انگلیس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==


* امید حسینخانی، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/439/ انگلیس]»، [[دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص۴۳۹–۴۴۹.
* امید حسینخانی، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/439/ انگلیس]»، [[دانشنامه امام خمینی|دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۲، ص۴۳۹–۴۴۹.


[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
[[رده:مقاله‌های جلد دوم دانشنامه امام‌خمینی]]
[[رده:مقاله‌های جلد دوم دانشنامه امام‌خمینی]]
[[رده:مکان‌ها]]
[[رده:مکان‌ها]]
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های دارای شناسه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۳

انگلیس
انگلیس.jpg
اطلاعات عمومی
نام رسمیبریتانیا
حکومتپادشاهی مشروطه و پارلمانی متشکل از قوای مجریه، مقننه، قضاییه و دستگاه سلطنتی
پایتختلندن
احزاب و گروه‌های شیعی
احزابمحافظه‌کار، کارگر و لیبرال‌دموکرات


انگلیس، سیاست‌ها و عملکردها دربارهٔ ایران و انقلاب اسلامی.

انگلستان با سیاست‌های استعماری خود، همواره در پی کسب منافع سیاسی و اقتصادی در کشورهای تحت سلطه و از جمله ایران بود؛ به‌خصوص از دورۀ قاجاریه به بعد، ضمن کسب امتیازات تجاری مختلف، بر مناطق جنوب ایران نیز مسلط شد و با تشکیل پلیس جنوب، این مناطق را به جولانگاه نیروهای خود تبدیل ساخت.

امام‌خمینی یکی از عملکردهای تاریخی انگلیسی‌ها در قبال کشورهای شرقی را ورود مستشرقانی می‌دانست که در پوشش سیاحت، منابع طبیعی کشورها را غارت می‌کردند. ایشان تلاش‌های انگلیس را برای حفظ رژیم پهلوی، تنها با هدف حفظ جایگاه خود در ایران ارزیابی می‌کرد و معتقد بود این کشور نه تنها اقتصاد و ارتش ایران، بلکه فرهنگ کشور را نیز دچار مشکلات فراوانی کرده است.

امام‌خمینی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیس را در کنار آمریکا و شوروی دشمن شماره یک ملت ایران خواند. اشغال سفارت آمریکا، به قطع ارتباط انگلستان با ایران منجر شد. با وجود ازسرگیری روابط در آبان ۱۳۶۷، حمایت از سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی، واکنش جدی امام‌خمینی را برانگیخت.

معرفی اجمالی

انگلیس یا انگلستان کشوری است در قالب بریتانیا که شامل چهار قسمت انگلستان، ایرلند شمالی، ولز و اسکاتلند می‌شود و هر کدام دارای پایتخت‌های جداگانه‌ای هستند؛ ولی مرکزیت سیاسی کل بریتانیا با شهر لندن است[۱] و تعبیر بریتانیای کبیر به دلیل ساختار سیاسی جزیره اصلی بریتانیا یا مردم ساکن در آن است.[۲]

نوع رژیم سیاسی انگلستان، پادشاهی مشروطه[۳] و پارلمانی است و حکومت آن از قوای مجریه، مقننه، قضاییه و دستگاه سلطنتی تشکیل شده‌است و گروه‌های محافظه‌کار، کارگر و لیبرال‌دموکرات، سه جناح سیاسی اصلی در این کشورند.[۴]

پیشینه

انگلستان ۴۳ سال پیش از میلاد که به دست «ژول سزار» سردار امپراتوری روم فتح شد، به صورت جزیره‌ای دورافتاده و تقریباً از دنیا جدا بود و اهمیت چندانی نداشت.[۵] در قرن پنجم و هفتم میلادی آنگل و ساکسون که اقوامی ژرمن بودند، انگلستان را از تصرف رومی‌ها خارج ساختند.[۶]

این کشور در سال ۸۲۷م/ ۲۰۵ش برای نخستین بار حکومت سلطنتی واحد و منسجم را تجربه کرد. ساختار حکومت این کشور تا سال ۱۲۱۵م/ ۵۹۳ش سلطنت مطلقه بود. انگلستان از زمان ملکه الیزابت اول (۱۵۵۹–۱۶۰۳م/۹۳۷–۹۸۱ش)، و هم‌زمان با دوران رنسانس و شکست قدرت دریایی اسپانیا، وسیع‌ترین مستعمرات جهان را دارا بود.[۷] از سال ۱۸۰۰م/ ۱۱۷۹ش انگلستان با تهاجم اقتصادی گسترده برون‌مرزی، پا را از قاره اروپا بیرون گذاشت و رسماً وارد آسیا، آفریقا، استرالیا و آمریکا شد که در این میان بیشتر ثروتمندان یهودی اروپا در انگلیس قرار داشتند و آنان زیر پوشش قدرت نظامی انگلیس در امور مربوط به سیاست‌گذاری اروپا و مستعمرات دخالت می‌کردند و نبض سیاست و اقتصاد انگلیس را در دست داشتند. بیشتر این یهودیان تابعیت کشور انگلیس را داشتند و با به‌گردش‌درآوردن چرخ‌های سیاست استعماری آن تا دهه اول قرن بیستم، نیمی از کشورهای دنیا را به صورت مستعمره و تحت‌الحمایه انگلیس درآوردند.[۸] استعمارگران انگلیس در خلیج فارس نیز با استقرار در شبه‌جزیره عربستان به تقویت ناوگان دریایی خود در مسیر دریایی هند پرداختند و ناوگان نیرومندی در خلیج فارس مستقر کردند.[۹]

در دوران صفویه و قاجار

نخستین تماس رسمی نمایندگان دولت انگلستان در ایران جهت کسب امتیازات تجاری، به عهد صفویه و در زمان شاه‌طهماسب و به واسطه شخصی به‌نام آنتونی جن‌کینسون بازمی‌گردد. این تماس‌ها با موضوع تجارت و بازرگانی آغاز شد،[۱۰] ولی انگلیسی‌ها پس از گذشت چندین دهه و با استقرار قاجاریه، از ضعف حکومت مرکزی ایران و ناآگاهی شاهان قاجار از حکمرانی و مناسبات بین‌المللی استفاده کردند و توانستند امتیازات تجاری مختلفی کسب کنند.[۱۱]

