اخلاق و سیره اجتماعی امام‌خمینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
(صفحه‌ای تازه حاوی «== اخلاق و سیره اجتماعی == اخلاق و سیره اجتماعی، به معنای ارزش‌ها و ضد ارزش‌های حاکم بر رابطه فرد با دیگر انسان‌هاست.<ref>علیزاده، اخلاق اسلامی، ۲۲–۲۳؛ الهامی‌نیا، سیره اخلاقی معصومین(ع)، ۱۱۵.</ref> معاشرت نیکو با دیگران، رعایت عدالت اجتماعی|...» ایجاد کرد)
 
 
خط ۵۰: خط ۵۰:


از سوی دیگر، امام‌خمینی معتقد بود مسئولان نظام باید از کسانی باشند که طعم فقر و محرومیت را چشیده‌اند،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۹ و ۲۱/۴۲۲.</ref> و تأکید می‌کرد همه مدیران، کارگزاران و روحانیان در نظام اسلامی باید با فقرا بیشتر حشر و نشر داشته، از احوال آنان باخبر باشند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مسئولان و کارگزاران}}؛ چنان‌که به صورت خاص با یادآوری سیره تاریخی روحانیت اصیل در دفاع از محرومان، از آنان نیز می‌خواست تحت هر شرایطی به حمایت از محرومان برخیزند. ایشان عدول از این خط را عدول از [[عدالت اجتماعی]] اسلام و خیانت به [[اسلام]] و مسلمانان می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۹–۱۰۰.</ref>؛ حتی به‌کاربردن صفاتی چون طبقات پایین را دربارهٔ مستضعفان نمی‌پسندید و آن را ناشی از منطق مستکبران می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۱.</ref> جایگاه رفیع مستضعفان و حرمت‌نهادن به آنان را می‌توان از اوصافی چون «بندگان خالص حق» و «رادمردان شجاع تاریخ بشریت»<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.</ref> و «نور چشمان»<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۲.</ref> در سخنان ایشان فهمید؛ چنان‌که به‌صراحت اعلام کرد یک موی سر کوخ‌نشینان، به همه کاخ و کاخ‌نشینان جهان برتری دارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مستضعفان}}
از سوی دیگر، امام‌خمینی معتقد بود مسئولان نظام باید از کسانی باشند که طعم فقر و محرومیت را چشیده‌اند،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۹ و ۲۱/۴۲۲.</ref> و تأکید می‌کرد همه مدیران، کارگزاران و روحانیان در نظام اسلامی باید با فقرا بیشتر حشر و نشر داشته، از احوال آنان باخبر باشند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مسئولان و کارگزاران}}؛ چنان‌که به صورت خاص با یادآوری سیره تاریخی روحانیت اصیل در دفاع از محرومان، از آنان نیز می‌خواست تحت هر شرایطی به حمایت از محرومان برخیزند. ایشان عدول از این خط را عدول از [[عدالت اجتماعی]] اسلام و خیانت به [[اسلام]] و مسلمانان می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۹–۱۰۰.</ref>؛ حتی به‌کاربردن صفاتی چون طبقات پایین را دربارهٔ مستضعفان نمی‌پسندید و آن را ناشی از منطق مستکبران می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۱.</ref> جایگاه رفیع مستضعفان و حرمت‌نهادن به آنان را می‌توان از اوصافی چون «بندگان خالص حق» و «رادمردان شجاع تاریخ بشریت»<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.</ref> و «نور چشمان»<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۲.</ref> در سخنان ایشان فهمید؛ چنان‌که به‌صراحت اعلام کرد یک موی سر کوخ‌نشینان، به همه کاخ و کاخ‌نشینان جهان برتری دارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مستضعفان}}
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۰

اخلاق و سیره اجتماعی

اخلاق و سیره اجتماعی، به معنای ارزش‌ها و ضد ارزش‌های حاکم بر رابطه فرد با دیگر انسان‌هاست.[۱] معاشرت نیکو با دیگران، رعایت عدل و پرهیز از ستم، احسان به دیگران، وفای به عهد، ادای امانت، اصلاح روابط میان برادران دینی و وحدت ملی و همبستگی اسلامی، از مصداق‌های این بخش‌اند؛ حتی اخلاق و رفتار خانوادگی و سیاسی نیز جزئی از مصادیق همین بخش به‌شمار می‌آیند که به سبب اهمیت آن، جداگانه آورده شدند. بر این اساس، در این بخش شمار بسیاری از ارزش‌ها و ضد ارزش‌های حاکم بر روابط فرد با دیگر انسان‌ها درخور طرح‌اند. در این میان، برخی شیوه‌های رفتاری و اخلاقی امام‌خمینی از روزگار تحصیل تا پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری جامعه، با یاران و همراهان، مخالفان و دشمنان به ویژه استکبار جهانی، شخصیت‌های بزرگ به ویژه مراجع تقلید، استادان حوزه، شاگردان و طبقات گوناگون مردم به ویژه محرومان و مستضعفان، رزمندگان، جانبازان، خانواده شهدا و آزادگان، از درس‌آموزترین بخش‌های زندگی ایشان است که به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود:

یاران و همراهان

برخورد امام‌خمینی با یاران و همراهان، بسیار احساسی و عاطفی بود؛ به گونه‌ای که اگر یکی از آنان زندانی می‌شد یا مشکلی برایش پیش می‌آمد، همواره از وضع او می‌پرسید و تا زمانی که مشکل او حل نمی‌شد، پی‌گیری ایشان ادامه داشت.[۲] امام‌خمینی با وجود آنکه انسانی متفکر و باوقار بود و هیبت ایشان انسان را در سکوت فرو می‌برد، از مجلس انس با دوستان غفلت نمی‌کرد و جلسه انس را نوعی کمک به ورزیدگی ذهنی و آمادگی آنان می‌دانست.[۳] هنگام بیماری از آنان عیادت و مراقبت می‌کرد. یکی از بزرگان سوگند خورده است هنگام بیماری وی، ایشان حتی از پدرش بیشتر از وی مراقبت کرده است.[۴] ایشان برای عالمان مسن به ویژه کسانی که در گذشته با ایشان سابقه هم‌نشینی علمی داشته بودند، احترامی خاص قایل بود؛ هر چند برخی از آنان با نهضت و خود ایشان، میانه خوبی نداشتند.[۵]

مخالفان و دشمنان

برخورد امام‌خمینی با مخالفان با نصحیت، گفتگو، بردباری و مدارا آغاز می‌شد و هنگامی که برخورد مسالمت‌آمیز به سوءاستفاده می‌انجامید، با شدت و قاطعیت با آنان برخورد می‌کرد. ورود ایشان به عرصه مبارزه نیز با نصیحت دلسوزانه به رژیم پهلوی آغاز شد و سپس به مبارزه جدی با محمدرضا پهلوی و سلطنت ختم شد. شیوه برخورد ایشان با گروه‌ها و جریان‌های مخالف نیز این گونه بود. (ببینید: غائله کردستان و سازمان مجاهدین خلق ایران) در قیام پانزده خرداد پس از حبس و حصر و آزادی ایشان، اعلام شد تفاهمی میان امام‌خمینی و رژیم پهلوی صورت گرفته است، که ایشان به‌شدت آن را رد و آنان را وادار به عقب‌نشینی کرد. (ببینید: دستگیری امام‌خمینی) نمونه‌های برخورد قاطع ایشان با دشمنان خارجی به ویژه آمریکا بسیار است. (ببینید: امریکا)

احترام ویژه به مراجع تقلید

حفظ و رعایت احترام مراجع به ویژه آنان که مرجعیت عامه داشتند، از ویژگی‌های بارز امام‌خمینی بود. ایشان با دقت و ظرافت تلاش می‌کرد ابّهت و حرمت آنان شکسته نشود، و آنان را تصمیم‌گیرنده نهایی معرفی می‌کرد. ایشان برابر مرجعیت عامه سیدحسین بروجردی کاملاً متواضع و خاضع بود؛ چنان‌که هنگام تدریس در مسجد سلماسی از کسانی که در زمان حیات بروجردی رساله منتشر کرده بودند، انتقاد کرد و بروجردی را پرچمدار اسلام خواند که نباید برابر وی قد علم کرد؛ نیز هنگام تدریس، وقتی نقدی به برخی دیدگاه‌های فقهی وی داشت، از او به «بعض الاکابر» تعبیر کرد.[۶] ایشان شکست بروجردی را شکست اسلام می‌دانست[۷] و حاضر نبود کلامی بر زبان آورد که موقعیت بروجردی تضعیف شود یا شائبه‌ای از آن به همراه داشته باشد.[۸] (ببینید: سیدحسین بروجردی) امام‌خمینی همین موضع را برابر مراجع دیگر نیز داشت.[۹] ایشان در زندگی و سیره عملی خویش، احترام کامل به مراجع را بارها و بارها نشان داد؛ برای نمونه وقتی مطلع شد دولت عراق، سیدمحمود شاهرودی، یکی از مراجع تقلید را احضار کرده است، شخصی را به استانداری کربلا فرستاد و با ستایش و دفاع از شاهرودی، احضار را منتفی کرد.[۱۰] پس از رحلت سیدمحسن حکیم نیز که با عید غدیر مصادف شده بود، عید نگرفت و برابر پرسش یکی از علاقه‌مندان غدیر، به فوت حکیم و لزوم بزرگداشت وی اشاره کرد.[۱۱]

از سوی دیگر، با وجود اینکه برخی مراجع از همدلی و همراهی با امام‌خمینی خودداری کردند، این گونه برخوردها، از موضع محترمانه ایشان نکاست و با مواضع سیاسی آنان با سعه صدر برخورد کرد. امام‌خمینی همین شیوه را از شاگردان و هواداران خویش نیز می‌خواست. توهین به مراجع را ناروا می‌شمرد و تندروان را نکوهش می‌کرد و غیبت و بدگویی عالمان دین را زشت می‌شمرد. بارها مخاطبان جوان خویش را به تحمل و سعه صدر و حفظ حرمت بزرگان دین فرا می‌خواند و با کسانی که این شیوه را رعایت نمی‌کردند، برخورد می‌کرد. (ببینید: مرجعیت امام‌خمینی) افزون بر مراجع، دانشمندان و عالمان راستین نیز حمایت و احترام خاصی نزد ایشان داشتند؛ به گونه‌ای که از اهانت به آنان سخت ناراحت می‌شد و در مقام دفاع برمی‌آمد.[۱۲]

نکوداشت استادان

امام‌خمینی در مقاطع گوناگون تحصیلی از بیش از ۲۵ معلم و استاد بهره برده است که هر یک به تناسب شخصیت علمی و فکری‌شان در شکل‌گیری شخصیت علمی و دینی ایشان اثرگذار بوده‌اند؛ ازجمله سیدمرتضی پسندیده، برادر بزرگ امام‌خمینی از استادان دوره مقدماتی ایشان بود که برای وی احترام خاصی قایل بود. (ببینید: سیدمرتضی پسندیده) ایشان به سیدمحمدتقی خوانساری، یکی دیگر از استادان خود نیز بسیار ابراز علاقه می‌کرد؛ افزون بر شرکت در نماز جماعت وی و عیادت از او هنگام بیماری، پس از درگذشت ایشان در مرگش بسیار گریست و تشییع جنازه باشکوهی برای وی ترتیب داد. (ببینید: سیدمحمدتقی خوانساری) ایشان بخش عمده درس‌های خارج فقه و اصول را نزد عبدالکریم حائری یزدی خواند. ایشان در نوشته‌های خود از وی به «شیخنا العلامه» تعبیر می‌کند؛ چنان‌که در سروده‌های خود، از وی با تعابیری بلند یاد کرده است. (ببینید: عبدالکریم حائری یزدی)

بیشترین استفاده امام‌خمینی در علوم معنوی و عرفانی از محمدعلی شاه‌آبادی بوده است. وی تأثیر بسیاری بر شکل‌گیری شخصیت امام‌خمینی گذاشت و ابعاد عرفانی، سیاسی و اجتماعی ایشان تا حدودی مدیون ارتباط با شاه‌آبادی بوده است. ایشان از حق حیات شاه‌آبادی به گردن خود یاد کرده، خود را از عهده شکر آن عاجز شمرده است و دربارهٔ وی مکرر تعبیر به «روحی فداه» کرده است. (ببینید: محمدعلی شاه‌آبادی)

