۲۱٬۲۸۸
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معنی == | == معنی == | ||
صَمت به معنای سکوت<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۳۰۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۸۱.</ref> یا سکوت طولانی<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۷/۱۰۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۲/۵۴.</ref> است. اندیشمندان اسلامی «صمت» را ترک کلام بیهوده با مردم و اشتغال به [[ | صَمت به معنای سکوت<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۳۰۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۸۱.</ref> یا سکوت طولانی<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۷/۱۰۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۲/۵۴.</ref> است. اندیشمندان اسلامی «صمت» را ترک کلام بیهوده با [[مردم]] و اشتغال به ذکر [[قلب]] و نطق [[نفس]]<ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۷۸، ۷۴۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۶–۱۹۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۶.</ref> و در مقابل، «هَذی» را هذیان و تکلم به چیزهای بیمعنا<ref>ازدی، کتاب الماء، ۳/۱۲۹۳.</ref> دانستهاند. [[امامخمینی]] نیز صمت را سکوت و ترک سخن لغو و باطل معنا کرده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۸۶.</ref> | ||
سکوت و صمت از واژههای نزدیک به هم هستند؛ با این فرق که صمت بار ارزشی مثبت دارد؛ بر خلاف سکوت که گاهی نکوهش نیز میشود. نیز سکوت در جایی به کار میرود که شخص قدرت سخنگفتن دارد،<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۳.</ref> اما صمت برای کسی که قدرت سخنگفتن ندارد نیز بهکار میرود؛ از اینرو بهکار بردن صمت برای ترک کلام بیهوده، از سکوت رساتر است،<ref>زبیدی، تاج العروس، ۳/۶۹–۷۰.</ref> لذا صمت را ترک سخنگفتن یا ترک سخن باطل دانستهاند؛ اعم از اینکه شخص قادر به نطق زبانی باشد یا نباشد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ ابوالبقاء، الکلیات معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویه، ۱/۵۰۹.</ref> البته تعابیری مانند «انصات» نیز برای سکوت و ترک سخنی که همراه استماع است، به کار میرود.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.</ref> | سکوت و صمت از واژههای نزدیک به هم هستند؛ با این فرق که صمت بار ارزشی مثبت دارد؛ بر خلاف سکوت که گاهی نکوهش نیز میشود. نیز سکوت در جایی به کار میرود که شخص قدرت سخنگفتن دارد،<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۳.</ref> اما صمت برای کسی که قدرت سخنگفتن ندارد نیز بهکار میرود؛ از اینرو بهکار بردن صمت برای ترک کلام بیهوده، از سکوت رساتر است،<ref>زبیدی، تاج العروس، ۳/۶۹–۷۰.</ref> لذا صمت را ترک سخنگفتن یا ترک سخن باطل دانستهاند؛ اعم از اینکه شخص قادر به نطق زبانی باشد یا نباشد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ ابوالبقاء، الکلیات معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویه، ۱/۵۰۹.</ref> البته تعابیری مانند «انصات» نیز برای سکوت و ترک سخنی که همراه استماع است، به کار میرود.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
از صمت و سکوت در ادیان بشری سخن به میان آمده است؛ چنانچه در اخلاقیات بودا، ازجمله قوانین بزرگ زندگی، سخن درست و پرهیز از زشتی و درشتی | از صمت و سکوت در ادیان بشری سخن به میان آمده است؛ چنانچه در اخلاقیات بودا، ازجمله قوانین بزرگ زندگی، سخن درست و پرهیز از زشتی و درشتی زبان است<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۲.</ref> یا در مکتب هندو، ریاضتهایی همچون یوگا وجود دارد<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۳۶.</ref> که بیشتر همراه با سکوت است. در ادیان الهی نیز مسئله صمت از اهمیت بهسزایی برخوردار است و در کتاب مقدس در قالب سخنان حکمتآمیز، دربارهٔ مهارکردن زبان و نکوهش پرحرفی تأکید فراوانی شده است.<ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، امثال، ب۱۰، ۶–۳۱ و ب۱۲، ۶–۲۲.</ref> در مسیحیت [[روزه سکوت]] یکی از [[عبادات]] شمرده شده است<ref>←مریم، ۲۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۴۰۳–۴۰۴.</ref>؛ هرچند با ظهور [[اسلام]] این نوع [[روزه]]، [[حرام]] شد.<ref>کلینی، کافی، ۴/۸۵؛ مفید، المقنعه، ۳۶۶؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۸۶.</ref> | ||
