صدام‌حسین

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از صدام)
صدام حسین
صدام حسین 1.jpg
شناسنامه
نام کاملصدام حسین
زادروز۲۸ آوریل ۱۹۳۷م/ ۸ اردیبهشت ۱۳۱۶ش
شهر تولدروستای العوجه، حوالی تکریت
کشور تولدعراق
تاریخ درگذشتدهم دی ۱۳۸۵
کشور درگذشتعراق
نام همسردختر دایی خود
دیناسلام
اطلاعات سیاسی
پست‌هاپنجمین رئیس‌جمهور عراق و عامل کشتار مردم عراق و تحمیل هشت سال جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران


صدام‌حسین، پنجمین رئیس‌جمهور عراق و عامل کشتار مردم عراق و تحمیل هشت سال جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران.

صدام‌حسین تکریتی در سال ۱۹۳۷م/۱۳۱۶ش در حوالی تکریت عراق به دنیا آمد و در ده‌سالگی به بغداد رفت و ادامه تحصیل داد و در دوره دبیرستان وارد حزب بعث عراق شد.

صدام در سال ۱۹۵۸ به اتهام قتل یکی از مقامات دولتی در تکریت زندانی شد و در ۲۲ سالگی با مشارکت در ترور عبدالکریم قاسم رئیس­‌جمهور وقت عراق، به مصر پناه برد و در آنجا دبیرستان را به اتمام رساند و در دانشگاه درس می­‌خواند که با قتل عبدالکریم قاسم درس را نا تمام و روانه عراق شد. پس از برکناری حسن ­البکر از نخست‌­وزیری و نیز برکناری بسیاری از اعضای حزب بعث از مناصب دولتی، صدام به فعالیت‌­های زیرزمینی پرداخت.

در سال ۱۹۶۸ حزب بعث با کسب موافقت آمریکا علیه عارف کودتا کرد و او پس از آن، معاون البکر شد و مدت یازاده سال معاون او بود. البکر در سال ۱۹۷۹ به اجبار استعفا داد وصدام به قدرت رسید.

صدام با به قدرت رسیدن، فعالیت احزاب را ممنوع و به تسویه حساب با مخالفان خود پرداخت و حتی به نزدیکان خود رحم نمی­‌کرد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی سیاست سرکوب شیعیان را در عراق تشدید کرد و نهایتاً جنگی تمام عیار را بر جمهوری اسلامی تحمیل کرد.

امام‌­خمینی صدام را دیوانه و دارای فکر مغشوش و کسی که عقل درستی ندارد نامیده است.

قدرت‌­های عضو ناتو در سال ۱۳۸۲ش به بهانه سلاح شیمیایی عراق را مورد تهاجم و اشغال قرار دادند که صدام پس از آن فراری و پس از آن که در  چاله­‌ای پنهان شده بود دستگیر شد و در سال ۱۳۸۴ محکوم به اعدام گردید. حکم اعدام او در سال ۱۳۸۵ اجرا شد.

زندگی‌نامه

صدام‌حسین تکریتی در ۲۸ آوریل ۱۹۳۷م/ ۸ اردیبهشت ۱۳۱۶ش در روستای العوجه، حوالی تکریت عراق به دنیا آمد.[۱] پدرش حسین عبدالمجید، پیش از تولد صدام درگذشت.[۲] او پنج‌ساله بود که مادرش صحبه دوباره ازدواج کرد. ناپدری صدام، ابراهیم حسن، با او رفتار خشن و بدی داشت.[۳] صدام درس اول ابتدایی را در تکریت فرا گرفت و در ده‌سالگی به اتفاق دایی خود خیرالله طلفاح، به بغداد رفت و در آنجا به ادامه تحصیل پرداخت.[۴]

صدام حسین در سال ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۵ش در حالی‌که دوران دبیرستان را می‌گذراند، تحت تأثیر اندیشه‌های ملی‌گرایی حزب بعث عراق وارد این حزب شد[۵] که در سال ۱۹۵۱م/ ۱۳۳۰ش تأسیس شده بود و شاخه‌ای از حزب بعث سوریه به‌شمار می‌رفت (ببینید: حزب بعث عراق). حزب بعث سوریه را میشل عفلق مسیحی سوری با گرایش چپ و بر بنیاد اندیشه ناسیونالیستی، در سال ۱۹۴۳م/ ۱۳۲۲ش در دمشق تأسیس کرده بود.[۶]

صدام در سال ۱۹۵۸م/ ۱۳۳۷ش به اتهام قتل یکی از مقامات دولتی در تکریت زندانی و در زندان با تعداد بیشتری از اعضای حزب بعث آشنا شد و پس از آزادی، از سوی حزب مأمور شد در بغداد به فعالیت بپردازد.[۷] وی با آنکه بیش از ۲۲ سال سن نداشت، به درخواست حزب بعث در سال ۱۹۵۹م/ ۱۳۳۸ش در ترور عبدالکریم قاسم، رئیس‌جمهور وقت عراق مشارکت کرد و خود نیز از ناحیه پا زخمی و مجبور به ترک عراق شد[۸] و از آن پس، نخست به سوریه و سپس از سال ۱۹۶۰م/ ۱۳۳۹ش به مصر پناه برد.[۹] وی در حالی‌که در عراق به صورت غیابی به مرگ محکوم شده بود، در قاهره ضمن اتمام دروس دبیرستان، با دختر دایی خود ازدواج کرد و در دانشگاه قاهره در رشته حقوق به تحصیل پرداخت؛ ولی پس از قتل عبدالکریم قاسم، با ناتمام‌گذاشتن درس، در سال ۱۹۶۳م/ ۱۳۴۲ش به عراق بازگشت.[۱۰]

از سوی دیگر، عبدالسلام عارف رئیس‌جمهور وقت عراق در ۱۸ نوامبر ۱۹۶۳م/ ۲۶ آبان ۱۳۴۲ش احمد حسن البکر، عضو برجسته حزب بعث را از نخست‌وزیری برکنار و بسیاری از اعضای این حزب را از پست‌های دولتی اخراج کرد. پس از این حادثه، صدام حسین که در شعبه دهقانان حزب بعث کار می‌کرد، به فعالیت زیرزمینی پرداخت. او در فوریه ۱۹۶۴م/ ۱۳۴۳ش برای شرکت در هفتمین کنگره حزب بعث در دمشق، پنهانی از عراق خارج شد و در این سفر با میشل عفلق بنیان‌گذار حزب، دیدار کرد و به مذاکره پرداخت و پس از بازگشت به عراق، با حسن البکر برای سازماندهی حزب بعث همکاری فعال‌تری را آغاز کرد. وی علاوه بر امور دهقانان، در سازمان نظامی حزب بعث نیز فعالیت می‌کرد.[۱۱]

سران حزب بعث در سپتامبر ۱۹۶۴م/ ۱۳۴۳ش صدام حسین را مأمور ترور عبدالسلام عارف، رئیس‌جمهور وقت عراق کردند؛ ولی پیش از اجرای عملیات، توطئه ترور افشا شد و صدام و عده‌ای از دوستان او بازداشت شدند. وی پس از مدتی و در ژوئیه ۱۹۶۶م/ ۱۳۴۵ش موفق به فرار از زندان شد و تا روی کار آمدن رژیم بعث در ژوئیه ۱۹۶۸م در سازمان‌های مخفی حزب فعالیت می‌کرد. وی که پیش از کودتای ۱۷ ژوئیه ۱۹۶۸م/ ۲۶ تیر ۱۳۴۷ش با سفر به بیروت موافقت امریکاییان با کودتا در عراق را جلب کرده بود،[۱۲] در هنگام اجرای کودتا، در حالی‌که لباس نظامی پوشیده بود با تانک به کاخ ریاست‌جمهوری عراق حمله کرد و پس از موفقیت کودتا، معاون حسن البکر شد و به فعالیت پرداخت.[۱۳] (ببینید: حزب بعث عراق)

صدام حسین به مدت یازده سال معاون حسن البکر بود؛ ولی عملاً در همه امور حزب و مسائل کشور دخالت و فعالیت می‌کرد. به دلیل آنکه حسن البکر به بیماری قند مبتلا بود، دیدارها و بازدیدهای رسمی، همچنین دیدار با سران کشورها در خارج از عراق را صدام انجام می‌داد. او در فوریه ۱۹۷۲م/ ۱۳۵۱ش به مسکو رفت و زمینه را برای انعقاد پیمان دوستی میان عراق و شوروی آماده کرد و در مارس ۱۹۷۵م/ اسفند ۱۳۵۳ش، با محمدرضا پهلوی نیز، در الجزایر دیدار کرد و موافقت‌نامه ۶ مارس ۱۹۷۵م/ ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ش، معروف به «قرارداد الجزایر» را امضا کرد.[۱۴] به ابتکار او سران عرب در نوامبر ۱۹۷۸م/ آبان ۱۳۵۷ش در بغداد جمع شدند و او رهبری اعتراض علیه محمد انور سادات رئیس‌جمهور وقت مصر را به سبب امضای پیمان کمپ دیوید بر عهده گرفت.[۱۵] حزب بعث عراق در این دوره در صدد سوء استفاده از حوزه علمیه نجف، مرجعیت و شخص سیدمحسن حکیم برآمد که به موفقیتی دست نیافته و منجر به هجرت اعتراضی حکیم به بغداد و اهانت حزب بعث به وی شد،[۱۶] که مورد اشاره امام‌خمینی نیز قرار گرفته‌است[۱۷] (ببینید: سیدمحسن حکیم)؛ چنان‌که پس از الغای قرارداد مرزی ۱۳۱۶ از سوی رژیم پهلوی، در صدد برآمد از امام‌خمینی و نهضت اسلامی ایران، علیه رژیم پهلوی سوء استفاده کند که با پاسخ قاطع ایشان روبه‌رو شد.[۱۸]

صدام حسین در آذر ۱۳۵۷، در مصاحبه با خبرنگاران فرانسه در بغداد، برخلاف واقع امام‌خمینی را یک محکوم به اعدام ایرانی شمرد که به عراق پناهنده شده بود و دولت عراق به ایشان پناهندگی داد؛ اما از آنجاکه دولت عراق در سیاست خود صریح است و مادام که دولت ایران در امور داخلی عراق دخالت نکند، در امور ایران دخالت نخواهد کرد، به ایشان توضیح داده‌است که یا در روش خود و فعالیت علیه دولت ایران بازنگری کند یا در حضور خود در عراق و ایشان هم که خواهان ادامه سیاست خود بود، ترک عراق را انتخاب کرد. وی در این مصاحبه، با کاربرد تعبیر «نمی‌توانیم عراق را لانه خمینی قرار دهیم تا با دولت ایران مبارزه کند»، تأکید کرد دولت عراق به این اصل پایبند است که به روحانیان تا زمانی که به امر دین می‌پردازند احترام بگذارد، اما به هیچ‌یک از آنان، خواه عراقی، خواه غیر عراقی اجازه نمی‌دهد کار سیاسی بکنند.[۱۹]

تداوم کشمکش‌ها و تسویه حساب‌های درون‌حزبی، منجر به استعفای اجباری حسن البکر و به‌قدرت‌رسیدن صدام حسین در شانزدهم ژوئیه ۱۹۷۹م/ ۲۵ تیر ۱۳۵۸ش شد.[۲۰] صدام از لحاظ شخصیتی خود را متأثر از شخصیت لنین و جمال عبدالناصر برشمرده است.[۲۱] او مدعی شده‌است رابطه‌اش با دوستان حزبی‌اش بیشتر انسانی و عاطفی بوده تا سیاسی و حزبی[۲۲]؛ ولی وی بی‌درنگ پس از به دست‌گرفتن قدرت، در ۳۱ تیر ۱۳۵۸ دستور گردهمایی رهبران حزب بعث عراق را صادر کرد و نام بیش از بیست فرمانده نظامی عالی‌رتبه را خواند و در بیرون از سالن اجلاس به جوخه اعدام سپرد.[۲۳]

صدام حسین و حزب بعث به محض به دست گرفتن قدرت از فعالیت احزاب جلوگیری کردند و بی‌درنگ به بازداشت و سرکوب مخالفان پرداختند.[۲۴] پاکسازی کسانی که به برتری صدام اعتقادی نداشتند، در اقدامات او قرار داشت.[۲۵] کیفر توهین به او و نهادهای عالی‌رتبه مملکتی در ملأ عام، زندانی ابد یا اعدام بود.[۲۶] وی به هیچ‌کس حتی نزدیکان خود اعتماد کافی نداشت.[۲۷] او رسیدن به قدرت به هر ترتیب و با انواع ترفندها و کشتن بی‌رحمانه رفیقان را مد نظر قرار داد.[۲۸] پدرزن فرزندش عُدیّ نیز به دستور او اعدام شد؛ چنان‌که ماهر عبدالرشید، پدرزن فرزند دیگرش قصیّ، به دلیل محبوبیت زیاد در ارتش، به شکل مرموزی کشته شد؛ همچنین دو داماد وی حسین کامل و صدام کامل نخست به ثروت و مقام رسیدند؛ ولی پس از احراز جایگاه، مورد بدگمانی صدام قرار گرفتند و به اردن گریختند. صدام پس از مدتی به آنان وعده عفو داد؛ ولی بی‌درنگ پس از بازگشت به عراق هر دو در سال ۱۹۹۶م/ ۱۳۷۷ش کشته شدند.[۲۹] او با تشکیل حکومتی بر پایه ترس و وحشت، به پاکسازی حزبی و سرکوب گسترده مخالفان و اقلیت‌ها به‌خصوص شیعیان، کردها، ایرانیان، یهودیان و کمونیست‌ها پرداخت.[۳۰] همچنین بعدها گورهای دسته‌جمعی زیادی در مزارع منطقه «الکفل» در اطراف نجف کشف شد که کشته‌ها به حالت دسته‌جمعی اعدام شده بودند.[۳۱]

صدام حسین در سیاست خارجی نیز یک نژادپرست افراطی بود.[۳۲] شعار طرفداری از عرب‌ها[۳۳] و آزادسازی سرزمین‌های عربی مسئله‌ای بود که وی بر آن تکیه می‌کرد.[۳۴] وی دربارهٔ ارزش‌های عربی غلو می‌کرد و به پیروی از حزب بعث، برای ملت عرب رسالت ابدی برای رستگاری همه انسان‌ها قائل بود و ملت عرب را منبع همه پیامبران(ع) و مهد تمدن می‌دانست. او می‌گفت مسلمان واقعی حتماً میل دارد و می‌کوشد که عرب‌ها را قوی و نیرومند ببیند.[۳۵]

پس از تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران صدام از طرفی به مذاکره روی آورد و با ابراهیم یزدی وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در هاوانا دیدار کرد و بر عادی‌شدن روابط دو کشور تأکید کرد.[۳۶] از سوی دیگر، او پس از تظاهرات شیعیان در دو کشور بحرین و کویت در مهر ۱۳۵۸ به‌طور تلویحی به دولت جمهوری اسلامی ایران اخطار کرد و خود را نماینده همه کشورهای عربی خلیج فارس خواند. در این میان دولت عراق تجدید نظر دربارهٔ قرارداد الجزایر را دنبال می‌کرد.[۳۷] صدام در سخنانی دولت عراق را بیش از هر کشور دیگری در خاورمیانه مورد تهدید امام‌خمینی برای صدور انقلاب اسلامی معرفی کرد؛ ازجمله به این دلیل که ایران کشوری شیعه است و نیمی از جمعیت عراق را نیز شیعیان تشکیل می‌دهند.[۳۸] از این‌رو به ارعاب و سرکوب شیعیان در داخل عراق رو آورد و ازجمله فعالیت‌های سیدمحمدباقر صدر را زیر نظر گرفت و به بازداشت ایشان پرداخت[۳۹] و در نهایت به شهادت وی و خواهرش بنت‌الهدی در فروردین ۱۳۵۹، انجامید.[۴۰] امام‌خمینی از چگونگی شهادت دلخراش آنان ابراز تأسف شدید کرد و قاتلان ایشان را جنایتکارانی برشمرد که عمری را به خونخواری و ستم‌پیشگی گذرانده‌اند[۴۱] (ببینید: سیدمحمدباقر صدر). صدام همچنین در سال ۱۳۶۲ شش تن از خاندان سیدمحسن حکیم را به شکل وحشتناکی به شهادت رساند. امام‌خمینی این خبر را بسیار تأسف‌برانگیز و حیرت‌آور برشمرد که به دست «صدام عفلقی، جنایتکار و ددمنش دهر»، صورت گرفت. به تعبیر ایشان، این جنایت باعث تأسف و ناراحتی هر انسان باوجدانی می‌شود که از فطرت انسانی منحرف نشده باشد. ایشان از صدام و امثال او با عنوان جنایت‌پیشه‌ای یاد کرده که خوی درندگی بر آنان چیره است[۴۲] (ببینید: سیدمحسن حکیم).

جنگ علیه با ایران

ازجمله مهم‌ترین اقدامات صدام علیه نهضت اسلامی مردم ایران، راه اندازی جنگی تمام عیار علیه جمهوری اسلامی ایران بود. ششم مارس سال ۱۹۷۵م/ ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ در جریان کنفرانس سران اوپک با میانجی‌گری هواری بومدین رئیس‌جمهور الجزایر دیداری میان محمدرضا پهلوی و صدام حسین انجام شد که نتیجه آن اعلامیه الجزایر و انعقاد قرارداد ۱۹۷۵م بود. به موجب این اعلامیه دو کشور ایران و عراق توافق کردند که مرزهای آبی خود را بر اساس «خط تالوگ» تعیین کنند و تدبیری در مرزها سنجیده شود که از هر گونه حرکت خرابکارانه جلوگیری شود. عهدنامه یادشده و سه پروتکل منضم به آن و چهار موافقت‌نامه تکمیلی به تصویب مجلس شورای ملی ایران و عراق رسید.[۴۳] بنابر این قرارداد نیم طرف شرقی اروندرود از آنِ ایران شد.[۴۴] جمهوری اسلامی ایران نیز پس از انقلاب اسلامی، بر پایبندی خود به توافق الجزایر تأکید کرد[۴۵]؛ ولی صدام حسین این قرارداد را به نفع ایران برشمرد[۴۶] و دولت عراق با احضار کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد، به وزارت خارجه، لغو یک‌جانبه قرارداد الجزایر را ابلاغ کرد[۴۷] و صدام در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ با اونیفورم فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق، در سخنرانی‌ای در تلویزیون ملی عراق، متن قرارداد الجزایر را پاره و الغای آن را اعلام کرد.[۴۸] وی با چراغ سبز غرب و با ادعای رهبری جهان عرب جنگ با ایران را در ۳۱/۶/۱۳۵۹ آغاز کرد[۴۹] (ببینید: جنگ تحمیلی) و با روحیه دیکتاتوری و جنگ‌طلبی و به تحریک دشمنان جمهوری اسلامی، به مدت هشت سال با ایران جنگید. او در این جنگ، از سلاح‌های شیمیایی و ضد انسانی استفاده کرد.[۵۰]

در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران همه قدرت‌های جهان آن روز در کنار صدام قرار داشتند و بسیاری از کشورها آشکارا از تجاوز عراق به ایران حمایت کردند[۵۱]؛ ازجمله اتحادیه عرب،[۵۲] عربستان، مصر، امارات، یمن شمالی و جنوبی و نیز تعدادی از کشورهای عرب قاره آفریقا، آشکارا از عراق حمایت می‌کردند. کشورهای غربی به‌ویژه فرانسه کمک‌های نظامی ـ تبلیغاتی و اطلاعاتی خود را در اختیار عراق قرار دادند.[۵۳] کشورهای عربی به‌ویژه کویت و عربستان با فرستادن کمک‌های مالی و نظامی به عراق پرداخت بخشی از هزینه‌های این کشور در جنگ تحمیلی علیه ایران را قبول کردند.[۵۴] کویت و امارات عربی[۵۵] مصر و اردن علاوه بر پشتیبانی سیاسی و تدارکاتی، نیروهای نظامی خود را نیز به کمک صدام فرستادند.[۵۶] اتحاد جماهیر شوروی نیز از پشتیبانان صدام در جنگ بود.[۵۷] بیشتر کشورهای اروپایی و انگلستان[۵۸] و آمریکا نیز از صدام حمایت می‌کردند[۵۹] (ببینید: جنگ تحمیلی).

رژیم بعثی عراق در این جنگ افزون بر رزمندگان، به غیر نظامیان نیز حمله شیمیایی می‌کرد[۶۰] و صدام به مردم خودش نیز رحم نمی‌کرد. او کردهای شمال عراق را به خاک و خون کشید و از سلاح‌های شیمیایی برای قتل‌عام کردهای حلبچه استفاده کرد.[۶۱] او در دهه هشتاد میلادی، به حدود هفتاد دهکده با گاز سمّی حمله کرد. چهار هزار روستا ویران و نود درصد زمین‌ها از حالت کشت خارج شد. صدام در توطئه‌های گوناگون، ۳۷ نفر از خاندان بارزانی، ازجمله ادریس پسر ملامصطفی بارزانی را نیز به قتل رساند.[۶۲]

از سوی دیگر، همان‌گونه که امام‌خمینی به کشورهای منطقه هشدار داده بود که اگر صدام حسین فرصت پیدا کند، به کشورهای دیگر نیز حمله می‌کند،[۶۳] ارتش عراق به دستور وی در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ش/ ۱۹۹۰م به کشور کویت حمله و این کشور را اشغال کرد[۶۴] و دست به غارت و تاراج بی‌حد و حصر زد و صدام «علی کامل مجید» معروف به علی شیمیایی را حکمران کویت کرد.[۶۵] صدام با این حمله باعث بروز بحران بین‌المللی شد. شورای امنیت سازمان ملل متحد، در هجده مرداد ۱۳۶۹ ضمیمه‌سازی کویت به عراق را غیرقانونی اعلام کرد.[۶۶]

سرکوب قیام‌های ملت عراق

جنایت‌های صدام حسین، ملت عراق را به قیام علیه وی واداشت. انتفاضه شعبانیه عراق عنوان قیام مردم عراق بر ضد حکومت صدام بود که در شعبان سال ۱۴۱۱ق/ اسفند ۱۳۶۹ش پس از شکست ارتش عراق در جنگ اول خلیج فارس رخ داد.[۶۷] در نتیجه این قیام، از هجده استان عراق، چهارده استان دیالی، واسط، میسان، البصره، ذی‌قار، المثنی، القادسیه، بابل، کربلا، نجف، دهوک، اربیل، کرکوک و سلیمانیه به دست انقلابیان افتاد و تنها استان‌های مرکزی شامل صلاح‌الدین، بغداد، نینوا و انبار در اختیار حکومت بود.[۶۸]

مرجعیت حوزه علمیه نجف کمیته‌ای نه‌نفره تشکیل داد تا رهبری قیام را بر عهده گیرد. اعضای این کمیته سیدمحی‌الدین غریفی، سیدمحمدرضا موسوی خلخالی، سیدجعفر بحرالعلوم، سیدعزالدین بحرالعلوم، سیدمحمدرضا خرسان، سیدمحمد سبزواری، محمدرضا شبیب الساعدی و سیدمحمدتقی خویی بودند.[۶۹] اما با توقف نیروهای غربی به رهبری آمریکا در پیش‌روی به سوی بغداد و فرصت‌دادن به بقای رژیم بعثی عراق، نیروهای نظامی و امنیتی عراق به سرکوب مردم روی آوردند و هزاران تن کشته و حدود دو میلیون آواره شدند. حرم امام‌علی(ع) و حرم امام‌حسین(ع) آسیبب دید و برخی از روحانیان ازجمله مرجع تقلید وقت سیدابوالقاسم خویی بازداشت شدند و بسیاری از مدارس دینی در نجف اشرف خراب شدند.[۷۰]

امام‌خمینی که به فراوانی از صدام حسین و اقدامات جنایتکارانه او سخن گفته‌است، او را فردی دیوانه،[۷۱] دارای فکر مغشوش،[۷۲] کسی که عقل درستی ندارد،[۷۳] احمق،[۷۴] هذیان‌گو و عاری از تفکر[۷۵] ‏و با خصلت جنون قدرت، خیالاتی و اغواشده[۷۶] و دارای خوی و خصلت درندگی و جنایتکاری و آدم‌کشی[۷۷] و زنگی مست خوانده که آمریکا تیغ به دست او داده‌است.[۷۸] ایشان که صدام را ابرجنایتکار خوانده[۷۹] خاطرنشان کرده که وی علیه ایران بغی کرده[۸۰] و جنایت‌های بی‌شماری را در عراق و ایران مرتکب شده‌است.[۸۱] ایشان حتی در وصیت‌نامه خود افتخار کرده که دشمن ایشان صدام عفلقی است؛ کسی که دوست و دشمنْ او را با صفاتی مانند جنایتکار، ناقض حقوق بین‌الملل و ناقض حقوق بشر می‌شناسند.[۸۲]

از سوی دیگر، امام‌خمینی صدام را خادم سرسپرده آمریکا شمرده که به نفع اسرائیل، به تفرقه‌افکنی میان مسلمانان دست زده و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کرد[۸۳] و خطای مهم صدام را خدمت به آمریکا و اسرائیل دانست و به ارتش عراق گفت نباید در راه افکارِ فاسدِ او کشته شوند. ایشان به همه حکومت‌های منطقه نصیحت کرد که از پشتیبانی صدام دست بردارند.[۸۴] ایشان که صدام و اسرائیل را دو فرزند نامشروع آمریکا برشمرده،[۸۵] از صدام با عناوینی چون مزدور آمریکا،[۸۶] خدمتگزار و سرسپرده آمریکا و اسرائیل[۸۷] یاد کرده‌است که به تحریک آمریکا علیه ملت ایران دست به تجاوز زد[۸۸]؛ همچنین او را نوکر چشم و گوش‌بسته ابرقدرت‌ها[۸۹] و عنصری آمریکایی خواند[۹۰] که شخصیت مستقلی نداشت بلکه در پناه کفّاری مانند جیمی کارتر به حیات خودش ادامه می‌داد.[۹۱] ایشان ملت عراق را آگاه از پیروی صدام حسین و رفقای کافر او از میشل عَفْلَقْ ملحد و نوکر صهیونیسم و امپریالیسم می‌دانست و تکلیف شرعی، الهی و انسانی آنان را این شمرد که در هر محلی هستند به ضدیت و کارشکنی علیه صدام برآیند.[۹۲]

امام‌خمینی طرفداری صدام از ملت عرب را نیز نمایشی بیش ندانسته و تأکید کرده‌است صدام به‌زعم جلب توجه ملت‌های عرب، عرب‌بودن را از اسلام بالاتر برشمرده و به اسلام پشت کرده‌است.[۹۳] صدام زیر پوشش عربیت پنهان شد و رژیم بعث می‌خواست به زمان جاهلیت برگردد.[۹۴] ایشان حمله نیروهای صدام به خوزستان و کشتار عرب‌ها را باعث رسوایی و تکذیب ادعای طرفداری صدام از عرب‌ها دانسته و مشکل اصلی صدام را نه پدیده عرب، بلکه مسئله نوکری ابرقدرت‌ها شمرده‌است[۹۵]؛ چنان‌که وی را منحرف و بی‌اطلاع از اسلام برشمرد و مصداق عرب‌هایی دانست که در قرآن[۹۶] به کفر و نفاق شدید وصف شده‌اند.[۹۷] ایشان با اشاره به اینکه صدام به دلیل اینکه قرآن عربی است و پیامبر اکرم(ص) عرب بوده‌است؛ فارس‌ها را مسلمان نمی‌دانست،[۹۸] تأکید کرد چنین اتهامی علیه فارس‌ها، منطق شخص بی‌اطلاع از اسلام و قرآن است؛ در حالی‌که از ضرورت مسلمانان این است که پیامبر اکرم (ص) برای هدایت تمام بشر مبعوث شده‌است.[۹۹]

ایشان جنایت‌های صدام را سبب افشای چهره ریاکارانه وی در عمل به ظواهر اسلام دانست و تظاهر او را به نمازخواندن و به‌مسجدرفتن، به عملکرد محمدرضا پهلوی تشبیه کرد و ریاکارانه برشمرد. وی در حالی ادعای مسلمانی می‌کرد که نیروهای او در یک اربعین حسینی، زائران امام‌علی(ع) و امام‌حسین(ع) را به توپ و تفنگ بستند و جنایت کردند.[۱۰۰] ایشان ضمن پیش‌بینی شکست صدام حسین در جنگ، تأکید کرد کسانی که از اصول اسلام و قرآن کریم منحرف شده‌اند و به قتل‌عام مسلمانان می‌پردازند، مسلمان نیستند.[۱۰۱]

از سوی دیگر، امام‌خمینی ضمن اشاره به بی‌پایه‌بودن رژیم عراق و گسست آن از حمایت مردمی، صدام را تهی از عقل سلیم و نظام بعثی را نظامی پوسیده برشمرد و خاطرنشان کرد که صدام و پیروان او ضداسلام‌اند و ملت عراق باید خود را از این حکومت ضداسلامی نجات دهد.[۱۰۲] ایشان جایگاه صدام در میان ملت عراق را این‌گونه ارزیابی کرد که اگر او از میان برده شود، مردم عراق شادی خواهند کرد و ملت عراق هرگز همراه و موافق با او نیست.[۱۰۳] ایشان با یادآوری روزهای حضور خود در نجف تصریح کرده‌است صدام با آنکه در آن زمان، هنوز رئیس دولت نبود، در میان مردم، به عنوان مخالف اسلام و به جلادی خونخوار معروف بود. اما وقتی رئیس‌جمهور شد، به اسم اینکه ایران و ایرانی‌ها، فارس و مجوس‌اند، با تحریک آمریکا، از زمین و دریا و هوا به ایران حمله کرد.[۱۰۴] ایشان پایان کار صدام را جز انتحار و خودکشی ندانست و به وی توصیه کرد، همان‌طور که هیتلر پس از آنکه به شکست رسید خود را کشت، او نیز اگر مرد است، خود را بکشد.[۱۰۵]

سرانجام متحدان ناتو به بهانه اینکه عراق دارای سلاح شیمیایی است، در سال ۱۳۸۲ به‌شدت به آن حمله کردند[۱۰۶] و عراق به دست نیروی‌های آمریکایی و متحدانش اشغال و صدام مدتی فراری و ناپدید شد تا اینکه نیروهای آمریکایی در روز ۲۲ آذر ۱۳۸۲ صدام حسین را در چاله‌ای در تکریت عراق، بازداشت و تصاویر تحقیرآمیزی از وی منتشر کردند.[۱۰۷] وی پس از ۴۱ جلسه دادگاه، در ۲۷ تیر ۱۳۸۴ محکوم به اعدام و در دهم دی ۱۳۸۵ این حکم اجرا شد.[۱۰۸]

پانویس

  1. خلیل، جمهوری وحشت، ۷؛ اسکندر، صدام حسین مناضلاً و منکرا و انساناً، ۲۰.
  2. پارسادوست، ما و عراق، ۱۲۷؛ معتضد، سقوط دیکتاتور، ۴۰.
  3. امامی، صدام: بازی نفت و بحران خلیج فارس، ۴۱–۴۲.
  4. پارسادوست، نقش عراق، ۱۲۷.
  5. امامی، صدام: بازی نفت و بحران خلیج فارس، ۴۴؛ پارسادوست، نقش عراق، ۱۲۸.
  6. شورای نویسندگان، تاریخ سیاسی عراق، ۱۴۶؛ خلیل، جمهوری وحشت، ۸.
  7. پارسادوست، نقش عراق، ۱۲۸.
  8. پارسادوست، نقش عراق، ۱۲۸–۱۲۹.
  9. صدام، مصاحبه، ۲۸۹–۲۹۰؛ خلیل، جمهوری وحشت، ۱۰.
  10. امامی، صدام: بازی نفت و بحران خلیج فارس، ۴۵–۴۷؛ اسکندر، صدام حسین مناضلاً و منکرا و انساناً، ۵۴؛ پارسادوست، نقش عراق، ۱۲۹.
  11. پارسادوست، نقش عراق، ۱۲۹.
  12. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۲/۵۱۴.
  13. پارسادوست، نقش عراق، ۱۲۹–۱۳۰.
  14. پارسادوست، نقش عراق، ۱۳۰–۱۳۱.
  15. پارسادوست، نقش عراق، ۱۳۱.
  16. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۲/۵۶۳–۵۷۰.
  17. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۷۵–۲۷۷.
  18. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۲/۵۸۱–۵۸۶.
  19. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۲۰/۳۰۸–۳۰۹.
  20. پارسادوست، نقش عراق، ۱۳۱–۱۳۳؛ امامی، صدام: بازی نفت و بحران خلیج فارس، ۶۴–۶۵؛ احمدی، ۳۴.
  21. صدام، مصاحبه، ۲۹۳.
  22. صدام، مصاحبه، ۲۹۲.
  23. امامی، صدام: بازی نفت و بحران خلیج فارس، ۶۶–۶۷؛ خراسان، روزنامه، حزب بعث از میشل عفلق تا صدام تکریتی، ۳۱/۶/۱۳۹۴ش، ۱۲.
  24. جعفری، بررسی تاریخی، ۳۴۲–۳۴۴.
  25. یافی، جمهوری عراق، ۲۰۰.
  26. امامی، صدام: بازی نفت و بحران خلیج فارس، ۷۴.
  27. امامی، صدام: بازی نفت و بحران خلیج فارس، ۵۸–۵۹.
  28. معتضد، سقوط دیکتاتور، ۲۶۴.
  29. معتضد، سقوط دیکتاتور، ۵۰۲ و ۶۳۴–۶۳۷.
  30. کلیدر، جنگ‌های صدام، ۶۵.
  31. معتضد، سقوط دیکتاتور، ۴۰۸–۴۱۰.
  32. پارسادوست، نقش عراق، ۱۳۵.
  33. جعفری، بحران در مرزها، ۳۹۰.
  34. جعفری، بررسی تاریخی، ۵۵۵ و ۵۶۲.
  35. پارسادوست، نقش عراق، ۱۳۵.
  36. پارسادوست، نقش عراق، ۲۷۰.
  37. پارسادوست، نقش عراق، ۲۷۶–۲۷۷.
  38. پارسادوست، نقش عراق، ۲۷۷–۲۷۸؛ کیهان، روزنامه، ۱۴/۱/۱۳۵۹ش، ۱.
  39. غفاری و حیدرخانی، شیعیان عراق پس از سقوط صدام، ۴۹–۵۰.
  40. پارسادوست، ما و عراق، ۲۶۷–۲۶۸.
  41. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۳–۳۵۴.
  42. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۷/۵۰۱.
  43. شورای عالی نظارت، گزیده اسناد جنگ ایران و عراق، ۱۸۹–۱۹۰؛ آقایی، بررسی ابعاد حقوقی جنگ عراق علیه ایران، ۱۰۵–۱۰۶.
  44. سامرائی، ویرانی دروازه شرقی، ۴۶؛ مشایخ فریدنی، ۱۷۶–۱۷۸.
  45. لوی و میک، علل وقوع جنگ ایران و عراق، ۱۱۹؛ حوزه، مجله، جنگ در آیینه مبانی، شماره ۱۳، ۱۳۶۴ش، ۱۱۰–۱۱۱.
  46. آقایی، بررسی ابعاد حقوقی جنگ عراق علیه ایران، ۱۱۱–۱۱۲ و ۱۱۵.
  47. سلیمانی‌خواه، تصمیم صدام به جنگ علیه ایران، ۹/۳۷.
  48. معتضد، سقوط دیکتاتور، ۴۴۱.
  49. فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۲/۶–۹؛ غلامی ابرستان، استراتژی امام‌خمینی در جنگ تحمیلی، ۹.
  50. خراسان، روزنامه، حزب بعث از میشل عفلق تا صدام تکریتی، ۳۱/۶/۱۳۹۴ش، ۱۲.
  51. هاشمی رفسنجانی، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۲.
  52. علیزاده، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نسبت به جهان عرب، ۱۴.
  53. درویشی، جنگ ایران و عراق، ۵۹–۶۰.
  54. قادری، تحلیلی بر میزان کمک‌های مالی ـ تسلیحاتی منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای، ۶۴.
  55. قادری، تحلیلی بر میزان کمک‌های مالی ـ تسلیحاتی منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای، ۶۴.
  56. مختاری، نیروهای مصری و اردنی در لشکرهای عراق، ۱۰۲.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۵.
  58. قادری، تحلیلی بر میزان کمک‌های مالی ـ تسلیحاتی منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای، ۶۱–۶۲.
  59. درویشی، جنگ ایران و عراق، ۶۱.
  60. خاطری و جنتی‌محب، جنگ شیمیایی عراق علیه ایران، ۱۹–۲۶.
  61. خاطری و جنتی‌محب، جنگ شیمیایی عراق علیه ایران، ۴۶۸–۴۶۹؛ گالبرایت، پایان عراق، ۵۰–۵۱.
  62. معتضد، سقوط دیکتاتور، ۳۸۰.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۲.
  64. معتضد، سقوط دیکتاتور، ۴۹۹؛ کلیدر، جنگ‌های صدام، ۷۸.
  65. معتضد، سقوط دیکتاتور، ۵۰۲–۵۰۶.
  66. معتضد، سقوط دیکتاتور، ۵۰۸.
  67. تبرائیان، انتفاضه شعبانیه، ۲۲۲–۲۲۳.
  68. تبرائیان، انتفاضه شعبانیه، ۲۳۰.
  69. تبرائیان، انتفاضه شعبانیه، ۲۴۹–۲۵۰.
  70. تبرائیان، انتفاضه شعبانیه، ۲۸۵–۲۸۹، ۲۹۰–۲۹۳، ۳۳۱–۳۳۶ و ۳۴۲–۳۴۴؛ معتضد، سقوط دیکتاتور، ۵۲۰–۵۲۲.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۸۸–۸۹.
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۳.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۴۵ و ۱۳/۲۲۲.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۵.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۵۴.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۸۴ و ۴۰۱.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷۸؛ ۱۷/۸۵ و ۲۰/۳۲۸.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۲۴.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۱ و ۳۷۵.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۷۶.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۶۸ و ۲۵۱.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۸.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۳/۲۰۹ و ۲۲۵.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۸۶ و ۴۰۴–۴۰۵.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۰۸.
  86. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۹.
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۳۳ و ۱۳/۲۰۹.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۲۲ و ۲۴۲.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۸.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۳۸ و ۲۰/۳۵۰.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۲۶.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۳۰–۲۳۱.
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۲/۲۳۵–۲۳۶.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۲/۲۴۵.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۴.
  96. توبه، ۹۷.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۹؛ پارسادوست، نقش عراق، ۱۳۵.
  99. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.
  100. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۴۹–۲۵۰ و ۳۳۸–۳۴۱؛ معتضد، سقوط دیکتاتور، ۵۲۰–۵۲۲.
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۳۰.
  102. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۲/۲۴۵.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۳/۱۴۲ و ۲۲۶.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۸۹–۴۹۰.
  105. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۱۲.
  106. گالبرایت، پایان عراق، ۹؛ یافی، جمهوری عراق، ۲۰۸؛ تبرائیان، انتفاضه شعبانیه، ۱۰۱–۱۰۲.
  107. ایرنا، خبرگزاری، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۳/۹/۱۳۸۲ش.
  108. تبرائیان، انتفاضه شعبانیه، ۱۰۲؛ ایران، روزنامه، ۱۱/۱۰/۱۳۸۵ش، ۱.

منابع

  • آقایی، سیدداود، بررسی ابعاد حقوقی جنگ عراق علیه ایران، تهران، بنیاد و حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • احمدی، حمید، سیری در اندیشه حزب بعث در کشورهای عربی، بی‌جا، دفتر مرکزی جهاد سازندگی خارج از کشور، بی‌تا.
  • اسکندر، امیر، صدام حسین مناضلاً و منکرا و انساناً، پاریس، تانسیفت، الاولی، ۲۰۰۰م.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امامی، حسام‌الدین، صدام: بازی نفت و بحران خلیج فارس، تهران، جاویدان، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • ایران، روزنامه، ۱۱/۱۰/۱۳۸۵ش.
  • ایرنا، خبرگزاری، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۳/۹/۱۳۸۲ش.
  • پارسادوست، منوچهر، ما و عراق، از گذشته دور تا امروز، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • پارسادوست، منوچهر، نقش عراق در شروع جنگ همراه با بررسی تاریخ عراق و اندیشه‌های حزب بعث، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • تبرائیان، صفاءالدین، انتفاضه شعبانیه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
  • جعفری ولدانی، اصغر، بحران در مرزهای بحرین با قطر، مجله مطالعات خاورمیانه، شماره ۵، ۱۳۷۴ش.
  • جعفری ولدانی، اصغر، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
  • حوزه، مجله، جنگ در آیینه مبانی، شماره ۱۳، ۱۳۶۴ش.
  • خاطری، شهریار و احمد جنتی‌محب، جنگ شیمیایی عراق علیه ایران به روایت اسناد سازمان ملل متحد، تهران، صریر، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • خراسان، روزنامه، حزب بعث از میشل عفلق تا صدام تکریتی، ۳۱/۶/۱۳۹۴ش.
  • خلیل، سمیر، جمهوری وحشت، سیاست عراق امروز، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • درویشی، فرهاد، جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، تهران، مرکزمطالعات وتحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ ش.
  • سامرائی، وفیق، ویرانی دروازه شرقی، ترجمه عدنان قارونی، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ هفتم، ۱۳۹۳ش.
  • سلیمانی‌خواه، نعمت‌الله، تصمیم صدام به جنگ علیه ایران، روزشمار جنگ ایران و عراق، ۱ مرداد ۱۳۵۹ تا ۳۰ شهریور ۱۳۵۹، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
  • شورای عالی نظارت بر تدوین و نشر اسناد وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، گزیده اسناد جنگ ایران و عراق، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • شورای نویسندگان، تاریخ سیاسی عراق، بی‌جا، مؤسسه انتشاراتی نهضت جهانی اسلام، بی‌تا.
  • صدام حسین، مصاحبه، چاپ‌شده در صدام حسین مناضلاً و مفکرا و انسانا، پاریس، تانسیفت، چاپ اول، ۲۰۰۰م.
  • علیزاده، همایون، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نسبت به جهان عرب، مجله مطالعات خاورمیانه، شماره ۴، ۱۳۷۷ش.
  • غفاری هشتجین، زاید و هابیل حیدرخانی، شیعیان عراق پس از سقوط صدام، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
  • غلامی ابرستان، غلامرضا، استراتژی امام‌خمینی در جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، رساله کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی، تهران، دانشگاه امام‌صادق (ع)، ۱۳۷۷ش.
  • فوزی تویسرکانی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • قادری کنگاوری، روح‌الله، تحلیلی بر میزان کمک‌های مالی ـ تسلیحاتی منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای به عراق در جنگ تحمیلی علیه ایران، مجله مطالعات دفاع مقدس، شماره ۳۲، ۱۳۸۹ش.
  • کلیدر، عباس، جنگ‌های صدام، ترجمه سیداصغر کیوان حسینی، مجله سیاست دفاعی، شماره ۲۳–۲۴، ۱۳۷۷ش.
  • کیهان، روزنامه، ۱۴/۱/۱۳۵۹ش.
  • گالبرایت، پیتر، پایان عراق، چگونه بی‌کفایتی آمریکا جنگ نا فرجامی را رقم زد؟، مترجمان محمدزمان راستگو و فرج‌الله اردزی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • لوی، جک اِس و فروئلیچ میک، علل وقوع جنگ ایران و عراق، ترجمه یعقوب نعمتی و روجنی، مجله نگین ایران، شماره ۳۷، ۱۳۹۰ش.
  • مختاری، احمدرضا، نیروهای مصری و اردنی در لشکرهای عراق، تهیه و تنظیم عقیل انبارداران، مجله نگین ایران، شماره ۵۳، ۱۳۹۴ش.
  • مشایخ فریدنی، آذرمیدخت، مسائل مرزی ایران و عراق، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • معتضد، خسرو، سقوط دیکتاتور، صدام از ظهور تا سقوط، تهران، البرز، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۱/۶/۱۳۹۵ش.
  • یافی، جودیت، جمهوری عراق، چاپ‌شده در سیاست و حکومت در خاورمیانه و شمال آفریقا، به کوشش مارک گازیروسکی و دیگران، ترجمه عسکر قهرمان‌پور، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.

پیوند به بیرون