تناسخ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''تناسخ'''، انتقال روح از جسمی به جسمی دیگر، پس از مرگ. ==مفهوم‌شناسی== تناسخ از ریشه «نسخ»، به معنای از میان‌بردن چیزی و گذاشتن چیز دیگری به جای آن است <ref>‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۶۱</ref>. در اصطلاح کلام و [...» ایجاد کرد)
 
(اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۱: خط ۱:
'''تناسخ'''، انتقال [[روح]] از جسمی به جسمی دیگر، پس از [[مرگ]].
'''تناسخ'''، انتقال [[روح]] از جسمی به جسمی دیگر، پس از [[مرگ]].
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
تناسخ از ریشه «نسخ»، به معنای از میان‌بردن چیزی و گذاشتن چیز دیگری به جای آن است <ref>‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۶۱</ref>. در اصطلاح [[کلام]] و [[فلسفه]]، به انتقال روح پس از مرگ از جسمی به جسم دیگر گفته می‌شود <ref>‌جرجانی، کتاب التعریفات، ۳۱؛ ملاصدرا، الحکمة ‌‌المتعالیه، ۹/۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹-۱۷۰</ref>.
تناسخ از ریشه «نسخ»، به معنای از میان‌بردن چیزی و گذاشتن چیز دیگری به جای آن است <ref>‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۶۱</ref>. در اصطلاح [[کلام]] و [[فلسفه]]، به انتقال روح پس از مرگ از جسمی به جسم دیگر گفته می‌شود <ref>‌جرجانی، کتاب التعریفات، ۳۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹-۱۷۰</ref>.
<br>
<br>
تناسخ یا به صورت انفصال ([[تناسخ ملکی|تناسخ مُلکی]]) و یا به صورت اتصال ([[تناسخ ملکوتی|تناسخ مَلکوتی]]) است <ref>‌فاضل، مجموعه رسائل، ۳۴۸</ref>. تناسخ مُلکی، انتقال [[نفس]] در این [[دنیا]] از بدنی به بدن دیگر است. این انتقال، گاهی از موجود شریف به موجود پست است که از آن به «تناسخ نزولی» تعبیر می‌شود و گاهی عکس آن است که به آن «تناسخ صعودی» گفته می‌شود <ref>‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۱۶-۲۲۱؛ ملاصدرا، الحکمة ‌‌المتعالیه، ۹/۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹-۱۷۰</ref>. تناسخ نزولی، خود نیز به چند صورت قابل تصور است:
تناسخ یا به صورت انفصال ([[تناسخ ملکی|تناسخ مُلکی]]) و یا به صورت اتصال ([[تناسخ ملکوتی|تناسخ مَلکوتی]]) است <ref>‌فاضل، مجموعه رسائل، ۳۴۸</ref>. تناسخ مُلکی، انتقال [[نفس]] در این [[دنیا]] از بدنی به بدن دیگر است. این انتقال، گاهی از موجود شریف به موجود پست است که از آن به «تناسخ نزولی» تعبیر می‌شود و گاهی عکس آن است که به آن «تناسخ صعودی» گفته می‌شود <ref>‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۱۶-۲۲۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹-۱۷۰</ref>. تناسخ نزولی، خود نیز به چند صورت قابل تصور است:
# نسخ: انتقال [[روح انسان]] به بدن انسانی دیگر؛
# نسخ: انتقال [[روح انسان]] به بدن انسانی دیگر؛
# [[مسخ]]: انتقال آن به [[جسم حیوانی]]؛
# [[مسخ]]: انتقال آن به [[جسم حیوانی]]؛
# [[فسخ]]: انتقال آن به [[جسم گیاهی]]؛
# [[فسخ]]: انتقال آن به [[جسم گیاهی]]؛
# [[رسخ]]: انتقال آن به [[جسم جمادی]] <ref>‌ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۲۵؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۲۶؛ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۹۰؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۱۹۶</ref>.
# [[رسخ]]: انتقال آن به [[جسم جمادی]] <ref>‌ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۲۵؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۲۶؛ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۹۰؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۱۹۶</ref>.
تناسخ ملکوتی نیز انتقال [[نفس]] از [[بدن دنیوی]] به [[بدن اخروی]] است که متناسب با ملکات و صفات اوست؛ خواه آن بدن حیوانی باشد یا غیر حیوانی، زیبا و نورانی باشد، یا زشت و ظلمانی <ref>‌ملاصدرا، الحکمة‌ المتعالیه، ۹/۴-۵؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۳۱-۲۳۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۲۰۲ و ۳۵۲</ref>.
تناسخ ملکوتی نیز انتقال [[نفس]] از [[بدن دنیوی]] به [[بدن اخروی]] است که متناسب با ملکات و صفات اوست؛ خواه آن بدن حیوانی باشد یا غیر حیوانی، زیبا و نورانی باشد، یا زشت و ظلمانی <ref>‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴-۵؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۳۱-۲۳۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۲۰۲ و ۳۵۲</ref>.
==پیشینه==
==پیشینه==
اعتقاد به تناسخ، از دیرباز در میان مذاهب و ادیان مختلف دیده می‌شود <ref>‌شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۶۶ و ۶۰۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۲۹</ref>. برخی بر این باورند که اعتقاد به «تناسخ مُلکی» برای نخستین بار در [[هند]] و [[چین]] ظهور کرده است و زیربنای [[آیین بودایی]] و [[برهمایی]] را تشکیل می‌دهد و احترامی که هم‌اکنون [[هندوها]] برای حیوانات قائل‌اند تا حدودی مربوط به همین عقیده است که مبتنی بر [[حلول روح انسانی]]، در جسم حیوان است <ref>‌← بیرونی، تحقیق ما للهند، ۳۹-۴۴؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۵۳۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۲۹-۳۴</ref>. علل و انگیزه‌های گوناگونی مانند: میل به [[جاودانگی]]، شکست، حس [[انتقام‌جویی]] و محرومیت‌های اقتصادی و اجتماعی، سبب اعتقاد به تناسخ شده است <ref>‌← شریعتی، معاد در نگاه وحی و فلسفه، ۱۳۱</ref>. در میان فیلسوفان و ‌اندیشمندان یونان، بحث از روح و فرجام آن پس از مرگ، جایگاه ویژه‌ای داشت <ref>‌← فلوطین، دوره آثار، ۱/۵۱۰-۵۱۱</ref>. از میان [[فیلسوفان یونان]]، [[فیثاغورث]] و پیروانش، به تناسخ معتقد بوده‌اند <ref>‌راسل، تاریخ فلسفه غرب، ۱/۸۰</ref>. با ترجمه آثار [[فلسفه یونان]] در عصر عباسی، این عقیده در جهان اسلام پدیدار شد و در میان برخی از مسلمانان رواج یافت <ref>‌بدوی، مذاهب الاسلامیین، ۲/۶۷</ref>. اگرچه سخنان رمزگونه حکمای بزرگی چون: [[افلاطون]]، [[سقراط]]، [[فیثاغورث]] و [[آغاثاذیمون]] موجب توهم به این اعتقاد شد، اما ممکن است مراد آنان از تناسخ، همان تناسخ ملکوتی باشد که مورد قبول علمای حکمت، معرفت و شریعت است ، نه تناسخ ملکی که ابطال آن از ضروریات است <ref>‌ابن‌سینا، الاضحویة، ۹۱-۹۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴-۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰</ref>. امام‌خمینی، سابقه تاریخی اعتقاد به تناسخ ملکی را سخن فلاسفه گذشته درباره تناسخ ملکوتی می‌داند که اهل تناسخ به‌اشتباه آن را تناسخ ملکی فهمیده‌اند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۹</ref>.
اعتقاد به تناسخ، از دیرباز در میان مذاهب و ادیان مختلف دیده می‌شود <ref>‌شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۶۶ و ۶۰۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۲۹</ref>. برخی بر این باورند که اعتقاد به «تناسخ مُلکی» برای نخستین بار در [[هند]] و [[چین]] ظهور کرده است و زیربنای [[آیین بودایی]] و [[برهمایی]] را تشکیل می‌دهد و احترامی که هم‌اکنون [[هندوها]] برای حیوانات قائل‌اند تا حدودی مربوط به همین عقیده است که مبتنی بر [[حلول روح انسانی]]، در جسم حیوان است <ref>‌← بیرونی، تحقیق ما للهند، ۳۹-۴۴؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۵۳۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۲۹-۳۴</ref>. علل و انگیزه‌های گوناگونی مانند: میل به [[جاودانگی]]، شکست، حس [[انتقام‌جویی]] و محرومیت‌های اقتصادی و اجتماعی، سبب اعتقاد به تناسخ شده است <ref>‌← شریعتی، معاد در نگاه وحی و فلسفه، ۱۳۱</ref>. در میان فیلسوفان و اندیشمندان یونان، بحث از روح و فرجام آن پس از مرگ، جایگاه ویژه‌ای داشت <ref>‌← فلوطین، دوره آثار، ۱/۵۱۰-۵۱۱</ref>. از میان [[فیلسوفان یونان]]، [[فیثاغورث]] و پیروانش، به تناسخ معتقد بوده‌اند <ref>‌راسل، تاریخ فلسفه غرب، ۱/۸۰</ref>. با ترجمه آثار [[فلسفه یونان]] در عصر عباسی، این عقیده در جهان اسلام پدیدار شد و در میان برخی از مسلمانان رواج یافت <ref>‌بدوی، مذاهب الاسلامیین، ۲/۶۷</ref>. اگرچه سخنان رمزگونه حکمای بزرگی چون: [[افلاطون]]، [[سقراط]]، [[فیثاغورث]] و [[آغاثاذیمون]] موجب توهم به این اعتقاد شد، اما ممکن است مراد آنان از تناسخ، همان تناسخ ملکوتی باشد که مورد قبول علمای حکمت، معرفت و شریعت است ، نه تناسخ ملکی که ابطال آن از ضروریات است <ref>‌ابن‌سینا، الاضحویة، ۹۱-۹۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴-۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰</ref>. امام‌خمینی، سابقه تاریخی اعتقاد به تناسخ ملکی را سخن فلاسفه گذشته درباره تناسخ ملکوتی می‌داند که اهل تناسخ به‌اشتباه آن را تناسخ ملکی فهمیده‌اند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۹</ref>.
<br>
<br>
موضوع تناسخ در [[فلسفه اسلامی]]، در مبحث نفس بررسی می‌شود. این موضوع افزون بر ارتباط با بحث نفس، در مسئله [[مرگ]] و [[معاد]] نیز مورد توجه است؛ به گونه‌ای که برخی می‌گویند، [[عدالت خداوند]] اقتضا می‌کند انسان‌ها، جزای اعمال خود را در همین دنیا، با تعلق روح به بدن دیگر ببیند؛ از این‌رو، برخی ‌اندیشمندان مسئله تناسخ را با عنوان راه حل و روش توجیه مسئله مرگ و معاد مطرح کرده‌اند <ref>‌ملاصدرا، الحکمة ‌‌المتعالیه، ۹/۵-۶؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۵۵-۳۵۹؛ ← حلی، کشف المراد، ۱۹۱</ref>.
موضوع تناسخ در [[فلسفه اسلامی]]، در مبحث نفس بررسی می‌شود. این موضوع افزون بر ارتباط با بحث نفس، در مسئله [[مرگ]] و [[معاد]] نیز مورد توجه است؛ به گونه‌ای که برخی می‌گویند، [[عدالت خداوند]] اقتضا می‌کند انسان‌ها، جزای اعمال خود را در همین دنیا، با تعلق روح به بدن دیگر ببیند؛ از این‌رو، برخی اندیشمندان مسئله تناسخ را با عنوان راه حل و روش توجیه مسئله مرگ و معاد مطرح کرده‌اند <ref>‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۵-۶؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۵۵-۳۵۹؛ ← حلی، کشف المراد، ۱۹۱</ref>.
<br>
<br>
[[امام‌خمینی]] با دو رویکرد فلسفی و عرفانی، به پیروی از مبانی [[حکمت متعالیه]]، براهین گذشتگان در ردّ تناسخ را بررسی می‌کند و با تحلیل هستی‌شناختی از نفس، بدن، [[عالم طبیعت]] و [[عالم آخرت]]، براهین کامل و دقیقی برای ردّ تناسخ می‌آورد <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۱-۱۶۷، ۱۷۰ و ۲۶۳</ref>. ایشان در این بحث، دلایل اهل تناسخ، شبهات آنان در برزخ، [[رجعت]] و معاد را تحلیل و تناقضات آن را بیان می‌کند. بعضی متکلمان برای اثبات تناسخ، به آیات و روایات تمسک کرده‌اند که امام‌خمینی به رد این ادله می‌پردازد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۱-۱۹۳</ref>.
[[امام‌خمینی]] با دو رویکرد فلسفی و عرفانی، به پیروی از مبانی [[حکمت متعالیه]]، براهین گذشتگان در ردّ تناسخ را بررسی می‌کند و با تحلیل هستی‌شناختی از نفس، بدن، [[عالم طبیعت]] و [[عالم آخرت]]، براهین کامل و دقیقی برای ردّ تناسخ می‌آورد <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۱-۱۶۷، ۱۷۰ و ۲۶۳</ref>. ایشان در این بحث، دلایل اهل تناسخ، شبهات آنان در برزخ، [[رجعت]] و معاد را تحلیل و تناقضات آن را بیان می‌کند. بعضی متکلمان برای اثبات تناسخ، به آیات و روایات تمسک کرده‌اند که امام‌خمینی به رد این ادله می‌پردازد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۱-۱۹۳</ref>.
خط ۱۸: خط ۱۸:
در میان قائلان [[تناسخ ملکی]]، برخی آن را نامحدود می‌دانند؛ به این معنا که نفوس همه انسان‌ها پیوسته در همه زمان‌ها، از بدنی به بدن دیگر منتقل می‌شود و برای این انتقال از نظر زمان و افراد محدودیتی نیست. این گروه معتقدند انسان در ذات و طبیعت خویش موجودی مادی و جسمانی است؛ از این‌رو جدایی او از بدن ممتنع است <ref>‌← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۳۷-۲۳۸</ref>. نامتناهی‌بودن سیر تناسخ، افراطی‌ترین عقیده‌ای است که به اهل تناسخ نسبت داده شده و این همان [[تناسخ بودایی]] است که [[اجماع]] عقلا و مسلمانان بر بطلان آن است <ref>‌حلی، کشف المراد، ۱۹۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶/۲۷۸</ref> و لازمه آن نیز انکار معاد است <ref>‌صدوق، الاعتقادات، ۶۳</ref>؛ چنان‌که امام‌خمینی آن را در نهایت ضعف و سخافت و بی‌اعتباری می‌داند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۳</ref>.
در میان قائلان [[تناسخ ملکی]]، برخی آن را نامحدود می‌دانند؛ به این معنا که نفوس همه انسان‌ها پیوسته در همه زمان‌ها، از بدنی به بدن دیگر منتقل می‌شود و برای این انتقال از نظر زمان و افراد محدودیتی نیست. این گروه معتقدند انسان در ذات و طبیعت خویش موجودی مادی و جسمانی است؛ از این‌رو جدایی او از بدن ممتنع است <ref>‌← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۳۷-۲۳۸</ref>. نامتناهی‌بودن سیر تناسخ، افراطی‌ترین عقیده‌ای است که به اهل تناسخ نسبت داده شده و این همان [[تناسخ بودایی]] است که [[اجماع]] عقلا و مسلمانان بر بطلان آن است <ref>‌حلی، کشف المراد، ۱۹۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶/۲۷۸</ref> و لازمه آن نیز انکار معاد است <ref>‌صدوق، الاعتقادات، ۶۳</ref>؛ چنان‌که امام‌خمینی آن را در نهایت ضعف و سخافت و بی‌اعتباری می‌داند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۳</ref>.
<br>
<br>
در برابر این نظریه، قول به تناسخ محدود است که برخی آن را به صورت نزولی و برخی دیگر به صورت صعودی، تصویر کرده‌اند. امام‌خمینی همانند برخی دیگر، در تبیین این نظر، معتقد است افرادی مانند [[یوذاسف هندی]] که تناسخ را نزولی می‌دانند، بر این باورند که انسان دریچه [[فیض الهی]] است و از آنجا که او از همه موجودات طبیعی به [[مبادی عالی]] نزدیک‌تر است، فیض را به خود جلب می‌کند. حال اگر این انسان شقی شد و [[ملکات رذیله]] را کسب کرد، پس از مرگ، روح او نزول می‌کند و داخل [[جسم حیوانی]] شده، مسخ می‌شود <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۴؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۵۸-۴۶۳</ref>. در میان حکمای اسلامی، قائلان تناسخ نزولی، برای اثبات مطلب خود، به برخی آیات <ref>‌مؤمنون، ۱۰۸؛ نساء، ۵۶؛ بقره، ۶۵</ref> و روایات <ref>‌کلینی، الکافی، ۲/۳۱۱؛ فیض کاشانی، الوافی، ۵/۸۷۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۵۰</ref> که در تبدّل بدن انسان‌ها به صورت حیوان ظهور دارد، تمسک جسته، معتقدند اگر روح انسان‌ها به بدن حیوانات دیگر منتقل نشود، پس از [[مرگ]] به [[عالم عقول]] منتقل می‌شود که محل عذاب نیست؛ بنابراین وعده [[عذاب]] [[ادیان الهی]] برای گنه‌کاران باطل می‌شود <ref>‌ملاصدرا، الحکمة ‌‌المتعالیه، ۹/۲۶-۲۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۹ و ۲۲۱</ref>. به باور [[امام‌خمینی]]، [[ظواهر آیات]] و [[روایات]] در برابر [[ادله عقلیه]] به هیچ نحوی نمی‌توانند پایداری کنند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۲</ref>. ایشان سخن اهل تناسخ را کلامی غیر برهانی می‌داند که می‌توان منشأ آن را دیدگاه برخی فلاسفه در [[تناسخ ملکوتی]] و تمثل ملکات حیوانی دانست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۹</ref>.
در برابر این نظریه، قول به تناسخ محدود است که برخی آن را به صورت نزولی و برخی دیگر به صورت صعودی، تصویر کرده‌اند. امام‌خمینی همانند برخی دیگر، در تبیین این نظر، معتقد است افرادی مانند [[یوذاسف هندی]] که تناسخ را نزولی می‌دانند، بر این باورند که انسان دریچه [[فیض الهی]] است و از آنجا که او از همه موجودات طبیعی به [[مبادی عالی]] نزدیک‌تر است، فیض را به خود جلب می‌کند. حال اگر این انسان شقی شد و [[ملکات رذیله]] را کسب کرد، پس از مرگ، روح او نزول می‌کند و داخل [[جسم حیوانی]] شده، مسخ می‌شود <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۴؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۵۸-۴۶۳</ref>. در میان حکمای اسلامی، قائلان تناسخ نزولی، برای اثبات مطلب خود، به برخی آیات <ref>‌مؤمنون، ۱۰۸؛ نساء، ۵۶؛ بقره، ۶۵</ref> و روایات <ref>‌کلینی، الکافی، ۲/۳۱۱؛ فیض کاشانی، الوافی، ۵/۸۷۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۵۰</ref> که در تبدّل بدن انسان‌ها به صورت حیوان ظهور دارد، تمسک جسته، معتقدند اگر روح انسان‌ها به بدن حیوانات دیگر منتقل نشود، پس از [[مرگ]] به [[عالم عقول]] منتقل می‌شود که محل عذاب نیست؛ بنابراین وعده [[عذاب]] [[ادیان الهی]] برای گنه‌کاران باطل می‌شود <ref>‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۶-۲۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۹ و ۲۲۱</ref>. به باور [[امام‌خمینی]]، [[ظواهر آیات]] و [[روایات]] در برابر [[ادله عقلیه]] به هیچ نحوی نمی‌توانند پایداری کنند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۲</ref>. ایشان سخن اهل تناسخ را کلامی غیر برهانی می‌داند که می‌توان منشأ آن را دیدگاه برخی فلاسفه در [[تناسخ ملکوتی]] و تمثل ملکات حیوانی دانست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۹</ref>.
<br>
<br>
کسانی که تناسخ را صعودی می‌دانند، معتقدند نفس در آغاز به بدنی که [[استعداد]] بیشتری برای حیات دارد، افاضه می‌شود و چون [[نفس]] در آغاز افاضه، ضعیف و نیازمند بدنی ساده و هم‌سنخ با خود، مانند [[نبات]] است، از ‌این‌رو اوّل در نبات [[حلول]] می‌کند و از نباتی ضعیف به نبات کامل‌تر منتقل می‌شود؛ پس از آن، به بدن حیوانی و سپس به بدن انسانی تعلق می‌گیرد و این سیر ادامه دارد تا به [[تجرد محض]] برسد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۴؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۶۲؛ ملاصدرا، الحکمة ‌‌المتعالیه، ۹/۸</ref>؛ اگرچه به باور حکما، همه نفوس به این مرتبه نمی‌رسند <ref>‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۸۹-۹۱؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۶۰-۴۶۱</ref>.
کسانی که تناسخ را صعودی می‌دانند، معتقدند نفس در آغاز به بدنی که [[استعداد]] بیشتری برای حیات دارد، افاضه می‌شود و چون [[نفس]] در آغاز افاضه، ضعیف و نیازمند بدنی ساده و هم‌سنخ با خود، مانند [[نبات]] است، از این‌رو اوّل در نبات [[حلول]] می‌کند و از نباتی ضعیف به نبات کامل‌تر منتقل می‌شود؛ پس از آن، به بدن حیوانی و سپس به بدن انسانی تعلق می‌گیرد و این سیر ادامه دارد تا به [[تجرد محض]] برسد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۴؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۶۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸</ref>؛ اگرچه به باور حکما، همه نفوس به این مرتبه نمی‌رسند <ref>‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۸۹-۹۱؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۶۰-۴۶۱</ref>.
<br>
<br>
به اعتقاد [[امام‌خمینی]]، از آنجا که حکمای مشاء <ref>‌خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۵۵-۳۶۰</ref>، قوای [[حواس باطنی]] انسان را مادی می‌دانستند و نتوانستند [[برزخ]] را اثبات کنند، قائل شدند نفوس افرادی که نتوانند به مرحله [[عقل مجرد]] برسند، پس از مرگ، داخل جرمی از [[اجرام فلکی]] می‌شوند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰ و ۲۴۲-۲۴۷</ref>. [[شیخ اشراق]] نیز با آنکه به [[برزخ]] معتقد بوده است، محل نفوس اشقیا را تحت [[فلک قمر]] و فوق کره آتش برشمرده، آن را دارای [[نوع]] جداگانه‌ای دانسته است و به این ترتیب به تناسخ صعودی معتقد شده است <ref>‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۹۰-۹۱؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۲-۲۴۳</ref>. به اعتقاد [[ملاصدرا]]، این گفته‌ها به علت عدم اطلاع بر [[تجرد خیال]] است <ref>‌ملاصدرا، الحکمة ‌‌المتعالیه، ۳/۴۸۶-۴۸۷ و ۹/۱۱۵؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۵۶-۲۶۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۵۱-۵۵۴؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۳۳</ref>.
به اعتقاد [[امام‌خمینی]]، از آنجا که حکمای مشاء <ref>‌خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۵۵-۳۶۰</ref>، قوای [[حواس باطنی]] انسان را مادی می‌دانستند و نتوانستند [[برزخ]] را اثبات کنند، قائل شدند نفوس افرادی که نتوانند به مرحله [[عقل مجرد]] برسند، پس از مرگ، داخل جرمی از [[اجرام فلکی]] می‌شوند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰ و ۲۴۲-۲۴۷</ref>. [[شیخ اشراق]] نیز با آنکه به [[برزخ]] معتقد بوده است، محل نفوس اشقیا را تحت [[فلک قمر]] و فوق کره آتش برشمرده، آن را دارای [[نوع]] جداگانه‌ای دانسته است و به این ترتیب به تناسخ صعودی معتقد شده است <ref>‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۹۰-۹۱؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۲-۲۴۳</ref>. به اعتقاد [[ملاصدرا]]، این گفته‌ها به علت عدم اطلاع بر [[تجرد خیال]] است <ref>‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۸۶-۴۸۷ و ۹/۱۱۵؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۵۶-۲۶۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۵۱-۵۵۴؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۳۳</ref>.
==دلایل بطلان تناسخ==
==دلایل بطلان تناسخ==
در [[فلسفه اسلامی]]، برای ابطال تناسخ نزولی و صعودی، دو دسته ادله عام و خاص آورده شده است <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۳-۱۷۹</ref>. ملاصدرا با تکیه بر اصل [[حرکت جوهری]] و [[حدوث جسمانی]] و بقای روحانی نفس، هر دو قسم تناسخ را باطل دانسته است <ref>‌ملاصدرا، الحکمة ‌‌المتعالیه، ۹/۸-۹؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۲۶-۳۵۶</ref>. امام‌خمینی نیز با پذیرش مبانی یادشده، با بیان کاملی از کلام ملاصدرا، توانست برهانی اقامه کند که نه تنها اشکالات براهین سابق را نداشته باشد، بلکه رویکرد تازه‌ای، برای اثبات [[معاد]] و [[رجعت]] نیز به شمار ‌رود <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۶-۲۰۲</ref> {{ببینید|متن=ببینید| معاد}}. ایشان معتقد است با روشی که ملاصدرا در پیش گرفت، مطلق [[تناسخ نزولی]] و [[تناسخ صعودی|صعودی]] باطل می‌شود؛ زیرا پس از آنکه نفس از بدن جدا شد و [[مجرد]] و [[بسیط]] گردید، به [[فعلیت]] کامل می‌رسد و دیگر به مرتبه [[قوه]] باز نمی‌گردد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹</ref>. ایشان بر این نکته نیز تأکید دارد که [[نفس انسانی]] برای بدن [[صورت]] محسوب می‌شود و با حرکت جوهری، رو به تجرد و استقلال می‌رود و به هنگام [[مرگ]] و جدایی از بدن، به استقلال رسیده، از [[جسم]] بی‌نیاز می‌شود، و محال است پس از این بی‌نیازی ذاتی، دوباره به حال نیازمندی به جسم و بدن باز گردد؛ افزون بر اینکه بنا بر [[حرکت جوهری]]، نفس هر ماده، باید از تبدلات و ترقیات آن ماده به عمل آید؛ در حالی‌که در تناسخ ماده‌ای که نفس در آن حلول می‌کند، از انشائات نفس و تبدلات آن نیست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۲-۲۶۳</ref>.
در [[فلسفه اسلامی]]، برای ابطال تناسخ نزولی و صعودی، دو دسته ادله عام و خاص آورده شده است <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۳-۱۷۹</ref>. ملاصدرا با تکیه بر اصل [[حرکت جوهری]] و [[حدوث جسمانی]] و بقای روحانی نفس، هر دو قسم تناسخ را باطل دانسته است <ref>‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸-۹؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۲۶-۳۵۶</ref>. امام‌خمینی نیز با پذیرش مبانی یادشده، با بیان کاملی از کلام ملاصدرا، توانست برهانی اقامه کند که نه تنها اشکالات براهین سابق را نداشته باشد، بلکه رویکرد تازه‌ای، برای اثبات [[معاد]] و [[رجعت]] نیز به شمار رود <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۶-۲۰۲</ref> {{ببینید|متن=ببینید| معاد}}. ایشان معتقد است با روشی که ملاصدرا در پیش گرفت، مطلق [[تناسخ نزولی]] و [[تناسخ صعودی|صعودی]] باطل می‌شود؛ زیرا پس از آنکه نفس از بدن جدا شد و [[مجرد]] و [[بسیط]] گردید، به [[فعلیت]] کامل می‌رسد و دیگر به مرتبه [[قوه]] باز نمی‌گردد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹</ref>. ایشان بر این نکته نیز تأکید دارد که [[نفس انسانی]] برای بدن [[صورت]] محسوب می‌شود و با حرکت جوهری، رو به تجرد و استقلال می‌رود و به هنگام [[مرگ]] و جدایی از بدن، به استقلال رسیده، از [[جسم]] بی‌نیاز می‌شود، و محال است پس از این بی‌نیازی ذاتی، دوباره به حال نیازمندی به جسم و بدن باز گردد؛ افزون بر اینکه بنا بر [[حرکت جوهری]]، نفس هر ماده، باید از تبدلات و ترقیات آن ماده به عمل آید؛ در حالی‌که در تناسخ ماده‌ای که نفس در آن حلول می‌کند، از انشائات نفس و تبدلات آن نیست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۲-۲۶۳</ref>.
==تناسخ ملکوتی==
==تناسخ ملکوتی==
[[امام‌خمینی]] با تمسک به [[دلیل عقلی]]، قائل به [[تناسخ ملکوتی]] می‌گردد؛ زیرا کسانی که در [[عالم آخرت]] به [[تجرد عقلانی]] نرسیده‌اند، عالم آنها عقلانیت محض نیست، بلکه [[عالم مثال]] و برزخ است؛ به دلیل آنکه قوای بدن دنیوی، ظهور و شئون نفس‌اند و از طرفی طبیعت این عالم، مانع بروز اعمال و حالات نفس می‌شود؛ از ‌این‌رو این قوا، اعمال و شئون نفس در خفا هستند؛ ولی در آخرت و برزخ، [[ملکات]] و اعمال کسب‌شده نفس، ظهور و بروز پیدا می‌کند و عین هویت نفس می‌شود <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۸-۳۹۰</ref>. به نظر ایشان، ریشه قول به تناسخ، خلط مفهوم مسخ و تناسخ، همچنین تمسک به ظاهر برخی آیات <ref>‌بقره، ۶۵؛ اعراف، ۱۶۶</ref> است.
[[امام‌خمینی]] با تمسک به [[دلیل عقلی]]، قائل به [[تناسخ ملکوتی]] می‌گردد؛ زیرا کسانی که در [[عالم آخرت]] به [[تجرد عقلانی]] نرسیده‌اند، عالم آنها عقلانیت محض نیست، بلکه [[عالم مثال]] و برزخ است؛ به دلیل آنکه قوای بدن دنیوی، ظهور و شئون نفس‌اند و از طرفی طبیعت این عالم، مانع بروز اعمال و حالات نفس می‌شود؛ از این‌رو این قوا، اعمال و شئون نفس در خفا هستند؛ ولی در آخرت و برزخ، [[ملکات]] و اعمال کسب‌شده نفس، ظهور و بروز پیدا می‌کند و عین هویت نفس می‌شود <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۸-۳۹۰</ref>. به نظر ایشان، ریشه قول به تناسخ، خلط مفهوم مسخ و تناسخ، همچنین تمسک به ظاهر برخی آیات <ref>‌بقره، ۶۵؛ اعراف، ۱۶۶</ref> است.
<br>
<br>
امام‌خمینی با پیروی از [[ملاصدرا]] <ref>‌ ملاصدرا، الحکمة ‌‌المتعالیه، ۹/۴-۶</ref>، با استفاده از مفهوم مسخ و [[تجسم اعمال]] در [[شریعت]] و بحث انشای نفس در [[حکمت صدرایی]]، از آن تفسیر زیبایی می‌کند. ایشان مسخ را در این می‌داند که [[نفس]]، به تناسب ملکاتی که به دست آورده، بدن مناسب با خود را انشا می‌کند. این امر به تناسخ-که انتقال نفس از این بدن به بدن حیوانی است-ربطی ندارد <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۱-۱۷۲</ref>. ایشان در تقریر حکمت متعالیه [[معاد جسمانی]] را به معنای اجتماع اجزای پوسیده بدن ندانسته، بلکه انتقال حقیقت بدن به [[حرکت جوهری]] به همان [[تشخص]] و جسمیت خود به عالم آخرت می‌داند {{ببینید|متن=ببینید| معاد}}.
امام‌خمینی با پیروی از [[ملاصدرا]] <ref> ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴-۶</ref>، با استفاده از مفهوم مسخ و [[تجسم اعمال]] در [[شریعت]] و بحث انشای نفس در [[حکمت صدرایی]]، از آن تفسیر زیبایی می‌کند. ایشان مسخ را در این می‌داند که [[نفس]]، به تناسب ملکاتی که به دست آورده، بدن مناسب با خود را انشا می‌کند. این امر به تناسخ-که انتقال نفس از این بدن به بدن حیوانی است-ربطی ندارد <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۱-۱۷۲</ref>. ایشان در تقریر حکمت متعالیه [[معاد جسمانی]] را به معنای اجتماع اجزای پوسیده بدن ندانسته، بلکه انتقال حقیقت بدن به [[حرکت جوهری]] به همان [[تشخص]] و جسمیت خود به عالم آخرت می‌داند {{ببینید|متن=ببینید| معاد}}.
<br>
<br>
[[امام‌خمینی]] در مسئله [[رجعت]] نیز معتقد است دلیلی بر اینکه رجعت [[امامان(ع)]] به همان بدن قبلی باشد، در دست نیست؛ از این‌رو نمی‌توان از راه ابطال تناسخ، رجعت را منکر شد؛ زیرا رجعت تناسخ نیست؛ بلکه ممکن است رجعت از باب تمثّل باشد؛ به این بیان که ارواح در عالم ملک خود را از طریق بدن‌های برزخی نمایان سازند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۴-۱۹۵؛ شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۱۰۲-۱۰۹</ref>؛ با این حال، خود، نظر دیگری اختیار می‌کند که نفوسی که رجعت می‌کنند، بدنی طبیعی و ملکی انشا کرده، با آن [[بدن ملکی]] رجوع می‌کنند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید| کلام}}.
[[امام‌خمینی]] در مسئله [[رجعت]] نیز معتقد است دلیلی بر اینکه رجعت [[امامان(ع)]] به همان بدن قبلی باشد، در دست نیست؛ از این‌رو نمی‌توان از راه ابطال تناسخ، رجعت را منکر شد؛ زیرا رجعت تناسخ نیست؛ بلکه ممکن است رجعت از باب تمثّل باشد؛ به این بیان که ارواح در عالم ملک خود را از طریق بدن‌های برزخی نمایان سازند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۴-۱۹۵؛ شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۱۰۲-۱۰۹</ref>؛ با این حال، خود، نظر دیگری اختیار می‌کند که نفوسی که رجعت می‌کنند، بدنی طبیعی و ملکی انشا کرده، با آن [[بدن ملکی]] رجوع می‌کنند <ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید| کلام}}.
خط ۳۶: خط ۳۶:
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
* ابن‌سینا، حسین‌بن‌‌عبدالله، الاضحویة فی المعاد، تحقیق حسین عاصی، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
* ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاضحویة فی المعاد، تحقیق حسین عاصی، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
خط ۴۴: خط ۴۴:
* توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت ـ مؤسسه فرهنگی طه ـ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
* توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت ـ مؤسسه فرهنگی طه ـ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
* جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
* جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
* حلی، علامه، حسن‌بن‌‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
* حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
* خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۵۳ش.
* راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۵۳ش.
* راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹ ـ ۱۳۷۹ش.
* سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹ ـ ۱۳۷۹ش.
* شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تحقیق زاهد ویسی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و‌ اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
* شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تحقیق زاهد ویسی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
* شریعتی سبزواری، محمدباقر، معاد در نگاه وحی و فلسفه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۵ش.
* شریعتی سبزواری، محمدباقر، معاد در نگاه وحی و فلسفه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۵ش.
* شهرزوری، شمس‌الدین، شرح حکمة الاشراق، تحقیق حسین ضیائی تربتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
* شهرزوری، شمس‌الدین، شرح حکمة الاشراق، تحقیق حسین ضیائی تربتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.

نسخهٔ ‏۲۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۳۴

تناسخ، انتقال روح از جسمی به جسمی دیگر، پس از مرگ.

مفهوم‌شناسی

تناسخ از ریشه «نسخ»، به معنای از میان‌بردن چیزی و گذاشتن چیز دیگری به جای آن است [۱]. در اصطلاح کلام و فلسفه، به انتقال روح پس از مرگ از جسمی به جسم دیگر گفته می‌شود [۲].
تناسخ یا به صورت انفصال (تناسخ مُلکی) و یا به صورت اتصال (تناسخ مَلکوتی) است [۳]. تناسخ مُلکی، انتقال نفس در این دنیا از بدنی به بدن دیگر است. این انتقال، گاهی از موجود شریف به موجود پست است که از آن به «تناسخ نزولی» تعبیر می‌شود و گاهی عکس آن است که به آن «تناسخ صعودی» گفته می‌شود [۴]. تناسخ نزولی، خود نیز به چند صورت قابل تصور است:

  1. نسخ: انتقال روح انسان به بدن انسانی دیگر؛
  2. مسخ: انتقال آن به جسم حیوانی؛
  3. فسخ: انتقال آن به جسم گیاهی؛
  4. رسخ: انتقال آن به جسم جمادی [۵].

تناسخ ملکوتی نیز انتقال نفس از بدن دنیوی به بدن اخروی است که متناسب با ملکات و صفات اوست؛ خواه آن بدن حیوانی باشد یا غیر حیوانی، زیبا و نورانی باشد، یا زشت و ظلمانی [۶].

پیشینه

اعتقاد به تناسخ، از دیرباز در میان مذاهب و ادیان مختلف دیده می‌شود [۷]. برخی بر این باورند که اعتقاد به «تناسخ مُلکی» برای نخستین بار در هند و چین ظهور کرده است و زیربنای آیین بودایی و برهمایی را تشکیل می‌دهد و احترامی که هم‌اکنون هندوها برای حیوانات قائل‌اند تا حدودی مربوط به همین عقیده است که مبتنی بر حلول روح انسانی، در جسم حیوان است [۸]. علل و انگیزه‌های گوناگونی مانند: میل به جاودانگی، شکست، حس انتقام‌جویی و محرومیت‌های اقتصادی و اجتماعی، سبب اعتقاد به تناسخ شده است [۹]. در میان فیلسوفان و اندیشمندان یونان، بحث از روح و فرجام آن پس از مرگ، جایگاه ویژه‌ای داشت [۱۰]. از میان فیلسوفان یونان، فیثاغورث و پیروانش، به تناسخ معتقد بوده‌اند [۱۱]. با ترجمه آثار فلسفه یونان در عصر عباسی، این عقیده در جهان اسلام پدیدار شد و در میان برخی از مسلمانان رواج یافت [۱۲]. اگرچه سخنان رمزگونه حکمای بزرگی چون: افلاطون، سقراط، فیثاغورث و آغاثاذیمون موجب توهم به این اعتقاد شد، اما ممکن است مراد آنان از تناسخ، همان تناسخ ملکوتی باشد که مورد قبول علمای حکمت، معرفت و شریعت است ، نه تناسخ ملکی که ابطال آن از ضروریات است [۱۳]. امام‌خمینی، سابقه تاریخی اعتقاد به تناسخ ملکی را سخن فلاسفه گذشته درباره تناسخ ملکوتی می‌داند که اهل تناسخ به‌اشتباه آن را تناسخ ملکی فهمیده‌اند [۱۴].
موضوع تناسخ در فلسفه اسلامی، در مبحث نفس بررسی می‌شود. این موضوع افزون بر ارتباط با بحث نفس، در مسئله مرگ و معاد نیز مورد توجه است؛ به گونه‌ای که برخی می‌گویند، عدالت خداوند اقتضا می‌کند انسان‌ها، جزای اعمال خود را در همین دنیا، با تعلق روح به بدن دیگر ببیند؛ از این‌رو، برخی اندیشمندان مسئله تناسخ را با عنوان راه حل و روش توجیه مسئله مرگ و معاد مطرح کرده‌اند [۱۵].
امام‌خمینی با دو رویکرد فلسفی و عرفانی، به پیروی از مبانی حکمت متعالیه، براهین گذشتگان در ردّ تناسخ را بررسی می‌کند و با تحلیل هستی‌شناختی از نفس، بدن، عالم طبیعت و عالم آخرت، براهین کامل و دقیقی برای ردّ تناسخ می‌آورد [۱۶]. ایشان در این بحث، دلایل اهل تناسخ، شبهات آنان در برزخ، رجعت و معاد را تحلیل و تناقضات آن را بیان می‌کند. بعضی متکلمان برای اثبات تناسخ، به آیات و روایات تمسک کرده‌اند که امام‌خمینی به رد این ادله می‌پردازد [۱۷].

اقسام تناسخ ملکی و دلایل آن

در میان قائلان تناسخ ملکی، برخی آن را نامحدود می‌دانند؛ به این معنا که نفوس همه انسان‌ها پیوسته در همه زمان‌ها، از بدنی به بدن دیگر منتقل می‌شود و برای این انتقال از نظر زمان و افراد محدودیتی نیست. این گروه معتقدند انسان در ذات و طبیعت خویش موجودی مادی و جسمانی است؛ از این‌رو جدایی او از بدن ممتنع است [۱۸]. نامتناهی‌بودن سیر تناسخ، افراطی‌ترین عقیده‌ای است که به اهل تناسخ نسبت داده شده و این همان تناسخ بودایی است که اجماع عقلا و مسلمانان بر بطلان آن است [۱۹] و لازمه آن نیز انکار معاد است [۲۰]؛ چنان‌که امام‌خمینی آن را در نهایت ضعف و سخافت و بی‌اعتباری می‌داند [۲۱].
در برابر این نظریه، قول به تناسخ محدود است که برخی آن را به صورت نزولی و برخی دیگر به صورت صعودی، تصویر کرده‌اند. امام‌خمینی همانند برخی دیگر، در تبیین این نظر، معتقد است افرادی مانند یوذاسف هندی که تناسخ را نزولی می‌دانند، بر این باورند که انسان دریچه فیض الهی است و از آنجا که او از همه موجودات طبیعی به مبادی عالی نزدیک‌تر است، فیض را به خود جلب می‌کند. حال اگر این انسان شقی شد و ملکات رذیله را کسب کرد، پس از مرگ، روح او نزول می‌کند و داخل جسم حیوانی شده، مسخ می‌شود [۲۲]. در میان حکمای اسلامی، قائلان تناسخ نزولی، برای اثبات مطلب خود، به برخی آیات [۲۳] و روایات [۲۴] که در تبدّل بدن انسان‌ها به صورت حیوان ظهور دارد، تمسک جسته، معتقدند اگر روح انسان‌ها به بدن حیوانات دیگر منتقل نشود، پس از مرگ به عالم عقول منتقل می‌شود که محل عذاب نیست؛ بنابراین وعده عذاب ادیان الهی برای گنه‌کاران باطل می‌شود [۲۵]. به باور امام‌خمینی، ظواهر آیات و روایات در برابر ادله عقلیه به هیچ نحوی نمی‌توانند پایداری کنند [۲۶]. ایشان سخن اهل تناسخ را کلامی غیر برهانی می‌داند که می‌توان منشأ آن را دیدگاه برخی فلاسفه در تناسخ ملکوتی و تمثل ملکات حیوانی دانست [۲۷].
کسانی که تناسخ را صعودی می‌دانند، معتقدند نفس در آغاز به بدنی که استعداد بیشتری برای حیات دارد، افاضه می‌شود و چون نفس در آغاز افاضه، ضعیف و نیازمند بدنی ساده و هم‌سنخ با خود، مانند نبات است، از این‌رو اوّل در نبات حلول می‌کند و از نباتی ضعیف به نبات کامل‌تر منتقل می‌شود؛ پس از آن، به بدن حیوانی و سپس به بدن انسانی تعلق می‌گیرد و این سیر ادامه دارد تا به تجرد محض برسد [۲۸]؛ اگرچه به باور حکما، همه نفوس به این مرتبه نمی‌رسند [۲۹].
به اعتقاد امام‌خمینی، از آنجا که حکمای مشاء [۳۰]، قوای حواس باطنی انسان را مادی می‌دانستند و نتوانستند برزخ را اثبات کنند، قائل شدند نفوس افرادی که نتوانند به مرحله عقل مجرد برسند، پس از مرگ، داخل جرمی از اجرام فلکی می‌شوند [۳۱]. شیخ اشراق نیز با آنکه به برزخ معتقد بوده است، محل نفوس اشقیا را تحت فلک قمر و فوق کره آتش برشمرده، آن را دارای نوع جداگانه‌ای دانسته است و به این ترتیب به تناسخ صعودی معتقد شده است [۳۲]. به اعتقاد ملاصدرا، این گفته‌ها به علت عدم اطلاع بر تجرد خیال است [۳۳].

دلایل بطلان تناسخ

در فلسفه اسلامی، برای ابطال تناسخ نزولی و صعودی، دو دسته ادله عام و خاص آورده شده است [۳۴]. ملاصدرا با تکیه بر اصل حرکت جوهری و حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس، هر دو قسم تناسخ را باطل دانسته است [۳۵]. امام‌خمینی نیز با پذیرش مبانی یادشده، با بیان کاملی از کلام ملاصدرا، توانست برهانی اقامه کند که نه تنها اشکالات براهین سابق را نداشته باشد، بلکه رویکرد تازه‌ای، برای اثبات معاد و رجعت نیز به شمار رود [۳۶] (ببینید: معاد). ایشان معتقد است با روشی که ملاصدرا در پیش گرفت، مطلق تناسخ نزولی و صعودی باطل می‌شود؛ زیرا پس از آنکه نفس از بدن جدا شد و مجرد و بسیط گردید، به فعلیت کامل می‌رسد و دیگر به مرتبه قوه باز نمی‌گردد [۳۷]. ایشان بر این نکته نیز تأکید دارد که نفس انسانی برای بدن صورت محسوب می‌شود و با حرکت جوهری، رو به تجرد و استقلال می‌رود و به هنگام مرگ و جدایی از بدن، به استقلال رسیده، از جسم بی‌نیاز می‌شود، و محال است پس از این بی‌نیازی ذاتی، دوباره به حال نیازمندی به جسم و بدن باز گردد؛ افزون بر اینکه بنا بر حرکت جوهری، نفس هر ماده، باید از تبدلات و ترقیات آن ماده به عمل آید؛ در حالی‌که در تناسخ ماده‌ای که نفس در آن حلول می‌کند، از انشائات نفس و تبدلات آن نیست [۳۸].

تناسخ ملکوتی

امام‌خمینی با تمسک به دلیل عقلی، قائل به تناسخ ملکوتی می‌گردد؛ زیرا کسانی که در عالم آخرت به تجرد عقلانی نرسیده‌اند، عالم آنها عقلانیت محض نیست، بلکه عالم مثال و برزخ است؛ به دلیل آنکه قوای بدن دنیوی، ظهور و شئون نفس‌اند و از طرفی طبیعت این عالم، مانع بروز اعمال و حالات نفس می‌شود؛ از این‌رو این قوا، اعمال و شئون نفس در خفا هستند؛ ولی در آخرت و برزخ، ملکات و اعمال کسب‌شده نفس، ظهور و بروز پیدا می‌کند و عین هویت نفس می‌شود [۳۹]. به نظر ایشان، ریشه قول به تناسخ، خلط مفهوم مسخ و تناسخ، همچنین تمسک به ظاهر برخی آیات [۴۰] است.
امام‌خمینی با پیروی از ملاصدرا [۴۱]، با استفاده از مفهوم مسخ و تجسم اعمال در شریعت و بحث انشای نفس در حکمت صدرایی، از آن تفسیر زیبایی می‌کند. ایشان مسخ را در این می‌داند که نفس، به تناسب ملکاتی که به دست آورده، بدن مناسب با خود را انشا می‌کند. این امر به تناسخ-که انتقال نفس از این بدن به بدن حیوانی است-ربطی ندارد [۴۲]. ایشان در تقریر حکمت متعالیه معاد جسمانی را به معنای اجتماع اجزای پوسیده بدن ندانسته، بلکه انتقال حقیقت بدن به حرکت جوهری به همان تشخص و جسمیت خود به عالم آخرت می‌داند (ببینید: معاد).
امام‌خمینی در مسئله رجعت نیز معتقد است دلیلی بر اینکه رجعت امامان(ع) به همان بدن قبلی باشد، در دست نیست؛ از این‌رو نمی‌توان از راه ابطال تناسخ، رجعت را منکر شد؛ زیرا رجعت تناسخ نیست؛ بلکه ممکن است رجعت از باب تمثّل باشد؛ به این بیان که ارواح در عالم ملک خود را از طریق بدن‌های برزخی نمایان سازند [۴۳]؛ با این حال، خود، نظر دیگری اختیار می‌کند که نفوسی که رجعت می‌کنند، بدنی طبیعی و ملکی انشا کرده، با آن بدن ملکی رجوع می‌کنند [۴۴] (ببینید: کلام).

پانویس

  1. ‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۶۱
  2. ‌جرجانی، کتاب التعریفات، ۳۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹-۱۷۰
  3. ‌فاضل، مجموعه رسائل، ۳۴۸
  4. ‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۱۶-۲۲۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹-۱۷۰
  5. ‌ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۲۵؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۲۶؛ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۹۰؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۱۹۶
  6. ‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴-۵؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۳۱-۲۳۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۲۰۲ و ۳۵۲
  7. ‌شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۶۶ و ۶۰۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۲۹
  8. ‌← بیرونی، تحقیق ما للهند، ۳۹-۴۴؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۵۳۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۲۹-۳۴
  9. ‌← شریعتی، معاد در نگاه وحی و فلسفه، ۱۳۱
  10. ‌← فلوطین، دوره آثار، ۱/۵۱۰-۵۱۱
  11. ‌راسل، تاریخ فلسفه غرب، ۱/۸۰
  12. ‌بدوی، مذاهب الاسلامیین، ۲/۶۷
  13. ‌ابن‌سینا، الاضحویة، ۹۱-۹۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴-۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰
  14. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۹
  15. ‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۵-۶؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۵۵-۳۵۹؛ ← حلی، کشف المراد، ۱۹۱
  16. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۱-۱۶۷، ۱۷۰ و ۲۶۳
  17. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۱-۱۹۳
  18. ‌← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۳۷-۲۳۸
  19. ‌حلی، کشف المراد، ۱۹۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶/۲۷۸
  20. ‌صدوق، الاعتقادات، ۶۳
  21. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۳
  22. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۴؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۵۸-۴۶۳
  23. ‌مؤمنون، ۱۰۸؛ نساء، ۵۶؛ بقره، ۶۵
  24. ‌کلینی، الکافی، ۲/۳۱۱؛ فیض کاشانی، الوافی، ۵/۸۷۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۵۰
  25. ‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۶-۲۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۹ و ۲۲۱
  26. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۲
  27. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۹
  28. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۴؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۶۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸
  29. ‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۸۹-۹۱؛ قطب‌الدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۶۰-۴۶۱
  30. ‌خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۵۵-۳۶۰
  31. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰ و ۲۴۲-۲۴۷
  32. ‌شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۹۰-۹۱؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۲-۲۴۳
  33. ‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۸۶-۴۸۷ و ۹/۱۱۵؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۵۶-۲۶۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۵۱-۵۵۴؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۳۳
  34. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۳-۱۷۹
  35. ‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸-۹؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۲۶-۳۵۶
  36. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۶-۲۰۲
  37. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹
  38. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۲-۲۶۳
  39. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۸-۳۹۰
  40. ‌بقره، ۶۵؛ اعراف، ۱۶۶
  41.  ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴-۶
  42. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۱-۱۷۲
  43. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۴-۱۹۵؛ شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۱۰۲-۱۰۹
  44. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۷

منابع

  • قرآن کریم.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاضحویة فی المعاد، تحقیق حسین عاصی، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم، ۱۹۷۱م.
  • بیرونی، ابوریحان، تحقیق ما للهند، بیروت، عالم الکتب، چاپ دوّم، ۱۴۰۳ق.
  • توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت ـ مؤسسه فرهنگی طه ـ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
  • جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۵۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹ ـ ۱۳۷۹ش.
  • شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تحقیق زاهد ویسی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • شریعتی سبزواری، محمدباقر، معاد در نگاه وحی و فلسفه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۵ش.
  • شهرزوری، شمس‌الدین، شرح حکمة الاشراق، تحقیق حسین ضیائی تربتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • شهرستانی، محمدبن‌عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
  • شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • فاضل تونی، محمدحسین، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، تصحیح وحید روح‌الله‌پور، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • فلوطین، دوره آثار فلوطین، ترجمه محمدحسین لطفی، تهران، خوارزمی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • قطب‌الدین شیرازی، محمودبن‌مسعود، شرح حکمة الاشراق، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح سیدمحمد خامنه‌ای، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.

پیوند به بیرون