در [[قرآن کریم]] سخنان بیهوده نکوهش شده<ref>فرقان، ۷۲.</ref> و بسیاری از سخنان، فاقد [[خیر]] و صلاح شمرده شده است<ref>نساء، ۱۱۴.</ref> و این تشویق به صمت است.<ref>←ابنعجیبه، ۱/۵۶۰؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۹۴.</ref> صمت و خاموشی در آغاز گسترش اسلام، مورد اهتمام [[اصحاب پیامبر(ص)]] بوده است.<ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.</ref> در روایات نیز از صمت سخن به میان آمده است و برخی محدثان در کتابهای روایی، بابی به آن اختصاص دادهاند.<ref>کلینی، کافی، ۲/۱۱۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۲۷۴؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۲.</ref> در بعضی روایات، صمت بهترین [[عبادت]]<ref>ابنشعبه، تحف العقول، ۲۰۱.</ref> و نشانه [[حلم]] و زینت [[علم]]<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.</ref> و از لشکریان [[عقل]]<ref>کلینی، کافی، ۱/۲۱.</ref> شمرده شده است. از آنجاکه زیادهگویی و پرحرفی مقابل صمت است، در روایات از آن نهی شده است. | در [[قرآن کریم]] سخنان بیهوده نکوهش شده<ref>فرقان، ۷۲.</ref> و بسیاری از سخنان، فاقد [[خیر]] و صلاح شمرده شده است<ref>نساء، ۱۱۴.</ref> و این تشویق به صمت است.<ref>←ابنعجیبه، ۱/۵۶۰؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۹۴.</ref> صمت و خاموشی در آغاز گسترش اسلام، مورد اهتمام [[اصحاب پیامبر(ص)]] بوده است.<ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.</ref> در [[حدیث|روایات]] نیز از صمت سخن به میان آمده است و برخی محدثان در کتابهای روایی، بابی به آن اختصاص دادهاند.<ref>کلینی، کافی، ۲/۱۱۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۲۷۴؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۲.</ref> در بعضی روایات، صمت بهترین [[عبادت]]<ref>ابنشعبه، تحف العقول، ۲۰۱.</ref> و نشانه [[حلم]] و زینت [[علم]]<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.</ref> و از لشکریان [[عقل]]<ref>کلینی، کافی، ۱/۲۱.</ref> شمرده شده است. از آنجاکه زیادهگویی و پرحرفی مقابل صمت است، در روایات از آن نهی شده است. | ||
در میان [[عارفان]] مسئله صمت، به عنوان یکی از عوامل تکامل انسان در سیر روحی مطرح بوده است. اهل [[تصوف]] نیز سکوت را یکی از اصول [[شریعت، طریقت و حقیقت|طریقت]] خود معرفی کردهاند<ref>سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۵.</ref> یا آن را یکی از ارکان چهارگانه وصول به | در میان [[عارفان]] مسئله صمت، به عنوان یکی از عوامل تکامل انسان در سیر روحی مطرح بوده است. اهل [[تصوف]] نیز سکوت را یکی از اصول [[شریعت، طریقت و حقیقت|طریقت]] خود معرفی کردهاند<ref>سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۵.</ref> یا آن را یکی از ارکان چهارگانه وصول به [[مقام ابدال]]، یعنی مقامی که بنده پیوسته از حالی به حالی منتقل میشود و دانشی که میان او و خداوند میباشد، همیشه در حال افزایش است<ref>تستری، تفسیر، ۷۷.</ref> معرفی میکنند.<ref>تستری، تفسیر، ۷۷؛ ابنعربی، الفتوحات، ۲/۱۸۰.</ref> [[سراج|سرّاج]] (م ۳۸۶ق) از نخستین عارفانی است که در کتاب خود اللمع، از آن بحث کرده است.<ref>سرّاج، اللمع، ۲۵۵.</ref> پس از او قشیری (م ۴۶۵ق) در الرسالة القشیریه<ref>قشیری، الرسالة القشیریه، ۲۴۱.</ref> و هجویری (م ۴۶۵ق) در کشف المحجوب<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۲.</ref> به تکمیل آن پرداختهاند. | ||
در میان عالمان اخلاق نیز مسئله صمت جایگاه ویژهای داشته، آنان به صورت گسترده به بررسی آن پرداختهاند. اخلاق محتشمی [[خواجهنصیرالدین طوسی]] (م ۶۷۲ق) را میتوان ازجمله نخستین کتب اخلاقی دانست که بابی در آن به این موضوع اختصاص داده شده است.<ref>خواجهنصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، ۲۲۹.</ref> امامخمینی نیز به اهمیت این بحث و جایگاه آن در [[سیر و سلوک]] واقف بوده، به بررسی معنای صمت، فایدهها و فضایل آن و زیانهای بیهودهگویی پرداخته است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۹۶.</ref> | در میان عالمان اخلاق نیز مسئله صمت جایگاه ویژهای داشته، آنان به صورت گسترده به بررسی آن پرداختهاند. اخلاق محتشمی [[خواجهنصیرالدین طوسی]] (م ۶۷۲ق) را میتوان ازجمله نخستین کتب اخلاقی دانست که بابی در آن به این موضوع اختصاص داده شده است.<ref>خواجهنصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، ۲۲۹.</ref> امامخمینی نیز به اهمیت این بحث و جایگاه آن در [[سیر و سلوک]] واقف بوده، به بررسی معنای صمت، فایدهها و فضایل آن و زیانهای بیهودهگویی پرداخته است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۹۶.</ref> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
== آثار صمت == | == آثار صمت == | ||
در روایات، صمت موجب کثرت | در روایات، صمت موجب کثرت وقار،<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.</ref> نجات،<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۰۴.</ref> سلامت<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶–۲۱۷.</ref> و حصول حکمت<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۰۴.</ref> دانسته شده است. در روایتی از [[امیر مؤمنان(ع)]] آمده است هر کس بخواهد از سلامت [[نفس]] برخوردار شود و عیوب و کاستیهایش پوشیده بماند، باید کمتر سخن بگوید و بیشتر خاموش باشد.<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶؛ لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۱۶۱.</ref> در مقابل، در روایات زیادهگویی و پرحرفی نکوهش شده، آثاری همچون ملولشدن خود و دیگران،<ref>لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۹۷ و ۳۸۹.</ref> [[قساوت قلب]]<ref>طوسی، الامالی، ۳.</ref> و گرفتار [[غضب الهی]] شدن،<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۲/۱۲۱.</ref> برای آن برشمرده شده است. | ||
علمای اخلاق، صمت را از عوامل در امان ماندن از آفات زبان و مفاسد آن میدانند و معتقدند خلاصی از آفات زبان جز به خاموشی نیست.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۶؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۵۵.</ref> آنان مفاسدی همچون [[دروغ]]، [[سخنچینی]]، [[غیبت]]، [[ریا]]، [[نفاق]] و [[ناسزا]] را از آفات زبان دانستهاند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵–۲۰۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۸.</ref> این عالمان با استناد به برخی روایات،<ref>مفید، الامالی، ۲۲۰؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۳؛ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۱.</ref> برای درامانماندن از آفات زبان، اموری چون توجهداشتن به این آفات، [[یاد مرگ]]، عادتدادن زبان بر سکوت و دوریگزیدن از مردم را علاج این آفات برشمردهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۰۳ و ۲۶۴؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۵۳–۴۵۴.</ref> اهل معرفت نیز صمت و سکوت را سبب وقار و ترک تسرّع و | علمای اخلاق، صمت را از عوامل در امان ماندن از آفات زبان و مفاسد آن میدانند و معتقدند خلاصی از آفات زبان جز به خاموشی نیست.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۶؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۵۵.</ref> آنان مفاسدی همچون [[دروغ]]، [[سخنچینی]]، [[غیبت]]، [[ریا]]، [[نفاق]] و [[ناسزا]] را از آفات زبان دانستهاند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵–۲۰۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۸.</ref> این عالمان با استناد به برخی روایات،<ref>مفید، الامالی، ۲۲۰؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۳؛ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۱.</ref> برای درامانماندن از آفات زبان، اموری چون توجهداشتن به این آفات، [[یاد مرگ]]، عادتدادن زبان بر سکوت و دوریگزیدن از مردم را علاج این آفات برشمردهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۰۳ و ۲۶۴؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۵۳–۴۵۴.</ref> اهل معرفت نیز صمت و سکوت را سبب وقار و ترک تسرّع و عجله در امور میدانند و صمت را ازجمله اموری میدانند که سالک مرید به واسطه آن بر اراده سلوک قوت مییابد<ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۴.</ref> و آن را سبب بارورشدن عقل، کسب ورع و [[تقوا]] میدانند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۳۸.</ref> | ||
امامخمینی به بعضی از مفاسد زبان چون سرزنش بندگان خدا،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵.</ref> [[فخرفروشی]]، مباهات، خودستایی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵.</ref> نفاق و دوزبانی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۵.</ref> غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۹.</ref> اشاره کرده است و حفظ زبان از لغو و باطل را موجب مصون ماندن از این آفات میداند و کمتر کسی را موفق به آن میشمارد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.</ref> ایشان صمت را یکی از شرایط اهل ریاضت میداند که برای آن فواید و نتایج بسیاری وجود دارد. اگر سالک از سخن لغو و بیهوده پرهیز کند و مشغول | امامخمینی به بعضی از مفاسد زبان چون سرزنش بندگان خدا،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵.</ref> [[فخرفروشی]]، مباهات، خودستایی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵.</ref> نفاق و دوزبانی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۵.</ref> غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۹.</ref> اشاره کرده است و حفظ زبان از لغو و باطل را موجب مصون ماندن از این آفات میداند و کمتر کسی را موفق به آن میشمارد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.</ref> ایشان صمت را یکی از شرایط اهل ریاضت میداند که برای آن فواید و نتایج بسیاری وجود دارد. اگر سالک از سخن لغو و بیهوده پرهیز کند و مشغول تعلم، [[تفکر]] و [[تدبر]] شود و زبان از غیر ذکر خداوند و آنچه مربوط به اوست، نگه دارد، افاضههای ملکوتی بر [[قلب]] او سرازیر میشود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۷–۳۸۸.</ref> در مقابل، سخنان لغو و باطل، مضر به حال روح بوده، نفس را از صفا، صلاح، سلامت، [[طمأنینه]] و وقار بازمیدارد و سبب غفلت، [[قساوت]] و کدورت نفس میشود. | ||
امامخمینی مفاسد پرشمار دیگری نیز برای سخنان لغو و باطل ذکر کرده است؛ ازجمله: | امامخمینی مفاسد پرشمار دیگری نیز برای سخنان لغو و باطل ذکر کرده است؛ ازجمله: | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
# افزایش لغزش، خطا و پشیمانی؛ | # افزایش لغزش، خطا و پشیمانی؛ | ||
# کدورت میان دوستان و دشمنی میان مردم؛ | # کدورت میان دوستان و دشمنی میان مردم؛ | ||
# | # بدبینی مردم و افتادن از چشم آنان؛ | ||
# وارد معاصی شدن.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹۱.</ref> | # وارد معاصی شدن.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹۱.</ref> | ||
== تأثیر متقابل قلب و زبان == | == تأثیر متقابل قلب و زبان == | ||
امامخمینی مسئله صمت و سخنگفتن را از نظر معرفت نفس نیز بررسی کرده است. به اعتقاد ایشان، رابطه [[روح]] و باطن با قوای ظاهری به قدری است که هر یک از آن دو از یکدیگر متأثر شده، کمال و نقص هر یک در دیگری ظاهر میشود. ایشان به استناد برخی از آیات<ref>اسراء، ۸۴؛ انفال، ۲.</ref> رفتار و گفتار هر کسی را به سبب پیوند شدیدی که میان [[قلب]] و | امامخمینی مسئله صمت و سخنگفتن را از نظر معرفت نفس نیز بررسی کرده است. به اعتقاد ایشان، رابطه [[روح]] و باطن با قوای ظاهری به قدری است که هر یک از آن دو از یکدیگر متأثر شده، کمال و نقص هر یک در دیگری ظاهر میشود. ایشان به استناد برخی از آیات<ref>اسراء، ۸۴؛ انفال، ۲.</ref> رفتار و گفتار هر کسی را به سبب پیوند شدیدی که میان [[قلب]] و زبان است،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸–۲۹ و ۲۰۸.</ref> نشاندهنده حالات و ویژگیهای روحی و ترجمان حالات قلبیاش میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۸–۳۸۹.</ref> بنابراین از لابلای گفتار هر کسی میتوان به اعماق درونش پی برد، و عکس این مطلب نیز صادق است؛ یعنی سخنان و کلمات هر کس در روح و جان او اثر میگذارد و بهتدریج آن را به رنگ خود درمیآورد و به این ترتیب این دو در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. اعمال نیکو و زشت نیز سبب ایجاد ملکات مناسب خود در روح میشود تا آنجاکه باطن بهکلی متحول میگردد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۹–۳۹۰.</ref> {{ببینید|ظهور و بطون}} | ||
== سکوت در مسائل اجتماعی == | == سکوت در مسائل اجتماعی == | ||
[[امامخمینی]] در کتب فقهی و فتوایی خود سکوت را بهویژه نسبت به علما و در مسائلی چون هتک اسلام، ضعیفشدن عقاید مسلمانان،<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۴۹–۴۵۰.</ref> پدیدارشدن [[بدعت]] در اجتماع و بهخطرافتادن اصل اسلام<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۷؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۴۵۰–۴۵۱.</ref> جایز ندانسته، و وظیفه خود میدانست حکومت وقت را [[نهی از منکر]] کند و در برابر آن سکوت نکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.</ref> ایشان سکوت در برابر حکومت جائر را ننگی برای ملت میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۹۷ و ۲۰۰.</ref> | [[امامخمینی]] در کتب فقهی و فتوایی خود سکوت را بهویژه نسبت به علما و در مسائلی چون هتک اسلام، ضعیفشدن عقاید مسلمانان،<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۴۹–۴۵۰.</ref> پدیدارشدن [[بدعت]] در اجتماع و بهخطرافتادن اصل اسلام<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۷؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۴۵۰–۴۵۱.</ref> جایز ندانسته، و وظیفه خود میدانست حکومت وقت را [[نهی از منکر]] کند و در برابر آن سکوت نکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.</ref> ایشان سکوت در برابر حکومت جائر را ننگی برای ملت میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۹۷ و ۲۰۰.</ref> | ||
امامخمینی در برابر وقایعی همچون تصویب | امامخمینی در برابر وقایعی همچون تصویب «[[لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی]]» یا جنایات پهلوی در [[حمله به مدرسه فیضیه|واقعه مدرسه فیضیه]] یا جنایتهایی که رژیم اسرائیل بر مردم مظلوم [[فلسطین]] روا میداشت، نه تنها سکوت نمیکرد بلکه اعتراض خود را به صورت تلگرام،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۷۸، ۱۵۹ و ۱۶۷.</ref> سخنرانی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۷ و ۲۰۶–۲۱۷.</ref> نامه و پاسخ به [[استفتائات امامخمینی|استفتائات]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۹۷، ۱۰۸–۱۱۰ و ۱۹۶–۲۰۱.</ref> ابراز میداشت، علاوه بر آن از سکوت دیگران اعم از علما یا مردم و حتی مسلمانان کشورهای اسلامی [[انتقاد]] میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۱۳، ۴۱۵–۴۲۴؛ ۲/۳۱–۳۵ و ۱۶/۱۹۰.</ref> ایشان برخورد با متخلفان را ـ در هر مسندی که باشند ـ ضروری میدانست و سکوت در برابر آنها را جایز نمیشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۵.</ref>؛ مگر مواردی که مصلحت اسلام و نظام را در سکوت میدانست که در این صورت دیگران را نیز به سکوت فرا میخواند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۶.</ref> | ||
== راه دستیابی به صمت == | == راه دستیابی به صمت == | ||
طبق بعضی روایات برخی از [[صحابه]] برای عادت دادن خود به سکوت و صمت، همه آنچه در روز بر زبان میآوردند را مینوشتند و در پایان روز به [[محاسبه]] آن میپرداختند.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.</ref> علمای اخلاق برای در امان ماندن از آفات زبان، به التزام به سکوت سفارش کردهاند، به اینکه شخص زبان خود را از آنچه به آن نیاز ندارد و فایدهای در آن نیست، ببندد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۹.</ref> و پیش از سخن، در آنچه میگوید [[تفکر]] کند.<ref>←مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۸.</ref> | طبق بعضی روایات برخی از [[صحابه]] برای عادت دادن خود به سکوت و صمت، همه آنچه در روز بر زبان میآوردند را مینوشتند و در پایان روز به [[محاسبه]] آن میپرداختند.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.</ref> علمای اخلاق برای در امان ماندن از آفات زبان، به التزام به سکوت سفارش کردهاند، به اینکه شخص زبان خود را از آنچه به آن نیاز ندارد و فایدهای در آن نیست، ببندد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۹.</ref> و پیش از سخن، در آنچه میگوید [[تفکر]] کند.<ref>←مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۸.</ref> | ||
[[امامخمینی]] برای دستیابی به صمت توصیه میکند که سالک در آغاز که متکلم است تا میتواند از کلمات لغو و باطل خودداری کند و با علما و دانشمندان | [[امامخمینی]] برای دستیابی به صمت توصیه میکند که سالک در آغاز که متکلم است تا میتواند از کلمات لغو و باطل خودداری کند و با علما و دانشمندان معاشرت داشته باشد و وقتی به مرحله نهایات از [[سیر و سلوک]] رسید، به تفکر و تدبر مشغول شده و زبان خود را از کلامی غیر از [[ذکر خداوند]] تا زمانی که افاضات ملکوتی بر [[قلب]] او سرازیر شود، ببندد و در هنگامی که وجودش حقانی شده و از گفتار خود مطمئن گشته است، به سخن آمده و به تربیت دیگران بپردازد و از خدمت کردن به دیگران بازنایستد تا خداوند از او راضی گشته و او را در ردیف بندگان مربی و مرشد قرار دهد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۷–۳۸۸.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |