حرص: تفاوت میان نسخهها
(اصلاح ارقام، اصلاح نویسههای عربی) |
جز (removed Category:مقالههای آماده ارزیابی; added Category:مقالههای نیازمند بازنگری using HotCat) |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
محسن میرزاپور، «حرص»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص. | محسن میرزاپور، «حرص»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای نیازمند بازنگری]] | ||
[[رده:مقالههای بدون لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای بدون لینک دانشنامه]] |
نسخهٔ ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۲۵
حرص، آزمندی و زیادهروی در دنیاخواهی.
واژهشناسی
حرص به معنای زیادهروی در اشتیاق و خواستن [۱] یا تلاش برای رسیدن به چیزی [۲] است. همچنین به معنای شدت علاقه به آنچه آدمی طالب آن است، به کار رفته است [۳]. در زبان فارسی، به معنای آزمندی و زیادهجویی به کار میرود [۴]. در اصطلاح اخلاق حالتی است نفسانی که موجب میشود انسان بدون اینکه به حد معیّنی بسنده کند، به جمعآوری اموالی بپردازد که نیازی به آنها ندارد [۵]. ضد حرص، قناعت است که به معنای بسندهکردن آدمی به قدر نیاز و ضرورت است [۶]. امامخمینی نیز حرص را شدت اشتیاق نفس به دنیا و شئون آن میداند که کثرت تمسک به اسباب و توجه قلب به اهل دنیا لازمه آن است [۷].
ازجمله واژههای مرتبط با حرص، «طمع»، «شحّ»، «شره» و «هلوع» است. طمع به معنای کوشش نفس برای طلب چیزی به جهت میل به آن [۸] و خواستن چیزی با امید دستیابی به آن [۹] است و در اصطلاح به معنای توقعداشتن در اموال دیگران است [۱۰]. شحّ، حرص بر منع خیر است [۱۱] و غریزهای است در انسان که مقتضی حرص بر حب مال و بغض انفاق است [۱۲]. از این جهت نوعی بخل است. اما بخیل از آنچه در دست خویش است، منع میکند و صاحب شحّ از آنچه در دست دیگران است نیز منع میکند و دوست دارد مال مردم نیز از هر راهی به او برسد [۱۳]. شره، شدت حرص بر خوردن و آمیزش است [۱۴]. هلوع به معنای شدت حرص و جزع و بیتابی شدید است [۱۵].
پیشینه
حرص به معنای ناپسند آن، ازجمله صفات نکوهیده انسانی است که انسان از آغاز آفرینش دچار آن بوده است و ترک آن، ارزش شمرده میشود. در مکتب بودا، از مقامی به نام «ارهت» سخن به میان آمده است که اگر سالک به آن دست پیدا کند، نفس خود را از سستی شهوت، جهالت و آز و حرص آزاد کرده و در این صورت به کمال سعادت و لذت روحانی و آرامش حقیقی دست یافته است [۱۶]. در دین زرتشت، طمع ازجمله گناهان بزرگ به شمار میآید [۱۷]. در آیین یهود، در ده فرمان خداوند به حضرت موسی(ع) بهصراحت از طمع به مال و ناموس دیگران نهی شده است [۱۸]. در آیین مسیحیت نیز بر ترک این رذیله [۱۹] و وارستگی از طمع و مادیات [۲۰] توصیه شده است. قرآن کریم نیز حرص را در امور دنیایی ناپسند دانسته است [۲۱]؛ اما در امور اخروی و هدایت امری پسندیده میداند [۲۲] و در روایات نیز حرص به دنیا نکوهش شده است [۲۳].
علمای اخلاق با ریشهیابی و بیان آفات این صفت نفسانی، با تأکید بر ترک حرص و طمع، راههای درمان این دو رذیله اخلاقی را مطرح کردهاند [۲۴]. اهل معرفت حرص و طمع به امور مادی را از رذایل اخلاقی شمردهاند؛ اما طمع به امور معنوی را ازجمله مقامات عارفان (مقام رغبت) میدانند [۲۵]. امامخمینی، ضمن مباحث اخلاقی خود، به حقیقت حرص و جبلیبودن آن [۲۶]، ارتباط آن با حب دنیا [۲۷] و آثار آن [۲۸] پرداخته است؛ همچنین ایشان از ضرورت این صفت به معنای پسندیده آن برای انسان و تحدید و تعدیل آن از ناحیه دین سخن گفته است [۲۹]. ایشان در مباحث فقهی نیز ازجمله در باب اجتهاد و تقلید [۳۰] و آداب تجارت [۳۱] به صفت حرص اشاره کرده است.
