تشکیک در وجود: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تشکیک در وجود'''، شدت و ضعف مراتب [[وجود]] در [[فلسفه]]. | '''تشکیک در وجود'''، شدت و ضعف مراتب [[وجود]] در [[فلسفه]]. | ||
تشکیک در وجود از بحثهای مهم و دشوار فلسفه است. حکمای مشاء برای تبیین فلسفی امور متفاضل ناقص و کامل که در جهان مشهودند، قائل به تشکیک عرضی شدهاند. [[شهابالدین سهروردی|شیخ اشراق]] با ردّ این نظریه بر تشکیک در ماهیت تأکید دارد. بعدها [[ملاصدرا]] نظریه تشکیک در وجود را مطرح کرد که موجب شد مسئله تشکیک که بحثی فرعی در فلسفههای پیشین بود، یکی از مسئلههای اصلی در [[حکمت متعالیه]] تبدیل شود و تقریباً بر تمام مباحث این مکتب فلسفی سایه افکند. | |||
[[امامخمینی|امامخمینی]] نیز به بحث از تفکیک و اقسام آن بنابر [[اصالت وجود]] پرداخته و با ردّ تفکیک عرضی و ماهوی، در نهایت با توجه به مشرب [[عرفان]] و [[وحدت وجود|وحدت شخصیه وجود]]، قائل به تشکیک در مظاهر شده است. | |||
امام در بیان مناط و معیار تشکیک بر این باور است که برای وجود دو کثرت وجود دارد: ۱- کثرت به واسطه ماهیات ۲- کثرت در حقیقت وجود که به کثرت عرضیه و مراتب طولیه تقسیم میشود. با توجه به اینکه [[امامخمینی]] در نهایت تشکیک در وجود را نمیپذیرد و بنابر وحدت شخصی وجود، تشکیک را در مظاهر و مجالی میداند، به نظر میرسد که وحدت شخصی وجود از نگاه ایشان همان تکامل، تعمیق و تدقیق یافته نظریه تشکیک خاصی وجود باشد. ایشان بحث تشکیک را به عنوان یک اصل و به عنوان یک مبنا در همه ارکان [[معاد جسمانی]] منشأ اثر میداند. | |||
امام در بیان مناط و معیار تشکیک بر این باور است که برای وجود دو کثرت وجود دارد: ۱- کثرت به واسطه ماهیات ۲- کثرت در حقیقت وجود که به کثرت عرضیه و مراتب طولیه تقسیم میشود. با توجه به اینکه | |||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == |
نسخهٔ ۱۵ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۰
تشکیک در وجود، شدت و ضعف مراتب وجود در فلسفه.
تشکیک در وجود از بحثهای مهم و دشوار فلسفه است. حکمای مشاء برای تبیین فلسفی امور متفاضل ناقص و کامل که در جهان مشهودند، قائل به تشکیک عرضی شدهاند. شیخ اشراق با ردّ این نظریه بر تشکیک در ماهیت تأکید دارد. بعدها ملاصدرا نظریه تشکیک در وجود را مطرح کرد که موجب شد مسئله تشکیک که بحثی فرعی در فلسفههای پیشین بود، یکی از مسئلههای اصلی در حکمت متعالیه تبدیل شود و تقریباً بر تمام مباحث این مکتب فلسفی سایه افکند.
امامخمینی نیز به بحث از تفکیک و اقسام آن بنابر اصالت وجود پرداخته و با ردّ تفکیک عرضی و ماهوی، در نهایت با توجه به مشرب عرفان و وحدت شخصیه وجود، قائل به تشکیک در مظاهر شده است.
امام در بیان مناط و معیار تشکیک بر این باور است که برای وجود دو کثرت وجود دارد: ۱- کثرت به واسطه ماهیات ۲- کثرت در حقیقت وجود که به کثرت عرضیه و مراتب طولیه تقسیم میشود. با توجه به اینکه امامخمینی در نهایت تشکیک در وجود را نمیپذیرد و بنابر وحدت شخصی وجود، تشکیک را در مظاهر و مجالی میداند، به نظر میرسد که وحدت شخصی وجود از نگاه ایشان همان تکامل، تعمیق و تدقیق یافته نظریه تشکیک خاصی وجود باشد. ایشان بحث تشکیک را به عنوان یک اصل و به عنوان یک مبنا در همه ارکان معاد جسمانی منشأ اثر میداند.
مفهومشناسی
تشکیک از ریشه «شکک»، به معنای گمان و تردید میان دو امر است[۱] و تشکیک به معنای به شک و گمانافکندن کسی را گویند.[۲] از آن جهت که برخی مفاهیم و تشخیص آن، افراد را به شک میاندازد، به آنها مشکِّک میگویند.
در اصطلاح منطق، مفهوم کلی اگر بر مفاهیم خود به تقدم و تأخر، اولویت و عدم اولویت صدق کند، کلی مشکِّک گفته میشود.[۳] تشکیک در اصطلاح فلسفه، به معنای اشتراک و امتیاز امور متکثر در یک حقیقت و معنای جامع مشترک که به صورت متفاضل و شدت و ضعف باشد است.[۴] امامخمینی نیز تشکیک را عبارت از آن میداند که مابهالاشتراک، عین مابهالامتیاز[۵] و صدق آن بر افرادش به صورت شدت و ضعف[۶] است.
کیفیت صدق مفاهیم کلی بر مصادیق
مفاهیم کلی از نظر کیفیت صدق بر مصادیق به دو دسته تقسیم میشوند: متواطی و مشکک:
- متواطی مفهومی است که صدق آن بر همه افراد یکسان است و افراد آن از جهت تقدم و تأخر، شدت و ضعف با یکدیگر اختلافی ندارند.