در دوران قاجار، غرب به‌خصوص انگلستان آشکارا دو چهره متفاوت و در عین حال همسو داشت. یک چهره، با تکیه بر ابزارهای مدرن صنعتی و امور مادی به تبلیغ پرچمداری خود در گسترش تمدن می‌پرداخت و در سوی دیگر چهره یک استعمارگر سلطه‌جو را نمایان می‌کرد.[۱۲] رویارویی ایران با این دو چهره، نه تنها شبیه به دیگر مناطق جهان بود، بلکه به دلیل همسایگی با مهم‌ترین مستعمره انگلستان یعنی هند از اهمیت بیشتری برخوردار شد.[۱۳] ایران که در طول سده هجدهم میلادی به دلیل جنگ‌های گوناگون داخلی و بیماری‌های واگیر و بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی شاهان و حاکمان قاجار، در زمینه‌های اقتصادی و نیروی انسانی ناتوان شده بود، نمی‌توانست مانع انعقاد و واگذاری قراردادها و امتیازات حیاتی کشور به نفع انگلستان شود.[۱۴] بدین ترتیب انگلستان توانست با امضای قراردادهای گوناگون، روند تأثیرگذاری خود را بر تمامی شئون سیاسی و اقتصادی ایران تثبیت کند. از مهم‌ترین این امتیازات و قراردادها می‌توان به واگذاری امتیاز تنباکو به مدت پنجاه سال به انگلستان، در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار (۱۲۶۹ش/ ۱۸۹۰م)[۱۵] قرارداد واگذاری نفت جنوب به شرکت دارسی در زمان مظفرالدین‌شاه (۱۲۸۰ش/ ۱۹۰۱م)[۱۶] قرارداد تقسیم ایران میان انگلستان و روسیه در زمان محمدعلی‌شاه (۱۲۸۶ش/ ۱۹۰۷م)[۱۷] و قرارداد معروف به ۱۹۱۹م که ایران عملاً تحت‌الحمایه انگلستان می‌شد[۱۸] اشاره کرد. (ببینید: قاجاریه)

در دوره پهلوی

در دوره مشروطه انگلیسی‌ها به دلیل کوتاه‌کردن دست روس‌ها و نیز برای حاکم‌کردن قشر روشنفکر وابسته، از تأسیس عدالتخانه ایران به نفع خود سود جستند و سیاست عدالتخانه‌خواهی را به سیاست مشروطه‌خواهی تبدیل کردند و از این طریق قدرت خود را در ایران تثبیت کردند.[۱۹] تحصن یک‌ماهه مشروطه‌خواهان در سفارت دولت انگلیس در تهران، یکی از مراحل اساسی در پیدایش حرکت مشروطه بود.[۲۰] (ببینید: نهضت مشروطه) از مهم‌ترین زمینه‌های رشد روشنفکری در این دوره، حضور و رشد تشکیلات فراماسونری بود که برای توسعه منافع انگلیس بسیار مهم ارزیابی می‌شد.[۲۱]
پس از پیروزی انقلاب کمونیستی ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۶ش در روسیه، انگلستان به منظور جلوگیری از اوج‌گیری جنبش‌های آزادی‌خواهی در ایران، در صدد تشکیل دولتی متمرکز و قوی در ایران برآمد تا ضمن تثبیت موقعیت خود در ایران بتواند روند تسلط سیاسی و اقتصادی خود در ایران را توسعه دهد،[۲۲] بنابراین با اجرای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، رضاخان میرپنج را به قدرت رساند و به حمایت از او پرداخت،[۲۳] ولی در سال‌های بعد، لغو قرارداد دارسی در ۱۳۱۱/۹/۶ از سوی رضاشاه پهلوی که به دلیل کاهش سهم ایران از عایدات نفتی انجام شد.[۲۴] همچنین گسترش روابط ایران و آلمان نازی در سال‌های جنگ جهانی اول[۲۵] مخالفت دولت ایران با اولتیماتوم ۴۸ساعته انگلستان و شوروی مبنی بر تسلیم‌کردن اتباع آلمانی، تعطیلی سفارتخانه آلمان و نیز مخالفت با واگذاری راه‌آهن به متفقین[۲۶] موجب خشم انگلستان از رضاشاه و برکناری وی از سلطنت در سوم شهریور ۱۳۲۰/ ۲۵ اوت ۱۹۴۱م شد.[۲۷] (ببینید: رضا پهلوی) یکی از رویدادهای مهم این دوره که خاطرات تلخی از سیاست‌های انگلستان را در ذهن ایرانیان ترسیم کرد، اشغال ایران به دست انگلستان و قوای متفق در جریان جنگ جهانی دوم است. در این دوره، مردم با قحطی و بیماری‌های واگیر بسیاری دست به گریبان بودند. بنابر آمارهای موجود هزینه‌های زندگی در طول اشغال کشور در مقایسه با سال‌های پیش از جنگ ششصد برابر شده بود.[۲۸]
از تأثیرگذارترین سیاست‌های استعماری دوره معاصرِ انگلستان در ایران نیز می‌توان به همراهی این کشور با آمریکا در کودتای آمریکایی ـ انگلیسی سال ۱۳۳۲ علیه دولت محمد مصدق اشاره کرد.[۲۹] (ببینید: محمد مصدق و امریکا) که به ایجاد و تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی تا سال ۱۳۵۷ انجامید. (ببینید: محمدرضا پهلوی)

سیاست استعماری انگلستان

رد پای سیاست‌های استعماری انگلستان در مناطق غنی از منابع معدنی اقتصادی و جغرافیایی چون خاورمیانه، آسیای شرقی، جنوب آسیا (هند)، آفریقا و آمریکای شمالی و لاتین که پیش‌تر در اختیار کشورهایی چون پرتغال، اسپانیا و فرانسه بود[۳۰] به چشم می‌خورد. این کشور به هدف تسلط بر منطقه خلیج فارس ازجمله ایران توانست در رقابت با پرتغال و اسپانیا ـ که در مناطقی چون هرمز، پایگاه تجاری تشکیل داده بودند ـ مناطق اشغال‌شده را تصاحب کند و به حضور و سیطره این دولت‌ها در ایران که به‌خصوص در دوره شاه‌عباس صفوی و با طرح دوستی برادران شرلی، پررنگ بود، خاتمه دهد.[۳۱] پس از آن در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول، دولت انگلیس با نفوذ در جنوب، جنوب شرق و جنوب غرب ایران[۳۲] شهرهایی چون بندرعباس، چابهار، سیستان و بلوچستان، کازرون، جزیره فاو، آبادان، خوزستان، شیراز و بوشهر (مرکز اصلی مؤسسات انگلیسی در جنوب ایران) را به تصرف خود درآورد[۳۳] و با تشکیل پلیس جنوب در سال ۱۹۱۶م/ ۱۲۹۵ش این مناطق را به جولانگاه نیروهای خود تبدیل کرد.[۳۴] ازجمله اقدامات این کشور در این مناطق می‌توان به حمله به شهر دلوار، بمباران بندر محمد عامری و به‌آتش‌کشیدن هفده کشتی اشاره کرد. این اقدامات، رویارویی سخت مردم این مناطق ازجمله عشایر و تنگستانی‌ها با انگلستان را در پی داشت که تلفات بسیاری نیز به جای گذاشت.[۳۵]
انگلستان با تشکیل شبکه اینتلیجنت سرویس بر مناطق مورد نظر خود نفوذ می‌کرد[۳۶] و با سوء استفاده از مفاهیمی چون مذهب، آزادی، مبارزه ملی، مبارزه با بی‌سوادی و فقر فرهنگی و هر چه برای ملت‌ها قابل احترام است، به اهداف استعماری خود می‌پرداخت.[۳۷]

امام‌خمینی یکی از عملکردهای تاریخی انگلیسی‌ها در قبال کشورهای شرقی را ورود مأموران سیاسی و مستشرقانی می‌دانست که در پوشش سیاحت و مانند آن به این کشورها اعزام می‌شدند؛ ولی منابع زیرزمینی و مخازن طبیعی آن کشورها را ارزیابی و همه چیز را برای غارت از این مناطق مهیا می‌کردند.[۳۸]
حکومت انگلستان از طریق عوامل و جاسوسان خود، به‌خصوص در کشورهای خلیج فارس، ضمن ایجاد حکومت‌های دست‌نشانده، توانست نفوذ بسیاری در تصمیمات حاکمان پیدا کند و امتیازات نفتی مهمی را در این کشورها کسب کند.[۳۹] بر همین اساس امام‌خمینی مهم‌ترین اهداف استعمارگران ازجمله انگستان را تشکیل دولت‌های دست‌نشانده و انتخاب حاکمانی وابسته می‌دانست که با اجرای نقشه‌های استعماری خود مجال تفکر را از ملت‌ها سلب[۴۰] و با بهره‌برداری از منابع مختلف این مناطق، مردم را از مظاهر حیاتی خود محروم می‌کنند و در عقب‌ماندگی نگاه می‌دارند.[۴۱] (ببینید: استعمار و استثمار) این کشور با هدف تضعیف بنیان حکومت‌هایی که در صدد رهایی از استعمار بودند، به سوء استفاده ابزاری از حقوق بشر پرداخت[۴۲] و با اقداماتی مانند تفرقه میان قشرهای مختلف ملت و میان کشورهای اسلامی[۴۳] و حمایت از کشورهای کوچک و ضعیف[۴۴] در صدد تضعیف حکومت‌های مقتدری چون ایران و عثمانی برآمد و سبب ایجاد کشمکش و نزاع در منطقه شد.[۴۵] امام‌خمینی سیاست‌های انگلستان در حمایت از دموکراسی را تبلیغاتی ظاهری برای فریب‌دادن و استیلا بر توده‌ها خواند[۴۶] و ایجاد اختلاف و نزاع میان کشورهای اسلامی و تجزیه کشور عثمانی به چندین کشور کوچک را نقشه‌ای استعماری و دلیلی بر چپاول این کشور ارزیابی می‌کرد.[۴۷] ایشان چاره اساسی مقابله با استعمار را وحدت همه مسلمانان می‌دانست.[۴۸] (ببینید: وحدت)
از دیدگاه امام‌خمینی از دیگر اقدامات استعماری کشورهای قدرتمند ازجمله انگلستان، به‌ویژه در کشورهای اسلامی عبارت بود از:

عقب‌نگه‌داشتن و نابودی فرهنگ و اقتصاد کشورها،[۴۹] ترویج فساد،[۵۰] جلوگیری از رشد علمی جوانان،[۵۱] ایجاد تفرقه و اختلاف مذهبی میان مسلمانان و دولت‌های اسلامی،[۵۲] اختلافات فرقه‌ای،[۵۳] تحریف و ارائه تصویری ناقص و ناصحیح از حقایق اسلام و قرآن[۵۴] و تخریب چهره روحانیت[۵۵] انگلستان به هدف پیشبرد سیاست‌های استعماری خود قسمت‌هایی از زمین‌های شهرها و ممالک اسلامی را نیز به اقوام غیر مسلمان واگذار کرد و واگذاری اداره فلسطین از طرف انگلستان به یک یهودی ـ انگلیسی به نام هربرت ساموئیل از مهم‌ترین آنهاست.[۵۶] امام‌خمینی این اقدام انگلستان و تجهیز نظامی و حمایت‌های این کشور از اسرائیل را موجب بسیاری از منازعات و آشوب‌های این منطقه می‌دانست.[۵۷]
انگلستان همچنین در طول تاریخ استعماری خود، گاه برای حفظ جایگاه و منافعش، با توسل به زور، با کشورهای مختلف دچار تنش شده‌است. اشغال هند، چین (جنگ تریاک) و تصاحب بخش بزرگی از آفریقا از جمله این تنش‌هاست.[۵۸] امام‌خمینی معتقد بود شیوه برخورد انگلیسی‌ها با نیروهای مخالف، به‌ویژه نیروهایی که برای آنان قدرتی قائل بودند، انحراف و سرکوب با قوه قهریه بود[۵۹] و جنایت‌های انگلیس علیه مردم هند و پاکستان ازجمله اقدامات آنان و دلیل خوبی برای دروغین‌بودن ادعای دموکراسی‌خواهی این کشور است.[۶۰]

عملکرد انگلستان در دوره پهلوی

با توجه به دخالت‌های انگلستان در زمان حکومت پهلوی، عملکرد این کشور را می‌توان در جنبه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و مذهبی بررسی کرد:

