تواضع

از ویکی امام خمینی

تواضع، فروتنی در گفتار و رفتار.

امام‌خمینی تواضع را صفتی نفسانی به معنای کوچک شمردن خود می‌داند.

امام‌خمینی منشأ تواضع را علم، شرح صدر و بزرگی روح، و از منظر عرفانی، منشأ تواضع در برابر خداوند را تجلیات انوار عظمت حق بر قلب سالک می‌داند و تواضع را کمال عبادت، بلکه از برترین عبادات برشمرده است.

ایشان مبدأ تواضع را علم به خداوند و علم به نفس می‌داند و تواضع را به ممدوح؛ تواضع بدون طمع و چشم داشت و مذموم؛ تواضع در برابر اغنیا برای حب دنیا تقسیم کرده و به اعتبار تواضع‌کنندگان، درجاتی برای تواضع در برابر خداوند چون؛  تواضع پیامبران(ع)  و تواضع اهل معرفت ذکر می‌کند

امام‌خمینی برای تحصیل تواضع راه علمی؛ تفکر در کمالاتی که سبب تکبر انسان می‌شود و  راه عملی؛ انجام اعمالی که سبب تذلّل می‌شود،  بیان کرده و برای تواضع در حوزه فردی و اجتماعی آثاری چون رشد حکمت در قلب و احترام نزد دیگران برشمرده است.

امام‌خمینی از تعریف دیگران گریزان و در برابر کسانی که ایشان را ستایش می‌کردند، اظهار نارضایتی می‌کرد.

مفهوم‌شناسی

تواضع از ریشه «وضع» برابر «رفع»[۱] و به معنای ادراک کوچکی و اظهار آن است.[۲] ضد آن نیز کبر و تکبر است که برتردانستن خود از دیگران و اظهار آن است. در اصطلاح علم اخلاق، خضوع و تذلل در برابر خداوند[۳] و نوعی شکسته نفسی است که مانع می‌شود انسان خود را از دیگران که در جاه و مال از او کمترند، بالاتر ببیند.[۴]
امام‌خمینی تواضع را در اصطلاح اخلاق، صفتی نفسانی به معنای کوچک شمردن خود می‌داند که ضد آن کبر است.[۵] در اصطلاح عرفان، تواضع به معنای فروتنی در برابر هیبت حق،[۶] عبودیت در برابر او و انصاف در برابر خلق[۷] است. امام‌خمینی نیز در اصطلاح عرفانی، تواضع را هیبت حاصل از تجلیات انوار عظمت بر قلب سالک می‌داند.[۸] تواضع، با واژگانی چون خضوع، خشوع، تذلّل، تملق و اِخبات مرتبط است. تواضع به اعتبار خلقیات و افعال ظاهر و باطن، و خشوع تنها به اعتبار جوارح است[۹]؛ چنان‌که خضوع، فروتنی به همراه حبّ یا خوف است[۱۰] و إِخبات خضوع مستمر است.[۱۱] به اعتقاد امام‌خمینی تملق نوعی تواضع مذموم است که در مبادی، غایات و ثمرات با تواضع ممدوح، متفاوت است[۱۲]؛ چنان‌که تواضع در برابر اغنیا به سبب طلب شرف و منزلت، امری نکوهیده بوده، نوعی تملق و چاپلوسی است.[۱۳]

پیشینه

تواضع و فروتنی در برابر شخص عظیم و بزرگ، از صفات فطری انسان است؛ از این‌رو انسان از آغاز در برابر پروردگار و معبود خود احساس تواضع داشته است. این گرایش فطری و درونی در ادیان غیر الهی در قالب پرستش معبودهای ساختگی ظهور یافت،[۱۴] امّا در ادیان آسمانی، این امر در مسیر تواضع و پرستش در برابر معبودی یگانه قرار گرفت.[۱۵]
در اسلام به این صفت توجه شده است و خداوند در قرآن، پیامبرش را به تواضع در برابر مؤمنان فرمان داده است.[۱۶] در مقابل، تکبر را که از صفات رذیله است، نکوهش کرده است.[۱۷] در منابع روایی نیز بابی به آن اختصاص یافته[۱۸] و به تواضع در برابر حق و خلق سفارش شده است[۱۹]؛ در روایات، تواضع، سبب رفعت و بزرگی،[۲۰] به دست آوردن مقامات بلند[۲۱] و برترین شرافت و بزرگی[۲۲] شمرده شده است و متواضعان، از صدیقین معرفی شده‌اند.[۲۳] سیره عملی انبیای الهی(ع) به‌ویژه پیامبر اسلام(ص) نیز بر همین گونه بود؛ چنان‌که ایشان مانند بندگان غذا می‌خورد و بر زمین می‌نشست.[۲۴] در برابر، تکبر در روایات، از زشت‌ترین اخلاق انسانی و مانع سعادت ابدی و ورود به بهشت، دانسته شده است[۲۵] (ببینید: تکبر).
علمای اخلاق و عرفان، تواضع را افضل مقامات شمرده‌اند[۲۶] و معتقدند خداوند بندگان را به قدر تواضع‌شان در برابر عظمتش، بالا می‌برد.[۲۷] به اعتقاد آنان تواضع صفتی است که از رعایت اعتدال میان برتربینی نفس (کبر) و تضییع حق نفس و کوچک شمردن آن از مرتبه‌ای که مستحق اوست، حاصل می‌شود.[۲۸]
از نخستین کتاب‌هایی که به بحث تواضع پرداخته است، التمحیص تألیف محمدبن‌هشام اسکافی، از علمای قرن چهارم است. غزالی نیز در کتاب احیاء علوم الدین بابی به بیان این صفت اختصاص داده است.[۲۹] این بحث در کتاب‌های اخلاقی دیگر، چون المحجة البیضاء[۳۰] و جامع السعادات[۳۱] ادامه یافت. از این مفهوم در بعضی از کتاب‌های اخلاقی، به عنوان شکسته‌نفسی نیز بحث شده است.[۳۲] اهل معرفت نیز از تواضع در برابر خداوند، با عنوان یکی از منازل سلوک یاد کرده، به بررسی زوایای مختلف آن پرداخته‌اند. کلاباذی از عرفای قرن چهارم را می‌توان از نخستین کسانی دانست که بابی به این مسئله اختصاص داده است.[۳۳] خواجه‌عبدالله انصاری در منازل السائرین،[۳۴] منازل سلوک را ده قسم کرده، تواضع را در قسم اخلاق، قرار داده است و درجاتی برای آن بیان کرده است. به پیروی از وی، شارحان منازل السائرین به توضیح آن پرداخته‌اند.[۳۵]
امام‌خمینی در آثار خود به مسئله تواضع پرداخته، مطالب مربوط به این صفت را ذیل بحث کبر[۳۶] یا به صورت مستقل[۳۷] بیان کرده است. ایشان به موضوعاتی چون معنای تواضع[۳۸] و درجات آن[۳۹] پرداخته، به مناسبت آن، «سعه صدر» را مطرح کرده است. ایشان تواضع را با توجه به روایت جنود عقل و جهل،[۴۰] از لشکریان عقل و تکبّر را از لشکریان جهل معرفی می‌کند[۴۱] (ببینید: تکبر).

اسباب و زمینه‌ها

در برخی روایات، تواضع، نتیجه علم و عقل شمرده شده است[۴۲] و اصل تواضع در برابر خداوند، در سخنی منسوب به امام‌صادق(ع) ناشی از ادراک و مشاهده جلال، عظمت و هیبت حق شمرده شده است.[۴۳] امام‌خمینی مانند دیگر علمای اخلاق،[۴۴] منشأ تواضع را علم و معرفت و بزرگی روح می‌داند؛ چنان‌که تکبر ناشی از جهل است[۴۵] (ببینید: تکبر). ایشان از منظر عرفانی، منشأ تواضع در برابر خداوند را تجلیات انوار عظمت حق بر قلب سالک می‌داند که هرچه این تجلیات فزونی یابد، بر تواضع و خضوع سالک افزوده می‌شود.[۴۶]
امام‌خمینی یکی دیگر از اسباب تواضع را «شرح صدر» می‌داند که از معرفت حق‌تعالی حاصل می‌شود. به اعتقاد ایشان شرح صدر و سعه وجودی انسان، ویژگی‌هایی برای نفس ایجاد می‌کند که در نهایت، سبب به دست آمدن تواضع می‌شود. این ویژگی‌ها عبارتند از:

  1. بی‌اعتنایی به مواهب الهی که به انسان داده شده است؛ مانند مال، جمال و مقام، تا این امور ظرف وجودی او را پر نکنند؛
  2. روی‌گردانی از یاد غیر حق‌تعالی با ذکر او و دل خوش نکردن به غیر حق؛
  3. کوچک شمردن هرچه غیر حق و آثار جلال و جمال اوست. در این صورت انسان هرچه واردات قلبی پیدا کند، دامنگیر او نمی‌شود. این امور سبب می‌شود در نفس وی تواضع و عزت ایجاد شود.[۴۷] به اعتقاد ایشان هر چه نور عظمت و کبریای الهی در قلب بیشتر تجلی کند، تواضع، تذلل و خضوع عبد بیشتر می‌شود.[۴۸]
    در روایات، عبادت به همراه تواضع آورده شده است[۴۹] که نشان می‌دهد عبادت باید همراه با تواضع باشد. ارتباط این دو چنان است که علمای اخلاق و عرفان، تواضع را شیرینی عبادت[۵۰] و از بهترین عبادات[۵۱] معرفی کرده‌اند. امام‌خمینی تواضع را کمال عبادت، بلکه خود تواضع را از برترین عبادات دانسته است؛ زیرا هدف عبادات، ایجاد ملکه تواضع است. ایشان عباداتی مانند نماز را بدون تواضع بی‌ثمر دانسته است.[۵۲] در نظر ایشان، در همه عبادات به‌ویژه در نماز، خضوع و خشوع لازم است[۵۳]؛ بلکه تواضع و خشوع حقیقت نماز است[۵۴] و نمازی که در انسان تواضع نیافریند، بلکه سبب غرور شود، نه تنها انسان را از گناه بازنمی‌دارد، عملی شیطانی و برخاسته از هوای نفس است که نتیجه‌ای جز دوری از خدا ندارد.[۵۵] در مقابل، خودخواهی و خودبینی در نفس، مبدأ تکبر،[۵۶] حب دنیا، طمع، جاه و شرف است و مبدأ تملق و چاپلوسی می‌شود.[۵۷] ایشان مبدأ تواضع را علم به خداوند و علم به نفس و غایتش را خداوند یا کرامت او و ثمره‌اش را کمال نفسانی می‌داند؛ اما مبدأ تملق را شرک و جهل،[۵۸] فقر قلبی، ذلت روحی و غفلت از خداوند[۵۹] می‌شمارد و ثمره تملق را خفت و عار[۶۰] و ازدست‌دادن ایمان[۶۱] می‌داند (ببینید: تملق).

تواضع ممدوح و مذموم

در قرآن و روایات به دو قسمِ تواضع مذموم و ممدوح اشاره شده است. از موارد تواضع ممدوح، تواضع برای خداوند،[۶۲] تواضع در برابر پدر و مادر،[۶۳] تواضع در برابر برادر ایمانی[۶۴] و تواضع معلم و شاگرد نسبت به یکدیگر[۶۵] است. در مقابل، از تواضع در برابر کافران،[۶۶] متکبران[۶۷] و اغنیا[۶۸] به تواضع مذموم یادشده است.
علمای اخلاق و عرفان نیز تواضع را در مواردی مذموم می‌دانند؛ چنان‌که تواضع در برابر متکبران،[۶۹] فاسقان[۷۰] و کافران[۷۱] را جایز ندانسته، تکبر در برابر توانگران متکبر را عین تواضع شمرده‌اند.[۷۲] همچنین تواضع در صورتی که از حالت اعتدال خارج گردد و به افراط متمایل شود، به سستی و مهانت تبدیل می‌شود که از صفات مذموم است.[۷۳] امام‌خمینی نیز به تواضع ممدوح و مذموم اشاره کرده است. ایشان در مواردی، تواضع مذموم، مانند تواضع در برابر اغنیا برای حب دنیا و حب جاه را، تملق می‌شمارد. ایشان تواضع ممدوح در برابر بندگان را تواضعی می‌داند که بدون طمع و چشمداشت انجام شود، و در این تواضع که بی‌آلایش است، فرقی میان فقیر و غنی نیست.[۷۴] به اعتقاد ایشان تواضع و تملق در مبادی، غایات و ثمرات، فرق‌هایی با هم دارند[۷۵] و گاهی تشخیص آنها از یکدیگر بسیار مشکل است.[۷۶]

اقسام و درجات

در روایات، مصادیق و درجاتی برای تواضع برشمرده شده است؛ ازجمله:

  1. شناخت جایگاه و قدر و اندازه خود، به اینکه با قلبی سلیم خود را در جایگاه شایسته خویش قرار دهد[۷۷]؛
  2. انصاف با دیگران و یکسان‌دیدن خود و دیگران به اینکه آنچه را برای خود می‌پسندد، برای دیگران نیز بپسندد[۷۸]؛
  3. پاسخ بدی را به نیکی دادن.[۷۹]

عارفان نیز درجاتی برای تواضع بیان کرده‌اند. خواجه‌عبدالله انصاری برای تواضع سه درجه ذکر کرده است:

  1. تواضع در برابر دین به اینکه نسبت به حکم شرع، خضوع محض داشته باشد و تلاش نکند تا حتماً برای حکم شرع حکمتی عقلی بجوید و نیز با عقل به ستیز حکم شرعی نرود.
  2. تواضع در برابر بندگان و آن، برادری با دیگران و برتردانستن دیگران از خود است.
  3. تواضع در برابر حق‌تعالی که چشم‌پوشی از رأی و بهره خود، در برابر خدمت و مشاهده نکردن خود است.[۸۰]

امام‌خمینی نیز به اعتبار تواضع‌کنندگان، چهار درجه برای تواضع در برابر خداوند ذکر می‌کند:

  1. تواضع پیامبران(ع) و اولیای کامل الهی که به سبب تجلیات اسمایی، صفاتی و افعالی حق‌تعالی بر قلبشان و مشاهده کمال ربوبیّت و ذلت عبودیّت حاصل می‌شود و این، نهایت مراتب تواضع قلبی برای حق است. این طایفه همان‌طور در برابر حق متواضع‌اند که در برابر مظاهر جلال و جمال حق (مردم)؛ زیرا تواضع در برابر مظاهر حق، تواضع در برابر حق است؛ چنان‌که محبت به مظاهر حق، محبت به حق است. این تواضع که با محبت همراه است، کامل‌ترین مرتبه تواضع است.[۸۱]
  2. تواضع اهل معرفت که بر پایه مشاهده نیست و بر پایه معرفت است.
  3. تواضع حکمایی که به مقام حکمت الهی رسیده‌اند و قلب آنان به نور حکمت روشن شده، در برابر حق و خلق متواضع می‌شوند.
  4. تواضع مؤمنان که با نور ایمان، به حق علم یافته‌اند و در برابر او و خلق متواضع گشته‌اند.[۸۲]

راه‌های تحصیل

بعضی علمای اخلاق، راه تحصیل تواضع را توجه به آثار تکبر و دوری از آن می‌دانند که از دو راه علمی و عملی امکان‌پذیر است. راه علمی، شناخت ذلت نفس و ضعف آن، شناخت عظمت رب و تفکر در احوال و سختی‌های روز قیامت و عذاب آخرت است، و راه عملی، مواظبت بر اعمال متواضعان، مانند نشستن بر زمین و غذاخوردن با زیردستان است.[۸۳]
امام‌خمینی نیز به دو راه در تحصیل تواضع اشاره کرده است:

  1. راه علمی، تفکر در کمالاتی است که سبب تکبر انسان می‌شود؛ مانند علم و عمل؛ زیرا این علوم در قلب تأثیر ندارد و جز پاره‌ای اصطلاحات نیست و در رشد انسان تأثیری ندارد؛ همچنان‌که توجه به عباداتی که سبب عجب و کبر است، عملی شیطانی و از تصرفات شیطان است.
  2. راه عملی و آن انجام اعمالی است که سبب تذلّل و عدم خودبینی است؛ چنان‌که رسول خدا(ص) روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد و با فقرا و تهیدستان هم‌نشینی می‌کرد و با دست مبارک خود، گوسفندان را می‌دوشید[۸۴]؛ حضرت عیسی(ع) نیز برای تواضع، پای حواریون را شستشو می‌داد. این شیوه بزرگان با زیردستان بوده تا به تواضع و تذلل متصف شوند.[۸۵] به اعتقاد ایشان اگر انسان از حجاب خودبینی خارج شود، خود را آن‌گونه که هست مشاهده کند و به نفس خود با سوء ظن و در مقابل، به دیگران با حسن ظن و بزرگداشت بنگرد، در نفس یک حالت ذلت و سرافکندگی حاصل می‌شود که همان تواضع است.[۸۶]

آثار تواضع

در بعضی از روایات، تواضع در برابر بندگان، سبب جلب محبت دیگران[۸۷] و تواضع در برابر خداوند سبب افزونی نعمت[۸۸] و مزرعه خشوع، خضوع، خشیت و حیا،[۸۹] همچنین رسیدن به مقام صدیقین[۹۰] دانسته شده است. امام‌خمینی در بیان آثار در حوزه فردی، تواضع در برابر خداوند را راه هدایت و سلوک دانسته است. اگر بنده پیوسته ذلت خود را در نظر داشته باشد و با جان و دل در برابر خداوند تواضع کند و خود و عبودیتش را ناچیز و بی‌ارزش بداند، حق‌تعالی با لطف خود با او معامله می‌کند و کرامات خود را به او عطا می‌نماید[۹۱] و چه بسا اهل عبادت ظاهری که از صفت تواضع بی‌بهره‌اند، گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند و صاحبان معارف حقه، در نظر آنان کوچک به نظر آیند و به آنان بدبین شوند.[۹۲] ایشان به آثار تواضع در جامعه نیز اشاره کرده است و تواضع در برابر مردم را موجب احترام و بزرگی نزد آنان و در مقابل، تکبر را سبب ذلت و خواری نزد آنان می‌داند[۹۳]؛ همچنین با استناد به بعضی روایات[۹۴] تواضع را سبب رشد حکمت در قلب خود و قلب‌های دیگران شمرده است؛ زیرا با تواضع دل‌های سخت نرم می‌شود و سخنان در آنها تأثیر می‌کند.[۹۵]

تواضع در سیره امام‌خمینی

تواضع یکی از ویژگی‌های مهم اخلاقی امام‌خمینی بود که در عین داشتن مراتب بلند علم و کمال و ریاست دین و دنیا، همواره متواضع بود.[۹۶] او از تعریف و تمجید گریزان بود و در برابر کسانی که ایشان را ستایش می‌کردند، اظهار نارضایتی می‌کرد[۹۷]؛ همچنین از القاب و عناوین دوری می‌جست.[۹۸] ایشان احترام ویژه‌ای برای علمای اسلام قائل بود و در برابر آنان تواضع بیشتری می‌کرد و خود را خدمتگزار علما و مردم می‌شمرد[۹۹]؛ در عین حال در برابر حاکمان جور و متکبران تواضع نداشت[۱۰۰] (ببینید: اخلاق و سیره امام‌خمینی).

پانویس

  1. ‌ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۳۹۶
  2. ‌فراهیدی، کتاب العین، ۲/۱۹۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۳۹۷
  3. ‌مدنی، ریاض السالکین، ۴/۱۶۸
  4. ‌نراقی، جامع السعادات، ۱/۳۹۴
  5. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۳–۳۳۴
  6. ‌انصاری، منازل السائرین، ۷۷
  7. ‌کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة، ۳۵۱
  8. ‌امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸–۹۹
  9. ‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۸۳
  10. ‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳
  11. ‌عسکری، الفروق فی اللغة، ۲۴۵
  12. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶
  13. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰
  14. ‌طباطبایی، المیزان، ۷/۱۶۸–۱۶۹
  15. کتاب مقدس، تورات، خروج، ب ۱۰، ۱–۱۰؛ ← اعراف، ۲۰۶؛ انبیاء، ۱۹
  16. ‌حجر، ۸۸؛ شعراء، ۲۱۵
  17. ‌غافر، ۳۵ و ۶۰؛ فرقان، ۲۱
  18. ‌برقی، المحاسن، ۲/۴۰۹؛ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۱۱۷
  19. ‌کلینی، الکافی، ۲/۱۲۲؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۲/۱۲۱
  20. ‌کلینی، الکافی، ۲/۱۲۱
  21. ‌ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۰۰
  22. ‌آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۸
  23. ‌نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۲۹۵
  24. ‌کلینی، الکافی، ۶/۲۷۰–۲۷۱
  25. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۰
  26. ‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۴/۳۲
  27. ‌نراقی، جامع السعادات، ۳/۳۵۳
  28. ‌کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۴۰۳
  29. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۳۵
  30. ‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۱۹
  31. ‌نراقی، جامع السعادات، ۱/۳۹۴
  32. ‌نراقی، جامع السعادات، ۱/۳۹۴
  33. کلاباذی، التعرف لمذهب التصوف، ۹۷
  34. انصاری، منازل السائرین، ۷۷–۷۸
  35. ‌کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۴۰۲؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۲۶۳–۲۶۸
  36. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۱–۸۶
  37. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۳–۳۳۵
  38. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۳
  39. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۴–۳۳۶
  40. ‌کلینی، الکافی، ۱/۲۰–۲۱
  41. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۳
  42. ‌آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۸
  43. ‌مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق(ع)، ۷۳
  44. ‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۳۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۳۸۹
  45. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۶
  46. ‌امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸–۹۹
  47. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶–۳۳۷
  48. ‌امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸–۹۹
  49. ‌نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۲۹۹–۳۰۰
  50. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۴
  51. ‌مکی، قوت القلوب، ۲/۲۳۲
  52. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۴–۳۴۵
  53. ‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳
  54. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۷۰
  55. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۴
  56. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶
  57. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰
  58. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶
  59. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۵۷
  60. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶
  61. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۷۸
  62. ‌صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۱
  63. ‌اسراء، ۲۳–۲۴
  64. ‌طبرسی، الاحتجاج، ۲/۴۶۰
  65. ‌کلینی، الکافی، ۱/۳۶
  66. ‌مائده، ۵۴
  67. ‌ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۰۱
  68. ‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۲۱۹، ۵۵۰
  69. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۴
  70. ‌مازندرانی، شرح فروع الکافی، ۸/۳۳۶
  71. ‌کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۴۰۵
  72. ‌قشیری، رساله قشیریه، ۲۸۳
  73. ‌مدنی، ریاض السالکین، ۵/۴۸۱
  74. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰
  75. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶
  76. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۲
  77. ‌کلینی، الکافی، ۲/۱۲۴
  78. ‌صدوق، الامالی، ۲۴۰
  79. ‌کلینی، الکافی، ۲/۱۲۴
  80. ‌کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۴۰۳–۴۰۶
  81. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۵
  82. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۴–۳۳۵
  83. ‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۵۲–۲۵۶؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۳۸۹–۳۹۰
  84. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۶
  85. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۷–۳۴۸
  86. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۴
  87. ‌آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۹
  88. ‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۲۱۵، ۵۴۹
  89. ‌مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۱۲۱
  90. ‌نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۲۹۵
  91. ‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱۴
  92. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۶۹
  93. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۶
  94. ‌کلینی، الکافی، ۱/۳۷
  95. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۸–۳۴۹
  96. ‌← اکبری، خورشید شرق، ۹۱–۹۲
  97. ‌ناطق نوری، خاطرات، ۳/۲۳۲؛ هاشمی رفسنجانی، خاطرات، ۳/۲۳۳
  98. ‌توسلی، خاطرات، ۳/۲۳۱–۲۳۲
  99. ‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۳
  100. ‌فاضل لنکرانی، خاطرات، ۲/۲۹۴

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • اکبری، محمدرضا، خورشید شرق، قم، جمکران، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنچم، ۱۳۸۹ش.
  • انصاری، خواجه‌عبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • برقی، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • تلمسانی، عفیف‌الدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • توسلی، محمدرضا، خاطرات، چاپ‌شده در برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • عسکری، حسین‌بن‌عبدالله، الفروق فی اللغة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • فاضل لنکرانی، محمد، خاطرات، چاپ‌شده در برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • قشیری، عبدالکریم‌بن‌هوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسن‌بن‌احمد عثمانی، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلاباذی، محمدبن‌ابراهیم، التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمدجواد شریعت، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مازندرانی، محمدهادی‌بن‌ملاصالح، شرح فروع الکافی، تحقیق محمدجواد محمودی و محمدحسین درایتی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق(ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • مکی، ابوطالب محمدبن‌علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون‌السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • ناطق نوری، علی‌اکبر، خاطرات، چاپ‌شده در برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبهٔ فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، خاطرات، چاپ‌شده در برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.

پیوند به بیرون