- مشکّکْ مفهومی است که صدق آن بر افرادش مختلف است.[۷]
تفاوت اصطلاح منطقی با اصطلاح فلسفی
میان تشکیک در اصطلاح منطقی با تشکیک در اصطلاح فلسفی تفاوت وجود دارد؛ زیرا تشکیک در منطق، وصف مفهوم و معنای کلی است؛ در حالیکه تشکیک فلسفی، وصف حقیقت خارجی وجود است[۸] و از آنجا که این مفهوم تشکیک دو جهت دارد، یکی جهت اشتراک و دیگری جهت اختلاف، هرگاه به جهت اشتراک آن توجه شود، گمان میشود که این مفهوم از مفاهیم متواطی و متوافق است که همه افراد و مصادیق آن، مندرج در یک معنا هستند و هرگاه به جهت اختلاف آن توجه شود، گمان میشود که این مفهوم از مفاهیم مشترک لفظی است که هر مصداقی معنای خاص دارد؛ در نتیجه نوعی شک و تردید دربارهٔ مفاهیم یادشده پدید میآید؛ به همین جهت به این مفاهیم، مشکّک گویند.[۹]
پیشینه
تشکیک در وجود از بحثهای مهم و دشوار فلسفه است و برخی بر این باورند که این مسئله برخلاف بیشتر مسائل فلسفه اسلامی، از حکیمان ایران باستان گرفته شده است.[۱۰] بیشتر حکیمان مسلمان خاستگاه اولیه بحث تشکیک را مباحث منطقی معرفی کردهاند.[۱۱] حکمای مشاء برای تبیین فلسفی امور متفاضل ناقص و کامل که در جهان مشهودند، قائل به تشکیک عَرَضی شدهاند.[۱۲] شیخ اشراق با رد ادله مشاء در تشکیک عَرَضی که به تشکیک عامی نیز تعبیر میشود قائل به تشکیک در ماهیت است.[۱۳] او بنابر اصالت ماهیت، تشکیک در ماهیات را صریحاً میپذیرد و نوعی تقدم خاص تحت عنوان تقدم و تأخر بالتجوهر و بالذات را در فضای فلسفی خویش پدیدمیآورد.[۱۴] وی افزون بر اینکه عالم را در عین داشتن هویت جوهری، دارای هویت نوری و ظلمانی میداند، قائل است که به لحاظ تشکیکیبودن عالم، شدیدترین نور متعلق به وجود حق (نور الانوار) و پایینترین آن متعلق به عالم ماده است که ظلمانی است.[۱۵]
تشکیک در فضای اشراقی به صورت خارجی و متن خارج مطرح شده است و پیشرفتی رو به جلو داشت، اما از مجموع سخنان شیخ اشراق، بیش از وحدت سنخی به دست نمیآید.[۱۶] بعدها ملاصدرا نظریه تشکیک در وجود را مطرح کرد و طرح دوباره آن موجب شد مسئله تشکیک که بحثی فرعی در فلسفههای پیشین بود، به یکی از مسئلههای اصلی در حکمت متعالیه تبدیل شود و تقریباً بر تمام مباحث این مکتب فلسفی سایه افکند.[۱۷] ملاصدرا با پذیرش اصالت وجود، تشکیک را در وجود مطرح کرد و از وحدت سنخی فراتر رفت و به وحدت سریانی تصریح کرد؛ سپس از آن فراتر رفت و به بحث از وحدت شخصیه رسید، به گونهای که در آن هستی را وجود اطلاقی شمرد. همچنین وی در نظریه وحدت شخصیه وجود، تنوع و تعدد در وجود را به مظاهر در وجود کشانده است.[۱۸]
امامخمینی نیز به بحث از تشکیک و اقسام آن بنابر اصالت وجود پرداخته و با ردّ تشکیک در عرضی و ماهوی، در نهایت با توجه به مشرب عرفان و وحدت شخصیه وجود، قائل به تشکیک در مظاهر شده است. ایشان همچنین بحث از تشکیک را در مباحث فقهی و اصولی مطرح کرده است.[۱۹]
معیار تشکیک
از آنجا که شناخت معیار تشکیک، متوقف بر شناخت نوع کثرت است، در بحث تشکیک، از وجود کثرت بحث میشود و شناخت آن متوقف بر مابهالامتیاز و ناشی از آن است. کثرت بر چند نوع است:
- کثرت ناشی از امور عرضی: همانند کیفیات، کمیات و اضافه، که در این صورت مابهالامتیاز آنها اموری عرضی است و مابهالاشتراک آنها همان ذات و ماهیت نوع آنهاست.
- کثرت ناشی از امور ذاتی: مانند کثرت انواع یک جنس قریب که فرق آنها در فصول است؛ پس مابهالامتیاز این انواع، فصول آنهاست که اموری ذاتیاند و مابهالاشتراک، جنس آنهاست.
- کثرت ناشی از ذات: در این نوع کثرت، هیچ نحو مابهالاشتراک ذاتی یافت نمیشود، نه ذات و ماهیت آنها و نه جزء ذات. چنین اموری را متباین به تمام ذات گویند؛ پس در این نوع کثرت مابهالامتیاز همان ذات و ماهیت اشیای متکثر است و مابهالاشتراک آنها اموری عرضیاند.[۲۰] در همه این موارد هیچگاه مابهالاشتراک و مابهالامتیاز یک نحو حقیقت نیستند، بلکه حقایق متفاوت و متعددیاند.