عملکرد سیاسی

انگلستان با دستیاری عوامل خود در ایران مانند سیدضیاءالدین طباطبایی و افسران انگلیسی، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را طراحی و اجرا کرد و رضاخان میرپنج را با لقب «سردارسپه» به قدرت رساند.[۶۱] (ببینید: رضا پهلوی) انگلستان نخستین کشوری بود که رژیم پهلوی را مشروط به تثبیت همه قراردادها و پیمان‌های گذشته به رسمیت شناخت و در سال ۱۳۰۵ در مراسم تاجگذاری رضاشاه پهلوی، فعالانه حاضر شد. همچنین با پرداخت وام و مساعده‌های مختلف به پشتیبانی و همکاری خود با این رژیم ادامه داد.[۶۲] بر همین اساس امام‌خمینی، رژیم پهلوی را حکومتی وابسته، دست‌نشانده انگلستان و مأمور اجرای مقاصد و سیاست‌های غرب می‌دانست،[۶۳] چنان‌که قراردادِ تیر ۱۳۱۶ در سعدآباد تهران که با هدف جلوگیری از نفوذ شوروی به خلیج فارس و حل‌شدن اختلافات مرزی کشورهای منطقه منعقد شد و در آن، قسمت‌هایی از خاک ایران ازجمله ارتفاعات آرارات به ترکیه واگذار شد و قسمت‌هایی از شط‌العرب (اروندرود) نیز به عراق تعلق گرفت، یکی از نتایج تلاش‌های سیاسی انگلستان در این منطقه بود.[۶۴] انگلیس در حالی‌که خود بانی سلطنت پهلوی اول بود، با تغییر سیاست‌های وی در جنگ جهانی دوم، او را وادار به استعفا کرد[۶۵] و محمدرضا پهلوی را به شرط اطاعت از انگلیس، در شهریور ۱۳۲۰ به تخت نشاند.[۶۶]
مهم‌ترین اقدامات سیاسی انگلیس در دوران محمدرضا پهلوی عبارت بودند از:

  1. دخالت در مجالس مختلف ازجمله مجلس چهاردهم در جهت حمایت از نمایندگان طرفدار خود.[۶۷]
  2. طرح‌ریزی کودتا با کمک آمریکا و برخی عوامل خود پس از ملی‌شدن صنعت نفت در ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.[۶۸] (ببینید: ملی‌شدن صنعت نفت)
  3. تلاش برای نزدیکی سیاسی ـ امنیتی میان ایران و انگلستان در چارچوب پیمان بغداد و نیز تصویب قانون سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در سال ۱۳۳۵ با هدف حفظ کشور از تهدیدات داخلی با کمک انگلستان.[۶۹] (ببینید: ساواک)
  4. پذیرش برتری سیاسی آمریکا در سال ۱۳۴۱ با ابراز خشنودی از تصویب لوایح شش‌گانه انقلاب سفید و آغاز همکاری با آمریکا علیه ایران به عنوان قدرت دوم.
  5. جداسازی بحرین از ایران در ۲۵ آذر ۱۳۵۰.[۷۰]
  6. تلاش برای نفوذ شبکه فراماسونری تا بالاترین سطوح مجلس سنا و وزارتخانه‌های کلیدی.[۷۱]
  7. نفوذ گسترده بهائیان در پست‌های مهم سیاسی در زمان محمدرضا پهلوی.[۷۲] (ببینید: بهائیت)

امام‌خمینی یکی از حامیان اصلی حکومت رژیم پهلوی را که صراحتاً از این رژیم حمایت می‌کرد، انگلستان می‌دانست[۷۳] و تلاش‌های این کشور و دولت‌های غربی را برای حفظ رژیم پهلوی، تنها با هدف حفظ جایگاه خود در ایران ارزیابی می‌کرد.[۷۴] از این‌رو پس از راهپیمایی میلیونی تاسوعا و عاشورای تهران در سال ۱۳۵۷ و مشاهده قدرت بالای مخالفت‌های مردمی در ایران، انگلستان از مواضع خود دست کشید و نه تنها حمایتی از محمدرضا پهلوی نکرد، بلکه در نشست رهبران کشورهای صنعتی در کنفرانس گودالوپ در ۱۳۵۷/۱۰/۱۴ که با حضور کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان برگزار شد، اعلام کرد محمدرضا پهلوی دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست و راه حلی برای جانشینی او وجود ندارد.[۷۵] آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس در ایران نیز استقرار حکومت جمهوری اسلامی را اجتناب‌ناپذیر دانست و پس از رفتن محمدرضا پهلوی، مأموریت در تثبیت نظام پهلوی در ایران را پایان‌یافته خواند و تهران را ترک کرد.[۷۶]

عملکرد اقتصادی و نظامی

به‌طور کلی ایران برای انگلستان در دوره پهلوی، متحدی باارزش و بازاری پرمنفعت بود[۷۷] و این کشور اولویت خود را افزایش صادرات و حفظ منافع اقتصادی، بازرگانی و مالی انگلستان به ایران می‌دانست.[۷۸] امضای قرارداد ۱۹۳۳ در خرداد ۱۳۱۳ که تا شصت سال امتیاز نفت ایران را به انگلستان واگذار کرد، یکی از پیروزی‌های بزرگ اقتصادی انگلستان بود که در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی انجام شد.[۷۹] امام‌خمینی نیز به همین دلیل معتقد بود رضاخان همه قدرت‌ها را در اختیار انگلیس قرار داد و اگر چند سال دیگر پهلوی در ایران حکومت می‌کرد تمامی منابع ایران را به انگلیسی‌ها و دیگر کشورهای قدرتمند غربی واگذار می‌کرد.[۸۰]
پس از آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی و اشغال نظامی ایران، با توجه به آمارهای موجود، تراز بازرگانی ایران از سال ۱۳۳۳ بدون احتساب نفت، ۲۵ میلیون دلار بود که در سال ۱۳۴۰ یعنی سال قانون اصلاحات ارضی به منفی ۴۹۴ میلیون دلار رسید.[۸۱] این بدان معنا بود که صادرات محصولات سنتی کاهش و به جای آن واردات محصولات کشاورزی، صنعتی، لوکس و به‌خصوص تجهیزات نظامی چندین برابر شده بود که این رویداد باعث فقیرترشدن هرچه بیشتر روستاییان شد،[۸۲] به طوری که در سال ۱۳۵۱ حدود ۴۴ درصد از جمعیت کشور دچار سوء تغذیه بودند.[۸۳] همچنین مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرهای بزرگ، افزایش یافت[۸۴] و با وجود کارخانجات پیشرفته، بازار همچنان قدیمی بود،[۸۵] تضاد طبقاتی،[۸۶] تورم و گرانی بی‌سابقه نیز سبب رنج طبقه متوسط شده بود.[۸۷] امام‌خمینی که محمدرضا پهلوی را در حوزه صنعت و اقتصاد، وابسته می‌دانست[۸۸] واگذری مراتع مرغوب ایران از نظر دامداری، به ملکه انگلستان و در عوض وابسته‌شدن کشور به خارج برای تأمین گوشت را از بزرگ‌ترین خیانت‌های پهلوی می‌دانست.[۸۹] (ببینید: تولید و صنعت) ایشان با توجه به معضلات اقتصادی کشور، واردات انبوه تجهیزات نظامی غربی و به تبع آن حضور مستشاران انگلیسی و آمریکایی را خطری بزرگ برای ایران برمی‌شمرد.[۹۰]
از سوی دیگر، در سال‌های ۱۳۵۲–۱۳۵۷ ایران به یکی از وسیع‌ترین بازارهای واردات محصولات انگلیسی در خاورمیانه درآمد.[۹۱] بیشتر فعالیت انگلستان در جهت حفظ و گسترش منافع اقتصادی و بازرگانی کشور متبوعش صرف شد و بیش از هر کشوری از رژیم پهلوی استفاده کرد.[۹۲] ازجمله مهم‌ترین فعالیت‌های انگلستان در این سال‌ها عبارت بودند از:

  1. مشارکت در بهره‌کشی از نفت ایران و فروش بیشتر در بازارهای جهانی؛
  2. تلاش در افزایش صادرات کالاهای انگلیسی و ایجاد روابط گسترده اقتصادی؛
  3. فروش جنگ‌افزارهای انگلیسی (یکی از اولویت‌های انگلستان) از قبیل تانک چیفتن، اسکورپیون و ناوهای جنگی و هورکرافت که به سفارش ایران در انگلستان ساخته شد و میزان خرید سلاح ایران از این کشور در سال ۱۳۵۴ به بیش از یک میلیارد لیره رسید؛
  4. گسترش روابط صنعتی از طریق فروش قطعات خودرو پیکان که در تهران مونتاژ شد و توانست هشتاد درصد بازار ایران را قبضه کند؛
  5. تشویق شرکت‌های انگلیسی برای بازاریابی و مشارکت در امور صنعتی و خدماتی؛
  6. تلاش برای جذب بیشتر دلارهای نفتی از طریق دریافت وام و سپرده‌گذاری ایران در بانک‌های انگلستان.[۹۳]

امام‌خمینی در این زمینه معتقد بود در دوران سلطنت پهلوی بسیاری از ذخایر نفتی به‌طور غاصبانه به بیگانگان ازجمله انگلستان داده شده و هیچ سودی از آن به ملت فقیر ایران نرسید.[۹۴] ایشان با بیان این مطلب که نفت ایران را به بهای اندک بردند[۹۵] بر غیرقانونی‌بودن تمام قراردادهای زمان رضا و محمدرضا پهلوی تأکید کرد.[۹۶]
پس از کشتار هفده شهریور ۱۳۵۷ از سوی رژیم پهلوی (ببینید: هفده شهریور) سفیران انگلستان و آمریکا ضمن قول مساعد به محمدرضا پهلوی برای همکاری با وی، به نقش مهم ایران به عنوان بزرگ‌ترین بازار صادرات انگلستان در قاره آسیا اشاره کردند و با تأیید سیاست وی، اقدامات دولت ایران برای حفظ امنیت کشور بریتانیا را دلگرم‌کننده دانستند. ملکه انگلیس نیز در آبان همان سال بقای رژیم سلطنتی ایران را آرزو کرد،[۹۷] به همین دلیل امام‌خمینی با اشاره به اعتراف دولت‌مردان انگلیسی و آمریکایی به منافع فراوانی که از روابط با ایران دارند و تکذیب‌نکردن این سخنان از سوی پهلوی، دولت ایران را دولتی وابسته به انگلستان و آمریکا خواند و تلاش این دولت‌ها برای حفظ پهلوی را نیز تلاش برای بقای منافع خود ارزیابی کرد.[۹۸]

عملکرد فرهنگی مذهبی

فعالیت تبلیغاتی انگلستان در ایران را شورای فرهنگی بریتانیا بر عهده داشت که مرکزیت آن در لندن بود و برای توسعه و ترویج فرهنگ انگلستان در کشورهای دیگر تلاش می‌کرد. این شورا وظیفه خود در ایران را از طریق انجمن فرهنگی ایران و انگلستان در تهران و شهرهای دیگر انجام می‌داد و در صدد القای عظمت و اقتدار بریتانیا در اذهان ایرانیان و خنثی‌سازی آثار عملکردی شوروی بود.[۹۹] ازجمله این اقدامات، قرارداد فرهنگی میان ایران و انگلستان در اردیبهشت ۱۳۳۸ بود.[۱۰۰]
امام‌خمینی با اشاره به فعالیت‌های فرهنگی انگلستان، معتقد بود این کشور با حمایت از حکومت پهلوی نه تنها اقتصاد و ارتش ایران، بلکه فرهنگ کشور را هم دچار مشکلات فراوانی کرد[۱۰۱] و در صدد ترویج فرهنگ غرب و از میان‌بردن فرهنگ مردم ایران بود؛ چنان‌که استقلال فکری مردم ایران را از میان ببرند تا از نظر فکری، در همه‌چیز خود را وابسته و نیازمند به غرب ببینند.[۱۰۲] ایشان این هدف انگلستان را برنامه‌ای بلندمدت می‌دانست که از آغاز تحصیل در مدارس، به تربیت غربی دانش‌آموزان ایرانی اهتمام دارد،[۱۰۳] همچنین ایشان براین باور بود که محتوای واقعی اسلام برای انگلستان ضرر دارد و آن سیاست‌های اسلام است که متأسفانه به فراموشی سپرده شده‌است، نه نماز و روزه و اذان گفتن از بالای گلدسته مساجد؛ چنان‌که یکی از فرماندهان نظامی انگلیس هنگام اشغال عراق به این نکته اشاره کرده بود.[۱۰۴]
انگلستان همچنین از رضاشاه پهلوی در سرکوب و نابودی رهبران مذهبی و سیاسی چون سیدحسن مدرس، خلع لباس روحانیت و تعطیلی مراسم مذهبی حمایت کرد.[۱۰۵] از نظر امام‌خمینی، این اقدامات تلاش برای حذف اساس قرآن و آموزه‌های رهایی‌بخش اسلام و ورشکستگی اخلاقی و فرهنگی کشور بود و از همین‌رو هر تبلیغی که بوی اسلام از آن به مشام می‌رسید، تعطیل شد.[۱۰۶] ایشان دشمنی انگلستان با اسلام و شرق را دارای سابقه‌ای طولانی می‌دانست[۱۰۷] و ریشه ضدیت انگلیس با روحانیت شیعه و اسلام را نیز در این نکته می‌دید که روحانیان هرگز نگذاشتند بیگانگان به‌راحتی بر جان و مال و ناموس مردم حاکم شوند.[۱۰۸] ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در پاسخ به پرسشی دربارهٔ نفرت مردم ایران از ملت آمریکا و انگلیس، با تأیید این نکته، تصریح کرد در حال حاضر ملت ایران آمریکا، انگلیس و شوروی را دشمن شماره یک خود می‌داند. ایشان به این دولت‌ها هشدار داد با ادامه پشتیبانی از دولت و رژیم ایران، ملت ایران را نسبت به ملت‌های انگلیس و آمریکا که در برابر این روش دولت‌های خود سکوت کرده‌اند، بدبین می‌کنند.[۱۰۹]

انگلستان پس از انقلاب اسلامی

دولت انگلستان که موضع روشنی در قبال تشکیل دولت جدید ایران (دولت موقت) در پانزده بهمن ۱۳۵۷ نداشت و وقایع ایران را مسائلی داخلی می‌دانست، پس از پیروزی انقلاب، آن را به رسمیت شناخت.[۱۱۰] این کشور هرچند در اواخر بهمن ۱۳۵۷ به مرور زمان ۱۶۰۰ تَن از اتباع خود را از کشور خارج کرد[۱۱۱] اما خروج از ایران به معنای پایان مأموریت این کشور در ایران نبود؛ زیرا هم‌زمان با کمک به آمریکا به روش‌های مختلف، در صدد مبارزه با انقلاب اسلامی برآمد[۱۱۲] و در ناآرامی‌های ایران در آغاز انقلاب ازجمله کودتای نوژه[۱۱۳] و اقدامات تجزیه‌طلبانه برخی اقلیت‌ها چون گروه تجزیه‌طلب «التحریر» در خوزستان نقش داشت.[۱۱۴]
امام‌خمینی با توجه به دخالت‌های کشورهایی مانند انگلستان، ضمن درخواست از مردم بر لزوم حفظ وحدت در برابر نفوذ و حیله‌های این کشورها، وحشت غرب از اتحاد مردم چه پیش از انقلاب و چه پس از پیروزی انقلاب را سبب تلاش آنان برای نفاق در ایران شمرد تا نگذارند انقلاب به اهدافش برسد.[۱۱۵] ایشان همچنین با بی‌تأثیرخواندن توطئه‌های این کشورها یادآور شد توطئه‌گران نمی‌توانند با کشتار مردم به هدف خود در بازگشت رژیم پهلوی دست یابند.[۱۱۶]
با تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ به دست دانشجویان پیرو خط امام، انگلستان با حمایت از آمریکا به کاهش روابط بازرگانی ـ تجاری با ایران روی آورد و ضمن تلاش برای محکومیت ایران در سازمان ملل و دیگر مجامع بین‌المللی و قطع روابط خود با ایران، سفارت خود در ایران را به دلیل آنچه ناامنی در ایران خواند تعطیل کرد.[۱۱۷] امام‌خمینی نیز پس از تسخیر سفارت، مجامع بین‌المللی را دربارهٔ ظلم انگلیس و آمریکا به مردم ایران نکوهش کرد و واکنش جوانان به این مظالم تاریخی را طبیعی دانست.[۱۱۸] ایشان با توجه به لطمه‌دیدن منافع انگلستان و غرب از انقلاب و شکسته‌شدن هیمنه این کشورها، محکومیت انقلاب اسلامی توسط این کشورها را نیز طبیعی خواند و اعلام کرد که ایران هیچ نیازی به ادامه رابطه با آنان ندارد.[۱۱۹] (ببینید: تسخیر لانه جاسوسی امریکا)
پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، انگلستان با وجود آنکه دومین تأمین‌کننده تسلیحات ایران بود، در جنگ، اعلام بی‌طرفی کرد و از فرستادن تسلیحات و قطعات یدکی ازجمله تانک و موتور تانک که ایران هزینه آن را پرداخت کرده بود نیز خودداری کرد و از سوی دیگر، روابط خود با عراق را گسترش داد و موجب صدمات بسیاری به ایران شد.[۱۲۰] این کشور همچنین در کنار کشورهایی چون فرانسه و آلمان در تجهیز ارتش عراق ازجمله سلاح‌های شیمیایی نقش داشت.[۱۲۱] امام‌خمینی دلیل منافع بسیار انگلستان در خلیج فارس را سبب حضور و دخالت این کشور حتی تا پای جنگ در خلیج فارس شمرد و یادآور شد این جنگ تنها به زیان ایران نخواهد بود و گریبان همه آنان را خواهد گرفت.[۱۲۲]
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ از سوی ایران (ببینید: قطعنامه ۵۹۸) با سفر هیئت‌های پارلمانی انگلستان، این کشور در صدد بهبود روابط با ایران برآمد و ضمن تعهد در مورد دخالت‌نکردن در امور ایران، عذرخواهی شفاهی خود را ابلاغ کرد و پس از امضای بیانیه مشترک تفاهم، با بازگشایی سفارت انگلستان، روابط دو کشور در آبان ۱۳۶۷ از سر گرفته شد؛ اما در همان زمان کتاب آیات شیطانی در انگلستان که به مقدسات اسلام و شخص پیامبر اکرم(ص)، توهین کرده بود، منتشر شد که با واکنش جدی امام‌خمینی روبه‌رو شد و انگلستان و کشورهایی اروپایی سفیران خود را فرا خواندند.[۱۲۳] امام‌خمینی انتشار کتاب آیات شیطانی را نیرنگ جدید انگلیس، آمریکا و صهیونیسم بر ضداسلام و حمایت این کشور از سلمان رشدی، نویسنده آن را نه صرفاً حمایت از وی، بلکه حمایت از جریان ضداسلامی و ضد ارزشی دانست.[۱۲۴] (ببینید: سلمان رشدی) سرانجام با پوزش‌خواهی مقامات انگلیسی و تأکید بر احترام به دین اسلام، وزارت خارجه دو کشور با صدور بیانیه‌ای در مهر ۱۳۶۹، برقراری دوباره روابط دو کشور را اعلام کردند و سفارتخانه‌ها بازگشایی شدند.[۱۲۵]