حقیقت و اقسام حرص
در برخی روایات حرص ضد توکل، همچنین ضد قناعت آمده است [۳۲]. برخی اندیشمندان نیز حرص را ضد قناعت دانستهاند [۳۳] و برخی بر این باورند که اگر حرص فعل جوارحی باشد، ضد آن توکل است که به معنای تکلف شخص مشتاق در طلب دنیا، به جهت بیاعتمادی بر وکیل است. اما اگر فعل قلبی باشد، ضد آن قناعت است که به معنای حزن و غصه بر فوت امر زایدی است [۳۴]. اهل معرفت اصل حرص را ازجمله ویژگیهای جبلّی و ذاتی انسان شمردهاند [۳۵] و آن را از فروع حب ذات دانستهاند که آدمی را به سعادت و کمال دعوت میکند؛ زیرا انسان به اموری که نافع به حال اوست، حریص است و از همین مسیر میتواند به رشد و تعالی برسد [۳۶]. با توجه به آیات و روایات، حرص و طمع بهخودیخود امری ناپسند نیستند، بلکه با توجه به متعلق آنها نکوهش یا مدح میشوند [۳۷]؛ چنانکه برای شدت علاقه پیامبر(ص) به ایمان و هدایت بندگان نیز حرص به کار رفته است [۳۸]؛ اما حرص یهود به دنیا نکوهش شده است [۳۹]. در روایات نیز حرص بر خیر نشانه انسان توبهکار [۴۰] و حرص بر عمل (صالح) نشانه محبان اهل بیت(ع) [۴۱] و حرص بر طاعت الهی [۴۲] ازجمله مصادیق حرص پسندیده است؛ چنانکه در دعاها، طمع به فضل و رحمت الهی فراوان آمده است [۴۳]. در برابر، حرص ناپسند یکی از اصول کفر [۴۴]، اعظم فساد [۴۵]، نشانه فقر [۴۶]، سبب شقاوت [۴۷]، نفاق [۴۸]، غفلت [۴۹]، هلاکت [۵۰] و گاه پستترین ذلت برای صاحبش [۵۱] شمرده شده است.
علمای اخلاق و عرفان حرص ناپسند را ازجمله رذایل اخلاقی به شمار میآورند که متعلق به قوه شهویه است و خبیثترین و سختترین صفاتی است که مانع از کمال و نجات میشود [۵۲] و نیز به معنای صفتی نفسانی است که انسان را به اندوختن بیش از نیازش وا میدارد و از شعبههای حب دنیا و صفات مهلکه انسان است [۵۳]. امامخمینی صفت حرص را در انسان امری ذاتی میداند [۵۴] و در حرص، بیشتر به حرصِ ناپسند میپردازد و آن را از جنود جهل و از دامهای بزرگ شیطان [۵۵] و مانند بعضی علمای اخلاق [۵۶] حرص را طرف افراط قوه شهویه که طالب دنیاست، میشمارد [۵۷].
رابطه حرص و طمع
طمع کاربردهای مختلفی دارد و به معنای ناپسند و پسندیده به کار میرود. به معنای ناپسند آن مترادف با حرص به معنای چشمداشت به اموال دیگران است [۵۸] و به معنای پسندیده آن گاهی مترادف با امید یا آرزوست که معنایی مخالف با یأس و ناامیدی مییابد [۵۹] و به معنای توقع اجابت دعا از روی تفضل [۶۰]، بخشش گناهان از طرف پروردگار و واردشدن به بهشت و رضوان خداوند [۶۱] است. امامخمینی در طمع به هر دو مصداق ناپسند و پسندیده توجه کرده است. به باور ایشان، طمع پسندیده که ضد یأس است، معنایی قریب به «رجاء» دارد و ازجمله مقامات عارفان به شمار میآید؛ زیرا رجاء، امید به رحمت خداوند همراه با عمل است؛ ولی طمع، امید به رحمت الهی بدون ملاحظه عمل است؛ یعنی آدمی به حدی از معرفت میرسد که عمل خود را در برابر رحمت الهی نمیبیند و تنها چشم طمع به رحمت او دارد. طبق این معنا، طمع ازجمله جنود عقل به شمار میآید و موافق مقتضیات فطرت است، اما طمع بدون عمل بعید است از جنود عقل به شمار رود؛ زیرا در روایات ناپسند شمرده شده است [۶۲]. ایشان طمع به غیرحق و امیدواری به مخلوق را شاخهای از شاخههای شرک و ازجمله وسوسههای شیطان و بر خلاف فطرت میداند که سبب غفلت میشود و حجابی است که قلب را تاریک میسازد و آدمی را گرفتار دامهای ابلیس میکند، تا آنجا که وی را از ساحت مقدس حق دور و از معارف حق مهجور میکند [۶۳]. امامخمینی همانند دیگران [۶۴] قوای انسانی را چهار قوه عاقله و واهمه (شیطنت)، غضبیه و شهویه میداند که هیچکدام پایانی ندارند و هر کدام از این قوا فروع دارند که حرص و طمع ازجمله فروع قوه شهویه به حساب میآیند [۶۵].
عوامل حرص
در برخی آیات قرآن از عوامل حرص، مانند ناامیدی از نعمتهای آخرت و گمان به جاودانگی در صورت جمع مال سخن به میان آمده است [۶۶] [۶۷]. در روایات نیز ازجمله عوامل صفت حرص، جهل [۶۸] و سوء ظن به خداوند [۶۹] ذکر شده است. اندیشمندان اسلامی ازجمله عوامل حرص را حب دنیا [۷۰]، خروج از اعتدال در قوه شهویه [۷۱]، قناعتنکردن و دلسپردن به آرزوهای دراز، بهویژه برای افراد فقیر [۷۲]، شرک به خدا و رویگردانی از او [۷۳] و وسوسههای شیطانی [۷۴] برشمردهاند.
امامخمینی با توجه به ارتباط مستقیم حب دنیا و خطاها و گناهان انسان، ریشه حرص را حب نفس و مقام [۷۵] و حب دنیا [۷۶] میداند؛ زیرا حب دنیا ریشه تمام بیماریهای نفسانی است [۷۷]. به باور ایشان، هر لذتی که محدود به حدود الهی نباشد، انسان را به عالم طبیعت نزدیک میکند و علاقه قلبی او را به آن زیادتر میسازد و از حقیقت خود دور میسازد؛ زیرا او به دنبال هر لذت، لذت دیگری طلب خواهد کرد و همین او را به حرص و طمع رسیدن به تمام لذات طبیعی میکشاند [۷۸]، پس حرص و طمع نهتنها ازجمله فروع حب دنیا، بلکه ازجمله لوازم حب دنیا به شمار میآیند [۷۹]. به باور ایشان، طمع انسان به غیر حقتعالی ناشی از جهل به مقام ربوبی و قدرت، عطوفت و رحمت اوست [۸۰].
آثار حرص
قرآن کریم یهودیان را به سبب شدت حرص بر دنیا نکوهش میکند [۸۱]. در روایات آثار زیانبار حرص ذکر شده است؛ ازجمله افتادن در رنج و زحمت [۸۲]، حصول ناراحتی فکری و نگرانی [۸۳]، حزن و خوف و اضطراب دایم [۸۴]، ذلت و بیآبرویی [۸۵] و وقوع در هلاکت و شقاوت [۸۶]. عالمان اخلاق نیز حرص را سبب هلاکت و گمراهی انسان [۸۷] و کشیدهشدن او به اخلاق زشت [۸۸] و سلب آرامش و سکونت نفس انسان میدانند، به خلاف قناعت که سبب طمأنینه میشود [۸۹]. امامخمینی برای حرص آثاری برشمرده است؛ ازجمله:
- حرص مانع حریت و کمال انسانی است [۹۰] و سبب میشود که شخص برای رسیدن به امور دنیوی در برابر کسانی که مورد طمع او هستند، متملق و متواضع شود [۹۱]؛
- مبتلایان به حرص گرفتار جهنم اخلاق و صفات خواهند شد که مقامی پستتر و سختتر از جهنم اعمال است [۹۲]؛
- حرص سبب سلب آرامش و طمأنینه از نفس میشود و انسان را گرفتار اضطراب و تزلزل خاطر دایم میکند و چون غالباً حاجت او روا نمیشود، آتش حرص و طمع او خاموش نمیشود و روزبهروز توجهش به دنیا افزون میشود تا اینکه فضای جان و روح وی را حب دنیا پر میکند [۹۳]؛
- حرص سبب محبت و تعلق بیش از حد به لذایذ طبیعی میشود؛ به گونهایکه با حرص و ولع، انسان مواهب دنیوی را برای خود میخواهد و همین زیادتجویی و افراط در طلب، مانع رشد و تعالی او در جهات انسانی میشود. همچنین در مواردی انسان از هر راهی، حتی ظلم به دیگران، برای رسیدن به جاه و مقام استفاده میکند یا به سبب حرص جمع مال، واجبات مالی الهی، همچون خمس و زکات را ترک میکند [۹۴]. در برابر، قطع طمع از مخلوق ریشه بسیاری از کمالات و سبب بسیاری از اعمال نیکو و ترک اعمال زشت میشود [۹۵] و نتیجه آن توحید فعلی است که از مقامات بزرگ اهل معرفت است [۹۶]. امامخمینی معتقد است اینکه بنا بر برخی روایات، تمام خیرات در قطع طمع از مردم جمع شده [۹۷]، به جهت آن است که قطع طمع از مردم، راه انقطاع به حقتعالی و وصول به بابالله را میگشاید [۹۸].
راههای درمان
برخی آیات قرآن راههای درمان حرص را نماز و محافظت بر آن [۹۹] و یاد نعمتهای الهی [۱۰۰] شمرده است. عالمان اخلاق نیز دو راه کلی علمی و عملی برای درمان حرص مطرح کردهاند؛ ازجمله راههای علمی: ۱. تفکر در آفات جمع مال و زحمت آن [۱۰۱]؛ ۲. مطالعه احوال گذشتگان و تأمل و بررسی این نکته که اقوام گذشته با وجود نعمتهای فراوان دنیوی، با کفر و عناد به هلاکت رسیدند؛ اما در برابر، انبیا(ع) و اولیای الهی به اندکی از دنیا بسنده کردند و به کمال و عزت و سعادت رسیدند [۱۰۲]؛ ۳. توجه به اینکه در قناعت، عزت بینیازی از دیگران است، بر خلاف حرص و طمع که در آنها ذلت نیاز به دیگران نهفته است [۱۰۳]. علمای اخلاق در درمان عملی حرص ازجمله به این امور توجه دادهاند: ۱. میانهروی در امر معیشت و سیر بر طریق قناعت [۱۰۴]؛ ۲. رهاکردن آرزوهای دراز برای آینده که سبب اضطراب و نگرانی میشود [۱۰۵]؛ ۳. بیتوجهی به بالاتر از خود، بلکه لازم است شخص در بهرهمندیهای دنیوی به پایینتر از خود نظر کند؛ زیرا شیطان در صدد است با متوجهکردن انسان به بالاتر از خود، در امور مادی، او را در جلب منافع بیش از حد دنیوی حریص سازد [۱۰۶].
امامخمینی نیز برای درمان حرص دو راه کلی علمی و عملی را پیشنهاد میدهد [۱۰۷]. راه علمی، اندیشه و تأمل در ثمرهها و مضرات امور دنیوی و مفاسد این صفت است؛ زیرا حرص شدت اشتیاق به دنیاست [۱۰۸] و انسان از این طریق به این معرفت خواهد رسید که معارف الهی و توحید و حقجویی با حب دنیا متضادند و همچنین طمأنینه و سکونت و آرامش قلبی با حب دنیا جمع نمیشوند [۱۰۹]. راه عملی، ریشهکنکردن حب دنیاست، به واسطه عملکردن ضد آنچه آدمی به آن علاقه دارد؛ مثلاً اگر علاقه بیش از حد به مال دارد، با دادن صدقات واجبه و مستحبه ریشه این علاقه را در دل از میان ببرد [۱۱۰]، بلکه انسان در سایه ریاضت و مجاهدت در عمل به این روشها، ریشه مفاسد اخلاقی را که حب به دنیاست، از دل بیرون میکند و در نتیجه رذایلی، چون حرص و طمع از مملکت وجود او خارج میشود، تا جایی که میتواند حرص و طمع را به قناعت و عزت تبدیل کند و در سایه ترک طمع از دست مردم و یأس از مخلوقات و اعتماد به خدای تعالی به مرتبهای از توحید فعلی برسد که هیچ عاملی را در عالم، غیر از خداوند مؤثر نبیند [۱۱۱].
پانویس
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، 227؛ ابنمنظور، لسان العرب، 7/11؛ زبیدی، تاج العروس، 9/251.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، 130.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، 7/11.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، 6/7768.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، 44.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، 397.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 217.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، 524.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، 8/239 ـ 240.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، 402.
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، 170.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 3/502.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، 5/401.
- ↑ نراقی، مهدی، 2/4.
- ↑ صاحببنعباد، 1/114.
- ↑ ناس، 198 ـ 199.
- ↑ تاریخ ادیان جهان، رضایی، 1/179.
- ↑ کتاب مقدس، سفر خروج، ب20، 17.
- ↑ کتاب مقدس، انجیل لوقا، ب11، 39.
- ↑ کتاب مقدس، ب12، 15.
- ↑ بقره، 96.
- ↑ توبه، 128؛ کهف، 6؛ نحل، 37؛ یوسف، 103.
