عاشورا: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:مقالههای بدون تغییرمسیر using HotCat) برچسب: برگرداندهشده |
جز (removed Category:مقالههای تأییدشده; added Category:مقالههای ارزیابیشده using HotCat) برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* محمدامین صادقی ارزگانی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/171/ عاشورا]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۱۷۱–۱۷۹. | * محمدامین صادقی ارزگانی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/171/ عاشورا]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۱۷۱–۱۷۹. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای ارزیابیشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای نیازمند جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای نیازمند جعبه اطلاعات]] |
نسخهٔ ۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۰۶
عاشورا، روز شهادت امامحسین(ع) و یاران ایشان در کربلا، ۶۱ق.
معنی
عاشورا از ریشه عربی «عشر» به معنای روز دهم است.[۱] برخی نیز عاشورا را واژهای عبرانی دانستهاند که از کلمه «عاشور» گرفته شدهاست و به معنای روز دهم ماه تشری از ماههای یهودی است.[۲] پس از شهادت امامحسین (ع) و یاران حضرت در واقعه کربلا در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری به آن روز «عاشورا» گفتند.[۳] عاشورا به عنوان روز شهادت امامحسین (ع) جایگاه خاصی در میان مسلمانان بهویژه شیعیان دارد و پیامآور ارزشها، کرامت انسانی و الهامبخش آزادی و خداخواهی و یادآور حزن و اندوه است.[۴] امامحسین (ع) که از بیعت با یزیدبنمعاویه امتناع و بر ضد وی قیام کرده بود، به همراه اصحاب و یاران خود در روز عاشورا به دست سپاهیان یزید به شهادت رسیدند و خاندان ایشان و یارانش اسیر شدند.
پیشینه
گفته شده پیشینه روز عاشورا به پیش از اسلام بر میگردد. عربهای جاهلی این روز را روزه میگرفتند،[۵] عید میدانستند، لباس نو میپوشیدند و خضاب میکردند.[۶] یهودیان نیز روز عاشورا را روز عید میدانستند و روزه میگرفتند و معتقد بودند در آن روز، موسی(ع) با شکافتن دریا قوم یهود را از دست فرعون نجات داد[۷]؛ اما برخی معتقدند عاشورا پیش از اسلام نبوده و «عاشورا» نامی اسلامی است.[۸]
شیخعباس قمی با اشاره به توصیه امامان معصوم (ع) به حزن و اندوه شیعیان در روز عاشورا و بازداشتن آنان از خوشحالی، تبرکجستن، ذخیرهکردن و روزهگرفتن در آن روز،[۹] گفتهاست بنیامیه و طرفداران آنان روایات زیادی[۱۰] را دربارهٔ سابقه عاشورا مانند خاموششدن آتش نمرود، آرامگرفتن کشتی نوح و غرقشدن فرعون در روز عاشورا، جعل کردهاند و به استناد آن، روز عاشورا را روزی مهم، مقدس و بافضیلت دانستهاند.[۱۱] بر همین اساس عدهای از اهل سنت روزهگرفتن در روز عاشورا را مستحب و برخی نیز مانند ابوحنیفه آن را نوعی واجب دانستهاند[۱۲]؛ ولی امامخمینی[۱۳] و بسیاری دیگر از فقهای شیعه[۱۴] روزه روز عاشورا را مکروه شمردهاند.
پس از واقعه عاشورا علیرغم سختگیریهای شدید بنیامیه، برخی از شاعران و مداحان اهل بیت(ع) مانند عوفبنعبداللهبناحمر، عبداللهبنکثیر، فرزدق و کمیت اسدی اشعار و قصیدههایی را در رثای امامحسین (ع) و عاشورا و برای اهل بیت (ع) سرودند.[۱۵] احادیث و روایات فراوانی که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) دربارهٔ عاشورا و زنده نگهداشتن آن رسیدهاست،[۱۶] نشان میدهد که در روزگار ائمه (ع) با وجود محدودیتها از جانب حکومتهای بنیامیه و بنیعباس، امامان (ع) به عزاداری میپرداختند و دستور میدادند شیعیان به تشکیل مجالس حسینی و گرامیداشت عاشورا بپردازند[۱۷] (ببینید: عزاداری)؛ چنانکه امامصادق(ع) از یاران خود خواست در رثای امامحسین (ع) شعر بسرایند[۱۸] و امامرضا(ع) به ریّانبنشبیب گفت اگر او گریهکننده است، بر امامحسین (ع) که در روز عاشورا، سر ایشان بریده شد، چنانکه گوسفند قربانی میشود و شهادت هجده تن از خاندان ایشان که در روی زمین بیمانند بودند، گریه کند.[۱۹] به گفته امامخمینی به دستور ائمه (ع) و اصرار آنان این مجالس در طول تاریخ برپا بودهاست.[۲۰]