پانویس

  1. شاملویی، جغرافیای کامل جهان، ۶۳۹–۶۴۲.
  2. مؤسسه فرهنگی مطالعات، کتاب اروپا (ویژه مسائل انگلستان)، ۱۲.
  3. شاملویی، جغرافیای کامل جهان، ۸۶.
  4. شاملویی، جغرافیای کامل جهان، ۷۹، ۹۴، ۱۱۱ و ۱۲۴–۱۲۵.
  5. شاملویی، جغرافیای کامل جهان، ۶۵۳.
  6. عبادی، انگلستان، ۲۰–۲۲.
  7. شاملویی، جغرافیای کامل جهان، ۶۵۴.
  8. ← رودگرکیا، سیر استمعار انگلیس در ایران، ۱۱–۱۹.
  9. رودگرکیا، سیر استمعار انگلیس در ایران، ۲۰.
  10. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۱۹.
  11. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۲۳.
  12. علی‌بابایی، مناسبات سیاسی، ۱۱۹.
  13. علی‌بابایی، مناسبات سیاسی، ۳۲۳.
  14. علی‌بابایی، مناسبات سیاسی، ۱۴۵؛ حائری، نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، ۲۳۱–۲۳۲.
  15. لمبتون، ایران عصر قاجار، ۲۹۱.
  16. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۲۳.
  17. فاوست، ایران و جنگ سرد، ۲۵۴؛ محمدی، مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، ۳۰.
  18. امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳–۱۵.
  19. جعفریان، بست‌نشینی مشروطه‌خواهان در سفارت انگلیس، ۵۷.
  20. جعفریان، بست‌نشینی مشروطه‌خواهان در سفارت انگلیس، ۶۵.
  21. جعفریان، بست‌نشینی مشروطه‌خواهان در سفارت انگلیس، ۵۹.
  22. طلوعی، دو قرن نیرنگ، ۱۱۶–۱۱۷.
  23. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۳۶؛ مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۶۷ و ۷۰.
  24. مهدوی، سیاست خارجی، ۳۴.
  25. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۷۳–۷۵.
  26. امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۷۱؛ علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۵۵.
  27. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۷۷–۷۸.
  28. فاوست، ایران و جنگ سرد، ۲۶۴–۲۶۵.
  29. طلوعی، صد سال، ۴۵۳؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۶۷.
  30. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۸–۲۹؛ مؤسسه فرهنگی مطالعات، کتاب اروپا (ویژه مسائل انگلستان)، ۶۸ و ۲۴۱.
  31. حائری، نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، ۱۴۲–۱۴۳؛ علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۷۸۶ و ۷۹۸.
  32. میرزایی، قشقایی‌ها و مبارزات مردم جنوب، ۵۰ و ۲۹۱.
  33. میرزایی، قشقایی‌ها و مبارزات مردم جنوب، ۵۰–۵۱، ۱۴۶، ۱۶۹، ۱۸۰ و ۲۱۵–۲۱۶؛ طلوعی، دو قرن نیرنگ، ۹۶.
  34. طلوعی، دو قرن نیرنگ، ۹۶؛ میرزایی، قشقایی‌ها و مبارزات مردم جنوب، ۱۶۸ و ۲۱۵.
  35. طلوعی، دو قرن نیرنگ، ۹۶؛ میرزایی، قشقایی‌ها و مبارزات مردم جنوب، ۷۸–۷۹.
  36. هاشمی رفسنجانی، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، ۱۹۶.
  37. هاشمی رفسنجانی، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، ۲۵۳.
  38. امام‌خمینی، امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۳–۱۴.
  39. دیویدسون، دومینوی سقوط در خلیج فارس (بیداری چهارم در خاورمیانه)، ۵۱ و ۵۴؛ امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۲۶.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۵۳ و ۴۸۸.
  41. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۳.
  42. مهرپور، حقوق بشر در اسناد بین‌المللی و موضع جمهوری اسلامی ایران، ۱۱۹–۱۲۰.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۸۷؛ ۷/۱۱۸ و ۱۳/۲۰۹.
  44. دیویدسون، دومینوی سقوط در خلیج فارس (بیداری چهارم در خاورمیانه)، ۴۴–۴۵.
  45. هاشمی رفسنجانی، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، ۱۹۶–۱۹۷ و ۲۰۱.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۹۴.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۵ و ۳۷۷–۳۷۹.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۸۳.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۰۸.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۴۰.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۳۰.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۶.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۳۶.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۴–۴۵.
  56. صفاتاج، دانشنامه فلسطین، ۲/۱۵۷.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷.
  58. مؤسسه فرهنگی مطالعات، کتاب اروپا (ویژه مسائل انگلستان)، ۶۹؛ مهیمنی، نخبه‌شناسی در جامعه‌کشی، ۳۲.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۷۷ و ۱۳/۵۱۹.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۳.
  61. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۶۷؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۶۷.
  62. مهدوی، سیاست خارجی، ۲۲؛ محمدی، مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، ۵۹.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۹۰.
  64. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۷۴؛ محمدی، مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، ۶۱–۶۳.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۹۸ و ۳۳۳؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۶۷.
  66. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۸۰؛ مهدوی، سیاست خارجی، ۷۷؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۶۷.
  67. ذوقی، ایران و قدرت‌های بزرگ در جنگ جهانی دوم، ۱۱۲–۱۱۱.
  68. امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۵۲–۱۵۴.
  69. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۱۰۱.
  70. امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۰۴–۱۰۵ و ۱۰۷؛ امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۲۰۶–۲۰۸.
  71. مرکز اسناد، فراماسونرها، روتارین‌ها و لاینزهای ایران، ۳۲.
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۶۰–۴۶۱؛ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از، ۲/۳۷۴–۳۷۷.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۰۵.
  74. مؤسسه مطالعات، جستارهایی از، ۵/۶۶ و ۸/۱۶۵.
  75. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۱۲۱ و ۱۲۳.
  76. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۴۱۲ و ۴۱۴.
  77. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۱۱۶.
  78. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۳۰۶ و ۳۰۹.
  79. محمدی، مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، ۶۱.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۰۷ و ۱۶/۳۴۰.
  81. کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسه پهلوی، ۲۵۲.
  82. کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسه پهلوی، ۲۵۴.
  83. کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسه پهلوی، ۳۱۷.
  84. کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسه پهلوی، ۳۱۷؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۷۰.
  85. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۷۱.
  86. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۷۲.
  87. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۷۰–۲۷۱.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۵.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۶۷ و ۱۱۵.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۴ و ۵/۱۷۴، ۳۸۳–۳۸۴، ۴۸۸.
  91. امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۲۵۰؛ معبادی و خداوردی، قدرت‌های بزرگ و جمهوری اسلامی ایران، ۱۱۷.
  92. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۱۱۷.
  93. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۱۱۷؛ امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۲۳۴؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۳۰۷.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۳ و ۵/۱۰۳.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۱.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۰.
  97. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۱۱۸–۱۱۹.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۶۶ و ۸/۱۶۵.
  99. امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ۹۱.
  100. مهدوی، نقش آمریکا و انگلیس، ۱۰۰.
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۳.
  102. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۴ و ۱۱/۲۲۰–۲۲۱.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۰۸ و ۱۳/۱۷۹.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۲؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۲.
  105. محمدی، مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، ۶۷.
  106. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۱–۴۸۲ و ۳/۳۳۳.
  107. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۸۱.
  108. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۷.
  109. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۵۶.
  110. معبادی و خداوردی، قدرت‌های بزرگ و جمهوری اسلامی ایران، ۱۹۰–۱۹۱؛ علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۶۰.
  111. اطلاعات ۸۰ سال، ۲۶.
  112. اطلاعات ۸۰ سال، ۲۰۳.
  113. مؤسسه مطالعات، کودتای نوژه، ۱۵۷ و ۱۷۱.
  114. اطلاعات ۸۰ سال، ۲۰۳؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۴۸۹.
  115. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۶۲، ۴۹۳ و ۷/۵۵–۵۶.
  116. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۱۹۲.
  117. معبادی و خداوردی، قدرت‌های بزرگ و جمهوری اسلامی ایران، ۲۱۴؛ علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۶۰.
  118. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۳–۲۱۴.
  119. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۸، ۳۵۷ و ۱۳/۳۰۳.
  120. درودیان، پایان جنگ (سیری در جنگ ایران و عراق)، ۳۰؛ هیرو، طولانی‌ترین جنگ (رویارویی نظامی ایران و عراق)، ۱۴۹.
  121. فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۲/۲۰۳؛ علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۶۰.
  122. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۲۹–۳۳۰.
  123. صدقی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال ۱۳۶۸، ۲۱۰؛ علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۶۱–۲۶۳.
  124. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۹۰.
  125. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۲۶۳.