بعدها شیخ اشراق قسم چهارمی را اضافه کرد که کثرت مابهالاشتراک و مابهالامتیاز امور متکثر، یک حقیقت باشند.[۲۱] بر اساس قسم چهارم اگر تنها یک حقیقت نوعی وجود داشته باشد و این حقیقت نوعی، کثرت هم داشته باشد، در این صورت معیار در تشکیک سه قسم است:
- معیار عام: عامترین روشی که میتوان با آن از حقیقت واحد، کثرتی ساخت، آن است که امور متکثری وجود داشته باشد که مابهالامتیاز آنها عیناً حقیقتی باشد که مابهالاشتراک آنهاست.
- معیار خاص: اگر امور متکثر متفاضلی باشند، یعنی اموری که مابهالامتیاز آنها شدت و ضعف و کمال و نقص آنها باشد، در چنین اموری ضرورتاً مابهالاشتراک و مابهالامتیاز یک نحو حقیقتِ دارای مراتب است و در نتیجه کثرت آنها تشکیکی است.[۲۲]
- معیار اخص: واقعیت هر علتی کاملتر از واقعیت معلولش است و معلول ناقصتر از علتش است؛ به عبارت دیگر واقعیت علت و معلول واقعیات متکثریاند که در حقیقت واحد و یکیاند و تمایز آنها به میزان محدودیت و عدم محدودیت آنهاست؛ یعنی واقعیت معلول محدود به واقعیت علتش است و وجود معلول مرتبه نازل وجود علت است[۲۳]؛ پس کثرت حاصل از رابطه علی و معلولی، کثرتی تشکیکی است.[۲۴] معیار اول، اعم از دو معیار اخیر است[۲۵]؛ زیرا مقصود از تشکیک آن است که با حقیقتی واحد بدون آنکه وحدت و صرافتش از میان برود، کثرتی حاصل شود.
ملاصدرا در مواردی معیار تفاضل (خاص) را به منزله معیار و ضابطه تشکیک معرفی میکند[۲۶]؛ اما معیار اصلی او چیزی جز وحدت مابهالاشتراک و مابهالامتیاز نیست.[۲۷] این معیار در اموری که تشکیک طولی دارند، به صورت کمال و نقص و شدت و ضعف (یعنی تفاضلی) ظاهر میشود، بهویژه در موجودات مجرد که قابل تکثر عرضی نیستند[۲۸]؛ اما وی رابطه علی و معلولی را معیار اصلی برای تشکیک معرفی نمیکند.[۲۹]
امامخمینی نیز در بیان مناط و معیار تشکیک بر این باور است که برای وجود دو کثرت وجود دارد:
قسم دوم از کثرت، مضر به وحدت نیست و برای آن چند حالت وجود دارد؛ یعنی مابهالاشتراک اشیا در عالم، یا تمام ذات و مابهالامتیاز خارج از ذات است، یا مابهالامتیاز تمام ذات و مابهالاشتراک خارج از ذات است، یا در بعض از ذات شریک و در بعضی از ذات متمایزند.[۳۱]
در فلسفه مشاء، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده، تمایز میان این اشیا در این سه قسم منحصر است؛ اما اشراقیان قسم چهارمی را بیان کردند و آن اینکه مابهالاشتراک و مابهالامتیاز هر دو به تمام ذات باشد.[۳۲] امامخمینی در بیان مناط تشکیک بر این باور است که مشکک باید در مراتب خودش به أشد و أضعف متصف باشد؛ اما اگر دو شیء در درجه واحدی باشند و صدق طبیعت بر آنها به صورت متواطی باشد؛ در این صورت دیگر مناط تشکیک محقق نیست.[۳۳] ایشان معیار خاص و متفاضل را به این میداند که مابهالامتیاز آنها شدت و ضعف و کمال و نقص باشد[۳۴] و نیز در رابطه علّی و معلولی بر این باور است که هر علتی کاملتر از واقعیت معلول و معلول ناقصتر و مرتبه نازله وجود علت است[۳۵] و تمایز آنها به میزان محدودیت و عدم محدودیت آنهاست[۳۶]؛ بر این اساس معیار و مناط تشکیک که شامل تشکیک به شدت و ضعف نیز باشد،[۳۷] وحدت مابهالاشتراک و مابهالامتیاز است.[۳۸]
اقسام تشکیک
حکما و فلاسفه الهی در آثار خود برای تشکیک، اقسامی قائل شدهاند،[۳۹] ازجمله:
تشکیک عرضی (تشکیک عامی)
بنابر دیدگاه مشاء، وجودات متن واقع را پر کردهاند و در این متن خارج حقیقتاً کثرات متحققاند و در عین حال همگی آنها کاملاً به تمام ذات با یکدیگر متبایناند؛ اما این امور متباین در یک مفهوم عام لازم که وجود باشد، با یکدیگر اشتراک دارند. این مفهوم عام بر این وجودهای متباین به صورت تشکیکی (نه تواطی) قابل حمل است.[۴۰] حکمای مشاء به سه قسم تمایز قائل بودند:
- تمایز به تمام ذات،
- تمایز به فصول،
- تمایز به عوارض فردی.