پیروان اهل بیت (ع) با استناد به روایات و سیره امامان (ع)،[۲۱] در مواردی که میتوانستند و خلاف تقیه نبود با تشکیل مجالس و برگزاری آیینهای ویژه، به عزاداری در روز عاشورا میپرداختند. با قدرت گرفتن آلبویه، به دستور معزالدوله از حاکمان آلبویه در سال ۳۵۲ق روز عاشورا روز عزا و تعطیل عمومی اعلام شد[۲۲] و مراسم عاشورا در این دوران برگزار میشد.[۲۳] در دوره صفویه که تشیع مذهب رسمی ایران شده بود، برگزاری مراسم عاشورا و تشکیل مجالس عزاداری امامحسین (ع)، در نهایتِ شکوه برگزار میشد. شاهان صفوی خود در مراسم عمومی روز عاشورا حضور مییافتند[۲۴] و این مراسم حتی در اردوهای نظامی هم برگزار میشد؛ چنانکه در محرم ۱۰۱۳ق/ ۹۸۳ش که شاهعباس قلعه ایروان را محاصره کرده بود، در عزاداری شب عاشورا چنان صدای شیون و زاری از اردوگاه بلند شد که ساکنان قلعه پنداشتند فرمان حمله شبانه صادر شده و با گسیل پیکی تسلیم شدند[۲۵] (ببینید: صفویه). در زمان قاجاریه نیز آیینهای سوگواری در عاشورا پرشورتر از پیش برگزار میشد و بهتدریج با رواج مراسم سینهزنی، تعزیهخوانی، مداحی، روضهخوانی، حرکت دستهجات و حمل پرچمهای عزا گسترش بیشتری یافت.[۲۶]
در رژیم پهلوی برگزاری مراسم عاشورا با فراز و فرودهای زیادی همراه بود. رضاشاه پهلوی در آغاز روی کارآمدن توجه ویژهای به مراسم عاشورا داشت؛ به گونهای که خودش روز عاشورا با سر و پای برهنه در مراسم حاضر میشد، کاه به سر میریخت و همراه دستجات عزاداری حرکت میکرد[۲۷]؛ ولی پس از استقرار و محکمکردن پایههای قدرت خود در برابر عاشورا موضعگیری کرد و بر آن شد که دامنه سلطه خود را بر آن بگستراند[۲۸]؛ از اینرو نه تنها به برگزاری مراسم عاشورا توجهی نداشت که با سختگیری و خشونت، مراسم عزاداری و روضهخوانی و تعزیهخوانی را ممنوع کرد و هر جا ذاکری با عبا و عمامه دیده میشد تحت پیگرد قرار میگرفت[۲۹] و گفته شده بسیاری از مردم و مؤمنانی که خود را از مسائل سیاسی برکنار میداشتند، به سبب عاشوراستیزی و مخالفت رضاشاه با برگزاری آیینهای سوگواری عاشورا و کشف حجاب و کینه مقدسی که از همین رهگذر با رژیم پهلوی داشتند، به صف مبارزه با رژیم پیوستند.[۳۰] در دوره محمدرضا پهلوی نیز هرچند ممنوعیتها و سختگیریهای ضد مذهبی دوره پیش برداشته شد، اما سیاستهای باستانگرایی، غربگرایی و ضد دینی و ضد روحانیت و بیتوجهی به امور دینی رژیم پهلوی ادامه یافت.[۳۱]
زمینههای نهضت عاشورا
پیامبر اکرم(ص) بارها و به شکلهای مختلف امیرالمؤمنین علی (ع) را به عنوان وصی و جانشین خود معرفی کرد که مهمترین آنها نصب آن حضرت در غدیر خم بود[۳۲] بر اساس دستور خداوند،[۳۳] پیامبر اکرم (ص) در هجدهم ذیحجه سال دهم هجرت هنگام بازگشت از حجةالوداع در اجتماع بزرگ حاجیان در منطقه غدیر خم، علیبنابیطالب (ع) را به عنوان جانشین خود منصوب کرد و همه مردم را به بیعت با ایشان فرا خواند. عبدالحسین امینی از ۱۱۰ تن از صحابه و ۸۴ تن از تابعان این واقعه را نقل کردهاست.[۳۴] پس از درگذشت پیامبر (ص) در ۲۸ صفر سال یازدهم هجری، برخی از یاران آن حضرت با نادیدهگرفتن این انتصابِ دست به اقداماتی زدند که امامعلی (ع) از رهبری مسلمانان کنار گذاشته شد[۳۵] و آن حضرت پس از مدتی مقاومت در برابر این انحراف و امتناع از بیعت با ابوبکر و نیز مبارزات و روشنگریهای همسرش فاطمه زهرا(ع)، سرانجام با توجه به حساسیت دوران پس از پیامبر (ص) و نگرانی از بروز فتنهها و ایجاد اختلاف در امت اسلامی، راه صبر و سکوت را در پیش گرفت[۳۶]؛ ولی در سال ۳۵ هجری پس از کشتهشدن عثمان، با اصرار و بیعت انبوه مردم، خلافت اسلامی را بر عهده گرفت.[۳۷]
با شهادت امامعلی(ع) در ۲۱ رمضانِ سال چهلم هجری و بیعت مردم با امامحسن (ع)، خلافت به ایشان رسید و ایشان نیز نخست کارگزاران خود را به اطراف روانه کرد[۳۸] و با تجهیز سپاه و تهیه امکانات به ادامه مقابله با معاویه برخاست[۳۹]؛ ولی با توجه به سستعهدیِ یاران، رسوخ نفاق در جمع اصحاب آن حضرت و برخی عوامل دیگر، آن حضرت ناگزیر پس از شش ماه خلافت در سال چهلویکم هجری با معاویه صلح کرد و با شرایطی، حکومت را به او واگذاشت.[۴۰] امامحسن (ع) در سال پنجاه هجری به شهادت رسید و مسئولیت امامت و هدایت امت بر عهده امامحسین(ع) قرار گرفت[۴۱] ایشان نیز با حکومت معاویه مخالف بود و معتقد بود در جامعهای مانند دوره معاویه و یزید که به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیگردد و ستمگران بر مردم حکومت میکنند، زندگی جز ملامت و سرافکندگی و مرگ جز سعادت چیزی نیست[۴۲]؛ ولی با این حال، تا معاویه زنده بود، امامحسین (ع) به صلحی که امامحسن (ع) بسته بود، تعهد داشت و کسانی را که میخواستند با ایشان بیعت کنند، به صبر فرامیخواند.[۴۳]
معاویه با وجود تذکر و مخالفت بسیاری از بزرگان مسلمانان، مانند احنفبنقیس با ولایتعهدی یزید که فردی فاسد بود، وی را جانشین خود کرد.[۴۴] پس از مرگ معاویه در سال شصت هجری یزید به خلافت نشست. به دستور وی حاکم مدینه امامحسین (ع) را برای بیعت با یزید فرا خواند و تهدید کرد اگر بیعت نکند، کشته میشود.[۴۵] امامحسین (ع) که یزید را به هیچرو صالح نمیدید، از بیعت با او امتناع کرد و تصمیم گرفت مدینه را ترک کند؛ بنابراین بیدرنگ به همراه خانواده خود از مدینه به طرف مکه حرکت کرد.[۴۶] ایشان پس از چند ماه اقامت در مکه به دلایل مختلف ازجمله ناامنی مکه برای ایشان و دعوتهای بیشمار کوفیان، از آنجا رهسپار کوفه شد[۴۷]؛ ولی در سرزمین کربلا در نزدیکی کوفه، سپاهیان عبیداللهبنزیاد به دستور یزید راه را بر ایشان بستند و در جنگی نابرابر وی و یارانش را در دهم محرم سال ۶۱ق «روز عاشورا» به شهادت رساندند و زنان و فرزندان ایشان را به اسارت بردند.[۴۸] (ببینید: امام حسین (ع))
اهداف نهضت عاشورا
برای نهضت عاشورا اهداف مختلفی ازجمله امتناع امامحسین (ع) از بیعت با یزید، حفظ اسلام، از میانبردن انحرافات و بدعتها، احیای سنت پیامبر(ص)، دعوت مردم کوفه، انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر[۴۹] و اقامه عدل و تشکیل حکومت اسلامی[۵۰] بیان شدهاست. امامحسین (ع) در موارد زیادی به سازشناپذیری خود در برابر یزید و نپذیرفتن ذلتِ بیعت با او اشاره کردهاست[۵۱]؛ همچنین در وصیت به برادر خود محمد حنفیه، هدف خود را امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح امت اسلامی و زندهکردن سیره پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) شمردهاست[۵۲]؛ چنانکه در خطبه معروفی که در برابر سپاه حربنیزید ریاحی که راه را بر ایشان بسته بود، ایراد کرد، با استناد به سخن پیغمبر اکرم (ص) که فرمودهاست هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام شمرده، پیمان خدا را میشکند، با سنت رسول خدا (ص) مخالفت میکند و در میان بندگان خدا با ظلم و ستم رفتار میکند و با او به مخالفت برنخیزد، شایستهاست که خداوند وی را در همان جایی وارد کند که سلطان ستمگر را وارد میکند، اعلام کرد حاکمان بنیامیه طاعت خدای رحمان را رها ساختهاند و به پیروی شیطان درآمدهاند، تباهی را رواج دادهاند و حدود الهی را به کناری نهادهاند، بیتالمال را ویژه خود ساختهاند و حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کردهاند و او در چنین شرایطی در پایبندی به این سخن از همه کس سزاوارتر است.[۵۳]
امامخمینی حرکت امامحسین (ع) را اقدامی کاملاً سیاسی میدانست که آن حضرت شرعاً مکلف به آن بود و هدف نهایی قیام عاشورا هم تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود.[۵۴] ایشان با اشاره به اینکه همه انحرافات از منکرات است و جز خط مستقیم توحید هرچه هست، منکر است و باید از میان برود، معتقد بود سیدالشهدا (ع) از همان روز اول که قیام کرد، انگیزه ایشان اقامه عدل بود و میخواست که معروف را اقامه کند و منکر را از میان ببرد[۵۵] و حضرت برای اسلام خود را به کشتن داد[۵۶]؛ زیرا تکلیف خود میدانست که برود و کشته بشود و آثار معاویه و پسرش را از میان ببرد.[۵۷] ایشان با رد سخن کسانی که گمان میکنند سیدالشهدا (ع) برای حکومت نیامده بود، تأکید کرد ایشان برای برپایی حکومت آمده بود و این مایه افتخار است؛ زیرا حکومت باید دست مثل سیدالشهدا (ع) و مثل کسانی که شیعه آن حضرتاند باشد و اصل قیام انبیا (ع) از اول تا آخر همین بودهاست.[۵۸]
اسلام که با استیلای بنیامیه جز نامی بیمحتوا از آن باقی نمانده بود، با نهضت عاشورا حیاتی دوباره یافت؛ چنانکه برخی صاحبنظران حدوث اسلام را از پیامبر اکرم (ص) و بقایش را به قیام امامحسین (ع) دانستهاند و گفتهاند اگر نهضت عاشورا نبود اثری از اسلام باقی نمیماند.[۵۹] از نگاه امامخمینی امامحسین (ع) قیام کرد تا اسلام در میان همه انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسی و اجتماعی آن در جامعهها برقرار شود.[۶۰] به نظر ایشان امامحسین (ع) با عمل خود اسلام را بیمه و حفظ کرد[۶۱]؛ زیرا بنیامیه قصد داشتند اسلام را از میان ببرند[۶۲] و حکومت عدل اسلامی را به رژیم شاهنشاهی مبدل کنند، اسلام و وحی را به انزوا بکشانند[۶۳]؛ اسلام را رژیمی طاغوتی معرفی کنند و مکتب وحی را از میان ببرند.[۶۴] ایشان خاطرنشان کردهاست که اگر آنان موفق میشدند، چیزی از اسلام باقی نمیماند و اسلامی که آمده بود تا رژیم سلطنتی و طاغوتی را از میان ببرد، مدافع حکومتهای سلطنتی و طاغوتی میشد و حکومت طاغوت و جاهلیتِ سابق دوباره در لباس اسلام بازمیگشت.[۶۵]
به نظر امامخمینی عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی کم و عشقی بزرگ در برابر ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن بود که این برنامه سرلوحه زندگی امت اسلامی در هر روز و هر زمین باشد.[۶۶] دستجات عاشورا مردم را به هیجان و حرکت و خون سیدالشهدا (ع) خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش درمیآورد و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند[۶۷]؛ بر همین اساس عاشورا روز تجدید حیات است و موجب میشود احساس جهاد، احساس شهادت، احساس فداکاری در راه حق و حسن امر به معروف و نهی از منکر در مردم به فراموشی سپرده نشود.[۶۸]
از نظر امامخمینی خلافت یزید که به شهادت تاریخ،[۶۹] آشکارا شراب میخورد و قماربازی میکرد و در همان حال نماز جماعت هم اقامه میکرد، خطری برای اسلام بود که امامحسین (ع) با قیام خود آن را رفع کرد.[۷۰] امامخمینی با اشاره به جمله معروف «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» تأکید میکرد عاشورا اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد و ملتها در همه زمانها و در همه مکانها باید در برابر ظلم بایستند[۷۱]؛ چنانکه ایشان کشتار مردم در میدان شهدا (ژاله) تهران در هفده شهریور ۱۳۵۷ به دست رژیم پهلوی را تکرار عاشورا، میدان شهدا را تکرار کربلا، شهدای انقلاب اسلامی را تکرار شهدای کربلا و مخالفان ملت را تکرار یزید و وابستگان او میدانست.[۷۲] ایشان خاطرنشان کردهاست که قیام عاشورای امامحسین (ع) اقدامیکاملاً انتخابی بود[۷۳] و حضرت با اینکه راه سازش با دشمن باز بود،[۷۴] آن را مخالف مصالح اسلام و جامعه اسلامی و تکلیف شرعی خود دید.[۷۵] با اینکه میدانست سرانجام حرکت ایشان شهادت است،[۷۶] آن را منافی با تکلیف خود برای قیام و حرکت ندانست[۷۷] و با اقدام خود حجتی شرعی و الگویی فقهی برای همیشه به دست داد[۷۸]؛ این است که امامخمینی در برابر برخی فقها که ایستادگی حضرت را ازسر ناچاری یا دستوری خصوصی و غیرقابل تأسی دانستهاند[۷۹]؛ قیام و ایستادگی حضرت را در چارچوب موازین کلی فقهی و قابل استناد و تأسی شمردهاست.[۸۰]
نقش عاشورا در انقلاب اسلامی
نهضت عاشورا الهامبخش بسیاری از قیامهایی بودهاست که در دورههای بعد از آن بر ضد حکومتهای ستمگر شکل گرفتهاست. به عقیده امامخمینی واقعه عظیم عاشورا سال ۶۱ هجری تا خرداد ۱۳۴۲ و تا قیام جهانی حضرت بقیةالله(ع) در هر مقطع، انقلابساز است.[۸۱] در طول تاریخ با الهامگرفتن از نهضت عاشورا قیامهای متعددی مانند قیام مردم مدینه در سال ۶۲ق.[۸۲] قیام توابین کوفه در سال ۶۵ق،[۸۳] قیام مختار ثقفی در سال ۶۶ق[۸۴] و قیامهای فراوان سادات حسنی و حسینی در دوران حکومت بنیامیه و بنیعباس مانند قیام زید و پسرش یحیی و قیام شهدای فخ شکل گرفتند.[۸۵] انقلاب اسلامی ایران با عاشورا در پیوند است و به عنوان تداوم نهضت عاشورا، کارکرد «احیای اسلام» را پس از چهارده قرن به بهترین شکل نشان داد؛ زیرا عوامل تعیینکننده در پیروزی انقلاب اسلامی سه عامل کلیدی، مکتب اسلام، رهبری امامخمینی و حضور مردم بود که همه آنها متأثر از فرهنگ نهضت عاشورای امامحسین (ع) بود و مبارزان با رژیم پهلوی نهضت عاشورا را سرلوحه کار خود قرار داده بودند.[۸۶] ماهیت انقلاب اسلامی ایران مانند نهضت عاشورای امامحسین (ع) احیای اسلام و ارزشهای اسلامی و حاکمیت اسلام است.[۸۷] امامخمینی خود با اشاره به قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ معتقد است الهامگرفتن از عاشورا آن قیام کوبنده را به وجود آورد و اگر گرمی و شور عاشورا نبود، معلوم نبود چنین قیامی واقع میشد.[۸۸] ایشان پیش از محرم ۱۳۴۲ش با اشاره به اینکه خطر امروز برای اسلام کمتر از خطر بنیامیه نیست اعلام کرد مبلغان، خطیبان و هیئتهای مذهبی باید فداکاری در راه خدمت به اسلام را از امامحسین (ع) یاد بگیرند و بدانند که تعهد و التزامیکه رژیم پهلوی دربارهٔ سخننگفتن از انقلاب در دهه عاشورا از آنان میگیرد، ارزش قانونی ندارد.[۸۹]
امامخمینی خود در ۹ خرداد ۱۳۴۲ برابر ۶ محرم ۱۳۸۳ق در جمع گروهی از بازاریان با تأکید بر تاسی به امامحسین(ع) و خانواده حضرت که به اسارت برده شدند، خاطرنشان کرد که یکی از کسانی که باید به خون خود آغشته شود «خمینی» است و باید روز عاشورا را در قم کربلا قرار داد و کربلای دوم ساخت و مردم برای زیارت آن به قم بیایند.[۹۰] ایشان در پی این تاکیدها در عصر روز عاشورا برابر ۱۳ خرداد در یک سخنرانی عمومی و معروف خود با مخاطب قراردادن محمدرضا پهلوی، به او نصیحت و اخطار کرد دربارهٔ اعمال اطرافیان خود هوشیار باشد و از آنچه بر پدرش رضاخان رفت، عبرت بگیرد و کاری نکند که اگر روزی قرار شد برود، مردم خوشحال باشند.[۹۱] ایشان در این سخنرانی، محمدرضا پهلوی را تحت تأثیر بهائیها و اسرائیل خواند و دربارهٔ توطئههایی که ممکن است از سوی بهائیت و اسرائیل علیه او در جریان باشد، به او هشدار داد.[۹۲] بازداشت امامخمینی و پس از آن، قیام خونین پانزده خرداد ۱۳۴۲، که آغاز نهضت اسلامی بود پیامد این اتفاقات بود[۹۳] (ببینید: پانزده خرداد و دستگیری امامخمینی).
به عقیده امامخمینی بزرگداشت عاشورا علاوه بر دارابودن پاداش اخروی، مسئلهای سیاسی و در پیشبرد انقلاب اسلامی اثرِ بسزایی داشت[۹۴]؛ از همینرو ایشان معتقد بود اگر مجالس عزاداری نبود، معلوم نبود قیام مردم در پانزده خرداد واقع شود[۹۵]؛ چنانکه راهپیماییهای میلیونی مردم در روزهای تاسوعا، عاشورا و اربعین ۱۳۵۷ بود که به بزرگترین همهپرسی علیه رژیم پهلوی تبدیل شد[۹۶] (ببینید: تاسوعا و عاشورا). در دوران مبارزات علیه رژیم پهلوی، شعارها شعارهای عاشورایی بود، مانند «خمینی، خمینی، تو وارث حسینی»،[۹۷] «ارتش ایران حسینی شده، رهبر ایران خمینی شده»،[۹۸] «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه»، «روز عاشوراست امروز، پهلوی رسواست امروز»[۹۹] (ببینید: شعار).
