محمدتقی فلسفی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''محمدتقی فلسفی'''، خطیب شهیر و از یاران و معتمدان امامخمینی. | '''محمدتقی فلسفی'''، خطیب شهیر و از یاران و معتمدان [[امامخمینی]]. | ||
محمدتقی فلسفی در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد و پس از دوره ابتدایی، تحصیلات حوزوی را در [[حوزه علمیه قم]] آغاز کرد، ولی به خاطر شرایط آبوهوایی، پس از چند ماه به تهران برگشت و تحصیلات حوزوی خود را پی گرفت. | |||
فلسفی از نوجوانی به وعظ و خطابه روی آورد و در مدت کوتاهی به عنوان خطیب توانا شهرت یافت. او در سال ۱۲۱۶ در سخنرانی خود با کنایه از [[کشتار مسجد گوهرشاد]] انتقاد کرد که موجب ممنوعیت منبر رفتن و لباس [[روحانیت]] پوشیدن او شد. اما پس از سقوط [[رضا پهلوی|رضاشاه]]، او مبارزه فکری و عقیدتی خود را متوجه [[مارکسیسم|کمونیسم]] کرد، همچنین علیه [[بهائیت]] به مبارزه پرداخت که مورد حمایت [[سیدحسین بروجردی]] واقع شد. امامخمینی در سال ۱۳۲۷ در نامهای که به فلسفی نوشت از او خواست که حمایت تجار متدین تهران را برای [[مرجعیت]] بروجردی و تقویت [[حوزه علمیه قم]]، فراهم آورد. | |||
با آغاز [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت امامخمینی]] فلسفی از همراهان وحامیان ایشان بوده و در این سالها دستگیر و زندانی هم شده است. امامخمینی در سال ۱۳۴۲ از فلسفی خواست با افتتاح حساب بانکی، از مسلمانان بخواهد برای بازسازی ساختمان [[مدرسه فیضیه]] کمک کنند. | |||
سخنرانی ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ فلسفی که دولت [[اسدالله علم|عَلَم]] را طی ده بند استیضاح کرد، معروف است که موجب دستگیری او در ۱۴ خرداد گردید با [[تبعید امامخمینی|تبعید امامخمینی]] در سال ۱۳۴۳، فلسفی گاه و بیگاه به روشنگریی میپرداخت و البته مورد سختگیری و محدودیت دستگاه امنیتی قرار میگرفت. او در سال ۱۳۵۰ در سخنرانی [[مسجد سیدعزیزالله]] به سخنان دو تن از سناتورها علیه امامخمینی اعتراض کرد که پس از آن تا پیروزی انقلاب اسلامی ممنوعالمنبر گردید. | |||
میان فلسفی و امامخمینی نامه ها و تلگرامهایی رد و بدل شده و امام او را سخنگوی دیانت اسلام و زبان [[قرآن]] و ملت نامیده است. | |||
فلسفی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها در جلسات خصوصی و عمومی به دیدار امامخمینی رفته و در موارد متعددی در حضور ایشان سخنرانی کرده است. او در ماجرای [[حزب جمهوری خلق مسلمان|حزب خلق مسلمان]] به میانجیگری میان امامخمینی و [[سیدکاظم شریعتمداری]] پرداخت. | |||
فلسفی سرانجام در سال ۱۳۷۷ و در ۹۱ سالگی درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
محمدتقی فلسفی در دهم ربیعالاول ۱۳۲۶ق/ ۱۲۸۶ش در [[تهران]] زاده شد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۹.</ref> پدرش محمدرضا تنکابنی، مجتهد و دانشآموخته [[حوزه علمیه نجف|حوزه نجف]] و از شاگردان [[محمدکاظم خراسانی|آخوند خراسانی]] بود که به تهران مهاجرت کرده بود. [[میرزاهاشم آملی]] و | محمدتقی فلسفی در دهم ربیعالاول ۱۳۲۶ق/ ۱۲۸۶ش در [[تهران]] زاده شد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۹.</ref> پدرش محمدرضا تنکابنی، مجتهد و دانشآموخته [[حوزه علمیه نجف|حوزه نجف]] و از شاگردان [[محمدکاظم خراسانی|آخوند خراسانی]] بود که به تهران مهاجرت کرده بود. [[میرزاهاشم آملی]] و ملاعلی معصومی همدانی از شاگردان تنکابنی بودند. تنکابنی از روحانیان بزرگ تهران بود که در آغاز [[انقلاب اسلامی ایران|قیام امامخمینی]] و بازداشت ایشان، فعالیت زیادی داشت و اعلامیههای متعددی با امضای وی صادر شد. وی روز [[عید غدیر]] سال ۱۳۸۵ق/ ۱۳۴۵ش درگذشت و در [[وادیالسلام نجف]] به خاک سپرده شد.<ref>سمامی حائری، بزرگان رامسر، ۱۷۴ ـ ۱۷۶؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۷ ـ ۳۸؛ شریف رازی، اختران فروزان ری و تهران، ۴۴۸.</ref> [[امامخمینی]] به مناسبت فوت تنکابنی، خطاب به محمدتقی فلسفی پیام تسلیت داد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۷۶.</ref> مادر محمدتقی فلسفی، طوبیخانم، نقش ویژهای در تربیت و تشویق او به سخنوری داشته است.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۹ ـ ۴۰ و ۵۶.</ref> | ||
محمدتقی فلسفی دوره ابتدایی را در مدرسه توفیق تهران گذراند<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۵۳.</ref> و سپس به تحصیل علوم دینی به [[حوزه علمیه قم]] رفت؛ اما چون آب و هوای آن را نتوانست تحمل کند، پس از چند ماه به تهران بازگشت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۶۱.</ref> او | محمدتقی فلسفی دوره ابتدایی را در مدرسه توفیق تهران گذراند<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۵۳.</ref> و سپس به تحصیل علوم دینی به [[حوزه علمیه قم]] رفت؛ اما چون آب و هوای آن را نتوانست تحمل کند، پس از چند ماه به تهران بازگشت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۶۱.</ref> او ادبیات عرب را نزد محمد رشتی آموخت و پس از آن، فقه و اصول را از محمدعلی کاشانی در مدرسه عبداللهخان و شیخمهدی در مدرسه محمدیه فرا گرفت. وی قوانین الاصول و شرح لمعه را نیز نزد پدر آموخت. همچنین دروس [[فلسفه]] را از میرزا مهدی آشتیانی، ابراهیم امامزاده زیدی، سیدکاظم عصّار و میرزاطاهر تنکابنی فرا گرفت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۵۵.</ref> وی از نوجوانی به وعظ و [[خطابه]] روی آورد و در مدت کوتاهی «خطیب توانا» شهرت گرفت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۵۹ و ۶۴ ـ ۶۵.</ref> | ||
==فعالیتهای سیاسی== | ==فعالیتهای سیاسی== | ||
فلسفی نخستین تجربه سیاسی خود را در موضوع [[جمهوریت]] که [[رضاخان پهلوی]] مطرح کرد، به دست آورد. او در این زمان شاهد تحصن مردم و علمای آن زمان به رهبری [[سیدحسن مدرس]] در مخالفت با جمهوریت در میدان بهارستان تهران بود.<ref>فلسفی، یاران امام، سیزده.</ref> در زمان فشار مأموران رضاشاه برای لباس یکشکل، فلسفی بر این اساس که واعظ و | فلسفی نخستین تجربه سیاسی خود را در موضوع [[جمهوریت]] که [[رضاخان پهلوی]] مطرح کرد، به دست آورد. او در این زمان شاهد تحصن مردم و علمای آن زمان به رهبری [[سیدحسن مدرس]] در مخالفت با جمهوریت در میدان بهارستان تهران بود.<ref>فلسفی، یاران امام، سیزده.</ref> در زمان فشار مأموران رضاشاه برای لباس یکشکل، فلسفی بر این اساس که واعظ و محدث است، از پوشیدن لباس یکشکل معاف شد. وی با دریافت جواز [[عمامه]] از [[حسین یزدی]] که از شاگردان [[میرزای شیرازی]] و از مجتهدان بانفوذ تهران بود، در لباس و شغل [[روحانیت]] باقی ماند.<ref>فلسفی،چهارده؛ فلسفی،خاطرات و مبارزات، ۸۲ ـ ۸۴.</ref> در سال ۱۳۱۶ زمانی که فلسفی در مسجد میرزاموسی در تهران معروف به مسجد بزازها منبر میرفت، به صورت غیر مستقیم به واقعه کشتار مردم به دست رژیم پهلوی در مسجد گوهرشاد مشهد در سال ۱۳۱۴ انتقاد کرد. رژیم که این اظهارات را کنایهزدن به [[حادثه مسجد گوهرشاد]] برشمرد، فلسفی را از منبر و پوشیدن لباس روحانیت منع کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و خطرات، ۲۴ ـ ۲۵.</ref> سه سال بعد در سال ۱۳۱۹ فلسفی به اصرار اطرافیان، با پوشیدن دوباره لباس روحانیت، در حالیکه هنوز منبر رفتنش آزاد نشده بود، به سخنرانی پرداخت. سرانجام، با تلاش و پیگیری [[سیدابوالقاسم کاشانی]]، رسماً از منبر فلسفی رفع ممنوعیت شد.<ref> فلسفی، خاطرات و خطرات، ۱۰۲.</ref> | ||
فلسفی پس از | فلسفی پس از شهریور ۱۳۲۰ و برکناری رضاشاه از حکومت (و گسترش اندیشههای کمونیستی [[حزب توده]]) مبارزه فکری و عقیدتی علیه [[کمونیسم]] را آغاز کرد؛ همچنین مبارزه با [[رژیم پهلوی]]، اعتراض به نفوذ [[بهائیان]] در دستگاههای حساس اداری و افشای اجحاف کارگزاران رژیم پهلوی به [[مردم]]، از مهمترین برنامههای تبلیغی وی بود که [[مراجع تقلید]] وقت بهویژه سیدحسین بروجردی آن را تأیید کردند.<ref>فلسفی، خاطرات و خطرات، ۱۹۴ و ۲۰۰ ـ ۲۰۵؛ عقیقی بخشایشی، یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی، ۲/۱۵۴ و ۱۵۶.</ref> امامخمینی در سال ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ در نامه مفصلی به فلسفی خواستار تقویت [[حوزه علمیه قم]] و مرجعیت بروجردی با جلب کمک تاجران متدین تهران شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۴ ـ ۲۵.</ref> | ||
{{ببینید|سید حسین بروجردی}} | {{ببینید|سید حسین بروجردی}} | ||
پس از پایان [[جنگ جهانی دوم]] در میانه سال ۱۳۲۴ [[شوروی]] به بهانههایی از خالیکردن ارتش خود از ولایت آذربایجان سر باز زد که قوامالسلطنه توانست به گونهای نیروهای شوروی را از [[ایران]] اخراج کند؛ ولی دولت مرکزی برای نجات آذربایجان دست به حمله زد و حکومت خودخوانده | پس از پایان [[جنگ جهانی دوم]] در میانه سال ۱۳۲۴ [[شوروی]] به بهانههایی از خالیکردن ارتش خود از ولایت آذربایجان سر باز زد که قوامالسلطنه توانست به گونهای نیروهای شوروی را از [[ایران]] اخراج کند؛ ولی دولت مرکزی برای نجات آذربایجان دست به حمله زد و حکومت خودخوانده جعفر پیشهوری را متلاشی کرد. فلسفی در مجلس ترحیمی که برای شهدای واقعه آذربایجان در [[مدرسه سپهسالار]] (شهید مطهری) تشکیل شده بود، سخنرانی کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۲۳ ـ ۱۲۵.</ref> او در منبرهای خود با مسلک و مرام کمونیستی مقابله میکرد و علیه حزب توده به افشاگری میپرداخت. چندی بعد، از طرف رادیو با فلسفی مذاکره شد تا برای سخنرانی به آنجا برود و سخنرانیهایش از رادیو پخش شود؛ اما وی انجام سخنرانی را منوط به حضور در مسجد و ایراد آن در برابر مردم عنوان کرد. سرانجام پس از انجام مقدمات کار، در سال ۱۳۲۷ امکان پخش مستقیم سخنرانی فلسفی از [[مسجد شاه]] (امامخمینی) از طریق رادیو فراهم گردید و تا سالها به همین روال و به صورت هفتگی از محل مسجد ادامه یافت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۲۱ ـ ۱۲۸.</ref> در سال ۱۳۴۴ پخش سخنرانیهای روشنگرانه وی از رادیو به دنبال سخنرانی او علیه بهائیت، متوقف شد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۲۸.</ref> | ||
رژیم پهلوی فلسفی را به سبب صداقت در گفتار و صراحت لهجه، همواره زیر نظر داشت و در مواردی با اجیرکردن عدهای برای شعاردادن، مانع منبررفتنِ وی میشد؛ با این حال، زمینهسازی برای برهمزدن منبر او به گونهای انجام میشد تا چنین تصور شود که این اقدام، حرکتی مردمی بوده است.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۵۵ ـ ۱۵۶.</ref> در یکی از این موارد که در سال ۱۳۳۱ روی داد، [[امامخمینی]] در نامهای به فلسفی، ضمن اظهار تأسف از این مسئله و بیان تلاش مفسدان بر خارجکردن فلسفی از میدان، بر حفظ سنگر روشنگری تأکید کرد (۱/۲۹ ـ ۳۰). فلسفی در سال ۱۳۴۱ در مخالفت با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در یک سخنرانی، اعتراض و انتقاد خود را به این مصوبه اعلام کرد.<ref>تقوی اشتهاردی، خاطرات، چاپشده در صحیفه دل، ۱/۳۵.</ref> وی در سخنرانی خود در [[مسجد ارک تهران]]، هدف رژیم پهلوی از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و مسئله رأیدادن [[زنان]] را پوششی برای ورود بهائیان به قدرت شمرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۵۲ ـ ۲۵۳.</ref> وی از زمان تصویب این لایحه تا زمان لغو رسمی آن در دولت که دو ماه طول کشید، در مجلسهای مختلف، منبرهای زیادی رفت و علیه تصویب لایحه صحبت کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۵۳ ـ ۲۵۴.</ref> | رژیم پهلوی فلسفی را به سبب صداقت در گفتار و صراحت لهجه، همواره زیر نظر داشت و در مواردی با اجیرکردن عدهای برای شعاردادن، مانع منبررفتنِ وی میشد؛ با این حال، زمینهسازی برای برهمزدن منبر او به گونهای انجام میشد تا چنین تصور شود که این اقدام، حرکتی مردمی بوده است.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۵۵ ـ ۱۵۶.</ref> در یکی از این موارد که در سال ۱۳۳۱ روی داد، [[امامخمینی]] در نامهای به فلسفی، ضمن اظهار تأسف از این مسئله و بیان تلاش مفسدان بر خارجکردن فلسفی از میدان، بر حفظ سنگر روشنگری تأکید کرد (۱/۲۹ ـ ۳۰). فلسفی در سال ۱۳۴۱ در مخالفت با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در یک سخنرانی، اعتراض و انتقاد خود را به این مصوبه اعلام کرد.<ref>تقوی اشتهاردی، خاطرات، چاپشده در صحیفه دل، ۱/۳۵.</ref> وی در سخنرانی خود در [[مسجد ارک تهران]]، هدف رژیم پهلوی از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و مسئله رأیدادن [[زنان]] را پوششی برای ورود بهائیان به قدرت شمرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۵۲ ـ ۲۵۳.</ref> وی از زمان تصویب این لایحه تا زمان لغو رسمی آن در دولت که دو ماه طول کشید، در مجلسهای مختلف، منبرهای زیادی رفت و علیه تصویب لایحه صحبت کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۵۳ ـ ۲۵۴.</ref> | ||
{{ببینید|انجمنهای ایالتی و ولایتی}} | {{ببینید|انجمنهای ایالتی و ولایتی}} | ||
==ارتباط با امام خمینی== | ==ارتباط با امام خمینی== | ||
[[پرونده:فلسفی2.jpg|بندانگشتی]] | |||
امامخمینی در آبان ۱۳۴۱ در نامهای به فلسفی از فعالیتها و خطابههای وی در اعتراض به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تشکر کرد؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۴.</ref> چنانکه در نامهای دیگر ضمن اعتراض به عدم برخورد انقلابی و فراگیر [[سیداحمد خوانساری]] نسبت به این لایحه، از فلسفی خواست از فرصت سخنرانی در مجلس خوانساری بهترین استفاده را ببرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۵ ـ ۸۶.</ref> در ماجرای همهپرسی [[لوایح ششگانه محمدرضا پهلوی]] در بهمن ۱۳۴۱ وقتی مراجع تقلید مخالفت خود را با آن اعلام کردند، مردم نیز به همراه سیداحمد خوانساری حرکت کردند و در خانه [[سیدعبدالله بهبهانی]] جمع شدند و فلسفی در آن مجلس، درباره تجاوز رژیم پهلوی از حدود قانون اسلام و مقررات دین سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی، اقدام رژیم برای در مضیقه قراردادن مردم را به هدف سرکوب اعتراضها معرفی کرد و آن را مقدمه برنامه غیر اسلامی حکومت خواند.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۶۲ ـ ۲۶۳.</ref> | امامخمینی در آبان ۱۳۴۱ در نامهای به فلسفی از فعالیتها و خطابههای وی در اعتراض به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تشکر کرد؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۴.</ref> چنانکه در نامهای دیگر ضمن اعتراض به عدم برخورد انقلابی و فراگیر [[سیداحمد خوانساری]] نسبت به این لایحه، از فلسفی خواست از فرصت سخنرانی در مجلس خوانساری بهترین استفاده را ببرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۵ ـ ۸۶.</ref> در ماجرای همهپرسی [[لوایح ششگانه محمدرضا پهلوی]] در بهمن ۱۳۴۱ وقتی مراجع تقلید مخالفت خود را با آن اعلام کردند، مردم نیز به همراه سیداحمد خوانساری حرکت کردند و در خانه [[سیدعبدالله بهبهانی]] جمع شدند و فلسفی در آن مجلس، درباره تجاوز رژیم پهلوی از حدود قانون اسلام و مقررات دین سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی، اقدام رژیم برای در مضیقه قراردادن مردم را به هدف سرکوب اعتراضها معرفی کرد و آن را مقدمه برنامه غیر اسلامی حکومت خواند.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۶۲ ـ ۲۶۳.</ref> | ||
{{ببینید|انقلاب سفید}} | {{ببینید|انقلاب سفید}} | ||
در اسفند ۱۳۴۱ به مناسبت دومین سال درگذشت [[سیدحسین بروجردی]]، از فلسفی برای سخنرانی در مراسم سالگرد آن مرجع در [[امامزاده قاسم شمیران]] دعوت شد؛ اما پیش از برگزاری مراسم او را بازداشت و به [[زندان قزل قلعه]] منتقل کردند. وی پس از آزادی نیز مدتی از منبررفتن ممنوع بود.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۶۶ ـ ۲۶۷.</ref> امامخمینی با اظهار خوشحالی از آزادی فلسفی، به وی توصیه کرد نوروز ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کند و تأکید کرد در اعلامیهها برای جلوگیری از تحریف عزای عمومی [[عید نوروز]]، به موضوع شهادت [[امامجعفر صادق(ع)]] که مصادف با نوروز آن سال بود، اشارهای نشود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۱۵۵.</ref> به دنبال حمله نیروهای رژیم پهلوی به [[مدرسه فیضیه]] در نوروز ۱۳۴۲، فلسفی منبرهای متعددی رفت و سخنرانیهای تندی کرد و از بیرحمی و خشونت نیروهای رژیم پهلوی بهصراحت انتقاد کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۷۰.</ref> | در اسفند ۱۳۴۱ به مناسبت دومین سال درگذشت [[سیدحسین بروجردی]]، از فلسفی برای سخنرانی در مراسم سالگرد آن مرجع در [[امامزاده قاسم شمیران]] دعوت شد؛ اما پیش از برگزاری مراسم او را بازداشت و به [[زندان قزل قلعه]] منتقل کردند. وی پس از آزادی نیز مدتی از منبررفتن ممنوع بود.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۶۶ ـ ۲۶۷.</ref> امامخمینی با اظهار خوشحالی از آزادی فلسفی، به وی توصیه کرد نوروز ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کند و تأکید کرد در اعلامیهها برای جلوگیری از تحریف عزای عمومی [[عید نوروز]]، به موضوع شهادت [[امام جعفر صادق(ع)|امامجعفر صادق(ع)]] که مصادف با نوروز آن سال بود، اشارهای نشود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۱۵۵.</ref> به دنبال حمله نیروهای رژیم پهلوی به [[مدرسه فیضیه]] در نوروز ۱۳۴۲، فلسفی منبرهای متعددی رفت و سخنرانیهای تندی کرد و از بیرحمی و خشونت نیروهای رژیم پهلوی بهصراحت انتقاد کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۷۰.</ref> | ||
{{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} | {{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} | ||
در خرداد ۱۳۴۲، امامخمینی از فلسفی خواست با توجه به افتتاح حساب در بانک صادرات، از [[مسلمانان]] بخواهد برای بازسازی ساختمان مدرسه فیضیه کمک کنند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۴۲.</ref> چنانکه [[سیدکاظم شریعتمداری]] نیز در نامهای به فلسفی، بازسازی مدرسه فیضیه را خواستار شد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۶۰.</ref> همچنین در این سال، مرجع تقلید وقت، [[سیدابوالقاسم خویی]] به ۲۴ تن ازجمله فلسفی تلگرامی در اعتراض به اهانت رژیم پهلوی به مقدسات اسلامی فرستاد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱/۸۶.</ref> فلسفی در [[عاشورا|شب عاشورای]] ۱۳۸۳ق/ ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ سخنرانی تاریخی خود را در مسجد شیخعبدالحسین تهران کرد که دهها هزار نفر از اقشار گوناگون مردم شنونده آن بودند. او در این سخنرانی به [[دولت اسدالله علم]]<ref>← مقاله علم، اسدالله.</ref> اعتراض شدید و در ده بند آن را استیضاح کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۷۳ ـ ۲۸۸؛ فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۷۲ ـ ۸۷.</ref> او شب ۱۴ خرداد ۱۳۴۲ پس از سخنرانی در مسجد معیّر تهران بازداشت شد؛ اما در ۲۸ تیر ۱۳۴۲ از زندان آزاد گردید.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۹۰ ـ ۲۹۲ و ۳۰۰.</ref> امامخمینی طی پیامی به فلسفی، از همراهی وی با [[قیام ۱۵ خرداد]] تشکر کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۶۳.</ref> ایشان همچنین در تیرماه ۱۳۵۳، از فلسفی خواست، تقاضای اهالی سیرجان برای سخنرانی را بپذیرد و در آن مردم را به وحدت در برابر [[استعمار]] و دستگاه جبار ترغیب و خطر [[اسرائیل]] و لزوم قطع دست دشمنان اسلام از ذخایر ملت را گوشزد کند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۵۳.</ref> ایشان در نامهای دیگر، ادامه سخنرانی روشنگرانه فلسفی در [[اصفهان]] و [[شیراز]] را نیز خواستار شد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۶۵.</ref> | در خرداد ۱۳۴۲، امامخمینی از فلسفی خواست با توجه به افتتاح حساب در بانک صادرات، از [[مسلمانان]] بخواهد برای بازسازی ساختمان مدرسه فیضیه کمک کنند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۴۲.</ref> چنانکه [[سیدکاظم شریعتمداری]] نیز در نامهای به فلسفی، بازسازی مدرسه فیضیه را خواستار شد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۶۰.</ref> همچنین در این سال، مرجع تقلید وقت، [[سیدابوالقاسم خویی]] به ۲۴ تن ازجمله فلسفی تلگرامی در اعتراض به اهانت رژیم پهلوی به مقدسات اسلامی فرستاد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱/۸۶.</ref> فلسفی در [[عاشورا|شب عاشورای]] ۱۳۸۳ق/ ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ سخنرانی تاریخی خود را در مسجد شیخعبدالحسین تهران کرد که دهها هزار نفر از اقشار گوناگون مردم شنونده آن بودند. او در این سخنرانی به [[دولت اسدالله علم]]<ref>← مقاله علم، اسدالله.</ref> اعتراض شدید و در ده بند آن را استیضاح کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۷۳ ـ ۲۸۸؛ فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۷۲ ـ ۸۷.</ref> او شب ۱۴ خرداد ۱۳۴۲ پس از سخنرانی در مسجد معیّر تهران بازداشت شد؛ اما در ۲۸ تیر ۱۳۴۲ از زندان آزاد گردید.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۹۰ ـ ۲۹۲ و ۳۰۰.</ref> امامخمینی طی پیامی به فلسفی، از همراهی وی با [[قیام ۱۵ خرداد]] تشکر کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۶۳.</ref> ایشان همچنین در تیرماه ۱۳۵۳، از فلسفی خواست، تقاضای اهالی سیرجان برای سخنرانی را بپذیرد و در آن مردم را به وحدت در برابر [[استعمار]] و دستگاه جبار ترغیب و خطر [[اسرائیل]] و لزوم قطع دست دشمنان اسلام از ذخایر ملت را گوشزد کند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۵۳.</ref> ایشان در نامهای دیگر، ادامه سخنرانی روشنگرانه فلسفی در [[اصفهان]] و [[شیراز]] را نیز خواستار شد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۶۵.</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۷۰: | ||
پس از [[تبعید امامخمینی]] در آبان ۱۳۴۳ به [[ترکیه]]، رژیم پهلوی که هر صدایی به نام و به طرفداری از امامخمینی را سرکوب میکرد، فلسفی را که در این قضیه آرام و ساکت نمینشست، تهدید کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۱۶ ـ ۳۱۸.</ref> در سال ۱۳۴۴ پس از سخنرانی وی در [[مسجد سیدعزیزالله]]، اعلامیههای مربوط به تلگرام امامخمینی به علما پخش شد.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۷/۱۰۲.</ref> اسناد [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) نشان میدهد که فلسفی همواره زیر نظر و مراقبت رژیم پهلوی قرار داشت و رژیم برای ساکتکردن او به شایعات مختلفی دست زد؛<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۵۸ ـ ۳۶۱.</ref> چنانکه در تابستان سال ۱۳۴۶ در اتاق ملاقات خانه فلسفی، دستگاه شنود گذاشت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۲۳ ـ ۳۲۶.</ref> در سال ۱۳۴۹ که فلسفی به دعوت بهاءالدین محلاتی برای سخنرانی دهه اول شعبان به شیراز رفته بود، بعد از ظهر روز سوم، از طرف ساواک مجبور به بازگشت به تهران شد. این مسئله اعتراض مردم شیراز را برانگیخت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۳۱ ـ ۳۳۵.</ref> | پس از [[تبعید امامخمینی]] در آبان ۱۳۴۳ به [[ترکیه]]، رژیم پهلوی که هر صدایی به نام و به طرفداری از امامخمینی را سرکوب میکرد، فلسفی را که در این قضیه آرام و ساکت نمینشست، تهدید کرد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۱۶ ـ ۳۱۸.</ref> در سال ۱۳۴۴ پس از سخنرانی وی در [[مسجد سیدعزیزالله]]، اعلامیههای مربوط به تلگرام امامخمینی به علما پخش شد.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۷/۱۰۲.</ref> اسناد [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) نشان میدهد که فلسفی همواره زیر نظر و مراقبت رژیم پهلوی قرار داشت و رژیم برای ساکتکردن او به شایعات مختلفی دست زد؛<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۵۸ ـ ۳۶۱.</ref> چنانکه در تابستان سال ۱۳۴۶ در اتاق ملاقات خانه فلسفی، دستگاه شنود گذاشت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۲۳ ـ ۳۲۶.</ref> در سال ۱۳۴۹ که فلسفی به دعوت بهاءالدین محلاتی برای سخنرانی دهه اول شعبان به شیراز رفته بود، بعد از ظهر روز سوم، از طرف ساواک مجبور به بازگشت به تهران شد. این مسئله اعتراض مردم شیراز را برانگیخت.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۳۱ ـ ۳۳۵.</ref> | ||
فلسفی در سال ۱۳۵۰ در سخنرانی در مسجد سیدعزیزالله تهران بهشدت به سخنان دو تن از سناتورهای مجلس سنا علیه امامخمینی اعتراض کرد و آشکارا نام ایشان را چندینبار بر بالای منبر تکرار کرد که هر بار با [[صلوات]]فرستادن حاضران روبهرو شد و به دنبال آن، تا وقوع [[انقلاب اسلامی]] از منبر منع شد.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۷۱۳ ـ ۷۲۳.</ref> در دی ۱۳۵۶ روحانیان و علمای تهران اعلامیههایی صادر کردند که نام فلسفی در برخی از آنها مشاهده میشود؛ ازجمله نامه جمعی از روحانیان تهران به مراجع تقلید درباره [[اهانت روزنامه اطلاعات به امامخمینی]].<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۳۶ ـ ۲۳۷.</ref> | فلسفی در سال ۱۳۵۰ در سخنرانی در مسجد سیدعزیزالله تهران بهشدت به سخنان دو تن از سناتورهای مجلس سنا علیه امامخمینی اعتراض کرد و آشکارا نام ایشان را چندینبار بر بالای منبر تکرار کرد که هر بار با [[صلوات|صلوات]]فرستادن حاضران روبهرو شد و به دنبال آن، تا وقوع [[انقلاب اسلامی]] از منبر منع شد.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۷۱۳ ـ ۷۲۳.</ref> در دی ۱۳۵۶ روحانیان و علمای تهران اعلامیههایی صادر کردند که نام فلسفی در برخی از آنها مشاهده میشود؛ ازجمله نامه جمعی از روحانیان تهران به مراجع تقلید درباره [[اهانت روزنامه اطلاعات به امامخمینی]].<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۳۶ ـ ۲۳۷.</ref> | ||
فلسفی امامخمینی را فقیه، مجتهد، آگاه به ظرافتهای | فلسفی امامخمینی را فقیه، مجتهد، آگاه به ظرافتهای احکام اسلام و دارای ایمان قوی و عزمی آهنین میدانست.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۶۱.</ref> از نظر وی، امامخمینی بر اساس استعداد ذاتی خود، به فرجام کارها آگاه بود و به کسی اجازه نمیداد خود را به ایشان منتسب کند و به نام ایشان، مردم را فریب دهد و به نفع خود بهرهبرداری کند.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۶۲ ـ ۴۶۳.</ref> وی امتیاز امامخمینی را در فوقالعادهبودن از نظر روحی و معنوی و نیز اعتقاد به مبانی دینی و اعتقادی میدانست<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۶۴ ـ ۴۶۵.</ref> و قیام ایشان را الهامگرفته از [[قیام امامحسین(ع)]] خواند.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۷۰.</ref> از نظر وی هدف [[نهضت امامخمینی]]، برقراری نظام دینی و مردمی بود.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۶۱.</ref> | ||
میان امامخمینی و فلسفی، نامهها و تلگرامهایی رد و بدل شده است. امامخمینی در این نامهها از وی با عنوان ثقۀالاسلام، خطیب شهیر اسلامی، سخنگوی دیانت اسلام، زبان قرآن و ملت، زبان گویای اسلام، دارای فکر صائب و لسان گویا و شیرین<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۴ ـ ۸۶.</ref> و عمادالاعلام<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۷۶.</ref> نام برده و بارها از تلاش وی در نشر حقایق اسلامی و احکام دینی سپاسگزاری کرده و ادامه توفیقات وی در این زمینه را خواستار شد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱/۲۴۲ و ۲/۳.</ref> فلسفی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها در جلسات خصوصی و عمومی، در کنار سران و بزرگان به دیدار امامخمینی رفت و در موارد متعددی، در حضور ایشان سخنرانی کرد.<ref>مؤسسه تنظیم، محضر نور، ۱، ۲ ـ ۳ و... .</ref> وی مذاکراتی نیز با امامخمینی در موضوع [[حزب جمهوری خلق مسلمان ایران]] انجام داد و به عنوان رابط امامخمینی، با [[سیدکاظم شریعتمداری]] در جلوگیری از کجرویهای وی سه جلسه برگزار کرد.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۷۰ ـ ۱۷۳؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۹۴ ـ ۳۹۹.</ref> | میان امامخمینی و فلسفی، نامهها و تلگرامهایی رد و بدل شده است. امامخمینی در این نامهها از وی با عنوان ثقۀالاسلام، خطیب شهیر اسلامی، سخنگوی دیانت اسلام، زبان قرآن و ملت، زبان گویای اسلام، دارای فکر صائب و لسان گویا و شیرین<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۴ ـ ۸۶.</ref> و عمادالاعلام<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۷۶.</ref> نام برده و بارها از تلاش وی در نشر حقایق اسلامی و احکام دینی سپاسگزاری کرده و ادامه توفیقات وی در این زمینه را خواستار شد.<ref>فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱/۲۴۲ و ۲/۳.</ref> فلسفی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها در جلسات خصوصی و عمومی، در کنار سران و بزرگان به دیدار امامخمینی رفت و در موارد متعددی، در حضور ایشان سخنرانی کرد.<ref>مؤسسه تنظیم، محضر نور، ۱، ۲ ـ ۳ و... .</ref> وی مذاکراتی نیز با امامخمینی در موضوع [[حزب جمهوری خلق مسلمان|حزب جمهوری خلق مسلمان ایران]] انجام داد و به عنوان رابط امامخمینی، با [[سیدکاظم شریعتمداری]] در جلوگیری از کجرویهای وی سه جلسه برگزار کرد.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۷۰ ـ ۱۷۳؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۹۴ ـ ۳۹۹.</ref> | ||
{{ببینید|سیدکاظم شریعتمداری|حزب جمهوری خلق مسلمان}} | {{ببینید|سیدکاظم شریعتمداری|حزب جمهوری خلق مسلمان}} | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
محمدتقی فلسفی سرانجام در ۲۷ آذر ۱۳۷۷ در ۹۱سالگی در تهران درگذشت و پس از تشییع باشکوه، در [[حرم عبدالعظیم حسنی(ع)]] در [[شهر ری]] به خاک سپرده شد.<ref>خردمند، محمدتقی فلسفی (آیتالله فلسفی)، ۵/۵۳۷؛ فلسفی، یاران امام، بیست و پنج.</ref> | محمدتقی فلسفی سرانجام در ۲۷ آذر ۱۳۷۷ در ۹۱سالگی در تهران درگذشت و پس از تشییع باشکوه، در [[حرم عبدالعظیم حسنی(ع)]] در [[شهر ری]] به خاک سپرده شد.<ref>خردمند، محمدتقی فلسفی (آیتالله فلسفی)، ۵/۵۳۷؛ فلسفی، یاران امام، بیست و پنج.</ref> | ||
خط ۸۶: | خط ۱۰۲: | ||
* مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، محضر نور، فهرست دیدارهای امامخمینی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش. | * مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، محضر نور، فهرست دیدارهای امامخمینی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
[[رده:مقالههای | ==پیوند به بیرون== | ||
* محمدابراهیم احمدی خراسانی، [https://books.khomeini.ir/books/10008/23/ محمدتقی فلسفی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۸، ص۲۳-۲۸. | |||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | |||
[[رده:مقالههای جلد هشتم دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:مقالههای دارای جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای تصویر]] | |||
[[رده:مبارزان علیه رژیم پهلوی]] | |||
[[رده:شخصیتهای حوزوی]] | |||
[[رده:دوستان امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۲
شناسنامه | |
---|---|
لقب | آیتالله |
زادروز | دهم ربیعالاول ۱۳۲۶ق/ ۱۲۸۶ش |
شهر تولد | تهران |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۲۷ آذر ۱۳۷۷ |
شهر درگذشت | تهران |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | حرم عبدالعظیم حسنی |
خویشاوند سرشناس | محمدرضا تنکابنی |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | روحانی |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | میرزا مهدی آشتیانی • محمد رشتی |
تالیفات | کودک از نظر وراثت و تربیت • جوان از نظر عقل و احساسات • سخن و سخنوری از نظر بیان و فن خطابه • شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه • خاطرات و مبارزات فلسفی |
محمدتقی فلسفی، خطیب شهیر و از یاران و معتمدان امامخمینی.
محمدتقی فلسفی در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد و پس از دوره ابتدایی، تحصیلات حوزوی را در حوزه علمیه قم آغاز کرد، ولی به خاطر شرایط آبوهوایی، پس از چند ماه به تهران برگشت و تحصیلات حوزوی خود را پی گرفت.
فلسفی از نوجوانی به وعظ و خطابه روی آورد و در مدت کوتاهی به عنوان خطیب توانا شهرت یافت. او در سال ۱۲۱۶ در سخنرانی خود با کنایه از کشتار مسجد گوهرشاد انتقاد کرد که موجب ممنوعیت منبر رفتن و لباس روحانیت پوشیدن او شد. اما پس از سقوط رضاشاه، او مبارزه فکری و عقیدتی خود را متوجه کمونیسم کرد، همچنین علیه بهائیت به مبارزه پرداخت که مورد حمایت سیدحسین بروجردی واقع شد. امامخمینی در سال ۱۳۲۷ در نامهای که به فلسفی نوشت از او خواست که حمایت تجار متدین تهران را برای مرجعیت بروجردی و تقویت حوزه علمیه قم، فراهم آورد.
با آغاز نهضت امامخمینی فلسفی از همراهان وحامیان ایشان بوده و در این سالها دستگیر و زندانی هم شده است. امامخمینی در سال ۱۳۴۲ از فلسفی خواست با افتتاح حساب بانکی، از مسلمانان بخواهد برای بازسازی ساختمان مدرسه فیضیه کمک کنند.
سخنرانی ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ فلسفی که دولت عَلَم را طی ده بند استیضاح کرد، معروف است که موجب دستگیری او در ۱۴ خرداد گردید با تبعید امامخمینی در سال ۱۳۴۳، فلسفی گاه و بیگاه به روشنگریی میپرداخت و البته مورد سختگیری و محدودیت دستگاه امنیتی قرار میگرفت. او در سال ۱۳۵۰ در سخنرانی مسجد سیدعزیزالله به سخنان دو تن از سناتورها علیه امامخمینی اعتراض کرد که پس از آن تا پیروزی انقلاب اسلامی ممنوعالمنبر گردید.
میان فلسفی و امامخمینی نامه ها و تلگرامهایی رد و بدل شده و امام او را سخنگوی دیانت اسلام و زبان قرآن و ملت نامیده است.
فلسفی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها در جلسات خصوصی و عمومی به دیدار امامخمینی رفته و در موارد متعددی در حضور ایشان سخنرانی کرده است. او در ماجرای حزب خلق مسلمان به میانجیگری میان امامخمینی و سیدکاظم شریعتمداری پرداخت.
فلسفی سرانجام در سال ۱۳۷۷ و در ۹۱ سالگی درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد.
زندگینامه
محمدتقی فلسفی در دهم ربیعالاول ۱۳۲۶ق/ ۱۲۸۶ش در تهران زاده شد.[۱] پدرش محمدرضا تنکابنی، مجتهد و دانشآموخته حوزه نجف و از شاگردان آخوند خراسانی بود که به تهران مهاجرت کرده بود. میرزاهاشم آملی و ملاعلی معصومی همدانی از شاگردان تنکابنی بودند. تنکابنی از روحانیان بزرگ تهران بود که در آغاز قیام امامخمینی و بازداشت ایشان، فعالیت زیادی داشت و اعلامیههای متعددی با امضای وی صادر شد. وی روز عید غدیر سال ۱۳۸۵ق/ ۱۳۴۵ش درگذشت و در وادیالسلام نجف به خاک سپرده شد.[۲] امامخمینی به مناسبت فوت تنکابنی، خطاب به محمدتقی فلسفی پیام تسلیت داد.[۳] مادر محمدتقی فلسفی، طوبیخانم، نقش ویژهای در تربیت و تشویق او به سخنوری داشته است.[۴]
محمدتقی فلسفی دوره ابتدایی را در مدرسه توفیق تهران گذراند[۵] و سپس به تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه قم رفت؛ اما چون آب و هوای آن را نتوانست تحمل کند، پس از چند ماه به تهران بازگشت.[۶] او ادبیات عرب را نزد محمد رشتی آموخت و پس از آن، فقه و اصول را از محمدعلی کاشانی در مدرسه عبداللهخان و شیخمهدی در مدرسه محمدیه فرا گرفت. وی قوانین الاصول و شرح لمعه را نیز نزد پدر آموخت. همچنین دروس فلسفه را از میرزا مهدی آشتیانی، ابراهیم امامزاده زیدی، سیدکاظم عصّار و میرزاطاهر تنکابنی فرا گرفت.[۷] وی از نوجوانی به وعظ و خطابه روی آورد و در مدت کوتاهی «خطیب توانا» شهرت گرفت.[۸]
فعالیتهای سیاسی
فلسفی نخستین تجربه سیاسی خود را در موضوع جمهوریت که رضاخان پهلوی مطرح کرد، به دست آورد. او در این زمان شاهد تحصن مردم و علمای آن زمان به رهبری سیدحسن مدرس در مخالفت با جمهوریت در میدان بهارستان تهران بود.[۹] در زمان فشار مأموران رضاشاه برای لباس یکشکل، فلسفی بر این اساس که واعظ و محدث است، از پوشیدن لباس یکشکل معاف شد. وی با دریافت جواز عمامه از حسین یزدی که از شاگردان میرزای شیرازی و از مجتهدان بانفوذ تهران بود، در لباس و شغل روحانیت باقی ماند.[۱۰] در سال ۱۳۱۶ زمانی که فلسفی در مسجد میرزاموسی در تهران معروف به مسجد بزازها منبر میرفت، به صورت غیر مستقیم به واقعه کشتار مردم به دست رژیم پهلوی در مسجد گوهرشاد مشهد در سال ۱۳۱۴ انتقاد کرد. رژیم که این اظهارات را کنایهزدن به حادثه مسجد گوهرشاد برشمرد، فلسفی را از منبر و پوشیدن لباس روحانیت منع کرد.[۱۱] سه سال بعد در سال ۱۳۱۹ فلسفی به اصرار اطرافیان، با پوشیدن دوباره لباس روحانیت، در حالیکه هنوز منبر رفتنش آزاد نشده بود، به سخنرانی پرداخت. سرانجام، با تلاش و پیگیری سیدابوالقاسم کاشانی، رسماً از منبر فلسفی رفع ممنوعیت شد.[۱۲]
فلسفی پس از شهریور ۱۳۲۰ و برکناری رضاشاه از حکومت (و گسترش اندیشههای کمونیستی حزب توده) مبارزه فکری و عقیدتی علیه کمونیسم را آغاز کرد؛ همچنین مبارزه با رژیم پهلوی، اعتراض به نفوذ بهائیان در دستگاههای حساس اداری و افشای اجحاف کارگزاران رژیم پهلوی به مردم، از مهمترین برنامههای تبلیغی وی بود که مراجع تقلید وقت بهویژه سیدحسین بروجردی آن را تأیید کردند.[۱۳] امامخمینی در سال ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ در نامه مفصلی به فلسفی خواستار تقویت حوزه علمیه قم و مرجعیت بروجردی با جلب کمک تاجران متدین تهران شده است.[۱۴] (ببینید: سید حسین بروجردی) پس از پایان جنگ جهانی دوم در میانه سال ۱۳۲۴ شوروی به بهانههایی از خالیکردن ارتش خود از ولایت آذربایجان سر باز زد که قوامالسلطنه توانست به گونهای نیروهای شوروی را از ایران اخراج کند؛ ولی دولت مرکزی برای نجات آذربایجان دست به حمله زد و حکومت خودخوانده جعفر پیشهوری را متلاشی کرد. فلسفی در مجلس ترحیمی که برای شهدای واقعه آذربایجان در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری) تشکیل شده بود، سخنرانی کرد.[۱۵] او در منبرهای خود با مسلک و مرام کمونیستی مقابله میکرد و علیه حزب توده به افشاگری میپرداخت. چندی بعد، از طرف رادیو با فلسفی مذاکره شد تا برای سخنرانی به آنجا برود و سخنرانیهایش از رادیو پخش شود؛ اما وی انجام سخنرانی را منوط به حضور در مسجد و ایراد آن در برابر مردم عنوان کرد. سرانجام پس از انجام مقدمات کار، در سال ۱۳۲۷ امکان پخش مستقیم سخنرانی فلسفی از مسجد شاه (امامخمینی) از طریق رادیو فراهم گردید و تا سالها به همین روال و به صورت هفتگی از محل مسجد ادامه یافت.[۱۶] در سال ۱۳۴۴ پخش سخنرانیهای روشنگرانه وی از رادیو به دنبال سخنرانی او علیه بهائیت، متوقف شد.[۱۷]
رژیم پهلوی فلسفی را به سبب صداقت در گفتار و صراحت لهجه، همواره زیر نظر داشت و در مواردی با اجیرکردن عدهای برای شعاردادن، مانع منبررفتنِ وی میشد؛ با این حال، زمینهسازی برای برهمزدن منبر او به گونهای انجام میشد تا چنین تصور شود که این اقدام، حرکتی مردمی بوده است.[۱۸] در یکی از این موارد که در سال ۱۳۳۱ روی داد، امامخمینی در نامهای به فلسفی، ضمن اظهار تأسف از این مسئله و بیان تلاش مفسدان بر خارجکردن فلسفی از میدان، بر حفظ سنگر روشنگری تأکید کرد (۱/۲۹ ـ ۳۰). فلسفی در سال ۱۳۴۱ در مخالفت با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در یک سخنرانی، اعتراض و انتقاد خود را به این مصوبه اعلام کرد.[۱۹] وی در سخنرانی خود در مسجد ارک تهران، هدف رژیم پهلوی از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و مسئله رأیدادن زنان را پوششی برای ورود بهائیان به قدرت شمرد.[۲۰] وی از زمان تصویب این لایحه تا زمان لغو رسمی آن در دولت که دو ماه طول کشید، در مجلسهای مختلف، منبرهای زیادی رفت و علیه تصویب لایحه صحبت کرد.[۲۱] (ببینید: انجمنهای ایالتی و ولایتی)
ارتباط با امام خمینی
امامخمینی در آبان ۱۳۴۱ در نامهای به فلسفی از فعالیتها و خطابههای وی در اعتراض به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تشکر کرد؛[۲۲] چنانکه در نامهای دیگر ضمن اعتراض به عدم برخورد انقلابی و فراگیر سیداحمد خوانساری نسبت به این لایحه، از فلسفی خواست از فرصت سخنرانی در مجلس خوانساری بهترین استفاده را ببرد.[۲۳] در ماجرای همهپرسی لوایح ششگانه محمدرضا پهلوی در بهمن ۱۳۴۱ وقتی مراجع تقلید مخالفت خود را با آن اعلام کردند، مردم نیز به همراه سیداحمد خوانساری حرکت کردند و در خانه سیدعبدالله بهبهانی جمع شدند و فلسفی در آن مجلس، درباره تجاوز رژیم پهلوی از حدود قانون اسلام و مقررات دین سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی، اقدام رژیم برای در مضیقه قراردادن مردم را به هدف سرکوب اعتراضها معرفی کرد و آن را مقدمه برنامه غیر اسلامی حکومت خواند.[۲۴] (ببینید: انقلاب سفید) در اسفند ۱۳۴۱ به مناسبت دومین سال درگذشت سیدحسین بروجردی، از فلسفی برای سخنرانی در مراسم سالگرد آن مرجع در امامزاده قاسم شمیران دعوت شد؛ اما پیش از برگزاری مراسم او را بازداشت و به زندان قزل قلعه منتقل کردند. وی پس از آزادی نیز مدتی از منبررفتن ممنوع بود.[۲۵] امامخمینی با اظهار خوشحالی از آزادی فلسفی، به وی توصیه کرد نوروز ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کند و تأکید کرد در اعلامیهها برای جلوگیری از تحریف عزای عمومی عید نوروز، به موضوع شهادت امامجعفر صادق(ع) که مصادف با نوروز آن سال بود، اشارهای نشود.[۲۶] به دنبال حمله نیروهای رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در نوروز ۱۳۴۲، فلسفی منبرهای متعددی رفت و سخنرانیهای تندی کرد و از بیرحمی و خشونت نیروهای رژیم پهلوی بهصراحت انتقاد کرد.[۲۷] (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه) در خرداد ۱۳۴۲، امامخمینی از فلسفی خواست با توجه به افتتاح حساب در بانک صادرات، از مسلمانان بخواهد برای بازسازی ساختمان مدرسه فیضیه کمک کنند؛[۲۸] چنانکه سیدکاظم شریعتمداری نیز در نامهای به فلسفی، بازسازی مدرسه فیضیه را خواستار شد.[۲۹] همچنین در این سال، مرجع تقلید وقت، سیدابوالقاسم خویی به ۲۴ تن ازجمله فلسفی تلگرامی در اعتراض به اهانت رژیم پهلوی به مقدسات اسلامی فرستاد.[۳۰] فلسفی در شب عاشورای ۱۳۸۳ق/ ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ سخنرانی تاریخی خود را در مسجد شیخعبدالحسین تهران کرد که دهها هزار نفر از اقشار گوناگون مردم شنونده آن بودند. او در این سخنرانی به دولت اسدالله علم[۳۱] اعتراض شدید و در ده بند آن را استیضاح کرد.[۳۲] او شب ۱۴ خرداد ۱۳۴۲ پس از سخنرانی در مسجد معیّر تهران بازداشت شد؛ اما در ۲۸ تیر ۱۳۴۲ از زندان آزاد گردید.[۳۳] امامخمینی طی پیامی به فلسفی، از همراهی وی با قیام ۱۵ خرداد تشکر کرد.[۳۴] ایشان همچنین در تیرماه ۱۳۵۳، از فلسفی خواست، تقاضای اهالی سیرجان برای سخنرانی را بپذیرد و در آن مردم را به وحدت در برابر استعمار و دستگاه جبار ترغیب و خطر اسرائیل و لزوم قطع دست دشمنان اسلام از ذخایر ملت را گوشزد کند.[۳۵] ایشان در نامهای دیگر، ادامه سخنرانی روشنگرانه فلسفی در اصفهان و شیراز را نیز خواستار شد.[۳۶]
پس از تبعید امامخمینی در آبان ۱۳۴۳ به ترکیه، رژیم پهلوی که هر صدایی به نام و به طرفداری از امامخمینی را سرکوب میکرد، فلسفی را که در این قضیه آرام و ساکت نمینشست، تهدید کرد.[۳۷] در سال ۱۳۴۴ پس از سخنرانی وی در مسجد سیدعزیزالله، اعلامیههای مربوط به تلگرام امامخمینی به علما پخش شد.[۳۸] اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نشان میدهد که فلسفی همواره زیر نظر و مراقبت رژیم پهلوی قرار داشت و رژیم برای ساکتکردن او به شایعات مختلفی دست زد؛[۳۹] چنانکه در تابستان سال ۱۳۴۶ در اتاق ملاقات خانه فلسفی، دستگاه شنود گذاشت.[۴۰] در سال ۱۳۴۹ که فلسفی به دعوت بهاءالدین محلاتی برای سخنرانی دهه اول شعبان به شیراز رفته بود، بعد از ظهر روز سوم، از طرف ساواک مجبور به بازگشت به تهران شد. این مسئله اعتراض مردم شیراز را برانگیخت.[۴۱]
فلسفی در سال ۱۳۵۰ در سخنرانی در مسجد سیدعزیزالله تهران بهشدت به سخنان دو تن از سناتورهای مجلس سنا علیه امامخمینی اعتراض کرد و آشکارا نام ایشان را چندینبار بر بالای منبر تکرار کرد که هر بار با صلواتفرستادن حاضران روبهرو شد و به دنبال آن، تا وقوع انقلاب اسلامی از منبر منع شد.[۴۲] در دی ۱۳۵۶ روحانیان و علمای تهران اعلامیههایی صادر کردند که نام فلسفی در برخی از آنها مشاهده میشود؛ ازجمله نامه جمعی از روحانیان تهران به مراجع تقلید درباره اهانت روزنامه اطلاعات به امامخمینی.[۴۳]
فلسفی امامخمینی را فقیه، مجتهد، آگاه به ظرافتهای احکام اسلام و دارای ایمان قوی و عزمی آهنین میدانست.[۴۴] از نظر وی، امامخمینی بر اساس استعداد ذاتی خود، به فرجام کارها آگاه بود و به کسی اجازه نمیداد خود را به ایشان منتسب کند و به نام ایشان، مردم را فریب دهد و به نفع خود بهرهبرداری کند.[۴۵] وی امتیاز امامخمینی را در فوقالعادهبودن از نظر روحی و معنوی و نیز اعتقاد به مبانی دینی و اعتقادی میدانست[۴۶] و قیام ایشان را الهامگرفته از قیام امامحسین(ع) خواند.[۴۷] از نظر وی هدف نهضت امامخمینی، برقراری نظام دینی و مردمی بود.[۴۸]
میان امامخمینی و فلسفی، نامهها و تلگرامهایی رد و بدل شده است. امامخمینی در این نامهها از وی با عنوان ثقۀالاسلام، خطیب شهیر اسلامی، سخنگوی دیانت اسلام، زبان قرآن و ملت، زبان گویای اسلام، دارای فکر صائب و لسان گویا و شیرین[۴۹] و عمادالاعلام[۵۰] نام برده و بارها از تلاش وی در نشر حقایق اسلامی و احکام دینی سپاسگزاری کرده و ادامه توفیقات وی در این زمینه را خواستار شد.[۵۱] فلسفی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها در جلسات خصوصی و عمومی، در کنار سران و بزرگان به دیدار امامخمینی رفت و در موارد متعددی، در حضور ایشان سخنرانی کرد.[۵۲] وی مذاکراتی نیز با امامخمینی در موضوع حزب جمهوری خلق مسلمان ایران انجام داد و به عنوان رابط امامخمینی، با سیدکاظم شریعتمداری در جلوگیری از کجرویهای وی سه جلسه برگزار کرد.[۵۳] (ببینید: سیدکاظم شریعتمداری و حزب جمهوری خلق مسلمان)
وفات
محمدتقی فلسفی سرانجام در ۲۷ آذر ۱۳۷۷ در ۹۱سالگی در تهران درگذشت و پس از تشییع باشکوه، در حرم عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری به خاک سپرده شد.[۵۴]
آثار
از فلسفی آثار چندی بر جای مانده است؛ ازجمله کودک از نظر وراثت و تربیت، جوان از نظر عقل و احساسات؛ سخن و سخنوری از نظر بیان و فن خطابه، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه (۳ جلد) و کتاب خاطرات وی به نام خاطرات و مبارزات فلسفی. افزون بر این، فلسفی در دوران هفت سالی که از منبر منع شد، از سال ۱۳۵۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی، نوشتن کتاب را کار اصلی خود قرار داد و کتابهای آیةالکرسی، پیام آسمانی توحید، بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات (دو جلد) و اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی (دو جلد) را نگاشت.[۵۵]
پانویس
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۹.
- ↑ سمامی حائری، بزرگان رامسر، ۱۷۴ ـ ۱۷۶؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۷ ـ ۳۸؛ شریف رازی، اختران فروزان ری و تهران، ۴۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۷۶.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۹ ـ ۴۰ و ۵۶.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۵۳.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۶۱.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۵۵.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۵۹ و ۶۴ ـ ۶۵.
- ↑ فلسفی، یاران امام، سیزده.
- ↑ فلسفی،چهارده؛ فلسفی،خاطرات و مبارزات، ۸۲ ـ ۸۴.
- ↑ فلسفی، خاطرات و خطرات، ۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ فلسفی، خاطرات و خطرات، ۱۰۲.
- ↑ فلسفی، خاطرات و خطرات، ۱۹۴ و ۲۰۰ ـ ۲۰۵؛ عقیقی بخشایشی، یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی، ۲/۱۵۴ و ۱۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۲۳ ـ ۱۲۵.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۲۱ ـ ۱۲۸.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۲۸.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱۵۵ ـ ۱۵۶.
- ↑ تقوی اشتهاردی، خاطرات، چاپشده در صحیفه دل، ۱/۳۵.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۵۲ ـ ۲۵۳.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۵۳ ـ ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۵ ـ ۸۶.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۶۲ ـ ۲۶۳.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۶۶ ـ ۲۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۱۵۵.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۴۲.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۶۰.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱/۸۶.
- ↑ ← مقاله علم، اسدالله.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۷۳ ـ ۲۸۸؛ فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۷۲ ـ ۸۷.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۲۹۰ ـ ۲۹۲ و ۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۶۵.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۱۶ ـ ۳۱۸.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۷/۱۰۲.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۵۸ ـ ۳۶۱.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۲۳ ـ ۳۲۶.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۳۱ ـ ۳۳۵.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۷۱۳ ـ ۷۲۳.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۳۶ ـ ۲۳۷.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۶۱.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۶۲ ـ ۴۶۳.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۶۴ ـ ۴۶۵.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۷۰.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۴۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۸۴ ـ ۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۷۶.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۱/۲۴۲ و ۲/۳.
- ↑ مؤسسه تنظیم، محضر نور، ۱، ۲ ـ ۳ و... .
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۷۰ ـ ۱۷۳؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۹۴ ـ ۳۹۹.
- ↑ خردمند، محمدتقی فلسفی (آیتالله فلسفی)، ۵/۵۳۷؛ فلسفی، یاران امام، بیست و پنج.
- ↑ فلسفی، خاطرات و مبارزات، ۳۶۹ ـ ۳۷۱.
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- تقوی اشتهاردی، حسین، خاطرات، چاپشده در صحیفه دل، به کوشش حمید بصیرتمنش و احمد میریان، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اوّل، ۱۳۷۹ش.
- خردمند، محمد، محمدتقی فلسفی (آیتالله فلسفی)، چاپشده در گلشن ابرار، قم، نورالسجاد، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش.
- سمامی حائری، محمد، بزرگان رامسر، قم، بینا، ۱۳۶۱ش.
- شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و تهران، قم، مکتبۀ الزهرا، بیتا.
- عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی، قم، دفتر نوید نشر اسلام، بیتا.
- فردوسیپور، اسماعیل، همگام با خورشید از ایران تا ایران، خاطرات اسماعیل فردوسیپور، قم، مجتمع فرهنگی اجتماعی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- فلسفی، محمدتقی، خاطرات و خطرات فلسفی در عرصه خطابه و منبر، تدوین علیاکبر نیکزاد، قم، دبیرخانه اجلاس حوزه و تبلیغ، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
- فلسفی، محمدتقی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، زبان گویای اسلام، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، محضر نور، فهرست دیدارهای امامخمینی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
پیوند به بیرون
- محمدابراهیم احمدی خراسانی، محمدتقی فلسفی، دانشنامه امامخمینی، ج۸، ص۲۳-۲۸.