعلی(ع)، در آغاز خلافت خود و پیش از محکمشدن پایههای خلافت، با وجود پیشنهاد برخی از اصحاب، بر پذیرش حکومت معاویه بر شام که به معنای رضایت بر ظلم وی بود، امتناع کرد.[۹۴]
امامخمینی مبارزه با ظلم و دیکتاتوری و دولتهای ظالم را از مبانی اختصاصی شیعه[۹۵] و از خصلتهای ذاتی تشیع در طول تاریخ برشمرده و بر آن است که تأسیس حوزه علمیه قم، تلاش روشنفکران مذهبی در مراکز دانشگاهی و قیام ملت ایران به رهبری علما، اسلام شیعی را در جهان مطرح کردهاست.[۹۶] از نظر ایشان، تاریخ شاهد است که شیعیان همانگونه که اهل ستیز با ظلم و بیعدالتیاند، در صورت دستیافتن به حکومت نیز بر مدار عدالت حرکت میکنند و از ستم میپرهیزند[۹۷]؛ چنانکه بر خلاف روحانیت متعهد که هرگز سر آشتی با ظالمان نداشته،[۹۸] تاکنون یک عالم درباری یا وهابی در برابر ظلم، شرک و کفر، ایستادگی نکردهاست.[۹۹]
امامخمینی با اذعان به تحمل سختیهای بسیار روحانیان و حوزههای علمیه در راه حفظ اسلام و ترویج احکام الهی و قوانین قرآنی،[۱۰۰] بر آشتیناپذیری روحانیت با حکومت ظلم و با ستمگران تأکید کرده و آن را از گناهان کبیره برشمرده است.[۱۰۱] ایشان با ظالمانه شمردن فرهنگ و اقتصاد سرمایهداری غرب و کمونیسم شرق،[۱۰۲] ارائه طرح و برنامه سازنده و دربرگیرنده منافع محرومان و پابرهنگان، برای جایگزینکردن نظام ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام را از وظایف علمای اسلام، محققان و کارشناسان اسلامی دانست[۱۰۳] و زیان کوتاهی علما و سکوت آنان در برابر ستمگران را متوجه اسلام خواند.[۱۰۴] از نظر ایشان هشداردادن ائمه (ع) دربارهٔ ورود به دستگاه ظلم خلفا، از آنرو بود که ورود فقیه و عالم دین، در دستگاه ستمکاران و اطاعت دستورهای آنان، موجب عظمت دستگاه ظلم و لکهدارشدن دین میشود و آنان را از امانتداری الهی ساقط خواهد کرد[۱۰۵] (ببینید: روحانیت و حوزههای علمیه).
امامخمینی سالها پیش از آغاز نهضت اسلامی، همگان را به قیام اصلاحی برای خدا، با هدف مقابله با تعرض به اموال و نفوس و آبروی مسلمانان فرا خواند[۱۰۶] و در آغاز مبارزه خود یکی از اهداف نهضت را ساقطکردن رژیم ستمشاهی پهلوی[۱۰۷] و مبارزه با ظلم و خودسری رژیم شمرد و آمادگی خود را برای پیامدهای آن، ازجمله زندان و شکنجه و اعدام، اعلام کرد[۱۰۸]؛ همچنانکه سختیهای تبعید خود را که برای جلوگیری از نفوذ بیگانگان در کشورهای اسلامی و دفع ستمکاریها رخ داده بود، موجب نگرانی نمیدانست.[۱۰۹] ایشان با توجه به شرایط آن زمان و در خطر قرار گرفتن اصول اسلام، تقیه را حرام اعلام کرد[۱۱۰] و موارد لزوم تقیه را منحصر در فروع دین دانست[۱۱۱]؛ بر همین اساس، سکوت علما را در جایی که موجب تأیید و تقویت ظالم و جرئت بیشتر او شود، حرام خواند و برخی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، مانند احتمال تأثیرگذاری و نداشتن مفسده و ضرر و حرج را در اموری که مورد اهتمام دین است، ازجمله رودررویی با ظلم و ظالم، ساقط میدانست.[۱۱۲]
مقابله با ظلم و ظالم در خاندان امامخمینی نیز دارای سابقه است. پدر ایشان در رفع ظلم و جلوگیری از تجاوز به حقوق مردم، کوتاهی و غفلت نمیکرد و در همین راه نیز به شهادت رسید[۱۱۳]؛ همانگونه که عمه ایشان، برای قصاص برادر خویش، تلاشهای فراوانی کرد و در نهایت قاتل را به دار مجازات رساند[۱۱۴] (ببینید: خانواده امامخمینی). امامخمینی با شهادت پدر، از همان کودکی، با مفاهیم ظلم و ظلمستیزی آشنا شد. این مفاهیم در دورههای بعد، از درون دینباوری، بازتعریف شد و زمینهای برای معماری یک اندیشه سیاسیِ مبتنی بر دین به وسیله ایشان گردید.[۱۱۵] روحیه مبارزه با استکبار در آغاز تحصیل علوم حوزوی، در ایشان وجود داشت[۱۱۶]؛ همانگونه که مبارزه علیه ظلم و جور را در سالهای استبداد رضاشاهی آغاز کرد.[۱۱۷] ایشان دوره بیستساله حکومت رضاشاه پهلوی را دوره فشار و تجاوز و دستاندازی به جان و مال و ناموس مردم شمرده[۱۱۸] و دولت او را ظالمانه و همتراز کفر و ادارهکنندگانِ آن را ستمکار خواندهاست.[۱۱۹]
مقابله انقلاب اسلامی با ظلم
امامخمینی با ظالمانه شمردن نظام شاهنشاهی، اسلام را از اساس، مخالف با این نظام دانسته[۱۲۰] (ببینید: نظام سلطنتی) و معتقد بود حکومت فاسد پهلوی همه نیروی خود را برای ضربهزدن به اسلام و گسترش ظلم به کار گرفت.[۱۲۱] در حکومت پهلوی، علما، فرهنگیان و دیگر طبقات مردم در سراسر ایران از هیچ ظلمی دور نبودند و تنها به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسی، با حبس و شکنجه مجازات میشدند؛ اما دست اسرائیل و دیگر بیگانگان برای دخالت در امور اقتصادی، نظامی و سیاسی کشور باز بود.[۱۲۲] در طول پنجاه سال حکومت پهلوی به همه مردم، از هر زبان و مذهب و قومیت، ستم روا داشته شد[۱۲۳] و ملت و مذهب و گروههای مختلف مانند بانوان، جوانان، روشنفکران و علمای اسلام، از ابعاد گوناگون فرهنگی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی، از رژیم پهلوی ستم دیدند.[۱۲۴]
در حالیکه برخی میخواستند محمدرضا پهلوی را تبرئه کنند و ظلم و فساد رژیم پهلوی را متوجه عوامل دیگر رژیم بدانند، امامخمینی شخص او را مبدأ همه ظلمهایی معرفی کرد که در کشور صورت میگرفت.[۱۲۵] ایشان معتقد بود در حکومت پهلوی به ایران از نظر سیاسی،[۱۲۶] صنعتی و اقتصادی[۱۲۷] و مشی فرهنگی[۱۲۸] ظلمشده و انقلاب اسلامی ایران با همت مردم و اتکا به خداوند، رژیم فاسد و ظالم شاهنشاهی را نابود و دست چپاولگران را از میهن اسلامی کوتاه کرد[۱۲۹] و سپس به مبارزه با تجاوز ستمگران در کشورهای اسلامی ادامه داده و ضمن صدور انقلاب اسلامی، به سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه خواهد داد.[۱۳۰]
بر اساس اصل ۱۵۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری و دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر استوار است؛ امامخمینی نیز تأکید داشت که انقلاب اسلامی به دولتهای طرفدار ظالم و مظلوم، نگاه یکسان ندارد، بلکه همواره مدافع مظلوم خواهد بود،[۱۳۱] میانجیگری میان ظالم و مظلوم را ظلمی بزرگ، بهخصوص میانجیگری میان اسرائیل و فلسطین را غیر منطقی میدانست.[۱۳۲] ایشان منطق ظالمان جهان را غارت کشورهای مظلوم میشمرد[۱۳۳] و معتقد بود آمریکا با کودتای نظامی، به تحمیل مجدد محمدرضا پهلوی بر ایران در سال ۱۳۳۲ و تاراج ذخایر و سرمایههای کشور اقدام کرد[۱۳۴] (ببینید: امریکا). ایشان همچنین با نقد سازمانهای بینالمللی که ساخته دست جنایتکاران و در خدمت آناناند، این سازمانها را که به نام امنیت و طرفداری از حقوق بشر فعالیت میکنند، نابودکننده حقوق بشر، سازمان ناامنی و جمعیت طرفدار و پشتیبانِ ظالم نامید[۱۳۵] (ببینید: سازمان ملل متحد)؛ چنانکه با توجه به عملکرد ابرقدرتها، تبلیغات آنان دربارهٔ وحدت نژادی را دروغ و فریبی برای تداوم استثمار و ظلم در سراسر جهان ارزیابی میکرد.[۱۳۶]
پانویس
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰.
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۳۷۳.
- ↑ راغب، مفردات، ۵۳۷.
- ↑ منتظری، دراسات، ۱/۲۸۹؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۴۲۰.
- ↑ عبدالباقی، المعجم المفهرس، ۴۳۶–۴۴۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۵۰۲.
- ↑ لقمان، ۱۳.
- ↑ شوری، ۴۲.
- ↑ فاطر، ۳۲.
- ↑ نحل، ۳۳؛ راغب، مفردات، ۵۳۸.
- ↑ لقمان، ۱۳.
- ↑ انفال، ۲۵.
- ↑ یونس (ع)، ۱۳.
- ↑ مائده، ۲۹.
- ↑ مائده، ۵۱.
- ↑ انعام، ۶۸.
- ↑ راغب، مفردات، ۱۳۶ و ۵۵۳.
- ↑ شوری، ۴۲؛ حجرات، ۹؛ بقره، ۲۳۱؛ نساء، ۱۴.
- ↑ طیب، اطیب البیان، ۱۰/۹۳.
- ↑ آل عمران، ۱۸۲؛ انفال، ۵۱؛ حج، ۱۰.
- ↑ آل عمران، ۱۸.
- ↑ مائده، ۸.
- ↑ جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ۴/۳۷۲.
- ↑ مائده، ۲۸–۳۰.
- ↑ لقمان، ۱۳.
- ↑ هود، ۲۶؛ نجم، ۵۲.
- ↑ توبه، ۷۰.
- ↑ جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۷.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۶۱۸–۶۲۶.
- ↑ جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۶۷.
- ↑ جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۸–۳۸۹.
- ↑ بقره، ۲۷۹؛ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ۲۸۲.
- ↑ حج، ۳۹.
- ↑ نساء، ۹۷.
- ↑ جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ۲/۲۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۴–۲۶۵ و ۱۸/۴۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱–۸۲.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵۴–۲۵۵ و ۲۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۰ و ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.
- ↑ نحل، ۶۱.
- ↑ هود، ۱۸.
- ↑ بقره، ۲۵۸.
- ↑ نساء، ۱۶۸.
- ↑ انعام، ۲۱.
- ↑ ابراهیم (ع)، ۱۳.
- ↑ شورا، ۲۲.
- ↑ غافر، ۱۸.
- ↑ زخرف، ۶۵.
- ↑ جن، ۱۵.
- ↑ زمر، ۵۱؛ طور، ۴۷.
- ↑ فجر، ۶–۱۴.
- ↑ انعام، ۱۲۹.
- ↑ انفال، ۲۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۱۵.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۴۴۳.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۳۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴–۴۵۵.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۴۵۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۷۴۳–۷۴۴.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۸۹.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۴۵۸.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۷۹.
- ↑ نهجالفصاحه، ۱۶۴.
- ↑ نساء، ۱۴۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۱۴۴.
- ↑ هود (ع)، ۱۱۳.
- ↑ انعام، ۶۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۵/۶۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴/۱۳۰.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۴۲/۲۴۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۹۷–۹۸.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰–۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۴–۳۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۲۸، ۳۲۸ و ۵۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۵–۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۰/۳۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۲.
- ↑ باباصفری، ظلمستیزی در شعر شیعی، ۱۱۵.
- ↑ باباصفری، ظلمستیزی در شعر شیعی، ۱۱۶.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۷/۱۷۷–۱۹۱.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۳–۱۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۲–۵۳۳ و ۱۸/۱۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹–۱۶۰ و ۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۲–۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴–۱۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۲–۲۳.
- ↑ صانعی، همراه با آفتاب، ۱۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۰.
- ↑ پسندیده، خاطرات، ۷۵–۷۶.
- ↑ رجبی، زندگینامه سیاسی امامخمینی، ۱/۹۷.
- ↑ قادری، خمینی روحالله، ۱/۱۰۶ و ۱۱۸–۱۱۹.
- ↑ مصطفوی، خاطره، ۴/۵–۶.
- ↑ رجائی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۴/۳۹.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱ و ۲/۳۲۴–۳۲۵، ۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۳۰؛ ۱۱/۵۶ و ۱۳/۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹۵؛ ۶/۴۷ و ۱۱/۱۵۵؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۷ و ۷/۳۳۸–۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۲۱ و ۱۶/۴۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۷.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- باباصفری، علیاصغر، ظلمستیزی در شعر شیعی، مجله شیعهشناسی، شماره ۱۸، ۱۳۸۶ش.
- پسندیده، سیدمرتضی، خاطرات آیتالله پسندیده، گفتهها و نوشتهها، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
- جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیط زیست، تحقیق عباس رحیمیان، قم، اسرا، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
- جوادی آملی، عبدالله، جامعه در قرآن، تحقیق مصطفی خلیلی، قم، اسرا، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
- جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، تحقیق عباس رحیمیان، قم، اسرا، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رجائی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- صانعی، یوسف، همراه با آفتاب، قم، میثم تمار، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- عبدالباقی، محمدفواد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
- قادری، سیدعلی، خمینی روحالله، زندگی امامخمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- قرشی، سیدعلیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مصطفوی، فریده، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۸، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام امامامیرالمؤمنین (ع)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
- منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، قم، تفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نهجالفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
پیوند به بیرون
- حجتالله علیمحمدی، ظلم، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۱۵۳–۱۵۹.