علی دوانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۱: خط ۱۱:
| زادگاه            =روستای دوان از توابع کازرون
| زادگاه            =روستای دوان از توابع کازرون
| تاریخ وفات        =1۸ دی ۱۳۸۵
| تاریخ وفات        =1۸ دی ۱۳۸۵
| شهر وفات          =قم
| شهر وفات          =تهران
| تاریخ شهادت      =
| تاریخ شهادت      =
| محل شهادت        =
| محل شهادت        =
خط ۲۹: خط ۲۹:
| امضا              =
| امضا              =
| وبگاه رسمی        =
| وبگاه رسمی        =
}}'''علی دوانی'''، از شاگردان [[درس خارج فقه امام‌خمینی|درس خارج فقه]] و [[درس خارج اصول امام‌خمینی|اصول امام‌خمینی]].  
}}'''علی دوانی'''، از شاگردان [[تدریس امام‌خمینی|درس خارج]] فقه و اصول امام‌خمینی.  


== تولد و تحصیل ==
== تولد و تحصیل ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۹

علی دوانی
علی دوانی.webp
اطلاعات فردی
تاریخ تولد۵ مهر ۱۳۰۸ش
زادگاهروستای دوان از توابع کازرون
تاریخ وفات1۸ دی ۱۳۸۵
محل دفنحرم حضرت معصومه (ع)
شهر وفاتتهران
اطلاعات علمی

علی دوانی، از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام‌خمینی.

تولد و تحصیل

علی رجبی دوانی معروف به علی دوانی در ۵ مهر ۱۳۰۸ش در روستای دوان از توابع کازرون در استان فارس به دنیا آمد. پدرش اسماعیل از خرده‌مالکان آن روستا بود و به کشاورزی و باغداری اشتغال داشت.[۱] علی دوانی در هفت‌سالگی همراه خانواده راهی آبادان شد و در آن شهر مقیم شد.[۲] از سال ۱۳۱۸ش در دبستان اکابر مخصوص بزرگسالان در آبادان به تحصیل پرداخت و در مدت دو سال، دوره ابتدایی را به پایان رساند.[۳] هم‌زمان با تحصیل، از ده‌سالگی در یکی از بخش‌های شرکت نفت ایران و انگلیس که زیر نظر مهندسان انگلیسی اداره می‌شد به‌عنوان پیک و نامه‌رسان مشغول کار شد.[۴] دو سال بعد به آموزشگاه فنی شرکت نفت آبادان رفت و در آنجا به تحصیلات خود ادامه داد.[۵] پس از یک سال و نیم تحصیل در آنجا، تصمیم گرفت با عزیمت به عراق، در حوزه علمیه نجف اشرف به تحصیل دروس حوزوی بپردازد.[۶] به همین سبب در اواخر بهمن ۱۳۲۲ ش راهی عراق شد.[۷]

وی پس از ورود به نجف اشرف، ابتدا وارد مدرسه شربیانی شد.[۸] و مقدمات را نزد شیخ محمد غروی، سیدکاظم تبریزی، شیخ کاظم تبریزی، سیداسدالله مدنی، شیخ علی آقا نجفی، شیخ محمدابراهیم بروجردی، شیخ محمدعلی بربری معروف به افغانی، سیدعباس مُهری و میرزا محمد اردبیلی آموخت. بخشی از دروس سطح را هم پیش میرزا علی آقا فلسفی، آقا حسن قمی، آقا سیدعلی تبریزی، شیخ خلیل شیرازی، سیداحمد طالقانی و شیخ مجتبی لنکرانی خواند.[۹] او در سال‌های اقامت در نجف اشرف با بزرگانی چون شیخ آقابزرگ طهرانی، علامه امینی، شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، شیخ محمدحسن مظفر، شیخ محمد سماوی و...آشنا شد و متأثر از این آشنایی، از آغازین سال‌های طلبگی، هدف خود را در دو رشته نویسندگی و منبر، یا قلم و بیان، قرار داد و تا پایان عمر، همان راه را نیز ادامه داد.[۱۰]

علی دوانی در فروردین سال ۱۳۲۷ به سبب کسالت و تغییر آب‌وهوا به کشور بازگشت و در برخی از شهرها در درس استادان حاضر شد.[۱۱] ازجمله در قم در درس مطول سیدرضا صدر شرکت کرد[۱۲] و پس از دو ماه و نیم، راهی مشهد شد[۱۳] و در حوزه علمیه آنجا مدتی از درس ادبیات میرزا محمدتقی ادیب نیشابوری بهره برد.[۱۴] در سال ۱۳۲۸ش در حالی که قصد عزیمت به نجف اشرف را داشت، پس از ازدواج با یکی از نوادگان مرحوم وحید بهبهانی، از بازگشت به نجف منصرف شد.[۱۵] و از همان سال در قم اقامت گزید و تحصیلات خود را در حوزه علمیه این شهر که با زعامت آیت‌الله بروجردی نظم و رونقی گرفته بود، پی گرفت. او دروس سطح را در آنجا و نزد شیخ محمد صدوقی یزدی، شیخ محمد لاکانی رشتی، میرزا علی‌اکبر مشکینی، شیخ عبدالجواد جبل‌عاملی اصفهانی، میرزا ابوالفضل زاهدی، آقا شیخ علی آقانجفی کاشانی، شیخ محمد وحید خورگامی رشتی، فاضل قفقازی، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، سیدمحمد حائری گلپایگانی و شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی تکمیل کرد. وی همچنین در شرح منظومه شیخ محمد فکور یزدی، سیدرضا صدر و شیخ حسینعلی منتظری شرکت می‌کرد. در کنار آن، در درس تفسیر قرآن علامه سیدمحمدحسین طباطبایی هم حضور می‌یافت.

علی دوانی در سال ۱۳۳۶ش پس از قبولی در آزمون درس خارج، وارد درس خارج فقه سیدحسین طباطبایی بروجردی شد. هم‌زمان در درس خارج فقه سیدکاظم شریعتمداری و خارج اصول امام‌خمینی هم شرکت می‌کرد.[۱۶] او درباره درس امام‌خمینی می‌گوید:

«مهابت و صلابت امام طوری بود که در درس ایشان کمتر کسی به خود جرئت‎ ‏می‌داد اشکال کند. بااین‌حال اگر چند روزی کسی اشکال نمی‌کرد و توضیحی‎ ‏نمی‌خواست، امام اعتراض می‌نمودند که چرا کسی حرف نمی‌زند و اشکال‎ ‏نمی‌کند».[۱۷]

وی هنگام تحصیل در نجف اشرف با سیدمجتبی نواب صفوی آشنا شد و پس از تشکیل جمعیت فدائیان اسلام، با سیدعبدالحسین واحدی (مرد شماره ۲ فدائیان اسلام که نسبت سببی نیز داشت) همسایه خانه به خانه شد و ازاین‌رو در جریان فعالیت‌های آنان قرار می‌گرفت. او هیچ‌گاه عضو آن جمعیت نشد، بلکه در مقاطعی، به میانجی‌گری میان آنان و برخی از پیرامونیان آیت‌الله بروجردی که به اقدامات آنان بدبین بودند، می‌پرداخت. پس از اعلام حکم اعدام نواب صفوی و سه تن دیگر از فدائیان، دوانی تلاش فراوانی برای جلوگیری از اجرای آن حکم کرد، ازجمله به امام‌خمینی متوسل شد تا با آیت‌الله بروجردی دیدار کند و از طریق ایشان مانع اعدام آنها شوند.[۱۸] که البته نتیجه‌ای نداشت. دوانی در موسم تبلیغ به شهرهای مختلف سفر می‌کرد که از آن جمله می‌توان به کرمانشاه،[۱۹] نهاوند،[۲۰]تهران،[۲۱] جزیره خارک،[۲۲] کاشان،[۲۳] بندر معشور (ماهشهر فعلی)،[۲۴] رامهرمز[۲۵] و آبادان و نیز به مدت هفت سال (۱۳۴۰–۱۳۴۷) در کویت اشاره کرد.[۲۶] که ساواک ایران در کویت گزارش‌هایی از سخنرانی‌ها و فعالیت‌های وی در آن کشور به مرکز مخابره می‌کرد.[۲۷] در آبادان به سبب شناخت قبلی از وضعیت آن شهر و همچنین موقعیت سیاسی شرکت نفت ایران و انگلیس، حضور جدی‌تری داشت و در جریان ملی شدن صنعت نفت، به تبعیت از آیت‌الله کاشانی در آن شهر فعالیت و در انتشار اعلامیه‌های ایشان نقش عمده‌ای ایفا کرد.[۲۸] پس از صدور اعلامیه تاریخی آیت‌الله کاشانی علیه احمد قوام در ۳۰ تیر ۱۳۳۰ش و بازگشت مجدد دکتر مصدق به ریاست دولت، دوانی طی تلگرافی، آن پیروزی را به آیت‌الله کاشانی تبریک گفت و ایشان نیز مدتی بعد به تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۳۱ این تلگراف را برای ایشان صادر کردند:

«واعظ محترم، آقای دوانی دامت افاضاته، از احساسات خداپسندانه و عواطف وطن‌خواهانه جنابعالی کمال امتنان حاصل است. از درگاه خداوند متعال [برای شما] توفیق می‌طلبم. از تأخیر جواب معذرت می‌خواهم». [۲۹]

دوانی از همان ابتدا که وارد حوزه علمیه قم شد، به همکاری با نشریات و مجلات مذهبی قم و تهران پرداخت و مقالاتی در موضوعات دینی، سیاسی و اجتماعی در نشریات ندای حق، وظیفه، استوار و مجموعه حکمت می‌نوشت.[۳۰] در جریان همین فعالیت‌های مطبوعاتی، با فعالان متدین سیاسی ـ فرهنگی مطبوعات همچون حاج سراج انصاری، سیدغلامرضا سعیدی، دکتر حسن عدنانی و شیخ مصطفی رهنما آشنا شد.[۳۱] در آبان سال ۱۳۳۵ش و در جریان تهاجم اسرائیل، انگلستان و فرانسه به مصر، وی در ۲۳ آبان، مقاله‌ای تحت عنوان «برای همدردی با برادران مصری: تعطیل حوزه علمیه قم و شرکت در [مجلس] دعا» در روزنامه دینی ندای حق نوشت و واکنش مرجعیت وقت و حوزه علمیه قم را به اطلاع عموم رساند.[۳۲] وی در غزلی هم که با عنوان «خطر جهود» سرود، آن تجاوز را محکوم کرد.[۳۳] مدتی نیز با مجله مسلمین همکاری می‌کرد و مقالاتی دینی در آن می‌نوشت.[۳۴] به سبب نگارش چنین مقالاتی بود که آیت‌الله شریعتمداری از ایشان تقدیر کرد.[۳۵]

دوانی سپس تراجم رجال و تاریخ اسلام را رشته اصلی کار خویش قرار داد و نخستین کتاب وی در شرح زندگانی و افکار و آراء جلال‌الدین دوانی، فیلسوف و متکلم قرن نهم هجری در سال ۱۳۳۴ انتشار یافت و سیداحمد حسینی زنجانی و علامه طباطبایی با نگارش تقریظ‌هایی کم‌سابقه بر این کتاب، ضمن تحسین مؤلف، از او تقدیر و تمجید کردند.[۳۶] مرتضی مطهری نیز در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، از ایشان با عنوان «فاضل معاصر» یاد کرد و آن را «کتاب نفیس» نامید.[۳۷]

دومین اثر وی که به شرح زندگی و آرا و آثار علمی استاد کل وحید بهبهانی اختصاص داشت، با تقدیر بی‌نظیر آیت‌الله بروجردی مواجه شد که بازتاب زیادی در میان حوزه و علما و فضلای حوزه به همراه داشت[۳۸] در دیدار حضوری خصوصی که پس از آن استاد دوانی با آیت‌الله بروجردی داشت، ایشان ضمن تقدیر مجدد و اهدای جایزه نقدی به مؤلف کتاب، از ایشان خواستند تا جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسی را که مورد سوءاستفاده بهاییان قرار گرفته بود، ترجمه و تهذیب کند که وی آن را طی مدت کمتر از دو سال با مقدمه مفصل و ملحقات فراوان به انجام رساند که با رحلت آیت‌الله بروجردی مصادف شد[۳۹] در مقدمه مبسوط این کتاب به دو مطلب مهم سیاسی اشاره شده است: ارتباط میان دانش ایران‌شناسی و استعمار؛ و نیز پیوند تنگاتنگ میان بهاییت و استعمار که در همین رابطه شش عامل را که موجب پیدایش بهاییگری و بقا و تقویت آن شده، برشمرده است[۴۰] او به‌منظور ایجاد اصلاحات و تحول لازم در نظام آموزشی و تشکیلات حوزه‌های علمیه و تربیت طلاب آشنا و آگاه به نیازهای فکری جامعه، در تأسیس مجله دینی مکتب اسلام (سال ۱۳۳۷) و دارالتبلیغ اسلامی (سال ۱۳۴۳)، نقش عمده‌ای ایفا کرد.[۴۱] وی تا سال ۱۳۵۰ش که به تهران مهاجرت کرد، با مکتب اسلام همکاری داشت و سلسله مقالاتی در شرح‌حال و آثار علمای اسلام می‌نوشت که بعداً تحت عنوان مفاخر اسلام به‌تدریج در ۱۰ جلد انتشار یافت.

با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام‌خمینی، دوانی حضوری فعال داشت. وی شرح مخالفت سراسری مراجع، علما و مجامع روحانی ایران علیه تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی (مهر ۱۳۴۱) را که به فسخ و لغو آن انجامید، یک ماه بعد از پایان آن غائله، تحت عنوان نهضت دوماهه روحانیون ایران به رشته تحریر درآورد و منتشر کرد.[۴۲] و بدین ترتیب آن واقعه را جاودانه ساخت. این کتاب بعدها مبنای تألیف سترگی به نام نهضت روحانیون ایران در ۱۱ جلد شد. ساواک قم در همان زمان گزارشی درباره کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران تهیه کرد و در نامه‌ای به اداره کل سوم ساواک، خواستار اظهارنظر درباره انتشار یا عدم انتشار آن شد.[۴۳] پس از یورش کماندوهای رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و شتم و دستگیری طلاب، وی از نخستین روحانیانی بود که روز بعد دستگیر و بازداشت شد. اتهام وی تألیف کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران بود که ساواک قم همه آنها را از چاپخانه جمع‌آوری کرده و آتش زده بود.[۴۴] احتمالاً به سبب نگارش این کتاب، ساواک از عزیمت او به کویت جلوگیری کرد.[۴۵] اما علی‌رغم این ممنوعیت وی به کویت رفت.[۴۶] و ساواک در گزارشی اعلام کرد که او از طرف امام‌خمینی به کویت رفته است.[۴۷]

استاد دوانی در ماه محرم و صفر سال ۱۳۴۲ش که به کویت رفته بود، از واقعه ۱۵ خرداد و دستگیری و بازداشت امام‌خمینی اطلاع یافت و بلافاصله طی دو نامه به آیت‌الله خویی از ایشان خواست تا مانع محاکمه امام شود و پیش از آنکه کار از کار بگذرد، اقدام لازم و فوری را انجام دهد. ایشان نیز طی دو پاسخ، مراتب اقدامات خود را برشمردند.[۴۸] پس از اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی به اتهام همراهی با قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، با ابتکار و تلاش دوانی، مراجع قم مجالس درسشان را تعطیل کردند.[۴۹] او سپس همراه با جمعی از روحانیان و طلاب حوزه علمیه قم در نامه‌ای به حسنعلی منصور نخست‌وزیر وقت، ضمن انتقاد از حوادث جاری، خواستار آزادی فوری امام‌خمینی و سایر علمای زندانی شدند.[۵۰] پس از تبعید امام‌خمینی به ترکیه نیز به همراه جمعی از روحانیان مبارز و مدرسان حوزه علمیه قم در نامه‌ای به امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت، ضمن انتقاد از سیاست‌های دولت قبل (دولت حسنعلی منصور)، خواستار بازگرداندن امام‌خمینی به کشور شدند.[۵۱]

دوانی در سال‌های حضور در قم، در جلسات جوانان قم شرکت می‌کرد و به بیان مسائل دینی و اطلاع‌رسانی درباره مسائل روز می‌پرداخت. برخی از این جلسات در منزل او برگزار می‌شد.[۵۲] وی در موسم تبلیغ به کویت نیز سفر می‌کرد و در منبر به انتقاد از حکومت پهلوی می‌پرداخت. بر اساس گزارش ساواک در سال ۱۳۴۵ش، او در آنجا «علیه شاهنشاه آریامهر سمپاشی» می‌کرد.[۵۳] و «اغلب در محافل و مجالس، علیه مقامات عالیه کشور مطالبی [سوء] ایراد می‌نماید».[۵۴] مراقبت و کنترل ساواک و گزارش‌هایی از این دست، سرانجام سبب ممنوعیت همیشگی خروج ایشان از کشور از سال ۱۳۴۷ به بعد شد.[۵۵]

کمتر از یک ماه پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل (۱۵ خرداد ۱۳۴۶)، استاد دوانی همراه با تنی چند از اعضای هیئت تحریریه مکتب اسلام، طی دیدار و گفتگو با آیت‌الله شریعتمداری، از ایشان مصرانه خواستند تا با صدور اعلامیه‌ای، حمایت خویش را از جنگ‌زدگان مسلمان اعلام دارد که به گزارش ساواک قم، با مخالفت و مقاومت ایشان روبرو شد و موجب اختلاف‌نظر شدیدی میان اعضا گردید.[۵۶] ولی پس از آن آیت‌الله شریعتمداری اعلامیه‌ای بدان منظور صادر کرد.[۵۷] او در فروردین ۱۳۴۷ به کویت و عراق و از آنجا به سوریه و لبنان سفر کرد. در نجف اشرف پس از زیارت مرقد مطهر امیرمؤمنان(ع) به دیدار امام‌خمینی رفت و سپس عازم سوریه و لبنان شد. در لبنان میهمان دوست و همکار دیرینش امام موسی صدر بود و به‌واسطه او از نزدیک با اوضاع جهان عرب و وضعیت شیعیان در لبنان و فعالیت‌های وی آشنا شد.[۵۸] در همین سفر بود که وی عامل اصلی شکست را در بی‌کفایتی سران دول عربی و بی‌تفاوتی مردم آنها و دوری ایشان از فرهنگ و تعالیم اسلامی دانست و در بازگشت به کشور تصمیم گرفت به‌منظور یادآوری دوران مجد و عظمت گذشته مسلمانان، کتاب ارزشمند شکیب ارسلان را به نام تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا ترجمه کند.[۵۹]

در سال‌های ۱۳۴۸-۱۳۴۹ش هم در آبادان، خرمشهر، اهواز و اصفهان به سخنرانی می‌پرداخت و در مواردی، انتقاداتی علیه رژیم مطرح می‌کرد.[۶۰] به همین سبب یک بار به ساواک اصفهان احضار شد.[۶۱] ساواک در گزارشی درباره فعالیت‌های وی، از او به‌عنوان یکی از روحانیان «ناراحت» قم نام برد.[۶۲] همین گزارش‌ها و سخت‌گیری‌ها سبب شد در سال ۱۳۵۰ش راهی تهران شود و برای همیشه در آن شهر مقیم گردد.[۶۳] دوستان صمیمی او در تهران، مرتضی مطهری، سیدمحمد حسینی بهشتی و محمدتقی فلسفی بودند.[۶۴] وی در تهران در مسجد الجواد[۶۵] و در جلسات مکتب الرضا منبر می‌رفت.[۶۶] در سال ۱۳۵۰ش، از برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و هزینه‌های آن انتقاد نمود.[۶۷] و پس از ممنوعیت منبر حجت‌الاسلام فلسفی (بهمن ۱۳۵۰)، تلاش فراوانی برای رفع ممنوعیت آن انجام داد که البته از چشم مأموران ساواک به دور نماند.[۶۸]

در خرداد سال ۱۳۵۲ به سبب فعالیت‌های سیاسی فرزندانش، مأموران ساواک به خانه‌اش ریختند و آنجا را مورد بازرسی قرار دادند.[۶۹] وی طی مدت سه سال و نیم مرتباً به ملاقات فرزندانش می‌رفت و با وجود آنکه در طول دو سال پایانی هیچ‌گونه اجازه ملاقاتی داده نمی‌شد، همانند سایر خانواده‌های زندانیان، به امید ملاقات، ساعت‌ها پشت درب زندان اوین حضور می‌یافت و در آنجا با خانواده‌های زندانیان گفتگو می‌کرد و ضمن تأثر شدید، به آنان دلداری و امید می‌داد.[۷۰] همچنین مجالس سخنرانی و منابر انتقادی استاد دوانی بدون توجه به اخطارها و احضارهای ساواک کماکان ادامه داشت؛ تا جایی که ثابتی مدیرکل سوم ساواک، در گزارشی به تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۵ به ریاست ساواک نوشت: «خواهشمند است دستور فرمایید به نامبرده بالا شدیداً تذکر داده شود و به او تفهیم گردد چنانچه در آینده مطالب تحریک‌آمیز عنوان نماید، ممنوع‌المنبر خواهد شد».[۷۱]

در تابستان ۱۳۵۳ به دستور رئیس بندهای سیاسی زندان قصر مقرر شد فقط زندانیان سیاسی بالاتر از چهل سال بند ۲ مجازند که نماز صبح بخوانند، آن هم مشروط بر آنکه شواهد موثقی ارائه کنند که قبلاً نمازخوان بوده‌اند! این دستور تحمیلی، از سوی زندانیان سیاسی نادیده گرفته شد، اما هنگام ادای نماز صبح پلیس به نمازگزاران حمله کرد و آنان را مورد ضرب‌وجرح قرار داد. استاد دوانی که پس از ملاقات با پسرش، از ماجرا اطلاع یافت، بلافاصله به قم رفت و با آیت‌الله شریعتمداری دیدار کرد و شرح واقعه را داد و از ایشان مصرانه خواست تا راجع به رفع آن ـ که به امور مذهبی مربوط می‌شد ـ اقدام عاجلی نماید که چنین نیز شد و بعد از چند روز آن غائله پایان یافت.[۷۲] در ۱۳ آبان ۱۳۵۶ به مناسبت درگذشت فرزند امام‌خمینی، سیدمصطفی، مجلس ختمی در اهواز برگزار گردید. استاد دوانی در حضور پنج هزار نفر سخنان مهمی بیان کرد. چهار روز بعد ساواک اهواز به سبب اهمیت آن مجلس، دو گزارش به تهران ارسال کرد. در یکی از آنها آمده بود که «سخنران، نخست به بیان فضایل علمی و مکارم اخلاقی وی (آقا سیدمصطفی) اشاره کرد و مصیبت درگذشت او را به آیت‌الله خمینی تسلیت گفت. در ادامه ضمن انتقاد شدید از تقلید کورکورانه دولتمردان از غرب و رواج غرب‌زدگی در جامعه، به نقش برجسته و مؤثر روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران پرداخت و از صبر و شکیبایی امام در غم از دست دادن فرزندش تجلیل کرد».[۷۳]

دوانی در سال ۱۳۵۶ با زحمت و تلاش زیاد به گردآوری پیام‌ها، اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های مراجع، علما، فضلا، طلاب، اهل منبر، دانشگاهیان، احزاب، جمعیت‌ها، فعالان سیاسی، اصناف و بازاریان و نیز ثبت و ضبط رویدادهای سیاسی کشور پرداخت و جلد اول نهضت روحانیون ایران را در مهر ۱۳۵۷ و جلد دوم را در اردیبهشت ۱۳۵۸ و سایر مجلدات را تا رویدادهای سال ۱۳۶۰ به نگارش درآورد و دوره ۱۱ جلدی کتاب را در همان سال منتشر کرد. او سپس قلم و بیان خود را در خدمت جمهوری اسلامی قرار داد و در مراکز آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی و دانشگاه‌ها به تدریس تاریخ اسلام، سیره معصومین(ع)، جنگ‌های صدر اسلام و... پرداخت و در بسیاری از همایش‌های علمی با ارائه مقاله و ایراد سخنرانی شرکت جست و در یادواره‌هایی که برای بزرگداشت شهدای ارتش، سپاه و بسیج تشکیل می‌شد حضور می‌یافت و از فداکاری‌های آنها تجلیل می‌کرد. وی با وجود مشغله فراوان، دعوت صداوسیما را می‌پذیرفت و در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی شرکت می‌کرد. استاد دوانی ۱۱۰ جلد تألیف، ترجمه و تصحیح، در موضوعات تراجم رجال، تاریخ اسلام و ایران، سیره معصومین(ع) و نهضت‌های اسلامی و ده‌ها مقاله و سخنرانی از خود به یادگار گذاشت. ازجمله معروف‌ترین آثار ایشان می‌توان به مهدی موعود که تاکنون بیش از ۴۰ بار به چاپ رسیده است، دوره ۱۰ جلدی مفاخر اسلام در شرح‌حال علما و دانشمندان شیعه از عصر غیبت تاکنون و دوره ۱۱ جلدی نهضت روحانیون ایران از قرن هفتم تا سال ۱۳۶۰ش اشاره کرد.

درگذشت

علی دوانی در شامگاه ۱۸ دی ۱۳۸۵ ش در تهران درگذشت و پیکرش پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله سبحانی در یکی از حجرات صحن عتیق حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.[۷۴]

پانویس

  1. دوانی، ج۱، ص۱۹.
  2. دوانی، ج۱، ص۳۹.
  3. دوانی، ج۱، ص۴۲.
  4. دوانی، ج۱، ص۴۰.
  5. دوانی، ج۱، ص۶۰.
  6. دوانی، ج۱، ص۶۵.
  7. دوانی، ج۱، ص۷۳.
  8. دوانی، ج۱، ص۷۸.
  9. دوانی، ج۱، ص۹۹-۱۰۰.
  10. دوانی، ج۱، ص۳۲۷، ۳۲۸.
  11. دوانی، ج۱، ص۱۶۶.
  12. دوانی، ج۱، ص۱۶۹.
  13. دوانی، ج۱، ص۱۷۴.
  14. دوانی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵.
  15. دوانی، ج۱، ص۱۸۷.
  16. دوانی، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲.
  17. سلسله موی دوست، ۱۰۱؛ سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام‌خمینی، ج۶، ص۵۲.
  18. دوانی، ص۲۵۲-۲۶۱.
  19. دوانی، ج۱، ص۳۲۹.
  20. دوانی، ج۱، ص۳۳۲.
  21. دوانی، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۵.
  22. دوانی، ج۱، ص۳۷۵.
  23. دوانی، ج۱، ص۳۸۶.
  24. دوانی، ج۱، ص۳۹۴.
  25. دوانی، ج۱، ص۴۰۴.
  26. دوانی، ج۱، ص۴۰۷–۴۱۲.
  27. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش ۵۳: صفحات متعدد.
  28. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش ۵۳، ص۳۳۳-۳۴۶.
  29. دوانی، ج۱، ص۵۲۳.
  30. دوانی، ج۱، ۲۲۴.
  31. یاران امام...، ش ۵۳: ص‌بیست.
  32. دوانی، ج ۱، ۳۳۴، ۳۵۵.
  33. یادی از دلداده‌ای، ص۱۵۴، ۱۵۵.
  34. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۷۸.
  35. دوانی، ج ۱، ص۲۲۵.
  36. دوانی، ج۲، ص۱۱- ۱۳.
  37. دوانی، ج۲، ص۱۳.
  38. دوانی، ج۲، ص۲۲.
  39. دوانی، ج۲، ص۲۲، ۲۳.
  40. دوانی، مهدی موعود، صد و بیست ـ صد و بیست و یک.
  41. رجبی دوانی، ص۷۴؛ دوانی، ج۲، ص۴۷-۶۰.
  42. دوانی، مفاخر اسلام، ج ۱۳، ص۶۳۹؛ نهضت دوماهه روحانیون ایران، ص۸.
  43. یاران امام...، ش ۵۳، ص۵.
  44. دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۲۰.
  45. دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۸.
  46. دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۹.
  47. دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۶.
  48. دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۵۱- ۱۵۴.
  49. دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۳۰۷.
  50. اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ص۵۳،۳۰.
  51. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۴۳-۴۴.
  52. دوانی، ص۳۱۲-۳۱۴؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۱۲۶-۱۲۷.
  53. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۵۲.
  54. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.
  55. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.
  56. ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، ص۲۸۱.
  57. یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و شش و سی و هفت.
  58. یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و هفت.
  59. دوانی، تاریخ فتوحات...، ص ۱۵، ۱۶.
  60. دوانی، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.
  61. دوانی، ج۱، ص۴۴۸.
  62. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۸۸.
  63. دوانی، ج۲، ص۶۸.
  64. دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۳.
  65. دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۶.
  66. دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۹.
  67. دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۳۸-۱۴۱.
  68. دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۷.
  69. دوانی، ج ۲، ص۷۴-۷۵.
  70. دوانی، ج۲، ص۷۸.
  71. یاران امام...، ۵۳، ص۲۴۶.
  72. دوانی، نقد عمر، ج۲، ص۹۶، ۹۷.
  73. یاران امام...، ۵۳، ص۲۵۵-۲۶۰.
  74. رجبی دوانی، چهل و پنج.

منابع

  • اسناد انقلاب اسلامی، ج۳ و ۵، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • جواهرکلام، عبدالحسین (۱۳۸۶)، «درگذشتگان: استاد علی دوانی»، دوماهنامه آینه پژوهش، دوره ۱۸، شماره ۱۰۳.
  • دوانی، علی (۱۳۷۸)، نهضت روحانیون ایران، ج۳-۸، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • دوانی، علی (۱۳۹۲)، نهضت دوماهه روحانیون ایران، تهران، نشر رهنمون.
  • دوانی، علی (۱۳۸۴)، نقد عمر: زندگی و خاطرات، ج۱ و ۲، تهران، رهنمون.
  • دوانی، علی (۱۳۸۸)، یادی از دلداده‌ای؛ گزیده اشعار، مصاحبه و سه مقاله ادبی، به کوشش محمد رجبی دوانی، تهران، نشر رهنمون؛
  • دوانی، علی (۱۳۷۳)، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، تهران، نشر مطهر؛
  • دوانی، علی (۱۳۸۷)، مفاخر اسلام، جلد سیزدهم: معاصران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام‌خمینی (۱۳۶۸)، ج۶، تهران، پیام آزادی.
  • سلسله موی دوست: خاطرات دوران تدریس امام‌خمینی(س) به نقل از شاگردان، دوستان و منسوبین (۱۳۸۳)، به کوشش مجتبی فراهانی، با مقدمه عباسعلی عمید زنجانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی(س).
  • مجلسی، ملا محمدباقر [بی‌تا]، مهدی موعود؛ ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار، مترجم: علی دوانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم.
  • شکیب ارسلان [بی‌تا]، تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا: فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریای مدیترانه، ترجمه و مقدمه و پاورقی از علی دوانی، تهران، حکمت (چاپ دوم).
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۵۳: آیت‌الله علی دوانی (۱۳۹۳)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • رجبی دوانی، محمد (۱۳۸۵)، عین بقا؛ یادواره علامه محقق علی دوانی، تهران، نشر رهنمون.
  • آیت‌الله‌العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک؛ کتاب اول (خرداد ۱۳۳۲- اسفند ۱۳۵۱)، (۱۳۹۶)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.