سادهزیستی: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:مقالههای جدید using HotCat) برچسب: برگرداندهشده |
جز (removed Category:مقالههای جدید using HotCat) برچسب: واگردانی دستی |
||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای دارای تصویر]] | [[رده:مقالههای دارای تصویر]] | ||
نسخهٔ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۳۴
سادهزیستی، برگزیدن زندگی ساده و دور از تجملات و اسراف.
معنی
زندگی ساده یا سادهزیستی تمایل به زندگی ساده در عرصههای مختلف لباس، خوراک و وسایل زندگی و پذیرش زندگی بدون آرایش و زینت و فاقد تکلفات مصنوعی است.[۱] سادهزیستی در اصطلاح وارستگی و عدم تعلق قلبی به مال و مقام دنیا در عین توانایی است.[۲] سادهزیست به کسی گفته میشود که زندگی، خانه و لباس ساده و بدون ظاهرسازی و در عین حال تمیز و مرتب داشته باشد.[۳]
سادهزیستی با زهد و عزلت متفاوت است. زهد دل برداشتن از دنیا و بسندهکردن به مواهب دنیوی به قدر ضرورت است[۴] و عزلت گوشهگیری و دوری از امور دنیوی.[۵] در کلام امامخمینی سادهزیستی دارای دو مرحله است که یکی ناظر به مقام و مراحل عرفانی است و دیگری ناظر به مسئولان و قدرت است که در اینجا موضوع اصلی سخن است.
پیشینه
نگاهی دوبعدی به انسان و جهان هستی (دنیا ـ آخرت) یا جسمی و روحیبودن انسان و جهان پیرامون او، فلسفه سادهزیستی و زهد را در اسلام مشخص کرده و فرق آن را با رهبانیت در ادیان دیگر که تنها نگاهی یکسویه به انسان دارند روشن کرده است.[۶] در نگاه اسلامی سادهزیستی از امور نیکویی است که راه رسیدن به خالق را برای انسان سالک هموار میکند[۷]؛ زیرا انسان سادهزیست در عین وابستگی به دنیا به مظاهر مادی زندگی احساس و تعلق قلبی ندارد[۸] و در مرحله تعلق قلبی نداشتن به امور دنیایی است که شخص میتواند به خالق جاودانه نزدیک گردد[۹] و به زهد راستین و سادهزیستی بدون تعلق قلبی به دنیا که گسستن از غیر خدا و رسیدن به خداست برسد[۱۰] (ببینید: زهد).
در قرآن کریم همراه با سفارش به بهرهمندی از نعمتها و روزیهای پاک و حلال، بر سادهزیستی و دوری از دنیاپرستی تأکید[۱۱] و در بهرهگیری از نعمتهای حلال به میانهروی و دوری از اسراف توصیه[۱۲] شده است و زهد و سادگی مورد رضای خداوند معرفی شدهاند.[۱۳] این سادهنگریستن به زندگی اجتماعی و بیعلاقهبودن به زندگی دنیایی که با آمدن دنیا خوشحال نشود و با رفتنش غمگین نگردد[۱۴] با رهبانیتی که در مسیحیت وجود دارد متفاوت است. رهبانیتی که شخص در آن پشت به دنیا کرده، تنها به عبادت بپردازد، مقبول اسلام نیست و پیامبر اکرم(ص) آن را نکوهش کرده است.[۱۵] همچنین پشتکردن به دنیا و استفادهنکردن از نعمتهای آن با جهانبینی و فلسفه نگاه مثبت اسلام به هستی و خلقت سازگار نیست.[۱۶]
سادهزیستبودن از صفات خوب اخلاقی است و نمونههای فراوانی از سادهزیستی پیشوایان بزرگ اسلام را در سیره آنان میتوان مشاهده کرد[۱۷] و زندگی پیامبر اکرم(ص) دراینباره الگویی شاخص است. آن حضرت با حفظ سادگی در تمام ابعاد حتی در معاشرت و چگونگی برخورد با مردم، سادهزیستی و قناعتورزی را یکی از اصول سیاست الهی خویش قرار داده بود.[۱۸] حضرت زندگی کمخرج و سادهای داشت[۱۹] و پیام ایشان، زندگی با فقرا و هممسکنشدن با مردم فقیر بود.[۲۰] امیرالمؤمنین علی(ع) نیز سادهزیستی را مایه بینیازی و غنای انسان میدانست و کفایتِ بهاندازه را مایه آرامش میخواند.[۲۱] ایشان سادهزیستی را مقدمه آرامش قلبی و باطنی میدانست.[۲۲]
بعد مادی دنیا جذاب و لذتبخش است و انسانها را به سوی خود میکشد و تنها افراد خاص میتوانند از این دام رهایی یابند. بسیاری از افراد به دلیل محدودیتهایی که دارند به زندگی ساده روی میآورند؛ در حالیکه هنر در آن است که افراد در عین داشتن امکانات رفاهی به دنبال ساده زندگیکردن باشند.[۲۳] به باور امامخمینی باید ضمن دورشدن از تفکر مادی به معنای کسب مادیات از هر راهی و با هر وسیلهای، با تعقل به سمتی رفت که مادیات در خدمت معنویت انسان باشد؛ به باور ایشان استفاده از مظاهر دنیوی برای رشد معنوی لازم است.[۲۴]
الگوها و قالبهای سادهزیستی
امامخمینی، انبیا(ع) را افرادی معرفی میکرد که با وجود اینکه حاکم جوامع خود بودند، هیچگاه به فکر مالاندوزی و بهرهگیری از مقام و موقعیت خویش نبودند و تشکیل حکومت، آنان را از قناعت و سادگی دور نکرد.[۲۵] به اعتقاد ایشان در اسلام الگوهای مناسبی برای سادهزیستی وجود دارد که مردم میتوانند با تأسی به آنان به اهداف عالی برسند.[۲۶] ایشان معنویت عالم را از وجود انسانهای کوخنشین و سادهزیستی چون پیامبر اکرم(ص) و حضرت فاطمه(ع) میدانست و سادهزیستی آنان را الگو معرفی میکرد؛ زیرا آنان در عین سادهزیستی منشأ خدمات و خیرات فراوانی در جهان اسلام شدند.[۲۷] پیامبر اکرم(ص) چنان با فقرا زندگی میکرد و نشست و برخاست داشت که کسی اگر بر آنان وارد میشد نمیفهمید کدام یک حاکم است.[۲۸]
در سیره امامان(ع) موارد زیادی وجود دارد که آن بزرگواران بهطور سادهای از زندگی دنیا بهره بردهاند.[۲۹] امامخمینی حضرت علی(ع) را نیز نمونه کامل انسان سادهزیست معرفی میکرد[۳۰] و همه مسئولان جامعه اسلامی را به پیروی از این الگوهای کامل دعوت میکرد.[۳۱] از آنجاکه امامخمینی سادهبودن و ساده زندگیکردن را یک فرهنگ در اسلام میدانست، ضمن بیان توجه اسلام به سادگی در همه زمینهها، حج را با توجه به سادهبودن خانه کعبه و گردهمایی به دور از هر گونه تشریفات مسلمانان، ترویج سادهزیستی میشمرد[۳۲] و با انتقاد از رفتارهای حکام بیدرد در کشورهای اسلامی، یادآور میشد پیامبر اکرم(ص) به دنبال مجد و عظمت پیروان خود بود. ایشان ساخت مساجد و منارههای اشرافی را برخلاف سیره و سادهزیستی پیامبر(ص) میدانست.[۳۳]
آثار سادهزیستن
امامخمینی تأکید میکرد که سادهزیستی، آسایش در دو دنیا را در پی دارد.[۳۴] ایشان سعادت حقیقی در دنیا و آخرت را در گرو زندگی ساده ارزیابی میکرد و باور نادرست دربارهٔ رابطه ثروت و سرمایهداری با سعادت انسان را به چالش میکشید.[۳۵] امامخمینی، چنانکه در روایات آمده است،[۳۶] یکی از آثار زندگی زاهدانه و ساده را دلکندن از دنیا و آمادهبودن برای آخرت میدانست.[۳۷] ایشان با بیان اهمیت ویژه سادهزیستی در اسلام، اساس هر چیزی بهخصوص سادگی و قناعت را بر پایه معنویت استوار میدانست و معتقد بود مادیگراها به سبب اینکه در مادیت خود غرق شدهاند، از این معنویت غافلاند.[۳۸] به باور ایشان تحمل سختیهایی که افراد موفقی مانند محمدحسن نجفی معروف به «صاحب جواهر» برای رسیدن به اهدافشان متحمل شدند، از افرادی که به دنبال مال و منال و جاه باشند برنمیآید.[۳۹] ایشان ایستادگی در برابر باطل و توطئههای آنان را از آثار سادهزیستی میدانست و باور داشت انسان با زندگی اشرافی و مصرفی هرگز نمیتواند ارزشهای انسانی و اسلامی را حفظ کند و با قدرتهای طاغوتی مقابله کند[۴۰] (ببینید: اشرافیت).
سادهزیستی مسئولان جمهوری اسلامی
از دیرباز اغلب حکومتها بهخصوص حکومتهای پادشاهی به ایجاد تشکیلات تجملی و رفاه و استفاده از امکانات پر زرق و برق تمایل داشتهاند. بسیاری از رهبران حکومتشان را با شعار سادهزیستی آغاز میکنند؛ ولی پس از تثبیت، به تجملگرایی رو میآورند و این امر تعصب و دلیری حاکمان و سربازان یک حکومت را در دفع دشمنان کاهش میدهد.[۴۱] سادهزیستی صرفاً یک فضیلت اخلاقی نیست، بلکه میتواند یک ضرورت سیاسی باشد. شخصی میتواند با پایبندی به اخلاق سیاسی وارد عرصه سیاست شود که به مال و جاه و مقام دلبستگی نداشته باشد؛ زیرا به همان مقدار که انسان به این امور وابسته میشود، به همان میزان امکان تحرک و پیشرفت او کاهش مییابد.[۴۲]
امامخمینی بر اهمیت سادهزیستی در حکومت اسلامی تأکید میکرد؛ از همینرو در توضیح و شرح شیوه و شرایط حکومت اسلامی و فرق آن با دیگر حکومتها ازجمله رژیمهای سلطنتی و پادشاهی، سادگی را یکی از ویژگیهای مهم حکومت اسلامی میدانست و معتقد بود در حکومت اسلامی کاخهای تجملی، خدم و حشم و لوازم سلطنت جایگاهی ندارد.[۴۳] ایشان به حاکمانی که بر خلاف موازین اسلامی رفتار کنند و از اموال عمومی برای ساختن عمارتها و کاخها و برگزاری جشنها بهره ببرند و سیره ائمه معصومان(ع) را در سادهزیستی نادیده بگیرند، مؤاخذه الهی در روز قیامت را گوشزد میکرد.[۴۴] ایشان در رهنمودهای خود اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت را به لزوم سادهزیستی و پرهیز از ساخت وزارتخانهها به شکل کاخ و دوری از اسراف در هزینهها توصیه میکرد[۴۵] زیرا از نظر ایشان یکی از پایههای نظری اخلاق کارگزاران در نظام اسلامی توجه به سادهزیستی[۴۶] و خدمت به مردم[۴۷] است؛ چنانکه پس از دوران انقلاب اسلامی کاخها نوعاً تبدیل به موزههای هنری و فرهنگی شدند و درِ آنها به روی عموم مردم گشوده شد.[۴۸]
میان سادهزیستی و تواضع سیاسی تناسب وجود دارد. یکی از فواید سادهزیستی در عرصه سیاست حشر و نشر مسئولان نظام با مستمندان و ارتباط نزدیک با مردم است؛ زیرا مبنای بسیاری از انحرافات و کجرویها در حکومت اسلامی دوری مردم خصوصاً رهبران جامعه از سادهزیستی است.[۴۹] امامخمینی با توجه به نقش مردم در حکومت اسلامی به مسئولان خاطرنشان میکرد بزرگان صدر اسلام از میان مردم برخاستند و مسئولان جمهوری اسلامی نیز باید به گونهای رفتار کنند که مردم آنان را از خودشان بدانند.[۵۰] ایشان بر این باور بود تا وقتی پیوند میان مسئولان نظام جمهوری اسلامی و مردم حفظ شود، این نظام خللناپذیر میماند.[۵۱] ایشان یکی از عنایات بزرگ خداوند به جمهوری اسلامی را این میدانست که متصدیان امور از قشر مرفه نیستند و تا وضع به این گونه است، حکومت اسلامی برقرار خواهد بود؛ از اینرو لازم است به شکرانه این نعمت، به مردم خدمت شود[۵۲] و بزرگی کارگزاران در جمهوری اسلامی نه به دنیا و تجملات که به مردمداری و آبرومندی در پیشگاه خداوند است و این مسئله مهمی است؛ زیرا این مردماند که در حفظ اسلام و جمهوری اسلامی دخالت دارند.[۵۳]
امامخمینی در توصیههایی به مسئولان نظام همواره گوشزد میکرد مهمانیهای اداری باید ساده و ارزشهای دینی در آن رعایت شود[۵۴] و سیره امامان معصوم(ع) بهویژه امیرالمؤمنین(ع) سرلوحه کار باشد.[۵۵] ایشان با مقایسه میان زندگی رهبران اسلامی و رهبران ناصالح معتقد بود یکی از ارزشهای اصیلی که پس از پیروزی انقلاب در جامعه زنده شد، روحیه سادگی و دوری از تجمل در میان ملت بود که در دوره جنگ تحمیلی نیز شدت گرفت.[۵۶]
اهمیت سادهزیستی روحانیان
امامخمینی ساده زیستی و قناعت در میان روحانیان را برای بقای روحانیت، بسیار بااهمیت میدانست[۵۷] و معتقد بود روحانیانی که منشأ آثار بزرگ بودند و حرفشان میان مردم خریدار داشت، ساده زندگی میکردند.[۵۸] ایشان با تأکید بر مجاهدتهای علمای شیعه در برابر سلاطین، از سیدحسن مدرس به عنوان عالمی نمونه یاد میکرد که در نهایت سادگی و بیآلایشی در مجلس شورای دوران رضاشاه پهلوی حاضر میشد و در برابر استبداد ایستادگی میکرد.[۵۹]
امامخمینی روحانیان واقعی را کسانی میدانست که با مطالعه در زندگی امیرالمؤمنین(ع) از سادهزیستی و زندگی زاهدانه آن حضرت درس میگیرند[۶۰] و در زندگی خویش بهکار میبندند. به باور ایشان آن چیزی که روحانیت را در طول تاریخ حفظ کرده، ساده زندگیکردن این قشر است[۶۱] و روحانیت باید بداند هر چه از سادهزیستی دور شود، از علم، معنویت و ارزشاش به همان مقدار کاسته میشود[۶۲] و در این خصوص به روحانیان هشدار میداد مراقب باشند اگر روزی زندگیشان از مردم عادی بالاتر رفت خیلی زود از جامعه طرد خواهند شد.[۶۳] از نظر ایشان چیزی که مردم همواره از روحانیان توقع دارند وضع متناسب زندگی اهل علم است؛ زیرا اگر مردم ببینند رفتار و اعمال آنان مناسب شأن روحانیت نیست، دیدگاهشان به روحانیت تغییر پیدا میکند که در این صورت هم اسلام و هم جمهوری اسلامی ضربه میبیند[۶۴] (ببینید: روحانیت).
در حقیقت تأکیدهای بسیار امامخمینی در این زمینه به این سبب بود که روحانیان و اهل علم به عنوان پیروان مکتب اهل بیت(ع) و الگو در میان مردم مشروعیت و نفوذ اجتماعی خاصی دارند و در صورت دوری از سادهزیستی و گرایش به تجملات، نفوذ اجتماعی خود را از دست میدهند.[۶۵] ایشان به امامان جمعه در شهرهای مختلف سفارش میکرد ضمن رعایت موارد حفاظتی از افراط در این خصوص پرهیز کنند؛ زیرا افراط در این امر موجب دوری از مردم میشود.[۶۶]
سادهزیستی در زندگی امامخمینی
نگاهی گذرا به زندگی امامخمینی چه در دوران جوانی و چه در اوج مبارزه و تبعید و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشاندهنده زندگی ساده و بیآلایش ایشان است.[۶۷] ایشان در دوران طلبگی با وجود توانایی مالی حاضر به اجاره خانه نشد و در کنار دیگر طلاب در یکی از حجرههای مدرسه فیضیه اقامت گزید.[۶۸] ایشان پس از ازدواج نیز همچنان خوی سادگی و سادهزیستی را حفظ کرد، با اینکه همسر ایشان از خانوادههای مرفه و دارای تمکن مالی بود[۶۹] (ببینید: خدیجه ثقفی) و این امر مانع از ادامه قناعتپیشگی و گرایش به سوی رفاهطلبی در زندگی ایشان نشد[۷۰]؛ به این ترتیب امامخمینی به مدت هفدهسال در هفت خانه اجارهای در شهر قم مستأجر بود[۷۱] (ببینید: خانه امامخمینی و اقامتگاهها).
امامخمینی تلاش میکرد زندگی ایشان مانند زندگی معمولی طلبهها باشد و به قدر ضرورت از امکانات استفاده میکرد[۷۲]؛ حتی وقتی در نجف ساکن بود، چون بیشتر طلبهها قادر به خرید یخچال نبودند، ایشان هم تا مدتی که وضعیت شهریه طلبهها بهتر شود و بتوانند یخچال تهیه کنند، برای خانه یخچال تهیه نکرد[۷۳] و در مدت اقامت طولانی خود در نجف اشرف بهرغم اصرار آشنایان به جای خرید خانه از خانه استیجاری استفاده میکرد.[۷۴] ایشان در فرانسه نیز خانهای داشت کوچک با دو اتاق که یکی از اتاقها برای خواب و دیگری برای دیدارها بود که در آنها از فرش و اشیای گرانقیمت خبری نبود[۷۵] (ببینید: نوفل لوشاتو).
ایشان با اینکه همیشه مرتب و آراسته بود و به ظاهرِ خوب و زیبایی لباس اهمیت میداد و همیشه از عطر استفاده میکرد،[۷۶] برای لباس و قبا از پارچههای ارزانقیمت استفاده میکرد تا کمتر هزینه شود[۷۷] (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی).
وقتی انقلاب اسلامی در حال پیروزشدن بود، یاران امامخمینی در صدد تهیه منزلی برای ایشان در تهران بودند که ایشان پیغام داد محل اسکان جای پر زرق و برق نباشد.[۷۸] زهد و التزام به سادهزیستیِ ایشان اجازه نمیداد تا پس از پیروزی انقلاب نیز زندگی در یک کاخ مجلل را به جای یک خانه محقر برگزیند.[۷۹] در اوایل ورود به قم، امامخمینی به یکی از یارانش سفارش کرد برای ایشان خانه سادهای تهیه شود.[۸۰] ایشان پس از آنکه به علت عارضه قلبی به تهران منتقل شد، برای ماندن در تهران شرط گذاشت خانهای ساده و به دور از تجملات برای ایشان تهیه شود. بهرغم تلاش فراوان حدود چهار ماه طول کشید تا خانه جماران تهیه شود. ایشان تأکید کرده بود اگر خانه سادهای پیدا نشود، به قم باز خواهد گشت.[۸۱] پس از سکونت در جماران، دیدار امامخمینی با مردم سالها در حسینیه جماران بود که حتی گچکاری مناسبی نداشت که خود نشان از سادهزیستی ایشان داشت.
زندگی بیپیرایه امامخمینی برای فرهیختگان کشورهای مسلمان شگفتآور بود و اینگونه زیستن را باعث عزتبخشیدن به مسلمانان میدانستند؛ زیرا ایشان بر خلاف دیگر رهبران جهان زندگی ساده را بر زندگی در قصر ترجیح میداد.[۸۲] برخی رؤسای جمهور کشورها نیز که به دیدار ایشان میآمدند، ایشان را رهبری سادهزیست میدیدند که پیوسته در کنار مردم محروم قرار داشت.[۸۳]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۸/۱۱۶۵۰ و ۱۱۶۵۴.
- ↑ اسلامی، امام، ۲۶۴–۲۶۶.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۳۹۶۶–۳۹۶۷.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۳۶۲.
- ↑ سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ۵۷۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۴–۵۱۵.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ۱۱/۱۷۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۴.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ۱۱/۱۷۶.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ۱۱/۱۷۵.
- ↑ اعراف، ۳۲.
- ↑ اسراء، ۲۷.
- ↑ حشر، ۹.
- ↑ حدید، ۲۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۵/۳۱۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۲۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۸۵–۹۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۵۹، ۲۲۶–۲۲۸.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۵۹، ۲۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، ح۳۶۳، ۵۸۷.
- ↑ آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ۲۶۶ و ۳۶۶.
- ↑ بهرامی، امامخمینی از دیدگاه مقام معظم رهبری، ۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۰۳–۱۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۳–۳۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۳–۳۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۲۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸/۳۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۱–۱۰۲ و ۶/۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۱–۱۰۲ و ۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۴–۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳–۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۷۱.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۱۷۶–۱۷۷ و ۲۰۹.
- ↑ اسلامی، امام، ۲۷۷.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۶.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۱–۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۶۶، ۳۲۹ و ۳۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۶.
- ↑ ثواقب، جلوههایی از اندیشه سیاسی امامخمینی، ۱۳۱.
- ↑ هنر، مجله، حرکتی مثبت در راه عرضه تاریخ نقاشی ـ دیداری از مجموعه سعدآباد، ۲۰۱.
- ↑ افتخاری، انتظام ملی، ۸۴–۸۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۱۷–۳۱۸، ۴۱۲، ۴۸۳ و ۲۰/۳۴۰–۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۸۱–۳۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۸۳–۳۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۴۰–۴۴۱؛ ۷/۲۵۶–۲۵۹ و ۱۶/۴۵۱.
- ↑ ← اداره کل، درآمدی براندیشههای اجتماعی امام، ۳۱–۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۲۵ و ۱۹/۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۰۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۵۳ و ۱۹/۳۱۷–۳۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۱۸.
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۰۰–۲۰۳.
- ↑ رجائینژاد و حاضری، هفت اقلیم، ۶۷–۷۳.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۶.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۶؛ میرشکاری، ۱۹۸.
- ↑ رجائینژاد و حاضری، هفت اقلیم، ۸۱–۸۸.
- ↑ قرهی، مصاحبه، ۶/۱۴۴.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۲/۴۴.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۲/۴۵–۴۶.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۲/۵۰.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۲/۱۶۳.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۲/۶۳.
- ↑ رفیقدوست، خاطرات، ۲۸۰.
- ↑ اکبری، سیمای امامخمینی، ۴۹.
- ↑ یزدی، مصاحبه، ۶/۱۷۷–۱۷۸.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۲/۴۲–۴۴.
- ↑ داستانی بیرکی، امامخمینی از نگاه نخبگان جهان، ۴۰، ۵۰ و ۸۸.
- ↑ داستانی بیرکی، امامخمینی از نگاه نخبگان جهان، ۱۲–۱۴.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- اداره کل تحقیق و توسعه صدا، درآمدی براندیشههای اجتماعی امام، تهران، ۱۳۷۸ش.
- اسلامی، سیدحسن، امام، اخلاق و سیاست، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- افتخاری، اصغر، انتظام ملی، جامعهشناسی سیاسی نظم از دیدگاه امامخمینی، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- اکبری، محمدرضا، سیمای امامخمینی، تهران، پیام عترت، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- بهرامی، قدرتالله، امامخمینی از دیدگاه مقام معظم رهبری، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بی تا.
- ثواقب، جهانبخش، جلوههایی از اندیشه سیاسی امامخمینی، قم، حبیب، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، مراحل اخلاق در قرآن، قم، اسراء، چاپ هفتم، ۱۳۸۶ش.
- داستانی بیرکی، علی، امامخمینی از نگاه نخبگان جهان، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، تهران، عروج، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
- رجائینژاد، محمد و مهدی حاضری، هفت اقلیم گذری بر اماکن منتسب به امامخمینی از ولادت تارحلت، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- رفیقدوست، محسن، خاطرات، مجله حضور، شماره ۳، ۱۳۷۰ش.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- فردوسیپور، اسماعیل، خاطرات، مجله مشکوة، شماره ۲۳–۲۴، ۱۳۶۸ش.
- قرهی، عبدالعلی، مصاحبه، چاپشده در سرگذشتهای ویژه از امامخمینی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، قدس ایران بانوی بزرگ انقلاب، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- میرشکاری، اصغر، همنفس بهار، تهران، عروج، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هنر، مجله، حرکتی مثبت در راه عرضه تاریخ نقاشی ـ دیداری از مجموعه سعدآباد، شماره ۱، ۱۳۶۰ش.
- یزدی، محمد، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
پیوند به بیرون
منیره طبرسی، سادهزیستی، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۹۵–۹۹.