در دو قسم اول، تشکیک محال است و تنها در قسم سوم راه دارد؛ بر این اساس تشکیک تنها در امور عَرَضی و عرض عام وجود مطرح است.[۴۱] بنابراین این مفهوم وجود عام که بر حقایق متباین وجودی حمل میشود، مفهومی عرضی است (نه ذاتی) و خارج از حقایق وجودی؛ البته نه عرضی مفارق بلکه عرضی لازم برای حقایق وجودی است.[۴۲]
بنابر نظر مشاء امور ماهوی بر افراد خود به نحو تواطی (یکسان) حمل میشوند[۴۳] و وجود عام مفهومی که به نحو تشکیکی است، نباید جزو ذاتیات و مقوم ذات باشد، بلکه لازم خارج شیء است[۴۴]؛ از اینرو آغاز بحث در حوزه مباحث ماهیت و عدم امکان شدت و ضعف در زمینه مفاهیم ماهوی، موجب شد که حکمای مشاء آشکارا به نفی تشکیک در ماهیت بپردازند.[۴۵] علت نامگذاری به تشکیک عام آن است که در جایی که مابهالاختلاف، دو امر مغایر باشند، حمل مفهوم واحد بر مصادیق و افرادش تنها به لحاظ مابهالاتحاد و از قبیل حمل به تواطؤ است نه به صورت تشکیک؛ اما چون عامه افراد اینگونه مورد را تشکیک میپندارند، به آن تشکیک عامی گویند.[۴۶]
امامخمینی نیز در بحث تشکیک، تشکیک عامی را باطل میداند و بر این باور است که تشکیک در مفهوم راه ندارد و اگر برای مفهومی، تشکیک بهکار گرفته میشود، بالعرض و بالمجاز است؛ زیرا در هنگام انتزاع مفهوم از وجود خارجی، حدود افراد به اینکه فردی ضعیف و دیگر قوی باشد، ملاحظه نمیشود.[۴۷] ایشان همسو با حکمای اشراق[۴۸] با بیان اقسام تمایز، قائل است که تشکیک در مفهوم عرضی باطل است و بر این باور است که تمایز یا به تمام ذات است یا بعض ذات، یا امور خارج از ذات، یا تمایز به مابهالاشتراک و مابهالامتیاز است که همان تمایز تشکیکی است.[۴۹]
تشکیک در ماهیت
مراد از تشکیک در ماهیت آن است که ماهیت دارای افراد متفاضل کامل و ناقصی است؛ به گونهای که هم کامل از آن جهت که کامل است، فرد ماهیت است و هم ناقص از آن جهت که ناقص است، فرد آن است[۵۰]؛ البته مقصود از تشکیک در ماهیت، تشکیک در فرد ماهیت است نه در خود ماهیت بما هیهی.[۵۱]
در برابر دیدگاه مشاء، شیخ اشراق صریحاً قائل به تشکیک در ماهیت شده است. بنابر نظر وی پذیرش تشکیک در عرضی مستلزم مشکلاتی است؛ مهمترین اشکال تفاوت میان عرض و عرضی است؛ چون هر دو مفهوماند و مفهوم از آن جهت که مفهوم است، شدت و ضعف نمیپذیرد.[۵۲] وی برای بطلان تشکیک در عرضی نشان داد که تمایز منحصر به اقسام سهگانه مذکور نیست و قسم جدیدی را بیان کرد که همان تمایز تشکیکی است و آن عبارت است از تفاوت کامل و ناقص که در متن حقیقت شیء است.[۵۳] وی در برخی آثار خود به تشکیک در نور نیز قائل شده است؛ به این معنا که اختلاف انوار مجرده به کمال و نقص و شدت و ضعف است، نه اختلاف نوعی و نه هیچیک از تمایزات سهگانه مشاء.[۵۴]
امامخمینی تشکیک در ماهیت و ذاتیات را باطل میداند و بر این اعتقاد است که اگر تشکیک در ماهیت باشد، در این صورت مراتب کامل داخل در مقومات و ذاتیات است و در این صورت مرتبه ضعیف، نباید داخل آن ماهیت باشد و این محال است؛ افزون بر آن شدت و ضعف همیشه در وجود است نه در ماهیت.[۵۵] ایشان با وحدت سنخی دانستن تشکیک در ماهیت، این نوع تشکیک را نپذیرفته است.[۵۶]
تشکیک در وجود (تشکیک خاصی)
در خصوص تشکیک خاصی، ارکان و عناصر و شرایطی برشمرده شده است:
- وحدت حقیقی معنای مشکک؛
- کثرت حقیقی چیزی که به تشکیک متصف میشوند؛
- وحدت حقیقی، محیط بر کثرت و ساری در آن؛
- کثرت حقیقی به نحو حقیقی داخل در آن واحد حقیقی باشد.[۵۷]
ملاصدرا بر پایه اصالت وجود، تشکیک را در بستر وجود و حقایق وجودی تفسیر و تبیین میکند. تشکیک در وجود آن است که حقیقت واحده وجود، در عین وحدت، مشتمل بر همه کثرات وجودی است؛ به این معنا که وجود در عین وحدت، کثرت را نیز داراست و این وجود واحد مابهالاشتراک همه کثرات خارجی است و در عین حال تمایز کثرات از یکدیگر نیز به چیزی جز همین حقیقت واحد نیست. از این جهت مابهالاشتراک حقایق وجودی عین مابهالامتیاز آنهاست؛ پس کثرات وجودی نه تنها مباین یکدیگر نیستند، بلکه همگی مراتبِ یک حقیقت واحد وجودند.[۵۸]