منابع

  • آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
  • اطلاعات ۸۰ سال، ۸۰ سال حضور مستمر در صحنه اطلاع‌رسانی کشور، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، امام‌خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • امینی، علیرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • جعفریان، رسول، بست‌نشینی مشروطه‌خواهان در سفارت انگلیس، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • حائری، عبدالهادی، نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران، سپهر، چاپ سوم، ۱۳۶۷ش.
  • درودیان، محمد، پایان جنگ (سیری در جنگ ایران و عراق)، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • دیویدسون، کریستوفر، دومینوی سقوط در خلیج فارس (بیداری چهارم در خاورمیانه)، ترجمه سیدمحمد هوشی‌سادات، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • ذوقی، ایرج، ایران و قدرت‌های بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، پاژنگ، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
  • رودگرکیا، ایرج، سیر استمعار انگلیس در ایران، تهران، آبی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • سولیوان، ویلیام و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، علم، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • شاملویی، حبیب‌اللّه، جغرافیای کامل جهان، تهران، بنیاد، ۱۳۵۴ش.
  • صدقی، ابوالفضل، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال ۱۳۶۸، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • طلوعی، محمود، دو قرن نیرنگ (داستان تلخ استعمار انگلیس در ایران)، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • طلوعی، محمود، صد سال صد چهره، تهران، علم، چاپ سوم، ۱۳۸۳ش.
  • عبادی، کوروش، انگلستان، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • علی‌بابایی، غلامرضا، تاریخ سیاست خارجی ایران از شاهنشاهی هخامنشی تا به امروز، تهران، درسا، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • علی‌بابایی، غلامرضا، مناسبات سیاسی ایران و انگلیس، مجله سیاست خارجی، ویژه اروپا (۱)، ۱۳۷۸ش.
  • فاوست، لوئیس، ایران و جنگ سرد، ترجمه کاوه بیات، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل وزارت خارجه، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
  • فوزی تویسرکانی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسه پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش.
  • لمبتون، آ.ک. س، ایران عصر قاجار، ترجمه سیمین فصیحی، مشهد، جاودان خرد، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • محمدی، منوچهر، مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، تهران، دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • مرکز اسناد انقلاب اسلامی، فراماسونرها، روتارین‌ها و لاینزهای ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • معبادی، حمید و حسن خداوردی، قدرت‌های بزرگ و جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی معاصر تهران، کتاب اروپا (ویژه مسائل انگلستان)، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کودتای نوژه، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش.
  • مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳۰۰–۱۳۵۷ش، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب ایران، (مجموعه مقالات)، به انضمام کتابشناسی دکتر مصدق و نهضت ملی، تهران، ذهن‌آویز، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • مهرپور، حسین، حقوق بشر در اسناد بین‌المللی و موضع جمهوری اسلامی ایران، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • مهیمنی، محمدعلی، نخبه‌شناسی در جامعه‌کشی، تهران، ثالث، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • میرزایی، غلامرضا، قشقایی‌ها و مبارزات مردم جنوب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفدهم، ۱۳۸۸ش.
  • هیرو، دیلیپ، طولانی‌ترین جنگ (رویارویی نظامی ایران و عراق)، ترجمه علیرضا فرشچی و دیگران، تهران، مرزوبوم، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.

پیوند به بیرون