درسهای نهضت عاشورا
از نگاه امامخمینی در نهضت عاشورای امامحسین (ع) درسهای زیادی از ابعاد مختلف سیاسی، عبادی و اخلاقی، برای امت اسلامی و برای همه آزادیخواهان و حقطلبان جهان وجود دارد که به چند مورد از مهمترینِ آنها از نگاه ایشان اشاره میشود:
اخلاص و توکل
مکتب عاشورا به مردم آموزش داد که همواره رضای خدا را در نظر داشته باشند و به آنچه او پیش میآورد، راضی باشند.[۱۰۰] امامحسین(ع) راضی به رضای الهی بود و روز عاشورا هرچه به ظهر عاشورا و اوج مصیبتها نزدیک میشد، چهره ایشان برافروختهتر میگشت.[۱۰۱]
ایستادگی در برابر مشکلات
امامحسین (ع) تحمل مصیبت، بیتابینکردن و نداشتن ترس از فجایع و مصیبتها در راه خدا را به مسلمانان آموزش داد[۱۰۲] و ملت ایران با درسگرفتن از عاشورا و فداکاری و ایثار و شهادتطلبی توانستند در جنگ هشتساله مقاومت کنند. نهضت عاشورا به مردم یاد داد که در نبرد حق با باطل ایستادگی کنند و از هم سبقت بگیرند و پدران و مادران و همسران شهیدان از فراق عزیزان خود شکوه نکنند.[۱۰۳] نهضت عاشورا ملت را قوی و مصمم ساخت تا در برابر توطئهها مقاومت کنند و آنان را به فداشدن و فداکردنِ زن، فرزند و عزیزان خود در برابر خدا سوق داد. همچنین عاشورا جوانان را شهادتطلب کرد و پدران و مادران را به فداکردن فرزندان و پارههای جگر خویش قادر ساخت[۱۰۴] و سیدالشهدا (ع) با قیام عاشورا درس مقاومت و کوبندگی به بشر داد و نشان داد که راه فنای ظالم و شکستن ستمکار فداییدادن و فداشدن است.[۱۰۵]
ایستادگی در برابر ظلم و نترسیدن
نهضت عاشورا همه مسلمانان و بلکه همه انسانها را ستمستیز بار میآورد[۱۰۶] و درست به همین سبب است که همواره حکومتهای طاغوتی مردم را از تشکیل مجلس بزرگداشت عاشورا و دستههای عزاداری بازمیداشتند.[۱۰۷] این نهضت به مسلمانان آموخت که به عدد و بسیاریِ ظاهری دشمن اهمیت ندهند و در برابر ظلم و حکومت ستمگر ایستادگی کنند و حتی با علم به قربانیشدن، از زیادی دشمن نهراسند[۱۰۸]؛ چنانکه در نهضت اسلامی ملت ایران درس مبارزه با دستهای خالی در برابر نظام مسلح رژیم پهلوی را از قیام سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا فرا گرفته بود.[۱۰۹]
اتحاد امت اسلامی
عاشورا موجب سازماندهی و اتحاد میان امت اسلامی و نهضت عاشورا همه را زیر بیرق حسینی، مجتمع و متحد میسازد،[۱۱۰] مجالس عزای اهل بیت(ع) و بزرگداشت عاشورا، باعث سازماندهی سراسری در همه کشورهای اسلامی و پیوند دلهای مردم به یکدیگر است[۱۱۱] و مردم در مجالس عزای امامحسین (ع) بیرقهای روز عاشورا را به علامت رسیدن روز پیروزی و انتقام مظلوم از ظالم برافراشته کنند.[۱۱۲]
بزرگداشت عاشورا
امامخمینی بر بزرگداشت عاشورا و عزاداری سیدالشهدا (ع) تأکید فراوان میکرد؛ زیرا خون سیدالشهدا (ع) است که خون ملتها را به جوش میآورد و دستجات عزاداری مردم را به هیجان میآورد و آنان را برای حفظ اسلام و مقاصد اسلامی مهیا میکند.[۱۱۳] ایشان با اشاره به اینکه عزاداری سیدالشهدا (ع) ملتهای اسلامی ایران، عراق، افغانستان، پاکستان، اندونزی و برخی دیگر از کشورها را دور هم جمع کرده و میان آنان وحدت و هماهنگی برقرار ساختهاست، تأکید میکرد نباید از عامل آن غافل شد و این هماهنگی را از دست داد[۱۱۴] (ببینید: عزاداری).
امامخمینی عاشورا را مکتب آموزش مقابله با ظلم میدانست و تأکید میکرد این مکتب باید زنده بماند و همیشه برپا باشد.[۱۱۵] به نظر ایشان لعن و نفرین عزاداران بر بنیامیه همان فریاد ملتها بر ضد سردمداران ستمپیشه تا همیشه تاریخ است؛ بنابراین رمز پیروزی اسلام بهویژه شیعه، تشکیل مجالس بزرگداشت عاشورا و عزای امامحسین (ع) بودهاست و امامان(ع) به تشکیل این مجالس دستور دادهاند.[۱۱۶]
پانویس
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۱/۲۴۹؛ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۳۸۱۵–۱۳۸۱۶.
- ↑ سعیدی و صفایی، عاشورا چاپشده در دائرةالمعارف تشیع، ۱۱/۱۵.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۵/۳۹۴؛ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله، ۹۶؛ قمی، منتهی الآمال، ۴۷۶ و ۵۲۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۶۹ و ۱۷/۱۱۲.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ۴/۲۸۸–۲۸۹.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ۸/۶۵۵–۶۵۹؛ محدثی، ۲۷۶.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۴/۱۲۶ و ۲۶۹؛ بیهقی، السنن الکبری، ۴/۲۸۶.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۱/۲۴۹؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۰۵–۴۰۶.
- ↑ صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۲۵–۲۲۷؛ مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، ۶/۲۰۳.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۵/۹۴–۹۶.
- ↑ قمی، مفاتیح الجنان، ۲۹۰.
- ↑ ابنقدامه، المغنی، ۳/۱۰۴–۱۰۵؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۱/۷۲۱.
- ↑ امامخمینی، نجاة العباد، ۱۶۹؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲۶۵.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضرة، ۱۳/۳۶۹–۳۷۶؛ نجفی، جواهر، ۱۷/۱۰۵–۱۰۹.
- ↑ شهیدی، ۲۳۶–۲۳۷.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۸۵–۲۹۲.
- ↑ کلینی، کافی، ۴/۱۷۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۸۵–۲۹۲.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۸۷–۲۸۸.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۹۸–۹۷.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۷۸–۲۹۶.
- ↑ ذهبی، تارخ الاسلام، ۲۶/۱۱؛ فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ۴۵۹–۴۶۷.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۵۴۹، ۵۵۸، ۵۸۹ و ۹/۱۵۵.
- ↑ فلسفی، زندگانی شاهعباس اول، ۳/۶–۷.
- ↑ فلسفی، زندگانی شاهعباس اول، ۳/۱۰.
- ↑ مستوفی، شرح زندگانی من، ۱/۲۷۴–۳۱۵؛ هالیستر، تشیع در هند، ۱۹۹–۲۰۲.
- ↑ مستوفی، شرح زندگانی من، ۳/۴۶۱–۴۶۲؛ مکی، تاریخ بیستساله ایران، ۴/۲۰.
- ↑ معادیخواه، نقش عاشورا در شکلگیری انقلاب اسلامی، ۲/۳۶۰–۳۶۱.
- ↑ مکی، تاریخ بیستساله ایران، ۴/۲۲؛ بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه، ۱۳۹–۱۵۱.
- ↑ معادیخواه، نقش عاشورا در شکلگیری انقلاب اسلامی، ۲/۳۵۹–۳۶۰.
- ↑ ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۰۷–۱۱۵.
- ↑ حموی، منهج الفاضلین، ۲۹۸–۳۱۰.
- ↑ مائده، ۳ و ۶۷.
- ↑ امینی، الغدیر، ۱/۴۱–۱۶۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۲۳–۱۲۴؛ شهیدی، ۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳، ۲۲، ۲۳، ۲۶ و ۴۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۲۹/۴۱۷–۴۲۰؛ حیدری، قهر و مدارا در حکومت علوی، ۱۲۹.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳، ۲۳ و ۲۴.
- ↑ ابنصباغ، الفصول المهمة، ۲/۷۱۶–۷۱۹.
- ↑ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله، ۲/۱۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۵۸–۱۵۹.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۶۵؛ شهیدی، ۱۶۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۱۶۱–۱۶۲.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۲۴۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۷۵/۱۱۶–۱۱۷.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۱۵۰–۱۵۳.
- ↑ امینی، الغدیر، ۱۰/۳۲۷–۳۳۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۱۲ و ۳۲۵.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۲۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۲۰۸.
- ↑ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله، ۲/۳۵–۳۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۴۲–۱۴۵.
- ↑ کلینی، کافی، ۱/۴۶۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۴۱–۱۴۵ و ۱۹۹–۲۱۹؛ هاشمی رفسنجانی، رمزهای عاشورا، ۳۹–۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱–۳.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۵۰.
- ↑ خوارزمی، مقتل الحسین، ۱/۱۸۷–۱۸۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۲۹.
- ↑ ابومخنف، وقعة الطف، ۱۷۲–۱۷۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳.
- ↑ امینی، الغدیر، ۳/۳۴۸–۳۶۵؛ فارسی، فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، ۵۹۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۴–۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱–۴۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۹–۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۵–۳۴۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۸۹.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۵/۲۸۶–۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۴۵؛ ۱۰/۸، ۱۲۲–۱۲۳، ۱۹۱، ۳۱۵ و ۱۶/۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۶۲–۱۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۶۱–۱۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۵۸–۵۹.
- ↑ نجفی، جواهر، ۲۱/۲۹۵؛ ← مرتضوی، بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه، ۱۰۰–۱۰۵.
- ↑ مرتضوی، بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه، ۱۰۹–۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۸۳ و ۱۶/۲۹۰.
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۱، ۱۰۹ و ۵۲۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۵۸–۲۶۰.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۶/۹۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۸/۱۶۵–۱۷۰.
- ↑ کدیور، نقش نهضت عاشورا در شکلگیری و تداوم انقلاب، ۲/۲۲۱–۲۲۳.
- ↑ کدیور، نقش نهضت عاشورا در شکلگیری و تداوم انقلاب، ۲/۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۲۹–۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۵–۲۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۷–۲۴۸.
- ↑ ذاکری، طلوع خورشید، ۲۳۱–۲۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۲۳–۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۶.
- ↑ حکیمی، تفسیرآفتاب، ۲۸۰.
- ↑ کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امامخمینی، ۲۲۸.
- ↑ کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امامخمینی، ۲۲۹.
- ↑ کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امامخمینی، ۲۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳–۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۶۷؛ ۱۷/۴۱۴ و ۱۹/۱۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۸–۱۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۴ و ۱۶/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۸ و ۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴–۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۳؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی، ۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۹۷ و ۲۱/۴۰۰.
منابع
- قرآن کریم.
- ابناثیر، علیبنمحمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنصباغ مالکی، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ابنقدامه، عبدالله، المغنی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- ابومخنف کوفی، لوطبنیحیی، وقعة الطف، تصحیح محمدهادی یوسفی غروی، قم، جامعه مدرسین، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
- ازغندی، علیرضا، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، تهران، سمت، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله نجاة العباد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره (ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
- بصیرتمنش، حمید، علما و رژیم رضاشاه، نظری بر عملکرد سیاسی ـ فرهنگی روحانیون در سالهای ۱۳۰۵–۱۳۲۰ش، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.
- بیهقی، احمدبنحسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- جزیری، عبدالرحمان، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، دارالثقلین، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- جعفری، سیدحسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، مترجم سیدمحمدتقی آیتاللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۲ش.
- حکیمی، محمدرضا، تفسیرآفتاب نگرشی به رسالت اسلام و حماسه انسان در رهبری امامخمینی، تهران، دفترنشرفرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- حموی، محمدبناسحاق، (فاضلالدین ابهری)، منهج الفاضلین فی معرفة ائمة الکاملین، تحقیق و تصحیح سعید نظری توکلی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- حیدری، احمد، قهر و مدارا در حکومت علوی، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۸، ۱۳۷۹ش.
- خوارزمی، موفقبناحمد، مقتل الحسین، نجف، مطبعة الزهرا، ۱۳۶۷ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- ذاکری، علیاکبر، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- ذهبی، محمدبناحمد، تارخ الاسلام و وفیات المشاهیر الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۱۸ق.
- سعیدی، حسن و مهوش صفایی، عاشورا چاپشده در دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر احمد صدرحاجسیدجوادی و دیگران، تهران، شهید سعید محبی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- صدوق، محمدبنعلی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- فارسی، جلالالدین، فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد فرهنگی امامرضا (ع)، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فقیهی، علیاصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، صبا، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- فلسفی، نصرالله، زندگانی شاهعباس اول، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۵۳ش.
- قمی، عباس، کلیات مفاتیح الجنان، قم، اسوه، بیتا.
- قمی، عباس، منتهی الامال، قم، هجرت، چاپ هشتم، ۱۳۷۳ش.
- کدیور، جمیله، نقش نهضت عاشورا در شکلگیری و تداوم انقلاب اسلامی ایران، چاپشده در مجموعه مقالات کنگره بینالمللی امامخمینی و فرهنگ عاشورا، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کواکبیان، مصطفی، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امامخمینی، تهران، پازینه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی (شرح فقیه)، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- محدثی، محمدجواد، فرهنگ عاشوراء، قم، نشر معروف، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- مرتضوی، سیدضیاء، بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه، مجله حکومت اسلامی، شماره ۲۷، ۱۳۸۲ش.
- مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، زوار، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.
- مسعودی، علیبنحسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۷، تهران، صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۸۴ش.
- معادیخواه، عبدالمجید، نقش عاشورا در شکلگیری انقلاب اسلامی، چاپشده در مجموعه مقالات کنگره بینالمللی امامخمینی و فرهنگ عاشورا، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- مفید، محمدبنمحمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آلالبیت، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مکی، حسین، تاریخ بیستساله ایران، تهران، علمی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم ونشر آثار امامخمینی، قیام عاشورا در کلام و پیام امامخمینی، تهران، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۹ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، رمزهای عاشورا، درنگی بر فلسفه قیام امامحسین (ع)، به کوشش عبدالرزاق اهوازی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
- هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمه آذرمیدخت مشایخ، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.
پیوند به بیرون
- محمدامین صادقی ارزگانی، عاشورا، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۱۷۱–۱۷۹.