امامخمینی نیز وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی میداند و تأکید میکند مراد از تشکیک، حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است، نه مفهوم وجود[۵۹]؛ به این معنا که هر مرتبهای از مراتب وجود به مرتبه قبلش ذاتاً مرتبط است و فاصلهای میان آن مرتبه و مرتبه بالاتر تصور نمیشود؛ زیرا در غیر این صورت مستلزم انقلاب در ذات میشود.[۶۰] ایشان بر پایه اصالت وجود، تشکیک را در بستر وجود و حقایق وجودی تبیین میکند و وحدت در تشکیک را وحدتی سریانی میداند[۶۱] و بر این اساس در باب تشکیک مراتب وجود، به همان تشکیک خاصی قائل است و مابهالاشتراک را عین مابهالامتیاز میداند که اقتضای زیادی ندارد؛ پس برای وجود مراتب کامل و ناقص است[۶۲]؛ بنابراین وجود، حقیقت واحدی است که تمام هویت و متن کثرات خارجی را تشکیل میدهد و به همین جهت مابهالاشتراک همه آنهاست؛ با این حال، تمایز کثرات از یکدیگر نیز چیزی جز همین حقیقت واحد نیست و جهت اشتراک حقایق وجودی عین جهت امتیاز آنهاست؛ بنابراین کثرات وجودی نه تنها متباین نیستند، بلکه همگی مراتب حقیقت واحد وجودند[۶۳]؛ از اینرو در وجود متفاضل خارجی و مشکک چنان نیست که این واقعیت ذاتاً عاری از کمال باشد و وصف کمال در مرتبه بعد بر آن عارض شده باشد، بلکه شدت و کمال عین حقیقت بسیط آن است و مرتبه قوی چون اکمل و اتم از مرتبه ضعیف است، به صورت بساطت و جمع، کمالات مراتب نازل را داراست؛ البته نه همراه با زیادت، بلکه عین کمال او را داراست. در حقیقت مرتبه اعلی افزون بر تمام کمالات خود، کمال مختص به مرتبه نازل را نیز داراست؛ چنانکه در حقیقتِ مرتبه ضعیف نقصان است؛ البته نقص مرتبه ضعیف، امری وجودی نیست، بلکه امری عدمی است که نبود کمال مرتبه اعلی است[۶۴]؛ نیز اینکه امر بسیطی مانند وجود دارای مراتب است، به این معنا نیست که همه مراتب آن اینگونه باشد. اگرچه ذات وجود مشکک است، ولی لازمه آن این نیست که وجود واجبی نیز دارای مراتب باشد، بلکه مراد این است که همان گونه که نفس حقیقت وجود، بر واجب که مرتبه کامل است صادق است، بر مرتبه دیگر نیز به صورت مشکک صادق است، نه اینکه همه هویت ذات مراتب باشند.[۶۵]
امامخمینی در این زمینه کلام ابنرشد[۶۶] را که عالم وجود را به صورت مخروطی تصور کرده که نقطه رأس آن وجود حقتعالی است و اجزای پایین از آن منفصل است، نقد کرده و آن را بیاطلاعی از حقیقت وجود دانسته است.[۶۷] ایشان همچنین گفته کسانی را که ارتباط میان حق و خلق یا واجب و ممکن را نفی کردهاند و به اختلاف تباینی بین حقایق وجودی قائل شدهاند، نقد کرده و معتقد است پذیرفتنِ حقایق متباین موجب میشود که سنخیت میان علت و معلول خدشهدار شود و ارتباط میان واجب و ممکن نیز با مشکل مواجه شود؛ افزون بر اینکه این کلام چیزی غیر از تعطیل و بستهبودن دست خدای متعال نیست.[۶۸]
تشکیک در مظاهر
عارفان با توجه به وحدت وجود، کثرات را ظهورات و شئون وجود واحد حق میدانند و بر این باورند که ظهورات و شئونات به حسب ظهور حق در موطن آنها، شدت و ضعف دارند؛ از این جهت اصل وجود تعدد و کثرتی ندارد و تشکیکی در اصل وجود مطرح نیست، بلکه تشکیک در مظاهر و مراتب ظهور حقتعالی است.[۶۹] بنابر دیدگاه نهایی ملاصدرا نیز که بر اساس وحدت شخصی وجود است، برخلاف تشکیک خاص وجود، مخلوقات مصداق بالذات وجود نیستند و تنها حقتعالی مصداق حقیقی وجود است و هیچچیز دیگری در عرض یا در طول حقتعالی دارای وجود حقیقی نیست، بلکه کثرات امکانی، ظهورات و مجالی حقتعالی بهشمار میآیند که میان آنها رابطه تشکیکی برقرار است.[۷۰]
امامخمینی بر اساس وحدت شخصی وجود، قائل به تشکیک در مظاهر و مراتب ظهور است.[۷۱] ایشان در ضمن پذیرفتن تشکیک خاصی، به وحدت وجود و موجود در عین کثرت قائل است و آن را موافق قول عرفانی میداند[۷۲] (ببینید: وحدت وجود).
نسبت تشکیک خاصی با وحدت وجود
در اینکه چه نسبتی میان نظریه «تشکیک خاصی» و نظریه «وحدت وجود» برقرار است، گفتههای چندی وجود دارد. برخی با فرقگذاشتن میان این دو نظریه، نظریه تشکیک خاصی را واسطه عبور از نظریه تباین وجودی به نظریه وحدت شخصی میدانند[۷۳] و برخی وحدت شخصی را تعمقیافته نظریه تشکیک خاصی میدانند.[۷۴]
با توجه به اینکه امامخمینی نیز در نهایت تشکیک در وجود را نمیپذیرد و بنابر وحدت شخصی وجود، تشکیک را در مظاهر و مجالی میداند،[۷۵] به نظر میرسد که وحدت شخصی وجود از نگاه ایشان همان تکامل، تعمیق و تدقیقیافته نظریه تشکیک خاصی وجود باشد؛ بر این اساس تفاوت تشکیک خاصیِ وجود با وحدت شخصی وجود در آثار امامخمینی عبارت است از:
- در تشکیک خاصی، حقتعالی به منزله بالاترین مرتبه حقیقت واحده وجود و آغازگر سلسله تشکیکی وجود است و دیگر مراتب وجود با اختلافی که دارند، در طول و عین ربط به او هستند[۷۶]؛ ولی در وحدت شخصی وجود که حقتعالی وجودی صرف است، در طول یا عرض او وجود مستقل یا رابطی تصور نمیشود.[۷۷]
- در تشکیک خاصی، خود حقیقت وجود، حقیقتی مشکک و دارای مراتب شدید و ضعیف است[۷۸]؛ در حالیکه در وحدت شخصی وجود، حقیقت مطلقه وجود، اساساً مبرای از تشکیک و واحد محض است که صرفاً مظاهر و شئون آن دارای اختلاف تشکیکیاند.[۷۹]
- در نظریه تشکیک خاصی، علیت پذیرفته شده است و معلول هرچند وجودی رابط است، غیر از علت است[۸۰]؛ ولی در نظریه وحدت شخصی، بساطِ علیت جمع شده و تجلی و تشأن جای آن را میگیرد.[۸۱]
- در تشکیک خاصی، حقیقت واحده وجود، هویتی سریانی دارد که از اعلی مراتب تا پایینترین مرتبه آن کشیده شده است[۸۲] و وحدت آن، وحدت حقه ظلیه است[۸۳]؛ ولی وحدت شخصی، حقیقت واحدهای است که مطلق از قید سریان است و وحدت آن وحدت حقه حقیقیه است، بلکه تشکیک در مظاهر و شئون آن حقیقت واحد است[۸۴] (ببینید: وحدت و کثرت).
آثار و کاربرد تشکیک در وجود
ملاصدرا با استفاده از مبنای تشکیک و قراردادن آن کنار اصالت وجود، به اثبات قواعد و مسائل مهمی در فلسفه همت گماشت؛ ازجمله:
حرکت جوهری
تبیین حرکت جوهری اشتدادی متفرع بر تشکیک خاصی است و تا تشکیک ثابت نشود، حرکت جوهری ثابت نمیشود؛ زیرا هر مرتبهای از مراتب اشتدادی جوهر، دارای ماهیت مخصوص به خود خواهد بود.[۸۵] حرکت اشتدادی آن واقعیتی است که ماهیتی جوهری دارد و از هنگام تکون تا تبدیلشدن به یک شیء کامل ادامه دارد.[۸۶] در حرکت اشتدادی آنچه حادث میشود، از نظر مرتبه وجودی کاملتر از چیزی است که زایل شده است و در نتیجه واقعیتی که در حرکت اشتدادی رخ میدهد، در هر لحظه و آنی ماهیت نوعیهای دارد که غیر از ماهیت نوعیهای است که پیش یا پس از آن لحظه داشته است.[۸۷]
امامخمینی نیز بر مبنای تشکیک در وجود در تبیین حرکت اشتدادی بر این باور است که نفس حقیقت واحدهای است که از نقص رو به کمال میرود و تا وقتی که در حرکت است، در سیر استکمالی خود، رو به تجرد و پیوسته در حال بالفعلشدن است و به این معنا نیست که حقیقتی معدوم شود و حقیقتی دیگر از نو موجود گردد، بلکه یک هویت است که اشتداد در وجود، در آن حاصل میشود[۸۸]؛ پس نفس، موجودی است که از اول طفولیت حالت تدریجی دارد و از نقص به سوی کمال به نحو تشکیکی در حرکت اشتدادی است[۸۹] (ببینید: حرکت جوهری).
اتحاد عاقل و معقول
یکی از ابتکارات ملاصدرا در حوزه معرفتشناسی که تشکیک در آن نقش ایفا میکند، مسئله اتحاد عاقل و معقول است. در حکمت متعالیه ملاک معلومیت و علم تنها بر اساس نظام تشکیکی توجیهپذیر است. ملاصدرا با پذیرفتن وجود جمعی در نظام تشکیک در وجود[۹۰] قائل به انحای وجود در طول یکدیگر برای ماهیت است و با ردّ نظریه تجرید و تقشیر، تفاوت ادراکات را ناشی از تفاوت انحای وجود مجرد و علم میداند که همان وجود برتر ماهیت معلوم است[۹۱] (ببینید: علم).
امامخمینی نیز بر اساس تشکیک در وجود بر این باور است که ذهن و عقل، ماهیت معلوم را با توجه به یک وجود برتر و اعلی و اشرف با تمام عوارض و صفات تصور میکند؛ به این معنا که در همان عالم و ماهیت برتر، عوارض و نعوت را بهطور تجردی دارد[۹۲]؛ پس درک ماهیت جزئی و صورت معقول، مبتنی بر علم حضوری به وجود مثالی خیالی برتر آن است؛ به این معنا که ارتقای یک ماهیت از حسّی به خیالی و از خیالی به عقلی، تابع ارتقای چگونگی وجود برتر آن، از حسی به مثالی و عقلی است[۹۳] (ببینید: علم).
تطابق مراتب نفس با مراتب عالم عینی
بنابر نظر ملاصدرا نفس دارای مراتبی است و هر یک از این مراتب، به ازای مرتبهای از مراتب عالم هستی است.[۹۴] نفس در مرحله وجود طبیعی، استعداد و قوه صرف است؛ اما با عبور از نشئه وجود نفسانی این زمینه را فراهم میکند که قوه استعداد ادراکی نفس، به فعلیت تبدیل شود و به ازای هر عالمی از عوالم وجود، صورتی مخصوص به آن را دارا باشد. ادراک این صورتها تنها زمانی ممکن است که مدرک از لحاظ وجودی، همسنخ با آن مرتبه باشد و این امر مستلزم حضور نفس در آن مرتبه و اتحاد با حقایق در آن مرتبه است.[۹۵]
امامخمینی نیز بر مبنای تشکیک در وجود و اینکه علم مقول به تشکیک و دارای مراتب است،[۹۶] به بحث از تطابق مراتب نفس با مراتب عالم هستی پرداخته و مدرَکات نفس را با توجه به عوالم سهگانه (طبیعت، مثال، عقل) تطبیق داده و بر این باور است که مدرِک و مدرَک باید همسنخ باشند؛ به این معنا که مدرَک طبیعی باید همسنخ عالم طبیعت و مدرکات خیالی و عقلی همسنخ عالم برزخ و عالم عقل باشند[۹۷] (ببینید: علم و عوالم هستی).
معاد جسمانی
تشکیک در وجود به عنوان یک مبنا در همه ارکان معاد جسمانی، ازجمله نفس،[۹۸] بدن مثالی،[۹۹] قوه خیال[۱۰۰] و امور لذتبخش و دردآور،[۱۰۱] جایگاه مهمی دارد. امامخمینی نیز بحث از تشکیک در وجود را یک اصل و از مقدمات اصول معاد جسمانی میداند[۱۰۲] و بر این باور است که ارتباط این اصل در معاد جسمانی آن است که چگونگی وجود انسان در دنیا با حفظ وحدت شخصی، با چگونگی وجود او در آخرت متفاوت است و بر اساس حرکت جوهری و تشکیک، بدن اخروی انسان مرتبهای بالاتر از بدن و جسم دنیوی است؛ ولی در امتداد آن است؛ به این معنا که نظام وجود یک رشته متصل است؛ اما این موجود طبیعی از کدورت، ظلمت، ضعف و نقص رو به کمال وجودی و از مرتبه پایینتر آن به مرتبه بالاتر میرود؛ به این معنا که بدن و جسم در حشر و قیامت، در نهایت و غایتِ لطافت است[۱۰۳] (ببینید: معاد).
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۵۱؛ فیومی، المصباح المنیر، ۳۲۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۷۶–۲۷۷
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۵۹۱۴
- ↑ حلی، الجوهر النضید، ۹؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات، ۱/۴۴۷–۴۴۸
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰–۱۲۱؛ جوادی آملی، رحیق مختوم، ۵/۴۹۳
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱
- ↑ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰
- ↑ حلی، الجوهر النضید، ۹
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۷/۳۴۴؛ جوادی آملی، فلسفه صدرا، ۱/۴۰۷–۴۰۸؛ جوادی آملی، رحیق مختوم، ۱/۲۷۳–۲۷۴ و ۲/۱۶۳؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۴۰
- ↑ قطبالدین رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ۱۱۲–۱۱۳
- ↑ حائری یزدی، هرم هستی، ۱
- ↑ ابنسینا، الشفاء، المنطق، ۱/۲۶، ۳۶، ۲۴۴؛ ۲/۱۶۸ و ۳/۱۱۸–۱۱۹؛ ملاصدرا، اللمعات المشرقیه، ۵؛ ← طباطبایی، تعلیقه، ۱/۴۲۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۰/۴۸۵–۴۸۶؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۲۶۳
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۲۷۶؛ بهمنیار، التحصیل، ۲۸۱
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۱۲–۱۳، ۲۱–۲۲، ۲۲۲، ۲۹۳–۳۰۲ و ۲/۷۶–۷۷
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۲۲–۲۲۳ و ۲۲۶؛ یزدانپناه، سنجش و شرح، ۱/۳۶۰–۳۶۱
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۱۹
- ↑ یزدانپناه، سنجش و شرح، ۱/۳۸۴
- ↑ ← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۳۴–۱۳۶؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۲۷، ۸۲ و ۲۴۲–۲۴۳؛ ملاصدرا، شرح حکمة الاشراق، ۱/۴۱۶، ۴۶۱ و ۴۹۶–۴۹۷
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۶۶–۷۴؛ ۲/۳۳۹–۳۴۱ و ۶/۲۰–۲۲؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۱۵۶–۱۵۸
- ↑ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۳۳۲–۳۳۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۲۰۷؛ عبودیت، نظام حکمت صدرایی، ۲۰–۳۰؛ ربانی گلپایگانی، ایضاح الحکمه، ۱/۱۱۱
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۳۳۳–۳۳۴؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۴۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ۳۵۶–۳۵۷
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۳۱
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۶۰–۶۱
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۵۳ و ۷/۱۴۹
- ↑ طباطبایی، تعلیقه، ۱/۴۳۱
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۳۱
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰ و ۴۲۷
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۷۹؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۴/۲۵؛ ملاصدرا، شرح حکمة الاشراق، ۱/۲۳۶
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۴/۲۵
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۴
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۴–۵؛ بروجردی، لمحات الاصول، ۴۶ و ۲۰۲
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۵
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۵؛ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۶۰
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۱۴
- ↑ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۵؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱
- ↑ ← آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه، ۲۶۱؛ آشتیانی، اساس التوحید، ۳۵۳–۳۵۴؛ ← دینانی، قواعد کلی فلسفی، ۲/۵۵۹–۵۶۰
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱–۲ و ۳۱–۳۵
- ↑ بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۸–۴۳۰؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۲۶۳
- ↑ طباطبایی، بدایة الحکمه، ۱۵–۱۶؛ ربانی گلپایگانی، ایضاح الحکمه، ۱/۱۰۴
- ↑ بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲
- ↑ بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱–۲؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۳۲–۴۳۳؛ میرداماد، مصنفات، ۱/۱۴۲؛ نراقی، اللمعات العرشیه، ۲۴–۲۶
- ↑ جوادی آملی، رحیق مختوم، ۱/۲۵۸
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۶
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۹۲–۳۰۳؛ قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۲۲۸–۲۳۳
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۴–۵؛ بروجردی، لمحات الاصول، ۱/۴۶–۴۷
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۹۹–۳۰۰؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۴۵–۴۴۶
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۲؛ میرداماد، مصنفات، ۱/۱۴۲
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۱–۲۲ و ۲۹۹
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۳۳۳–۳۳۴؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۴۶؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۲۶۵–۲۶۷
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۱۹–۱۲۱ و ۱۲۶–۱۲۸؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۱۱۹–۱۲۱ و ۱۶۱–۱۷۰
- ↑ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴–۳۰۵ و ۴/۱۹۳
- ↑ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴
- ↑ جوادی آملی، فلسفه صدرا، ۱/۴۰۹
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰–۱۲۱، ۳۷۹؛ ۷/۱۴۹ و ۹/۲۵۷؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۴۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۵
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۳
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸–۹۹
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۰–۲۲؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۲۴۸ و ۲/۸۰
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰
- ↑ ابنرشد، فصل المقال، ۴۰–۴۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۲
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۵
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۵ و ۲۱؛ فناری، مصباح الانس، ۱۶۷
- ↑ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۲–۲۹۴، ۳۰۰–۳۰۱، ۳۰۵ و ۳۴۷