امام‌خمینی با همه جایگاه علمی و حوزوی خود، برابر بروجردی که مدتی در درس وی شرکت کرده بود دوزانو می‌نشست و تا وی زنده بود، به احترام او برای تدریس بر منبر درس ننشست. ایشان در برنامه‌ریزی برای اداره حوزه قم، به بروجردی مشورت می‌داد. افزون بر یادکرد از زهد و ساده‌زیستی و تقوای بروجردی، درس وی را سازنده و مجتهدپرور می‌شمرد و به طلاب یادآور می‌شد حضور ایشان در قم یادآور مجالس درس علمای بزرگی چون شیخ طوسی است. (ببینید: سیدحسین بروجردی) ایشان از دیگر استادان خود نیز با احترام یاد کرده است. (ببینید: استادان امام‌خمینی)

احترام به شاگردان

رابطه امام‌خمینی با شاگردان خود ممتاز بود. ایشان به شخصیت شاگردان احترام می‌گذاشت. برای برخی از آنان به سبب تقوا، فضل و نظم، احترام ویژه‌ای قایل بود[۱۳]؛ ازجمله ایشان به مرتضی مطهری بیش از همه احترام می‌گذاشت و اشکالات وی را همراه پاسخ، در نوشته‌های خود مطرح می‌کرد.[۱۴] در درس ایشان تفاوتی میان استاد و شاگرد نبود. با شاگردان جلسه می‌گرفت و گاه ریاست جلسه را به یکی از آنان واگذار می‌کرد.[۱۵] رفتار ایشان با شاگردان پدرانه بود؛ به ویژه با شاگردان مصیبت‌دیده، همدردی می‌کرد[۱۶] و به نامه‌های آنان پاسخ می‌داد.[۱۷] ایشان با رفتار و عمل خویش، شاگردان خود را تربیت می‌کرد؛ ازجمله به علت غیبت‌کردن یکی از شاگردان دربارهٔ برخی مراجع تقلید، به نشانه اعتراض سه روز درس خود را به نشانه اعتراض تعطیل کرد.[۱۸]

امام‌خمینی از شاگردان خود تفقد[۱۹][۲۰] و از بیماران آنان عیادت[۲۱] می‌کرد. ایشان از تذکر و وعظ شاگردان به خود نیز استقبال می‌کرد؛ چنان‌که وقتی یکی از شاگردان از ایشان خواست جلسه استفتا که نشان مرجعیت بود، تشکیل دهد، یادآور شد انتظار داشته است به جای پیشنهاد مرجعیت، ایشان را موعظه کرده، به اصلاح نفس و به یاد قیامت دعوت کند.[۲۲] ایشان گاه با شاگردان خود در مسائل علمی مشورت می‌کرد؛ چنان‌که در زمان نگارش کتاب کشف اسرار بخشی از نسخه خطی آن را برای مطالعه و اظهار نظر به شاگرد خود سیدعزالدین زنجانی داد.[۲۳]

از سوی دیگر، امام‌خمینی روحیه تحقیق را در شاگردان می‌پروراند؛ به گونه‌ای که تفکرشان بر تتبع‌شان چیرگی داشت و شاگردان را به نقد و اشکال بر مطالب استاد تشویق می‌کرد.[۲۴] (ببینید: تدریس امام‌خمینی) ایشان از نوشته‌ها و تحقیقات غیردرسی و جانبی شاگردان نیز قدردانی می‌کرد.[۲۵] از سوی دیگر، پیروی از سیره اخلاقی، عملی و سیاسی ایشان، از مهم‌ترین ویژگی‌های شاگردان ایشان بود. برخی شاگردان ایشان سعی می‌کردند از همه حالات اخلاق و آداب استاد ازجمله شیوه راه‌رفتن، پوشیدن لباس، حتی نگاه‌کردن ایشان تقلید کنند.[۲۶] (ببینید: شاگردان امام‌خمینی)

ستایش از رزمندگان

از ویژگی‌های بارز اخلاقی امام‌خمینی، تواضع برابر رزمندگان بود. ایشان پیشانی رزمندگان را می‌بوسید[۲۷] و بر بوسه به دست و بازوی قدرتمند آنان که دست خداوند بالای آن است، افتخار می‌کرد[۲۸] و آنان را فرزندان خود می‌دانست[۲۹] و می‌ستود[۳۰]؛ چنان‌که بر مادران، پدران، همسران، فرزندان و بستگان شهدا و جانبازان و جوانان برومند جبهه‌ها، درود می‌فرستاد[۳۱] و با قدردانی از رزمندگان، تأکید می‌کرد تا زمان حیات، از حمایت و دعای خیر رزمندگان دست برنمی‌دارد.[۳۲] ایشان با وجود اینکه رهبری نظام جمهوری اسلامی را بر عهده داشت، رهبر خود را آن طفل دوازده‌ساله‌ای شمرد که با قلب کوچک و پرارزش خود، خود را با نارنجک، زیر تانک دشمن انداخت و شربت شهادت نوشید.[۳۳] علاقه امام‌خمینی به دیدار رزمندگان، موجب اختصاص یک روز در هفته برای دیدار با آنان شد؛ به صورتی که طی چند نوبت، هزاران رزمنده موفق به دیدار ایشان می‌شدند.[۳۴] ایشان حتی وقتی قرار قبلی برای دیدار نداشت، برای دیدار با رزمندگان و فرماندهان لشکر همیشه ابراز آمادگی می‌کرد[۳۵] و با وجود صبوری و خویشتنداری هنگام شنیدن خبر شهادت رزمندگان، بسیار متأثر می‌شد و اشک در چشمان ایشان حلقه می‌زد.[۳۶] (ببینید: رزمندگان اسلام)

قدرشناسی و نکوداشت جانبازان

امام‌خمینی با توجه به ازخودگذشتگی و جانبازی‌های جانبازان انقلاب اسلامی، فداکاری آنان را یادآور و تداعی‌کننده فداکاران صدر اسلام می‌دانست و مجاهدت افتخارآمیز آنان را الگویی برای مجاهدان می‌شمرد[۳۷]؛ به گونه‌ای که از دیدگاه ایشان، میان جانبازان و معلولان انقلاب اسلامی ایران و آنانی که در غزوات پیامبراکرم(ص) جنگیده و شهید و معلول شده‌اند، تفاوتی وجود ندارد.[۳۸] ایشان پیروزی انقلاب اسلامی را مدیون فداکاری و حماسه‌آفرینی‌های جانبازان دانسته است که با خون خود، شرافت انسانی ملت بزرگ ایران را بیمه کرده‌اند؛ از این‌رو آنان را صاحبان حقی بزرگ بر ملت می‌شمرد.[۳۹] ایشان جانبازان را ولی‌نعمت، صاحبان انقلاب و شهدای زنده خطاب می‌کرد[۴۰]؛ چنان‌که آنان را رهبران نهضت اسلامی می‌دانست که بدون هیچ توقع مدح و ثنا و پاداشی، تعهد خود را به اسلام و قرآن ثابت کرده‌اند[۴۱] و بدن‌های ناقص‌شده آنان زبان گویایی است که به عظمت روح جاوید آنها شهادت می‌دهد.[۴۲] تعبیر شهدای زنده برای آنان نیز از همین روست.[۴۳] ایشان با اظهار ناراحتی و تاسف از درد و رنجی که جانبازان تحمل می‌کنند،[۴۴] خود را چون پدری که در رنج فرزند شریک است، در درد و رنج آنان شریک می‌دانست[۴۵] و تنها محفوظ‌بودن ثواب این جانبازی‌ها نزد خداوند را تسکین‌دهنده این رنج و درد می‌شمرد.[۴۶]

امام‌خمینی همچنین با افتخار به وجود فرزندان شهدا و جانبازان، آنان را ذخیره عظیم برای تداوم انقلاب می‌دانست و با رفتار پدرانه با آنها،[۴۷] همواره بر خانواده، همسر و فرزندان شهدا و جانبازان درود می‌فرستاد و برای آنان طلب صبر می‌کرد.[۴۸] ایشان همچنین با قدردانی از ازدواج دختری جوان با پاسدار جانبازی که در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسیب دیده بود، آن را خاطره‌ای فراموش‌نشدنی خواند و خاطرنشان ساخت فداکاری و معنویت و خداجویی این دختر را با معیارهای رایج نمی‌توان ارزیابی کرد.[۴۹] (ببینید: جانباز)

احترام به خانواده شهدا

امام‌خمینی برای شهدا احترام ویژه‌ای قائل بود؛ جایگاه آنان را بسیار رفیع و والا می‌دانست و با عارفانه‌ترین و حماسی‌ترین کلمات آنان را می‌ستود.[۵۰] علاوه بر شهدا، به خانواده آنان نیز حرمت می‌گذاشت و در سوگ عزیزانشان با آنان می‌گریست.[۵۱] عمق علاقه و عشق ایشان به شهدا هنگام مشاهده عکس شهدا یا فرزندان آنان، در دگرگونی در چهره ایشان نمایان بود.[۵۲] رفتار ایشان با فرزندان شهدا و جاوید پیکران نیز دیدنی بود.[۵۳] ایشان با ستایش روحیه بالای خانواده شهدا در مفتخربودن به شهادت عزیزانشان در راه خدا، آنان را در صف شهدا قرار می‌داد[۵۴] و خدمت به خانواده شهدا را خدمت به خداوند می‌شمرد[۵۵]؛ همچنین همواره از پدران و مادران و بازماندگان شهدا دلجویی می‌کرد[۵۶] و خود را شریک مصیبت آنان می‌دانست.[۵۷]

حضور در جمع خانواده شهدا، برنامه همیشگی و منظم امام‌خمینی بود و حتی زمانی که به دلیل بیماری، همه دیدارهای عمومی ایشان تعطیل می‌شد، دیدار با خانواده شهدا برقرار بود[۵۸] و معمولاً در این دیدارها، شور و حال خاصی در حالات ایشان مشاهده می‌شد.[۵۹] ایشان در پاسخ نامه مادر شهیدی که از شیراز برای دیدار با ایشان به تهران آمده بود و موفق به دیدار نشده بود، یادآور شد تا ملاقات با این مادر شهید صورت نگیرد، دیگر ملاقات‌ها تعطیل است.[۶۰] ایشان از مردم می‌خواست مراقب رفتارشان با خانواده‌های شهدا باشند؛ سخنی نگویند که موجب ناراحتی آنها شود؛ خدمتگزار آنان باشند و برای خدماتی که انجام می‌دهند، منتی بر آنان نگذارند[۶۱]؛ همچنین به خانواده شهدا، عنایت و توجه ویژه داشت. معمولاً در هر روز دو تا سه مرتبه به آنان وقت ملاقات می‌داد و برابر مادر و فرزندان شهدا فروتن بود.[۶۲]

امام‌خمینی خدمتگزاری به خانواده شهدا و ایثارگران و جانبازان را مجاهده در راه خدا می‌دانست[۶۳]؛ از همین‌رو پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس از آن، در مواقع مختلف، رسیدگی به خانواده‌های شهدا و رفع نیازهای آنان را به مردم، علما و دولت توصیه می‌کرد. اجازه به برخی وکلای خود برای صرف سهم امام زمان(ع) در راه کمک به خانواده‌های شهدا، تشکیل هیئت‌هایی برای رسیدگی به نیاز این خانواده‌ها،[۶۴] تعیین پاداش و کمک مالی دایمی از سوی دولت،[۶۵] دستور تأسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی با در نظرگرفتن اولویت‌های فرهنگی، اقتصادی، استخدامی، بیمه درمانی و مانند آن برای خانواده شهدا و آسیب‌دیدگان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی،[۶۶] همچنین دستور به عموم دستگاه‌هایی اجرایی کشور برای سرعت عمل در رسیدگی به امور خانواده‌های شهدا و پرهیز از کارشکنی ازجمله این سفارش‌ها بود.[۶۷] (ببینید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی و شهدا) ایشان در پاسخ درخواست پیام برای شهادت یکی از فرزندان وزرا، همه شهدا را فرزند خود خواند و تأکید کرد میان آنان تفاوتی نیست.[۶۸]

ارتباط با آزادگان

در دوران اسارت، میان رزمندگان اسیرشده ایرانی و امام‌خمینی ارتباط قلبی و احساسی شدیدی برقرار بود که در نامه‌های مختلف و سربسته آزادگان از زندان‌های عراق برای امام‌خمینی و پاسخ ایشان به آن نامه‌ها، نمود داشت.[۶۹] اسیران ایرانی محبت خاص خود به امام‌خمینی را به شیوه‌های مختلف ازجمله نگارش نامه نشان می‌دادند. امام‌خمینی نیز با لحنی پدرانه و با عطوفت و مهربانی و با ادبیات خاص و به صورت رمزگونه، به نامه‌های آنان پاسخ می‌داد. (ببینید: اسرا)

حمایت از محرومان و مستضعفان

امام‌خمینی حکومت جمهوری اسلامی ایران را حکومت مستضعفان[۷۰] و مهم‌ترین وظیفه مسئولان نظام اسلامی را دفاع از حقوق و خدمت به مستضعفان و توزیع عادلانه ثروت[۷۱] می‌دانست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رسیدگی به فقرا را از نخستین سفارش‌های خود به دولتمردان قرار داد[۷۲]؛ ازجمله در مدرسه رفاه فیلم «کاخ و کوخ» که وضع زندگی محرومان را نشان می‌داد، نمایش داده شد، ایشان به‌شدت منقلب شد و با گردآوردن مسئولان به آنان یادآور شد ثروت رژیم پهلوی و عوامل او، باید در راه حمایت از مستضعفان مصرف شود.[۷۳] با دستور ایشان، بنیاد مستضعفان بر پایه اموال برجای‌مانده از سران رژیم پهلوی، حساب صد امام برای تهیه مسکن محرومان، (ببینید: بنیاد مسکن انقلاب اسلامی) کمیته امداد امام‌خمینی، بنیاد ۱۵ خرداد برای رسیدگی به وضع ایثارگران و مستضعفان و جهاد سازندگی برای رسیدگی به روستاها به ویژه مناطق محروم، تأسیس شد. همچنین ایشان سفارش کرد زمین‌های موروثی از پدر خود را در خمین، میان فقرا قسمت کنند[۷۴] و این زمین‌ها میان فقرا با اولویت خانواده‌های شهدا، جانبازان و آزادگان تقسیم شد. (ببینید: حیدرعلی جلالی خمینی و فقر)

از سوی دیگر، امام‌خمینی معتقد بود مسئولان نظام باید از کسانی باشند که طعم فقر و محرومیت را چشیده‌اند،[۷۵] و تأکید می‌کرد همه مدیران، کارگزاران و روحانیان در نظام اسلامی باید با فقرا بیشتر حشر و نشر داشته، از احوال آنان باخبر باشند[۷۶] (ببینید: مسئولان و کارگزاران)؛ چنان‌که به صورت خاص با یادآوری سیره تاریخی روحانیت اصیل در دفاع از محرومان، از آنان نیز می‌خواست تحت هر شرایطی به حمایت از محرومان برخیزند. ایشان عدول از این خط را عدول از عدالت اجتماعی اسلام و خیانت به اسلام و مسلمانان می‌دانست[۷۷]؛ حتی به‌کاربردن صفاتی چون طبقات پایین را دربارهٔ مستضعفان نمی‌پسندید و آن را ناشی از منطق مستکبران می‌دانست.[۷۸] جایگاه رفیع مستضعفان و حرمت‌نهادن به آنان را می‌توان از اوصافی چون «بندگان خالص حق» و «رادمردان شجاع تاریخ بشریت»[۷۹] و «نور چشمان»[۸۰] در سخنان ایشان فهمید؛ چنان‌که به‌صراحت اعلام کرد یک موی سر کوخ‌نشینان، به همه کاخ و کاخ‌نشینان جهان برتری دارد.[۸۱] (ببینید: مستضعفان)

  1. علیزاده، اخلاق اسلامی، ۲۲–۲۳؛ الهامی‌نیا، سیره اخلاقی معصومین(ع)، ۱۱۵.
  2. ناصری، فرازهایی، ۶۹.
  3. سبحانی، حوزه، ۱۲۴–۱۲۵.
  4. زنجانی، مصاحبه، ۷۳.
  5. رحیمیان، در سایه آفتاب، ۱۰۰.
  6. گرامی، خاطرات، ۱۹۸–۱۹۹.
  7. سروش محلاتی، چهل پرده اشک، ۴۷.
  8. دوانی، سرگذشت‌های، ۶/۶۵–۷۰.
  9. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۱۱/۲۱۸–۲۱۹؛ روحانی، سرگذشت‌های، ۱/۹۲؛ مسعودی خمینی، ۱۹۷.
  10. قرهی، خاطره، ۱/۱۳–۱۴.
  11. مهری، خاطره، ۶/۱۵۹–۱۶۰.
  12. توسلی، سرگذشت‌های، ۲/۳۰.
  13. غیوری، سیدعلی، مصاحبه، ۵/۹۱.
  14. سبحانی، حوزه، ۱۲۶.
  15. بهاءالدینی، مصاحبه، ۱/۱۳۳.
  16. رودباری، خاطره، ۱/۸۰.
  17. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۱ و ۲/۴۸–۴۹.
  18. مظاهری، مصاحبه، ۵/۲۰۸.
  19. دوانی، پابه‌پای آفتاب، ۴/۱۰۲.
  20. ‌هاشمی رفسنجانی، امام‌خمینی به روایت، ۸.
  21. نوروزی، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۲؛ زنجانی، مصاحبه، ۷۳.
  22. امینی، خاطره، ۵/۱۵۸.
  23. نوروزی، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۲.
  24. سبحانی، پابه‌پای آفتاب، ۴/۲۰۴ و ۲۰۷.
  25. دوانی، پابه‌پای آفتاب، ۴/۱۰۳–۱۰۴؛ رجبی، ۱۷۷.
  26. عمید زنجانی، مصاحبه، ۱۱۲.
  27. صیاد شیرازی، خاطره، ۱/۱۷۶.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۴۳.
  29. رضایی، خاطره، ۱/۱۷۵.
  30. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۰۷.
  31. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۲۶.
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۴ و ۲۱/۱۳۳.
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۷۳.
  34. رحیمیان، برداشت‌هایی، ۱/۱۷۹.
  35. خمینی، سیدحسن، ۱/۱۸۰.
  36. خمینی، سیداحمد، برداشت‌هایی، ۱/۱۷۸.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۳.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۱.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۴۶ و ۱۴۷؛ ۱۴/۷۹.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۴۹ و ۳۲۶؛ رفیق‌دوست، ۴/۱۶۰.
  41. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۴.
  42. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۷.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۲۶.
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۰–۴۴۱.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۶؛ ۱۳/۴۰۸ و ۱۶/۱۴.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۶ و ۱۳/۴۰۸.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۷–۳۸.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۲۶ و ۱۹/۴۰–۴۱.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۴.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۱۰.
  51. خمینی، سیداحمد، سرگذشت‌های، ۲/۱۶.
  52. رحیمیان، سرگذشت‌های، ۵/۶۷؛ رحیمیان، پاسدار اسلام، ۱۰۱/۳۰.
  53. رحیمیان، پاسدار اسلام، ۴۰/۳۶.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۱۶.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱۷.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۱۶؛ ۷/۱۰ و ۱۳/۴۱۰.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۶۲.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۱.
  59. خمینی، سیداحمد، پابه‌پای آفتاب، ۱/۱۰۷.
  60. کروبی، مصاحبه، ۵/۱۶۲–۱۶۳.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱۷.
  62. کروبی، مصاحبه، ۵/۱۶۱–۱۶۲.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱۶.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۰۸ و ۶/۲۱۴.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۲۵.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۸۵–۱۸۶.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۴ و ۲۰/۳۸–۳۹.
  68. میریان، خاطره، ۳/۳۱۸.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۱۶–۴۱۷ و ۲۰/۱۰۷ و ۳۰۷.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۰.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۰۶؛ ۱۵/۲۸۸ و ۲۱/۴۱۲.
  72. بازرگان، خاطره، ۱/۲۱۹؛ موسوی، ۱/۲۱۹؛ محمدعلی رجایی، ۱/۲۱۹.
  73. محلاتی، سرگذشت‌های، ۴/۷۵–۷۶.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۳۲.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۹ و ۲۱/۴۲۲.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۹–۱۰۰.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۱.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۲.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.