مصر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
| عرض تصویر نشان ملی= | | عرض تصویر نشان ملی= | ||
| نام رسمی = | | نام رسمی = | ||
| دین رسمی = اسلام | | دین رسمی = [[اسلام]] | ||
| جمعیت کل = بیش از ۶۱ میلیون نفر در سال ۱۹۹۵م | | جمعیت کل = بیش از ۶۱ میلیون نفر در سال ۱۹۹۵م | ||
| مساحت = ۴۴۹/۰۰۱/۱ کیلومتر مربع | | مساحت = ۴۴۹/۰۰۱/۱ کیلومتر مربع | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| درصد به جمعیت مسلمانان= | | درصد به جمعیت مسلمانان= | ||
| آداب و رسوم = | | آداب و رسوم = | ||
| وقایع تاریخی = پیمان | | وقایع تاریخی = [[پیمان کمپدیوید]]، [[ترور]] انور سادات به دست خالد اسلامبولی | ||
| حکومتها = | | حکومتها = | ||
| احزاب = | | احزاب = | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
[[رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه امامخمینی]] | [[رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مکانها]] | [[رده:مکانها]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای دارای جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای دارای تصویر]] | [[رده:مقالههای دارای تصویر]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] |
نسخهٔ ۲۳ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۳
اطلاعات عمومی | |
---|---|
دین رسمی | اسلام |
جمعیت کل | بیش از ۶۱ میلیون نفر در سال ۱۹۹۵م |
مساحت | ۴۴۹/۰۰۱/۱ کیلومتر مربع |
تاریخ تشیع | |
وقایع تاریخی | پیمان کمپدیوید، ترور انور سادات به دست خالد اسلامبولی |
مصر تأثیرگذاری کشور مصر در مناسبات سیاسی و فرهنگی و رابطه آن با جمهوری اسلامی ایران.
معرفی اجمالی
مصر در شمال آفریقا، در کنار دو دریای سرخ و مدیترانه قرار دارد و وسعت آن ۴۴۹/۰۰۱/۱ کیلومتر مربع است و از این نظر بیست و هشتمین کشور جهان بهشمار میرود.[۱] جمعیت مصر در سال ۱۹۷۹م ۴۲ میلیون و در سال ۱۹۸۵م ۴۹ میلیون و در سال ۱۹۹۵م بیش از ۶۱ میلیون نفر بوده است.[۲] مصر از مهمترین کشورهای عربی محسوب میشود. این کشور دارای قدمت تاریخی و آثار باستانی بسیار در مناطق جیزه (اهرام ثلاثه)، سقاره (شهر ممفیس)، الاقصر و مناطق دیگر و برخوردار از معابد، مساجد، کلیساها و قلعههای متعدد است.[۳] نام این منطقه جغرافیایی چهار بار در قرآن کریم آمده است.[۴]
پیشینه
تمدن مصر به هزاران سال پیش و زمان حکومت فراعنه بر میگردد.[۵] محور این تمدن، رود نیل بوده که آن را به مرکز کشاورزی منطقه در طول سالها تبدیل کرده است.[۶]
دین رایج مصریان در دوره ظهور اسلام، مسیحیت بود که با فتح این کشور در زمان خلیفه دوم، اسلام جایگزین آن شد.[۷] در زمان خلیفه سوم، مردم مصر به دلیل فشار ناشی از ستم والی منصوب وی، علیه حکومت شورش کردند.[۸] پس از کشتهشدن عثمانبنعفان (خلیفه سوم) و بهخلافترسیدن امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع)، بسیاری از مصریان از خلافت وی استقبال و با نماینده او بیعت کردند؛ اما معاویه با کارشکنی و کشتن فرمانداران منصوب امامعلی(ع) (محمدبنابیبکر و مالکبنحارث نخعی) و لشکرکشی به مصر، این سرزمین را تصرف کرد.[۹] این وضع تا اواخر قرن سوم هجری ادامه داشت و پس از آن سلسله شیعیمذهب فاطمیان حکومت را به دست گرفت.[۱۰] فاطمیان از نظر مشرب فکری به عقلگرایی و باطنیگری شهرت داشتند و در رویه سیاسی و اداری، محتاطانه و آرام عمل میکردند. در امور مذهبی نیز خلیفه دارای یک مشاور بود که وی را در امور دینی یاری میداد.[۱۱]
دوره فاطمی سرآغاز ورود تشیع و گسترش تبلیغات این مذهب و عصر شکوفایی فرهنگ مذهبی در مصر بود. در این دوران، شهر قاهره و مسجد جامع الازهر ـ که بهمرور به یک دانشگاه جامع و تأثیرگذار تبدیل شد ـ بنا گردید. فاطمیان با هدف آموزشی، ترویجی به تربیت مبلّغان مذهب اسماعیلیه در این دانشگاه میپرداختند.[۱۲] الازهر در طول تاریخ از لحاظ مالی وابسته به حکومت بوده که وابستگی سیاسی را به دنبال داشته است؛ با این حال، در فرازهایی از تاریخ نیز مستقل عمل کرده است.[۱۳] از سال ۱۹۵۰م، شیخ الازهر از میان سه نامزدی که بزرگان الازهر معرفی میکردند و رئیس دولت تأیید میکرد، انتخاب میشد؛ اما این روند امروزه تغییر کرده است و عزل و نصب هر یک از بزرگان الازهر به دست رئیسجمهور صورت میگیرد.[۱۴] از دیگر خدمات فاطمیان میتوان به ایجاد کتابخانه عمومی و چندین آموزشگاه برای آموزش ادبیات، تفسیر قرآن، فقه، تاریخ، طب و ریاضیات اشاره کرد.[۱۵]
از تأثیرات حکومت فاطمیان میتوان به ماندگاری فرهنگ شیعی در میان مردم مصر اشاره کرد. این فرهنگ باوجود تلاشها برای حذف آن، تا به امروز پابرجاست و مصریان همچنان به اهل بیت(ع) علاقه دارند.[۱۶] برگزاری مراسم جشن در ایام میلاد امامحسین(ع) و حضرت زینب(س) و تلاوت روزانه قرآن در مساجد نزدیک زینبیه و مقام رأسالحسین(ع) از نشانههای این علاقهمندی است.[۱۷] سلسله فاطمی در سال ۵۶۷ق (۱۱۷۱–۱۱۷۲م) به دست صلاحالدین ایوبی برچیده شد. دوره ایوبی، دوره سرکوب شیعه بود.[۱۸]
با گذر زمان، مصر به بخشی از امپراتوری بزرگ عثمانی تبدیل شد و این وضعیت تا دهه دوم قرن بیستم میلادی ادامه داشت. در دوران ضعف و افول عثمانی، سیدجمالالدین اسدآبادی، در مقام مصلحی دینی، با هدف همبستگی اسلامی و بیداری علمای اسلام و مسلمانان در مبارزه با سلطهجویی غرب، که کمکم مصر را تحتالحمایه خود درآورده بود، به این کشور سفر کرد.[۱۹] اسدآبادی در مدت اقامت خود در مصر، ضمن انتشار روزنامه عروة الوثقی، تلاشهای فکری و سیاسی خود را پی گرفت.[۲۰] و افراد نامداری، چون محمد عبده و رشیدرضا را تربیت کرد. بازتاب افکار و نظریات اسدآبادی و شاگردان او در عرصه اندیشه و عمل سیاسی با محوریت آموزههای اسلام، مصر را پیشگام جنبشهای سیاسی ـ اسلامی در قرن بیستم و الهامبخش حرکتهای اسلامی در جهان اسلام کرد،[۲۱] (ببینید: نهضتهای اسلامی و احیاگری و اصلاح)
با استقلال مصر از بریتانیا در ۱۹۲۱م/ ۱۳۰۰ش، حرکت اسلامگرایی جدید بهطور رسمی آغاز شد؛ زیرا در همان دهه اول استقلال، جنبش «اخوانالمسلمین» به دست حسن البناء تأسیس شد[۲۲] فعالیت گروههای مذهبی مصر موجب شد در اواخر دهه ۱۹۴۰م/ ۱۳۲۰ش نهضتی در مصر برای تقریب مذاهب شکل بگیرد. این نهضت که مورد تأیید محمود شلتوت شیخ الازهر و حسن البناء رهبر اخوانالمسلمین و مراجع شیعی ایران و عراق، یعنی سیدحسین بروجردی و محمدحسین کاشفالغطاء قرار گرفت، به تأسیس «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» انجامید.[۲۳]
حکومت پادشاهی مصر در ۱۹۵۲–۱۹۵۳م/ ۱۳۳۱–۱۳۳۲ش طی کودتای افسران آزاد، به رهبری محمد نجیب و جمال عبدالناصر به جمهوری مصر تبدیل شد. از سال ۱۹۵۴م عبدالناصر قدرت را در این کشور به دست گرفت[۲۴] که به اقداماتی، نظیر سرکوب اخوانالمسلمین، اعدام سید قطب از رهبران فکری اخوانالمسلمین مصر، گرایش به ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم در سیاست و حکومت منجر شد.[۲۵] اتفاق مهم دوره عبدالناصر، جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۶۷م/ ۱۳۳۵ش بود که به شکست اعراب انجامید.[۲۶] همچنین عبدالناصر از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد در کنفرانس باندونگ اندونزی در سال ۱۹۵۵م/ ۱۳۳۳ش بود.[۲۷]
(ببینید: جنبش غیرمتعهدها)
با مرگ عبدالناصر در دهه ۱۹۷۰م/ ۱۳۴۹ش، معاون اول وی، محمد انور سادات، به ریاستجمهوری مصر رسید و تغییراتی در سیاست خارجی پدیدآورد.[۲۸] دستاورد این تغییر، امضای قرارداد کمپدیوید با میانجیگری آمریکا در سال ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۷ش میان اسرائیل و مصر بود.[۲۹] این تغییر رویکرد، در داخل کشور، با ترور سادات در سال ۱۹۸۱م/ ۱۳۶۰ش پاسخ داده شد[۳۰] و در خارج مصر نیز واکنشهایی به همراه داشت.[۳۱] پس از انور سادات، محمد حسنی مبارک قدرت را به دست گرفت و راه وی را در سیاست خارجی و تعامل با اسرائیل و غرب[۳۲] و ایفای نقش فعالتر در جهان عرب و قاره آفریقا ادامه داد.[۳۳]
فرسودگی حکومت، عدم گردش نخبگان، شخصیبودن قدرت، سرکوب سیاسی و فساد گسترده از ویژگیهای دوران حکومت حسنی مبارک بود.[۳۴] همین ویژگیها سبب شد حکومت مبارک پس از سی سال در سال ۲۰۱۱م طی تحولاتی از هم بپاشد. در میان گروههای مخالف مبارک، اخوانالمسلمین با پشتوانه هشتاد سال فعالیت سیاسی و مبارزه مستمر با نظامهای سیاسی و با نفوذ در لایههای مختلف جامعه مذهبی مصر توانست نقشی محوری در تحولات این کشور ایفا کند و با تأسیس حزب آزادی و عدالت، در انتخابات ریاستجمهوری مصر پس از سقوط مبارک، این جایگاه کلیدی را در اختیار بگیرد،[۳۵] اما این امر چندان پایدار نبود و در ژوئن ۲۰۱۳م با گسترش اعتراضهای مردمی، ارتش مصر به بهانه حفظ انقلاب و طی کودتایی به رهبری عبدالفتاح سیسی قدرت را در دست گرفت و محمد مرسی و تنی چند از رهبران اخوانالمسلمین را بازداشت کرد.[۳۶]
روابط مصر و ایران در دوره پهلوی
تاریخ روابط ایران و مصر به چند هزار سال پیش بازمیگردد و این دو حوزه تمدن بشری به تبادل دانش، تجربیات و مراودات بازرگانی میپرداختند.[۳۷] روابط این دو کشور همواره پرفرازونشیب بوده است؛ گاهی گرم و صمیمانه و در برههای رقابتآمیز.[۳۸]
ازدواج محمدرضا پهلوی، ولیعهد ایران، با فوزیه، خواهر ملکفاروق، پادشاه مصر، میتوانست آغازگر فصل جدید روابط ایران و مصر در سال ۱۳۱۷ باشد[۳۹] و به استحکام نظام نوبنیاد پهلوی[۴۰] و گسترش روابط ایران و مصر بینجامد که با جدایی فوزیه و محمدرضا در سال ۱۳۲۷ نافرجام ماند.[۴۱]
در این میان صدور فتوای محمود شلتوت، رئیس الازهر، در سال ۱۹۵۸م/ ۱۳۳۷ش مبنی بر بهرسمیتشناختن شیعه اثناعشری در کنار چهار مذهب اهل سنت و بهوجودآمدن کرسی فقه شیعه در آن دانشگاه، روابط علمای ایران و مصر را گسترش داد؛[۴۲] اما روابط سیاسی دو کشور در دوران عبدالناصر به جهت برقراری روابط کنسولی ایران و اسرائیل در سال ۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰م دچار تنش شد. مصر به این امر سخت اعتراض کرد و با اعلام رسمی قطع مناسبات سیاسی با ایران، تمام تلاش خود را برای مقابله با محمدرضا پهلوی به کار برد.[۴۳] آموزش نظامی مخالفان رژیم پهلوی ازجمله برخی افراد نهضت آزادی، بهکارگیری نام جعلی «خلیج عربی» به جای خلیج فارس و حمایت از جداییطلبان استان خوزستان در چارچوب سیاست ناسیونالیسم عربی ناصریسم و همچنین تنش در سیاستهای منطقهای بهویژه در عمان و یمن، روابط دو کشور را بیش از پیش تیره و تار ساخت.[۴۴]
وقوع جنگ ششروزه ۱۹۶۷م/ ۱۳۴۶ش میان اعراب و اسرائیل و موضعگیری محمدرضا پهلوی در محکومکردن اقدام اسرائیل، این روابط متشنج را تا حدودی تعدیل کرد؛[۴۵] جنگی که موجب اعتراض امامخمینی نیز شد و ایشان در واکنش به آن، ضمن محکومکردن اسرائیل، خطاب به سران دولتهای اسلامی، هر گونه رابطه سیاسی، نظامی و اقتصادی با اسرائیل را حرام و در مخالفت با اسلام دانست.[۴۶] ایشان همچنین در پیامی به مناسبت جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۲ش، خواستار حمایت جهان اسلام از جبهه مصر علیه صهیونیسم شد.[۴۷]
(ببینید: رژیم اشغالگر قدس)
دیدار انور سادات، معاون اول عبدالناصر، با محمدرضا پهلوی در کنفرانس اسلامی و با میانجیگری ملکحسن، پادشاه مراکش، در سال ۱۹۶۹م/ ۱۳۴۸ش،[۴۸] باب روابط دو کشور را بار دیگر گشود. با رویکارآمدن انور سادات، ناسیونالیسم مصری در چارچوب منافع ملی، جایگزین ناسیونالیسم عربی عبدالناصر شد و جهت سیاست خارجی به سمت غرب تغییر یافت.[۴۹] این دگرگونیها سردی روابط ایران و مصر را از میان برد. به دنبال آن در ۱۹۷۱م/ ۱۳۵۰ش سادات به عنوان رئیسجمهور مصر به ایران سفر و با پهلوی دیدار کرد.[۵۰] در سال ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۲ش جنگ چهارم اعراب و اسرائیل رخ داد و پهلوی کوشید دراینباره، سیاست موازنه را اتخاذ کند. وی ضمن اینکه از مواضع سادات در قبال اسرائیل حمایت میکرد، به اسرائیل ضمانت میداد باوجود تحریم نفتی اعراب، فروش نفت به آن رژیم را متوقف نکند.[۵۱] امامخمینی در برابر این اقدام پهلوی، با انتقاد از بیتوجهی او به جنگ اعراب و اسرائیل، معتقد بود پهلوی با این اقدام خود، طرف اسرائیل را گرفته است، افزون بر اینکه ایشان زندانی و شکنجه کردن بسیاری از علما و روشنفکران ایرانی را با هدف دور نگهداشتن اذهان عمومی مردم از جنگ مسلمانان با اسرائیل میدانست.[۵۲] پهلوی در اوایل جنگ ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۳ش، در دیماه همان سال، به مصر سفر کرد[۵۳] تحلیلگران این سفر را سرآغاز تلاش او برای میانجیگری میان مصر و اسرائیل ارزیابی میکردند؛[۵۴] چنانکه پس از آن، تلاشهای او به همراه اقدامات ملکحسین اردنی موجب سفر انور سادات در آبان ۱۳۵۶ به بیتالمقدس شد.[۵۵] مجموعه این اقدامات و گرایش سادات به حل اختلافات با اسرائیل، موجب انتقاد شدید امامخمینی شد. ایشان، سادات را دستنشانده غرب، مدافع استعمار و تأمینکننده منافع غرب و اسرائیل خواند و گرایش وی به غرب را ناشی از ناتوانی جهان عرب در ایجاد وحدت و انسجام ارزیابی کرد.[۵۶]
واکنش به پیمان کمپدیوید
بر اساس قرارداد کمپدیوید که در سال ۱۹۷۹م/ اسفند ۱۳۵۷ش میان سادات و مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل، منعقد شد،[۵۷] سهچهارم سرزمین فلسطین (بیش از آنچه سازمان ملل در سال ۱۹۴۷م میخواست به اسرائیل بدهد) در اختیار اسرائیل قرار میگرفت، حقوق فلسطینیها نادیده گرفته میشد، به آنان اجازه بازگشت به فلسطین را نمیداد، شهرکسازیهای صهیونیستها رسمیت مییافت و بیتالمقدس همچنان در اشغال اسرائیل میماند. این قرارداد، قبح ارتباط با رژیم صهیونیستی را در کشورهای اسلامی شکست و آن رژیم را تقویت کرد.[۵۸] پیمان کمپدیوید واکنشهای مختلفی را در داخل و خارج مصر برانگیخت. اما الازهر که بخشی از دولت بهشمار میآمد، آن را تأیید کرد.[۵۹] در خارج مصر، کشورهای عربی در واکنشی مقطعی ضمن محکومکردن آن، مصر را در کنفرانس سران کشورهای اسلامی تحریم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کردند.[۶۰]
امامخمینی در اوج مبارزه خود علیه رژیم پهلوی و در پاییز سال ۱۳۵۷ واکنش تندی به قرارداد کمپدیوید نشان داد و این موافقتنامه را توطئهای برای مشروعیتبخشیدن به تجاوزات اسرائیل و تقویت موضع این کشور و تضعیف اعراب و فلسطینیها بهشمار آورد[۶۱] و آن را بهشدت محکوم کرد.[۶۲] از نگاه ایشان، این پیمان، نیروهای ارتجاعی منطقه، مانند سادات را تقویت کرد و به دیگر کشورهای منطقه زیان رساند.[۶۳] ایشان اختلافات دولتهای عربی و توفیقنیافتن آنان در حفظ استقلال و وحدت جهان اسلام را موجب پدیدآمدن قرارداد کمپدیوید دانست[۶۴] و آن را طرحی استعماری و خیانتی به اسلام، مسلمانان و اعراب[۶۵] و موجب اختلاف دولتهای اسلامی بهشمار آورد[۶۶] امامخمینی این قرارداد ننگین را باعث زیر سؤال بردن اسلام سادات برشمرد و او را مسلمان غیر واقعی و خائن به قرآن و اسلام و دوست دشمنان اسلام خواند.[۶۷]
ایران و مصر پس از انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، مصر و اسرائیل یکی از همپیمانان قدرتمند خود را در منطقه از دست دادند و شناسایی جمهوری اسلامی ایران از سوی مصر با دو ماه تأخیر در فروردین ۱۳۵۸ بود؛ و سادات، شناسایی دولت ایران را موکول به برگزاری همهپرسی و اعلام رسمی نظام سیاسی جمهوری اسلامی کرده بود.[۶۸] در کنار آن، گروههای سیاسی مصری مواضع متفاوتی در برابر انقلاب ایران داشتند. اخوانالمسلمین، انقلاب ایران را تأیید کرد و آن را مقدس و تأثیرگذار در منطقه و در سطح جهان دانست و روزنامه الدعوه، نشریه رسمی اخوان، آن را متحد منطقهای اعراب علیه اسرائیل شمرد؛[۶۹] اما فشارهای حکومت آل سعود و دولت مصر و همچنین انگیزههای غیر انقلابی این گروه، کمکم آن را به جرگه مخالفان انقلاب ایران پیوند داد؛[۷۰] البته الازهر از نظر گرهخوردن با ساختار حکومتی مصر همراه با سیاست دولت مصر، با ایران و انقلاب اسلامی موافق نبود.[۷۱] یا نمیتوانست موافقت خود را علنی اعلام کند. موضع مخالفان دولت مصر اندکی متفاوتتر بود و انقلاب ایران در آنان بیتأثیر نبود. سرگرد عبود الزومور، رهبر نظامی گروه الجهاد، اعتقاد داشت ایران به آنان آموخت ارتش و پلیس نمیتواند در برابر قیام تودهها ایستادگی کند.[۷۲] این تأثیرات باعث شد مصر در سالهای پس از انقلاب، ایران را به حمایت از جنبشهای بنیادگرای اسلامی و دستداشتن در ناآرامیهای مصر متهم کند.[۷۳]
نقد سیاستهای دولت مصر
امامخمینی در مخالفت با سیاستهای دولت انور سادات با صدور حکمی در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ خطاب به ابراهیم یزدی؛ وزیر امور خارجه دولت موقت، از وی خواست با توجه به پیمان خائنانه مصر با اسرائیل و اطاعت بیچونوچرای دولت این کشور از آمریکا و صهیونیسم، روابط دیپلماتیک ایران را با دولت مصر قطع کند.[۷۴]
موضوع دیگری که اعتراض امامخمینی را به همراه داشت، پذیرش محمدرضا پهلوی در مصر بود. در حالیکه کشورهای بسیاری، مانند مراکش، باهاما، مکزیک، آمریکا و پاناما از پذیرفتن او خودداری کردند، دولت مصر در چهارم فروردین ۱۳۵۸ از وی استقبال کرد[۷۵] امامخمینی این اقدام مصر را نشانه عدم اعتقاد واقعی سادات و دولت مصر به اسلام میدانست؛ زیرا معتقد بود پهلوی، خائن به اسلام و مسلمین است و پذیرش یک خائن نشانه بیاعتقادی و خیانت دولت سادات به اسلام بهشمار میآید.[۷۶] ایشان دولت مصر را اسلامی نمیدانست، بلکه آن را دولتی حاکم بر کشوری اسلامی میشمرد که از حمایت مردمی برخوردار نیست[۷۷] و اقدامات آن ناسازگار با خواستههای ملت مصر است؛ از اینرو در دیدار با حسنین هیکل، روزنامهنگار مصری، در آذر ۱۳۵۸ اظهار کرد به حکم اشتراکات اسلامی دو ملت، مردم مصر طرفدار انقلاب اسلامی ایران هستند[۷۸] و انقلاب اسلامی ایران زمینه و مسیر را برای رهایی آنان فراهم آورده است.[۷۹] ایشان اعتقاد داشت دولت مصر به جهت برقراری ارتباط با اسرائیل در پی نابودی اسلام و ارزشهای اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است و ایشان ملتهای مسلمان را به ایستادگی در برابر چنین حکومتهایی فرا میخواند[۸۰] (ببینید: فرار شاه و محمدحسنین هیکل)
پس از ترور انور سادات به دست خالد اسلامبولی، از اعضای گروه الجهاد،[۸۱] گروههای مخالف رژیم مصر کوشیدند که کنترل قاهره را به دست بگیرند؛ اما حسنی مبارک، معاون سادات، با برقراری حکومتنظامی، سعی در خنثاکردن اقدامات مخالفان داشت. در همین زمان امامخمینی برقراری حکومتنظامی را ناشی از جایگاه ضعیف دولت مصر در میان ملت این کشور شمرد و حکومت مبارک را ادامهدهنده راه سادات دانست[۸۲] و به مردم این کشور توصیه کرد با الگوگیری از انقلاب ایران، علیه جانشین سادات قیام کنند.[۸۳]
پس از حمله نظامی عراق به ایران در شهریور ۱۳۵۹، روابط مصر و عراق که به دلیل پیمان کمپدیوید قطع شده بود، دوباره برقرار شد[۸۴] و مصر به حمایت مادی و معنوی از عراق طی جنگ پرداخت[۸۵] و افزون بر اعزام نیروهای خود برای کمک به ارتش عراق، برخی نیازهای تسلیحاتی بغداد را نیز تأمین کرد.[۸۶] هزاران مصری در زمان جنگ با ایران، مشغول کمک به صدام بودند.[۸۷] امامخمینی، ضمن محکومکردن و اعتراض به این اقدام، آن را موجب تباهی و هلاکت جوانان بیگناه مصر در جنگ دانست.[۸۸] مصر در عرصه سیاسی نیز بسیار کوشید تا جبههای در میان کشورهای عربی علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند که واکنش ایران را برانگیخت. امامخمینی این کوششها را ناشی از ترس دولت مصر از اسلام دانست و چنین اتحادی را خلاف اسلام خواند.[۸۹]
امامخمینی دولت مصر را دولتی وابسته بهشمار میآورد و حضور این کشور را در جنبش غیرمتعهدها موجب زیر سؤال رفتن موضع جنبش میدانست و خواهان اخراج مصر از آن بود.[۹۰] ایشان به بازگشت مصر به کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب نیز اعتراض کرد و گرفتن چنین تصمیمی را در سازمان کنفرانس اسلامی در سال ۱۹۸۳م/ ۱۳۶۲ش در کازابلانکا (مراکش) ناشی از فشارهای آمریکا و زدوبندهای ملکحسین اردنی و ملکحسن مراکشی و حسنی مبارک دانست.[۹۱]
همراهی سادات و پس از آن مبارک با اسرائیل و غرب، در مقابل رویکرد متفاوت جمهوری اسلامی ایران که در ضدیت با موجودیت و ماهیت رژیم غاصب صهیونیستی بود، سبب شد هیچگاه این دو کشور در طول دوره حیات امامخمینی بر سر یک هدف مشترک، حتی اسلام، در کنار هم قرار نگیرند؛ تا جایی که امامخمینی در وصیتنامه خود، حسنی مبارک را عامل اسرائیل و آمریکا و همپیمان با آنان، شریک جنایات آنها و کسی که در راه خدمت به آنان از هیچ خیانتی به ملل عرب و مسلمان رویگردان نیست معرفی کرد.[۹۲]
پانویس
- ↑ تکیهای، مصر، ۱.
- ↑ تکیهای، مصر، ۷.
- ↑ تکیهای، مصر، ۱۱ و ۲۶–۲۹.
- ↑ یونس، ۸۷؛ یوسف، ۲۱ و ۹۹؛ زخرف، ۵۱.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۵.
- ↑ کدیور، مصر از زاویهای دیگر، ۱۵–۱۶.
- ↑ تکیهای، مصر، ۱۳.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امامعلی(ع) تا امامخمینی، ۳۳.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امامعلی(ع) تا امامخمینی، ۳۴–۳۵.
- ↑ (مرکز تحقیقات، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، ۱۲۷؛ داج، تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ۱–۲.
- ↑ مرکز تحقیقات، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، ۱۲۸.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امامعلی(ع) تا امامخمینی، ۳۹–۴۰ و ۴۲.
- ↑ درویش، نگاهی به سیر تطور دانشگاه الازهر، ۲۲.
- ↑ زمانی، همه چیز دربارهٔ الازهر مصر و شیخ جدید آن، ۴۶–۴۷.
- ↑ مرکز تحقیقات، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، ۱۲۹.
- ↑ تکیهای، مصر، ۱۸–۱۹.
- ↑ تکیهای، مصر، ۱۴.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امامعلی(ع) تا امامخمینی، ۷۳ و ۷۷؛ داج، تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ۳۲–۳۳.
- ↑ داج، تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ۱۲۲–۱۲۴؛ وردانی، شیعه در مصر از امامعلی(ع) تا امامخمینی، ۱۴۸؛ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۳.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۳۳–۳۴.
- ↑ داج، تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ۱۳۴–۱۳۵؛ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۳۳؛ وردانی، شیعه در مصر از امامعلی(ع) تا امامخمینی، ۱۴۸.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۱۷؛ امرایی، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، ۲۴۱.
- ↑ بیآزار شیرازی، همبستگی مذاهب اسلامی، ۱۰۸–۱۱۲.
- ↑ تکیهای، مصر، ۶۱.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۳۱۶.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۲۷۰.
- ↑ نقیبزاده، تحولات روابط بینالملل (از کنگره وین تا امروز)، ۲۶۶.
- ↑ جعفری، ایران و مصر، چالشها و فرصتها، ۴۰.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۲۵–۱۲۷؛ ادامه مقاله.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۲۷۱–۳۰۷.
- ↑ ادامه مقاله.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۲۹۴–۲۹۵؛ بیگی، انقلاب مصر و چشمانداز آینده آن، ۱۶۰.
- ↑ تکیهای، مصر، ۹۱–۹۲.
- ↑ نیاکویی، تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا، ریشهها و پیامدهای متفاوت، ۲۵۳.
- ↑ محمودیان، جنبش اخوانالمسلمین و آینده سیاست خارجی مصر، ۱۱۰–۱۱۱.
- ↑ نجات، بررسی عوامل سرنگونی محمد مرسی و پیامدهای منطقهای آن، ۱۰۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۵.
- ↑ جعفری، ایران و مصر، چالشها و فرصتها، ۱۳–۱۴.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۴۱–۴۲.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۳۹.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۴۹–۵۱.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۴.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۱۳–۴۱۴.
- ↑ جعفری، ایران و مصر، چالشها و فرصتها، ۲۹–۳۴.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۴۲–۴۴۳.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۴۳.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۵۱–۴۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۶.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۵۱؛ ولایتی، ایران و تحولات فلسطین، (۱۳۵۷–۱۳۱۷ش/۱۹۷۹–۱۹۳۹م)، ۸۷.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۵۵–۴۵۹.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۳ و ۴/۲۳۴.
- ↑ ولایتی، ایران و تحولات فلسطین، (۱۳۵۷–۱۳۱۷ش/۱۹۷۹–۱۹۳۹م)، ۹۰.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۳۶–۳۷.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۳۶.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱–۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۱۰ و ۱۱/۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۷۸.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۲۱.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۶۰–۱۶۱.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امامعلی(ع) تا امامخمینی، ۱۶۹.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۵–۱۵۶.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۴۷؛ امرایی، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، ۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۶۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۷۹ و ۱۲/۲۱۹–۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۷۳–۷۴ و ۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۲۳–۳۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۷۷، ۱۶/۳۰۲، ۳۷۹، ۵۱۱ و ۲۰/۹۸–۹۹.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۳۰۵–۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۸۲–۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۸۵–۲۸۶، ۳۱۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۴۴؛ علیبابایی، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، ۷/۲۳۳.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۴۸ و ۱۵۰–۱۵۵.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۶۶؛ محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مسائل، ۱۲۹.
- ↑ Newyork Tims.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۶۲–۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۰–۳۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۸.
منابع
- قرآن کریم.
- اسپوزیتو، جان ال، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانهچی، تهران، باز، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امرایی، حمزه، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- بیآزار شیرازی، عبدالکریم، همبستگی مذاهب اسلامی، تهران، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- بیگی، مهدی، انقلاب مصر و چشمانداز آینده آن، مجله پژوهشهای منطقهای، شماره ۶، ۱۳۹۰ش.
- تکیهای، سیدمهدی، مصر، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- جعفری ولدانی، اصغر، ایران و مصر، چالشها و فرصتها، تهران، مرز فکر، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- داج، بایارد، دانشگاه الازهر، تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۷ش.
- درویش، احمد، نگاهی به سیر تطور دانشگاه الازهر، مجله چشمانداز ارتباطات فرهنگی، شماره ۲۳، ۱۳۸۵ش.
- زمانی، محمدحسن، همه چیز دربارهٔ الازهر مصر و شیخ جدید آن، مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره ۵۹۲، ۱۳۸۹ش. *علیبابایی، داوود، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، تهران، امید فردا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- علیزاده، حسین، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- کدیور، جمیله، مصر از زاویهای دیگر، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- محمدی، منوچهر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مسائل، تهران، دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- محمودیان، محمد، جنبش اخوانالمسلمین و آینده سیاست خارجی مصر، مجله مطالعات راهبردی، شماره ۵۵، ۱۳۹۱ش.
- مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- منتظمی، علی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، تهران، سولماز، بیتا.
- مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، تهران، علمی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- نجات، سیدعلی، بررسی عوامل سرنگونی محمد مرسی و پیامدهای منطقهای آن، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال ۲۲، شماره ۲، ۱۳۹۴ش.
- نقوی، علیمحمد، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، تهران، نور، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
- نقیبزاده، احمد، تحولات روابط بینالملل (از کنگره وین تا امروز)، تهران، قومس، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
- نیاکویی، امیر، تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا، ریشهها و پیامدهای متفاوت، مجله روابط خارجی، شماره ۱۲، ۱۳۹۰ش. *وردانی، صالح، شیعه در مصر از امامعلی(ع) تا امامخمینی، ترجمه عبدالحسین بینش، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۲ش.
- ولایتی، علیاکبر، ایران و تحولات فلسطین، (۱۳۵۷–۱۳۱۷ش/۱۹۷۹–۱۹۳۹م)، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
Newyork Tims, Iraq says it’s open to Egypts aid, 982/5/25.
پیوند به بیرون
- مصطفی ملکوتیان، مصر، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۳۶۰–۳۶۶.