عجب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''عجب'''، | '''عجب'''، رذیله نفسانی خودپسندی و خودبزرگبینی. | ||
== معنی == | == معنی == | ||
«عُجب» به معنای [[تکبر]] و بزرگشمردن خود،<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۹۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۱۶.</ref> از خود خشنودبودن، افتخارکردن و نظر و رأی خود را پسندیدن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۵۸۲؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۲/۲۰۶.</ref> است. در اصطلاح [[اخلاق]]، به معنای اعتقاد و ظن نادرست به [[نفس]] در استحقاق مرتبهای است که فاقد آن است.<ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۷.</ref> بعضی آن را بزرگشمردن خود به سبب کمالی که فرد در خود میبیند، تعریف کردهاند؛ خواه آن کمال را داشته یا نداشته باشد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، ۲۶۲.</ref> [[امامخمینی]] نیز عجب را، بزرگشمردن نعمت یا | «عُجب» به معنای [[تکبر]] و بزرگشمردن خود،<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۹۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۱۶.</ref> از خود خشنودبودن، افتخارکردن و نظر و رأی خود را پسندیدن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۵۸۲؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۲/۲۰۶.</ref> است. در اصطلاح [[اخلاق]]، به معنای اعتقاد و ظن نادرست به [[نفس]] در استحقاق مرتبهای است که فاقد آن است.<ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۷.</ref> بعضی آن را بزرگشمردن خود به سبب کمالی که فرد در خود میبیند، تعریف کردهاند؛ خواه آن کمال را داشته یا نداشته باشد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، ۲۶۲.</ref> [[امامخمینی]] نیز عجب را، بزرگشمردن نعمت یا اعتقاد،<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳۹۲.</ref> عمل صالح، مسرورشدن به آن، نازکردن به واسطه عمل و خود را از تقصیر خارجدانستن<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱–۶۲.</ref> میداند. | ||
«عجب» با واژگانی چون [[غرور]] و تکبر مرتبط است. فرق عجب با تکبر در این است که در عجب مقایسه و تطبیقی با دیگران نیست، امّا در تکبر افزون بر [[خودبرتربینی]]، مقایسه و برترشمردن خود نسبت به دیگران نیز دخیل است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.</ref> {{ببینید|تکبر}}. | «عجب» با واژگانی چون [[غرور]] و تکبر مرتبط است. فرق عجب با تکبر در این است که در عجب مقایسه و تطبیقی با دیگران نیست، امّا در تکبر افزون بر [[خودبرتربینی]]، مقایسه و برترشمردن خود نسبت به دیگران نیز دخیل است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.</ref> {{ببینید|تکبر}}. | ||
فرق غرور با عجب، در این است که غرور، سکون و [[اطمینان نفس]] است به آنچه مطابق میل و هوای اوست، ولی مطابق واقع نیست و از جهل و خدعه [[شیطان]] نشئت میگیرد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۸۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۹۳.</ref> و مبدأ آن نیز سستی در | فرق غرور با عجب، در این است که غرور، سکون و [[طمأنينه|اطمینان نفس]] است به آنچه مطابق میل و هوای اوست، ولی مطابق واقع نیست و از جهل و خدعه [[شیطان]] نشئت میگیرد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۸۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۹۳.</ref> و مبدأ آن نیز سستی در اوامر الهی و جهل به عالم غیب است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.</ref>؛ اما عجب، بزرگشمردن خود به سبب کمالی است که فرد در خود میبیند.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۲.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
عجب از صفات نکوهیدهای است که در [[قرآن کریم]] به آن توجه شدهاست و در آیات، از [[شیطان]] و خود برتربینی او در برابر [[حضرت آدم(ع)]]،<ref>ص، ۷۶؛ اعراف، ۱۲.</ref> عجب [[کفار]] به اموال و اولاد<ref>سبأ، ۳۵.</ref> و عجب مؤمنان در اعمال خود،<ref>توبه، ۳۵.</ref> سخن به میان آمدهاست. در روایات نیز عجب سبب هلاکت و سرچشمه گناهان و زمینه بسیاری از صفات نکوهیده شمرده شدهاست<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۸.</ref> که راه تسلط شیطان را بر[[فرزندان آدم(ع)]] میگشاید.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۴؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶۸.</ref> در بعضی روایات، این صفت بهخصوص برای اهل طاعت و | عجب از صفات نکوهیدهای است که در [[قرآن کریم]] به آن توجه شدهاست و در آیات، از [[شیطان]] و خود برتربینی او در برابر [[حضرت آدم(ع)]]،<ref>ص، ۷۶؛ اعراف، ۱۲.</ref> عجب [[کفار]] به اموال و اولاد<ref>سبأ، ۳۵.</ref> و عجب مؤمنان در اعمال خود،<ref>توبه، ۳۵.</ref> سخن به میان آمدهاست. در روایات نیز عجب سبب هلاکت و سرچشمه گناهان و زمینه بسیاری از صفات نکوهیده شمرده شدهاست<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۸.</ref> که راه تسلط شیطان را بر [[فرزندان آدم(ع)]] میگشاید.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۴؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶۸.</ref> در بعضی روایات، این صفت بهخصوص برای اهل طاعت و بندگی خطر بزرگی شمرده شدهاست؛ زیرا آنها بیشتر در معرض افتادن در دام عجب هستند<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۹۸–۱۰۰.</ref>؛ چنانکه در روایتی از [[امامصادق(ع)]] نقل شدهاست اگر عجب نبود، [[مؤمن]] به [[گناه]] مبتلا نمیگشت.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶۸.</ref> | ||
علمای اخلاق، عجب را در جایگاه یکی از | علمای اخلاق، عجب را در جایگاه یکی از رذایل اخلاقی مورد بحث قرار دادهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۲.</ref> کتاب تهذیب الاخلاق [[ابنمسکویه]] از علمای قرن پنجم را میتوان از نخستین کتابهایی دانست که بابی به این موضوع اختصاص دادهاست.<ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۶.</ref> مباحث این کتاب، متأثّر از مباحث اخلاقی [[ارسطو]] و الهامگرفته از نظریه اعتدال در قوای او است<ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۲۶۴.</ref> که بر اساس آن، علمای اخلاق، عجب را یکی از رذایل برخاسته از افراط در قوه غضبیه شمردهاند.<ref>غزالی، مجموعه رسائل، ۱۴۶.</ref> امامخمینی نیز به این مسئله توجه داشته، عجب را از صفات رذیلهای میداند که مؤمنان و غیر مؤمنان به آن مبتلا میشوند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶.</ref> ایشان در عموم آثار اخلاقی و عرفانی خود بهخصوص در کتابهایی چون [[آداب الصلاة]]،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲، ۸۹ و ۹۸.</ref> [[سر الصلاة|سرّ الصلاة]]،<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۲ و ۷۵.</ref> [[شرح حدیث جنود عقل و جهل (کتاب)|شرح حدیث جنود عقل و جهل]]<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۰، ۸۳ و ۳۴۱–۳۴۲.</ref> و [[شرح چهل حدیث (کتاب)|شرح چهل حدیث]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳–۷۶.</ref> به این موضوع پرداختهاست. ایشان به موضوعاتی چون درجات عجب،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.</ref> منشأ حصول عجب<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰–۷۱.</ref> و مفاسد آن<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷–۶۹.</ref> و فساد یا عدم فساد عمل به واسطه عجب<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳۹۳.</ref> پرداختهاست. | ||
== حقیقت عجب == | == حقیقت عجب == | ||
علمای اخلاق در بیان حقیقت عجب و مصادیق آن اختلاف نظر دارند. بعضی حقیقت عجب را مسرورشدن به عمل و عبادت در صورتی که به همراه [[خوف]] از تقصیر در مقام [[عبودیت]] نباشد، میدانند.<ref>مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۹/۳۱۶–۳۱۷.</ref> بعضی نیز صرف نیکوشمردن عمل خود، مانند [[عبادت]] یا عادت نیکو را عجب دانستهاند.<ref>مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، ۲/۳۷۸–۳۷۹.</ref> برخی معتقدند اگر شخص به آنچه دارد، مانند [[عمل صالح]]، قوت، علم و رأی، مسرور شود، در صورتی که این سرور، به همراه تواضع در پیشگاه خدا و سپاس از او به سبب [[توفیق]] عمل صالح باشد، عجب تلقی نمیشود؛ اما اگر اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند، تا حدی که بر خداوند منت گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد.<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۲؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول (ص)، ۱۰/۲۱۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۸.</ref> امامخمینی این سخن را میپذیرد و معتقد است عمل را باید اعم از | علمای اخلاق در بیان حقیقت عجب و مصادیق آن اختلاف نظر دارند. بعضی حقیقت عجب را مسرورشدن به عمل و عبادت در صورتی که به همراه [[خوف]] از تقصیر در مقام [[عبودیت]] نباشد، میدانند.<ref>مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۹/۳۱۶–۳۱۷.</ref> بعضی نیز صرف نیکوشمردن عمل خود، مانند [[عبادت]] یا عادت نیکو را عجب دانستهاند.<ref>مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، ۲/۳۷۸–۳۷۹.</ref> برخی معتقدند اگر شخص به آنچه دارد، مانند [[عمل صالح]]، قوت، علم و رأی، مسرور شود، در صورتی که این سرور، به همراه تواضع در پیشگاه خدا و سپاس از او به سبب [[توفیق]] عمل صالح باشد، عجب تلقی نمیشود؛ اما اگر اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند، تا حدی که بر خداوند منت گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد.<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۲؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول (ص)، ۱۰/۲۱۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۸.</ref> امامخمینی این سخن را میپذیرد و معتقد است عمل را باید اعم از عمل قلبی و جوارحی دانست؛ ضمن آنکه این عجب میتواند نسبت به خصال زشت یا نیکو باشد و شخص همانگونه که میتواند به صفات پسندیده خود عجب داشته باشد، میتواند به صفات ناپسند خود نیز عجب پیدا کند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲.</ref> | ||
== اسباب عجب == | == اسباب عجب == | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
# حب نفس: حب نفس سبب میشود شخص اعمال خود را بزرگ ببیند یا اعمال زشتش در نظرش نیکو جلوه کند. در مقابل، اعمال دیگران در نظرش کوچک و حقیر به نظر آید<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱.</ref> {{ببینید|حب نفس}}. | # حب نفس: حب نفس سبب میشود شخص اعمال خود را بزرگ ببیند یا اعمال زشتش در نظرش نیکو جلوه کند. در مقابل، اعمال دیگران در نظرش کوچک و حقیر به نظر آید<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱.</ref> {{ببینید|حب نفس}}. | ||
# شیطان: [[شیطان]]، [[عبادات]] و اعمال نیکو را به گونهای نشان میدهد که شخص به آنها [[مغرور]] گردد که این، در حقیقت از حیلههای شیطان و دامهای اوست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶–۶۹.</ref> | # شیطان: [[شیطان]]، [[عبادات]] و اعمال نیکو را به گونهای نشان میدهد که شخص به آنها [[مغرور]] گردد که این، در حقیقت از حیلههای شیطان و دامهای اوست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶–۶۹.</ref> | ||
# جهل و غفلت: جهل و [[غفلت]]، مانند حجابی بر [[عقل]] و هوش انسان پرده میافکند، در نتیجه، انسان برای خود در برابر سلطنت قاهره حق، توهم استقلال میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰.</ref> این امر شامل جهل به حقارت خود و غفلت از عظمت خالق<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵.</ref> و غفلت از اعمال بندگان صالح و | # جهل و غفلت: جهل و [[غفلت]]، مانند حجابی بر [[عقل]] و هوش انسان پرده میافکند، در نتیجه، انسان برای خود در برابر سلطنت قاهره حق، توهم استقلال میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰.</ref> این امر شامل جهل به حقارت خود و غفلت از عظمت خالق<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵.</ref> و غفلت از اعمال بندگان صالح و اولیا و مقربان<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳۹۲.</ref> است. | ||
== اقسام و مراتب == | == اقسام و مراتب == | ||
برخی علمای اخلاق، عجب را بهطور کلی به عجب در اعمال، صفات و عقاید تقسیم کردهاند و با استناد به برخی آیات،<ref>فصلت، ۱۵؛ سبأ، ۳۵.</ref> به اعتبار متعلق عجب مصادیق پرشماری برای آن ذکر کردهاند؛ مانند عجب به مال، عجب به فرزندان، عجب به قدرت، عجب به نسب و عجب به | برخی علمای اخلاق، عجب را بهطور کلی به عجب در اعمال، صفات و عقاید تقسیم کردهاند و با استناد به برخی آیات،<ref>فصلت، ۱۵؛ سبأ، ۳۵.</ref> به اعتبار متعلق عجب مصادیق پرشماری برای آن ذکر کردهاند؛ مانند عجب به مال، عجب به فرزندان، عجب به قدرت، عجب به نسب و عجب به درایت و عقل.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۶۹–۷۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۸۲.</ref> | ||
امامخمینی در ضمن بیان اقسام عجب،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲–۶۳.</ref> به مراتب و درجات آن پرداختهاست<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.</ref> و با استناد به روایتی از [[امامرضا(ع)]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.</ref> مراتب عجب را به سه دسته عمده تقسیم میکند: اول: عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به [[کفر]] و [[شرک]] و عقاید باطل است. دوم: عجب به | امامخمینی در ضمن بیان اقسام عجب،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲–۶۳.</ref> به مراتب و درجات آن پرداختهاست<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.</ref> و با استناد به روایتی از [[امامرضا(ع)]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.</ref> مراتب عجب را به سه دسته عمده تقسیم میکند: اول: عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به [[کفر]] و [[شرک]] و عقاید باطل است. دوم: عجب به ملکات و صفات پسندیده که در مقابل آن عجب به صفات ناپسند است. سوم: عجب به افعال نیکو و پسندیده، در مقابل عجب به اعمال قبیح و ناشایست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲–۶۳.</ref> | ||
به اعتقاد امامخمینی، عجب در مورد صفات پسندیده، خود دارای چهار مرتبه است: | به اعتقاد امامخمینی، عجب در مورد صفات پسندیده، خود دارای چهار مرتبه است: | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
# شخص خود را از دیگران ممتاز بداند و به سبب داشتن اعمال، اوصاف و کمالات، خود را در برابر کسی که فاقد این صفات و کمالات است، برتر بشمارد که در حقیقت، این حد از عجب، جزو [[کبر]] میشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.</ref> {{ببینید|تکبر}}. | # شخص خود را از دیگران ممتاز بداند و به سبب داشتن اعمال، اوصاف و کمالات، خود را در برابر کسی که فاقد این صفات و کمالات است، برتر بشمارد که در حقیقت، این حد از عجب، جزو [[کبر]] میشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.</ref> {{ببینید|تکبر}}. | ||
بنابر روایات گاهی انسان در اعمال ناشایست نیز گرفتار عجب میگردد.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.</ref> امامخمینی نیز با استناد به [[آیات]]<ref>فاطر، ۸؛ کهف، ۱۰۳–۱۰۵.</ref> و [[روایات]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳–۳۱۵.</ref> معتقد است که گاهی گناهکاران نیز از معاصی و سیئات اخلاقی خود خشنود میگردند و گرفتار عجب میشوند و از این جهت که مقید به [[ادیان]] نمیباشند، خود را دارای روح آزاد و خارج از [[تقلید]] میدانند و میپندارند که دارای شهامت و مردانگی هستند اما نمیدانند که خصال زشت در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آن شده و از این جهت اعمال زشت خود را کمال میپندارند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵.</ref> | بنابر روایات گاهی انسان در اعمال ناشایست نیز گرفتار عجب میگردد.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.</ref> امامخمینی نیز با استناد به [[قرآن|آیات]]<ref>فاطر، ۸؛ کهف، ۱۰۳–۱۰۵.</ref> و [[روایات]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳–۳۱۵.</ref> معتقد است که گاهی گناهکاران نیز از معاصی و سیئات اخلاقی خود خشنود میگردند و گرفتار عجب میشوند و از این جهت که مقید به [[دین|ادیان]] نمیباشند، خود را دارای روح آزاد و خارج از [[تقلید]] میدانند و میپندارند که دارای شهامت و مردانگی هستند اما نمیدانند که خصال زشت در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آن شده و از این جهت اعمال زشت خود را کمال میپندارند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵.</ref> | ||
== نشانهها و پیامدها == | == نشانهها و پیامدها == | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
# عدم توجه به رحمت حق: شخص مبتلا به عجب، به اعمال خود اعتماد میکند و خود را طلبکار خداوند و شایسته ثواب میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱–۷۲.</ref> این مسئله سبب میشود فرد خود را مستغنی بپندارد و به فضل و رحمت حق توجه نداشته باشد و گمان کند شایسته اجر و [[ثواب]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹.</ref> | # عدم توجه به رحمت حق: شخص مبتلا به عجب، به اعمال خود اعتماد میکند و خود را طلبکار خداوند و شایسته ثواب میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱–۷۲.</ref> این مسئله سبب میشود فرد خود را مستغنی بپندارد و به فضل و رحمت حق توجه نداشته باشد و گمان کند شایسته اجر و [[ثواب]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹.</ref> | ||
# مبدأبودن برای رذایل: عجب مقدمه تکبر و کفر است و زمینه ریا را به وجود میآورد؛ زیرا اگر انسان عمل خود را حقیر و کوچک بشمارد، اعمالش را به نمایش نمیگذارد و چنین عملی را برای دیگران انجام نمیدهد<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹.</ref> | # مبدأبودن برای رذایل: عجب مقدمه تکبر و کفر است و زمینه ریا را به وجود میآورد؛ زیرا اگر انسان عمل خود را حقیر و کوچک بشمارد، اعمالش را به نمایش نمیگذارد و چنین عملی را برای دیگران انجام نمیدهد<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹.</ref> | ||
# سوء ظن: عجب سبب [[بدبینی]] به | # سوء ظن: عجب سبب [[بدبینی]] به بندگان خدا و خودپسندی است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷ و ۶۹.</ref> | ||
# بازداشتن از وصول به کمال: خودبینی و عجب در [[علم]]، یکی از حجابهای بزرگی است که انسان را از [[سیر الی الله]] و رسیدن به کمالات بازمیدارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵–۱۹۶؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸.</ref> به اعتقاد امامخمینی عجب از نظر فقهی حرمت ندارد و سبب فساد عبادت نمیشود؛ چنانکه این امر از بعضی روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۱۰۷.</ref> به دست میآید.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳۹۵–۳۹۶.</ref> | # بازداشتن از وصول به کمال: خودبینی و عجب در [[علم]]، یکی از حجابهای بزرگی است که انسان را از [[سیر الی الله]] و رسیدن به کمالات بازمیدارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵–۱۹۶؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸.</ref> به اعتقاد امامخمینی عجب از نظر فقهی حرمت ندارد و سبب فساد عبادت نمیشود؛ چنانکه این امر از بعضی روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۱۰۷.</ref> به دست میآید.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳۹۵–۳۹۶.</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
علمای اخلاق درمان این بیماری را به اجمال و تفصیل بیان کردهاند. در درمان اجمالی، شخص باید به معرفت پروردگار توجه داشته باشد و بداند عزت و عظمت، مخصوص خداوند است و بنده نصیبی جز ذلت و [[فقر]] در برابر او ندارد. اما درمان تفصیلی آن است که در هر یک از موارد عجب، مانند عجب به [[عبادت]]، علم، اطاعت و مانند این امور، اسبابی که سبب عجب است، از میان ببرد<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۸–۲۸۴؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۶۶–۳۷۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۵ و ۲۶۹.</ref>؛ برای مثال، در عجب به علم، به خود بفهماند علم نهایتی ندارد و اگر به بالاترین درجه علم هم برسد، برتر از او هم عالمی هست و به علم خود عجب پیدا نکند.<ref>خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۵۷.</ref> در عجب به اموال و اولاد، در ضعف این امور [[تفکر]] کند و همه آنها را از خداوند بداند که از خود قدرت و تأثیری ندارند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۴؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۴.</ref> در عجب به قدرت و عبادت نیز لازم است بفهمد همه این امور از طرف خداوند است و انسان تنها مجرای این نعمت و وسیلهای بیش نیست و اگر خداوند بخواهد میتواند این امور را از انسان سلب کند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۸–۲۷۹.</ref> | علمای اخلاق درمان این بیماری را به اجمال و تفصیل بیان کردهاند. در درمان اجمالی، شخص باید به معرفت پروردگار توجه داشته باشد و بداند عزت و عظمت، مخصوص خداوند است و بنده نصیبی جز ذلت و [[فقر]] در برابر او ندارد. اما درمان تفصیلی آن است که در هر یک از موارد عجب، مانند عجب به [[عبادت]]، علم، اطاعت و مانند این امور، اسبابی که سبب عجب است، از میان ببرد<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۸–۲۸۴؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۶۶–۳۷۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۵ و ۲۶۹.</ref>؛ برای مثال، در عجب به علم، به خود بفهماند علم نهایتی ندارد و اگر به بالاترین درجه علم هم برسد، برتر از او هم عالمی هست و به علم خود عجب پیدا نکند.<ref>خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۵۷.</ref> در عجب به اموال و اولاد، در ضعف این امور [[تفکر]] کند و همه آنها را از خداوند بداند که از خود قدرت و تأثیری ندارند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۴؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۴.</ref> در عجب به قدرت و عبادت نیز لازم است بفهمد همه این امور از طرف خداوند است و انسان تنها مجرای این نعمت و وسیلهای بیش نیست و اگر خداوند بخواهد میتواند این امور را از انسان سلب کند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۸–۲۷۹.</ref> | ||
امامخمینی چون یکی از اسباب عجب را [[حب نفس]] میداند،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱.</ref> معتقد است برای درمان و زدودن | امامخمینی چون یکی از اسباب عجب را [[حب نفس]] میداند،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱.</ref> معتقد است برای درمان و زدودن رذایل اخلاقی، باید سرچشمه آن رذیله درمان گردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۱.</ref> ایشان برای هر یک از عجب در علم و عمل، راه خاصی نشان میدهد و معتقد است راه درمان عجب در علم، توجه به بیارزش بودن علمی است که جز پارهای اصطلاحات نیست و فایدهای برای اصلاح حال [[نفس]] و عالم آخرت ندارد<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۲–۳۴۳.</ref>؛ اما علمی که انسان را از [[هواهای نفسانی]] و صفات رذیله دور کند، علم سودمند است و هر علمی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا انسان را از صفات رذیله مبرّا نکند، منشأ آن تصرف شیطان و نفس اماره است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۹.</ref> ایشان دربارهٔ درمان عجبِ در عمل، معتقد است اگر انسان به عمل خود توجه کند و حقارت و نقص آن را از جهت اخلاص بسنجد، عجبِ در عمل به او راه نمییابد؛ زیرا که عمل و [[عبادات]] انسان غالباً برای لذات نفسانی است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۲–۷۵.</ref> و اگر خداوند بخواهد با عدلش با انسان برخورد کند، تمام عباداتش ناچیز و باطل خواهد بود؛ از اینرو [[انبیا]] و اولیای الهی در پیشگاه خداوند خوفناک بودهاند و خود را در قیام به عبادت او مقصر میدانستند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰.</ref> | ||
امامخمینی یکی دیگر از راههای درمان عجب را مقایسه اعمال خود با اعمال و عبادات پیامبر (ص) و ائمه (ع) و اظهار تقصیر آنان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند میداند؛ در حالیکه دیگران نمیتوانند حتی گوشهای از اعمال آنان را بهجا آورند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۶.</ref> همچنین ایشان مواظبت بر آداب [[نماز]] و عبادات شرعیه را از وسایل الهی میداند و آن را سبب گرفتارنشدن در دام عجب، خودبینی و تکبر میشمارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲–۴۸.</ref> | امامخمینی یکی دیگر از راههای درمان عجب را مقایسه اعمال خود با اعمال و عبادات پیامبر (ص) و ائمه (ع) و اظهار تقصیر آنان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند میداند؛ در حالیکه دیگران نمیتوانند حتی گوشهای از اعمال آنان را بهجا آورند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۶.</ref> همچنین ایشان مواظبت بر آداب [[نماز]] و عبادات شرعیه را از وسایل الهی میداند و آن را سبب گرفتارنشدن در دام عجب، خودبینی و تکبر میشمارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲–۴۸.</ref> |
نسخهٔ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۴۵
عجب، رذیله نفسانی خودپسندی و خودبزرگبینی.
معنی
«عُجب» به معنای تکبر و بزرگشمردن خود،[۱] از خود خشنودبودن، افتخارکردن و نظر و رأی خود را پسندیدن[۲] است. در اصطلاح اخلاق، به معنای اعتقاد و ظن نادرست به نفس در استحقاق مرتبهای است که فاقد آن است.[۳] بعضی آن را بزرگشمردن خود به سبب کمالی که فرد در خود میبیند، تعریف کردهاند؛ خواه آن کمال را داشته یا نداشته باشد.[۴] امامخمینی نیز عجب را، بزرگشمردن نعمت یا اعتقاد،[۵] عمل صالح، مسرورشدن به آن، نازکردن به واسطه عمل و خود را از تقصیر خارجدانستن[۶] میداند.
«عجب» با واژگانی چون غرور و تکبر مرتبط است. فرق عجب با تکبر در این است که در عجب مقایسه و تطبیقی با دیگران نیست، امّا در تکبر افزون بر خودبرتربینی، مقایسه و برترشمردن خود نسبت به دیگران نیز دخیل است[۷] (ببینید: تکبر). فرق غرور با عجب، در این است که غرور، سکون و اطمینان نفس است به آنچه مطابق میل و هوای اوست، ولی مطابق واقع نیست و از جهل و خدعه شیطان نشئت میگیرد[۸] و مبدأ آن نیز سستی در اوامر الهی و جهل به عالم غیب است[۹]؛ اما عجب، بزرگشمردن خود به سبب کمالی است که فرد در خود میبیند.[۱۰]
پیشینه
عجب از صفات نکوهیدهای است که در قرآن کریم به آن توجه شدهاست و در آیات، از شیطان و خود برتربینی او در برابر حضرت آدم(ع)،[۱۱] عجب کفار به اموال و اولاد[۱۲] و عجب مؤمنان در اعمال خود،[۱۳] سخن به میان آمدهاست. در روایات نیز عجب سبب هلاکت و سرچشمه گناهان و زمینه بسیاری از صفات نکوهیده شمرده شدهاست[۱۴] که راه تسلط شیطان را بر فرزندان آدم(ع) میگشاید.[۱۵] در بعضی روایات، این صفت بهخصوص برای اهل طاعت و بندگی خطر بزرگی شمرده شدهاست؛ زیرا آنها بیشتر در معرض افتادن در دام عجب هستند[۱۶]؛ چنانکه در روایتی از امامصادق(ع) نقل شدهاست اگر عجب نبود، مؤمن به گناه مبتلا نمیگشت.[۱۷]
علمای اخلاق، عجب را در جایگاه یکی از رذایل اخلاقی مورد بحث قرار دادهاند.[۱۸] کتاب تهذیب الاخلاق ابنمسکویه از علمای قرن پنجم را میتوان از نخستین کتابهایی دانست که بابی به این موضوع اختصاص دادهاست.[۱۹] مباحث این کتاب، متأثّر از مباحث اخلاقی ارسطو و الهامگرفته از نظریه اعتدال در قوای او است[۲۰] که بر اساس آن، علمای اخلاق، عجب را یکی از رذایل برخاسته از افراط در قوه غضبیه شمردهاند.[۲۱] امامخمینی نیز به این مسئله توجه داشته، عجب را از صفات رذیلهای میداند که مؤمنان و غیر مؤمنان به آن مبتلا میشوند.[۲۲] ایشان در عموم آثار اخلاقی و عرفانی خود بهخصوص در کتابهایی چون آداب الصلاة،[۲۳] سرّ الصلاة،[۲۴] شرح حدیث جنود عقل و جهل[۲۵] و شرح چهل حدیث[۲۶] به این موضوع پرداختهاست. ایشان به موضوعاتی چون درجات عجب،[۲۷] منشأ حصول عجب[۲۸] و مفاسد آن[۲۹] و فساد یا عدم فساد عمل به واسطه عجب[۳۰] پرداختهاست.
حقیقت عجب
علمای اخلاق در بیان حقیقت عجب و مصادیق آن اختلاف نظر دارند. بعضی حقیقت عجب را مسرورشدن به عمل و عبادت در صورتی که به همراه خوف از تقصیر در مقام عبودیت نباشد، میدانند.[۳۱] بعضی نیز صرف نیکوشمردن عمل خود، مانند عبادت یا عادت نیکو را عجب دانستهاند.[۳۲] برخی معتقدند اگر شخص به آنچه دارد، مانند عمل صالح، قوت، علم و رأی، مسرور شود، در صورتی که این سرور، به همراه تواضع در پیشگاه خدا و سپاس از او به سبب توفیق عمل صالح باشد، عجب تلقی نمیشود؛ اما اگر اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند، تا حدی که بر خداوند منت گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد.[۳۳] امامخمینی این سخن را میپذیرد و معتقد است عمل را باید اعم از عمل قلبی و جوارحی دانست؛ ضمن آنکه این عجب میتواند نسبت به خصال زشت یا نیکو باشد و شخص همانگونه که میتواند به صفات پسندیده خود عجب داشته باشد، میتواند به صفات ناپسند خود نیز عجب پیدا کند.[۳۴]
اسباب عجب
برخی از علمای اخلاق، ریشه عجب را جهل محض[۳۵] و ضعف عقل[۳۶] دانستهاند.
امامخمینی عواملی برای عجب ذکر کردهاست؛ ازجمله:
- حب نفس: حب نفس سبب میشود شخص اعمال خود را بزرگ ببیند یا اعمال زشتش در نظرش نیکو جلوه کند. در مقابل، اعمال دیگران در نظرش کوچک و حقیر به نظر آید[۳۷] (ببینید: حب نفس).
- شیطان: شیطان، عبادات و اعمال نیکو را به گونهای نشان میدهد که شخص به آنها مغرور گردد که این، در حقیقت از حیلههای شیطان و دامهای اوست.[۳۸]
- جهل و غفلت: جهل و غفلت، مانند حجابی بر عقل و هوش انسان پرده میافکند، در نتیجه، انسان برای خود در برابر سلطنت قاهره حق، توهم استقلال میکند.[۳۹] این امر شامل جهل به حقارت خود و غفلت از عظمت خالق[۴۰] و غفلت از اعمال بندگان صالح و اولیا و مقربان[۴۱] است.
اقسام و مراتب
برخی علمای اخلاق، عجب را بهطور کلی به عجب در اعمال، صفات و عقاید تقسیم کردهاند و با استناد به برخی آیات،[۴۲] به اعتبار متعلق عجب مصادیق پرشماری برای آن ذکر کردهاند؛ مانند عجب به مال، عجب به فرزندان، عجب به قدرت، عجب به نسب و عجب به درایت و عقل.[۴۳] امامخمینی در ضمن بیان اقسام عجب،[۴۴] به مراتب و درجات آن پرداختهاست[۴۵] و با استناد به روایتی از امامرضا(ع)،[۴۶] مراتب عجب را به سه دسته عمده تقسیم میکند: اول: عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به کفر و شرک و عقاید باطل است. دوم: عجب به ملکات و صفات پسندیده که در مقابل آن عجب به صفات ناپسند است. سوم: عجب به افعال نیکو و پسندیده، در مقابل عجب به اعمال قبیح و ناشایست.[۴۷]
به اعتقاد امامخمینی، عجب در مورد صفات پسندیده، خود دارای چهار مرتبه است:
- بالاترین مرتبه این است که شخص به سبب شدت عجب، در قلب خود بر خداوند منت گذارد و خیال کند اعمال او سبب ترویج دین خدا و رونق آن شدهاست.
- شخص خود را از مقربان و اولیای خدا ببیند و در باطن برای خدا ناز کند و این مرتبه، غیر از منتگذاری است؛ گرچه بعضی از علمای اخلاق بین این دو تفاوتی قائل نشدهاند.[۴۸]
- خود را به واسطه اعمال و ملکات، طلبکار و مستحق ثواب بداند.
- شخص خود را از دیگران ممتاز بداند و به سبب داشتن اعمال، اوصاف و کمالات، خود را در برابر کسی که فاقد این صفات و کمالات است، برتر بشمارد که در حقیقت، این حد از عجب، جزو کبر میشود[۴۹] (ببینید: تکبر).
بنابر روایات گاهی انسان در اعمال ناشایست نیز گرفتار عجب میگردد.[۵۰] امامخمینی نیز با استناد به آیات[۵۱] و روایات،[۵۲] معتقد است که گاهی گناهکاران نیز از معاصی و سیئات اخلاقی خود خشنود میگردند و گرفتار عجب میشوند و از این جهت که مقید به ادیان نمیباشند، خود را دارای روح آزاد و خارج از تقلید میدانند و میپندارند که دارای شهامت و مردانگی هستند اما نمیدانند که خصال زشت در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آن شده و از این جهت اعمال زشت خود را کمال میپندارند.[۵۳]
نشانهها و پیامدها
برخی آیات قرآن، عجب را سبب خسارت در آخرت شمردهاند.[۵۴] در برخی از روایات نیز مفاسد پرشماری برای عجب ذکر شدهاست؛ ازجمله اینکه عجب سبب هلاکت شخص،[۵۵] آشکارشدن زشتیها و تباهشدن عمل نیک و برانگیختهشدن حسد و غضب دیگران[۵۶] میشود. علمای اخلاق نشانههایی برای شخص مبتلا به عجب ذکر کردهاند؛ ازجمله از آنجاکه او مغرور است، خود را میستاید و خود را از عیوب بری میشمارد، از مشورت با دیگران و سؤال از آنها پرهیز میکند؛ همچنین نصیحت را نمیپذیرد، به دیگران با دیده جهالت مینگرد و در خطای خود اصرار میورزد.[۵۷] امامخمینی نیز نشانههایی برای عجب ذکر کردهاست؛ ازجمله:
شخص مبتلا به عجب، به مردم با دیده خواری مینگرد، در دل و زبان مردم را سرزنش میکند و هر چه عمل صالح از مردم ببیند، در آن مناقشه میکند، ولی اعمال خود را پاک میپندارد؛ همچنین عیوب مردم را بهخوبی میبیند، اما از عیوب خود غافل است.[۵۸]
امامخمینی مانند دیگر علمای اخلاق.[۵۹]
مفاسد پرشماری برای عجب برشمرده است؛ ازجمله:
- هلاکت انسان: امامخمینی با استناد به برخی روایات،[۶۰] عجب را سبب هلاک انسان معرفی میکند و معتقد است عجب افزون بر اینکه سبب مفاسد دیگری است، خود نیز از مهلکات است و ایمان و اعمال را نابود میکند،
- کوچکشمردن گناهان و بیتوجهی به اصلاح نفس: زیرا عجب، حجاب غلیظی است که مانع میشود شخص زشتیهای خود را مشاهده کند؛ از اینرو خود را نیازمند اصلاح نمیداند، و این مصیبتی است که انسان را از همه کمالات بازمیدارد و به انواع نقائص مبتلا میکند،[۶۱]
- تمرد و دوری از قرب الهی: امامخمینی سبب مطرودشدن شیطان از درگاه الهی و دوری او از قرب پروردگار را خودبینی و عجب شیطان میداند که خود را برتر از آدم (ع) دانست؛ زیرا آفرینش او از آتش بود و آفرینش آدم(ع) از خاک،[۶۲]
- عدم توجه به رحمت حق: شخص مبتلا به عجب، به اعمال خود اعتماد میکند و خود را طلبکار خداوند و شایسته ثواب میداند.[۶۳] این مسئله سبب میشود فرد خود را مستغنی بپندارد و به فضل و رحمت حق توجه نداشته باشد و گمان کند شایسته اجر و ثواب است.[۶۴]
- مبدأبودن برای رذایل: عجب مقدمه تکبر و کفر است و زمینه ریا را به وجود میآورد؛ زیرا اگر انسان عمل خود را حقیر و کوچک بشمارد، اعمالش را به نمایش نمیگذارد و چنین عملی را برای دیگران انجام نمیدهد[۶۵]
- سوء ظن: عجب سبب بدبینی به بندگان خدا و خودپسندی است.[۶۶]
- بازداشتن از وصول به کمال: خودبینی و عجب در علم، یکی از حجابهای بزرگی است که انسان را از سیر الی الله و رسیدن به کمالات بازمیدارد.[۶۷] به اعتقاد امامخمینی عجب از نظر فقهی حرمت ندارد و سبب فساد عبادت نمیشود؛ چنانکه این امر از بعضی روایات[۶۸] به دست میآید.[۶۹]
درمان عجب
علمای اخلاق درمان این بیماری را به اجمال و تفصیل بیان کردهاند. در درمان اجمالی، شخص باید به معرفت پروردگار توجه داشته باشد و بداند عزت و عظمت، مخصوص خداوند است و بنده نصیبی جز ذلت و فقر در برابر او ندارد. اما درمان تفصیلی آن است که در هر یک از موارد عجب، مانند عجب به عبادت، علم، اطاعت و مانند این امور، اسبابی که سبب عجب است، از میان ببرد[۷۰]؛ برای مثال، در عجب به علم، به خود بفهماند علم نهایتی ندارد و اگر به بالاترین درجه علم هم برسد، برتر از او هم عالمی هست و به علم خود عجب پیدا نکند.[۷۱] در عجب به اموال و اولاد، در ضعف این امور تفکر کند و همه آنها را از خداوند بداند که از خود قدرت و تأثیری ندارند.[۷۲] در عجب به قدرت و عبادت نیز لازم است بفهمد همه این امور از طرف خداوند است و انسان تنها مجرای این نعمت و وسیلهای بیش نیست و اگر خداوند بخواهد میتواند این امور را از انسان سلب کند.[۷۳]
امامخمینی چون یکی از اسباب عجب را حب نفس میداند،[۷۴] معتقد است برای درمان و زدودن رذایل اخلاقی، باید سرچشمه آن رذیله درمان گردد.[۷۵] ایشان برای هر یک از عجب در علم و عمل، راه خاصی نشان میدهد و معتقد است راه درمان عجب در علم، توجه به بیارزش بودن علمی است که جز پارهای اصطلاحات نیست و فایدهای برای اصلاح حال نفس و عالم آخرت ندارد[۷۶]؛ اما علمی که انسان را از هواهای نفسانی و صفات رذیله دور کند، علم سودمند است و هر علمی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا انسان را از صفات رذیله مبرّا نکند، منشأ آن تصرف شیطان و نفس اماره است.[۷۷] ایشان دربارهٔ درمان عجبِ در عمل، معتقد است اگر انسان به عمل خود توجه کند و حقارت و نقص آن را از جهت اخلاص بسنجد، عجبِ در عمل به او راه نمییابد؛ زیرا که عمل و عبادات انسان غالباً برای لذات نفسانی است[۷۸] و اگر خداوند بخواهد با عدلش با انسان برخورد کند، تمام عباداتش ناچیز و باطل خواهد بود؛ از اینرو انبیا و اولیای الهی در پیشگاه خداوند خوفناک بودهاند و خود را در قیام به عبادت او مقصر میدانستند.[۷۹]
امامخمینی یکی دیگر از راههای درمان عجب را مقایسه اعمال خود با اعمال و عبادات پیامبر (ص) و ائمه (ع) و اظهار تقصیر آنان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند میداند؛ در حالیکه دیگران نمیتوانند حتی گوشهای از اعمال آنان را بهجا آورند.[۸۰] همچنین ایشان مواظبت بر آداب نماز و عبادات شرعیه را از وسایل الهی میداند و آن را سبب گرفتارنشدن در دام عجب، خودبینی و تکبر میشمارد.[۸۱]
ایشان یکی از راههای دورماندن از عجب را نیز حسن ظن به دیگران و سوء ظن به خود میداند؛ زیرا چه بسا فرد مبتلا به معصیت، ملکات یا اعمال نیکویی داشته باشد که خداوند او را به واسطه آن، شایسته رحمت و هدایت کند یا ممکن است خداوند این شخص را گرفتار معصیت کرده تا به عجب مبتلا نشود.[۸۲] ایشان اصلاح و تهذیب افراد و جامعه را بدون اصلاح نفس و دورشدن از خودبینی و خودخواهی، میسر نمیداند و تهذیب جامعه را وظیفه علما و اندیشمندان میشمارد.[۸۳]
پانویس
- ↑ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۹۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۱۶.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۵۸۲؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۲/۲۰۶.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، ۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳۹۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱–۶۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۸۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۲.
- ↑ ص، ۷۶؛ اعراف، ۱۲.
- ↑ سبأ، ۳۵.
- ↑ توبه، ۳۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۴؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۹۸–۱۰۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶۸.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۲.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۶.
- ↑ ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۲۶۴.
- ↑ غزالی، مجموعه رسائل، ۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲، ۸۹ و ۹۸.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۲ و ۷۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۵۰، ۸۳ و ۳۴۱–۳۴۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳–۷۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰–۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷–۶۹.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳۹۳.
- ↑ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۹/۳۱۶–۳۱۷.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، ۲/۳۷۸–۳۷۹.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۲؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول (ص)، ۱۰/۲۱۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۷.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۰–۲۸۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۸۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶–۶۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳۹۲.
- ↑ فصلت، ۱۵؛ سبأ، ۳۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۶۹–۷۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۸۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲–۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲–۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
- ↑ فاطر، ۸؛ کهف، ۱۰۳–۱۰۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳–۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵.
- ↑ کهف، ۱۰۳.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۸.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۶۲؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴–۶۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۶–۲۷۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۵–۲۷۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۶۱–۳۶۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷–۶۹.
- ↑ اعراف، ۱۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۹۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۴، ۴۹–۵۰ و ۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱–۷۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷ و ۶۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵–۱۹۶؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳۹۵–۳۹۶.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۸–۲۸۴؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۶۶–۳۷۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۵ و ۲۶۹.
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۵۷.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۴؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۸–۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۲–۳۴۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۲–۷۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲–۴۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۳۵.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنمسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد الهلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، قاهره، دار صادر، ۱۳۴۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، چاپ چهاردهم، ۱۳۶۹ش.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامامالغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح اصول الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبة الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول (ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تصحیح محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
پیوند به بیرون
ابوالفضل یغمایی، عجب، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۲۱۱–۲۱۵.