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴ و ۱۴۹؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۶
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۸۷
- ↑ ← حسنزاده آملی، ممدّ الهمم، ۱۵۶–۱۵۷؛ رضایی، ۵۴–۵۷
- ↑ ← حسینی تهرانی، مهر تابان، ۲۸؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۵۴–۵۵
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۷ و ۳/۴۷۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴ و ۱۴۹
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰؛ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۰
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۷–۲۸۸
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰؛ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۶؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۵۵
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۷۸، ۲۱۴ و ۲۹۷؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۲
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۹۶ و ۲/۱۸۷
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۲ و ۱۸۷؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸–۹۹
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸ و ۱۰۴
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۱۱–۱۲ و ۹/۸۵
- ↑ ملاصدرا، العرشیه، ۲۲۸
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۸۳–۳۸۴؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۱۲۵ و ۱۳۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۸۴
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۵۳–۱۵۴
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۰؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۷۰
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۲۰۶
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۶۴ و ۳/۵۰۶
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۴–۲۵
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۴
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۶۵–۳۶۶
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۵۱؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۲۴۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۶۰
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۷۰–۲۷۱
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۱۰
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۶۵–۲۶۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۵۳۷–۵۳۸
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۶۳
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۹۵
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۵۸
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۴۱
منابع
- آشتیانی، میرزامهدی، اساس التوحید، تهران، امیرکبیر، بیتا.
- آشتیانی، میرزامهدی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- ابنرشد، محمدبناحمد، فصل المقال فی تقریر ما بین الشریعة و الحکمة من الاتصال، ترجمه سیدجعفر سجادی، تهران، انجمن فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۵۸ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الالهیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الطبیعیات (المنطق)، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الاصول، تقریر محمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- بروجردی، سیدحسین، لمحات الاصول، تقریر امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- بهمنیاربنمرزبان، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، به کوشش حمید پارسانیا، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
- جوادی آملی، عبدالله، فلسفه صدرا، به کوشش محمدکاظم بادپا، قم، اسرا، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- حائری یزدی، مهدی، هرم هستی، تحلیلی از مبادی هستیشناسی تطبیقی، تهران، حکمت و فلسفه ایران، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- حسنزاده آملی، حسن، ممدّ الهمم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- حسینی طهرانی، سیدمحمدحسین، مهر تابان، مشهد، ملکوت نور، چاپ هشتم، ۱۴۲۶ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، الجوهر النضید، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دینانی ابراهیمی، غلامحسین، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، تهران، حکمت، ۱۳۶۷ش.
- دینانی ابراهیمی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
- ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح الحکمه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- رضایی، مرتضی، تشکیک وجود صدرایی و نطبیق اجمالی آن بر وحدت شخصی وجود، مجله معرفت فلسفی، شماره ۴۱، ۱۳۹۲ش.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، بدایة الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهاردهم، ۱۴۱۶ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، تعلیقه بر اسفار، چاپشده در الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، تألیف ملاصدرا، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- عبودیت، عبدالرسول، نظام حکمت صدرایی (تشکیک در وجود)، قم، مؤسسه پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قطبالدین شیرازی، محمودبنمسعود، شرح حکمة الاشراق، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- قطبالدین رازی، محمودبنمحمد، تحریر القواعد المنطقیه، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۷، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۷ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۰، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحاشیة علی الهیات الشفاء، قم، بیدار، بیتا.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، سه رساله فلسفی، تحقیق و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح الهدایة الاثیریه، تصحیح محمدمصطفی فولادکار، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح حکمة الاشراق، به انضمام تعلیقات صدرالمتألهین، تصحیح و تعلیق محمد موسوی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، العرشیه، تصحیح غلامحسین آهنی، تهران، مولی، ۱۳۶۱ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اللمعات المشرقیة فی الفنون المنطقیه، تصحیح عبدالمحسن مشکاةالدینی، تهران، آگاه، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، تحقیق حامد ناجی اصفهانی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- میرداماد، محمدباقر، مصنفات میرداماد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- نراقی، ملامهدی، اللمعات العرشیه، تحقیق علی اوجبی، کرج، عهد، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- یزدانپناه، سیدیدالله، سنجش و شرح بر حکمت اشراق، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- یزدانپناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سیدعطاء انزلی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
پیوند به بیرون
- باقر صاحبی، تشکیک در وجود، دانشنامه امامخمینی، ج۳، ص۳۵۹–۳۶۸.