- ↑ صدوق، الخصال، 1/124 ـ 125؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 294؛ مجلسی، بحار الانوار، 75/111.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/20 ـ 24؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، 6/51 ـ 59؛ نراقی، مهدی، 2/102 ـ 109.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، 57؛ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 2/131 و 532؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، 1/159.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 215 ـ 217؛ امامخمینی، تقریرات، 3/336 ـ 338.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 217، 255 و 272؛ امامخمینی، چهل حدیث، 273؛ امامخمینی، آداب الصلاة، 49.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 84؛ امامخمینی، چهل حدیث، 444.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، 3/336 ـ 338.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 1/7.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 1/476.
- ↑ کلینی، الکافی، 1/21 ـ 22.
- ↑ نراقی، مهدی، 1/105.
- ↑ ابنقاریاغدی، البضاعة المزجاة، 1/252.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 2/198؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، 3/93.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، 1/8؛ طباطبایی، المیزان، 20/13.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، 1/358 و 2/135، 199؛ طباطبایی، المیزان، 20/13 ـ 14؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، 4/185.
- ↑ توبه، 128؛ یوسف، 103؛ نحل، 37.
- ↑ بقره، 96.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، 20.
- ↑ صدوق، الخصال، 2/515.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، 1/169.
- ↑ صحیفه سجادیه، دعای چهارم، 44؛ مجلسی، بحار الانوار، 91/145.
- ↑ صدوق، الامالی، 419.
- ↑ منسوب به امامصادق(ع)، مصباح الشریعه، 107.
- ↑ کلینی، الکافی، 8/23.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 295.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، 2/122.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، 67/55.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، 75/111.
- ↑ صدوق، الامالی، 394.
- ↑ ابنعربی، تفسیر، 1/167.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، 395.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، 3/337؛ امامخمینی، حدیث جنود، 226.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 217 و 224.
- ↑ ← مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 2/332 ـ 333.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، 3/359.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، 6/40؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 402.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 2/380.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، 4/380.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، 1/429.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 193 ـ 194.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 195 ـ 198.
- ↑ نراقی، مهدی، 1/66.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 83 ـ 84 و 148 ـ 149.
- ↑ بقره، 95 ـ 96؛ همزه، 2 ـ 3.
- ↑ ← فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 1/166؛ طباطبایی، المیزان، 20/359.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 292.
- ↑ نهج البلاغه، ن53، 456؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، 1/63.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 4/103.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، 310.
- ↑ غزالی، مکاشفة القلوب، 170.
- ↑ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، 1/65.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، 11/222 ـ 223.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 255.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 272.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 254؛ امامخمینی، آداب الصلاة، 43.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 84.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 272؛ امامخمینی، آداب الصلاة، 49.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 217.
- ↑ بقره، 96.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 294.
- ↑ منسوب به امامصادق(ع)، مصباح الشریعه، 117 ـ 118.
- ↑ منسوب به امامصادق(ع)، مصباح الشریعه، 211 ـ 212.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 295.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 294؛ مجلسی، بحار الانوار، 75/111.
- ↑ نراقی، مهدی، 2/103.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، 7/29.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، 397.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، 3/338.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 378 و 560.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 21؛ امامخمینی، آداب الصلاة، 57.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 217.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 255 ـ 256.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 86.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 131.
- ↑ کلینی، الکافی، 2/320.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 198.
- ↑ معارج، 19 ـ 23؛ عنکبوت، 45؛ طباطبایی، المیزان، 20/15.
- ↑ حجر، 87 ـ 88؛ طه، 131؛ طباطبایی، المیزان، 12/192.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/24؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 398 ـ 399.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/23 ـ 24؛ نراقی، مهدی، 2/106 ـ 107.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/23؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 400.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/20 ـ 21؛ نراقی، مهدی، 2/107.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/21 ـ 23؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 399.
- ↑ نراقی، مهدی، 2/109.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 222 ـ 226.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، 217.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 48 ـ 49.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 50 ـ 51.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 132؛ امامخمینی، حدیث جنود، 51.
منابع
- قرآن کریم.
- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنعربی، تفسیر ابنعربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ابنقاریاغدی، محمد حسین، البضاعة المزجاة، تحقیق حمید احمدی جلفایی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- ابنمسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تحریر الوسیله، تهران مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- تلمسانی، عفیفالدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ادیان جهان، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۸ش.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- صحیفه سجادیه، امامعلیبنالحسین(ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- عسکری، حسنبنعبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، مکاشفة القلوب المقرب الی علام الغیوب، تحقیق عبدالحمید طعمه حلبی، بیروت، دارالمعرفه، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق(ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- همو، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
محسن میرزاپور، «حرص»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص.